بحث:علی بن ابی طالب: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابیطالب') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''علی:''' به معنای بلند، والا، بلند مرتبه. [[علی]] و اعلی از [[نامهای خداوند]] است که در [[قرآن]] هم فراوان به کار رفته است. وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[دنیا]] آمد، [[جبرئیل]] از سوی [[خدا]] نازل شد و [[پیام]] آورد که نام این [[فرزند]] را "[[علی]]" بگذارید، این [[علی]] از [[نام خدا]] که [[علی]] است، مشتق شده است. این نام نزد [[شیعه]] از محبوبترین نامهاست و به حسابِ ابجد، شماره آن "۱۱۱" میشود. [[علی]] از ریشه "عُلو" به معنای بلندی و [[برتری]] و [[غلبه]] است و کلماتی همچون: متعالی، [[عالی]]، [[علوی]]، معلا، تعالی همه از این واژه مشتق شدهاند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. | '''علی:''' به معنای بلند، والا، بلند مرتبه. [[علی]] و اعلی از [[نامهای خداوند]] است که در [[قرآن]] هم فراوان به کار رفته است. وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[دنیا]] آمد، [[جبرئیل]] از سوی [[خدا]] نازل شد و [[پیام]] آورد که نام این [[فرزند]] را "[[علی]]" بگذارید، این [[علی]] از [[نام خدا]] که [[علی]] است، مشتق شده است. این نام نزد [[شیعه]] از محبوبترین نامهاست و به حسابِ ابجد، شماره آن "۱۱۱" میشود. [[علی]] از ریشه "عُلو" به معنای بلندی و [[برتری]] و [[غلبه]] است و کلماتی همچون: متعالی، [[عالی]]، [[علوی]]، معلا، تعالی همه از این واژه مشتق شدهاند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۲: | ||
'''نامگذاری''': بعد از ولادت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نامگذاری آن [[حضرت]] ابتدا مادرش "اسد" نام [[پدر]] خود را مطرح کرد اما این اسم مورد قبول [[ابوطالب]] قرار نگرفت و سر به سوی [[آسمان]] کرده و از [[خداوند تعالی]] در خواست نام برای فرزندش نمود:{{عربی|يَا رَبِّ رَبَّ الْغَسَقِ الدُّجِيِّ وَ الْقَمَرِ الْمُنْبَلِجِ الْمُضِيِّ بَيِّنْ لَنَا مِنْ حُكْمِكَ الْمَقْضِيِّ مَا ذَا تَرَى لِي فِي اسْمِ ذَا الصَّبِيِّ}} | '''نامگذاری''': بعد از ولادت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نامگذاری آن [[حضرت]] ابتدا مادرش "اسد" نام [[پدر]] خود را مطرح کرد اما این اسم مورد قبول [[ابوطالب]] قرار نگرفت و سر به سوی [[آسمان]] کرده و از [[خداوند تعالی]] در خواست نام برای فرزندش نمود:{{عربی|يَا رَبِّ رَبَّ الْغَسَقِ الدُّجِيِّ وَ الْقَمَرِ الْمُنْبَلِجِ الْمُضِيِّ بَيِّنْ لَنَا مِنْ حُكْمِكَ الْمَقْضِيِّ مَا ذَا تَرَى لِي فِي اسْمِ ذَا الصَّبِيِّ}} | ||
بعد از مدت زمان اندکی پاسخ آمد: {{متن حدیث|خُصِّصْتُمَا بِالْوَلَدِ الزَّكِيِّ و الطَّاهِرِ الْمُنْتَخَبِ الرَّضِیِّ فَاسْمُهُ مِنْ شَامِخٍ عَلِیٍّ عَلِیٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِیِّ}}<ref>ر.ک: قندوزی حنفی در ینابیع المودة، ج۲، ص ۳۰۵ و ابن صباغ المالکی در الفصول المهمة ج۱، ص ۱۷۳ و إحقاق الحق، الشوشتری ج۷، ص ۴۹۱ و مناقب آل أبی طالب{{عم}} ( | بعد از مدت زمان اندکی پاسخ آمد: {{متن حدیث|خُصِّصْتُمَا بِالْوَلَدِ الزَّكِيِّ و الطَّاهِرِ الْمُنْتَخَبِ الرَّضِیِّ فَاسْمُهُ مِنْ شَامِخٍ عَلِیٍّ عَلِیٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِیِّ}}<ref>ر.ک: قندوزی حنفی در ینابیع المودة، ج۲، ص ۳۰۵ و ابن صباغ المالکی در الفصول المهمة ج۱، ص ۱۷۳ و إحقاق الحق، الشوشتری ج۷، ص ۴۹۱ و مناقب آل أبی طالب{{عم}} (لابنشهرآشوب) ج۲، ص ۱۷۴ و الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص ۵۶. بحار، ج ۳۵، ص ۱۰۲.</ref> | ||
