ادله مخالفین سهوالنبی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]]
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]]
| تصویر = 110066.jpg
| تصویر = 110059.jpg
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از عصمت (نمایه)|کلیاتی از عصمت]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از عصمت (نمایه)|کلیاتی از عصمت]]
| مدخل بالاتر = [[عصمت پیامبر خاتم]]  
| مدخل بالاتر = [[عصمت پیامبر خاتم]]  
خط ۱۹: خط ۱۹:
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود.
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود.


توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شده‌اند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمى‌‏شود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج‏۱، ص۲۳۷.</ref>
توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شده‌اند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمى‌‏شود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱]]، ص۲۳۷.</ref>


===== دلیل قرآنی =====
'''قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو'''
 
به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] دانا و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۸۹.</ref>
 
'''امتناع دور و تسلسل'''
 
دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و ترجیح بلامرجح عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.
 
برخی گفته‌اند: اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و [[فراموشی]]، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را، که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] اقامه دعوا کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۸۹.</ref>
 
'''محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی'''
 
اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و [[نسیان]] [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.
 
این دلیل به نحو دیگری نیز تقریر شده است و آن اینکه اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن فعل واجب است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۸۹.</ref>
 
===== ادله قرآنی =====
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص می‌کند.
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص می‌کند.


هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت می‌کند که [[انبیا]]، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و انجام دادن امور شخصی و [[اجتماعی]]، از سهو و [[نسیان]] و اشتباه مصون و معصوم‌اند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۲.</ref>.
هرچند [[استدلال]] به این دو آیه، بر [[اسباب نزول]] آنها توقف ندارد، [[آگاهی]] از اسباب نزول، مفاد و مدلول آیات را بیشتر روشن می‌کند. اسبابی که درباره این دو آیه وجود دارد، در این جهت متّفق‌اند که این آیه درباره [[شکایت]] و مرافعه‌ای نازل شده است. دو نفر را نزد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آورده بودند و هر کدام از طرف دعوا تلاش می‌کرد خود را بی‌گناه قلمداد نموده و [[اتهام]] را به گردن دیگری بیندازد. ولی [[مجرم]]، [[آدم]] [[چاپلوسی]] بود که تلاش می‌کرد با چاپلوسی، شخص ذی‌حق را ناحق جلوه دهد و از این رهگذر، زمینه [[فریب]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را فراهم کند و آن [[حضرت]] را وادار کند تا برخلاف [[حق]]، به نفع او، [[داوری]] نماید. در این هنگام [[آیات]] فوق نازل شد و نقاب را از چهره [[حقیقت]] برداشت و حق را از ناحق مشخص کرد<ref>قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۱۶ و ۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۳۷۵؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العلیم، ج۱، ص۵۶۴ - ۵۶۵.</ref>.
 
دقت در فقرات [[آیه]] دوم، حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص می‌کند؛ زیرا این آیه مشتمل بر چهار فقره است که هر کدام، به مطلب خاصی اشاره دارد:
# {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ}}.
# {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}.
# {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}.
# {{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}.
 
فقره اول دلالت دارد که شخص پیامبر اکرم {{صل}} به [[تنهایی]] مصون و محفوظ از [[گمراهی]]، یعنی داوری برخلاف حق، نیست. این [[خدای سبحان]] است که در همه جا و همه حال [[حافظ]] و [[نگهبان]] آن حضرت است؛ چون در آیه آمده است اگر فضل و [[رحمت خدا]] شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تلاش می‌کردند تو را به [[دفاع]] از خائنان [[راضی]] کنند.


علاوه بر این [[آیات]] دیگری <ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود.  
فقره دوم آیه، به منابع [[حکم]] و مدارک داوری آن حضرت اشاره دارد به اینکه این حکم و داوری در این عرصه، تنها بر اساس [[آموزه‌های الهی]] است. از آن نظر که این نوع [[علم کلی]]، یکی از دو رکن داوری است و به تنهایی برای داوری به حق وافی نیست؛ لذا در مرحله نخست باید موضوعات، یعنی حق از [[باطل]] و [[خائن]] از [[امین]]، مشخص گردد. از این نظر، فقره سوم را آورده و فرموده است: «آنچه را نمی‌دانستی به تو آموخت». بنابراین [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تمکن و [[توانایی]] بر رکن اول [[داوری]] صحیح و درست، یعنی [[علم به احکام]] کلی را که در [[کتاب و سنت]] وارد است، دارد. همین‌طور تمکن بر رکن دوم آن، یعنی [[علم]] به موضوعات و جزئیات را هم دارد. پس [[دانا]] بودن به [[حکم شرع]]، و تشخیص موضوعات، دو بال برای [[قاضی]] و داور است که به وسیله آنها به [[حق]] داوری نموده، بدون اینکه به سوی [[باطل]] متمایل شود یا در [[گمراهی]] [[سقوط]] کند.
 
بنابراین [[آیه]] اول بر این دلالت دارد که [[هدف]] از فرو فرستادن کتاب، داوری بین [[مردم]] است، بر اساس آنچه [[خدا]] به او آموخته است و [[اشتباه]] در آموزه‌های [[خداوند]] به هیچ‌وجه راه ندارد؛ بلکه آموزه‌های خداوند از هر نظر حق است. همچنین داوری و [[قضاوت]] به حق، توقف بر علم و [[دانش]] به صغریات و کبریات دارد که فقره دوم و سوم از آیه دوم، به تحقق آن در [[نبی اکرم]] {{صل}} اشاره دارد. نتیجه‌ای که از این بحث به دست می‌آید این است که به سبب فضل [[عظیم]] [[خدای سبحان]]، نبی اکرم {{صل}} در [[مقام]] داوری مصون از [[سهو]] و اشتباه است.
 
