تربیت اخلاقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = تربیت
| موضوع مرتبط = تربیت
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[تربیت اخلاقی در معارف و سیره معصوم]]
| مداخل مرتبط = [[تربیت اخلاقی در تربیت اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =
}}
}}


==اهمیت تربیت اخلاقی==
'''[[تربیت اخلاقی]] و [[تزکیه نفس]]''' از موضوعات مهمی است که در [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی به آن پرداخته شده و یکی از اهداف اساسی [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تزکیه نفس [[انسان‌ها]] از آلودگی‌ها بیان شده است و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز مأموریت خود را تکمیل [[مکارم اخلاق]] شمرده است. تربیت اخلاقی مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی است که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] و پرورش [[گرایش‌ها]] و [[فضیلت‌های اخلاقی]] در متربی، انجام می‌دهد. برخی از اصول اخلاقی عبارت است از: درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و [[تربیت دینی]]؛ [[تهذیب]] ظاهر و [[باطن]]؛ [[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]] و غیره. برخی از روش‌های تربیت [[اخلاقی]] نیز عبارت است از روش‌های زمینه‌ساز مانند: پرهیز دادن متربی از محیط‌های ناسالم؛ پرهیز از [[معاشرت]] با صاحبان [[رذائل]]؛ ایجاد فضای اخلاقی در [[جامعه]]؛ [[محبت]] و [[احسان]]؛ روش‌های پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی مانند: ترغیب و ترهیب؛ تحریک انگیزه‌های [[ایمانی]]؛ ارائه [[الگو]]؛ [[امر]] به [[فضیلت‌ها]] و [[نهی]] از رذیلت‌ها؛ [[نظارت]] و مراقبت؛ [[محاسبه]] و [[مراقبه]] نفس. از روش‌های [[اصلاح]] رذائل نیز می‌توان از برخی موارد نام برد مانند: اغماض و چشم‌پوشی؛ [[تذکر]] دادن؛ [[وعده]] [[پاداش]] دادن؛ برخورد تند و ایجاد فشار [[اجتماعی]].
[[خداوند]] در [[قرآن]] بعد از ده [[سوگند]] که آخرین آن سوگند به [[نفس انسانی]] است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و [[ناشایست]] را به نفس انسانی [[الهام]] کرده، می‌‌فرماید:
{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه 9-10.</ref>.
شاید به همین سبب خداوند یکی از اهداف اساسی [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] را [[تزکیه نفس]] [[انسان‌ها]] از آلودگی‌ها بیان کرده است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه 2.</ref>.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز [[مأموریت]] خود را تکمیل [[مکارم اخلاق]] شمرده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَكَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.</ref>؛ «همانا [[مبعوث]] شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم».
با وجود این، اهمیت [[اخلاق]] و تربیت اخلاقی، اختصاص به [[اسلام]] و جامعه‌های [[اسلامی]] ندارد. [[تجربه]] نشان داده است که [[انسان]]، خواه [[متدین]] به [[دینی]] آسمانی باشد یا نباشد، هیچ‌گاه در دوره مدرن و پسامدرن، [[بی‌نیاز]] از اخلاق و تربیت اخلاقی نیست. در دوران معاصر، در کشورهای [[غربی]] به دنبال پیشرفت‌هایی که در زمینه [[علوم تجربی]] به دست آمد، به تدریج [[اصول اخلاقی]] و توجه به [[فضائل]] و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، کم‌رنگ و حتی در مواردی نیز با اخلاق و [[فضائل اخلاقی]] [[مبارزه]] شد، اما اخیراً به سبب آسیب‌های جدی‌ای که از این ناحیه به [[سلامت جامعه]] و افراد وارد شده است، توجه به اخلاق و فضائل اخلاقی و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است.


لیکونا<ref>Lickona، Thomas..</ref> در این زمینه می‌گوید: واقعاً ما را چه می‌شود؟ نوزادان در آشغال‌دانی، یک و نیم میلیون سقط جنین در هر سال، افزایش مداوم سوءاستفاده‌های جنسی و [[بدنی]] از [[کودکان]]، در [[فقر]] به سر بردن یک چهارم کودکان. نسل‌های [[آینده]] ما در پنجاه یا صد سال بعد این امور را چگونه خواهند دید؟... نظرسنجی‌ها یکی پس از دیگری نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای از [[مردم]] [[آمریکا]] به این نتیجه رسیده‌اند که این [[کشور]] دچار [[انحطاط]] [[معنوی]] و [[اخلاقی]] شده است. این [[درک]] و [[حس]] رو به [[رشد]] وجود دارد که [[مدارس]]، [[خانواده‌ها]]، [[کلیساها]]، همه انجمن‌ها و گروه‌ها - آنهایی که در طول [[تاریخ]] [[مسئول]] انتقال [[میراث]] اخلاقی به [[جوانان]] بوده‌اند- باید جمع شوند و به صورت مشترک، [[منش]] اخلاقی کودکان و بالأخره [[فرهنگ]] ما را ارتقا دهند. مدارس دوباره متوجه شده‌اند که می‌‌توانند کارهای زیادی در زمینه پرورش منش خوب انجام دهند. آنها می‌‌توانند این کار را به این صورت شروع کنند که پرورش منش را بالاترین [[اولویت]] خود قرار دهند؛ زیرا این [[هدف]] زیربنای بقیه کارهای [[مدرسه]] است<ref>(Lichona، 1997، P.1).</ref>.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۲.</ref>.
== مقدمه ==
[[خداوند]] در [[قرآن]] بعد از ده [[سوگند]] که آخرین آن سوگند به [[نفس انسانی]] است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس انسانی [[الهام]] کرده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.</ref>. شاید به همین سبب خداوند یکی از اهداف اساسی [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] را [[تزکیه نفس]] [[انسان‌ها]] از آلودگی‌ها بیان کرده است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.
 
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز مأموریت خود را تکمیل [[مکارم اخلاق]] شمرده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَكَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.</ref>؛ «همانا [[مبعوث]] شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم». با وجود این، اهمیت [[اخلاق]] و تربیت اخلاقی، اختصاص به [[اسلام]] و جامعه‌های [[اسلامی]] ندارد. [[تجربه]] نشان داده است که [[انسان]]، خواه [[متدین]] به [[دینی]] آسمانی باشد یا نباشد، هیچ‌گاه در دوره مدرن و پسامدرن، بی‌نیاز از اخلاق و تربیت اخلاقی نیست. در دوران معاصر، در کشورهای غربی به دنبال پیشرفت‌هایی که در زمینه علوم تجربی به دست آمد، به تدریج اصول اخلاقی و توجه به [[فضائل]] و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، کم‌رنگ و حتی در مواردی نیز با اخلاق و [[فضائل اخلاقی]] [[مبارزه]] شد، اما اخیراً به سبب آسیب‌های جدی‌ای که از این ناحیه به سلامت جامعه و افراد وارد شده است، توجه به اخلاق و فضائل اخلاقی و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۱۲.</ref>.
   
   
==مقدمه==
== معناشناسی ==
تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] و پرورش [[گرایش‌ها]] و [[فضیلت‌های اخلاقی]] در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه [[موفقیت]] خواهد بود که سنجیده و [[حساب]] شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در [[انتخاب]] فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اختصاص یافته است.
تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و [[ارزش‌های اخلاقی]] و پرورش [[گرایش‌ها]] و [[فضیلت‌های اخلاقی]] در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه [[موفقیت]] خواهد بود که سنجیده و حساب شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیّتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در [[انتخاب]] فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اختصاص یافته است<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۱۵.</ref>.
در این مبحث نخست اصول تربیت اخلاقی تعریف می‌شود و سپس اصول پنج‌گانه درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و [[تربیت دینی]]، [[تهذیب]] ظاهر و [[باطن]]، پرورش [[روحیه]] [[تعقل]] همراه با پرورش روحیه [[تسلیم]] در برابر [[وحی]]، تعالی تدریجی، و [[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]] بیان می‌شوند.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۵.</ref>.
 
==اصول تربیت اخلاقی==
اصل در لغت به معنای ریشه و پایه است. ولی در [[علوم]] کاربردی مانند [[علوم تربیتی]] و [[مدیریت]] اصل به معنای «قاعده عامه‌ای است که می‌‌توان آن را به منزله دستورالعملی کلی در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنمای عمل استفاده کرد»<ref>باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.</ref>.
 
===درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی===
در [[سیره معصومان]]{{عم}} تمام [[فضائل]] و رفتارهای [[اخلاقی]] بخشی از [[دستورهای دینی]] است نه چیزی مستقل از آن. برای نمونه [[فضیلت]] [[عفت]]، [[اصلاح]] میان [[مردم]]، اهتمام به امور دیگران و رفع [[مشکلات]] آنها و [[حیا]]، که از فضیلت‌های اخلاقی‌اند، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان بخشی از [[دین اسلام]] و دستورهای دینی مطرح شده‌اند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ‌ أَفْضَلَ‌ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۷۹.</ref>؛ «[[برترین]] [[عبادت]] عفت دامان و شکم است». در این [[روایت]] عفت دامان و شکم عبادت تلقی شده است. در روایت دیگری
اصلاح میان مردم، [[صدقه]] (که عبادت [[مالی]] است) به شمار آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.</ref>؛ «صدقه‌ای که [[خداوند]] آن را [[دوست]] دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند». همچنین اهتمام به امور مردم مشخصه اساسی [[مسلمانی]] دانسته شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|‌مَنْ‌ أَصْبَحَ‌ لَا يَهْتَمُّ‌ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‌ فَلَيْسَ‌ بِمُسْلِمٍ‌}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۶۳.</ref>؛ «آن‌که شب را به صبح برساند و به امور [[مسلمانان]] توجهی نداشته باشد، [[مسلمان]] نیست» و نیز حیا ([[شرم]] از انجام رفتارهای [[ناپسند]]) بعدی از [[ایمان]] به [[حساب]] آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْحَيَاءُ مِنَ‌ الْإِيمَانِ‌ وَ الْإِيمَانُ‌ فِي‌ الْجَنَّةِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۰۶.</ref>؛ «[[حیا]] از [[ایمان]] است و [جایگاه]ایمان در [[بهشت]] است». بدین ترتیب، در [[سیره معصومان]]{{عم}} [[اخلاق]] بخشی از [[دین]] است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که [[هدف]] غائی [[دین اسلام]] تنها [[تهذیب]] [[خلق و خوی]] [[آدمی]] است.
 
بر پایه سیره معصومان{{عم}} تربیت اخلاقی هم باید بخشی از [[تربیت دینی]] و در ضمن تربیت دینی صورت گیرد. در طول [[تاریخ]] [[تعلیم و تربیت]] [[اسلامی]] نیز بر خلاف کشورهای [[سکولار]]، تربیت اخلاقی نه جدا از تربیت دینی، که در ضمن تربیت دینی صورت می‌گرفت. افزون بر این، تربیت اخلاقی بدون تربیت دینی به هیچ روی نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. چنان که علوان گفته است، [[آراستگی]] به [[فضیلت‌های اخلاقی]] ثمره [[ایمان راسخ]] به [[خداوند]] (تربیت دینی) است. [[اعتقاد به خدا]] و [[اعتقاد]] به اینکه او در تمام لحظات بر [[اعمال]] و [[رفتار]] ما ناظر است، مانع [[آلوده]] شدن [[مسلمان]] به [[رذائل]] و [[رفتارهای ناشایست]] می‌‌شود<ref>علوان، تربیة الاولاد فی الاسلام، ج۱، ص۱۶۷-۱۷۱.</ref>. اگر آراستگی به [[فضائل]] و رفتارهای [[پسندیده]] [[اخلاقی]] میوه‌ای است که تنها بر درخت دین اسلام می‌روید، کسی که این میوه را در درختی جز درخت [[اسلام]] جستجو می‌کند، آب در هاون می‌کوبد. آن‌که دلباخته این میوه شیرین است، باید نخست به دنبال پرورش نهال دین در بوستان وجود متربی باشد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۶.</ref>.
 
===تهذیب ظاهر و [[باطن]]===
مراجعه به سیره معصومان{{عم}} نشان می‌دهد که از نظر آنان رفتار اخلاقی‌ای [[ارزشمند]] است که عمل و قصد و انگیزه عامل، هر دو شایسته و پسندیده است.
[[شایستگی]] عمل به چه معناست؟ شایستگی عمل بدین معناست که خود عمل مقبول [[شرع]] باشد. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}} وَ نَالَ‌ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌ {{متن قرآن|فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}} وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً}}<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۲.</ref>؛ «آنکه از [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} او [[پیروی]] کند به [[رستگاری]] عظیم و [[پاداش]] فراوان دست یافته و آنکه از خدا و پیامبر{{صل}} [[سرپیچی]] کند، آشکارا [[زیان]] کرده و سزاوار [[عذاب]] دردناک است».
ولی [[خداوند متعال]] [[دانا]] و [[حکیم]] مطلق است و [[بیهوده]] به چیزی امر یا از چیزی [[نهی]] نمی‌کند؛ در هر امر او مصلحتی و در هر عمل منهی، مفسده‌ای است و [[خداوند]] برای دستیابی [[انسان]] به [[مصالح]] و در [[امان]] ماندن از [[مفاسد]] پیامبرانی فرستاده است و همه آنچه را برای [[فلاح]] و رستگاری و [[سعادت انسان]] لازم بوده، از طریق آنان به [[مردم]] رسانده است. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} می‌‌خوانیم:
{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:‌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَدَعْ شَيْئاً يُقَرِّبُكُمْ‌ إِلَى‌ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ‌ مِنَ‌ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۵، ص۸۰.</ref>؛ [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: ای مردم، چیزی نیست که شما را به [[بهشت]] نزدیک و از [[جهنم]] دور کند، مگر اینکه شما را از آن [[آگاه]] کرده‌ام».
 
بر اساس این [[روایت]] راه رسیدن به [[سعادت]] و کمال پیروی از دستورهای خداوند است و در [[دین اسلام]] هر [[دستوری]] که برای رسیدن به سعادت و دوری از [[شقاوت]] لازم بوده بیان شده است. افزون بر این، از این روایت به دست می‌‌آید که هر عمل و [[رفتار]] [[مشروع]]، معقول نیز خواهد بود؛ چراکه [[اوامر و نواهی]] خداوند از مصالح و مفاسد [[واقعی]] سرچشمه می‌گیرد.
انگیزه [[نیکو]] و [[پسندیده]] چیست؟ انگیزه نیکو و پسندیده آن است که جز [[رضای خدا]] و [[اطاعت]] از دستور او چیز دیگری قصد نشده باشد. از [[امام صادق]]{{ع}} روایت شده:
{{متن حدیث|يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ فَمَنْ‌ عَمِلَ‌ لِي‌ وَ لِغَيْرِي‌ فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَيْرِي}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص۷۲.</ref>؛ «[[خداوند عزوجل]] می‌فرماید: من [[شریک]] خوبی هستم؛ کسی که برای من و غیر من عملی را انجام دهد، آن عمل برای غیر من خواهد بود».
در [[روایت]] دیگری [[امام صادق]]{{ع}} در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه 7.</ref> فرمود:
{{متن حدیث|لَيْسَ‌ يَعْنِي‌ أَكْثَرَ عَمَلًا وَ لَكِنْ‌ أَصْوَبَكُمْ‌ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۶.</ref>؛ «مراد بیشتر عمل کردن نیست، بلکه مراد عمل صواب و درست است و [[درستی]] عمل یعنی [[خوف از خدا]] و [[نیت]] صادق و [[نیکو]]... عمل [[خالص]] آن است که نخواهی کسی جز [[خدا]] تو را بر آن [[ستایش]] کند».
 
بر پایه این دو روایت، رفتارهایی مقبول درگاه [[خداوند]] واقع می‌شوند که با انگیزه صحیح انجام بشوند و انگیزه صحیح قصد [[اطاعت]] از [[دستور خدا]] و [[اخلاص]] است.
از آنچه گفتیم روشن شد که عمل نیکو با انگیزه [[باطل]] و [[ناپسند]] [[ارزشمند]] نیست و عمل ناپسند با انگیزه صحیح نیز ارزشی ندارد. [[امام حسن عسکری]]{{ع}} از امام صادق{{ع}} نقل می‌کند که فرمود:
[[مردم]] [[نادان]] از مردی به بزرگی یاد می‌کردند و بسیار از او تعریف می‌کردند. [[مشتاق]] شدم او را ببینم به گونه‌ای که مرا نشناسد. او را دیدم که [[مردمان]] زیادی دور او را گرفته‌اند و او پیوسته می‌خواست از دست آنان رها شود تا بالاخره از آنان جدا شد و به راه افتاد. او را تعقیب کردم تا به یک نانوایی رسید؛ هنگامی که نانوا از او [[غافل]] شد، دو قرص نان دزدانه برداشت. پیش خود گفتم شاید معامله‌ای دارند. سپس به انارفروشی رسید و در هنگام [[غفلت]] وی دو انار دزدانه از او برداشت. [[تعجب]] کردم و گفتم شاید معامله‌ای با هم دارند و او نیازی به [[دزدی]] ندارد. به راه خود ادامه داد تا به مریضی رسید و دو قرص نان و دو انار را نزد او گذاشت. از او راجع به این کار پرسیدم و او گفت: نکند تو [[جعفر بن محمد]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: [[شرافت]] [[خانوادگی]] به چه کارت می‌‌آید وقتی [[نادانی]]؟ گفتم: نسبت به چه چیزی نادانم؟ گفت: نسبت به این سخن [[خداوند]] که فرمود: «آنکه [[کار نیک]] انجام دهد، ده برابر [[پاداش]] داده می‌شود و آنکه کار [[بدی]] انجام دهد، جز به همان اندازه [[مجازات]] نمی‌شود». من چهار عمل بد انجام دادم و چهار [[عمل نیک]]. مجازات [[اعمال]] بدم چهار و [[پاداش اعمال]] نیکم چهل است. اگر این دو را از هم کم کنیم، سی و شش [[حسنه]] برای من باقی می‌ماند. به او گفتم: [[خدا]] تو را بکشد!! آیا این سخن خداوند را نشنیده‌ای که فرمود: «همانا خدا تنها از [[اهل تقوا]] می‌پذیرد». هنگامی که دو نان دزدیدی دو [[سیئه]] خریدی و هنگامی که دو انار دزدیدی دو سیئه دیگر خریدی و هنگامی که اینها را بدون [[اجازه]] صاحبانشان به کس دیگری دادی چهار سیئه دیگر بر [[سیئات]] خود افزودی، نه اینکه چهل حسنه به چهار [[گناه]] افزوده باشی»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۹، ص۴۶۷.</ref>.
 
بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته [[تهذیب]] شود و هم [[باطن]] از انگیزه‌های [[ناشایست]]. به عبارت دیگر، گویی از نظر [[معصومان]]{{عم}} هر عملی ظاهری دارد و [[باطنی]]. ظاهر عمل همان حرکاتی است که از اعضا و جوارج [[انسان]] صادر می‌شود و باطن و [[روح]] عمل انگیزه‌ای است که انسان را وادار به انجام [[رفتار]] کرده است. اگر عملی تنها از ظاهر خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد؛ چنان که اگر تنها از باطن و روح خوب برخوردار باشد، ارزشی ندارد. گرچه نقش باطن در [[ارزش]] دادن به عمل بیش از نقش ظاهر است. به همین جهت، در [[سیره]]، بر [[اخلاص]] [[نیت]] و پیراستن درون از انگیزه‌های [[پلید]] بیشتر تأکید شده است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:
{{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، {{متن قرآن|فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}} عَزَّ وَ جَلُّ‌ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ إِلَّا مَا نَوَى}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص۴۸.</ref>؛ «همانا [[ارزش اعمال]] به نیت است و هر کسی به حسب آنچه نیت کرده بهره‌مند می‌شود. کسی که [[جهاد]] کند و نیتش دستیابی به [[اجر]] [[الهی]] باشد، اجر او به عهده خداست و کسی که برای رسیدن به [[منافع]] [[دنیایی]] یا گرفتن اسیری [[ارزشمند]] و [[آزاد]] کردن آن در برابر فدیه جهاد کند، جز آنچه قصد کرده به دست نمی‌آورد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۱۷.</ref>.
 
===پرورش [[روحیه]] [[تعقل]] [[اخلاقی]] همراه با [[تسلیم]] در برابر [[عقل]] و [[وحی]]===
[[عقل انسان]] می‌تواند بسیاری از ارزش‌های کلی اخلاقی مانند خوب بودن [[عدالت]]، [[احسان]] و... را [[درک]] کند. همچنین می‌تواند برخی مصداق‌های روشن ارزش‌های کلی را درک کند. ولی تشخیص همه مصادیق [[ارزش‌ها]] و ضد [[ارزش‌های اخلاقی]] در اوضاع و احوال مختلف از عهده عقل انسان بر نمی‌آید و در این موارد چاره‌ای جز مراجعه به [[شرع]] ندارد؛ زیرا تعیین و [[محاسبه]] تأثیرات یک عمل بر [[کمال حقیقی]] [[انسان]] از عهده انسان بیرون است.
در [[روایات]] متعددی بر این مطلب تصریح شده که [[خداوند]] برای [[هدایت]] انسان دو [[حجت]] قرار داده است: عقل و شرع. [[امام صادق]]{{ع}}خطاب به هشام می‌فرماید:
{{متن حدیث|يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ}}<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۶.</ref>؛ «‌ای هشام، خداوند بر [[مردم]] دو حجت قرار داده است: [[حجت ظاهر]] و حجت [[باطن]]. حجت ظاهر، [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} هستند و حجت باطن عقل مردم است.
با توجه به عام بودن [[روایت]]، می‌‌توان گفت بر اساس این روایت [[خداوند]] برای تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] دو ابزار در [[اختیار انسان]] قرار داده است: [[عقل]] و [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}}.
 
