جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / نهاد وکالت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

رحیم لطیفی

حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«امام معصوم (ع) به عنوان رئیس و تنها سرپرستِ نظام وکالت دارای نقش حیاتی بود پایه گذاری، گسترش، هماهنگی و نگهداری نهاد از فروپاشی و نابسامانی بواسطه وجود امام (ع) بود.امام (ع) در راستای کارآمدکردن و تحققِ اهداف نهاد، وظایف و مسئولیت‌های زیر را انجام می‌داد:

امام هفتم (ع) مفضل بن عمر جعفی را به عنوان مرجع معرفی می‌کند[۱]. امام نهم (ع) ابراهیم بن محمد همدانی را به جای یحیی بن ابی عمران وکیل قم منصوب می‌کند[۲].

امام دهم (ع) ابوعلی بن راشد را به جای علی بن حسین بن عبد ربه وکیل مدائن و بغداد تعیین می‌کند؛ "وَ إِنِّي أَقَمْتُ أَبَا عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ مَقَامَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنْ وُكَلَائِي..."[۳]

امام عسکری (ع) عثمان بن سعید عمری را به عنوان وکیل خود معرفی می‌کند[۴]. در نامه امام (ع) به عبدالله بن حمدویه بیهقی درباره نصب ابراهیم بن عبده به عنوان وکیل نیشابور و بیهق چنین آمده: "وَ بَعْدُ: فَقَدْ نَصَبْتُ لَكُمْ إِبْرَاهِيمَ بْنَ عَبْدَةَ، لِيَدْفَعَ إِلَيْهِ النَّوَاحِي وَ أَهْلُ نَاحِيَتِكَ حُقُوقِيَ الْوَاجِبَةَ عَلَيْكُمْ، وَ جَعَلْتُهُ ثِقَتِي وَ أَمِينِي عِنْدَ مَوَالِيَّ..."[۵].

امام (ع) در جمع شیعیانی که از سرزمین یمن خدمت‌شان رسیده بودند فرمود... "اشْهَدُوا عَلَى أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ الْعَمْرِيَّ وَكِيلِي وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَكِيلُ ابْنِي مَهْدِيِّكُمْ"[۶]. حضرت ولی عصر (ع) در تعزیتی که به فرزند سفیر اول صادر فرمود چنین نوشت: "كَانَ مِنْ كَمَالِ سَعَادَتِهِ أَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَلَداً مِثْلَكَ يَخْلُفُهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ يَقُومُ مَقَامَهُ بِأَمْرِهِ وَ يَتَرَحَّمُ عَلَيْهِ "[۷]. سرانجام با توقیعی برای علی بن محمد سمری پایان نیابت خاص و غیبت صغری و آغاز غیبت کبری را اعلام فرمود "فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ"[۸].

یکی از گرایش‌های طبیعی انسان، این است که، بدون حجت و گواه سخن غیر را نمی‌پذیرد و از او پیروی نمی‌کند و فرمان نمی‌برد، به ویژه اگر با هم مساوی، هم‌عصر و هم‌شأن باشند. ائمه که در دل‌ها جا داشته و مردمان سخن‌شان را به جان می‌خریدند، برای ایجاد اعتماد و مقبولیت همگانی، به معرفی، توصیف و تمجید از وکلاء، باب‌ها و سفرا می‌پرداختند؛ و در موارد دیگر به افشاء چهره وکلاء دروغین و منحرفین می‌پرداختند. محمد بن سنان زاهری خزاعی[۹] باب امام صادق (ع) و وکیل ائمه است (امام کاظم و امام رضا و امام جواد (ع))[۱۰]. امام کاظم (ع) از کسانی که امامت فرزندش امام رضا (ع) را منکر می‌شوند (واقفه) به محمد بن سنان خبر می‌دهد و به او بشارت می‌دهد که از پیروان ائمه راستین خواهد ماند و او را با مفضل مقایسه می‌کند: "فَقَالَ لِي: يَا مُحَمَّدُ يَمُدُّ اللَّهُ فِي عُمُرِكَ وَ تَدْعُو إِلَى إِمَامَتِهِ وَ إِمَامَةِ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ بَعْدِهِ، فَقُلْتُ وَ مَنْ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ، قُلْتُ بِالرِّضَى وَ التَّسْلِيمِ، فَقَالَ: كَذَلِكَ قَدْ وَجَدْتُكَ فِي صَحِيفَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَمَا إِنَّكَ فِي شِيعَتِنَا أَبْيَنَ مِنَ الْبَرْقِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ..."[۱۱].

امام جواد (ع) می‌فرمود: خدا به خاطر رضایت من از او (محمد بن سنان) راضی باشد، او هیچگاه با من و پدرم مخالفت نکرد[۱۲]. مفضل بن عمر جعفی باب امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) و نیز وکیل آن دو بود، بنابر مصالحی مفضل با اشخاص گوناگونی مراوده داشت که در میان آنها افراد غیر شایسته و یا در ظاهر نامقبول بودند و این امر مردم را نسبت به او مشکوک ساخته بود، افکار عمومی شیعیان دنبال رأی و نظر امام (ع) بود تا وضعیت چنین شخصیتی روشن شود[۱۳]. هنگامی که "ابوالخطاب" از راه امامت منحرف شد، شیعیان عراق خواستار شخص شایسته‌ای به جانشینی او شدند، که امام صادق (ع) مفضل را معرفی و در حق او چنین فرمودند: از او بشنوید و بپذیرید که او جز حق را به خدا و به من نسبت نمی‌دهد[۱۴].

