آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاتراستغفار
مدخل اصلیاستغفار معصوم
مدخل وابستهعصمت پیامبران - عصمت امامان
تعداد پاسخ۳ پاسخ

آیا استغفار کردن انبیا و امامان با عصمت ناسازگار است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

اگر اهل بیت (ع) معصوم از خطا و گناه‌اند، چرا در موارد متعددی به گناه اقرار و به درگاه الهی استغفار می‌کنند؟

آیا اعتراف امامان به خطا و لغزش با عصمت ایشان منافات دارد؟

پاسخ جامع اجمالی

چند پاسخ به این سؤال داده شده است:

  1. استغفاری که در دعاها آمده، استغفار دفعی است که از عروض غفلت و گناه جلوگیری می‌کند، نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است. مَثَل آنان، مَثَل کسی است که پارچه‌ای بر روی آیینه شفاف، آویزان می‌کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفته‌اش، دستمال می‌کشد تا غبار آن را بزداید. بر این اساس استغفار آنان برای رفع است، ولی نه برای رفع گناه اصطلاحی، بلکه برای رفع چیزی که نسبت به شهود تام و استغراق محض، گناه به شمار می‌آید؛ از این‌رو، گفته‌اند: حسنات ابرار و نیکان، سیّئه و گناه برای مقرّبان است: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ»[۱].
  2. استغفار به معنای طلب ظرفیت است و آنان با استغفار به درگاه الهی ظرفیت خود را افزایش می‌دهند تا انوار قدسیه الهی بر آنها بتابد، چراکه همیشه استغفار، توبه از گناه نیست، بلکه بهترین دعاها است: ﴿الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ[۲] و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۳].[۴]
  3. گاهی ترک مستحب و فعل مکروه نسبت به مقام بلند آنان، گناه نامیده می‌شود که از باب حسنات ابرار، سیئات المقربین است و انجام گناه یا ترک طاعت به شمار نمی‌آید، بلکه به خاطر انحطاط حالشان نسبت به حالات بهترشان است، مثل: ترک نماز شب که امری مستحب است یا اشتغال به کار مستحب و غافل شدن از کاری که اصلح بود، و ترک این موارد گناه اصطلاحی نیست.
  4. گاهی با عنوان کردن مطالبی، می‌خواستند بگویند که بدون تکیه بر لطف خداوند از خود چیزی ندارند و عصمت هم از امدادها و الطاف اوست؛ مثلاً حضرت علی (ع) فرمود: "من از خطا در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا حفظ کند"[۵]. این کلام علی (ع) را خرده‌گیران به معنای عدم عصمت تلقی می‌کنند، در حالی که این کلام عصمت را ثابت می‌کند و آن را موهبت الهی می‌داند.
  5. در بسیاری از موارد آنها، به عنوان الگو و سرمشق سخن می‌گفتند و کلام آنها جنبه تعلیمی داشت.
  6. ایشان همیشه مراتب کمال را طی می‌کردند و با قرار گرفتن در مرحله بالاتر، طاعات گذشته خود را کوچک می‌شمردند و بر آن استغفار می‌کردند.
  7. چون آنها به درجه اعلی در معرفت و عبودیت رسیدند، لذا اعمال خود را شایسته مقام والای الهی نمی‌دیدند و دائماً از ضعف و نقص اعمال خود استغفار می‌کردند[۶].[۷].
  8. آنچه در منابع آمده، مسئله استغفار معصومین(ع) است که در مناجات‌های آنها بازتاب یافته است. بدیهی است که استغفار مساوی با ارتکاب گناه نیست. بلکه توبه از گناه یکی از مصادیق استغفار است[۸]. توبه و استغفار همیشه به معنای طلب آمرزش از گناه نیست؛ بلکه استغفار گاهی نشانه خوف است و گاهی نشانه ژرفای معرفت و گاهی نشانه عجز و قصور که یکایک آنها بررسی خواهد شد.
    1. نشانه خوف: استغفار ائمه(ع) چه بسا نمودار میزان خشیت آنها از مقام ربوبی و بیانگر دغدغه خاطر آن بزرگواران نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه پروردگار عالم است. چنانچه امام علی(ع) در فرازی از دعای کمیل فرموده است: "پس چگونه خواهد بود تحملم در برابر بلای آخرت، و فرود آمدن ناگواری‌ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش ابدی است... ای سرورم برای کدام یک از دردهایم به پیشگاهت شکوه کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم؟ آیا برای دردناکی عذاب و سختی‌اش یا برای طولانی شدن بلا و زمانش؟[۹].
    2. نشانه عمق معرفت: با توجه به شناخت اهل بیت(ع) از خداوند تبارک و تعالی، استغفارهای آن بزرگواران را باید در این راستا تبیین و بررسی کرد. آنها بزرگی و عظمت خداوند را با تمام وجود درک کرده بودند، از این رو حتی در خلوت‌ها با حضرت حق با اشک و گریه و استغفار سخن می‌گفتند.[۱۰]. بنابراین از آنجایی که ائمه اهل بیت(ع) عارف به عظمت حق تعالی بوده‌اند و می‌دانستند که اگر در تمام عمر به طاعت و عبادت بگذرانند، شکر نعمت حق تعالی را ادا نکرده‌اند، از این رو استغفار می‌نمودند؛ نه اینکه استغفار آنان نشانه صدور معصیت باشد.
    3. اظهار عجز و قصور: انبیا و ائمه معصوم(ع) در بالاترین مراتب قرب الهی و غرق در عظمت کبریایی حق و یاد او بودند و اقتضای معرفت و مقام متعالی آنان، توجه و اتصال دائم به حضرت حق بود. پس هرگاه از سر نیاز به لوازم و اقتضائات جسمانی ـ نظیر خوردن و آشامیدن و معاشرت با مردم ـ می‌پرداختند، آن را گناهی بزرگ برای خود می‌دانستند و در صدد توبه و استغفار بر می‌آمدند[۱۱]. چنانچه رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۱۲]؛ «گاهی آینه دلم را غبار می‌گیرد، برای همین روزی هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم». پس گرچه معصومین(ع) گناه و رفتاری که با عصمت آنان منافات داشته باشد، انجام نمی‌دادند، اما در مقابل عظمت پروردگار اقدامات خود را شایسته مقام بندگی محض و توجه دائم به پروردگار نمی‌دانستند. پس استغفار اهل بیت(ع) در مناجات، نوعی عذرخواهی از خداوند است؛ چراکه نتوانسته‌اند آن گونه که شایسته ساحت قدس اوست، حق او را ادا کنند[۱۳].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. ابراهیم صفرزاده؛
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته است:

