امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۷۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{خرد}}
| موضوع مرتبط = امامت
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[امام در لغت]] - [[امام در قرآن]] - [[امام در کلام اسلامی]] - [[امام در فقه سیاسی]] - [[مقام امام]] - [[امام از دیدگاه اهل سنت]] - [[امام در فقه اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}


'''امام''' به معنای: پیشوا<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، پیشرو، و رهبر است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
'''امام''' حق، [[حجت الهی]] و [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]] است. مأموریت او اقامه حکومت الهی و [[رهبری]] و راهنمایی [[خلق]] است. امام حق - به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] - متصف به [[علم لدنی]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] بر دیگران از معاصران خویش است و به همین [[دلیل]]، همه ویژگی‌های لازم در فرمانروای دانا و [[عادل]] را - به [[بهترین]] صورت ممکن - داراست و علاوه بر حکمرانی و مدیریت جامعه، [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[وساطت در فیض الهی]] نیز بر عهده اوست.  


در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.
از آنجا که امام بالاترین مقام بشری را داراست، او [[برترین]] [[الگو]] و [[راهنما]] برای بشریت است و [[گفتار]] و رفتارش [[حجت]] بر [[مردم]] است و [[پیروی]] از او [[واجب]] است. بر اساس [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] و [[ادله عقلی]]، [[انتخاب]] و برگزیدگی امام طبق [[دستور الهی]] و نص شرعی صورت گرفته و در حیطه اختیارات [[مردم]] نیست. این امام حق، بالاترین [[درجه]] [[روح]] ([[روح القدس]]) و [[خرد]] (عقل کل) را داراست و همچنین بالاترین درجه ارتباط با خداوند و نزدیکی به او را دارد.  


==واژه‌شناسی لغوی==
بر اساس ادله عقلی و [[نقلی]] و ضرورت وجود حجت الهی تا [[روز قیامت]]، در هر عصری امامی از جانب خدا وجود دارد که متولی [[امامت]] و [[ولایت]] بر [[جامعه بشری]] است.  
* '''«[[امام]]»''' به معنای «پیشوا»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref> کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل <ref>مفردات، ص ۸۷ ، «ام».</ref> [[امام]] است  <ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>ریشه این واژه «ا ـ م ـ م» و به معنای قصد<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.</ref> یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
*[[امام]] کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، [[امام]] هدایت و [[امام]] ضلالت <ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
*[[امام]]، فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. در کتاب‌های لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده شده است که عبارت اند از: قرآن کریم، [[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، جانشین [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام]] در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می‌شود <ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
* واژه [[امام]] بر زن و مرد اطلاق می‌شود و جمع آن «[[ائمه]]» و «[[ایمه|ایمّه]]» است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
*اِمامَت‌، در لغت‌ به‌ معنای‌ پیشوایی‌ و رهبری‌ و در اصطلاح‌ به‌ معنای‌ مقامی‌ که‌ دارنده آن‌ (= [[امام]]) ریاست‌ امور دینی‌ و سیاسی‌ مسلمانان‌ را برعهده‌ دارد. درباره معنای‌ امامت‌، حدود وظایف‌ [[امام]]{{ع}} و چگونگی‌ انتخاب‌ او، عقاید مختلفی‌ در میان‌ مسلمانان‌ وجود دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص.۳۹۱۰]</ref>.
*با تأمّل در آنچه لغت‌شناسان در ریشه‌یابی کلمه «[[امام]]» و «امامت» ذکر کرده‌اند، می‌توان به این نتیجه رسید که: اوّلاً: ریشه‌های متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیت‌اند و آن، این که رهبریِ جامعه، در حقیقت، اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند. ثانیاً: واژه «[[امام]]» و «امامت»، تنها برای انسان به کار نمی‌رود‌؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه حق باشد و چه باطل [[امام]] محسوب می‌گردد<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری‌شهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>


==امام در اصطلاح==
== معناشناسی امام ==
{{همچنین ببینید|امام در کلام اسلامی}}
=== معنای لغوی ===
{{همچنین ببینید|امام در حکمت اسلامی}}
«امام» به معنای «[[پیشوا]]»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت». </ref>، «[[مقتدا]]»، «[[قیّم]]»، «[[مصلح]]»، «[[الگو]]»، «راه اصلی» و «[[راهنما]]» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص ۸۷، «ام».</ref> امام است<ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>. ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی‌ شونده است. واژۀ امام بر [[زن]] و مرد اطلاق می‌شود<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۱۹-۲۲۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۰-۳۱؛ [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵؛ [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref>. امام کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: [[قرآن کریم]]، پیامبر گرامی اسلام {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>. بنابراین، کلمۀ «امام» بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]] اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>.
{{همچنین ببینید|امام در عرفان اسلامی}}
* امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از [[پیامبر]]{{صل}} است، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر [[وحی]] و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت [[امام]]{{ع}} حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است <ref>شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».</ref>.
* به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]]{{ع}} کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
*مجموع تعریف‌هایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کرده‌اند دو دسته است: تعریف‌های عام که [[نبوت]] را نیز در برمی‌گیرد و تعریف‌های خاصی که شامل [[نبوت]] نمی‌شود. عبارت: {{عربی|اندازه=150%|« الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً‏»}} <ref>امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ التعریفات، ص۲۸.</ref> و عبارت‌های دیگری همانند آن تعریف‌های عام امامت می‌باشد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)</ref>. در این تعریف‌ها به خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} اشاره نشده است، بدین جهت، [[نبوت]] را نیز شامل می‌شود، ولی دسته دوم، تعریف‌هایی است که قید خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمی‌شود. دو نمونه از این تعریف‌ها به قرار ذیل است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.:
* «[[رهبری]] [[امت اسلامی]]» پس از [[پیامبر]]{{صل}} هم «[[خلافت]]» نامیده می‌شود و هم «امامت»؛ چنان که کسی که عهده‌دار این مقام می‌شود هم «[[خلیفه]]» نام دارد و هم «[[امام]]». از آن جهت که مردم باید از او [[پیروی]] کنند و او پیشوای آنان است، [[امام]]{{ع}} نامیده می‌شود‌، و از آن جهت که [[رهبری]] او به عنوان [[جانشینی از پیامبر]]{{صل}} است، [[خلیفه]] نام دارد. بر این اساس، [[امام]] در شریعت اسلامی [[خلیفة الرسول]] است. در اینکه آیا می‌توان او را [[خلیفة اللّه]] نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمرده‌اند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*برخی از متکلمان قید بالأصالة فی دار التکلیف؛ رهبری اصالی در سرای تکلیف و عبارت‌هایی همانند آن را به تعریف امامت افزوده‌اند<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵</ref> مقصود آنان این است که رهبری [[امام]] اگر چه نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفته‌اند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف [[امام]] نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