هشام بن احمد می‌گوید: می‌خواستم از امام صادق (ع) درباره مفضل بپرسم که پیش از طرح پرسش من حضرت فرمود: قسم به خدای یگانه، مفضل بن عمر جعفی بنده نیکو و شایسته است او در شفقت و مهربانی مانند پدری است[۱۵]. امام هفتم (ع) می‌فرماید: مفضل محل انس و مایه آرامش جان من است تا آنجا که امام (ع) مراجعین را به مفضل ارجاع می‌دادند اموال هدایا و نذورات را تنها از طریق او می‌پذیرفتند[۱۶]. امام جواد (ع) در نامه‌ای شخصیتِ ابراهیم بن محمد همدانی را برای مردم همدان و وکیل‌های مقیم آنجا مانند نضر و ایوب معرفی می‌کند، تا به او اعتماد و اطمینان و همکاری کنند: ابراهیم همدانی می‌گوید امام (ع) برایم نوشت: حساب‌ها برایم رسید خدا از تو قبول کند از آن‌ها راضی باشد و آن‌ها را با ما در دنیا و آخرت قرار دهد… برای نضر نوشتم که از تو فرمان پذیرد و جایگاه ترا بر او یادآور شدم برای ایوب و دوستانم در همدان نیز نوشتم[۱۷].

امام هادی (ع) به عمرو بن سعید مدائنی، در تعریف و توصیف ایوب بن نوح وکیل برجسته ایشان در کوفه، فرمودند: اگر می‌خواهی به یکی از اهل بهشت نگاه کنی، به او (ایوب) نگاه کن[۱۸].

نواب خاص به‌خاطر غیبت امام و گستردگی فعالیت و انجام موارد مهم به دست آنها، نیازمند تأییدات و تمجیدهای ویژه‌ای از جانب امام بودند، تا شیعیان اطمینان به ادعا و دستورات آنها داشته باشند لذا امام عسکری (ع) و امام دوازدهم (ع) و حتی امام هادی، در جاها و مناسبت‌های گوناگون به شناسانیدن و تجلیل و بزرگداشت نواب اربعه پرداخته‌اند.

امام هادی (ع) در بزرگداشت شخصیت اولین سفیر به اسحاق نیشابوری می‌فرمایند: "فَلَا تَخْرُجَنَّ مِنَ الْبَلْدَةِ حَتَّى تَلْقَى الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِرِضَايَ عَنْهُ، وَ تُسَلِّمَ عَلَيْهِ وَ تَعْرِفَهُ وَ يَعْرِفَكَ فَإِنَّهُ الطَّاهِرُ الْأَمِينُ الْعَفِيفُ الْقَرِيبُ مِنَّا وَ إِلَيْنَا، فَكُلُّ مَا يُحْمَلُ إِلَيْنَا مِنْ شَيْ‏ءٍ مِنَ النَّوَاحِي فَإِلَيْهِ يَصِيرُ آخِرَ أَمْرِهِ، لِيُوصَلَ ذَلِكَ إِلَيْنَا"[۱۹]. نظیر همین سخن را امام عسکری (ع) فرموده‌اند: ابوعمرو (عثمان بن سعید) در زمان حیات و بعد از آن، امین و مورد اطمینان من است چنانکه مورد تایید پیش از من (پدرم) بوده است، آنچه بگوید و برساند از جانب من بوده است[۲۰].

رهبری نهاد وکالت گاهی با توقیعات به معرفی چهره وکلاء می‌پرداخت، احمد بن اسحق اشعری، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزه، حاجز بن یزید وشاء و… وکلایی از این دست هستند[۲۱].

  • برخورد با وکیل‌های منحرف و عزل آنها و مدعیان دروغین: توضیح این بخش طی پرسشی جداگانه خواهد آمد[۲۲].
  • تعریف وظایف و قلمرو کاری وکلاء: بعد از نصب و تعیین وکیل، ضروری‌ترین نیاز این است که وکیل بداند چه کارهایی را در کجا انجام دهد تا رسالت‌های مهم را ترک و کارهای بیهوده را انجام ندهد و همین طور به گونه‌ای کار کند که با منطقه کاری وکلاء دیگر برخورد نداشته باشد و یا مناطقی بدون وکیل و رابط نماند، رهبری نهاد در راستای تحقق این هدف اقداماتی انجام داده که به ذکر برخی آنها بسنده می‌شود. از آنجا که جمع وجوهات و دریافت امور مالی از وظایف عمده کارگزاران بود، دستور کاری ائمه نیز بیشتر همین مهم بود.

امام هادی (ع) وظیفه ابوعلی بن راشد را چنین تبیین می‌کنند… "لِيَقْبِضَ حَقِّي، وَ ارْتَضَيْتُهُ لَكُمْ"[۲۳] و به ایوب بن نوح وظیفه می‌دهد که در کارهای ابوعلی مداخله نکند و در محدوده خود فعالیت کند[۲۴] امام صادق (ع) برای عبدالرحمن بن حجاج وکیل ارشد وظیفه مناظره علمی با مخالفان را می‌دهد "يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ كَلِّمْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي رِجَالِ الشِّيعَةِ مِثْلُكَ"[۲۵]. امام کاظم (ع) به علی بن یقطین وظیفه می‌دهد تا در دستگاه عباسی بماند و به بینوایان کمک کند[۲۶].

در زمان غیبت صغری که نواب اربعه جانشین ظاهری امامان بودند، به هر یک از وکلاء نواحی و کارگزار دستورالعمل جامعی صادر می‌کردند که در اصل از خود ناحیه مقدسه بوده است. ابوعلی محمودی همراه جعفر بن عبدالغفار وقتی از جانب امام (ع) به وکالت دینور منصوب می‌شود، از جانب سفیر دستور کاری دریافت می‌کند که مربوط منطقه ری می‌باشد، یک ماه بعد از رسیدن به دینور دستور جدید امام (ع) می‌رسد که جهت انجام وظیفه وکالت به ری برود[۲۷]. مشروح سفارش‌های رهبری در بخش شرح وظایف وکلاء خواهد آمد.