تا اینجا روشن شد که در [[سیره معصومان]]{{عم}} [[عقل انسان]] و [[وحی]] هر دو در تشخیص ارزش‌های اخلاقی و [[رفتار شایسته]] و ناشایسته نقش دارند. اکنون این سؤال مطرح می‌‌شود که رابطه عقل و وحی در تشخیص ارزش‌های اخلاقی با یکدیگر چگونه است؟ آیا هر یک از این دو، به صورت مستقل [[انسان]] را به مسیر صحیح [[هدایت]] می‌کنند؟ در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} این رابطه تبیین شده است:
{{متن حدیث|إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا الَّتِي‌ لَا يُنْتَفَعُ‌ بِشَيْ‌ءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ زِينَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ الْبَاقِي وَ هُمُ الْفَانُونَ وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَى مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزُولُ وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِي الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِي الْعِلْمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَيْهِ الْعَقْلُ قِيلَ لَهُ فَهَلْ يَكْتَفِي الْعِبَادُ بِالْعَقْلِ دُونَ غَيْرِهِ قَالَ إِنَّ الْعَاقِلَ لِدَلَالَةِ عَقْلِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ قِوَامَهُ وَ زِينَتَهُ وَ هِدَايَتَهُ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ وَ عَلِمَ أَنَّ لِخَالِقِهِ مَحَبَّةً وَ أَنَّ لَهُ كَرَاهِيَةً وَ أَنَّ لَهُ طَاعَةً وَ أَنَّ لَهُ مَعْصِيَةً فَلَمْ يَجِدْ عَقْلَهُ يَدُلُّهُ عَلَى ذَلِكَ‌ وَ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يُوصَلُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعِلْمِ وَ طَلَبِهِ وَ أَنَّهُ لَا يَنْتَفِعُ بِعَقْلِهِ إِنْ لَمْ يُصِبْ ذَلِكَ بِعِلْمِهِ فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ الَّذِي لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۹.</ref>؛ «اول و اصل و مایه تقویت و [[آبادانی]] هر چیز که انسان بی‌‌آن از هیچ چیزی [[سود]] نمی‌برد، [[عقل]] است که [[خداوند]] آن را [[زینت]] [[آفریدگان]] خود و [[نور]] آنان قرار داده است. با عقل است که [[بندگان خدا]] [[درک]] می‌کنند آفریننده خود را و اینکه خودشان [[آفریده]] شده‌اند، و اینکه خداوند [[مدیر]] آنان است و آنان تحت [[تدبیر]] [[خدا]]، و اینکه خداوند باقی و آنان فانی هستند... و به وسیله عقل [[نیکو]] را از [[زشت]] باز می‌شناسند و در می‌‌یابند که [[تاریکی]] ریشه در [[جهل]] و [[روشنایی]] ریشه در [[علم]] دارد. این چیزی است که عقل آنها را به آن [[راهنمایی]] کرده است. به [[امام]] گفته شد: آیا [[بندگان]] خداوند می‌‌توانند به عقل بسنده کنند؟ امام{{ع}} فرمود: [[عاقل]] با راهنمایی عقل که خداوند آن را مایه قوام و زینت و [[هدایت]] او قرار داده است، در می‌‌یابد که خداوند [[حق]] است و تنها خدا [[پروردگار]] اوست و در می‌‌یابد که آفریننده او [[محبت]] و کراهتی و [[طاعت]] و معصیتی دارد. پس عقلش او را به این راهنمایی می‌کند و می‌داند که جز با علم و جستجو به آنها پی نمی‌برد و می‌داند که اگر با علم به [[اراده]] و [[کراهت]] و طاعت و [[معصیت خداوند]] پی [[نبرد]]، از عقلش نیز سودی نمی‌برد. از این رو، جستجوی علم و [[ادب]] که جز به آنها بر پا نیست، بر عاقل لازم است».
 
مطابق این [[روایت]]، [[انسان]] با کمک عقل، خدا را می‌شناسد؛ چنان که به وسیله عقل خوب را از بد و زشت را از [[زیبا]] تشخیص می‌دهد؛ با وجود این، از راهنمایی‌های [[الهی]] [[بی‌نیاز]] نیست و به همین سبب، انسان به [[یاری]] عقل در می‌‌یابد خداوند طاعت و [[معصیت]] و امر و نهی‌هایی دارد و برای دست یافتن به دستورهای خداوند باید به [[وحی]] روی آورد و در [[مکتب]] [[پیامبران]] زانوی شاگردی بر [[زمین]] بزند.
بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[رفتار شایسته]] و [[ناشایست]] نقش دارند؛ ثانیاً هر چند [[عقل]] [[توانایی]] [[درک]] برخی [[قواعد]] کلی [[اخلاقی]] و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به [[وحی]] نیازمند است.
 
با توجه به مطالب یادشده، یکی دیگر از اصول تربیت اخلاقی در [[سیره معصومان]]{{عم}} پرورش [[تعقل]] اخلاقی در متربی است. بدین معنا که باید توانایی [[اندیشه‌ورزی]] و [[داوری]] و [[تصمیم‌گیری]] درباره [[مسائل اخلاقی]] در وی [[رشد]] داده شود، تا وی بتواند خوب و بد را تشخیص دهد. افزون بر این، باید حالت [[تسلیم]] در برابر یافته‌های عقل و [[معارف وحیانی]] اخلاقی نیز در متربی پرورش داده شود تا در صورت نیاز بتواند با مراجعه به [[شرع]] [[وظیفه]] اخلاقی خود را تشخیص دهد و به آن عمل کند.
بنابراین، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[تعبد و تعقل]] در تربیت اخلاقی لازم و ملزوم یکدیگرند. کسی که از توانایی تعقل و درک و [[فهم]] اخلاقی برخوردار نیست ولی [[متعبد]] به دستورهای اخلاقی [[دین]] است، از [[قشری‌گری]] و [[تحجر]] و [[خرافات]] اخلاقی سر در می‌‌آورد (نمونه بارز آن مردی است که نان و انار می‌دزدید و به مریض می‌داد و [[معتقد]] بود با این کار [[ثواب]] و [[پاداش]] به دست می‌آورد) و در مقابل کسی که از فهم و درک اخلاقی برخوردار است، ولی به دستورهای اخلاقی دین متعبد نیست، سرنوشتی جز [[بی‌بند و باری]] اخلاقی و [[گمراهی]] نخواهد داشت. بهترین نمونه متعبدان غیرعاقل خوارج‌اند. [[خوارج]] که در عمل به [[دستورهای دینی]] بسیار متعبد و متصلب بودند، به گونه‌ای که پیوسته مشغول [[عبادت]] و [[قرائت قرآن]] و [[نماز]] بودند و پیشانی‌هایشان از بسیاری عبادت پر پینه بسته بود، به سبب نداشتن [[تفکر]] و [[اندیشه]] اخلاقی به جایی رسیدند که روشن‌ترین [[اصول اخلاقی]]، یعنی [[احترام]] به [[جان]] و [[ناموس]] [[مردم]] را به [[سادگی]] زیر پا می‌گذاشتند. [[ابن ابی الحدید]] می‌‌نویسد: «[[خوارج]] [[عبدالله بن خباب]]، [[صحابی پیامبر]]{{صل}} را به [[جرم]] نقل روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} در [[مذمت]] آنها، سر بریدند و شکم [[زن]] حامله‌اش را دریدند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۲، ص۲۶۹.</ref>.
 
در اینجا [[تذکر]] این نکته لازم است که [[تعبد]] به دستورهای [[اخلاقی]] [[خداوند]] در صورتی [[پسندیده]] است که شخص با استفاده از روش‌های معقول و پذیرفته شده مطمئن شود که آنچه می‌خواهد به آن تعبد ورزد واقعاً [[دستور خداوند]] است. بنابراین، تا شخص به این نتیجه نرسیده باشد، تعبد به دستورهای اخلاقی با عنوان دستورهای اخلاقی [[الهی]] امری پسندیده نیست و در غیر این صورت، چه بسا شخص به چیزهایی [[متعبد]] شود که نه از نظر [[عقل]] پسندیده‌اند، نه از نظر [[شرع]]. به این [[روایت]] توجه فرمایید:
{{متن حدیث|وَ قَالَ لَهُ [ابی الحسن الرضا{{ع}}] ابْنُ السِّكِّيتِ فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ قَالَ فَقَالَ{{ع}}: الْعَقْلُ يُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى‌ اللَّهِ‌ فَيُصَدِّقُهُ‌ وَ الْكَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَيُكَذِّبُهُ قَالَ فَقَالَ ابْنُ السِّكِّيتِ: هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْجَوَابُ}}<ref>کلینی، کافی، ۲، ص۲۵.</ref>؛ «[[ابن سکیت]] از [[امام رضا]]{{ع}} می‌‌پرسد، امروز [[حجت خدا]] بر [[مردم]] چیست؟ [[امام]]{{ع}} در پاسخ می‌‌فرماید:
عقل، با آن نسبت‌های درست به خداوند شناخته و [[تأیید]] می‌شود و نسبت‌های [[دروغ]] به خداوند نیز شناخته و [[تکذیب]] می‌شود. ابن سکیت گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، جواب همین است».
توجه به این روایت به روشنی بیانگر این است که عقل دستورهای [[واقعی]] [[دین]] را از دستورهای جعلی و تقلبی بازشناسی می‌کند.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۰.</ref>.


===تعالی تدریجی===
== اصول تربیت اخلاقی ==
بر اساس [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[رشد اخلاقی]] چهار مرتبه و درجه دارد:
=== درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی ===
در [[سیره معصومان]]{{عم}} تمام [[فضائل]] و رفتارهای [[اخلاقی]] بخشی از دستورهای دینی است نه چیزی مستقل از آن. برای نمونه [[فضیلت]] [[عفت]]، [[اصلاح]] میان [[مردم]]، اهتمام به امور دیگران و رفع [[مشکلات]] آنها و [[حیا]] که از فضیلت‌های اخلاقی‌اند، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} به عنوان بخشی از [[دین اسلام]] و دستورهای دینی مطرح شده‌اند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: «[[برترین]] [[عبادت]] عفت دامان و شکم است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ‌ أَفْضَلَ‌ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۷۹.</ref>. در این [[روایت]] عفت دامان و شکم عبادت تلقی شده است. در روایت دیگری اصلاح میان مردم، [[صدقه]] (که عبادت [[مالی]] است) به شمار آمده است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: «صدقه‌ای که [[خداوند]] آن را [[دوست]] دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند»<ref>{{متن حدیث|صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.</ref>. بدین ترتیب، در [[سیره معصومان]]{{عم}} [[اخلاق]] بخشی از [[دین]] است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که [[هدف]] غائی [[دین اسلام]] تنها [[تهذیب]] [[خلق و خوی]] [[آدمی]] است<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۱۶.</ref>.


====[[اخلاق]] [[انسانی]]====
=== تهذیب ظاهر و [[باطن]] ===
در این مرحله شخص رفتارهای اخلاقی را به انگیزه‌های انسانی انجام می‌دهد و انگیزه‌های [[دینی]] مانند برخورداری از [[ثواب الهی]] و [[ترس]] از [[عذاب اخروی]] نقشی در جهت دادن به دینی رفتارهای اخلاقی او ندارند. در سیره پیامبر{{صل}} مواردی وجود دارد که نشان می‌‌دهد رفتارهای اخلاقی صادر شده از افراد به انگیزه‌های انسانی ارزشمندند. برای نمونه به این [[سیره]] توجه فرمایید. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید:
مراجعه به سیره معصومان{{عم}} نشان می‌دهد که از نظر آنان رفتار اخلاقی‌ای ارزشمند است که عمل و قصد و انگیزه عامل، هر دو شایسته و پسندیده است. شایستگی عمل به چه معناست؟ شایستگی عمل بدین معناست که خود عمل مقبول [[شرع]] باشد. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: «آنکه از [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} او [[پیروی]] کند به [[رستگاری]] عظیم و [[پاداش]] فراوان دست یافته و آنکه از خدا و پیامبر{{صل}} [[سرپیچی]] کند، آشکارا [[زیان]] کرده و سزاوار [[عذاب]] دردناک است»<ref>{{متن حدیث|{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا}} وَ نَالَ‌ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌ {{متن قرآن|فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا}} وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.
{{متن حدیث|لَوْ كُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى‌ نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَكَانَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاحِ فَقَالَ رَجُلٌ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} قَالَ نَعَمْ وَ مَا هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ لَمَّا أَتَانَا سَبَايَا طَيٍّ فَإِذَا فِيهَا جَارِيَةٌ... يَا مُحَمَّدُ إِنْ‌ رَأَيْتَ‌ أَنْ‌ تُخَلِّيَ‌ عَنِّي وَ لَا تُشْمِتَ بِي أَحْيَاءَ الْعَرَبِ فَإِنِّي ابْنَةُ سَيِّدِ قَوْمِي كَانَ أَبِي يَفُكُّ الْعَانِيَ وَ يَحْمِي الذِّمَارَ وَ يُقْرِي الضَّيْفَ وَ يُشْبِعُ الْجَائِعَ وَ يُكْسِي الْمَعْدُومَ وَ يُفَرِّجُ عَنِ الْمَكْرُوبِ أَنَا ابْنَةُ حَاتِمِ طَيٍّ فَقَالَ{{صل}} خَلُّوا عَنْهَا فَإِنَّ أَبَاهَا كَانَ يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}<ref>محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۹۳.</ref>؛ «امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود: اگر [[امید]] به [[بهشت]] و [[پاداش]] نداشتیم و از [[جهنم]] و [[عذاب]] نمی‌ترسیدیم، باز هم سزاوار بود که در جستجوی [[مکارم اخلاق]] باشیم؛ چراکه آنها [[انسان]] را به [[رستگاری]] رهنمون می‌شوند. مردی برخاست و گفت: فدایت شوم، از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌ای؟ فرمود: آری و بهتر از این را. هنگامی که [[اسیران]] [[قبیله طی]] را [[خدمت]] پیامبر{{صل}} آوردند، زنی در میان آنان بود... او گفت: ای محمد، اگر صلاح می‌دانی مرا [[آزاد]] کن و در میان قبیله‌ها سرشکسته‌ام مکن که من دختر [[رئیس]] [[قوم]] خود هستم. پدرم اسیران را آزاد می‌کرد، پناهندگان را [[حمایت]] می‌‌نمود، میهمانان را [[پذیرایی]] می‌کرد، و گرسنگان را [[سیر]] می‌نمود، برهنگان را می‌‌پوشاند و [[بیچارگان]] را [[دستگیری]] می‌کرد. من دختر حاتم طائی هستم. پیامبر{{صل}} فرمود: او را رها کنید که پدرش [[مکارم اخلاقی]] را [[دوست]] می‌داشت».


همچنین [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید:
ولی [[خداوند متعال]] دانا و [[حکیم]] مطلق است و [[بیهوده]] به چیزی امر یا از چیزی [[نهی]] نمی‌کند؛ در هر امر او مصلحتی و در هر عمل منهی، مفسده‌ای است و [[خداوند]] برای دستیابی [[انسان]] به [[مصالح]] و در [[امان]] ماندن از [[مفاسد]] پیامبرانی فرستاده است و همه آنچه را برای [[فلاح]] و رستگاری و [[سعادت انسان]] لازم بوده، از طریق آنان به [[مردم]] رسانده است. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} می‌‌خوانیم: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:‌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَدَعْ شَيْئاً يُقَرِّبُكُمْ‌ إِلَى‌ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ‌ مِنَ‌ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۵، ص۸۰.</ref>؛ [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: ای مردم، چیزی نیست که شما را به [[بهشت]] نزدیک و از [[جهنم]] دور کند، مگر اینکه شما را از آن [[آگاه]] کرده‌ام». بر اساس این [[روایت]] راه رسیدن به [[سعادت]] و کمال پیروی از دستورهای خداوند است و در [[دین اسلام]] هر دستوری که برای رسیدن به سعادت و دوری از [[شقاوت]] لازم بوده بیان شده است. افزون بر این، از این روایت به دست می‌‌آید که هر عمل و [[رفتار]] [[مشروع]]، معقول نیز خواهد بود؛ چراکه [[اوامر و نواهی]] خداوند از مصالح و مفاسد واقعی سرچشمه می‌گیرد.
هیئتی از [[یمن]] نزد پیامبر{{صل}} آمدند که در میان آنها مردی درشتگو و سخت‌گیر در [[مجادله]] با پیامبر{{صل}} بود. پیامبر{{صل}} [[خشمگین]] شد چنان که رگ‌های او متورم و رنگ چهره‌اش دیگرگون شد و سرش را پایین انداخت. در این هنگام [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: پروردگارت [[سلامت]] می‌رساند و می‌گوید: «این مردی [[بخشنده]] است و دیگران را [[اطعام]] می‌کند». [[خشم پیامبر]]{{صل}} فرو نشست و سر خود را بلند کرد و فرمود: اگر [[جبرئیل]] از جانب [[خداوند]] به من خبر نداده بود که تو بخشنده‌ای و به دیگران اطعام می‌کنی تو را طرد می‌کردم و مایه سخن دیگران قرار می‌دادم. مرد گفت: [[پروردگار]] تو [[بخشندگی]] را [[دوست]] می‌دارد؟ فرمود: آری. مرد گفت [[گواهی]] می‌دهم که که خدایی جز [[خداوند متعال]] نیست و تو فرستاده او هستی. [[سوگند]] به آن‌که تو را [[مبعوث]] کرده است هیچ‌کس را دست خالی از [[مال]] خود برنگردانده‌ام<ref>کلینی، کافی، ج ۴، ص۲۰۸.</ref> و این سیره‌ها به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که انجام دادن رفتارهای [[پسندیده]] [[اخلاقی]]، نه با [[انگیزه الهی]]، بلکه با انگیزه [[انسانی]]، مطلوب [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} است.  


ممکن است سؤال شود که [[روایات]] متعددی از پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} صادر شده و در آنها رفتارهایی که به انگیزه‌ای جز کسب [[رضایت خداوند]] انجام می‌‌شوند، بی‌ارزش تلقی شده‌اند. [[حال]]، با توجه به این روایات آیا باز هم می‌‌توان گفت رفتارهای اخلاقی‌ای که تنها به انگیزه‌ای انسانی صادر می‌شوند مقبول و ارزشمندند؟ در پاسخ باید گفت: سیره‌هایی که پیش‌تر نقل شد، بدین معنا نیست که این گونه [[اعمال]] - اعمال پسندیده‌ای که به انگیزه‌ای غیر از [[پیروی]] از دستورهای [[خدا]] انجام می‌شود – هیچ‌گونه ارزشی ندارند؛ زیرا این [[رفتارها]]، در دوری از برخی پیامدهای منفی و رسیدن به برخی سودهای [[دنیایی]] مانند ارتباط خوب با دیگران و [[ستایش]] شدن از سوی دیگران مؤثرند. افزون بر این، این نوع رفتارها و صفت‌های مثبت اخلاقی زمینه را برای [[هدایت]] و [[سعادت انسان]] فراهم می‌کنند. چنان که در همین [[سیره]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} فرمود: این گونه رفتارها [[انسان‌ها]] را به سوی [[رستگاری]] هدایت می‌کند.
لذا رفتارهایی مقبول درگاه [[خداوند]] واقع می‌شوند که با انگیزه صحیح انجام بشوند و انگیزه صحیح قصد [[اطاعت]] از [[دستور خدا]] و [[اخلاص]] است. عمل نیکو با انگیزه [[باطل]] و ناپسند ارزشمند نیست و عمل ناپسند با انگیزه صحیح نیز ارزشی ندارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته [[تهذیب]] شود و هم [[باطن]] از انگیزه‌های ناشایست<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۱۷.</ref>.
مؤید این امر این است که در دومین سیره‌ای که پیشتر نقل کردیم، پیامبر{{صل}} درباره اسیری که خداوند دستور داد به سبب سخاوتش کشته نشود و او نیز به همین سبب [[اسلام]] آورد، فرمود: «بخشندگی‌اش او را به [[بهشت]] [[هدایت]] کرد»<ref>محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۷، ص۱۴.</ref>. با این [[حال]]، رفتارهای [[اخلاقی]] که با انگیزه‌ای جز [[اطاعت]] از دستورهای [[خداوند متعال]] انجام می‌‌شوند، نمی‌توانند [[انسان]] را به [[سعادت]] و [[خوشبختی]] [[واقعی]] یعنی [[سعادت اخروی]] برسانند، چنان که نمی‌توانند انسان را به [[قرب]] و [[محبت]] [[خداوند]] که اوج [[اخلاق اسلامی]] برسانند؛ چراکه رفتارهای اخلاقی در صورتی انسان را به این دو [[هدف]] - خوشبختی [[اخروی]] و محبت و قرب خداوند - می‌‌رسانند که علاوه بر [[حُسن فعلی]] ([[پسندیده]] بودن [[رفتار]]) از حسن فاعلی ([[نیت خالص]]) نیز برخوردار باشند.