==امام در قرآن==
=== معنای اصطلاحی ===
{{همچنین ببینید|امام در قرآن}}
با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاح‌شناسی [[امامت]] در [[علم کلام]]<ref>جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۴۱-۵۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳-۳۳.</ref>، [[متکلمان]] در مجموع، آن را به [[ریاست]] فراگیر در تمام مسائل [[دینی]] و [[دنیایی]]، به [[نیابت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تعریف کرده‌اند<ref>مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابن‌میثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.</ref>. در مباحث [[معرفتی]]، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی [[پیامبران]] را هم در بر می‌گیرد و بار دیگر، تنها سخن از [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر {{صل}} به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان می‌باشد<ref>[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان، محمد تقی]]، [[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]، ص ۲۱.</ref>
* لفظ «امامت» در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه «[[امام]]{{ع}}» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به پیشوایی باطل: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}﴾}} <ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.]</ref>.
*در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه «[[امام]]»، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}﴾}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> حق مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و باطل مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }}﴾}} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری‌شهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>


==امام در حدیث==
امام در اصطلاح متکلمان به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای مردم است و به [[جانشین پیامبر]] {{صل}} اطلاق می‌‌شود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و زعامت اجتماعی و [[مرجعیت دینی]] و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و [[معنوی]] است که از این جهت امام {{ع}} [[حجت خدا]]، [[ولی الله]]، [[انسان کامل]] است<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰.</ref>.
{{همچنین ببینید|امام در حدیث}}
*در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است:{{عربی|اندازه=150%|« الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏»}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از احادیثی که در شأن نزول آیه إکمال دین {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست می آید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که [[پیامبر]]{{صل}} به فرمان خداوند، [[امام علی|علی]]{{ع}} را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد <ref>(الغدیر، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰.</ref> بر این اساس، امامت آموزه‌ای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه تبلیغ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}﴾}} <ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.</ref> نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات شأن نزول آن، امامت [[امام علی|علی]]{{ع}} از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر [[پیامبر]]{{صل}} آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است <ref>الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*مفاد آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}﴾}} <ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار می‌گیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و [[اهل سنت]] از [[امام رضا]]{{ع}} روایت کرده‌اند، آمده است که روز قیامت هر گروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت [[پیامبر]] و [[امام]] زمان آنها فرا می‌خوانند <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.</ref> از آیه و حدیث یاد شده نیز می‌توان به اهمیت مسئله امامت پی‌برد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرموده است: [[امامان]]{{عم}}، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲</ref> [[ابن ابوالحدید]] این سخن [[امام]]{{ع}} را ناظر به آیه پیشین سوره اسراء دانسته و گفته است حدیث: {{عربی|اندازه=150%|« مَنْ‏ مَاتَ‏ بِغَيْرِ إِمَامٍ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}} نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، [[امامان]]{{عم}} در قیامت پیروان خود را می‌شناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در احادیث متعددی از [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها می‌باشد <ref>اصول کافی، ج۲ ، ص۱۶، ح۵و ۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


==جایگاه امام==
البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت {{عم}} طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی می‌کند همین [[شریعت]] است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم {{صل}} [[مبعوث]] شد تا مردم را در دنیا [[هدایت]] کند تا بتوانند در دنیا و آخرت [[سعادتمند]] باشند. [[شیخ صدوق]] در «[[معانی الأخبار]]» در تعریف امام گفته است: {{عربی|"سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"}}<ref>ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.</ref> حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم [[امامت]] در استعمالات شرعیه است؛ یکی: «[[قدوه]]» بودن؛ دومی: «[[منصوب]]» بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: «[[واجب الاطاعه]]» بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامع‌ترین سخن در تعریف امام را آورده است<ref>مرحوم [[صدوق]] این قیود مذکور در متن خود را از [[روایات]] استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم {{صل}}: {{متن حدیث|إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم}}؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً}}؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا {{ع}} در معرفی امام و امامت: {{متن حدیث|هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ}}؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|"الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله"}} ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. {{عربی|"ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ {{صل}}، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة"}}. صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
{{همچنین ببینید|جایگاه امام}}


===امام یا خلیفه===
از سوی دیگری، [[امامت]]، با [[خلافت]] متفاوت است. [[خلیفه]] کسی است که فقط [[حکومت]] می‌کند و [[رهبری اجتماعی]] و [[رهبری سیاسی|سیاسی]] را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی [[دینی]] است و در ادامۀ مناصب [[پیامبری]]. امام [[رهبر]] [[جامعه]] در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] است. برخی پیامبران، امام نیز بوده‌اند مانند پیامبر اسلام {{صل}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>.
{{همچنین ببینید|خلیفه}}