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت می‌کند که [[انبیا]]، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و انجام دادن امور شخصی و [[اجتماعی]]، از سهو و [[نسیان]] و اشتباه مصون و معصوم‌اند.
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
# {{متن قرآن|وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ}}<ref>«و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.</ref>.
 
این [[آیات]] از یک‌سو دلالت دارند که میان هر امّتی، شاهدانی بر [[اعمال]] آنها وجود دارد که [[رسول مکرم اسلام]] {{صل}} در رأس آنان است. از سوی دیگر [[شهادت]] در عرصه [[قیامت]]، بر صورت ظاهر اعمال و [[افعال]] نیست؛ زیرا این‌گونه شهادت، در شهادت [[اخروی]] کافی نیست. بلکه {{متن حدیث|مَشْهُودٌ عَلَيْهِ‌}}؛ «آنچه شهادت بر آن اقامه می‌شود»، [[حقیقت]] اعمال از قبیل [[ایمان]]، [[کفر]]، [[نفاق]]، [[ریا]]، [[اخلاص]] و... است. بسیار روشن است که تشخیص این مشهودات و شهادت بر آنها، از طریق [[حواس ظاهری]] امکان‌پذیر نیست؛ زیرا حواس ظاهری، [[توانایی]] [[ادراک]] و استکشاف [[حقایق]] اعمال را ندارند. بنابراین [[انبیا]] باید به [[حس]] و [[درک]] مخصوصی مجهز و مسلح باشند تا بدین وسیله [[قادر]] به شهادت بر چیزهایی باشند که حواس ظاهری توان درک آنها را ندارند، و این همان چیزی است که ما آن را «طناب [[عصمت]]» می‌نامیم. تمام این امور به دستور و اجازه [[خداوند متعال]] است و کسی که به این حس مجهز، و مسلح به این [[سلاح]] باشد، هیچ‌گاه مرتکب [[سهو]] و [[اشتباه]] نمی‌شود. افزون بر اینکه پیامد شهادت اشتباه در صحنه قیامت، [[مجازات]] [[مطیع]] یا [[پاداش]] [[مجرم]] است، و این دو، عقلاً [[قبیح]] است؛ به ویژه مجازات مطیع. بنابراین شهادت [[شاهد]] باید [[مصون از خطا]] و [[اشتباه]] باشد تا قبحی بر آن مترتب نشود.
 
هر چند [[آیات]] فوق، مصونیت [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} را از [[سهو]] و اشتباه درباره [[شهادت]] [[اثبات]] می‌کند، هیچ‌کس بین شهادت و غیر شهادت فرقی نگذاشته است<ref>سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۵ و۱۹۶.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۹۲.</ref>
 
علاوه بر این [[آیات]] دیگری <ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود.  


'''آیه تطهیر'''
'''آیه تطهیر'''
خط ۳۲: خط ۶۸:
به عنوان نمونه می‌توان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>.
به عنوان نمونه می‌توان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>.


نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ‏۱، ص ۲۴۱.</ref>
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)| شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱]]، ص ۲۴۱.</ref>


===== ادله روایی =====
===== ادله روایی =====
در منابع روایی [[شیعه]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را از [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[نفی]] می‌کنند. مانند اینکه [[زراره]] نقل می‌کند: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچ‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌}}؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم{{صل}} وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص می‌شود دارای ضعف در سند هستند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.</ref>.
در [[منابع روایی شیعه]]، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی، از [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} [[نفی]] می‌کنند.
 
[[زراره]] نقل می‌کند:
{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌}}<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>.
از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچ‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ [[حضرت]] فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد».
 
روزی رسول خدا {{صل}} [[وضو]] ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام [[مغیره]] عرض کرد: «ای رسول خدا {{صل}} آیا فراموش کرده‌ای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کرده‌ای؛ [[پروردگار]] من، این چنین به من دستور داده است»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.</ref>.
از این بیان به خوبی استفاده می‌شود که رسول خدا {{صل}} با [[خشم]] و [[غضب]]، [[فراموشی]] را از ساحت [[مقدس]] خود به شدت نفی و [[انکار]] نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا {{صل}} جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسش‌گر بگوید: تو فراموش کرده‌ای؛ یعنی فراموشی در خور [[شأن]] توست، نه من.
 
در بیان دیگر از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که رسول خدا {{صل}} هنگام [[خواب]]، چشمانش می‌خوابید و قلبش بیدار بود، و می‌فرمود: «همانا [[قلب]] من [[منتظر]] [[وحی]] است»<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.</ref>.
امام در این بیان به [[صراحت]] می‌گوید: [[رسول مکرم اسلام]] {{صل}} حتی در حال خواب هم از [[فرمان خدا]] [[غافل]] نبوده است. پس چگونه می‌شود [[تصور]] کرد که در حال [[بیداری]] از انجام دادن فرمان خدا [[غفلت]] نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟
 
امام صادق {{ع}} در سخن دیگر می‌فرماید: «رسول خدا {{صل}} [[استوار]] و موفق و مؤید به [[روح‌القدس]] بود و در هیچ‌یک از آن چیزهایی که [[مردم]] به [[شک و تردید]] می‌افتادند، نمی‌لغزید و اشتباه نمی‌کرد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>.
 
