بحث:سفیانی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '،[[' به '، [[') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
*[[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: [[قیام سفیانی]] تقدیری خداوندی است که حتماً واقع میشود و [[ظهور]] [[حضرت قائم]]{{ع}} زمانی خواهد بود که سفیانی [[خروج]] کرده باشد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۴۹ و بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: سفیانی پلیدترین [[مردم]] (زمان خویش) است. صورتی سرخفام دارد که به زردی میگراید. چشمانی کبود دارد، [[نام خدا]] را بر زبان میراند، اما جزو جهنمیها خواهد بود (زیرا او [[کافر]] است و ایمانش ظاهری است). او آنقدر پلید است که کنیز خود را که فرزندش را در شکم حامله است، زنده در [[گور]] [[دفن]] میکند، زیرا میترسد که مبادا جای او را به دیگران معرفی کند<ref>بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۲۰۵.</ref>. شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: [[نام سفیانی]] چیست؟ [[حضرت]] فرمود: برای چه میخواهی اسم او را بدانی، اما بدان که او چند [[شهر]] از شهرهای [[سوریه]] را به [[تصرف]] در خواهد آورد؛ [[دمشق]]، [[حمص]] و قنسرین، به علاوه [[فلسطین]] و [[اردن]] را نیز اشغال خواهد کرد. هرگاه چنین واقعهای رخ داد، [[منتظر]] باشید که [[قیام]] ([[حضرت مهدی]]{{ع}}) روی خواهد داد و سفیانی دقیقاً هشت [[ماه]] [[حکومت]] خواهد کرد<ref>همان. البته در بعضی روایات از نه ماه و سیزده ماه نیز یاد شده است.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خراسانی]] و سفیانی و [[یمانی]]، هر سه در یک سال و یک [[ماه]] و یک [[روز قیام]] خواهد کرد و در روایتی دیگر به [[قیام]] مردی از [[مصر]] نیز اشاره شده است<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۰.</ref>.[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[قیام سفیانی]] از [[نشانههای حتمی ظهور]] است. از ابتدای [[قیام]] او تا روزی که کشته میشود، پانزده [[ماه]] طول میکشد. شش [[ماه]] از [[قیام]] او به [[جنگ]] سپری میشود که در طی آن [[جنگها]] پنج [[شهر]] را به [[تصرف]] در خواهد آورد و دقیقاً نه ماه [[سلطنت]] میکند و حتی یک روز هم از نه [[ماه]] بیشتر نخواهد شد<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۰.</ref>. | *[[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: [[قیام سفیانی]] تقدیری خداوندی است که حتماً واقع میشود و [[ظهور]] [[حضرت قائم]]{{ع}} زمانی خواهد بود که سفیانی [[خروج]] کرده باشد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۴۹ و بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: سفیانی پلیدترین [[مردم]] (زمان خویش) است. صورتی سرخفام دارد که به زردی میگراید. چشمانی کبود دارد، [[نام خدا]] را بر زبان میراند، اما جزو جهنمیها خواهد بود (زیرا او [[کافر]] است و ایمانش ظاهری است). او آنقدر پلید است که کنیز خود را که فرزندش را در شکم حامله است، زنده در [[گور]] [[دفن]] میکند، زیرا میترسد که مبادا جای او را به دیگران معرفی کند<ref>بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۲۰۵.</ref>. شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: [[نام سفیانی]] چیست؟ [[حضرت]] فرمود: برای چه میخواهی اسم او را بدانی، اما بدان که او چند [[شهر]] از شهرهای [[سوریه]] را به [[تصرف]] در خواهد آورد؛ [[دمشق]]، [[حمص]] و قنسرین، به علاوه [[فلسطین]] و [[اردن]] را نیز اشغال خواهد کرد. هرگاه چنین واقعهای رخ داد، [[منتظر]] باشید که [[قیام]] ([[حضرت مهدی]]{{ع}}) روی خواهد داد و سفیانی دقیقاً هشت [[ماه]] [[حکومت]] خواهد کرد<ref>همان. البته در بعضی روایات از نه ماه و سیزده ماه نیز یاد شده است.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خراسانی]] و سفیانی و [[یمانی]]، هر سه در یک سال و یک [[ماه]] و یک [[روز قیام]] خواهد کرد و در روایتی دیگر به [[قیام]] مردی از [[مصر]] نیز اشاره شده است<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۰.</ref>.[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[قیام سفیانی]] از [[نشانههای حتمی ظهور]] است. از ابتدای [[قیام]] او تا روزی که کشته میشود، پانزده [[ماه]] طول میکشد. شش [[ماه]] از [[قیام]] او به [[جنگ]] سپری میشود که در طی آن [[جنگها]] پنج [[شهر]] را به [[تصرف]] در خواهد آورد و دقیقاً نه ماه [[سلطنت]] میکند و حتی یک روز هم از نه [[ماه]] بیشتر نخواهد شد<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۰.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: گویا میبینم زمانی را که سفیانی به "رُحبه" در نزدیکی کوفه آمده است و در آن اتراق کرده است، [[دستور]] میدهد که منادی او ندا کند: هر کسی که سر یک نفر از [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} را بریده، نزد من بیاورد، هزار درهم به او جایزه خواهم داد. آنگاه برخی [[مردم]] برای به دست آوردن [[پول]]، سر از تن [[همسایه]] خود جدا میکند و میگوید او از [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} بود و هزار درهم جایزه میگیرد. سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[آگاه]] باشید که در آن زمان [[حاکمان]] شما جملگی [[اولاد]] [[زنا]] هستند. میبینم روزی را که فردی از میان خودتان و همسخنانتان نقاب بر چهره نهاده (یا به طور مخفیانه و سری) شما را به دام میاندازد، به [[راستی]] او از [[اولاد]] [[نامشروع]] و زنازداده است<ref>غیبت طوسی: ص ۲۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] میکند و در [[ماه رجب]] [[قیام]] خواهد کرد. شخصی پرسید: در آن روزگار چه باید بکنیم؟ [[حضرت]] فرمود: هرگاه [[سفیانی]] [[خروج]] کرد، با تمام سعی خود به سوی ما بیایید. در [[روایت]] دیگری فرمود به [[مدینه]] یا [[مکه]] یا جایی دیگر (که تحت تسلط او نیست) بروید. البته در بعضی [[روایات]] [[مدینه]] را جای امنی برای [[فرار از سفیانی]] نمیدانند، زیرا [[مدینه]] نیز مورد [[هجوم]] [[لشکر سفیانی]] قرار میگیرد<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: گویا میبینم زمانی را که سفیانی به "رُحبه" در نزدیکی کوفه آمده است و در آن اتراق کرده است، [[دستور]] میدهد که منادی او ندا کند: هر کسی که سر یک نفر از [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} را بریده، نزد من بیاورد، هزار درهم به او جایزه خواهم داد. آنگاه برخی [[مردم]] برای به دست آوردن [[پول]]، سر از تن [[همسایه]] خود جدا میکند و میگوید او از [[شیعیان]] [[علی]]{{ع}} بود و هزار درهم جایزه میگیرد. سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[آگاه]] باشید که در آن زمان [[حاکمان]] شما جملگی [[اولاد]] [[زنا]] هستند. میبینم روزی را که فردی از میان خودتان و همسخنانتان نقاب بر چهره نهاده (یا به طور مخفیانه و سری) شما را به دام میاندازد، به [[راستی]] او از [[اولاد]] [[نامشروع]] و زنازداده است<ref>غیبت طوسی: ص ۲۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] میکند و در [[ماه رجب]] [[قیام]] خواهد کرد. شخصی پرسید: در آن روزگار چه باید بکنیم؟ [[حضرت]] فرمود: هرگاه [[سفیانی]] [[خروج]] کرد، با تمام سعی خود به سوی ما بیایید. در [[روایت]] دیگری فرمود به [[مدینه]] یا [[مکه]] یا جایی دیگر (که تحت تسلط او نیست) بروید. البته در بعضی [[روایات]] [[مدینه]] را جای امنی برای [[فرار از سفیانی]] نمیدانند، زیرا [[مدینه]] نیز مورد [[هجوم]] [[لشکر سفیانی]] قرار میگیرد<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲.</ref>. | ||
*[[امام رضا]]{{ع}} فرمود: زمانی که سفیانی [[قیام]] میکند، بنیالعباس دارای [[حکومت]] هستند. آنان پیش از [[خروج سفیانی]] با مروانیان در [[قرقیسا]]<ref>قرقیسا شهری است در نزدیکی فرات. ر.ک: قرقیسا.</ref> [[جنگی]] سخت در خواهد گرفت، جنگی بینظیر که دشواری آن [[جوانان]] نیرومند را پیر خواهد کرد و افراد بسیاری کشته خواهند شد، پس از آن سفیانی از [[سوریه]] [[خروج]] میکند. او در آن سرزمین با دو گروه درگیر میشود. یکی گروهی به سرکردگی [[أصهب]] و دیگری گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]]. [[سفیانی]] در ابتدا با [[لشکر]] [[أبقع]] میجنگد و آنان را تار و مار میکند و سپس به [[لشکر]] أصهب [[هجوم]] برده و همه آنها را میکشد. سپس به سرعت به سوی [[عراق]] روان میشود. در مسیر خود از [[شهر]] [[قرقیسا]] عبور میکند. در آنجا [[جنگ]] [[سختی]] در خواهد گرفت. صدهزار نفر از ستمگرانی که در آن [[شهر]] هستند در این [[جنگ]] کشته خواهند شد. سپس [[سفیانی]] لشکری هفتاد هزار نفری به سوی [[کوفه]] میفرستد. آنان در [[کوفه]] گروهی را به دار میآویزد و گروهی را کشته و برخی را نیز به [[اسارت]] میگیرند. [[لشکر سفیانی]] سخت مشغول جنایت و [[کشتار]] است که [[خراسانی]] با [[لشکر]] خود به [[کوفه]] وارد میشود، در لشکر او تعدادی از [[یاران حضرت قائم]]{{ع}} وجود دارند. آنگاه [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] خراسانی در [[کوفه]] به [[جان]] بنیالعباس میافتند و همه آنان را [[قتل عام]] میکند. در [[کوفه]] مردی از نژاد غیرعرب علیه سفیانی [[شورش]] میکند و گروهی اندک نیز او را [[همراهی]] میکنند. [[فرمانده لشکر]] سفیانی این گروه را در شهری به نام "[[حیره]]" در نزدیکی [[کوفه]]، میکشد. سفیانی از [[عراق]] لشکری را به سوی [[مدینه]] گسیل میدارد (تا [[حضرت مهدی]]{{ع}} را به [[شهادت]] برساند). [[حضرت]] از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رهسپار میشود. جاسوسان به فرمانده [[لشکر سفیانی]] خبر میدهند که [[حضرت]] به سوی [[مکه]] رفته است. او نیز گروهی را به سوی [[مکه]] میفرستد، اما نمیتوانند به [[حضرت]] دستیابی پیدا کنند و [[امام]]{{ع}} مخفیانه به [[شهر | *[[امام رضا]]{{ع}} فرمود: زمانی که سفیانی [[قیام]] میکند، بنیالعباس دارای [[حکومت]] هستند. آنان پیش از [[خروج سفیانی]] با مروانیان در [[قرقیسا]]<ref>قرقیسا شهری است در نزدیکی فرات. ر.