آزادی حق حیات: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== انسان آزادانه متولد نمی‌شود، اما بعد از تولد، آزادی [[حق حیات]...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '“' به '«')
 
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==مقدمه==
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = آزادی فردی
| عنوان مدخل  = آزادی حق حیات
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  = آزادی (پرسش)
}}
 
[[حق حیات]] بزرگ‌ترین [[نعمت]] [[خدا]] به [[انسان]] است. این [[حق]] به عنوان یک حق طبیعی و [[فطری]] از مهم‌ترین [[آزادی‌های فردی]] است که دیگران، اعم از فرد و [[دولت]]، [[مکلف]] به رعایت آن هستند. این آزادی هرگونه تروریسم فردی و دولتی را برنمی‌تابد.
 
== مقدمه ==
[[انسان]] آزادانه متولد نمی‌شود، اما بعد از [[تولد]]، [[آزادی]] [[حق حیات]] و [[زندگی]] دارد. فلسفه‌های مادی‌گر در تبیین چنین حقی به طبیعی بودن آن استناد می‌کنند<ref>ماده سوم اعلامیه حقوق بشر، «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» (به نقل از منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر).</ref>. پیشتر نیز اشاره شد که با این مبنا نمی‌توان [[حقوق]] اولیه انسان را توجیه [[عقلانی]] کرد؛ اما در [[جهان‌بینی الهی]]، انسان [[جانشین خداوند]] در [[زمین]] ([[خلیفة الله]]) بوده<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و به اصطلاح گل سرسبد [[خلقت]] [[الهی]] است، از این‌رو از [[کرامت]] و [[احترام]] ذاتی برخوردار است؛ چنانکه [[خداوند]] نیز به این کرامت تصریح می‌کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>، از آنجا که انسان به عنوان [[خلیفه الهی]] دارای [[غایت]] و هدفی فراطبیعی در زندگی خود است و اساساً خلقت وی نیز برای نیل بدان بوده و خداوند نیز امکانات و نعمت‌هایی را برای رسیدن به آن مطلوب در [[اختیار انسان]] قرار داده است، از این‌رو انسان واجد حق حیات است و دیگران نمی‌توانند این [[حق]] [[فطری]] و الهی را از او سلب کنند، بلکه حتی خود انسان نیز نمی‌تواند این [[حق الهی]] را از خودش سلب نماید. از دیدگاه [[قرآن]] [[حیات آدمی]] تا بدان حد اهمیت دارد که زنده کردن [[انسانی]] - به هر طریقی مانند شفای [[بیماری]] یا جلوگیری از [[قتل]] - زنده کردن تمام [[مردم]] تلقی شده است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.
[[انسان]] آزادانه متولد نمی‌شود، اما بعد از [[تولد]]، [[آزادی]] [[حق حیات]] و [[زندگی]] دارد. فلسفه‌های مادی‌گر در تبیین چنین حقی به طبیعی بودن آن استناد می‌کنند<ref>ماده سوم اعلامیه حقوق بشر، «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» (به نقل از منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر).</ref>. پیشتر نیز اشاره شد که با این مبنا نمی‌توان [[حقوق]] اولیه انسان را توجیه [[عقلانی]] کرد؛ اما در [[جهان‌بینی الهی]]، انسان [[جانشین خداوند]] در [[زمین]] ([[خلیفة الله]]) بوده<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و به اصطلاح گل سرسبد [[خلقت]] [[الهی]] است، از این‌رو از [[کرامت]] و [[احترام]] ذاتی برخوردار است؛ چنانکه [[خداوند]] نیز به این کرامت تصریح می‌کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>، از آنجا که انسان به عنوان [[خلیفه الهی]] دارای [[غایت]] و هدفی فراطبیعی در زندگی خود است و اساساً خلقت وی نیز برای نیل بدان بوده و خداوند نیز امکانات و نعمت‌هایی را برای رسیدن به آن مطلوب در [[اختیار انسان]] قرار داده است، از این‌رو انسان واجد حق حیات است و دیگران نمی‌توانند این [[حق]] [[فطری]] و الهی را از او سلب کنند، بلکه حتی خود انسان نیز نمی‌تواند این [[حق الهی]] را از خودش سلب نماید. از دیدگاه [[قرآن]] [[حیات آدمی]] تا بدان حد اهمیت دارد که زنده کردن [[انسانی]] - به هر طریقی مانند شفای [[بیماری]] یا جلوگیری از [[قتل]] - زنده کردن تمام [[مردم]] تلقی شده است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.


==مبانی فقهی==
== مبانی فقهی ==
در [[علم]] [[فقه]]، مسأله حق الهی حیات فرد اصلی مسلم تلقی شده و روی آن بحثی صورت نگرفته، بلکه مباحث [[فقهی]] بر سلب این [[حق]] متمرکز شده است. احکامی چون [[حرمت]] [[قتل]] دیگران و خودکشی (انتحار) و حرمت سقط جنین که [[مورد اتفاق]] [[فقیهان]] است، مبنا و ملاک آن، [[الهی]] بودن [[حق حیات]] فرد می‌باشد.
در [[علم]] [[فقه]]، مسأله حق الهی حیات فرد اصلی مسلم تلقی شده و روی آن بحثی صورت نگرفته، بلکه مباحث [[فقهی]] بر سلب این [[حق]] متمرکز شده است. احکامی چون [[حرمت]] [[قتل]] دیگران و خودکشی (انتحار) و حرمت سقط جنین که [[مورد اتفاق]] [[فقیهان]] است، مبنا و ملاک آن، [[الهی]] بودن [[حق حیات]] فرد می‌باشد.


