آزادی عقیده در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آزادی عقیده عبارت است از آزادی انسان در انتخاب ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. آزادی در انتخاب دین، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مانند انتخاب شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در حزب، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و پوشاک انواع حق آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ.

آیات و آزادی عقیده

  1. ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۱].
  2. ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۲].
  3. ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ[۳]. پیامبر وکیل و نگهدارنده ایمان مردم نیست.
  4. ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ[۴].
  5. ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۵].
  6. ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۶].

از این آیات استفاده می‌شود:

  1. توجه به مشیت حق در دعوت به دین و قدرت اختیار انسان که خداوند او را مختار آفریده است: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا[۷] و وظیفه پیامبر در هدایت و رسالت دین، بیان دین و وحی الهی و بشارت و هشدار است.
  2. پیامبر در رسالت دعوت به دین، چیره‌گری ندارد: ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۸].
  3. کراهت در دین چون عقیده ناظر به قلب و دل است و در دل تصرف ممکن نیست، بی‌فایده و بی‌ثمر است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۹].
  4. پیامبر در رسالت خود جبار و مجبور کننده و تحمیل کننده نیست: ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ[۱۰]
  5. وظیفه پیامبر هدایت با دلیل آشکار و توضیح و تبیین "ما انزل الله" است: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۱۱][۱۲]

قرآن و آزادی عقیده

قرآن، در جهت تکریم انسان و احترام به اراده، اندیشه و شعور او[۱۳] و با عنایت به اینکه تحصیل کمال، فقط در سایه پذیرش آزادانه حق میسر است[۱۴] و با توجه به اینکه اگر اصول و مبادی دین برای کسی حاصل نشود، دین نیز به قلمرو جانش پای نمی‌نهد[۱۵]، ضمن دعوت به پذیرش دین حق و کامل، بر نهی و نفی هرگونه تحمیل عقیده و اجبار در انتخاب دین[۱۶]، تأکید فرموده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۷]. به گفته علامه طباطبایی، دلیلی که در آیه پس از نفی اکراه ذکر شده، مؤید است که اکراه و اجبار در دین جایز نیست[۱۸]. این آیه، زمانی نازل شد که برخی از انصار می‌خواستند فرزندان خود را که در کودکی یهودی و نصرانی شده بودند، به پذیرش اسلام وادارند و خداوند، فرمان داد فرزندانشان را آزاد بگذارند[۱۹]. اگر ﴿لَا إِكْرَاهَ قضیه خبری باشد، از تکوین و نتیجه خبر می‌دهد که دین، اکراه برنمی دارد؛ زیرا اعتقاد و ایمان، امری قلبی است و امر قلبی، اکراه برنمی دارد و اگر انشایی تشریعی باشد ـ چنان که جمله بعدی آیه هم شاهد آن است ـ نتیجه می‌دهد که کسی حق ندارد درصدد اکراه و اجبار دیگران برآید و این نهی، بر یک حقیقت تکوینی متکی است[۲۰][۲۱]

آزادی مورد نظر اسلام

نگارنده المیزان، توحید را اصل، روح، غرض یگانه[۲۲] و اساس همه نوامیس اسلامی و زیربنای معارف، اخلاق و قوانین و مبنای تشریع[۲۳] دین می‌داند؛ بر این اساس، آزادی دینی و نهی از اکراه بر پذیرش دین را فقط در دایره پیروان ادیان توحیدی، یعنی اسلام، یهود، نصارا و مجوس می‌پذیرد[۲۴]. بر خود فرد به طور تشریعی لازم است دین حق و کامل را بپذیرد؛ اما دیگران حق اکراه او را ندارند و علامه طباطبایی، آزادی دینی به معنای آزادی دعوت و تبلیغ دینی غیر از ادیانِ دارای کتاب آسمانی را متناقض و مخالف قانون اسلام و موجب نابودی اصل دین می‌شمرد[۲۵]. آرای بعضی مفسران و تعدادی از روایات، این نظریه را تأیید می‌کند؛ زیرا اسلام، الحاد و شرک را نقیض خود، ضد مصالح بشر و غیرقابل احترام می‌داند و آزادی معتقدان به آنها را نفی می‌کند، مگر اینکه عناوین برتر و مصالح مهم‌تری آن را ایجاب کند[۲۶].

