بحث:عباس بن علی بن ابیطالب در تاریخ اسلامی
عباس بن علی در گزیده دانشنامه امام حسین
عباسS، جلوه عشق و ایثار، تبلور رادمردی، صفا و وقار، و تجسّم شجاعت، شهامت و کرامت است. او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ، از چنان جایگاه بلند و مکانت والایی برخوردار است که به گفته سید الساجدین، زین العابدینS: «برای عبّاسS، نزد خداوند - تبارک و تعالی- منزلتی است که همه شهدا در روز قیامت، به او رَشک میبرند»[۱]. کنیه آن بزرگوار، ابو الفضل و ابو قِربه (صاحب مَشک) و القابش سقّا و قمر بنی هاشم است. عباسS، قامتی بلند، سینهای سِتَبر، بازوانی توانمند و چهرهای بس زیبا داشت، بدان سان که او را «ماه بنی هاشم» میگفتند. او از آغاز قیام ابا عبداللّه الحسینS، همراه و همدل ایشان و در هنگامه نبرد کربلا، پرچمدار سپاه او بود. عبّاسS، در روزهای سخت محاصره امامS و یارانش، سقایت سپاه و آبرسانی به کودکان را بر عهده داشت. او در آستانه شب عاشورا، در جمع همراهان حسینS، هنگامی که امامS از آنها خواسته بود تا بروند و ایشان را تنها بگذارند اولین کسی بود که با جملاتی سرشار از عشق و ایمان، و آکَنده از ایثار، همگامی و جانفشانیاش را اعلام کرد. عباسS، در کلام معصومان(ع)، به ایثار، تیزبینی، استواری در ایمان، جهاد عظیم، آزمایش نیکو و داشتن جایگاه رَشک آور در قیامت، ستوده شده است. گفتنی است که در شماری از منابع متأخّر، مطالبی درباره ابو الفضل العبّاسS گزارش شده است که در منابع قابل استناد، دیده نمیشود. برای نمونه، به دو نمونه از گزارشهای بیاساس، اشاره میکنیم. در معالی السبطین آمده است که: آن هنگام که شبِ بیست و یکم ماه رمضان شد و علیS در آستانه مرگ قرار گرفت، عباسS را به سینه چسبانْد و فرمود: «فرزندم که چشم من در قیامت، با تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامی که روز عاشورا شد و وارد شریعه شدی، مبادا آب بنوشی، در حالی که برادرت حسین، تشنه است!». نیز در کتاب شعشعة الحسینی آمده است: جناب امیر مؤمنانS خلوت نمودند. حسنینS و زینب(س) و امّ کلثوم(س) را طلب فرمود و دست مبارک بر سر و رویِ ایشان کشید و به شدّت میگریست و ایشان هم میگریستند، به نوعی که سایر اولادهای آن حضرت [که] در بیرون خانه بودند، بیاختیار، داخل خانه شدند و میگریستند. پس حضرت امیر المؤمنینS گرفت دست امام حسنS را و به امانت سپرد فرزندان خود را به آن بزرگوار. پس نظر فرمود به عبّاسS. دید گریه او از همه شدیدتر است. پس او را به نزد خود، طلب فرمود و شیون بلندی کرد و مفصّل گریست و آن گاه فرمود: «ای پسرم! ای جانم! از حسین، مراقبت کن، که او امانت خدا و پیامبر خداa و فاطمه(س) و امانت من است. تو یاور او باش و خودت را فدای او کن». آن گاه، شیون زد و از گریه و فریاد زیاد، بیهوش شد. گزارشهای بسیار دیگری نیز درباره ایشان در کتابهایی مانند: معالی السبطین، شعشعة الحسینی، اسرار الشهادات، ناسخ التواریخ، عنوان الکلام، تذکرة الشهدا، سوگ نامه آل محمّدa و المنتخب طریحی آمده است که در کتب معتبر، وجود ندارد. اینک، برخی از آنچه در منابع قابل استناد، گزارش شده است، در پی میآید:
از ثابت بن ابی صفیه نقل است: سَرور عابدان، علی بن الحسینS، به عبید اللّه، پسر عباس بن علی بن ابی طالبS نگریست و گریست... آنگاه فرمود: «خداوند، عبّاس را رحمت کند! بیهیچ تردیدی، ایثار کرد و آزمایش [نیکویی] شد و خود را فدایِ برادرش کرد تا آنکه دستانش قطع شد و خداوند عز و جل به جای آنها، دو بال برایش قرار داد که با آنها، همراه فرشتگان در بهشت، پرواز میکند، همانگونه که برای جعفر بن ابی طالب، قرار داد. عبّاسS، نزد خداوند - تبارک و تعالی - منزلتی دارد که همه شهیدان در روز قیامت، به آن، رَشک میبرند»[۲].
