برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ (پرسش)
برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / نهاد وکالت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در اینباره گفته است:
«در پاسخ از اهداف و پیشینه نهاد وکالت، گوشههای از واکنش دستگاه عباسی در برابر تشکیلات نهاد روشن شد و نیز در بررسی از چگونگی روش وکلاء و ابزار فعالیت آنها در انجام وظایف، گوشههای دیگر برخورد دولت عباسی با نهاد روشن خواهد شد، اینجا نیز به برخی از موضع گیریهای خلفاء و دستگاه عباسی در برابر رهبری نهاد و کارگزاران آن پرداخته میشود.
دشمنی و سختگیری بنی عباس بر اهل بیت رسول الله (ص) خشنتر از رفتار بنی امیه با اهل بیت بود، بنی عباس که مانند بنی امیه خلفای غاصب و بیلیاقت بودند همواره تلاش میکردند تا امامان بر حق را در حصار و انزوا قرار دهند، امت اسلامی را با ترفندهای زور و زرو تزویر از مراجعه به جانشینهای حقیقی پیامبر اکرم (ص) بازمیداشتند، تا آنجا که مبارزه با اهل بیت و شیعیان سیاست اصولی و اولی آنها بود، با دشمنان خدا و پیامبر اکرم (ص) طرح دوستی و مصالحه میریختند اما با اهل بیت حتی یک لحظه دست از دشمنی برنداشتند[۱].
بنابراین روشن است که برخورد بنی عباس با نهاد وکالت کاملا کینه توزانه بوده، لذا نهاد کار خود را در پنهانی انجام میداد تا آنجا که برخی از آن به التنظیم السری (تشکیلات پنهانی) تعبیر میکردند. منصور عباسی، که گماردگانش خبرهای از فعالیتهای امام صادق (ع) و پیروانش را به او داده بودند، وکیل برجسته امام صادق (ع) معلی بن خنیس را دستگیر کرد، از او خواست نام دیگر وکلاء و یاران امام (ع) را افشاء کند، بهاندازه او را شکنجه کرد تا به شهادت رسید ولی چیزی از نهاد وکالت نگفت[۲].
منصور در سال ۱۴۷ ق امام صادق (ع) را از مدینه به بغداد احضار کرد و درباره فعالیت نهاد از امام (ع) توضیح خواست[۳]. دستگاه عباسی آن چنان نهاد را زیر نظر داشت، که یاران و نیازمندان با تغییر شکل و هیئت، خود را به امامشان میرسانیدند[۴]. منصور به چند نفر از گماردگان خود پول میدهد، تا در چهره کسانی که وجوهات آورده به نمایندگان نهاد مراجعه و با گرفتن دستاویز آنها را به دام بیاندازد[۵].
در عصر امام کاظم (ع) نهاد وکالت گسترش یافت ولی هارون عباسی در سال (۱۷۹ ق) دشمنی خود با اهل بیت را افزایش داد و با دستگیریهای شمار زیادی از یاران و وکلاء، نهاد را با مشکل جدی روبرو ساخت محمد بن ابی عمیر وکیل بغداد زیر شکنجه رفت تا نامهای دیگر وکلاء را افشا کند، چون ایستادگی کرد، با خواهرش چهار سال در زندان ماند[۶]، علی بن یقطین دیگر وکیل نهاد تا پایان زندگی در زندان ماند[۷]، نزدیک به شصت تن از علویان در زندان هارون جان سپردند، اوج دشمنی خلیفه دستگیری شهادت امام کاظم (ع) بود[۸].
متوکل عباسی فعالیتهای امام هادی و پیروان او را زیرنظر داشت، به دنبال یک برنامهریزی شوم، ابوعلی بن راشد، وکیل امام هادی (ع) و شماری از وکلاء دیگر را به شهادت رسانید[۹]، وی علی همانی دیگر وکیل نهاد را زندانی و تصمیم کشتن او را گرفت، حتی پادرمیانی وزیر خود "عبیدالله بن یحیی بن خاقان" را نیز نپذیرفت، همانی طی نامه جریان را به امام (ع) نوشت، امام (ع) شب جمعه دست به دعا زد و رهایی همانی را از خدا خواستار شد صبح آن شب بر متوکل تب شدیدی عارض شد تا آنجا که کسی به زندگی او امیدی نداشت لذا دستور رهایی زندانیان را صادر و همانی نجات یافت[۱۰].