در مورد تعیین محدوده قلمرو کاری وکلاء، تا آنجا که نیاز بود رهبری نهاد به روشنگری می‌پرداخت. ایوب بن نوح وکیل کوفه، گاهی از شیعیان نواحی بغداد که مربوط به قلمرو وکالت ابوعلی بن راشد بود، وجوه شرعی دریافت می‌کرد که موجب مشکلات و خلط امور می‌شد لذا امام هادی (ع) آن دو را از دخالت در قلمرو همدیگر منع و ارشادات لازم را مبذول داشتند[۲۸]. امام (ع) یک‌ماه پیش از درگذشت وکیل ری پیشاپیش محمودی را که عازم دینور بود و خیال می‌کرد وکیل همان ناحیه است دستور داد که وقتی به ری وارد شد فلان کارها را انجام دهد[۲۹].

نظارت امام کاظم (ع) با استفاده از علم غیب شنیدنی است؛ پانزده روز پیش از وفات "خالد بن نجیح" نامه از امام (ع) به دست او رسید که: رابطه‌ات را با دیگران قطع و وجوهات شرعی موجوده را برایم ارسال کن و دیگر از کسی چیزی نپذیر[۳۱].

اشراف و مراقبت جدی امام هشتم (ع) شیعه امامیه را از خطر انشعاب واقفیه نگهداشت، انحراف گروهی از وکلای سرشناس امام کاظم (ع) نهاد وکالت را دچار نابسامانی کرد که با تلاش امام (ع) مهار شدند. وی در حق واقفیه فرمود: با سرگردانی زندگی می‌کنند و با کفر می‌میرند، مناظرات امام (ع) با سران وقف شنیدنی است[۳۲].

امام جواد (ع) روند کاری دورترین وکلاء ناحیه را زیر نظر داشت. حضرت دو وکیل سیار نزد زکریا بن آدم وکیل قم می‌فرستند، همین که ارسال گزارش به طول انجامید حضرت احمد بن محمد قمی را جهت پیگیری ارسال و نتیجه را دریافت می‌کند[۳۳].

معاشرت و همنشینی "ایوب بن ناب" وکیل امام یازدهم در نیشابور، با برخی از غلات و مفوضه، مورد اعتراضِ شیعیانی که گِرد فضل بن شاذان جمع بودند، واقع شد، در نتیجه گروهی از شیعیان به ایوب بی‌توجهی کرده اموال شرعی را به او تحویل نمی‌دادند و این امر رفته رفته به نزاعی تبدیل می‌شد، ایوب طی نامه از فضل بن شاذان و اطرافیان او به امام شکوه کرد، امام (ع) با اعزام "ابراهیم بن عبده" مشکل را حل کرد[۳۴].

با آغاز دوران غیبت صغری نقش نظارت پررنگ‌تر شد، در طول هفتاد سال، امام (ع) توسط صدور توقیعات و به مباشرتِ سفرا و ابواب، نهاد وکالت را، تحت کنترل داشت. به عنوان نمونه: محمد بن حسین صیرفی وکیل بلخ در سفر حج وجوهات دریافتی را که به صورت شمش طلا درآورده بود با خود داشت تا به سفیر سوم برساند، یکی از شمش‌ها در سرخس زیر ریگ‌ها جا می‌ماند، محمد صیرفی در مسیر راه وقتی متوجه می‌شود شمشی از مال‌های خود را بجای شمش گمشده می‌گذارد، وقتی بغداد می‌رسد و اموال را تحویل حسین بن روح می‌دهد، ابن روح شمش شخصی او را برمی‌گرداند و آدرس شمش گمشده را به او می‌دهد و می‌گوید که در سفر بعدی آن را بیاورد و من را دیگر نخواهی دید، وقتی در سفر بعد محمد صیرفی آمد سفیر سوم درگذشته بود[۳۵].

منصور عباسی به محمد بن سلیمان حاکم مدینه نوشته بود که: جانشین جعفر بن محمد را گردن بزن[۳۸] امام (ع) چهار نفر از جمله خود خلیفه را وصی پس از خود معرفی کرد، اما در باطن آنچنان با مهارت امام کاظم را جانشین و وصی اصلی خویش معرفی کرده بود که پس از شهادت شان هیچ سردرگمی ایجاد نشد حتی هادی عباسی نیز فهمید که جانشین اصلی، امام کاظم (ع) است و ایشان را تهدید به قتل کرد[۳۹].

امام کاظم (ع) مدت درازی از عمر خویش را در زندان بسر برد، نخست هادی عباسی آن جناب را زندانی کرد هارون چهار مرتبه حضرت را زندانی و از رفت وآمد و دیدار شیعیان با او جلوگیری کرد، هنگام شهادت کسی از شیعیان نزد وی نبود یحیی برمکی می‌گفت با شهادت امام کاظم (ع) کاری کرده‌ام که شیعیان نمی‌دانند امامشان زنده است یا مرده[۴۰]… اما رهبری نهاد با بهره‌گیری از کمترین امکانات، امام جانشین را معرفی کرد و خسارت ناشی از سردرگمی را در پایین‌ترین حد نگه داشت، بنیان گذار نهاد وکالت (امام صادق) سال‌ها پیش به شیعیان خبر از امامت و شهادت امام هشتم (ع) و فضل زیارت قبر ایشان داده بود: "يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ، مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ، أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ... يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِيبٌ شَهِيدٌ..." همین شیوه را امام کاظم (ع) نیز در پیش گرفت[۴۱]. و در مواردی که زمینه فراهم بود به معرفی خصوصی حضرت رضا (ع) نیز می‌پرداخت امام کاظم (ع) دست نصر بن قابوس لخمی[۴۲] را گرفته درون اتاقی می‌برد که امام رضا (ع) مشغول خواندن کتاب "جفر" بوده است، و به او می‌گوید این کتابی است که تنها نبی یا وصی به آن نظر می‌کند[۴۳].