در کتاب أنساب الأشراف در یادکردِ نامهای فرزندان امیر مؤمنان اینچنین نقل شده است: عبّاس اکبر - که سقّا بود -. او در کربلا، مَشک آبی را برای حسینS آورد و کنیه ابو قِربه (صاحب مَشک)، به او داده شد[۳].
از ضحاک بن عبد اللّه مشرقی نقل شده است که، هنگامی که امام حسینS به یارانش، اجازه بازگشت داد: برادران و فرزندان و برادرزادگانش و نیز دو پسر عبد اللّه بن جعفر، به حسینS گفتند: چرا این کار را بکنیم؟ برای این که پس از تو بمانیم؟! خداوند، چنین روزی را هیچ گاه به ما نشان ندهد! آغازگر اینگونه سخنان، عبّاس بن علیS بود[۴].
در کتاب الملهوف اینچنین نقل شده است: تشنگی حسینS، شدّت گرفت. از سیلْ بندِ فرات، بالا رفت تا خود را به آب برساند و عبّاسS، برادرش نیز پیشِ رویش بود. سواران ابن سعد، راه را بر آن دو گرفتند و مردی از بنی دارِم، تیری به سوی حسینS پرتاب کرد و آن را در گلوی شریفش نشانْد. امام - که درودهای خدا بر او باد- تیر را بیرون کشید و دستش را زیر گلویش گرفت تا کفِ هر دو دستش از خون، پُر شد. سپس آن را پاشید و گفت: «خدایا! من از آنچه با پسر دختر پیامبرت میکنند، به تو شکایت میکنم». سپس، عبّاسS را از او جدا کردند و او را از هر سو، در میان گرفتند تا او را به شهادت رساندند. خداوند، روحش را پاک بدارد! پس حسینS، به شدّت گریست[۵].
در کتاب مقتل الحسین از خوارزمی نقل است: پس از عبداللّه بن علی، عبّاس بن علیS - که مادر او نیز اُمّ البنین بود- به میدان آمد. او - که همان سقّاست- حمله کرد... آن گاه، هماره جنگید تا گروهی از دشمن را کُشت و سپس، کُشته شد. پس حسینS فرمود: «اکنون، پُشتم شکست و چارهام، ناچار گشت»[۶].
از ابو حنیفة النعمان المغربی نقل شده است که: عبّاس بن علیS، پس از آنکه حسینS را از آب، باز داشتند، به دشمن حمله میبُرد و آنها را میشکافت و خود را به آب فرات میرساند و حسینS و یارانش را سیراب میکرد. وی در آن روزها، «سَقّا (آبآور)» نامیده شد و میان فرات و قتلگاه حسینS کشته شد. قبر او نیز همان جاست. در آن روز، دشمنان دست و پاهای او را هم قطع کردند[۷].
