حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = احادیث امامت
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[حدیث غدیر در قرآن]] - [[حدیث غدیر در حدیث]] - [[حدیث غدیر در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث غدیر در کلام اسلامی]] - [[حدیث غدیر در پژوهش‌های اسلامی]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف معصومان]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف و سیره فاطمی]] - [[حدیث غدیر در سیره و معارف صحابه]] - [[حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =
}}
{{جعبه اطلاعات احادیث نامدار
| نام حدیث = حدیث غدیر
| نام تصویر =
| توضیح تصویر =
| متن حدیث = مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه
| ترجمه حدیث = کسی که من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست
| نام‌های دیگر =
| صادره از = [[پیامبر اکرم]] {{صل}}
| راویان = {{فهرست جعبه افقی | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} | [[حضرت زهرا]] {{س}} | [[اسامة بن زید]] | [[جابر بن عبدالله انصاری]] | [[حسان بن ثابت]] | [[سلمان فارسی]] | [[عباس بن عبدالمطلب]]}}
| سبب صدور = معرفی جانشین بعد از [[پیامبر]]
| دلالت حدیث = {{فهرست جعبه عمودی | دلالت بر ضرورت ابلاغ مساله [[ولایت]] به مردم | دلالت بر کامل شدن دین و ناامیدی کافران با ولایت | دلالت بر تمام شدن نعمت با [[ولایت]]| دلالت بر رضایت الهی از [[اسلام]] با [[ولایت]]| دلالت بر [[نصب الهی امام]] | دلالت بر [[امامت امام علی]]| دلالت بر وجوب اطاعت از امام علی}}
| اعتبار سند = متواتر
| منابع شیعه = {{فهرست جعبه عمودی | [[الکافی (کتاب)| الکافی]] | منیة المرید | [[الوافی (کتاب)| وافی]]}}
| منابع اهل سنت = {{فهرست جعبه عمودی | [[مسند احمد بن حنبل (کتاب)| مسند احمد]] | [[المستدرک علی الصحیحین]] | }}
}}


{{امامت}}
[[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روز]] هجدهم [[ذی حجه]] سال دهم [[هجرت]] بعد از [[اعمال]] [[حجة الوداع]] در محلی به نام [[غدیر خم]] دستور دادند همه [[حاجیان]] جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او را [[دعا]] کرد. '''حدیث غدیر''' که [[حدیثی]] متواتر هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]] {{ع}} نقل شده است.
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حدیث غدیر در حدیث]] - [[حدیث غدیر در کلام اسلامی]] - [[حدیث غدیر در گفتگوهای بین‌المذاهب]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حدیث غدیر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
* بیش از یکصد [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده‌اند که [[پیامبر]]{{صل}} در [[سفر]] [[حجة الوداع]]، پس از انجام [[مناسک]] [[حج]] و هنگام بازگشت از [[مکه]] به [[مدینه]]، در [[سرزمین]] [[جحفه]] و در کنار [[غدیر خم]]، [[حاجیان]] را که حدود یکصدهزار نفر بودند، متوقف ساخت و با این که هوا به شدت گرم و سوزان بود [[نماز ظهر]] و عصر را به [[جماعت]] اقامه کرد، آن گاه برای آنان [[سخنرانی]] کرد، و پس از توجه دادن [[مردم]] به [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] و ### [[313]]### این که او به زودی از [[دنیا]] خواهد رفت، و پس از گرفتن [[قرار]] از آنان که او از جانب [[خداوند]] بر [[مسلمانان]] [[ولایت]] دارد، و زمام [[امور دینی]] و [[دنیوی]] آنان به دست اوست، [[دست]] [[علی]]{{ع}} را که در کنار او [[ایستاده]] بود بلند کرد و فرمود: "هر کس من مولای او هستم این [[علی]] مولای اوست"<ref>{{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}</ref>. اگر چه کلمه [[مولی]]، علاوه بر [[امامت]] و [[رهبری]] کاربردهای دیگری چون [[محبت]] و [[نصرت]] نیز دارد، ولی با توجه به قراین لفظی و غیر لفظی مقصود از آن در حدیث غدیر، [[امامت]] و [[رهبری]] است. روشن‌ترین قرینه لفظی آن این است که [[پیامبر]]{{صل}} قبل از بیان جمله یاد شده، با تأکید [[اولویت]] خود در تصمیم‌گیری نسبت به امور [[مسلمانان]] را یادآور شد و از آنان در این باره [[اقرار]] گرفت، آن گاه بدون فاصله فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} و گویاترین قرینه غیر لفظی این است که متوقف کردن [[حاجیان]] در آن [[سرزمین]] و در آن هوای بسیار گرم و سوزان که [[مسلمانان]] را در [[مشقت]] و زحمت بسیار قرار داد، آن هم از جانب [[پیامبر]] که در [[رحمت]] و [[مهربانی]] و [[حکمت]] سرآمد همه افراد [[بشر]] به شمار می‌رود، برای بیان مطلب روشنی چون [[محبت]] و [[نصرت]]، معقول و منطقی به نظر نمی‌رسد، بر خلاف مسئله [[امامت]] که [[پایداری]] و [[استواری]] [[آیین اسلام]] را پس از [[پیامبر]]{{صل}} تضمین می‌کرد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵.</ref>.
یکی از روایات نبوی که دلالت بر [[امامت حضرت علی]] {{ع}} دارد حدیث غدیر است. این [[حدیث]] در حد تواتر است و به قدری راویان و محدثان، آن را نقل کرده‌اند که جای [[شک و تردید]] در صدور آن از [[پیغمبر]] باقی نمی‌ماند، خصوصاً این که [[روایت]] از طریق [[اهل تسنن]] آمده است:
* [[ولایت]] که به معناى "اولى به تصرّف"، سرپرستى، [[زعامت]] و پیشوایى است، در [[قرآن]] و [[حدیث]] براى [[امام علی|حضرت على]]{{ع}} و [[امامان]] قرار داده شده است. عنوان ولىّ، مولى و [[ولایت]] بارها از زبان [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} دربارۀ [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} اطلاق شده و او را ولىّ [[مؤمنین]] و مولاى [[مسلمین]] قرار داده است. آنچه در [[غدیر خم]] مطرح شده، یکى از آن موارد است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>. [[قرآن کریم]] هم در آیۀ [[ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده آیه ۵۵</ref> آن را بیان کرده و [[اطاعت]] اولى الأمر هم در آیۀ دیگرى [[واجب]] شمرده شده است.
*در [[حدیث ولایت]] که با تعابیر مختلف بیان شده است، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} به عنوان ولى [[مؤمنین]] پس از [[پیامبر]] و برخوردار از [[اطاعت]] [[واجب]] و اینکه [[ولایت]] او [[ولایت]] [[پیامبر]] است و [[تصدیق]] به [[ولایت]] او [[تصدیق]] [[ولایت]] [[رسول]] است و شرط درستى [[ایمان]] به [[خدا]] [[پذیرش]] [[ولایت]] علوى است مطرح گشته است. مورد روشن آن‌که به [[تواتر]] [[نقل]] شده، در روز [[غدیر خم]] و در بازگشت از حجّة [[الوداع]] بود که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در جمع انبوه [[مسلمانان]] پس از ایراد خطبه‌اى مفصّل، فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ }}<ref>بر هرکس که من مولا بودم، [[امام علی|على]]{{ع}} مولاى اوست، خداوندا، هرکه با او دوستى کند دوستش بدار و هرکه با او دشمنى کند دشمنش باش؛ اصول کافى، ج ۱ ص ۲۹۴ و ۲۹۵، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج ۱ ص ۳۴۹</ref>. در جاى دیگر فرمود: {{متن حدیث| يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَلِيُّ النَّاسِ بَعْدِي فَمَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي‏}}،<ref>«یا على، تو سرپرست مردم پس از منى، هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هرکه تو را نافرمانى کند، مرا نافرمانى کرده است». امالى مفید، ص ۱۱۳</ref> و فرمود: {{متن حدیث| عَلِيٌّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ بَعْدِي‏}}<ref>[[امام علی|على]]{{ع}} سزاوارترین [[مؤمنان]] به [[مؤمنین]] پس از من است؛ موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۲۲۱</ref>. اشاره شد که این [[حدیث]] ([[من کنت مولاه]]...) از [[احادیث متواتر]] است و در کتب [[شیعه]] و [[اهل سنت]] از [[اصحاب]] و [[تابعین]] بسیارى [[روایت]] شده و جاى هیچ [[انکار]] نیست، هرچند برخى از مورّخان در [[نقل]] [[تاریخ]] [[واقعۀ غدیر]]، با بى‌مهرى یا عناد از کنار موضوع گذشته یا آن را [[تکذیب]] کرده‌اند. دربارۀ این [[حدیث]]، از جهات گوناگونى بحث شده است، هم از نظر [[راویان]] و سلسله [[سند]] [[حدیث]]، هم از نظر معناى [[ولایت]] و مولى، هم استدلالى که به این [[حدیث]] شده، هم احتجاجاتى که [[أئمه]]{{عم}} و [[اصحاب]] و [[متکلمین]] براى مسأله [[امامت]] به [[حدیث]] [[ولایت]] کرده‌اند، هم عبارت‌ها و نقل‌هاى مختلفى که از متن [[حدیث]] در منابع مختلف وجود دارد.<ref>دربارۀ این حدیث، ر. ک: نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، الغدیر ج ۱، المراجعات، نامۀ ۳۶،۳۸، ۴۰،۵۴،۵۶ و ۵۸ احقاق الحق، ج۶ ص ۲۲۵، فیض القدیر محدث قمى، بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۱۰۸ به بعد، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج ۲ ص ۱۹۷</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۱.</ref>.


==حدیث غدیر ==
وقتی [[پیغمبر اکرم]] از «[[حجة الوداع]]» برمی‌گشت در [[غدیر خم]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} نازل شد. پیغمبر [[مردم]] را جمع کرد و نماز ظهر را خواند و سپس برخاست و فرمود: {{متن حدیث|ألست أولی بکم من أنفسکم<ref>این جمله اشاره است به آیه ۶ سوره احزاب: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} پیغمبر چون از جانب خداست بر جان و مال و بر همه چیز مردم از خود آنان اولویت دارد، هر کس اختیار مال و جان خود را دارد اما پیغمبر در همین اختیارداری‌ها از خود صاحب آن، اختیاردارتر است، البته پیامبر به میل شخصی عمل نمی‌کند بلکه مصالح جامعه اسلامی را در نظر می‌گیرد چون او امام و رهبر جامعه اسلامی است.</ref>، قالوا: بلی}} آیا من از خود شما بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: بلی، بعد فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} معلوم است که حضرت می‌خواهد همان اولویت خودش بر [[نفوس]] را برای علی تصویب کند، و هنوز مردم متفرق نشده بودند که [[جبرئیل امین]] نازل شد و آیه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> را آورد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۵۲.</ref>.
* حدیث غدیر، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مانند حدیث غدیر در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از [[عالمان اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>.
*۲۶ نفر از علمای [[اهل سنت]]، پیرامون حدیث غدیر کتاب نوشته‌اند<ref>ر.ک: همان، ص۱۴۵.</ref> که می‌توان به کتاب"[[الولایة فی طرق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طرق حدیث الغدیر]]" نوشته [[محمد بن جریر طبری]]، [[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]"، تألیف [[ابوبکر جعابی]]، "[[طرق حدیث من کنت مولاه (کتاب)|طرق حدیث من کنت مولاه]]" نوشته [[شمس‌الدین ذهبی]] و "[[الداریة فی حدیث الولایة (کتاب)|الداریة فی حدیث الولایة]]" تألیف [[حافظ سجستانی]] اشاره نمود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۸.</ref>.
* [[پیامبر خدا]]، به سال دهم [[هجرت]]، آهنگ [[حج]] کرد و [[مردمان]] را از این قصد، آگاهانْد. بدین‌سان، کسان بسیاری برای حج‌گزاری راهی [[مکه]] شدند تا با [[پیامبر خدا]] [[حج]] بگزارند و [[مناسک]] [[حج]] را از آن بزرگوار بیاموزند. [[پیامبر]]{{صل}} با [[مسلمانان]]، [[حج]] گزارد و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد.
*در روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که کسان بسیاری پیش‌تر از او و قافله‌های بسیاری نیز پس از وی حرکت می‌کردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل‌ جدا شدن راه [[اهل]] [[مدینه]] و مصری‌ها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بی‌امان، بر زمینْ حرارت می‌ریخت. [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد که سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. [[پیامبر]]{{صل}} بر انبوهی از [[جهاز شتران]]، فراز رفت و [[خطبه]] آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست که درباره چگونگی رسالت‌گزاری وی، [[گواهی]] دهند. [[مردمان]]، یکسر فریاد برآوردند: [[گواهی]] می‌دهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهاد! آن گاه، برای [[آماده‌سازی]] [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]"سخن گفت و [[جایگاه]] والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر [[اولویت]] خود بر آنان، [[گواهی]] خواست که پاسخ‌های بلند و یک صدا شنید.آن گاه، [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد.
*با بررسی واژه "مولا" در [[ادبیات عرب]] و [[شناخت]] قرائن تردیدی در [[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[امیر مؤمنان]] باقی نمی‌ماند<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲.</ref>.


==مکان و زمان [[صدور حدیث]]==
== حادثه غدیر ==
*این [[حدیث]]، در [[حجة‌الوداع]] در [[سرزمین]] [[جحفه]] ([[غدیرخم]])، که بیابانی میان [[مکّه]] و [[مدینه]] و محل جداشدن کاروان‌های زیارتی [[حج]] به سوی [[عراق]]، [[شام]] و [[مدینه]] است، بیان شده است، در این [[سفر]]، که [[تعلیم]] [[مناسک]] [[حج]] پیش از حرکت [[اعلان]] عمومی‌شده بود، تعداد شرکت‌کننده‌ها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، [[ثبت]] کرده‌اند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۸.</ref>.
{{اصلی|غدیر خم}}
*در روز ۱۸ ذی‌الحجه، وسط روز، پیک [[الهی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده و [[دستور]] [[ابلاغ]] عمومی‌ [[رسالت]] را از سوی [[خداوند]] به [[پیامبر]]{{صل}} رسانید. در همان [[سرزمین]]، با نبود هیچ‌گونه امکاناتی [[پیامبر]]{{صل}} کاروان را باز نگه داشت. همه حاضران از این کار شگفت‌زده شدند. پس از توقف، از [[جهاز شتران]] منبری ساخته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} بر فراز آن قرار گرفته و خطبه‌ای را ایراد نمودند. این [[خطبه]] به گونه‌های مختلف [[روایت]] شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله.
بیش از یکصد [[صحابه پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده‌اند [[پیامبر خدا]] {{صل}} در سال دهم [[هجرت]]، آهنگ [[حج]] کرد و [[مردمان]] را از این قصد، آگاه کرد. لذا افراد بسیاری برای انجام اعمال حج راهی [[مکه]] شدند تا با [[پیامبر خدا]] [[حج]] بگزارند و [[مناسک]] [[حج]] را از آن بزرگوار بیاموزند، این [[مناسک]] در [[تاریخ]] با نام‌هایی مانند [[حجه‌الوداع]]، حجه‌الاسلام، حجه‌البلاغ، حجه‌الکمال و حجه‌التمام خوانده شده است. [[پیامبر]] {{صل}} با [[مسلمانان]]، [[حج]] گزارد و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد.
*متن این [[حدیث]]، چنان تقطیع شده است که در هیچ [[روایت نبوی]] پیشینه ندارد. مفصل‌ترین [[نقل]] این [[خطبه]]، در جلد نخست کتاب [[احتجاج]] [[شیخ طبرسی]] آمده است که در آن، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را با خطاب "معاشر [[الناس]]" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاه‌ترین متن نیز، در کتب [[عامه]] آمده است، که لفظ {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را در بر گرفته است. حتی دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ‌}} را پس از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ}} نیاورده‌اند. این تقطیع در فن [[حدیث]]، بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با بیان یک جمله پایان نیافته و دست‌کم، باید [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و مقدمه‌ای کوتاه همراه با مؤخّره‌ای نیز، داشته باشد، ولی [[تعصب مذهبی]] سبب شده است که [[حدیث]]، این‌چنین پاره‌پاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفته‌های [[رسول خدا]]{{صل}} را [[نقل]] نمایند.
*آنچه در این بررسی به دست می‌آید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیاری می‌رود که این حذف، از سانسور [[فرهنگی]] در زمان [[حکومت]] [[بنی امیه]] ناشی باشد که توسط [[معاویه]] و سپس [[خلفا]] [[بنی‌مروان]]، به شدّت [[اعمال]] شده است، ولی محل [[استشهاد]] نیز، همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده [[نصب]]، خللی وارد نمی‌سازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۹.</ref>.


