تأویل در قرآن
معناشناسی
تأویل از ماده «ا ـ و ـ ل» به معنای «رجوع» است[۱]. احمد بن فارس میگوید: «اَوْل» دارای دو اصل است: ۱. ابتدای امر. ۲. انتهای امر[۲]. به نظر وی واژگان اوّل، اولی و اوائل از اصل نخست و کلماتی چون تأویل، تأوّل و ایاله از اصل دوم اشتقاق یافتهاند[۳].
با این بیان، «رجوع» که در کتب لغت، و از جمله آثار دیگر ابن فارس، به عنوان معنای «اَوْل» ذکر شده، معنای شفافتری مییابد و آن یا بازگشت به اصل و ابتدای امر یا صیرورت به سوی غایتی است که برای آن مفروض است. تأویل نیز در حالت مصدری به معنای ارجاع به انتها و غایت و در معنای وصفی به معنای «منتها» و «مصیر» است.
طبری نیز میگوید که اصل تأویل و تأوّل از "آلَ الشیءُ إلی کذا" به معنای «صار إلیه» است[۴].
طبرسی میگوید: اصل تأویل مرجع و مصیر است و عرب وقتی به انتهای شئ میرسد میگوید: "تأوّلالشی"[۵]. کاربردهای فعلی این واژه نیز این معنا را تأیید میکنند. عرب هنگامی که شیر، سفت میشود و میبندد میگوید: «آل اللبن»؛ یعنی صار إلی آخر أمره[۶]؛ همچنین «آل الشراب» وقتی گفته میشود که شراب به غلظت مطلوب خود رسیده باشد، به طوری که بالاترین درجه سُکر را داشته باشد[۷]؛ نیز وقتی جسمِ شخصی به نهایت ضعف میرسد و نحیف میگردد گفته میشود: «آل جِسمُالرجل»[۸]. ایاله به معنای سیاست کردن نیز از همین باب است[۹]؛ زیرا در سیاست کردن، هدفِ نهایی و مطلوبی در نظر گرفته میشود که فرد را با تربیت و اصلاح به آن سمت سوق میدهند[۱۰]. وقتی گفته میشود: «آل الرّجلُ رعیتَه»، یعنی به نیکویی رعیت خود را سیاست و اصلاح کرد[۱۱].
با این حال، مطابق نقل فیروز آبادی، همه لغتشناسان در اینکه تأویل از «اَوْل» به معنای «انتها و فرجام» مشتق شده باشد اتفاق نظر ندارند؛ برخی میگویند: از «اوّل» اشتقاق یافته که در آن صورت تأویل کلام به معنای بازگرداندن سخن به اوّل آن "غرض گوینده" است و برخی گفتهاند که از «مآل» مشتق شده که در این صورت به معنای عاقبت و مرجع است[۱۲]. خود وی در جمع بین این دو قول میگوید: این دو قول در عمل به هم نزدیک هستند و از این رو گفتهاند که "اَوَّلُ غَرَضِ الْحَکیمِ آخِرُ فِعْلِهِ"[۱۳].
با توجه به سخن مشهور لغویان که تأویل را از «اَوْل» به معنای نهایت و غایت گرفتهاند، این واژه در حالت وصفی، به معنای «منتها» و «غایت» و در حالت مصدری به معنای «بازگرداندن امری به غایت آن» است؛ اما باید توجه داشت که غایت هر چیزی با توجه به موارد کاربرد متفاوت است و در همه مواردِ کاربرد، نوعی حرکت و صیرورت به چشم میخورد؛ صیرورتی که نقطه آغاز و نقطه پایانی دارد[۱۴]. این صیرورت را میتوان به طور کلی دو قسم دانست: صیرورت در مقام علم و صیرورت در مقام واقع. به نظر میرسد که راغب اصفهانی در تنویع غایت در کاربرد تأویل به همین نکته نظر دارد که در تعریف تأویل میگوید: تأویل بازگرداندن چیزی به غایتی است که از آن قصد شده است؛ غایت از نظر علم باشد یا از نظر فعل[۱۵]. با توجه به تفاوت این دو نوع غایت است که برخی معاصران گفتهاند که تأویل دو معنا دارد: بازگشت به اصل و رسیدن به غایت، و در بیان وجه جامع بین این دو معنا گفتهاند: تأویل عبارت است از حرکت شیء یا پدیدهای در جهتِ بازگشت به اصل و ریشهاش یا در جهت رسیدن به غایت و عاقبت آن[۱۶].
برای روشنتر شدن موضوع، به تبیین معنای کاربردی تأویل در مورد قول، عمل و رؤیا، با توجه به این دو نوع غایت علمی و فعلی میپردازیم. وقتی تأویل را نسبت به «قول» به کار میبریم، گاهی به مقصودِ گوینده از قول توجه داریم و گاه به مقصدِ خود قول. وقتی کسی درصدد فهم مقصود گوینده از کلام است، صیرورت در مقام علم است. در این صورت، نقطه آغاز برای مخاطب، سخن گوینده است و او از این نقطه به سمت عالَمِ ذهن و اراده گوینده حرکت میکند تا قصد او را از گفتارش دریابد. این کار، تأویل به معنای مصدری است و در این مسیر هر چیزی را که مورد قصد گوینده قرار گرفته یا در ضمن قصد او باشد، جزو تأویل به معنای وصفی است. درباره این کاربرد از تأویل است که برخی لغویان گفتهاند: تأویل، معنا و تفسیر به یک معناست[۱۷]؛ همچنین لغویانی چون فیروزآبادی و زبیدی که گفتهاند: " اَوَّلَهُ تأویلا یعنی فَسَّرَه "، به این کاربرد اشاره دارند[۱۸]؛ اما گاهی تأویل را به کلام نسبت میدهند؛ ولی سیر صیرورت با آنچه در بالا آمد متفاوت است. این بار خودِ کلام است که صیرورت دارد و در ظرفی زمانی تحقق مییابد. در این صورت، تأویل کلام، همان ظرف استقرار کلام است. اخبار مربوط به آینده، وعدهها و وعیدها، در صورتی که صادق باشند، دارای یک ظرف استقرار هستند که همان تأویل آنها به شمار میآید. قرآن کریم نیز در مورد خبرها میگوید: ﴿لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾[۱۹].