===حرمت قتل===
=== حرمت قتل ===
قتل دیگران بدون مبنا و [[حجت شرعی]]، به شدت مورد تقبیح و محکومیت [[قرآن]] قرار گرفته و در ردیف کشتن تمامی [[مردم]] تلقی شده است: {{متن قرآن|كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. [[آیه]] دیگر [[کیفر]] [[قتل عمد]] [[انسان]] [[مؤمن]] را [[عذاب]] [[عظیم]] [[جهنم]] و [[غضب]] و [[لعن]] الهی ذکر می‌کند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. [[قرآن کریم]] تنها به [[مجازات]] [[اخروی]] [[قاتل]] بسنده نکرده، بلکه [[حکم]] به [[قصاص]] او - با درخواست ولی مقتول - داده است<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}} «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref> و اجرای حکم قصاص را عامل بازدارنده و پیش‌گیرانه از وقوع قتل‌های دیگر برشمرده و در نتیجه این حکم را موجب [[حیات]] [[اجتماع]] توصیف کرده است: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref><ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، ص۱۶۵.</ref>. [[قرآن کریم]] در [[دفاع]] از [[حیات]] فردی به مقابله با [[فرهنگ جاهلی]] زمانه یعنی [[قتل]] نوزادان و [[فرزندان]] به [[علل]] واهی مانند [[ترس]] از [[فقر]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا}} «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.</ref> و [[قربانی]] برای [[خدایان]] ([[بت]])<ref>{{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ}} «به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.</ref>، برمی‌خیزد و شرط [[پذیرفتن]] [[بیعت]] [[زنان]] را [[تعهد]] آنان بر عدم قتل فرزندانشان قرار می‌دهد<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ}} «و فرزندان خود را نکشند» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>. مبنای دیگر [[فقه]] در اجرای [[حکم]] [[قصاص]]، [[روایات]] متعددی است که در این جا از ذکر آن خودداری می‌شود<ref>ر.ک: میزان الحکمه، واژه «قتل»، ج۸.</ref>. اما در برخی کشورهای غربی با [[لغو]] [[مجازات]] قصاص عملاً [[آزادی]] [[حق حیات]] فرد نادیده انگاشته شده است؛ از این‌رو [[شاهد]] وقوع قتل‌های متعددی در این کشورها هستیم.
قتل دیگران بدون مبنا و [[حجت شرعی]]، به شدت مورد تقبیح و محکومیت [[قرآن]] قرار گرفته و در ردیف کشتن تمامی [[مردم]] تلقی شده است: {{متن قرآن|كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. [[آیه]] دیگر [[کیفر]] [[قتل عمد]] [[انسان]] [[مؤمن]] را [[عذاب]] [[عظیم]] [[جهنم]] و [[غضب]] و [[لعن]] الهی ذکر می‌کند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. [[قرآن کریم]] تنها به [[مجازات]] [[اخروی]] [[قاتل]] بسنده نکرده، بلکه [[حکم]] به [[قصاص]] او - با درخواست ولی مقتول - داده است<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}} «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref> و اجرای حکم قصاص را عامل بازدارنده و پیش‌گیرانه از وقوع قتل‌های دیگر برشمرده و در نتیجه این حکم را موجب [[حیات]] [[اجتماع]] توصیف کرده است: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref><ref>برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، ص۱۶۵.</ref>. [[قرآن کریم]] در [[دفاع]] از [[حیات]] فردی به مقابله با [[فرهنگ جاهلی]] زمانه یعنی [[قتل]] نوزادان و [[فرزندان]] به علل واهی مانند [[ترس]] از [[فقر]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا}} «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.</ref> و [[قربانی]] برای [[خدایان]] ([[بت]])<ref>{{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ}} «به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.</ref>، برمی‌خیزد و شرط [[پذیرفتن]] [[بیعت]] [[زنان]] را [[تعهد]] آنان بر عدم قتل فرزندانشان قرار می‌دهد<ref>{{متن قرآن|وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ}} «و فرزندان خود را نکشند» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>. مبنای دیگر [[فقه]] در اجرای [[حکم]] [[قصاص]]، [[روایات]] متعددی است که در این جا از ذکر آن خودداری می‌شود<ref>ر. ک: میزان الحکمه، واژه «قتل»، ج۸.</ref>. اما در برخی کشورهای غربی با [[لغو]] [[مجازات]] قصاص عملاً [[آزادی]] [[حق حیات]] فرد نادیده انگاشته شده است؛ از این‌رو [[شاهد]] وقوع قتل‌های متعددی در این کشورها هستیم.