ک: قرقیسا.</ref> [[جنگی]] سخت در خواهد گرفت، جنگی بینظیر که دشواری آن [[جوانان]] نیرومند را پیر خواهد کرد و افراد بسیاری کشته خواهند شد، پس از آن سفیانی از [[سوریه]] [[خروج]] میکند. او در آن سرزمین با دو گروه درگیر میشود. یکی گروهی به سرکردگی [[أصهب]] و دیگری گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]]. [[سفیانی]] در ابتدا با [[لشکر]] [[أبقع]] میجنگد و آنان را تار و مار میکند و سپس به [[لشکر]] أصهب [[هجوم]] برده و همه آنها را میکشد. سپس به سرعت به سوی [[عراق]] روان میشود. در مسیر خود از [[شهر]] [[قرقیسا]] عبور میکند. در آنجا [[جنگ]] [[سختی]] در خواهد گرفت. صدهزار نفر از ستمگرانی که در آن [[شهر]] هستند در این [[جنگ]] کشته خواهند شد. سپس [[سفیانی]] لشکری هفتاد هزار نفری به سوی [[کوفه]] میفرستد. آنان در [[کوفه]] گروهی را به دار میآویزد و گروهی را کشته و برخی را نیز به [[اسارت]] میگیرند. [[لشکر سفیانی]] سخت مشغول جنایت و [[کشتار]] است که [[خراسانی]] با [[لشکر]] خود به [[کوفه]] وارد میشود، در لشکر او تعدادی از [[یاران حضرت قائم]]{{ع}} وجود دارند. آنگاه [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] خراسانی در [[کوفه]] به [[جان]] بنیالعباس میافتند و همه آنان را [[قتل عام]] میکند. در [[کوفه]] مردی از نژاد غیرعرب علیه سفیانی [[شورش]] میکند و گروهی اندک نیز او را [[همراهی]] میکنند. [[فرمانده لشکر]] سفیانی این گروه را در شهری به نام "[[حیره]]" در نزدیکی [[کوفه]]، میکشد. سفیانی از [[عراق]] لشکری را به سوی [[مدینه]] گسیل میدارد (تا [[حضرت مهدی]]{{ع}} را به [[شهادت]] برساند). [[حضرت]] از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رهسپار میشود. جاسوسان به فرمانده [[لشکر سفیانی]] خبر میدهند که [[حضرت]] به سوی [[مکه]] رفته است. او نیز گروهی را به سوی [[مکه]] میفرستد، اما نمیتوانند به [[حضرت]] دستیابی پیدا کنند و [[امام]]{{ع}} مخفیانه به [[شهر مکه]] وارد میشود. لشکری که سفیانی به [[مدینه]] فرستاده بود، به منطقهای به نام "[[بیداء]]" در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]]، گذر میکنند. سپس [[جبرئیل]] از [[آسمان]] نازل میشود و به [[زمین]] [[دستور]] میدهد که "ای [[زمین]] [[بیداء]]، این گروه را نابود کن". [[زمین]] [[بیداء]] (پس از این ندا) شکافته میشود و تمام [[لشکر]] به [[زمین]] فرو میروند مگر تعدادی انگشت شمار که صورت آنها را [[خداوند]] به عقب سرشان برگردانده است<ref>غیبت نعمانی: ص ۲۷۹، ۲۳۱ و بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۵۱. ر.ک: قرقیسا، خراسان.</ref>. | ||
*[[خراسانی]] در روایاتی مورد تأیید قرار گرفته است و [[باطل]] بودن [[لشکر سفیانی]] هم [[آشکار]] و مشخص است. این دو [[لشکر]] در [[کوفه]] به [[جان]] بنیالعباس میافتند، اما در ابتدا با یکدیگر درگیری نخواهد داشت. در [[روایت]] دیگری [[نقل]] شده که او فقط دنبال کشتن [[خاندان رسول خدا]]{{صل}} است. از این دو دسته [[روایت]] میتوان فهمید که سفیانی در ابتدا [[نیت]] شوم خود را علنی نمیکند، بلکه پس از مدتی که [[قتل]] و [[غارت]] و [[کشتار]] نمود، [[هویت]] اصلی خود را [[آشکار]] میکند و در نهایت به [[جنگ]] با [[حضرت]] میپردازد. حتی در روایتی [[نقل]] شده که برخی به قصد خراب کردن و نبش [[قبر مطهر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روانه میشوند اما سفیانی آنان را از ارتکاب چنین عملی [[نهی]] میکند<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۹.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پیش از [[قیام]] [[حضرت قائم]]{{ع}}، [[شیصبانی]] [[خروج]] میکند و [[شیعیان]] را به [[قتل]] میرساند. در پی او سفیانی [[قیام]] میکند و سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] خواهند کرد<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۵۰.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود:.. سفیانی شخصی است که هرگز [[خداوند]] را [[عبادت]] ننموده است و [[مکه]] و [[مدینه]] را هیچ وقت ندیده است. او [[خونخواهی]] کشتگان خویش را میکشد و میگوید: خدایا من حاضرم به قیمت گرفتاری [[آتش جهنم]]، [[انتقام]] خود را بگیرم! در روایتی دیگر فرمود: سفیانی پسر [[هند]] جگرخوار از واذی یابس (سرزمین خشک و بیآب و علف) در [[سوریه]] [[قیام]] میکند و بر [[منبر]] [[دمشق]] مینشیند. سپس [[حضرت]] فرمود: هرگاه چنین حوادثی رخ داد، [[منتظر]] [[قیام جهانی حضرت مهدی]]{{ع}} باشید<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۶.</ref>. | *[[خراسانی]] در روایاتی مورد تأیید قرار گرفته است و [[باطل]] بودن [[لشکر سفیانی]] هم [[آشکار]] و مشخص است. این دو [[لشکر]] در [[کوفه]] به [[جان]] بنیالعباس میافتند، اما در ابتدا با یکدیگر درگیری نخواهد داشت. در [[روایت]] دیگری [[نقل]] شده که او فقط دنبال کشتن [[خاندان رسول خدا]]{{صل}} است. از این دو دسته [[روایت]] میتوان فهمید که سفیانی در ابتدا [[نیت]] شوم خود را علنی نمیکند، بلکه پس از مدتی که [[قتل]] و [[غارت]] و [[کشتار]] نمود، [[هویت]] اصلی خود را [[آشکار]] میکند و در نهایت به [[جنگ]] با [[حضرت]] میپردازد. حتی در روایتی [[نقل]] شده که برخی به قصد خراب کردن و نبش [[قبر مطهر]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روانه میشوند اما سفیانی آنان را از ارتکاب چنین عملی [[نهی]] میکند<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۹.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پیش از [[قیام]] [[حضرت قائم]]{{ع}}، [[شیصبانی]] [[خروج]] میکند و [[شیعیان]] را به [[قتل]] میرساند. در پی او سفیانی [[قیام]] میکند و سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] خواهند کرد<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۵۰.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود:.. سفیانی شخصی است که هرگز [[خداوند]] را [[عبادت]] ننموده است و [[مکه]] و [[مدینه]] را هیچ وقت ندیده است. او [[خونخواهی]] کشتگان خویش را میکشد و میگوید: خدایا من حاضرم به قیمت گرفتاری [[آتش جهنم]]، [[انتقام]] خود را بگیرم! در روایتی دیگر فرمود: سفیانی پسر [[هند]] جگرخوار از واذی یابس (سرزمین خشک و بیآب و علف) در [[سوریه]] [[قیام]] میکند و بر [[منبر]] [[دمشق]] مینشیند. سپس [[حضرت]] فرمود: هرگاه چنین حوادثی رخ داد، [[منتظر]] [[قیام جهانی حضرت مهدی]]{{ع}} باشید<ref>غیبت نعمانی: ص ۳۰۶.</ref>. | ||
*مرحوم [[سید بن طاووس]] در کتاب [[ملاحم]] خود [[روایت]] میکند: سفیانی از میان سرزمین [[سوریه]] [[قیام]] میکند، و در آن هنگام نشانهای را از [[آسمان]] خواهید دید. او کشتارهایی بیرحمانه و بزرگ را مرتکب میشود. او چهار [[ماه]] را در [[مصر]] به [[جنگ]] و [[کشتار]] سپری میکند و گروه بسیاری را [[اسیر]] میکند. بلایی بر سر اهالی [[مصر]] خواهد آمد که [[مردم]] تمنای [[مرگ]] میکنند. کسانی که از این [[جنگ]] [[جان]] سالم به در بردهاند یکسره به [[گریه]] و [[جزع]] مشغولند، زیرا هر کسی را که ببینی، یا [[فرزند]] از دست داده یا مورد بیحرمتی قرار گرفته و یا دار و ندارش به [[باد]] رفته است. [[لشکر سفیانی]] از طرف گروهی به [[فرماندهی]] مردی از [[خاندان]] [[بنیهاشم]] مورد [[هجوم]] قرار میگیرد. سفیانی از [[مصر]] به [[فرماندهی]] خود [[نامه]] مینویسد که به [[کوفه]] حمله کند و [[کوفه]] را با [[خاک]] یکسان کند. او نیز چنین میکند سپس [[لشکر]] را به [[مدینه]] گسیل میدارد و هر کسی که از [[بنیهاشم]] در [[مدینه]] به سر میبرد به [[قتل]] میرساند. حتی زنهای حامله نیز کشته میشوند و [[مردم]] همه به بیابانها و کوهها پناهنده خواهند شد. [[لشکر سفیانی]] در [[مدینه]] مرتکب جنایتهای فراوانی میشوند و [[خون]] همه جا را فراخواهد گرفت، تا جایی که جنگهای پیشین [[مدینه]] در مقابل این [[جنگ]] بسیار کوچک به نظر میرسد. | *مرحوم [[سید بن طاووس]] در کتاب [[ملاحم]] خود [[روایت]] میکند: سفیانی از میان سرزمین [[سوریه]] [[قیام]] میکند، و در آن هنگام نشانهای را از [[آسمان]] خواهید دید. او کشتارهایی بیرحمانه و بزرگ را مرتکب میشود. او چهار [[ماه]] را در [[مصر]] به [[جنگ]] و [[کشتار]] سپری میکند و گروه بسیاری را [[اسیر]] میکند. بلایی بر سر اهالی [[مصر]] خواهد آمد که [[مردم]] تمنای [[مرگ]] میکنند. کسانی که از این [[جنگ]] [[جان]] سالم به در بردهاند یکسره به [[گریه]] و [[جزع]] مشغولند، زیرا هر کسی را که ببینی، یا [[فرزند]] از دست داده یا مورد بیحرمتی قرار گرفته و یا دار و ندارش به [[باد]] رفته است. [[لشکر سفیانی]] از طرف گروهی به [[فرماندهی]] مردی از [[خاندان]] [[بنیهاشم]] مورد [[هجوم]] قرار میگیرد. سفیانی از [[مصر]] به [[فرماندهی]] خود [[نامه]] مینویسد که به [[کوفه]] حمله کند و [[کوفه]] را با [[خاک]] یکسان کند. او نیز چنین میکند سپس [[لشکر]] را به [[مدینه]] گسیل میدارد و هر کسی که از [[بنیهاشم]] در [[مدینه]] به سر میبرد به [[قتل]] میرساند. حتی زنهای حامله نیز کشته میشوند و [[مردم]] همه به بیابانها و کوهها پناهنده خواهند شد. [[لشکر سفیانی]] در [[مدینه]] مرتکب جنایتهای فراوانی میشوند و [[خون]] همه جا را فراخواهد گرفت، تا جایی که جنگهای پیشین [[مدینه]] در مقابل این [[جنگ]] بسیار کوچک به نظر میرسد. | ||