بنابراین، می‌‌توان میان سیره‌هایی که برای رفتارهای اخلاقی انجام شده با انگیزه‌ای [[انسانی]] [[ارزش]] قائل می‌شوند و روایاتی که چنین رفتارهایی را بی‌ارزش قلمداد می‌کنند چنین جمع کرد که دسته اول، اولاً ناظر به آثار [[دنیوی]] آن رفتارهاست و ثانیاً بیانگر آن هستند که این [[رفتارها]] زمینه‌ساز هدایت و [[سعادت انسان]] است، ولی دسته دوم ناظر به این مطلب است که چنین رفتارهایی نمی‌توانند انسان را به [[سعادت واقعی]] و [[مقام قرب]] خداوند برسانند.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۳.</ref>.
=== پرورش روحیه [[تعقل]] [[اخلاقی]] همراه با [[تسلیم]] در برابر [[عقل]] و [[وحی]] ===
[[عقل انسان]] می‌تواند بسیاری از ارزش‌های کلی اخلاقی مانند خوب بودن [[عدالت]]، [[احسان]] و... را [[درک]] کند. همچنین می‌تواند برخی مصداق‌های روشن ارزش‌های کلی را درک کند. ولی تشخیص همه مصادیق [[ارزش‌ها]] و ضد [[ارزش‌های اخلاقی]] در اوضاع و احوال مختلف از عهده عقل انسان بر نمی‌آید و در این موارد چاره‌ای جز مراجعه به [[شرع]] ندارد؛ زیرا تعیین و [[محاسبه]] تأثیرات یک عمل بر کمال حقیقی [[انسان]] از عهده انسان بیرون است.  


====[[اخلاق دینی]] در حد رسیدن به بهشت و دوری از [[عذاب]]====
در [[روایات]] متعددی بر این مطلب تصریح شده که [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[انسان]] دو [[حجت]] قرار داده است: [[عقل]] و [[شرع]]. [[امام صادق]]{{ع}}خطاب به هشام می‌فرماید: «‌ای هشام، [[خداوند]] بر [[مردم]] دو حجت قرار داده است: [[حجت ظاهر]] و حجت [[باطن]]. حجت ظاهر، [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} هستند و حجت باطن عقل مردم است»<ref>{{متن حدیث|يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ}}؛ کلینی، کافی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۶.</ref>. با توجه به عام بودن [[روایت]]، می‌‌توان گفت بر اساس این روایت خداوند برای تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] دو ابزار در [[اختیار انسان]] قرار داده است: عقل و پیامبران و امامان{{عم}}.
در این مرحله آنچه [[اعمال]] و رفتار شخص را جهت می‌دهد از امور انسانی فراتر رفته و شخص رفتارهای خود را با انگیزهای [[دینی]] انجام می‌دهد. ولی انگیزه دینی او فقط دستیابی به پاداش‌های دنیوی و اخروی و دوری از [[عذاب‌های دنیوی]] و اخروی است. در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} در [[مقام]] [[ترغیب]] [[مسلمانان]] به رفتارهای اخلاقی بر عذاب‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی [[پیروی]] و [[سرپیچی]] از [[قواعد]] اخلاقی تأکید شده است و این نشان می‌دهد که این مرحله از [[رشد اخلاقی]] از نظر [[معصومان]]{{عم}} مطلوب است. به چند نمونه از این سیره‌ها توجه فرمایید. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ‌ الْغِنَى‌ وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ‌ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۵.</ref>؛ «[[بی‌نیازی]] و [[عزت]] در گردش‌اند و هرگاه به محل [[توکل]] رسیدند در آنجا ساکن می‌شوند».
در این [[روایت]] [[امام]]{{ع}} با بیان این مطلب که یکی از نتایج توکل [[بی‌نیازی]] و عزت است، [[مؤمنان]] را به این صفت [[ترغیب]] می‌کند. در روایت دیگری می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ‌ خَافَ‌ اللَّهَ‌، أَخَافَ‌ اللَّهُ‌ مِنْهُ‌ كُلَّ‌ّ شَيْ‌ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۸.</ref>؛ «کسی که از [[خدا]] بترسد، [[خداوند]] همه را از او می‌ترساند و کسی که از خداوند نترسد، خداوند او را از همه می‌ترساند».


در این روایت نه تنها [[خوف از خدا]] (که مرحله‌ای از [[اخلاق]] است) مطلوب دانسته شده، بلکه افزون بر آن، با بیان اثری [[دنیوی]] برای [[خوف]] خدا، [[مردم]] به این صفت ترغیب شده‌اند. در روایت دیگری [[امام صادق]]{{ع}} به صراحت این مطلب را بیان می‌‌فرماید:
در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص [[ارزش‌های اخلاقی]] و رفتار شایسته و ناشایست نقش دارند؛ ثانیاً هر چند عقل [[توانایی]] [[درک]] برخی قواعد کلی [[اخلاقی]] و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به وحی نیازمند است<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۲۰.</ref>.
{{متن حدیث|‌إِنَّ‌ مِنَ‌ الْعِبَادَةِ شِدَّةَ الْخَوْفِ‌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ اللَّهُ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}} وَ قَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ: {{متن قرآن|فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ}}‌}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۹.</ref>؛ «سخت [[ترسیدن]] از [[خداوند عزوجل]] [[عبادت]] است. خداوند عزوجل می‌فرماید: «از میان [[بندگان]]، تنها [[دانشمندان]] از خداوند می‌ترسند» و می‌فرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید».
بر پایه این روایت، [[ترس از خداوند]] و اقدام کردن به رفتارهای [[پسندیده]]، از جمله رفتارهای پسندیده [[اخلاقی]] برای دوری از [[عذاب الهی]]، از نظر [[معصومان]]{{عم}} مطلوب است. چنان که اقدام کردن به رفتارهای پسندیده به قصد دست یافتن به سودهای دنیوی و [[اخروی]] مطلوب است.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۵.</ref>.


====[[اخلاق الهی]] شاکرانه====
=== تعالی تدریجی ===
در این مرحله، آنچه به [[اعمال]] و [[رفتار انسان]] جهت می‌دهد، نه انگیزه‌های [[انسانی]] و این جهانی و نه انگیزه‌های [[دینی]] دستیابی به [[ثواب]] و دوری از [[عذاب‌های الهی]]، بلکه [[ادای شکر]] نعمت‌های خداست. این مرحله از [[رشد اخلاقی]] نیز مطلوب و بلکه [[برتر]] از دو مرحله پیشین است. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} می‌خوانیم:
بر اساس [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} رشد اخلاقی چهار مرتبه و درجه دارد:
{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ لِمَ‌ تُتْعِبُ‌ نَفْسَكَ‌ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن| طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى}}‌}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص95.</ref>؛ «[[پیامبر]]{{صل}} شبی نزد [[عایشه]] بود. عایشه گفت: ای [[رسول خدا]] چرا خود را به [[رنج]] می‌‌افکنی (و [[خدا]] را چنین [[عبادت]] می‌کنی)، با اینکه [[خداوند]] همه [[گناهان]] گذشته و [[آینده]] شما را بخشیده است؟ پیامبر{{صل}} در پاسخ فرمود: آیا بنده‌ای [[شکرگزار]] نباشم؟ سپس [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پیامبر{{صل}} چنان شب‌ها را به عبادت می‌گذراند که خداوند این [[آیات]] را نازل کرد: «ما [[قرآن]] را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را به رنج درافکنی».
# '''[[اخلاق]] [[انسانی]]:''' در این مرحله شخص رفتارهای [[اخلاقی]] را به انگیزه‌های انسانی انجام می‌دهد و انگیزه‌های [[دینی]] مانند برخورداری از [[ثواب الهی]] و [[ترس]] از [[عذاب اخروی]] نقشی در جهت دادن به دینی رفتارهای اخلاقی او ندارند. در سیره پیامبر{{صل}} مواردی وجود دارد که نشان می‌‌دهد رفتارهای اخلاقی صادر شده از افراد به انگیزه‌های انسانی ارزشمندند.
مطابق این [[روایت]]، عبادت پیامبر{{صل}} نه برای [[ترس]] از [[جهنم]] بود و نه برای رسیدن به [[بهشت]]، بلکه تنها برای [[ادای شکر]] نعمت‌هایی بود که خداوند به او عطا کرده بود.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۶.</ref>.
# '''اخلاق دینی در حد رسیدن به بهشت و دوری از [[عذاب]]:''' در این مرحله آنچه [[اعمال]] و رفتار شخص را جهت می‌دهد از امور [[انسانی]] فراتر رفته و شخص رفتارهای خود را با انگیزهای [[دینی]] انجام می‌دهد. ولی انگیزه دینی او فقط دستیابی به پاداش‌های [[دنیوی]] و [[اخروی]] و دوری از عذاب‌های دنیوی و اخروی است. در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} در مقام ترغیب [[مسلمانان]] به رفتارهای [[اخلاقی]] بر عذاب‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی [[پیروی]] و [[سرپیچی]] از قواعد اخلاقی تأکید شده است و این نشان می‌دهد که این مرحله از رشد اخلاقی از نظر [[معصومان]]{{عم}} مطلوب است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: «کسی که از [[خدا]] بترسد، [[خداوند]] همه را از او می‌ترساند و کسی که از خداوند نترسد، خداوند او را از همه می‌ترساند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ‌ خَافَ‌ اللَّهَ‌، أَخَافَ‌ اللَّهُ‌ مِنْهُ‌ كُلَّ‌ّ شَيْ‌ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۸.</ref>. در این روایت نه تنها [[خوف از خدا]] (که مرحله‌ای از [[اخلاق]] است) مطلوب دانسته شده، بلکه افزون بر آن، با بیان اثری دنیوی برای [[خوف]] خدا، [[مردم]] به این صفت ترغیب شده‌اند.
# '''اخلاق الهی شاکرانه:''' در این مرحله، آنچه به [[اعمال]] و [[رفتار انسان]] جهت می‌دهد، نه انگیزه‌های [[انسانی]] و این جهانی و نه انگیزه‌های [[دینی]] دستیابی به [[ثواب]] و دوری از [[عذاب‌های الهی]]، بلکه ادای شکر نعمت‌های خداست. این مرحله از رشد اخلاقی نیز مطلوب و بلکه [[برتر]] از دو مرحله پیشین است. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} می‌خوانیم: «[[پیامبر]]{{صل}} شبی نزد [[عایشه]] بود. عایشه گفت: ای [[رسول خدا]] چرا خود را به [[رنج]] می‌‌افکنی (و [[خدا]] را چنین [[عبادت]] می‌کنی)، با اینکه [[خداوند]] همه [[گناهان]] گذشته و [[آینده]] شما را بخشیده است؟ پیامبر{{صل}} در پاسخ فرمود: آیا بنده‌ای [[شکرگزار]] نباشم؟ سپس امام باقر{{ع}} فرمود: پیامبر{{صل}} چنان شب‌ها را به عبادت می‌گذراند که خداوند این [[آیات]] را نازل کرد: «ما [[قرآن]] را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را به رنج درافکنی»<ref>{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ لِمَ‌ تُتْعِبُ‌ نَفْسَكَ‌ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن| طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى}}‌}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۹۵.</ref>. مطابق این روایت، عبادت پیامبر{{صل}} نه برای [[ترس]] از [[جهنم]] بود و نه برای رسیدن به [[بهشت]]، بلکه تنها برای ادای شکر نعمت‌هایی بود که خداوند به او عطا کرده بود.
# '''اخلاق الهی عاشقانه:''' در این مرحله همه رفتارهای شخص ناشی از [[عشق]] و علاقه به [[خداوند]] است. برای چنین شخصی نه [[اجر]] و مزد و پیامدهای [[دنیایی]] [[عمل]] [[ارزش]] دارد و نه [[ثواب]] و [[عذاب الهی]] و [[دینی]]. این مرحله از رشد اخلاقی مطلوب و بر مراحل پیشین [[برتری]] دارد. [[امام صادق]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] می‌کند: «[[برترین]] [[مردم]] کسی است که به [[عبادت]] عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً [[دوست]] بدارد و با تمام بدن آن را لمس کند و خود را برای آن از هر چیز دیگری فارغ کند. برای چنین کسی اهمیتی ندارد که [[دنیا]] بر او چگونه بگذرد، سخت یا آسان»<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَشِقَ‌ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۳.</ref>. از این روایت چنین بر می‌‌آید که برخی افراد [[خدا]] را نه برای رسیدن به [[بهشت]] یا دوری از [[عذاب]] [[جهنم]]، بلکه برای علاقه و محبت به خداوند عبادت می‌کنند و از نظر پیامبر{{صل}} این افراد برترین مردم هستند<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۲۳ ـ ۲۲۷.</ref>.


====[[اخلاق الهی]] عاشقانه====
=== [[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]] ===
در این مرحله همه رفتارهای شخص ناشی از [[عشق]] و علاقه به خداوند است. برای چنین شخصی نه [[اجر]] و مزد و پیامدهای [[دنیایی]] عمل [[ارزش]] دارد و نه [[ثواب]] و [[عذاب الهی]] و [[دینی]]. این مرحله از [[رشد اخلاقی]] مطلوب و بر مراحل پیشین [[برتری]] دارد. [[امام صادق]]{{ع}} از پیامبر{{صل}} روایت می‌کند:
بر پایه [[سیره معصومان]]{{عم}} در وجود انسان دو [[لشکر]] وجود دارد: لشکر [[عقل]] و لشکر [[جهل]] (که شامل شهوات نفسانی هم می‌شود) و وجود انسان پیوسته میدان [[کارزار]] میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل [[پیروز]] شود، [[انسان]] از [[انسانیت]] خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پست‌تر از حیوانی [[مسخ]] می‌شود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی ناشایست و حیوانی خواهند بود و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از [[فرشتگان]] [[برتر]] می‌رود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و [[انسانی]] خواهند بود. [[عبدالله بن سنان]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمی‌زادگان؟ [[امام]] به نقل از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: «[[خداوند]] در [[فرشتگان]] [[عقل]] را بدون [[شهوت]] و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در [[انسان]] هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش [[غلبه]] کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش [[پیروز]] شود، از چهارپایان بدتر است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‌ فِي‌ الْبَهَائِمِ‌ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ}}؛ صدوق، علل الشرایع، ص۵.</ref>.
{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَشِقَ‌ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۳.</ref>؛ «[[برترین]] [[مردم]] کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً [[دوست]] بدارد و با تمام بدن آن را لمس کند و خود را برای آن از هر چیز دیگری فارغ کند. برای چنین کسی اهمیتی ندارد که [[دنیا]] بر او چگونه بگذرد، سخت یا آسان».
از این روایت چنین بر می‌‌آید که برخی افراد [[خدا]] را نه برای رسیدن به [[بهشت]] یا دوری از [[عذاب]] [[جهنم]]، بلکه برای علاقه و [[محبت به خداوند]] [[عبادت]] می‌کنند و از نظر [[پیامبر]]{{صل}} این افراد [[برترین]] [[مردم]] هستند.


در روایتی دیگر از پیامبر{{صل}} آمده است:
بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای عقل و جهل است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، [[انسان]] [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواسته‌های نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۲۹.</ref>.
{{متن حدیث|‌بَكَى شُعَيْبٌ{{ع}} مِنْ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى عَمِيَ فَرَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ‌ بَكَى‌ حَتَّى‌ عَمِيَ‌ فَرَدَّ اللَّهُ‌ عَلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ‌ بَكَى‌ حَتَّى‌ عَمِيَ‌ فَرَدَّ اللَّهُ‌ عَلَيْهِ بَصَرَهُ فَلَمَّا كَانَتِ الرَّابِعَةُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا شُعَيْبُ إِلَى مَتَى يَكُونُ هَذَا أَبَداً مِنْكَ إِنْ يَكُنْ هَذَا خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَقَدْ أَجَرْتُكَ وَ إِنْ يَكُنْ شَوْقاً إِلَى الْجَنَّةِ فَقَدْ أَبَحْتُكَ قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَنْتَ تَعْلَمُ أَنِّي مَا بَكَيْتُ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ عَقَدَ حُبُّكَ عَلَى قَلْبِي فَلَسْتُ أَصْبِرُ أَوْ أَرَاكَ}}<ref>صدوق، علل الشرایع، ص۵۷.</ref>؛ «شعیب چنان به سبب [[محبت خدا]] [[گریه]] کرد که چشمانش [[کور]] شد. [[خداوند]] [[چشم]] او را به وی بازگرداند و شعیب باز چنان گریه کرد تا چشمانش کور شد. تا اینکه در بار چهارم خداوند به او [[وحی]] کرد تا چه زمانی این کار را ادامه خواهی داد؟ اگر این گریه از [[ترس]] عذاب جهنم است، تو را از عذاب [[نجات]] دادم و اگر برای [[شوق به بهشت]] است، آن را در [[اختیار]] تو گذاشتم. شعیب، در جواب گفت: خدایا، می‌‌دانی که گریه من نه برای ترس از جهنم و نه برای شوق به بهشت، بلکه تنها به سبب [[محبت]] تو است؛ چراکه نمی‌توانم دوری تو را [[تحمل]] کنم.
این [[روایت]] نیز بیانگر این مطلب است که آنچه شعیب را به گریه وا داشته، نه ترس از عذاب و نه [[شوق]] و علاقه به بهشت، بلکه تنها و تنها [[علاقه به خدا]] و [[دوری از خدا]] بود. نظیر همین مضمون را در [[دعای کمیل]] می‌خوانیم: «خدایا، گیرم که بر عذاب تو [[صبر]] کردم، اما چگونه فراق تو را تحمل کنم»<ref>قمی، مفاتیح الجنان، ص۹۱.</ref>.  