[[امام صادق]] {{ع}}، در روایتی، به تبیین [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] پرداخته و به [[صراحت]] اعلام کرده است که [[انبیا]] و [[اوصیا]]، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها [[علم]] و [[تسلیم]] و [[تذکر]] و [[حفظ]] است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، [[شک]]، [[سهو]] و [[نسیان]] است، منزّه و مبرّا هستند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>.
 
مردی به [[رسول خدا]] {{صل}}، از بلای [[وسوسه]] که در [[نماز]] بدان گرفتار شده بود، [[شکایت]] کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمی‌فهمم چند رکعت خوانده‌ام. زیاد خوانده‌ام یا کم». [[حضرت]] فرمود:
هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}؛ «از [[خداوند]] و از نام او [[یاری]] می‌جویم، و به او [[توکل]] می‌کنم و از [[شرّ]] [[شیطان]] رانده‌شده [[درگاه الهی]]، به خدایی شنوا و [[دانا]] [[پناه]] می‌برم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود می‌رانی<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.
این [[روایت]] و [[روایات]] مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا {{صل}} [[نفی]] می‌کنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته [[شیخ صدوق]]، تسلّطی بر رسول خدا {{صل}} ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا {{صل}} چیزی را می‌دانند که مانع از سهو می‌شود و آن را به [[مردم]] [[آموزش]] می‌دهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به [[دانش]] خود، عمل نمی‌کنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا {{صل}} مصون از سهو و نسیان است.
 
[[امام]] علی‌{{ع}} می‌گوید:
هیچ آیه‌ای درباره امر به [[طاعت]] و [[نهی]] از [[معصیت]]، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا {{صل}} به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از [[خدا]] خواست که [[قلب]] مرا از [[دانش]] و [[فهم]] و [[حکم]] و [[روشنایی]] مملو گرداند. من عرض کردم: «[[پدر]] و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من [[دعا]] کرده‌ای، چیزی را فراموش نکرده‌ام. آیا [[هراس]] داری بعد از این فراموش کنم؟» [[حضرت]] فرمود: «خیر! هیچ [[بیم]] و خوفی بر تو از [[فراموشی]] و [[نادانی]] ندارم»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.</ref>.
 
بدون تردید [[مقام پیامبر]] [[اکرم]] {{صل}} بالاتر و بزرگ‌تر از [[مقام امام]] {{ع}} است.
 
چگونه قابل قبول است که [[پیامبر]] {{صل}} با کمال [[صراحت]]، فراموشی را از علی {{ع}} [[نفی]] کند، ولی خودش از روی [[سهو]] و [[نسیان]] نصف [[نماز]] خود را فراموش نموده و به [[ذوالشمالین]] و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او [[تذکر]] دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین [[عقل سلیم]] حکم می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصون از سهو و فراموشی است.
 
از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده که [[خدای متعال]] به [[انبیا]] و [[ائمه معصومین]] {{ع}} توفیقی [[عنایت]] کرده، و از [[خزانه]] دانش و [[حکمت]] خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش [[اهل]] [[زمان]] است. کسی را که [[خداوند متعال]]، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمه‌سار حکمت را در قلب او به [[امانت]] گذارده، به او دانشی [[الهام]] می‌کند که بعد از آن، در [[مقام]] جواب، عاجز و [[درمانده]] نشود و در تشخیص [[حق]] و صواب به [[حیرت]] نماند. او [[معصوم]]، و مورد [[تأیید]]، و موفق و [[استوار]] بوده و از [[اشتباه]] و [[لغزش]] در [[امان]] است. [[خداوند]] او را به این ویژگی‌ها آراسته است تا [[حجت خدا]] بر بندگانش باشد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.</ref>.
 
چگونه قابل [[تصور]] است انبیا و [[ائمه طاهرین]] {{عم}}، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان [[جاهل]] بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنان‌که [[حدیث]] ذو الشمالین آن را [[اثبات]] می‌کند.
با توجه به این [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن [[حضرت]] در اجرای [[تکالیف شرعی]] و امور شخصی خود دچار [[سهو]] و [[خطا]] و [[اشتباه]] می‌شد، باقی نمی‌ماند.<ref>[[عبدالله مهدوی|مهدوی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۹۸.</ref>


===== دلیل شهرت =====
===== دلیل شهرت =====
یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:
یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:


[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند [[خبر واحد]] است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.
[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند خبر واحد است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.


[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از [[حضرت]] [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[حضرت رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.
[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از حضرت [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[حضرت رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.


[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و [[مقام]] والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان عدول کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.


محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.
محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.


[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر [[کمال عقل]] و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر کمال عقل و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.


[[علامه حلّی]] (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما [[باطل]] است، زیرا پیامبر [[معصوم]] است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و [[پست‌تر]] از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت [[اعراض]] داشته است... {{عربی|نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده}}<ref>دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.
[[علامه حلّی]] (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما [[باطل]] است، زیرا پیامبر [[معصوم]] است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و پست‌تر از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت [[اعراض]] داشته است... {{عربی|نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده}}<ref>دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.


شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه [[روایات]] سهوالنبی را در [[تهذیب]] نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق [[عامه]] می‌باشد، و [[عقول]] و [[ادله]] قاطعه‌ای که [[سهو]] و غلط را بر [[پیامبر]] جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.</ref>.
شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه [[روایات]] سهوالنبی را در [[تهذیب]] نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق [[عامه]] می‌باشد، و [[عقول]] و [[ادله]] قاطعه‌ای که [[سهو]] و غلط را بر [[پیامبر]] جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.</ref>.
خط ۵۶: خط ۱۲۲:
[[شهید اول]] (م ۷۸۶): «[[روایت]] [[سهو پیامبر]] در بین [[امامیه]] متروک است، زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]] از سهو داریم»<ref>ذکری، ص۱۳۴.</ref>.
[[شهید اول]] (م ۷۸۶): «[[روایت]] [[سهو پیامبر]] در بین [[امامیه]] متروک است، زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]] از سهو داریم»<ref>ذکری، ص۱۳۴.</ref>.


[[فاضل مقداد]] (م ۸۲۶): «سهوالنبی در [[امور شرعی]] و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث [[نفرت]] [[مردم]] می‌شود»<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.</ref>.
[[فاضل مقداد]] (م ۸۲۶): «سهوالنبی در امور شرعی و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث [[نفرت]] [[مردم]] می‌شود»<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.</ref>.


[[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.
[[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه ابن‌بابویه سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.


و همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] [[حق پیامبر]] نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] او می‌باشد»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.
و همچنین جناب میرداماد گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] حق پیامبر نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در اعتقاد به عصمت پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] او می‌باشد»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.


[[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطاء و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.
[[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطاء و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.


[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.


[[احمد بن محمد برقی]]: «این [[روایت]] مخالف مشهور [[امامیه]] است، زیرا مشهور امامیه [[اعتقادی]] به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر [[تقیه]] کرد، زیرا [[راوی]] آن [[زیدی]] [[مذهب]] است که اکثر روایات ایشان موافق [[عامه]] است و [[سند]] آن هم [[ضعیف]] است»<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را مخالف اصول مذهب شیعه معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
 
[[احمد بن محمد برقی]]: «این [[روایت]] مخالف مشهور [[امامیه]] است، زیرا مشهور امامیه [[اعتقادی]] به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر [[تقیه]] کرد، زیرا راوی آن [[زیدی]] [[مذهب]] است که اکثر روایات ایشان موافق [[عامه]] است و سند آن هم [[ضعیف]] است»<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.


[[صاحب جواهر]] ([[محمدحسن نجفی]]): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با [[عصمت]] رها کرد، و [[انصاف]] آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و [[طهارت]] [[اهل بیت]] {{عم}} از [[گناه]] و [[خطا]] و [[سهو]] دارد، این طور مطالب به اهل بیت {{عم}} نسبت داده نشود»<ref>جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
[[صاحب جواهر]] ([[محمدحسن نجفی]]): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با [[عصمت]] رها کرد، و [[انصاف]] آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و [[طهارت]] [[اهل بیت]] {{عم}} از [[گناه]] و [[خطا]] و [[سهو]] دارد، این طور مطالب به اهل بیت {{عم}} نسبت داده نشود»<ref>جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
خط ۱۰۵: خط ۱۷۲:


[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۳

ادله مخالفین سهوالنبی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت پیامبر خاتم
مدخل اصلیعصمت از سهو - سهوالنبی
مدخل وابستهپیامبر خاتم
تعداد پاسخ۳ پاسخ

ادله مخالفین سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

ادله عصمت انبیا از سهو و اشتباه

دلیل عقلی

برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کرده‌اند[۱] که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.

نقض غرض

عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود.

توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمى‌‏شود»[۲].[۳]

قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو

به دستور قرآن کریم، بر ما واجب است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از پیامبر اکرم (ص) پیروی کنیم و در هیچ صورت حق مخالفت با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به حکم قرآن کریم، بر ما واجب است که از سهو و اشتباه او پیروی کنیم؛ در حالی که بر خداوند دانا و حکیم قبیح است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو مأمور کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس پیامبر اکرم (ص) باید مصون از اشتباه و سهو باشد[۴].[۵]

امتناع دور و تسلسل

دلیل و فلسفه نیاز به پیامبر (ص) اشتباه امّت است. اگر پیامبر (ص) هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و ترجیح بلامرجح عقلاً باطل است. بنابراین تسلسل لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر (ص) باید مصون از سهو و اشتباه باشد[۶].

برخی گفته‌اند: اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم (ص) جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و فراموشی، مال مردم را تلف یا غصب کند. همچنین امکان دارد حق مردم را، که به عهده اوست، فراموش نموده و انکار کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به قتل مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او واجب گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این حقوق اقامه دعوا کنند، به پیامبر دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها حکومت و داوری کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا تسلسل که هر دو باطل است[۷].[۸]

محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی

اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم (ص) جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و نسیان واجبات را ترک کرده و محرمات را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک حرام، هر دو، عبادت است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر نماز چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با عصمت مطلق که تمام معاصی را از معصوم نفی می‌کند، سازگاری ندارد[۹].

این دلیل به نحو دیگری نیز تقریر شده است و آن اینکه اگر پیامبر اکرم (ص) از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن فعل واجب است که این قطعاً باطل است و با غرض بعثت او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح قرآن مخالف است که می‌فرماید: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۱۰]. بنابراین عقل حکم می‌کند که پیامبر اکرم (ص) باید از سهو و اشتباه مصون باشد[۱۱].[۱۲]

ادله قرآنی

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۱۳]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص می‌کند.