[[کنیه]] مشهور آن [[حضرت]] "[[ابوالحسن]]" است و کنیههای دیگری نیز دارد مانند "[[ابوالحسین]]" و "[[ابوالسبطین]]" و "[[ابوالریحانتین]]" و [[کنیه]] "[[ابوتراب]]" را [[رسول خدا]]{{صل}} هنگامی که وی را در [[سجده]] روی [[خاک]] مشاهده کردند و به آن جناب اعطاء کرد<ref>الفصل الثانی فی ذکر أسمائه و ألقابه{{ع}} طبرسی، فضل بن حسن، أعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، ص ۱۵۴ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. | [[کنیه]] مشهور آن [[حضرت]] "[[ابوالحسن]]" است و کنیههای دیگری نیز دارد مانند "[[ابوالحسین]]" و "[[ابوالسبطین]]" و "[[ابوالریحانتین]]" و [[کنیه]] "[[ابوتراب]]" را [[رسول خدا]]{{صل}} هنگامی که وی را در [[سجده]] روی [[خاک]] مشاهده کردند و به آن جناب اعطاء کرد<ref>الفصل الثانی فی ذکر أسمائه و ألقابه{{ع}} طبرسی، فضل بن حسن، أعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، ص ۱۵۴ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۳: | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۶
علی: به معنای بلند، والا، بلند مرتبه. علی و اعلی از نامهای خداوند است که در قرآن هم فراوان به کار رفته است. وقتی امیرالمؤمنین(ع) به دنیا آمد، جبرئیل از سوی خدا نازل شد و پیام آورد که نام این فرزند را "علی" بگذارید، این علی از نام خدا که علی است، مشتق شده است. این نام نزد شیعه از محبوبترین نامهاست و به حسابِ ابجد، شماره آن "۱۱۱" میشود. علی از ریشه "عُلو" به معنای بلندی و برتری و غلبه است و کلماتی همچون: متعالی، عالی، علوی، معلا، تعالی همه از این واژه مشتق شدهاند[۱].
سرگذشت زندگی امام علی
- علی بن ابی طالب(ع)، امام نخست شیعه و وصی پیامبر اسلام(ص)، در روز ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل (۱۰ سال پیش از بعثت) در مکّه و درون کعبه به دنیا آمد. پدرش ابو طالب، از چهرههای بانفوذ و محبوب بنی هاشم و مادرش فاطمه بنت اسد بود. دوران کودکی را در کنار حضرت محمّد(ص) گذراند. وقتی پیامبر خدا به نبوت مبعوث شد، نخستین مردی بود که به او ایمان آورد و در روزی که پیامبر(ص) مأمور شد دعوت خود را نسبت به خویشاوندان علنی کند، ایمان خود را به پیامبر اظهار کرد، پیامبر هم او را وصیّ و جانشین خود خواند. سالهای نخست دوران مکّه را در کنار رسول خدا(ص) بود و هنگامی که پیامبر میخواست به مدینه هجرت کند، در شب توطئه قریش برای کشتن پیامبر، در بستر آن حضرت خوابید. علی(ع) هم چند روز پس از پیامبر اسلام، به مدینه هجرت کرد. در نبرد بدر، شرکت داشت، در سال دوم هجرت، با دختر پیامبر، فاطمه(ع) ازدواج کرد. ثمرۀ این ازدواج چهار فرزند بود: حسن، حسین، زینب و ام کلثوم(ع). توطئههای کفار آغاز شد و علی(ع) در کنار پیامبر، به دفاع از اسلام و مبارزه با مشرکان و منافقان پرداخت و در غزواتی چون بدر، احد، خیبر، خندق، حنین،... حماسهها آفرید و ذو الفقار او صف دشمنان را میشکافت و کفار کینتوز را به هلاکت میرساند. در آخرین سال عمر پیامبر، وقتی که حضرت رسول از واپسین حجّ خویش که حجة الوداع نام دارد برمیگشت، در منطقۀ غدیر خم، پس از خطبهای طولانی در حضور نزدیک به صد و پنجاه هزار نفر، علی(ع) را به جانشینی خود تعیین کرد و جملۀ تاریخی خویش (« مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه») را فرمود، همه با علی(ع) بیعت کردند. و ماه پس از این واقعه، رسول خدا(ص) وفات نمود، امّا گروهی از مردم به دنبال توطئهای در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کردند و علی(ع) را از خلافت کنار زدند. با آنکه امیر المؤمنین، خود را از همه سزاوارتر برای خلافت میدانست و این حق شرعی او بود، به خاطر مصلحت اسلام و حفظ وحدت، با حاکمان به منازعه برنخاست و ۲۵ سال دوران سه خلیفه را با تلخکامی و مظلومیّت تحمّل کرد. پس از کشته شدن عثمان، مردم دور آن حضرت جمع شدند و با اصرار بر او قبولاندند که خلافت را برعهده بگیرد. با او بیعت کردند و وی خلافت را عهدهدار شد. دنیاطلبان و کینتوزان، خون عثمان را بهانه قرار دادند و بر ضدّ حکومت علوی آشوب به راه انداختند. پیمان شکستند و به نزاع پرداختند. این بود که سه جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان پیشآمد و علی(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگید. حکومت علی(ع) حکومت عدالت و قسط و حق بود و این بر خیلی از امتیازخواهان گران بود و تحمّل عدل علوی را نداشتند. معاویه دسیسههای گوناگونی تدارک دید و علاوه بر جنگ صفین، شورشها و فتنههای زیادی را به راه انداخت. گروهی که از سپاه خود او جدا شده و بنای ناسازگاری نهادند عامل بروز جنگ نهروان شدند و اغلب آنان در آن جنگ کشته شدند. در نهایت، در ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری، امیر المؤمنین به دست یکی از همان خوارج که جان سالم به در برده بود، به نام ابن ملجم ضربت خورد و در ۲۱ رمضان به شهادت رسید. امام علی(ع) هنگام شهادت ۶۳ سال داشت و مدّت نزدیک به ۵ سال حکومت کرد و شهید عدالت خویش گشت. پس از شهادت، پیکر او را در بیرون کوفه در محلّی به نام غریّ دفن کردند. جای قبر او تا سالها پنهان بود. اکنون در شهر نجف از شهرهای عراق، مرقد نورانی او جلوهگاه محبّت و ولایت و عدالت است و زیارتگاه عاشقان مولی[۲].
شمایل علی
فضایل علی
علی از زبان علی
علی در نگاه دیگران
مکتب فکری علی
سیره امام علی
جاذبه و دافعه علی
یاران علی
مخالفان علی
مظلومیت علی
علی در آثار هنری
- هنرمندان مؤمن و متعهد، عشق خود را به امام علی(ع) به صورتهای گوناگون ابراز کردهاند. در آثار معماری، کتیبهها و کاشیکاریهای مدارس و مساجد، خوشنویسیها و مرقّعات، تابلوهای نقاشی فراوان میتوان به نام "علی" یا احادیث کوتاه دربارۀ او یا احادیثی که نام "علی"(ع) دارد برخورد. حتّی گاهی هنرمندان شیعه بهطور ظریف و دقیق غیرآشکار، نام "علی"(ع) را در بناهای عظیمی که در عصر سلطۀ سلاطین غیرشیعه ساخته شده گنجاندهاند تا تعهّد ولایی خود را نشان دهند. این نام، زیبایی و جلوه و انعطافپذیری خاصّی دارد که به خوبی قابل نقشآفرینی در کتیبهها و خوشنویسیها و تذهیبها و هنرهای ظریف است [۳].
- حدیث معروف « أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» در کاشیکاریها و خطوط کتیبۀ سردر مدارس دینی در شهرهای مختلف مشهود است. در موزههای مختلف، آثار هنری زیبایی که با استفاده از همین نام و احادیث مربوط به آن پدید آمده، یافت میشود[۴] قلمرو شعر، ادبیات داستانی، تآترها، تعزیهها و حتّی فیلم و سریالهایی که با عشق مولا و ترسیم شخصیت او ساخته شده، گویای این واقعیّت است. ناگفته نماند که جایگاه علی(ع) در هنر و سخنان او در زمینۀ شعر، کلام و بلاغت، خطّ، همچنین خطابهها و کلمات قصار و نهج البلاغۀ او جلوۀ دیگری از ارتباط صاحب این نام مقدّس با هنر است[۵] [۶].