دستگاه عباسی تنها به زیرنظر گرفتن و تبعید امام عسکری (ع) بسنده نکرد، بلکه تمام حرکات و آمدوشدهای امام و یاران او را زیرنظر گرفت تا آنجا که هرگونه دیدار و ملاقات حتی برای اشخاص عادی ممکن نبود، گاهی شیعیان سر راه امام (ع) مینشستند تا هنگام عبور وی از منزل تا دربار خلیفه با او دیدار کنند و سخن گویند، گاهی همین روزنه هم بسته میشد و یاران با اشاره و رمز پیام میدادند و میگرفتند و کار به جای میرسد که حتی نگاه به امام (ع) خطرآفرین بود، فضای سامرا یکپارچه زندان و چشم جاسوسان شده بود، نزدیکترین یار امام عثمان بن سعید با هیئت روغنفروش خود را به منزل امام (ع) میرسانید[۱۱]. روزهای واپسین امام عسکری (ع) و دوره پنج سال زندگی امام دوازدهم (ع) در سامرا، با سختترین عملیات جاسوسی دستگاه عباسی همراه بود، احادیثی متواتری که خلفاء از پیامبر اکرم (ص) شنیده بودند که دوازدهمین فرزند پیامبر اکرم (ص) ظلم را نابود عدالت را برپا میکنند، آنها را به تکاپو واندیشه دستگیری مهدی موعود انداخت.
معتضد عباسی (۲۷۹-۲۸۹ ق) تلاشی بسیار کرد تا حضرت را بازداشت کند، و این امر موجب شد حضرت حجت (ع) از سامرا به حجاز کوچ کنند، مکتفی عباسی (۲۸۹-۲۹۵ ق) همین روش را پیمود، ترس و وحشت، چنان سایه افکنده بود که حتی بردن نام حضرت حجت (ع) ممکن نبود[۱۲]. نهاد وکالت با بهرهگیری از راهنماییهای رهبری، شیعیان را نسبت به وجود امام دوازدهم (ع) خاطرجمع و دستگاه خلافت را نا امید ساخته بود، هر چند مدتی دستگاه به این نتیجه رسیده بود که امام عسکری (ع) بدون بجا گذاشتن فرزندی از دنیا رفته است[۱۳]، اما بعدها دریافته بود که شیعیان هم چنان امامی دارند و فعالیتهای نهاد زیرنظر او جریان دارد، در سالهای (۲۸۲ تا ۲۸۸ ق) دوتن از یاران نزدیک ندیم خلیفه (بدر حسنی) از وجود امام دوازدهم (ع) و نهاد وکالت سخن میگفتند حتی نامهای وکلاء را برمیشماریدند، سپس اسامی را در اختیار عبیدالله بن سلیمان بن خاقان که وزیر دربار و بسیار متعصب و فرزندش از نواصب بود[۱۴]، گذاشتند، تا همه را دستگیر کند ولی معتضد گفت من خود حضرت را میخواهم، در جستجوی مکان او جاسوسانی ناشناس را با پول بفرستید، تا در قالب پرداخت وجوهات کار را به سامان رسانند در این موقعیت حساس دست غیبی حضرت حجت (ع) توقیعی صادر و تمام وکلاء را از دریافت هرگونه وجهی منع کرد لذا وقتی یکی از جاسوسان خدمت عطار قمی معروف به قطان آمد وی چنان وانمود کرد که چیزی از جریان نمیداند[۱۵]. پس از مرگ عبیدالله وزیر سال (۲۸۸ ق) فرزندش که بسیار متعصب بود جانشین پدر شد و سرکوب شیعیان و ستیز با نهاد را شدت بخشید[۱۶]، روزی به خلیفه گزارش رسید که حضرت در منزل پدرش واقع در سامرا حضور دارند خلیفه فوراً دستور داد وارد منزل شوند و هرکسی را آنجا یافتند به قتل رسانند ولی مأمورین او دست خالی برگشتند[۱۷].