تحلیل بالا در مورد کاربرد تأویل نسبت به رؤیا و فعل نیز صادق است؛ گاهی میگوییم: شخصی تأویلرؤیا میداند. در اینجا شخص مُؤَوِّل (مُعَبِّر) از یک رؤیا ـ که طبق فرض رؤیایی نمادین است ـ آغاز میکند و به سمت مبدأ این رؤیا، که عالم غیب است، حرکت میکند و حقیقت این رؤیا را در ظرف حقیقی آن مشاهده میکند. این عمل مُعَبِّر، تأویل رؤیا (به معنای مصدری) است که در آن غایتِ علمی مورد نظر است؛ امّا گاهی تأویل نسبت به رؤیا به کار میرود و دیگر معبِّر و علم به حقیقت ماورایی رؤیا را منظور نمیکنیم، بلکه خود رؤیا در مسیر زمان صیرورت مییابد تا به ظرف استقرار خود برسد. در این صورت، به آنچه تحقق یافته، تأویلِ رؤیا (به معنای وصفی) گفته میشود.
در مورد فعل نیز همین دو گونه غایت را میتوان در نظر گرفت: گاهی فعلی را تأویل میکنیم؛ به این معنا که آن را تحلیل روانشناختی میکنیم. در اینجا نقطه آغازِ تحلیل، عملی است که از فاعل سرزده است و نقطه پایانِ صیرورت فکری مؤوِّل، انگیزههای روانی و درونی فاعلِ فعل است، بنابراین اغراضِ فاعل و حکمتهای مورد نظر او در انجام فعل، تأویل فعل است؛ امّا گاهی خودِ عمل در مسیر زمانْ صیرورت مییابد و به فرجامی متناسب با نوع عمل میرسد که آن فرجام، تأویلِ آن فعل به شمار میآید. معمولا کارهای خوب فرجامی نیکو و کارهای بد فرجامی بد دارند[۲۰].
کاربردهای واژه تأویل در قرآن کریم
در قرآن کریم واژه تأویل ۱۷ بار به کار رفته است که با توجه به متعلق کاربردش میتوان به سه نوع کاربرد طبقهبندی کرد:
نخست: تأویل رؤیا
آیات قرآنی مرتبط: ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۱]؛ ﴿وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ﴾[۲۲]؛ ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾[۲۳]؛ ﴿قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلامِ بِعَالِمِينَ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ﴾[۲۴]؛ ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾[۲۵].
در سوره یوسف ۸ بار واژه تأویل به کار رفته است. طبق یک نظر، همه این موارد به تأویلِ رؤیا مربوط میشوند[۲۶]. در یک مورد ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۲۷]. غایت فعلی مراد است و از تحقق رؤیای یوسف، پس از گذشت سالها از آن، حکایت میکند. و در ۷ مورد دیگر، سخن از علمِ تأویل "غایت علمی" رؤیاست[۲۸]. آیات ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۹]؛ ﴿وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ﴾[۳۰]؛ ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾[۳۱]. بیانگر آن است که خداوند علم تأویل رؤیا را به حضرت یوسف(ع) آموخته بود: ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ﴾[۳۲]؛ ﴿وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ﴾[۳۳]؛ ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ﴾[۳۴]؛ در آیات ۳۶ ـ ۳۷ این سوره حکایت دو جوانی آمده که با یوسف در زندان بودند و از وی خواستند تأویل خوابشان را به آنها بگوید: ﴿نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي﴾[۳۵] و سرانجام در آیات ۴۳ ـ ۴۵ از ناتوانی خوابگزاران از تعبیر خواب عزیز مصر و فرستادن خدمتگزار شاه نزد یوسف برای تعبیر آن سخن به میان آمده است: ﴿قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلامِ بِعَالِمِينَ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ﴾[۳۶].
در این ۷ مورد، مراد از تأویلِ رؤیا، علم به حقایقیاست که در ورای رؤیا وجود دارد و نقطه شروع در تأویل، صورتهای نمادینی است که شخص خواببیننده در رؤیای خود دیده است. تأویل کننده با اطلاعی که از حقایق ماورای نمادها دارد میتواند به آنچه در عالم غیب در آن باره مقدّر شده خبر دهد، بنابراین غایت علمی رؤیا که همان تأویل رؤیاست، تقدیری است که در عالم ماورای حس رقم خورده است، از همین روست که حضرت یوسف(ع) پس از بیان تأویل رؤیای دو رفیق زندانی خود گفت: ﴿قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾[۳۷]. گفتنی است که مطابق برخی آیات قرآن، حوادثی که در این عالم اتفاقمیافتد قبلا در کتابی نوشته شده است[۳۸].
پس تأویل رؤیا ارجاع آن به حقایقی است در عالم غیب که نمادهای دیده شده در رؤیا نشان آن حقایق است. البته خوابهایی هم هستند که صرفاً از حدیث نفس ناشی میشوند و هیچ واقعیتی در ورای آنها نیست[۳۹].
برخی مفسران احتمال دادهاند که «احادیث» در آیات ۶، ۲۱ و ۱۰۱ سوره یوسف جمع حَدَث یا احداث به معنای وقایع باشد[۴۰]. مطابق این فرضیه، یوسف به تأویل وقایعْ عالِم بود؛ چه آنها که در رؤیا اتفاق میافتاد و چه آنها که در عالَم حس به وقوع میپیوست. خداوند به او علمی داده بود که ملکوت اشیا و حوادث را میدانست و به علل و اسباب وقوع آنها و فرجام و نهایتشان آگاه بود[۴۱]. برخی از مفسران گفتهاند که «احادیث» در این آیات جمعِ «حدیث» به معنای کلام است. مطابق این نظر، بر اساس این آیات یوسف به معانی کتب آسمانی آگاهی داشت[۴۲].
برخی مفسران نیز اظهار داشتهاند که ممکن است کلمه «احادیث» در آیاتِ یاد شده بر هر سه مورد یعنی رؤیا، حوادث و سخن دلالت داشته باشد؛ به این معنا که یوسف تأویل هر سه را میدانسته است[۴۳]. در مورد حرفِ «مِن» در عبارت ﴿مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ﴾ که در هر سه آیه آمده گفته شده است که براساس آن، حضرت یوسف(ع) تنها به برخی از سطوح تأویل آگاه بوده است[۴۴].[۴۵]
دوم: تأویل عمل
آیات قرآنی مرتبط: ﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا﴾[۴۶]؛ ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۴۷]؛ ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾[۴۸]؛﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾[۴۹].
در ۴ مورد تأویل به عمل نسبت داده شده است: در دو مورد، صیرورت خود عمل به سوی غایت فعلی آن را نشان میدهد و دو مورد دیگر مربوط به بازگشت فعل به سوی غایت علمی آن است. در سوره نساء ارجاع دعاوی و مرافعات به خدا و رسول را دارای تأویلی نیکو دانسته است: ﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۵۰]؛ همچنین در سوره اسراء درستکاری و دقت در داد و ستد را دارای تأویلی نیکو برشمرده است: ﴿وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۵۱]. مفسران ﴿أَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾ را در آیات یاد شده به «اَحسنُ عاقبةً» یا «اَحسنُ جزاءً» تفسیر کردهاند[۵۲]؛ یعنی این افعال در نظام الهی در مسیری قرار دارند که به فرجامی نیکو میانجامند.
