اصلاح در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:


«اصلاح‌طلبی یک [[روحیه]] [[اسلامی]] است. هر [[مسلمانی]] به [[حکم]] اینکه [[مسلمان]] است، خواه ناخواه اصلاح [[طلب]] و لااقل طرفدار اصلاح‌طلبی است؛ زیرا اصلاح‌طلبی هم به عنوان یک [[شأن]] [[پیامبری]] در قرآن مطرح شده و هم مصداق [[امر به معروف و نهی از منکر]] است»<ref>شهید مرتضی مطهری، نشست‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.</ref>.<ref>[[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰]] ص ۵۰.</ref>
«اصلاح‌طلبی یک [[روحیه]] [[اسلامی]] است. هر [[مسلمانی]] به [[حکم]] اینکه [[مسلمان]] است، خواه ناخواه اصلاح [[طلب]] و لااقل طرفدار اصلاح‌طلبی است؛ زیرا اصلاح‌طلبی هم به عنوان یک [[شأن]] [[پیامبری]] در قرآن مطرح شده و هم مصداق [[امر به معروف و نهی از منکر]] است»<ref>شهید مرتضی مطهری، نشست‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.</ref>.<ref>[[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰]] ص ۵۰.</ref>
==اصلاح در قرآن==
در [[قرآن کریم]]، واژه [[اصلاح]] و [[افساد]] و مشتقات این دو مکرر به کار رفته است<ref>ر.ک: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}} «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}} «و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵؛ {{متن قرآن|وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ}} «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶؛ {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}} «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref>. در اصطلاح [[قرآنی]]، [[اصلاحات]] [[اجتماعی]] به [[کوشش]] برای تحقق آموزه‌ها و دستورهای اجتماعی [[اسلام]] اطلاق می‌شود و [[مصلح]] به کسی گفته می‌شود که در راه تحقق [[شریعت الهی]] بکوشد؛ از این رو، [[پیامبران در قرآن]] مصلح نامیده شده‌اند. در مقابل، [[مفسد]] به کسی گفته می‌شود که از تحقق آموزه‌ها و [[احکام الهی]] جلوگیری کند. [[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیه]] ۲۰۵ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا}}<ref>«و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.</ref> - که درباره [[منافقان]] وارد شده - می‌نویسد:
مقصود از [[فساد]]، فساد در [[تشریع]] است؛ زیرا [[خداوند]] آن‌چه را در [[دین]] وجود دارد، برای [[اصلاح اعمال]] [[بندگان]] تشریع کرده است تا در نتیجه آن، [[اخلاق]] و [[ملکات]] [[نفوس]] آنان را اصلاح کند و به سبب آن، [[جان انسان]] و [[جامعه بشری]] اصلاح شود و [[انسان‌ها]] به [[سعادت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] دست یابند<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۹۸.</ref>.
بر این اساس، اصلاحات در [[قرآن]] نیز به معنای [[تغییر]] در جهت بهبود اوضاع اجتماعی است؛ با این تفاوت که از دیدگاه قرآن، بهبود وقتی پدید می‌آید که [[احکام]] خداوند [[اجرا]] شود.<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۴۵۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اصلاح است. "اصلاح" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

اصلاح نقطه مقابل افساد به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، آشتی دادن و ... آمده است. این واژه و مشتقات آن در آیات قرآن زیاد به کار رفته است که در معانی: مصالحه و گذشت؛ رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسان‌ها؛ رفع اختلافات خانوادگی؛ احسان به والدین و ... می‌توان دسته‌بندی کرد. همچنین اصلاح در رابطه انسان با خدا و با انسان‌های دیگر و با طبیعت تعریف می‌شود.

معناشناسی

اصلاح مصدر باب افعال از ریشه "ص ل ح" و نقطه مقابل افساد[۱] است و در منابع واژه‌نگاری فارسی[۲] و عربی[۳] به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتی دادن، نیکویی کردن و آراستن و سامان دادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات[۴]، نظر و عمل[۵] می‌گردد.

اصلاح گاه به اقامه و برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی[۶] و گاه به بازگشت به حالت اعتدال حاصل می‌شود[۷].

واژه انگلیسی Reform بیشتر با رویکرد اجتماعی و سیاسی به معنای درست کردن، آشتی، تعمیر و... به کار می‌رود[۸].[۹]

اصلاح در قرآن

واژه اصلاح و دیگر مشتقات ماده صلح از جمله صلاح، صالح، مصلح و صُلح، نزدیک به ۸۰ بار در قرآن به کار رفته که گاه در برابر فساد: ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا...[۱۰]؛ ﴿...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۱]؛ ﴿...إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۲] و گاه در برابر سوء[۱۳]«و نابینا با بینا برابر نیست و (نیز) مؤمنان نکوکار با بدکاران برابر نیستند؛ اندک پند می‌پذیرید» سوره غافر، آیه ۵۸.</ref>؛ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۴]؛ ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۵] آمده است.

این مجموعه موارد را می‌توان در یک دسته‌بندی موضوعی چنین برشمرد:

  1. مصالحه و گذشت: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ[۱۶]؛ ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۷]،
  2. رفع نزاع بین دو نفر یا اصلاح میان انسان‌ها: ﴿وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۸]؛ ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۱۹]؛ ﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ...[۲۰]؛ ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۲۱][۲۲]،
  3. رفع اختلافات خانوادگی: ﴿...وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا...[۲۳]؛ ﴿...وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۲۴]؛
  4. جوان ساختن پیر و رفع نازایی: ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ...[۲۵][۲۶]،
  5. احسان به والدین: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۲۷][۲۸]،
  6. توبه و جبران گذشته: ﴿كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۹]؛ ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۰]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۳۱]؛ ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۳۲]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۳]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۴]؛ ﴿...فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۵]؛ ﴿اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ[۳۶]،
  7. تقوا و انجام دادن عمل صالح: ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۳۷]؛ ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ[۳۸]؛ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ[۳۹].[۴۰]
  8. امر به معروف و نهی از منکر: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۴۱][۴۲]
  9. قبولی اعمال: ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا[۴۳].[۴۴].[۴۵]

حوزه معنایی اصلاح

در نگاهی کلی، اصلاح در قرآن گاه به خداوند نسبت داده شده است: ﴿وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ[۴۶]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ[۴۷]، ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۴۸] و گاهی به بندگان که بیشترین کاربرد آن در قرآن از این قسم است: ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۴۹]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۰]؛ ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۱]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۵۲].