*آنها در [[مدینه]] [[قریش]] را از دم [[شمشیر]] میگذرانند و چهارصد نفر از [[انصار]] (غیر [[قریش]] را کشته، شکم زنها را پاره میکند و بچههایی که در شکم دارند به قتل میرساند. آنها مرد و زنی به نام [[محمد]] و [[فاطمه]] را در کنار درب [[مسجد النبی]] به دار میآویزند. سفیانی این [[کشتار]] را به [[خونخواهی]] [[لشکر]] خود، که به دست مردی هاشمی [[نسب]] کشته شدهاند، انجام میدهد. سپس سفیانی به همراه صد و هفتار هزار [[لشکر]] و ادوات [[جنگی]] خود وارد [[فلسطین]] میشود و در کنار [[دریاچه طبریه]] اردو میزنند. حضرت [[مهدی]]{{ع}} با [[لشکر]] خود به سوی او حرکت میکند. [[حضرت]] (برای غافلگیر کردن سفیانی) شبانه حرکت میکنند و در روز مخفی میشوند. [[ملائکه]] و [[حضرت | *آنها در [[مدینه]] [[قریش]] را از دم [[شمشیر]] میگذرانند و چهارصد نفر از [[انصار]] (غیر [[قریش]] را کشته، شکم زنها را پاره میکند و بچههایی که در شکم دارند به قتل میرساند. آنها مرد و زنی به نام [[محمد]] و [[فاطمه]] را در کنار درب [[مسجد النبی]] به دار میآویزند. سفیانی این [[کشتار]] را به [[خونخواهی]] [[لشکر]] خود، که به دست مردی هاشمی [[نسب]] کشته شدهاند، انجام میدهد. سپس سفیانی به همراه صد و هفتار هزار [[لشکر]] و ادوات [[جنگی]] خود وارد [[فلسطین]] میشود و در کنار [[دریاچه طبریه]] اردو میزنند. حضرت [[مهدی]]{{ع}} با [[لشکر]] خود به سوی او حرکت میکند. [[حضرت]] (برای غافلگیر کردن سفیانی) شبانه حرکت میکنند و در روز مخفی میشوند. [[ملائکه]] و [[حضرت جبرئیل]] نیز ایشان را در این [[جنگ]] [[یاری]] خواهند داد. در کنار [[دریاچه طبریه]] هر دو [[لشکر]] به هم میرسند. در آن هنگام [[غضب الهی]] بر سفیانی نازل میشود و [[مؤمنین]] خشمناک لشکر سفیانی را آماج تیرها قرار میدهند و پرندهها به [[کمک]] [[لشکریان]] [[حق]] آمده و کوهها نیز با سنگهای خود آنان را [[یاری]] میرسانند. [[ملائکه]] با فریادهای خود آنان را مدهوش و هلاک میکنند. در اندک زمانی [[لشکر]] [[باطل]] سفیانی به [[هلاکت]] میرسد و فقط [[سفیانی]] باقی میماند. [[حضرت]] هم او را دستگیر کرده و در ساحل [[دریاچه طبریه]] در کنار درختی سر از تنش جدا میکند. سپس [[حضرت]] به [[دمشق]] میرود و آنجا را به [[تصرف]] خود در میآورد<ref>ملاحم: ص ۵۰ ـ ۴۵ و ۱۵۰.</ref>. | ||
*در ابتدا سفیانی در میان [[مردم]] به [[عدالت]] [[رفتار]] میکند، تا جایی که [[مردم]] [[گمان]] میکنند هر چه درباره سنگدلی او گفته شده، [[دروغ]] بوده است. او به این روش ادامه میدهد تا زمانی که به [[مصر]] میرسد. آنگاه [[باطن]] [[پست]] او [[آشکار]] میشود و رحم از دلش برداشته شده و [[کشتار]] را شروع میکند. او هر کسی که نامی از نامهای [[شیعه]] داشته باشد به قتل میرساند. او به واسطه [[دشمنی]] سخت با آل [[رسول خدا]]، هر فرزندی که نامش [[محمد]]، [[علی]]، [[حسن]]، [[حسین]]، [[فاطمه]]، [[جعفر]]، [[موسی]]، [[زینب]]، [[خدیجه]] و رقیه باشد به [[قتل]] میرساند و بچههایی که چنین نامهایی دارند، در روغن جوشان میاندازد. او در [[کوفه]] نیز چنین جنایتی را مرتکب میشود و در [[شهر]] جولان میدهد. سفیانی زمانی که [[قیام]] حضرت [[مهدی]]{{ع}} را نزدیک میبیند، از [[ترس]] به [[سوریه]] باز میگردد و شروع به [[خوشگذرانی]] و [[قتل]] و [[غارت]] میکند...<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۵۸.</ref>. از برخی [[روایات]] میتوان چنین فهمید که "سفیانی" لقبی است برای دستهای از [[طاغوتها]] که علیه [[امام زمان]] خود [[قیام]] مینمودهاند و آخرین سفیانی کسی است که با [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[جنگ]] خواهد کرد. | *در ابتدا سفیانی در میان [[مردم]] به [[عدالت]] [[رفتار]] میکند، تا جایی که [[مردم]] [[گمان]] میکنند هر چه درباره سنگدلی او گفته شده، [[دروغ]] بوده است. او به این روش ادامه میدهد تا زمانی که به [[مصر]] میرسد. آنگاه [[باطن]] [[پست]] او [[آشکار]] میشود و رحم از دلش برداشته شده و [[کشتار]] را شروع میکند. او هر کسی که نامی از نامهای [[شیعه]] داشته باشد به قتل میرساند. او به واسطه [[دشمنی]] سخت با آل [[رسول خدا]]، هر فرزندی که نامش [[محمد]]، [[علی]]، [[حسن]]، [[حسین]]، [[فاطمه]]، [[جعفر]]، [[موسی]]، [[زینب]]، [[خدیجه]] و رقیه باشد به [[قتل]] میرساند و بچههایی که چنین نامهایی دارند، در روغن جوشان میاندازد. او در [[کوفه]] نیز چنین جنایتی را مرتکب میشود و در [[شهر]] جولان میدهد. سفیانی زمانی که [[قیام]] حضرت [[مهدی]]{{ع}} را نزدیک میبیند، از [[ترس]] به [[سوریه]] باز میگردد و شروع به [[خوشگذرانی]] و [[قتل]] و [[غارت]] میکند...<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۵۸.</ref>. از برخی [[روایات]] میتوان چنین فهمید که "سفیانی" لقبی است برای دستهای از [[طاغوتها]] که علیه [[امام زمان]] خود [[قیام]] مینمودهاند و آخرین سفیانی کسی است که با [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[جنگ]] خواهد کرد. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[خاندان]] [[ابوسفیان]] از دیرباز با هم بر سر [[دین]] [[دشمنی]] داشتند. سخن [[خدا]] از سوی ما مورد [[تصدیق]] قرار گرفت، اما آنان همواره آن را نمیپذیرفتند. از این روی [[ابوسفیان]] با [[حضرت محمد]]{{صل}}، [[معاویه]] با [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یزید]] با [[امام حسین]]{{ع}} جنگیدند. در [[آخرالزمان]] نیز سفیانی (که مردی از [[فرزندان]] [[ابوسفیان]] و [[هند]] جگرخوار است) با [[حضرت قائم]]{{ع}} [[نبرد]] خواهد کرد<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. در روایتی دیگر نیز به [[ظهور]] سه سفیانی اشاره شده که سه [[مهدی]] با آنان جنگ خواهد کرد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۱.</ref>. شاید در این [[حدیث]] هم منظور از سه سفیانی [[معاویه]] و [[یزید]] و [[عثمان]] بن عنبسه (سفیانی [[آخرالزمان]]) باشد؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[معاویه]] جنگید و [[امام حسین]]{{ع}} با [[یزید]] و سومین بار نیز [[حضرت قائم]]{{ع}} با سفیانی خواهد جنگید. با این توجیه دیگر "[[مهدی]]" لقبی برای هر سه [[امام]] خواهد بود. چون در روایتی [[حضرت]] فرمود: ما امامان [[دوازدهگانه]]، [[دوازده مهدی]] هستیم، یعنی [[هدایتگری]] خلق بر عهده تمام ما [[اهل بیت]] است. در این [[روایت]] میخوانیم که با [[خروج سفیانی]] سوم، [[مهدی]] سوم نیز [[قیام]] میکند و خداوند به دست این [[مهدی]] [[مؤمنین]] را [[نجات]] میدهد و [[تباهی]] را از بین میبرد و [[دین]] خود را از نو زنده میکند و [[بدعتها]] را نابود میکند و [[مردم]] در کمال [[عزت]] و [[قدرت]] از بهترین [[زندگی]] بهرهمند خواهند بود... | *[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[خاندان]] [[ابوسفیان]] از دیرباز با هم بر سر [[دین]] [[دشمنی]] داشتند. سخن [[خدا]] از سوی ما مورد [[تصدیق]] قرار گرفت، اما آنان همواره آن را نمیپذیرفتند. از این روی [[ابوسفیان]] با [[حضرت محمد]]{{صل}}، [[معاویه]] با [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یزید]] با [[امام حسین]]{{ع}} جنگیدند. در [[آخرالزمان]] نیز سفیانی (که مردی از [[فرزندان]] [[ابوسفیان]] و [[هند]] جگرخوار است) با [[حضرت قائم]]{{ع}} [[نبرد]] خواهد کرد<ref>بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. در روایتی دیگر نیز به [[ظهور]] سه سفیانی اشاره شده که سه [[مهدی]] با آنان جنگ خواهد کرد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۱.</ref>. شاید در این [[حدیث]] هم منظور از سه سفیانی [[معاویه]] و [[یزید]] و [[عثمان]] بن عنبسه (سفیانی [[آخرالزمان]]) باشد؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[معاویه]] جنگید و [[امام حسین]]{{ع}} با [[یزید]] و سومین بار نیز [[حضرت قائم]]{{ع}} با سفیانی خواهد جنگید. با این توجیه دیگر "[[مهدی]]" لقبی برای هر سه [[امام]] خواهد بود. چون در روایتی [[حضرت]] فرمود: ما امامان [[دوازدهگانه]]، [[دوازده مهدی]] هستیم، یعنی [[هدایتگری]] خلق بر عهده تمام ما [[اهل بیت]] است. در این [[روایت]] میخوانیم که با [[خروج سفیانی]] سوم، [[مهدی]] سوم نیز [[قیام]] میکند و خداوند به دست این [[مهدی]] [[مؤمنین]] را [[نجات]] میدهد و [[تباهی]] را از بین میبرد و [[دین]] خود را از نو زنده میکند و [[بدعتها]] را نابود میکند و [[مردم]] در کمال [[عزت]] و [[قدرت]] از بهترین [[زندگی]] بهرهمند خواهند بود... | ||
*[[عمار یاسر]] [[روایت]] میکند که سفیانی در [[کوفه]]، [[یاران]] [[اهل بیت]]{{ع}} را به قتل میرساند. [[حضرت مهدی]]{{ع}} شخصی به نام [[شعیب بن صالح]] را به پرچمداری لشکرش [[منصوب]] کرده و به [[جنگ]] با سفیانی برمی خیزد، در این [[جنگ سفیانی]] [[شکست]] میخورد. در روایتی [[شعیب بن صالح]] [[فرمانده]] و [[پرچمدار]] [[لشکر]] [[خراسانی]] معرفی شده است که با "[[سید هاشمی]]" به [[جنگ سفیانی]] رفته و او را [[شکست]] میدهند و سفیانی فرار میکند<ref>همان.</ref>. | *[[عمار یاسر]] [[روایت]] میکند که سفیانی در [[کوفه]]، [[یاران]] [[اهل بیت]]{{ع}} را به قتل میرساند. [[حضرت مهدی]]{{ع}} شخصی به نام [[شعیب بن صالح]] را به پرچمداری لشکرش [[منصوب]] کرده و به [[جنگ]] با سفیانی برمی خیزد، در این [[جنگ سفیانی]] [[شکست]] میخورد. در روایتی [[شعیب بن صالح]] [[فرمانده]] و [[پرچمدار]] [[لشکر]] [[خراسانی]] معرفی شده است که با "[[سید هاشمی]]" به [[جنگ سفیانی]] رفته و او را [[شکست]] میدهند و سفیانی فرار میکند<ref>همان.</ref>. | ||