===ضرورت وجود امام===
== امام در قرآن و روایات ==
{{همچنین ببینید|ضرورت وجود امام}}
{{اصلی|امامت در قرآن}}
*می‌توان گفت وجوب امامت مورد اجماع مسلمانان است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره این که وجوب امامت عقلی است یا نقلی، و واجب علی اللّه است یا واجب علی الناس، دیدگاه‌ها مختلف است. شیعه امامیه امامت را واجب علی اللّه می‌داند؛ از نظر آنان امامت از مصادیق لطف الهی است و لطف بر خداوند واجب است <ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای حکمت خداوند است. کسی آن را بر خدا واجب نکرده است، بلکه خداوند به مقتضای حکمت خود آن را بر خود واجب کرده است؛ چنان که خداوند هدایت را بر خود واجب می‌داند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}﴾}} <ref> بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است؛ سوره لیل، آیه: ۱۲.</ref>. گروهی از زیدیه و کیسانیه نیز درباره امامت طرفدار وجوب علی اللّه بوده‌اند <ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. معتزله، اشاعره، ماتریدیه، اباضیه و گروهی از زیدیه امامت را واجب علی الناس دانسته‌اند. عده‌ای از معتزله وجوب امامت را عقلی و دیگران وجوب آن را نقلی شمرده‌اند <ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref> روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>
*از [[هشام بن عمر فوطی]] و [[ابوبکر اصمّ]] دو تن از متکلمان معتزله به عنوان منکران وجوب امامت یاد شده است. البته مخالفت آن دو نیز مشروط است. هشام وجوب امامت را به حاکم بودن عدل در جامعه اسلامی‌ مشروط کرده و ابوبکر اصم عکس آن را شرط وجوب امامت دانسته است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از دو فرقه محکّمه و نجدات از فرقه‌های خوارج نیز به عنوان منکران وجوب امامت یاد شده است <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*یکی از دلایل وجوب امامت آیه اولی الأمر <ref>سوره نساء آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این آیه اطاعت از اولی الأمر را بر مؤمنان واجب کرده است، و وجوب اطاعت از اولی الأمر بدون تحقق آن امکان پذیر نیست، بر این اساس وجود [[امام]] واجب خواهد بود <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، دلیل دیگر بر وجوب امامت، حدیث من مات است، زیرا مطابق این حدیث هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است: {{عربی|اندازه=150%|« مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص ۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*عده‌ای از متکلمان اسلامی‌ حدیث مزبور را دلیل وجوب امامت دانسته‌اند، زیرا مطابق این حدیث، معرفت [[امام]] در هر زمانی یک تکلیف شرعی است، لازمه آن این است که هیچ‌گاه زمان از [[امام]] خالی نباشد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*عده‌ای از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل وجوب امامت شمرده‌اند، زیرا از سیره مسلمانان روشن می‌شود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کرده‌اند. اختلاف آنان مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل امامت <ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> ابوعلی و ابوهاشم جُبّایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند<ref>المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*برخی از متکلمان به لزوم اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی‌ بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند، زیرا تحقق این امور که مطلوب شارع است، بدون [[امام]] امکان پذیر نیست <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷ـ۸.</ref>. وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر دلایل متکلمان بر وجوب امامت است، زیرا بدیهی است که اگر در جامعه رهبری دانا و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های رشد و صلاح مردم فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود [[امام]] زیان بزرگی به جامعه وارد می‌شود، و دفع چنین زیان‌هایی در شریعت واجب است. بنابراین، وجود [[امام]] واجب خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


===امام غایت خلقت است===
کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به معنای [[پیشوا]] و کسی یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. گاهی به «کتاب»<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا...}} «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.</ref> یا «راه»<ref>{{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}} «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref> از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفته‌اند، اطلاق شده و گاهی به انسان‌هایی که پیشوای دیگران بوده‌اند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همان‌طور که برای پیشوایان [[هدایت]] و اهل [[تقوا]] استفاده شده<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، در مورد پیشوایان [[آتش]] و [[گمراهی]] نیز به کار رفته است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه آنگاه [[ارزش]] مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای [[اهل حق]] و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنان‌که خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگی‌های لازم را داشته باشد<ref>ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهش‌های فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.</ref>. {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref> [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref>


