حضرت فاطمه در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از فاطمه از دیدگاه ائمه)

حضرت زهرا (س) و شخصیت ایشان در روایات فراوانی از رسول اکرم (ص)‌ و ائمه (ع) مورد تجلیل قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه رسول خاتم (ص) در مورد آن حضرت فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی‌، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ أحبها فقد أحبی‌» و امام باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند! خدای تبارک و تعالی فاطمه را به واسطه علم و دانش وی از دیگران جدا ساخته است.

حضرت زهرا (س) در حدیث رسول اکرم (ص)‌

پیامبر (ص) در احادیث مختلفی درباره فاطمه (س) فرمود که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»، خداوند با خشم فاطمه، خشمگین و با رضایت او راضی و خشنود می‌شود[۱]؛
  2. «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي‌، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي، وَ مَنْ أحبها فقد أحبي‌»، فاطمه پاره تن من است هر کسی او را بیازارد مرا آزرده و کسی که به او محبّت بورزد، به من محبّت روا داشته است[۲]؛
  3. «فاطِمةُ قَلبي وَ رُوحيَ الّتي بَينَ جَنبَي‌»؛ فاطمه قلب و روح من در کالبدم می‌باشد[۳].
  4. «فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ‌»، فاطمه، مهتر بانوان جهانیان است[۴].[۵]

و نیز فرموده‌اند: "دخترم فاطمه، سرور زنان عالمیان، از ابتدا تا انتهاست. او پاره تن من و نور چشمم و میوه قلبم و روح من است. او حوری‌های انسانی است و هرگاه در محرابش در برابر پروردگار ـ جل جلاله ـ می‌ایستد برای فرشتگان آسمان نورافشانی می‌کند، چنانکه ستارگان برای اهالی زمین نور افشانی می‌کنند[۶]. "هر که او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است"[۷]. "خداوند قلب و تمام اعضای دخترم فاطمه را پر از ایمان و یقین کرده است"[۸]. بارها بر روی منبر فرموده بود: "فاطمه پاره تن من است هر که او را آزرده سازد مرا آزرده است[۹] و هر که او را زیارت کند، مرا زیارت کرده است"[۱۰] و نیز درباره او فرمود: "فاطمه، اولین کسی است که به بهشت وارد خواهد شد"[۱۱].

بانویی، محبوب‌تر از او و مردی محبوب‌تر از همسر او در نزد آن حضرت نبود[۱۲]. هرگاه رسول خدا (ص) به سفر می‌رفت، آخرین کسی را که می‌دید فاطمه (س) بود و چون برمی‌گشت، بعد از آنکه دو رکعت نماز در مسجد به جا می‌آورد[۱۳] اولین کسی را که به دیدارش می‌رفت فاطمه (س) بود[۱۴] و فاطمه (س) در این دیدار چشمان پدر را می‌بوسید[۱۵]. پیامبر به فاطمه (س) چنین وعده داد: "یا فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را آمرزیده و او را به من ملحق خواهد کرد در هر کجای بهشت که باشم"[۱۶]. هرگاه از نزد پدر می‌آمد، رسول خدا (ص) به احترام او برمی‌خاست و از او استقبال کرده و دستش را می‌بوسید و او را در کنار خود می‌نشاند و هرگاه رسول خدا (ص) به نزد فاطمه (س) می‌آمد، فاطمه از او استقبال کرده و دست پدر را می‌بوسید و او را در جای مناسبی می‌نشاند[۱۷].[۱۸]

این‌گونه گواهی‌ها و نظیر آنها در کتب حدیث و سیره[۱۹] به صورت متواتر از رسول خدا (ص) نقل شده و حضرت شخصیتی است که از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید[۲۰] و تحت تأثیر خویشاوندی نسبی و سببی قرار نمی‌گیرد و در راه خدا از نکوهش هیچ نکوهش‌گری پروا ندارد.

رسول اکرم (ص) محو دعوت مردم به یکتاپرستی بود و الگو و سرمشق‌ مردم به‌شمار می‌آمد، تپش قلب مبارکش و نگاه‌ها و کارهایی که بدان‌ها دست می‌زد و گام‌های تلاش‌گرانه و پرتو نور اندیشه‌اش در گفتار و کردار و امضا، یعنی سنّتش، بلکه وجودش سراسر، نمایی از نشانه‌های دین و منبعی برای قانون‌گذاری و مشعلی فرا راه هدایت و راه رهایی انسان‌ها، تلقی می‌شد.