دو مورد دیگر، که بازگشت فعل به غایت علمی آن مورد نظر است، در داستان حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾[۵۳]﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾[۵۴].[۵۵]. آمده است. در آن داستان آمده است که او به موسی گفت: تأویل کارهایی را که درباره آنها از خودشکیبایی نشان نداده است به او خواهد گفت: ﴿سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴾ آنچه که او با عنوان تأویل آن کارها به موسی گفته است چیزی جز پرده برداشتن از حقیقتِ ماجرا و نیت و قصد او (غایت علمی) از انجام کارها نبوده است[۵۶].
سوم: تأویل کلام
آیات قرآنی مرتبط: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۵۷]؛ ﴿فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ﴾[۵۸]؛ ﴿بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ﴾[۵۹].[۶۰]. با توجه به سیر صیرورت در تأویل که در بخش نخست گذشت، در هر یک از موارد ممکن است غایت علمی یا فعلی مراد باشد. باتوجه به سیاق آیات میتوان این امر را به راحتی تشخیص داد.
در ۴ مورد واژه تأویل به ضمیری اضافه شده که به قرآن یا بخشی از آن باز میگردد. در سوره آل عمران پس از تقسیم آیات قرآن به دو دسته محکم و متشابه، بیان شده که بیماردلان به جهت فتنهانگیزی و طلب تأویل متشابهات، این گونه آیات را دنبال میکنند. این در حالی است که تأویل متشابهات را کسی جز خدا و راسخان در علم نمیدانند: ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۶۱]. در این آیه، ضمیر ﴿تَأْوِيلَهُ﴾ در هر دو مورد به احتمال قوی به ﴿مَا تَشَابَهَ مِنْهُ﴾ بازمیگردد، گرچه در مورد دوم احتمال دادهاند که به ﴿الْكِتَابَ﴾ بازگردد. تأویل در این آیه همان غرض نهایی و مقصود گوینده از کلام است (غایت علمی) که با تحلیل کلام او و به ویژه با معیار قرار دادن آیات محکم به دست میآید، با این حال، استنباط بعضی مفسران آن بوده که مراد از تأویل در این آیه، غایت فعلی از آیات متشابه است نه غایت علمی، به هر حال اقوال ذیل در تفسیر آیه نقل شدهاست: ۱. مراد از ﴿وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ﴾ آن است که یهود میخواستند با استفاده از حساب جُمَّل درباره حروف مقطّعه، فرجام و پایان کار امّت پیامبر را بدانند. ۲. مرادآن است که میخواستند زمان نسخ احکام را بدانند. ۳. مراد از تأویل، پایان دنیا و وقوع قیامتاست[۶۲]. کاربرد تأویل در این آیه، با توجه به تقارن آن با مفاهیم محکم و متشابه و نیز نفی علم تأویل از غیر خدا و راسخان در علم، معرکهای از آراء را در حوزه معناشناسی و تفسیر قرآنکریم پدید آورده است؛ همچنین معانی اصطلاحی تأویل در حوزههای علم کلام، اصول فقه، تصوف، عرفان و باطنیگری همگی متأثر از بحث تأویل در این آیه است.
در سه مورد دیگر معنای «کلام» اراده نشده است، بلکه مراد از آن استقرار کلام در غایت فعلی آن است. در آیات ۵۲ ـ ۵۳ سوره اعراف دوبار واژه تأویله آمده که ضمیر آن به کتاب (= قرآن) باز میگردد. در این آیات، روز قیامت، زمان فرارسیدن تأویل قرآن معرفی شده است: ﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ﴾ [۶۳]. گفتنی است که مراد از کتاب با توجه به آیات قبل و بعد که درباره قیامت است، وعدهها و وعیدهای قرآن است و مراد از تأویل آنها، تحقق و وقوع وعدهها و وعیدهای قرآن در روز جزاست[۶۴].
در سوره یونس نیز واژه تأویل کاربردی شبیه همین کاربرد دارد؛ در این سوره، پس از بیان و ردّ سخن مشرکان که قرآن را غیر الهی دانستهاند آمده است: ﴿بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ﴾ [۶۵]. ضمیر در ﴿تَأْوِيلُهُ﴾ به «ما» در ﴿مَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ﴾ بازمیگردد که با توجه به سیاق، مفسّران مراد از آن را قرآن، اخبار قرآن از بهشت و جهنم و وعدهها و وعیدهای قرآن تفسیر کردهاند[۶۶]. طبق این نظر، مراد از تأویل، تحقق مفاد آیات قرآن در مورد بهشت و جهنم یا تحقق مطلقِ پیشگوییهای قرآن درباره امور آینده است. البته طبق نظر دیگری، مراد از ﴿مَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ﴾ آیات قرآن است که در آن صورت میتوان مراد از تأویل را معنای حقیقی این آیات دانست[۶۷]، از این رو برخی عبارت ﴿وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ﴾ را به «لم یکن معهم علم تأویله» معنا کردهاند[۶۸]. و با این معنا، تأویل را معادل تفسیر، یعنی غایت علمی آیات قرآن دانستهاند[۶۹].
در روایات نیز تأویل قرآن به معنای تحقق مفاد آیات و گزارشهای قرآن آمده است که مؤید کاربرد تأویل به معنای غایت فعلی کلام است. در روایتی آمده است که پیامبر اکرم(ص) درباره آیه ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا﴾[۷۰]. فرمود: این امر به وقوع خواهد پیوست؛ ولی هنوز تأویل آن نیامده (واقع نشده) است[۷۱]. در سخنی از عایشه نیز آمده است که گفت: پیامبر(ص) فراوان در رکوع و سجودشان میگفتند: "سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَ بِحَمْدِك" و بدین وسیله اوامر قرآن را محقق میساختند[۷۲]. سخن عایشه: «یتأوّل القرآن» بدین معناست که رسول خدا(ص) به فرمان الهی در سوره نصر: ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ﴾[۷۳]. عمل کرده، آنها را تحقق میبخشیدند. نَوَوِی نیز در شرح این عبارت میگوید: پیامبر(ص) به آنچه در قرآن بدان مأمور شده بود عمل میکرد[۷۴]. شیخ صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده است که آن حضرت درباره آیه ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾[۷۵]. فرمود: به خدا سوگند هنوز تأویل این آیه واقع نشده است، و تأویل آن واقع نخواهد شد تا آنکه قائم آل محمد(ع) ظهور کند[۷۶]. روشن است که عبارت "مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ" به معنای این است که تأویل آن واقع نشده و پس از ظهور امام عصر(ع) تحقق خواهد یافت.
