بحث:میرزا حسین علی نوری
نویسنده: آقای ظرافتی
متن تفصیلی
تولد و تبلیغ بابیت
- میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء الله بنیانگذار فرقه بهائیت است و نام این آیین از لقب او گرفته شده و فرقهای منشعب از فرقه بابیه است. میرزا حسینعلی در ١٢٣٣ در تهران به دنیا آمد، پدرش از منشیان عهد محمد شاه قاجار و مورد توجه قائممقام فراهانی بود. حسینعلی آموزشهای مقدماتی ادب فارسی و عربی را زیر نظر پدر و معلمان و مربیان گذراند. در جمادی الاولی ۱۲۶۰ ق که جوانی ۲۸ ساله بود، پس از ادعای بابیت توسط سید علی محمد شیرازی و در پی تبلیغ نخستین پیرو باب، ملاحسین بشرویهای در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد و از فعالترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری، بهویژه در نور و مازندران پرداخت. برخی از برادرانش از جمله برادر کوچکترش میرزا یحیی معروف به "صبح ازل" نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند[۱].
جانشینی باب
- پس از اعدام علی محمد باب به دستور امیرکبیر، میرزا یحیی ادعای جانشینی باب را کرد. ظاهرا یحیی، نامههایی برای علی محمد باب نوشت و فعالیتهای پیروان باب را توضیح داد. علی محمد باب در پاسخ به این نامهها وصیتنامهای برای یحیی فرستاد و او را وصی و جانشین خود اعلام کرد. برخی گفتهاند این نامهها توسط میرزا حسینعلی و به امضای میرزا یحیی بوده و حسینعلی این کار و نیز معرفی یحیی به عنوان جانشینی باب را برای محفوظ ماندن خود از تعرض مردم انجام داده است و علی محمد در پاسخ به نامهها میرزا یحیی را وصی خود ندانسته بلکه به او توصیه کرده که در سایه برادر بزرگتر خویش حسینعلی قرار گیرد. درهرحال پس از باب، عموم بابیه به جانشینی میرزا یحیی معروف به صبح ازل معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزا حسینعلی زمام کارها را در دست گرفت. امیرکبیر برای فرونشاندن فتنه بابیان از میرزا حسینعلی خواست تا ایران را به قصد کربلا ترک کند و او در شعبان ١٢۶٧ به کربلا رفت، اما چند ماه بعد، پس از برکناری و قتل امیرکبیر در ربیع الاول ١٢۶٨ و صدارت یافتن میرزا آقاخان نوری، به دعوت و توصیه آقاخان به تهران بازگشت. در همین سال تیراندازی بابیان به ناصر الدین شاه پیشآمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابیها انجامید و چون شواهدی برای نقش حسینعلی در طراحی این سوء قصد وجود داشت، او را دستگیر کردند. اما حسینعلی به سفارت روس پناه برد و شخص سفیر از او حمایت کرد. سرانجام با توافق دولت ایران و سفیر روس، میرزا حسینعلی به بغداد منتقل شد و بدینترتیب بهاء الله با حمایت دولت روس از مرگ نجات یافت. او پس از رسیدن به بغداد نامهای به سفیر روس نگاشت و از وی و دولت روس برای این حمایت قدردانی کرد[۲].
- در بغداد کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاء الله ملاقات و حمایت دولتهای خویش را به او ابلاغ کردند و حتی تابعیت انگلستان و فرانسه را نیز پیشنهاد نمودند. والی بغداد نیز با حسینعلی و بابیان با احترام رفتار کرد و حتی برای ایشان مقرری نیز تعیین شد. میرزا یحیی که عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب میدانستند، با لباس درویشی مخفیانه به بغداد رفت و چهار ماه زودتر از بهاء الله به بغداد رسید. در این هنگام بغداد و کربلا و نجف مرکز اصلی فعالیتهای بابیان شد و هر روز بر جمعیت ایشان افزوده میشد. در این زمان برخی از بابیان ادعای مقام "من یظهره اللهی" را ساز کردند. چون علی محمد باب به ظهور فرد دیگری پس از خود بشارت داده بود و او را "من یظهره الله" نامیده بود و از بابیان خواسته بود به او ایمان بیاورند. البته از تعبیرات وی برمیآید که زمان تقریبی ظهور فرد بعدی را دو هزار سال بعد میدانسته است. بهویژه آنکه ظهور آن موعود را به منزلۀ فسخ کتاب "بیان" خویش میدانسته است. اما شماری از سران بابیه به این موضوع اهمیت ندادند و خود را "من یظهره الله" یا "موعود بیان" دانستند. گفته شده که فقط در بغداد بیست و پنج نفر این مقام را ادعا کردند که بیشتر این مدعیان با طراحی حسینعلی و همکاری یحیی یا کشته شدند یا از ادعای خود دست برداشتند. آدمکشیهایی که در میان بابیان رواج داشت و همچنین دزدیدن اموال زائران اماکن مقدسه در عراق و نیز منازعات میان بابیان و مسلمانان باعث شکایت مردم عراق و بهویژه زائران ایرانی گردید و دولت ایران از دولت عثمانی خواست بابیها را از بغداد و عراق اخراج کند. بدینترتیب در اوایل سال ١٢٨٠ ق. فرقه بابیه از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه منتقل شدند[۳].
