سیره اجتماعی امام باقر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امام باقر(ع) و نظام اجتماعی گروه صالح‌

نظام اجتماعی گروه صالح یعنی شیعه، مصداق واقعی نظام اجتماعی اسلامی ای بود که پایه‌های آن را قرآن کریم ریخته و پیامبر اکرم(ص) آن را بنا نهاده بود. این نظام براساس اصول اخلاقی در تعامل و روابط بنا گردیده بود که در رأس همه آن اصول، «اخلاق نیکو» بوده است، امام باقر(ع) فرموده‌اند: از میان مؤمنان آن‌کس ایمان کامل‌تری دارد که اخلاق بهتری داشته باشد[۱]. و از نشانه‌های حسن خلق این است که افراد همیشه با رویی گشاده با دیگران روبه‌رو شوند. امام باقر(ع) فرموده است: مردی به نزد رسول خدا(ص) آمد و عرضه داشت: ای پیامبر خدا مرا نصیحت کن،...

در میان سفارشاتی که پیامبر اکرم به آن مرد کردند، این جمله آمده بود: همواره برادر [ایمانی‌] خود را با رویی گشاده ملاقات کن‌[۲]. از دیگر مصادیق حسن اخلاق مدارا کردن با همه‌اقشار مردم است که امام باقر(ع) فرموده است: هرکس که از مدارا و نرمخوئی نصیبی یافته باشد، از ایمان هم نصیبی یافته است‌[۳]. امام باقر(ع) برای هر واحدی از واحدهای اجتماعی نظام و برنامه مخصوص به آن را وضع کرده و روابط آن با سایر واحدهای اجتماعی را بیان فرموده است که اوّلین پایه واحدهای اجتماعی خانواده و آخرین آن واحدها جامعه بزرگ است.[۴].

خانواده‌

در میان واحدهای متعدّد اجتماعی، خانواده اوّلین و بنیانی‌ترین واحد و مؤسّسه‌ای است که پدید آمده است، این خانواده است که مسئولیت خطیر پشتیبانی کردن جامعه بزرگ را با ارائه افراد و عناصر صالح به عهده دارد، و این مسأله نقطه آغازی است که ایجاد و تربیت نیروی انسانی سالم جامعه را در پی خواهد داشت. امام باقر(ع) برای تنظیم خانواده و سامان‌بخشی به آن، قواعدی اساسی وضع نموده‌اند. این قواعد از انتخاب همسر مناسب به‌عنوان شریک زندگی براساس تدین و حسن خلق، همچنین ریشه داشتن در خانواده‌ای صالح و ریشه‌دار آغاز می‌شود. آن حضرت همچنین برنامه‌ای برای حقوق افراد خانواده نسبت به یکدیگر و آنچه را که بر هریک از زوجین نسبت به دیگری واجب می‌شود و مراعات آنها از ناحیه زن و شوهر ضامن ثبات و برقراری آرامش در جوّ خانواده می‌گردد، وضع فرموده‌اند. امام باقر(ع) از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) روایت نموده‌اند که در رابطه با حقّی که شوهر بر گردن زن دارد این‌گونه فرموده‌اند: اینکه از شوهر خود اطاعت نموده، وی را نافرمانی نکند، از خانه او بدون اجازه‌اش چیزی به‌عنوان صدقه بیرون ندهد، بدون اجازه شوهر روزه مستحبّ نگیرد، و هنگامی که شوهر به او نیاز پیدا کرد، از این کار خودداری نکند حتّی اگر سوار بر جهاز شتر باشد، و از خانه شوهر بدون اجازه او بیرون نرود...[۵]. و همچنین امام باقر(ع) فرموده‌اند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»؛ جهاد زن در شوهرداری نیکویش می‌باشد[۶]. امام باقر(ع) زن‌ها را به تحمّل کردن آزار و اذیت شوهر فرا خوانده است تا بدین‌وسیله علاقه زوجیت ادامه پیدا کرده و باعث از هم پاشیدگی خانواده‌ها نشود؛ چراکه عدم تحمّل زن در برابر بعضی از بداخلاقی‌های شوهر، ممکن است چنین نتیجه‌ای دربر داشته باشد. امام باقر(ع) در این رابطه فرموده‌اند: «وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَيْرَتِهِ»؛