از آنجا که اهل بیت و پیروان آنها بر حق و رهروان راستین پیامبر اکرم (ص) بودند، از جانب گروههای متعصب نیز در اذیت و آزار بودند نوک حمله آنها کارگزاران و خادمین به نهاد بود جعفر بن عبدالواحد، قاضی کوفه، بهاندازه ایوب بن نوح وکیل امام هادی (ع) را مورد آزار و اذیت قرار داد که وی نزد امام (ع) شکایت برد و حضرت در پاسخ فرمود تا دوماه دیگر خداوند شرش را از تو کم خواهد کرد و چنین شد[۱۸].
فضل بن شاذان وکیل امام عسکری (ع) مورد آزار و اذیت خوارج بیهق قرار گرفت تا آنجا که وی ناچار شد محل سکونت خود را در شرایط نامناسب ترک کند وی در میانه راه با سختیها و بیماری سر دچار شد که در اثر آن از دنیا رحلت فرمود[۱۹].
دستگاه عباسی هرگاه با قیامهای انقلابی مانند حرکت صاحب زنج، نهضتهای زیدیه و اسماعیلیه روبرو میشدند، ائمه و پیروان آنها را زیر فشار قرار میدادند، که این امر کار نهاد را مشکل میساخت[۲۰]»[۲۱].
پرسشهای وابسته
- مراد از نهاد یا نظام وکالت در مباحث مهدویت چیست؟ (پرسش)
- بحث از نیابت و نهاد وکالت چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- واژه وکالت در لغت و اصطلاح مهدویت چیست؟ (پرسش)
- وکالت و وکیل به چه معناست؟ (پرسش)
- اهداف سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- پیشینه فعالیت سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- مهمترین وکلای امامان کدامند و منطقه فعالیت آنها چیست؟ (پرسش)
- پیشینه گستره جغرافیایی سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- آیا امام مهدی غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟ (پرسش)
- چه ویژگیهایی برای وکیلان لازم و ضروری است؟ (پرسش)
- علل ایجاد سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- وظایف و مسئولیتهای سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- عناصر گوناگون سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
- نهاد وکالت کدام مناطق و سرزمینهای اسلامی را زیر پوشش داشت؟ (پرسش)
- جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
- وکلاء و نواب و سفراء در برابر نهاد وکالت چه وظایفی داشتند؟ (پرسش)
- ویژگیها و شرایط برای وکیلان چیست؟ (پرسش)
- زمینههای پیدایش نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
- انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
- آیا در تاریخ و فرق اسلامی سازمان یا نهاد مشابه نهاد وکالت وجود داشته است؟ (پرسش)
- برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ (پرسش)
- با وجود سختگیریهای دستگاه عباسی نهاد وکالت چگونه و با چه ابزار و شیوههایی به اهداف نهاد جامه عمل میپوشانیدند؟ (پرسش)
- آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ (پرسش)
- وکلای امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ ظلم بر شیعیان حدومرز نداشت مقتدر عباسی حتی به مساجد شیعه رحم نکرد و مسجد براثا که منصوب به علی (ع) و مکان مقدسی بود آن را ویران کرد ر.ک: موسوی، زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، ص ۱۴۲.
- ↑ "فَلَمَّا وَلِيَ دَاوُدُ الْمَدِينَةَ مِنْ قَابِلٍ أَحْضَرَ الْمُعَلَّى وَ سَأَلَهُ عَنِ الشِّيعَةِ فَقَالَ مَا أَعْرِفُهُمْ فَقَالَ اكْتُبْهُمْ لِي وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَقَالَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ تَحْتَ أَقْدَامِي مَا رَفَعْتُهَا عَنْهُمْ فَأَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ وَ صَلْبِهِ" (طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۶۷۸، ح۷۱۳. مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۸۱؛ مناقب آلابیطالب، ابنشهرآشوب، ۲۲۵،۴).
- ↑ مامقانی، تنقیحالمقال، ۳ ، رقم ۱۱۹۹۴.