حضرت کاظم (ع) به شصت تن از یاران که کنار قبر پیامبر (ص) گرد آمده بودند پس از اینکه به امامت خود از آنها اعتراف گرفت فرمود: این علی بن موسی بن جعفر است "فَاشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي" حضرت (ع) وقتی در زندان بود (۱۷۹-۱۸۳) عملاً اجرای امور خود را به حضرت رضا (ع) سپرد[۴۴]. از آنجا که خود امام هشتم (ع) تا مدت‌ها فرزندی نداشت شیعیان خواستار معرفی امام بعدی بودند ابن قیامای واسطی به امام (ع) نوشت چگونه امام هستی؟ و حال آنکه فرزندی نداری؟ امام (ع) در پاسخ نوشت: "وَ مَا عَلَّمَكَ أَنَّهُ لَا يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَرْزُقَنِيَ اللَّهُ وَلَداً ذَكَراً يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ"[۴۵].

حضرت جواد (ع) در دهم رجب ۱۹۵ ق متولد و حضرت رضا در سال ۲۰۰ ق روانه خراسان شدند در این مدت پنج سال، حضرت بارها امامت حضرت جواد (ع) را به یاران اعلام فرمود[۴۶].

امام جواد (ع) نیز در مناسبت‌های گوناگون رهبر آینده شیعه و نهاد وکالت را معرفی می‌کردند، در سال ۲۲۰ ق وقتی از مدینه به سوی بغداد می‌رفت در پاسخ به درخواست کسانی که سراغ امام بعدی را می‌گرفتند فرمود: "الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِي إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ" امر امامت پس از من از آن فرزندم علی (هادی) است[۴۷] - در بستر شهادت نیز به معرفی و نصب حضرت هادی (ع) پرداختند[۴۸]، حضرت جواد (ع) هنگام شهادت در بغداد و حضرت هادی (ع) در جایی که هشت بهار عمرشان سپری شده بود در مدینه حضور داشتند، یکی از حاضران در مجلسی با حضور حضرت هادی (ع) می‌گویند ناگهان دیدم حضرت غمگین شدند علت را جویا شدم فرمود در همین لحظه پدرم درگذشت. سؤال شد چه کسی به شما خبر داد فرمود: خضوع، شکستگی و عظمتی در وجودم وارد شد که قبلاً نبود[۴۹].

یکی از سیره‌های ثابت همه امامان به پیروی از رسول اکرم (ص) معرفی چهره حضرت مهدی (ع) و توجه دادن مردم به موضوع مهدویت بوده است روزگار امام جواد (ع) و امامان پس از ایشان به عصر مهدی (ع) نزدیک‌تر می‌شد لذا وظیفه دوم و مهم‌تر امام در این عصر زمینه‌سازی ورود شیعه به عصر غیبت بود امام جواد (ع) فرمودند:... قائمی که خداوند به وسیله او سراسر زمین را از لوث کفار و ملحدین پاک و پر از عدل و داد می‌سازد کسی است که ولادتش از دیدگان پنهان، خودش از آنها غایب و بردن نام او بر مردم حرام است او هم نام و هم کنیه رسول الله (ص) است[۵۰].

امام هادی (ع) در تبعیدگاه سامرا حضرت عسکری (ع) را در زمان حیات خود به کارهای مربوط امامت گمارد امام عسکری (ع) بیست سال در کنار پدر در سامرا مشغول خدمت به اسلام و نهاد وکالت بود[۵۱].

امام هادی (ع) فرزندی بنام محمد داشت که بزرگ‌تر از امام عسکری (ع) بود و در زمان حضور امام هادی (ع) از دنیا رفت گروهی از شیعیان می‌ترسیدند که مبادا جریان اسماعیلیه نسبت به امامت عسکری (ع) تکرار شود، بنابراین معرفی حضرت عسکری (ع) به عنوان امامت بسیار مهم و جدی بود لذا حضرت هادی (ع) در همان روز خاک‌سپاری پیکر محمد در مجلس عام به معرفی عسکری (ع) پرداختند[۵۲]، و در موارد دیگر به کسانی که گرفتار توهم شده بودند فرمود: "أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِي الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي عِنْدَهُ عِلْمُ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ مَعَهُ آلَةُ الْإِمَامَةِ"[۵۳].

حضرت برای زمینه‌سازی ورود به عصر غیبت پرده‌نشینی اختیار کردند تنها با خاصان رو در رو سخن می‌گفتند[۵۴] و برای نهادینه شدن مرجعیت علما در عصر غیبت کبری، دانشمندان الهی و صالح را احترام زیاد می‌کردند و به حاضران گوشزد می‌فرمودند: که این رفتار به پیروی از قرآن کریم است آنجا که فرمود: خداوند مؤمنان و دانشمندان را درجات عظیمی بخشیده و برتری داده است[۵۵]. تلاش امام عسکری (ع) در راستای معرفی آخرین امام و رهبر نهاد وکالت و همچنین زمینه‌سازی ورود به عصر غیبت و همگانی ساختن مرجعیت علما بسیار چشم‌گیر و موفقیت‌آمیز بود. گوشه‌ای از تلاش‌های حضرت در این راستا در پاسخ از پرسش وظایف وکلاء گذشت و گوشه‌های دیگر آن در پاسخ از آخرین پرسش ذکر می‌شود اینجا به چند مورد اشاره می‌شود.