جهاد زن این است که در برابر آزارهایی که از شوهر خود می‌بیند یا غیرت‌هایی که شوهر به خرج داده و برای او خوشایند نمی‌باشد صبر و تحمّل پیشه نماید[۷]. امام باقر(ع) در مقابل بر شوهر نیز برای زن حقوقی را واجب دانسته‌اند، که شوهر مسئول اجرای این واجبات است تا بدین‌وسیله محبّت و مودّت بین این زن و شوهر عمیق و ریشه‌دار گشته، ثبات و آرامش جوّ غالب آن خانواده شود. از جمله این حقوق رفع کامل نیازهای زن از حیث خوراک و پوشاک می‌باشد. امام باقر(ع) در این رابطه فرموده‌اند: هرکس همسری دارد و او را با لباسی که بتواند با آن ستر عورت نماید نمی‌پوشاند و به او آنچنان غذایی نمی‌دهد که بتواند با آن کمر راست کند، بر امام و حاکم جامعه است که بین آنها جدایی اندازد[۸]. آن حضرت بر اهمیت دادن به زن و مراعات حال او تأکید فراوانی داشته‌اند، امام باقر(ع) از جدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم(ص) این روایت را نقل فرموده‌اند که: جبرئیل مرا درباره زن‌ها آنقدر سفارش نمود، تا اینکه من گمان کردم طلاق دادن زن‌ها جز در مواردی که گناه بسیار بزرگ و آشکاری از آنها سربزند جایز نمی‌باشد[۹].

آن حضرت همچنین مردان را به تحمّل اذیت و آزار زن‌ها و عدم مقابله به مثل با آنها تشویق فرموده‌اند؛ چراکه این کار منجرّ به خراب شدن روابط و ایجاد تشنّج در جوّ خانواده می‌گردد. بنابراین آن حضرت فرموده‌اند: «هرکس آزار و اذیت زن خود را تحمّل کند - و لو آن آزار و اذیت یک کلمه حرف بد باشد- خداوند او را از آتش جهنّم آزاد کرده و بهشت را بر او واجب می‌نماید.»..[۱۰]. امام باقر(ع) خود نیز در تحمّل آزار و اذیت دیگران الگو و نمونه بوده است، امام صادق(ع) در شرح احوال پدر بزرگوار خود امام باقر(ع) فرموده است: پدر من همسری داشت که او را اذیت می‌نمود، امّا پدر من در مقابل برای آن زن طلب مغفرت می‌کرد[۱۱].

امام باقر(ع) بنیانگذار تدوین قوانین حقوق متقابل بین فرزندان و والدین می‌باشد، در نظر آن حضرت آنچه بر والدین واجب است تربیت فرزندان مطابق با مفاهیم و ارزش‌های اسلامی [۱۲]، همچنین دور نگهداشتن فرزندان از انواع مختلف انحراف‌ها می‌باشد[۱۳]. امام باقر(ع) برای تربیت فرزندان در مراحل مختلف زندگی برنامه مدوّنی ارائه نموده‌اند که از ابتدای طفولیت شروع شده به سنّ بلوغ، سپس به سنّ تکلیف و رشد و کمال آن فرزند منتهی می‌شود[۱۴]. امام باقر(ع) تأکید فراوانی بر ایجاد توازن و تعادل در برخورد و رفتار با فرزندان داشته‌اند. آن حضرت در این رابطه فرموده‌اند: «شرّ الآباء من دعاه التقصير إلى العقوق و شرّ الآباء من دعاه البرّ إلى الافراط»؛ بدترین پدرها آن کسی است که کوتاهی در امر فرزندان موجب سرکشی و نافرمانی فرزندان او شود. همچنین بدترین پدران آنان‌اند که در راه محبّت و دوستی به فرزندان طریق افراط و زیاده‌روی را پیشه کنند[۱۵].

امام باقر(ع) همچنین فرزندان را نیز به نیکی به پدر و مادر سفارش کرده و فرموده‌اند: «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ»؛ سه چیز است که خداوند متعال به هیچ‌وجه ترک آن را برای انسان مسلمان جایز ندانسته: ادای امانت، چه صاحب امانت آدم خوبی باشد یا فاجر، وفای به عهد چه طرف مقابل شخص خوبی باشد یا گناه‌کار و فاجر، و نیکی کردن به پدر و مادر چه آن دو نفر انسان‌های صالح و درستکاری باشند یا افراد بد و گناهکار[۱۶]. امام باقر(ع) به دلیل حقّی که پدران و مادران بر فرزندان دارند، دستورات اکید و فراوانی مبنی بر اینکه فرزندان اگرچه دارای پدر و مادر منحرف یا فاجر و گناه‌کار هم باشند، وظیفه دارند تا به آنها مهربانی و نیکویی کنند، صادر فرموده‌اند. امام باقر(ع) در هر شرایطی از نافرمانی و سرکشی فرزندان نسبت به پدر و مادر نهی فرموده و همگان را از این امر بازداشته‌اند، حتّی اگر پدر و مادر نسبت به فرزندان بدرفتار و بدخلق بوده باشند، آن حضرت از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) روایت فرموده‌اند که فرمود: از مبتلا شدن به عاقّ والدین برحذر باشید؛ چراکه بوی بهشت که از مسافتی به اندازه هزار سال به مشام می‌رسد، به مشام شخصی که عاقّ والدین باشد نمی‌رسد...[۱۷].[۱۸].