- ↑ راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۴۲،۲ فی اعلام الامام جعفرالصادق، ح۴۹.
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۴۷۵،۱، ح۶.
- ↑ "...و كان وجها من وجوه الرافضة. و كان حبس في أيام الرشيد فقيل: ليلي القضاء و قيل: إنه ولي بعد ذلك، و قيل: بل ليدل على مواضع الشيعة و أصحاب موسى بن جعفر (ع)، و روي أنه ضرب أسواطا بلغت منه، فكاد أن يقر لعظم الألم، فسمع محمد بن يونس بن عبد الرحمن و هو يقول: اتق الله يا محمد بن أبي عمير، فصبر ففرج الله، و روي أنه حبسه المأمون حتى ولاه قضاء بعض البلاد، و قيل: إن أخته دفنت كتبه في حال استتارها و كونه في الحبس أربع سنين فهلكت الكتب..." (رجالالنجاشی، ص ۲۳۷، رقم ۷۱۵؛... "ضُرِبَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ مِائَةَ خَشَبَةٍ وَ عِشْرِينَ خَشَبَةً أَيَّامَ هَارُونَ لَعَنَهُ اللَّهُ، تَوَلَّى ضَرْبَهُ السِّنْدِيُّ بْنُ شَاهَكَ عَلَى التَّشَيُّعِ وَ حُبِسَ" (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲ رقم ۱۱۰۶).
- ↑ "عليّ بن يقطين بن موسى البغداديّ سكنها و هو كوفي الأصل ولد بالكوفة سنة ۱۲۴ و توفّي سنة ۱۸۲ في سجن هارون في أيّام موسى بن جعفر عليه السلام ببغداد". طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵، ح۱۱؛ "عليّ بن يقطين بن موسى البغداديّ... مات سنة اثنتين و ثمانين و مائة في أيام موسى بن جعفر (ع) ببغداد، و هو محبوس في سجن هارون، بقي فيه أربع سنين" (رجالالنجاشی، ص ۲۳۷، رقم ۷۱۵).
- ↑ رجالالنجاشی، ص ۲۳۷، رقم ۷۱۵؛ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ۸۶۳،۲، ح۱۱۲۲ و طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۱، ح۳۱۰ و ص ۳۴۷، ح۳۰۰.
- ↑ "كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) أَسْأَلُهُ عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ وَ عَنْ عِيسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَاصِمٍ وَ ابْنِ بَنْدٍ فَكَتَبَ إِلَيَّ: ذَكَرْتَ ابْنَ رَاشِدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فَإِنَّهُ عَاشَ سَعِيداً وَ مَاتَ شَهِيداً وَ دَعَا لِابْنِ بَنْدٍ وَ الْعَاصِمِيِّ، وَ ابْنُ بَنْدٍ ضُرِبَ بِالْعَمُودِ حَتَّى قُتِلَ، وَ أَبُو جَعْفَرٍ ضَرَبَ ثَلَاثَمِائَةِ سَوْطٍ وَ رَمْيِ بِهِ فِي دِجْلَةَ..." (طوسی، اختیار معرفةالرجال، ۸۶۳،۲، ح۱۱۲۲؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۱، ح۳۱۰ و ص ۳۴۷، ح۳۰۰).