*[[لشکر سفیانی]] در مسیر خود برای حمله به [[مکه]]، میان راه [[مکه]] و [[مدینه]] در سرزمینی به نام [[بیداء]] به [[زمین]] فرو میرود. تمام [[لشکر]] نابود میشود و فقط دو نفر | *[[لشکر سفیانی]] در مسیر خود برای حمله به [[مکه]]، میان راه [[مکه]] و [[مدینه]] در سرزمینی به نام [[بیداء]] به [[زمین]] فرو میرود. تمام [[لشکر]] نابود میشود و فقط دو نفر باقی خواهند ماند. یکی نویددهنده است و دیگری ترساننده. صورت این دو نفر را [[خداوند]] به عقب سرشان برگردانده است. نوید دهنده نزد [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[مکه]] میآید و در مقابل [[حضرت]] [[ایستاده]] و میگوید: ای سرور من [[بشیر]] هستم، یکی از [[ملائکه]] به من [[دستور]] داد که به شما بپیوندم و شما را به [[هلاکت]] [[لشکر سفیانی]] [[بشارت]] دهم: [[حضرت]] به او میفرماید: داستان خود و برادرت را بازگو کن. او میگوید: من و برادرم در لشکر سفیانی به سر میبریدم و تمام شهرهای میان [[دمشق]] و [[بغداد]] را ویران ساختیم، [[کوفه]] و [[مدینه]] را نیز خراب نموده و [[منبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} را شکستیم و نسبت به مسجد النبی{{صل}} بیادبی نمودیم. سپس از [[مسجد]] [[رسول خدا]]{{صل}} خارج شدیم و به سوی [[مکه]] روانه شدیم. ما لشکری سیصد هزار نفری بودیم و قصد داشتیم که [[کعبه]] را ویران نموده و [[اهل مکه]] را یکسره [[قتل عام]] کنیم؛ اما در [[سرزمین بیداء]]، میان [[مکه]] و [[مدینه]]، اتراق کرده بودیم که ناگاه صدایی شنیدیم که بانگ میزند: ای بیابان این گروه [[ستمپیشه]] را نابود کن. سپس یکباره [[زمین]] شکاف برداشت و همه [[لشکر]] را در خود فروبرد و از آن همه [[لشکر]] حتی یک زانوبند شتر هم باقی نماند، فقط من و برادرم زنده ماندیم که ملائکهای بر صورت ما زد و این گونه روی ما را به عقب برگرداند و به برادرم گفت: وای بر تو (ای نذیر!) به [[دمشق]] برو و سفیانی را خبر ده که [[خداوند]] [[سپاه]] او را نابود ساخت؛ به من نیز فرمود: ای [[بشیر]] نزد [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[مکه]] برو و نوید هلاکت [[لشکر سفیانی]] را به او بده و پیش او [[توبه]] کن، زیرا او [[توبه]] تو را قبول خواهد کرد. [[حضرت]] دست [[مبارک]] خود را بر چهره او قرار میدهد و صورت [[بشیر]] به حالت اولیه برمیگردد و او با [[حضرت]] [[بیعت]] کرده و همراه [[حضرت]] خواهد بود<ref>الزام الناصب: ج ۲، ص ۲۵۹.</ref>. | ||
*در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] خواهد کرد و [[قائم]]{{ع}} نیز [[قیام]] میکند. در ابتدای روز [[صدایی از آسمان]] شنیده میشود که میگوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با [[علی]] و [[شیعیان]] [[علی]] است. به هنگام غروب نیز [[ابلیس]] ندا میکند و میگوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با سفیانی و [[پیروان]] او میباشد. این ندا امتحانی سخت برای [[اهل باطل]] خواهد بود و آنان با شنیدن این ندا به [[شک]] خواهند افتاد. در [[روایت]] دیگری نظیر همین [[حدیث]] میفرماید: در پایان همان روز [[شیطان]] ندا میکند که [[حق]] با [[عثمان]] و عثمانیان است؛ این ندا را هر کسی به زبان خود دریافت خواهد کرد<ref>کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.</ref>. در [[روایت]] دیگری ذکر شده که [[مدینه]] به دست [[لشکر سفیانی]] خواهد افتاد، او در این [[شهر]] جنایتهای فراوانی میکند. [[زنان]] آبستن را دستگیر کرده و شکم آنها را با شمشیر میشکافد و جنین آنها را نیز به [[قتل]] میرساند، [[مردم]] را با اره قطعه قطعه میکند و در دیگهای بزرگ میجوشاند، بسیاری از [[مردم]] کشته میشوند و گروه زیادی نیز به [[اسارت]] گرفته میشوند؛ [[قبر]] [[پیامبر]]{{صل}} و مکانی که [[گمان]] میرود [[قبر]] [[فاطمه]] زهرا{{س}} است را میشکافد و هر کسی که نام او [[محمد]] و [[فاطمه]] است به [[قتل]] میرساند و در مقابل [[مسجدالنبی]] به دار میآویزد. سپس دریای [[غضب الهی]] به جوشش میآید و آنان را به [[زمین]] فرو خواهد برد که [[تأویل]] این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ}}<ref>«و کاش آنگاه را میدیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته میشوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.</ref>. یعنی از زیر پای خودشان گرفته شده و به [[زمین]] فرو خواهند رفت<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[خروج سفیانی]] را این گونه بیان میکند: سفیانی در منطقهای بیابانی از [[دمشق]] به سر میبرد که "وادی یابس" یعنی بیابان خشک نام دارد. او در خواب است و دوبار با صدای شخصی که به او [[دستور]] [[قیام]] میدهد، بیدار میشود. اما وقتی اطراف خود را مینگرد، شخصی را نمیبیند. در مرتبه سوم به او گفته میشود: برخیز و پشت درب خانهات را ببین. او برخاسته و به درب خانه میرود. گروهی را میبیند که [[بیرق]] ([[جنگ]]) فراهم کردهاند، به سفیانی میگویند: ([[قیام]] کن) ما [[یاران]] تو خواهیم بود. [[پرچم]] آنان به گونهای است که هر بینندهای را به [[ترس]] و فرار وامیدارد. سفیانی با سیصد و شصت نفر در [[دمشق]] [[قیام]] میکند.[[حاکم]] [[دمشق]] به مقابله با او برمیخیزد، اما وقتی [[بیرق]] [[جنگ]] او را میبیند، پا به فرار میگذارد. پس از گذشت یک [[ماه]] تعداد یاران سفیانی به سی هزار نفر میرسد و اکثراً از [[خویشاوندان]] مادری او هستند. نشانه قیام سفیانی این است که روستایی به نام "[[حرستا]]" در [[زمین]] فرو خواهد رفت و دیوار غربی [[مسجد دمشق]] فرو میریزد. در پی [[قیام سفیانی]]، سه گروه دیگر نیز دست به شورش میزنند. گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]] از [[مصر]] و گروهی به سرکردگی [[أصهب]] از [[عربستان]] و گروهی نیز از سوی [[غرب]] به [[فرماندهی]] مردی به نام أعرج که از [[قبیله]] "[[کنده]]" است. میان این چهار گروه یک سال [[جنگ]] ادامه پیدا خواهد کرد.سفیانی [[أبقع]] و [[أصهب]] را شکست داده و از میدان به در میکند، ولی أعرج کندی به [[جنگ]] پراکنده در مناطق مختلف ادامه میدهد و در طول پیشروی خود، مردها را میکشد و [[زنان]] را به [[اسارت]] میگیرد. أعرج در نهایت به [[عربستان]] میرود و سفیانی در منطقه [[قیس]] با او به [[نبرد]] میپردازد و وی را [[شکست]] میدهد و تمام اموالی را که به [[غنیمت]] گرفته است از او ستانده و تصاحب میکند. سپس سفیانی به [[جنگ]] با [[ترکها]] میرود و آنان را نیز [[شکست]] میدهد و پس از آن به چپاول و [[فساد]] مشغول خواهد بود. او به [[بغداد]] نیز حمله خواهد کرد و بسیاری از [[مردم]] [[بغداد]] را نیز به [[قتل]] خواهد رساند. سپس مردی از ماوراءالنهر و آسیای میانه به پامیخیزد که "حارث" نام دارد. پیشاپیش [[لشکر]] او مردی است به نام [[منصور]] که زمینه [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}} را فراهم میکند. بر [[مؤمنین]] [[واجب]] است که او را [[یاری]] کنند. در [[حدیث]] دیگری [[حذیفه]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[روایت]] میکند که سفیانی دو [[لشکر]] را آماده کرده و به سوی [[بغداد]] و [[مدینه]] گسیل میدارد. در [[بغداد]] [[لشکر سفیانی]] سه هزار نفر را کشته و بیحرمتیهای فراوان مرتکب میشوند و سیصد نفر از مردان بنیالعباس را به [[قتل]] خواهد رساند و سپس به سوی [[شام]] باز میگردند؛ اما در میان راه لشکری از مؤمنینِ [[کوفه]] به تعقیب ایشان میپردازند، پس از دو شب آنان به [[لشکر سفیانی]] میرسند و همه را تار و مار میکنند، به گونهای که هیچ یک از آنان | *در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمود: به [[یقین]] سفیانی [[خروج]] خواهد کرد و [[قائم]]{{ع}} نیز [[قیام]] میکند. در ابتدای روز [[صدایی از آسمان]] شنیده میشود که میگوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با [[علی]] و [[شیعیان]] [[علی]] است. به هنگام غروب نیز [[ابلیس]] ندا میکند و میگوید: [[آگاه]] باشید! [[حق]] با سفیانی و [[پیروان]] او میباشد. این ندا امتحانی سخت برای [[اهل باطل]] خواهد بود و آنان با شنیدن این ندا به [[شک]] خواهند افتاد. در [[روایت]] دیگری نظیر همین [[حدیث]] میفرماید: در پایان همان روز [[شیطان]] ندا میکند که [[حق]] با [[عثمان]] و عثمانیان است؛ این ندا را هر کسی به زبان خود دریافت خواهد کرد<ref>کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.</ref>. در [[روایت]] دیگری ذکر شده که [[مدینه]] به دست [[لشکر سفیانی]] خواهد افتاد، او در این [[شهر]] جنایتهای فراوانی میکند. [[زنان]] آبستن را دستگیر کرده و شکم آنها را با شمشیر میشکافد و جنین آنها را نیز به [[قتل]] میرساند، [[مردم]] را با اره قطعه قطعه میکند و در دیگهای بزرگ میجوشاند، بسیاری از [[مردم]] کشته میشوند و گروه زیادی نیز به [[اسارت]] گرفته میشوند؛ [[قبر]] [[پیامبر]]{{صل}} و مکانی که [[گمان]] میرود [[قبر]] [[فاطمه]] زهرا{{س}} است را میشکافد و هر کسی که نام او [[محمد]] و [[فاطمه]] است به [[قتل]] میرساند و در مقابل [[مسجدالنبی]] به دار میآویزد. سپس دریای [[غضب الهی]] به جوشش میآید و آنان را به [[زمین]] فرو خواهد برد که [[تأویل]] این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ}}<ref>«و کاش آنگاه را میدیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته میشوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.