===حرمت خودکشی===
=== حرمت خودکشی ===
پیشتر گفته شد که [[حیات آدمی]] نعمتی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را برای [[تکامل]] و [[صعود]] به [[مقامات]] عالی به [[انسان]] [[عطا]] کرده است؛ از این‌رو نه تنها دیگران نمی‌توانند سد [[راه]] این [[نعمت الهی]] گردند، بلکه خود شخص نیز [[مکلف]] به [[پاسداری]] و صیانت از آن است. بر این اساس، خودکشی در [[فرهنگ دینی]] به معنای عقب‌نشینی از نیل به [[غایت]] و [[نزول]] به وادی [[حسرت]] و ناکامی بوده و فعلی [[حرام]] است که [[فقیهان]] به حرمت آن [[فتوا]] داده‌اند. مبنای این حکم، [[قرآن]] و روایات است: {{متن قرآن|... وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«...و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۲۹-۳۰.</ref>. در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: “هر کس خودش را به هر طریقی به [[قتل]] رساند، در [[قیامت]] معذب خواهد شد”<ref>متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۳۹۹۶۵.</ref>. از [[امام باقر]]{{ع}} نیز [[روایت]] شده است: “هر کس با [[آگاهی]] دست به خودکشی زند، در [[آتش جهنم]] ماندگار خواهد بود”<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۴.</ref>.
پیشتر گفته شد که [[حیات آدمی]] نعمتی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را برای [[تکامل]] و صعود به [[مقامات]] عالی به [[انسان]] [[عطا]] کرده است؛ از این‌رو نه تنها دیگران نمی‌توانند سد راه این [[نعمت الهی]] گردند، بلکه خود شخص نیز [[مکلف]] به [[پاسداری]] و صیانت از آن است. بر این اساس، خودکشی در [[فرهنگ دینی]] به معنای عقب‌نشینی از نیل به [[غایت]] و [[نزول]] به وادی [[حسرت]] و ناکامی بوده و فعلی [[حرام]] است که [[فقیهان]] به حرمت آن [[فتوا]] داده‌اند. مبنای این حکم، [[قرآن]] و روایات است: {{متن قرآن|... وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا}}<ref>«...و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۲۹-۳۰.</ref>. در روایتی از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: «هر کس خودش را به هر طریقی به [[قتل]] رساند، در [[قیامت]] معذب خواهد شد”<ref>متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۳۹۹۶۵.</ref>. از [[امام باقر]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: «هر کس با [[آگاهی]] دست به خودکشی زند، در [[آتش جهنم]] ماندگار خواهد بود”<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۴.</ref>.


===حرمت سقط جنین===
=== حرمت سقط جنین ===
[[اسلام]] نه تنها به [[آزادی]] [[حق]] [[حیات انسان]] [[تولد]] یافته اهمیت خاصی می‌دهد، بلکه [[حق حیات]] جنین در [[رحم]] [[مادر]] را به رسمیت شناخته و برای [[متجاوزان]] به این حق، مجازاتی مقرر کرده است. مبنای این [[حکم]]، علاوه بر [[فلسفه خلقت]] و [[حق الهی]] بودن مسأله [[حیات]]، [[روایات]] متعدد است؛ برای مثال شخصی از [[امام علی]]{{ع}} درباره سقط جنین با خوردن داروی خاص سؤال کرد. [[حضرت]] پاسخ منفی داد. سؤال کننده که علت حرمت آن برایش روشن نبود، به [[اعتراض]] گفت جنین که [[انسان]] نبوده و نطفه‌ای بیش نیست. حضرت در پاسخ فرمود: نطفه اولین [[خلقت]] [[الهی]] [در [[آفرینش انسان]]] است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱.</ref>. درباره [[کیفر]] [[دنیوی]] سقط جنین، دیه‌های آن در روایات مشخص شده است<ref>ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۲۹ و ۳۱۳. همچنین در باب دیه رساله‌های عملیه، برای سقط جنین دیه‌های مختلف ذکر شده است.</ref>. از آنجا که [[رشد]] و [[تکامل]] نطفه به انسان روح‌دار در مراحل مختلفی انجام می‌گیرد (نطفه، علقه ([[خون]] بسته)، مضغه (پاره گوشت)، استخوان، گوشت و [[روح]])، بر هر مرحله‌ای دیه خاصی مقرر گردیده که شخص ساقط کننده جنین [[مکلف]] به پرداخت آن است. نکته قابل [[تأمل]] این که [[فقها]] نوعاً راه‌های [[پیشگیری]] از حاملگی، مانند [[مصرف]] دارو و بستن لوله یا [[رحم]] به صورت موقت را تجویز می‌کنند که از این [[راه]] می‌توان به کنترل [[رشد]] [[جمعیت]] کمک کرد<ref>ر.ک: سید محسن خرازی، «کنترل موالید»، مجله فقه اهل البیت، ش۲۱، ص۵۷.</ref>.
[[اسلام]] نه تنها به [[آزادی]] [[حق]] [[حیات انسان]] [[تولد]] یافته اهمیت خاصی می‌دهد، بلکه [[حق حیات]] جنین در رحم [[مادر]] را به رسمیت شناخته و برای [[متجاوزان]] به این حق، مجازاتی مقرر کرده است. مبنای این [[حکم]]، علاوه بر [[فلسفه خلقت]] و [[حق الهی]] بودن مسأله [[حیات]]، [[روایات]] متعدد است؛ برای مثال شخصی از [[امام علی]] {{ع}} درباره سقط جنین با خوردن داروی خاص سؤال کرد. [[حضرت]] پاسخ منفی داد. سؤال کننده که علت حرمت آن برایش روشن نبود، به [[اعتراض]] گفت جنین که [[انسان]] نبوده و نطفه‌ای بیش نیست. حضرت در پاسخ فرمود: نطفه اولین [[خلقت]] [[الهی]] [در [[آفرینش انسان]]] است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱.</ref>. درباره [[کیفر]] [[دنیوی]] سقط جنین، دیه‌های آن در روایات مشخص شده است<ref>ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۲۹ و ۳۱۳. همچنین در باب دیه رساله‌های عملیه، برای سقط جنین دیه‌های مختلف ذکر شده است.</ref>. از آنجا که [[رشد]] و [[تکامل]] نطفه به انسان روح‌دار در مراحل مختلفی انجام می‌گیرد (نطفه، علقه ([[خون]] بسته)، مضغه (پاره گوشت)، استخوان، گوشت و [[روح]])، بر هر مرحله‌ای دیه خاصی مقرر گردیده که شخص ساقط کننده جنین [[مکلف]] به پرداخت آن است. نکته قابل [[تأمل]] این که [[فقها]] نوعاً راه‌های [[پیشگیری]] از حاملگی، مانند [[مصرف]] دارو و بستن لوله یا رحم به صورت موقت را تجویز می‌کنند که از این راه می‌توان به کنترل [[رشد]] [[جمعیت]] کمک کرد<ref>ر. ک: سید محسن خرازی، «کنترل موالید»، مجله فقه اهل البیت، ش۲۱، ص۵۷.</ref>.