==نصب امام==
در روایات اهل بیت {{ع}} از امامت به عنوان [[خلافة اللّه]] و [[خلافة الرسول]] یاد شده است<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: «امامان [[رهبران]] و [[راهنمایان]] خداوند بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را انکار نمایند»<ref> {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref>. در احادیث متعددی از ائمه {{ع}} روایت شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
{{همچنین ببینید|نصب امام}}
==راه تعیین امام==
{{همچنین ببینید|راه تعیین امام}}
*یکی از مباحث کلی امامت، بحث درباره راه تعیین [[امام]] است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن امامت در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین امامت در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را راه ثبوت امامت یا راه تعیین امام نامیده‌اند <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.</ref> در این که تعیین امامت در فردی خاص با نص شرعی ثابت می‌شود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا نص در امامت وجود دارد یا نه، دیدگاه‌ها متفاوت است.  
* [[مذاهب شیعی]] در وجود [[نص]] درباره [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} اتفاق نظر دارند؛ چنان که شیعه امامیه معتقد است بر دیگر [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} که همگی از نسل [[امام حسین]]{{ع}} می‌باشند نیز نص وجود دارد، اما شیعیان زیدی بر دیگر [[امامان]]{{عم}} مورد قبول خود معتقد به نص نیستند، آنان معتقدند امامت به فرزندان [[فاطمه زهرا]]{{س}} اختصاص دارد. هر یک از آنان که شجاع، عالم و زاهد باشد شایستگی امامت را دارد، ولی تعیین امامت در فردی خاص در گرو آن است که علیه ظالمان قیام کند و مردم را به امامت خود دعوت نماید <ref>الزیدیة، ص۲۳۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*کیسانیه فرقه‌ای از شیعه که پس از [[امام حسین]]{{ع}} به امامت [[محمد بن حنفیه]]، فرزند دیگر [[امام علی|علی]]{{ع}} معتقد شدند و چون رهبر آنان، [[مختار بن ابی عبیده ثقفی]] در آغاز کیسان نامیده می‌شد، به کیسانیه شهرت یافتند راه تعیین امام را نص دانسته و معتقدند نص در امامت پس از سه امام نخست [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} در مورد محمد حنفیه وارد شده است. آنان بر این عقیده، دلایلی آورده اند که [[شیخ مفید]] آنها را نقد کرده است <ref>الفصول المختاره، ص۳۰۰ـ ۳۰۳ ک مدخل کیسانیه.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*گروهی از محدثان و ظاهرگرایان [[اهل سنت]] نیز به وجود نص در امامت عقیده داشته‌اند. به اعتقاد آنان [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر بن ابوقحافه]] را به عنوان جانشن خود تعیین کرده است. از آنجا که رهبر آنان بکر بن اخت عبدالواحد بود، به بکریه شهرت یافتند. وی که معاصر واصل بن عطا، مؤسس مذهب معتزله بوده، علاوه بر این عقیده، عقاید شاذ دیگری نیز اظهار کرده است <ref>مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۳۴۲؛ الفرق بین الفرق، ص۲۱۲ـ ۲۱۳.</ref> ذهبی، رجالی معروف [[اهل سنت]] از ابن حبّان نقل کرده که او را دجّال و جعل کننده حدیث معرفی کرده است <ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[سید مرتضی]] عقیده آنان را درباره امامت نقد کرده است <ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۰۹.</ref> فرقه‌ای به نام عباسیه یا راوندیه بر این عقیده بودند که طریق تعیین امام نص و وراثت است و این دو در مورد عباس فرزند عبدالمطلب تحقق یافته است، بدین جهت، وی را جانشین پیامبر می‌دانستند. رهبر این گروه عبداللّه راوندی نام داشت، از این رو راوندیه نامیده شده‌اند. محققان، این فرقه را ساخته زمامداران عباسی دانسته‌اند <ref>مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۴۶، پاورقی؛ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۲۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*معتزله، اشعریه، ماتریدیه، صالحیه و بتریه از زیدیه و فرقه های خوارج، وجود نص در امامت را انکار کرده و طریق تعیین امام را بیعت و انتخاب دانسته‌اند. آنان درباره تعداد لازم بیعت کنندگان اختلاف نظر دارند. اشاعره بیعت یک یا دو نفر را نیز کافی دانسته‌اند. آنان در این باره به بیعت عمر با ابوبکر و عبدالرحمان بن عوف با عثمان استدلال کرده‌اند <ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۴.</ref> ولی معتزله تعداد لازم بیعت کنندگان را شش نفر دانسته‌اند که هرگاه یکی از آنان با کسی که شایستگی امامت را دارد بیعت کند و دیگران نیز با او موافقت نمایند امامت او ثابت می‌شود. آنان در این باره به شورای شش نفره ای که از طرف عمر انتخاب شده بودند تا درباره امام پس از او تصمیم بگیرند استدلال کرده‌اند. از آنجا که در جریان شورای مزبور در نهایت عبدالرحمان بن عوف با عثمان بیعت کرد و دیگران نیز با او موافقت کردند، ابوهاشم جبایی گفته است هرگاه یک نفر با کسی که اهلیت امامت را دارد بیعت کند و چهار نفر دیگر با او موافقت نمایند، امامت او ثابت می‌شود<ref>المغنی، ج۱، ص۲۵۲ـ ۲۵۳.</ref> این دیدگاه‌ها چنان که روشن است مستندی از کتاب و سنت یا عقل قطعی یا سیره عقلایی ندارد، و صرفاً برای توجیه آنچه در عصر صحابه در ارتباط با مسئله امامت و خلافت رخ داده است، مطرح شده است. بدیهی است تا اعتبار این طریق برای تعیین امامت اثبات نشود نمی‌توان درستی خلافت ابوبکر وعثمان را از طریق بیعت به گروهی از صحابه اثبات کرده و اثبات اعتبار آن به عمل صحابه استدلال دوری و باطل است، گذشته از این، با توجه به نصوص کتاب و سنت که بر امامت [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌کند، چنین استدلال‌هایی از قبیل اجتهاد در مقابل نص و بی‌اساس است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*شیعه امامیه چنان که اشاره شد معتقد است یگانه راه معتبر برای تعیین امام، نص است، زیرا به اعتقاد آنان در امام شرایطی چون عصمت و افضلیت معتبر است که راه فهم آنها منحصر در نص است. البته، معجزه نیز نقش نص را ایفا می‌کند و به عبارت دیگر نص فعلی است، زیرا اعطای معجزه به کسی که مدعی امامت است تأیید عملی اوست؛ چنان که نص تأیید قولی او می‌باشد <ref>اللوامع الإلهیة، ص۳۳۴؛ الشافی فی الإمامه، ج۲، ص۵ـ۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶؛ کشف المراد، ص ۴۹۶؛ گوهر مراد، ص۴۸۱.</ref> سیره [[پیامبر]]{{صل}} نیز اقتضا می‌کند که پیشوای مسلمانان پس از خود را تعیین کرده باشد، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بسیار حساس و نگران بود، او برای سعادتمندی آنان از بیان ساده ترین مسائل دریغ نمی‌ورزیدند، چگونه ممکن است درباره جانشین خود که مهم ترین تأثیر را در سرنوشت مسلمانان داشت هیچ گونه اقدامی‌ نکرده و فرد یا افراد شایسته‌ای را برای این مهم تعیین نکرده باشد <ref>الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۱ـ ۲۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در نقد استدلال یاد شده گفته شده است اولاً، مطلب مزبور صرف استبعاد است و در مباحث علمی، استبعاد اعتباری ندارد و ثانیاً، واگذار کردن مسئله امامت به انتخاب نخبگان جامعه و اجتهاد خردمندان نوعی تعیین جانشین است؛ همان گونه که بسیاری از فروع دین به اجتهاد صاحب نظران واگذار شده است <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶ـ ۲۵۷.</ref>.
*نقد مزبور نادرست است، زیرا استدلال یاد شده صرف استبعاد نیست، بلکه مبتنی بر قیاس اولویت است که از اعتبار منطقی بالایی برخوردار است. مانند استدلال بر حرمت زدن پدر و مادر به حرمت گفتن اُف به آنان. مقتضای این قاعده بدیهی عقلی این است که [[پیامبر]]{{صل}} که نسبت به مسائل ساده زندگی مسلمانان بی تفاوت نبود و آنان را در آن زمینه راهنمایی می‌کرد، در مسند مهم رهبری مسلمانان پس از خود، بی‌تفاوت نبوده و حتماً جانشین خود را تعیین کرده است. قیاس انتخاب امام توسط نخبگان به استنباط احکام دینی توسط مجتهدان، مع الفارق است. استنباط احکام دینی توسط مجتهدان آن گاه پذیرفته است که به کتاب و سنت یا احکام قطعی عقل بازگردد، اما اجتهاد بر اساس مستندات ظنّی چون قیاس و استحسان که حجیت شرعی ندارند، پذیرفته نخواهد بود و چون منابع استنباط احکام در حد لازم در کتاب و سنت نبوی وجود ندارد چنان که مؤلف غایة المرام به آن تصریح کرده است <ref>غایة المرام، ص۳۸۰.</ref> بدون شک [[پیامبر]]{{صل}} تمام احکام شرعی را به جانشین خود سپرده است، تا در شرایط مناسب به مردم بیاموزد. بر این اساس، تمامیت اجتهاد در احکام شریعت وابسته به امامت معصوم است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