این ویژگی‌ها مدال افتخاری به‌شمار می‌آید که از سوی خاتم پیامبران بر سینه زهرای مرضیّه نصب گردیده است که با گذشت زمان و پیشرفت جوامع و در راستای بیان اصل بنیادین اسلامی در سخنانش به فاطمه، بر درخشندگی آن سخنان افزوده می‌شود، آنجا که می‌فرماید: «يا فاطمة بنت محمد إني لا أغني عنك من الله شيئا»؛ فاطمه جان! برای فردایت، خود عمل کن؛ چراکه در آن روز من برایت سودی نخواهم داشت[۲۱]. همچنین فرمود: « كمل من الرجال كثير، و لم يكمل من النساء إلّا أربع: آسية بنت مزاحم،] امرأة فرعون، و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمّد»، مردان زیادی به کمال دست یافتند ولی از بانوان تنها چند تن به کمال رسیدند، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دخت محمد (ص)[۲۲]

و فرمود: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ شَجْنَةٌ مِنِّي يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا»[۲۳]، «و إنّ الأنساب يوم القيامة تنقطع غير نسبي و سببي و صهري»، فاطمه بخشی از پیکر من است، آن‌چه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و آن‌چه او را مسرور گرداند، مرا مسرور ساخته است، در قیامت پیوند هر خویشاوندی قطع می‌شود جز خویشاوندی نسبی و سببی من[۲۴].

روزی رسول خدا (ص) در حالی که دست فاطمه را در دست داشت از منزل خارج شد و فرمود: هرکس این دختر را شناخته، به خوبی می‌داند کیست، آنکه نمی‌شناسد بداند که وی فاطمه دخت محمد و پاره تنم و قلب و روح من در کالبدم است، کسی که درصدد اذیت و آزار او برآید مرا آزار داده و آن‌کس که مرا آزرده خاطر کند، خدا را آزرده است[۲۵]. هم‌چنین فرمود: «فَاطِمَةُ أَعَزُّ الْبَرِيَّةِ عَلَيَّ‌»، فاطمه، عزیزترین آفریدگان خدا نزد من است[۲۶].

بنابراین، پس از آگاهی به عصمت آن مخدّره، تفسیر سخنان رسول خدا بر ایمان دشوار نخواهد بود، بلکه می‌توان این سخنان را گواه و دلیل بر عصمت آن بانوی بزرگوار تلقّی کرد زیرا خشم و رضایتش، تنها برای خدا بود[۲۷].

حضرت زهرا (س) در حدیث امامان اهل بیت (ع)‌

  1. از علی بن حسین امام زین العابدین (ع) روایت شده که فرمود: «لَمْ يُولَدْ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) مِنْ خَدِيجَةَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ إِلَّا فَاطِمَةُ (س)»، از حضرت خدیجه برای رسول خدا (ص) تنها فاطمه زهرا (س) بر فطرت اسلام متولد شد[۲۸]؛
  2. از امام باقر (ع) روایت شده فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ»، به خدا سوگند! خدای تبارک و تعالی فاطمه را به واسطه علم و دانش وی از دیگران جدا ساخته است[۲۹]؛
  3. از امام صادق (ع) روایت شده فرمود: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»، بدین سبب فاطمه نامیده شد که آفریدگان از درک مقام او ناتوانند[۳۰].[۳۱]
  4. امام صادق (ع) در توضیح آیه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[۳۲] فرمود: "لیلة القدر فاطمه است؛ هر که حقیقت فاطمه را دریابد، شب قدر را (به طور کامل) درخواهد یافت و او فاطمه نامیده شد زیرا که خلائق از درک حقیقتش محروم‌اند"[۳۳].
  5. امام زمان (ع) نیز از مادر معصومه خود با تعبیر "الگوی نیکوی من" یاد کرده است[۳۴].[۳۵]

مقام حضرت فاطمه(س) در روایات

علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی نیز درباره فضیلت حضرت فاطمه(س) از رسول اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده است که هر کدام بر اثبات مقام حجیت آن حضرت دلالت می‌کند که به عنوان نمونه به برخی از این روایات اشاره می‌شود:

جستاری از خلقت نوری فاطمه(س)

حدیث قدسی: «هَذَا نُورٌ اخْتَرَعْتُهُ مِنْ نُورِ جَلَالِي لِأَمَتِي فَاطِمَةَ»[۳۶]. خلقت نوری چهارده معصوم(ع) زیربنای اصلی شخصیت الهی و مقامات معنوی آن بزرگواران به حساب می‌آید. در این قسمت از نوشتار، متناسب با موضوع، تنها به روایات خلقت نوری حضرت فاطمه(س) اشاره می‌گردد.

سدیر صیرفی گوید: امام صادق(ع) از پدرش و ایشان از اجدادش روایت نموده است که پیامبر(ص) فرمود: نور فاطمه(س) پیش از آفرینش زمین و آسمان‌ها آفریده شد[۳۷]. سپس فرشتگان از حقیقت خلقت نور فاطمه(س) سؤال نمودند و خداوند در معرفی نور فاطمه(س) به آنان فرمود: این نور کنیزم فاطمه زهرا(س) است. او را بدین جهت زهرا نامیدم که آسمان‌ها و زمین به واسطه نور او پدیدار شد. او دختر پیامبرم و همسر ولی، برادر پیامبرم و پدر حجت‌های من بر خلق است. شما را گواه می‌گیرم که تا روز قیامت ثواب تسبیح و تقدیس شما را به این بانو و شیعیانش عنایت کردم[۳۸].

