بنی امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==سرگذشت بنی امیه==
*بنی امیه طایفه‌ای از [[قریش]] است که [[نسب]] آنان به امیة بن [[خلف]] از [[فرزندان]] [[عبد]] [[شمس]] می‌رسد. [[خاندان]] بنی امیه هنگام [[فتح]] [[مکّه]] در [[سال دهم هجری]]، در ظاهر [[اسلام]] آوردند و [[پیامبر]] آنها را "طُلَقا" (یعنی [[آزادشدگان]]) نامید. این [[طایفه]] به [[اسلام]] به‌ عنوان جایگاهی برای رسیدن به مطامع [[دنیوی]] و [[سیاسی]] نگاه می‌‌کردند. از این‌رو پس از [[ارتحال پیامبر]]{{صل}} درپی دست‌یابی به [[قدرت]] و [[حکومت]] بودند و در دوران [[خلافت]] خلیفۀ سوم که از [[فرزندان]] امیّه بود، به [[قدرت]] رسیدند، به [[غارت]] [[بیت المال]] پرداختند<ref>{{متن حدیث|إِلَی أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُه‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. [[ابوسفیان]] به [[خویشان]] خود سفارش می‌کرد: «حال که گوی [[خلافت]] به دست شما رسیده، آن را میان خود بگردانید و نگذارید از دستتان خارج شود»<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۷۰.</ref>.
==[[حکومت]] بنی امیه==
*در دوران [[خلافت امام علی]]{{ع}} سران [[بنی‌امیه]] به [[مکه]] گریختند و [[امام]]{{ع}} که [[فتنه]] آنها را خطرناک‌ترین [[فتنه‌ها]] می‌‌دانست آنها را [[نصیحت]] کرد ولی آنها همراه [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[خون‌خواهی عثمان]] به [[مخالفت با امام]] برخاستند و پس از [[جنگ جمل]] بیشتر آنها راهی [[شام]]، مقر [[خلافت]] [[معاویه]] شدند و [[حکومت امویان]] [[سال]] ۴۱ [[هجری]] به دست [[معاویه]] تأسیس شد و تا سال ۱۳۲ [[هجری]] [[حکومت]] کردند و بساط تشریفات و [[تجملات]] به راه انداختند. [[امویان]]، همانطور که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[پیشگویی]] کرده بود، اولین کسانی بودند که [[سنت رسول خدا]]{{صل}} را تغییر دادند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُبَدِّلْ سُنَّتِی رَجُلُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ}}؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج‏۲، ص: ۱۵۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>
*روش [[حکومتی]] بنی امیه در طول دوران [[خلافت]] بر [[غلبه]] [[سیاسی]] و نظامی [[استوار]] بود و [[دین]] در [[حکومت]] آنها جایگاهی نداشت و تنها محملی برای [[بنی‌عباس]] بود تا با [[دعوت به دین]] و تأکید بر [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} پایه [[حکومتی]] آنها را [[سست]] و ساقط کنند<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>.
==[[دشمنی]] بنی امیه با [[اهل بیت]]==
*[[بنی‌امیه]] [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] نیز با [[قبیله]] [[بنی‌هاشم]] رقابت داشتند، اما [[ظهور اسلام]] بر [[تقابل]] آنها با [[بنی‌هاشم]] و [[دشمنی]] آنها با [[رسول خدا]]{{صل}} و خاندانش افزود. [[هنگام ظهور]] [[اسلام]]، [[ابوسفیان]] برجسته‌ترین فرد [[خاندان]] [[بنی‌امیه]] در شمار [[مخالفان پیامبر]] اکرم{{صل}} قرار داشت. آنها در چندین مورد به [[اقدام عملی]] بر ضد [[پیامبر]]{{صل}}[[دست]] زدند. بزرگانی از بنی امیه در [[جنگ‌های صدر اسلام]] به دست [[مسلمانان]] کشته شدند، لذا آنها نسبت به [[عترت پیامبر]]{{صل}} و [[آل علی]]{{ع}}  [[کینه]] و [[دشمنی]] شدید داشتند<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹.</ref>.
*[[بنی‌امیه]] در طول [[حکومت]] خود ذکر [[فضائل امام علی]]{{ع}} را منع  و آن [[حضرت]] را [[ناسزا]] می‌دادند. "[[شجره ملعونه]]" در [[آیه]] ۶۰ [[سوره اسراء]] بر بنی امیه [[تفسیر]] شده و [[رسول خدا]]{{صل}} آنها را [[لعنت]] کرده و به [[دلیل]] [[دشمنی]] آنها با [[اهل‌بیت پیامبر]]{{صل}}، همواره مورد [[لعن]] و [[نفرین]] شیعیان‌اند و در [[زیارت عاشورا]] می‌خوانیم {{متن حدیث|اللَّهُمَّ الْعَنْ بَنِی أُمَیَّةَ قَاطِبَةً}} یعنی همه [[بنی‌امیه]] ملعون‌اند چون در میان آنان جز [[دشمن]] [[اهل بیت]]{{ع}} به وجود نیامده و [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آنان فرمود: «هر [[دینی]] آفتی دارد و آفت [[دین]] من بنی‌امیه‌اند»<ref>ملاحم، ص ۱۶۲.</ref>. <ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>