منازعات ازلیه و بهائیه
- در دوران جانشینی صبح ازل، با اینکه حسین علی نوری مسئول تمام امور بابی بود؛ ولی هرگز به این سمت قانع نبود؛ از اینرو در پی آن بود مقصود نهایی خود را ابراز دارد و خویشتن را همان "من یظهره اللّه" معرفی کند که در کتاب باب ذکرش رفته بود و امور بابیها را یکسره در دست گیرد. وی پس از بازگشت از سلیمانیه در باغ نجیب پاشا ادعای خود را آشکار کرد. نخستین کسی که به شدت بر او تاخت و ادعایش را باطل شمرد میرزا یحیی ازل، برادرش بود. رقابت دو برادر بر سر رهبری بابیان کمکم به اوج خود رسید، تا جایی که طرفین یکدیگر را به مرگ تهدید کردند؛ منازعات ازلیه و بهائیه در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و افترا و کشتار رواج یافت و هریک از دو طرف بسیاری از اسرار یکدیگر را بازگفتند. بهاء الله در کتابی به نام "بدیع"، وصایت و جانشینی صبح ازل را انکار کرد و به افشاگری اعمال و رفتار او و ناسزاگویی به او و پیروانش پرداخت. در برابر، عزیه خواهر آن دو در کتاب "تنبیه النائمین" کارهای بهاء الله را افشا کرد و یک بار نیز او را به مباهله فراخواند. نقل شده در این میان صبح ازل، برادرش بهاء الله را مسموم کرد و بر اثر همین مسمومیت بهاء الله تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود. سرانجام حکومت عثمانی در سال ۱۲۸۵ ق برای پایان دادن به این درگیریها، بهاء الله و پیروانش را به عکا در فلسطین و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد، اما دشمنی میان دو گروه ادامه یافت. در همین ایام بود که برای تشخیص طرفداران آن دو، اطرافیان صبح ازل به فرقه "ازلیه" و پیروان میرزا حسین علی نوری بهاء، فرقه "بهائی" نامیده شدند. اما با مرگ میرزا یحیی صبح ازل، ازلیه و به تبع آن، بابیان برای ابد فراموش شدند. بهاء در بغداد و اسلامبول و ادرنه و نیز در عکا همواره با تقیه و تظاهر به اسلام زندگی میکرد، تا خشم حکومت عثمانی را بر ضد خود بر نینگیزد. وی در نماز جمعه عکا شرکت میجست و در ماه رمضان، به روزهداری تظاهر میکرد؛ با این حال، رابطه سرّی خود را با بابیان ایران که بعدها "بهائی" نام گرفتند، قطع نکرده و همواره مکتوبات و وحیهای ادعایی، یا تجلّیات خود را برای آنان میفرستاد یا بازمیگفت. بهاء الله مدت ۹ سال در قلعهای در عکا تحت نظر بود و پانزده سال بقیه عمر خویش را نیز در همان شهر گذراند و در هفتاد و پنج سالگی در ١٣٠٨ ق در شهر حیفا از دنیا رفت[۴].