- ↑ "كَانَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ وَكِيلًا لِأَبِي الْحَسَنِ (ع)... فَسَعَى بِهِ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ، فَحَبَسَهُ فَطَالَ حَبْسُهُ، وَ احْتَالَ مِنْ قِبَلِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ خَاقَانَ بِمَالٍ ضَمِنَهُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ آلَافِ دِينَارٍ، وَ كَلَّمَهُ عُبَيْدُ اللَّهِ، فَعَرَضَ جامعه عَلَى الْمُتَوَكِّلِ، فَقَالَ يَا عُبَيْدَ اللَّهِ لَوْ شَكَكْتُ فِيكَ لَقُلْتُ إِنَّكَ رَافِضِيٌّ! هَذَا وَكِيلُ فُلَانٍ وَ أَنَا عَلَى قَتْلِهِ، قَالَ فَتَأَدَّى الْخَبَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ، فَكَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع): يَا سَيِّدِي اللَّهَ اللَّهَ فِيَّ، فَقَدْ وَ اللَّهِ خِفْتُ أَنْ أَرْتَابَ! فَوَقَّعَ فِي رُقْعَتِهِ: أَمَّا إِذَا بَلَغَ بِكَ الْأَمْرُ مَا أَرَى فَسَأَقْصِدُ اللَّهَ فِيكَ! وَ كَانَ هَذَا فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ فَأَصْبَحَ الْمُتَوَكِّلُ مَحْمُوماً فَازْدَادَتْ عِلَّتُهُ حَتَّى صُرِخَ عَلَيْهِ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ، فَأَمَرَ بِتَخْلِيَةِ كُلِّ مَحْبُوسٍ عُرِضَ عَلَيْهِ اسْمُهُ حَتَّى ذَكَرَ هُوَ عَلِيَّ بْنَ جَعْفَرٍ، فَقَالَ لِعُبَيْدِ اللَّهِ لِمَ لَمْ تَعْرِضْ عَلَيَّ أَمْرَهُ فَقَالَ لَا أَعُودُ إِلَى ذِكْرِهِ أَبَداً، قَالَ خَلِّ سَبِيلَهُ السَّاعَةَ وَ سَلْهُ أَنْ يَجْعَلَنِي فِي حِلٍّ! فَخَلَّى سَبِيلَهُ..." (طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۶۶، ح۱۱۲۹، ۱۱۳۰).
- ↑ "فَقِيلَ الْعَمْرِيُّ. و يقال له العسكري أيضا لأنه كان من عسكر سر من رأى و يقال له السمان لأنه كان يتجر في السمن تغطية على الأمر. وَ كَانَ الشِّيعَةُ إِذَا حَمَلُوا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (ع) مَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ حَمْلُهُ مِنَ الْأَمْوَالِ أَنْفَذُوا إِلَى أَبِي عَمْرٍو فَيَجْعَلُهُ فِي جِرَابِ السَّمْنِ وَ زِقَاقِهِ وَ يَحْمِلُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (ع) تَقِيَّةً وَ خَوْفاً" (مسعودی، اثباتالوصیة، ۲۴۳، ۲۴۶، ۲۶۲، راوندی، الخرایج و الجرایح، ۴۳۹،۱، ح۲۰؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح۳۱۴).
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۳۲۹،۱ باب، ح۱.
- ↑ "عَنْهُ (ع). فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (ع) مَضَى وَ لَمْ يُخَلِّفْ وَلَداً وَ قَسَّمَ مِيرَاثَهُ وَ أَخَذَهُ مَنْ لَا حَقَّ لَهُ وَ صَبَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ هُوَ ذَا عِيَالُهُ يَجُولُونَ وَ لَيْس..." (طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۰، ح۳۲۲).
- ↑ کلینی، الاصول منالکافی، ۵۰۳،۱ کتاب الحجة باب مولد ابیمحمد، ح۱.
- ↑ "الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ: كَانَ رَجُلٌ مِنْ نُدَمَاءِ روزحسنى وَ آخَرُ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ هُوَ ذَا يَجْبِي الْأَمْوَالَ وَ لَهُ وُكَلَاءُ وَ سَمَّوْا جَمِيعَ الْوُكَلَاءِ فِي النَّوَاحِي وَ أُنْهِيَ ذَلِكَ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْوَزِيرِ فَهَمَّ الْوَزِيرُ بِالْقَبْضِ عَلَيْهِمْ فَقَالَ السُّلْطَانُ اطْلُبُوا أَيْنَ هَذَا الرَّجُلُ فَإِنَّ هَذَا أَمْرٌ غَلِيظٌ فَقَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ نَقْبِضُ عَلَى الْوُكَلَاءِ فَقَالَ السُّلْطَانُ لَا وَ لَكِنْ دُسُّوا لَهُمْ قَوْماً لَا يُعْرَفُونَ بِالْأَمْوَالِ فَمَنْ قَبَضَ مِنْهُمْ شَيْئاً قُبِضَ عَلَيْهِ قَالَ فَخَرَجَ بِأَنْ يَتَقَدَّمَ إِلَى جَمِيعِ الْوُكَلَاءِ أَنْ لَا يَأْخُذُوا مِنْ أَحَدٍ شَيْئاً وَ أَنْ يَمْتَنِعُوا مِنْ ذَلِكَ وَ يَتَجَاهَلُوا الْأَمْرَ فَانْدَسَّ لِمُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ رَجُلٌ لَا يَعْرِفُهُ وَ خَلَا بِهِ فَقَالَ مَعِي مَالٌ أُرِيدُ أَنْ أُوصِلَهُ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ غَلِطْتَ أَنَا لَا أَعْرِفُ مِنْ هَذَا شَيْئاً فَلَمْ يَزَلْ يَتَلَطَّفُهُ وَ مُحَمَّدٌ يَتَجَاهَلُ عَلَيْهِ وَ بَثُّوا الْجَوَاسِيسَ وَ امْتَنَعَ الْوُكَلَاءُ كُلُّهُمْ لِمَا كَانَ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ" (کلینی، الاصول منالکافی، ۵۲۵،۱ ح۳۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۳۱۰،۵۱، ح۳۰).