===حرمت ترور===
=== حرمت ترور ===
[[ترور]]” به معنای [[وحشت]] و [[ترس]] است و معادل [[عربی]] آن [[فتک]]” و [[غیلة]]” است<ref>دکتر لنگرودی بین واژگان ترور و فتک تفاوت قائل است و می‌نویسد: «فتک این است که غفلتاً بر کسی یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است. قتل غیلتاً آن است که طرف را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند» (ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۲۰۱).</ref>. در اصطلاح به قتل‌هایی اطلاق می‌شود که با [[سلاح]] و با نقشه قبلی و بدون برگزاری [[دادگاه]] مشروعی انجام گیرد. این اصطلاح در قتل‌های [[سیاسی]] و مناقشات [[دینی]] و مذهبی به کار می‌رود. البته امروزه در تعریف دقیق از این اصطلاح، [[اختلافات]] زیادی بین متفکران دینی، سیاسی و دولتی وجود دارد که نمونه بارز آن، اطلاق [[تروریست]] به [[اسرائیل]] از سوی [[مسلمانان]] به علت [[کشتار]] فلسطینی‌ها و در مقابل، کاربرد واژه تروریست بر انتفاضه و حزب‌الله لبنان از سوی اسرائیل و آمریکاست. این [[اختلاف]] به اختلاف در تعریف مفهومی تروریست بر می‌گردد.
«[[ترور]]” به معنای [[وحشت]] و [[ترس]] است و معادل [[عربی]] آن «[[فتک]]” و «[[غیلة]]” است<ref>دکتر لنگرودی بین واژگان ترور و فتک تفاوت قائل است و می‌نویسد: «فتک این است که غفلتاً بر کسی یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است. قتل غیلتاً آن است که طرف را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند» (ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۲۰۱).</ref>. در اصطلاح به قتل‌هایی اطلاق می‌شود که با [[سلاح]] و با نقشه قبلی و بدون برگزاری [[دادگاه]] مشروعی انجام گیرد. این اصطلاح در قتل‌های [[سیاسی]] و مناقشات [[دینی]] و مذهبی به کار می‌رود. البته امروزه در تعریف دقیق از این اصطلاح، [[اختلافات]] زیادی بین متفکران دینی، سیاسی و دولتی وجود دارد که نمونه بارز آن، اطلاق [[تروریست]] به [[اسرائیل]] از سوی [[مسلمانان]] به علت [[کشتار]] فلسطینی‌ها و در مقابل، کاربرد واژه تروریست بر انتفاضه و حزب‌الله لبنان از سوی اسرائیل و آمریکاست. این [[اختلاف]] به اختلاف در تعریف مفهومی تروریست بر می‌گردد.


در [[فقه]] علاوه بر [[تعیین]] کیفرهای متخلفان و [[عاصیان]]، [[مقام]] مسؤول و متولی [[اجرای احکام]] و کیفرها نیز مشخص شده است؛ [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} به عنوان [[حاکم]] دینی متولی اجرای احکام است و در [[عصر غیبت]] این [[مسؤولیت]] برعهده [[فقیهان]] واجد شرایط نهاده شده است<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۸۱۰؛ ابن براج و ابوسلار و ابن حمزه در الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۸۹، ۶۷ و ۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، النهایه، ص۳۰۰؛ محمد بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۳۳۹؛ محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة، کتاب الحدود؛ امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۲، کتاب الامر بالمعروف؛ سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ج۱، سؤال ۱۰۹۰. نکته قابل ذکر اینکه تنها سب و ناسزا به پیامبر از رجوع به قاضی و حاکم شرع استثنا شده، لکن اقدام‌کننده به این حکم می‌بایست ادعای خود را در دادگاه اثبات کند وگرنه به عنوان قاتل با او برخورد می‌شود.</ref>. همچنین برای جلوگیری از [[اقدام]] مستقیم و خودسرانه افراد برای [[اجرای احکام]] و ایجاد [[هرج و مرج]] در [[اجرای حدود]]، مجازات‌هایی برای متخلفان، متناسب با جرمشان، در نظر گرفته شده است.
در [[فقه]] علاوه بر تعیین کیفرهای متخلفان و [[عاصیان]]، [[مقام]] مسؤول و متولی [[اجرای احکام]] و کیفرها نیز مشخص شده است؛ [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} به عنوان [[حاکم]] دینی متولی اجرای احکام است و در [[عصر غیبت]] این [[مسؤولیت]] برعهده [[فقیهان]] واجد شرایط نهاده شده است<ref>ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۸۱۰؛ ابن براج و ابوسلار و ابن حمزه در الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۸۹، ۶۷ و ۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، النهایه، ص۳۰۰؛ محمد بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۳۳۹؛ محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة، کتاب الحدود؛ امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۲، کتاب الامر بالمعروف؛ سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ج۱، سؤال ۱۰۹۰. نکته قابل ذکر اینکه تنها سب و ناسزا به پیامبر از رجوع به قاضی و حاکم شرع استثنا شده، لکن اقدام‌کننده به این حکم می‌بایست ادعای خود را در دادگاه اثبات کند وگرنه به عنوان قاتل با او برخورد می‌شود.</ref>. همچنین برای جلوگیری از [[اقدام]] مستقیم و خودسرانه افراد برای [[اجرای احکام]] و ایجاد [[هرج و مرج]] در [[اجرای حدود]]، مجازات‌هایی برای متخلفان، متناسب با جرمشان، در نظر گرفته شده است.