عیسی بن صبیح می‌گوید: هم‌زندانی حضرت عسکری (ع) بودم پس از اینکه حضرت دو خبر غیبی (مدت عمرم و تولد فرزندی برایم) را گفت، از فرزندی که در آینده خداوند به او روزی می‌کند و هم او مهدی امت است خبر دادند[۵۶] حضرت برای فرزندی که هنوز عموم مردم او را ندیده و نمی‌شناسند عقیقه می‌کند و این کار را چندین بار تکرار می‌کنند تا به امت اسلامی بفهماند که ولادت مهدی (ع) موعود مسلم و قطعی شده است[۵۷].

با اینکه خفقان و خطری جدی وجود حضرت حجت را تهدید می‌کرد، و مخفی بودن نام و نشان حضرت لازم بود، اما حضرت عسکری (ع) برای برطرف ساختن سردرگمی و هرگونه شک و تردید طی مجلسی باشکوهی که از سران شیعه و موثقین تشکیل شده بود حضرت حجت را به آنها نشان داد[۵۸]. با وجود کوتاهی زمان امامت ایشان (شش سال) و کوتاهی عمر شریفشان (۲۸ سال) و مراقبت شدید دستگاه بر عملکرد ایشان، حضرت برای زمینه‌سازی غیبت حدود صد شاگرد و چندین تألیف از خود به یادگار گذاشتند، کتاب‌های شاگردان را می‌خواندند و اصلاح یا تأیید می‌کردند[۵۹]»[۶۰].

پرسش‌های وابسته

  1. مراد از نهاد یا نظام وکالت در مباحث مهدویت چیست؟ (پرسش)
  2. بحث از نیابت و نهاد وکالت چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  3. واژه وکالت در لغت و اصطلاح مهدویت چیست؟ (پرسش)
  4. وکالت و وکیل به چه معناست؟ (پرسش)
  5. اهداف سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  6. پیشینه فعالیت سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  7. مهم‌ترین وکلای امامان کدامند و منطقه فعالیت آنها چیست؟ (پرسش)
  8. پیشینه گستره جغرافیایی سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  9. آیا امام مهدی‏ غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟ (پرسش)
  10. چه ویژگی‌هایی برای وکیلان لازم و ضروری است؟ (پرسش)
  11. علل ایجاد سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  12. وظایف و مسئولیت‌های سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  13. عناصر گوناگون سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  14. ساختار سازمان وکالت چیست؟ (پرسش)
  15. نهاد وکالت کدام مناطق و سرزمین‌های اسلامی را زیر پوشش داشت؟ (پرسش)
  16. جایگاه و وظایف رهبر نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  17. وکلاء و نواب و سفراء در برابر نهاد وکالت چه وظایفی داشتند؟ (پرسش)
  18. ویژگی‌ها و شرایط برای وکیلان چیست؟ (پرسش)
  19. زمینه‌های پیدایش نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  20. انگیزه تأسیس نهاد وکالت چه بوده است؟ (پرسش)
  21. آیا در تاریخ و فرق اسلامی سازمان یا نهاد مشابه نهاد وکالت وجود داشته است؟ (پرسش)
  22. برخورد دولت و نزدیکان دستگاه عباسی با نهاد وکالت چگونه بود؟ (پرسش)
  23. با وجود سخت‌گیری‌های دستگاه عباسی نهاد وکالت چگونه و با چه ابزار و شیوه‌هایی به اهداف نهاد جامه عمل می‌پوشانیدند؟ (پرسش)
  24. آیا نهاد وکالت افراد نفوذی در درون دستگاه عباسی داشته است؟ (پرسش)
  25. وکلای امام مهدی چه کسانی هستند؟ (پرسش)