علی در فرهنگ عامیانه
- محبت علی(ع) از عمیقترین و فراگیرترین محبّتها در دل انسانها بوده و خواهد بود. جایگاه خاصّ او نزد شیفتگان، همۀ اقشار را دربر میگیرد. ازاینرو در فرهنگ مردم و فولکلور و آیینهای شفاهی و سنتهای مردمی و مراسمی که در خانهها، خانوادهها، جشنها، سوگها، تولّدها، مرگومیرها و برخوردها، برگزار میشود، همچنین در مراسم و مناسبتهای مختلف در طول سال، در قصّهها، افسانهها، ترانههای عامیانه، نمایشهای بومی و محلّی، تکیهکلامها، نام و یاد علی(ع) مطرح است.[۷] ذکر "ناد علی" ( نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِب) در مواقع نیاز و حاجت و دشواری و گرفتاری رواج دارد. در ماتم و حمل جنازه، از علی یاد میشود، هنگام قسم خوردن به "مرتضی علی" سوگند میخورند.
- در باور عوام، رنگینکمان را شمشیر حضرت علی(ع) میدانند، در بسیاری جاها ردّپای علی(ع) یا جای پای اسب او دلدل را به عنوان "قدمگاه" مقدس میشمرند. در مواقع مختلف، کشتیگیران، ورزشکاران باستانی، درویشان و صوفیان، پهلوانان و زورخانهچیان، از آن حضرت استمداد میجویند و یاد میکنند. این معتقدات، در شکلگیری فرهنگ پهلوانی در عصر مغول نقش ایفا میکرده است. آیین فتوّت و جوانمردی با نام آن پیشوا گره خورده است و باستانیکاران هنگام ورود به زورخانه، "یا علی" میگویند و هنگام ورزش، مدح علی میخوانند، قوّالان و پردهخوانان به شمایل و تصاویر حضرت علی(ع) عشق میورزند و احترام میکنند. ذو الفقار در این فرهنگ، سمبل سلاح حق بر ضدّ باطل است. در بسیاری نامها "علی" پسوند قرار میگیرد (شیر علی، زلف علی، چراغعلی، عبد العلی، فقیر علی، مجذوب علی، غلامعلی و...) حتی در منطقۀ لرستان که فرهنگی آمیخته از عشق به طبیعت و روح تشیّع و خصلت مردانگی و سلحشوری دارند، تعابیری همچون گرگ علی و ببر علی هم دیده میشود. کوچۀ علی چپ، علی سیاه، سفرۀ علی، علیآباد و... نیز بخشی از این تعابیر عامیانه است. گاهی برای خداحافظی از کلمۀ "یا علی"، یا "علی یارت" یا اگر علی ساربان است میداند شتر را کجا بخواباند یا ببرد، گوشههای دیگری از این فرهنگ است. از دید دیگر، اعتقادات شیعی و باورها و گرایشهای پیروان امیر المؤمنین(ع) به نحوی در کارهای هنری، معماری ابنیه و آثار تاریخی، نقاشیها و تذهیبها، سنّتهای مردمی و بومی انعکاس یافته است.[۸][۹].
علی بن ابی طالب در معارف و عقاید ۵
امیرالمؤمنین علی(ع) سال سی عام الفیل یعنی ده سال قبل از بعثت و ۲۳ سال قبل از هجرت رسول خدا(ص) در مکه متولد شد[۱۰].
شخصیت خانوادگی
درباره نسب شریف امیرالمؤمنین(ع) گفتهاند: «هُوَ أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ»[۱۱]. والدین او هر دو از نسل هاشم بن عبد مناف جد اعلای رسول خدا(ص) هستند. پدر بزرگوارش ابوطالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، سید البطحاء از بنی هاشم، اشرف فامیلهای قریش و کفیل در دوران کودکی و حامی رسول خدا(ص) در روزهای سخت و بییاوری آغاز بعثت است[۱۲]. در روزی که عبدالمطلب جد پیامبر در گذشت، آن حضرت(ص) هشت سال تمام داشت از آن روز تا چهل و دو سال بعد، ابوطالب حراست و حفاظت و حمایت پیامبر را- در سفر و حضر- برعهده گرفت و با عشق و علاقه بینظیری در راه هدف مقدس پیامبر(ص) که گسترش آیین یکتاپرستی بود فداکاری کرد[۱۳]. مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بانوی کریمهای است که مدال افتخار پرستاری از رسول خدا(ص) در دوران کودکی آن حضرت(ص) را داشت تا جایی که پیامبر اکرم(ص) درباره او فرمودند: «کانت امی بعد امی التی ولدتنی». همراهی او با رسول خدا(ص) در هجرت و تا پایان عمرش در منابع تاریخی و حدیثی ثبت شده است و سرانجام هم آن حضرت(ص) وی را در پیراهن خود کفن کرده و بر او نماز خواند و با دست مبارک خود در قبر گذاشت[۱۴].