- ↑ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۸۱.
- ↑ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۸۰.
- ↑ "أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) وَ قَدْ تَعَرَّضَ لِي جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْقَاضِي وَ كَانَ يُؤْذِينِي بِالْكُوفَةِ أَشْكُو إِلَيْهِ مَا يَنَالُنِي مِنْهُ مِنَ الْأَذَى. فَكَتَبَ إِلَيَّ تُكْفَى أَمْرَهُ إِلَى شَهْرَيْنِ فَعُزِلَ عَنِ الْكُوفَةِ فِي الشَّهْرَيْنِ وَ اسْتَرَحْتُ مِنْهُ" (اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ۲۴۷،۳، ذکر طرف من الدلائل الامام الهادی).
- ↑ "أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشَّاذَانِيُّ النَّيْسَابُورِيُّ، وَ ذَكَرَ لَهُ: أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (ع) تَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثَلَاثاً وَلَاءً. قَالَ أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ أَبُو عَلِيٍّ الْبَيْهَقِيُّ، رَحِمَهُ اللَّهُ، أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ ذِكْرِ التَّوْقِيعِ الَّذِي خَرَجَ فِي الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، أَنَّ مَوْلَانَا (ع) لَعَنَهُ بِسَبَبِ قَوْلِهِ بِالْجِسْمِ: فَإِنِّي أُخْبِرُكَ أَنَّ ذَلِكَ بَاطِلٌ، وَ إِنَّمَا كَانَ مَوْلَانَا (ع) أَنْفَذَ إِلَى نَيْسَابُورَ وَكِيلًا مِنَ الْعِرَاقِ... وَ التَّوْقِيعُ هَذَا: الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ مَا لَهُ وَ لِمَوَالِيَّ يُؤْذِيهِمْ وَ يُكَذِّبُهُمْ! وَ إِنِّي لَأَحْلِفُ بِحَقِّ آبَائِي لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، عَنْ هَذَا لَأَرْمِيَنَّهُ بِمَرْمَاةٍ لَا يَنْدَمِلُ جُرْحُهُ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ لَا فِي الْآخِرَةِ. وَ كَانَ هَذَا التَّوْقِيعُ بَعْدَ مَوْتِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ بِشَهْرَيْنِ فِي سَنَةِ سِتِّينَ، وَ مِائَتَيْنِ، قَالَ أَبُو عَلِيٍّ: وَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ كَانَ بِرُسْتَاقِ بَيْهَقَ فَوَرَدَ خَبَرُ الْخَوَارِجِ فَهَرَبَ مِنْهُمْ فَأَصَابَهُ التَّعَبُ مِنْ خُشُونَةِ السَّفَرِ فَاعْتَلَّ وَ مَاتَ مِنْهُ، وَ صَلَّيْتُ عَلَيْهِ" (طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۲۱، ح۱۰۲۸).
- ↑ ر.ک: جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۵ تا ۱۸۰.
- ↑ لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۱۶۰-۱۶۸.