خویشاوندان‌

خویشاوند به کسانی گفته می‌شود که با اعضای خانواده رابطه نسبی داشته باشند، مانند برادران، خواهران، عموها، دایی‌ها، اجداد و سایر افراد فامیل که از نظر نسب با این خانواده ارتباط دور یا نزدیک داشته باشند. امام باقر(ع) تشویق فراوانی بر ایجاد ارتباط با افراد فامیل و دیدوبازدید با آنان داشته و حقوقی که بر این روابط مترتّب می‌شود را بیان فرموده‌اند. آن حضرت بر این نکته نیز تأکید داشتند که خویشاوندان در احسان و نیکوکاری، شاد کردن و کمک در حلّ مشکلات بر سایر افراد تقدّم دارند.

امام باقر(ع) همچنین آثار مثبتی را که بر «صله رحم» یا پیوند با خویشاوندان مترتّب می‌شود، این‌گونه بیان فرموده‌اند که: پیوند با خویشاوندان موجب پاکی کردارها، دفع بلاها، و رشد و افزایش اموال گردیده، مرگ ناگهانی را از صاحبش دور و رزق صاحبش را افزایش داده، باعث محبوب شدن صاحب خود در میان خاندانش می‌گردد. پس هرکدام از افراد جامعه باید از خداوند متعال پروا کند و با خویشاوندان خود ارتباط برقرار نماید[۱۹]. آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرموده‌اند: آگاه باش که تاکنون چندبار اجل تو فرارسیده و هربار به‌خاطر رابطه‌ای که با خویشاوندان خود برقرار می‌کنی، خداوند آن را به تأخیر انداخته است‌[۲۰].[۲۱].

همسایگان‌

امام باقر(ع) همچنین بر رفتار و تعامل نیکو با همسایگان تأکید داشته، فرموده‌اند: در کتاب علی(ع) خوانده‌ام که پیامبر اکرم(ص) در میان مهاجر و انصار و کسانی که از اهل یثرب به آنها پیوسته بودند نوشت که: همسایه تا وقتی که دست به ضرر رساندن به همسایه‌اش نگشوده و در این راه مرتکب گناه نگردیده است، مانند خود انسان است و حرمت او بر همسایه مانند حرمت مادر انسان بر اوست‌[۲۲].

آن حضرت همچنین از آزار و اذیت همسایگان و ضایع کردن حقوق آنها جلوگیری می‌نمودند. آن حضرت روایتی را از جدّ بزرگوار خود حضرت امیر المؤمنین(ع) از رسول اکرم(ص) نقل نموده‌اند که فرمود: هرکس همسایه خود را بیازارد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام کرده، جایگاه او جهنّم و این جایگاه بد جایگاهی است، هرکس حقّ همسایه‌اش را ضایع و پایمال نماید از ما نیست، و جبرئیل همواره مرا به برخورد نیکو با همسایگان سفارش می‌کرد تا جایی که من گمان کردم همسایه از همسایه ارث خواهد برد...[۲۳]. آن حضرت همچنین از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) نقل نموده‌اند که فرمود: هرکس سیر بخوابد و همسایه او گرسنه شب را به صبح بیاورد به من ایمان نیاورده است‌[۲۴]. قابل ذکر است آنچنان‌که از روایات صادر از اهل بیت(ع) برداشت می‌شود، عنوان همسایه در منطق آنان بر همه افراد جامعه خواه شیعه و پیرو اهل بیت(ع) یا غیر آن، همچنین مسلمان یا غیرمسلمان اطلاق می‌شود.[۲۵].

افراد گروه صالح‌

سیستم اجتماعی درونی حاکم بر گروه صالحان سیستمی هماهنگ و مبتنی بر وحدت در موازین، ارزش‌ها، شریعت، قانون، و آداب و رسوم بوده است؛ چراکه همه افراد این گروه، راه‌ورسم زندگی را از یک سرچشمه که همان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باشند دریافت می‌نمودند، و این وحدت روش دریافت که موجب تفاهم و درک متقابل از افکار و عواطف و کارهای یکدیگر می‌شد، عامل پیوند آنان بوده است.

نظام اجتماعی داخلی گروه صالحان براساس یک قاعده و قانون ثابت استوار بوده است، و آن چیزی جز قول امام باقر(ع) نبوده است که فرمود: مؤمن نسبت به مؤمن مانند برادر تنی می‌باشد[۲۶]. امام باقر(ع) در این روایت رابطه میان افراد گروه صالح را مانند رابطه‌ای نسبی دانسته است که بر آن حقوقی چون وجوب تلاش در رفع حاجت مؤمنان، برطرف کردن گرفتاری آنان، خیرخواهی برای آنها، دعا برای توفیق‌شان و پوشاندن عیب‌های آنان مترتّب می‌شود[۲۷]. رابطه‌ای که در میان افراد چنین جامعه‌ای حاکم می‌شود منبعث از ایثار و تسلیم قلبی در برابر حکم حقّ می‌باشد. امام باقر(ع) فرموده‌اند: خداوند متعال بهشتی دارد که جز سه نفر داخل آن نمی‌شوند، و یکی از آن سه نفر کسی است که در دل‌وجان خود حقّ را حاکم نماید[۲۸].