از ابن شهرآشوب نقل است: عبّاس، سقا، ماه بنی هاشم و پرچمدار حسینS بود. او از دیگر برادرانش بزرگتر بود و در طلب آب میرفت که بر او حمله بُردند. او هم به آنها حمله بُرد و چنین میخواند: از مرگْ نمیهراسم؛ زیرا مرگ، ترقّی و صعودی است که مرا در پشت شمشیرها، پنهان میکند. جانم، سپر جان پاکیزه مصطفی باد! من، عبّاسم که سقّا گشتهام و به روز برخورد، هراسی از شرّ ندارم. پس آنان را متفرّق کرد. زید بن ورقای جهنی، در پشت درخت خرمایی به کمین او نشست و حَکیم بن طُفَیل سِنبِسی نیز او را یاری داد و بر دست راست عبّاسS ضربهای زد [و آن را قطع کرد]. عبّاسS، شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد و چنین رَجَز میخواند: به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کنید من، همیشه از دینم حمایت میکنم و نیز از امام راستگو و استوارباوری که نواده پیامبرِ پاک و امین است. آن گاه، جنگید تا ناتوان شد. حکیم بن طفیل طایی، از پشت درخت خرما به او کمین زد و بر دست چپش ضربهای زد [و آن را قطع کرد]. عبّاسS نیز خواند: ای جان! از کافران مترس و به رحمت خدای جبران کننده، بشارتت باد! همراه با پیامبرa، سَرور برگزیده! با سرکشیشان، دست چپم را قطع کردند پروردگارا! آنان را به داغیِ آتش برسان! پس آن ملعون، با عمود آهنین [به او زد و] عبّاسS را به شهادت رساند. هنگامی که حسینS، او را بر [کناره] رود فرات، افتاده دید، گریست و چنین خواند: «ای بدترینِ مردمان! با کارتان، تجاوز کردید و با گفته محمّد پیامبر، مخالفت کردید. آیا بهترینِ پیامبران، سفارش ما را به شما نکرد؟ آیا ما از نسل پیامبرِ تأیید شده نیستیم؟ آیا زهرا(س)، مادر ماست یا شما؟ آیا احمد، بهترینِ مردمان نیست؟ نفرین شُدید و به خاطر جنایتتان، رسوا گشتید به زودی، داغیِ آتشی برافروخته را خواهید دید»[۸].[۹]
شهادت حضرت عباس بن علیS
طبری مقتل عباس بن علیS را ذکر نکرده است؛ لذا ما آن را از کتاب ارشاد شیخ مفید از قول حمید بن مسلم نقل میکنیم، حمید گوید: تشنگی حسینS شدت یافته بود از این رو قصد فرات را نمود و در حالی که برادرش عباس پیش رویش حرکت میکرد، بالای آبگیره[۱۰] فرات رفت؛ در همین حال سپاه ابن سعد - که لعنت خدا بر او باد - به او حملهور شد، و مردی از بنیدارم از میانشان به آنها گفت: وای بر شما بین او و فرات حائل شوید، و اجازه ندهید حسین به آب دست پیدا کند.
در این حال حسینS فرمود: «اللَّهُمَّ أَظْمِئْهُ» بارالها او را به تشنگی گرفتار کن. مرد دارمی خشمگین گردیده و تیری به سوی او پرتاب کرد و آن را در چانهاش نشاند، حسینS تیر را بیرون کشیده و دستش را زیر چانهاش گرفت، کف دو دستش پر از خون شده، آن را ریخت و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ» خدایا از آنچه با پسر دختر پیامبرت رفتار میشود نزد تو شکایت میکنم. آنگاه در حالی که تشنگیاش بیشتر شده بود به جایگاهش بازگشت. این در حالی بود که سپاه عمر بن سعد عباس را محاصره کرده و بین او و حسین فاصله انداخته بودند به طوری که عباس از آن پس به تنهایی با آنها میجنگید تا کشته شد. رضوان خدا بر او باد.
عباس بعد از این که زخمهای فراوانی بر او وارد گردیده، به طوری که از پای درآمده و توان حرکت نداشت، به دست زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی به قتل رسید[۱۱].[۱۲]
علمدار کربلا و از شهدای عاشورا
(۲۶ ق، مدینه - ۶۱ق، کربلا)
عباس فرزند امام علیS، مشهورترین شهید واقعه عاشورا پس از برادر خود به امام حسینS - و از شخصیتهای برجسته و محبوب در فرهنگ شیعی است. عباس در لغت به معنی ترشرو است و در اصطلاح به کسی گفته میشود که در صحنه نبرد چین به پیشانی میافکند. کنیههای او «ابوالفضل»، ابوالقربة» (به معنای صاحب مشک) و «ابوالقاسم» است که ابوالفضل مشهورتر از همه است. «العبد الصالح»، «المواسی الصابر» و «المحتسب» نیز از القاب او به شمار میروند. در ادبیات و فرهنگ شیعی، عباسS را با عناوینی چون «علمدار»، «قهرمان علقمه»، «قمر بنیهاشم» و «سقای کربلا» مینامند.
مادر آن حضرت، فاطمه دختر حزام از قبیله «بنیکلاب» بود که معمولاً او را با کنیهاش یعنی «امالبنین» میشناسند. امام علیS پس از شهادت حضرت زهرا(س) و به پیشنهاد برادرش عقیل بن ابی طالب با امالبنین ازدواج کرد. ثمره این ازدواج، چهار پسر به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود که جملگی در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند.