در مواردی که اصلاح از طرف خداست به معنای بهتر کردن وضع زندگی یا قبولی اعمال است: ﴿وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ[۵۳] یعنی دنیای آنان را یا دین و دنیای آنان را بهبود بخشید تا در دنیا بر دشمنانشان پیروز شده و در آخرت وارد بهشت گردند[۵۴]؛ اما اصلاح از طرف بندگان به معنای ادای تکلیف است و این تکلیف در هر موقعیتی مصداق خاصی می‌یابد.

اگر اصلاح را همراه با ریشه آن "صلاح" در نظر بگیریم با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآنی مانند احسان، فلاح، خیر و برّ، و مفاهیم متضاد با آنها همانند فساد و سیئه رابطه بسیار نزدیکی خواهد یافت[۵۵].

اصلاح و احسان

این دو واژه علاوه بر اشتراک معنایی در مواردی، دارای کاربردهای ویژه‌ای نیز هستند. مفهوم صلاح گاه در برابر سوء به‌کار می‌رود و یکی از معانی احسان نیز در مقابل اسائه است[۵۶].

اصلاح به معنای بهبودی بخشیدن روابط اجتماعی می‌آید و احسان نیز به معنای نیکی کردن به دیگران است[۵۷]، جز آنکه احسان به معنای مطلق "کار نیکو کردن" می‌آید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۵۸]، در حالی که اصلاح به رفع نقص در کار اختصاص دارد؛ وقتی خداوند به کسی احسان می‌کند می‌تواند تفضلی از خداوند باشد؛ نه آنکه لزوماً رفع نابسامانی کرده باشد[۵۹].

اصلاح و افساد

در برخی آیات، اصلاح در برابر افساد به کار رفته است؛ مانند آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ[۶۰] که در آن از قول حضرت موسی (ع) خطاب به ساحران تأکید می‌کند که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمی‌کند.

علامه طباطبایی معتقد است که صلاح و فساد دو امر متقابل و ضد یکدیگر است و سنت الهی بر آن است که اثر متناسب و ویژه هر یک از صلاح و فساد را بر صالح و فاسد مترتب کند و اثر عمل صالح سازگاری و هماهنگی با سایر حقایق عالم و اثر عمل فاسد ناسازگاری با سایر حقایق عالم است، پس این پدیده استثنایی به‌طور طبیعی بر اثر واکنش سایر اسباب عالم با همه قوا و وسائل مؤثرش، محکوم به نابودی است، بنابراین، باطل در نظام آفرینش دوام نمی‌یابد و سرانجام جهان روبه بهبودی و اصلاح است: ﴿وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۶۱]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۶۲]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۶۳]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ[۶۴].[۶۵]

بنابر دیدگاه پیش‌گفته، انسان نیز که جزئی از عالم آفرینش است از این قانون کلی بیرون نیست، پس اگر طبق هدایت فطرتش رفتار کرد به آن سعادتی که برایش مقدر شده می‌رسد و اگر از حدود خود تجاوز کرد، یعنی در زمین، فساد پیشه کرد، خدای سبحان به قحط و گرفتاری و انواع عذاب‌ها و نقمت‌ها گرفتارش می‌کند، تا شاید به سوی صلاح و سداد بگراید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۶۶] و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بماند و بر اثر اینکه فساد در دلش ریشه دوانیده از آن دل برنکند، به عذاب استیصال گرفتارش می‌کند: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۶۷]، ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ[۶۸]، ﴿أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۶۹] و این بدان جهت است که وقتی انسان صالح شد، قهراً عملش هم صالح می‌شود و چون عمل صالح شد، با نظام عمومی جهان سازگار می‌شود و با این اعمال صالح، زمین برای زندگی صالح می‌شود[۷۰].

در آیاتی دیگر از منافقانی یاد شده که ادعای اصلاح می‌کنند، درحالی‌ که ماهیت عملشان افساد است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ[۷۱].[۷۲]

اصلاح و اضلال

قرآن گاه اصلاح را در برابر اضلال قرار می‌دهد: ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ[۷۳]. در این آیه دو تعبیر ﴿أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ و ﴿كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ در برابر هم قرار گرفته است، بنابراین، ایمان و عمل صالح که به سوی سعادت راهبرند، جز با هدایت اعمال و رفع زشتی‌ها از سوی خداوند به انجام نمی‌رسد[۷۴].

ذکر اصلاح در برابر اضلال گویای آن است که کفر و حق‌ستیزی، سبب نابودی اعمال گشته[۷۵] و ایمان و اعمال صالح، سبب اصلاح امور دنیایی و دینی می‌گردد[۷۶].

برخی نیز اصلاح را در دنیا به نصرت الهی در عبادت[۷۷] و در آخرت به ورود در بهشت معنا کرده‌اند[۷۸] و گروهی دیگر به معنای اصلاح نیّات گرفته‌اند؛ یعنی خداوند نیّاتشان را اصلاح می‌کند[۷۹].[۸۰]

اصلاح و توبه

این دو مفهوم گاه در قرآن به یکدیگر عطف می‌شود: ﴿تَابُوا وَأَصْلَحُوا[۸۱]، ﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۸۲]، ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۳] و ﴿فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا[۸۴].

برخی مفسران در توضیح این آیات گفته‌اند: انسان باید بعد از توبه خود را اصلاح کند؛ یعنی اعمال نیک به جا آورده و کارهای زشت را ترک گوید[۸۵]. در مقابل، شمار فراوانی از مفسران معتقدند منظور خداوند در این آیات این است که توبه افراد باید واقعی و راستین باشد[۸۶]، در نتیجه اگر فردی با خلوص نیت توبه کرد؛ اما قبل از انجام دادن عمل صالح درگذشت، بنا به رأی نخست، توبه او ناقص و طبق قول دوم، توبه او کامل است، زیرا نفس توبه خالص، مصداقِ ﴿أَصْلَحُوا است[۸۷].