چنین نظام اجتماعی براساس قاعده بزرگداشت و حرمت‌گذاری افراد گروه نسبت به یکدیگر شکل گرفته است، تا اینکه بدین‌وسیله روح محبّت و برادری در میان آنان ریشه‌دار گردد. امام باقر(ع) یاران خود را این‌گونه موعظه کرده‌اند که: یاران خود را گرامی داشته، حرمت آنان را نگاه دارید. مبادا که هیچگاه بر هم بتازید، به یکدیگر زیان نرسانده و به یکدیگر حسادت نکنید، از بخل بپرهیزید و بندگان مخلص خدا باشید[۲۹]. امام باقر(ع) همواره افراد این گروه را به کارهای مختلفی که باعث اشاعه روح عشق و محبّت در میان افراد می‌شود تشویق می‌نمودند. آن حضرت فرموده‌اند: «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ الْقَذَى عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ»؛ تبسّم کردن مرد در صورت برادر دینی‌اش برای او حسنه‌ای محسوب می‌شود، برطرف کردن خار از سر راه برادر مؤمن حسنه محسوب می‌شود و هیچ عبادتی در نزد خداوند متعال محبوب‌تر از شاد کردن دل مؤمن نمی‌باشد[۳۰].

امام باقر(ع) مجموعه‌ای از حقوق طرفینی را برای روابط اجتماعی حاکم بر جامعه یاران صالح خود بیان نموده است: «مِنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ أَنْ يُشْبِعَ جَوْعَتَهُ وَ يُوَارِيَ عَوْرَتَهُ وَ يُفَرِّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ وَ يَقْضِيَ دَيْنَهُ فَإِذَا مَاتَ خَلَفَهُ فِي أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ»؛ از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمن او این است که او را سیر گرداند، عیب او را بپوشاند، اگر ناراحتی و همّ و غمّی به مؤمن برسد آن را برطرف نماید، اگر بدهکاری‌ای دارد بدهی او را ادا کند، و اگر از دار دنیا رفت در میان اهل و خاندان و فرزندان او جانشینی نیکو برایش باشد[۳۱]. آن حضرت همچنین افراد گروه صالح را بر ایجاد عواملی که منجرّ به نزدیکی دل‌ها و ازدیاد روح برادری و انس و الفت و همیاری می‌شود تشویق و ترغیب می‌نمودند. از ابو حمزه ثمالی روایت شده است که گفت: با حضرت امام باقر(ع) هم‌سفر بودم. در منزلی اتراق کردیم. امام باقر(ع) مقداری راه رفتند، سپس به نزد من برگشتند. هنگامی که به هم رسیدیم آن حضرت با من به گرمی دست دادند. به آن حضرت عرض کردم: خدا مرا قربانت کند، آیا ما چند دقیقه پیش باهم نبودیم؟! امام باقر(ع) فرمودند: آیا نمی‌دانی هنگامی که دو مؤمن پس از اندکی دوری به یکدیگر برسند و دست یکدیگر را بفشارند خداوند به آنها رو کرده و نظر رحمت به آنها می‌نماید، در چنین حالتی که خداوند به آنان نظر رحمت نموده است، به گناهانشان خطاب می‌کند که از این دو نفر بریزید و گناهان از آنان ریخته می‌شوند. ای ابو حمزه، همچنان‌که در پاییز برگ از درخت می‌ریزد، گناه از این دو نفر فرومی‌ریزد و آنها در حالتی از یکدیگر جدا می‌شوند که دیگر هیچ گناهی ندارند[۳۲].

آن حضرت همچنین فرموده است: اگر دو مؤمن ولو به اندازه رفتن پشت یک درخت از یکدیگر فاصله گرفتند و سپس باهم ملاقات نمودند، سزاوار است که با یکدیگر دست بدهند[۳۳]. آن حضرت همچنین از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) روایت نموده است که فرمود: هنگامی که یکدیگر را ملاقات می‌کنید با سلام و مصافحه با یکدیگر ملاقات کنید و هنگامی که از یکدیگر جدا می‌شوید برای یکدیگر استغفار نمایید[۳۴]. امام باقر(ع) همچنین به دیدوبازدید نیز توجّه خاصّی داشته و یاران خود را به این عمل تشویق می‌نمودند؛ چراکه دیدوبازدید باعث ریشه‌دار شدن روح برادری و کاشته شدن بذر محبّت در دل‌وجان آنان می‌گردید. آن حضرت با بیان آثار مثبتی که دیدوبازدید بر دیدارکنندگان بازدیدکنندگان دارد، آنان را این‌گونه به این کار ترغیب می‌نمود که: هر مؤمنی برای زیارت برادر مؤمن خود از خانه خارج شود و عارف به حقّ او باشد، خداوند متعال با هر قدمی که برمی‌دارد برای او حسنه‌ای می‌نویسد، گناهی از او محو نموده و درجه‌ای را برای او بالا می‌برد، و چون درب خانه برادر مؤمنش را بزند خداوند درهای آسمان را بر او می‌گشاید، و هنگامی که با یکدیگر ملاقات نموده، دست داده و یکدیگر را در آغوش بگیرند، خداوند متعال به آنها نظر می‌نماید و سپس به ملائکه به‌واسطه این دو نفر مباهات می‌کند و می‌گوید: به این دو بنده من نگاه کنید که با یکدیگر رفت‌وآمد کرده و برای رضای من به یکدیگر محبّت می‌نمایند، پس بر من است که پس از این آنان را با آتش عذاب نکنم، و هنگامی که آن شخص از نزد برادر مؤمن خود بازمی‌گردد، به تعداد نفس‌ها و گام‌ها و سخنانی که گفته است ملائکه خداوند او را مشایعت می‌نمایند، و او را تا همان ساعت از فردای آن‌روز از بلاهای دنیا و آخرت حفظ می‌نمایند. پس اگر چنین شخصی در طول این مدّت از دنیا برود، از حساب و کتاب الهی معاف می‌شود، و آن مؤمنی که این شخص به دیدار او رفته است، اگر او نیز عارف به حقّ او باشد به اندازه‌ای که این شخص اجر و ثواب می‌برد، او نیز دارای اجر و ثواب خواهد شد[۳۵].

