نیابت خاص امام مهدی در تاریخ اسلامی

نیابت خاص امام مهدی (ع) یعنی اینکه امام، اشخاص معین و مشخصی نایب خود قرار دهد و به اسم و رسم او را معرفی کند. در دوره غیبت صغری، حضرت مهدی (ع)‏ به واسطه چهار نفر با شیعیان در ارتباط بود که عبارت‌اند از: عثمان بن سعید عمری‌؛ محمد بن عثمان بن سعید عمری؛ حسین بن روح نوبختی‌ و علی بن محمد سمری‌. نایبان خاص دارای ویژگی‌هایی هستند مانند: ایمان استوار؛ تقواپیشگی؛ رازداری و... .

حضرت مهدی (ع) و نواب خاص

پس از رحلت امام عسکری (ع) به سال ۲۶۰ بلافاصله غیبت صغری شروع شد و تا رحلت آخرین نایب امام زمان (ع) در سال ۳۲۹ ادامه یافت و پس از آن غیبت کبری آغاز شد.

در دوره غیبت صغری، امام زمان (ع) از طریق چهار نفر نایبان خاص خودش با شیعیان در رابطه بود و امور آنان را حل و فصل می‌کرد. این امور، افزون بر مسائل مالی، شامل مسائل عقیدتی و فقهی نیز می‌شد. رابطین میان آن حضرت و شیعیان، چهار نفر از اصحاب با سابقه و مورد اعتماد امامان پیشین بودند که یکی پس از دیگری این وظیفه خطیر را بر عهده داشته و به عنوان نواب خاص آن حضرت معروف‌اند. این افراد از طرف امام (ع) با وکلای او در دورترین نقاط بلاد اسلامی در تماس بوده و نامه‌ها و خواسته‌های شیعیان را به محضر مقدس ایشان می‌رساندند و در جواب، توقیعاتی از طرف آن حضرت صادر می‌شد.

نکته قابل توجه آنکه در این دوره نه تنها امام زمان (ع) از دیده‌ها پنهان بود، بلکه سفرای او نیز ناشناخته و بدون آنکه جلب توجه کنند، عمل می‌کردند. افزون بر آن، دوری شیعیان امامی از برنامه‌های انقلابی و براندازی، به روال گذشته، سبب شد تا با تهدیدهای کمتری مواجه شده و بتوانند به اوضاع خویش سروسامانی بدهند. نتیجه این موضع‌گیری آن بود که شیعیان امامی در مرکز خلافت عباسی، حضور قاطع خویش را حفظ نمودند و به عنوان یک اقلیت رسمی و شناخته شده، خود را بر حکومت عباسی و سنیان افراطی ذی‌نفوذ در بغداد، تحمیل کردند. در این زمان، مرکزیت شیعه در بغداد، با نظارت خود بر شیعیان دیگر بلاد، زندگی مذهبی آنها را نیز تحت سازمان و تشکیلات خود درآورد.

سیاست‌های خاصی که در آن دوره، از سوی شیعیان به کار گرفته شد و از پشتیبانی امامان معصوم (ع) نیز برخوردار بود، نفوذ برخی از بزرگان شیعه در دستگاه خلافت عباسی و حتی تصدی مقام وزارت آنها بود[۱].[۲]

نواب خاص

در اینجا شرحی کوتاه از نواب خاص امام زمان (ع) و نیز اقداماتی که به دستور آن حضرت و به وسیله آنان صورت می‌گرفت ارائه می‌دهیم تا وضعیت شیعه در این دوره بهتر روشن شود:

عثمان بن سعید عمری سمان

عثمان بن سعید عمری، نخستین نایب خاص حضرت مهدی (ع)‏ بود. وی از یاران و شاگردان مورد اطمینان امام هادی و امام عسکری (ع) بود. موقعیت ممتاز او سبب شد که وکلا ادعای او درباره وکالت از طرف امام زمان (ع) را بپذیرند، بدون اینکه او را مورد سؤال قرار داده و معجزه یا حجتی از وی بخواهند. از مهم‏ترین ویژگی‌‏های عثمان بن سعید، مورد اطمینان بودن نزد سه امام معصوم (ع)؛ حضور در مراسم ولادت امام مهدی (ع)‏؛ منصوب شدن به نیابت حضرت مهدی (ع)‏ و... را می‌توان نام برد. او پیش از سال ۲۶۷ ق درگذشت و در طرف غربی بغداد در خیابان «میدان» مدفون گشت[۳].

ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری

دومین نایب از نواب چهارگانه امام مهدی (ع)، محمد بن عثمان است. کنیه او «ابو جعفر» و القابش: «عمری»، «اسدی» و «کوفی» است. وی از سوی امام عسکری (ع) به نیابت امام غایب معرفی شده بود. در زمان او مدعیان نیابت زیاد شدند، اما محمد بن عثمان با تکذیب و رسوا نمودن آنها و اثبات نیابت خود، جلوی آنها را گرفت. مدت نیابت نایب دوم حدود چهل سال به طول انجامید؛ از این‌‏رو توانست مسایل فقهی، کلامی، اجتماعی و... بیشتری از حضرت مهدی (ع)‏ پرسیده، پاسخ‏‌ها را در اختیار مردم قرار دهد. او در سال ۳۰۵ ق، در آخر ماه جمادی الاولی درگذشت و کنار قبر مادرش، بر سر راه کوفه در محلی که خانه‌‏اش آنجا بود دفن شد[۴].

ابوالقاسم حسین بن روح

حسین بن روح نوبختی، سومین نایب خاص حضرت مهدی (ع)‏، محدث، فقیه و متکلم شیعی ایرانی، است. او در سال‏های ۳۰۵ ـ ۳۲۶ ق به مدت ۲۱ سال نایب امام زمان (ع) و واسطه بین حضرت مهدی (ع)‏ و شیعیان بود. وی در ماه شعبان سال ۳۲۶ق وفات و در بغداد دفن شد[۵].

ابوالحسن علی بن محمد سمری

ابو الحسن علی بن محمد سمری، چهارمین و آخرین سفیر امام مهدی (ع) است. نیابت او از طرف امام زمان (ع) به سفارش «حسین بن روح» صورت گرفت. سمری، فرصت زیادی برای فعالیت نداشت؛ به همین دلیل، مانند نایب‌‏های پیش از خود، نتوانست فعالیت‌‏های گسترده‌‏ای انجام دهد. شش روز پیش از رحلت او، توقیعی از سوی امام مهدی (ع) به دستش رسید که مرگ وی را پیشگویی و زمان مرگ را نیز تعیین کرده بود. متن این توقیع شریف، نمایان‌گر پایان غیبت صغری و آغاز غیبت کبری و نیابت عام است. مدّت نیابت او سه سال به طول کشید و در نیمه شعبان سال ۳۲۹ق درگذشت و قبر او در بغداد است[۶].

جریان رو به رشد تشیع در دوران غیبت صغری

شاید نخستین مرحله از نفوذ شیعه در دستگاه عباسی به صورت یک جریان قوی، ماجرای ولایت‌عهدی امام رضا (ع) باشد. اما می‌دانیم که پیش از آن نیز علی بن یقطین از سوی امام کاظم (ع) دستور یافت تا در دستگاه عباسی بماند و در آنجا به شیعیان کمک کند[۷]. در جریان ولایت‌عهدی امام رضا (ع) برای مدتی در ظاهر نیز تشیع رنگ حکومتی به خود گرفت. بعد از آن، مأمون همواره اظهار تشیع می‌کرد و گرچه تشیع وی، تشیع امامی نبود، اما می‌توانست صبغه‌ای از تشیع به حساب آید و هواداری کسانی را نسبت به تشیع جلب کند. بر اساس نقلی مأمون پس از آمدن به عراق، سعی کرد امور مملکتی را به کسانی که تمایلات شیعی داشتند واگذار کند. وی بعد از آنکه پذیرفت از عامه نیز کسانی را به کار گمارد، در کنار هر نفر از عامه، یک تن شیعه نیز گمارد[۸].

بعد از مأمون و معتصم، متوکل این شیوه را دگرگون کرد و به دفاع از اهل حدیث که به شدت ضد معتزله و شیعه بودند، پرداخت. وی در دشمنی خود با علویان تا آنجا پیش رفت که به دستور وی مشهد امام حسین (ع) خراب و زمین‌های گرداگرد آن را شخم زده و کشت کردند[۹]. این حرکت هم دوامی نیاورد، گرچه خلفایی با شدت و ضعف این سیاست را دنبال می‌کردند، با روی کار آمدن مقتدر عباسی از سال ۲۹۵ به بعد، زمینه رشد شیعه در بغداد و نقاط دیگر فراهم شد.