</ref>. یعنی از زیر پای خودشان گرفته شده و به [[زمین]] فرو خواهند رفت<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری [[خروج سفیانی]] را این گونه بیان میکند: سفیانی در منطقهای بیابانی از [[دمشق]] به سر میبرد که "وادی یابس" یعنی بیابان خشک نام دارد. او در خواب است و دوبار با صدای شخصی که به او [[دستور]] [[قیام]] میدهد، بیدار میشود. اما وقتی اطراف خود را مینگرد، شخصی را نمیبیند. در مرتبه سوم به او گفته میشود: برخیز و پشت درب خانهات را ببین. او برخاسته و به درب خانه میرود. گروهی را میبیند که [[بیرق]] ([[جنگ]]) فراهم کردهاند، به سفیانی میگویند: ([[قیام]] کن) ما [[یاران]] تو خواهیم بود. [[پرچم]] آنان به گونهای است که هر بینندهای را به [[ترس]] و فرار وامیدارد. سفیانی با سیصد و شصت نفر در [[دمشق]] [[قیام]] میکند.[[حاکم]] [[دمشق]] به مقابله با او برمیخیزد، اما وقتی [[بیرق]] [[جنگ]] او را میبیند، پا به فرار میگذارد. پس از گذشت یک [[ماه]] تعداد یاران سفیانی به سی هزار نفر میرسد و اکثراً از [[خویشاوندان]] مادری او هستند. نشانه قیام سفیانی این است که روستایی به نام "[[حرستا]]" در [[زمین]] فرو خواهد رفت و دیوار غربی [[مسجد دمشق]] فرو میریزد. در پی [[قیام سفیانی]]، سه گروه دیگر نیز دست به شورش میزنند. گروهی به [[فرماندهی]] [[أبقع]] از [[مصر]] و گروهی به سرکردگی [[أصهب]] از [[عربستان]] و گروهی نیز از سوی [[غرب]] به [[فرماندهی]] مردی به نام أعرج که از [[قبیله]] "[[کنده]]" است. میان این چهار گروه یک سال [[جنگ]] ادامه پیدا خواهد کرد.سفیانی [[أبقع]] و [[أصهب]] را شکست داده و از میدان به در میکند، ولی أعرج کندی به [[جنگ]] پراکنده در مناطق مختلف ادامه میدهد و در طول پیشروی خود، مردها را میکشد و [[زنان]] را به [[اسارت]] میگیرد. أعرج در نهایت به [[عربستان]] میرود و سفیانی در منطقه [[قیس]] با او به [[نبرد]] میپردازد و وی را [[شکست]] میدهد و تمام اموالی را که به [[غنیمت]] گرفته است از او ستانده و تصاحب میکند. سپس سفیانی به [[جنگ]] با [[ترکها]] میرود و آنان را نیز [[شکست]] میدهد و پس از آن به چپاول و [[فساد]] مشغول خواهد بود. او به [[بغداد]] نیز حمله خواهد کرد و بسیاری از [[مردم]] [[بغداد]] را نیز به [[قتل]] خواهد رساند. سپس مردی از ماوراءالنهر و آسیای میانه به پامیخیزد که "حارث" نام دارد. پیشاپیش [[لشکر]] او مردی است به نام [[منصور]] که زمینه [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}} را فراهم میکند. بر [[مؤمنین]] [[واجب]] است که او را [[یاری]] کنند. در [[حدیث]] دیگری [[حذیفه]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[روایت]] میکند که سفیانی دو [[لشکر]] را آماده کرده و به سوی [[بغداد]] و [[مدینه]] گسیل میدارد. در [[بغداد]] [[لشکر سفیانی]] سه هزار نفر را کشته و بیحرمتیهای فراوان مرتکب میشوند و سیصد نفر از مردان بنیالعباس را به [[قتل]] خواهد رساند و سپس به سوی [[شام]] باز میگردند؛ اما در میان راه لشکری از مؤمنینِ [[کوفه]] به تعقیب ایشان میپردازند، پس از دو شب آنان به [[لشکر سفیانی]] میرسند و همه را تار و مار میکنند، به گونهای که هیچ یک از آنان باقی نخواهد ماند تا خبر را به سفیانی برساند<ref>همان.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} به [[سدیر]] صیرفی فرمود: در [[شام]] سه گروه دست به [[شورش]] میزنند. سردمدار این سه گروه [[حسینی]]، [[اموی]] و [[قیس]] خواهد بود. سپس سفیانی [[قیام]] کرده و همه آنان را تار و مار میکند و به کلی نابودشان میسازد<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که دیدید [[خورشید]] از موقع ظهر تا هنگام عصر از جابجایی بازایستاد و مردی تا سینه در میان قرص [[خورشید]] هویدا شد و خود را به طور کامل معرفی نمود، پس زمان نابودی سفیانی و [[پیروان]] او و [[بنیامیه]] فرارسیده است<ref>اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] شده: زمانی که [[زوراء]] ([[بغداد]]) دوباره پایتخت شود و [[حکومتی]] با مجلس [[شورا]] و [[رأی]] [[اکثریت]] در آن تشکیل شود، سفیانی [[قیام]] خواهد کرد. او نه [[ماه]] به [[جنگ و کشتار]] میپردازد، جنگهای او عذابی سخت برای [[مردم]] خواهد بود. [[مصر]]، [[زوراء]] ([[بغداد]])، [[کوفه]] و واسط<ref>یکی از استانهای مرکزی عراق است.</ref> از جنگهای او آسیبهای جدی خواهند دید. واسط را با [[خاک]] یکسان خواهد کرد و هیچ کسی را زنده | *[[امام صادق]]{{ع}} به [[سدیر]] صیرفی فرمود: در [[شام]] سه گروه دست به [[شورش]] میزنند. سردمدار این سه گروه [[حسینی]]، [[اموی]] و [[قیس]] خواهد بود. سپس سفیانی [[قیام]] کرده و همه آنان را تار و مار میکند و به کلی نابودشان میسازد<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که دیدید [[خورشید]] از موقع ظهر تا هنگام عصر از جابجایی بازایستاد و مردی تا سینه در میان قرص [[خورشید]] هویدا شد و خود را به طور کامل معرفی نمود، پس زمان نابودی سفیانی و [[پیروان]] او و [[بنیامیه]] فرارسیده است<ref>اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] شده: زمانی که [[زوراء]] ([[بغداد]]) دوباره پایتخت شود و [[حکومتی]] با مجلس [[شورا]] و [[رأی]] [[اکثریت]] در آن تشکیل شود، سفیانی [[قیام]] خواهد کرد. او نه [[ماه]] به [[جنگ و کشتار]] میپردازد، جنگهای او عذابی سخت برای [[مردم]] خواهد بود. [[مصر]]، [[زوراء]] ([[بغداد]])، [[کوفه]] و واسط<ref>یکی از استانهای مرکزی عراق است.</ref> از جنگهای او آسیبهای جدی خواهند دید. واسط را با [[خاک]] یکسان خواهد کرد و هیچ کسی را زنده باقی نخواهد گذاشت. قحطی بر [[مردم]] مسلط شده و [[غذا]] نایاب میشود. بارش [[باران]] کم شده و گیاهان نیز خشک میشوند و نمیرویند. سپس [[حضرت مهدی]]{{ع}} با [[بیرق]] [[هدایت]] برای [[راهنمایی]] [[بشر]] (به سوی [[سعادت]] و [[نجات]]) [[قیام]] خواهد کرد<ref>ملاحم: ص ۱۳۴.</ref>. [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} در پیشرویهای خود به سوی [[فلسطین]] میروند. جایی که سفیانی و [[لشکر]] او اردو زدهاند. در پی مذاکرهای که بین سفیانی و [[حضرت مهدی]]{{ع}} رخ میدهد، سفیانی محکوم شده و ناچار به پذیرش [[حق]] میشود و [[توبه]] نموده و با [[حضرت]] [[بیعت]] میکند. اما به [[وسوسه]] سران [[سپاه]] خود دوباره [[پیمانشکنی]] میکند و به [[جنگ]] با [[حضرت]] برمیخیزد و همین [[جنگ]] منجر به [[شکست]] او و سپاهیانش شده و سفیانی در این [[جنگ]] کشته میشود و به دار آویخته میشود<ref>موعود نامه: ص ۲۹۵ و معجم احادیث الامام مهدی{{ع}}: ج ۲، ص ۳۱۶.</ref>. | ||
*[[ظهور]] [[حضرت]] صحنه آزمایشهای گوناگون برای افراد است. زمانی که [[حق]] و [[باطل]] [[آشکار]] میشوند، و موقع جدایی این دو گروه فرامی رسد، افراد زیادی [[باطن]] مخفی خود را [[آشکار]] میکنند، گروهی ظاهرِ منافقگونه خود را کنار میگذارند و [[کفر]] درونی خود را [[آشکار]] میکنند و گروهی نیز با دیدن [[نور]] [[هدایت]]، دست از [[ظلمت]] شسته و به سوی [[روشنایی]] خواهند آمد. زمانی که دو [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} روبروی هم قرار میگیرند برخی از [[یاران حضرت مهدی]]{{ع}} که به صورت ظاهری به [[حضرت]] [[ایمان]] آورده بودند و در [[لشکر]] آن [[حضرت]] به سر میبردند، دست از [[ایمان]] شسته و به [[لشکر سفیانی]] ملحق میشوند. گروهی از [[سپاه سفیانی]] نیز با دیدن [[امام مهدی]]{{ع}}، به [[نور]] [[هدایت]] ایشان، دیده بصیرتشان بنا شده و به [[لشکر حق]] ملحق میشوند. این روز را در [[روایات]] روز "[[إبدال]]" یعنی روز تبدیل شدن گروهی از [[حق]] به [[باطل]] و از [[باطل]] به [[حق]] نامگذاری شده است<ref>بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۳۵۴.</ref>. | *[[ظهور]] [[حضرت]] صحنه آزمایشهای گوناگون برای افراد است. زمانی که [[حق]] و [[باطل]] [[آشکار]] میشوند، و موقع جدایی این دو گروه فرامی رسد، افراد زیادی [[باطن]] مخفی خود را [[آشکار]] میکنند، گروهی ظاهرِ منافقگونه خود را کنار میگذارند و [[کفر]] درونی خود را [[آشکار]] میکنند و گروهی نیز با دیدن [[نور]] [[هدایت]]، دست از [[ظلمت]] شسته و به سوی [[روشنایی]] خواهند آمد. زمانی که دو [[لشکر سفیانی]] و [[لشکر]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} روبروی هم قرار میگیرند برخی از [[یاران حضرت مهدی]]{{ع}} که به صورت ظاهری به [[حضرت]] [[ایمان]] آورده بودند و در [[لشکر]] آن [[حضرت]] به سر میبردند، دست از [[ایمان]] شسته و به [[لشکر سفیانی]] ملحق میشوند. گروهی از [[سپاه سفیانی]] نیز با دیدن [[امام مهدی]]{{ع}}، به [[نور]] [[هدایت]] ایشان، دیده بصیرتشان بنا شده و به [[لشکر حق]] ملحق میشوند. این روز را در [[روایات]] روز "[[إبدال]]" یعنی روز تبدیل شدن گروهی از [[حق]] به [[باطل]] و از [[باطل]] به [[حق]] نامگذاری شده است<ref>بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۳۵۴.</ref>. | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۹
سفیانی در درسنامه امام شناسی
- پیش از ظهور حضرت حجت(ع) با مردی از نسل ابوسفیان خروج میکند. او مردی ظاهرالصلاح و به یاد خدا سرگرم است، ولی پلید و فریبکار. شیعیان زیادی را میکشد و هنگامی که از ظهور آن حضرت آگاه میشود، لشکری را برای کشتن آن حضرت میفرستد.