ادعاهای بهاء الله
- وقتی میرزا حسین علی احساس کرد دعوت او مؤثر افتاد و عدهای گرد او حلقه زدند، نوع دعوتش را در مراحل گوناگون زمانی تغییر داد. میرزا حسینعلی پس از اعلام من یظهره اللهی خویش، به فرستادن نامه (الواح) برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام کرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت. وی پس از ادعای "من یظهره اللّه" ادّعای رسالت و شارعیت و سپس ادعای حلول روح خدا در خود به نحو تجسد و تجسّم کرد. بارزترین مقام ادعایی او ربوبیت و الوهیت بود. او با عبارت انا الهیکل الاعلی از این مطلب یاد میکرد. او خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان، کسی که لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد است، خدای تنهای زندانی، معبود حقیقی، ربّ ما یری و ما لا یری نامید. پیروانش نیز پس از مرگ او همین ادعاها را دربارهاش ترویج کردند، و در نتیجه پیروانش نیز خدایی او را باور کردند و قبر او را قبله خویش گرفتند. گذشته از ادعای ربوبیت، او شریعت جدید آورد و کتاب "اقدس" را نگاشت که بهائیان آن را "ناسخ جمیع صحائف" و "مرجع تمام احکام و اوامر و نواهی" میشمارند. بابیهایی که از قبول ادعای او امتناع کردند، یکی از انتقاداتشان همین شریعتآوری او بود، از اینرو که به اعتقاد آنان، نسخ کتاب بیان نمیتوانست در فاصله بسیار کوتاه روی دهد. بهویژه آنکه احکام "بیان" و "اقدس" هیچ مشابهتی با یکدیگر ندارند؛ اساس بابیت، از بین بردن همه کتابهای غیر بابی و قتل عام مخالفان بود، در حالی که اساس بهائیت، "رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل" بود. با این حال میرزا حسینعلی در برخی جاها منکر نسخ بیان شد[۵].
- مهمترین برهان او بر حقانیت ادعایش، مانند سید باب، سرعت نگارش و زیبایی خط بود. نقل شده که در هرشبانهروز یک جلد کتاب مینوشت. بسیاری از این نوشتهها بعدها به دستور میرزا حسینعلی نابود شد. نوشتههای باقیمانده او نیز مملو از اغلاط املایی، انشایی، نحوی و غیر آن بود. مهمترین کتاب بهاء الله "ایقان" بود که در اثبات قائمیت سید علی محمد باب در آخرین سالهای اقامت در بغداد نگاشت. اغلاط فراوان و نیز اظهار خضوع بهاء الله نسبت به برادرش صبح ازل در این کتاب سبب شد که از همان سالهای پایانی زندگی میرزا حسینعلی پیوسته در معرض تصحیح و تجدیدنظر قرار گیرد[۶].
بهائیه پس از بهاء الله
- پس از مرگ میرزا حسینعلی، پسر ارشد او عباس افندی (١٢۶٠ ـ ١٣۴٠ق) ملقب به عبد البهاء جانشین وی گردید. البته میان او و برادرش محمد علی بر سر جانشینی پدر مناقشاتی رخ داد، اما در نهایت عباس افندی غالب شد. او نظام جدیدی را در تفکرات بهائیت پدید آورد. وی در سفرهای خود، تعالیم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در غرب، به ویژه تحت عناوین روشنگری و مدرنیسم و اومانیسم متداول بود، آشتی داد. او تعالیم دوازدهگانه بهائیت را با الهام از همین آموزهها تدوین و عرضه کرد که عبارتند از: ترک تقلید، تطابق دین با علم و عقل، وحدت اساس ادیان، بیت العدل، وحدت عالم انسانی، ترک تعصبات، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی، تساوی حقوق زنان و مردان، تعلیم و تربیت اجباری، صلح عمومی و تحریم جنگ و وحدت خط و زبان[۷].
- پس از مرگ عبد البهاء، نوه دختری او شوقی افندی رهبر بهائیان شد. پس از وی، هدایت بهائیان به شورایی با عنوان بیت العدل واگذار شد که تاکنون در فلسطین اشغالی به هدایت بهائیان میپردازد[۸].
برخی عقاید و احکام بهائیت
- نوشتههای علی محمد، میرزا حسین علی، عبد البهاء و تا حدی نیز شوقی افندی از نظر بهائیان مقدس است و در مجالس ایشان قرائت میشود؛ اما کتب باب، به طور عموم در دسترس بهائیان قرار نمیگیرد و دو کتاب "اقدس" و "ایقان" میرزا حسین علی نوری نزد آنها از اهمیت خاصی برخورد است.
- تقویم شمسی بهائی از نوروز آغاز شده، به نوزده ماه در هرماه به نوزده روز تقسیم میشود. چهار روز (در سالهای کبیره، پنج روز) باقیماند موسوم به ایام "هاء" و "رفع القلم"، ایام شکرگزاری و جشن و خوشگذرانی بهائیان است[۹].