در همین زمینه خداوند در آیه‌ای دیگر آمرزش را به اصلاح مشروط می‌کند: ﴿أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۸]. اگر بنده توبه کند و پس از توبه عمل صالح انجام ندهد و به اصرار بر گناه باز گردد و اگر بعد از توبه، اعمال واجب را انجام ندهد و اعمال حرام را ترک نکند، اساسا توبه نکرده است[۸۹].

حتی در برخی موارد کیفرهای دنیوی با توبه و اصلاح برداشته می‌شود: ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ... إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۹۰]، ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۹۱].

در آیه‌ای دیگر رابطه اصلاح و توبه این‌گونه بیان شده که ریشه‌های کفر و نفاق نمی‌خشکد، مگر توبه و اصلاح با هم باشد: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ... إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ[۹۲]؛ به این معنا که بازگشت به سوی خدا هنگامی مفید است که فرد آنچه را تاکنون تباه ساخته، اصلاح کند و این اصلاح نیز نتیجه نمی‌دهد، مگر آنکه انسان خودش را از لغزش و خطا به خدا بسپارد: ﴿وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ و از او عصمت و مصونیت بخواهد و باز این اعتصام به سرانجام نمی‌رسد، مگر اینکه انسان دین خود را برای خدا خالص کند، زیرا شرک ظلم است و بخشیده نمی‌شود، پس وقتی که بیماردلان توبه کرده و مفاسد خود را اصلاح کردند و به خدا اعتصام جستند و دین خود را برای خدا خالص کردند، آنگاه مؤمن حقیقی خواهند بود: ﴿...الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا[۹۳].[۹۴].[۹۵]

اصلاح و ایمان، عمل صالح و تقوا

سه مفهوم ایمان، عمل صالح و تقوا در تعامل نسبتاً نزدیکی با یکدیگر در قرآن به کار رفته است:

  1. گاه ایمان و عمل صالح با هم می‌آیند: ﴿آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ[۹۶]،
  2. و گاه ایمان و تقوا: ﴿آمَنُوا وَاتَّقَوْا[۹۷]،
  3. گاه نیز تقوا در کنار اصلاح یاد شده است: ﴿فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۹۸]،
  4. و در مواردی نیز هر سه با هم: ﴿لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا[۹۹].

ایمان، عمل صالح و تقوا در قرآن در نقش مقدمه اصلاح مطرح شده است و ازاین‌رو در آیه ذیل، آنها شرط اصلاح اعمال معرفی شده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ[۱۰۰].

رابطه ملازمه بین این دو (قول سدید و اصلاح اعمال) بیانگر این نتیجه است که پای‌بندی به نیکوکاری، انسان را به سوی اصلاح اعمال کشانیده و به آمرزش گناهان منتهی می‌کند[۱۰۱].

مفسران در تفسیر "اصلاح اعمال بندگان" گفته‌اند: خداوند به آنها در مورد اعمالشان لطف و عنایت کرده تا به روشی سالم و دور از فساد بر راه ایمان استقامت ورزند[۱۰۲]. در آیه‌ای دیگر مصادیق اصلاح اعمال را برشمرده و صاحبان آنها را از مصلحان برمی‌شمارد: ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ[۱۰۳].

در کنار این مجموعه در آیاتی دیگر، از منافقانی یاد شده که از روی ایمانی ظاهری برای فریب خدا و مؤمنان ادعای اصلاحگری می‌کنند: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا...[۱۰۴]، درحالی‌ که ماهیت عمل آنان در تناسب با کفر باطنی آنها، افساد و نه اصلاح است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ[۱۰۵].[۱۰۶]

حوزه‌های اصلاح

کاربردهای‌اصلاح در قرآن را می‌توان در سه ردۀ رابطه انسان با خدا، انسان‌های دیگر و جهان طبیعت دسته‌بندی کرد:

رابطه انسان با خدا

در پاره‌ای از آیات از نماز در نقش رابطه‌ای عبادی میان خدا و انسان و از مصادیق اصلاح‌گری یاد شده است: ﴿وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ[۱۰۷]. بین انسان و بازگشت به خدا (توبه) در ارتباط با اصلاح اعمال نیز رابطه‌ای مستقیم برقرار است، زیرا توبه از سویی شرط اصلاح اعمال و از سوی دیگر از راه‌های برقراری ارتباط با خداوند، شمرده شده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۰۸]؛ همچنین از کاربردهای اصلاح در حوزه ارتباط انسان با خدا، درخواست اصلاح و نیکی برای ذریّه و نسل، از خدای سبحان است: ﴿...وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي...[۱۰۹].[۱۱۰]

رابطه انسان با انسان‌های دیگر

بیشترین موارد کاربرد اصلاح در قرآن به این حوزه مربوط می‌شود که گاه در دامنه محدودتری به اصلاح امور خانواده مربوط می‌شود و گاه در سطح روابط اجتماعی به آن پرداخته می‌شود:

  1. رفع اختلافات خانوادگی: قرآن برای حل اختلافات داخلی خانواده پیشنهاد می‌کند که هنگام ترس از جدایی دو همسر از یکدیگر، داوری از سوی مرد و داوری از طرف زن تلاش کنند تا میان این زن و شوهر دوستی و آشتی ایجاد کنند: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا[۱۱۱].[۱۱۲] و در صورتی نیز که زن بداند شوهرش به عللی مانند پیری یا بیماری از او روی‌گردان شده پیشنهاد اولیه قرآن، برقراری صلح و آشتی میان آنهاست. مراد از صلح در این آیه سازش و مصالحه است که با چشم‌پوشی زن از برخی یا تمام حقوق همسری حاصل می‌شود و حتی چنین سازشی از مفارقت و جدایی بهتر است: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۱۳].[۱۱۴] و در آیه ﴿...فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۱۱۵] نیز به مردانی که بیش از یک همسر برگزیده‌اند سفارش می‌کند که از مراعات عدالت میانشان روی نگردانده، همواره درصدد اصلاح و برقراری محبت میانشان باشند[۱۱۶] و در صورت وقوع طلاق نیز تنها هنگامی شوهر حق بازگشت به همسرش را دارد که خیرخواهانه درصدد اصلاح اختلافات برآمده باشد؛ نه آنکه قصد آزار و اذیت او را داشته باشد: ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ... وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا...[۱۱۷].[۱۱۸]
  2. اصلاح در وصیت: در آیه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۱۱۹] درباره وصیت، به محتضر سفارش شده که به معروف و نیکی وصیت کند و حق را در نظر بگیرد و به‌گونه‌ای وصیت نکند که موجب اختلاف و نزاع خانوادگی شود و در آیه ﴿فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۰] یادآوری شده که اگر میت برخلاف وظیفه شرعی خود، به‌گونه‌ای اختلاف‌انگیز وصیتی کرد، وصی می‌تواند آن را اصلاح کرده، به شیوه مناسب تغییر دهد و از این جهت گناهی بر او نیست[۱۲۱].
  3. اصلاح در امور یتیم: آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ[۱۲۲] به سرپرستان یتیمان سفارش می‌کند که به اصلاح امورشان همت گمارده آن را نسبت به دیگر مسائل مانند استقلال اقتصادی آنان در اولویت قرار دهند و البته خداوند به روشنی قصد اصلاح حقیقی را از دیگر مقاصد باز می‌شناسد[۱۲۳]. بسیاری از فقها براساس آیه مزبور فتوا داده‌اند که ولیّ یتیم باید دقت کند که اگر آمیختن اموال او با اموال خودش به نفع یتیم است به آن اقدام کند[۱۲۴].
  4. آشتی دادن بین مردم: از دیگر مصادیق اصلاح، آشتی دادن بین مردم (اصلاح ذات‌البین) است، چنان‌که در آیه ﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۲۵] آمده است که نجوا را تنها در صورتی مُجاز می‌داند که قصد اصلاح و آشتی دادن بین مردم در میان باشد. اصلاح میان مردم به ایجاد مودت و رفع نزاع و به‌طور کلی هر چه در بردارنده خیر و نیکی به دیگران باشد تفسیر شده است[۱۲۶]. در این آیه از اصلاح در ردیف صدقه و کار نیک یاد شده و برای آن، پاداش بسیار بزرگ وعده داده شده است. در آیه ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا[۱۲۷] نیز دستور داده شده که در صورت وقوع درگیری میان دو گروه از مؤمنان، میانشان آشتی برقرار شود. مفسران در بیان مبنا و مفاد این آشتی از نصیحت و دعوت به حق و فرمان خداوند[۱۲۸] و رضایت به حکم قرآن[۱۲۹] یاد کرده‌اند. سپس در ادامه آیه به بررسی کیفیت اصلاح بین گروه‌های متخاصم چنین پرداخته می‌شود که اگر یکی از آن دو گروه سرکشی کرد و پیشنهاد آشتی را نپذیرفت در آن صورت با آن گروه بجنگید تا در برابر فرمان خداوند سر خم کرده، آنگاه بر مبنای عدل و داد به داوری میانشان بپردازید: ﴿فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۳۰].[۱۳۱] مفسران در تفسیر کلمه ﴿بِالْعَدْلِ گفته‌اند: پس از شکست قوم سرکش باید از ستم به آنها و تضییع حقوقشان پرهیز شود[۱۳۲]. فقهای شیعه ذیل این آیه فتوا داده‌اند که مراد از قوم ستمگر طایفه‌ای است که بر امام معصوم خروج کنند و بر عموم مسلمانان، دفع طاغی، واجب کفایی است[۱۳۳]. گروهی از فقهای اهل‌سنت نیز تعبیر ﴿فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ[۱۳۴] را چنین تفسیر کرده‌اند که حقوق افراد را از ستمگران باز ستانید[۱۳۵]. ضرورت اصلاح بین مردم در آیه‌ای دیگر در قالب تأکید بر اصل برادری مورد توجه قرار گرفته است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ[۱۳۶]. توسعه پیوندهای برادری میان سایر مؤمنان به نوعی طرف‌های درگیری را به آشتی فراخوانده و دیگران را به واسطه شدن در این امر برمی‌انگیزاند[۱۳۷]. قرآن در تکمیل فرایند اصلاح میان مردم سفارش می‌کند که انسان‌ها در درگیری‌های روزمره همواره گذشت و بخشش را بر انتقام ترجیح داده، زمینه اصلاح را گشوده و از پاداش الهی برخوردار شوند: ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ[۱۳۸] و البته این نه از آن جهت است که خداوند ستمگر را دوست داشته باشد: ﴿إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۳۹].[۱۴۰]
  5. اصلاح‌گری رهبران: حضرت موسی (ع) در ماجرای سفر به کوه طور پس از جانشینی هارون برای رهبری بنی‌اسرائیل به وی سفارش کرد که در این مسیر از پیروی آرای مفسدان پرهیز کرده، به اصلاح در میانشان برخیزد: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۴۱].[۱۴۲]
  6. اصلاح در روابط اقتصادی: رعایت انصاف و عدالت در روابط اقتصادی، از جمله خرید و فروش از دیگر مصادیق اصلاح در قرآن است: ﴿وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ... وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ...[۱۴۳]. حضرت شعیب (ع) در گفت‌وگوهای خود با مردم مدین از آنان خواست کم‌فروشی نکنند، ترازوها را عادلانه تنظیم کرده و از اتلاف حق مردم بپرهیزند و در پایان با شمردن همه کارهای مذکور در زمره افساد، از گرایش به آن منع کرد: ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۱۴۴]. سپس وی در پاسخ تمسخر قوم خود گفت: من قصد مخالفت و درگیری با شما را ندارم، بلکه به اندازه توان در پی اصلاح برخاسته‌ام و در این مسیر تنها به خداوند تکیه کرده، از او آرزوی موفقیت دارم: ﴿وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۱۴۵].[۱۴۶]

رابطه انسان با طبیعت

در آیاتی از قرآن با پرهیز از خرابی و افساد در طبیعت به لزوم اصلاح و آبادانی آن توجه داده شده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۱۴۷]. در آیاتی دیگر از اسراف و تبذیر نیز به عنوان مصداق فساد یاد شده است: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۱۴۸] که به قرینه تقابل میان افساد و اصلاح، نشان‌دهنده ضرورت محافظت از طبیعت است[۱۴۹].