هرچند استدلال به این دو آیه، بر اسباب نزول آنها توقف ندارد، آگاهی از اسباب نزول، مفاد و مدلول آیات را بیشتر روشن می‌کند. اسبابی که درباره این دو آیه وجود دارد، در این جهت متّفق‌اند که این آیه درباره شکایت و مرافعه‌ای نازل شده است. دو نفر را نزد پیامبر اکرم (ص) آورده بودند و هر کدام از طرف دعوا تلاش می‌کرد خود را بی‌گناه قلمداد نموده و اتهام را به گردن دیگری بیندازد. ولی مجرم، آدم چاپلوسی بود که تلاش می‌کرد با چاپلوسی، شخص ذی‌حق را ناحق جلوه دهد و از این رهگذر، زمینه فریب پیامبر اکرم (ص) را فراهم کند و آن حضرت را وادار کند تا برخلاف حق، به نفع او، داوری نماید. در این هنگام آیات فوق نازل شد و نقاب را از چهره حقیقت برداشت و حق را از ناحق مشخص کرد[۱۴].

دقت در فقرات آیه دوم، حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص می‌کند؛ زیرا این آیه مشتمل بر چهار فقره است که هر کدام، به مطلب خاصی اشاره دارد:

  1. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ.
  2. ﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ.
  3. ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ.
  4. ﴿وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا.

فقره اول دلالت دارد که شخص پیامبر اکرم (ص) به تنهایی مصون و محفوظ از گمراهی، یعنی داوری برخلاف حق، نیست. این خدای سبحان است که در همه جا و همه حال حافظ و نگهبان آن حضرت است؛ چون در آیه آمده است اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تلاش می‌کردند تو را به دفاع از خائنان راضی کنند.

فقره دوم آیه، به منابع حکم و مدارک داوری آن حضرت اشاره دارد به اینکه این حکم و داوری در این عرصه، تنها بر اساس آموزه‌های الهی است. از آن نظر که این نوع علم کلی، یکی از دو رکن داوری است و به تنهایی برای داوری به حق وافی نیست؛ لذا در مرحله نخست باید موضوعات، یعنی حق از باطل و خائن از امین، مشخص گردد. از این نظر، فقره سوم را آورده و فرموده است: «آنچه را نمی‌دانستی به تو آموخت». بنابراین پیامبر اکرم (ص) تمکن و توانایی بر رکن اول داوری صحیح و درست، یعنی علم به احکام کلی را که در کتاب و سنت وارد است، دارد. همین‌طور تمکن بر رکن دوم آن، یعنی علم به موضوعات و جزئیات را هم دارد. پس دانا بودن به حکم شرع، و تشخیص موضوعات، دو بال برای قاضی و داور است که به وسیله آنها به حق داوری نموده، بدون اینکه به سوی باطل متمایل شود یا در گمراهی سقوط کند.

بنابراین آیه اول بر این دلالت دارد که هدف از فرو فرستادن کتاب، داوری بین مردم است، بر اساس آنچه خدا به او آموخته است و اشتباه در آموزه‌های خداوند به هیچ‌وجه راه ندارد؛ بلکه آموزه‌های خداوند از هر نظر حق است. همچنین داوری و قضاوت به حق، توقف بر علم و دانش به صغریات و کبریات دارد که فقره دوم و سوم از آیه دوم، به تحقق آن در نبی اکرم (ص) اشاره دارد. نتیجه‌ای که از این بحث به دست می‌آید این است که به سبب فضل عظیم خدای سبحان، نبی اکرم (ص) در مقام داوری مصون از سهو و اشتباه است.

هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت می‌کند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوم‌اند.

  1. ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۱۵].
  2. ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ[۱۶].

این آیات از یک‌سو دلالت دارند که میان هر امّتی، شاهدانی بر اعمال آنها وجود دارد که رسول مکرم اسلام (ص) در رأس آنان است. از سوی دیگر شهادت در عرصه قیامت، بر صورت ظاهر اعمال و افعال نیست؛ زیرا این‌گونه شهادت، در شهادت اخروی کافی نیست. بلکه «مَشْهُودٌ عَلَيْهِ‌»؛ «آنچه شهادت بر آن اقامه می‌شود»، حقیقت اعمال از قبیل ایمان، کفر، نفاق، ریا، اخلاص و... است. بسیار روشن است که تشخیص این مشهودات و شهادت بر آنها، از طریق حواس ظاهری امکان‌پذیر نیست؛ زیرا حواس ظاهری، توانایی ادراک و استکشاف حقایق اعمال را ندارند. بنابراین انبیا باید به حس و درک مخصوصی مجهز و مسلح باشند تا بدین وسیله قادر به شهادت بر چیزهایی باشند که حواس ظاهری توان درک آنها را ندارند، و این همان چیزی است که ما آن را «طناب عصمت» می‌نامیم. تمام این امور به دستور و اجازه خداوند متعال است و کسی که به این حس مجهز، و مسلح به این سلاح باشد، هیچ‌گاه مرتکب سهو و اشتباه نمی‌شود. افزون بر اینکه پیامد شهادت اشتباه در صحنه قیامت، مجازات مطیع یا پاداش مجرم است، و این دو، عقلاً قبیح است؛ به ویژه مجازات مطیع. بنابراین شهادت شاهد باید مصون از خطا و اشتباه باشد تا قبحی بر آن مترتب نشود.

هر چند آیات فوق، مصونیت نبی مکرم اسلام (ص) را از سهو و اشتباه درباره شهادت اثبات می‌کند، هیچ‌کس بین شهادت و غیر شهادت فرقی نگذاشته است[۱۷].[۱۸]

علاوه بر این آیات دیگری [۱۹] نیز در این خصوص هستند که می‌توان به آنها استناد نمود.

آیه تطهیر

به عنوان نمونه می‌توان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۰]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۲۱].