«# «گاهی ترک مستحب و فعل مکروه نسبت به مقام بلند آنان، گناه نامیده می‌شود که از باب حسنات ابرار، سیئات المقربین است و انجام گناه یا ترک طاعت به شمار نمی‌آید، بلکه به خاطر انحطاط حالشان نسبت به حالات بهترشان است، مثل: ترک نماز شب که امری مستحب است یا اشتغال به کار مستحب و غافل شدن از کاری که اصلح بود، و ترک این موارد گناه اصطلاحی نیست.

  1. گاهی با عنوان کردن مطالبی، می‌خواستند بگویند که بدون تکیه بر لطف خداوند از خود چیزی ندارند و عصمت هم از امدادها و الطاف اوست؛ مثلاً حضرت علی (ع) فرمود: "من از خطا در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا حفظ کند"[۱۴]. این کلام علی (ع) را خرده‌گیران به معنای عدم عصمت تلقی می‌کنند، در حالی که این کلام عصمت را ثابت می‌کند و آن را موهبت الهی می‌داند.
  2. در بسیاری از موارد آنها، به عنوان الگو و سرمشق سخن می‌گفتند و کلام آنها جنبه تعلیمی داشت.
  3. آنها همیشه مراتب کمال را طی می‌کردند و با قرار گرفتن در مرحله بالاتر، طاعات گذشته خود را کوچک می‌شمردند و بر آن استغفار می‌کردند.
  4. چون آنها به درجه اعلی در معرفت و عبودیت رسیدند، لذا اعمال خود را شایسته مقام والای الهی نمی‌دیدند و دائماً از ضعف و نقص اعمال خود استغفار می‌کردند[۱۵].

بنابراین با توجه به اینکه مراتب پنج‌گانه فوق در نهایت دقت و متانت گفته شده، این نکته قابل ذکر است که استغفار در ذات خود به معنای توبه و گناه نیست، بلکه یکی از مصادیق آن را تشکیل می‌دهد، لذا استغفار، نشانه تواضع و عبودیت شخص در همه حالات است؛ چنان‌که دعاهایی که از ناحیه اهل بیت (ع) رسیده است، مثل دعای کمیل و ابوحمزه ثمالی، همگی از سر ذلت و فروتنی در مقابل ذات بی‌همتای الهی است و این نوع دعا و استغفار اثر عمیق و سازنده‌ای در روح می‌گذارد؛ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: ﴿مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ[۱۶].

شأن دیگر استغفار، پیمودن راه کمال و ترقی است، چنانکه نبی اکرم (ص) می‌فرمود: "بر قلبم غبار و حجاب وارد می‌شد تا اینکه شب و روز هفتاد بار استغفار می‌کردم تا رفع گردد"[۱۷]. و می‌دانیم که نبی اکرم (ص) با توجه به اشتغال روزانه در برآوردن حاجات مردم، که خود عبادت است، چنین احساسی داشت و آن گناه نیست، بلکه نشانه عبودیت و کمال نبی اکرم (ص) است.

مرتبه دیگر استغفار، جلب رحمت خداوند است، چنانکه در آیات و روایات به آن اشاره شده است، مثل ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ[۱۸] و هیچ کلامی از انبیا و امامان که دلالت بر صدور گناه از آنان باشد، ثبت نشده و تاریخ هم گناهی را ثبت نکرده است، بلکه برعکس، تاریخ، عقل، قرآن و روایات بر عصمت آنان گواهی می‌دهد»[۱۹].
۲. مهدی مقامی؛
آقای مهدی مقامی در کتاب «درسنامه امام‌شناسی» در این‌باره گفته است:

«۱. استغفاری که در دعاها آمده، استغفار دفعی است که از عروض غفلت و گناه جلوگیری می‌کند، نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است. مَثَل آنان، مَثَل کسی است که پارچه‌ای بر روی آیینه شفاف، آویزان می‌کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفته‌اش، دستمال می‌کشد تا غبار آن را بزداید.