نتایج و پیامدهای اصلاح

یکی از پیامدهای اصلاح جلوگیری از نزول عذاب الهی است: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ[۱۵۰]. تعبیر "مصلح" نشان می‌دهد که صالح بودن افراد کافی نیست، بلکه باید اصلاح‌گر نیز باشند؛ همچنین از آیه استظهار می‌شود که تنها زمانی عذاب الهی نازل می‌شود که فساد همگانی شود[۱۵۱] و بر گروه مصلح غیر ظالم، بلا و عذاب نازل نمی‌شود، هرچند مشرک باشند[۱۵۲].

در آیاتی، ایمان، تقوا و اصلاح‌گری عامل سعادتمندی و موجب اطمینان از آینده شمرده شده است: ﴿فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۵۳]، ﴿فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۵۴].[۱۵۵]

مفهوم اصلاحات

اصلاح در قرآن، در مقابل افساد است. افساد یعنی نابه‌سامانی ایجاد کردن و از حالت تعادل بیرون بردن[۱۵۶]. چنان که راغب اصفهانی می‌گوید: الفساد خروج الشيء عن الاعتدال قليلا كان أو كثيرأ و يضاده الصلاح، و يستعمل ذلك في النفس و البدن و الاشياء الخارجة عن الاستقامة[۱۵۷]. فساد، هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است خواه کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن، اصلاح است که در جان و بدن و اشیایی که از حد اعتدال خارج می‌شوند، تصور می‌شود.

المیزان، این دو واژه را در دو صفت متقابل و متضاد قرار داده است: فان الصلاح و الفساد شأنان متقابلان[۱۵۸] به گفته شهید مطهری «افساد و اصلاح از زوج‌های متضاد قرآن است، زوج‌های متضاد یعنی واژه‌های اعتقادی و اجتماعی که دو به دو در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند و به کمک یکدیگر بهتر شناخته می‌شوند؛ از قبیل: توحید و شرک، ایمان و کفر، هدایت و ضلالت، عدل و ظلم، خیر و شر، اطاعت و معصیت، تقوا و فسوق، استکبار و استضعاف و غیره.

برخی از این زوج‌های متضاد، از آن جهت در کنار یکدیگر مطرح می‌شوند که یکی باید نفی و طرد شود تا دیگری جامه تحقق بپوشد. اصلاح و افساد از این قبیل است»[۱۵۹]. قرآن کریم نیز این دو واژه را مقابل هم به کار برده می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ[۱۶۰]. ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ[۱۶۱].

﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ[۱۶۲]. از این‌رو، مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «فساد عبارت است از تغییر دادن هر چیزی از آنچه طبع اصلی آن اقتضا دارد، و اصلاح، باقی ماندن هر چیزی است به مقتضای طبع اصلی‌اش تا آنچه خیر و فایده در خور آن است بر آن مترتب گردد، بدون آن‌که به خاطر فسادش چیزی از آثار نیک آن تباه گردد»[۱۶۳].

از همین جا معنای «عمل صالح» روشن می‌شود. هر چند قرآن کریم دقیقاً مشخص نفرموده و نام نبرده که عمل صالح چیست[۱۶۴]، اما از آثار آن می‌توان آن را شناخت؛ از جمله: (شایستگی به درگاه خداست)[۱۶۵]؛ در مقابلش ثواب قرار داد[۱۶۶] (کلمه طیب را بالا می‌برد)[۱۶۷].

پس عمل صالح یعنی عمل بی‌عیب و نقص، خوب، اصلاح شده، پاک، بر اساس تقوا، پسندیده و شایسته، کار پرسود و فایده برای مؤمنان و جامعه در تمام زمینه‌ها. قاعده کلی که از آیات قرآن به دست می‌آید، این است که عمل صالح باید همراه با ایمان باشد؛ زیرا ایمان به عمل جهت می‌دهد و مصلحان را هدایت می‌کند[۱۶۸]. از این‌رو، منظور از اصلاحات قرآنی، صرف انجام کار خوب، از هر کس، با هر انگیزه و اعتقاد نیست، بلکه کار شایسته و اصلاح‌گری باید همراه با ایمان باشد از همین روست که در آیات متعدد، ایمان در کنار عمل صالح آمده و فواید آن ذکر شده است؛ مانند رسیدن به حیات طیب، عدم خوف و ترس برای انجام دهنده آن، جزای نیکو، پاداش کامل نزد خدا، بخشش الهی، و پاداش دو برابر.

به طور کلی، اعمال صالح در مقابل مال دنیا نهاده شده و بر آن برتری داده شده است: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا[۱۶۹]. بنابراین اصلاح‌طلبی به مفهوم قرآنی، باید توأم با اعتقاد به خدا و در واقع، در جهت اهداف الهی باشد. بدین منظور، قرآن کریم رسالت بزرگ پیامبران را اصلاح در زندگی مادی و معنوی انسان‌ها معرفی نموده، پیامبران را مصلح می‌نامد. برای مثال، حضرت شعیب(ع) هزاران سال پیش فرمود: ﴿إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ[۱۷۰] و پس از وی حضرت موسی(ع) فرمود: ﴿أَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۷۱].

مفهوم اصلاح به دلیل بار ارزشی و عاطفی مثبت آن در ادبیات دینی سابقه دیرینه‌ای دارد. در این جا تنها به سه مورد اشاره می‌شود:

  1. خداوند در قرآن کریم درباره منافقان می‌فرماید: «چون به آنان گفته شود، در زمین فساد نکنید، می‌گویند: ما خود اصلاح‌گر هستیم. به هوش باشید که آنان فسادگرانند و لکن نمی‌فهمند»[۱۷۲]. از این آیه و آیات مشابه به دست می‌آید که افراد و گروه‌های مختلف همواره با شعارهای زیبا و مورد پسند و مقبول عامه، کالای خود را عرضه می‌دارند و بعضاً نیز موفق می‌شوند با پنهان کردن نیات و مکنونات باطنی خود، به اهداف شومشان دست یابند.
  2. فرمان حضرت علی(ع) به مالک اشتر است؛ حضرت امیر(ع) یکی از مأموریت‌های چهارگانه مالک اشتر را «استصلاح اهلها» در کنار جهاد با کفار، اخذ مالیات و عمران بلاد می‌دانند. استصلاح نیز به معنای تربیت دینی و اخلاقی است. به عبارت دیگر، اهتمام به تربیت دینی و اخلاقی مردم، حقی است که مردم بر عهده والی دارند و وظیفه‌ای بر دوش والی نسبت به مردم است. البته، وجود این حق مستلزم درک خاصی از انسان و حقوق و تکالیف اوست که عمدتاً در انسان‌شناسی الهی و اخلاقی قابل ردیابی است. این حق را در صورتی می‌توان ردیابی کرد که برای انسان، غایت و هدفی در نظر بگیریم.
  3. به انگیزه قیام امام حسین(ع) و عبارت «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» باز می‌گردد. مراد حضرت از این تعبیر، اصلاح بدعت‌ها و زشتی‌هایی است که به نام اسلام و حکومت دینی، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت حضرت امیر(ع) بر جامعه اسلامی تحمیل شده است.

هدف امام حسین(ع) بازگشت به سیره پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیر(ع) است. به عبارت دیگر، هدف قیام اصلاح طلبانه سیدالشهدا، بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) بوده است که می‌فرمایند: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي‌(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)‌»[۱۷۳].[۱۷۴]

اصلاح‌طلبی در فرهنگ قرآنی

اصلاح؛ یعنی سامان بخشیدن. در قرآن کریم واژه‌های اصلاح[۱۷۵]، مصلح[۱۷۶]، مصلحون[۱۷۷] و مشتقات آن بارها به کار رفته است و انسان‌هایی که در اندیشه اصلاح جامعه و در صدد سامان دادن کار مردم هستند، ستایش شده‌اند[۱۷۸].

واژه‌های فساد، افساد و مفسدان در مقابل اصلاح بارها مطرح شده و از زورمداران، زراندوزان و طاغوتیان به عنوان مفسد و فسادگران یاد شده و تعبیرهای بسیار کوبنده و نکوهش‌کننده‌ای نسبت به آنها به کار گرفته شده است[۱۷۹]. قرآن کریم، رسالت بزرگ همه پیامبران و اولیای الهی را اصلاح در زندگی مادی و معنوی انسان‌ها معرفی می‌کند و رسولان حق را مصلح می‌نامد.

شعیب پیامبر(ص) هدف رسالت و مأموریت اصلی خود را اصلاح امور مردم معرفی می‌کند و می‌گوید: ﴿إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ[۱۸۰]. او از ابتدای فعالیت خویش، به سامان بخشی و نیکوسازی معیشت دنیایی و رفع فساد و تباهی در روابط اقتصادی آنان می‌پردازد و با دعوت و ترغیب فراوان، آنان را به تبعیت از مقررات و دستورالعمل‌های دینی به منظور اصلاح همه شئون مادی و معنوی حیات دنیایی دعوت می‌کند[۱۸۱].

از دیدگاه قرآن، رسالت اصلی دین، اصلاح فکر و عقل بشر است و پایداری و ابقای جوامع، در گرو اصلاح‌طلبی و اصلاح‌گرایی است[۱۸۲]. و سرانجام نیکو و پاداش نیک نیز از آن اصلاح گران است[۱۸۳].

از دیدگاه قرآن، اصلاح بشر تنها در پرتو اجرای قوانین کتاب آسمانی و دین خدا، امکان پذیر است. تعالیم قرآنی به ما می‌آموزد که علاوه بر پیامبران و پیشوایان دین و اولیای الهی، همه کسانی که به کتاب آسمانی و قوانین و احکام الهی تمسک جویند، راه تقوا و عفاف را بپویند، در برابر پروردگار سر تسلیم فرود آورند و قادر به اصلاح امور مردم باشند؛ جزء مصلحان هستند[۱۸۴]. در قرآن به همان اندازه که از حرکت‌های اصلاحی دفاع می‌شود، به حرکت‌های ضد اصلاحی حمله می‌گردد، هر چند رهبران آن به ظاهر مدعی اصلاح‌طلبی باشند؛ به عنوان مثال، ادعای اصلاح‌طلبی منافقان به شدت تخلیه شده است: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ[۱۸۵].

«اصلاح‌طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح‌طلبی است؛ زیرا اصلاح‌طلبی هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح شده و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است»[۱۸۶].[۱۸۷]