==ضرورت و استمرار وجود امام==
== جایگاه و شأن امامت ==
{{همچنین ببینید|ضرورت وجود امام}}
{{اصلی|شأن امام}}
{{همچنین ببینید|استمرار وجود امام}}
اصل امامت، مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ [[نبوت]] است. امام، [[جانشین پیامبر]] برای تحقق اهداف [[دین]] است و لذا [[وظایف]] اصلی [[پیامبر]] برای امام هم ثابت است. امام همۀ [[مقامات]] و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، [[یقین]] و [[استقامت]] بر [[عبودیت]] و در یک کلمه، [[عصمت]] است و چون عصمت، امری [[باطنی]] است و جز [[خدا]]، کسی نمی‌داند که چه کسی [[معصوم]] است، لذا باید امام از جانب خداوند [[منصوب]] ‌گردد و [[نص]] صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت می‌‌نهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا [[اهل حل و عقد]] و دایره [[شورا]] به مقام امامت نمی‌رسد<ref>ر.ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۶۹؛ [[محمد اسحاق عارفی|عارفی، اسحاق]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۷۸؛ [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>.
*وجود [[امام]]{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر [[امام]]{{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود [[امام]]{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
*برخی از آیه ۱۱۹ سوره توبه که به مؤمنان فرمان همراهی با صادقان می‌دهد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> استفاده کرده‌اند که باید در هر عصری صادقانی باشند که مردم برای پیمودن راه پرهیزکاری لازم است با آنان باشند <ref>پيام قرآن، ج ۹، ص ۴۹ ـ ۵۱.</ref> روایات، مقصود از صادقان را [[امامان]]{{عم}} دانسته است <ref>نورالثقلين، ج ۲، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱.</ref> افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می‌شود که زمین هیچ‌گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref>، به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.</ref>. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود [[امام]]{{ع}} استدلال شده است، چنان‌که در مناظره‌ای تأیید شده از سوی [[امام صادق]]{{ع}}امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است <ref>كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.</ref> و نیز براساس مناظره‌ای دیگر که آن هم از سوی [[امام صادق]]{{ع}} تأیید شده بهره‌وری صحیح و کامل از قرآن، بدون [[امام]]{{ع}} معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
*در کتب کلامی برای اثبات ضرورت وجود [[امام]]{{ع}} به براهین عقلی مانند قاعده وجوب لطف هم استناد شده است<ref>الحاشية على‌الهيات، ص۱۷۹ـ۱۸۰؛ تلخيص‌ المحصل، ص۴۲۴‌ـ‌۴۲۷؛ الفين، ص۸۸‌ـ‌۸۹‌، ۱۱۳‌ـ‌۱۱۷، ۲۱ـ‌۲۴، ۳۷، ۵۳‌ـ‌۵۴.</ref> افزون بر استدلال عقلی و نقلی بر ضرورت وجود [[امام]]{{ع}} در همه اعصار، آیات فراوانی با توجه به روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده به مصادیق [[امام]]{{ع}} در زمانهای گوناگون اشاره دارد که براساس آنها [[امام]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} [[امام علی|حضرت علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ}}﴾}} <ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.</ref><ref>الميزان، ج ۶ ،ص ۵۳ ـ ۵۵ .</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}﴾}} <ref> امروز دینتان را کامل کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> <ref>الغدير، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۸؛ الكاشف، ج۳، ص۱۳؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.</ref> و پس از وی فرزندان ایشان هستند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید؛ سوره مائده، آیه: ۵۹.</ref><ref>كتاب سليم بن قيس، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۲۰۶ ـ ۲۰۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲ ـ ۱۷۰، ۵۹۳ ـ ۵۹۴ ؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۸۴ ـ ۳۰۴.</ref> در این آیه عنوان {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} بر حسب معنای لغوی عام است؛ ولی مصادیق آن افراد خاصی هستند <ref>الميزان، ج ۴، ص ۴۰۱، ۴۰۹ ، ۴۱۲.</ref> که براساس روایات متواتر عبارت‌اند از: [[امام حسن|حسن بن علی]]{{ع}}، [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}}، [[امام سجاد|علی بن الحسین]]{{ع}}، [[امام باقر|محمد بن علی]]{{ع}} که در تورات به [[امام باقر|باقر]]{{ع}} معروف است، [[امام صادق|جعفر بن محمد]]{{ع}}، [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}}، [[امام رضا|علی بن موسی]]{{ع}}، [[امام جواد|محمد بن علی]]{{ع}}، [[امام هادی|علی بن محمد]]{{ع}}، [[امام عسکری|حسن بن علی]]{{ع}} و [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} که تا روز قیامت مؤمنان موظف‌اند از آنان به عنوان اولواالامر و اولیای خدا <ref>نورالثقلين، ج ۱، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۸ .</ref> اطاعت کنند. گفتنی است که در میان این معصومان [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} که همنام و هم‌کنیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}}است هم‌اکنون زنده است و روزی که دنیا پر از ستم و جور شده باشد ظهور می‌کند و با ظهورش حق پیروز و دنیا پر از قسط و عدل می‌گردد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ }}﴾}} <ref> خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند ؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه: ۵۵.</ref> و این وعده پیروزی با خروج آن حضرت تحقق پیدا خواهد کرد<ref> مجمع‌البيان، ج۷،ص۲۳۹ـ۲۴۰؛ روض‌الجنان، ج۱۴، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۴؛ نورالثقلين، ج ۳، ص ۶۱۸ ـ ۶۲۰ .</ref>، چنان که از آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}} <ref> برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان  خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}} <ref>بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.</ref> نیز می‌توان استفاده کرد که با خروج [[امام مهدی|قائم آل‌محمد]]{{ع}} پیروزی نهایی حق تحقق خواهد یافت <ref>مجمع‌البيان، ج ۵ ، ص ۳۸؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۲۲۶.</ref> آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}﴾}} <ref> و در زبور  پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref> در شأن[[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نازل شده است که خدای متعال او و اصحابش را در زمین وارث قرار می‌دهد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ }}﴾}} <ref> و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref> و دولت او تا قیامت تداوم خواهد یافت <ref>روض الجنان، ج ۱۵، ص ۹۴ ـ ۹۵.</ref> در آیه‌ای نیز به وراثت [[ائمه]]{{عم}} در زمین اشاره شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}﴾}} <ref> و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه: ۵۷.</ref> <ref>روض الجنان، ج۲، ص۹۴؛ نورالثقلين، ج۴، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴ ـ ۱۵.</ref> گفتنی است که در زمان غیبت [[امام مهدی]]{{ع}} که مردم به آن حضرت دسترسی مستقیم ندارند، نایبان خاص و عام آن حضرت به امور دینی مسلمانان رسیدگی می‌کنند. برخی گفته‌اند: به لحاظ اینکه پیامبر افزون بر هدایت باطنی، مؤسس احکام سیاسی و عبادات است خلیفه‌ای که دارد یا از هر دو جهت خلیفه اوست و آن [[امام علی|علی]]{{ع}}و فرزندان او هستند یا از جهت سیاسی و آنها فقها و علمای شریعت‌اند که متصدی احکام و آداب سیاسی جامعه هستند <ref>بيان السعاده، ج‌۲، ص‌۳۱.</ref> و برخی پس از آنکه مصادیق اولواالامر را در زمان حضور، منحصر در [[ائمه]]{{عم}} دانسته‌اند با استدلال به ادله‌ای فقیهان دارای شرایط لازم را در عصر غیبت از مصادیق اولواالامر به حساب آورده‌اند  <ref>كتاب‌البيع، ج۲، ص۶۲۰ـ ۶۲۲ ، ۶۳۹ ؛ ولايت فقيه، ص ۲۴ ـ ۲۵ ، ۹۶ـ ۹۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۶.]</ref>.