امام باقر(ع) از همه کارهایی که منجرّ به ناراحتی، دوری و جدایی می‌شود همچون غیبت، بهتان، تحقیر، عیب‌جویی، نهادن القاب زشت بر یکدیگر، دشنام و دست‌درازی به اموال و آبروی مردم و... نهی فرموده و افراد را از ارتکاب آن برحذر می‌داشته‌اند. امام باقر(ع) همچنین همگان را به اصلاح بین مؤمنین و تشویق مؤمنین بر انس و الفت با یکدیگر فرا می‌خوانده‌اند. آن حضرت فرموده‌اند: مادام که دو مؤمن از دین خود برنگشته‌اند، شیطان در میان آنان به وسوسه و ایجاد دشمنی می‌پردازد، و هنگامی که آنان با یکدیگر اختلاف پیدا کنند، شیطان به پشت دراز کشیده، استراحت می‌کند و می‌گوید: پیروز شدم، پس خداوند رحمت کند هر کسی را که بین دو محبّ و دوستدار ما الفت ایجاد کند. ای مؤمنین، با یکدیگر انس بگیرید و به یکدیگر عشق بورزید[۳۶]. آن حضرت شیعیان را از پی‌گیری لغزش‌ها و اشتباهات دیگران به‌شدّت نهی نموده، فرموده‌اند: نزدیک‌ترین حالت یک بنده به کفر، آن است که با مردی برادر دینی باشد، امّا به دنبال این باشد که عیب‌ها و لغزش‌های او را جمع‌آوری نموده تا روزی از آنها بر علیه او استفاده کند[۳۷].

امام باقر(ع) همچنین از متّهم کردن مؤمنان و تکفیر آنان نهی نموده و فرموده‌اند: هیچ مردی شهادت بر کفر مرد دیگر نمی‌دهد مگر اینکه این شهادت دامنگیر یکی از آن دو خواهد شد. اگر شهادت به حقّ داده باشد، طرف مقابل کافر و اگر شهادت به ناحق داده باشد و طرف مقابل مؤمن باشد، اتّهام کفر به خود او برگشت خواهد کرد و خود کافر خواهد شد. پس از اتّهام زدن به مؤمنین بپرهیزید[۳۸]. آن حضرت همچنین همگان را از سخن‌چینی و نمّامی بازداشته و فرموده‌اند: بهشت بر تهمت‌زنندگان که همواره برای سخن‌چینی در حرکت هستند حرام است‌[۳۹]. آن حضرت همچنین از افشای اسراری که مخصوص مؤمنان است نهی فرموده و گفته‌اند: «در روز قیامت بنده‌ای از بندگان خدا محشور می‌شود که هیچ خونی به گردن ندارد، امّا به اندازه شاخ حجامت یا بیش از آن به او خون داده می‌شود و به او گفته می‌شود که این سهم تو از خون فلان شخص است. او به خداوند خطاب می‌کند که ای پروردگار من، تو می‌دانی آنگاه که جان مرا گرفتی خون کسی را به گردن نداشته‌ام. به او خطاب می‌شود که: آری، امّا از فلان شخص چنین خبری شنیدی و آن را برای سایران نقل نمودی، و این گفته تو دهان‌به‌دهان گشت تا به فلان ستمگر رسید و آن ستمگر به‌واسطه این حرف، این شخص را کشت و این سهم تو در خون اوست»[۴۰].[۴۱].