[۱۵] نامگذاری: بعد از ولادت امیرالمؤمنین(ع) برای نامگذاری آن حضرت ابتدا مادرش "اسد" نام پدر خود را مطرح کرد اما این اسم مورد قبول ابوطالب قرار نگرفت و سر به سوی آسمان کرده و از خداوند تعالی در خواست نام برای فرزندش نمود:يَا رَبِّ رَبَّ الْغَسَقِ الدُّجِيِّ وَ الْقَمَرِ الْمُنْبَلِجِ الْمُضِيِّ بَيِّنْ لَنَا مِنْ حُكْمِكَ الْمَقْضِيِّ مَا ذَا تَرَى لِي فِي اسْمِ ذَا الصَّبِيِّ
بعد از مدت زمان اندکی پاسخ آمد: «خُصِّصْتُمَا بِالْوَلَدِ الزَّكِيِّ و الطَّاهِرِ الْمُنْتَخَبِ الرَّضِیِّ فَاسْمُهُ مِنْ شَامِخٍ عَلِیٍّ عَلِیٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِیِّ»[۱۶]
کنیه مشهور آن حضرت "ابوالحسن" است و کنیههای دیگری نیز دارد مانند "ابوالحسین" و "ابوالسبطین" و "ابوالریحانتین" و کنیه "ابوتراب" را رسول خدا(ص) هنگامی که وی را در سجده روی خاک مشاهده کردند و به آن جناب اعطاء کرد[۱۷].[۱۸].
القاب: یکی از القاب خاصه آن جناب "امیرالمؤمنین" بود. این لقب را حضرت رسول(ص) به آن حضرت دادند و فرمودند: به علی بن ابی طالب به عنوان "امیرالمؤمنین" سلام کنید. در مذهب شیعه اطلاق این عنوان به هیچ یک از ائمه تجویز نشده است زیرا که این عنوان مخصوص علی(ع) میباشد[۱۹]. امیرالمؤمنین(ع) از طرف حضرت رسول(ص) به القاب و عناوین دیگری نیز ملقب بوده مانند: سید المسلمین، امام المتقین، قائد الغر المحجلین، سید الأوصیاء، سید العرب، اخو رسول الله، وزیر وصی، خلیفه رسول الله، مرتضی، یعسوب المؤمنین و صهر رسول الله[۲۰].[۲۱].
دوران زندگی امیرالمؤمنین(ع)
زندگی امیرالمؤمنین(ع) را به یک ملاحظه میتوان به سه گروه تقسیم کرد: از ولادت تا بعثت، از بعثت تارحلت رسول خدا(ص) و ازرحلت رسول خدا تا شهادت امیرالمؤمنین(ع).
دوره اول: از ولادت تا بعثت پیامبر(ص) کودکی علی در دامان رسول خدا(ص): امیرالمؤمنین(ع) از همان آغاز کودکی در دامان رسول خدا(ص) پرورش یافت. جناب فاطمه بنت اسد میگوید: علی را به دنیا آوردم در حالی که رسول خدا(ص) سی ساله بود او علی را بسیار دوست میداشت و به من میگفت: گهواره علی را نزدیک محل خواب من قرار بده. بیشتر کارهای مربوط به تربیت او را به عهده داشت؛ او را شستوشو میداد، به او شیر میخورانید و او را در آغوش میگرفت و میفرمود: «هَذَا أَخِي وَ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ وَصِيِّي وَ زَوْجُ كَرِيمَتِي وَ ذُخْرِي وَ كَهْفِي وَ صِهْرِي وَ أَمِينِي عَلَى وَصِيَّتِي وَ خَلِيفَتِي»[۲۲]. امیرالمؤمنین(ع) در این باره میگوید: او مرا در دامن خویش پرورش داد. من کودک بودم که او مرا در آغوش خود میفشرد و در استراحتگاه مخصوص خویش جای میداد. بدنش را به بدنم میچسباند و بوی پاکیزه خود را شامه من رسانید و من استشمام میکردم غذا را میجوید و در دهانم میگذاشت[۲۳].[۲۴].