==سند حدیث غدیر==
روز هجدهم [[ذی حجه]]، [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، در حالی که افراد بسیاری قبل از ایشان و قافله‌های بسیاری نیز پس از وی حرکت می‌کردند، به سرزمینی با نام "[[غدیر خم]]"، در وادی جُحفه (محل‌ جدا شدن راه [[اهل مدینه]] و مصری‌ها و...) رسید، در شرایطی که [[آفتاب]]، اوج گرفته بود و بی‌امان، بر زمین حرارت می‌ریخت. [[پیامبر]] {{صل}} به [[فرمان الهی]]، [[دستور]] داد سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حضرت بر انبوهی از جهاز شتران، رفت و [[خطبه]]‌ای را آغاز کرد. خدای را [[سپاس]] گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، سخن گفت و از آنان خواست درباره چگونگی انجام رسالت وی، [[گواهی]] دهند. [[مردم]]، همگی فریاد برآوردند: [[گواهی]] می‌دهیم که تو [[ابلاغ]] کردی و [[خیرخواهی]] و [[مجاهده]] نمودی. پس [[خدا]] به تو جزای خیر دهد! سپس، برای آماده‌سازی [[مردمان]] برای شنیدن [[پیام]] آخرین، بارها از [[صداقت]] خویش در [[ابلاغ]] و از "[[ثقلین]]"سخن گفت و جایگاه والای خود را در میان [[امت]]، برنمود و بر اولویت خود بر آنان، [[گواهی]] خواست که پاسخ‌های بلند و یک صدا شنید. آن گاه، [[دست]] [[علی]] {{ع}} را گرفت و بالا آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}<ref>هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]] {{ع}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. تعداد شرکت‌کننده‌ها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، [[ثبت]] کرده‌اند<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۲۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
==دلالت حدیث غدیر==
===نخست: دلالت بر [[نصب امام]]===
===دوم: دلالت بر [[اثبات امامت امام علی]]===
*برای [[اثبات امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} از چهار راه دست‌یافتنی است:
====از راه اشتراک لفظی مولا====
*'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معنا است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref>. مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، [[محب]]، [[ناصر]]، [[متصرف]] در امر، متولی در امر و... درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر حدیث غدیر، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] اختلافی نیست. آنچه [[اختلاف]] شده، حمل واژه مولا بر [[محب]] و [[ناصر]] است که مدّعای [[اهل سنت]] است، ولی نگاه [[شیعه]]، این دو معنا نمی‌تواند معنای حدیث غدیر باشد.
*توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست.
*'''احتمال نخست: [[محبت]] [[مردم]] به [[حضرت علی]]{{ع}} و یاری‌ کردن آن [[حضرت]]:''' بدین معنا که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]] را مخاطب ساخته و به آنها [[دستور]] یا خبر می‌دهند که شما باید [[محبّ]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یاور]] او باشید. این معنا و مفاد را همه [[اهل سنت]] می‌پذیرند و حدیث غدیر را همین‌گونه معنا می‌کنند.
*این احتمال سه اشکال دارد:
#'''این معنا، با لفظ [[حدیث]] سازگار نیست؛''' زیرا اگر [[مردم]] باید [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دوست]] داشته باشند، همان‌گونه که [[رسول خدا]]{{صل}} را [[دوست]] دارند، باید چنین می‌فرمود: هر کس من را [[دوست]] دارد و [[یاور]] من است، [[علی]] را [[دوست]] بدارد و [[یاور]] او باشد: {{عربی|من کان مولای فهو مولی علی}} نه اینکه "هر کسی من [[دوست]] او و [[یاور]] اویم، [[علی]] [[یاور]] او است": {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref>.
#'''عدم نیاز به چنین [[تبلیغی]]، در چنان [[مجلسی]]:''' [[وجوب]] [[محبت نسبت به امام]] [[علی]]{{ع}} نه تنها در [[امامت]]، بلکه، از اصول اوّلیه‌ای [[ایمان]] است که در [[صدر اسلام]] بیان شده است و [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند بلکه در [[صدر اسلام]]، قوی‌تر از این مسئله نیز، [[تبلیغ]] شده بود، به گونه‌ای که [[قرآن]]، [[مؤمنان]] را [[برادر]] یکدیگر معرّفی نموده است، اگر چه [[ارتباط]] نسبی نداشته باشند؛ از این رو، موضوع تازه‌ای نبود که به [[تبلیغ]] نیاز داشته باشد و یا اگر [[نیازمند]] [[تبلیغ]] بود، به چنان محفلی، در بیابان گرم و سوزان نیاز نداشت<ref>برخی از اهل سنت گفته‌اند: علت این اجتماع آن بوده که شکایت‌های متعددی از حضرت علی{{ع}} به گوش رسول خدا{{صل}} رسیده بود و آن حضرت می‌خواستند علاوه بر پاسخ آن شکایات، جایگاه امام علی{{ع}} را نیز مشخص نمایند، از این‌رو، چنان مجلسی را تشکیل دادند. در پاسخ گفته می‌شود: شکایت‌های افراد، فقط درباره حضرت علی{{ع}} شود و از افراد دیگری نیز نزد پیامبر شکایت می‌کردند. چرا رسول خدا{{صل}} برای آنها چنین محفلی را تشکیل ندادند؟ پس این مسئله، دلیل جایگاه عظیم حضرت علی{{ع}} میان مؤمنان به شمار می‌آید که هیچ‌کس همانند او نیست. علاوه بر این، اگر پاسخ به شکایات مقصود بود، به چنین خطبه طولانی در جریان غدیر نیاز نبود، بلکه آن حضرت، با یک جمله می‌توانستند، پاسخ دهند. همان‌گونه که در موارد مشابه چنین کردند. این الفاظ، با محتوای بلند خود بسیار فراتر از پاسخ به یک شکایت معمولی است.</ref>.
#'''اختصاص ندادن [[وجوب محبت]] به [[حضرت علی]]{{ع}}:''' اگر مفاد حدیث غدیر، [[وجوب محبت]] [[ایمانی]] باشد نه ولایی، این [[محبت]] هیچ اختصاصی به آن [[حضرت]] ندارد، بلکه همه [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۱.</ref>.
*'''احتمال دوم: [[وجوب محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] بر [[حضرت علی]]{{ع}}:''' [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حضرت علی]]{{ع}} [[دستور]] یا خبر می‌دهند که [[مردم]] را [[دوست]] داشته و آنها را [[یاری]] کنند؛ از این‌رو، حدیث غدیر، بیان‌کننده [[وظیفه]] [[مردم]] نیست، بلکه [[مبیِّن]] [[وظیفه]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مردم]] است.
*این احتمال نیز، پذیرفته نیست؛ زیرا نیاز نبود [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را خطاب کنند، بلکه کافی بود تا به [[حضرت علی]]{{ع}} این [[وظیفه]] را [[ابلاغ]] کنند. با چنین فرضی، [[اجتماع]] [[مردم]] [[بیهوده]] است و از [[پیامبر]]{{صل}} [[حکیم]] صادر نمی‌شود.
*مگر آنکه بگوییم، این [[محبت]] و [[نصرت]]، آن‌چنان مهم است که باید در حضور جمع، از آن [[حضرت]] [[عهد]] و [[میثاق]] گرفته شود تا [[مردم]] [[آگاه]] شوند. با این برداشت، [[محبت]] و [[نصرت]] دیگر [[ایمانی]] نیست، بلکه ولایی است. مانند اینکه رئیس‌جمهور در زمان ما، در حضور [[نمایندگان]] [[مردم]] [[سوگند]] یاد می‌کند تا [[تعهد]] خود را به [[محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] رسماً اعلام نماید.
*پس از ابطال معانی یادشده، پنج معنای دیگر باقی می‌ماند: اولی، [[ولیّ]]، سیّد، [[متصرّف]] در امر و متولّی در امر. روشن است که مفاد این پنج معنا با یکدیگر یکسان است و [[اختلاف]] جوهری و ماهوی میان آنها نیست. پس لازم است لفظِ [[مولی]] را بر آنها حمل کنیم و هر کدام معنای [[امامت]] را دارند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۲.</ref>.
====از راه اشتراک [[معنوی]]====
*با [[تأمل]] در معانی گوناگون مولا، می‌توان گفت: لفظ [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است؛ بدین‌گونه که مولا برای معنای "اولی"، وضع شده و معانی دیگر، مصداق آن به شمار می‌آیند. مولا، به‌معنای مالک، [[عید]]، آزادکننده، آزادشده، [[دوست]]، [[فامیل]]، [[همسایه]]، هم‌پیمان، پسر، عمو، میهمان، [[شریک]]، خواهرزاده، ولی، کمک‌کننده، [[پروردگار]]، نعمت‌دهنده، [[نعمت]] داده‌شده، علاقمند، پیرو و داماد آمده است. با دقّت در هر کدام، به رابطه ([[قرب]] ویژه) میان این معانی دست می‌یابیم که به واسطه آن، چگونگی [[اولویت]] در آنها یافت می‌شود. مانند اینکه [[ربّ]] به مربوب خود [[اولویت]] دارد. میهمان اولویتی به میزبان خود دارد که غیر او ندارد، یا [[دوست]] نسبت به [[دوست]] خود، با آن‌کس که [[دوست]] نیست، تفاوت دارد و رابطه [[ولایت]] و [[اولویت]] خاصی میان آن دو برقرار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۲-۱۳۳.</ref>.
* [[علامه امینی]] معتقدند که کلمه مولا مشترک لفظی نیست؛ زیرا بسیار دور است که واضع لغت، ۲۷ بار این واژه را، جداگانه وضع نموده باشد، به‌ویژه هنگامی‌که می‌بینیم میان همه این معانی [[قدر]] جامع است.
*'''نتیجه:''' [[مولی]] به معنای اولی و معانی دیگر به قرینه نیاز دارد. چنان‌که در حدیث غدیر همین‌گونه است.
*اگر این‌قدر جامع را بپذیریم، پاسخ روشن است و اگر احتمال دهیم که [[مولی]] مشترک [[معنوی]] یا لفظی است، حمل بر مشترک [[معنوی]]، [[اولویت]] دارد؛ زیرا دیگر به ابطال معانی دیگر نیازی نداریم، بلکه هرگاه این لفظ، بی‌قرینه گفته شود باید آن را به معنای "اولی" بدانیم.
* [[علامه امینی]] می‌گوید: پیش از ما، احتمال اشتراک [[معنوی]] را دو [[شخصیت]] دیگر مطرح نموده‌اند: ابن بطریق در کتاب العمده و [[ابن جوزی]] [[حنفی]] در کتاب تذکرة الخواص<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۳.</ref>.
====[[دلالت حدیث]] [[غدیر]]، به وسیله قرائن حالیه====
*با [[چشم‌پوشی]] از الفاظ [[روایت]]، عرفِ آن زمان نیز، از حدیث غدیر، [[امامت]] و [[ولایت]] را فهمیده‌اند، به [[دلیل]] اشعار و سخنانی، که از آنها پیرامون [[ولایت]] و [[امامت]] در [[غدیر]] است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.
*اشعار [[حسان‌ بن ثابت انصاری]]، [[غیث‌ بن عباده]]، [[کمیت‌ بن زید]]، [[عبدی کوفی]]، [[ابو تمام]] و... شخصیت‌های دیگری که در این زمینه [[شعر]] گفته‌اند، از این دسته‌اند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۴.</ref>.
====[[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] با توجه به قرائن مقالیه====
*'''قرینه یکم: صدر حدیث غدیر:''' [[پیامبر]]{{صل}} در صدر [[خطبه غدیر]] فرمود: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} و سپس به دنبال آن جمله معروف {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را بیان کرد. با توجّه به اینکه واژه "[[مولی]]" به دنبال کلمه "اولی" قرار گرفته، دانسته می‌شود، [[ولایت]]، [[اولویت]] است و عبارت {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} در صحیح ابن‌ماجه و "صحیح [[نسائی]]" آمده است. ۶۲ نفر از بزرگان [[اهل سنت]]، علاوه بر همه [[عالمان شیعه]]، آن را [[روایت]] نموده‌اند.
*'''قرینه دوم: ادامه حدیث غدیر:''' گفتار [[رسول خدا]]{{صل}} در ادامه حدیث غدیر چنین است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‌}}، این گفتار را از سه رو می‌توان بر [[امامت]]، قرینه دانست:
#تأکید فراوان [[رسول خدا]]{{صل}}: اگر [[ولایت]] در [[حدیث]] [[غدیر]]، به معنای [[محبت]] با [[نصرت]] [[ایمانی]] باشد، نه ولایی، که در همه [[مؤمنان]] است، به این [[دعاها]] و نفرین‌های شدید و غلیظ نیاز نبود؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} طبق این فرض، یکی از [[مؤمنان]] عادی‌اند و هیچ [[حق]] افزون‌تری بر [[مؤمنان]] ندارند. پس چه نیازی به این همه تأکید است؟!
#از این [[دعا]] استفاده می‌شود که [[حضرت علی]]{{ع}} [[معصوم]] است؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} [[دوستان]] او را مطلق [[دعا]] و [[دشمنان]] او را [[نفرین]] کردند. (در همه زمان‌ها و مکان‌ها، بی‌هیچ قید و شرطی) پس معلوم می‌شود، [[حضرت علی]]{{ع}} محور [[حق]] است و هیچ‌گاه دچار [[معصیت]] نمی‌شود. حال که او [[معصوم]] است، باید [[امام]] هم باشد؛ زیرا با بودن [[معصوم]]، هیچ شخص دیگری [[شایستگی]] [[امامت]] را ندارد.
#همگان قبول دارند که این [[دعا]]، بیان‌کننده [[وظیفه مسلمانان]] درباره آن [[حضرت]] است، در حالی که اگر معنای [[حدیث]]، [[محبت]] و یاری‌کردن باشد، لازم است که این [[دعا]] [[تکلیف]] برای [[حضرت علی]]{{ع}} باشد؛ زیرا گفتیم معنای [[حدیث]] چنین خواهد بود: هر کس من [[دوست]] و [[یاور]] او هستم [[علی]] نیز [[دوست]] و [[یاور]] اوست؛ یعنی بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[واجب]] است، [[امت]] را [[دوست]] داشته باشد و آنها را [[یاری]] نماید. پس باید این [[دعا]] یا [[نفرین]]، خطاب به [[حضرت علی]]{{ع}} باشد، نه خطاب به [[مردم]]. از آنجا که [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} پس از [[شهادتین]] قرار گرفته، دانسته می‌شود، این [[ولایت]] باید امری [[عظیم]] و هم‌تراز با وسالت باشد، نه محبتی معمولی، همانند دیگر [[مؤمنان]].
*'''قرینه سوم: اظهار [[سرور]] و [[خوشحالی]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' پس از اتمام [[خطبه غدیر]]، [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خوشحالی]] این جملات را بیان نمودند: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‌}}<ref>بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۵۶.</ref>. از [[تکبیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[سیاق]] این جملات به دست می‌آید [[ولایت علوی]]، امری مهم بوده که چنین پیامدهایی را داشته است نه یک [[محبت]] معمولی.
*'''قرینه چهارم: خبر دادن از [[ارتحال]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} طبق بسیاری از نقل‌ها، پیش از بیان [[ولایت]]، فرمودند: به زودی من از میان شما رخت برمی‌بندم. این سخنان، از یک‌سو، از قرار دادن [[جانشینی]] برای زمان [[ارتحال]] [[حکومت]] می‌کند و از سویی دیگر، نشان می‌دهد امر مهمی‌است که باید پیش از [[ارتحال]]، به [[مردم]] [[ابلاغ]] شود، وگرنه [[رسالت]] آن [[حضرت]] بی‌نتیجه خواهد بود.
*'''قرینه پنجم: تبریک و تهنیت:''' [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[خطبه غدیر]] فرمود: به من تبریک بگوئید. طبق برخی از نقل‌ها، مراسم [[بیعت]] تا سه روز در وادی [[غدیر]] ادامه داشت و حتی [[خلفای راشدین]] به [[دیدار]] [[حضرت علی]]{{ع}} شتافتند و به آن [[حضرت]] پیش از همگان تبریک گفتند. اگر [[جریان غدیر]]، [[اعلان]] [[امامت]] نبود، تهنیت و [[بیعت]] چه توجیهی دارد؟
*'''قرینه ششم: [[لزوم]] [[ابلاغ]]:''' بر پایه بسیاری از نقل‌ها، [[رسول خدا]]{{صل}} با تأکید توصیه فرمودند، حاضران به غائبان برسانند. توصیه و تأکید، [[گواه]] دیگری بر [[امامت]] است؛ چرا که اگر [[ولایت]]، صرف [[محبت]] [[ایمانی]] است، مطلب تازه‌ای برای [[ابلاغ]] نیست.
*'''قرینه هفتم: [[گواه]] گرفتن [[پروردگار]]:''' پس از [[ابلاغ]] [[ولایت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} چنین فرمود: {{متن حدیث|اللّهمّ أنت شهيد عليهم أنّي قد بلّغت و نصحت‌}}<ref>الغدیر، ج۱، ص۶۶۰.</ref>[[شاهد]] گرفتن [[پروردگار]] نیز، باید در یک امر مهم و تازه باشد. اگر [[ولایت]] را بر [[امامت]] حمل کنیم، ویژگی دیده خواهد شد، ولی چنانچه بر [[محبت]] حمل کنیم، این دو ویژگی بی‌معنا خواهد بود.
*'''قرینه هشتم: [[عذاب الهی]] برای منکر [[ولایت]]:''' در [[احادیث]] فراوانی آمده که: شخصی به‌نام [[حارث]] فهری پس از شنیدن این [[حدیث]]، به شدت [[خشمگین]] شد، به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمد و با [[تندی]] با آن [[حضرت]] برخورد نمود. چنین اظهار داشت: خدایا اگر این امر از جانب توست، سنگی از [[آسمان]] بر من فرود آور یا عذابی دردناک بر من واقع نما. هنوز سخن او پایان نیافته بود که سنگی از [[آسمان]] بر سر او فرود آمد. روشن است، آنچه [[ناراحتی]] [[حارث]] فهری را فراهم آورده بود، [[حضرت علی]]{{ع}} بود، نه [[دوست داشتن]] او؛ زیرا وی نمی‌توانست ببیند [[قاتل]] پدرش، بر او [[حاکم]] باشد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۴-۱۳۷.</ref>.
*اکنون جای این [[پرسش]] است که با این همه [[دلیل]] و مدرک بر [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]، چرا [[مردم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را رها کردند و به سراغ [[خلفا]] رفتند؟
*پاسخ این [[پرسش]] را در ابعاد مختلفی می‌توان جست:
# [[اعراب]] در [[جنگ‌های صدر اسلام]]، از [[علی]]{{ع}} ضربه‌های سنگینی خورده بودند؛ از این رو، برخی درصدد انتقام‌جویی بر آمدند که این مهم در [[دعای ندبه]] اشاره شده است: {{متن حدیث|فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ}}.
#برخی از [[مردم]] از سخت‌گیری [[علی]]{{ع}} در امور [[الهی]] و [[اجرای احکام]] [[دینی]] خبر داشتند؛ از این رو، به خاطر [[ضعف ایمان]]، دیگران را بر [[حضرت علی]]{{ع}} ترجیح دادند.
# [[قرب]] و [[محبوبیت]] [[حضرت علی]]{{ع}} در نزد [[پیامبر]]{{صل}} حساسیت و [[حسادت]] برخی افراد را تحریک کرده بود.
# [[اعراب]] بر پایه سنت‌های [[جاهلی]]، می‌خواستند [[ریاست]] در میان [[قبایل]] [[عرب]] در گردش باشد: {{متن حدیث|كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحاً بَجَحاً، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ}}<ref>دلائل الصدق، ج۴، ص۲۹۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵۸.</ref>.
#کهنسالی در [[ریاست]] بر [[قوم]] در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، [[جایگاه]] ویژه‌ای داشت.
#گروهی از افراد، به خاطر تأویل‌هایی که [[خلفا]] از [[روایات]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} داشتند، از [[همراهی]] با [[حضرت علی]]{{ع}} سرباز زدند
#برخی [[تطمیع]] و برخی دیگر [[تهدید]] شدند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۳۷-۱۳۸.</ref>.