نسيان و سهو نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است[۲۲].[۲۳]

ادله روایی

در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی، از نبی مکرم اسلام (ص) نفی می‌کنند.

زراره نقل می‌کند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌»[۲۴]. از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچ‌گاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد».

روزی رسول خدا (ص) وضو ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام مغیره عرض کرد: «ای رسول خدا (ص) آیا فراموش کرده‌ای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کرده‌ای؛ پروردگار من، این چنین به من دستور داده است»[۲۵]. از این بیان به خوبی استفاده می‌شود که رسول خدا (ص) با خشم و غضب، فراموشی را از ساحت مقدس خود به شدت نفی و انکار نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا (ص) جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسش‌گر بگوید: تو فراموش کرده‌ای؛ یعنی فراموشی در خور شأن توست، نه من.

در بیان دیگر از امام صادق (ع) آمده است که رسول خدا (ص) هنگام خواب، چشمانش می‌خوابید و قلبش بیدار بود، و می‌فرمود: «همانا قلب من منتظر وحی است»[۲۶]. امام در این بیان به صراحت می‌گوید: رسول مکرم اسلام (ص) حتی در حال خواب هم از فرمان خدا غافل نبوده است. پس چگونه می‌شود تصور کرد که در حال بیداری از انجام دادن فرمان خدا غفلت نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟

امام صادق (ع) در سخن دیگر می‌فرماید: «رسول خدا (ص) استوار و موفق و مؤید به روح‌القدس بود و در هیچ‌یک از آن چیزهایی که مردم به شک و تردید می‌افتادند، نمی‌لغزید و اشتباه نمی‌کرد»[۲۷].

امام صادق (ع)، در روایتی، به تبیین جنود عقل و جهل پرداخته و به صراحت اعلام کرده است که انبیا و اوصیا، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها علم و تسلیم و تذکر و حفظ است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، شک، سهو و نسیان است، منزّه و مبرّا هستند[۲۸].

مردی به رسول خدا (ص)، از بلای وسوسه که در نماز بدان گرفتار شده بود، شکایت کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمی‌فهمم چند رکعت خوانده‌ام. زیاد خوانده‌ام یا کم». حضرت فرمود: هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ «از خداوند و از نام او یاری می‌جویم، و به او توکل می‌کنم و از شرّ شیطان رانده‌شده درگاه الهی، به خدایی شنوا و دانا پناه می‌برم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود می‌رانی[۲۹]. این روایت و روایات مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا (ص) نفی می‌کنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته شیخ صدوق، تسلّطی بر رسول خدا (ص) ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا (ص) چیزی را می‌دانند که مانع از سهو می‌شود و آن را به مردم آموزش می‌دهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به دانش خود، عمل نمی‌کنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا (ص) مصون از سهو و نسیان است.

امام علی‌(ع) می‌گوید: هیچ آیه‌ای درباره امر به طاعت و نهی از معصیت، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا (ص) به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا از دانش و فهم و حکم و روشنایی مملو گرداند. من عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من دعا کرده‌ای، چیزی را فراموش نکرده‌ام. آیا هراس داری بعد از این فراموش کنم؟» حضرت فرمود: «خیر! هیچ بیم و خوفی بر تو از فراموشی و نادانی ندارم»[۳۰].

بدون تردید مقام پیامبر اکرم (ص) بالاتر و بزرگ‌تر از مقام امام (ع) است.

چگونه قابل قبول است که پیامبر (ص) با کمال صراحت، فراموشی را از علی (ع) نفی کند، ولی خودش از روی سهو و نسیان نصف نماز خود را فراموش نموده و به ذوالشمالین و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او تذکر دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین عقل سلیم حکم می‌کند که پیامبر اکرم (ص) مصون از سهو و فراموشی است.

از امام رضا (ع) نقل شده که خدای متعال به انبیا و ائمه معصومین (ع) توفیقی عنایت کرده، و از خزانه دانش و حکمت خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش اهل زمان است. کسی را که خداوند متعال، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمه‌سار حکمت را در قلب او به امانت گذارده، به او دانشی الهام می‌کند که بعد از آن، در مقام جواب، عاجز و درمانده نشود و در تشخیص حق و صواب به حیرت نماند. او معصوم، و مورد تأیید، و موفق و استوار بوده و از اشتباه و لغزش در امان است. خداوند او را به این ویژگی‌ها آراسته است تا حجت خدا بر بندگانش باشد[۳۱].

چگونه قابل تصور است انبیا و ائمه طاهرین (ع)، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان جاهل بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنان‌که حدیث ذو الشمالین آن را اثبات می‌کند. با توجه به این دلایل عقلی و نقلی، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن حضرت در اجرای تکالیف شرعی و امور شخصی خود دچار سهو و خطا و اشتباه می‌شد، باقی نمی‌ماند.[۳۲]

دلیل شهرت

یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:

شیخ مفید (م۴۱۳): «حدیثی که ناصبی‌ها و شیعیان مقلّد درباره سهو پیامبر در نماز مطرح می‌کنند خبر واحد است که نتیجه علمی ندارد و قابل عمل کردن نیست»[۳۳].

شیخ طوسی (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا روایت داریم که پیامبر هیچ‌گاه سجده سهو به‌جا نیاورد»[۳۴]. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از زراره نقل کرده: از حضرت امام محمد باقر (ع) سؤال کردم که آیا حضرت رسول الله (ص) سجده سهو کردند؟ امام (ع) فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»[۳۵].