همچنین در باب نام‌گذاری حضرت فاطمه(س) از جابر نقل شده است: محضر مبارک امام باقر(ع) عرض کردم برای چه فاطمه(س) به زهرا نام نهاده شد؟ حضرت فرمود: زیرا حضرت حق عزّوجلّ، او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامی که نور وجود فاطمه(س) درخشید، آسمان‌ها و زمین به نورش روشن و دیدگان فرشتگان از شدت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالی را سجده نموده و عرض کردند: اله و معبود ما، سرور و مولای ما، این نور چه ویژگی‌ای دارد که این‌گونه تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحی فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده‌ام. آن را از عظمت خویش آفریدم، آن را از صلب پیامبری از پیامبران که بر تمام انبیاء برتری داده‌ام، خارج نمودم. از این نور پیشوایانی را آفریدم که به امر من قیام می‌کنند و مردم را به طرف من هدایت می‌نمایند[۳۹].

در روایت دیگری انس خادم رسول خدا(ص) درباره نقش نورپردازی فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) نقل نموده است: روزی پیامبر اکرم(ص) هنگام نماز صبح در محراب ایستاده بود به آن حضرت عرض کردم اگر صلاح می‌دانید آیه: فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ[۴۰] را برای ما تفسیر فرمایید. آن حضرت فرمود: منظور از پیامبران، من هستم؛ صدیقین، علی بن ابی‌طالب، شهدا عمویم حمزه، و صالحین، دخترم زهرا(س) و فرزندانش حسن و حسین(ع) هستند. عباس از گوشه مسجد خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت مگر من و شما و علی و فاطمه و حسن و حسین از یک سرچشمه نیستیم؟ فرمود: عمو جان منظورت چیست؟ عرض کرد زیرا مرا نام نبردی و به این مقام مفتخر نکردی. فرمود: عموجان اینکه گفتی من، تو، علی، حسن و حسین از یک سرچشمه هستیم، صحیح است، ولی زمانی که خداوند ما را آفرید، نه آسمان افراشته بود و نه زمین گسترده، نه عرش بود و نه بهشت و نه جهنم. ما او را تسبیح و تقدیس می‌کردیم هنگامی که تسبیح و تقدیسی وجود نداشت. سپس نور دخترم فاطمه(س) را گشود و از آن آسمان و زمین را آفرید. آسمان‌ها و زمین از نور دخترم فاطمه‌اند و نور دخترم فاطمه(س) از نور خدا است و دخترم فاطمه(س) از آسمان‌ها و زمین برتر است[۴۱].

امام زین‌العابدین، از پدرش امام حسین(ع) و ایشان از پدر خود امیرالمؤمنین(ع) و ایشان از پیامبر(ص) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: حضرت آدم مشاهده کرد که انواری از پشت او روشنایی بخشیده است! گفت: خدایا این انوار چیست؟ خداوند فرمود: این انوار اشباحی است که از بهترین جای عرش، به پشت تو منتقل کرده‌ام و به همین جهت ملائکه را دستور به سجده تو دادم. چون تو ظرف این انوار بودی. آدم گفت خدایا برایم توضیح بده. خداوند در جواب فرمود: آدم به بالای عرش نگاه کن. آدم نگاه کرد. نور اشباح ما از صلب آدم به بالای عرش افتاد. در عرش صورت‌هائی نقش بست مثل آینه که در آن صورت نقش می‌بندد و در آن اشباح ما را مشاهده کرد. آدم عرض کرد خدایا این اشباح چیست؟ خداوند فرمود: این اشباح، بهترین خلق و مردم هستند و پس از معرفی خلقت نوری رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) درباره عظمت و مقام فاطمه(س) فرمود: «وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ أَنَا فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، فَاطِمُ أَعْدَائِي عَنْ رَحْمَتِي يَوْمَ فَصْلِ قَضَائِي، وَ فَاطِمُ أَوْلِيَائِي عَمَّا يَعُرُّهُمْ وَ يُسِيئُهُمْ فَشَقَقْتُ لَهَا اسْماً مِنِ اسْمِي‌»[۴۲]؛ و این فاطمه(س) است. من فاطر آسمان‌ها و زمین‌ها هستم و جداکننده دشمنان خود از رحمتم در روز قیامت و جداکننده دوستانم از چیزهایی که موجب ناراحتی و آلودگی آنها می‌شود، هستم. برای او نامی از نام‌های خود برگزیدم.[۴۳]

اعتبار روایات خلقت نوری حضرت فاطمه(س)