==[[احادیث غدیر]] ==
== متواتر بودن حدیث غدیر==
*'''[[واقعه غدیر]]'''
درباره جمله پیامبر {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} نکاتی را یادآور می‌شویم:
#'''قرآن‌''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
#'''حدیث‌''' [[امام باقر]]{{ع}}‌- درباره سخن [[خدای متعال]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده‌ای"-: آن، [[ولایت]] است<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر{{ع}}- فی قَولِهِ تَعالی‌: «یا أَیهَا الرسُولُ بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلغْتَ رِسالَتَهُ»-: هِی الوِلایةُ}} (مختصر بصائر الدرجات، ص ۶۴).</ref>. [[إثبات الوصیة (کتاب)|إثبات الوصیة]]: چون [[پیامبر]]{{صل}} به وادی خُم رسید، [[آیه]] نگهداری‌اش از [گزند] [[مردم]] در [[[ابلاغ]] ولایت‌] [[امیر مؤمنان]]، بر او [[وحی]] شد. پیش از آن هم [[فرمان]] [[ابلاغ]] می‌رسید؛ اما او به [[انتظار]] گفته خدای عز و جل: "[[خدا]] تو را از مردمْ [[حفظ]] می‌کند" باز می‌ایستاد. چون [[آیه]] نازل شد، به سخن ایستاد و پس از [[حمد]] و ثنای فراوان [[خداوند]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[رهبری]] [[[آینده]] امت‌] و [[قائم]] مقامی خود [[منصوب]] کرد...، همان‌گونه کرد که [[راویان حدیث غدیر]] [[خم]]، [[روایت]] کرده‌اند. سپس در آخر [[ذی حجه]] [به مدینه‌] بازگشت<ref>إثبات الوصیة، ص ۱۳۲.</ref>.


بحثی درباره [[آیه]] تبلیغ‌: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[پیامبر خدا]] به [[سال دهم هجری]] [[حج]] گزارْد. او پیش از حرکت به سوی [[حرم]] [[الهی]]، [[دستور]] داده بود که همگان را از قصد حجگزاری‌اش در آن سال، [[آگاه]] کنند. بدین‌سان، [[مسلمانان]] از راه‌های دور و نزدیک، آهنگ [[حج]] کرده بودند و از این روی، جمعیت عظیمی به هم آمده بود. در آن هنگامه [[عظیم]]، [[پیامبر]]{{صل}} بارها با [[مردم]]، [[سخن]] گفت و در [[خطبه]] بلند روز "[[عَرَفه]]" بر بقایای [[فرهنگ]] و معیارهای [[جاهلی]] خط بطلان کشید و [[مردمان]] را به استوارگامی در راه [[حق]] و بنا نهادن [[زندگی]] بر اساس معیارها و [[ارزش‌های الهی]] فرا خوانْد و بر چنگ زدن به [[کتاب الهی]] و سنتِ [[عترت]] خویش تأکید کرد.
۱. جمله بالا از حدیث غدیر، بهترین نمونه برای حدیث متواتر است. اگر به صدور این [[کلام]] [[اطمینان]] پیدا نشود، مطمئناً هیچ نقل متواتر دیگری نیز علم‌آور نخواهد بود. چون این [[کلام]] بیش‌ترین تعداد گزارش کننده را دارا است و جالب آن‌که ناقلان آن از نحله‌های [[فکری]] متفاوت بود‌اند. [[علامه امینی]] حدیث غدیر را از صد و ده [[صحابی]] گزارش کرده است و در پایان تصریح می‌کند که این، تمامی آن چیزی نیست که وجود دارد<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴- ۶۱.</ref>. [[سید عبدالعزیز طباطبایی]] اسامی [[صحابه]] دیگری را نیز به دست آورده‌اند<ref>ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. طبقه دوم سند ([[تابعین]]) نیز شامل فهرست بلندی از نام ۸۲ نفر است<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۲ – ۷۲. نیز ر.ک: حسینی میلانی، نفحات الازهار، ج۶، ص۳۷۷ به بعد.</ref>. همچنین [[جلال الدین سیوطی]]<ref>سیوطی، الازهار المتناثرة فی الاخبار المتواترة، ص۷۶.</ref> و [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.</ref> و [[ناصر الدین البانی]]<ref>البانی، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۳.</ref> به تواتر حدیث [[گواهی]] داده‌اند.
[[مسلمانان]] از [[حج]] بازگشته‌اند و راهی آبادی‌ها و شهرهای خویش‌اند. در آستانه وادی "خُم"، [[فرمان الهی]]، [[رسول]] [[امین]] را با [[قاطعیت]] تمام، خطاب می‌کند که: "ای [[پیامبر]]! برسان". آهنگ [[آیه]]، تأکید و تنبه‌های آن، و نیز [[تهدید]] و پافشاری جدی بر رساندن پیام‌ها، همه و همه نشانگر آن است که [[پیام]]، بسی مهم است و از دیگر سوی، [[ابلاغ]] آن، به لحاظ چگونگی محتوا و جوانب آن، سخت دلهره‌آفرین.
اکنون بنگریم پیامی که [[پیامبر خدا]] باید [[ابلاغ]] می‌کرد، چه بوده‌است؛ پیامی که او با آن همه سختکوشی در راه [[تبلیغ]] آموزه‌های [[الهی]] و تلاش مستمر در راه گسترش [[حق]] و رویارویی با [[شرک]] و شکن ناپذیری و استوارگامی، از [[ابلاغ]] آن می‌هراسید.
[[عالمان شیعه]] ([[مفسران]]، [[محدثان]]، مورخان و [[متکلمان]])، یکسر و بی‌هیچ‌گونه تردیدی [[آیه]] را به واقعه "[[غدیر]]" مرتبط دانسته‌اند و محتوای [[پیام]] را "[[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}" تلقی کرده‌اند. بدین‌سان و بر اساس این دیدگاه، [[آیه]] در روز هجدهم [[ذی حجه]] نازل شده است و برای تأکید بر [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} برای آخرین بار و به‌گونه‌ای تأثیرگذار و به یادماندنی در میان انبوه [[مردمان]] [[مسلمان]]؛ اما [[عالمان اهل سنت]]، نه در زمان [[نزول]]، یک‌داستان‌اند و نه در محتوای [[پیام]]، یک‌رأی.
اکنون سزامند است پیش از آن‌که برخی از آن دیدگاه‌ها را بیاوریم، مفاد و مفهوم [[آیه]] را اندکی بکاویم:
#{{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِل}}؛ آنچه را نازل شده، [[ابلاغ]] کن. این جمله نشانگر آن است که محتوای [[پیام]]، پیش‌تر به [[پیامبر]]{{صل}} [[القا]] شده بوده است و سپس، آن بزرگوار، [[مأمور]] به [[ابلاغ]] گشته است؛ اما دغدغه و دلهره‌ای او را از اینکه [[پیام]] را آشکار نماید، باز داشته است.
#{{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}؛ و اگر نکنی، رسالتش را نگزارده‌ای. این عبارت، نشانگر آن است که [[آیه]] به روزگاری نازل شده است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[ابلاغ]] [[رسالت]] کرده، [[حق]] [[آیین الهی]] را گزارده و آموزه‌های [[الهی]] را به [[مردمان]] رسانده بوده است و اکنون، تأکید می‌کند که این [[پیام]]، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر رسانده نشود، تمام [[رسالت]] ابلاغ‌شده تباه خواهد شد، چنان که گویی "[[رسالت]]"، یکسر [[ابلاغ]] نشده است.
#{{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ}}؛ و [[خداوند]]، تو را [[حفظ]] می‌کند. [[پیامبر]]{{صل}} از چه می‌هراسید؟ از [[قتل]]؟ از [[آزار]] و [[شکنجه]]؟ از غوغاسالاری [[مشرکان]] و [[یهودیان]]؟ و یا از...؟ [[سیره پیامبر]]{{صل}} نشانگر آن است که او از آنچه مرتبط به خود او بوده، هرگز هراسی به دلْ راه نمی‌داده است. بدین‌سان و بدون هیچ تردیدی، این [[ترس]] باید رنگی دیگر داشته باشد و [[ترس]] از سِتروَنْ شدن خودِ [[ابلاغ]] باشد و [[ترس]] از جو و فضایی که گسترش [[حق]] و تأثیرگذاری [[ابلاغ]] را [[متزلزل]] می‌کند.
#{{متن قرآن|مِنَ النَّاسِ}}؛ از [[مردم]]. بی‌گمان، "ناس"، اطلاق دارد و نشانگر حراست [[خداوند]] از [[پیامبر]]{{صل}} است؛ حراست از او در برابر آنان که به گونه‌ای در به [[شکست]] کشاندن این [[ابلاغ]] و جلوگیری از رساندن این [[پیام]]، تلاش خواهند کرد. از این رو، بدون هیچ تردیدی، مراد، این است که آنان در خاموش کردن این [[نور]]، در [[طعن]] زدن به [[نبوت]]، در به [[شکست]] کشاندن این [[ابلاغ]]، در متهم کردن [[پیامبر خدا]] به "خاندان‌گرایی" و در تلاش برای جلوگیری از گسترش [[پیام]]، طَرْفی برنخواهند بست.
*'''کامل کردن دین‌'''
#'''قرآن‌''' {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>.
#'''حدیث‌''' [[تاریخ دمشق‌ (کتاب)|تاریخ دمشق‌]]- به [[نقل]] از [[ابو سعید خدری]]-: چون [[پیامبر خدا]] [[علی]]{{ع}} را در [[غدیر]] خُم [[منصوب]] کرد و به [[ولایت]] او ندا داد، [[جبرئیل]]{{ع}} با این [[آیه]] بر او فرود آمد: "امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۳۷.</ref>. [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: گفته شده است که آخرین آیه‌ای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، [[آیه]]: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم" است و این گفته، روایتی صحیح و ثابت و صریح است و [زمان‌] [[نزول]] آن، در روز تصریح به [ولایت‌] [[امیر مؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب]]- که درودهای [[خدا]] بر او باد- در [[غدیر]] خُم است<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref>.


تحقیقی درباره "روزِ کامل شدن [[دین]]": "امروز، [[کافران]] از [[[شکست]] دادن‌] [[دین]] شما [[ناامید]] شدند. از این رو، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>مائده، آیه ۳.</ref>. در این [[آیه]] (مشهور به [[آیه]] "اکمال")، [[سخن]] از روزی است که چهار ویژگی مهم دارد:
گفتنی است، [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ...}} که در کتب [[علوم]] حدیث نمونه روشن حدیث متواتر شمرده شده است، تنها کمی بیش از ۶۰ نفر راوی دارد<ref>ر.ک: شهید ثانی، الرعایة، ص۶۸.</ref>.
#در آن روز، [[کفار]] از اینکه بتوانند به اساس [[اسلام]] آسیب وارد کنند، [[نومید]] شدند.
#در آن روز، [[دین اسلام]]، کامل شد.
#در آن روز، [[خداوند متعال]]، [[نعمت]] خود را بر [[امت اسلامی]] تمام کرد.
#در آن روز، [[خداوند متعال]]، [[آیین اسلام]] را به عنوان [[آیین]] نهایی [[مردم]] [[جهان]] پذیرفت.


این ویژگی‌های برجسته نشان می‌دهد که آن روز، سرنوشت‌سازترینِ روزها در [[تاریخ]] [[رسالت پیامبر]] [[اسلام]]، بلکه در [[تاریخ اسلام]] است و از این روست که یکی از [[یهودیان]]، به [[عمر بن خطاب]] می‌گوید که اگر در [[دین]] آنها چنین روزی بود، آن را [[جشن]] می‌گرفتند: [[طارق بن شهاب]] [[روایت]] کرده است که: یکی از [[یهودیان]] به [[عمر بن خطاب]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! آیه‌ای در کتاب شماست و آن را قرائت می‌کنید که اگر بر ما [[یهودیان]] نازل شده بود، آن روز را [[جشن]] می‌گرفتیم. گفت: کدام [[آیه]]؟ گفت: "امروز، دینتان را برای شما به کمال رساندم..."<ref>صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۵، ح ۴۵.</ref>.
۲. بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]]، به صحت حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} تصریح کرده‌اند. [[حاکم نیشابوری]]<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ص۶۱۳.</ref>، [[ترمذی]]<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.</ref>، [[ابن حبان]]<ref>صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۵.</ref>، علامه [[ذهبی]]<ref>ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۴۱۵؛ همو، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.</ref>، [[ابن جریر طبری]]<ref>به نقل از: ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.</ref>، [[ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.</ref>، [[ابوجعفر طحاوی]]<ref>ازدی طحاوی، مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸.</ref>، [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۳.</ref> و ناصرالدین الالبانی<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴ – ۳۳۰.</ref> از این گروهند.
اکنون باید دید در [[تاریخ اسلام]]، روز سرنوشت‌سازی که دارای این ویژگی‌های چهارگانه است و [[شایسته]] این است که [[جامعه اسلامی]]، آن را [[جشن]] بگیرد، کدام روز است.
برای مشخص کردن آن روز، احتمالات فراوانی داده شده که غالباً متکی بر اسناد [[تاریخی]] و یا متون [[حدیثی]] نیستند و از این رو، از طرح آنها در اینجا خودداری می‌کنیم<ref>ر.ک: تفسیرهای ذیل آیه.</ref>. تنها دو فرض مستند وجود دارد که به دو دسته از متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، مستندند. باید دید آیا این دو دسته از متون، با هم در تعارض‌اند، یا این که وجه جمعی برای آنها وجود دارد. دو فرض مستند عبارت‌اند از:
#'''روز [[غدیر]] خم‌''' ضمن آن‌که بسیاری از [[احادیث]] [[شیعه]]، بدون ذکر روز [[غدیر]] یا روز دیگری، به [[نزول]] این [[آیه]] در مورد [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} توسط [[پیامبر]]{{صل}} به [[رهبری]] [[امت]]، اشاره دارند، حدود بیست [[حدیث]]، به طور مشخص [[نزول]] [[آیه]] را در روز [[غدیر]] بیان می‌دارند، چنان که در کتب [[اهل سنت]]، نقل‌هایی- که عمدتاً به [[ابو هریره]] و [[ابو سعید]] خُدْری می‌رسند- بیانگر [[نزول]] [[آیه]] در روز [[غدیر]] ([[هجدهم ذی‌حجه]] [[سال دهم هجری]]) هستند. این [[احادیث]]، موافق [[قرآن]] هستند و راهی جز [[پذیرفتن]] آنها وجود ندارد؛ زیرا در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[پیامبر اسلام]]، بجز روز [[غدیر خم]]، روزی با ویژگی‌هایی که این [[آیه]] بر آن تأکید دارد، یافت نمی‌شود. در این روز بود که با [[تعیین رهبر]] [[آینده]] [[جهان اسلام]] از سوی [[خداوند متعال]]، [[امید]] کفاری که می‌پنداشتند [[آیین اسلام]] به شخص پیامبرِ آن، قائم‌ است و با [[مرگ]] او نخواهند گذاشت تداوم پیدا کند، به یأس‌گرایید. در این روز بود که برنامه‌های [[اسلام]] برای اداره [[آینده جهان]]، کامل شد و با [[تعیین]] [[شخصیت]] بزرگی چون [[امام علی]]{{ع}}- که به استثنای [[نبوت]]، همتای [[پیغمبر اسلام]] بود- به [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}، [[نعمت خداوند]] بر [[امت اسلامی]] کامل گردید و بر اساس همین کامل بودن برنامه‌های [[اسلام]] برای [[تکامل]] مادی و [[معنوی]] [[جامعه بشر]] بود که [[اسلام]] به عنوان [[کامل‌ترین]] [[دین]] تکامل‌بخشِ [[انسان]]، مورد [[پذیرش]] [[خداوند متعال]] قرار گرفت. مراسم عمامه‌گذاری ویژه [[امام علی]]{{ع}} در روز [[غدیر خم]]، برنامه برگزاری مراسم [[سلام]] [[رهبری]] بر [[امام]]{{ع}} در آن روز، تبریک [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} در آن روز، اشعار حَسان بن ثابت، اعلام روز [[غدیر]] به عنوان بزرگ‌ترین [[عید]] [[اسلامی]]، و اسناد و قرائن [[تاریخی]] و [[حدیثی]] فراوان دیگر، همه مؤید این است که روز کامل شدن [[دین]]، همان روز [[غدیر خم]] است.
#'''روز عَرَفه‌''': در برابر متونی که بدانها اشارت رفت، متون دیگری وجود دارند که تصریح می‌کنند روز [[نزول]] [[آیه اکمال]]، روز [[عرفه]] و مکان [[نزول]] آن، [[عرفات]] است. قول پذیرفته شده در میان [[اهل سنت]]، همین است و از چند [[صحابی]] نیز [[نقل]] شده است؛ ولی اساس آن، همان [[کلام]] [[عمر]] در پاسخ به سؤال مردی [[یهود]] است که در کتب بسیاری از جمله در صحیح البخاری آمده است و ما نیز به آن، اشاره داشتیم. این قول در برخی [[احادیث]] و کتب [[شیعه]] نیز آمده است که اساس آن را دو [[حدیث]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} تشکیل می‌دهند:


[[حدیث]] اول، [[حدیثی]] است که مرحوم [[ثقة الاسلام کلینی]] از [[ابو جارود]] [[نقل]] کرده است. [[ابو جارود]] می‌گوید: شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "[[خداوند]]، پنج چیز را بر مؤمنانْ [[واجب]] کرد؛ چهار چیز را گرفتند و یکی را وا نهادند". گفتم: فدایت شوم! آیا آنها را برای من نام می‌بری؟ فرمود: "[[نماز]]؛ و [[مردم]] نمی‌دانستند چگونه [[نماز]] بخوانند. پس [[جبرئیل]]{{ع}} فرود آمد و گفت: آنان را از اوقات [[نماز]]، [[آگاه]] کن. سپس [[زکات]] نازل شد و [[جبرئیل]]{{ع}} گفت: ای [[محمد]]! همان‌گونه که آنان را از نمازشان [[آگاه]] کردی، از زکاتشان نیز [[آگاه]] کن. سپس [[روزه]] نازل شد و چون روز دهم می‌شد، [[پیامبر خدا]] به روستاهای اطراف، [پیغام‌] می‌فرستاد و آن روز را [[روزه]] می‌گرفتند. پس، ماه رمضانِ میان [[شعبان]] و [[شوال]]، نازل شد. سپس [[حج]] نازل شد. [[جبرئیل]]{{ع}} فرود آمد و گفت: همان‌گونه که آنان را از [[نماز]] و [[زکات]] و روزه‌شان [[آگاه]] کردی، از حجشان نیز باخبر کن. سپس [[ولایت]]، در [[روز جمعه]] و در [[عرفه]] نازل شد. [[خداوند]] عز و جل نازل کرد: "امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم" و کمال [[دین]]، به [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود. و این هنگام بود که [[پیامبر خدا]] فرمود:" امتم، تازه از [[جاهلیت]] به در آمده‌اند و هرگاه آنان را از [[ولایت]] پسر عمویم خبر دهم، چنین و چنان می‌گویند. این را با خود گفتم، نه آنکه بر زبان بیاورم. پس [[اراده]] حتمی [[خدا]]، راه بر من بست و مرا [[تهدید]] کرد که اگر [[ابلاغ]] نکنم، عذابم کند. پس نازل شد: "ای [[پیامبر]]! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است، [[ابلاغ]] کن و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده‌ای و [[خداوند]]، تو را از [گزند] [[مردم]] [[حفظ]] می‌کند. [[خداوند]]، [[کافران]] را [[هدایت]] نمی‌کند".
۳. مصادری که این کلام را نقل کرده‌اند، بسیار متعدد و متنوعند؛ مهم‌ترین آنها بدین قرار است: ترمذی، [[السنن (کتاب)|السنن]]، ج۵، ص۶۳۳؛ [[ابن ماجه]]، السنن، ج۱، ص۴۵؛ [[نسائی]]، [[خصائص امیرالمؤمنین (کتاب)|خصائص امیرالمؤمنین]]، ص۴۷ و ص۱۵۵؛ [[ابن حنبل]]، المسند، ج۹، ص۴۳ و ج۱، ص۳۲۱؛ [[ابن حنبل]]، [[فضائل الصحابه (کتاب)|فضائل الصحابه]]، ج۲، ص۵۹۳، [[حاکم نیشابوری]]، [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]]، ج۳، ص۱۴۴؛ [[طبرانی]]، [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]]، ج۳، ص۱۷۹ و ج۵، ص۱۹۵ و ج۱۹، ص۲۹۱؛ طبرانی، [[المعجم الصغیر (کتاب)|المعجم الصغیر]]، ج۱، ص۷۱؛ طبرانی، [[المعجم الأوسط (کتاب)|المعجم الأوسط]]، ج۱، ص۱۱۲ و ج۸، ص۲۱۳؛ [[ابن أبی شیبه]]، [[المصنف (کتاب)|المصنف]]، ج۷، ص۵۰۶ و ۴۹۶ و ۴۹۴؛ [[ابن حبان]]، [[الصحیح (کتاب)|الصحیح]]، ج۳، ص۱۴۴؛ [[بلاذری]]، [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، ج۲، ص۳۵۵؛ [[ابونعیم]]، [[تاریخ أصبهان (کتاب)|تاریخ أصبهان]]، ج۱، ص۱۶۲ و ص۲۸۳؛ ابونعیم، [[حلیة الأولیاء (کتاب)|حلیة الأولیاء]]، ج۴، ص۲۳؛ [[ابن عساکر]]، [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]]، ج۴۲، ص۱۸۸؛ [[ذهبی]]، [[تاریخ الاسلام (کتاب)|تاریخ الاسلام]]، ج۳، ص۶۲۹؛ [[ابن حجر]]، [[الاصابه (کتاب)|الاصابه]]، ج۳، ص۴۸۴؛ [[ابن کثیر]]، [[البدایة و النهایه (کتاب)|البدایة و النهایه]]، ج۷، ص۳۴۱؛ [[ابو العباس الطبری]]، [[ذخائر العقبی (کتاب)|ذخائر العقبی]]، ص۱۵۸؛ [[متقی هندی]]، [[کنزالعمال (کتاب)|کنزالعمال]]، ج۱۱، ص۶۰۲؛ [[البانی]]، [[سلسلة الأحادیث الصحیحه (کتاب)|سلسلة الأحادیث الصحیحه]]، ج۴، ص۳۳۰؛ [[اسلم بن سهل]]، [[تاریخ واسط (کتاب)|تاریخ واسط]]، ص۱۵۴؛ خوارزمی، [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ص۱۵۷؛ [[ابن مغازلی]]، المناقب، ص۲۴؛ [[ابن أبی عاصم]]، السنه، ص۵۹۲. همچنین [[ثقة الاسلام کلینی]]، [[الکافی]]، ج۱، ص۲۸۷؛ [[شیخ طوسی]]، [[تهذیب الاحکام]]، ج۳، ص۱۴۴؛‌ [[شیخ صدوق]]، [[الخصال]]، ص۲۱۱.
[[پیامبر خدا]] [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود:" ای [[مردم]]! هیچ یک از [[پیامبران پیشین]] نبوده، جز آنکه [[دعوت]] [[حق]] را در پایان عمرش لبیک گفته است. نزدیک است که من هم فرا خوانده شوم و [[دعوت]] [[حق]] را [[اجابت]] کنم. از من سؤال می‌شود و از شما هم سؤال می‌شود؛ پس چه می‌گویید؟". گفتند: [[گواهی]] می‌دهیم که [[[پیام الهی]] را] رساندی و [[خیرخواهی]] کردی و آنچه را بر گردنت بود، ادا کردی. [[خدا]] [[برترین]] پاداشی را که به فرستادگانش داده، به‌ تو بدهد!
پس، [[پیامبر]]{{صل}} سه بار فرمود: "خدایا! [[گواه]] باش". سپس فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]! این، پس از من ولی شماست و باید [این واقعه را] حاضران شما به غایبان برسانند"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۹۰، ح ۶.</ref>.