اصلاح در قرآن

در قرآن کریم، واژه اصلاح و افساد و مشتقات این دو مکرر به کار رفته است[۱۸۸]. در اصطلاح قرآنی، اصلاحات اجتماعی به کوشش برای تحقق آموزه‌ها و دستورهای اجتماعی اسلام اطلاق می‌شود و مصلح به کسی گفته می‌شود که در راه تحقق شریعت الهی بکوشد؛ از این رو، پیامبران در قرآن مصلح نامیده شده‌اند. در مقابل، مفسد به کسی گفته می‌شود که از تحقق آموزه‌ها و احکام الهی جلوگیری کند. علامه طباطبایی در ذیل آیه ۲۰۵ سوره بقره: ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا[۱۸۹] - که درباره منافقان وارد شده - می‌نویسد: مقصود از فساد، فساد در تشریع است؛ زیرا خداوند آن‌چه را در دین وجود دارد، برای اصلاح اعمال بندگان تشریع کرده است تا در نتیجه آن، اخلاق و ملکات نفوس آنان را اصلاح کند و به سبب آن، جان انسان و جامعه بشری اصلاح شود و انسان‌ها به سعادت در دنیا و آخرت دست یابند[۱۹۰]. بر این اساس، اصلاحات در قرآن نیز به معنای تغییر در جهت بهبود اوضاع اجتماعی است؛ با این تفاوت که از دیدگاه قرآن، بهبود وقتی پدید می‌آید که احکام خداوند اجرا شود.[۱۹۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الصحاح، ج ۱، ص ۳۸۴، «صلح».
  2. لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۳۹۱؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۹۳، «اصلاح».
  3. لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ ترتیب العین، ص ۴۵۳ ۴۵۴، «صلح».
  4. ترتیب العین، ص ۴۵۴، «صلح».
  5. لسان العرب، ج۷، ص۳۸۴؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۶۵، «صلح».
  6. لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ اقرب الموارد، ج ۳، ص ۲۷۲؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۲۵، «صلح».
  7. مفردات، ص ۶۳۶، «فسد».
  8. فرهنگ معاصر، ص ۳۷۸.
  9. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  10. «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید...» سوره اعراف، آیه ۵۶.
  11. «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  12. «...همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمی‌آورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
  13. ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ
  14. «و بی‌گمان از گناهان آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، درمی‌گذریم و بهتر از آنچه انجام می‌دادند به آنها پاداش خواهیم داد» سوره عنکبوت، آیه ۷.
  15. «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
  16. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است...» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  17. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  18. «(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۲۴.
  19. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  20. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد...» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  21. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۹-۱۰.
  22. مفردات، ص ۴۸۹ ۴۹۰؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶۲۴، «صلح»؛ التبیان، ج ۳، ص ۱۹۲.
  23. «...و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند...» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  24. «...و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  25. «آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم...» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
  26. التحقیق، ج ۶، ص ۲۶۵ ۲۶۶، «صلح»؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۶.
  27. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  28. المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۱.
  29. «...پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  30. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  31. «جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیده‌ها را) روشن بیان داشتند، که آنان را می‌آمرزم و من توبه‌پذیر بخشاینده‌ام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.
  32. «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام می‌دهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بی‌گمان خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
  33. «مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد» سوره نساء، آیه ۱۴۶.
  34. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۵.
  35. «...آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
  36. «یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.
  37. «ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما می‌خوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
  38. «و آنان که به کتاب (آسمانی) چنگ می‌زنند و نماز را بر پا می‌دارند، ما پاداش نکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
  39. «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.
  40. مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۴۱.
  41. «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  42. تفسیر المنار، ج ۱۲، ص ۱۴۵.
  43. «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  44. مجمع‌البیان، ج ۸، ص۵۸۴؛ الصافی، ج۴، ص ۲۰۶؛ تفسیر الجلالین، ص ۴۳۰.
  45. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  46. «و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
  47. «همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمی‌آورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
  48. «تا کردارهایتان را شایسته گرداند» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  49. «جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیده‌ها را) روشن بیان داشتند، که آنان را می‌آمرزم و من توبه‌پذیر بخشاینده‌ام» سوره بقره، آیه ۱۶۰.
  50. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  51. «سپس بی‌گمان پروردگارت نسبت به کسانی که از سر نادانی کار بد انجام داده‌اند آنگاه پس از آن توبه کرده و به راه آمده‌اند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۹.
  52. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  53. «و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
  54. مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۴۶.
  55. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  56. لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۹ ۱۸۰؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۵۶۴، «حسن».
  57. الصحاح، ج ۵، ص ۲۰۹۹؛ المصباح، ص ۱۳۶؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۹، «حسن».
  58. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  59. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  60. «بی‌گمان خداوند آن را به زودی تباه خواهد کرد، همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمی‌آورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
  61. «و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  62. «بی‌گمان خداوند نافرمانان را راهنمایی نمی‌کند» سوره منافقون، آیه ۶.
  63. «بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  64. «همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمی‌آورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
  65. المیزان، ج ۱۰، ص۱۱۰-۱۱۱.
  66. «برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
  67. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  68. «و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.
  69. «بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  70. المیزان، ج ۱۵، ص۳۰۵-۳۰۶.
  71. «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.
  72. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  73. «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۱-۲.
  74. المیزان، ج ۱۸، ص۲۲۳-۲۲۴.
  75. المیزان، ح ۱۸، ص ۲۲۳.
  76. التبیان، ج۹، ص ۲۹۲؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۱۴۶.
  77. تفسیر غریب القرآن، ص ۴۴۷.
  78. تفسیر غریب القرآن، ص ۴۴۷؛ جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۵۱.
  79. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۴۹.
  80. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  81. «توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند» سوره بقره، آیه ۱۶۰.
  82. مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد؛ سوره نساء، آیه:۱۴۶.
  83. «مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۹.
  84. «و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید» سوره نساء، آیه ۱۶.
  85. التبیان، ج ۲، ص ۵۲۶؛ ج ۴، ص ۱۵۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۷۹۰.
  86. المیزان، ج ۳، ص ۳۴۰.
  87. مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۱۱؛ ج ۳، ص ۲۰۰.
  88. «چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  89. التبیان، ج ۲، ص ۵۲۶؛ ج ۴، ص ۱۵۰.
  90. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند... مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۴-۵.
  91. «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام می‌دهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بی‌گمان خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
  92. «منافقان در اشکوبه فروتر دوزخ‌اند و برای آنان یاوری نمی‌یابی مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند» سوره نساء، آیه ۱۴۵-۱۴۶.
  93. «...آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند و زودا که خداوند به مؤمنان پاداشی سترگ بخشد» سوره نساء، آیه ۱۴۶.
  94. التبیان، ج ۳، ص ۳۶۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۲۴.
  95. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  96. «ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند» سوره بقره، آیه ۲۵؛ و نیز: سوره آل عمران، آیه ۵۷؛ سوره نساء، آیه ۱۷۳.