خداوند در جهت نفی تحمیل دین پس از اقامه دلیل بر حقانیت رسولان و کتاب‌های آسمانی، از انسان درخواست تدبر، اندیشه و اقامه برهان کرده است[۲۷]؛ بر این مبنا، خداوند حق تحمیل عقیده را از همگان سلب فرموده است[۲۸]. بیان حضرت نوح (ع)، بنیان گذار قدیم‌ترین شریعت به قومش مبنی بر عدم جواز اکراه حتی در صورت داشتن حجت روشن الهی: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ[۲۹] و خطاب الهی به آخرین پیامبرش در زمان قدرت بر اکراه[۳۰]: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۳۱] بر عدم جواز اکراه انسان‌ها به پذیرش دین دلالت می‌کند و امروز هم به قوت خود باقی است[۳۲]؛ بدین جهت براساس آیه ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۳۳] هم چنین بر اساس آیات ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۳۴]؛ ﴿وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ [۳۵]؛ ﴿مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ[۳۶]؛ ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ[۳۷]؛ ﴿وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ[۳۸]؛ ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الإِنسَانَ كَفُورٌ[۳۹] و ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ[۴۰] وظیفه پیامبران الهی، ابلاغ و براساس آیات ﴿إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ[۴۱] و نیز: ﴿ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ[۴۲] انذار انسان‌ها بوده است.

از سوی دیگر، پیامبران الهی طبق آیه ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ[۴۳] و آیه ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ [۴۴] حق اجبار و اکراه ﴿وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا[۴۵]، حق مراقبت قهرآمیز[۴۶] و طبق آیات ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ[۴۷]، ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۴۸]، حق سیطره بر مردم را ندارند و مطابق آیه ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۴۹] و نیز آیات ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ[۵۰]؛ ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ[۵۱]؛ ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا[۵۲]؛ ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ[۵۳] و ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ[۵۴]، حق اجبار مردم را ندارند؛ پس ایمان باید بر مبنای آزادی و رغبت شکل گیرد، نه اجبار و اکراه[۵۵][۵۶]

نفی سلطنت قهری در پذیرفتن دین

نفی سلطنت قهری منظور آن دسته از آیاتی است که پذیرفتن دین را با انتخاب و اراده خود اشخاص می‌داند و به صراحت یاد آور می‌شود که پیامبر، قیم و وکیل کسی نیست.

  1. ﴿قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۵۷]
  2. ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ[۵۸]
  3. ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۵۹]
  4. ﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا[۶۰]
  5. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ[۶۱]
  6. ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ[۶۲]
  7. ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ[۶۳]

فهم آیات برای نفی سلطه در آیات فوق و مجبور کردن مردم به پذیرش دین، خارج از حیطه سلطه پیامبر اعلام شده و سلطه‌گری دینی و قیم شدن در حوزه دین و معنویت ممنوع است؛ زیرا وکیل از سویی به معنای مدافع و یاری دهنده است، ولی وقتی متعدی به "علی" می‌شود، مفید معنای غلبه و سلطه قاهره و نفی اراده شخص مقابل معنا می‌دهد: ﴿وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۶۴]، ﴿أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا[۶۵]، ﴿قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۶۶]. این بحث نیز در ذیل آیه: ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ[۶۷] هم مطرح شده و تعدیه به "علی" برای تضمن معنای غلبه و سلطه است، یعنی: "لست بقيم عليكم يمنعكم من التكذيب"[۶۸][۶۹]