علی(ع) در مکتب تربیتی رسول خدا(ص): زمانی که قریش در سختی معیشت بودند روزی رسول خدا(ص) به عباس عموی خود که وضعیت مالی خوبی داشت فرمود: برادرت ابوطالب عائله زیادی دارد، برای کم کردن فشار و سختی زندگی هر یک از ما فرزندی از فرزندان او را تحت کفالت خود قرار دهیم. ابوطالب با این پیشنهاد آنان موافقت کرد و رسول خدا(ص) علی(ع) و عباس جعفر را با خود به خانه بردند و علی(ع) تا زمان بعثت رسول خدا(ص) درخانه آن حضرت بود[۲۵]. محبت پدری رسول خدا(ص) نسبت به علی(ع) به قدری زیاد است که او را محبوبترین فرزندان خود میدانست. فضل بن عباس میگوید: از پدرم پرسیدم: رسول خدا(ص) کدام یک از فرزندانش را بیشتر دوست میداشت؟ در پاسخ گفت: علی بن ابی طالب را. به او گفتم: من از فرزندان رسول خدا سوال کردم. در جواب گفت: علی نزد پیامبر محبوبتر از تمام فرزندانش بود و مهربانی و رأفت رسول خدا با علی بیشتر از مهربانی او با فرزندان خودش بود علی هیچگاه از پیامبر جدا نشد مگر در سفری که با خدیجه به مسافرت رفته بود. هیچ پدری نیافتم که به فرزندش آنگونه که پیامبر به علی خیرخواهی میکرد، خیرخواهی کند و هیچ فرزندی را نیافتم که آنگونه که علی از پیامبر اطاعت میکرد از پدرش تبعیت کند[۲۶].[۲۷].
امیرالمؤمنین درباره پیروی محض و کسب ادب و اخلاق والای انسانی از رسول خدا(ص) میفرماید: «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ»[۲۸]. عبارت «أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ» کنایه از شدت ملازمت و همراهی علی(ع) با رسول خدا(ص) است. در سخن دیگر میفرماید: «وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ »[۲۹].[۳۰].
دوره دوم: از بعثت تا وفات رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین از بعثت رسول خدا(ص) تا وفات آن حضرت لحظهای ملازمت و همراهی و تبعیت محض از آن حضرت را رها نکرد. سبقت در ایمان: عبدالله بن مسعود در ضمن اولین خاطره خود از رسول خدا(ص) و ماجرای ورود رسول خدا با همراهی خدیجه کبرا و علی(ع) به مسجد الحرام و عبادت آن حضرت و تبعیت آن دو میگوید: از عباس درباره آنان و آیین جدیدشان سوال کردم. او در پاسخ گفت: او را نمیشناسید. او محمد بن عبدالله پسر برادرم است و آن پسر علی بن ابیطالب است و آن زن خدیجه همسر محمد است به خدا سوگند در روی زمین هیچکس را نمیشناسیم که خدا را بر اساس این دین عبادت کند مگر این سه نفر[۳۱]. خود امیرالمؤمنین درباره همراهی با رسول الله(ص) میفرماید: او در هر سال مدتی را در مجاورت غارحرا به سر میبرد و به عبادت خدا میپرداخت من او را میدیدم و کسی دیگر او را نمیدید و از برنامه عبادت او خبر نداشت و هنگامی که آن حضرت به نبوت مبعوث شد در آن روز خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد، جز خانه پیامبر نبود تنها او و خدیجه در آن بودند و من نفر سوم بودم. من نور وحی و رسالت را مییدم و بوی نبوت را استشمام میکردم. من صدای ناله شیطان را در غار نزول وحی بر آن حضرت شنیدم و گفتم ای رسول خدا این ناله از کیست و برای چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است، زیرا از اینکه پیرویاش کنند مأیوس شده است. سپس پیامبر(ص) به من فرمود: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ»[۳۲]. آن حضرت به سبقت در ایمان و هجرت در راه خدا فرموده: «فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ»[۳۳].[۳۴].
استقامت و فداکاری درراه اسلام: امیرالمؤمنین(ع) فداکاری و جانبازی در راه رسول خدا(ص) را به اوج رسانده و در این مسیر هیچ یک از اصحاب به او نمیرسند و هرگز به ذهن آنان نیز خطور نمیکند که با او هماوردی نمایند. در این زمینه خود امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: یاران راز دار محمد(ص) به خوبی میدانند که من هرگز به معارضه با احکام و دستورات خدا و پیامبرش برنخاستم بلکه گوش به فرمان بودم. من با جان خود در صحنههای نبردی که شجاعان فرار میکردند و گامهایشان به عقب برمیگشت او را یاری کردم این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام نموده است[۳۵]. وداع با رسول خدا(ص): همراهی و مصاحبت همراه با شدت محبت و تبعیت تا آخر عمر رسول خدا(ص) ادامه داشت تا جایی که رسول خدا(ص) در آغوش علی(ع) به ملکوت اعلی پیوست. امیرالمؤمنین(ع) ماجرای رحلت رسول الله را اینگونه بیان میکند: رسول خدا در حالی که سرش بر سینهام قرار داشت قبض روح گردید جانش در دستم جریان پیدا کرد آن را بر چهرهام کشیدم. من متصدی غسل آن حضرت بودم و فرشتگان مرا یاری میکردند گروهی از فرشتگان به زمین میآمدند و گروهی به آسمان میرفتند. گوش من از صدای آنان که بر حضرت نماز میخواندند خالی نمیشد تا آنگاه که او را در آرامگاهش به خاک سپردم. و در پایان میفرماید: «فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً»[۳۶].[۳۷].