اعتبار و ارزش روایات خلقت نوری فاطمه(س) را باید در کنار روایات خلقت نوری بقیه معصومین(ع) ارزیابی نمود؛ زیرا این روایات غالباً یا به عنوان خلقت پنج تن (پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین، فاطمه و حسنین(ع)) و یا به عنوان خلقت نوری چهارده معصوم ذکر شده است. یکی از امتیازات این روایات، مسئله تنوع و کثرت تعداد آنها است؛ به گونه‌ای که علامه مجلسی در جلد ١۵ بحار الانوار حدود ۴٨ عدد از روایات مربوط به این باب را نقل نموده است[۴۴]. در نفحات الازهار، حدیث نور را از هفت نفر صحابی و هفت نفر تابعی نقل و سپس ادعای تواتر نموده است[۴۵]. یکی دیگر از علمای معاصر تعداد ۲۵ حدیث از منابع اهل سنت[۴۶] و ۱۱ حدیث از اصول کافی و ۷۳ حدیث دیگر از باقی منابع حدیثی شیعه (جمعاً ٨۴ حدیث) درباره خلقت نوری پیامبر(ص) و دیگر معصومین(ع) نگاشته است[۴۷] که روایات مربوط به فاطمه(س) نیز جزء آنهاست. بدیهی است که وجود این همه روایت در یک موضوع در اعتبار بخشی به آن روایات اهمیت فراوان دارد.

علامه مجلسی در مرآت العقول تصریح به استفاضه در این روایات نموده است[۴۸]. علامه طباطبایی نیز در این‌باره می‌نویسد: روایات سابق بودن خلقت نوری اهل بیت(ع)، در حدّ مستفیض و یا تواتر است[۴۹].

علاوه بر آنچه درباره سند روایات خلقت نوری رسول اکرم(ص) نگارش یافت، نسبت به محتوا و آموزه‌های این روایات نیز، نباید آنها را به محض شنیدن تکذیب نموده و منکر شد؛ زیرا همان‌گونه که نور شمس را آسمانیان و زمینیان مشاهده نموده و نمی‌توانند منکر شوند، این روایات را نیز نمی‌توان به محض شنیدن رد نمود، چون خلقت شمس بالاتر از خلقت نور الانوار نیست[۵۰].[۵۱]

مقام صداقت و راست‌کرداری

امام صادق(ع): «وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»[۵۲]. مقام صداقت و راست‌کرداری که تبلور در گفتار و رفتار افراد دارد، یکی از بالاترین مقاماتی است که خداوند آن را نصیب اولیاء و افراد خاص می‌نماید و بنا بر گواه امامان معصوم(ع)، فاطمه زهرا(س) دارای این مقام بوده است.

امام کاظم، از پدرش امام صادق(ع) و ایشان از رسول خدا(ص) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: «يَا عَلِيُّ إِنِّي قَدْ أَوْصَيْتُ فَاطِمَةَ ابْنَتِي بِأَشْيَاءَ وَ أَمَرْتُهَا أَنْ تُلْقِيَهَا إِلَيْكَ فَأَنْفِذْهَا فَهِيَ الصَّادِقَةُ الصَّدُوقَةُ ثُمَّ ضَمَّهَا إِلَيْهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهَا وَ قَالَ فِدَاكِ أَبُوكِ يَا فَاطِمَةُ»[۵۳]؛ یا علی! من به دخترم، فاطمه، سفارش‌هایی نموده‌ام و به او دستور داده‌ام که آن سفارش‌ها را برای تو ارائه نماید. پس آنها را اجرا نما. همانا فاطمه(س) راستگو و راست‌کردار است. پس از آن، فاطمه(س) را نزد خود آورده و سر او را بوسید و فرمود: پدرت به فدایت ای فاطمه.

در حدیث دیگری امام کاظم(ع) برای فاطمه(س) دو لقب صدّیقه و شهیده را در کنار هم ذکر نموده است[۵۴]. مجلسی اول، درباره معنای صدّیقه شهیده می‌نویسد: صدّیقه یعنی تصدیق کننده حضرت سید المرسلین بر وجه کمال و این رتبه‌ای نیست، مگر رتبه عصمت[۵۵]. مجلسی دوم می‌نویسد: صدّیقه، برای مبالغه زیادی در تصدیق است و فاطمه(س) را صدّیقه گویند، چون تمام گفتار و رفتار رسول خدا(ص) را تمام و کمال تصدیق نموده بود و این همان معنای عصمت است؛ چنانچه عصمت او با آیه تطهیر نیز ثابت شده است[۵۶].

همچنین امام صادق(ع) درباره معرفی صدّیقه طاهره(س) فرمود: «وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى»[۵۷]؛ و او صدّیقه کبری است و تاریخ صدر اسلام بر محور معرفت او شکل گرفت.

صداقت و راست‌کرداری چنان در فاطمه(س) تجلی یافته است که بنا بر شهادت پیامبر(ص) سرتاسر وجودش مملو از ایمان شده است. از سلمان نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «يَا سَلْمَانُ، إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً»[۵۸]: ای سلمان! همانا خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه(س) را از ایمان و یقین انباشته است.