پاسخ به توهم ترویج اسلام با جنگ

مؤلف المنار با رد توهم ترویج اسلام با جنگ و تصریح به اینکه اکراه بر دین به نص قرآن نفی شده، می‌گوید: پیامبر (ص) با هیچ یک از اعراب و غیر آنان برای واداشتن ایشان به پذیرش اسلام نجنگیده و تمام جنگ‌های پیامبر، جنبه دفاعی داشته و در جهت کسب آزادی دین و جلوگیری از آزار و شکنجه مؤمنان بوده است[۷۰]؛ به همین جهت، معنای آیه ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ[۷۱] را نیز آزادی انتخاب دین و عدم جواز اجبار بر پذیرش یا ترک آن می‌داند[۷۲]. او پس از استناد به آیات قرآن تصریح می‌کند قوام دعوت دین به برهان و استدلال است، نه اکراه و اجبار[۷۳]؛ زیرا نتیجه پذیرش حق با آزادی و عدم پذیرش آن با سوءِ اختیار، متوجه خود فرد است[۷۴]؛ البته ترویج عقیده باطل و اموری که مخالف قوانین حاکم باشد، در جامعه اسلامی ممنوع است[۷۵] و نیز برای حفظ نظام اسلامی و خنثی کردن توطئه دشمنان ﴿وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۷۶] به کسانی که پس از روشن شدن حق، از روی عناد و لجاجت با حق پرستان، مرتد شوند و کفر ورزند[۷۷] و بر ضد نظام حاکم اسلامی قیام کنند، لعنت خدا و عذاب بزرگ الهی وعده داده شده است: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۷۸]؛ ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ [۷۹][۸۰] بر این اساس، کافران مسلمان‌نما با اظهار کفر و دعوت به آن، حق آشوب در جامعه اسلامی را ندارند[۸۱]؛ زیرا آزادی عقاید دینی آنان، محدود به عدم تجاوز به حریم عقاید دیگران (مسلمانان) است؛ به ویژه اعتقادات حکومتی که در زیر سایه آن زندگی می‌کنند[۸۲] و این غیر از تحمیل اعتقادات، مهر زدن بر قلب‌ها، نابودی فکر و اندیشه در انسان‌ها با توسل به شلاق و شمشیر، مجازات، تبعید، منزوی کردن آدمیان و قطع رابطه انسان با دیگران است که ساحت اسلام از تشریع یا رضایت به آن مبرّا است[۸۳][۸۴]