نتیجهای که از بررسی همه موارد تأویل در قرآن به دست میآید آن است که واژه تأویل در همه موارد کاربرد در قرآن در معنای غیر مصدری (وصفی) به کار رفته است و مراد از آن، غایتی است که از موضوع مورد نظر اراده شده است. این غایت به حسب سیاق، گاهی غایتی علمی و گاهی غایتی فعلی است. غایت علمی در مورد کلام، مقصود متکلم و در مورد فعل، غرض و انگیزه فاعل و در مورد رؤیا، حقیقت رؤیا در عالم غیب است. غایتِ فعلی در مورد کلام، تحقق در ظرفِ استقرار زمانی، و در مورد فعل، فرجام و عاقبتِ آن، و در مورد رؤیا تحققِ حقیقت رؤیا در عالم خارج است.
درباره معنای تأویل در قرآن کریم دیدگاههای دیگری نیز از سوی صاحبنظران بیان شده است؛ علامه طباطبایی با توجه به حوزههای مختلف کاربرد تأویل در قرآن، بر آن است که در عرف قرآن تأویل حقیقتی است که هر چیزی متضمن آن، و وجودش مبتنی بر آن و برگشتش به آن است؛ مانند تأویلخواب، که به معنای تعبیر آن در عالم خارج است و تأویلحکم، که همان ملاک آن است «مصلحت واقعی که حکم از آن ناشی شده و سپس بر عمل به آن حکم مترتب میشود»، و تأویل فعل، که عبارت از مصلحت و غایت حقیقی آن مانند رجوع ضرب به تأدیب و رجوع رگ زدن به معالجه و تأویل واقعه که علت واقعی آن است[۷۷].[۷۸]
تأویل قرآن
بحثهای فراوانی در مورد «تأویلِ قرآن» و چند و چون آن صورت گرفته است. مجموع نظریات مطرح در اینباره را میتوان به طور کلی به دو محور قابل تقسیم دانست: ۱. تأویل قرآن از مقوله معناست. ۲. تأویل قرآن از مقوله واقعیت خارجی است. نظریه نخست، خود به سه نظریه تقسیم میشود: (۱): تأویل قرآن، معنا و مقصود خداوند از الفاظ و آیات قرآن است. (۲): تأویل قرآن، معنای خلاف ظاهر آیات قرآن است. (۳): تأویل قرآن، معانی باطنی قرآن است که در ورای معانی ظاهری قصد شده است. نظریه دوم نیز به دو نظریه قابل تقسیم است: (۱): مراد از تأویل قرآن، مصادیق عینی مفاهیم قرآنی است. (۲): تأویل قرآن، حقایق عینی عرشی است که مستندِ همه محتویات قرآن است. بنابراین، عمدهترین نظریات در مورد تأویل قرآن، ۵ نظریه است:
- مقصود خداوند از آیات قرآن: به نظر میرسد در برخی منابع کهن و روایات، تأویل مرادف با تفسیر به کار میرفته و به آیات متشابه نیز اختصاص نداشته است، چنان که در سدههای نخستِ اسلامی، اصطلاح تأویل بیش از اصطلاح تفسیر به کار میرفته است؛ برای مثال، وقتی ابن عباس میگوید: من از زمره راسخان در علم هستم و تأویل قرآن را میدانم[۷۹]. یا مجاهد میگوید: علما به تأویل قرآن آگاهاند[۸۰]. مرادشان از تأویل، تفسیر قرآناست. روایات ذیل حاکی از آن است که در متون اولیه اسلامی تأویلِ کلام معادلِ معنا و مقصود گوینده به کار میرفته و گاهی به مفهوم و مدلول لفظ، اعم از مطابقی و التزامی، و گاهی نیز به مصادیق مورد نظر اطلاق میشده است.
- معنای خلاف ظاهر: کاربرد تأویل در سوره آل عمران در مورد آیات متشابه سبب شده است که مفسران و متکلمان مسلمان تأویل را تنها در حوزه آیات متشابه در نظر گرفته، تعریفی خاص از آن عرضه کنند. بعدها اصولیان، به ویژه اصولیان اهل سنت آن را تعمیم داده، آن را در مورد هر واژهای که به دلیلی معنای ظاهرش مراد نباشد، به کار بردند، بر همین اساس، متکلمان در هر آیه اعتقادی و اصولیان در هر آیه فقهی که به نظر آنها معنای ظاهری آنها مورد نظر خداوند نیست گفتهاند که این آیات نیاز به تأویل دارد؛ یعنی باید لفظ را از معنایش اعراض داد و بر معنای خلافِ ظاهرش حمل کرد. به گفته برخی مفسران این معنا از سایر معانی واژه تأویل شایعتر است، به طوری که نزد متأخران گویی لفظ مذکور حقیقتِ در همین معناست[۸۱]؛ گویا در میان منابع لغوی برای نخستین بار در قرن ششم ابن اثیر در کتاب نهایه مینویسد: مراد از تأویل، بازگرداندن ظاهر لفظ از معنای اصلی است به معنایی که دلیل بر آن قائم است که اگر دلیل نباشد نباید از معنای ظاهری لفظ دست کشید[۸۲]. او این معنا را از قول افرادی چون سُبکی، ابن کمال و ابن جوزی میآورد که همگی در دانشهایی چون فقه، کلام و حدیث شهرت دارند.
- معنای باطنی قرآن: این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا میکند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی قرآنکریم دانسته، در همه آیات قرآن ساری و جاری میداند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهدهدار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهدهدار کشف معانی باطنی قرآن میدانند. ابو طالب تَغْلَبی در این باره مینویسد: تفسیر، بیان معنای وضعی لفظ است؛ حقیقی باشد یا مجازی؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است، پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد است، در حالی که تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است؛ زیرا لفظ، کاشف از مراد است و کاشف، دلیل است؛ مانند ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ [۸۳]. که تفسیرش این است که مرصاد از «رصد» است و وقتی گفته میشود: رَصَدْتُه یعنی او را تحت نظر و مراقبت گرفتم؛ و تأویلش این است که باید از سبک شمردن امر خداوند پرهیز کرد و برای حضور در محضر حق آماده شد[۸۴]. جرجانی تعریفی دیگر عرضه کرده که معانی تأویلی را معانی محتمل در ورای معنای ظاهری دانسته است. وی میگوید: تفسیر، بیان شأن و سبب نزول همراه با معنای آیه است، به طوری که لفظ آیه به روشنی بر آن دلالت کند، در حالی که تأویل، بازگرداندن لفظ از معنای ظاهری آن به معنای محتمل است، در صورتی که آن معنا موافق کتاب و سنت باشد؛ مانند ﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ﴾ [۸۵]. که اگر مراد از آن بیرون آوردن پرندهاز تخم باشد، تفسیر و اگر مراد بیرون آوردن مؤمن از کافر و عالم از جاهل باشد، تأویل است[۸۶].