==ویژگی‌ها و لوازم امام==
امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم می‌شود. امام واسطۀ [[فیض]] بین خدا و [[خلق]] است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنانکه برخی [[هدایت]] در آیه {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> را ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در [[نفوس]] انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ [[الهی]] را محقق سازد و این [[هدف]] با تشکیل حکومت و [[اجرای احکام الهی]] و [[تربیت]] و پرورش نفوس انسان‌ها در ظاهر و [[باطن]] تأمین می‌شود، آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت [[مردم]] و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسان‌ها و به وجود آورندۀ محیطی [[پاک]]، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} آمده است: «امامت همان [[منزلت]] [[انبیاء]] و [[وراثت]] [[اوصیا]] و [[خلافت خدا]] و [[رسول]] {{صل}}، زمام دین و [[نظام]] [[مسلمین]] و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ [[اسلام]] و شاخۀ بلند آن است. با امام [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] کامل می‌شود، [[اموال]] [[بیت المال]] و [[انفاق]] به [[نیازمندان]] فراوان می‌گردد. [[اجرای حدود]] و [[احکام]] و حفظ مرزها و جوانب [[کشور]] صورت می‌گیرد، امام [[حلال]] خدا را حلال و حرام خدا را [[حرام]] می‌شمارد و با [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا و محکم [[آدمیان]] را به راه [[پروردگار]] خویش فرا می‌خواند، امام بسان [[خورشید]] درخشانی است که با [[نور]] آن [[جهان]] روشن می‌شود، ستارۀ روشنی است که در [[دل]] تاریکی‌ها انسان‌ها را [[هدایت]] می‌کند، امام [[امین]] خدا در میان آفریدگان و [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] و مدافع حریم [[الهی]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ {}}وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ {{ع}}إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۳۱.</ref>
{{همچنین ببینید|صفات امام}}
*صفات [[امام]] یا شرایط امامت یکی از مهم‌ترین مباحث امامت است. متکلمان اسلامی فهرست‌های متفاوتی از صفات امامت ارائه کرده‌اند. یکی از فهرست‌های نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه [[اهل سنت]] در این باره است توسط [[سعدالدین تفتازانی]] ارائه گردیده است، وی مکلف بودن "بلوغگ، عدالت، حریت، مرد بودن، اجتهاد، شجاعت، صاحب رأی و کفایت بودن و قریشی بودن را به عنوان صفات [[امام]] یادآور شده است. آن‌گاه افزوده است: چهار شرط نخست مورد اتفاق است ولی صفات: اجتهاد، شجاعت و با کفایت بودن را اکثر متکلمان لازم دانسته‌اند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفته‌اند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب تکلیف مالایطاق یا لغویت خواهد بود. وصف قریشی بودن نیز مورد قبول اکثریت مذاهب اسلامی است، فقط خوارج و گروهی از معتزله با آن مخالفت کرده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در میان متکلمان شیعه، جامع‌ترین فهرست صفات و شرایط [[امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در رساله امامت تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانه‌ای را به عنوان صفات لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی و نَسَبی، مقرب ترین افراد بودن در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداش‌های اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت <ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در این که [[امام]] باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفته‌اند، عبارتند از: [[عصمت]]، افضلیت، علم، قریشی بودن، عدالت و پارسایی، کاردانی و کفایت در تدبیر امور. سه صفت نخست در مدخل‌های مخصوص خود مطرح خواهد شد. در این جا دیدگاه متکلمان درباره صفات دیگر را بازگو می‌کنیم<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
===قریشی بودن [[امام]]{{ع}}===
{{همچنین ببینید|قریشی بودن امام}}
*مقصود از قریشی بودن [[امام]] این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط [[امام]] دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث: الأئمّة من قریش استدلال کرده‌اند <ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی‌هاشم است. دلیل آنان حدیث الأئمّة من قریش نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] و خاندان او از ذریه [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{س}} می‌داند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند <ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>:
*امامان از قریش هستند و ریشه در بنی‌هاشم دارند و غیر بنی‌هاشم صلاحیت امامت را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن [[امام]] را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است:{{عربی|اندازه=150%|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع‏»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط [[امام]] اصلی برگزیده می‌شوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل تر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