- حضرت صادق(ع) میفرمایند: "خروج سفیانی از امور محتوم است و در ماه رجب رخ میدهد"[۱].
- حضرت علی(ع) میفرماید: فرزند هند جگرخوار از وادی یاس (دره خشک) خروج میکند. او مردی چهار شانه و بد قیافه، دارای سری بزرگ، بر صورت او اثر آبله پیداست. هنگامیکه او را میبینی میپنداری که یک چشم دارد. نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابوسفیان است.[۲][۳].
سفیانی در فرهنگنامه آخرالزمان
- سفیانی مردی است از تبار بنیامیه و از فرزندان ابوسفیان و هند جگرخوار است. نام اصلی او "عثمان بن عنبسه" است، میانه قد با سری بزرگ، صورتی نحس دارد، و اثر آبله در چهره او نمایان است. چشمهای او به گونهای است که بیننده گمان میکند یک چشم دارد و در چشم او علامتی سفید رنگ میباشد. او از کشور سوریه و شهر دمشق، و از بیابانی خشک و بیآب قیام میکند و قیام او در ماه رجب خواهد بود. همزمان با او خراسانی از طرف خراسان و یمانی از طرف یمن قیام میکنند. او با دو گروه به سرکردگی أبقع و أصهب نبرد خواهد کرد و آنان را از پای در خواهد آورد. پیش از ظهور قطعاً سفیانی خروج خواهد کرد؛ زیرا قیام او در روایات جزو نشانههای حتمی ظهور معرفی شده است. او و لشکریانش، کشتارها و جنایتهای بسیاری مرتکب میشوند، و در سرزمین بیداء که منطقهای است میان مکه و مدینه، در زمین فرو خواهند رفت. سفیانی در نهایت به این نتیجه میرسد که در مقابل حضرت مهدی(ع) تاب مقاومت ندارد، بنابراین تصمیم به تسلیم میگیرد. اما پس از مدت اندکی پیمانشکنی میکند و به جنگ با حضرت برمیخیزد. او در این جنگ شکست خورده و نابود میشود[۴]. در روایاتی سفیانی را این گونه توصیف میکند: سفیانی از طرف روم قیام میکند. او خود را به صورت مسیحیان آشکار میکند در حالی که صلیب بر گردن خود حمایل کرده است. او با لشکرش به کوفه یورش میبرند. آنان فقط در پی نابود کردن خاندان رسول خدا و سفیانی هستند و هر کسی را که مییابند میکشند و حتی به بچههای کوچک نیز رحم نمیکنند و در جنگ حتی به جمعآوری غنایم هم توجه نمیکنند و فقط در اندیشه کشتار هستند. شیعیان بسیاری به دست آنان به دار آویخته میشوند[۵]. میان سفیانی، شعیب بن صالح ـ یکی از قیامکنندگان پیش از ظهور ـ جنگی رخ خواهد داد که در این جنگ سفیانی شکست خواهد خورد[۶].
- امام کاظم(ع) فرمود: قیام سفیانی تقدیری خداوندی است که حتماً واقع میشود و ظهور حضرت قائم(ع) زمانی خواهد بود که سفیانی خروج کرده باشد[۷]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: سفیانی پلیدترین مردم (زمان خویش) است. صورتی سرخفام دارد که به زردی میگراید. چشمانی کبود دارد، نام خدا را بر زبان میراند، اما جزو جهنمیها خواهد بود (زیرا او کافر است و ایمانش ظاهری است). او آنقدر پلید است که کنیز خود را که فرزندش را در شکم حامله است، زنده در گور دفن میکند، زیرا میترسد که مبادا جای او را به دیگران معرفی کند[۸]. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: نام سفیانی چیست؟ حضرت فرمود: برای چه میخواهی اسم او را بدانی، اما بدان که او چند شهر از شهرهای سوریه را به تصرف در خواهد آورد؛ دمشق، حمص و قنسرین، به علاوه فلسطین و اردن را نیز اشغال خواهد کرد. هرگاه چنین واقعهای رخ داد، منتظر باشید که قیام (حضرت مهدی(ع)) روی خواهد داد و سفیانی دقیقاً هشت ماه حکومت خواهد کرد[۹]. امام صادق(ع) فرمود: خراسانی و سفیانی و یمانی، هر سه در یک سال و یک ماه و یک روز قیام خواهد کرد و در روایتی دیگر به قیام مردی از مصر نیز اشاره شده است[۱۰].امام صادق(ع) فرمود: قیام سفیانی از نشانههای حتمی ظهور است. از ابتدای قیام او تا روزی که کشته میشود، پانزده ماه طول میکشد. شش ماه از قیام او به جنگ سپری میشود که در طی آن جنگها پنج شهر را به تصرف در خواهد آورد و دقیقاً نه ماه سلطنت میکند و حتی یک روز هم از نه ماه بیشتر نخواهد شد[۱۱].
- امام صادق(ع) فرمود: گویا میبینم زمانی را که سفیانی به "رُحبه" در نزدیکی کوفه آمده است و در آن اتراق کرده است، دستور میدهد که منادی او ندا کند: هر کسی که سر یک نفر از شیعیان علی(ع) را بریده، نزد من بیاورد، هزار درهم به او جایزه خواهم داد. آنگاه برخی مردم برای به دست آوردن پول، سر از تن همسایه خود جدا میکند و میگوید او از شیعیان علی(ع) بود و هزار درهم جایزه میگیرد. سپس امام صادق(ع) فرمود: آگاه باشید که در آن زمان حاکمان شما جملگی اولاد زنا هستند. میبینم روزی را که فردی از میان خودتان و همسخنانتان نقاب بر چهره نهاده (یا به طور مخفیانه و سری) شما را به دام میاندازد، به راستی او از اولاد نامشروع و زنازداده است[۱۲]. امام صادق(ع) فرمود: به یقین سفیانی خروج میکند و در ماه رجب قیام خواهد کرد. شخصی پرسید: در آن روزگار چه باید بکنیم؟ حضرت فرمود: هرگاه سفیانی خروج کرد، با تمام سعی خود به سوی ما بیایید. در روایت دیگری فرمود به مدینه یا مکه یا جایی دیگر (که تحت تسلط او نیست) بروید. البته در بعضی روایات مدینه را جای امنی برای فرار از سفیانی نمیدانند، زیرا مدینه نیز مورد هجوم لشکر سفیانی قرار میگیرد[۱۳].
- امام رضا(ع) فرمود: زمانی که سفیانی قیام میکند، بنیالعباس دارای حکومت هستند. آنان پیش از خروج سفیانی با مروانیان در قرقیسا[۱۴] جنگی سخت در خواهد گرفت، جنگی بینظیر که دشواری آن جوانان نیرومند را پیر خواهد کرد و افراد بسیاری کشته خواهند شد، پس از آن سفیانی از سوریه خروج میکند. او در آن سرزمین با دو گروه درگیر میشود. یکی گروهی به سرکردگی أصهب و دیگری گروهی به فرماندهی أبقع. سفیانی در ابتدا با لشکر أبقع میجنگد و آنان را تار و مار میکند و سپس به لشکر أصهب هجوم برده و همه آنها را میکشد. سپس به سرعت به سوی عراق روان میشود. در مسیر خود از شهر قرقیسا عبور میکند. در آنجا جنگ سختی در خواهد گرفت. صدهزار نفر از ستمگرانی که در آن شهر هستند در این جنگ کشته خواهند شد. سپس سفیانی لشکری هفتاد هزار نفری به سوی کوفه میفرستد. آنان در کوفه گروهی را به دار میآویزد و گروهی را کشته و برخی را نیز به اسارت میگیرند. لشکر سفیانی سخت مشغول جنایت و کشتار است که خراسانی با لشکر خود به کوفه وارد میشود، در لشکر او تعدادی از یاران حضرت قائم(ع) وجود دارند. آنگاه لشکر سفیانی و لشکر خراسانی در کوفه به جان بنیالعباس میافتند و همه آنان را قتل عام میکند. در کوفه مردی از نژاد غیرعرب علیه سفیانی شورش میکند و گروهی اندک نیز او را همراهی میکنند. فرمانده لشکر سفیانی این گروه را در شهری به نام "حیره" در نزدیکی کوفه، میکشد. سفیانی از عراق لشکری را به سوی مدینه گسیل میدارد (تا حضرت مهدی(ع) را به شهادت برساند). حضرت از مدینه به سوی مکه رهسپار میشود. جاسوسان به فرمانده لشکر سفیانی خبر میدهند که حضرت به سوی مکه رفته است. او نیز گروهی را به سوی مکه میفرستد، اما نمیتوانند به حضرت دستیابی پیدا کنند و امام(ع) مخفیانه به شهر مکه وارد میشود. لشکری که سفیانی به مدینه فرستاده بود، به منطقهای به نام "بیداء" در بین راه مکه و مدینه، گذر میکنند. سپس جبرئیل از آسمان نازل میشود و به زمین دستور میدهد که "ای زمین بیداء، این گروه را نابود کن". زمین بیداء (پس از این ندا) شکافته میشود و تمام لشکر به زمین فرو میروند مگر تعدادی انگشت شمار که صورت آنها را خداوند به عقب سرشان برگردانده است[۱۵].