۲. استغفاری که در بیان و مناجات اهل بیت (ع) به درگاه الهی آمده، رفعی به‌شمار می‌آید که برای آمرزش گناه و خطای غیر اصطلاحی است. به دیگر سخن، برخی از کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند، گناه اصطلاحی نیست، ولی با عزّت و جلال خدای سبحان منافات دارد، هرچند که ناچار از انجام آن کارها باشد یا خود خداوند به آنها فرمان داده باشد، مانند خوردن و آشامیدن در محضر پروردگار و یا حشر و نشر با بندگان خدا.

در حدیثی معروف از پیامبر اکرم (ص) رسیده است: "بر قلب و روح من غبار می‌نشیند، به گونه‌ای که من روزانه هفتاد بار (یا صدبار) استغفار می‌کنم"[۲۰].

از این‌رو تحلیل، استغفار آنان برای رفع است، ولی نه برای رفع گناه اصطلاحی، بلکه برای رفع چیزی که نسبت به شهود تام و استغراق محض، گناه به شمار می‌آید؛ از این‌رو، گفته‌اند: حسنات ابرار و نیکان، سیّئه و گناه برای مقرّبان است: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ»[۲۱].

۳. هرگاه فرزندی، خردسال باشد یا از رشد عقلی کافی برخوردار نباشد، خلاف کند، یا زیانی به دیگران وارد کند، پدر و مادر او شرمنده و خجالت‌زده شده، خود را به پوزش خواستن و جبران خسارت لازم می‌دانند؛ به گونه‌ای که گویا آن عمل ناروا از خودشان سرزده است. گاهی نیز، احساس شرمندگی آنها بیشتر است؛ زیرا زشتی کار را بیشتر درک می‌کنند و اگر فرزندشان بی‌ادب و بی‌بندوبار باشد و به این امور توجّه نکند، احساس شرمندگی آنان بسیار بیشتر خواهد بود.

از سویی، در بسیاری از روایات، از رسول خدا (ص) و حضرت علی (ع) به دو پدر برای امت اسلامی یاد شده است. رسول اکرم (ص) فرمودند: "من و علی، دو پدر برای این امت هستیم. بی‌گمان حق ما بر آنها بزرگ‌تر از حق پدر و مادر جسمی‌بر آنان است؛ زیرا اگر اطاعتمان کنند، از عذاب نجاتشان می‌دهیم، از بردگی رهایشان کرده، به آزادمردان نیک‌کردار ملحق می‌کنیم"[۲۲].

از این‌رو، گناهانی که از امت اسلامی سر می‌زند، مایه شرمندگی پدران معنوی امت خواهد شد که در شناخت خدا در بالاترین رتبه‌اند. به‌ویژه آنکه بسیاری از این گناهان با طغیان و گردن‌کشی همراه است، با توبه و امثال آن جبران نمی‌شود، با تکرار و پافشاری، به حریم اقدس الهی هتک می‌شود و... .

مؤیّد این توجیه، پاسخ امام صادق (ع) است. هنگامی‌ که از آیه: ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۲۳] پرسیده شد، فرمودند: به خدا سوگند آن حضرت گناهی نکرده بود، ولی خداوند برای ایشان ضمانت کرده است که گناه شیعیان حضرت علی (ع) را ببخشد[۲۴].

۴. استغفار به معنای طلب ظرفیت است و آنان با استغفار به درگاه الهی ظرفیت خود را افزایش می‌دهند تا انوار قدسیه الهی بر آنها بتابد، چراکه همیشه استغفار، توبه از گناه نیست، بلکه بهترین دعاها است: ﴿الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ[۲۵] و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[۲۶].[۲۷]
3. رحمت‌الله ضیایی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحمت‌الله ضیایی در مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه» در این‌باره گفته است:

«در برخی روایات منقول از امامان نیز می‌‌بینیم که خود را غیر مبرا از خطا و اشتباه معرفی کرده‌ و به نوعی از گناهان خود استغفار نموده‌اند:

اعترافات امیرالمومنین(ع) به گناه

روایت اول

برخی منکرین عصمت به[۲۸] به این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه استشهاد کرده‌اند که حضرت فرموده است: "خدایا از من در گذر آنچه را که تو از من بهتر می‌دانی، اگر بر من شمارش کردی با عفو و بخشایش بر من برشمار؛ خدایا از من در گذر آنچه را من وعده داده بودم ولی به آن وفا نکردم؛ خدایا از من در گذر آنچه را به زبان نزد تو تقرب نمودم، سپس قلبم مخالفت کرد؛ خدایا عفو کن مرا از اشارات چشم و الفاظ نابجا و شهوات قلب و لغزش‌های زبان"[۲۹].[۳۰]

پاسخ

اولاً: ائمه شیعه(ع)هیچ‌گاه به گناه و خطای مشخص اعتراف، و از آن استغفار نکرده‌اند و هیچ کس، حتی دشمنان ائمه اهل بیت(ع)، عمل قبیحی که قداست آنها را خدشه‌دار کند، از آنها نقل نکرده‌اند؛ در حالی که چه بسیار دشمنان اهل بیت(ع) به فضل و جایگاه بلند و عرشی آنان اعتراف نموده‌اند.