==بنی امیه در [[آخرالزمان]]==
==سرگذشت [[بنی امیه]]==
*در حوادث [[آخرالزمان]] آمده است: مردی از [[فرزندان هاشم]] به [[حکومت]] می‌رسد و [[بنی‌امیه]] را [[قتل عام]] می‌کند، پس از آن مردی از [[بنی‌امیه]] به پا می‌خیزد و به جای هر نفر از [[بنی‌امیه]] که کشته شده، دو نفر از [[بنی‌هاشم]] را به [[قتل]] می‌رساند تا جایی که جز [[زنان]] کسی باقی نمی‌ماند. سپس [[مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] می‌نماید<ref>ملاحم، ص ۵۹.</ref>. بعضی معتقدند این شخص که از [[بنی‌امیه]] [[قیام]] می‌کند همان [[سفیانی]] است که در [[آخرالزمان]] قبل از [[قیام حضرت حجت]]{{ع}} [[خروج]] می‌کند و از [[بنی‌هاشم]] بسیار خواهد کشت. در روایتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمده که [[سفیانی]] از [[بنی‌امیه]] است<ref>ملاحم، ص ۱۵۰.</ref>.<ref>ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.</ref>
*[[بنی امیه]] طایفه‌ای از [[قریش]] است، که [[نسب]] آنان به امیة بن [[خلف]] از [[فرزندان]] [[عبد]] [[شمس]] می‌رسد. [[خاندان]] [[بنی امیه]] هنگام [[فتح]] [[مکّه]] در [[سال دهم هجری]]، در ظاهر [[اسلام]] آوردند و [[پیامبر]] آنها را "طُلَقا" (یعنی [[آزادشدگان]]) نامید. [[بنی امیه]] به [[اسلام]] به عنوان جایگاهی برای رسیدن به مطامع [[دنیوی]] و [[سیاسی]] می‌نگریستند. از این‌رو پس از [[ارتحال پیامبر]] در تب و تاب دست‌یابی به [[قدرت]] و [[حکومت]] برآمدند. آنها در دوران [[خلافت]] [[خلیفه سوم]]، که خود از [[فرزندان]] امیّه بود، به [[قدرت]] رسیدند. از [[ابوسفیان]] [[نقل]] شده است که به [[خویشان]] خود سفارش می‌کرد: «حال که گوی [[خلافت]] به دست شما رسیده، آن‌را میان خود بگردانید و نگذارید از دستتان خارج شود». [[بنی امیه]] به حسب طبع زیاده‌خواه و [[مستکبر]] خود از [[فرصت]] به دست آمده استفاده کرده و به [[غارت]] [[بیت المال]] پرداختند. [[امام علی]]{{ع}} در مورد آنها فرمود: «تا سرانجام سومی به [[خلافت]] نشست، در حالی که باد [[نخوت]] به غبغب افکنده و هدفی جز کام‌جویی از [[خلافت]] در سر نپرورده بود و همراه او خویشانش به [[غارت]] [[بیت المال]] پرداختند و چون شتری که بر گیاه بهاران درآمده، [[مال]] [[خدا]] را بر باد دادند»<ref>{{متن حدیث|إِلَی أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُه‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} پس از [[خلافت]] در نخستین خطبه‌های خود از خیانت‌هایی که در [[بیت المال]] صورت گرفته بود، پرده برداشت و فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر این [[اموال]]، مِهر [[همسران]] و بهای کنیزکان هم شده باشد، آن را به [[بیت‌المال]] برمی‌گردانم، که در [[عدالت]] [[گشایش]] است و آن کس که "داد" بر او سخت آید، از "[[بیداد]]" به فریاد آید»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَق}}؛‏ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.</ref>. <ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۷۰.</ref>
==[[حکومت]] [[بنی امیه]]==