جامعه اسلامی

اسلام افق گسترده‌ای است که همه کسانی که شهادتین را بر زبان جاری کنند دربر می‌گیرد، عرصه‌ای گسترده که همه نیروها و امکانات را در خود جمع کرده و آنها را برای رسیدن به یک هدف در یک راه به‌کار می‌گیرد، به همین سبب است که محوریت اسلام و حدود عمل آن همه جامعه اسلامی را شامل می‌شود. نظام اجتماعی جامعه اسلامی براساس برادری، هماهنگی و همیاری در جهت رسیدن به اهداف بلند و حفاظت از نظام اسلامی در برابر خطر پاره‌پاره شدن و فروپاشی است. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت طاهرش(ع) همواره همه مسلمانان را به همّت گماردن به امور مسلمانان و مشارکت داشتن با مسلمانان در آرزوها و رنج‌های آنان، همچنین همّت گماشتن در ایجاد عواملی که منجرّ به نزدیکی و رسیدن به اتّفاق‌نظر در نقطه‌نظرهای مشترک فکری، عاطفی و رفتاری می‌شود تشویق می‌نموده‌اند.

امام باقر(ع) قاعده‌ای کلّی در رفتار افراد جامعه وضع نمود که همان عمق بخشیدن به مفهوم ولایت در میان مسلمانان است. از زراره روایت‌شده که گفت: من و حمران بر امام باقر(ع) داخل شدیم، من به آن حضرت عرض کردم: ما همه افراد جامعه را با این ملاک و معیار که معتقد به اعتقادات ما هستند یا نه، می‌سنجیم، پس هرکس از علوی یا غیرعلوی با ما بر سر این اعتقاد موافق بود، با او علقه ولایت می‌بندیم، و اگر اعتقادش مخالف با اعتقاد ما بود، چه علوی باشد یا غیرعلوی، از او بیزاری می‌جوییم. امام باقر(ع) به من فرمودند: ای زراره، کلام خداوند راست‌تر از کلام توست، پس کجا هستند آنانی که خداوند عزّ و جلّ درباره آنان فرموده است: (مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره‌جویی نتوانند و راهی نیابند؟) کجا هستند آنانی که در قرآن تعبیر ﴿مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ[۴۲] (کسانی که کارشان در قیامت متوقف به فرمان خدا است) درباره آنان آمده است؟ کجا هستند آنانی که به تعبیر خداوند در قرآن اعمال صالحی را با اعمال ناپسند درهم آمیخته‌اند؟ «اصحاب اعراف» کجا هستند؟ و همچنین جایگاه کسانی که به تعبیر خداوند در قرآن باید میان دل‌های آنان الفت برقرار شود در طرز تفکر تو کجا خواهد بود؟[۴۳].

می‌بینیم که میزان و معیار در نزد امام(ع) وابستگی به گروه صالحان یعنی شیعه نیست، بلکه ملاک و معیار وابستگی به دین مبین اسلام است. اگر سیره اهل بیت(ع) را در احادیث آنان و به خصوص احادیث امام باقر(ع) که در کتاب‌های مختلف پخش شده است بررسی نماییم، می‌توانیم ولایت را در کلام آن بزرگواران به چهار دسته تقسیم نماییم:

  1. ولایت خداوند متعال.
  2. ولایت رسول خدا.
  3. ولایت اهل بیت(ع).
  4. ولایت در میان مسلمانان.

به این ترتیب هرکس به ولایت خداوند متعال و ولایت رسول اکرم(ص) ایمان نداشته باشد به اجماع مسلمانان کافر است، امّا کسی که به این دو ولایت معتقد باشد امّا به ولایت اهل بیت(ع) یعنی امامت آنها ایمان و اعتقاد نداشته باشد، نمی‌توان صفت اسلام را از او سلب نمود، بلکه او -مادامی که مبغض و دشمن اهل بیت(ع) نباشد- بر صفت اسلام باقی می‌ماند. بدین‌گونه است که ولایت در میان اتباع اهل بیت(ع) و سایر مسلمانان که معتقد به ولایت ندارند ثابت و برقرار بوده و شکافتن و قطع کردن این ولایت بر هیچ‌کس جایز نیست. امام باقر(ع) همواره با چنین روحیه اسلامی با سایر مسلمانان برخورد می‌نمود.

آن حضرت با اتّکا به همین مفهوم، اصول کلّی روابط اجتماعی در میان مسلمانان را برای اصحاب و شیعیان خود بیان نموده است. آن حضرت اصحاب خود را به همیاری با دیگر مسلمانان فراخوانده است و از مصادیق این همیاری روایتی است که از رسول اکرم(ص) برای اصحاب خود نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَنْ أَطْعَمَ ثَلَاثَةَ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلَاثِ جِنَانٍ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ: الْفِرْدَوْسِ، وَ جَنَّةِ عَدْنٍ، وَ طُوبى‌»؛ هرکس سه نفر از مسلمانان را غذا بدهد، خداوند متعال او را در روز قیامت از سه بهشت در ملکوت آسمان‌ها طعام خواهد داد: فردوس، بهشت عدن و بهشت طوبی‌[۴۴]. همچنین از پیامبر اکرم(ص) این روایت شریف را نقل نموده که فرمود: هرکس یک نفر از فقرای مسلمانان را لباسی بپوشاند و او را از برهنگی رهایی بخشد، یا از غذا و اموال خود به او کمک رسانیده وی را از گرسنگی نجات دهد، خداوند عزّ و جلّ هفتاد هزار ملک از ملائکه خود را بر او می‌گمارد تا برای هر گناه او تا زمان دمیدن صور استغفار نمایند[۴۵]. آن حضرت همچنین به‌شدّت از در بستن به روی مسلمانان و نپذیرفتن آنان نهی فرموده‌اند. از ابو حمزه از امام باقر(ع) روایت شده است که گفت: به امام باقر(ع) عرض کردم: خداوند مرا فدای شما کند. چه می‌فرمایید درباره مسلمانی که به زیارت مسلمان دیگری رفته یا به طلب حاجتی به نزد او برود و اجازه ورود بخواهد امّا آن مسلمان در حالی‌که در خانه است به او اجازه ورود ندهد و برای دیدن او از خانه خارج نشود؟