با این توضیح مختصر روشن می‌شود که [[تروریست]] نمی‌تواند در [[فقه]] مطرح باشد، زیرا فقه پیشتر راه‌های [[نفوذ]] و طرح آن را بسته است. علاوه بر این، [[ادله]] خاصی بر غیرمشروع بودن [[ترور]] وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: دلیل اول بر غیرمشروع بودن ترور، عنوان [[قتل]] بدون دلیل و [[حجت شرعی]] است. همان طور که پیشتر گفته شد، [[قرآن کریم]] و [[روایات]] ارتکاب قتل را [[گناه کبیره]] توصیف کرده و [[مجازات]] [[دنیوی]] آن را [[قصاص]] و در [[آخرت]] [[عذاب]] [[جهنم]] [[تعیین]] کرده است.
با این توضیح مختصر روشن می‌شود که [[تروریست]] نمی‌تواند در [[فقه]] مطرح باشد، زیرا فقه پیشتر راه‌های [[نفوذ]] و طرح آن را بسته است. علاوه بر این، [[ادله]] خاصی بر غیرمشروع بودن [[ترور]] وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: دلیل اول بر غیرمشروع بودن ترور، عنوان [[قتل]] بدون دلیل و [[حجت شرعی]] است. همان طور که پیشتر گفته شد، [[قرآن کریم]] و [[روایات]] ارتکاب قتل را [[گناه کبیره]] توصیف کرده و [[مجازات]] [[دنیوی]] آن را [[قصاص]] و در [[آخرت]] [[عذاب]] [[جهنم]] تعیین کرده است.


روایات در این باب، هم ناظر بر [[حرمت]] مطلق قتل است و هم به مسأله ترور تصریح دارد.
روایات در این باب، هم ناظر بر [[حرمت]] مطلق قتل است و هم به مسأله ترور تصریح دارد.
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِسْلَامَ‏ قَيَّدَ الْفَتْكَ‏}}؛ [[اسلام]] قتل و ترور را به زنجیر کشیده است. این [[روایت]] را مسلم در جریان [[نهضت]] [[کربلا]] نقل می‌کند. مسلم که به عنوان [[سفیر]] [[امام حسین]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شده بود در [[منزل]] [[هانی بن عروه]] به صورت مخفی به انجام [[مأموریت]] خود می‌پرداخت. ابن‌زیاد [[حاکم کوفه]] با شنیدن [[بیماری]] [[هانی]] در صدد [[عیادت]] وی بر می‌آید، مسلم با یکی از [[یاران]] خود به نام [[شریک]] طرح قتل ابن‌زیاد را در [[خانه]] هانی می‌ریزند که بعد از ورود [[ابن زیاد]] به منزل و تقاضای آب از سوی شریک به عنوان رمز شروع عملیات، مسلم برق‌آسا از پشت پرده خارج شده و کار ابن زیاد را یکسره کند. اما مسلم به تقاضای آب یعنی انجام عملیات پاسخ نداد. بعد از رفتن [[ابن زیاد]] [[شریک]] وقتی از علت عدم [[قتل]] ابن زیاد پرسید، مسلم گفت: در صدد شروع عملیات به یاد [[حدیثی]] افتادم که پدرم از [[پیامبر]] نقل کرده و آن [[حدیث]] این است: “اسلام قتل و [[ترور]] را به زنجیر کشیده است”.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْإِسْلَامَ‏ قَيَّدَ الْفَتْكَ‏}}؛ [[اسلام]] قتل و ترور را به زنجیر کشیده است. این [[روایت]] را مسلم در جریان [[نهضت]] [[کربلا]] نقل می‌کند. مسلم که به عنوان [[سفیر]] [[امام حسین]] {{ع}} وارد [[کوفه]] شده بود در [[منزل]] [[هانی بن عروه]] به صورت مخفی به انجام [[مأموریت]] خود می‌پرداخت. ابن‌زیاد [[حاکم کوفه]] با شنیدن [[بیماری]] [[هانی]] در صدد [[عیادت]] وی بر می‌آید، مسلم با یکی از [[یاران]] خود به نام [[شریک]] طرح قتل ابن‌زیاد را در [[خانه]] هانی می‌ریزند که بعد از ورود [[ابن زیاد]] به منزل و تقاضای آب از سوی شریک به عنوان رمز شروع عملیات، مسلم برق‌آسا از پشت پرده خارج شده و کار ابن زیاد را یکسره کند. اما مسلم به تقاضای آب یعنی انجام عملیات پاسخ نداد. بعد از رفتن [[ابن زیاد]] [[شریک]] وقتی از علت عدم [[قتل]] ابن زیاد پرسید، مسلم گفت: در صدد شروع عملیات به یاد [[حدیثی]] افتادم که پدرم از [[پیامبر]] نقل کرده و آن [[حدیث]] این است: «اسلام قتل و [[ترور]] را به زنجیر کشیده است”.
#یکی از [[یاران امام صادق]]{{ع}} همسایه‌ای داشت که [[فضایل امام علی]]{{ع}} را [[انکار]] می‌کرد و آن [[حضرت]] را [[دشنام]] می‌داد. [[یار]] [[امام]] که [[تحمل]] چنین همسایه‌ای را نداشت، از حضرت [[حکم]] قتل او را تقاضا کرد. حضرت در پاسخ فرمود: “ای ابا صباح، آیا تو این کار را می‌کنی؟ گفتم: [[بلی]]، [[قسم به خدا]]، اگر شما اجازه دهید در کمین او می‌نشینم و هنگام عبور با حمله‌ای برق‌آسا با [[شمشیر]] وی را به قتل می‌رسانم. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای ابا صباح، این کار تو دقیقاً [[فتک]] و ترور است که پیامبر{{صل}} از آن [[نهی]] کرده است. ای ابا صباح، همانا [[اسلام]] ترور را [[ممنوع]] کرده است و آن را از خاطرات فراموش کن”<ref>شیخ طوسی، التهذیب، ج۱۰، ص۲۱۴؛ محدث کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۳۵ و ج۲۸، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۵۳-۶۰.</ref>
# یکی از [[یاران امام صادق]] {{ع}} همسایه‌ای داشت که [[فضایل امام علی]] {{ع}} را [[انکار]] می‌کرد و آن [[حضرت]] را [[دشنام]] می‌داد. [[یار]] [[امام]] که [[تحمل]] چنین همسایه‌ای را نداشت، از حضرت [[حکم]] قتل او را تقاضا کرد. حضرت در پاسخ فرمود: «ای ابا صباح، آیا تو این کار را می‌کنی؟ گفتم: [[بلی]]، [[قسم به خدا]]، اگر شما اجازه دهید در کمین او می‌نشینم و هنگام عبور با حمله‌ای برق‌آسا با [[شمشیر]] وی را به قتل می‌رسانم. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: ای ابا صباح، این کار تو دقیقاً [[فتک]] و ترور است که پیامبر {{صل}} از آن [[نهی]] کرده است. ای ابا صباح، همانا [[اسلام]] ترور را [[ممنوع]] کرده است و آن را از خاطرات فراموش کن”<ref>شیخ طوسی، التهذیب، ج۱۰، ص۲۱۴؛ محدث کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۳۵ و ج۲۸، ص۳۲۸.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۵۳-۶۰.</ref>
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[آزادی حق حیات در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]]
# [[محدودیت‌های آزادی حق حیات چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[حق حیات]]
* [[آزادی]]
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100721.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|'''آزادی در فقه و حدود آن''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:آزادی]]
 