سید مرتضی (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر خبیث و باطلی است و ما یقین به فاسد بودن آن داریم، زیرا متضمن کذب پیامبر (ص) و سهو اوست و از نظر بیشتر علما نمی‌توان عدول کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای اهل بیت دارد»[۳۶].

محقق حلّی (م۶۷۶): «مقام امامت بالاتر از آن است که بخواهد در عبادت سهو کند»[۳۷].

خواجه نصیرالدین طوسی (م۶۷۲): «واجب است پیامبر کمال عقل و هوشیاری و عدم سهو داشته باشد»[۳۸].

علامه حلّی (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما باطل است، زیرا پیامبر معصوم است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و پست‌تر از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت اعراض داشته است... نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده[۳۹].

شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه روایات سهوالنبی را در تهذیب نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق عامه می‌باشد، و عقول و ادله قاطعه‌ای که سهو و غلط را بر پیامبر جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»[۴۰].

شهید اول (م ۷۸۶): «روایت سهو پیامبر در بین امامیه متروک است، زیرا دلیل عقلی بر عصمت پیامبر از سهو داریم»[۴۱].

فاضل مقداد (م ۸۲۶): «سهوالنبی در امور شرعی و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث نفرت مردم می‌شود»[۴۲].

شیخ بهایی (م ۱۰۳۰): «بلکه ابن‌بابویه سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»[۴۳].

و همچنین جناب میرداماد گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب عقل و مذهب برهان اولین درجه در انکار حق پیامبر نسبت دادن حکم سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در اعتقاد به عصمت پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این عصمت با اذن خداوند و فضل و توفیق او می‌باشد»[۴۴].

ملاصدرا: «اهل بیت (ع) به حکم آیه تطهیر معصوم از هرگونه خطاء و نسیان و مطهر از هرگونه سهو و نقصان و رجس عصیان و ناپاکی جهالت و گمراهی شیطان هستند»[۴۵].

ملاصالح مازندرانی بعد نقل کلام میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از اهل سنت دست بلندی در جعل حدیث دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»[۴۶]!

علامه مجلسی (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد و آن وقت اطمینان به شریعتی که پیامبر اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را مخالف اصول مذهب شیعه معرفی می‌کند[۴۷] و بعد از ذکر نظرات و ادله دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از آیات و روایات دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر اجماع اصحاب و دلایل کلامی و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»[۴۸].

احمد بن محمد برقی: «این روایت مخالف مشهور امامیه است، زیرا مشهور امامیه اعتقادی به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر تقیه کرد، زیرا راوی آن زیدی مذهب است که اکثر روایات ایشان موافق عامه است و سند آن هم ضعیف است»[۴۹].

صاحب جواهر (محمدحسن نجفی): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با عصمت رها کرد، و انصاف آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و طهارت اهل بیت (ع) از گناه و خطا و سهو دارد، این طور مطالب به اهل بیت (ع) نسبت داده نشود»[۵۰].[۵۱]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. مصطفی سلیمانیان؛
حجت الاسلام و المسلمین سلیمانیان در «مقامات امامان» در این‌باره گفته‌‌ است:

«محققین از امامیه سهوالنبی را حتی در تطبیق امور شریعت نفی می‌کنند و اعتقاد به آن را تقصیر در حق اهل بیت (ع) حساب می‌کنند، که به نظرات و ادله ایشان اشاره می‌شود:

شیخ مفید (م۴۱۳): «حدیثی که ناصبی‌ها و شیعیان مقلّد درباره سهو پیامبر در نماز مطرح می‌کنند خبر واحد است که نتیجه علمی ندارد و قابل عمل کردن نیست»[۵۲].

شیخ طوسی (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا روایت داریم که پیامبر هیچ‌گاه سجده سهو به‌جا نیاورد»[۵۳]. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از زراره نقل کرده: از حضرت امام محمد باقر (ع) سؤال کردم که آیا حضرت رسول الله (ص) سجده سهو کردند؟ امام (ع) فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»[۵۴].

سید مرتضی (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر خبیث و باطلی است و ما یقین به فاسد بودن آن داریم، زیرا متضمن کذب پیامبر (ص) و سهو اوست و از نظر بیشتر علما نمی‌توان عدول کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای اهل بیت دارد»[۵۵].

محقق حلّی (م۶۷۶): «مقام امامت بالاتر از آن است که بخواهد در عبادت سهو کند»[۵۶].

خواجه نصیرالدین طوسی (م۶۷۲): «واجب است پیامبر کمال عقل و هوشیاری و عدم سهو داشته باشد»[۵۷].

علامه حلّی (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما باطل است، زیرا پیامبر معصوم است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و پست‌تر از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت اعراض داشته است... نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده[۵۸].

شیخ طوسی (م۴۶۰) بعد از آنکه روایات سهوالنبی را در تهذیب نقل کرده، می‌فرماید: «ما این روایات را آوردیم زیرا به احکامی که در این روایات آمده عمل شده است، ولی این روایات موافق عامه می‌باشد، و عقول و ادله قاطعه‌ای که سهو و غلط را بر پیامبر جایز نمی‌داند این روایات را منع می‌کند»[۵۹].

شهید اول (م ۷۸۶): «روایت سهو پیامبر در بین امامیه متروک است، زیرا دلیل عقلی بر عصمت پیامبر از سهو داریم»[۶۰].

فاضل مقداد (م ۸۲۶): «سهوالنبی در امور شرعی و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث نفرت مردم می‌شود»[۶۱].