[[حدیث]] دوم، [[حدیثی]] است که عیاشی از [[محمد خزاعی]]، از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:
۴. [[ابن عقده]] و [[ابن جریر طبری]] و [[شمس الدین ذهبی]]، در خصوص این [[حدیث]] و طریق‌های نقل آن، کتاب‌هایی تألیف کرده‌اند. ابن حجر درباره کتاب ابن عقده گفته است: «بسیاری از سندهای ذکر شده در این کتاب، صحیح و حسن هستند»<ref>فتح الباری، ج۷، ص۷۴.</ref> و «از بیش از هفتاد [[صحابه]] نقل شده‌اند»<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷.</ref>. ذهبی نیز گفته است: «یک جلد از کتاب [[ابن جریر]] را دیدم و از بسیاری طرق آن مدهوش شدم»<ref>تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.</ref>. ابن کثیر در توصیف این کتاب گفته است: «من این کتاب را در دو مجلد قطور، دیده‌ام»<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۴۶. درباره کتاب الولایه نوشته طبری رجوع شود به الغدیر، ج۱، ص۱۵۳ – ۱۵۲.</ref>.
چون [[پیامبر خدا]] [[روز جمعه]] به [[عرفات]] رسید، [[جبرئیل]]{{ع}} نزدش آمد و گفت: ای [[محمد]]! [[خداوند]]، به تو [[سلام]] می‌رساند و می‌گوید: "به امتت بگو: با [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]، "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم" و پس از این، چیز دیگری بر شما نازل نمی‌کنم. [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] را بر شما نازل کردم و این، پنجمی است و آن چهار را جز با این [پنجمی‌] نمی‌پذیرم"<ref>تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱.</ref>. اکنون باید دید که آیا میان این دو دسته از متون، تعارضی غیر قابل علاج وجود دارد که در این صورت، حتماً یک دسته باید رد شود، یا آنکه قابل جمع‌اند. به نظر می‌رسد که مقتضای دقت و [[تأمل]]، آن است که این دو دسته از متون، نه تنها با هم [[تعارض]] اساسی ندارند، بلکه به عکس، در اساس، مؤید و مکمل یکدیگرند.
توضیحْ اینکه-، بنا بر سخن [[علامه طباطبایی]] [[تدبر]] در دو [[آیه]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [[ابلاغ]] کن و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزارده‌ای..." و "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم..." و نیز [[تدبر]] در [[احادیث]] [[فریقین]] و [[روایات]] [[متواتر]] [[غدیر]]، همراه با تحلیل اوضاع داخلی [[جامعه اسلامی]] در اواخر [[عهد پیامبر]]{{صل}} و [[کاوش]] دقیق آن، برای [[انسان]]، [[یقین]] می‌آورد که "امر به [[ولایت]]"، چند روز پیش از روز [[غدیر]]، نازل شده بوده است. از سوی دیگر، [[پیامبر]]{{صل}} [[بیم]] آن داشت که با اظهار آن، [[مردم]] نپذیرند و یا به او [[سوء قصد]] کنند و در نتیجه، اختلالی در امر [[تبلیغ]] [[دین]] پدید آید. پس، [[ابلاغ]] آن را به تأخیر انداخت و امروز و فردا کرد، تا آنکه [[آیه]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن..." نازل شد و مهلتی باقی نگذارْد<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۹۶.</ref>.
در واقع، [[تاریخ]] صدور [[حکم]] [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} از سوی [[خداوند متعال]] برای [[رهبری]] [[امت]] پس از [[پیغمبر اسلام]]، با [[تاریخ]] [[ابلاغ]] آن، نُه روز فاصله داشت. [[حکم]] [[ولایت امام]]{{ع}}، در روز [[عرفه]] و در [[عرفات]] صادر شد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} به دلایلی که بدانها اشارت رفت، [[ابلاغ]] این [[حکم]] را تا روز [[غدیر]] خُم، تأخیر انداخت.
بنا بر این، متونی (نصوصی) که بر نازل شدن [[آیه اکمال]] در روز [[عرفه]] دلالت دارند، ناظر به [[تاریخ]] صدور [[حکم]] [[ولایت]] است و متونی که بر نازل شدن [[آیه اکمال]] در روز [[غدیر خم]] دلالت دارند، ناظر به [[تاریخ]] [[ابلاغ]] [[حکم]] [[ولایت]] هستند و بدین‌سان، تعبیر [[نزول]] در هر دو دسته از متون، صحیح و بلکه متعارف است.
*'''تاج‌گذاری در روز [[غدیر]]'''
[[امام علی]]{{ع}}: روز [[غدیر]] خُم، [[پیامبر خدا]] مرا با عمامه‌ای (دستاری)<ref>عرب‌ها، وقتی کسی را برای حکمرانی برمی‌گزیدند، به عنوان تاج، عمامه بر سرش می‌گذاشتند؛ چنان که درحدیثی از پیامبر{{صل}} آمده است: «عمامه‌ها، تاج‌های عرب‌اند».</ref> سیاه که دنباله آن روی شانه‌ام قرار داشت، مُعمم کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: عَممَنی رَسولُ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم بِعِمامَةٍ سَوداءَ، طَرَفُها عَلی‌ مَنکبی}} (الإصابة، ج ۴، ص ۲۳ ش ۴۵۸۴).</ref>. [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}}: [[پیامبر خدا]] با [[عمامه]] "سَحاب" خود، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را مُعمم کرد و آن را از جلو و پشت سر، فرو هشت. سپس فرمود: "رو کن". پس رو کرد. سپس فرمود: "برگرد". او برگشت. پس گفت: "[[فرشتگان]]، این گونه نزد من آمدند" و سپس فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! هرکه را دوستش می‌دارد، [[دوست]] و هرکه را دشمنش می‌دارد، [[دشمن]] بدار! هر کس [[یاری]] می‌دهد، [[یاری]] ده و هر کس او را وا می‌نهد، وا بنه!"<ref>{{متن حدیث|الإمام زین العابدین{{ع}}: إن رَسولَ اللهِ عَممَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ عِمامَتَهُ السحابَةَ وأرخاها مِن بَینِ یدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ثُم قالَ: أقبِل فَأَقبَلَ، ثُم قالَ: أدبِر فَأَدبَرَ. فَقالَ: هکذا جائَتنِی المَلائِکةُ، ثُم قالَ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ}} (نظم درر السمطین، ص ۱۱۲).</ref>.
*'''تبریک رهبری‌'''
[[مسند ابن حنبل‌ (کتاب)|مسند ابن حنبل‌]]- به [[نقل]] از [[بَراء بن عازب]]-: ما با [[پیامبر خدا]] در [[سفر]] بودیم که در [[غدیر خم]] توقف کردیم و در میان ما ندای [[نماز جماعت]] داده شد و برای [[پیامبر خدا]] زیر دو درخت، روفته شد. پس، [[نماز ظهر]] را خواند و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "آیا نمی‌دانید که [[اختیار]] من نسبت به [[مؤمنان]] از خود آنها بیشتر است؟". گفتند: چرا. فرمود: "آیا نمی‌دانید که [[اختیار]] من نسبت به هر مؤمنی از خود او بیشتر است؟". گفتند: چرا. پس دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس از آن، [[عمر]]، او را [[دیدار]] کرد و گفت: ای پسر [[ابو طالب]]، مبارکت باد! تو مولای هر مرد و [[زن]] باایمان شدی<ref>مسند ابن‌حنبل، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶.</ref>
*'''خاطرات [[یاران پیامبر]]{{صل}} از [[ماجرای غدیر]]'''
# [[ابو سعید خُدْری‌]]:  [[تاریخ دمشق‌ (کتاب)|تاریخ دمشق‌]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن شریک]]، از [[سهم بن حصین اسدی]]-: من و [[عبد الله بن علقمه‌]]، که روزگاری از دشنامگویان به [[علی]]{{ع}} بود، به [[مکه]] وارد شدیم. به او گفتم: آیا می‌خواهی با [[ابو سعید خدری]] دیداری تازه کنیم؟ گفت: آری. پس نزد او رفتیم. [[عبد الله بن علقمه‌]] گفت: آیا فضیلتی درباره [[علی]] شنیده‌ای؟ گفت: آری. چون برایت [[نقل]] کردم، آن را از [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[قریش]] هم بپرس. [[پیامبر خدا]]، روز [[غدیر خم]] برخاست و بیان رسایی کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا [[اختیار]] من به [[مؤمنان]]، از خود آنها بیشتر نیست؟". گفتند: چرا. سه بار این سخن را تکرار کرد و آن گاه فرمود: "ای [[علی]]! نزدیک بیا". پس، [[پیامبر خدا]] دو دست او را بالا برد- تا آنجا که به سفیدی زیر بغلشان نگریستم- و سه بار فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست". [[عبد الله]] بن [[علقمه]] گفت: تو خودت این را از [[پیامبر خدا]] شنیدی؟ [[ابو سعید]] گفت: آری، و به گوش‌ها و سینه‌اش اشاره کرد و گفت: دو گوشم آن را شنید و دلم آن را [[حفظ]] کرد. [[عبد الله بن شریک]] می‌گوید: [[عبد الله بن علقمه]] و [[سهم بن حصین]] به نزد ما آمدند. چون [[نماز ظهر]] را خواندیم، [[عبد الله بن علقمه‌]] برخاست و سه بار گفت: من به درگاه [[خدا]] از [[دشنام]] دادن به [[علی]] [[توبه]] می‌کنم و از او [[آمرزش]] می‌طلبم<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۲۸.</ref>.
# [[جابر بن عبد الله‌]]: [[سیر أعلام النبلاء (کتاب)|سیر أعلام النبلاء]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن محمد بن عقیل]]-: نزد [[جابر]] در خانه‌اش بودم و [[علی]] بن [[حسین]] و [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو جعفر]] هم بودند. مردی از اهالی [[عراق]]، در آمد و گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم که جز آنچه را از [[پیامبر خدا]] شنیده و دیده‌ای، برایم مگویی! [[[جابر]]] گفت: ما در [[جحفه]] در [[غدیر خم]] بودیم و [[مردم]] فراوانی از قبیله‌های جُهَینه، مُزَینه و غِفار نیز آنجا بودند. پس [[پیامبر خدا]] از [[خیمه]] یا سراپرده‌ای بیرون آمد و سه بار با دستش اشاره کرد و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۳۳۴ ش ۸۶.</ref>.
# [[زید بن ارقم‌]]: [[المستدرک علی الصحیحین‌ (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین‌]]- به [[نقل]] از [[زید بن ارقم]]-: با [[پیامبر خدا]] آمدیم تا به [[غدیر خم]] رسیدیم. پس [[فرمان]] داد که زیر درختانی را بِروبند. آن روز، روزی بود که از آن گرم‌تر ندیده بودیم. وی پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]] فرمود: "ای [[مردم]]! هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نشد، جز آنکه نصف [[عمر]] [[پیامبر]] قبلی‌اش زیست؛ و نزدیک است که من، [[دعوت]] [[حق]] را [[اجابت]] کنم. چیزی را در میان شما برجای می‌نهم که پس از آن، هیچ گاه گم‌راه نشوید: کتاب خدای عز و جل". سپس برخاست و دست [[علی]] را گرفت و فرمود: "ای [[مردم]]! چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟". گفتند: [[خدا]] و پیامبرش داناترند. فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۳، ح ۶۲۷۲.</ref>.
*'''خاطرات [[امام علی]]{{ع}}‌'''
[[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر خدا]] به قصد حَجة [[الوداع]] بیرون آمد. سپس [در بازگشت‌]، به [[غدیر خم]] رسید. به [[دستور]] او برایش چیزی [[شبیه]] [[منبر]] ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت [و بالا برد]، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان [[جایگاه]] فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس با [[ولایت]] من، [[ولایت]] [[خدا]] و با [[دشمنی]] با من، [[دشمنی با خدا]] محقق می‌شود. [[خداوند]] عز و جل در آن روز، نازل کرد: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>مائده، آیه ۳.</ref>. پس، [[ولایت]] من مایه کمال [[دین]] و [[رضایت پروردگار]]- که یادش بلند باد- است<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: خَرَجَ رَسولُ اللهِ{{صل}} إلی‌ حِجةِ الوَداعِ، ثُم صارَ إلی‌ غَدیرِ خُم، فَأَمَرَ فَاصلِحَ لَهُ شِبهُ المِنبَرِ، ثُم عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتی‌ رُئِی بَیاضُ إبطَیهِ، رافِعاً صَوتَهُ قائِلًا فی مَحفِلِهِ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. فَکانَت عَلی وِلایتی وِلایةُ اللهِ، وعَلی‌ عَداوَتی عَداوَةُ اللهِ. وأنزَلَ اللهُ عز و جل فی ذلِک الیومِ: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» فَکانَت وِلایتی کمالَ الدینِ، ورِضَی الرب جَل ذِکرُهُ}} (الکافی، ج ۸، ص ۲۷، ح ۴).</ref>.
*'''[[احتجاج]] [[علی]]{{ع}}‌''':
[[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]]: [[امیر مؤمنان]] [پس از [[وفات پیامبر]] [[خدا]] و [[انتخاب]] [[ابو بکر]]] فرمود: "ای گروه [[مهاجر]] وانصار! [[خدا]] را [در نظر بگیرید]، [[خدا]] را [در نظر بگیرید]! [[عهد]] پیامبرتان را درباره من از یاد مبرید و [[قدرت]] [[محمد]]{{صل}} را از [[خانه]] او و از درون منزلش به بیرون و به‌ سوی خانه‌هایتان و به درون منازلتان مبَرید و خاندانش را از [[حق]] و جایگاهشان در میان [[مردم]]، باز مدارید. به [[خدا]] [[سوگند]]- ای [[جماعت]]!-، [[خداوند]] مقدر کرد و [[حکم]] راند و پیامبرش می‌دانست و شما هم می‌دانید که ما [[اهل بیت]]، از شما به این امر، سزاوارتریم. آیا [[قاری]] [[کتاب خدا]] و [[فقیه]] در [[دین خدا]] و نیرومند در کار [[مردم]]، در میان شماست؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، چنین کسی در میان ماست و نه شما. پس، از [[هوا و هوس]]، [[پیروی]] مکنید، که از حقْ دورتر می‌شوید و سابقه خود را با [[بدی]] اکنونتان تباه می‌سازید".
پس، [[بشیر بن سعد انصاری]]- که زمینه را برای [[ابو بکر]] آماده کرده بود- و نیز گروهی از [[انصار]]، گفتند: ای [[ابو الحسن]]! اگر [[انصار]]، این سخنت را پیش از بیعتشان با [[ابو بکر]] می‌شنیدند، حتی دو نفر هم درباره تو [[اختلاف]] نمی‌کردند. [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[جماعت]]! آیا [[شایسته]] بود که من، [[پیامبر خدا]] را کفن‌نکرده رها کنم و برای [[ستیز]] بر سر [[قدرت]] و جانشینی‌اش بیرون بیایم؟! به [[خدا]] [[سوگند]]، من هیچ [[گمان]] نداشتم که کسی برای آن، گردن افرازد و بر سرِ آن با ما [[اهل بیت]] بستیزد و آنچه را شما روا شمردید، روا بدارد و نمی‌دیدم که [[پیامبر خدا]] روز [[غدیر خم]]، حجتی برای کسی و سخنی برای گوینده‌ای باقی گذاشته باشد"<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۳، ح ۳۶.</ref>.
*'''[[احتجاج]] [[فاطمه]]{{س}}، [[دختر پیامبر]]{{صل}}‌'''
[[فاطمه]]{{س}}‌- چون از [[فَدَک]] باز داشته شد، با [[انصار]] [[گفتگو]] کرد و آنها گفتند: ای دختر [[محمد]]! اگر این سخنت را پیش از بیعتمان با [[ابو بکر]] شنیده بودیم، هیچ کس را همسنگ [[علی]] قرار نمی‌دادیم-: آیا پدرم در روز [[غدیر خم]]، عذری برای کسی باقی نهاد؟!<ref>{{متن حدیث|فاطمة{{س}} بنت رسول الله{{صل}}- لَما مُنِعَت فَدَک وخاطَبَتِ الأَنصارَ، فَقالوا: یا بِنتَ مُحَمدٍ، لَو سَمِعنا هذَا الکلامَ مِنک قَبلَ بَیعَتِنا لِأَبی بَکرٍ ما عَدَلنا بِعَلِی أحَداً، فَقالَت-: وهَل تَرَک أبی یومَ غَدیرِ خُم لِأَحَدٍ عُذراً؟}} (الخصال، ص ۱۷۳).</ref>
[[فاطمه]]{{س}}: آیا گفته [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] را فراموش کردید که گفت: "هر که من‌ مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؟!"<ref>{{متن حدیث|عنها{{س}}: أنَسیتُم قَولَ رَسولِ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟}} (جامع الأحادیث، قمی، ص ۲۷۳).</ref>.
*'''[[سوگند]] دادن‌های [[علی]]{{ع}}‌'''
[[مسند ابن حنبل‌ (کتاب)|مسند ابن حنبل‌]]- به [[نقل]] از ابو طُفَیل-: [[علی]]{{ع}} [[مردم]] را در رُحبه‌<ref>رُحبه یا رَحبه، روستایی روبه‌روی قادسیه و به فاصله یک روز راه پیاده از کوفه است و رُحبة خُنَیس نیز نام‌محله‌ای در کوفه است. به صحن و حیاط مسجد و خانه و دارالإماره هم رحبه گفته می‌شود (معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۳).</ref> گردآورد. سپس به آنان فرمود: "من، هر [[مرد]] [[مسلمانی]] را که شنیده است [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] چه گفته، [[سوگند]] می‌دهم که برخیزد". سی نفر از مردم‌<ref>ابو نعیم می‌گوید: «عده فراوانی از مردم».</ref> برخاستند و [[گواهی]] دادند که [[[پیامبر خدا]]] [[دست]] او را گرفت و به [[مردم]] فرمود: "آیا می‌دانید که من به [[مؤمنان]]، از خود آنها سزاوارترم؟". گفتند: آری، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: "هر که من مولای اویم، این مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار". بیرون آمدم و در دلم تردیدی بود. [[زید]] بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من شنیدم [[علی]]، چنین و چنان می‌گوید. گفت: برای چه [[انکار]] می‌کنی؟ من خود شنیدم که [[پیامبر خدا]] آن را در [[حق]] او می‌گوید<ref>مسند ابن حنبل، ج ۷، ص ۸۲، ح ۱۹۳۲۱.</ref>.
۱۲۹. [[السنة (کتاب)|السنة]]، [[ابن ابی عاصم[[- به نقل از [[مهاجر بن عمیرة]] یا [[عمیرة بن مهاجر]]-: شنیدم [[علی]]{{ع}} بر [[منبر]]، [[مردم]] را [[سوگند]] می‌دهد که چه کس شنیده است [[پیامبر خدا]] بگوید: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست". پس دوازده مرد برخاستند و گفتند: شنیدیم که‌ [[پیامبر خدا]] آن را می‌گوید<ref>السنة عن المهاجر بن عمیرة أو عمیرة بن المهاجر: {{متن حدیث|سَمِعتُ عَلِیاً رضی الله عنه ناشَدَ الناسَ عَلَی المِنبَرِ: مَن سَمِعَ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟ فَقامَ اثنا عَشَرَ رَجُلًا، فَقالوا: سَمِعنا رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُهُ}} (السنة، ابن أبی عاصم، ص ۵۹۳، ح ۱۳۷۳).</ref>.
*'''[[عید غدیر]] در اسلام‌'''
[[پیامبر خدا]]{{صل}}: روز [[غدیر خم]]، [[برترین]] [[عید]] [[امت]] من است و آن، روزی است که [[خداوند متعال]] به من [[فرمان]] داد تا برادرم [[علی بن ابی طالب]] را نشانه‌ای برای امتم قرار دهم تا پس از من، بدان، راه یابند و آن، روزی است که [[خداوند]]، [[دین]] را در آن به کمال رسانْد و [[نعمت]] را بر امتم کامل کرد و [[دین اسلام]] را برایشان پسندید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: یومُ غَدیرِ خُم أفضَلُ أعیادِ امتی وهُوَ الیومُ الذی أمَرَنِی اللهُ تَعالی‌ ذِکرُهُ فیهِ بِنَصبِ أخی عَلِی بنِ أبی طالِبٍ عَلَماً لِامتی، یهتَدونَ بِهِ مِن بَعدی، وهُوَ الیومُ الذی أکمَلَ اللهُ فیهِ الدینَ، وأتَم عَلی‌ امتی فیهِ النعمَةَ، ورَضِی لَهُمُ الاسلامَ دیناً}} (الأمالی، صدوق، ص ۱۸۸، ح ۱۹۷).</ref>.
[[مصباح المتهجد (کتاب)|مصباح المتهجد]]- درباره [[فیاض بن محمد طرسوسی]]-: در روز [[غدیر]]، او در نزد [[امام رضا]]{{ع}} بود و عده‌ای از [[یاران خاص]] ایشان هم در آنجا حضور داشتند که [[امام]]{{ع}} آنان را برای [[افطار]]، نگاه داشته بود و برای خانه‌هایشان، [[غذا]] و هدیه و صِله و [[پوشاک]] و حتی [[انگشتر]] و [[کفش]] فرستاده بود و وضعیت آنان و اطرافیان خود را [[تغییر]] داده بود. [[امام]]{{ع}}، وسایل و ابزارهای کهنه خود را [نیز] نو کرده بود و [[فضیلت]] و سابقه آن روز را بیان می‌کرد<ref>مصباح المتهجد، ص ۷۵۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۴-۱۶۲.</ref>.


==[[ولایت]] و [[غدیر]] در [[مباحث مهدویت]]==
کتاب ذهبی با نام طرق حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌}} اخیراً با تصحیح کتاب‌شناس خبره و فقید [[علم]] و تحقیق، مرحوم [[سید عبدالعزیز طباطبایی]]، چاپ شده است. درباره کتاب‌هایی که در این حدیث و این واقعه نوشته شده است، رجوع شود به: [[الغدیر]]، ج۱، ص۱۵۸ - ۱۵۲؛ سید عبدالعزیز طباطبایی، [[الغدیر]] فی التراث الإسلامی.
* [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در واپسین ماه‌‏های [[عمر]] خود، در محل [[غدیر خم]]، ضمن پافشاری بر [[امامت]] نخستین‏ [[پیشوای مسلمانان]]، درباره [[آخرین پیشوا]] چنین فرمود: " ای [[مردمان]]! همانا به [[درستی]] که من پیامبرم و [[امام علی|علی]] [[جانشین]] من است. [[آگاه]] باشید! ختم‌‏کننده [[پیشوایان]] از ما است. او [[قائم]] [[مهدی]] است. [[آگاه]] باشید! همو است که [[دین]] را [[برتری]] خواهد بخشید و [[انتقام]] ‏گیرنده از [[ستمگران]] است<ref>  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۶۵ - ۱۶۶.</ref>.


==حدیث غدیر در [[معارف]] و [[عقاید]] ۵==
۵. برخلاف تمامی محققان و محدثان شیعه و [[اهل سنت]]، [[ابن تیمیه]]، صحت انتساب [[حدیث]] بالا را به [[رسول الله]]{{صل}} [[انکار]] کرده است<ref>عاصمی نجدی، عبدالرحمان، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.</ref>. شیخ [[ناصرالدین البانی]] – که یکی از محدثان پرکار اهل سنت در عصر حاضر و از سخت‌گیرترین محدثان در بررسی [[اسناد]] است و ضمناً از [[مبلغان]] [[مکتب]] ابن تیمیه نیز می‌باشد ـ به [[مخالفت]] با او پرداخته، صحت حدیث را [[اثبات]] می‌کند. او در [[کلام]] بسیار مفصلی به اثبات صحت کامل متن {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} پرداخته<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳ - ۳۳۰.</ref>، در پایان می‌گوید: «هر دو قسمت این [[حدیث صحیح]] است و قسمت اول آن متواتر است...»<ref>سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳.</ref>. و «سبب آن‌که به تحریر صحت این حدیث پرداختم آن بود که [[شیخ الاسلام ابن تیمیه]]، قسمت اول حدیث را تضعیف کرده و قسمت دوم را [[دروغ]] دانسته است»<ref>مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.</ref> و «این کلام او ناشی از مبالغه او است که به واسطه تضعیف سریع [[احادیث]] - قبل از آن‌که تمامی طرق آن را جمع کرده، مورد دقت قرار دهد ـ برای او حاصل شده است»<ref>مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۳۴۴.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۲۰۵.</ref>
===اهمیت حدیث غدیر===
یکی از مهم‌ترین نصوصی که بر [[امامت]] و [[خلافت]] [[بلا]] فصل امیرالمؤمنین علی{{ع}} دلالت دارد [[خطابه]] سرنوشت‌سازی است که [[نبی اکرم]]{{صل}} در پایان مراسم [[حجه الوداع]] در [[غدیر خم]] ایراد فرمودند. اهمیت این [[سخنرانی]] با توجه به [[جهان]] شمولی [[اسلام]] و اختتام [[رسالت]] با [[وفات]] [[نبی اکرم]]{{صل}} آشکارتر می‌گردد؛ زیرا برای استمرار [[هدایت الهی]]، [[ختم رسالت]] باید همراه با شروع [[امامت]] باشد. بر همین اساس [[خداوند]] در سال آخر [[عمر]] [[پیامبر]]{{صل}} وی را مامور [[ابلاغ]] برنامه مهم برای استمرار [[رهبری الهی]] در [[اسلام]] می‌کند.


نازل شدن آیاتی از [[قرآن کریم]] درباره [[ماجرای غدیر]] [[خم]] و [[خطابه]] سرنوشت‌ساز [[نبی اکرم]]{{صل}} در [[حجه‌الوداع]] نشان‌گر اهتمام فراوان به مسأله [[امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول الله]]{{صل}} است. [[خداوند تعالی]] با این کار مانع از [[فراموشی]] [[امامت]] می‌شود و تا [[قرآن]] باقی است و این [[آیات]] قرائت می‌شود [[غدیر]] و موضوع [[امامت]] و [[جانشینی رسول خدا]] هم [[یادآوری]] می‌شود<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص ۲۵ اهمیه الغدیر فی التاریخ. در درس ۱۰ آیات مربوط به غدیر را توضیح می‌دهیم.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
== اهمیت حدیث غدیر ==
===[[ماجرای غدیر]] [[خم]]===
حدیث غدیر، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} مانند حدیث غدیر در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از عالمان [[اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۲۸.</ref>
در [[سال دهم هجری]] [[نبی اکرم]]{{صل}} بارها به مناسبت‌های گوناگون نزدیک بودن [[وفات]] خود را اعلام می‌فرمودند. تا اینکه در ماه [[ذی القعده]] اعلام [[حجه‌الوداع]] فرموده و خود به سوی [[مکه]] رهسپار شدند. [[مسلمانان]] نیز از اقصا نقاط برای [[درک]] [[فیض]] [[حج]] در [[معیت]] [[رسول الله]] به سوی [[مکه]] و [[مسجدالحرام]] شتافتند. این [[مناسک]] در [[تاریخ]] با نام‌هایی مانند [[حجه‌الوداع]]، حجه‌الاسلام، حجه‌البلاغ، حجه‌الکمال و حجه‌التمام خوانده شده است. بعد از انجام [[حج]] قبل از آنکه هر یک از کاروان‌ها به سوی دیار خود رهسپار شده و از دیگران جدا شود [[رسول خدا]]{{صل}} در منطقه [[جحفه]] محلی به نام [[غدیر خم]] که در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]] قرار دارد<ref>فاصله آن از شمال مکه حدود ۱۶۰ کیلومتر و تا جنوب مدینه ۴۵۰ کیلومتر است.</ref> رحل اقامت افکنده [[دستور]] دادند همه جمع شوند حتی افرادی که زود‌تر رفته بودند بازگردند و [[منتظر]] ماندند تا عقب مانده‌ها برسند. بعد از انجام [[فریضه]] ظهر در میان انبوه [[حاجیان]] که تعداد آنان را بیش از [[صد]] هزار نفر هم گفته‌اند در آن گرمای سوزان بالای منبری که از [[جهاز شتران]] فراهم شده بود قرارگرفته و [[خطابه]] مهم و سرنوشت‌سازی را ایراد فرمودند<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۸ و الغدیر، ج ۱، ص۲۹؛ مفاهیم القرآن، ج ۷، ص ۵۰۷ و سایر منابع مانند: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۴۰۱ و الدر المثور، ج ۲، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
===ویژگی‌های [[خطابه]] [[غدیر]]===
برای حدیث غدیر نسبت به سایر [[نصوص امامت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} ویژگی‌ها و امتیازاتی است:


اول: [[احادیث]] دیگر در حضور [[نمایندگان]] همه طوائف [[مسلمین]] نبود و این [[حدیث]] در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به [[حج]] آمده بودند و [[حضرت]] [[پیغمبر]]{{صل}} آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر [[عنایت خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به امری بسیار مهم و [[عظیم]].
اهمیت سخنرانی [[رسول اکرم]] {{صل}} در [[غدیر خم]] با توجه به [[جهان]] شمولی [[اسلام]] و اختتام [[رسالت]] با [[وفات]] [[نبی اکرم]] {{صل}} آشکارتر می‌گردد؛ زیرا برای استمرار [[هدایت الهی]]، [[ختم رسالت]] باید همراه با شروع [[امامت]] باشد. بر همین اساس [[خداوند]] در سال آخر [[عمر]] [[پیامبر]] {{صل}} وی را مامور [[ابلاغ]] برنامه مهم برای استمرار [[رهبری الهی]] در [[اسلام]] می‌کند.
 