دوره سوم: از وفات رسول خدا(ص) تا شهادت علی(ع) این دوره را میتوان به دو عصر خلفای ثلاث و عصر خلافت امیرالمؤمنین(ع) تقسیم کرد: عصر خلفای ثلاث: در این دوره نسبتا طولانی علی(ع) هر چند قدرت و حکومت نداشت، اما این هرگز به معنای انزوا و گوشهگیری از جامعه اسلامی نبود بلکه در این دوران خدمات بسیار ارزندهای را به امت اسلامی ارائه کرد. امام امیرالمؤمنین(ع) به خاطر نرسیدن به حکومت و قدرت دست از یاری اسلام و مسلمانان برنداشت[۳۸].[۳۹].
به صورت خلاصه به برخی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی امیرالمؤمنین(ع) در عصر خلفا اشاره میکنیم:
الف- دفاع از حریم عقاید در اصول اسلام در برابر تهاجمات علمی یهود و نصارا و پاسخگویی به سؤالات و دفع شبهات آنان[۴۰].
ب- هدایت و راهنمایی دستگاه خلافت در مسائل دشوار، به ویژه امور قضایی[۴۱].
ج- انجام خدمات اجتماعی مانند: انفاق به فقرا و یتیمان و آزاد کردن بردگان از مالی که با دسترنج خود کسب کرده بود و این سیره علی(ع) از زمان رسول خدا(ص) بوده و امام صادق(ع) میفرماید: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ»[۴۲]. درختکاری و حفر قنات: یکی از مشاغل علی(ع) در عصر رسالت و پس از آن، کشاورزی و درختکاری بود. آن حضرت بسیاری از خدمات و انفاقات خود را از این طریق انجام میداد. به علاوه املاک زیادی را نیز که خود آباد کرده بود وقف کرد. امام صادق(ع) در این باره فرموده است: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِينَ»[۴۳].
زمینهای انفال را که ملک شخصی رسول خدا(ص) بود و به علی(ع) بخشیده بود با حفر قنات آباد کرد و آن را ینبع نام نهاد و برای استفاده حاجیان خانه خدا وقف کرد[۴۴]. هماکنون در مسیر حاجیان در راه مدینه به مکه منطقهای است به نام "آبار علی" که آن حضرت در آنجا چاه زده بوده است. دوران خلافت: مردم به ستوه آمده به خانه علی(ع) هجوم آورده و از او خواستند که خلافت ظاهری و حکومت را بر عهده بگیرد. آن حضرت هر چند ابتدا استنکاف کرده و دعوت آنان را نپذیرفت اما در نهایت با اصرار مردم و تمام شدن حجت، خلافت را قبول کرد. اما طولی نکشید که نغمههای مخالف و ناموزون بالا گرفت و آنان که به ویژهخواری و تبعیض ناروا در تقسیم بیتالمال و مناصب حکومتی عادت کرده بودند سر به مخالفت و نافرمانی برداشتند. امیرالمؤمنین(ع) در دوره کوتاه حکومت خود که با درخواست مردم تشکیل شده بود با سه جنگ داخلی روبهرو گردید که طولانیترین آنها جنگ با شورشیان سرزمین شام به سرکردگی معاویه بود.
امیرالمؤمنین(ع) خود مشکلاتی که دوران خلافت با آن دست به گریبان بود را اینگونه ترسیم میکند: هنگامی که قیام به امر خلافت کردم، جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی به بهانههای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حق سربرتافتند، گویی که آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که میفرماید: "سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که نه خواهان برتریجویی و استکبار در روی زمینند و نه طلب فساد، و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است" آری به خدا سوگند آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولی زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده و زینتش آنها را فریفته بود[۴۵].
سرانجام در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری در سن ۶۳ سالگی در محراب عبادت به فیض شهادت نائل گردید[۴۶].[۴۷].
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۹۸.
- ↑ ر. ک: ماهنامۀ «کوثر» ، شمارۀ ۱ مقالۀ «تجلّی نام امیر المؤمنین در معماری اسلامی» از حجّت کشفی.