*در دوران [[خلافت امام علی]]{{ع}} سران [[بنی‌امیه]] به [[مکه]] گریختند. [[امام علی]]{{ع}} [[فتنه]] [[بنی‌امیه]] را خطرناک‌ترین [[فتنه‌ها]] معرفی می‌‌کرد، ولی در عین حال از آنجا که اقتضای [[مقام امامت]] است در فرازهای گوناگون آنها را مورد [[نصیحت]] قرار می‌داد. برای مثال آنها را از کوتاهی [[عمر]] حکومتشان مطلع می‌سازد. آنها هنگامی که [[طلحه]] و [[زبیر]] به [[خون‌خواهی عثمان]] به [[مخالفت با امام]] برخاستند، مجالی برای [[مخالفت با امام]] یافتند و پس از [[جنگ جمل]] بیشتر آنها راهی [[شام]]، مقر [[خلافت]] [[معاویه]] شدند. از این‌رو نقطه آغازین [[حکومت امویان]] را باید [[ولایت]] [[شام]] و به دست [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] دانست که تا سال ۱۳۲ [[هجری]] [[حکومت]] داشتند و به تبع حکومت‌های [[روم]] و [[فارس]]، بساط و تشریفات و [[تجملات]] و عیش و نوش‌هایی راه انداخته بودند. برخی از [[خلفای بنی امیه]] عبارت بودند از: [[معاویه]]، [[یزید]]، [[مروان]]، [[عبد]] الملک، [[ولید]]، [[سلیمان]]، [[عمر بن عبد العزیز]]، هشام و... که با [[مروان حمار]]، این سلسله منقرض شد. در جریان [[قیام]] [[ابو مسلم]] [[خراسانی]] مدت حکومتشان هزار [[ماه]] بود. [[امویان]] اولین کسانی بودند که [[سنت رسول خدا]]{{صل}} را تغییر دادند و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[پیشگویی]] کرده بود که چنین خواهد شد: {{متن حدیث|إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُبَدِّلْ سُنَّتِی رَجُلُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ}}<ref>شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج‏۲، ص: ۱۵۷.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>
*روش [[حکومتی]] [[بنی امیه]] در طول دوران [[خلافت]] بر [[غلبه]] [[سیاسی]] و نظامی [[استوار]] بود و [[دین]] در [[حکومت]] آنها جایگاهی نداشت و تنها محملی برای [[بنی‌عباس]] بود تا با [[دعوت به دین]] و تأکید بر [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} پایه [[حکومتی]] آنها را [[سست]] و ساقط کنند<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>.
==[[دشمنی]] [[بنی امیه]] با [[اهل بیت]]==
*[[بنی‌امیه]] [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] نیز با [[قبیله]] [[بنی‌هاشم]] رقابت داشتند، اما [[ظهور اسلام]] بر [[تقابل]] آنها با [[بنی‌هاشم]] و [[دشمنی]] آنها با [[رسول خدا]]{{صل}} و خاندانش افزود. [[هنگام ظهور]] [[اسلام]]، [[ابوسفیان]] برجسته‌ترین فرد [[خاندان]] [[بنی‌امیه]] در شمار [[مخالفان پیامبر]] اکرم{{صل}} قرار داشت. آنها در چندین مورد به [[اقدام عملی]] بر ضد [[پیامبر]]{{صل}}[[دست]] زدند. بزرگانی از [[بنی امیه]] در [[جنگ‌های صدر اسلام]] به دست [[مسلمانان]] کشته شدند، لذا آنها نسبت به [[عترت پیامبر]]{{صل}} و [[آل علی]]{{ع}}  [[کینه]] و [[دشمنی]] شدید داشتند<ref>ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹.</ref>.
*[[بنی‌امیه]] در طول [[حکومت]] خود ذکر [[فضائل امام علی]]{{ع}} را منع  و آن [[حضرت]] را [[ناسزا]] می‌دادند. "[[شجره ملعونه]]" در [[آیه]] ۶۰ [[سوره اسراء]] بر [[بنی امیه]] [[تفسیر]] شده و [[رسول خدا]]{{صل}} آنها را [[لعنت]] کرده و به [[دلیل]] [[دشمنی]] آنها با [[اهل‌بیت پیامبر]]{{صل}}، همواره مورد [[لعن]] و [[نفرین]] شیعیان‌اند و در [[زیارت عاشورا]] می‌خوانیم {{متن حدیث|اللَّهُمَّ الْعَنْ بَنِی أُمَیَّةَ قَاطِبَةً}} یعنی همه [[بنی‌امیه]] ملعون‌اند چون در میان آنان جز [[دشمن]] [[اهل بیت]]{{ع}} به وجود نیامده و [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آنان فرمود: «هر [[دینی]] آفتی دارد و آفت [[دین]] من بنی‌امیه‌اند»<ref>ملاحم، ص ۱۶۲.</ref>. <ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.</ref>
 