همسر ابوالفضل، لبابه (دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب) و فرزندانش فضل و عبیدالله نام داشتند. پسر دیگری به نام محمد یا حسن نیز به او نسبت دادهاند که گفته شده در پانزده سالگی در کربلا به شهادت رسید. اما این انتساب و قول صحیح به نظر نمیرسد. همچنین گفته شده که عباسS دختری هم داشته که برخی منابع متأخر نامش را حمیده ذکر کردهاند.
از دوران زندگی عباسS، اطلاعات چندانی در دست نیست. طبق روایات شیعه، او جوانی زیبا و رشید بوده است و به همین سبب او را «قمربنیهاشم» میخواندند. ظاهراً در جنگهای صفین و نهروان هم حضور داشته است. عمده دادههای تاریخی درباره عباسS، مربوط به نقشآفرینی او در واقعه عاشورا است که مهمترین موارد آن عبارت است از:
همراهی امام حسینS در کاخ والی مدینه
از صحنههای آغازین روایت عاشورا، حضور امام حسینS در کاخ والی مدینه ولید بن عتبه و به احضار وی است. هدف ولید از احضار امام، خواندن نامه یزید و تقاضای بیعت با او بود. مشهور است که امام با همراهی و محافظت عباسS و جمعی دیگر از بنیهاشم به کاخ رفت.[۱۳].
مأموریت یافتن جهت مذاکره با سپاه دشمن
طبق گزارش مقاتل، سپاه عمر بن سعد به فرمان وی عصرگاه روز نهم محرم قصد داشت جنگ را آغاز کند. با نزدیک شدن سپاه دشمن به خیمهها، امام حسینS ابتدا عباسS را فرستاد که ببیند آنها چه میخواهند و پس از اطلاع از قصد ایشان، او را فرستاد که از آنها یک شب مهلت بگیرد.[۱۴].
اعلام وفاداری
شب عاشورا، امام حسینS یاران خود را فراخواند و به ایشان گفت که بیعتش را از آنها برداشته است و خواست که از تاریکی شب استفاده کنند و بروند. پس از این سخنان امام، چند نفری از یاران به نمایندگی برخاسته و طی سخنانی حماسی بر وفاداری به امام حسینS و آمادگی کامل برای جنگ تأکید کردند. نخستین فرد، عباسS بود که از جمله چنین گفت: «چرا چنین کنیم؟ برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هیچگاه آن روز را نیاورد و به ما نشان ندهد!».[۱۵].
رد اماننامه
از جمله وقایع مهم و مشهور روز نهم محرم، ماجرای اماننامهای است که شمر بن ذیالجوشن - از فرماندهان سپاه عمر بن سعد - برای عباسS و دیگر فرزندان امالبنین برد. این اماننامه به درخواست شمرو عبدالله بن ابیمحل که هر دو با مادر عباس و برادرانش به نوعی خویشاوندی داشتند، توسط عبیدالله بن زیاد صادر شده بود. مشهور است که شمر روز قبل از جنگ به خیمههای سپاه امام حسینS نزدیک شد و با اشاره به اماننامه، از عباسS و برادرانش خواست که میدان را ترک کنند. اما این خواسته، با پاسخ محکم و تند عباسS مواجه شد که به او گفت: «ای دشمن خدا! آیا دستور میدهی که ما برادرمان و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و داخل اطاعت لعنتشدگان و فرزندان لعنت شدگان شویم؟ آیا به ما امان میدهی درحالی که فرزند رسول خدا در امان نیست؟».[۱۶].
علمداری سپاه
طبق گزارش عموم مقاتل، امام حسینS، صبحگاه عاشورا و هنگام تقسیم وظایف و چینش نیروها، پرچم سپاه را به عباسS سپرد.[۱۷].
تلاش برای آوردن آب
مهمترین واقعه مرتبط با عباسS، مربوط به بعد از ظهر عاشورا و اواخر جنگ است که در اثر بیتابی زنان و کودکان از تشنگی، امام حسینS از او میخواهد برای آنها آب بیاورد. مأموریتی که یک بار دیگر نیز در هفتم محرم امام به عباسS سپرده بود و او در انجام آن موفق شده بود، اما این بار ناکام ماند و به شهادت رسید. در برخی مقاتل مانند لهوف آمده است که امام حسینS و عباسS همراه هم برای آوردن آب به فرات رفتند. رشادت و مقاومت عباسS در آوردن آب و جنگ با سربازان نگهبان نهر و پرهیز او از نوشیدن آب پس از رسیدن به علقمه به یاد تشنگی امام حسینS و زنان و کودکان، از فرازهای بسیار مشهور واقعه عاشورا است که در روضهخوانیها به آنها بسیار اشاره میشود.[۱۸].