- ↑ ر. ک: «کتاب ماه هنر» شمارۀ ۳۱-۳۲ مقالۀ «تجلّی علی بر سفالینههای نیشابور» و «نام علی بر گنبد سلطانیه.
- ↑ ر. ک: «امام علی و هنر» جواد محدّثی
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک: نشریه «گلستان قرآن» ، شمارۀ ۱ ص ۳۸ و شمارۀ ۲ ص ۴۳، نیز «علی، امیر غدیر» ، ص ۵۲ و «کتاب ماه هنر» ، ماهنامۀ وزارت ارشاد اسلامی، شمارۀ ۳۱-۳۲
- ↑ در این زمینه ر. ک: مقالۀ «تأثیر تشیّع بر ابنیه، اماکن و زیارتگاههای مذهبی ایران» جابر عناصری، فصلنامۀ شیعهشناسی، شمارۀ ۷، پاییز ۸۳
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۱۰.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و الارشاد، ج۱، ص ۶ و برای بررسی اقوال در سال ولادت امیرالمؤمنین(ع)، ر.ک: باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص ۱۸۴.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و رسائل شریف مرتضی، ج۴، ص ۱۰۸ و الصحیح من سیره الامام علی(ع)، ج۱، ص ۷۴.
- ↑ ر.ک: احمد حنبل فضائل امیرالمؤمنین، ص ۱۳۷ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص ۶۲.
- ↑ ر.ک: فروغ ولایت، ص ۱۴ و الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۲، ص ۱۷۵.
- ↑ ر.ک: فضائل امیرالمؤمنین علی(ع)، ص ۱۳۸ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص ۶۷.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ ر.ک: قندوزی حنفی در ینابیع المودة، ج۲، ص ۳۰۵ و ابن صباغ المالکی در الفصول المهمة ج۱، ص ۱۷۳ و إحقاق الحق، الشوشتری ج۷، ص ۴۹۱ و مناقب آل أبی طالب(ع) (لابنشهرآشوب) ج۲، ص ۱۷۴ و الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص ۵۶. بحار، ج ۳۵، ص ۱۰۲.
- ↑ الفصل الثانی فی ذکر أسمائه و ألقابه(ع) طبرسی، فضل بن حسن، أعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، ص ۱۵۴ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص ۷۹.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ ر.ک: الصحیح من سیره امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص ۱۵۴ و الیقین باختصاص مولانا علی بامرة المؤمنین نوشته سید بن طاووس.
- ↑ «قَالَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ عَلِيَ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع) مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ خُلِقَ عَلِيٌّ مِنْ طِينَتِي وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ بَعْدِي يُبَيِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ سُنَّتِي وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ» بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط القدیمة)، ص ۲۴ و ر.ک: الصحیح من سیره امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص ۱۴۰ الفصل الرابع الاسماء و الالقاب و الکنی.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ نهجالحق و کشف الصدق، ص ۲۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ ر.ک: تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۸ و سیره ابن هاشم، ج۱، ص ۱۶۲ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲. من همچون بچه شتری که در پی مادرش میرود در پی رسول خدا، ص بودم و از او جدا نمیشدم. او هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو برایم اشکار میکرد و به من فرمان میداد که به او اقتدا کنم.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵. رابطه من با رسول خدا، ص همانند دو نور منشعب از یکدیگر و دو نخل به هم پیوسته و به مانند آرنج و بازوست.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ابن عسا کر، ص۵۷۱ و سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص ۴۶۳ و معجم کبیر طبرانی، ج۱۰، ص ۱۸۳ و کنزالعمال، ج۱۳، ص ۴۶۷ و سایر مصادر فریقین.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۷.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۲. ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد شکافی در اسلام یا نابودی آن باشم که مصیبتش برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر باشد حکومتی که متاع و بهره دوران کوتاه زندگی دنیاست و آنچه از آن بوده است به زودی زوال میپذیرد همان گونه که سراب زائل میگردد.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ ر.ک: فروغ ولایت، ص ۲۸۳ و سیره پیشوایان، ص ۷۱.
- ↑ ر.ک: همان و امام علی(ع) و همگرایی اسلامی در عصر خلافت.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۷۴.
- ↑ همان. امیرمؤمنان بیل میزد و نعمتهای نهفته در دل زمین را استخراج میکرد.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۷، ص ۴۹ و ۷۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه سوم:
- ↑ ر.ک: الارشاد، ج۱، ص ۹ و فروغ ولایت، ص ۷۶۹.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.