و نیز مفضّل گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: «مَنْ غَسَلَ فَاطِمَةَ قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَأَنِّي اسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ كَأَنَّكَ ضِقْتَ بِمَا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ قَدْ كَانَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ فَقَالَ لَا تَضِيقَنَّ فَإِنَّهَا صِدِّيقَةٌ وَ لَمْ يَكُنْ يَغْسِلُهَا إِلَّا صِدِّيقٌ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَرْيَمَ لَمْ يَغْسِلْهَا إِلَّا عِيسَى»[۵۹]؛ چه کسی فاطمه(س) را غسل داد؟ فرمود: امیر المؤمنین بود. و فرمایش حضرت برایم گران آمد. به من فرمود: گویا از آنچه به تو خبر دادم دلتنگ شدی؟ گفتم چنین است فدایت گردم. مفضل گوید: امام صادق(ع) فرمود: تنگدل مباش؛ زیرا فاطمه(س) صدّیقه بود و او را جز صدّیق نباید غسل دهد، آیا نمی‌دانی که مریم را کسی جز حضرت عیسی غسل نداد! علامه مجلسی درباره این حدیث می‌نویسد: دست یافتن به مقام صدیقین بر عصمت قولی و فعلی حضرت فاطمه(س) دلالت دارد[۶۰].

و همچنین امام صادق(ع) چندین نام آسمانی از جمله صدّیقه را برای ایشان نقل نموده است: «لِفَاطِمَةَ(س) تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّضِيَّةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ قَالَ تَدْرِي لِأَيِّ شَيْ‌ءٍ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ(س) قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ»[۶۱]؛ برای فاطمه(س) نزد خدا نُه نام است، فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیة، رضیه، مرضیه، محدثه، زهرا. سپس فرمود: می‌دانی چرا فاطمه، فاطمه نام دارد؟ گفتم ای آقایم به من خبر ده، فرمود: زیرا فاطمه از شر بازگرفته شده است. سپس فرمود: اگر امیرالمؤمنین با او ازدواج نکرده بود، روی زمین از آدم و دیگران کسی در شأن او همسری نبود.

و نیز در سلام نامه‌ای که از امام عسکری(ع)، برای حضرت زهرا(س) نقل شده است، به مقام صدّیقه بودن ایشان این‌گونه تصریح شده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ»[۶۲]. صدّیقه بودن فاطمه(س) به قدری معروف بوده است که حتی عایشه نتوانست این صفت را انکار نماید. عبدالله بن زبیر از پدرش و او از عایشه نقل نموده است که عایشه نسبت به صدّیقه بودن فاطمه(س) گفت: «مَا رَأَيْتُ أَحَداً كَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْهَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الَّذِي وَلَدَهَا»[۶۳]؛ جز پدرش هیچ‌کس را راستگوتر از او (فاطمه) ندیدم[۶۴].

برگزیده بودن حضرت فاطمه(س) از جانب خداوند

پیامبر(ص): «يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ‌»[۶۵]. خداوند در سوره آل عمران به حضرت مریم خطاب می‌کند: وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۶۶]. و در تفسیر این آیه، عیسی بن زید بن علی گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِيهَا كَمَا تُنَادِي مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ يَا فَاطِمَةُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَيْلَةٍ أَ لَيْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا إِنَّ مَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ»[۶۷]؛

فاطمه از آن جهت محدّثه نامیده شد که فرشتگان بر او فرود می‌آمدند و با او گفتگو می‌کردند؛ همان‌گونه که با مریم بنت عمران گفتگو می‌کردند. آنها به فاطمه(س) می‌گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزیده و از پلیدی‌ها تطهیر نموده و تو را بر زنان دو عالم برتری داده است. پس ای فاطمه! سپاسگزار خدایت باش و وی را عبادت نما. آنها با یکدیگر گفتگو می‌کردند، شبی فاطمه(س) به آنها گفت: آیا آنکه در این آیه، نسبت به زنان دو عالم فضیلت و برتری داده شده، مریم دختر عمران نبوده است؟ فرشتگان گفتند: مریم، بزرگ و برگزیده زنان زمان خود بوده ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم از اولین تا آخرین ایشان برتری بخشیده است.

در این زمینه رسول خدا(ص) فرمود: «ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ(ص) ذَاكَ لِمَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِي مِحْرَابِهَا فَيُسَلِّمُ عَلَيْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ يُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مَرْيَمَ فَيَقُولُونَ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ»[۶۸]؛ اما دخترم فاطمه(س) بانوی زنان عالم از اولین و آخرین است و او است که چون در محرابش بایستد هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام دهند و ندایی که به مریم کردند به او کنند و گویند ای فاطمه به راستی خدا تو را برگزید و پاک کرد و بر زنان جهانیان برگزید. امام کاظم(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أَرْبَع مَرْيَمَ وَ آسِيَةَ وَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ»[۶۹]؛ همانا خداوند از زنان چهار نفر را اختیار نمود: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(س).

از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: شبی که مرا به معراج بردند، بر در بهشت دیدم نوشته بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ حَبِيبُ اللَّهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ فَاطِمَةُ أَمَةُ اللَّهِ عَلَى بَاغِضِيهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»[۷۰]؛ جز خدا معبودی نیست، محمد رسول خدا(ص) است. علی(ع) محبوب خداست، حسن و حسین(ع) برگزیدگان خدا هستند و فاطمه(س) اختیار شده خداوند است و لعنت خدا بر دشمنان آنها باد.