شهادت عباسS در منابع به صورتهای مختلفی ذکر شده است. در بسیاری از منابع از جمله اخبار الطوال، مقتلالحسین خوارزمی، الفتوح، مثیرالاحزان و لهوف، تنها به شهادت وی بدون ذکر جزئیات اشاره شده است. ظاهر نخستین بار جزئیات شهادت عباسS در مناقب ابنشهرآشوب و پس از آن با تفصیل بیشتر (مشابه روایتی که امروزه رایج است) در روضة الشهادا و بحارالانوار آمده است و به تدریج بر شاخ و برگ آن افزوده شده است.
روایت مشهور و رایج در روضهخوانیها چنین است که عباسS به قصد آوردن آب راهی نهر علقمه شد و بر سربازان نگهبانی که مانع او شدند فایق آمد و خود را به نهر رساند. مَشک آب را پر کرد. اما در مسیر برگشت، مورد هجوم سپاهیان قرار گرفت. ابتدا دست راست او را قطع کردند و او مشک را به دست چپ داد. سپس دست چپش را قطع کردند و او مشک را به دندان گرفت. سپس تیری به مشک اصابت کرد و تیری هم بر چشمان عباسS نشست و دست آخر عمودی آهنی بر فرق سرش فرود آمد که سبب شد از اسب بر زمین افتد.
مشهور است که عباسS هنگام نبرد چنین رجزی میخواند: «به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید، من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر پاک و امین است حمایت میکنم». همچنین مشهور است که او پیش از شهادت، امام حسینS را صدا کرد و گفت: «يا أخا! أدرك أخاك!» (ای برادر! برادرت را دریاب!) امام بر بالین او آمد و درحالی که میگریست گفت: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي» (اینک پشت من شکست و چارهام اندک شد). در تعدادی از منابع از زید بن ورقاء جهنی و حکیم بن طفیل سنبسی به عنوان قاتلان عباسS نام برده شده است.
پیکر عباسS در محل شهادتش در نزدیکی نهر علقمه و با فاصله از دیگر شهیدان کربلا و در شمال شرقی مزار امام حسینS دفن شده است. بر مدفن او نیز در دوره حکمرانی دولتهای شیعه، بارگاهی ساخته شد که بعدها در دوره شاه تهماسب صفوی و پس از او در دوره نادرشاه توسعه یافت. این حرم، در جریان حمله وهابیون به کربلا آسیب جدی دید، اما توسط فتحعلی شاه بازسازی شد. در سالهای اخیر نیز حرم حضرت عباسS توسعه بسیاری یافته است. فاصله بین حرم امام حسینS و حرم حضرت عباسS در دوره معاصر به «بینالحرمین» شهرت یافته است. زیارت عباسS در فرهنگ شیعیان جایگاه بالایی دارد و به نوعی مکمل زیارت امام حسینS محسوب میشود. در منابع شیعی، یک زیارتنامه اختصاصی برای عباسS ذکر شده که منسوب به امام صادقS است. در آغاز این زیارت، از عباسS به «عبد صالح» تعبیر شده است. همچنین در بخشی از «زیارت ناحیه مقدسه» درباره وی آمده است: «سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین آنکه در راه برادر از جان خود گذشت. همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد. خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید. خدا لعنت کند کشندگان او را».
روایاتی از امامان شیعه در تکریم حضرت عباسS موجود است. از جمله از امام سجادS نقل شده است: «خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد تا آنکه دستهایش از پیکر جدا شد. آنگاه خداوند به جای آنها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ همانسان که برای جعفر طیار قرار داد». همچنین از امام صادقS روایت شده است: «عموی ما عباس دیدهای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید». حضرت عباسS در فرهنگ عامه شیعیان جایگاه بسیار والا و منحصربه فردی دارد. نام او یکی از سوگندهای معتبر است. او یکی از چند شخصیتی است که در بین شیعیان به «بابالحوائج» معروف است. به همین جهت بسیاری از افراد برای طلب حاجاتشان به نام حضرت عباسS نذر میکنند. «سفره ابوالفضل» مشهورترین نذورات اختصاصی او است که در مناطق مختلف ایران رواج دارد. همچنین در باور عامه شیعیان، عباسS اسطوره زیبایی، ادب و قدرت است. در اشعار و نوحهها و مراثی نیز بر این وجوه شخصیتی وی تأکید بسیار میشود. تصویرگریهای خیالی از وی، پس از شمایل امام علیS و امام حسینS، رایجترین شمایل مذهبی بین شیعیان است و مشهورترین مجلس تعزیه پس از مجلس شهادت امام حسینS»، «مجلس شهادت حضرت ابوالفضلS» است.