نازل شدن آیاتی از [[قرآن کریم]] درباره [[ماجرای غدیر]] [[خم]] و خطابه سرنوشت‌ساز [[نبی اکرم]] {{صل}} در [[حجه‌الوداع]] نشان‌گر اهتمام فراوان به مسأله [[امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول الله]] {{صل}} است. [[خداوند تعالی]] با این کار مانع از فراموشی [[امامت]] می‌شود و تا [[قرآن]] باقی است و این [[آیات]] قرائت می‌شود [[غدیر]] و موضوع [[امامت]] و [[جانشینی رسول خدا]] هم یادآوری می‌شود<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص ۲۵ اهمیه الغدیر فی التاریخ. در درس ۱۰ آیات مربوط به غدیر را توضیح می‌دهیم.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>
 
== ویژگی‌های خطابه [[غدیر]] ==
برای حدیث غدیر نسبت به سایر [[نصوص امامت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} ویژگی‌ها و امتیازاتی است:
 
اول: [[احادیث]] دیگر در حضور نمایندگان همه طوائف [[مسلمین]] نبود و این [[حدیث]] در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به [[حج]] آمده بودند و [[پیغمبر]] {{صل}} آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر عنایت خدا و [[رسول]] {{صل}} به امری بسیار مهم و عظیم.


دوم: آن را هنگام جدا شدن قوافل از [[پیغمبر]] و [[حجاج]] [[مدینه]] فرمود و سخن آخرین بهتر در یاد شنونده می‌ماند و اگر در [[مکه]] و [[منی]] به این تأکید می‌فرمود مطلب [[ولایت]] با دیگر مطالب آمیخته می‌گشت و در ذهن‌ها مخلوط می‌شد.
دوم: آن را هنگام جدا شدن قوافل از [[پیغمبر]] و [[حجاج]] [[مدینه]] فرمود و سخن آخرین بهتر در یاد شنونده می‌ماند و اگر در [[مکه]] و [[منی]] به این تأکید می‌فرمود مطلب [[ولایت]] با دیگر مطالب آمیخته می‌گشت و در ذهن‌ها مخلوط می‌شد.


سوم: [[مردم]] [[عادت]] دارند از هر کس آخرین [[وصیت]] او را فرا گیرند و آنکه در [[طول عمر]] خود برای بعضی [[دوستان]] گفته باشد اما هنگام [[مرگ]] چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن [[شک]] می‌کنند [[مردم]] گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام [[مرگ]] سفارش کند مسجدی بسازید، بی‌شبهه باید ساخت.
سوم: [[مردم]] عادت دارند از هر کس آخرین [[وصیت]] او را فرا گیرند و آنکه در طول عمر خود برای بعضی [[دوستان]] گفته باشد اما هنگام [[مرگ]] چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن [[شک]] می‌کنند [[مردم]] گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام [[مرگ]] سفارش کند مسجدی بسازید، بی‌شبهه باید ساخت.
 
چهارم: مراد [[پیغمبر]] {{صل}} در حدیث غدیر روشن و صریح است چون فرمود آیا من به شما اولی نیستم از خودتان یعنی آنکه می‌خواهم بگویم شما باید بپذیرید هرچند رغبت شما چیز دیگر باشد آنها گفتند تو اولی هستی فرمود {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذَا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والَاهُ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَاخْذُلُ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُ‏}} یعنی هرکس من اولی به او هستم [[علی]] هم به او اولی است و مولای [[بنده]] کسی است که به تصرف و [[تدبیر امور]] او اولی است.
 
پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر [[روایات]] و [[احادیث]] از جهت سند چنان نیست که تواتر آن را همه [[مردم]] از عوام و [[خواص]] بدانند<ref>شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>
 
== واژه مولی و دلالت بر امامت امیرالمؤمنین {{ع}} ==
۱. واژه «[[مولی]]» معانی متعددی دارد؛ اگرچه تعداد هفتاد معنا که [[شهرت]] یافته، اغراق آمیز است. [[علامه امینی]] بیست و هفت معنا برای آن شمرده است که بعضی معانی مثل [[رب]]، عم، ابن عم و ابن، مطمئناً مقصود نیست و بعضی دیگر مثل صاحب و [[همسایه]] در اینجا بی‌معنا و سخیف است. تنها چند معنا مثل محب و ناصر و اولی بالشیء و [[سید]] و متصرف فی الامر و متولی الامر می‌توانند مقصود باشند<ref>امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۷۰ – ۳۶۲.</ref>.


چهارم: مراد [[پیغمبر]]{{صل}} در حدیث غدیر روشن و صریح است چون فرمود آیا من به شما اولی نیستم از خودتان یعنی آنکه می‌خواهم بگویم شما باید بپذیرید هرچند رغبت شما چیز دیگر باشد آنها گفتند تو اولی هستی فرمود {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذَا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والَاهُ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَاخْذُلُ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُ‏}} یعنی هرکس من اولی به او هستم [[علی]] هم به او اولی است و مولای [[بنده]] کسی است که به [[تصرف]] و [[تدبیر امور]] او اولی است.
مسلماً [[رسول خدا]]{{صل}} در آن بیابان گرم، ده‌ها هزار نفر را جمع نکرد تا برای آنان سخن مبهم و مجمل بگوید؛ بلکه موقعیت به گونه‌ای بود که تمامی شنوندگان، مقصود [[پیامبر]] را دریافتند. آیا معنا دارد [[پیامبری]] که {{متن حدیث|أَفصَحُ مَن نَطَقَ بالضَّادِ}} است، برای این جمع عظیم به گونه‌ای سخن گوید که معنای آن روشن نباشد؟ بنابراین مسلماً [[کلام]] ایشان دارای معنای خاص و روشنی بوده است.


پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر [[روایات]] و [[احادیث]] از جهت [[سند]] چنان نیست که [[تواتر]] آن را همه [[مردم]] از [[عوام]] و [[خواص]] بدانند<ref>شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷. </ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
به [[اعتقاد]] ما «[[مولی]]» در [[واقعه غدیر]] به معنای «[[زعیم]]» و «شایسته‌تر برای تصرف» (اولی بالامر) بوده و [[رسول الله]]{{صل}} در آن هنگامه شگرف و عظیم و [[جاودانه]]، چیزی جز [[ولایت امام علی]]{{ع}} را بیان نکرده است. به گفته [[علامه امینی]]، معنای [[حقیقی]] مولی، همان اولی بالامر است و این معنا، جامع بین تمامی معانی است<ref>ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۷۰.</ref>. به حتم [[پیامبر گرامی]]{{صل}} نیز همین معنا را [[اراده]] فرموده‌اند؛ حتی اگر این معنا را معنای حقیقی «مولی» ندانیم.
===[[خطابه]] [[غدیر]]===
[[نبی]] مکرم [[اسلام]] سخنان خود را با [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]] آغاز کرده و خبر از [[وفات]] قریب الوقوع خود دادند و درباره [[عقائد]] حقه یعنی [[توحید خداوند]] یکتا و [[رسالت]] خود و [[روز رستاخیز]] از [[مردم]] [[اقرار]] گرفته و در باره [[تمسک به قرآن]] و [[عترت]] سفارش اکید فرمودند. آنگاه دست [[امیر المؤمنین]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و بلند کرد، آن چنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه [[مردم]] او را دیدند و شناختند سپس فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ‏ أَوْلَى‏ النَّاسِ‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ}} ای [[مردم]] چه کسی نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟ گفتند: [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} داناترند، [[پیامبر]]{{صل}} گفت: [[خدا]]، [[مولی]] و [[رهبر]] من است و من [[مولی]] و [[رهبر]] مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم و [[اراده]] من بر [[اراده]] آنها مقدم است. سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌ‏ مَوْلَاهُ‏}} هرکس من مولا و [[رهبر]] او هستم، [[علی]]، مولا و [[رهبر]] اوست. و این سخن را چند بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ! وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ أَحِبَّ‏ مَنْ‏ أَحَبَّهُ‏ وَ أَبْغِضْ‏ مَنْ‏ أَبْغَضَهُ‏، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‏ وَ أَدِرِ الْحَقَّ‏ مَعَهُ‏ حَيْثُ‏ دَارَ}} خداوندا! [[دوستان]] او را [[دوست]] بدار و [[دشمنان]] او را [[دشمن]] بدار، [[محبوب]] بدار آن کس که او را [[محبوب]] دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را [[یاری]] کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از [[یاری]] خویش [[محروم]] ساز، و [[حق]] را همراه او بدار و او را از [[حق]] جدا مکن، سپس فرمود: {{متن حدیث|أَلَا فَلْيُبَلِّغِ‏ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ‏}} [[آگاه]] باشید، همه حاضران [[وظیفه]] دارند این خبر را به غائبان برسانند<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۱، ص ۳۵.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
===اعتبار ([[تواتر]] و صحت نزد [[فریقین]])===
[[دانشمندان]] [[فریقین]] به [[تواتر]] و [[اعتبار حدیث]] [[غدیر]] تصریح کرده‌اند. در میان [[امامیه]] بزرگانی مانند [[سید مرتضی]] ویژگی مهم حدیث غدیر را توافق [[فریقین]] در همه اعصار بر آن می‌داند<ref>الشافی فی الإمامة، ج ۲، ص ۲۶۱. </ref>. و این [[تواتر]] را مختص [[شیعه]] نمی‌دانند بلکه [[نقل]] حدیث غدیر را بین همه [[مسلمانان]] [[متواتر]] می‌دانند<ref>علامه حلی (م ۷۲۶) در توضیح سخن محقق طوسی (م۶۷۲): و لحدیث الغدیر المتواتر، می‌گوید: {{عربی|و قد نقل المسلمون کافة هذا الحدیث نقلاً متواتراً}}. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۱. </ref>.
[[محمد]] [[جعفر]] کتانی (م۱۳۴۵) در [[کتاب]] [[نظم]] المتناثر من الحدیث المتواتر در شماره ۲۳۲ می‌نویسد: {{متن حدیث|مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‏}} آنگاه ۲۵ نفر از [[اصحاب]] که این [[حدیث]] را [[روایت]] کرده‌اند نام می‌برد و [[اسامی]] تصریح کنندگان به [[تواتر]] را نیز ذکر می‌کند<ref>نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص۱۹۴. </ref>.


[[ابن حجر عسقلانی]] (م۸۵۲) از [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] نیز به [[کثرت]] و صحت اسناد حدیث غدیر تصریح می‌کند<ref>فتح الباری، ج ۷، ص۶۱.</ref>.
۲. در متون کهن - اعم از ادبی و لغوی و [[تفسیری]] - یکی از معانی روشن «مولی»، [[سرپرست]] و شایسته‌تر برای تصرف در امور و [[زعامت]] و [[امامت]] آمده است. ابوعبیده، [[معمر بن مثنی]] در [[تفسیر آیه]] ۱۵ [[سوره حدید]] {{متن قرآن|...هِيَ مَوْلَاكُمْ...}}<ref>«پس، امروز از شما و از کافران سربهایی پذیرفته نیست، جایگاهتان آتش (دوزخ) است، همان (دوزخ) یار شماست و این پایانه، بد است» سوره حدید، آیه ۱۵.</ref> نوشته است: {{عربی|يَعْنِي: أَوْلى بِكُمْ}}<ref>ابو عبیده، معمر بن مثنی، مجاز القرآن، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. فراء (ادیب و [[مفسر]] بزرگ [[کوفی]]) نیز [[آیه]] را این‌گونه معنا کرده است: {{عربی|هِيَ مَوْلَاكُمْ أَيْ أَوْلى بِكُمْ}}. اخفش و [[زجاج]] و ابن الانباری<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۴۵؛ نفحات الازهار، ج۶، ص۸۶-۱۶.</ref> نیز همین را گفته‌اند. همچنین مبرد در تفسیر آیه ۱۱ [[سوره محمد]] {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است» سوره محمد، آیه ۱۱.</ref> نوشته است: {{عربی|الولي و المولى معناهما سواء و هو الحقيق بخلقه المتولي لأمورهم}}<ref>شریف، مرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۷۱ به نقل از مبرد.</ref>. [[راغب اصفهانی]] ـ [[مفسر]]، ادیب و [[قرآن]] پژوه بزرگ قرن چهارم ـ نیز نوشته است: «[[ولایت]] به معنای تولیت امر است و ولی و [[مولی]] دو واژه برای این معنا هستند»<ref>راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ص۸۵۵.</ref>. [[ابن اثیر]] در اثر بزرگ و ارجمند خود النهایه که به شرح واژه‌های غریب پرداخته، در [[تفسیر]] واژه مولی آورده است: لفظ مولی، مکرر در [[حدیث]] آمده است... و به معنای کسی است که تولیت امری را بر عهده گیرد یا بدان [[قیام]] نماید». او [[حدیث غدیر]] منطبق بر این معنا می‌داند و به سخن [[خلیفه دوم]] استناد می‌کند که به [[امام علی]]{{ع}} گفت: {{متن حدیث|أَصْبَحْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ‌}}، و آن را به {{متن حدیث|وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ‌}} تفسیر می‌کند<ref>ابن أثیر النهایة فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۸۸.</ref>.
علاوه بر ادعای [[تواتر]] در منابع [[شیعه]] و [[سنی]]<ref>ر.ک: دلائل الصدق، ج ۴، ص ۳۲۳{{عربی|واعترف الحافظ السیوطی. کما نقل عنه بتواتره وکیف لا یکون متواترا، و قد زادت طرقه علی مائة عندهم، ورواه سبعون صحابیا أو أکثر؟! نقل جماعة عن الطبری، صاحب التاریخ المشهور، أنه أخرج هذا الحدیث من خمسة و سبعین طریقا، و أفرد له کتابا سماه "الولایة". و نقلوا عن ابن عقدة أنه اخرجه من مائة و خمسة طرق، و أفرد له کتابا سماه "الموالاة". وأشار إلی الکتابین ابن حجر العسقلانی فی "تهذیب التهذیب" بترجمة أمیر المؤمنین{{ع}}، قال: "صح حدیث الموالاة"، و أعتنی بجمع طرقه أبوالعباس ابن عقدة فاخرجه من حدیث سبعین صحابیا أو أکثر، و قد جمعه ابن جریر الطبری فی مؤلّف}}.</ref>، دانشمندانی نظیر [[علامه امینی]] [[تواتر]] حدیث غدیر را به [[اثبات]] رسانده و [[تبیین]] کرده است.
صحت [[ماجرای غدیر]] [[خم]] و [[خطابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در منابع [[کلامی]] [[اهل سنت]] هم جلوه خاصی دارد<ref>ر.ک: الإمامة فی اهم کتب الکلامیة، ص ۹۷. </ref> حتی [[ابن حجر هیثمی]] (م ۹۷۴) که از هواداران جریان [[اموی]] و از مدافعان سرسخت [[معاویه]] است در کتاب صواعق به [[علو]] مرتبه حدیث غدیر از جهت صحت و اعتبار اعتراف نموده و برخی از [[شبهات]] را از آن دفع کرده است<ref>الصواعق المحرقه علی اهلی الرفض و الزندقه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.