ممکن است گفته شود آنچه در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} آمده و پیشتر با استناد به آنها مراتب و درجات [[اخلاق]] در [[سیره]] استخراج شد، ناظر به انگیزه عامل است؛ یعنی مفاد سیره‌های نقل شده این است که [[انسان‌ها]] در انجام دادن رفتارهای [[اخلاقی]] چهار دسته‌اند: گروهی به انگیزه [[انسانی]]، گروهی دیگر به انگیزه دوری از عذاب‌های [[الهی]] و دستیابی به [[پاداش الهی]]، گروهی دیگر به انگیزه ادای [[شکر نعمت‌های الهی]] و گروه چهارم به انگیزه [[محبت]] [[خداوند]]، به دستورهای اخلاقی پای‌بندند؛ در حالی که در مراتب [[رشد اخلاقی]] که روان‌شناسان معاصر [[غربی]] مطرح کرده‌اند نوع [[درک]] و [[فهم]] شخص از اخلاق و مفاهیم اخلاقی مطرح است. بنابراین، با استناد به این سیره‌ها نمی‌توان مراتب و درجات اخلاق و رشد اخلاقی را [[کشف]] کرد.
== روش‌های تربیت [[اخلاقی]] ==
در پاسخ باید گفت اولاً در نظریات روان‌شناسان معاصر غربی آنچه ملاک رتبه‌بندی قرار گرفته نوع درک و و فهم اخلاقی اشخاص و نوع انگیزه آنها در اقدام به رفتارهای اخلاقی است. چنان که در نظریه کلبرگ و نظریه پیاژه این مطلب به وضوح مطرح شده است. ثانیاً داشتن نوع خاصی از انگیزه در اقدام به رفتارهای اخلاقی مستلزم داشتن نوع خاصی از درک و فهم اخلاقی است. به همین جهت نمی‌توان تصور کرد که کسی همه رفتارهای اخلاقی خود را به سبب [[عشق]] و [[محبت به خدا]] انجام دهد و در عین [[حال]]، درک و فهم اخلاقی‌اش دقیقاً همانند درک و فهم اخلاقی کسی باشد که تنها به انگیزه انسانی مانند کمک به هم نوع و کسب [[محبوبیت]] به دستورهای اخلاقی پای‌بند است. بنابراین، می‌‌توان با استناد به سیره‌هایی مانند آنچه بیان شد، مراتب و درجات اخلاق و رشد اخلاقی را کشف و استخراج کرد.
=== روش‌های زمینه‌ساز ===
[[موفقیت]] تربیت اخلاقی پیش از هر اقدامی و بیش از هر چیزی، مرهون زمینه مناسب است. از این رو، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} به فراهم آوردن زمینه مناسب بسیار توجه شده و با استفاده از روش‌هایی سعی کرده‌اند زمینه را برای تحقق [[اهداف]] تربیت اخلاقی مساعد سازند. در سیره پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} برای آماده کردن زمینه مناسب از روش‌هایی استفاده شده است که برخی از آنها عبارت است از:
# '''پرهیز دادن متربی از محیط‌های ناسالم:''' انسان برای ادامه [[حیات]] خود و تأمین نیازمندی‌های ضروری خود به ارتباط با محیط نیازمند است. ولی محیط نیز مواهب خود را رایگان در [[اختیار انسان]] قرار نمی‌دهد و در مقابل مواهب خود، بر [[شخصیت]] و [[رفتار]] و گفتار وی تأثیر می‌گذارد. اگر محیط [[صالح]] باشد، معمولاً رفتار او نیز صالح خواهد بود و به عکس. بنابراین، محیط فاسد معمولاً به تدریج انسان را [[فاسد]] کرده و او را به سوی رفتارهای ناشایست سوق می‌دهد. به همین سبب، می‌‌توان گفت در بیشتر موارد، تربیت اخلاقی بدون محیط سالم امکان‌پذیر نخواهد بود. شاید به همین سبب، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} خود از محیط‌های ناسالم دوری می‌کردند و [[پیروان]] خود را از ورود به محیط‌های ناسالم باز می‌داشتند [[هارون بن جهم]] می‌گوید: «هنگامی که [[امام صادق]]{{ع}} در [[حیره]] بر منصور وارد شد با او بودیم. یکی از [[کارگزاران]] منصور مجلس جشنی گرفته و [[مردم]] را [[دعوت]] کرده بود. [[امام]]{{ع}} نیز از جمله مدعوین بود. آن حضرت بر سر سفره بود و غذا می‌خورد و گروهی نیز همراه او بر سر سفره نشسته بودند که یکی از آنها آبی خواست و برایش کاسه‌ای شراب آوردند همین که شراب به دست مرد رسید، امام{{ع}} برخاست. از او درباره علت برخاستنش پرسیدند و فرمود: پیامبر{{صل}} فرمود: [[ملعون]] است کسی که بر سفره‌ای بنشیند که در آن شراب می‌خورند»<ref>{{متن حدیث|كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} بِالْحِيرَةِ حِينَ قَدِمَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِيمَنْ دُعِيَ فَبَيْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ يَأْكُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِيَ بِقَدَحٍ فِيهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ‌ صَارَ الْقَدَحُ‌ فِي‌ يَدِ الرَّجُلِ‌ قَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنِ الْمَائِدَةِ فَسُئِلَ عَنْ قِيَامِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ طَائِعاً عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ}}؛ کلینی، کافی، ج ۶، ص۲۶۸.</ref>.
# '''پرهیز از [[معاشرت]] با صاحبان [[رذائل]]:''' تأثیر [[دوست]] و همنشین بر [[خلق و خوی]] انسان امری انکارناپذیر است و به همین سبب، در متون [[اسلامی]] از [[همنشینی]] با بدان [[نهی]] و به همنشینی با نیکان توصیه شده است. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است: «با [[بدعت‌گذاران]] معاشرت و همنشینی نکنید، که از نظر [[مردم]] یکی از آنها به شمار می‌‌آیید. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: انسان تابع [[دین]] دوست و همنشین خویش است»<ref>{{متن حدیث|لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ‌ الْبِدَعِ‌ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ‌ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.</ref> و در روایتی دیگر می‌‌فرماید: «سزاوار نیست [[مسلمان]] با [[فاجر]] و احمق و [[دروغ‌گو]] [[دوستی]] داشته باشد»<ref>{{متن حدیث|لَا يَنْبَغِي‌ لِلْمُسْلِمِ‌ أَنْ‌ يُوَاخِيَ‌ الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْكَذَّابَ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.</ref>.
# '''ایجاد فضای [[اخلاقی]] در [[جامعه]]:''' یکی از روش‌های بسیار مؤثر در ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} مورد توجه قرار گرفته، حاکم کردن فضای اخلاقی در جامعه است. مراد از فضای اخلاقی آن است که [[ارزش‌های اخلاقی]] در جامعه جایگاهی [[برتر]] بیابند و همه، خود را موظف و [[متعهد]] به رعایت آنها بدانند. به سخن دیگر، ایجاد فضای اخلاقی به معنای حاکم شدن ارزش‌های اخلاقی [[اسلام]] است. اما [[حاکمیت]] ارزش‌های اخلاقی نه به معنای حاکمیت از طریق [[اعمال]] فشار و [[زور]]، بلکه بدین معناست که افراد از صمیم [[قلب]] برای آنها [[ارزش]] قائل شده، آنها را پذیرفته و به آنها پای‌بند باشند. دقت در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نشان می‌دهد که آنان همه کوشش خود را صرف حاکم کردن [[ارزش‌های اخلاقی]] [[اسلام]] و ایجاد فضای [[اخلاقی]] در [[جامعه]] می‌کردند. [[پیامبر]]{{صل}} در طول اقامت خود در [[مدینه]] با اتخاذ تدابیری خاص به بهترین وجه ارزش‌های اخلاقی [[اسلامی]] را در جامعه مدینه حاکم کردند، به گونه‌ای که کسی جرئت تخلف از آنها را به خود نمی‌داد.
# '''[[محبت]] و [[احسان]]:''' در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} احسان و محبت به دیگران جایگاه والایی یافته است. در اینجا چند نمونه از این سیره‌ها را نقل می‌کنیم: در [[فتح مکه]]، هنگامی که [[مسلمانان]] وارد [[مکه]] شدند، همه [[انتظار]] داشتند [[پیامبر]]{{صل}} از مشرکان قریش [[انتقام]] همه [[ستم‌ها]] و نامردمی‌هایی را که در [[حق]] او و یارانش کرده بودند بگیرد و دستور [[قتل]] و [[غارت]] و [[اسارت]] آنها را صادر کند. با این حال، پیامبر{{صل}} در پاسخ برخی مسلمانان که فریاد می‌زدند: امروز [[روز]] [[کشتار]] است، فرمود: امروز روز محبت و [[مهربانی]] است و اعلام کرد همه اهالی مکه جز شماری اندک [[آزاد]] هستند. [[امامان]]{{عم}} نیز همین روش را داشتند. در سیره امام زین العابدین{{ع}} آمده است: «کسی [[امام زین العابدین]]{{ع}} را [[دشنام]] داد. خادم‌های امام قصد او را کردند. امام{{ع}} فرمود: او را واگذارید، که آنچه از ما بر او پوشیده است بیش از آن است که می‌گویند. سپس فرمود: آیا حاجتی داری، ای مرد؟ مرد شرمنده شد و امام{{ع}} لباسش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد فریادزنان بازگشت و می‌گفت: [[شهادت]] می‌دهم که تو فرزند [[رسول]] خدایی»<ref>{{متن حدیث|شَتَمَ بَعْضُهُمْ زَيْنَ الْعَابِدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَصَدَهُ غِلْمَانُهُ فَقَالَ دَعُوهُ فَإِنَّ مَا خَفِيَ مِنَّا أَكْثَرُ مِمَّا قَالُوا ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ لَكَ حَاجَةٌ يَا رَجُلُ فَخَجِلَ الرَّجُلُ فَأَعْطَاهُ ثَوْبَهُ وَ أَمَرَ لَهُ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَانْصَرَفَ‌ الرَّجُلُ‌ صَارِخاً يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ‌}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص۹۵.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۳۶ ـ ۲۴۰.</ref>


همچنین ممکن است گفته شود آنچه روان‌شناسان با عنوان مراتب و درجات رشد اخلاقی بیان کرده‌اند ناظر به امر واقع و از نوع گزاره‌های توصیفی است، ولی آنچه در سیره‌های یاد شده آمده ناظر است به آنچه باید باشد، نه آنچه در [[حال]] حاضر وجود دارد. به دیگر سخن، مفاد سیره‌ها گزاره‌ای هنجاری است نه توصیفی. بنابراین، نمی‌توان این دو را با یکدیگر مقایسه کرد و نتیجه‌هایی درست گرفت.
=== روش‌های پرورش [[آگاهی]] و [[بصیرت]] [[اخلاقی]] ===
در پاسخ می‌‌توان گفت ظاهراً مفاد سیره‌ها این است که در واقع [[انسان‌ها]] به این چند دسته تقسیم می‌شوند. برای مثال، مفاد [[روایت]] معروف [[حضرت علی]]{{ع}} این است که [[بندگان خدا]] سه دسته‌اند، نه اینکه می‌‌توانند سه دسته باشند. افزون بر این، برخی از سیره‌ها، مانند [[سیره]] مربوط به دختر [[حاتم طایی]]، نیز به صراحت ناظر به افراد موجود در خارج بودند که به انگیزه‌ای خاص به رفتارهای [[اخلاقی]] پای‌بند بودند.
[[انسان]] موجودی متفکر و [[آگاه]] است و به همین سبب، آگاهی و [[شناخت]] نقش مهمی در شکل دادن به [[گرایش‌ها]] و رفتارهای وی دارد. این قاعده در مورد گرایش‌ها و رفتارهای اخلاقی [[انسان]] نیز صادق است. از این رو، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} پرورش شناخت بصیرت اخلاقی مورد توجه بوده و روش‌هایی برای تحقق این مهم مطرح شده است. این روش‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی و روش‌های پرورش [[تفکر]] اخلاقی.


توجه به مطالب پیشگفته ما را به یکی دیگر از اصول تربیت اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[راهنمایی]] می‌کند که همان اصل تعالی تدریجی متربیان است. مراد از اصل تعالی تدریجی این است که مربی نباید متربی را به [[اخلاق]] [[انسانی]] یا دیگر مراتب پایین اخلاق محدود سازد و متربی هم نباید خود را به این مراحل قانع کندچراکه [[انسان]] می‌تواند خود را از دام [[سود]] و [[زیان]] مادی رها کند و اوج بگیرد و به مراحل بالاتر برسد. ولی اوج گرفتن در این [[آسمان]] و رسیدن به مراتب بالاتر باید تدریجی و گام به گام باشد. مربی نمی‌تواند یکباره متربی را از مرحله اول به مرحله سوم یا چهارم برساند. افزون بر این، هر یک از این مراحل اقتضائاتی دارند و توانایی‌هایی می‌‌طلبند. بنابراین، از کسی که در مرحله اول [[رشد]] و تربیت اخلاقی قرار دارد نمی‌توان [[انتظار]] رفتارهایی را داشت که مناسب مراحل بالاتر است و نمی‌توان از او رفتارهایی را خواست که بسیار فراتر از مقتضیات آن مرحله از [[رشد اخلاقی]] است که وی در آن قرار دارد.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۷.</ref>.
==== روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی ====
آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی در [[رشد]] و تقویت بصیرت اخلاقی نقش اساسی دارد و به همین سبب، [[پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} به آموزش معارف اخلاقی اهتمام ویژه‌ای داشتند. توجه به [[سیره پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} نشان می‌دهد که آنها برای آشنا کردن متربیان با آموزه‌های اخلاقی از روش‌هایی که در ذیل بیان می‌کنیم استفاده می‌کردند:
# '''[[آموزش]] اصول و معیارهای اخلاقی:''' آموزه‌های اخلاقی گستره وسیعی دارند و از آنجا که [[اخلاق]] منطق [[رفتار]] است، متربی باید بتواند آموزه‌های اخلاقی را بر اوضاع و احوال گوناگون [[زندگی]] خود تطبیق دهد. یکی از [[مشکلات]] عمده در آموزش اخلاق این است که چگونه می‌‌توان آموزه‌های اخلاقی را به متربی آموزش داد تا وی بتواند بدون نیاز به مربی در شرایط گوناگون، [[وظیفه]] [[اخلاقی]] خود را تشخیص دهد و بر طبق آن عمل کند. [[معصومان]]{{عم}} برای حل این مشکل افزون بر بیان قواعد کلی اخلاقی، از روش خاصی استفاده می‌کردند که همان بیان معیارهای عملی است. برای نمونه به برخی از آموزه‌های [[نبوی]] توجه فرمایید: «کسی که [[کار نیک]] او را [[خشنود]] و کار بد او را ناخشنود کند [[مؤمن]] است»<ref>{{متن حدیث|مَنْ‌ سَرَّتْهُ‌ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۰.</ref>؛ «آنچه را در [[درستی]] آن [[شک]] داری رها کن و به آنچه در درستی آن شک نداری عمل کن»<ref>{{متن حدیث|دَعْ‌ مَا يُرِيبُكَ‌ إِلَى‌ مَا لَا يُرِيبُكَ‌}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۱.</ref> و ... . هر یک از این بیانات در بردارنده یک معیار عملی است که متربی به آسانی می‌‌تواند درست را از نادرست و رفتار شایسته را از ناشایسته تشخیص دهد.
# '''تبیین [[جهان‌بینی]] و [[فلسفه]] [[ارزش‌های اخلاقی]]:''' یکی از روش‌های مهم در پرورش [[بصیرت]] و [[آگاهی]] اخلاقی، داشتن بینشی کلی از [[جهان]] و [[انسان]] است که ارزش‌های اخلاقی مورد نظر بر آن [[استوار]] شده‌اند. تربیت اخلاقی زمانی بر پایه‌هایی محکم استوار خواهد بود که باورهایی متناسب با آن در [[روح]] و [[جان]] متربی ریشه دوانده باشد و در این صورت است که می‌‌توان [[امیدوار]] بود که درخت [[اخلاق]] روییده بر این [[زمین]] حاصل‌خیز، به ثمر بنشیند و صاحب آن از میوه‌های شیرین و فرح‌بخش آگاهی و بصیرت اخلاقی، [[عواطف]] عالی اخلاقی و رفتارهای شایسته اخلاقی بهره‌مند گردد. یکی از موضوعات جالب توجه در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} این است که آنان اهمیت زیادی به [[آموزش]] بنیان‌های اخلاق و تربیت اخلاقی قائل شده و در فرصت‌های مقتضی می‌کوشیدند [[جهان‌بینی اسلامی]] را که زیربنای اخلاق و تربیت اخلاقی [[اسلامی]] است به متربیان آموزش دهند. [[جهان‌بینی]] [[اخلاقی]] نه تنها در شکل‌گیری [[بصیرت]] اخلاقی تأثیر دارد، بلکه افزون بر آن، در ایجاد انگیزه برای عمل به [[ارزش‌ها]] و آموزه‌های اخلاقی نیز مؤثر است.؛ چراکه [[آگاهی]] از ارزش‌ها به تنهایی، نمی‌تواند انگیزه لازم برای عمل بر طبق آنها را در شخص ایجاد کند؛ زیرا انگیزه عمل بر طبق این ارزش‌ها ریشه در [[اعتقادات]] بنیادین درباره [[جهان هستی]] و [[زندگی]] [[انسان]] در این [[جهان]] دارد که عمدتاً [[دینی]] هستند.
# '''تبیین موانع رفتارهای اخلاقی و راه‌های [[غلبه]] بر آنها:''' یکی دیگر از روش‌هایی که در شکل‌گیری بصیرت و آگاهی اخلاقی تأثیری بسزا دارد آشنایی با موانع رفتارهای اخلاقی و چگونگی از میان برداشتن آنهاست. یکی از ویژگی‌های [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} آن است که در تربیت اخلاقی به موانع [[اخلاق]] و تربیت اخلاقی بسیار اهمیت داده و آنها را با دقت تبیین کرده و برای [[مبارزه]] با آنها راه‌حل ارائه کرده‌اند. در اینجا برای نمونه، چند [[سیره]] را نقل می‌کنیم. پیامبر اکرم{{صل}} در روایتی می‌‌فرماید: «ای مردم، از [[دنیادوستی]] بپرهیزید که سرچشمه همه خطاها و دریچه همه [[بلاها]] و همراه همه [[فتنه‌ها]] و فراخواننده همه مصیبت‌هاست»<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ حُبَّ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ بَابُ‌ كُلِّ‌ بَلِيَّةٍ وَ قِرَانُ‌ كُلِّ‌ فِتْنَةٍ وَ دَاعِي كُلِّ رَزِيَّةٍ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۹۱.</ref>.
# '''بیان عواقب و پیامدهای رفتارهای [[اخلاقی]] و ضد اخلاقی:''' یکی دیگر از روش‌هایی که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} برجسته است، بیان پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی است. آنان در موارد متعدد در کنار [[دعوت]] مردم به [[فضائل]] و باز داشتن آنها از [[رذائل]]، آثار و پیامدهای آن را نیز بیان کرده‌‌اند [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «[[خشم]] [[ایمان]] را [[فاسد]] می‌کند چنان که سرکه عسل را»<ref>{{متن حدیث|الْغَضَبُ‌ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ‌ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۰۲.</ref>. در کلمات گهربار [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[عفت]] آمده است: «با عفت ورزیدن [[اعمال انسان]] (از آلودگی‌ها) [[پاک]] می‌شود»<ref>{{متن حدیث|بِالْعَفَافِ‌ تَزْكُو الْأَعْمَالُ‌}}؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۰۵.</ref>. [[آگاهی]] از پیامدهای رفتارهای [[اخلاقی]] و ضد اخلاقی سه اثر مهم [[تربیتی]] دارد: نخست آگاهی و [[بصیرت]] اخلاقی متربی را افزایش می‌دهد؛ دوم [[قدرت]] [[انتخاب]] و تصمیم‌گیری اخلاقی وی را تقویت می‌کند؛ زیرا کسی که از پیامدهای [[عمل]] [[آگاه]] است بهتر می‌تواند سود و [[زیان]] آن را بسنجد و بر آن اساس درباره انجام دادن یا ندادن آن اقدام کند و سوم، آگاهی از پیامدهای عمل در متربی، انگیزه برای عمل اخلاقی ایجاد و یا آن را تقویت می‌کند؛ زیرا [[انسان]] معمولاً با انجام دادن هر [[رفتاری]] به دنبال نفع خویش است و وقتی بداند یک عمل ضد اخلاقی، در کنار [[لذت]] گذرا، زیان‌های [[پایداری]] دارد، به احتمال [[قوی]] از انجام آن سرباز می‌‌زند؛ چنان که اگر بداند عمل اخلاقی در کنار [[مشقت]] موقت و گذرا، منافعی بلندمدت و مهم دارد، به احتمال قوی آن را انجام می‌دهد.
# '''بیان داستان‌های اخلاقی:''' استفاده از داستان به منزله ابزاری برای [[رشد]] و ارتقای آگاهی و بصیرت اخلاقی پیشینه‌ای دراز دارد. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] از این روش بسیار استفاده کرده و در ضمن آن [[فضائل اخلاقی]] را به تصویر کشیده است. داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} یکی از این نمونه‌هاست. [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز از داستان برای تربیت اخلاقی [[مسلمانان]] استفاده می‌کردند. مانند اینکه [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «در [[بنی‌اسرائیل]] مردی نیازمند بود که همسرش اصرار می‌‌کرد تا او به دنبال روزی برود. مرد در [[خواب]] دید که به او می‌گویند دو درهم [[حلال]] نزد تو محبوب‌تر است یا دو هزار درهم [[حرام]]. مرد گفت: دو درهم حلال و پاسخ شنید که دو درهم زیر سر اوست. از خواب بیدار شد و دو درهمی را که زیر سرش بود برداشت؛ با یک درهم آن ماهی‌ای خرید و به [[منزل]] آمد. هنگامی که همسرش او را دید با ناخشنودی پیش آمد و [[سوگند]] یاد کرد که به ماهی دست نمی‌زند. مرد خود برخاست و هنگامی که شکم ماهی را پاره کرد، دو دُر در آن دید و آنها را به چهل هزار درهم فروخت»<ref>{{متن حدیث|كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ وَ كَانَ‌ مُحْتَاجاً فَأَلَحَّتْ‌ عَلَيْهِ‌ امْرَأَتُهُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فَرَأَى فِي النَّوْمِ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ أَوْ أَلْفَانِ مِنْ حَرَامٍ فَقَالَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ فَقَالَ تَحْتَ رَأْسِكَ فَانْتَبَهَ فَرَأَى الدِّرْهَمَيْنِ تَحْتَ رَأْسِهِ فَأَخَذَهُمَا وَ اشْتَرَى بِدِرْهَمٍ سَمَكَةً فَأَقْبَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ كَاللَّائِمَةِ وَ أَقْسَمَتْ أَنْ لَا تَمَسَّهَا فَقَامَ الرَّجُلُ إِلَيْهَا فَلَمَّا شَقَّ بَطْنَهَا إِذَا بِدُرَّتَيْنِ فَبَاعَهُمَا بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۲۹.</ref>. این داستانی است که [[امام]]{{ع}} درباره [[ضرورت]] تأمین روزی [[خانواده]] از راه حلال و [[برکات]] آن بیان کرده است<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۴۰ ـ ۲۵۰.</ref>.