- حقایق خارجی و مصادیق عینی مورد نظر: کاربرد واژه تأویل به معنای تحقق وعدهها و وعیدهای قرآن در برخی از آیات و نیز همین نوع کاربرد در برخی روایات سبب شده تا در نزد برخی این نظریه قوّت گیرد که اساساً تأویل در اصطلاح قرآن ناظر به حوزه معناشناسی گزارههای قرآنی نیست، بلکه در همه مواردی که تأویل به قرآن اضافه شده و از جمله آیه ۷ سوره آلعمران، حقیقت خارجی مفاهیمِ قرآنی اراده شده است. ابن تیمیه در آثار خود بر این نظریه تأکید ورزیده، معتقد است که تأویل، لفظِ مشترک بین سه معناست: ۱. حقیقت خارجی. ۲. تفسیر و بیان. ۳. معنای خلاف ظاهر[۸۷]. او میگوید که قرآن تأویل را صرفاً در معنای اول به کار برده است؛ ولی صحابه و بزرگان سَلَف، آن را در معنای دوم نیز به کار میبردهاند و بالاخره معنای سوم از تأویل، اصطلاح متأخران است و اصلا در قرآن و کلام پیامبر و گفتار سَلَف به این معنا از تأویل اشاره نشده است[۸۸].
- حقایق عرشی مستندِ محتویات قرآن: این نظریه نیز بر آن است که اصطلاح تأویل در قرآن اصلا در حوزه معناشناسی قرآن به کار نرفته است، بلکه قرآن مستند به حقایق خارجی و عرشی است که آن تأویل قرآناست. علامه طباطبایی، مبتکر این نظریه تصریح میکند که تأویل قرآن، نه از سنخ الفاظ است، و نه از سنخ معانی و مدلولهای الفاظ و نه از سنخ مصادیق خارجی مفاهیم و گزارههای قرآن، بلکه از امور خارجی است که قرآن از آن ناشی شده است[۸۹]. تأویل قرآن در دیدگاه ایشان، حقایقی خارجی است که آیات قرآن در معارف، شرایع و سایر بیاناتش، اعم از حکم، موعظه یا حکمت و نیز محکم و متشابه بدان مستند است[۹۰]. ایشان میگوید: از آیات شریفه قرآن به دست میآید که ماورای این قرآن، که آن را میخوانیم و معانی آن را میفهمیم، امر دیگری است که نسبت آن با قرآن، نسبت روح به جسد و مُمَثَّل با مَثَل است که خداوند آن را «کتاب حکیم» نامیده است و همه مضامین و معارف قرآن به آن مستند است[۹۱]. یادکردِ این نکته لازم است که علاّمه طباطبایی تأویل را اوّلا و بالذات، وصف متعلّق خارجی آیات میداند نه وصف خود آیات. حال این سؤال پیش میآید که متعلق آیات چیست؟ پاسخ این است که آیات قرآن دو دستهاند: اِخبار و انشاء؛ اخبار، از امور خارجی حکایت میکند و انشاء، به افعال و امور خارجی تعلق میگیرد. آنچه که حقیقتاً تأویل دارد، آن امور خارجی است که اخبار از آنها حکایت میکند و انشاء به آنها تعلق میگیرد[۹۲]؛ به طور مثال، وقتی کسی به خادمش میگوید: «آب بیاور»، اگر این جمله انشایی را در نَفْسِ گویندهاش تحلیل کنیم، به حقایق و در نهایت به حقیقتی میرسیم که باعث انشای این حکم شده است و تأویل این حکم به شمار میآید. مراحلی که نَفْس در انشای این حکم پیموده، بدین ترتیب است: ۱. انسان در ذات و فطرت خود کمالجوست. ۲. این حقیقت خارجی، یعنی کمال خواهی اقتضا میکند که انسان حفظ و بقای خود را بخواهد. ۳. میل به بقا باعث میشود که انسان آنچه را که از بدنش تحلیل میرود جایگزین کند. ۴. این امر نیز سبب میشود که انسان غذای لازم را مصرف کند. ۵. مصرف غذا باعث تشنگی میشود. ۶. تشنگی باعث میشود که فردِ تشنه آب را طلب کند و به خادمش بگوید: «آب بیاور»، بنابراین در این مثال، «تشنگی» که حقیقتی خارجی است و سبب انشای حکم «آب بیاور» شده دارای تأویل است و آن نیز حقیقتی خارجی است که همان «خصلتِ کمال خواهی» است که در طبیعت و فطرت انسان وجود دارد[۹۳].
نتیجه آنکه تحلیل علامه از تأویل قرآن، تحلیلی کاملا متین است، در صورتی که به کلام خدا به عنوان فعل خداوند نگریسته شود؛ اما سخن در این است که آیا آنچه در آیه ۷ سوره آل عمران به عنوان تأویل قرآن یا تأویل آیات متشابه آمده، این معنا از تأویل را قصد کرده است یا نه. با توجه به سیاق آیه و نیز روایات فراوانی که در مورد آن وارد شده، به نظر میرسد که تأویل در این آیه مربوط به حوزه معناشناختی قرآنکریم است. * آنچه در این بخش در مورد تأویل قرآن آمد از باب کاربردها و اصطلاحات مختلف است. همه موارد یاد شده از نظر زبانشناختی قابلیت آن را دارند که معنای لغوی تأویل بر آنها منطبق شود. مهم آن است که آیا اصطلاح «تأویل قرآن» در خود قرآن با کدام اصطلاح سازگاری بیشتری دارد. همان طور که در بخش کاربردها گذشت اصطلاح تأویل قرآن به دو معنا در قرآنکریم به کار رفته است: یکی مربوط به حوزه معناشناسی آیات قرآن است که در آنجا معانی و مصادیقِ مقصود از آیات را دربرمیگیرد، و دیگری مربوط به تحقق مفاد گزارههای قرآنی، اعم از وعدهها، وعیدها و اخبار در ظرف زمانی مورد نظر خودشان است[۹۴].
تأویل در دانشنامه معاصر قرآن کریم
واژة تأویل از واژههایی است که در ادبیات قرآنی اهمیت بسزایی داشته و در حوزههای معرفت دینی همچون تفسیر، کلام، فقه، فلسفه و عرفان جایگاه ویژهای دارد.