نفی سلطنت قهری پیامبر در دعوت مردم به اسلام

از نکات مهمِ چگونگی دعوت پیامبر، شیوه دعوت است. این دعوت همراه با سلطان یعنی دلیل و برهان و شیوه قانع کننده است. حال چه آنهایی که پیامبران و پیامبر برای مردم می‌آورد، باید سلطان باشد، یا اگر می‌خواهند از دعوت پیامبر اعراض کنند، باید با دلیل سلطان باشد و این سلطنت فکری و منطقی است و نه قدرت قاهره که همراه با زور و اجبار. در این باره افزون بر دسته‌ای از آیات که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مسئله آزادی عقیده را مطرح می‌کند و اجبار و اکراه در دین را نفی می‌کند، در دسته‌ای از آیات، سلطه (قدرت) و حق قیمومت و وکالت را از پیامبر نفی می‌کند. اهمیت این دسته از آیات به این دلیل که سلطه مذهبی و استبداد دینی از خطرناک‌ترین استبدادها است و کسی که بخواهد از طریق دین و ابزار کردن دین به دیگران حاکمیت سیاسی داشته باشد، به معنویت و تداوم دین آسیب می‌رساند، زیرا قدرت مذهبی همواره در معرض آسیب و سوء استفاده برای حذف رقبا و تظاهر به دین و ریاکاری و دنیاداری است. به این دلیل در این دسته از آیات به نفی سلطه و نفی حق وکالت پیامبر، چه در این دنیا و چه در آخرت تصریح شده و اگر کسانی به این بحث بیشتر دامن زده‌اند، همواره جهت ایجاد قدرت برای آنان اهمیت داشته تا از این طریق مشروعیت سلطه را برای خود اثبات کنند، تا دلسوزی برای دین ومعنویت و اخلاق داشته باشند[۸۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  2. «تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
  3. «و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
  4. «و تو بر آنان چیره نیستی» سوره ق، آیه ۴۵.
  5. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  6. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  7. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند» سوره یونس، آیه ۹۹.
  8. «تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
  9. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  10. «و تو بر آنان چیره نیستی» سوره ق، آیه ۴۵.
  11. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  12. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۸.
  13. فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱؛ من وحی القرآن، ج ۹، ص ۳۶۲.
  14. ولایت فقیه، ص ۳۳ و ۳۴.
  15. فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۵.
  16. فی ظلال، ج ۱، ص ۲۹۱.
  17. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  18. المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳.
  19. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱.
  20. المیزان، ج ۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.
  21. رضایی بیرجندی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 189-192.
  22. المیزان، ج ۱۰، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.
  23. المیزان، ج ۱، ص ۶۳ و ج ۴، ص ۱۱۶.
  24. المیزان، ج ۹، ص ۲۴۰.
  25. المیزان، ج ۴، ۱۱۷.
  26. من وحی القرآن، ج ۵، ص ۴۸ - ۵۰.
  27. مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۷؛ الکاشف، ج۳، ص ۱۶۱.
  28. الکاشف، ج۳، ص۱۶۱؛ الفرقان، ج۲ و ۳، ص۲۲۵.
  29. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
  30. المنار، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
  31. «و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
  32. المیزان، ج ۱۰، ص ۲۰۷.
  33. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  34. پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه: 20.
  35. و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه: 92.
  36. بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار می‌دارید و آنچه را نهان می‌کنید می‌داند؛ سوره مائده، آیه: 99.
  37. و اگر ما برخی از چیزهایی را که به آنان وعده می‌دهیم به تو نشان دهیم و یا جان تو را بستانیم؛ بر تو تنها پیام رسانی و بر ما حسابرسی است؛ سوره رعد، آیه: 40.
  38. و اگر دروغ‌انگاری کنید بی‌گمان امت‌های پیش از شما (نیز) دروغ‌انگاری کرده‌اند و بر پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه: 18.
  39. پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ایم، بر تو جز پیام‌رسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کرده‌اند گزندی به آنان برسد بی‌گمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است؛ سوره شوری، آیه: 48.
  40. و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است؛ سوره تغابن، آیه: 12.
  41. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای» سوره هود، آیه ۱۲.
  42. و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیم‌دهندگانم؛ سوره نمل، آیه: 92.
  43. «ما به آنچه می‌گویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من می‌هراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
  44. و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه: 99.
  45. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  46. المنار، ج ۵، ص ۲۸۰؛ الفرقان، ج ۳۰، ص ۳۰۲.
  47. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.
  48. «تو بر آنان چیره نیستی،» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
  49. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  50. و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم؛ سوره انعام، آیه: 66.
  51. و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی؛ سوره انعام، آیه: 107.
  52. آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟؛ سوره فرقان، آیه: 43.
  53. ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستاده‌ایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی؛ سوره زمر، آیه: 41.
  54. و خداوند (خود) مراقب کسانی است که به جای او سرورانی (را به پرستش) می‌گیرند و تو ناظر بر آنان نیستی؛ سوره شوری، آیه: 6.
  55. المنیر، ج ۱۱، ص ۲۷۲.
  56. رضایی بیرجندی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 189-192.
  57. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  58. «و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
  59. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  60. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
  61. «و خداوند (خود) مراقب کسانی است که به جای او سرورانی (را به پرستش) می‌گیرند و تو ناظر بر آنان نیستی» سوره شوری، آیه ۶.
  62. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
  63. «ما به آنچه می‌گویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من می‌هراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
  64. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  65. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.
  66. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  67. «و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
  68. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج ۶، ص ۱۵۰.
  69. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۲۶.
  70. المنار، ج ۱۱، ص ۱۴۱ و ۲۵۵ و ج ۴، ص ۶۲؛ فی ظلال، ج ۱، ص۲۹۴؛ المنیر، ج ۲، ص ۲۶۵.
  71. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  72. المنار، ج ۹، ص ۶۶۵.
  73. المنار، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
  74. المنیر، ج ۲۴، ص ۲۱.
  75. المنار، ج ۱۱، ص ۱۳۹؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.
  76. و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند؛ سوره آل عمران، آیه: 72.
  77. المیزان، ج ۳، ص ۳۴۰.
  78. چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند. کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست. در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد. مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: 86 - 89.
  79. بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره نحل، آیه: 106.
  80. المیزان، ج ۳، ص ۳۴۰.
  81. المنار، ج ۱۱، ص ۱۳۹.
  82. المنار، ج ۱۱، ص ۱۴۰.
  83. المیزان، ج ۴، ص ۱۳۱.
  84. رضایی بیرجندی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 189-192.
  85. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۲۶.