{{آزادی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۱

حق حیات بزرگ‌ترین نعمت خدا به انسان است. این حق به عنوان یک حق طبیعی و فطری از مهم‌ترین آزادی‌های فردی است که دیگران، اعم از فرد و دولت، مکلف به رعایت آن هستند. این آزادی هرگونه تروریسم فردی و دولتی را برنمی‌تابد.

مقدمه

انسان آزادانه متولد نمی‌شود، اما بعد از تولد، آزادی حق حیات و زندگی دارد. فلسفه‌های مادی‌گر در تبیین چنین حقی به طبیعی بودن آن استناد می‌کنند[۱]. پیشتر نیز اشاره شد که با این مبنا نمی‌توان حقوق اولیه انسان را توجیه عقلانی کرد؛ اما در جهان‌بینی الهی، انسان جانشین خداوند در زمین (خلیفة الله) بوده[۲] و به اصطلاح گل سرسبد خلقت الهی است، از این‌رو از کرامت و احترام ذاتی برخوردار است؛ چنانکه خداوند نیز به این کرامت تصریح می‌کند: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ[۳]، از آنجا که انسان به عنوان خلیفه الهی دارای غایت و هدفی فراطبیعی در زندگی خود است و اساساً خلقت وی نیز برای نیل بدان بوده و خداوند نیز امکانات و نعمت‌هایی را برای رسیدن به آن مطلوب در اختیار انسان قرار داده است، از این‌رو انسان واجد حق حیات است و دیگران نمی‌توانند این حق فطری و الهی را از او سلب کنند، بلکه حتی خود انسان نیز نمی‌تواند این حق الهی را از خودش سلب نماید. از دیدگاه قرآن حیات آدمی تا بدان حد اهمیت دارد که زنده کردن انسانی - به هر طریقی مانند شفای بیماری یا جلوگیری از قتل - زنده کردن تمام مردم تلقی شده است: ﴿وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۴].

مبانی فقهی

در علم فقه، مسأله حق الهی حیات فرد اصلی مسلم تلقی شده و روی آن بحثی صورت نگرفته، بلکه مباحث فقهی بر سلب این حق متمرکز شده است. احکامی چون حرمت قتل دیگران و خودکشی (انتحار) و حرمت سقط جنین که مورد اتفاق فقیهان است، مبنا و ملاک آن، الهی بودن حق حیات فرد می‌باشد.