اما آنچه در منابع آمده، مسئله استغفار ائمه‌(ع) است که در مناجات‌های آنها بازتاب یافته است. بدیهی است که استغفار مساوی با ارتکاب گناه نیست. بلکه توبه از گناه یکی از مصادیق استغفار است. در حالی که این واژه در قرآن کریم معنای گسترده‌تری دارد که هم شامل توبه شده و هم موارد دیگری را پوشش می‌دهد. در برخی کتاب‌های لغت آمده است: الغفر: إلباس ما يصونه عن الدنس[۳۱]. یعنی پوشاندن هر چیزی که فرد یا شئ را از آلودگی‌ها، نقص‌ها، ضررها و کاستی‌ها محافظت کند. توبه و استغفار همیشه به معنای طلب آمرزش از گناه نیست؛ بلکه استغفار گاهی نشانه خوف است و گاهی نشانه ژرفای معرفت و گاهی نشانه عجز و قصور که یکایک آنها بررسی خواهد شد.

۱. نشانه خوف:

استغفار ائمه(ع) چه بسا نمودار میزان خشیت آنها از مقام ربوبی و بیانگر دغدغه خاطر آن بزرگواران نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه پروردگار عالم است. چنانچه امام علی(ع) در فرازی از دعای کمیل فرموده است: "پس چگونه خواهد بود تحملم در برابر بلای آخرت، و فرود آمدن ناگواری‌ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش ابدی است... ای سرورم برای کدام یک از دردهایم به پیشگاهت شکوه کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم؟ آیا برای دردناکی عذاب و سختی‌اش یا برای طولانی شدن بلا و زمانش؟[۳۲].

یکی از اندیشمندان معاصر در این زمینه گفته است: "شما خیال می‌کنید گریه‌های ائمه طاهرین و ناله‌های حضرت سجاد(ع) برای تعلیم بوده و می‌خواسته‌اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند، از خوف خدا می‌گریستند و می‌دانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است؛ از مشکلات سختی‌ها خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند. از این‌رو هیچ‌گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می‌بردند"[۳۳]، بنابراین یکی از دلایل استغفار اهل بیت(ع)، خشیت آنان از مقام ربوبی و خوفشان از طول مسافت راه است و چون آنها از جزئیات مسائل سفر آخرت آگاه بوده‌اند، هرگز آرام و قرار نداشته‌اند.

۲. نشانه عمق معرفت:

با توجه به شناخت اهل بیت(ع) از خداوند تبارک و تعالی، استغفارهای آن بزرگواران را باید در این راستا تبیین و بررسی کرد. آنها بزرگی و عظمت خداوند را با تمام وجود درک کرده بودند، از این رو حتی در خلوت‌ها با حضرت حق با اشک و گریه و استغفار سخن می‌گفتند. چنانچه در دعای عرفه امام حسین(ع) چنین آمده است: "خدایا، موجودی که زیبایی‌ها و خوبی‌هایش بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی‌های او بد نباشد و موجودی که حقایق وجودی و کمالات او مجازی و استعاری و امانت است، پس هستی و کمالات ادعایی او چگونه مجاز و ادعا و خیال نباشد؟"[۳۴].

بنابراین از آنجایی که ائمه اهل بیت(ع) عارف به عظمت حق تعالی بوده‌اند و می‌دانستند که اگر در تمام عمر به طاعت و عبادت بگذرانند، شکر نعمت حق تعالی را ادا نکرده‌اند، از این رو استغفار می‌نمودند؛ نه اینکه استغفار آنان نشانه صدور معصیت باشد.

٣. اظهار عجز و قصور:

انبیا و ائمه معصوم(ع) در بالاترین مراتب قرب الهی و غرق در عظمت کبریایی حق و یاد او بودند و اقتضای معرفت و مقام متعالی آنان، توجه و اتصال دائم به حضرت حق بود. پس هرگاه از سر نیاز به لوازم و اقتضائات جسمانی ـ نظیر خوردن و آشامیدن و معاشرت با مردم ـ می‌پرداختند، آن را گناهی بزرگ برای خود می‌دانستند و در صدد توبه و استغفار بر می‌آمدند[۳۵]. چنانچه رسول خدا(ص) فرمودند: «وَ إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۳۶]؛ «گاهی آینه دلم را غبار می‌گیرد، برای همین روزی هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم». در همین راستا از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «خوبی‌های نیکان، بدی‌های مقربان الاهی به شمار می‌آید»[۳۷].

پس گرچه معصومین(ع) گناه و رفتاری که با عصمت آنان منافات داشته باشد، انجام نمی‌دادند، اما در مقابل عظمت پروردگار اقدامات خود را شایسته مقام بندگی محض و توجه دائم به پروردگار نمی‌دانستند. امام سجاد(ع) در «مناجات العارفین» عرض می‌کند: پروردگارا، زبان‌ها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته توست قاصر، و عقل‌ها از درک حقیقت ذات تو عاجزند؛ زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد[۳۸].

پس استغفار اهل بیت(ع) در مناجات، نوعی عذرخواهی از خداوند است؛ چراکه نتوانسته‌اند آن گونه که شایسته ساحت قدس اوست، حق او را ادا کنند.

۴. توبه مقربان:

ائمه‌(ع) پرداختن به امور مباح را برای خود سزاوار نمی‌دانند و اگر به لحاظ بشری، امور مباحی انجام می‌دهند، از آن استغفار می‌کنند؛ در مناجات اهل بیت(ع) شواهد فراوانی بر این بیان وجود دارد؛ امام سجاد(ع) در یکی از فرازهای نورانی مناجات «خمس عشر» عرض می‌کند: معبودا، از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از انس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش می‌خواهم[۳۹].