در این دوره شاهد آن هستیم که بسیاری از شیعیان برجسته دارای مشاغل حکومتی و اداری بودند. پیش از این به آمادگی شیعیان برای نفوذ در امور حکومتی از مدت‌ها قبل اشاره شد. شیخ طوسی نقل کرده است که حکم بن علیا گفت: من فرمانروایی بحرین را داشتم و در آنجا به مال زیادی دست یافتم که مقداری را انفاق کرده و با مقدار دیگر آن زمین و... خریدم. پس از مدتی خمس آن را نزد امام جواد (ع) آوردم. امام فرمود: همه اموالی که داری از آن ماست، اما من همان مقدار را که آوردهای قبول می‌کنم و باقی را به تو می‌بخشم[۱۰].

نجاشی از حمدویه نقل کرده که محمد بن اسماعیل بن بزیع و نیز احمد بن حمزه از وزیران بودند. حمدویه از شیعیان امام کاظم (ع) بوده و امام جواد (ع) را نیز درک کرده است[۱۱]. حسین بن عبدالله نیشابوری که از شیعیان امام جواد (ع) بود، مدتی حکومت سیستان را داشت[۱۲]. نوح بن دراج از شیعیانی بود که قاضی کوفه به شمار می‌رفت. او می‌گفت که از برادرش جمیل بن دراج که از اصحاب امام صادق (ع) بود، اجازه (قضاوت در کوفه) را گرفته است[۱۳].

جریان مشارکت شیعیان امامی در دستگاه حکومتی در دوران آخرین امامان (ع) رو به گسترش گذاشت. در دوران امام یازدهم (ع) و پس از آن در غیبت صغرا، شمار فراوانی از شیعیان در دستگاه عباسی شغل‌های مهمی به دست آوردند. می‌دانیم که یعقوبی، مورخ برجسته شیعی امامی، شغل دبیری داشته و به «کاتب» شهرت یافته است. علی بن محمد بن زیاد صیمری از دیگر شیعیانی است که شوهر خواهر جعفر بن محمد وزیر بود و در حکومت شغل مهمی به دست آورد. وی نویسنده کتاب الاوصیاء است که مجلسی با واسطه از آن نقل و یاد کرده است[۱۴].

نکته مهم در این دوران این بود که شیعیان با وجود دشواری‌های فراوان، این قبیل موقعیت‌ها را به دست آوردند و جایگاه خویش را در بغداد مستحکم ساختند. در این زمان، افزون بر دشمنی عباسیان به شیعیان، شورش‌های شیعیان زیدی، جنبش قرامطه و نیز حرکت اسماعیلیه خطرات فراوانی را برای شیعیان امامی داشت؛ زیرا نام شیعه میان آنها مشترک بود. با این حال شیعیان امامی کوشیدند تا خود را از این جریانات دور داشته و سلطه خویش را در بغداد استوار سازند.

عباس اقبال ضمن شرحی از زندگی ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (۲۳۷ - ۳۱۱) درباره رشد شیعه در این دوره و رسوخ شیعیان در دستگاه اداری عباسی مطالبی بیان کرده و نوشته است: «ابوسهل، حداقل در قسمت اول از خلافت مقتدر خلیفه و وزارت ابن فرات، در دربار نفوذی فوق‌العاده داشته و فرقه امامیه در آن دوره یعنی ایام غیبت صغرا که از خاندان نوبخت افرادی دیگر مثل ابوالحسین علی بن عباس (م ۳۲۴) و ابوالقاسم حسین بن روح (م ۳۲۶) در بغداد دارای ریاست و قدرت بوده‌اند، در تحت توجه و راهنمایی ابوسهل اسماعیل بن علی به عزت و شوکت بسیار زیست می‌کرده‌اند». وی با اشاره به وزارت آل فرات و پشتیبانی آنان از آل ابی‌طالب می‌نویسد: «شمار مخالفان اهل تسنن - عموماً و طایفه امامیه خصوصاً- در سایه پشتیبانی آل فرات رو به افزایش گذاشت»[۱۵].