===[[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]===
==== روش‌های پرورش [[تفکر]] اخلاقی ====
بر پایه [[سیره معصومان]]{{عم}} در وجود انسان دو [[لشکر]] وجود دارد: [[لشکر]] [[عقل]] و لشکر [[جهل]] (که شامل [[شهوات نفسانی]] هم می‌شود) و وجود [[انسان]] پیوسته میدان [[کارزار]] میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل [[پیروز]] شود، انسان از [[انسانیت]] خود تهی شده و به حیوانی، بلکه [[پست‌تر]] از حیوانی [[مسخ]] می‌شود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی [[ناشایست]] و حیوانی خواهند بود؛ و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از [[فرشتگان]] [[برتر]] می‌رود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و [[انسانی]] خواهند بود. [[عبدالله بن سنان]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمی‌زادگان؟ [[امام]] به نقل از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود:
پرورش [[توانایی]] [[تفکر]] اخلاقی نقشی اساسی در رشد و تقویت بصیرت و آگاهی اخلاقی دارد. کسی که از این توانایی برخوردار باشد، به آسانی می‌تواند در موقعیت‌های گوناگون [[وظیفه]] اخلاقی خود را تشخیص بدهد؛ تصمیم صحیح اتخاذ کند و از افتادن در ورطه انحراف‌های اخلاقی در [[امان]] ماند. از این رو، در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} بر رشد و پرورش تفکر اخلاقی تأکید شده است. [[پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} برای رشد و پرورش تفکر اخلاقی از شیوه‌هایی استفاده کرده‌اند که در ذیل آنها را بیان می‌کنیم:
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‌ فِي‌ الْبَهَائِمِ‌ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ}}<ref>صدوق، علل الشرایع، ص۵.</ref>؛«[[خداوند]] در فرشتگان عقل را بدون [[شهوت]] و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در انسان هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش [[غلبه]] کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش پیروز شود، از چهارپایان بدتر است».
# '''[[تشویق]] به تفکر در مسائل اخلاقی:''' تفکر در [[انسان]] از جایگاه والایی برخوردار است، به گونه‌ای که برخی مهم‌ترین وجه امتیاز انسان بر دیگر موجودات را برخورداری وی از [[توانایی]] [[تفکر]] می‌دانند. تفکر در [[انسان]] به منزله چراغی است که در تاریکی‌های بیابان‌های بی‌انتهای [[جهل و نادانی]] به سوی روشنایی‌ها [[هدایت]] و از در افتادن وی در دره‌های عمیق و وحشتناک هوا و [[هوس‌ها]] [[حفظ]] می‌کند. به همین جهت، در [[روایات]] مختلف، [[معصومان]]{{عم}} [[مردم]] را به [[تفکر]] به ویژه تفکر در مسائل اخلاقی و [[اعمال]] و [[رفتار]] خود [[دعوت]] کرده‌اند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: «همواره در تفکر باش که از [[گمراهی]] به هدایت رهنمون می‌شود و اعمال را [[اصلاح]] می‌کند»<ref>{{متن حدیث|عَلَيْكَ‌ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ‌ رُشْدٌ مِنَ‌ الضَّلَالِ‌ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ}}؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۵۷.</ref>.
# '''[[تشویق]] به [[تفکر]] قبل از اقدام به عمل:''' [[اندیشیدن]] در [[رفتار]] قبل از انجام آن نقش مهمی در تشخیص [[حسن و قبح]] آن و جلوگیری از در افتادن در [[وادی]] انحرافات اخلاقی دارد. از این رو، در [[روایات]] مختلف به تفکر پیش از عمل سفارش شده است. [[امام باقر]]{{ع}} می‌‌فرماید: «مردی نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: مرا بیاموز. پیامبر{{صل}} فرمود: از آنچه در دست [[مردم]] است [[ناامید]] باش که این [[بی‌نیازی]] نقد است. مرد گفت: برایم بیشتر بگو. حضرت فرمود: هرگاه قصد کاری کردی، در عاقبت آن بیندیش. اگر خوب بود و خیر، ادامه‌اش بده و اگر [[شر]] بود و [[گمراهی]]، رهایش کن»<ref>{{متن حدیث|أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ{{صل}} فَقَالَ: عَلِّمْنِي فَقَالَ عَلَيْكَ‌ بِالْيَأْسِ‌ مِمَّا فِي‌ أَيْدِي‌ النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِرُ قَالَ زِدْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ خَيْراً وَ رُشْداً فَاتَّبِعْهُ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَدَعْهُ}}؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۳۰۶.</ref>.
# '''بحث و گفتگو درباره مسائل اخلاقی:''' یکی دیگر از روش‌هایی که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} در تربیت اخلاقی به کار رفته، بحث و گفتگو با متربی درباره موضوعات [[اخلاقی]] است. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرمود: «مردی نزد پیامبر{{صل}} آمد و پرسید: ای [[فرستاده خدا]]، آیا [هنگام ورود به [[منزل]]] باید از مادرم [[اجازه]] بگیرم؟ فرمود: آری. مرد گفت: چرا، ای [[رسول خدا]]؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آیا از اینکه او را برهنه ببینی خوشحال می‌شوی؟ گفت: نه؛ فرمود: پس اجازه بگیر [و وارد شو]» <ref>{{متن حدیث|أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ{{صل}} فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِّي أَسْتَأْذِنُ عَلَيْهَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَسُرُّكَ أَنْ‌ تَرَاهَا عُرْيَانَةً قَالَ لَا قَالَ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهَا}}؛ راوندی، سید فضل الله، النوادر، ص۱۳۶، ح ۱۷۸.</ref>. در این گفتگو، پیامبر{{صل}} نخست [[لزوم]] اجازه گرفتن فرزند هنگام ورود به منزل مادر و دلیل این کار را بیان می‌کند و مرد قانع می‌شود<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵.</ref>.


[[سماعه بن مهران]]، از [[یاران امام صادق]]{{ع}}، می‌گوید: من در [[حضور امام]]{{ع}} بودم و گروهی از [[موالیان]] ایشان نیز بودند که بحث عقل و جهل پیش آمد. امام{{ع}} فرمود:  
=== روش‌های پرورش [[گرایش‌ها]] و عادت‌های مطلوب اخلاقی ===
{{متن حدیث|اعْرِفُوا الْعَقْلَ‌ وَ جُنْدَهُ‌ وَ الْجَهْلَ‌ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا... ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَكَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِينَ الْجُنْدَ... فَلَا تَجْتَمِعُ‌ هَذِهِ‌ الْخِصَالُ‌ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّمَا يُدْرَكُ ذَلِكَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۱.</ref>؛ «[[عقل]] و لشکریانش و [[جهل]] و لشکریانش را بشناسید تا راه یافته شوید... آنگاه [[خداوند]] برای عقل هفتاد و پنج [[لشکر]] قرار داد. هنگامی که جهل دید خداوند چگونه عقل را گرامی داشت و به او لشکریانی داد، [[دشمنی]] عقل را به [[دل]] گرفت و گفت: ای [[خدا]]، این آفریده‌ای مانند من است. ولی او را آفریدی و گرامی داشتی و تقویت کردی، در حالی که من [[دشمن]] اویم و هیچ قدرتی ندارم. به من نیز لشکریانی مانند او بده. خداوند فرمود: باشد، اما اگر پس از این [[نافرمانی]] کنی، تو و لشکریانت را از [[رحمت]] خودم بیرون می‌کنم و جهل قبول کرد. خداوند به او نیز هفتاد و پنج لشکر عطا کرد.... این ویژگی‌ها که از [[لشکریان]] عقل هستند جز در [[پیامبر]] یا [[وصی پیامبر]] یا مؤمنی که خداوند [[قلب]] او را با [[ایمان]] آزموده است جمع نمی‌شود. اما دیگران یعنی [[موالیان]] ما، برخی از لشکریان عقل و برخی از لشکریان جهل را دارند تا زمانی که به [[تکامل]] برسند و وجودشان از لشکریان جهل [[پاک]] شود. در این هنگام در [[درجات عالی]] همراه با [[پیامبران]] و [[اوصیا]] خواهند بود. اما این ([[مقام]])، با [[شناخت]] عقل و لشکریانش و با دوری از جهل و لشکریانش به دست می‌آید. خداوند ما و شما را موفق به [[اطاعت]] و کسب رضایتش بفرماید.
ایجاد گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی یکی از بخش‌های مهم تربیت اخلاقی است و به همین سبب، در سیره پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} افزون بر ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی و افزون بر رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی نیز مورد توجه است. بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها بر پرورش و رشد تفکر اخلاقی تأکید دارند و بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها به پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی توجه دارند، در سیره پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} هم به رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی و هم به پرورش و تقویت گرایش‌ها و عادت‌های اخلاقی توجه شده است؛ زیرا چنان که برخی متفکران به [[درستی]] بیان کرده‌اند، [[رشد]] [[آگاهی]] و [[تفکر]] [[اخلاقی]] لزوماً به رفتارهای مطلوب نمی‌انجامد. در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} برای پرورش [[گرایش‌ها]] و عادت‌های مطلوب اخلاقی از روش‌های خاصی استفاده شده است که در ذیل آنها را به اختصار بیان می‌کنیم.
# '''ترغیب و ترهیب:''' «ترغیب» ایجاد میل و رغبت کردن نسبت به چیزی در یک یا چند فرد و «ترهیب» ایجاد خوف و ترس کردن از چیزی در یک یا چند فرد است<ref>انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ذیل ماده رغب و رهب.</ref>. ترغیب و ترهیب از روش‌هایی است که در سیره پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}} برای ایجاد انگیزه و [[گرایش]] در [[مردم]] به [[کارهای نیک]] و نیز ایجاد [[نفرت]] و [[کراهت]] در مردم نسبت به کارهای زشت و به دنبال آن، باز داشتن مردم از کارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته است. سخنانی که از [[پیامبر]]{{صل}} در این خصوص صادر شده بسیار است به گونه‌ای که برخی دانشمندان [[مسلمان]] کتابی مستقل با نام "الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف" تألیف کرده‌اند. پیامبر{{صل}} در ترغیب به [[عفو و گذشت]] و [[فرو خوردن خشم]] می‌‌فرماید: «هرگاه [[خشم]] شما را تحت فشار قرار داد، با [[عفو و گذشت]] آن را رفع کنید. در [[روز قیامت]] منادی ندا می‌‌دهد: هر که [[پاداش]] او بر عهده [[خداوند]] است برخیزد و جز عفوکنندگان کسی برنخیزد. آیا سخن خداوند (در [[قرآن]]) را نشنیده‌اید: پس هر که در گذرد و نیکویی کند [[اجر]] او بر خداست»<ref>{{متن حدیث|إِذَا عَنَتْ لَكُمْ غَضْبَةٌ فَادْرَءُوهَا بِالْعَفْوِ إِنَّهُ‌ يُنَادِي‌ مُنَادٍ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلَا يَقُومُ إِلَّا الْعَافُونَ أَ لَمْ تَسْمَعُوا قَوْلَهُ تَعَالَى‌ {{متن قرآن|فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}}}؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، أعلام الدین، ص۳۳۷.</ref>.
# '''تحریک انگیزه‌های [[ایمانی]]:''' یکی دیگر از روش‌هایی که [[معصومان]]{{عم}} برای پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی به کار می‌‌بردند، روش تحریک [[ایمان]] است. در این روش معصومان{{عم}} با [[توسل]] به ایمان و [[اعتقادات دینی]] متربیان و تحریک آن، آنان را به رفتارهای اخلاقی سوق می‌دهند. دوری کردن از مجالس [[لهو و لعب]] و گوش فرا ندادن به غنا و موسیقی‌های مناسب مجالس لهو و لعب، یکی از [[ارزش‌های اخلاقی]] [[اسلامی]] است که در متون دینی بر آن بسیار تأکید شده است. با این حال، معصومان{{عم}} برای ترغیب [[مردم]] به دوری کردن از این [[رفتار]] ضد اخلاقی از مایه‌های ایمانی آنان استفاده می‌کردند.
# '''ارائه [[الگو]]:''' [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در پایبندی به [[ارزش‌های اخلاقی]] چنان جدی بود که [[خداوند]] او را می‌‌ستاید و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> و آنگاه [[مردم]] را به [[تأسی]] به آن بزرگوار فرا خوانده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. خود [[پیامبر]]{{صل}} نیز دیگران را به الگو گرفتن از خود فرا می‌‌خواند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌فرماید: «من پیامبر{{صل}} را دنبال می‌کردم، چنان که بچه شتر مادرش را. هر [[روز]] خُلقی از اخلاقش را برای من برمی‌افراشت و دستور می‌داد به او [[اقتدا]] کنم»<ref>{{متن حدیث|وَ لَقَدْ كُنْتُ‌ أَتَّبِعُهُ‌ اتِّبَاعَ‌ الْفَصِيلِ‌ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ}}؛ نهج البلاغه، عبده، ص۳۰۰.</ref>. ارائه الگو از این جهت اهمیت دارد که اولاً، متربی [[رفتار]] [[اخلاقی]] را در عمل و با همه جزئیات و ظرافت‌هایی که در اجرای آن وجود دارد، مشاهده می‌کند و به همین سبب، نه تنها با خود رفتار اخلاقی، بلکه با شرایط تحقق آن و تأثیراتی که بر دیگران بر جای می‌گذارد و با جایگاه آن در مقایسه با سایر [[رفتارها]] پی می‌‌برد؛ ثانیاً، مشاهده [[عمل]] اخلاقی صادر شده از الگو، امکان عملی شدن آن را به صورت عینی برای متربی [[اثبات]] می‌کند و این از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است در ابتدا انجام برخی رفتارهای اخلاقی محال به نظر آید. ثالثاً، مشاهده رفتارهای اخلاقی الگو و زیبایی‌های آن موجب می‌شود در متربی [[گرایش]] و انگیزه اقدام به رفتارهای اخلاقی ایجاد و تقویت شود.
# '''توصیه به تحمیل رفتارهای پسندیده بر نفس:''' رفتارهای پسندیده معمولاً با محدودیت‌هایی همراه است و پذیرش محدودیت برای [[انسان]] [[مشقت]] دارد؛ چراکه انسان طبیعتاً میلی به محدودیت ندارد و [[دوست]] دارد هر آنچه را مایل است انجام دهد. به همین جهت اگر انسان به حال خود رها شود، هیچ‌گاه خود را به رفتارها و [[ارزش‌های اخلاقی]] پای‌بند نخواهد کرد. بنابراین، در تربیت اخلاقی چاره‌ای نیست جز اینکه متربی خود را به رفتارهای پسندیده را دارد تا به تدریج با آنها خو بگیرد و [[لذت]] آنها را دریابد. هرگاه متربی خود را به رفتارهای [[اخلاقی]] وادار کند، به تدریج با آن خو گرفته و لذت آن را در می‌‌یابد و در این هنگام است که خود به خود و بدون نیاز به عامل بیرونی رفتارهای اخلاقی را انجام داده و از رفتارهای ضد اخلاقی دوری می‌کند. به همین جهت [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: «خودت را بر [[فضائل]] وادار کن که نفست بر [[رذائل]] سرشته شده است»<ref>{{متن حدیث|أَكْرِهْ‌ نَفْسَكَ‌ عَلَى‌ الْفَضَائِلِ‌ فَإِنَّ‌ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا}}؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۱۷.</ref>.
# '''امر به [[فضیلت‌ها]] و [[نهی]] از رذیلت‌ها:''' این روش ویژگی‌ای دارد که در سایر روش‌ها اصلاً وجود ندارد یا اگر وجود دارد، چندان بارز نیست و آن اینکه در [[امر و نهی]]، نوعی خواست [[قاطع]] و جدی از سوی آمر و ناهی وجود دارد. به سخن دیگر، در روش‌هایی مانند ترغیب و ترهیب و ارائه [[الگو]]، جنبه اقناعی بسیار [[قوی]] است؛ در آن روش‌ها مربی می‌کوشد در فرد، انگیزه‌ای درونی برای اقدام به عمل ایجاد کند، تا فرد بر اساس آن انگیزه عمل کند؛ اما در امر و نهی جنبه اقناعی کم‌رنگ‌تر و جنبه فشار بیرونی برای وا داشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهی درصددند با فشار از بیرون، فرد را وادار به عمل کنند، خواه وی از صمیم [[قلب]] مایل به آن کار باشد یا نباشد. امر به [[نیکی‌ها]] و [[نهی]] از بدی‌ها دو نقش عمده در تربیت اخلاقی دارند:
## کسی که در جامعه‌ای [[زندگی]] می‌کند که افرادش در مقابل ارزش‌های اخلاقی اسلام [[احساس مسئولیت]] می‌کنند و در برابر زیر پا گذاشته شدن آنها واکنش نشان می‌دهند، به تدریج با [[ارزش‌ها]] و ضد ارزش‌های اخلاقی آشنا می‌شود. به علاوه، با سلسله مراتب ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها نیز آشنا می‌شود؛ زیرا مشاهده می‌کند که جامعه در برابر تخلف از برخی ارزش‌ها، واکنش شدید و در مقابل تخلف از برخی دیگر، واکنش [[ضعیف]] نشان می‌دهد. همچنین در می‌‌یابد کدام یک از آنها ثابت و کدام متغیرند؛ در کجا باید رعایت شوند و در کجا رعایت آنها لازم نیست. از سوی دیگر، رعایت ارزش‌ها با [[تأیید]] و واکنش مثبت دیگران و عدم رعایت آنها با واکنش منفی مواجه می‌شود. همین باعث می‌شود رعایت ارزش‌ها با تجربیات خوشایند و عدم رعایت آنها با تجربیات ناخوشایند، شرطی شده، نوعی [[احساس]] مثبت در مواجهه با رعایت ارزش‌ها و احساسی منفی در مواجهه با عدم رعایت ارزش‌ها در او ایجاد شود. بدین ترتیب، فرد به تدریج با ارزش‌های اخلاقی اسلام آشنا می‌شود و آنها را درونی می‌کند و در نتیجه، نظام ارزشی مطلوب در فرد، شکل می‌گیرد و تقویت می‌‌شود.
## حاکمیت بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی اسلام در جامعه: علاوه بر آنچه گفته شد، برخورد با تخلفات موجب پیدایش [[فرهنگی]] یکپارچه در جامعه می‌‌شود. در چنین جامعه‌ای ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها تا حد زیادی روشن و مشخص می‌‌شوند و هر فرد می‌داند که عکس‌العمل دیگران در برابر رعایت یا عدم رعایت آنها چه خواهد بود. بدین ترتیب، زمینه و بستری مناسب برای رعایت [[ارزش‌ها]]، و زمینه و بستری نامناسب برای تخلف از ارزش‌ها فراهم می‌شود و در نتیجه، کمتر کسی به خود جرئت می‌‌دهد ارزش‌ها را زیر پا بگذارد. بدین ترتیب، باید گفت، در تربیت اخلاقی، نه می‌‌توان تنها به [[آموزش]] آموزه‌های اخلاقی اکتفا کرد و نه می‌‌توان تنها به ترغیب و ترهیب و ارائه [[الگو]] بسنده نمود؛ بلکه علاوه بر اینها، باید برحسب مورد، از [[امر و نهی]] نیز بهره برد. به سخن دیگر، در تربیت اخلاقی، هم باید از عوامل درونی استفاده کرد، یعنی عواملی که در فرد شور و [[شوق]] و انگیزه درونی و [[آگاهی]] ایجاد می‌کنند، و هم باید از عوامل بیرونی مدد گرفت، یعنی عواملی که از بیرون، فرد را به سوی رفتارهای [[اخلاقی]] سوق می‌دهند.
# '''[[نظارت]] و [[مراقبت]]:''' یکی دیگر از روش‌هایی که در ایجاد عادت‌های مطلوب [[اخلاقی]] تأثیری بسزا دارد نظارت و مراقبت بر [[رفتار]] متربی و [[تذکر]] دادن نکات لازم است. در [[سیره معصومان]]{{عم}} موارد متعددی وجود دارد که نشان دهنده اهتمام آن بزرگواران به این روش است. از سیره معصومان می‌توان نتیجه گرفت: اولاً [[معصومان]]{{عم}} رفتار [[فرزندان]] و [[پیروان]] خود را زیر نظر داشته و مراقبت می‌کردند تا از مسیر [[ارزش‌های اخلاقی]] [[منحرف]] نشوند و در صورتی که کوچک‌ترین [[انحرافی]] مشاهده می‌کردند، تذکر می‌‌دادند. ثانیاً از نظر پیامبر{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} [[انسان]] همیشه در معرض [[غفلت]] و فراموشی است و تداوم این غفلت و فراموشی، انسان را به ورطه هلاکت و نابودی می‌اندازد. دوای این [[درد]] چیزی جز نظارت و [[مراقبت]] و [[تذکر]] نیست. اما [[نظارت]] و مراقبت در [[سیره معصومان]]{{عم}} منحصر به مراقبت بیرونی نیست و افزون بر آن، هر فردی [[وظیفه]] دارد خود مراقب [[اعمال]] و [[رفتار]] خویش باشد به همین سبب، [[محاسبه]] و [[مراقبه]] در تربیت اخلاقی جایگاه ویژه‌ای یافته است.
# '''محاسبه و مراقبه نفس:''' [[انسان‌ها]] در هر درجه‌ای از رشد اخلاقی باشند، در معرض [[خطا]] و [[اشتباه]] هستند و به همین جهت اگر کسی مراقب اعمال و رفتار خود نباشد، به تدریج از مسیر درست [[منحرف]] شده، [[فضیلت‌های اخلاقی]] در او تضعیف و [[رذیلت‌های اخلاقی]] در او پدید می‌‌آیند و [[رشد]] می‌کنند و در نهایت به جایی می‌رسد که همگان از [[هدایت]] و [[نجات]] او [[نومید]] می‌‌شوند. بدین سبب، در سیره معصومان{{عم}} بر روش مراقبه و [[محاسبه نفس]] تأکید شده است. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: «کسی که به حساب خود رسیدگی کند، [[خوشبخت]] می‌شود»<ref>{{متن حدیث|مَنْ‌ حَاسَبَ‌ نَفْسَهُ‌ سَعِدَ}}؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۵۸ ـ ۲۶۷.</ref>