===عدالت و پارسایی===
== فرق میان نبی و امام ==
{{همچنین ببینید|عدالت امام}}
{{اصلی|نبی}}
{{همچنین ببینید|پارسایی امام}}
گرچه [[پیامبر]] و امام هر دو هدایتگرند، لکن هدایت پیامبر فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی [[مُلک]] منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی امام خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و گاهی به [[اذن]] [[خدا]] و با توجه به ملاک‌های خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] می‌کند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۵.</ref>.
*مذاهب کلامی‌درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام عادل نباشد یا تسلیم ظلم می‌شود که از رذایل اخلاقی و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با [[عصمت]] مخالفت دارد <ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم [[امام]] دانسته‌اند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref> معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات [[امام]] شناخته‌اند <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی‌ معتدل؛ ص۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است <ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref> حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانسته‌اند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref> آنچه این سخن را تأیید می‌کند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است اطاعت از [[امام]] اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است <ref>اصول السنه؛ ص۸۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از نظر اکثر اهل حدیث؛ [[امام]] با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمی‌شود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*با این که ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمی‌شود<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[ابو جعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را برگزیده است <ref>شرح العقیده الطحاویه؛ ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومت‌های اموی زندگی می‌کردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع می‌کردند <ref>(شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است <ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از ترمذی و نسایی از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده می‌گیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود <ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در حدیث دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد <ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را می‌شکند و بر خلاف سنت [[پیامبر]]{{صل}} عمل می‌کند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری می‌زند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند <ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی‌امیه سکوت نکردند. روشن‌ترین گواه این مطلب قیام [[امام حسین]]{{ع}} علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عده‌ای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمی‌دانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود؛ و یا به این دلیل بود که گمان می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت <ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref> ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