اقبال در شرح حال حسین بن روح، نایب سوم امام زمان (ع) می‌نویسد: «حسین بن روح از سال انتصاب خود به مقام نیابت تا اوان وزارت حامد بن عباس (از جمادی الثانیه ۳۰۶ تا ربیع الثانی ۳۱۱) به حرمت تمام در بغداد می‌زیست و منزل او محل رفت و آمد امیران و اعیان و وزیران معزول بود... بعد از خلاصی از حبس، حسین بن روح، باز در بغداد به همان عزت و احترام پیشین به اداره امور دینی شیعه مشغول شد و امامیه اموالی را که بر عهده داشتند به او می‌رساندند. چون در این دوره چند نفر از آل نوبخت، مثل ابویعقوب اسحاق بن اسماعیل (مقتول ۳۲۲) و ابوالحسین علی بن عباس (م ۳۲۴) و ابوعبدالله حسین بن علی نوبختی (م ۳۲۶) در دربار خلفا و امرای لشکری مقام‌های مهمی داشتند، دیگر کسی نمی‌توانست چندان اسباب زحمت ابوالقاسم حسین بن روح را فراهم آورد»[۱۶].

شیخ صدوق نیز از قول مخالفان اشکالی را درباره مسأله غیبت امام زمان (ع) آورده و آن اینکه چرا امامان در دوران امری که فشار شدیدتر بود، غیبت نکردند، اما در دورانی که شیعیان فراوان شده و به واسطه دوستی با بزرگان دولتی و صاحبان قدرت، قدرت و شوکتی یافتند، مسأله غیبت پیش آمد؟ در این نقل، به طور تلویحی به نفوذ سیاسی شیعیان در این دوره اشاره شده است. پاسخ شیخ صدوق آن است که آن زمان، حرکت امامان سیاسی نبوده و بحث قیام به سیف برای امامان شیعه در کار نبود، اما نسبت به امام زمان (ع) مسأله «قائم» بودن و قیام به سیف مطرح بود و به همین دلیل خطر از این ناحیه بسیار پیش‌بینی می‌شد[۱۷].

آنچه قابل تأمل است اینکه شیعه از یک سو امامت عباسیان را نامشروع می‌دانست و از سوی دیگر در حکومت آنان تا حد وزارت به کار می‌پرداخت. این مسأله‌ای است که از دیرباز در فقه سیاسی شیعه مورد توجه بوده و افزون بر عبارات فراوانی که در کتاب‌های فقها در این باره آمده، سیدمرتضی رساله‌ای خاص در این باره تألیف کرده است[۱۸]. در اصل، این سیاستی است که رهبران شیعه، پس از آغاز غیبت کبرا هم در پیش گرفتند[۱۹].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: اقبال، خاندان نوبختی، ص۹۶-۹۷.
  2. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۲۳۵.
  3. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص۱۵۹-۱۶۴؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۰۴ ـ ۳۰۶؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۲۱۶؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۸۱؛ لطیفی، رحیم، پرسمان نیابت، ص۲۳۰-۲۳۷؛ طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۸۱ ـ ۳۸۳؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۲۱۷؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۰.
  5. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۸۱ ـ ۳۸۳؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۲۱۷؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۲۰.
  6. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۱۱؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۲۱۷-۲۱۸؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۰۴.
  7. بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۶.
  8. تاریخ تشیع در ایران، ص۱۶۹.
  9. مقاتل الطالبین، ص۴۷۸.
  10. طوسی، الاستبصار، ج۲، ص۵۸.
  11. رجال النجاشی، ص۲۳۳.
  12. الکافی، ج۵، ص۱۱۱.
  13. رجال کشی، ص۲۵۱.
  14. بحارالانوار، ج۱، ص۲۳؛ ر. ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۲۱۰.
  15. خاندان نوبختی، ص۹۶-۹۷.
  16. خاندان نوبختی، ص۲۱۷ - ۲۲۰.
  17. کمال الدین، ص۴۵.
  18. ر. ک: دین و سیاست در دوره صفوی، گفتار نخست آن تحت عنوان «مبانی فقهی مشارکت علما در دولت صفوی». عنوان رسانه سیدمرتضی «مسألة فی العمل مع السلطان» است که در رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۸۹-۹۷ - چاپ شده است.
  19. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۲۳۵.