- خراسانی در روایاتی مورد تأیید قرار گرفته است و باطل بودن لشکر سفیانی هم آشکار و مشخص است. این دو لشکر در کوفه به جان بنیالعباس میافتند، اما در ابتدا با یکدیگر درگیری نخواهد داشت. در روایت دیگری نقل شده که او فقط دنبال کشتن خاندان رسول خدا(ص) است. از این دو دسته روایت میتوان فهمید که سفیانی در ابتدا نیت شوم خود را علنی نمیکند، بلکه پس از مدتی که قتل و غارت و کشتار نمود، هویت اصلی خود را آشکار میکند و در نهایت به جنگ با حضرت میپردازد. حتی در روایتی نقل شده که برخی به قصد خراب کردن و نبش قبر مطهر امیرالمؤمنین(ع) روانه میشوند اما سفیانی آنان را از ارتکاب چنین عملی نهی میکند[۱۶]. امام باقر(ع) فرمود: پیش از قیام حضرت قائم(ع)، شیصبانی خروج میکند و شیعیان را به قتل میرساند. در پی او سفیانی قیام میکند و سپس حضرت مهدی(ع) ظهور خواهند کرد[۱۷]. امام باقر(ع) فرمود:.. سفیانی شخصی است که هرگز خداوند را عبادت ننموده است و مکه و مدینه را هیچ وقت ندیده است. او خونخواهی کشتگان خویش را میکشد و میگوید: خدایا من حاضرم به قیمت گرفتاری آتش جهنم، انتقام خود را بگیرم! در روایتی دیگر فرمود: سفیانی پسر هند جگرخوار از واذی یابس (سرزمین خشک و بیآب و علف) در سوریه قیام میکند و بر منبر دمشق مینشیند. سپس حضرت فرمود: هرگاه چنین حوادثی رخ داد، منتظر قیام جهانی حضرت مهدی(ع) باشید[۱۸].
- مرحوم سید بن طاووس در کتاب ملاحم خود روایت میکند: سفیانی از میان سرزمین سوریه قیام میکند، و در آن هنگام نشانهای را از آسمان خواهید دید. او کشتارهایی بیرحمانه و بزرگ را مرتکب میشود. او چهار ماه را در مصر به جنگ و کشتار سپری میکند و گروه بسیاری را اسیر میکند. بلایی بر سر اهالی مصر خواهد آمد که مردم تمنای مرگ میکنند. کسانی که از این جنگ جان سالم به در بردهاند یکسره به گریه و جزع مشغولند، زیرا هر کسی را که ببینی، یا فرزند از دست داده یا مورد بیحرمتی قرار گرفته و یا دار و ندارش به باد رفته است. لشکر سفیانی از طرف گروهی به فرماندهی مردی از خاندان بنیهاشم مورد هجوم قرار میگیرد. سفیانی از مصر به فرماندهی خود نامه مینویسد که به کوفه حمله کند و کوفه را با خاک یکسان کند. او نیز چنین میکند سپس لشکر را به مدینه گسیل میدارد و هر کسی که از بنیهاشم در مدینه به سر میبرد به قتل میرساند. حتی زنهای حامله نیز کشته میشوند و مردم همه به بیابانها و کوهها پناهنده خواهند شد. لشکر سفیانی در مدینه مرتکب جنایتهای فراوانی میشوند و خون همه جا را فراخواهد گرفت، تا جایی که جنگهای پیشین مدینه در مقابل این جنگ بسیار کوچک به نظر میرسد.
- آنها در مدینه قریش را از دم شمشیر میگذرانند و چهارصد نفر از انصار (غیر قریش را کشته، شکم زنها را پاره میکند و بچههایی که در شکم دارند به قتل میرساند. آنها مرد و زنی به نام محمد و فاطمه را در کنار درب مسجد النبی به دار میآویزند. سفیانی این کشتار را به خونخواهی لشکر خود، که به دست مردی هاشمی نسب کشته شدهاند، انجام میدهد. سپس سفیانی به همراه صد و هفتار هزار لشکر و ادوات جنگی خود وارد فلسطین میشود و در کنار دریاچه طبریه اردو میزنند. حضرت مهدی(ع) با لشکر خود به سوی او حرکت میکند. حضرت (برای غافلگیر کردن سفیانی) شبانه حرکت میکنند و در روز مخفی میشوند. ملائکه و حضرت جبرئیل نیز ایشان را در این جنگ یاری خواهند داد. در کنار دریاچه طبریه هر دو لشکر به هم میرسند. در آن هنگام غضب الهی بر سفیانی نازل میشود و مؤمنین خشمناک لشکر سفیانی را آماج تیرها قرار میدهند و پرندهها به کمک لشکریان حق آمده و کوهها نیز با سنگهای خود آنان را یاری میرسانند. ملائکه با فریادهای خود آنان را مدهوش و هلاک میکنند. در اندک زمانی لشکر باطل سفیانی به هلاکت میرسد و فقط سفیانی باقی میماند. حضرت هم او را دستگیر کرده و در ساحل دریاچه طبریه در کنار درختی سر از تنش جدا میکند. سپس حضرت به دمشق میرود و آنجا را به تصرف خود در میآورد[۱۹].
- در ابتدا سفیانی در میان مردم به عدالت رفتار میکند، تا جایی که مردم گمان میکنند هر چه درباره سنگدلی او گفته شده، دروغ بوده است. او به این روش ادامه میدهد تا زمانی که به مصر میرسد. آنگاه باطن پست او آشکار میشود و رحم از دلش برداشته شده و کشتار را شروع میکند. او هر کسی که نامی از نامهای شیعه داشته باشد به قتل میرساند. او به واسطه دشمنی سخت با آل رسول خدا، هر فرزندی که نامش محمد، علی، حسن، حسین، فاطمه، جعفر، موسی، زینب، خدیجه و رقیه باشد به قتل میرساند و بچههایی که چنین نامهایی دارند، در روغن جوشان میاندازد. او در کوفه نیز چنین جنایتی را مرتکب میشود و در شهر جولان میدهد. سفیانی زمانی که قیام حضرت مهدی(ع) را نزدیک میبیند، از ترس به سوریه باز میگردد و شروع به خوشگذرانی و قتل و غارت میکند...[۲۰]. از برخی روایات میتوان چنین فهمید که "سفیانی" لقبی است برای دستهای از طاغوتها که علیه امام زمان خود قیام مینمودهاند و آخرین سفیانی کسی است که با حضرت مهدی(ع) جنگ خواهد کرد.
- امام صادق(ع) فرمود: اهل بیت رسول خدا(ص) و خاندان ابوسفیان از دیرباز با هم بر سر دین دشمنی داشتند. سخن خدا از سوی ما مورد تصدیق قرار گرفت، اما آنان همواره آن را نمیپذیرفتند. از این روی ابوسفیان با حضرت محمد(ص)، معاویه با حضرت علی(ع) و یزید با امام حسین(ع) جنگیدند. در آخرالزمان نیز سفیانی (که مردی از فرزندان ابوسفیان و هند جگرخوار است) با حضرت قائم(ع) نبرد خواهد کرد[۲۱]. در روایتی دیگر نیز به ظهور سه سفیانی اشاره شده که سه مهدی با آنان جنگ خواهد کرد[۲۲]. شاید در این حدیث هم منظور از سه سفیانی معاویه و یزید و عثمان بن عنبسه (سفیانی آخرالزمان) باشد؛ زیرا امیرالمؤمنین(ع) با معاویه جنگید و امام حسین(ع) با یزید و سومین بار نیز حضرت قائم(ع) با سفیانی خواهد جنگید. با این توجیه دیگر "مهدی" لقبی برای هر سه امام خواهد بود. چون در روایتی حضرت فرمود: ما امامان دوازدهگانه، دوازده مهدی هستیم، یعنی هدایتگری خلق بر عهده تمام ما اهل بیت است. در این روایت میخوانیم که با خروج سفیانی سوم، مهدی سوم نیز قیام میکند و خداوند به دست این مهدی مؤمنین را نجات میدهد و تباهی را از بین میبرد و دین خود را از نو زنده میکند و بدعتها را نابود میکند و مردم در کمال عزت و قدرت از بهترین زندگی بهرهمند خواهند بود...
- عمار یاسر روایت میکند که سفیانی در کوفه، یاران اهل بیت(ع) را به قتل میرساند. حضرت مهدی(ع) شخصی به نام شعیب بن صالح را به پرچمداری لشکرش منصوب کرده و به جنگ با سفیانی برمی خیزد، در این جنگ سفیانی شکست میخورد. در روایتی شعیب بن صالح فرمانده و پرچمدار لشکر خراسانی معرفی شده است که با "سید هاشمی" به جنگ سفیانی رفته و او را شکست میدهند و سفیانی فرار میکند[۲۳].
- لشکر سفیانی در مسیر خود برای حمله به مکه، میان راه مکه و مدینه در سرزمینی به نام بیداء به زمین فرو میرود. تمام لشکر نابود میشود و فقط دو نفر باقی خواهند ماند. یکی نویددهنده است و دیگری ترساننده. صورت این دو نفر را خداوند به عقب سرشان برگردانده است. نوید دهنده نزد حضرت مهدی(ع) در مکه میآید و در مقابل حضرت ایستاده و میگوید: ای سرور من بشیر هستم، یکی از ملائکه به من دستور داد که به شما بپیوندم و شما را به هلاکت لشکر سفیانی بشارت دهم: حضرت به او میفرماید: داستان خود و برادرت را بازگو کن. او میگوید: من و برادرم در لشکر سفیانی به سر میبریدم و تمام شهرهای میان دمشق و بغداد را ویران ساختیم، کوفه و مدینه را نیز خراب نموده و منبر رسول خدا(ص) را شکستیم و نسبت به مسجد النبی(ص) بیادبی نمودیم. سپس از مسجد رسول خدا(ص) خارج شدیم و به سوی مکه روانه شدیم. ما لشکری سیصد هزار نفری بودیم و قصد داشتیم که کعبه را ویران نموده و اهل مکه را یکسره قتل عام کنیم؛ اما در سرزمین بیداء، میان مکه و مدینه، اتراق کرده بودیم که ناگاه صدایی شنیدیم که بانگ میزند: ای بیابان این گروه ستمپیشه را نابود کن. سپس یکباره زمین شکاف برداشت و همه لشکر را در خود فروبرد و از آن همه لشکر حتی یک زانوبند شتر هم باقی نماند، فقط من و برادرم زنده ماندیم که ملائکهای بر صورت ما زد و این گونه روی ما را به عقب برگرداند و به برادرم گفت: وای بر تو (ای نذیر!) به دمشق برو و سفیانی را خبر ده که خداوند سپاه او را نابود ساخت؛ به من نیز فرمود: ای بشیر نزد حضرت مهدی(ع) در مکه برو و نوید هلاکت لشکر سفیانی را به او بده و پیش او توبه کن، زیرا او توبه تو را قبول خواهد کرد. حضرت دست مبارک خود را بر چهره او قرار میدهد و صورت بشیر به حالت اولیه برمیگردد و او با حضرت بیعت کرده و همراه حضرت خواهد بود[۲۴].