بدین ترتیب، روشن می‌شود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای [[عقل]] و [[جهل]] است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، انسان [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواسته‌های نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، [[لشکریان]] جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند.
=== روش‌های [[اصلاح]] [[رذائل]] ===
از آنچه گفته شد، به اصل دیگری از اصول تربیت اخلاقی در [[سیر]] سیره معصومان{{عم}} می‌‌رسیم و آن عبارت است از [[مراقبت]] دائم از نفس و [[هواهای نفسانی]] و [[مخالفت]] با آنها؛ زیرا [[پیروی]] از [[شهوت‌ها]] و هواهای نفسانی و لشکریان جهل، انسان را به پرتگاه [[سقوط]] و [[انحطاط]] می‌‌کشاند. اصولاً در دیدگاه [[معصومان]]{{عم}} بزرگ‌ترین عامل [[گمراهی]] انسان و فرو غلتیدن در لجن‌زار [[انحرافات اخلاقی]]، [[هواپرستی]] است. همین امر اقتضا می‌کند انسان سخت مراقب نفس و هواهای نفسانی باشد که لحظه‌ای [[غفلت]]، او را به دره هولناک انحطاط می‌‌اندازد. وابشی می‌‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمود:
یکی از [[وظایف]] عمده تربیت اخلاقی [[مبارزه]] با صفت‌های [[رذیلت]] و رفتارهای ناشایست اخلاقی‌ای است که برخی از متربیان دچار آن هستند. در این قسمت سعی می‌کنیم روش‌هایی را که در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} برای مبارزه با صفت‌ها و رفتارهای ناشایست [[اخلاقی]] به کار رفته بیان کنیم.
{{متن حدیث|احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَعْدَى‌ لِلرِّجَالِ‌ مِنِ‌ اتِّبَاعِ‌ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۳۵.</ref>؛ «از هواهای نفسانی خود بپرهیزید، چنان که از [[دشمن]] خود دوری می‌کنید که برای [[مردم]]، [[دشمنی]] بدتر از پیروی هواها و درویده زبان‌هایشان وجود ندارد».<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۲۹.</ref>.
# '''اغماض و چشم‌پوشی:''' در سیره پیامبر{{صل}} و اهل بیت{{عم}}، اولین اقدام در برخورد با رفتارهای ناشایست اخلاقی، به ویژه اگر این [[رفتار]] برای نخستین بار از فرد سر زده باشد، چشم‌پوشی و نادیده گرفتن آن است. از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[روایت]] شده است: «هر گاه کسی نزد پیامبر{{صل}} [[دروغ]] می‌‌گفت، لبخند می‌زد و می‌‌فرمود: چیزی می‌گوید!!»<ref>{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا كَذَبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَ قَالَ إِنَّهُ‌ لَيَقُولُ‌ قَوْلًا}}؛ کوفی، الجعفریات، ص۱۶۹.</ref>. از این [[سیره]] به روشنی فهمیده می‌شود که پیامبر{{صل}} برخی دروغگویی‌ها را نادیده می‌‌گرفتند و در مقابل آن واکنشی نشان نمی‌دادند. برای نادیده گرفتن این تخلف‌ها از سوی [[معصومان]]{{عم}} می‌‌توان دو دلیل ارائه کرد. نخست اینکه متخلف با [[ارزش‌های اخلاقی]] آشنا نبوده است. دیگر اینکه در مواردی اغماض کردن و چشم‌پوشی از تخلف بیش از تصریح کردن در متخلف مؤثر واقع می‌شود و او را از تکرار رفتار ناشایست باز می‌‌دارد؛ زیرا تصریح کردن، پرده حیای میان مربی و متربی را می‌درد و فرصت بازگشت را از وی می‌گیرد و او را بر ارتکاب رفتارهای ناشایست گستاخ می‌کند.
# '''[[تذکر]] دادن:''' دومین گام در [[اصلاح]] رفتارهای خلاف اخلاق [[تذکر]] دادن است. نمونه‌های متعددی از تذکرهای اخلاقی در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} ثبت شده که در اینجا برخی از آنها را نقل می‌کنیم. [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «[[ابوذر]] در زمان پیامبر{{صل}} مردی را که مادرش سیاه‌پوست بود [[سرزنش]] کرد و گفت: ای سیاه‌زاده. [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: او را به مادرش سرزنش می‌کنی؟! ابوذر آن قدر سر و صورتش را به [[زمین]] (به [[نشانه]] [[پشیمانی]]) مالید تا پیامبر{{صل}} از او [[راضی]] شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَبَا ذَرٍّ عَيَّرَ رَجُلًا عَلَى‌ عَهْدِ النَّبِيِّ‌{{صل}} بِأُمِّهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ وَ كَانَتْ أُمُّهُ سَوْدَاءَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} تُعَيِّرُهُ بِأُمِّهِ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ فَلَمْ يَزَلْ أَبُو ذَرٍّ يُمَرِّغُ وَجْهَهُ فِي التُّرَابِ وَ رَأْسَهُ حَتَّى رَضِيَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَنْهُ}}؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۱۱۲.</ref>. این [[سیره]] نشان می‌دهد که پیامبر{{صل}} کار زشت را گرچه از شخصی مانند ابوذر صادر شده باشد، [[زشت]] می‌داند و او را از این کار [[نهی]] می‌کند.
# '''[[وعده]] [[پاداش]] دادن:''' در [[سیره معصومان]]{{عم}} گاه برای اصلاح فرد متخلف، از او می‌خواستند قول دهد تا از آن کار دست بردارد و در مقابل آنان نیز به او وعده‌ای می‌دادند. داستان [[همسایه]] [[ابوبصیر]] که از راه [[حرام]] ثروتی به هم زده بود و مجالس [[لهو و لعب]] تشکیل می‌داد و در مقابل [[اعتراض]] و تذکر ابوبصیر از او خواست تا وضع او را به [[امام صادق]]{{ع}} بیان و برای ترک این حالت راه‌حلی ارائه دهد و [[امام]]{{ع}} به ابوبصیر فرمود: به همسایه‌ات بگو از آن کارها دست بردارد و من [[بهشت]] را برای او تضمین می‌کنم، نمونه‌ای از این مورد است. بر پایه این [[سیره]]، امام صادق{{ع}} در مقابل [[تعهد]] شخص به ترک کارهای ناشایست اخلاقی، بهشت را به او وعده می‌دهد و این شیوه کارگر می‌افتد و شخص از وضع پیشین خود [[توبه]] می‌کند.
# '''برخورد تند:''' گاه هیچ یک از روش‌های پیش‌گفته در شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت برای [[اصلاح]] [[رفتار]] متخلف، [[معصومان]]{{عم}} از روش‌های تند استفاده می‌کردند. [[اسحاق بن عمار]] می‌گوید: «نزد [[امام صادق]]{{ع}} رفتم و [[امام]]{{ع}} با چهره‌ای غضب‌آلود به من نگاه کرد. عرض کردم: چه چیزی نظر شما را نسبت به من عوض کرده است؟ فرمود: همان چیزی که رفتار تو را نسبت به [[برادران]] ایمانیت عوض کرده است. اسحاق، شنیده‌ام بر در منزل خود نگهبانی گماشته‌ای تا [[نیازمندان]] [[شیعه]] را از آنجا برانند. عرض کردم، فدایت شوم، از [[شهرت]] می‌ترسم. امام فرمود: از بلای [[الهی]] نمی‌ترسی»<ref>{{متن حدیث|دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَنَظَرَ إِلَيَّ بِوَجْهٍ قَاطِبٍ‌ فَقُلْتُ مَا الَّذِي‌ غَيَّرَكَ‌ لِي‌ قَالَ الَّذِي غَيَّرَكَ لِإِخْوَانِكَ بَلَغَنِي يَا إِسْحَاقُ أَنَّكَ أَقْعَدْتَ بِبَابِكَ‌ بَوَّاباً يَرُدُّ عَنْكَ فُقَرَاءَ الشِّيعَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي خِفْتُ الشُّهْرَةَ فَقَالَ أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّةَ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۸۱.</ref>؟! بر اساس این سیره، امام صادق{{ع}} در برخورد با اسحاق بن عمار روی ترش می‌کند که در مقایسه با مورد بالا واکنشی خشن‌تر و شدیدتر است و این خود نشان می‌دهد که [[رفتار]] این شخص در مقایسه با شخصی که از [[بحرین]] به خدمت [[پیامبر]]{{صل}} نرسیده بود، زشت‌تر و ناشایست‌تر بوده است.
# '''ایجاد فشار [[اجتماعی]]:''' گاه هیچ یک از روش‌های یاد شده در [[اصلاح]] رفتار شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت چه باید کرد؟ در [[سیره پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} در چنین مواردی از روش ایجاد فشار اجتماعی استفاده شده است. از آنجا که [[انسان]] موجودی اجتماعی است و معمولاً بیرون از [[جامعه]] نمی‌تواند به [[زندگی]] خود ادامه دهد، برای [[اصلاح]] برخی رفتارهای ناشایست فرد متخلف، می‌‌توان از فشار [[اجتماعی]] سود برد. [[امام باقر]]{{ع}} می‌‌فرماید: «مردی نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از [[آزار]] همسایه‌اش [[شکایت]] کرد. پیامبر{{صل}} به او فرمود: [[صبر]] کن. دوباره آمد و پیامبر{{صل}} به او فرمود: صبر کن. بار سوم که نزد پیامبر{{صل}} آمد و شکایت کرد، پیامبر{{صل}} فرمود: [[روز جمعه]] هنگامی که [[مردم]] به [[نماز جمعه]] می‌روند، اسباب و اثاثیه‌ات را به خیابان بریز تا کسانی که به نماز جمعه می‌روند ببینند. اگر از تو پرسیدند: چرا؟ بگو همسایه‌ام مرا آزار می‌کند. شخص چنین کرد و [[همسایه]] آزارگرش آمد و گفت: اسباب و اثاثیه‌ات را برگردان، با [[خدا]] [[عهد]] می‌کنم تا دیگر تو را نیازارم»<ref>{{متن حدیث|جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صفَشَكَا إِلَيْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} اصْبِرْ ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِيَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ{{صل}} اصْبِرْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَشَكَاهُ ثَالِثَةً فَقَالَ النَّبِيُّ{{صل}} لِلرَّجُلِ الَّذِي شَكَا إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ‌ النَّاسِ‌ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى الطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ قَالَ فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِي لَهُ فَقَالَ لَهُ رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لَا أَعُودَ}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۶۸.</ref>. در این [[سیره پیامبر]]{{صل}} از یکی از انواع فشارهای اجتماعی یعنی [[آگاه کردن]] دیگران از [[رفتار]] نادرست متخلف استفاده کرده است. یکی دیگر از اشکال فشار اجتماعی قطع رابطه است. گاه [[معصومان]]{{عم}} از این روش نیز برای اصلاح رفتارهای ناشایست دیگران استفاده می‌کردند<ref>[[سید علی حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص۲۶۹ ـ ۲۷۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۳۲: خط ۹۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:سیره معصوم]]
[[رده:سیره اخلاقی]]
[[رده:تربیت]]
[[رده:تربیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۹

تربیت اخلاقی و تزکیه نفس از موضوعات مهمی است که در آیات و روایات فراوانی به آن پرداخته شده و یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبر اسلام(ص) تزکیه نفس انسان‌ها از آلودگی‌ها بیان شده است و پیامبر اکرم(ص) نیز مأموریت خود را تکمیل مکارم اخلاق شمرده است. تربیت اخلاقی مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی است که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و ارزش‌های اخلاقی و پرورش گرایش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی در متربی، انجام می‌دهد. برخی از اصول اخلاقی عبارت است از: درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی؛ تهذیب ظاهر و باطن؛ مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفسانی و غیره. برخی از روش‌های تربیت اخلاقی نیز عبارت است از روش‌های زمینه‌ساز مانند: پرهیز دادن متربی از محیط‌های ناسالم؛ پرهیز از معاشرت با صاحبان رذائل؛ ایجاد فضای اخلاقی در جامعه؛ محبت و احسان؛ روش‌های پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی مانند: ترغیب و ترهیب؛ تحریک انگیزه‌های ایمانی؛ ارائه الگو؛ امر به فضیلت‌ها و نهی از رذیلت‌ها؛ نظارت و مراقبت؛ محاسبه و مراقبه نفس. از روش‌های اصلاح رذائل نیز می‌توان از برخی موارد نام برد مانند: اغماض و چشم‌پوشی؛ تذکر دادن؛ وعده پاداش دادن؛ برخورد تند و ایجاد فشار اجتماعی.

مقدمه

خداوند در قرآن بعد از ده سوگند که آخرین آن سوگند به نفس انسانی است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس انسانی الهام کرده، می‌‌فرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۱]. شاید به همین سبب خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبر اسلام را تزکیه نفس انسان‌ها از آلودگی‌ها بیان کرده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲].

پیامبر اکرم(ص) نیز مأموریت خود را تکمیل مکارم اخلاق شمرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَكَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌»[۳]؛ «همانا مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم». با وجود این، اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی، اختصاص به اسلام و جامعه‌های اسلامی ندارد. تجربه نشان داده است که انسان، خواه متدین به دینی آسمانی باشد یا نباشد، هیچ‌گاه در دوره مدرن و پسامدرن، بی‌نیاز از اخلاق و تربیت اخلاقی نیست. در دوران معاصر، در کشورهای غربی به دنبال پیشرفت‌هایی که در زمینه علوم تجربی به دست آمد، به تدریج اصول اخلاقی و توجه به فضائل و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، کم‌رنگ و حتی در مواردی نیز با اخلاق و فضائل اخلاقی مبارزه شد، اما اخیراً به سبب آسیب‌های جدی‌ای که از این ناحیه به سلامت جامعه و افراد وارد شده است، توجه به اخلاق و فضائل اخلاقی و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است[۴].

معناشناسی

تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و ارزش‌های اخلاقی و پرورش گرایش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه موفقیت خواهد بود که سنجیده و حساب شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیّتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در انتخاب فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اختصاص یافته است[۵].

اصول تربیت اخلاقی

درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی

در سیره معصومان(ع) تمام فضائل و رفتارهای اخلاقی بخشی از دستورهای دینی است نه چیزی مستقل از آن. برای نمونه فضیلت عفت، اصلاح میان مردم، اهتمام به امور دیگران و رفع مشکلات آنها و حیا که از فضیلت‌های اخلاقی‌اند، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به عنوان بخشی از دین اسلام و دستورهای دینی مطرح شده‌اند. امام باقر(ع) فرمود: «برترین عبادت عفت دامان و شکم است»[۶]. در این روایت عفت دامان و شکم عبادت تلقی شده است. در روایت دیگری اصلاح میان مردم، صدقه (که عبادت مالی است) به شمار آمده است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «صدقه‌ای که خداوند آن را دوست دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند»[۷]. بدین ترتیب، در سیره معصومان(ع) اخلاق بخشی از دین است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که هدف غائی دین اسلام تنها تهذیب خلق و خوی آدمی است[۸].

تهذیب ظاهر و باطن

مراجعه به سیره معصومان(ع) نشان می‌دهد که از نظر آنان رفتار اخلاقی‌ای ارزشمند است که عمل و قصد و انگیزه عامل، هر دو شایسته و پسندیده است. شایستگی عمل به چه معناست؟ شایستگی عمل بدین معناست که خود عمل مقبول شرع باشد. امیر مؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «آنکه از خدا و پیامبر(ص) او پیروی کند به رستگاری عظیم و پاداش فراوان دست یافته و آنکه از خدا و پیامبر(ص) سرپیچی کند، آشکارا زیان کرده و سزاوار عذاب دردناک است»[۹].

ولی خداوند متعال دانا و حکیم مطلق است و بیهوده به چیزی امر یا از چیزی نهی نمی‌کند؛ در هر امر او مصلحتی و در هر عمل منهی، مفسده‌ای است و خداوند برای دستیابی انسان به مصالح و در امان ماندن از مفاسد پیامبرانی فرستاده است و همه آنچه را برای فلاح و رستگاری و سعادت انسان لازم بوده، از طریق آنان به مردم رسانده است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌‌خوانیم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَدَعْ شَيْئاً يُقَرِّبُكُمْ‌ إِلَى‌ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ‌ مِنَ‌ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»[۱۰]؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: ای مردم، چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور کند، مگر اینکه شما را از آن آگاه کرده‌ام». بر اساس این روایت راه رسیدن به سعادت و کمال پیروی از دستورهای خداوند است و در دین اسلام هر دستوری که برای رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت لازم بوده بیان شده است. افزون بر این، از این روایت به دست می‌‌آید که هر عمل و رفتار مشروع، معقول نیز خواهد بود؛ چراکه اوامر و نواهی خداوند از مصالح و مفاسد واقعی سرچشمه می‌گیرد.

لذا رفتارهایی مقبول درگاه خداوند واقع می‌شوند که با انگیزه صحیح انجام بشوند و انگیزه صحیح قصد اطاعت از دستور خدا و اخلاص است. عمل نیکو با انگیزه باطل و ناپسند ارزشمند نیست و عمل ناپسند با انگیزه صحیح نیز ارزشی ندارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته تهذیب شود و هم باطن از انگیزه‌های ناشایست[۱۱].

پرورش روحیه تعقل اخلاقی همراه با تسلیم در برابر عقل و وحی

عقل انسان می‌تواند بسیاری از ارزش‌های کلی اخلاقی مانند خوب بودن عدالت، احسان و... را درک کند. همچنین می‌تواند برخی مصداق‌های روشن ارزش‌های کلی را درک کند. ولی تشخیص همه مصادیق ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی در اوضاع و احوال مختلف از عهده عقل انسان بر نمی‌آید و در این موارد چاره‌ای جز مراجعه به شرع ندارد؛ زیرا تعیین و محاسبه تأثیرات یک عمل بر کمال حقیقی انسان از عهده انسان بیرون است.

در روایات متعددی بر این مطلب تصریح شده که خداوند برای هدایت انسان دو حجت قرار داده است: عقل و شرع. امام صادق(ع)خطاب به هشام می‌فرماید: «‌ای هشام، خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر، پیامبران و امامان(ع) هستند و حجت باطن عقل مردم است»[۱۲]. با توجه به عام بودن روایت، می‌‌توان گفت بر اساس این روایت خداوند برای تشخیص ارزش‌های اخلاقی دو ابزار در اختیار انسان قرار داده است: عقل و پیامبران و امامان(ع).

در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص ارزش‌های اخلاقی و رفتار شایسته و ناشایست نقش دارند؛ ثانیاً هر چند عقل توانایی درک برخی قواعد کلی اخلاقی و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به وحی نیازمند است[۱۳].

تعالی تدریجی

بر اساس سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) رشد اخلاقی چهار مرتبه و درجه دارد:

  1. اخلاق انسانی: در این مرحله شخص رفتارهای اخلاقی را به انگیزه‌های انسانی انجام می‌دهد و انگیزه‌های دینی مانند برخورداری از ثواب الهی و ترس از عذاب اخروی نقشی در جهت دادن به دینی رفتارهای اخلاقی او ندارند. در سیره پیامبر(ص) مواردی وجود دارد که نشان می‌‌دهد رفتارهای اخلاقی صادر شده از افراد به انگیزه‌های انسانی ارزشمندند.
  2. اخلاق دینی در حد رسیدن به بهشت و دوری از عذاب: در این مرحله آنچه اعمال و رفتار شخص را جهت می‌دهد از امور انسانی فراتر رفته و شخص رفتارهای خود را با انگیزهای دینی انجام می‌دهد. ولی انگیزه دینی او فقط دستیابی به پاداش‌های دنیوی و اخروی و دوری از عذاب‌های دنیوی و اخروی است. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در مقام ترغیب مسلمانان به رفتارهای اخلاقی بر عذاب‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی پیروی و سرپیچی از قواعد اخلاقی تأکید شده است و این نشان می‌دهد که این مرحله از رشد اخلاقی از نظر معصومان(ع) مطلوب است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «کسی که از خدا بترسد، خداوند همه را از او می‌ترساند و کسی که از خداوند نترسد، خداوند او را از همه می‌ترساند»[۱۴]. در این روایت نه تنها خوف از خدا (که مرحله‌ای از اخلاق است) مطلوب دانسته شده، بلکه افزون بر آن، با بیان اثری دنیوی برای خوف خدا، مردم به این صفت ترغیب شده‌اند.
  3. اخلاق الهی شاکرانه: در این مرحله، آنچه به اعمال و رفتار انسان جهت می‌دهد، نه انگیزه‌های انسانی و این جهانی و نه انگیزه‌های دینی دستیابی به ثواب و دوری از عذاب‌های الهی، بلکه ادای شکر نعمت‌های خداست. این مرحله از رشد اخلاقی نیز مطلوب و بلکه برتر از دو مرحله پیشین است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌خوانیم: «پیامبر(ص) شبی نزد عایشه بود. عایشه گفت: ای رسول خدا چرا خود را به رنج می‌‌افکنی (و خدا را چنین عبادت می‌کنی)، با اینکه خداوند همه گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده است؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: آیا بنده‌ای شکرگزار نباشم؟ سپس امام باقر(ع) فرمود: پیامبر(ص) چنان شب‌ها را به عبادت می‌گذراند که خداوند این آیات را نازل کرد: «ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را به رنج درافکنی»[۱۵]. مطابق این روایت، عبادت پیامبر(ص) نه برای ترس از جهنم بود و نه برای رسیدن به بهشت، بلکه تنها برای ادای شکر نعمت‌هایی بود که خداوند به او عطا کرده بود.
  4. اخلاق الهی عاشقانه: در این مرحله همه رفتارهای شخص ناشی از عشق و علاقه به خداوند است. برای چنین شخصی نه اجر و مزد و پیامدهای دنیایی عمل ارزش دارد و نه ثواب و عذاب الهی و دینی. این مرحله از رشد اخلاقی مطلوب و بر مراحل پیشین برتری دارد. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) روایت می‌کند: «برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً دوست بدارد و با تمام بدن آن را لمس کند و خود را برای آن از هر چیز دیگری فارغ کند. برای چنین کسی اهمیتی ندارد که دنیا بر او چگونه بگذرد، سخت یا آسان»[۱۶]. از این روایت چنین بر می‌‌آید که برخی افراد خدا را نه برای رسیدن به بهشت یا دوری از عذاب جهنم، بلکه برای علاقه و محبت به خداوند عبادت می‌کنند و از نظر پیامبر(ص) این افراد برترین مردم هستند[۱۷].

مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفسانی

بر پایه سیره معصومان(ع) در وجود انسان دو لشکر وجود دارد: لشکر عقل و لشکر جهل (که شامل شهوات نفسانی هم می‌شود) و وجود انسان پیوسته میدان کارزار میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل پیروز شود، انسان از انسانیت خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پست‌تر از حیوانی مسخ می‌شود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی ناشایست و حیوانی خواهند بود و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از فرشتگان برتر می‌رود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و انسانی خواهند بود. عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمی‌زادگان؟ امام به نقل از امیر مؤمنان(ع) فرمود: «خداوند در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در انسان هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش پیروز شود، از چهارپایان بدتر است»[۱۸].