  97. «ایمان آورند و پرهیزگاری ورزند» سوره مائده، آیه ۶۵؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ سوره بقره، آیه ۱۰۳.
  98. «آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
  99. «آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در آنچه خورده‌اند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست» سوره مائده، آیه ۹۳.
  100. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و سخنی استوار بگویید تا کردارهایتان را شایسته گرداند...» سوره احزاب، آیه ۷۰-۷۱.
  101. المیزان، ج ۱۶، ص۳۴۷-۳۴۸.
  102. التبیان، ج ۸، ص ۳۶۶.
  103. «و آنان که به کتاب (آسمانی) چنگ می‌زنند و نماز را بر پا می‌دارند، ما پاداش نکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
  104. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند. با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب می‌ورزند...» سوره بقره، آیه ۸-۹.
  105. «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.
  106. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  107. «و آنان که به کتاب (آسمانی) چنگ می‌زنند و نماز را بر پا می‌دارند، ما پاداش نکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
  108. «خداوند و لعنت‌کنندگان، کسانی را لعنت می‌کنند که برهان‌ها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان می‌دارند جز کسانی که توبه کردند و به اصلاح (کار خود) پرداختند و (پوشیده‌ها را) روشن بیان داشتند، که آنان را می‌آمرزم و من توبه‌پذیر بخشاینده‌ام» سوره بقره، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
  109. «...و برای من، در دودمانم شایستگی نه...» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  110. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  111. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند» سوره نساء، آیه ۳۵.
  112. التبیان، ج ۳، ص ۱۹۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۷۰؛ تفسیر المنار، ج ۵، ص۷۸-۷۹.
  113. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  114. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۳؛ الصافی، ج ۱، ص ۵۰۷؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۰۶.
  115. «...پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  116. مجمع البیان، ج۳، ص ۱۸۵؛ المیزان، ج ۵، ص۱۰۶.
  117. «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند... و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند...» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  118. مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۰۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۷۸.
  119. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  120. «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  121. جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص۱۷۱-۱۷۲.
  122. «در (کار) این جهان و جهان واپسین. و از تو، درباره یتیمان می‌پرسند، بگو سامان‌بخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند و خداوند، تباهکار را از مصلح باز می‌شناسد‌» سوره بقره، آیه ۲۲۰.
  123. المیزان، ج ۲، ص۱۹۷-۱۹۸.
  124. تذکرة الفقهاء، ج۲، ص ۸۲؛ المغنی، ج ۴، ص ۲۹۴؛ المجموع، ج ۱۳، ص ۳۵۵.
  125. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  126. زبدة البیان، ص۵۸۱-۵۸۲.
  127. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.
  128. الصافی، ج ۵، ص ۵۰.
  129. جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۰۸.
  130. «پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  131. التبیان، ج۹، ص ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۰؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۵.
  132. جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۳۱۶؛ الصافی، ج ۵، ص ۵۰.
  133. مجمع الفائده، ج ۷، ص ۵۲۴؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۲۲-۳۲۳.
  134. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.
  135. المجموع، ج ۱۹، ص۲۰۹-۲۱۰.
  136. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  137. التبیان، ج ۹، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۵.
  138. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است» سوره شوری، آیه ۴۰.
  139. «بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  140. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۵۱.
  141. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  142. تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۲۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۳۶.
  143. «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید... و در پیمانه و ترازو کم ننهید...» سوره هود، آیه ۸۴.
  144. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  145. «...و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  146. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  147. «و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا می‌دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و همو کینه‌توزترین دشمنان است و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۴-۲۰۵.
  148. «از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰.
  149. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  150. «و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.
  151. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۹.
  152. کشف الحقائق، ج ۲، ص ۱۰۸.
  153. «پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره انعام، آیه ۴۸.
  154. «آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.
  155. میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
  156. سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۵.
  157. مفردات، ماده فسد.
  158. تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۱۲.
  159. مرتضی مطهری، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۹.
  160. «آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۲.
  161. «و خداوند، تباهکار را از مصلح باز می‌شناسد» سوره بقره، آیه ۲۲۰.
  162. «آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
  163. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰۰.
  164. تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۵۶.
  165. ﴿وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است،» سوره رعد، آیه ۲۲؛ ﴿لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ «رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.
  166. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ «و دانشوران گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای آن کس که ایمان آورد و کرداری شایسته دارد بهتر است و آن را جز به شکیبایان فرا نیاموزند» سوره قصص، آیه ۸۰.
  167. ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ «هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است؛ سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد و آنان که نیرنگ‌های بد می‌بازند عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگ آنان خود از میان خواهد رفت» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  168. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «پروردگار کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند آنان را به (پاداش) ایمانشان راهنمایی می‌کند؛ از بن (جایگاه) آنان در بوستان‌های پرنعمت جویبارها روان است» سوره یونس، آیه ۹.
  169. «دارایی و پسران زیور زندگی دنیایند و کارهای ماندگار شایسته در نزد پروردگارت در پاداش و امید (به آینده) بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۶.
  170. «و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم» سوره هود، آیه ۸۸.
  171. «و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  172. ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم * آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۱-۱۲.
  173. عماد افروغ، درآمدی بر آسیب‌شناسی اصلاحات، کتاب نقده شماره ۱۶، ص۳۸ – ۳۷.
  174. قنبری‌نژاد اصفهانی، حمید رضا، مقاله «اصلاحات از منظر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۱۷.
  175. سوره هود، آیه ۸۸؛ سوره اعراف، ۵۶ – ۸۵.
  176. سوره بقره، آیه ۱۱ - ۲۲؛ سوره هود، آیه ۱۱۶؛ سوره اعراف، آیه ۱۷؛ سوره قصص، آیه۱۹.
  177. همان.
  178. سوره بقره آیه ۱۶؛ سوره آل عمران، آیه ۸۹؛ سوره نساء، آیه ۱۴۶؛ سوره نحل، آیه ۱۱۹؛ سوره نور، آیه ۵.
  179. سوره بقره: آیه ۱ - ۱۲۔ ۲۲۰ – ۲۰۵؛ سوره نحل، آیه ۳۴؛ سورة یونس، آیه ۸۱.
  180. «تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم» سوره هود، آیه ۸۸.
  181. سوره اعراف، آیه ۸۵.
  182. سوره هود، آیه ۱۱۷.
  183. سوره اعراف، آیه ۱۷۰.
  184. سوره اعراف، آیه ۱۷.
  185. «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید می‌گویند جز این نیست که ما مصلحیم * آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمی‌یابند» سوره بقره، آیه ۱۱-۱۲.
  186. شهید مرتضی مطهری، نشست‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۷.
  187. باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۵۰.
  188. ر.ک: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲؛ ﴿وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «و او را در (پناه) بخشایش خویش درآوردیم که او از شایستگان بود» سوره انبیاء، آیه ۷۵؛ ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بی‌گمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶؛ ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
  189. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  190. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۹۸.
  191. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۵۰.