امام باقر(ع) در پاسخ من فرمود: «ای ابو حمزه، هر مسلمانی که به زیارت مسلمان دیگر برود یا به طلب حاجتی به نزد او برود و او هم در در منزل خود باشد و از او اجازه ورود بگیرد، امّا آن مسلمان برای دیدن او از منزل خود خارج نشود، همواره در لعنت خداوند متعال خواهد بود تا آن‌گاه که با یکدیگر ملاقات کنند». ابو حمزه می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: خداوند مرا قربانت کند، آیا او تا زمانی که به ملاقات آن شخص نرفته در لعنت خدا خواهد بود؟ آن حضرت فرمودند: آری ای ابو حمزه‌[۴۶]. امام باقر(ع) همچنین از پی‌جویی عیب‌ها و مسائل مخفی مسلمانان نهی شدیدی می‌فرمودند. آن حضرت از جدّ بزرگوار خود رسول خدا(ص) روایت فرموده‌اند که فرمود: ای جماعتی که به زبان اسلام آورده‌اید امّا هنوز ایمان کامل به قلب شما رسوخ نکرده است، مسلمانان را مذمّت ننمایید، به دنبال عیب‌های آنان نباشید؛ چراکه هر کس به دنبال عیبجویی از مسلمانان باشد، خداوند نیز عیب‌های او را پی‌گیری خواهد کرد و هرکس خداوند به دنبال پیگیری عیب‌هایش باشد، وی را رسوا خواهد کرد اگرچه عیب او در درون خانه‌اش باشد[۴۷].

آن حضرت همچنین از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: هر کس با مسلمانی حیله به کار برد از ما نیست‌[۴۸]. امام باقر(ع) همچنین همواره شیعیان خود را به رفتار نیکو و صبر بر اذیت و آزار دیگران و عدم مقابله و پاسخگویی بدی با بدی و ستم با ستم و جدایی با جدایی دعوت می‌نمودند. آن حضرت همواره شیعیان خود را به عفو و گذشت از مردم فرامی‌خوانده‌اند. از آن حضرت روایت شده است که فرمود: همواره پشیمان شدن از عفو و گذشت برتر و آسانتر از پشیمان شدن در مجازات و عقوبت است‌[۴۹]. آن حضرت همچنین فرموده‌اند: «سه چیز است که خداوند متعال به‌واسطه آن سه چیز عزّت انسان مسلمان را افزایش می‌دهد: گذشت از کسی که به او ستم روا داشته، دادن و بذل و بخشش به کسی که او را محروم کرده، و پیوستن با کسی که از او قطع رابطه نموده است»[۵۰].

امام باقر(ع) همواره کاری می‌کردند که شیعیان و پیروان آن حضرت کارهایی از قبیل نزدیکی با مردم و رفتار و برخورد نیکو با آنان، که موجب جلب رضایت عموم مردم -حتی مسلمانان غیرشیعه- می‌شود را دوست بدارند. البتّه این مسأله تا آنجا صحیح است که موجب سخط و خشم خداوند متعال نگردد. امام باقر(ع) از رسول اکرم(ص) روایت کرده‌اند که فرمود: هرکس در طلب جلب رضایت مردم کاری کند که خداوند متعال را به خشم آورد، مدح و ثنای مردم در آبروی او اثر معکوس دارد یعنی هرکس از میان مردم او را مدح و ثنا کند در واقع وی را مذمّت نموده است، امّا کسی که فرمانبرداری و اطاعت از خدا را ترجیح دهد و به‌وسیله این کار به خشم و غضب مردم گرفتار آید، خداوند متعال دشمنی هر دشمن و حسد هر حسود و ظلم هر ظالمی را از او کفایت خواهد کرد و خداوند عزّ و جلّ یاور و پشتیبان او خواهد بود[۵۱].