البانی [[حدیث]] شناس [[سلفی]] در عصر حاضر در یک بحث طولانی در بیان طرق گونگون حدیث غدیر و تصحیح آنها، تشکیک ابن‌تیمیه نسبت به ذیل حدیث غدیر را ناشی از [[داوری]] شتاب زده و عدم دقت نظر می‌داند<ref>البانی سلسله الصحیحه ج۵ ص۳۳۰ {{عربی|فقد کان الدافع لتحریر الکلام علی الحدیث و بیان صته اننی رایت شیخ الإسلام بن تیمیة، قد ضعف الشطر الأول من الحدیث، و اما الشاطر الاخر، فزعم انه کذب! و هذا من مبالغته الناتجه فی تقدیری من تسرعه فی تضعیف الأحادیث قبل أن یجمع طرقها ویدقق النظر فیهاو والله المستعان}}..</ref>.
۳. قراین - حالی و مقالی - فراوانی دلالت دارند که [[اراده]] معنایی غیر از این، مخالف [[فصاحت]] و [[بلاغت]] بوده و جای [[اعتراض]] داشته است. این قراین عبارتند از:
عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] برخی از [[اهل سنت]] مانند قوشجی عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] و واقدی را موجب [[ضعف]] حدیث غدیر پنداشته‌اند<ref>قوشجی در شرح تجرید، ص ۳۶۹ طبع قدیم می‌گوید: {{عربی|و لم ینقله المحققون منهم کالبخاری و مسلم و والواقدی}}.</ref>.
#جمع کردن نزدیک به صد هزار نفر در هوای گرم و در بیابانی بی‌آب و علف.
#امر به بازگشتن آنان که گذشته‌اند و رسیدن آنان که عقب‌ترند.
# [[نزول آیات]] اکمال {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و [[تبلیغ]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> حول این واقعه.
# [[اعلان]] [[پیامبر]] به این که به زودی از میان [[مسلمانان]] خواهد رفت. طبیعی است که این سخن، اذهان را به [[اندیشیدن]] درباره مسئله [[جانشینی]] وا می‌دارد.
#اعتراف گرفتن از آنان بر این که پیامبر اولی به مسلمانان است، حتی از خود آنان.
#اضافه کردن {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‌}}.
# [[عمامه]] گذاردن بر سر [[امام علی]]{{ع}} بعد از [[خطبه]] العمائم تیجان العرب<ref>قضاعی، محمد بن سلامه، مسند الشهاب، ج۱، ص۷۵، ح۴۷؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. با توجه به اینکه در [[فرهنگ]] [[عرب]]، عمامه تاج شمرده می‌شده و نشان دهنده سیادت و سروری بوده است، عمامه نهادن پس از آن خطبه و در آن حال و هوا، تنها به معنای تثبیت [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}} می‌تواند باشد.
# دستور پیامبر به مسلمانان پس از خطبه که بر علی{{ع}} با عنوان «[[امیرالمؤمنین]]» [[سلام]] گویند<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۶؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۶۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص٣۵٣.</ref>.
#تهنیت بزرگان [[صحابه]] امثال [[عمر]] و [[ابوبکر]] به امام علی{{ع}} پس از این واقعه<ref>{{متن حدیث|كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا: الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَ كُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّي الظُّهْرَ وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْه فَقَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قَالُوا بَلَى. قال: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ قَالَ فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ هَنِياءً يَا بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}؛ ([[مسند]] [[ابن حنبل]]، ج۶، ص۴۰۱: [[فضائل الصحابه]]، ج۲، ص۵۹۶ و ص۶۱۰؛ [[المصنف]] لابن أبی [[شیبه]]، ج۷، ص۵۰۳؛ [[البدایة و النهایه]]، ج۵، ص۲۰۹ و ج۷ ص۳۵۰؛ [[تاریخ مدینة دمشق]]، ج۴۲، ص۲۲۰ و ص۲۲۱).</ref>.
# [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] که با [[الهام]] از سخنان پیامبر در همان مراسم سروده و در ضمن آن آورده است: {{متن حدیث|فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي‌ رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً}}<ref>خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵.</ref>.
# نزول عذاب بر شخص تیره بختی که بر «[[نصب]]» [[امام علی]]{{ع}} خرده گرفت و خواست که اگر این امر از جانب [[خدا]] است، [[عذاب]] بر او نازل شود<ref>{{متن حدیث|قوله تعالى: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}. قيل: إن السائل هنا هو الحارث بن النعمان الفهري. و ذلك أنه لما بلغه قول النبي{{صل}} في علي - رضي الله عنه – {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} ركب ناقته فجاء حتى أناخ راحلته بالأبطح، ثم قال: يا محمد! أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله و أنك رسول الله، فقبلناه منك، و أن نصلي خمساً، فقبلناه منك، و نزكي أموالنا، فقبلناه منك، و أن نصوم شهر رمضان في كل عام، فقبلناه منك، و أن نحج، فقبلناه منك. ثم لم ترض بهذا حتى فضلت ابن عمك علينا! أفهذا شيء منك أم من الله؟! فقال النبي{{صل}}: و الله الذي لا إله إلا هو ما هو إلا من الله. فولى الحارث و هو يقول: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} فو الله ما وصل إلى ناقته حتى رماه الله بحجر، فوقع على دماغه، فخرج من دبره فقتله! فنزلت: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ}} واقع الآية}}. (تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۷۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۷۴).</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۲۰۵.</ref>


پاسخ: اوّلاً با وجود [[نقل]] [[حدیث]] در سایر [[صحاح]] [[اهل سنت]] و [[نقل]] [[حاکم نیشابوری]] در المستدرک [[علی]] الصحیحین و تصریح [[حدیث]] شناسان [[اهل سنت]] مانند [[ذهبی]] و [[ابن حجر عسقلانی]] و [[ابن حجر هیثمی]] به [[تواتر]] و یا صحت [[حدیث]]، عدم [[نقل]] در چند کتاب نمی‌تواند در اعتبار [[حدیث]] ایجاد تردید نماید. آن هم [[حدیثی]] که ۱۱۰ [[صحابی]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] آن را از [[نبی]] مکرم{{صل}} [[نقل]] نموده و بیش از ۱۵ نفر از اعلام [[اهل سنت]] ادعای [[تواتر]] و بیش از ۲۵ نفر ادعای صحت نموده‌اند و نزدیک به ۴۰۰ نفر از [[دانشمندان]] معروف [[اهل سنت]] در کتاب‌های خود آن را ذکر کرده‌اند. علاوه بر این که [[تواتر]] این [[حدیث]] در همه اعصار با روش [[علمی]] و قابل قبول به [[ثبات]] رسیده است<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج۵، ص ۷ و عبقات الانوار، مجلدات ج۱ تا ۶ بحث‌های سندی و ۶ تا ۱۰ بحث‌های دلالی و کتاب الغدیر علامه امینی.</ref>.
== تقطیع در حدیث غدیر ==
این [[خطبه]] به گونه‌های مختلف [[روایت]] شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله. متن این [[حدیث]]، چنان تقطیع شده است که در هیچ روایت نبوی پیشینه ندارد. مفصل‌ترین [[نقل]] این [[خطبه]]، در جلد نخست کتاب [[احتجاج]] [[شیخ طبرسی]] آمده است که در آن، [[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را با خطاب "معاشر [[الناس]]" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاه‌ترین متن نیز، در کتب [[عامه]] آمده است، که لفظ {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را در بر گرفته است. حتی دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ‌}} را پس از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ}} نیاورده‌اند. این تقطیع در فن [[حدیث]]، بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با بیان یک جمله پایان نیافته و دست‌کم، باید [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و مقدمه‌ای کوتاه همراه با مؤخّره‌ای نیز، داشته باشد، ولی تعصب مذهبی سبب شده است که [[حدیث]]، این‌چنین پاره‌پاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفته‌های [[رسول خدا]] {{صل}} را [[نقل]] نمایند.


ثانیا آگاهان به [[منابع حدیثی]] [[اهل سنت]] به خوبی می‌دانند عدم [[نقل]] [[بخاری]] و [[مسلم]] فی حد نفسه نمی‌تواند موجب [[ضعف]] باشد زیرا [[بخاری]] و [[مسلم]] تمام احادیثی را که صحیح می‌دانستند در کتاب صحیح خود [[نقل]] نکرده‌اند به همین جهت [[حدیث]] شناس بزرگ [[اهل سنت]] [[حاکم نیشابوری]] [[اقدام]] به [[نگارش]] المستدرک [[علی]] الصحیحین کرده است، کتابی که در آن احدیث صحیح نزد [[بخاری]] و [[مسلم]] که در کتاب صحیح نیامده را گردآوری کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: ادلة امامة امیرالمؤمنین من السنه النبویة والعقل، ص۸۰. </ref>.
آنچه در این بررسی به دست می‌آید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیار می‌رود که این حذف، از سانسور [[فرهنگی]] در زمان [[حکومت]] [[بنی امیه]] ناشی باشد که توسط [[معاویه]] و سپس [[خلفا]] [[بنی‌مروان]]، به شدّت [[اعمال]] شده است، ولی محل استشهاد نیز همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده [[نصب]]، خللی وارد نمی‌سازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۲۹.</ref>.
علاوه بر اینکه [[بخاری]] در کتاب دیگرش به نام التاریخ الکبیر این [[حدیث]] را در مواضع متعدد [[نقل]] کرده است<ref>ر.ک التاریخ الکبیر، ج۱، ص ۳۷۵ و ج۴ ص۱۹۳ و ج۶، ص۲۴۱.</ref>.


ثالثا عدم [[نقل]] واقدی نمی‌تواند در اعتبار هیچ [[حدیثی]] ایجاد تردید نماید زیرا در عدم اعتنای محققین به واقدی همین اندازه کافی است که [[ذهبی]] [[حدیث]] شناس [[اهل سنت]] در کتاب [[سیر]] اعلام النبلاء با تاکید فراوان [[ضعف]] او را [[مورد اتفاق]] می‌داند<ref>ر.ک: سیراعلام النبلاء، ج۹، ص ۴۵۴. و نیز می‌نویسد: {{عربی|قال النسائی: المعروفون بوضع الحدیث علی رسول الله{{صل}} اربعه: ابن یحیی بالمدینه و الواقدی ببغداد و مقاتل بن سلیمان بخراسان و محمد بن سعید بالشام}}.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص </ref>.
== دیدگاه دانشمندان اهل سنت ==
==[[پرسش]] مستقیم==
{{اصلی|حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت}}
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
* [[حدیث ولایت چیست و چه ارتباطی با امامت امام مهدی دارد؟ (پرسش)]]
* [[حدیث ولایت چیست و چه ارتباطی با امامت امام مهدی دارد؟ (پرسش)]]
 
{{پایان پرسش وابسته}}
{{پرسمان امامت امام مهدی}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{فهرست اثر}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[ابلاغ ولایت امام علی]]
* [[ابلاغ ولایت امام علی]]
* [[احتجاج به حدیث غدیر]]
* [[احتجاج به حدیث غدیر]]
خط ۱۹۴: خط ۱۱۸:
* [[غدیر خم]]
* [[غدیر خم]]
* [[قضیه غدیرخم]]
* [[قضیه غدیرخم]]
* [[کتمان شاهدان حدیث غدیر]]
* [[مدلول حدیث غدیر]]
* [[معانی مولی]]
* [[معانی ولی]]
* [[مؤلفان حدیث غدیر]]
* [[مؤلفان حدیث غدیر]]
* [[یوم غدیر خم]]
* [[یوم غدیر خم]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان}}


==منابع==
== منابع ==
{{فهرست اثر}}
{{منابع}}  
{{ستون-شروع|2}}
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|'''امامت امام علی''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1368101.jpg|22px]] [[سید کاظم طباطبایی‌نژاد|طباطبایی‌نژاد، سید کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)|'''ادله و نصوص امامت علی''']]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
* [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
* [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
{{پایان}}
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
{{پایان}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{امامت‌شناسی}}
{{امام علی}}
{{امام علی}}
{{فضائل اهل بیت}}
{{فضائل اهل بیت}}
[[رده:مدخل]]
 
[[رده:امام علی]]
[[رده:غدیر]]
[[رده:حدیث ولایت]]
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
[[رده:احادیث امامت]]
[[رده:احادیث نامدار]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۸

حدیث غدیر
متن حدیث
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه»
ترجمه حدیث
کسی که من مولای او هستم پس علی هم مولای اوست
مشخصات حدیث
صادره ازپیامبر اکرم (ص)
راویان
محتوای حدیث
سبب صدورمعرفی جانشین بعد از پیامبر
دلالت حدیث
منابع حدیث
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعه
منابع اهل سنت

پیامبر خدا (ص) روز هجدهم ذی حجه سال دهم هجرت بعد از اعمال حجة الوداع در محلی به نام غدیر خم دستور دادند همه حاجیان جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: « مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏» و دوستداران و یاوران او را دعا کرد. حدیث غدیر که حدیثی متواتر هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در جوامع شیعه و سنّی از رسول خدا (ص) بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) نقل شده است.

مقدمه

یکی از روایات نبوی که دلالت بر امامت حضرت علی (ع) دارد حدیث غدیر است. این حدیث در حد تواتر است و به قدری راویان و محدثان، آن را نقل کرده‌اند که جای شک و تردید در صدور آن از پیغمبر باقی نمی‌ماند، خصوصاً این که روایت از طریق اهل تسنن آمده است:

وقتی پیغمبر اکرم از «حجة الوداع» برمی‌گشت در غدیر خم، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نازل شد. پیغمبر مردم را جمع کرد و نماز ظهر را خواند و سپس برخاست و فرمود: «ألست أولی بکم من أنفسکم[۱]، قالوا: بلی» آیا من از خود شما بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: بلی، بعد فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» معلوم است که حضرت می‌خواهد همان اولویت خودش بر نفوس را برای علی تصویب کند، و هنوز مردم متفرق نشده بودند که جبرئیل امین نازل شد و آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۲] را آورد[۳].

حادثه غدیر

بیش از یکصد صحابه پیامبر (ص) روایت کرده‌اند پیامبر خدا (ص) در سال دهم هجرت، آهنگ حج کرد و مردمان را از این قصد، آگاه کرد. لذا افراد بسیاری برای انجام اعمال حج راهی مکه شدند تا با پیامبر خدا حج بگزارند و مناسک حج را از آن بزرگوار بیاموزند، این مناسک در تاریخ با نام‌هایی مانند حجه‌الوداع، حجه‌الاسلام، حجه‌البلاغ، حجه‌الکمال و حجه‌التمام خوانده شده است. پیامبر (ص) با مسلمانان، حج گزارد و به سوی مدینه حرکت کرد.

روز هجدهم ذی حجه، پیامبر خاتم (ص)، در حالی که افراد بسیاری قبل از ایشان و قافله‌های بسیاری نیز پس از وی حرکت می‌کردند، به سرزمینی با نام "غدیر خم"، در وادی جُحفه (محل‌ جدا شدن راه اهل مدینه و مصری‌ها و...) رسید، در شرایطی که آفتاب، اوج گرفته بود و بی‌امان، بر زمین حرارت می‌ریخت. پیامبر (ص) به فرمان الهی، دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حضرت بر انبوهی از جهاز شتران، رفت و خطبه‌ای را آغاز کرد. خدای را سپاس گفت و از اینکه به زودی از میان آنان خواهد رفت، سخن گفت و از آنان خواست درباره چگونگی انجام رسالت وی، گواهی دهند. مردم، همگی فریاد برآوردند: گواهی می‌دهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی و مجاهده نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهد! سپس، برای آماده‌سازی مردمان برای شنیدن پیام آخرین، بارها از صداقت خویش در ابلاغ و از "ثقلین"سخن گفت و جایگاه والای خود را در میان امت، برنمود و بر اولویت خود بر آنان، گواهی خواست که پاسخ‌های بلند و یک صدا شنید. آن گاه، دست علی (ع) را گرفت و بالا آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»[۴]. پیامبر (ص) سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان ولایت علی (ع) و دوستداران و یاوران او دعا کرد. تعداد شرکت‌کننده‌ها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، ثبت کرده‌اند[۵].

متواتر بودن حدیث غدیر

درباره جمله پیامبر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» نکاتی را یادآور می‌شویم:

۱. جمله بالا از حدیث غدیر، بهترین نمونه برای حدیث متواتر است. اگر به صدور این کلام اطمینان پیدا نشود، مطمئناً هیچ نقل متواتر دیگری نیز علم‌آور نخواهد بود. چون این کلام بیش‌ترین تعداد گزارش کننده را دارا است و جالب آن‌که ناقلان آن از نحله‌های فکری متفاوت بود‌اند. علامه امینی حدیث غدیر را از صد و ده صحابی گزارش کرده است و در پایان تصریح می‌کند که این، تمامی آن چیزی نیست که وجود دارد[۶]. سید عبدالعزیز طباطبایی اسامی صحابه دیگری را نیز به دست آورده‌اند[۷]. طبقه دوم سند (تابعین) نیز شامل فهرست بلندی از نام ۸۲ نفر است[۸]. همچنین جلال الدین سیوطی[۹] و ابن کثیر[۱۰] و ناصر الدین البانی[۱۱] به تواتر حدیث گواهی داده‌اند.

گفتنی است، حدیث «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ...» که در کتب علوم حدیث نمونه روشن حدیث متواتر شمرده شده است، تنها کمی بیش از ۶۰ نفر راوی دارد[۱۲].

۲. بسیاری از بزرگان اهل سنت، به صحت حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» تصریح کرده‌اند. حاکم نیشابوری[۱۳]، ترمذی[۱۴]، ابن حبان[۱۵]، علامه ذهبی[۱۶]، ابن جریر طبری[۱۷]، ابن حجر عسقلانی[۱۸]، ابوجعفر طحاوی[۱۹]، ابن عبدالبر[۲۰] و ناصرالدین الالبانی[۲۱] از این گروهند.

۳. مصادری که این کلام را نقل کرده‌اند، بسیار متعدد و متنوعند؛ مهم‌ترین آنها بدین قرار است: ترمذی، السنن، ج۵، ص۶۳۳؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۵؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۴۷ و ص۱۵۵؛ ابن حنبل، المسند، ج۹، ص۴۳ و ج۱، ص۳۲۱؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۳، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۷۹ و ج۵، ص۱۹۵ و ج۱۹، ص۲۹۱؛ طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۷۱؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۱۲ و ج۸، ص۲۱۳؛ ابن أبی شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۰۶ و ۴۹۶ و ۴۹۴؛ ابن حبان، الصحیح، ج۳، ص۱۴۴؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۵۵؛ ابونعیم، تاریخ أصبهان، ج۱، ص۱۶۲ و ص۲۸۳؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۲۳؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۴۸۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۱؛ ابو العباس الطبری، ذخائر العقبی، ص۱۵۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۲؛ البانی، سلسلة الأحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰؛ اسلم بن سهل، تاریخ واسط، ص۱۵۴؛ خوارزمی، المناقب، ص۱۵۷؛ ابن مغازلی، المناقب، ص۲۴؛ ابن أبی عاصم، السنه، ص۵۹۲. همچنین ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۴؛‌ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۱۱.