- از دیدگاه بهائیت، با ظهور باب و بهاء، شریعت اسلام منسوخ و به پایان رسید و تا هزار سال دیگر، پیامبری نخواهد آمد. سید علی محمد مؤسس و مبشر و حسینعلی نوری پیامبر اصلی و عبدالبها نیز به خاطر تعریف ۱۲ اصل، مقام پیامبری دارد. البته علی محمد و حسینعلی مقام ربوبیت ادعا کردهاند؛ لذا بهائیان سید علی محمد را "رب اعلی" نیز میگویند. روز دوم محرم (روز تولد حسینعلی نوری) روز مقدسی نزد بهائیان است. درباره قیامت نیز هر چند از معاد یاد میکنند؛ عملاً قیامت را معتقد نیستند و آن را امری موهوم میدانند که بر پا و تمام شده است! بهشت همان دیدار جمال میرزا بهاءالله بوده و آنان که از لقای او محروم شدند مستحق دوزخ شدند[۱۰].
- برخی از احکام عملی بهائیت عبارتند از:
- نماز: نماز به سه نماز کبیر، وسطی و صغیر تقسیم میشود؛ اما کیفیت خواندن انواع نمازها در جایی ذکر نشده است و چندان نیز روشن نیست. این نمازها بهصورت فرادا خوانده میشود و حرمت نماز جماعت به دستور بهاءالله مشروعیت یافت.
- قبله: قبله آنها قبر میرزا حسینعلی بهاست که در شهر عکا واقع شده است و این طبق دستور خود بهاءالله است[۱۱].
- روزه: روزه آنها صرفاً امساک از خوردن و آشامیدن از طلوع تا غروب آفتاب است و به مدت ۱۹ روز آخرین ماه آنها است؛ عید فطر آنها نیز مصادف با روز عید نوروز است.
- حج:حج آنها خانه سید علیمحمد در شیراز و خانه محل سکونت حسینعلی نوری در بغداد است. اجرای اعمال حج نیز زمان خاصی ندارد حج به مردان اختصاص دارد[۱۲].
- ازدواج:ازدواج با محارم مانند مادر، خواهر و دختر جایز است. تنها ازدواج با زن پدر حرام است؛ در این آیین، ازدواج با بیش از دو زن جایز نیست و ازدواج موقت، در این آیین حرام است.
- حدود: در سرقت مرتبه اول، دزد را تبعید میکنند؛ مرتبه دوم او را زندانی کرده، بار سوم علامتی در پیشانی او میگذارند. دیه زنا ۹ مثقال طلا برای بیت العدل است که در صورت تکرار دو برابر خواهد شد[۱۳].
- اقتصادی:ربا را به خاطر تعطیل نشدن امور جامعه جایز میدانند.
- نهی از دخالت در سیاست: بهائیان به شدت از دخالت در سیاست نهی شدهاند[۱۴].
- تقدس عدد نوزده: پس از آنکه ۱۸ نفر از شیخیه در ترویج تفکرات باب تلاش زیادی کردند، علی محمد باب آنها را "حروف حی" نامید و همچنین کتاب بیان را به ۱۹ واحد و هر باب را به ۱۹ باب تقسیم کرد. عدد ۱۹ دارای قداست زیادی نزد بهائیان شد. هر بهایی وقتی اموالش به یکصد مثقال رسید، باید نوزده مثقال آن را به دستگاه رهبری بهائیت بپردازد[۱۵].
- حلیت امور فردی: استفاده از حجاب را جایز نمیدانند. همچنین جواز غنا و تراشیدن ریش و پاک بودن تمام اشیا، حتی سگ و خوک از دیگر احکام فردی بهائیت است.
- مکانهای مقدس: بیتالعدل جهانی در حیفای فلسطین اشغالی قرار دارد. آنها بیتالعدلهای محلهای و ملی دارند که با عنوان "مشرق الاذکار" نام گرفته است که مرکز امور عبادی و کارهای تشکیلاتی آنها میباشد و دارای تقدساند[۱۶].
پانویس
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۶.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳، ۱۹۵؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۶.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳، ۱۹۵؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳، ۱۹۵؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۹-۱۸۵.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳، ۱۹۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۶.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۳، ۱۹۵؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۶.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۱۹ - ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۷؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۱۹ - ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۵-۱۹۷.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۵-۱۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۹۵-۱۹۷.