امام صادق(ع) درباره توبه انبیا و اولیا، فرموده است: "و برای هر فرقه و طائفه‌ای توبه مخصوصی است: پس توبه پیامبران الهی از مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمینان است و توبه اولیا از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است که بر خلاف ثبوت و استقامت است و توبه اصفیا و برگزیدگان حق از استراحت و فراغت و غفلت و کدورت است که بر خلاف دوام توجه است و توبه افراد خاص و بندگان مخصوص از مشغول بودن به غیر پروردگار است که توجه به غیر خدا پیدا کرده و سرگرم به آنها باشد و توبه عوام و عموم مردم از گناهان و معاصی و خلاف‌هاست"[۴۰]. طبق این حدیث نورانی، توبه انبیا و اولیا با توبه افراد عادی متفاوت است[۴۱].

روایت دوم:

گاهی نیز جهت انکار عصمت ائمه به سخن دیگری از امیرالمومنین (ع) استناد کرده‌اند[۴۲]. که آن حضرت فرموده است: پس از حق‌گویی یا مشورت، به عدالت خودداری نکنید؛ زیرا من برتر از این نیستم که خطا کنم و از خطا در کارم ایمن نیستم[۴۳].[۴۴]

پاسخ

اندک تأملی در خود جمله و قبل و بعد آن، نشان می‌دهد که قفاری یا خطبه را در نهج البلاغه ندیده یا اینکه در آن اندیشه نکرده است؛ با آنکه ظاهر کلامش این است که از نهج البلاغه نقل می‌کند. امام علی(ع) در خطبه ۲۱۶، بعد از شمارش حقوق متقابل رعیت و والی و مواجه شدن با ثنا و تمجید طولانی یکی از اصحاب، جملاتی را در پاسخ آن صحابی بیان فرمود تا به این جمله رسید و این جمله به هیچ وجه دلالت بر عدم عصمت ندارد؛ زیرا:

اولاً: امام علی(ع) این جملات را از روی فروتنی گفته است: على سبيل هضم النفس؛ چنان که رسول اکرم(ص) نیز فرمود: «من نیز اگر خدا با رحمت خود دستم را نگیرد نجات نخواهم یافت»[۴۵]. این جمله، مرادف همان جمله امیرالمؤمنین(ع) است و همچنین رسول الله(ص) می‌فرمود: «إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۴۶]؛ آیا می‌توان گفت که استغفار رسول الله(ص) العیاذ بالله بعد از گناهانی بوده است که از وی سر زده است؟

جناب فخر رازی در رابطه با طلب استغفار حضرت سلیمان که گفت: ﴿رَبِّ اغْفِرْ[۴۷] می‌گوید: و لانهم أبدا في مقام هضم النفس، و إظهار الذلة و الخضوع[۴۸]؛ «انبیا همیشه در مقام شکسته نفسی و اظهار ذلت و خضوع‌اند». همین نگاه درباره سخن امام علی(ع) نیز صادق است.

ثانیاً: نباید به سخن بزرگان به طور گزینشی نگاه کرد و می‌بایست به کل کلام نظر افکند و همه را من حیث المجموع نگاه کرد و قضاوت نمود.

روشن است که امیرمؤمنان(ع) و نیز تمام انبیا، همانند انسان‌های دیگر دارای دو قوه عقل و شهوت هستند. آنها نیز همانند ما قادر هستند که اشتباه کنند یا مرتکب گناه شوند؛ اما تفاوتی که آنها با بقیه مردم عادی دارند، در این است که لطف خداوند همیشه شامل حال آنهاست. پس امام(ع) در این خطبه، نه تنها خود را معصوم می‌داند، بلکه سر منشأ این عصمت را نیز لطف خداوند می‌داند.

این گفته امیرمؤمنان(ع) دقیقاً بر طبق همان تعریفی است که شیعه از عصمت دارد؛ یعنی آنها قدرت بر انجام گناه را دارند، اما لطف خداوند همیشه شامل حال آنهاست و آنها را از گناه و خطا باز می‌دارد. شیخ مفید در این باره چنین می‌گوید: عصمت، لطفی از جانب خداوند است که شامل حال مکلف می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد؛ با اینکه آن شخص قادر به انجام آن دو است[۴۹]. سخن امام(ع) با تعریفی که شیخ مفید از عصمت دارد، دقیقاً عین هم هستند و تفاوتی با یکدیگر ندارند.

درست که آن حضرت در صدر کلام خود فرموده است: «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي»؛ «خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی‌دانم»، اما در ادامه کلام خود بلافاصله برای دفع توهم نفی عصمت، امکان خطا از خویش را با جمله استثنائیه نفی نموده و فرموده‌اند: «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»؛ «مگر اینکه خداوند مرا در برابر خویشتن خویشم کفایت کند که او بیش از خود من، قلمرو هستیم را مالک است».

به عبارت دیگر امام(ع) با این تعبیر یکی از زیباترین مظاهر توحید افعالی را رقم زده و صریحاً بیان کرده‌اند: «اگر لطف خدا شامل حال بنده‌اش نگردد، هیچ کس نمی‌تواند فی نفسه و با استقلال خود را از خطا و لغزش مصونیت بخشد».

سخن امام علی(ع) مانند سخن حضرت یوسف(ع) است که فرمود: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۰]. در نتیجه، استفاده عدم عصمت از گفتار امیر مؤمنان(ع)، گفتاری است نسنجیده و غیر قابل قبول.