بدین ترتیب، روشن می‌شود که در سیره معصومان(ع) وجود انسان صحنه کارزار میان دو قوای عقل و جهل است و سرنوشت انسان بستگی به نتیجه این نبرد دارد. اگر عقل پیروز شود، انسان خوشبخت و اگر جهل پیروز شود، آدمی بدبخت خواهد شد. با وجود این، خود انسان در پیروزی عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق خواسته‌های نفسانی خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل رفتار کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند[۱۹].

روش‌های تربیت اخلاقی

روش‌های زمینه‌ساز

موفقیت تربیت اخلاقی پیش از هر اقدامی و بیش از هر چیزی، مرهون زمینه مناسب است. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به فراهم آوردن زمینه مناسب بسیار توجه شده و با استفاده از روش‌هایی سعی کرده‌اند زمینه را برای تحقق اهداف تربیت اخلاقی مساعد سازند. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای آماده کردن زمینه مناسب از روش‌هایی استفاده شده است که برخی از آنها عبارت است از:

  1. پرهیز دادن متربی از محیط‌های ناسالم: انسان برای ادامه حیات خود و تأمین نیازمندی‌های ضروری خود به ارتباط با محیط نیازمند است. ولی محیط نیز مواهب خود را رایگان در اختیار انسان قرار نمی‌دهد و در مقابل مواهب خود، بر شخصیت و رفتار و گفتار وی تأثیر می‌گذارد. اگر محیط صالح باشد، معمولاً رفتار او نیز صالح خواهد بود و به عکس. بنابراین، محیط فاسد معمولاً به تدریج انسان را فاسد کرده و او را به سوی رفتارهای ناشایست سوق می‌دهد. به همین سبب، می‌‌توان گفت در بیشتر موارد، تربیت اخلاقی بدون محیط سالم امکان‌پذیر نخواهد بود. شاید به همین سبب، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خود از محیط‌های ناسالم دوری می‌کردند و پیروان خود را از ورود به محیط‌های ناسالم باز می‌داشتند هارون بن جهم می‌گوید: «هنگامی که امام صادق(ع) در حیره بر منصور وارد شد با او بودیم. یکی از کارگزاران منصور مجلس جشنی گرفته و مردم را دعوت کرده بود. امام(ع) نیز از جمله مدعوین بود. آن حضرت بر سر سفره بود و غذا می‌خورد و گروهی نیز همراه او بر سر سفره نشسته بودند که یکی از آنها آبی خواست و برایش کاسه‌ای شراب آوردند همین که شراب به دست مرد رسید، امام(ع) برخاست. از او درباره علت برخاستنش پرسیدند و فرمود: پیامبر(ص) فرمود: ملعون است کسی که بر سفره‌ای بنشیند که در آن شراب می‌خورند»[۲۰].
  2. پرهیز از معاشرت با صاحبان رذائل: تأثیر دوست و همنشین بر خلق و خوی انسان امری انکارناپذیر است و به همین سبب، در متون اسلامی از همنشینی با بدان نهی و به همنشینی با نیکان توصیه شده است. از امام صادق(ع) روایت شده است: «با بدعت‌گذاران معاشرت و همنشینی نکنید، که از نظر مردم یکی از آنها به شمار می‌‌آیید. پیامبر(ص) فرمود: انسان تابع دین دوست و همنشین خویش است»[۲۱] و در روایتی دیگر می‌‌فرماید: «سزاوار نیست مسلمان با فاجر و احمق و دروغ‌گو دوستی داشته باشد»[۲۲].
  3. ایجاد فضای اخلاقی در جامعه: یکی از روش‌های بسیار مؤثر در ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مورد توجه قرار گرفته، حاکم کردن فضای اخلاقی در جامعه است. مراد از فضای اخلاقی آن است که ارزش‌های اخلاقی در جامعه جایگاهی برتر بیابند و همه، خود را موظف و متعهد به رعایت آنها بدانند. به سخن دیگر، ایجاد فضای اخلاقی به معنای حاکم شدن ارزش‌های اخلاقی اسلام است. اما حاکمیت ارزش‌های اخلاقی نه به معنای حاکمیت از طریق اعمال فشار و زور، بلکه بدین معناست که افراد از صمیم قلب برای آنها ارزش قائل شده، آنها را پذیرفته و به آنها پای‌بند باشند. دقت در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نشان می‌دهد که آنان همه کوشش خود را صرف حاکم کردن ارزش‌های اخلاقی اسلام و ایجاد فضای اخلاقی در جامعه می‌کردند. پیامبر(ص) در طول اقامت خود در مدینه با اتخاذ تدابیری خاص به بهترین وجه ارزش‌های اخلاقی اسلامی را در جامعه مدینه حاکم کردند، به گونه‌ای که کسی جرئت تخلف از آنها را به خود نمی‌داد.
  4. محبت و احسان: در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) احسان و محبت به دیگران جایگاه والایی یافته است. در اینجا چند نمونه از این سیره‌ها را نقل می‌کنیم: در فتح مکه، هنگامی که مسلمانان وارد مکه شدند، همه انتظار داشتند پیامبر(ص) از مشرکان قریش انتقام همه ستم‌ها و نامردمی‌هایی را که در حق او و یارانش کرده بودند بگیرد و دستور قتل و غارت و اسارت آنها را صادر کند. با این حال، پیامبر(ص) در پاسخ برخی مسلمانان که فریاد می‌زدند: امروز روز کشتار است، فرمود: امروز روز محبت و مهربانی است و اعلام کرد همه اهالی مکه جز شماری اندک آزاد هستند. امامان(ع) نیز همین روش را داشتند. در سیره امام زین العابدین(ع) آمده است: «کسی امام زین العابدین(ع) را دشنام داد. خادم‌های امام قصد او را کردند. امام(ع) فرمود: او را واگذارید، که آنچه از ما بر او پوشیده است بیش از آن است که می‌گویند. سپس فرمود: آیا حاجتی داری، ای مرد؟ مرد شرمنده شد و امام(ع) لباسش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد فریادزنان بازگشت و می‌گفت: شهادت می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی»[۲۳].[۲۴]

روش‌های پرورش آگاهی و بصیرت اخلاقی

انسان موجودی متفکر و آگاه است و به همین سبب، آگاهی و شناخت نقش مهمی در شکل دادن به گرایش‌ها و رفتارهای وی دارد. این قاعده در مورد گرایش‌ها و رفتارهای اخلاقی انسان نیز صادق است. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) پرورش شناخت بصیرت اخلاقی مورد توجه بوده و روش‌هایی برای تحقق این مهم مطرح شده است. این روش‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی و روش‌های پرورش تفکر اخلاقی.

روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی

آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی در رشد و تقویت بصیرت اخلاقی نقش اساسی دارد و به همین سبب، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به آموزش معارف اخلاقی اهتمام ویژه‌ای داشتند. توجه به سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نشان می‌دهد که آنها برای آشنا کردن متربیان با آموزه‌های اخلاقی از روش‌هایی که در ذیل بیان می‌کنیم استفاده می‌کردند:

  1. آموزش اصول و معیارهای اخلاقی: آموزه‌های اخلاقی گستره وسیعی دارند و از آنجا که اخلاق منطق رفتار است، متربی باید بتواند آموزه‌های اخلاقی را بر اوضاع و احوال گوناگون زندگی خود تطبیق دهد. یکی از مشکلات عمده در آموزش اخلاق این است که چگونه می‌‌توان آموزه‌های اخلاقی را به متربی آموزش داد تا وی بتواند بدون نیاز به مربی در شرایط گوناگون، وظیفه اخلاقی خود را تشخیص دهد و بر طبق آن عمل کند. معصومان(ع) برای حل این مشکل افزون بر بیان قواعد کلی اخلاقی، از روش خاصی استفاده می‌کردند که همان بیان معیارهای عملی است. برای نمونه به برخی از آموزه‌های نبوی توجه فرمایید: «کسی که کار نیک او را خشنود و کار بد او را ناخشنود کند مؤمن است»[۲۵]؛ «آنچه را در درستی آن شک داری رها کن و به آنچه در درستی آن شک نداری عمل کن»[۲۶] و ... . هر یک از این بیانات در بردارنده یک معیار عملی است که متربی به آسانی می‌‌تواند درست را از نادرست و رفتار شایسته را از ناشایسته تشخیص دهد.
  2. تبیین جهان‌بینی و فلسفه ارزش‌های اخلاقی: یکی از روش‌های مهم در پرورش بصیرت و آگاهی اخلاقی، داشتن بینشی کلی از جهان و انسان است که ارزش‌های اخلاقی مورد نظر بر آن استوار شده‌اند. تربیت اخلاقی زمانی بر پایه‌هایی محکم استوار خواهد بود که باورهایی متناسب با آن در روح و جان متربی ریشه دوانده باشد و در این صورت است که می‌‌توان امیدوار بود که درخت اخلاق روییده بر این زمین حاصل‌خیز، به ثمر بنشیند و صاحب آن از میوه‌های شیرین و فرح‌بخش آگاهی و بصیرت اخلاقی، عواطف عالی اخلاقی و رفتارهای شایسته اخلاقی بهره‌مند گردد. یکی از موضوعات جالب توجه در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این است که آنان اهمیت زیادی به آموزش بنیان‌های اخلاق و تربیت اخلاقی قائل شده و در فرصت‌های مقتضی می‌کوشیدند جهان‌بینی اسلامی را که زیربنای اخلاق و تربیت اخلاقی اسلامی است به متربیان آموزش دهند. جهان‌بینی اخلاقی نه تنها در شکل‌گیری بصیرت اخلاقی تأثیر دارد، بلکه افزون بر آن، در ایجاد انگیزه برای عمل به ارزش‌ها و آموزه‌های اخلاقی نیز مؤثر است.؛ چراکه آگاهی از ارزش‌ها به تنهایی، نمی‌تواند انگیزه لازم برای عمل بر طبق آنها را در شخص ایجاد کند؛ زیرا انگیزه عمل بر طبق این ارزش‌ها ریشه در اعتقادات بنیادین درباره جهان هستی و زندگی انسان در این جهان دارد که عمدتاً دینی هستند.
  3. تبیین موانع رفتارهای اخلاقی و راه‌های غلبه بر آنها: یکی دیگر از روش‌هایی که در شکل‌گیری بصیرت و آگاهی اخلاقی تأثیری بسزا دارد آشنایی با موانع رفتارهای اخلاقی و چگونگی از میان برداشتن آنهاست. یکی از ویژگی‌های سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن است که در تربیت اخلاقی به موانع اخلاق و تربیت اخلاقی بسیار اهمیت داده و آنها را با دقت تبیین کرده و برای مبارزه با آنها راه‌حل ارائه کرده‌اند. در اینجا برای نمونه، چند سیره را نقل می‌کنیم. پیامبر اکرم(ص) در روایتی می‌‌فرماید: «ای مردم، از دنیادوستی بپرهیزید که سرچشمه همه خطاها و دریچه همه بلاها و همراه همه فتنه‌ها و فراخواننده همه مصیبت‌هاست»[۲۷].
  4. بیان عواقب و پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی: یکی دیگر از روش‌هایی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برجسته است، بیان پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی است. آنان در موارد متعدد در کنار دعوت مردم به فضائل و باز داشتن آنها از رذائل، آثار و پیامدهای آن را نیز بیان کرده‌‌اند رسول خدا(ص) فرمود: «خشم ایمان را فاسد می‌کند چنان که سرکه عسل را»[۲۸]. در کلمات گهربار امیرمؤمنان علی(ع) درباره عفت آمده است: «با عفت ورزیدن اعمال انسان (از آلودگی‌ها) پاک می‌شود»[۲۹]. آگاهی از پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی سه اثر مهم تربیتی دارد: نخست آگاهی و بصیرت اخلاقی متربی را افزایش می‌دهد؛ دوم قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری اخلاقی وی را تقویت می‌کند؛ زیرا کسی که از پیامدهای عمل آگاه است بهتر می‌تواند سود و زیان آن را بسنجد و بر آن اساس درباره انجام دادن یا ندادن آن اقدام کند و سوم، آگاهی از پیامدهای عمل در متربی، انگیزه برای عمل اخلاقی ایجاد و یا آن را تقویت می‌کند؛ زیرا انسان معمولاً با انجام دادن هر رفتاری به دنبال نفع خویش است و وقتی بداند یک عمل ضد اخلاقی، در کنار لذت گذرا، زیان‌های پایداری دارد، به احتمال قوی از انجام آن سرباز می‌‌زند؛ چنان که اگر بداند عمل اخلاقی در کنار مشقت موقت و گذرا، منافعی بلندمدت و مهم دارد، به احتمال قوی آن را انجام می‌دهد.
  5. بیان داستان‌های اخلاقی: استفاده از داستان به منزله ابزاری برای رشد و ارتقای آگاهی و بصیرت اخلاقی پیشینه‌ای دراز دارد. خداوند متعال در قرآن کریم از این روش بسیار استفاده کرده و در ضمن آن فضائل اخلاقی را به تصویر کشیده است. داستان حضرت یوسف(ع) یکی از این نمونه‌هاست. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز از داستان برای تربیت اخلاقی مسلمانان استفاده می‌کردند. مانند اینکه امام صادق(ع) فرمود: «در بنی‌اسرائیل مردی نیازمند بود که همسرش اصرار می‌‌کرد تا او به دنبال روزی برود. مرد در خواب دید که به او می‌گویند دو درهم حلال نزد تو محبوب‌تر است یا دو هزار درهم حرام. مرد گفت: دو درهم حلال و پاسخ شنید که دو درهم زیر سر اوست. از خواب بیدار شد و دو درهمی را که زیر سرش بود برداشت؛ با یک درهم آن ماهی‌ای خرید و به منزل آمد. هنگامی که همسرش او را دید با ناخشنودی پیش آمد و سوگند یاد کرد که به ماهی دست نمی‌زند. مرد خود برخاست و هنگامی که شکم ماهی را پاره کرد، دو دُر در آن دید و آنها را به چهل هزار درهم فروخت»[۳۰]. این داستانی است که امام(ع) درباره ضرورت تأمین روزی خانواده از راه حلال و برکات آن بیان کرده است[۳۱].

روش‌های پرورش تفکر اخلاقی

پرورش توانایی تفکر اخلاقی نقشی اساسی در رشد و تقویت بصیرت و آگاهی اخلاقی دارد. کسی که از این توانایی برخوردار باشد، به آسانی می‌تواند در موقعیت‌های گوناگون وظیفه اخلاقی خود را تشخیص بدهد؛ تصمیم صحیح اتخاذ کند و از افتادن در ورطه انحراف‌های اخلاقی در امان ماند. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بر رشد و پرورش تفکر اخلاقی تأکید شده است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای رشد و پرورش تفکر اخلاقی از شیوه‌هایی استفاده کرده‌اند که در ذیل آنها را بیان می‌کنیم:

  1. تشویق به تفکر در مسائل اخلاقی: تفکر در انسان از جایگاه والایی برخوردار است، به گونه‌ای که برخی مهم‌ترین وجه امتیاز انسان بر دیگر موجودات را برخورداری وی از توانایی تفکر می‌دانند. تفکر در انسان به منزله چراغی است که در تاریکی‌های بیابان‌های بی‌انتهای جهل و نادانی به سوی روشنایی‌ها هدایت و از در افتادن وی در دره‌های عمیق و وحشتناک هوا و هوس‌ها حفظ می‌کند. به همین جهت، در روایات مختلف، معصومان(ع) مردم را به تفکر به ویژه تفکر در مسائل اخلاقی و اعمال و رفتار خود دعوت کرده‌اند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «همواره در تفکر باش که از گمراهی به هدایت رهنمون می‌شود و اعمال را اصلاح می‌کند»[۳۲].
  2. تشویق به تفکر قبل از اقدام به عمل: اندیشیدن در رفتار قبل از انجام آن نقش مهمی در تشخیص حسن و قبح آن و جلوگیری از در افتادن در وادی انحرافات اخلاقی دارد. از این رو، در روایات مختلف به تفکر پیش از عمل سفارش شده است. امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: مرا بیاموز. پیامبر(ص) فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید باش که این بی‌نیازی نقد است. مرد گفت: برایم بیشتر بگو. حضرت فرمود: هرگاه قصد کاری کردی، در عاقبت آن بیندیش. اگر خوب بود و خیر، ادامه‌اش بده و اگر شر بود و گمراهی، رهایش کن»[۳۳].
  3. بحث و گفتگو درباره مسائل اخلاقی: یکی دیگر از روش‌هایی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در تربیت اخلاقی به کار رفته، بحث و گفتگو با متربی درباره موضوعات اخلاقی است. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و پرسید: ای فرستاده خدا، آیا [هنگام ورود به منزل] باید از مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: آری. مرد گفت: چرا، ای رسول خدا؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا از اینکه او را برهنه ببینی خوشحال می‌شوی؟ گفت: نه؛ فرمود: پس اجازه بگیر [و وارد شو]» [۳۴]. در این گفتگو، پیامبر(ص) نخست لزوم اجازه گرفتن فرزند هنگام ورود به منزل مادر و دلیل این کار را بیان می‌کند و مرد قانع می‌شود[۳۵].

روش‌های پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی

ایجاد گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی یکی از بخش‌های مهم تربیت اخلاقی است و به همین سبب، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) افزون بر ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی و افزون بر رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی نیز مورد توجه است. بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها بر پرورش و رشد تفکر اخلاقی تأکید دارند و بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها به پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی توجه دارند، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هم به رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی و هم به پرورش و تقویت گرایش‌ها و عادت‌های اخلاقی توجه شده است؛ زیرا چنان که برخی متفکران به درستی بیان کرده‌اند، رشد آگاهی و تفکر اخلاقی لزوماً به رفتارهای مطلوب نمی‌انجامد. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی از روش‌های خاصی استفاده شده است که در ذیل آنها را به اختصار بیان می‌کنیم.