تأویل از ریشه (أول) و به معنای رجوع و سرانجام امر است. راغب اصفهانی میگوید: تأویل، برگرداندن شیء به غایتی است که از آن اراده شده است، چه قول باشد چه فعل[۹۵]. بعضی تأویل و تفسیر را یکی دانستهاند؛ بعضی نیز میان آن دو تفاوت قائل شده و تفسیر را در مورد شرح واژهها و الفاظ و تأویل را در مورد معانی به کار بردهاند. تأویل در اصطلاح فقها و دیگران نیز به معنی تفسیر کردن آیه یا حدیث به معنایی جز آنچه که از ظاهر لفظ فهمیده میشود، آمده است[۹۶].
ابن تیمیه میگوید: معرفت به خیر، شناخت تفسیر قرآن، و معرفت به مخبرٌ به، شناخت تأویل قرآن است. خبر، دارای یک صورت علمی در ذهن و نفس انسان است که همان «معنا» نامیده میشود، این معنا به نوبه خود دارای یک حقیقت ثابت در خارج از ذهن و نفس است. لفظ نخست بر معنای ذهنی دلالت میکند و سپس به واسطه معنای ذهنی، بر حقیقت خارجی دلالت میکند، صورت علمی لفظ را تفسیر، و حقیقت خارجی آن را تأویل گویند؛ لذا شناخت صورت علمی، عبارت از تفسیر قرآن، و شناخت حقیقت خارجی، همان تأویل قرآن است.
شایان توجه این که، یکی از تفاوتهای اساسی میان تفسیر و تاویل قرآن از دیدگاه علمای متأخر، این است که آگاهی از تفسیر همه آیات قرآن، ممکن است، اما تأویل برخی آیات را کسی جز خداوند نمیداند[۹۷].
ابن تیمیه در مورد فهمیدن تفسیر همه آیات قرآن میگوید: معنای هیچ آیهای از قرآن، مبهم و غیرقابل فهم نیست[۹۸]. خداوند قرآن را نازل نموده تا مردم آن را بدانند و بفهمند و در آن تدبر نمایند؛ همچنین در محکم و متشابه آن تفکر کنند، گرچه تأویل آن را ندانند[۹۹]؛ لذا نفی دانستن تأویل، نفی دانستن معنا نیست. خداوند میفرماید: ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۰۰] و نیز فرموده: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۰۱]. پس خداوند مردم را تشویق و ترغیب به تدبر، تفکر و تعقل در آیات نموده و آیهای از قرآن از این حکم مستثنا نیست و شامل کلیه آیات قرآن میباشد، چنان که میفرماید: ﴿لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۱۰۲]. کلمه ﴿آيَاتِهِ﴾ در این آیه، عموم آیات محکم و متشابه قرآن را در بر میگیرد و تا معنای آیهای فهمیده نشود، چگونه میتوان در آن تدبر کرد. و نیز میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۱۰۳]. کاملاً روشن است که نفی وجود اختلاف از ساحت قرآن ممکن نیست مگر آنکه امکان تدبر در تمامی آیاتش وجود داشته باشد، وگرنه تدبر در برخی آیات موجب این حکم نمیشود که بگوییم: هیچ آیهای از قرآن با آیات دیگر آن اختلاف ندارد؛ زیرا ممکن است آیهای که مورد تدیر واقع نشده با آنچه مورد تدبر قرار گرفته، مخالف باشد[۱۰۴].
در تأویل سه نظر شاخص وجود دارد: از جمله کسانی که نظریه ویژهای درباره تأویل داشته و در نوشتهها و آثار خود در این باره مفصلاً بحث نموده، تقی الدین ابن تیمیه است. وی میگوید: تأویل لفظ مشترک بین سه معنا است:
- حقیقت خارجی که همان مقصود خداوند از تأویل قرآن است؛
- تفسیر و بیان. علمای سلف مانند ابن عباس و مجاهد، تأویل را به این معنا به کار بردهاند؛
- معنای خلاف ظاهر که اصطلاح متأخران است. همو میگوید: به طور کلی بزرگان سلف، تأویل را به دو معنا به کار بردهاند:
- تفسیر و بیان معنای کلام، چه موافق ظاهر لفظ باشد و چه مخالف آن. بنابراین نزد گروهی از گذشتگان واژههای «تأویل» و «تفسیر» مترادف یا متقارب المعنی هستند. برای مثال، وقتی ابن عباس میگوید: من از جمله راسخان در علم هستم و تأویل قرآن را میدانم، و یا مجاهد میگوید:علما به تأویل قرآن آگاهند، مرادشان از تأویل، همان تفسیر است.
- حقیقت خارجی اثر واقعی محسوس از مدلول کلمه. قرآن واژة تأویل را در همین معنا به ار برده است؛ برای مثال، منظور از تأویل در آیه: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ﴾[۱۰۵] وقوع اخبار قرآن درباره قیامت بهشت و جهنم انواع نعمت و عذاب است. پس وقوع این موارد، تأویل اخبار قرآن درباره وعده و وعید بهشت و جهنم است[۱۰۶]. این گونه تفسیر از این آیه و آیاتی نظیر این از ابن عباس، مجاهد، سدّی و قتاده نقل شده است.
ابن تیمیه برای اثبات نظر خود در این باره، روایتی از پیامبر اکرم(ص) را به عنوان شاهد آورده است، بدین مضمون که وقتی آن حضرت آیه: ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ﴾[۱۰۷] را تلاوت کرد، فرمود: "أمّا إنها كائنة ولم يأت تأويلها بعد"[۱۰۸]؛ = آگاه باشید که این امر به وقوع خواهد پیوست و هنوز تأویل آن نیامده [و واقع نشده] است[۱۰۹].
علامه طباطبایی میگوید: تأویل یک شیء (از جمله قرآن) از سنخ مفاهیم لفظی نیست بلکه حقیقتی است عینی و خارجی که آن شیء از آن سرچشمه میگیرد. تأویل قرآن عبارت از حقیقت یا حقایقی است که در نزد خداوند بوده و از مختصات غیب است. ایشان ذیل آیه ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۱۱۰] به تفصیل موضوع تأویل را با مروز در آیات مشتمل بر این واژه بررسی کرده و تأویل را در قرآن ناظر به امر خارجی واقعی دانسته است. به اعتقاد وی - و برخلاف دانشمندان متأخر که تأویل را مخصوص آیات متشابه میدانند - همه آیات قرآن از محکم و متشابه، دارای تأویل است و این تأویل به هیچ وجه، کاربرد لفظ در معنایی مخالف با معنای ظاهری آن نیست، و این کاربرد برای واژة تأویل - یعنی اطلاق التأویل وارادة المعنی المخالف للظاهر - کاربردی متأخر نسبت به زمان نزول قرآن دارد.
