مکر و فریبکاری در جامعه‌شناسی اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

“مکر” در فارسی بیشتر به نقشه‌های شیطانی، فریبنده و زیان‌بخش اطلاق می‌شود و در لغت عرب به هر نوع چاره‌اندیشی و تدبیر اعم از خوب و مفید یا بد و زیان‌آور اطلاق می‌گردد[۱]. علامه طباطبایی می‌نویسد: مکر به معنای به کاربردن حیله برای منصرف کردن کسی از مقصودش می‌باشد، و این به دو صورت است: یکی ممدوح و یکی مذموم. مکر ممدوح آن است که به منظور عمل صحیح و پسندیده‌ای انجام شود. مکر مذموم آن مکری است که به منظور عمل قبیح و ناپسندی به کار می‌رود[۲]. قرآن کریم در آیات متعدد از مکر و فریب مذموم نهی کرده است. قبح مکر موقعی بیشتر آشکار می‌گردد که با هدف گمراه ساختن و انحراف دیگران از طریق حق و اغفال توده‌های ضعیف صورت گیرد. مکر منسوب به خداوند نه مکر ابتدایی که مکر تقابلی برای خنثی‌سازی مکر مکاران است و به مقتضای حکمت و عدالت، ضرورت آن در نظام احسن الهی اجتناب‌ناپذیر است.

واژه قرآنی دیگر، واژه “خدعه” است که به معنی پنهان کردن چیزی است که باید آشکار و معلوم باشد؛ برای نمونه، اظهار ایمان و طاعت با وجود کفر و نفاق درونی، خدعه کردن با خداست[۳]. واژه “کید” نیز با قرابت بیشتر به هر نوع اندیشه و تدبیر عملی بر زیان دیگران اطلاق می‌شود؛ از این‌رو، سه عنصر مقوم در آن ملحوظ است: تدبیر، عمل و قصد اضرار به دیگران. کید از ناحیه خداوند، یعنی تدبیر بر وفق نظام تقدیر تام و ثابت الهی در مقابل کید دیگران. اقدام خداوند به کید، متمم نظام احسن عالم و مانع حدوث اختلال و باطل کننده کید زیان‌بخش خائنان است[۴].[۵]

آیات قرآنی مرتبط

  1. غافل نبودن خدا از مکر مکاران: وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ[۶].
  2. ابتلای مکاران به نتیجه‌های مکر خویش: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ[۷].
  3. تهدید خداوند به مکر متقابل با مکاران: وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۸].
  4. در آیاتی نیز مکر و فریب مستکبران زمینه‌ساز کفر مستضعفان معرفی شده است[۹]. مکاران، در برخی آیات به نزول عذاب الهی در دنیا[۱۰] و ابتلای به عذاب سخت اخروی تهدید شده‌اند[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۷۲.
  2. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۶.
  3. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۳، ص۳۴.
  4. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱۰، ص۱۶۱.
  5. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۷۵.
  6. «و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.
  7. «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  8. «آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  9. وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «ناتوان شمرده‌شدگان به گردنکشان می‌گویند: بلکه نیرنگ شب و روز شما بود که به ما فرمان می‌دادید به خدا کفر بورزیم و برای او شریک قرار دهیم؛ و چون عذاب را بنگرند پشیمانی را آشکار می‌دارند؛ و ما غل‌ها را بر گردن کافران می‌نهیم، آیا کیفری جز آنچه می‌کردند خواهند دید؟» سوره سبأ، آیه ۳۳.
  10. قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ «به راستی، کسانی پیش از ایشان نیرنگ باختند آنگاه خداوند بنیان آنان را از پایه برکند و بام از فراز سرشان بر آنها فرود آمد و عذاب از جایی که درنمی‌یافتند به آنان فرا رسید» سوره نحل، آیه ۲۶.
  11. وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ «و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  12. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۷۵.