۴. ابن عقده و ابن جریر طبری و شمس الدین ذهبی، در خصوص این حدیث و طریق‌های نقل آن، کتاب‌هایی تألیف کرده‌اند. ابن حجر درباره کتاب ابن عقده گفته است: «بسیاری از سندهای ذکر شده در این کتاب، صحیح و حسن هستند»[۲۲] و «از بیش از هفتاد صحابه نقل شده‌اند»[۲۳]. ذهبی نیز گفته است: «یک جلد از کتاب ابن جریر را دیدم و از بسیاری طرق آن مدهوش شدم»[۲۴]. ابن کثیر در توصیف این کتاب گفته است: «من این کتاب را در دو مجلد قطور، دیده‌ام»[۲۵].

کتاب ذهبی با نام طرق حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ‌» اخیراً با تصحیح کتاب‌شناس خبره و فقید علم و تحقیق، مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی، چاپ شده است. درباره کتاب‌هایی که در این حدیث و این واقعه نوشته شده است، رجوع شود به: الغدیر، ج۱، ص۱۵۸ - ۱۵۲؛ سید عبدالعزیز طباطبایی، الغدیر فی التراث الإسلامی.

۵. برخلاف تمامی محققان و محدثان شیعه و اهل سنت، ابن تیمیه، صحت انتساب حدیث بالا را به رسول الله(ص) انکار کرده است[۲۶]. شیخ ناصرالدین البانی – که یکی از محدثان پرکار اهل سنت در عصر حاضر و از سخت‌گیرترین محدثان در بررسی اسناد است و ضمناً از مبلغان مکتب ابن تیمیه نیز می‌باشد ـ به مخالفت با او پرداخته، صحت حدیث را اثبات می‌کند. او در کلام بسیار مفصلی به اثبات صحت کامل متن «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» پرداخته[۲۷]، در پایان می‌گوید: «هر دو قسمت این حدیث صحیح است و قسمت اول آن متواتر است...»[۲۸]. و «سبب آن‌که به تحریر صحت این حدیث پرداختم آن بود که شیخ الاسلام ابن تیمیه، قسمت اول حدیث را تضعیف کرده و قسمت دوم را دروغ دانسته است»[۲۹] و «این کلام او ناشی از مبالغه او است که به واسطه تضعیف سریع احادیث - قبل از آن‌که تمامی طرق آن را جمع کرده، مورد دقت قرار دهد ـ برای او حاصل شده است»[۳۰].[۳۱]

اهمیت حدیث غدیر

حدیث غدیر، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در جوامع شیعه و سنّی از رسول خدا (ص) بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) نقل شده است و هیچ حدیثی از رسول خدا (ص) مانند حدیث غدیر در اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان (ع) جلوه ندارد، به‌گونه‌ای که ۱۱۰ نفر از اصحاب رسول خدا (ص)، ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از عالمان اهل سنت نیز، این حدیث را نقل کرده‌اند[۳۲].[۳۳]

اهمیت سخنرانی رسول اکرم (ص) در غدیر خم با توجه به جهان شمولی اسلام و اختتام رسالت با وفات نبی اکرم (ص) آشکارتر می‌گردد؛ زیرا برای استمرار هدایت الهی، ختم رسالت باید همراه با شروع امامت باشد. بر همین اساس خداوند در سال آخر عمر پیامبر (ص) وی را مامور ابلاغ برنامه مهم برای استمرار رهبری الهی در اسلام می‌کند.

نازل شدن آیاتی از قرآن کریم درباره ماجرای غدیر خم و خطابه سرنوشت‌ساز نبی اکرم (ص) در حجه‌الوداع نشان‌گر اهتمام فراوان به مسأله امامت و جانشینی رسول الله (ص) است. خداوند تعالی با این کار مانع از فراموشی امامت می‌شود و تا قرآن باقی است و این آیات قرائت می‌شود غدیر و موضوع امامت و جانشینی رسول خدا هم یادآوری می‌شود[۳۴].[۳۵]

ویژگی‌های خطابه غدیر

برای حدیث غدیر نسبت به سایر نصوص امامت امیر المؤمنین (ع) ویژگی‌ها و امتیازاتی است:

اول: احادیث دیگر در حضور نمایندگان همه طوائف مسلمین نبود و این حدیث در جائی صادر گشت که از هر طائفه گروهی به حج آمده بودند و پیغمبر (ص) آن را به گوش همه رسانید و آن دلالت روشن دارد بر عنایت خدا و رسول (ص) به امری بسیار مهم و عظیم.

دوم: آن را هنگام جدا شدن قوافل از پیغمبر و حجاج مدینه فرمود و سخن آخرین بهتر در یاد شنونده می‌ماند و اگر در مکه و منی به این تأکید می‌فرمود مطلب ولایت با دیگر مطالب آمیخته می‌گشت و در ذهن‌ها مخلوط می‌شد.

سوم: مردم عادت دارند از هر کس آخرین وصیت او را فرا گیرند و آنکه در طول عمر خود برای بعضی دوستان گفته باشد اما هنگام مرگ چیزی نگفت چندان در نظر آنان مؤکد نیست و گاه در آن شک می‌کنند مردم گویند رأیش برگشته یا آرزوئی بوده است و قصد جدی نداشت اما اگر هنگام مرگ سفارش کند مسجدی بسازید، بی‌شبهه باید ساخت.

چهارم: مراد پیغمبر (ص) در حدیث غدیر روشن و صریح است چون فرمود آیا من به شما اولی نیستم از خودتان یعنی آنکه می‌خواهم بگویم شما باید بپذیرید هرچند رغبت شما چیز دیگر باشد آنها گفتند تو اولی هستی فرمود «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذَا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والَاهُ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاهُ‏ وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَاخْذُلُ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُ‏» یعنی هرکس من اولی به او هستم علی هم به او اولی است و مولای بنده کسی است که به تصرف و تدبیر امور او اولی است.

پنجم: از این جهت نیز ترجیح داد که سایر روایات و احادیث از جهت سند چنان نیست که تواتر آن را همه مردم از عوام و خواص بدانند[۳۶].[۳۷]

واژه مولی و دلالت بر امامت امیرالمؤمنین (ع)

۱. واژه «مولی» معانی متعددی دارد؛ اگرچه تعداد هفتاد معنا که شهرت یافته، اغراق آمیز است. علامه امینی بیست و هفت معنا برای آن شمرده است که بعضی معانی مثل رب، عم، ابن عم و ابن، مطمئناً مقصود نیست و بعضی دیگر مثل صاحب و همسایه در اینجا بی‌معنا و سخیف است. تنها چند معنا مثل محب و ناصر و اولی بالشیء و سید و متصرف فی الامر و متولی الامر می‌توانند مقصود باشند[۳۸].

مسلماً رسول خدا(ص) در آن بیابان گرم، ده‌ها هزار نفر را جمع نکرد تا برای آنان سخن مبهم و مجمل بگوید؛ بلکه موقعیت به گونه‌ای بود که تمامی شنوندگان، مقصود پیامبر را دریافتند. آیا معنا دارد پیامبری که «أَفصَحُ مَن نَطَقَ بالضَّادِ» است، برای این جمع عظیم به گونه‌ای سخن گوید که معنای آن روشن نباشد؟ بنابراین مسلماً کلام ایشان دارای معنای خاص و روشنی بوده است.

به اعتقاد ما «مولی» در واقعه غدیر به معنای «زعیم» و «شایسته‌تر برای تصرف» (اولی بالامر) بوده و رسول الله(ص) در آن هنگامه شگرف و عظیم و جاودانه، چیزی جز ولایت امام علی(ع) را بیان نکرده است. به گفته علامه امینی، معنای حقیقی مولی، همان اولی بالامر است و این معنا، جامع بین تمامی معانی است[۳۹]. به حتم پیامبر گرامی(ص) نیز همین معنا را اراده فرموده‌اند؛ حتی اگر این معنا را معنای حقیقی «مولی» ندانیم.

۲. در متون کهن - اعم از ادبی و لغوی و تفسیری - یکی از معانی روشن «مولی»، سرپرست و شایسته‌تر برای تصرف در امور و زعامت و امامت آمده است. ابوعبیده، معمر بن مثنی در تفسیر آیه ۱۵ سوره حدید ﴿...هِيَ مَوْلَاكُمْ...[۴۰] نوشته است: يَعْنِي: أَوْلى بِكُمْ[۴۱]. فراء (ادیب و مفسر بزرگ کوفی) نیز آیه را این‌گونه معنا کرده است: هِيَ مَوْلَاكُمْ أَيْ أَوْلى بِكُمْ. اخفش و زجاج و ابن الانباری[۴۲] نیز همین را گفته‌اند. همچنین مبرد در تفسیر آیه ۱۱ سوره محمد ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا[۴۳] نوشته است: الولي و المولى معناهما سواء و هو الحقيق بخلقه المتولي لأمورهم[۴۴]. راغب اصفهانی ـ مفسر، ادیب و قرآن پژوه بزرگ قرن چهارم ـ نیز نوشته است: «ولایت به معنای تولیت امر است و ولی و مولی دو واژه برای این معنا هستند»[۴۵]. ابن اثیر در اثر بزرگ و ارجمند خود النهایه که به شرح واژه‌های غریب پرداخته، در تفسیر واژه مولی آورده است: لفظ مولی، مکرر در حدیث آمده است... و به معنای کسی است که تولیت امری را بر عهده گیرد یا بدان قیام نماید». او حدیث غدیر منطبق بر این معنا می‌داند و به سخن خلیفه دوم استناد می‌کند که به امام علی(ع) گفت: «أَصْبَحْتَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ‌»، و آن را به «وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ‌» تفسیر می‌کند[۴۶].

۳. قراین - حالی و مقالی - فراوانی دلالت دارند که اراده معنایی غیر از این، مخالف فصاحت و بلاغت بوده و جای اعتراض داشته است. این قراین عبارتند از:

  1. جمع کردن نزدیک به صد هزار نفر در هوای گرم و در بیابانی بی‌آب و علف.
  2. امر به بازگشتن آنان که گذشته‌اند و رسیدن آنان که عقب‌ترند.
  3. نزول آیات اکمال ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴۷] و تبلیغ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۴۸] حول این واقعه.
  4. اعلان پیامبر به این که به زودی از میان مسلمانان خواهد رفت. طبیعی است که این سخن، اذهان را به اندیشیدن درباره مسئله جانشینی وا می‌دارد.
  5. اعتراف گرفتن از آنان بر این که پیامبر اولی به مسلمانان است، حتی از خود آنان.
  6. اضافه کردن «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ‌».
  7. عمامه گذاردن بر سر امام علی(ع) بعد از خطبه العمائم تیجان العرب[۴۹]. با توجه به اینکه در فرهنگ عرب، عمامه تاج شمرده می‌شده و نشان دهنده سیادت و سروری بوده است، عمامه نهادن پس از آن خطبه و در آن حال و هوا، تنها به معنای تثبیت ولایت و امامت علی(ع) می‌تواند باشد.
  8. دستور پیامبر به مسلمانان پس از خطبه که بر علی(ع) با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام گویند[۵۰].
  9. تهنیت بزرگان صحابه امثال عمر و ابوبکر به امام علی(ع) پس از این واقعه[۵۱].
  10. شعر حسان بن ثابت که با الهام از سخنان پیامبر در همان مراسم سروده و در ضمن آن آورده است: «فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي‌ رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً»[۵۲].
  11. نزول عذاب بر شخص تیره بختی که بر «نصب» امام علی(ع) خرده گرفت و خواست که اگر این امر از جانب خدا است، عذاب بر او نازل شود[۵۳].[۵۴]

تقطیع در حدیث غدیر

این خطبه به گونه‌های مختلف روایت شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله. متن این حدیث، چنان تقطیع شده است که در هیچ روایت نبوی پیشینه ندارد. مفصل‌ترین نقل این خطبه، در جلد نخست کتاب احتجاج شیخ طبرسی آمده است که در آن، رسول خدا (ص) مردم را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاه‌ترین متن نیز، در کتب عامه آمده است، که لفظ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ» را در بر گرفته است. حتی دعای «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ‌» را پس از جمله «مَنْ كُنْتُ» نیاورده‌اند. این تقطیع در فن حدیث، بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با بیان یک جمله پایان نیافته و دست‌کم، باید حمد و ثنای الهی و مقدمه‌ای کوتاه همراه با مؤخّره‌ای نیز، داشته باشد، ولی تعصب مذهبی سبب شده است که حدیث، این‌چنین پاره‌پاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفته‌های رسول خدا (ص) را نقل نمایند.

آنچه در این بررسی به دست می‌آید آن است که، قطعاً متن حدیث غدیر، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیار می‌رود که این حذف، از سانسور فرهنگی در زمان حکومت بنی امیه ناشی باشد که توسط معاویه و سپس خلفا بنی‌مروان، به شدّت اعمال شده است، ولی محل استشهاد نیز همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده نصب، خللی وارد نمی‌سازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، امامت و ولایت است[۵۵].

دیدگاه دانشمندان اهل سنت

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. این جمله اشاره است به آیه ۶ سوره احزاب: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پیغمبر چون از جانب خداست بر جان و مال و بر همه چیز مردم از خود آنان اولویت دارد، هر کس اختیار مال و جان خود را دارد اما پیغمبر در همین اختیارداری‌ها از خود صاحب آن، اختیاردارتر است، البته پیامبر به میل شخصی عمل نمی‌کند بلکه مصالح جامعه اسلامی را در نظر می‌گیرد چون او امام و رهبر جامعه اسلامی است.
  2. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۲.
  4. هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  6. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴- ۶۱.
  7. ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴۴.
  8. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۲ – ۷۲. نیز ر.ک: حسینی میلانی، نفحات الازهار، ج۶، ص۳۷۷ به بعد.
  9. سیوطی، الازهار المتناثرة فی الاخبار المتواترة، ص۷۶.
  10. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۴.
  11. البانی، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۳.
  12. ر.ک: شهید ثانی، الرعایة، ص۶۸.
  13. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ص۶۱۳.
  14. سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۳.
  15. صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۵.
  16. ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۴۱۵؛ همو، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۲۹.
  17. به نقل از: ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.
  18. ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  19. ازدی طحاوی، مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۸.
  20. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۳.
  21. البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۴۴ – ۳۳۰.
  22. فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  23. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۹۷.
  24. تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳.
  25. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۴۶. درباره کتاب الولایه نوشته طبری رجوع شود به الغدیر، ج۱، ص۱۵۳ – ۱۵۲.
  26. عاصمی نجدی، عبدالرحمان، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.
  27. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳ - ۳۳۰.
  28. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳.
  29. مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۴۱۸ – ۴۱۷.
  30. مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۴، ص۳۴۴.
  31. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۰۵.
  32. ر. ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.
  33. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۸.
  34. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص ۲۵ اهمیه الغدیر فی التاریخ. در درس ۱۰ آیات مربوط به غدیر را توضیح می‌دهیم.
  35. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  36. شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۷.
  37. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  38. امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۷۰ – ۳۶۲.
  39. ر.ک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۷۰.
  40. «پس، امروز از شما و از کافران سربهایی پذیرفته نیست، جایگاهتان آتش (دوزخ) است، همان (دوزخ) یار شماست و این پایانه، بد است» سوره حدید، آیه ۱۵.
  41. ابو عبیده، معمر بن مثنی، مجاز القرآن، ج۲، ص۲۵۴.
  42. ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ – ۳۴۵؛ نفحات الازهار، ج۶، ص۸۶-۱۶.
  43. «این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است» سوره محمد، آیه ۱۱.
  44. شریف، مرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۷۱ به نقل از مبرد.
  45. راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ص۸۵۵.
  46. ابن أثیر النهایة فی غریب الحدیث، ج۵، ص۲۸۸.
  47. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  48. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  49. قضاعی، محمد بن سلامه، مسند الشهاب، ج۱، ص۷۵، ح۴۷؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۹۹.
  50. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۶؛ اعلام الوری، ج۱، ص۲۶۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص٣۵٣.
  51. «كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فنودي فِينَا: الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَ كُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّي الظُّهْرَ وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْه فَقَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا بَلَى قَالَ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قَالُوا بَلَى. قال: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ قَالَ فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ هَنِياءً يَا بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»؛ (مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۰۱: فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۶ و ص۶۱۰؛ المصنف لابن أبی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹ و ج۷ ص۳۵۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۲۰ و ص۲۲۱).
  52. خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵.
  53. «قوله تعالى: ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. قيل: إن السائل هنا هو الحارث بن النعمان الفهري. و ذلك أنه لما بلغه قول النبي(ص) في علي - رضي الله عنه – «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌» ركب ناقته فجاء حتى أناخ راحلته بالأبطح، ثم قال: يا محمد! أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله و أنك رسول الله، فقبلناه منك، و أن نصلي خمساً، فقبلناه منك، و نزكي أموالنا، فقبلناه منك، و أن نصوم شهر رمضان في كل عام، فقبلناه منك، و أن نحج، فقبلناه منك. ثم لم ترض بهذا حتى فضلت ابن عمك علينا! أفهذا شيء منك أم من الله؟! فقال النبي(ص): و الله الذي لا إله إلا هو ما هو إلا من الله. فولى الحارث و هو يقول: ﴿اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ فو الله ما وصل إلى ناقته حتى رماه الله بحجر، فوقع على دماغه، فخرج من دبره فقتله! فنزلت: ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ واقع الآية». (تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۷۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۷۴).
  54. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۰۵.
  55. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۲۹.