جایگاه و محبوبیت حضرت عباسS نزد عامه شیعیان به اندازهای است که علاوه بر آنکه در مجالس عزاداری عاشورا، روضه او از مضامین پرطرفدار و بسیار رایج است، در دهه محرم یک روز (تاسوعا) مشخصاً به گرامیداشت او اختصاص یافته است و در آن روز، شیعیان با ذکر فضائل او و شرح شهادتش عزاداری میکنند. همچنین برخی آیینهای عزاداری اختصاصاً به حضرت عباسS مربوط است و در روز تاسوعا برگزار میشود. از جمله میتوان به توغگردانی در آذرشهر، جریدهگردانی در کاشان و آیینزار خاک در قورتان زواره اشاره کرد. شب تاسوعا نیز در برخی مناطق (از جمله اردهال در استان اصفهان)، «شب عباس علی» نامیده شده است. برخی نذورات و اطعام خاص هم مانند «نان عباس علی» و «گردهعباسی» در تاسوعا پخته و توزیع میشوند. پنجه که در سرعلمها به کار برده میشود نیز به روایتی نمادی از دستان بریده عباسS است. رواج بناهایی با نام «سقانفار» در منطقه مازندران که کاربری محوریاش برگزاری عزاداری برای ابالفضل است و رایجتر از آن «سقاخانه»ها در مناطق مختلف ایران، مصادیق دیگری از جایگاه ویژه حضرت عباسS در فرهنگ شیعی است.[۱۹].
پانویس
- ↑ «إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (الأمالی، صدوق، ص۵۴۷، ح۷۳۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۹۸، ح۴).
- ↑ «نَظَرَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِS إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ:... رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(الأمالی، صدوق، ص۵۴۷، ح۷۳۱).
- ↑ «وَالعَبَّاسُ الأَكْبَرُ وَ هُوَ السَّقّاءُ، كَانَ حَمَلَ قِرْبَةَ مَاءٍ لِلْحُسَيْنِS بَكَرْبَلاءَ، وَ يُكَنِّى أَبَا قِرْبَةَ» (أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۳).
- ↑ «فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُ وَ بَنُو أَخِيهِ وَ ابْنَا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ لِمَ نَفْعَلُ ذَلِكَ لِنَبْقَى بَعْدَكَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِكَ أَبَداً بَدَأَهُمْ بِهَذَا الْقَوْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّS» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۹؛ الإرشاد، ج۲، ص۹۱).
- ↑ «وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَيْنِS فَرَكِبَ الْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ الْفُرَاتَ وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَاعْتَرَضَتْهُمَا خَيْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ الْحُسَيْنَS بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ الشَّرِيفِ فَانْتَزَعَa السَّهْمَ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ تَحْتَ حَنَكِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَS عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ مَکَانٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَكَى الْحُسَيْنُS لِقَتْلِهِ بُكَاءً شَدِيداً» (الملهوف، ص۱۷۰).
- ↑ «ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدِهِ [أَي بَعْدِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَلِيٍّ]العَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّS، وَ اُمُّهُ اُمُّ البَنِينَ أَيْضَاً، وَ هُوَ السَّقّاءُ، فَحَمَلَ... فَلَمْ يَزَلْ يُقَاتِلُ حَتَّى قَتَلَ جَمَاعَةً مِنَ القَوْمِ، ثُمَّ قُتِلَ. فَقَالَ الحُسَيْنُS: الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي، وَ قَلَّت حِيلَتِي»(مقتل الحسینS، خوارزمی، ج۲، ص۲۹).