این روایات از جهت اعتبار سند، همان‌گونه که در منابع روایات نگارش یافته است، در منابع قدیمی و معتبر شیعه ذکر شده است. علاوه بر آن، برخی دانشمندان معاصر بر صحیح بودن سند آنها تصریح نموده‌اند[۷۱].[۷۲]

پیوستگی میان رضایت و غضب فاطمه(س) با رضا و غضب خداوند

رسول خدا(ص): «يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ»[۷۳]. مسئله رضایت و غضب فاطمه(س) در روایات بسیار بااهمیت ذکر شده است. شیعه و سنّی از پیامبر(ص) نقل نموده‌اند که رضایت فاطمه(س) سبب رضایت خداوند و غضب ایشان موجب غضب خداوند می‌شود.

امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) نقل نموده است که آن حضرت فرمود: «يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ»[۷۴]؛ ‌ای فاطمه! خداوند از غضب تو غضبناک و از خشنودی تو خشنود می‌گردد.

حاکم نیشابوری نیز پس از نقل این حدیث به صحیح‌بودنش تصریح نموده است[۷۵]. همچنین رسول خدا(ص) فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِي فَاطِمَةُ أَعَزُّ النَّاسِ عَلَيَّ»[۷۶]؛ فاطمه(س) پاره تن من است؛ هر که او را شادمان کند، مرا خوشحال نموده و هر که به او بدی کند، به من بدی نموده است. فاطمه(س) عزیزترین مردم در نزد من است.

علامه مجلسی ضمن پذیرش اعتبار این دسته از روایات که در منابع شیعه و سنّی نقل شده است، از جهت دلالت معتقد است که این روایات بر عصمت حضرت فاطمه(س) دلالت دارد. چنانچه در این‌باره می‌گوید: و مما يدل على عصمتها صلوات الله عليها الأخبار الدالة على أن إيذاءها إيذاء الرسول، و أن الله تعالى يغضب لغضبها و يرضى لرضاها[۷۷].

و نیز یکی دیگر از اندیشمندان معاصر می‌نگارد: این دسته از احادیث دلالت دارد بر اینکه رضایت و غضب فاطمه(س) نشانگر رضایت و غضب الهی است و این دلالت بر عصمت آن حضرت دارد؛ زیرا رضایت و غضب انسان، الهی نمی‌گردد؛ مگر اینکه آن شخص معصوم باشد. پس فاطمه(س) حجت الهی است و اطاعت او بر همه واجب است تا رضایت او فراهم گردد[۷۸]. سرانجام اینکه حدیث غضب و رضایت فاطمه(س)، در منابع تشیّع و تسنّن از شهرت و اعتبار بالایی برخوردار بوده و حدود پنجاه نفر از صحابه و تابعین آن را نقل نموده‌اند و به همین جهت، حدیث رضایت و غضب از احادیث مقبول و متواتر است[۷۹].[۸۰]

تصریح معصومین بر حجّیت حضرت فاطمه(س)

امام عسکری(ع): «نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنَا فَاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنَا»[۸۱]. دارا بودن مقام حجّیت از جانب پروردگار نشانه بالاترین عظمت و رتبه خدادادی است که نصیب همه افراد نمی‌شود. این عنایت الهی شامل کسانی می‌شود که از جانب خداوند برگزیده و تأیید شده باشند. چنانکه پیش از این بیان شد فاطمه زهرا(س) دارای این مقام بوده و بر این اساس است که در روایات معصومین، شأن و مقام حجت الهی بودن در حقّ ایشان ذکر شده است. از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که رسول خدا(ص) درباره حجت بودن فاطمه(س) در کنار امیرالمؤمنین و حسنین(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»[۸۲]؛ همانا خداوند علی، همسر و پسران او را حجت خود بر مردم قرار داده است و آنان در میان امت من درب‌های علم هستند. هرکس به وسیله آنان هدایت شود به صراط مستقیم هدایت شده است.

امام عسکری(ع) نیز درباره حجت بودن فاطمه(س) فرمود: «نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنَا فَاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنَا»[۸۳]؛ ما (ائمه) حجت‌های خداوند بر خلق او هستیم و فاطمه(س) جده ما حجت خداوند بر ماست. امام زمان(ع) نیز که آخرین حجت و ذخیره الهی است، حضرت فاطمه(س) را اسوه و الگوی خود قرار داده می‌فرماید: «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَيُرْدِي‌»[۸۴]؛ برای من دختر پیامبر اسوه نیکویی است[۸۵].