پانویس

  1. "عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ، قَالَ: كُنْتُ فِي خِدْمَةِ أَبِي الْحَسَنِ (ع) وَ لَمْ أَكُنْ أَرَى شَيْئاً يَصِلُ إِلَيْهِ إِلَّا مِنْ نَاحِيَةِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، وَ لَرُبَّمَا رَأَيْتُ الرَّجُلَ يَجِي‏ءُ بِالشَّيْ‏ءِ فَلَا يَقْبَلُهُ مِنْهُ وَ يَقُولُ أَوْصِلْهُ إِلَى الْمُفَضَّلِ" (اختیار معرفة‌الرجال، ص ۶۲۱، ح۵۹۵؛ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۴۷، ح۲۹۸، ۲۹۹).
  2. "إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ: كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ إِلَيَّ كِتَاباً وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا أَفُكُّهُ حَتَّى يَمُوتَ يَحْيَى بْنُ عِمْرَانَ قَالَ فَمَكَثَ الْكِتَابُ عِنْدِي سِنِينَ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ يَحْيَى بْنُ عِمْرَانَ فَكَكْتُهُ فَإِذَا فِيهِ قُمْ بِمَا كَانَ يَقُومُ بِهِ" (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۳۹۷،۴).
  3. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۹۹، ح۹۹۱.
  4. "اجْتَمَعْنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) نَسْأَلُهُ عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِهِ... فَقَالَ... فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا يَقُولُهُ وَ انْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَ اقْبَلُوا قَوْلَهُ فَهُوَ خَلِيفَةُ إِمَامِكُمْ وَ الْأَمْرُ إِلَيْهِ" (طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۷، ح۳۱۸).
  5. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۹۷، ح۹۸۳.
  6. طوسی، کتاب الغیبه، ص۳۵۶، ح۳۱۹؛ صـدر حدیث چنین است، "امْضِ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ عَلَى مَالِ اللَّهِ".
  7. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۹، ح۳۲۳؛ بحار، ج۵۱، ص ۳۴۹.
  8. طبرسی، الاحتجاج، ۵۵۵،۲، رقم ۳۴۹.
  9. نام پدرش حسن و نام جدش سنان است خرد سال بود که پدر را از دست داد و جدش کفالت او را عهده گرفت (رجال ابن داود ۱۶۹،۱) لذا او را به نام جدش ابن سنان خواندند در سال (۲۲۰) در گذشت سخنانی در مدح و ذم او فراوان است (رجال نجاشی ۲۳۰،۱).
  10. ر.ک: طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷، ۷۹۶، ح۹۸۲، طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۴۸، ح۳۴.
  11. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ح۹۸۲؛ نجاشی از محمد بن‌سنان ستایشی نمی‌کند بلکه نقاط ضعفی را به او نسبت می‌دهد. ر.ک: رجال‌النجاشی، ص ۳۲۸ رقم ۸۸۸، اما شیخ کلینی همان، حکشی را عیناً در مدح بن‌سنان نقل کرده، الاصول من‌الکافی ۳۱۸،۱ باب الاشارة‌والنص علی‌الرضا (ع)، ح۱۶.
  12. "عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيِّ، قَالَ:، سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَذْكُرُ صَفْوَانَ بْنَ يَحْيَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ سِنَانٍ بِخَيْرٍ، وَ قَالَ: رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا بِرِضَايَ عَنْهُمَا، فَمَا خَالَفَانِي وَ مَا خَالَفَا أَبِي (ع) قَطُّ، بَعْدَ مَا جَاءَ فِيهِمَا مَا قَدْ سَمِعَهُ غَيْرُ وَاحِدٍ" (طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ح۹۶۶، باب ما روی فی صفوان؛ جباری، سازمان وکالت، ص ۴۴۴ تحلیل جالبی از تعدد شخصیت ابن‌سنان آورده است.).
  13. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۶۲۱، ۶۱۹، ح۵۹۴، ۵۹۲: برخی از اهالی کوفه به امام صادق (ع) شکایت کردند که مفضل با اشخاص بی‌بندوبار نشست و برخاست دارد، امام نامه به مفضل نوشت و دستور داد که چیزهای را خریداری کند. مفضل به یاران مؤمن و شاکیان گفت فلان چیزها را به امر امام خریداری کنید همه گفتند چنین کاری پول بسیاری می‌خواهد و کنار رفتند مفضل نزد همان یارانی بی‌بندوبار رفت در کمترین فرصت هر چه توان داشتند حاضر کردند مفضل به شاکیان گفت دیدید؟!
  14. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۶۲۱، ۶۱۹، ح۵۹۴، ۵۹۲.
  15. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۴۶، ح۲۹۷؛ اختیارمعرفة الرجال، ص ۶۲۱، ۶۱۹، ح۵۹۴، ۵۹۲.
  16. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۶۲۱.
  17. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۶۹، ح۱۱۳۶.
  18. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۰، ح۳۰۷.
  19. (ای اسحاق) تا عَمری را -که خداوند بخاطر رضایت ما از او راضی باشد- زیارت نکردی از شهر بیرون نرو بر او سلام کن او را بشناس و او ترا بشناسد که او امانتدار، پاکدامن و به ما نزدیک است هر آنچه از نواحی و اطراف برای ما برسد در پایان کار به سوی او می‌رود تا آن‌ها را به ما برساند. (طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۸، ح۱۰۸۸، باب ما ورد فی اسحق بن...)
  20. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۵۴، ح۳۱۵.
  21. طوسی، کمال‌الدین، ص ۴۹۹، باب ۴۵، ح۲۳.
  22. واکنش رهبری نهاد در برابر انحراف چه و چگونه بود؟
  23. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۰۰، ح۹۹۲.
  24. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۰۰، ح۹۹۲.