ثالثاً: در سخن امام علی(ع) قید «فِي نَفْسِي‌» است. حضرت با این قید از خودش سلب استقلال کرده، می‌فرماید: «اگر هدایت و صیانت الهی نباشد، من نیز مانند شما بشری عادی هستم و از آن جهت که بشرم، همانند دیگران در معرض خطر قرار دارم؛ چنان که همانند دیگران زندگی عادی و معمولی دارم». به عبارت دیگر امام علی(ع) با قید «فِي نَفْسِي‌» اشاره به جنبه شخصی و بُعد ملکی خود و با قید «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي‌...» اشاره به جنبه شخصیتی و بُعد ملکوتی خود کرده است. با آن قید، از خود نفی استقلال و با این قید، برای خود اثبات ارتباط با خدای متعالی کرده است[۵۱].

روایت سوم:

بخش دیگری که در کلام امام علی(ع) بدان پرداخته و به عنوان شبهه مطرح شده است، این جمله ایشان است: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي»؛ «خدایا! بر من ببخش آن گفتارهای زبانی که با آن به تو تقرب می‌جویم، ولی قلبم راه مخالفت با آن را می‌پوید»[۵۲]. قفاری می‌گوید: مخالفت قلب با لسان امام علی، ادعای شیعه درباره عصمت را نفی می‌کند[۵۳].

پاسخ

مغفرت خواستن آن حضرت بر فرض وقوع است؛ یعنی اگر چنین گناهانی از امام(ع) صادر شود، خداوند آنها را ببخشد. گویا امام(ع) چنین عرض می‌کند: «خداوندا اگر چنین گناهانی را مرتکب شوم، آنها را بیامرز. بنابراین لازمه سخن امام(ع) این نیست که گناهی از وی صادر شده است و نیاز به آمرزش دارد»[۵۴].

روایت چهارم:

برخی گفته‌اند: اگر [امام] علی و ائمه معصوم باشند، استغفار آنها از گناه عبث خواهد بود: إذ لو كان علي و الأئمة معصومين لكان استغفارهم من ذنوبهم عبثا[۵۵].

پاسخ

همان‌گونه که پیش از این اشاره شد، نفس استغفار و طلب بخشایش از خداوند بزرگ ارزش دارد، بدون اینکه حتی گناه و معصیتی در کار باشد. امام علی(ع) فرمود: «الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ‌»[۵۶]. در صحیح بخاری از رسول الله(ص) نقل شده است که فرمود: «سوگند به خدا، که هر روز بیش از هفتاد بار از خدا آمرزش‌طلبیده و به درگاه او توبه می‌کنم»[۵۷].

رسول الله(ص) که از گناه معصوم بود؛ چرا باید هر روز بیش از هفتاد بار استغفار و توبه کند؟! چه فایده‌ای بر آن مترتب است؟! آیا رسول الله(ص) که عاقل‌ترین فرد در عالم هستی است، العیاذ بالله کاری بیهوده انجام می‌دهد؟ درباره ائمه(ع) و دیگر اولیای الهی نیز چنین است[۵۸].

روایت پنجم:

برخی جهت انکار عصمت امامان، به سخنان امیرالمؤمنین در نامه ۳۱ نهج البلاغه استناد کرده‌ و معتقدند فقراتی از آن دلالت بر عدم عصمت و بشر عادی بودن امامان دارد: در این وصیت نامه کلماتی به کار رفته که با مقام عصمت امام حسن (ع) مخاطب نامه سازگار نیست مانند: «عَبْدُ الدُّنْيَا» و «تَاجِرِ الْغُرُورِ» و حتی عباراتی است که با مقام عصمت امیرالمؤمنین (ع) نیز سازگاری ندارد[۵۹].

در دعاهایی مانند دعای کمیل از لسان امیرالمؤمنین (ع) کلماتی مانند: «ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي» و در دعای ابوحمزه ثمالی از لسان امام سجاد (ع) نیز الفاظی مانند: «أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ»، به کار رفته که حکایت از مبرا نبودن از خطا و نداشتن ملکه عصمت دارد.

پاسخ:

درمورد وصیت امیرالمؤمنین (ع) باید گفت: این وصیت یک سفارش و دستورالعمل کلی است و امام (ع) به عنوان یک پدر خطاب به امام حسن (ع) به عنوان یک فرزند سفارشاتی را بیان کرده‌اند؛ لذا می‌‌فرمایند: «مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ» و نمی‌فرمایند "من علی بن ابی طالب" و مخاطب گرچه امام حسن (ع) است، لکن به عنوان فرزند "إلی المولود" یعنی نمونه‌ای از فرزندان نه خصوص فرزند خودشان، وصیت را نگاشته‌اند و همان طور که از عبارات این وصیت فهمیده می‌‌شود، رابطه پدر و فرزند است نه رابطه امام و جانشین امام[۶۰].

اما درباره آنچه در ادعیه آمده است، باید گفت: اولیای خدا با درک بالایی که از عظمت مقام ربوبی و عجز انسان داشتند، همیشه به عبودیت خود و ربوبیت خداوند توجه داشته و لذا حتی عبادات و طاعات خود را هم قابل ارایه به خداوند نمی‌دانسته و خود را در برابر او مقصر می‌‌دیدند. بنابراین اعتراف به کوتاهی در انجام وظیفه به معنای رایج در بین افراد عادی نیست بلکه از باب «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ» است[۶۱]. یعنی به تناسب جایگاه و مقام افراد انتظارات متفاوت است و ممکن است انجام کاری در یک مرتبه پسندیده باشد در حالی که همان کار برای افرادی در مرتبه و مقام بالاتر، مورد پسند نباشد.