منابع

پانویس

  1. کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ مستدرک صحیحین، ج۳، ص۱۵۴؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۳۵.
  2. به صواعق المحرقه، ص۲۸۹؛ الامامة و السیاسة، ص۳۱؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ خصائص نسایی، ص۳۵؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه مراجعه شود.
  3. فرائد المسطین، ج۲، ص۶۶.
  4. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰؛ حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۹؛ مشکل الآثار طحاوی، ج۱، ص۴۸؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۹۳؛ عوالم، ج۱۱، ص۱۴۱ و ۱۴۶.
  5. حکیم، سید منذر، یشوایان هدایت ج۳، ص ۳۲.
  6. الامالی، شیخ صدوق، ص۱۷۵؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، ص۹؛ المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۹۷.
  7. الکتاب المصنف، أبی شیبه کوفی، ج۶، ص۳۸۸؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۶۱ و ۱۳۷۴؛ السنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۹۷.
  8. دلائل الامامه، طبری، ص۱۳۹؛ الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص۲۹۱؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۱؛ مناقب آل أبی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۱۶.
  9. تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۰؛ علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ من لا یحضره الفقیه، همو، ج۱، ص۱۸۷ و ج۴، ص۱۲۵؛ منابع اهل سنت که در آنها این روایت آمده: المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۴؛ معرفة الصحابه، ابی نعیم اصفهانی، ج۶، ص۳۱۸۸.
  10. بشارة المصطفی، طبری، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، علامه ملجسی، ج۴۳، ص۵۸.
  11. مناقب آل ابی طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۱۰؛ التدوین فی أخبار قزوین، قزوینی، ج۱، ص۴۵۷؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۳۵۱؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۱۶؛ الخصائص الکبری، سیوطی، ج۲، ص۳۹۰.
  12. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷.
  13. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۶۶۴.
  14. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۷۵؛ الاحاد و المثانی، ابن ضحاک، ج۵، ص۳۵۹؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۹ و ج۱، ص۶۶۴.
  15. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۶۶۴.
  16. کشف الغمه، ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۰۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۷، ص۱۹۴.
  17. سنن أبی داود، ابن اشعث سجستانی، ج۴، ص۱۳۷۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۴؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۴؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۴۶.
  18. کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.
  19. کنز العمال، ج۱۲، ص۹۷؛ مسند احمد، ج۶، ص۲۹۶ و ۳۲۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۸- ۱۸۵؛ صحیح بخاری، کتاب استیذان؛ صحیح ترمذی، ص۵، حدیث ۳۸۶۹؛ حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۲؛ استیعاب، ج۲، ص۷۲۰ و ۷۵۰.
  20. وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.
  21. فاطمة الزهرا وتر فی غمد از مقدمه سید موسی صدر.
  22. فصول المهمة، ص۲۷؛ تفسیر الوصول، ج۲، ص۱۵۹.
  23. مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۴؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱، حدیث ۳۴۲۴۰.
  24. مسند احمد، ج۴، ص۳۲۳ و ۳۳۲؛ مستدرک، ج۳، ص۱۵۴ و ۱۵۹.
  25. الفصول المهمة، ص۱۴۴؛ المختصر عن تفسیر الثعلبی، ص۱۳۳.
  26. مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۴؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱، حدیث ۳۴۲۴۰.
  27. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳، ص ۳۲.
  28. روضه کافی، ح۵۳۶.
  29. کشف الغمّه، ج۱، ص۴۶۳.
  30. بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹.
  31. حکیم، سید منذر، یشوایان هدایت ج۳، ص ۳۴.
  32. «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
  33. تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، ص۵۸۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۶۵.
  34. الغیبه، شیخ طوسی، ص۲۸۶؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۲۷۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۳، ص۱۸۰.
  35. کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
  36. تأویل الآیات الظاهرة، ص١۴۵.
  37. «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛ معانی الأخبار، ص٣٩۶.
  38. «هَذَا نُورٌ اخْتَرَعْتُهُ مِنْ نُورِ جَلَالِي لِأَمَتِي فَاطِمَةَ ابْنَةِ حَبِيبِي وَ زَوْجَةِ وَلِيِّي وَ أَخِي نَبِيِّي وَ أَبِي حُجَجِي عَلَى عِبَادِي أُشْهِدُكُمْ مَلَائِكَتِي أَنِّي قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَ تَسْبِيحِكُمْ وَ تَقْدِيسكُمْ لِهَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ شِيعَتِهَا وَ مُحِبِّيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...»؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص١۴۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص١٢۶؛ حلیة الأبرار، ج۴، ص۹۹؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص۲۲۳.