  25. طوسی، اختیار المعرفة‌الرجال، ص ۷۴۱، ح۸۳۰.
  26. خداوند در کنار هر طاغی و ظالمی وزیری دارد تا به وسیله آن از دوستان خود دفع بلا کند تو (علی‌بن‌یقطین) از وزیران الهی هستی. ر.ک: طوسی، اختیار المعرفة‌الرجال، ص ۷۲۱، ح۸۱۷.
  27. راوندی، الخرایج و الجرایح، ۶۹۸،۲ فصل فی اعلام‌الامام...، ح۱۴.
  28. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۰۰، ح۹۹۲.
  29. الخرایج و الجرایح، طوسی، ۶۹۸،۲، ح۱۵.
  30. "عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِيهِ أَوْ عَمِّهِ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ هُوَ يُحَاسِبُ وَكِيلًا لَهُ وَ الْوَكِيلُ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ: وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ، فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): يَا هَذَا خِيَانَتُكَ وَ تَضْيِيعُكَ عَلَيَّ مَالِي سَوَاءٌ إِلَّا أَنَّ الْخِيَانَةَ شَرُّهَا عَلَيْكَ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ لَتَبِعَهُ حَتَّى يُدْرِكَهُ، كَمَا أَنَّهُ إِنْ هَرَبَ مِنْ أَجَلِهِ تَبِعَهُ حَتَّى يُدْرِكَهُ. وَ مَنْ خَانَ خِيَانَةً حُسِبَتْ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِهِ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا". (عاملی، وسائل‌الشیعه، ۲۹۰،۱۳ کتاب الوکالة باب تحریم الخیانة، ح۱، ۲۰.
  31. "عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ قَالَ لِي افْرُغْ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَنْ كَانَ لَهُ مَعَكَ عَمَلٌ فِي سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَةٍ حَتَّى يَجِيئَكَ كِتَابِي وَ انْظُرْ مَا عِنْدَكَ فَابْعَثْ بِهِ إِلَيَّ وَ لَا تَقْبَلْ مِنْ أَحَدٍ شَيْئاً وَ خَرَجَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ بَقِيَ خَالِدٌ بِمَكَّةَ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً ثُمَّ مَاتَ" (مجلسی، بحارالانوار، ۵۴،۴۸، تاریخ الامام موسی، باب معجزاته، ح۵۵).
  32. ر.ک: ۱۵۱،۱ و ۱۵۵ به بعد.
  33. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۵۹، ح۱۱۱۵.
  34. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۲۱، ح۱۰۲۸.
  35. "اِبْنِ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ بُزُرْجَ صَاحِبُ الصَّادِقِ (ع) قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الصَّيْرَفِيَّ الْمُقِيمَ بِأَرْضِ بَلْخٍ يَقُولُ: أَرَدْتُ الْخُرُوجَ إِلَى الْحَجِّ، وَ كَانَ مَعِي مَالٌ، بَعْضُهُ ذَهَبٌ وَ بَعْضُهُ فِضَّةٌ، فَجَعَلْتُ مَا كَانَ مَعِي مِنْ ذَهَبٍ سَبَائِكَ، وَ مَا كَانَ مَعِي مِنْ فِضَّةٍ نُقَراً وَ كَانَ قَدْ دُفِعَ ذَلِكَ الْمَالُ إِلَيْهِ لِيُسَلِّمَهُ إِلَى الشَّيْخِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ. قَالَ: فَلَمَّا نَزَلْتُ سَرَخْسَ ضَرَبْتُ خَيْمَتِي عَلَى مَوْضِعٍ فِيهِ رَمْلٌ وَ جَعَلْتُ أُمَيِّزُ تِلْكَ السَّبَائِكَ وَ النُّقَرَ، فَسَقَطَتْ سَبِيكَةٌ مِنْ تِلْكَ السَّبَائِكِ، وَ غَاصَتْ فِي الرَّمْلِ وَ أَنَا لَا أَعْلَمُ. قَالَ: فَلَمَّا دَخَلْتُ هَمَدَانَ مَيَّزْتُ تِلْكَ السَّبَائِكَ وَ النُّقَرَ مَرَّةً أُخْرَى، اهْتِمَاماً مِنِّي بِحِفْظِهَا، فَفَقَدْتُ مِنْهَا سَبِيكَةً وَزْنُهَا مِائَةُ مِثْقَالٍ وَ ثَلَاثَةُ مَثَاقِيلَ - أَوْ قَالَ: ثَلَاثٌ وَ سَبْعُونَ مِثْقَالًا.- قَالَ: فَسَبَكْتُ مِنْ مَالِي مَكَانَهَا بِوَزْنِهَا وَ جَعَلْتُهَا بَيْنَ السَّبَائِكِ، وَ لَمَّا وَرَدْتُ مَدِينَةَ السَّلَامِ قَصَدْتُ الشَّيْخَ أَبَا الْقَاسِمِ الْحُسَيْنَ بْنَ رَوْحٍ، وَ سَلَّمْتُ إِلَيْهِ مَا كَانَ مَعِي مِنَ السَّبَائِكِ وَ النُّقَرِ، فَمَدَّ يَدَهُ مِنْ بَيْنِ السَّبَائِكِ إِلَى السَّبِيكَةِ الَّتِي كُنْتُ سَبَكْتُهَا مِنْ مَالِي -بَدَلًا مِمَّا ضَاعَ مِنِّي- فَرَمَى بِهَا إِلَيَّ، وَ قَالَ لِي: لَيْسَتْ هَذِهِ السَّبِيكَةُ لَنَا سَبِيكَتَنَا ضَيَّعْتَهَا بِسَرَخْسَ حَيْثُ ضَرَبْتَ الْخَيْمَةَ فِي الرَّمْلِ فَارْجِعْ إِلَى مَكَانِكَ وَ انْزِلْ حَيْثُ نَزَلْتَ وَ اطْلُبِ السَّبِيكَةَ هُنَاكَ تَحْتَ الرَّمْلِ فَإِنَّكَ سَتَجِدُهَا وَ سَتَعُودُ إِلَى هَاهُنَا وَ لَا تَرَانِي. قَالَ فَرَجَعْتُ إِلَى سَرَخْسَ وَ نَزَلْتُ حَيْثُ كُنْتُ نَزَلْتُ وَ وَجَدْتُ السَّبِيكَةَ تَحْتَ الرَّمْلِ وَ قَدْ نَبَتَ عَلَيْهَا الْحَشِيشُ فَأَخَذْتُ السَّبِيكَةَ وَ انْصَرَفْتُ إِلَى بَلَدِي. فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ حَجَجْتُ وَ مَعِيَ السَّبِيكَةُ فَدَخَلْتُ مَدِينَةَ السَّلَامِ وَ قَدْ كَانَ الشَّيْخُ أَبُو الْقَاسِمِ تُوُفِّيَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ. وَ لَقِيتُ الشَّيْخَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ وَ طَلَبَ مِنِّي السَّبِيكَةَ فَسَلَّمْتُهَا إِلَيْهِ" (راوندی، الخرایج و الجرایح، ۱۱۲۷،۳-۱۱۲۶ فی علامات و مراتب نبینا و اوصیائه، ح۴۴).
  36. در وظایف وکلاء توضیح داده می‌شود.
  37. برخی از عوامل، پنهان‌کاری اسماعیلیه در اوایل کار بود و دیگر زندانی شدن طولانی امام کاظم (ع) بود که زمینه را برای فعالیت علنی آنها فراهم کرده بود و...