اعتراف امام صادق و امام کاظم(ع) به صدور گناه

قفاری در عدم عصمت ائمه به دو حدیث استناد کرده است:

  1. حدیث اول را از امام صادق(ع) نقل کرده و آن را از دلایل عدم عصمت ائمه(ع) دانسته است: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّا لَنُذْنِبُ وَ نُسِي‌ءُ ثُمَّ نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً»[۶۲].
  2. حدیث دوم از امام موسای کاظم(ع) است که امام می‌فرماید: پروردگارا: تو را با زبانم نافرمانی نمودم و قسم به عزتت که اگر می‌خواستی لالم می‌کردی و تو را با چشمم نافرمانی کردم و قسم به عزتت اگر می‌خواستی نابینایم می‌کردی و تو را با گوشم نافرمانی کردم و قسم به عزتت اگر می‌خواستی ناشنوایم می‌کردی... و تو را با پاهایم نافرمانی کردم و اگر می‌خواستی پاهایم را قطع می‌کردی و تو را با همه اعضایم، که با آنها به من نعمت دادی، نافرمانی نمودم و این جزای تو در مقابل اعمال من نیست[۶۳].[۶۴]

پاسخ

روایت نخست: اولاً تنها در کتاب الزهد حسین بن سعید اهوازی آمده است و خود ایشان به صراحت گفته است «ذنب» در حدیث به معنای گناه متعارف نیست: در اینکه ائمه‌(ع) از هر قبیحی به طور مطلق معصوم هستند، اختلافی بین علمای شیعه نیست و آنها به جهت کمالات و جایگاهی که دارند، ترک مستحبات را گناه می‌دانند[۶۵].

این حدیث شبیه حدیثی است که در صحیح مسلم از زبان مبارک رسول الله(ص) نقل شده است: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِي الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ»[۶۶]. هیچ یک از شارحان این حدیث و دیگر علمای اهل سنت آن را بر ظاهرش حمل نکرده‌اند و توجهیات مختلفی کرده‌اند. نووی این توجیهات و تأویلات را در شرح حدیث آورده است[۶۷].

ثانیاً: روایت اول خبر واحد است و نمی‌تواند در برابر آیه تطهیر و روایات زیادی، مانند حدیث شریف ثقلین، که عصمت ائمه اهل بیت(ع) را ثابت می‌کند، برابری کند.

ثالثاً: با توجه به جایگاه و مقام و منزلت ائمه اهل بیت(ع) این حدیث را نمی‌توان بر ظاهرش حمل نمود و «ذنب» را بر گناه متعارف حمل کرد؛ زیرا این‌گونه سخن گفتن حتی از یک عالم دینی در حد معمول نیز سر نمی‌زند؛ چه رسد به شخص بزرگواری مانند امام صادق(ع) که جایگاه و منزلت ایشان از نگاه علمی و عملی[۶۸] مورد انکار هیچ کسی نیست. از سوی دیگر چنین بیانی از بزرگان دین مسئله اباحه‌گری را در جامعه اسلامی آسان و روان خواهد نمود و هیچ حکمتی در بیان آن وجود ندارد. ائمه(ع) به ما آموخته‌اند که گناه نکردن آسان‌تر از توبه است: «وَ قَالَ(ع): تَرْكُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ [التَّوْبَةِ] الْمَعُونَةِ»[۶۹].