اگرچه امام باقر(ع) مردم را به برقراری روابط با سایر مسلمانان و سایر مردم تشویق و ترغیب می‌نمودند، امّا در عین‌حال آنان را از همنشینی و داشتن روابط با گروه‌هایی از مردم نیز برحذر می‌داشتند. امام باقر(ع) از پدرش امام زین العابدین(ع) روایت کرده که آن حضرت این‌چنین به او وصیت نمود که: پسرم، با پنج گروه همنشین، همکلام و همسفر مشو: از همنشینی با دروغگو بپرهیز؛ چراکه او همچون سراب است، دور را به تو نزدیک می‌نماید و نزدیک را به تو دور می‌نمایاند. از مصاحبت با شخص فاسق و گنه‌کار بپرهیز؛ چراکه او تو را به لقمه‌ای یا کمتر از لقمه‌ای خواهد فروخت. از همنشینی با بخیل بپرهیز؛ چراکه او آنجا که پای مال در میان باشد تو را وا خواهد نهاد. از همنشینی با احمق بپرهیز؛ چراکه او می‌خواهد منفعتی به تو برساند اما از روی نادانی، به تو ضرر و زیان خواهد رساند[۵۲]. امام باقر(ع) شیعیان خود را از خصومت و جدال نیز نهی کرده‌اند. امام باقر(ع) همواره آنان را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت می‌فرمودند تا اینکه شیعه در عرصه جامعه حضور فعّال داشته و در عمل، اخلاص و رفتار نیکو الگویی برای دیگران باشد. امام باقر(ع) در این رابطه فرموده‌اند: مسلمان کسی است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند... مؤمن آن کسی است که مسلمانان در جان و مال خود او را امین بدانند، بر مسلمان حرام است که بر مسلمان دیگر ظلم کند یا از یاری او خودداری نماید یا وی را از کار خیر باز دارد و در گناه و فساد اندازد[۵۳].

آن حضرت برای حفاظت عام از روابط گروه صالحان آنان را به صورت کلی به مماشات با مراکز قدرت فرا خوانده، فرموده‌اند: «خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ وَ خَالِفُوهُمْ بِالْجَوَّانِيَّةِ إِذَا كَانَتِ الْإِمْرَةُ صِبْيَانِيَّةً»؛ هنگامی که امر حکومت به دست نااهلان افتاد در برون با آنها باشید اما در درون با آنها مخالفت نمایید.[۵۴].

منابع

پانویس

  1. کافى، ج۲، ص۹۹.
  2. کافى، ج۲، ص۱۰۳.
  3. کافى، ج۲، ص۱۱۸.
  4. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۸۲.
  5. مکارم الاخلاق، ص۲۱۴.
  6. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۸.
  7. مکارم الاخلاق، ص۲۱۵.
  8. مکارم الاخلاق، ص۲۱۷.
  9. مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.
  10. مکارم الاخلاق، ص۲۱۶.
  11. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۹.
  12. مکارم الاخلاق، ص۲۲۲.
  13. مکارم الاخلاق، ص۲۲۳.
  14. ر.ک: تربیت الطّفل فى الاسلام، از انتشارات مرکز الرّساله.
  15. تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰.
  16. کافى، ج۲، ص۱۶۲.
  17. کافى، ج۲، ص۳۴۹.
  18. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۸۳.
  19. کافى، ج۲، ص۱۵۲.
  20. رجال کشّى، ص۲۲۴.
  21. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۸۷.
  22. وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۱۲۶.
  23. وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۱۲۷.
  24. محاسن، ص۹۸.
  25. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۸۸.
  26. کافى، ج۲، ص۱۶۶.
  27. کافى، ج۲، ص۱۹۸، ۱۹۹، ۲۰۵، ۲۰۷، ۲۰۸.
  28. وسائل الشّیعه، ج۱۵، ص۲۸۵.
  29. کافى، ج۲، ص۱۷۳.
  30. کافى، ج۲، ص۱۸۸.
  31. کافى، ج۲، ص۱۶۹.
  32. کافى، ج۲، ص۱۸۰.
  33. کافى، ج۲، ص۱۸۱.
  34. کافى، ج۲، ص۱۸۱.
  35. کافى، ج۲، ص۱۸۳، ۱۸۴.
  36. کافى، ج۲، ص۳۴۵.
  37. کافى، ج۲، ص۳۵۵.
  38. کافى، ج۲، ص۳۶۰.
  39. کافى، ج۲، ص۳۶۹.
  40. کافى، ج۲، ص۳۷۱.
  41. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۸۹.
  42. «و دیگرانی هستند که وانهاده به فرمان خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۰۶.
  43. کافى، ج۲، ص۳۸۲.
  44. کافى، ج۲، ص۲۰۱.
  45. کافى، ج۲، ص۵۰۲.
  46. کافى، ج۲، ص۳۶۵.
  47. کافى، ج۲، ص۳۵۴.
  48. وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۲۴۲.
  49. وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۱۷۰.
  50. وسائل الشّیعه، ج۱۲، ص۱۷۳.
  51. کافى، ج۲، ص۳۷۲.
  52. کافى، ج۲، ص۳۷۶.
  53. کافى، ج۲، ص۲۳۴.
  54. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۹۵.