همچنین ذیل آیات دیگری چون ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾[۱۱۱]، ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ﴾[۱۱۲]، ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۱۱۳]، ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا﴾[۱۱۴] نیز بر این ادعا که واژه تأویل در قرآن، ناظر به امر عینی است و فقط در این معنا به کار رفته، تأکید و تصریح مینماید که تمام انواع بیانات قرآنی مانند حکم، حکمت و موعظه، مستند به حقیقتی متعالی است که در قالب الفاظ نمیگنجد[۱۱۵].
محمد هادی معرفت میگوید: خصوصیات موارد نزول / شأن نزول آیات، موجب تخصیص در مفاد آنها نمیگردد و باید جنبه عمومی آیات را مدنظر قرار داد و از همین جنبهها، برداشتهای کلی و همه جانبه را استفاده نمود. این گونه برداشتهای کلی و همه جانبه را «تأویل» میگویند و بدین گونه، قرآن برای همیشه قابل انطباق بوده و موارد مشابه، در هر زمان و مکان، مشمول عموم آیه قرار میگیرد. از این رو، جنبه خاص آیه را که به موردی خاص نظر دارد «تنزیل» میگویند در مقابل «تأویل» که همان جنبههای عمومی و برداشتهای کلی آیه است.
بنابراین تمامی آیات قرآن دارای تأویل به این معنی میباشد؛ در حالی که تأویل به معنای توجیه نمودن، مخصوص آیات متشابه است. همین برداشتهای کلی و همهجانبه که به نام «تأویل» خوانده میشود با نام «بطن» نیز گفته میشود، در مقابل «ظَهر» که همان معنای ظاهری کلام است و با استفاده از قرائن خاص به دست میآید. اصطلاح ظهر و بطن از روز اول، مرادف اصطلاح تنزیل و تأویل بوده است، پیغمبراکرم(ص) فرمود: «مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ»، «در قرآن آیهای نیست مگر آنکه علاوه بر دلالت خاص و ظاهری آن، دلالتی دیگر، گستردهتر و همهجانبه در بردارد». از امام باقر(ع) پرسیدند: مقصود از ظهر و بطن چیست؟ فرمود: «ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ...»، «ظهر تنزیل قرآن و بطن تأویل آن میباشد»[۱۱۶].
محمد هادی معرفت همچنین در مبحث مبسوط محکم و متشابه کتاب «التمهید» به بحث تأویل در قرآن پرداخته و معتقد است که تأویل قرآن دارای دو معنا است:
- توجیه لفظ متشابه یا توجیه کار شبههناک؛ با این توضیح که متشابه در اصطلاح قرآنیاش به لفظی اطلاق میگردد که دارای چند معنی باشد، و گویی شخص تأویل کننده، لفظ را از معنای ظاهری متشابه آن برمیگرداند و به سوی معنایی که خاستگاه آن است هدایت میکند، و احتمال دارد تشخیص او در این خاستگاه، نادرست باشد یا حکمت کاری را که ظاهر آن شبههناک بوده بیان میکند.
- بازگویی معانی درونی آیات؛ چراکه طبق حدیث، قرآن ظاهر و باطن دارد. سپس ایشان با یادآوری این موضوع که تأویل در همه آیات قرآن جاری است، توضیح میدهد که هر دو معنای اصطلاحی تأویل از قبیل معنا و مفهوم است؛ معنایی که در ظاهر لفظ پنهان مانده و برای دسترسی به آن باید دلیلی روشن و خارج از این لفظ ارائه نمود. با توجه به این توضیحات، استاد معرفت نظر ابن تیمیه را نقد و رد کرده است. همچنین نظر علامه طباطبایی را که مانند ابن تیمیه تأویل و از جمله تأویل قرآن را ناظر به حقیقتی عینی و نه از مقوله لفظ و معنا میداند، نادرست خوانده است[۱۱۷].
وجوه معانی تأویل در قرآن کریم:
- تفسیر آیات بر طبق امیال و افکار شخصی؛ مراد و مقصود نهایی خداوند از آیات متشابه: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۱۱۸].[۱۱۹] ابن فارس، تأویل در این آیه را به معنای مدت دوام امت اسلام دانسته و توضیح داده که یهودیان برای استخراج دوره بقای امت اسلام از حساب جُمّل بهره گرفتند و این آیه به تلاش باطل آنان اشاره دارد[۱۲۰]. فیروزآبادی هم در معنای آن میگوید: ﴿وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ﴾ یعنی حکومت محمد یا نهایت حکومت او را کسی جز خدا نمیداند[۱۲۱].
- عاقبت و نتیجه کار: ﴿ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴]. برخی آن را به معنای «معنی و ترجمه» و برخی دیگر به معنای «ثواب آخرت» گرفتهاند[۱۲۵].
- حقیقت قیامت و معاد و وعده و وعید: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ﴾[۱۲۶]، ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ﴾[۱۲۷].[۱۲۸]
- تعبیرخواب، خوابگزاری: ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ﴾[۱۲۹].[۱۳۰] و[۱۳۱]. برخی چون فخر رازی میگویند: مراد از تأویل «آگاهی از عواقب امور» است[۱۳۲].
- تحقق یافتن، راست آمدن: ﴿وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا﴾[۱۳۳].[۱۳۴]
- حقیقت کیفیت، ماهیت و مقدار: ﴿قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا﴾[۱۳۵].[۱۳۶].[۱۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ تهذیباللغه، ج۱۵، ص۴۳۷؛ لسانالعرب، ج۱۱، ص۳۳، «اول».
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۸، «اول».
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۸، «اول».
- ↑ جامع البیان، ج۳، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۰۰؛ قانون تفسیر، ص۳۳.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ تهذیب اللغه، ج۱۵، ص۴۴۰.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ مفردات، ص۹۹، «اول».
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۶۰؛ الصحاح، ج۴، ص۱۶۲۸، «اول».
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۷۹.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۷۹.
- ↑ جامع البیان، ج۳، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
- ↑ "هو ردّ الشئ إلی الغایة المرادة منه علماً کان أو فعلا"؛ مفردات، ص۹۹، «اول»؛ بصائر ذویالتمییز، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ معنای متن، ص۳۸۲.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۶۴، «اول».
- ↑ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۷۵؛ تاج العروس، ج۱۴، ص۳۲، «اول».
- ↑ هر خبر را قرارگاهی است و زودا که بدانید؛ سوره انعام، آیه ۶۷.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۸۹ ـ ۹۲.
- ↑ و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه ۲۱.
- ↑ و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب میدیدم که شراب میاندازم و دیگری گفت: من در خواب میدیدم که روی سرم نان میبرم، پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران میبینیم. یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام؛ سوره یوسف، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ گفتند خوابهایی پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان را نمیدانیم. و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه میکنم، مرا به زندان یوسف بفرستید!؛ سوره یوسف، آیه ۴۴ - ۴۵.
- ↑ و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است. پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۰.