  1. ترغیب و ترهیب: «ترغیب» ایجاد میل و رغبت کردن نسبت به چیزی در یک یا چند فرد و «ترهیب» ایجاد خوف و ترس کردن از چیزی در یک یا چند فرد است[۳۶]. ترغیب و ترهیب از روش‌هایی است که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای ایجاد انگیزه و گرایش در مردم به کارهای نیک و نیز ایجاد نفرت و کراهت در مردم نسبت به کارهای زشت و به دنبال آن، باز داشتن مردم از کارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته است. سخنانی که از پیامبر(ص) در این خصوص صادر شده بسیار است به گونه‌ای که برخی دانشمندان مسلمان کتابی مستقل با نام "الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف" تألیف کرده‌اند. پیامبر(ص) در ترغیب به عفو و گذشت و فرو خوردن خشم می‌‌فرماید: «هرگاه خشم شما را تحت فشار قرار داد، با عفو و گذشت آن را رفع کنید. در روز قیامت منادی ندا می‌‌دهد: هر که پاداش او بر عهده خداوند است برخیزد و جز عفوکنندگان کسی برنخیزد. آیا سخن خداوند (در قرآن) را نشنیده‌اید: پس هر که در گذرد و نیکویی کند اجر او بر خداست»[۳۷].
  2. تحریک انگیزه‌های ایمانی: یکی دیگر از روش‌هایی که معصومان(ع) برای پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی به کار می‌‌بردند، روش تحریک ایمان است. در این روش معصومان(ع) با توسل به ایمان و اعتقادات دینی متربیان و تحریک آن، آنان را به رفتارهای اخلاقی سوق می‌دهند. دوری کردن از مجالس لهو و لعب و گوش فرا ندادن به غنا و موسیقی‌های مناسب مجالس لهو و لعب، یکی از ارزش‌های اخلاقی اسلامی است که در متون دینی بر آن بسیار تأکید شده است. با این حال، معصومان(ع) برای ترغیب مردم به دوری کردن از این رفتار ضد اخلاقی از مایه‌های ایمانی آنان استفاده می‌کردند.
  3. ارائه الگو: پیامبر اکرم(ص) در پایبندی به ارزش‌های اخلاقی چنان جدی بود که خداوند او را می‌‌ستاید و می‌‌فرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۸] و آنگاه مردم را به تأسی به آن بزرگوار فرا خوانده، می‌‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۳۹]. خود پیامبر(ص) نیز دیگران را به الگو گرفتن از خود فرا می‌‌خواند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «من پیامبر(ص) را دنبال می‌کردم، چنان که بچه شتر مادرش را. هر روز خُلقی از اخلاقش را برای من برمی‌افراشت و دستور می‌داد به او اقتدا کنم»[۴۰]. ارائه الگو از این جهت اهمیت دارد که اولاً، متربی رفتار اخلاقی را در عمل و با همه جزئیات و ظرافت‌هایی که در اجرای آن وجود دارد، مشاهده می‌کند و به همین سبب، نه تنها با خود رفتار اخلاقی، بلکه با شرایط تحقق آن و تأثیراتی که بر دیگران بر جای می‌گذارد و با جایگاه آن در مقایسه با سایر رفتارها پی می‌‌برد؛ ثانیاً، مشاهده عمل اخلاقی صادر شده از الگو، امکان عملی شدن آن را به صورت عینی برای متربی اثبات می‌کند و این از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است در ابتدا انجام برخی رفتارهای اخلاقی محال به نظر آید. ثالثاً، مشاهده رفتارهای اخلاقی الگو و زیبایی‌های آن موجب می‌شود در متربی گرایش و انگیزه اقدام به رفتارهای اخلاقی ایجاد و تقویت شود.
  4. توصیه به تحمیل رفتارهای پسندیده بر نفس: رفتارهای پسندیده معمولاً با محدودیت‌هایی همراه است و پذیرش محدودیت برای انسان مشقت دارد؛ چراکه انسان طبیعتاً میلی به محدودیت ندارد و دوست دارد هر آنچه را مایل است انجام دهد. به همین جهت اگر انسان به حال خود رها شود، هیچ‌گاه خود را به رفتارها و ارزش‌های اخلاقی پای‌بند نخواهد کرد. بنابراین، در تربیت اخلاقی چاره‌ای نیست جز اینکه متربی خود را به رفتارهای پسندیده را دارد تا به تدریج با آنها خو بگیرد و لذت آنها را دریابد. هرگاه متربی خود را به رفتارهای اخلاقی وادار کند، به تدریج با آن خو گرفته و لذت آن را در می‌‌یابد و در این هنگام است که خود به خود و بدون نیاز به عامل بیرونی رفتارهای اخلاقی را انجام داده و از رفتارهای ضد اخلاقی دوری می‌کند. به همین جهت امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «خودت را بر فضائل وادار کن که نفست بر رذائل سرشته شده است»[۴۱].
  5. امر به فضیلت‌ها و نهی از رذیلت‌ها: این روش ویژگی‌ای دارد که در سایر روش‌ها اصلاً وجود ندارد یا اگر وجود دارد، چندان بارز نیست و آن اینکه در امر و نهی، نوعی خواست قاطع و جدی از سوی آمر و ناهی وجود دارد. به سخن دیگر، در روش‌هایی مانند ترغیب و ترهیب و ارائه الگو، جنبه اقناعی بسیار قوی است؛ در آن روش‌ها مربی می‌کوشد در فرد، انگیزه‌ای درونی برای اقدام به عمل ایجاد کند، تا فرد بر اساس آن انگیزه عمل کند؛ اما در امر و نهی جنبه اقناعی کم‌رنگ‌تر و جنبه فشار بیرونی برای وا داشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهی درصددند با فشار از بیرون، فرد را وادار به عمل کنند، خواه وی از صمیم قلب مایل به آن کار باشد یا نباشد. امر به نیکی‌ها و نهی از بدی‌ها دو نقش عمده در تربیت اخلاقی دارند:
    1. کسی که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که افرادش در مقابل ارزش‌های اخلاقی اسلام احساس مسئولیت می‌کنند و در برابر زیر پا گذاشته شدن آنها واکنش نشان می‌دهند، به تدریج با ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی آشنا می‌شود. به علاوه، با سلسله مراتب ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها نیز آشنا می‌شود؛ زیرا مشاهده می‌کند که جامعه در برابر تخلف از برخی ارزش‌ها، واکنش شدید و در مقابل تخلف از برخی دیگر، واکنش ضعیف نشان می‌دهد. همچنین در می‌‌یابد کدام یک از آنها ثابت و کدام متغیرند؛ در کجا باید رعایت شوند و در کجا رعایت آنها لازم نیست. از سوی دیگر، رعایت ارزش‌ها با تأیید و واکنش مثبت دیگران و عدم رعایت آنها با واکنش منفی مواجه می‌شود. همین باعث می‌شود رعایت ارزش‌ها با تجربیات خوشایند و عدم رعایت آنها با تجربیات ناخوشایند، شرطی شده، نوعی احساس مثبت در مواجهه با رعایت ارزش‌ها و احساسی منفی در مواجهه با عدم رعایت ارزش‌ها در او ایجاد شود. بدین ترتیب، فرد به تدریج با ارزش‌های اخلاقی اسلام آشنا می‌شود و آنها را درونی می‌کند و در نتیجه، نظام ارزشی مطلوب در فرد، شکل می‌گیرد و تقویت می‌‌شود.
    2. حاکمیت بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی اسلام در جامعه: علاوه بر آنچه گفته شد، برخورد با تخلفات موجب پیدایش فرهنگی یکپارچه در جامعه می‌‌شود. در چنین جامعه‌ای ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها تا حد زیادی روشن و مشخص می‌‌شوند و هر فرد می‌داند که عکس‌العمل دیگران در برابر رعایت یا عدم رعایت آنها چه خواهد بود. بدین ترتیب، زمینه و بستری مناسب برای رعایت ارزش‌ها، و زمینه و بستری نامناسب برای تخلف از ارزش‌ها فراهم می‌شود و در نتیجه، کمتر کسی به خود جرئت می‌‌دهد ارزش‌ها را زیر پا بگذارد. بدین ترتیب، باید گفت، در تربیت اخلاقی، نه می‌‌توان تنها به آموزش آموزه‌های اخلاقی اکتفا کرد و نه می‌‌توان تنها به ترغیب و ترهیب و ارائه الگو بسنده نمود؛ بلکه علاوه بر اینها، باید برحسب مورد، از امر و نهی نیز بهره برد. به سخن دیگر، در تربیت اخلاقی، هم باید از عوامل درونی استفاده کرد، یعنی عواملی که در فرد شور و شوق و انگیزه درونی و آگاهی ایجاد می‌کنند، و هم باید از عوامل بیرونی مدد گرفت، یعنی عواملی که از بیرون، فرد را به سوی رفتارهای اخلاقی سوق می‌دهند.
  6. نظارت و مراقبت: یکی دیگر از روش‌هایی که در ایجاد عادت‌های مطلوب اخلاقی تأثیری بسزا دارد نظارت و مراقبت بر رفتار متربی و تذکر دادن نکات لازم است. در سیره معصومان(ع) موارد متعددی وجود دارد که نشان دهنده اهتمام آن بزرگواران به این روش است. از سیره معصومان می‌توان نتیجه گرفت: اولاً معصومان(ع) رفتار فرزندان و پیروان خود را زیر نظر داشته و مراقبت می‌کردند تا از مسیر ارزش‌های اخلاقی منحرف نشوند و در صورتی که کوچک‌ترین انحرافی مشاهده می‌کردند، تذکر می‌‌دادند. ثانیاً از نظر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) انسان همیشه در معرض غفلت و فراموشی است و تداوم این غفلت و فراموشی، انسان را به ورطه هلاکت و نابودی می‌اندازد. دوای این درد چیزی جز نظارت و مراقبت و تذکر نیست. اما نظارت و مراقبت در سیره معصومان(ع) منحصر به مراقبت بیرونی نیست و افزون بر آن، هر فردی وظیفه دارد خود مراقب اعمال و رفتار خویش باشد به همین سبب، محاسبه و مراقبه در تربیت اخلاقی جایگاه ویژه‌ای یافته است.
  7. محاسبه و مراقبه نفس: انسان‌ها در هر درجه‌ای از رشد اخلاقی باشند، در معرض خطا و اشتباه هستند و به همین جهت اگر کسی مراقب اعمال و رفتار خود نباشد، به تدریج از مسیر درست منحرف شده، فضیلت‌های اخلاقی در او تضعیف و رذیلت‌های اخلاقی در او پدید می‌‌آیند و رشد می‌کنند و در نهایت به جایی می‌رسد که همگان از هدایت و نجات او نومید می‌‌شوند. بدین سبب، در سیره معصومان(ع) بر روش مراقبه و محاسبه نفس تأکید شده است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «کسی که به حساب خود رسیدگی کند، خوشبخت می‌شود»[۴۲].[۴۳]

روش‌های اصلاح رذائل

یکی از وظایف عمده تربیت اخلاقی مبارزه با صفت‌های رذیلت و رفتارهای ناشایست اخلاقی‌ای است که برخی از متربیان دچار آن هستند. در این قسمت سعی می‌کنیم روش‌هایی را که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای مبارزه با صفت‌ها و رفتارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته بیان کنیم.

  1. اغماض و چشم‌پوشی: در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، اولین اقدام در برخورد با رفتارهای ناشایست اخلاقی، به ویژه اگر این رفتار برای نخستین بار از فرد سر زده باشد، چشم‌پوشی و نادیده گرفتن آن است. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت شده است: «هر گاه کسی نزد پیامبر(ص) دروغ می‌‌گفت، لبخند می‌زد و می‌‌فرمود: چیزی می‌گوید!!»[۴۴]. از این سیره به روشنی فهمیده می‌شود که پیامبر(ص) برخی دروغگویی‌ها را نادیده می‌‌گرفتند و در مقابل آن واکنشی نشان نمی‌دادند. برای نادیده گرفتن این تخلف‌ها از سوی معصومان(ع) می‌‌توان دو دلیل ارائه کرد. نخست اینکه متخلف با ارزش‌های اخلاقی آشنا نبوده است. دیگر اینکه در مواردی اغماض کردن و چشم‌پوشی از تخلف بیش از تصریح کردن در متخلف مؤثر واقع می‌شود و او را از تکرار رفتار ناشایست باز می‌‌دارد؛ زیرا تصریح کردن، پرده حیای میان مربی و متربی را می‌درد و فرصت بازگشت را از وی می‌گیرد و او را بر ارتکاب رفتارهای ناشایست گستاخ می‌کند.
  2. تذکر دادن: دومین گام در اصلاح رفتارهای خلاف اخلاق تذکر دادن است. نمونه‌های متعددی از تذکرهای اخلاقی در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ثبت شده که در اینجا برخی از آنها را نقل می‌کنیم. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: «ابوذر در زمان پیامبر(ص) مردی را که مادرش سیاه‌پوست بود سرزنش کرد و گفت: ای سیاه‌زاده. پیامبر(ص) به او فرمود: او را به مادرش سرزنش می‌کنی؟! ابوذر آن قدر سر و صورتش را به زمین (به نشانه پشیمانی) مالید تا پیامبر(ص) از او راضی شد»[۴۵]. این سیره نشان می‌دهد که پیامبر(ص) کار زشت را گرچه از شخصی مانند ابوذر صادر شده باشد، زشت می‌داند و او را از این کار نهی می‌کند.
  3. وعده پاداش دادن: در سیره معصومان(ع) گاه برای اصلاح فرد متخلف، از او می‌خواستند قول دهد تا از آن کار دست بردارد و در مقابل آنان نیز به او وعده‌ای می‌دادند. داستان همسایه ابوبصیر که از راه حرام ثروتی به هم زده بود و مجالس لهو و لعب تشکیل می‌داد و در مقابل اعتراض و تذکر ابوبصیر از او خواست تا وضع او را به امام صادق(ع) بیان و برای ترک این حالت راه‌حلی ارائه دهد و امام(ع) به ابوبصیر فرمود: به همسایه‌ات بگو از آن کارها دست بردارد و من بهشت را برای او تضمین می‌کنم، نمونه‌ای از این مورد است. بر پایه این سیره، امام صادق(ع) در مقابل تعهد شخص به ترک کارهای ناشایست اخلاقی، بهشت را به او وعده می‌دهد و این شیوه کارگر می‌افتد و شخص از وضع پیشین خود توبه می‌کند.
  4. برخورد تند: گاه هیچ یک از روش‌های پیش‌گفته در شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت برای اصلاح رفتار متخلف، معصومان(ع) از روش‌های تند استفاده می‌کردند. اسحاق بن عمار می‌گوید: «نزد امام صادق(ع) رفتم و امام(ع) با چهره‌ای غضب‌آلود به من نگاه کرد. عرض کردم: چه چیزی نظر شما را نسبت به من عوض کرده است؟ فرمود: همان چیزی که رفتار تو را نسبت به برادران ایمانیت عوض کرده است. اسحاق، شنیده‌ام بر در منزل خود نگهبانی گماشته‌ای تا نیازمندان شیعه را از آنجا برانند. عرض کردم، فدایت شوم، از شهرت می‌ترسم. امام فرمود: از بلای الهی نمی‌ترسی»[۴۶]؟! بر اساس این سیره، امام صادق(ع) در برخورد با اسحاق بن عمار روی ترش می‌کند که در مقایسه با مورد بالا واکنشی خشن‌تر و شدیدتر است و این خود نشان می‌دهد که رفتار این شخص در مقایسه با شخصی که از بحرین به خدمت پیامبر(ص) نرسیده بود، زشت‌تر و ناشایست‌تر بوده است.
  5. ایجاد فشار اجتماعی: گاه هیچ یک از روش‌های یاد شده در اصلاح رفتار شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت چه باید کرد؟ در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در چنین مواردی از روش ایجاد فشار اجتماعی استفاده شده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و معمولاً بیرون از جامعه نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد، برای اصلاح برخی رفتارهای ناشایست فرد متخلف، می‌‌توان از فشار اجتماعی سود برد. امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و از آزار همسایه‌اش شکایت کرد. پیامبر(ص) به او فرمود: صبر کن. دوباره آمد و پیامبر(ص) به او فرمود: صبر کن. بار سوم که نزد پیامبر(ص) آمد و شکایت کرد، پیامبر(ص) فرمود: روز جمعه هنگامی که مردم به نماز جمعه می‌روند، اسباب و اثاثیه‌ات را به خیابان بریز تا کسانی که به نماز جمعه می‌روند ببینند. اگر از تو پرسیدند: چرا؟ بگو همسایه‌ام مرا آزار می‌کند. شخص چنین کرد و همسایه آزارگرش آمد و گفت: اسباب و اثاثیه‌ات را برگردان، با خدا عهد می‌کنم تا دیگر تو را نیازارم»[۴۷]. در این سیره پیامبر(ص) از یکی از انواع فشارهای اجتماعی یعنی آگاه کردن دیگران از رفتار نادرست متخلف استفاده کرده است. یکی دیگر از اشکال فشار اجتماعی قطع رابطه است. گاه معصومان(ع) از این روش نیز برای اصلاح رفتارهای ناشایست دیگران استفاده می‌کردند[۴۸].

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  2. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  3. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.
  4. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۲.
  5. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۵.
  6. «إِنَّ‌ أَفْضَلَ‌ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۷۹.
  7. «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.
  8. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۶.
  9. «﴿مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا وَ نَالَ‌ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌ ﴿فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً»؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۲.
  10. کلینی، کافی، ج ۵، ص۸۰.
  11. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۷.
  12. «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کلینی، کافی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۶.
  13. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۰.
  14. «مَنْ‌ خَافَ‌ اللَّهَ‌، أَخَافَ‌ اللَّهُ‌ مِنْهُ‌ كُلَّ‌ّ شَيْ‌ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۸.
  15. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ لِمَ‌ تُتْعِبُ‌ نَفْسَكَ‌ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: ﴿ طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى‌»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۹۵.
  16. «أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَشِقَ‌ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۳.
  17. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۳ ـ ۲۲۷.
  18. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‌ فِي‌ الْبَهَائِمِ‌ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ»؛ صدوق، علل الشرایع، ص۵.
  19. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۹.
  20. «كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِالْحِيرَةِ حِينَ قَدِمَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِيمَنْ دُعِيَ فَبَيْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ يَأْكُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِيَ بِقَدَحٍ فِيهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ‌ صَارَ الْقَدَحُ‌ فِي‌ يَدِ الرَّجُلِ‌ قَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمَائِدَةِ فَسُئِلَ عَنْ قِيَامِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ طَائِعاً عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ»؛ کلینی، کافی، ج ۶، ص۲۶۸.
  21. «لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ‌ الْبِدَعِ‌ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ‌ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.
  22. «لَا يَنْبَغِي‌ لِلْمُسْلِمِ‌ أَنْ‌ يُوَاخِيَ‌ الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْكَذَّابَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.
  23. «شَتَمَ بَعْضُهُمْ زَيْنَ الْعَابِدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَصَدَهُ غِلْمَانُهُ فَقَالَ دَعُوهُ فَإِنَّ مَا خَفِيَ مِنَّا أَكْثَرُ مِمَّا قَالُوا ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ لَكَ حَاجَةٌ يَا رَجُلُ فَخَجِلَ الرَّجُلُ فَأَعْطَاهُ ثَوْبَهُ وَ أَمَرَ لَهُ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَانْصَرَفَ‌ الرَّجُلُ‌ صَارِخاً يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ‌»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص۹۵.
  24. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۳۶ ـ ۲۴۰.
  25. «مَنْ‌ سَرَّتْهُ‌ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۰.
  26. «دَعْ‌ مَا يُرِيبُكَ‌ إِلَى‌ مَا لَا يُرِيبُكَ‌»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۱.
  27. «أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ حُبَّ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ بَابُ‌ كُلِّ‌ بَلِيَّةٍ وَ قِرَانُ‌ كُلِّ‌ فِتْنَةٍ وَ دَاعِي كُلِّ رَزِيَّةٍ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۹۱.
  28. «الْغَضَبُ‌ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ‌ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۰۲.
  29. «بِالْعَفَافِ‌ تَزْكُو الْأَعْمَالُ‌»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۰۵.
  30. «كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ وَ كَانَ‌ مُحْتَاجاً فَأَلَحَّتْ‌ عَلَيْهِ‌ امْرَأَتُهُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فَرَأَى فِي النَّوْمِ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ أَوْ أَلْفَانِ مِنْ حَرَامٍ فَقَالَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ فَقَالَ تَحْتَ رَأْسِكَ فَانْتَبَهَ فَرَأَى الدِّرْهَمَيْنِ تَحْتَ رَأْسِهِ فَأَخَذَهُمَا وَ اشْتَرَى بِدِرْهَمٍ سَمَكَةً فَأَقْبَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ كَاللَّائِمَةِ وَ أَقْسَمَتْ أَنْ لَا تَمَسَّهَا فَقَامَ الرَّجُلُ إِلَيْهَا فَلَمَّا شَقَّ بَطْنَهَا إِذَا بِدُرَّتَيْنِ فَبَاعَهُمَا بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۲۹.
  31. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۴۰ ـ ۲۵۰.
  32. «عَلَيْكَ‌ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ‌ رُشْدٌ مِنَ‌ الضَّلَالِ‌ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۵۷.
  33. «أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالَ: عَلِّمْنِي فَقَالَ عَلَيْكَ‌ بِالْيَأْسِ‌ مِمَّا فِي‌ أَيْدِي‌ النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِرُ قَالَ زِدْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ خَيْراً وَ رُشْداً فَاتَّبِعْهُ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَدَعْهُ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۳۰۶.
  34. «أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ(ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِّي أَسْتَأْذِنُ عَلَيْهَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَسُرُّكَ أَنْ‌ تَرَاهَا عُرْيَانَةً قَالَ لَا قَالَ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهَا»؛ راوندی، سید فضل الله، النوادر، ص۱۳۶، ح ۱۷۸.
  35. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵.
  36. انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ذیل ماده رغب و رهب.
  37. «إِذَا عَنَتْ لَكُمْ غَضْبَةٌ فَادْرَءُوهَا بِالْعَفْوِ إِنَّهُ‌ يُنَادِي‌ مُنَادٍ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلَا يَقُومُ إِلَّا الْعَافُونَ أَ لَمْ تَسْمَعُوا قَوْلَهُ تَعَالَى‌ ﴿فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، أعلام الدین، ص۳۳۷.
  38. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  39. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  40. «وَ لَقَدْ كُنْتُ‌ أَتَّبِعُهُ‌ اتِّبَاعَ‌ الْفَصِيلِ‌ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ»؛ نهج البلاغه، عبده، ص۳۰۰.
  41. «أَكْرِهْ‌ نَفْسَكَ‌ عَلَى‌ الْفَضَائِلِ‌ فَإِنَّ‌ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۱۷.
  42. «مَنْ‌ حَاسَبَ‌ نَفْسَهُ‌ سَعِدَ»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۳۶.
  43. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۵۸ ـ ۲۶۷.
  44. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَذَبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَ قَالَ إِنَّهُ‌ لَيَقُولُ‌ قَوْلًا»؛ کوفی، الجعفریات، ص۱۶۹.
  45. «إِنَّ أَبَا ذَرٍّ عَيَّرَ رَجُلًا عَلَى‌ عَهْدِ النَّبِيِّ‌(ص) بِأُمِّهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ وَ كَانَتْ أُمُّهُ سَوْدَاءَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) تُعَيِّرُهُ بِأُمِّهِ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ فَلَمْ يَزَلْ أَبُو ذَرٍّ يُمَرِّغُ وَجْهَهُ فِي التُّرَابِ وَ رَأْسَهُ حَتَّى رَضِيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْهُ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۱۱۲.
  46. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَنَظَرَ إِلَيَّ بِوَجْهٍ قَاطِبٍ‌ فَقُلْتُ مَا الَّذِي‌ غَيَّرَكَ‌ لِي‌ قَالَ الَّذِي غَيَّرَكَ لِإِخْوَانِكَ بَلَغَنِي يَا إِسْحَاقُ أَنَّكَ أَقْعَدْتَ بِبَابِكَ‌ بَوَّاباً يَرُدُّ عَنْكَ فُقَرَاءَ الشِّيعَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي خِفْتُ الشُّهْرَةَ فَقَالَ أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّةَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۸۱.
  47. «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صفَشَكَا إِلَيْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اصْبِرْ ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِيَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(ص) اصْبِرْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَشَكَاهُ ثَالِثَةً فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) لِلرَّجُلِ الَّذِي شَكَا إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ‌ النَّاسِ‌ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى الطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ قَالَ فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِي لَهُ فَقَالَ لَهُ رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لَا أَعُودَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۶۸.
  48. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۶۹ ـ ۲۷۳.