حرمت قتل

قتل دیگران بدون مبنا و حجت شرعی، به شدت مورد تقبیح و محکومیت قرآن قرار گرفته و در ردیف کشتن تمامی مردم تلقی شده است: ﴿كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا[۵]. آیه دیگر کیفر قتل عمد انسان مؤمن را عذاب عظیم جهنم و غضب و لعن الهی ذکر می‌کند: ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۶]. قرآن کریم تنها به مجازات اخروی قاتل بسنده نکرده، بلکه حکم به قصاص او - با درخواست ولی مقتول - داده است[۷] و اجرای حکم قصاص را عامل بازدارنده و پیش‌گیرانه از وقوع قتل‌های دیگر برشمرده و در نتیجه این حکم را موجب حیات اجتماع توصیف کرده است: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۸][۹]. قرآن کریم در دفاع از حیات فردی به مقابله با فرهنگ جاهلی زمانه یعنی قتل نوزادان و فرزندان به علل واهی مانند ترس از فقر[۱۰] و قربانی برای خدایان (بت)[۱۱]، برمی‌خیزد و شرط پذیرفتن بیعت زنان را تعهد آنان بر عدم قتل فرزندانشان قرار می‌دهد[۱۲]. مبنای دیگر فقه در اجرای حکم قصاص، روایات متعددی است که در این جا از ذکر آن خودداری می‌شود[۱۳]. اما در برخی کشورهای غربی با لغو مجازات قصاص عملاً آزادی حق حیات فرد نادیده انگاشته شده است؛ از این‌رو شاهد وقوع قتل‌های متعددی در این کشورها هستیم.

حرمت خودکشی

پیشتر گفته شد که حیات آدمی نعمتی الهی است که خداوند آن را برای تکامل و صعود به مقامات عالی به انسان عطا کرده است؛ از این‌رو نه تنها دیگران نمی‌توانند سد راه این نعمت الهی گردند، بلکه خود شخص نیز مکلف به پاسداری و صیانت از آن است. بر این اساس، خودکشی در فرهنگ دینی به معنای عقب‌نشینی از نیل به غایت و نزول به وادی حسرت و ناکامی بوده و فعلی حرام است که فقیهان به حرمت آن فتوا داده‌اند. مبنای این حکم، قرآن و روایات است: ﴿... وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا[۱۴]. در روایتی از پیامبر (ص) آمده است: «هر کس خودش را به هر طریقی به قتل رساند، در قیامت معذب خواهد شد”[۱۵]. از امام باقر (ع) نیز روایت شده است: «هر کس با آگاهی دست به خودکشی زند، در آتش جهنم ماندگار خواهد بود”[۱۶].

حرمت سقط جنین

اسلام نه تنها به آزادی حق حیات انسان تولد یافته اهمیت خاصی می‌دهد، بلکه حق حیات جنین در رحم مادر را به رسمیت شناخته و برای متجاوزان به این حق، مجازاتی مقرر کرده است. مبنای این حکم، علاوه بر فلسفه خلقت و حق الهی بودن مسأله حیات، روایات متعدد است؛ برای مثال شخصی از امام علی (ع) درباره سقط جنین با خوردن داروی خاص سؤال کرد. حضرت پاسخ منفی داد. سؤال کننده که علت حرمت آن برایش روشن نبود، به اعتراض گفت جنین که انسان نبوده و نطفه‌ای بیش نیست. حضرت در پاسخ فرمود: نطفه اولین خلقت الهی [در آفرینش انسان] است[۱۷]. درباره کیفر دنیوی سقط جنین، دیه‌های آن در روایات مشخص شده است[۱۸]. از آنجا که رشد و تکامل نطفه به انسان روح‌دار در مراحل مختلفی انجام می‌گیرد (نطفه، علقه (خون بسته)، مضغه (پاره گوشت)، استخوان، گوشت و روح)، بر هر مرحله‌ای دیه خاصی مقرر گردیده که شخص ساقط کننده جنین مکلف به پرداخت آن است. نکته قابل تأمل این که فقها نوعاً راه‌های پیشگیری از حاملگی، مانند مصرف دارو و بستن لوله یا رحم به صورت موقت را تجویز می‌کنند که از این راه می‌توان به کنترل رشد جمعیت کمک کرد[۱۹].

حرمت ترور

«ترور” به معنای وحشت و ترس است و معادل عربی آن «فتک” و «غیلة” است[۲۰]. در اصطلاح به قتل‌هایی اطلاق می‌شود که با سلاح و با نقشه قبلی و بدون برگزاری دادگاه مشروعی انجام گیرد. این اصطلاح در قتل‌های سیاسی و مناقشات دینی و مذهبی به کار می‌رود. البته امروزه در تعریف دقیق از این اصطلاح، اختلافات زیادی بین متفکران دینی، سیاسی و دولتی وجود دارد که نمونه بارز آن، اطلاق تروریست به اسرائیل از سوی مسلمانان به علت کشتار فلسطینی‌ها و در مقابل، کاربرد واژه تروریست بر انتفاضه و حزب‌الله لبنان از سوی اسرائیل و آمریکاست. این اختلاف به اختلاف در تعریف مفهومی تروریست بر می‌گردد.

در فقه علاوه بر تعیین کیفرهای متخلفان و عاصیان، مقام مسؤول و متولی اجرای احکام و کیفرها نیز مشخص شده است؛ امام معصوم (ع) به عنوان حاکم دینی متولی اجرای احکام است و در عصر غیبت این مسؤولیت برعهده فقیهان واجد شرایط نهاده شده است[۲۱]. همچنین برای جلوگیری از اقدام مستقیم و خودسرانه افراد برای اجرای احکام و ایجاد هرج و مرج در اجرای حدود، مجازات‌هایی برای متخلفان، متناسب با جرمشان، در نظر گرفته شده است.