روایت دوم که از امام کاظم(ع) نقل شده است نیز از حیث سند مجهول است[۷۰] و از حیث دلالت نیز نمی‌تواند دلیل بر عدم عصمت امام باشد؛ زیرا بسیار روشن است که امام(ع) از زبان همه گناهکاران امت در پیشگاه پروردگار زبان تقصیر گشوده است؛ نه اینکه همه این گناهان را العیاذ بالله ایشان مرتکب شده باشد. بدیهی است که از یک نفر عادی این همه گناه سر نمی‌زند، چه رسد به امام کاظم(ع) که از نگاه شیعه معصوم است و از نگاه بقیه مذاهب اسلامی، عالمی بزرگ و از اهل بیت پیامبر(ص) است که جایگاه بس بلندی میان همه پیروان مذاهب اسلامی دارد. اگر ایشان را در حد یک انسان معمول فرض کنیم، ممکن نیست که چنین گناهانی از وی سر زده باشد. پس مقصود امام(ع) از گفتن این جمله‌ها تعلیم به دیگران است[۷۱] که این گونه در پیشگاه خداوند زبان اعتراف بگشایند و بزرگواری و گذشت خداوند را بیان نمایند»[۷۲].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۵.
  2. «همان شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان»... سوره آل عمران، آیه ۱۷.
  3. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند و سحرگاهان آمرزش می‌خواستند» سوره ذاریات، آیه ۱۷-۱۸.
  4. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۶۴-۶۷.
  5. نهج‌البلاغه (ترجمه دشتی)، خ ۲۱۶، ص۴۴۵.
  6. المیزان، ج۶، ص۳۷۱؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۱۰؛ پیام قرآن، ج۹، ص۱۵۳-۱۵۴.
  7. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۶۶.
  8. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۶۶.
  9. «فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا، وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ يَدُومُ مَقَامُهُ... مَوْلَايَ، لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو، وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي، لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ؟»، مفاتیح الجنان، ص۹۰.
  10. ر.ک: دعای عرفه: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ؟»، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
  11. مصباح یزدی، سجاده‌های سلوک: شرح مناجات‌های حضرت سجاد(ع).
  12. مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۲.
  13. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۹.
  14. نهج‌البلاغه (ترجمه دشتی)، خ ۲۱۶، ص۴۴۵.
  15. المیزان، ج۶، ص۳۷۱؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۱۰؛ پیام قرآن، ج۹، ص۱۵۳-۱۵۴.
  16. «اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
  17. صحیح مسلم، ج۸، ص۷۲.
  18. «و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  19. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۲۶۶.
  20. «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِينَ مَرَّةً»؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۴.
  21. بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰۵.
  22. «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۵۹.
  23. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.
  24. «مَا كَانَ لَهُ ذَنْبٌ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ ضَمِنَ لَهُ أَنْ يَغْفِرَ ذُنُوبَ شِيعَةِ عَلِيٍّ (ع)»؛ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۲۶۷.
  25. «همان شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان»... سوره آل عمران، آیه ۱۷.
  26. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند و سحرگاهان آمرزش می‌خواستند» سوره ذاریات، آیه ۱۷-۱۸.
  27. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۶۴-۶۷.
  28. قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.
  29. «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ سَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ»، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خ79.
  30. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۳۶.
  31. راغب اصفهانی، مفردات، ص۶۰۹.
  32. «فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا، وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ يَدُومُ مَقَامُهُ... مَوْلَايَ، لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو، وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي، لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ؟»، مفاتیح الجنان، ص۹۰.
  33. خمینی، جهاد اکبر، ص۵۷.
  34. «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ؟»، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
  35. مصباح یزدی، سجاده‌های سلوک: شرح مناجات‌های حضرت سجاد(ع).
  36. مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۲.
  37. «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌»، مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۵.
  38. «إِلَهِي قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنَائِكَ كَمَا يَلِيقُ بِجَلَالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْرَاكِ كُنْهِ جَمَالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْأَبْصَارُ دُونَ النَّظَرِ إِلَى سُبُحَاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ»، مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات العارفین.
  39. «إِلَهِي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ، وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ‌، وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ، وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ»، مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات ذاکرین.
  40. «وَ كُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنْفِيسِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوبِ»، جعفر بن محمد، امام صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص۹۷.
  41. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۳۷.
  42. قفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۳.
  43. «فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي»، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 216.
  44. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۳.
  45. «و لا أنا إلا أن يتداركني الله برحمته»، قسطلانی، إرشاد الساری، ج۸، ص۳۵۷.
  46. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.
  47. «و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
  48. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۹۴.
  49. العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليها، مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۸.
  50. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  51. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۳.
  52. نهج البلاغه، خطبه ۷۸.
  53. قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۲۹۵.
  54. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۷.
  55. قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۳.
  56. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷.
  57. «حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: وَاللّهِ، إِنِّي لَأَسْتَغفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ إلَيْهِ فِي الْيَوْمِ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ مَرَّةً»؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۶۷.
  58. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۷.
  59. ابن ابی الحدید می‌‌گوید: و قوله (ع) «أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي» هذا يدل على بطلان قول من قال إنه لا يجوز أن ينقص في رأيه و أن الإمام معصوم عن أمثال ذلك و كذلك قوله للحسن «أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا» يدل على أن الإمام لا يجب أن يعصم عن غلبات الهوى و لا عن فتن الدنيا. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص۶۶.
  60. ر.ک: شرح نهج البلاغة خوئی (منهاج البراعة) و شروحی که برنامه ۳۱ نهج البلاغه نوشته شده است مانند به سوی مدینه فاضله.
  61. علامه مجلسی تفصیلاً به این سوال پاسخ داده است ر.ک: بحار، ج ۲۵، ص ۲۰۹.
  62. قفاری، اصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج۲، ص۷۹۴.
  63. «رَبِّ عَصَيْتُكَ بِلِسَانِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَخْرَسْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِبَصَرِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَكْمَهْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِسَمْعِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَأَصْمَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِيَدِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَكَنَّعْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِرِجْلِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَجَذَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِفَرْجِي وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِكَ لَعَقَمْتَنِي وَ عَصَيْتُكَ بِجَمِيعِ جَوَارِحِي الَّتِي أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ وَ لَيْسَ هَذَا جَزَاءَكَ مِنِّي»، کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۲۷.
  64. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۸.
  65. لا خلاف بين علماءنا في أنهم(ع) معصومون من كل قبيح مطلقا، و أنهم(ع) يسمون ترك المندوب ذنباً و سيئةً بالنسبة إلى كمالهم(ع)، اهوازی، الزهد، ص۷۴.
  66. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۷۵.
  67. نووی، المنهاج، ج۱۷، ص۲۳.
  68. ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج۶، ص۳۶۴.
  69. نهج البلاغه، حکمت ۱۷۰.
  70. مجلسی، مرآة العقول، ج۱۵، ص۱۳۷.
  71. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۷، ص۱۸.
  72. ضیایی، رحمت‌الله، مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷، ص۱۴۹.