شیخ بهایی (م ۱۰۳۰): «بلکه ابن‌بابویه سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»[۶۲].

و همچنین جناب میرداماد گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب عقل و مذهب برهان اولین درجه در انکار حق پیامبر نسبت دادن حکم سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در اعتقاد به عصمت پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این عصمت با اذن خداوند و فضل و توفیق او می‌باشد»[۶۳].

ملاصدرا: «اهل بیت (ع) به حکم آیه تطهیر معصوم از هرگونه خطاء و نسیان و مطهر از هرگونه سهو و نقصان و رجس عصیان و ناپاکی جهالت و گمراهی شیطان هستند»[۶۴].

ملاصالح مازندرانی بعد نقل کلام میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از اهل سنت دست بلندی در جعل حدیث دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»[۶۵]!

علامه مجلسی (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد و آن وقت اطمینان به شریعتی که پیامبر اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را مخالف اصول مذهب شیعه معرفی می‌کند[۶۶] و بعد از ذکر نظرات و ادله دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از آیات و روایات دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر اجماع اصحاب و دلایل کلامی و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»[۶۷].

احمد بن محمد برقی: «این روایت مخالف مشهور امامیه است، زیرا مشهور امامیه اعتقادی به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر تقیه کرد، زیرا راوی آن زیدی مذهب است که اکثر روایات ایشان موافق عامه است و سند آن هم ضعیف است»[۶۸].

صاحب جواهر (محمدحسن نجفی): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با عصمت رها کرد، و انصاف آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و طهارت اهل بیت (ع) از گناه و خطا و سهو دارد، این طور مطالب به اهل بیت (ع) نسبت داده نشود»[۶۹].

در مجموع، بیشتر دانشمندان شیعه سهوالنبی را قبول نکرده و آن را مخالف با ادله عقلی و نقلی عصمت می‌شمارند و برای انکار سهوالنبی به عمومیت و اطلاق ادله عصمت استدلال کرده و همچنین مطالب مختلفی را در برابر معتقدین به سهوالنبی آورده‌اند»[۷۰]
2. عبدالله مهدوی ارزگانی؛
حجت الاسلام و المسلمین مهدوی ارزگانی در « مقاله «شیعه و سهوالنبی»» در این‌باره گفته‌‌ است:

«دیدگاه قرآنی

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۷۱]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص می‌کند.

هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت می‌کند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوم‌اند[۷۲].

دیدگاه روایی

در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را از پیامبر خاتم (ص) نفی می‌کنند. مانند اینکه زراره نقل می‌کند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچ‌گاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»[۷۳]. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص می‌شود دارای ضعف در سند هستند»[۷۴].
3. علی اصغر رضوانی؛
آقای رضوانی در «شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته‌‌ است:

«ادله عصمت انبیا از سهو و اشتباه

ادله عقلی

برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کرده‌اند[۷۵] که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.

نقض غرض

عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود.

توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمى‌‏شود»[۷۶].[۷۷]

ادله قرآنی

آیات[۷۸] و روایات متعددی دلالت بر عصمت پیامبر اسلام از خطا و سهو و نسیان دارند که اینک به برخی از آنها اشاره می‌‌کنیم.

آیه تطهیر

خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۷۹]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۸۰].

نسيان و سهو نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است»[۸۱].[۸۲]

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
  2. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.
  3. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۲۳۷.
  4. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.
  5. مهدوی ارزگانی، عبدالله، شیعه و سهوالنبی، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۸۹.
  6. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.
  7. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  8. مهدوی ارزگانی، عبدالله، شیعه و سهوالنبی، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۸۹.
  9. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.
  10. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  11. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  12. مهدوی ارزگانی، عبدالله، شیعه و سهوالنبی، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۸۹.
  13. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  14. قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۱۶ و ۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۳۷۵؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العلیم، ج۱، ص۵۶۴ - ۵۶۵.
  15. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  16. «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
  17. سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۵ و۱۹۶.
  18. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۲.
  19. سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
  20. «خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  21. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
  22. ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
  23. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص ۲۴۱.
  24. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
  25. ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.
  26. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.
  27. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.
  28. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.
  29. ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.
  30. ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.
  31. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
  32. مهدوی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۸.
  33. ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.
  34. تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.
  35. لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.
  36. تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی (ص) و سهوه.
  37. مختصرالنافع، ص۴۵.
  38. شرح تجرید، ص۱۹۵.
  39. دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.
  40. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.
  41. ذکری، ص۱۳۴.
  42. ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.
  43. ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی.
  44. الرواشح السماویة، ۸۴.
  45. شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.
  46. شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید.
  47. الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.
  48. بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.
  49. المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.
  50. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.
  51. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۷۱.
  52. ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.
  53. تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.
  54. لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.
  55. تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی (ص) و سهوه.
  56. مختصرالنافع، ص۴۵.
  57. شرح تجرید، ص۱۹۵.
  58. دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.
  59. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۱؛ الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۳۷۱ و ۲۱۵.
  60. ذکری، ص۱۳۴.
  61. ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.
  62. ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی.
  63. الرواشح السماویة، ۸۴.
  64. شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.
  65. شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید.
  66. الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.
  67. بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.
  68. المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.
  69. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.
  70. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۷۱.
  71. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  72. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
  73. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
  74. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.
  75. شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
  76. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.
  77. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج‏۱، ص۲۳۷.
  78. سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
  79. «خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  80. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
  81. ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
  82. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ‏۱، ص ۲۴۱.