- در حدیثی امام باقر(ع) به ابوحمزه ثمالی فرمود: به یقین سفیانی خروج خواهد کرد و قائم(ع) نیز قیام میکند. در ابتدای روز صدایی از آسمان شنیده میشود که میگوید: آگاه باشید! حق با علی و شیعیان علی است. به هنگام غروب نیز ابلیس ندا میکند و میگوید: آگاه باشید! حق با سفیانی و پیروان او میباشد. این ندا امتحانی سخت برای اهل باطل خواهد بود و آنان با شنیدن این ندا به شک خواهند افتاد. در روایت دیگری نظیر همین حدیث میفرماید: در پایان همان روز شیطان ندا میکند که حق با عثمان و عثمانیان است؛ این ندا را هر کسی به زبان خود دریافت خواهد کرد[۲۵]. در روایت دیگری ذکر شده که مدینه به دست لشکر سفیانی خواهد افتاد، او در این شهر جنایتهای فراوانی میکند. زنان آبستن را دستگیر کرده و شکم آنها را با شمشیر میشکافد و جنین آنها را نیز به قتل میرساند، مردم را با اره قطعه قطعه میکند و در دیگهای بزرگ میجوشاند، بسیاری از مردم کشته میشوند و گروه زیادی نیز به اسارت گرفته میشوند؛ قبر پیامبر(ص) و مکانی که گمان میرود قبر فاطمه زهرا(س) است را میشکافد و هر کسی که نام او محمد و فاطمه است به قتل میرساند و در مقابل مسجدالنبی به دار میآویزد. سپس دریای غضب الهی به جوشش میآید و آنان را به زمین فرو خواهد برد که تأویل این آیه است: ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ﴾[۲۶]. یعنی از زیر پای خودشان گرفته شده و به زمین فرو خواهند رفت[۲۷]. در حدیث دیگری خروج سفیانی را این گونه بیان میکند: سفیانی در منطقهای بیابانی از دمشق به سر میبرد که "وادی یابس" یعنی بیابان خشک نام دارد. او در خواب است و دوبار با صدای شخصی که به او دستور قیام میدهد، بیدار میشود. اما وقتی اطراف خود را مینگرد، شخصی را نمیبیند. در مرتبه سوم به او گفته میشود: برخیز و پشت درب خانهات را ببین. او برخاسته و به درب خانه میرود. گروهی را میبیند که بیرق (جنگ) فراهم کردهاند، به سفیانی میگویند: (قیام کن) ما یاران تو خواهیم بود. پرچم آنان به گونهای است که هر بینندهای را به ترس و فرار وامیدارد. سفیانی با سیصد و شصت نفر در دمشق قیام میکند.حاکم دمشق به مقابله با او برمیخیزد، اما وقتی بیرق جنگ او را میبیند، پا به فرار میگذارد. پس از گذشت یک ماه تعداد یاران سفیانی به سی هزار نفر میرسد و اکثراً از خویشاوندان مادری او هستند. نشانه قیام سفیانی این است که روستایی به نام "حرستا" در زمین فرو خواهد رفت و دیوار غربی مسجد دمشق فرو میریزد. در پی قیام سفیانی، سه گروه دیگر نیز دست به شورش میزنند. گروهی به فرماندهی أبقع از مصر و گروهی به سرکردگی أصهب از عربستان و گروهی نیز از سوی غرب به فرماندهی مردی به نام أعرج که از قبیله "کنده" است. میان این چهار گروه یک سال جنگ ادامه پیدا خواهد کرد.سفیانی أبقع و أصهب را شکست داده و از میدان به در میکند، ولی أعرج کندی به جنگ پراکنده در مناطق مختلف ادامه میدهد و در طول پیشروی خود، مردها را میکشد و زنان را به اسارت میگیرد. أعرج در نهایت به عربستان میرود و سفیانی در منطقه قیس با او به نبرد میپردازد و وی را شکست میدهد و تمام اموالی را که به غنیمت گرفته است از او ستانده و تصاحب میکند. سپس سفیانی به جنگ با ترکها میرود و آنان را نیز شکست میدهد و پس از آن به چپاول و فساد مشغول خواهد بود. او به بغداد نیز حمله خواهد کرد و بسیاری از مردم بغداد را نیز به قتل خواهد رساند. سپس مردی از ماوراءالنهر و آسیای میانه به پامیخیزد که "حارث" نام دارد. پیشاپیش لشکر او مردی است به نام منصور که زمینه ظهور حضرت مهدی(ع) را فراهم میکند. بر مؤمنین واجب است که او را یاری کنند. در حدیث دیگری حذیفه از رسول خدا(ص) به روایت میکند که سفیانی دو لشکر را آماده کرده و به سوی بغداد و مدینه گسیل میدارد. در بغداد لشکر سفیانی سه هزار نفر را کشته و بیحرمتیهای فراوان مرتکب میشوند و سیصد نفر از مردان بنیالعباس را به قتل خواهد رساند و سپس به سوی شام باز میگردند؛ اما در میان راه لشکری از مؤمنینِ کوفه به تعقیب ایشان میپردازند، پس از دو شب آنان به لشکر سفیانی میرسند و همه را تار و مار میکنند، به گونهای که هیچ یک از آنان باقی نخواهد ماند تا خبر را به سفیانی برساند[۲۸].
- امام صادق(ع) به سدیر صیرفی فرمود: در شام سه گروه دست به شورش میزنند. سردمدار این سه گروه حسینی، اموی و قیس خواهد بود. سپس سفیانی قیام کرده و همه آنان را تار و مار میکند و به کلی نابودشان میسازد[۲۹]. امام باقر(ع) فرمود: زمانی که دیدید خورشید از موقع ظهر تا هنگام عصر از جابجایی بازایستاد و مردی تا سینه در میان قرص خورشید هویدا شد و خود را به طور کامل معرفی نمود، پس زمان نابودی سفیانی و پیروان او و بنیامیه فرارسیده است[۳۰]. در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده: زمانی که زوراء (بغداد) دوباره پایتخت شود و حکومتی با مجلس شورا و رأی اکثریت در آن تشکیل شود، سفیانی قیام خواهد کرد. او نه ماه به جنگ و کشتار میپردازد، جنگهای او عذابی سخت برای مردم خواهد بود. مصر، زوراء (بغداد)، کوفه و واسط[۳۱] از جنگهای او آسیبهای جدی خواهند دید. واسط را با خاک یکسان خواهد کرد و هیچ کسی را زنده باقی نخواهد گذاشت. قحطی بر مردم مسلط شده و غذا نایاب میشود. بارش باران کم شده و گیاهان نیز خشک میشوند و نمیرویند. سپس حضرت مهدی(ع) با بیرق هدایت برای راهنمایی بشر (به سوی سعادت و نجات) قیام خواهد کرد[۳۲]. لشکر حضرت مهدی(ع) در پیشرویهای خود به سوی فلسطین میروند. جایی که سفیانی و لشکر او اردو زدهاند. در پی مذاکرهای که بین سفیانی و حضرت مهدی(ع) رخ میدهد، سفیانی محکوم شده و ناچار به پذیرش حق میشود و توبه نموده و با حضرت بیعت میکند. اما به وسوسه سران سپاه خود دوباره پیمانشکنی میکند و به جنگ با حضرت برمیخیزد و همین جنگ منجر به شکست او و سپاهیانش شده و سفیانی در این جنگ کشته میشود و به دار آویخته میشود[۳۳].
- ظهور حضرت صحنه آزمایشهای گوناگون برای افراد است. زمانی که حق و باطل آشکار میشوند، و موقع جدایی این دو گروه فرامی رسد، افراد زیادی باطن مخفی خود را آشکار میکنند، گروهی ظاهرِ منافقگونه خود را کنار میگذارند و کفر درونی خود را آشکار میکنند و گروهی نیز با دیدن نور هدایت، دست از ظلمت شسته و به سوی روشنایی خواهند آمد. زمانی که دو لشکر سفیانی و لشکر حضرت مهدی(ع) روبروی هم قرار میگیرند برخی از یاران حضرت مهدی(ع) که به صورت ظاهری به حضرت ایمان آورده بودند و در لشکر آن حضرت به سر میبردند، دست از ایمان شسته و به لشکر سفیانی ملحق میشوند. گروهی از سپاه سفیانی نیز با دیدن امام مهدی(ع)، به نور هدایت ایشان، دیده بصیرتشان بنا شده و به لشکر حق ملحق میشوند. این روز را در روایات روز "إبدال" یعنی روز تبدیل شدن گروهی از حق به باطل و از باطل به حق نامگذاری شده است[۳۴][۳۵].
پانویس
- ↑ «إِنَّ أَمْرَ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ»؛ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۲۰۴.
- ↑ «يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ وَحْشُ الْوَجْهِ ضَخْمُ الْهَامَةِ بِوَجْهِهِ أَثَرُ جُدَرِيٍّ إِذَا رَأَيْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ اسْمُهُ عُثْمَانُ وَ أَبُوهُ عَنْبَسَةُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ»؛ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۲۰۵.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۲۲۴.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، صص ۳۶۵ ـ ۳۴۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، صص ۲۲۲ ـ ۲۱۷.
- ↑ ر.ک: شعیب بن صالح.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۴۹ و بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۲۰۵.
- ↑ همان. البته در بعضی روایات از نه ماه و سیزده ماه نیز یاد شده است.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۰.
- ↑ غیبت نعمانی: ص ۳۰۰.
- ↑ غیبت طوسی: ص ۲۷۳.
- ↑ غیبت نعمانی: ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲.
- ↑ قرقیسا شهری است در نزدیکی فرات. ر.ک: قرقیسا.
- ↑ غیبت نعمانی: ص ۲۷۹، ۲۳۱ و بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۵۱. ر.ک: قرقیسا، خراسان.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۱۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۲۵۰.
- ↑ غیبت نعمانی: ص ۳۰۶.
- ↑ ملاحم: ص ۵۰ ـ ۴۵ و ۱۵۰.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۵۸.
- ↑ بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۱.
- ↑ همان.
- ↑ الزام الناصب: ج ۲، ص ۲۵۹.
- ↑ کمال الدین: ج ۲، ص ۵۲ و غیبت طوسی: ص ۲۶۶.
- ↑ «و کاش آنگاه را میدیدی که هراسان شده باشند، دیگر (راه) گریزی نیست و از جایی نزدیک فرو گرفته میشوند» سوره سبأ، آیه ۵۱.
- ↑ سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۳۶۳.
- ↑ همان.
- ↑ نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۲.
- ↑ اثبات الهداة: ج ۳، ص ۷۳۲.
- ↑ یکی از استانهای مرکزی عراق است.
- ↑ ملاحم: ص ۱۳۴.
- ↑ موعود نامه: ص ۲۹۵ و معجم احادیث الامام مهدی(ع): ج ۲، ص ۳۱۶.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۲۲۴.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۳۵۴.