  38. "عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْحُوزِيِّ قَالَ: بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ فَأَتَيْتُهُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيٍّ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ شَمْعَةٌ وَ فِي يَدِهِ كِتَابٌ، قَالَ: فَلَمَّا سَلَّمْتُ عَلَيْهِ رَمَى بِالْكِتَابِ إِلَيَّ وَ هُوَ يَبْكِي وَ قَالَ: هَذَا كِتَابُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ يُخْبِرُنَا أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ قَدْ مَاتَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ -ثَلَاثاً- وَ أَيْنَ مِثْلُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ قَالَ لِي: اكْتُبْ إِنْ كَانَ أَوْصَى إِلَى رَجُلٍ بِعَيْنِهِ فَقَدِّمْهُ وَ اضْرِبْ عُنُقَهُ" (اعلام‌الوری، طبرسی، ۱۳،۲).
  39. مجلسی، بحارالانوار، ۱۵۱،۴۸، تاریخ الامام موسی‌بن‌جعفر، باب ۴۰، ح۲۵.
  40. مظفر، تاریخ‌الشیعه، ص ۴۷؛ اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ص ۴۱۴.
  41. ر.ک: ناصری، الواقفیه، ۴۱،۱، ۱۴۰.
  42. لخمی قابوسی بیست سال وکیل امام صادق و از منزلت عالی برخوردار بود (رجال ابن داود ۱۹۱،۱) کتابی داشته (رجال نجاشی ۳۰۵،۱) تا قبل از سال (۲۰۳ ق) زنده بوده است (اصحاب الامام الصادق، عبد الحسین شبستری ۳۵۱،۳) وی یکی از سفراء محمود (پسندیده) بوده است (موسوعه اصحاب الفقهاء یازده جی بخش ۵۵، ص ۱۷).
  43. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ۷۴۷،۲، ح۸۴۸.
  44. محمدی اشتهاردی، سیره چهارده‌معصوم، ص ۶۷۹.
  45. تو چه می‌دانی که فرزندی ندارم، سوگند به خدا که روزها و شب‌ها نگذرد مگر اینکه خداوند پسری به من عنایت کند که به وسیله او حق را از باطل جدا سازد، کلینی، الاصول‌من‌الکافی، ۳۲۰،۱ کتاب الحجة، باب الاشارة‌النص علی ابن جعفرالثانی (ع)، ح۴.
  46. کلینی، الفروع من‌الکافی، ۳۶۱،۶، کتاب الاطعمه، باب‌الموز، ح۳، مجلسی، بحارالانوار، ۳۵،۵۰.
  47. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۳۲۳،۱.
  48. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۳۲۴،۱.
  49. "عَنْ هَارُونَ ابْنِ الْفَضْلِ، قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) صَاحِبَ الْعَسْكَرِ فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُوهُ أَبُو جَعْفَرٍ (ع)، يَقُولُ: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، مَضَى وَ اللَّهِ أَبُو جَعْفَرٍ (ع). فَقُلْتُ لَهُ: كَيْفَ تَعْلَمُ وَ هُوَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا بِالْمَدِينَةِ. فَقَالَ: لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ وَ اسْتِكَانَةٌ لِلَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا" (طبری، دلائل‌الامامه، ص ۴۱۵، مسلسل ۱۱،۳۷۸).
  50. طبرسی، الاحتجاج، ۴۸۱،۲، رقم ۳۲۴.
  51. قزوینی، الامام الحسن العسکری (ع) من المهد الی اللحد، ص ۱۷.
  52. "عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ الْأَفْطَسُ أَنَّهُمْ حَضَرُوا يَوْمَ تُوُفِّيَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بَابَ أَبِي الْحَسَنِ يُعَزُّونَهُ وَ قَدْ بُسِطَ لَهُ فِي صَحْنِ دَارِهِ وَ النَّاسُ جُلُوسٌ حَوْلَهُ فَقَالُوا: قَدَّرْنَا أَنْ يَكُونَ حَوْلَهُ مِنْ آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ بَنِي هَاشِمٍ وَ قُرَيْشٍ مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ رَجُلًا سِوَى مَوَالِيهِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِذْ نَظَرَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوقَ الْجَيْبِ حَتَّى قَامَ عَنْ يَمِينِهِ وَ نَحْنُ لَا نَعْرِفُهُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ (ع) بَعْدَ سَاعَةٍ فَقَالَ: يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُكْراً، فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً، فَبَكَى الْفَتَى وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعَ، وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ تَمَامَ نِعَمِهِ لَنَا فِيكَ وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، فَسَأَلْنَا عَنْهُ، فَقِيلَ: هَذَا الْحَسَنُ ابْنُهُ، وَ قَدَّرْنَا لَهُ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْجَحَ، فَيَوْمَئِذٍ عَرَفْنَاهُ وَ عَلِمْنَا أَنَّهُ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ بِالْإِمَامَةِ وَ أَقَامَهُ مَقَامَهُ". (کلینی، الاصول من‌الکافی، ۳۲۷،۱، ۳۲۶).
  53. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۳۲۷،۱، ۳۲۶.
  54. صدر، تاریخ الغیبة‌الصغری، ۲۲۳ به نقل از اثبات‌الوصیه مسعودی.
  55. طبری، الاحتجاج، ۵۰۰،۲ رقم ۳۳۲.
  56. مجلسی، بحارالانوار، ۲۷۵،۵۰.
  57. "حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (ع) بَعَثَ إِلَى بَعْضِ مَنْ سَمَّاهُ لِي بِشَاةٍ مَذْبُوحَةٍ، وَ قَالَ هَذِهِ مِنْ عَقِيقَةِ ابْنِي مُحَمَّدٍ" (طوسی، کمال‌الدین، ص ۴۳۰، ح۶، باب ۴۲).
  58. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۷۵، ح۳۱۹، عثمان بن عمری.
  59. محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، ص ۹۲۰، ۹۱۸.
  60. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۸۵-۱۰۵.