==[[بنی امیه]] در [[آخرالزمان]]==
*در حوادث [[آخرالزمان]] آمده است: مردی از [[فرزندان هاشم]] به [[حکومت]] می‌رسد و [[بنی‌امیه]] را [[قتل عام]] می‌کند، به حدی که جز اندکی از آنان باقی نمی‌ماند و با غیر [[بنی‌امیه]] کاری ندارد. پس از آن مردی از [[بنی‌امیه]] به پا می‌خیزد و به جای هر نفر از [[بنی‌امیه]] که کشته شده، دو نفر از [[بنی‌هاشم]] را به [[قتل]] می‌رساند تا جایی که جز [[زنان]] کسی باقی نمی‌ماند. سپس [[مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] می‌نماید. بعضی معتقدند این شخص که از [[بنی‌امیه]] [[قیام]] می‌کند همان [[سفیانی]] است که در [[آخرالزمان]] قبل از [[قیام حضرت حجت]]{{ع}} [[خروج]] می‌کند و از [[بنی‌هاشم]] بسیار خواهد کشت. [[سفیانی]] یکی از طاغوت‌های [[آخرالزمان]] است که قبل از [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} با لشکری بزرگ به [[خونریزی]] و [[کشتار]] [[دست]] می‌زند و [[عاقبت]] به [[دست حضرت]] کشته می‌شود. در روایتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پرسیدند: [[سفیانی]] از چه نژادی است؟ [[حضرت]] فرمود از [[بنی‌امیه]] است<ref>ملاحم، ص ۱۵۰.</ref>.<ref>ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.</ref>
*در روایتی آمده است: [[امام حسین]]{{ع}} بر گروهی از [[بنی‌امیه]] گذر کرد که دور هم در [[مسجد]] حلقه زده بودند. سپس [[حضرت]] به شخصی که همراه ایشان بود فرمود: بدان! [[سوگند]] به [[خدا]] این [[جهان]] پایان نپذیرد مگر زمانی که [[خداوند]] مردی از [[فرزندان]] مرا فرستد تا هزار نفر از شما را بکشد و هزار نفر دیگر و هزار نفر دیگر را. [[راوی]] پرسید: فدایت شوم، [[قبیله]] [[بنی‌امیه]] این [[قدر]] جمعیت ندارند؟! [[حضرت]] با [[عتاب]] به او فرمود: در آن زمان [[فرزندان]] هر مرد از آنها بسیار است و آقا و غلامشان از خودشان است<ref>غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۶؛ موسوی دهسرخی، سید محمود، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۴۰

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بنی امیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


سرگذشت بنی امیه

حکومت بنی امیه

دشمنی بنی امیه با اهل بیت

بنی امیه در آخرالزمان

جستارهای وابسته

منابع

  1. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا
  2. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان
  3. دانشنامه نهج البلاغه ج۱

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «إِلَی أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُه‏»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
  2. «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَق»؛‏ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
  3. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۷۰.
  4. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج‏۲، ص: ۱۵۷.
  5. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.
  6. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.
  7. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹.
  8. ملاحم، ص ۱۶۲.
  9. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۶۹-۱۷۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۸۵.
  10. ملاحم، ص ۱۵۰.
  11. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.
  12. غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۶؛ موسوی دهسرخی، سید محمود، یأتی علی الناس زمان، ص ۱۲۲.
  13. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۴۷.