- ↑ و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ وجوه القرآن، ص۱۵۹.
- ↑ و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه ۲۱.
- ↑ پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
- ↑ و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد؛ سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم؛ سوره یوسف، آیه ۲۱.
- ↑ پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
- ↑ ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران میبینیم. (یوسف) گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ سوره یوسف، آیه ۳۶ - ۳۷.
- ↑ گفتند خوابهایی پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان را نمیدانیم. و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه میکنم، مرا به زندان یوسف بفرستید!؛ سوره یوسف، آیه ۴۴ - ۴۵.
- ↑ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است؛ سوره یوسف، آیه ۴۱.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۱۶۷؛ مخزن العرفان، ج۱۳، ص۱۵۲.
- ↑ فتح القدیر، ج۳، ص۳۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۸۹، ۹۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۳۲۰؛ الجوهر الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ المیزان، ج۱۱، ص۸۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۳۲۰؛ الجوهرالثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۷۲.
- ↑ فتح القدیر، ج۳، ص۱۴؛ الکاشف، ج۴، ص۲۸۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۲۱۷؛ بیان السعاده، ج۲، ص۳۴۷.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۹۲ ـ ۹۳.
- ↑ و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید؛ سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است؛ سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد؛ سوره کهف، آیه ۷۸.
- ↑ و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است؛ سوره اسراء، آیه ۳۵.
- ↑ جامع البیان، ج۵، ص۲۱۰؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۳۹.
- ↑ گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد؛ سوره کهف، آیه ۷۸.
- ↑ و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۵؛ الکشاف، ج۲، ص۷۳۱.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۹۳ ـ ۹۴.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ هنگامی که عذاب ما به آنان رسید سخنشان جز این نبود که گفتند ما ستمگر بودیم؛ سوره اعراف، آیه ۵.
- ↑ بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همینگونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود؛ سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ روشهای تأویل قرآن، ص۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ جامع البیان، ج۳، ص۲۴۷؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۰۰.
- ↑ و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند. آیا جز فرجام آن را چشم میدارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجیهایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده میشویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ بیگمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است؛ سوره اعراف، آیه ۵۲ -۵۳.
- ↑ جامعالبیان، ج۸، ص۲۶۵؛ تفسیرابن کثیر، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ روح المعانی، ج۱۱، ۱۷۵.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۶۶.
- ↑ زادالمسیر، ج۴، ص۳۳.
- ↑ البحرالمحیط، ج۶، ص۵۹؛ تفسیرابنکثیر، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد؛ سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ سنن الترمذی، ج۴، ص۳۲۷.
- ↑ "کان رَسولُ اللّهِ یکثِرُ اَنْ یقُولَ فِی رُکوعِهِ و سُجُودِهِ: سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَ بِحَمْدِك، اللّهُمَّ اغْفِرلِی، یتَأوّل القرآن"؛ صحیحالبخاری، ج۶، ص۵۰؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای؛ سوره نصر، آیه ۳.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج۴، ص۲۰۱.
- ↑ اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد؛ سوره فتح، آیه ۲۸.
- ↑ "وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِم "؛ کمال الدین، ص۶۷۰.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۳ ـ ۲۹؛ ج۱۳، ص۳۴۹.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۹۴ ـ ۹۶.
- ↑ جامعالبیان، ج۳، ص۲۴۹.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۰.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۴۴.
- ↑ النهایه، ج۱، ص۸۰، «اول».
- ↑ بیگمان پروردگارت در کمینگاه است؛ سوره فجر، آیه ۱۴.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۸۱؛ مقدمه فی اصول التفسیر، ص۸ـ۹.
- ↑ زنده را از مرده بیرون میآورد؛ سوره انعام، آیه ۹۵.
- ↑ مقدمه فی اصول التفسیر، ص۱۱.
- ↑ الاکلیل، ص۲۳.
- ↑ الاکلیل، ص۱۰، ۱۲، ۱۶، ۲۸.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۴۹، ۵۲، ۵۴، ۶۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۴۹.
- ↑ الکلیل، ص۵۳ ـ ۵۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۴ ـ ۲۵، ۲۷.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۵۲.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، تأویل، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۹۶ ـ ۱۰۹.
- ↑ مفردات، ۹۹ ماده اول.
- ↑ دائرةالمعارف الاسلامیه، ج۴، ص۵۲۴.
- ↑ الاکلیل، ص۲۱.
- ↑ الاکلیل، ص۲۳.
- ↑ الاکلیل، ص۲۱.
- ↑ «الف، لام، را؛ این آیات کتاب روشنگر است * ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۱-۲.
- ↑ «و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ «تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ الاکلیل، ص۱۲، ۱۳ و ۳۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۳.
- ↑ الاکلیل، ص۱۶، ۱۲، ۱۰، ۲۸.
- ↑ «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ وجوه قرآن، ج۵، ص۳۳۴۵؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۳۲۷، ح۵۰۶۱.
- ↑ الاکلیل، ص۳۳.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «آیا جز فرجام آن را چشم میدارند ، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند؛ آیا ما میانجیهایی داریم تا برای ما میانجیگری کنند یا باز گردانده میشویم تا جز آن کنیم که پیشتر میکردیم؟ بیگمان (اینان) به خود زیان رساندند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید شده است» سوره اعراف، آیه ۵۳.
- ↑ «بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همینگونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ «و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۷ و ۴۹.
- ↑ فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش۹ و ۱۰، ص۵۸.
- ↑ التمهید، ج۳، ص۲۸۔۳۴.
- ↑ «اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، کلمات القرآن، ص۴۰؛ نثر طوبی، ج۱، ص۵۳.
- ↑ الصاحبی فی فقه اللغه، ص۱۹۳.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ «این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ نیز: اسراء/۳۵، کهف/۷۸ و ۸۲.
- ↑ الوجوه و النظائر فی القرآن، ص۱۸۸.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ «آیا جز فرجام آن را چشم میدارند، روزی که فرجام آن برسد آنان که پیشتر آن را فراموش کرده بودند» سوره اعراف، آیه ۵۳.
- ↑ «بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همینگونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۱۳۷.
- ↑ «و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند» سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ نیز: آیات ۴۵، ۴۳، ۳۶، ۲۱ و ۱۰۱.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۱۹۱؛ وجوه قرآن، ص۵۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۳۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ذیل آیه ۶ سوره یوسف.
- ↑ «و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ وجوه قرآن، ص۵۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ «(یوسف) گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم» سوره یوسف، آیه ۳۷.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۱۸۸؛ جامع البیان، ذیل آیه ۳۷ یوسف.
- ↑ سرمدی، محمود، تأویل، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 407-409