با این توضیح مختصر روشن می‌شود که تروریست نمی‌تواند در فقه مطرح باشد، زیرا فقه پیشتر راه‌های نفوذ و طرح آن را بسته است. علاوه بر این، ادله خاصی بر غیرمشروع بودن ترور وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: دلیل اول بر غیرمشروع بودن ترور، عنوان قتل بدون دلیل و حجت شرعی است. همان طور که پیشتر گفته شد، قرآن کریم و روایات ارتکاب قتل را گناه کبیره توصیف کرده و مجازات دنیوی آن را قصاص و در آخرت عذاب جهنم تعیین کرده است.

روایات در این باب، هم ناظر بر حرمت مطلق قتل است و هم به مسأله ترور تصریح دارد.

  1. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «الْإِسْلَامَ‏ قَيَّدَ الْفَتْكَ‏»؛ اسلام قتل و ترور را به زنجیر کشیده است. این روایت را مسلم در جریان نهضت کربلا نقل می‌کند. مسلم که به عنوان سفیر امام حسین (ع) وارد کوفه شده بود در منزل هانی بن عروه به صورت مخفی به انجام مأموریت خود می‌پرداخت. ابن‌زیاد حاکم کوفه با شنیدن بیماری هانی در صدد عیادت وی بر می‌آید، مسلم با یکی از یاران خود به نام شریک طرح قتل ابن‌زیاد را در خانه هانی می‌ریزند که بعد از ورود ابن زیاد به منزل و تقاضای آب از سوی شریک به عنوان رمز شروع عملیات، مسلم برق‌آسا از پشت پرده خارج شده و کار ابن زیاد را یکسره کند. اما مسلم به تقاضای آب یعنی انجام عملیات پاسخ نداد. بعد از رفتن ابن زیاد شریک وقتی از علت عدم قتل ابن زیاد پرسید، مسلم گفت: در صدد شروع عملیات به یاد حدیثی افتادم که پدرم از پیامبر نقل کرده و آن حدیث این است: «اسلام قتل و ترور را به زنجیر کشیده است”.
  2. یکی از یاران امام صادق (ع) همسایه‌ای داشت که فضایل امام علی (ع) را انکار می‌کرد و آن حضرت را دشنام می‌داد. یار امام که تحمل چنین همسایه‌ای را نداشت، از حضرت حکم قتل او را تقاضا کرد. حضرت در پاسخ فرمود: «ای ابا صباح، آیا تو این کار را می‌کنی؟ گفتم: بلی، قسم به خدا، اگر شما اجازه دهید در کمین او می‌نشینم و هنگام عبور با حمله‌ای برق‌آسا با شمشیر وی را به قتل می‌رسانم. امام صادق (ع) فرمود: ای ابا صباح، این کار تو دقیقاً فتک و ترور است که پیامبر (ص) از آن نهی کرده است. ای ابا صباح، همانا اسلام ترور را ممنوع کرده است و آن را از خاطرات فراموش کن”[۲۲][۲۳]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ماده سوم اعلامیه حقوق بشر، «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد» (به نقل از منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر).
  2. ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  3. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  4. «و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.
  5. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.
  6. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  7. ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  8. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  9. برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، ص۱۶۵.
  10. ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
  11. ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ «به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.
  12. ﴿وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ «و فرزندان خود را نکشند» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  13. ر. ک: میزان الحکمه، واژه «قتل»، ج۸.
  14. «...و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است * و هر کس به تجاوز و ستم آن را انجام دهد او را در آتشی (دردناک) درخواهیم آورد و این بر خداوند آسان است» سوره نساء، آیه ۲۹-۳۰.
  15. متقی هندی، کنز العمال، حدیث ۳۹۹۶۵.
  16. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۴.
  17. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۶؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۱.
  18. ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۲۲۹ و ۳۱۳. همچنین در باب دیه رساله‌های عملیه، برای سقط جنین دیه‌های مختلف ذکر شده است.
  19. ر. ک: سید محسن خرازی، «کنترل موالید»، مجله فقه اهل البیت، ش۲۱، ص۵۷.
  20. دکتر لنگرودی بین واژگان ترور و فتک تفاوت قائل است و می‌نویسد: «فتک این است که غفلتاً بر کسی یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است. قتل غیلتاً آن است که طرف را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند» (ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۲۰۱).
  21. ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المقنعه، ص۸۱۰؛ ابن براج و ابوسلار و ابن حمزه در الینابیع الفقهیه، ج۹، ص۱۸۹، ۶۷ و ۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، النهایه، ص۳۰۰؛ محمد بن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج۱، ص۳۳۹؛ محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة، کتاب الحدود؛ امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۶۲، کتاب الامر بالمعروف؛ سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ج۱، سؤال ۱۰۹۰. نکته قابل ذکر اینکه تنها سب و ناسزا به پیامبر از رجوع به قاضی و حاکم شرع استثنا شده، لکن اقدام‌کننده به این حکم می‌بایست ادعای خود را در دادگاه اثبات کند وگرنه به عنوان قاتل با او برخورد می‌شود.
  22. شیخ طوسی، التهذیب، ج۱۰، ص۲۱۴؛ محدث کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۳۵ و ج۲۸، ص۳۲۸.
  23. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۵۳-۶۰.