- ↑ «كَانَ العَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّS لَمَّا مُنِعَ الحُسَيْنُS المَاءَ، جَعَلَ يَحْمِلُ عَلَى النَّاسِ فَيُفْرِجُونَ حَتَّى يَأْتِي الفُرَاتَ وَ يَأتي بِالْمَاءِ، فَيَسْقِي الحُسَيْنَS وَ أَصْحَابَهُ، فَسُمِّيَ «السَّقّاءَ» يَوْمَئِذٍ. وَ قُتِلَ بَيْنَ الفُرَاتِ وَ مَصْرَعِ الحُسَيْنِS، فَثَمَّ قَبْرُهُ، وَ قَطَعُوا يَوْمَئِذٍ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ» (المناقب والمثالب، ابو حنیفة النعمان المغربی، ص۳۰۹).
- ↑ «وَ كَانَ الْعَبَّاسُ السَّقَّاءُ قَمَرُ بَنِي هَاشِمٍ صَاحِبَ لِوَاءِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ أَكْبَرُ الْإِخْوَانِ مَضَى بِطَلَبِ الْمَاءِ فَحَمَلُوا عَلَيْهِ وَ حَمَلَ هُوَ عَلَيْهِمْ وَ جَعَلَ يَقُولُ: لَا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذِ الْمَوْتُ رَقَى / حَتَّى أُوَارَى فِي الْمَصَالِيتِ لَقَا *** نَفْسِي لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وَقَا / إِنِّي أَنَا الْعَبَّاسُ أَغْدُو بِالسِّقَا * وَ لَا أَخَافُ الشَّرَّ يَوْمَ الْمُلْتَقَى. فَفَرَّقَهُمْ فَكَمَنَ لَهُ زَيْدُ بْنُ وَرْقَاءَ الْجُهَنِيُّ مِنْ وَرَاءِ نَخْلَةٍ وَ عَاوَنَهُ حَكِيمُ بْنُ طُفَيْلٍ السِّنْبِسِيُّ فَضَرَبَهُ عَلَى يَمِينِهِ فَأَخَذَ السَّيْفَ بِشِمَالِهِ وَ حَمَلَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ يَرْتَجِزُ: وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِينِي / إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي *** وَ عَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْيَقِينِ / نَجْلِ النَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمِينِ. فَقَاتَلَ حَتَّى ضَعُفَ فَكَمَنَ لَهُ الْحَكِيمُ بْنُ الطُّفَيْلِ الطَّائِيُّ مِنْ وَرَاءِ نَخْلَةٍ فَضَرَبَهُ عَلَى شِمَالِهِ فَقَالَ: يَا نَفْسُ لَا تَخْشَيْ مِنَ الْكُفَّارِ / وَ أَبْشِرِي بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ *** مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ الْمُخْتَارِ / قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسَارِي * فَأَصْلِهِمْ يَا رَبِّ حَرَّ النَّارِ. فَقَتَلَهُ الْمَلْعُونُ بِعَمُودٍ مِنْ حَدِيدٍ فَلَمَّا رَآهُ الْحُسَيْنُ مَصْرُوعاً عَلَى شَطِّ الْفُرَاتِ بَكَى وَ أَنْشَأَ يَقُول: تَعَدَّيْتُمُ يَا شَرَّ قَوْمٍ بِفِعْلِكُمْ / وَ خَالَفْتُمُ قَوْلَ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ *** أَ مَا كَانَ خَيْرُ الرُّسُلِ وَصَّاكُمُ بِنَا / أَ مَا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِيِّ الْمُسَدَّدِ *** أَ مَا كَانَتِ الزَّهْرَاءُ أُمِّيَ دُونَكُمْ / أَ مَا كَانَ مِنْ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ أَحْمَدٍ *** لُعِنْتُمْ وَ أُخْزِيتُمْ بِمَا قَدْ جَنَيْتُمُ / فَسَوْفَ تُلَاقُوا حَرَّ نَارٍ تَوَقَّدُ» (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۰).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۸۱-۵۸۷.
- ↑ مقصود از آبگیره فرات همان دیواره و یا سدی میباشد که بین رود فرات و زمینهای اطراف حائل بوده است.
- ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰؛ طبری از قول قاسم بن أصبغ بن نباته جریان حمله امام حسینS به سوی فرات و اصابت تیر به چانه آن حضرت را نقل نموده است ولی ذکری از شهادت حضرت عباس نکرده است.
- ↑ یوسفی غروی، محمد هادی، مقاله «سوگنامه کربلا»، فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۹۰.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۱.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۱.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۱.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۲.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۲.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۲.
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۴۳.