  39. الإمامة و التبصرة، ص۱۳۳؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۰.
  40. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  41. «ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِي فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مِنْ نُورِ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ نُورُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ ابْنَتِي فَاطِمَةُ أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ بحار الأنوار، ج١۵، ص١١؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص١٢۵؛ حلیة الأبرار، ج۴، ص۹۸؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر(ع)، ج۳، ص۲۲۲.
  42. التفسیر إمام حسن عسکری(ع)، ص۲۲۱؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص۵۱؛ تفسیر الصافی، ج۱، ص١١۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص١٩۶؛ بحار الأنوار، ج۱۱، ص١۵٠؛ بحار الأنوار، ج٢۶، ص۳۲۷.
  43. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۲۹.
  44. بحار الانوار، ج۱۵، ص۳ و ۲۷.
  45. نفحات الازهار، ج۵، ص١٩ و ٢۴.
  46. النبی الاعظم و وجوده النوری، ص٢۶ و ۴۲.
  47. النبی الاعظم و وجوده النوری، ص۴۷ و ۱۱۹.
  48. الأخبار، فی ذلک مستفیضة أوردت أکثرها فی الکتاب الکبیر، مرآة العقول، ج۵، ص۱۸۸.
  49. علامه طباطبائی: و هذا المعنى و هو سبق خلقهم(ع) على كل خلق سابق و لاحق مستفيض أو متواتر في الأخبار و لا يتم معناها إلاّ مع التجرد التام و يؤيدها و يؤكدها أخبار أخر؛ رسائل التوحیدیة، ص۱۱۰.
  50. أيها السامع لهذه الآثار، لا تبادر إلى التكذيب و الإنكار، فإن الشمس إذا أشرقت يراها أهل السماء كما يراها أهل الأرض، و ينفذ ضوؤها و نورها في سائر الأقطار، و هي في مكانها من الفلك الدوّار، و ليست الشمس أعظم ممّن خلقت من نوره سائر الأنوار؛ حافظ رجب برسی، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، ص٣۴۴.
  51. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۳۳.
  52. شیخ طوسی الامالی، ص۶۶٨.
  53. طرف من الأنباء و المناقب، ص۵۲۷؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۴٩١؛ عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۱، ص۹۱.
  54. «إِنَّ فَاطِمَةَ(س) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ»؛ مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص٣٢۵؛ الکافی، ج۲، ص۴٨٩.
  55. لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج۸، ص۵۰۷.
  56. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، ج۵، ص٣١۵.
  57. الامالی طوسی، ص۶۶٨؛ بحار الانوار، ج۴٣، ص١٠۵.
  58. دلائل الإمامة، ص۱۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص۴۶.
  59. اصول کافی، ج۱، ص۴٩۵ و ج۳، ص۴٠۶؛ علل الشرائع، ج۱، ص١٨۴؛ تهذیب الاحکام، ج۱، ص۴۴٠؛ الاستبصار، ج۱، ص٢٠٠.
  60. فإنها صديقة أي معصومة فإن الصديقة و الصديق من بلغ الغاية في التصديق قولا و فعلا و هو لا يتحقق إلا مع العصمة؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، ج١٣، ص٣۴٠.
  61. امالی صدوق، ص۵۹۲؛ خصال، ص۴۴٢؛ روضة الواعظین، ص١۴٨؛ اعلام الوری، ص١۴٨.
  62. مصباح المتهجد، ج۱، ص۳۹۹؛ بلد الامین، ص۳۰۳؛ جمال الاسبوع، ص٢٩۶.
  63. مستدرک حاکم، ج۳، ص١۶١؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص۶٨.
  64. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۳۴.
  65. امالی صدوق، ص٨١۴.
  66. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  67. علل الشرایع، صدوق، ج۱، ص۱۸۲؛ دلائل الامامه، ص۸۰؛ الدر النظیم، ص۴۵۶؛ تفسیر صافی، ج۱، ص٣٣۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۳۷؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص٩۴؛ بحار الانوار، ج۴٣، ص۷۸.
  68. أمالی صدوق، ص۴٨۶؛ روضة الواعظین، ج۱، ص١۴٩؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی(ع)، ج۲، ص۱۷۸.
  69. خصال، صدوق، ج۱، ص٢٢۵؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص١٩.
  70. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۹۵؛ الطرائف، ص۳۷۹.
  71. صراط النجات، ج۳، ص۴۴١.
  72. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۳۸.
  73. امالی طوسی، ص۴٢٧.
  74. أمالی صدوق، ص٣٨۴؛ دلائل الإمامة، ص١۴۶؛ أمالی طوسی، ص۴٢٧.
  75. هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه؛ المستدرک، ج۳، ص١۵۴؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳.
  76. أمالی مفید ص٢۶٠؛ بحار الأنوار، ج۴٣، ص٢٣؛ أمالی طوسی، ص٢۴.
  77. مرآة العقول، ج۵، ص٣١۶.
  78. مقامات حضرت فاطمه(س) در کتاب و سنت، ص۱۰۲.
  79. فاطمه(س) من المهد الی اللحد، ص۱۸۳.
  80. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۴۱.
  81. تفسیر اطیب البیان، ج۱۳، ص٢٣۵.
  82. شواهد التنزیل، ج۱، ص٧۶؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۱۰۷.
  83. تفسیر أطیب البیان، ج۱۳، ص۲۳۵؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۱۰۳
  84. کتاب الغیبة، ص٢٨۶؛ الإحتجاج، ج٢، ص۴۶٧.
  85. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص۴۳.