===دانایی و کفایت===
== وظایف امام ==
{{همچنین ببینید|دانایی امام}}
=== تفسیر قرآن ===
{{همچنین ببینید|کفایت امام}}
{{اصلی|تفسیر قرآن}}
*پیشوای جامعه اسلامی‌ باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی‌و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه؛ که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
از طرفی برخی آیات قرآن مجید جزء آیات متشابه‌اند و از طرفی دیگر قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و کلیات پرداخته نه بیان جزییات و تشریح [[احکام]]؛ و باید فردی [[آگاه]]، اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند. امام مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملاً می‌شناسد و می‌داند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن و از سایر جزییات آیات خبر دارد لذا در برداشت صحیح از آیات، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمی‌شود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۳.</ref>.
*متکلمان اسلامی‌در لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند؛ ولی در گستره و چگونگی آن؛ دیدگاه‌های متفاوتی اظهار کرده‌اند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالی‌ترین سطح لازم دانسته است <ref>تلخیص المحصّل؛ ص۴۳۰؛ قواعد المرام؛ ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید؛ ج۲؛ ص۲۹۰ـ ۲۹۵؛ الذخیره فی علم الکلام؛ ص۴۳۳ـ ۴۳۴؛ الشافی فی الامامه؛ ج۱؛ ص۱۶۳ـ ۱۶۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم [[امام]] دانسته‌اند. البته؛ آنان علم بالفعل به همه احکام را شرط ندانسته و گفته‌اند تحصیل علم از طریق اجتهاد نیز کافی است؛ و اگر از این طریق نیز نتواند احکام شریعت را به دست آورد می‌تواند به مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم نماید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۸ و ۲۰۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*متکلمان اشعری؛ علم به احکام شریعت و داشتن بصیرت و کفایت لازم در مدیریت را از شرایط امام دانسته‌اند. مقصود آنان از علم به شریعت؛ علم حاصل از طریق اجتهاد است <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.</ref> از سخن مؤلف و شارح مواقف به دست می‌آید که شرط علم اجتهادی برای امام؛ رأی اکثریت اشاعره است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانسته اند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.</ref> چنان که از گفتار مولوی محمد عبدالعزیز فرهاری به دست می‌آید که متکلمان ماتریدیه نیز در این باره همین دیدگاه را داشته‌اند. اکثر آنان معتقدند امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد؛ ولی برخی از آنان اجتهاد را شرط ندانسته‌اند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref> النبراس؛ ص۵۳۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*عالمان زیدیه نیز علم به شریعت را یکی از شرایط لازم برای امام دانسته‌اند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به احکام شریعت؛ اعلم بودن امام را نیز شرط کرده اند <ref>الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.</ref> با توجه به این که اسماعیلیه [[عصمت]] را از شرایط [[امام]] دانسته‌اند و از طرفی مهم‌ترین فلسفه امامت را تعلیم معارف الهی توسط امام به دیگر مکلفان شناخته‌اند؛ دیدگاه آنان درباره لزوم شرط علم برای امام روشن خواهد بود؛ اما روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی‌ علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی؛ غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
===شرایط امام===
{{همچنین ببینید|شرایط امام}}
{{همچنین ببینید|عصمت امام}}
{{همچنین ببینید|علم امام}}
{{همچنین ببینید|حجیت امام}}
{{همچنین ببینید|ولایت امام}}
#'''[[عصمت]]:''' بر اساس آموزه‌های قرآن، [[امام]]{{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها [[عصمت]] است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. خدای متعال در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> مفسران با استناد به این آیه [[عصمت]] را برای [[امام]]{{ع}} لازم می‌دانند و لزوم [[عصمت]] را این‌گونه تبیین می‌کنند که [[امام]]{{ع}} مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر [[امام]]{{ع}} معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از [[امام]]{{ع}}، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو [[عصمت]] در [[امامان]]{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که آیه بر [[عصمت]] [[امام]]{{ع}} در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. نیز خداوند در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با صادقان باشند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰ ؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. همچنین در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت آیه بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند  <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵ ، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از [[عصمت]] بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>.
#'''[[علم خدادای]]:''' [[امامان]]{{عم}} حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}﴾}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه:  ۲۴۷.</ref> و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}﴾}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ اطاعت مانند [[پیامبر|رسول خداست]]{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵ ، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. و مصادیق آن براساس روایات، [[امامان]]اند{{عم}}<ref>روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵ ، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه:  ۸۳.</ref> و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]]{{ع}} از آن استفاده می‌شود آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب  بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید انسانها اموری را که نمی‌دانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref>؛ ولی کامل‌ترین مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]]{{عم}} هستند  <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه‌]]اند{{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که علم کتاب نزد اوست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}﴾}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶ ، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴ ؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان علم داده شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}﴾}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸ ، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]]{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از [[امامان]]{{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و [[الهام]]، وراثت از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و جامعه، [[مصحف فاطمه]]{{س}} و صحیفه امیرمؤمنان، [[امام علی]]{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>.
#'''[[حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی]]:'''
#'''[[ولایت]]:'''


==شؤون امام==
=== هدایت باطنی ===
امام{{ع}} در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود.  
از وظایف امام "[[هدایت به امر]]" است که از نوع هدایت‌های ظاهری و به صورت [[امر تشریعی]] نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه می‌شود که یک نوع جاذبه و [[هدایت]] [[روحانی]] است و با [[آگاهی]] از اعمال و [[رفتار]] و [[مراتب ایمان]] و [[معرفت]] انسان‌ها، [[قلوب]] آنان را با انوار معارف روحانی جلا می‌بخشد و آنان را در [[تهذیب نفس]] و سیر و سلوک [[باطنی]] یاری می‌رساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی [[انبیا]] (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر [[نبوّت]] به [[مقام امامت]] نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۵۷.</ref>.
{{همچنین ببینید|شؤون امام}}


===شؤون تکوینی امام===
== تحقّق نقش امام در جامعه ==
{{همچنین ببینید|شؤون تکوینی امام}}
[[ائمه]] {{عم}} دین و احکام نورانی آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به مردم [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنان‌که سیره عملی ائمه و حضور آنان میان [[امّت]]، بهترین [[الگو]] برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریف‌های بنیادی را گرفت. به [[برکت]] وجود ائمه‌{{عم}} [[معارف اسلامی]] و تعالیم حقوقی، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. به طور خلاصه نقش ائمه [[شیعه]] را در پیشبرد دین [[حقّ]] ([[اسلام]]) می‌توان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۹۵.</ref>:
امام واسطه فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه با وساطت خویش وجود و استمرار وجودی آفریدگان را تضمین می‌کند، کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنان که برخی هدایت را در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>) و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ [[امام]]{{ع}} در نفوس انسانهاست که آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند، بنابراین، مقصود از امر در دو آیه مزبور امر اعتباری تشریعی نیست، بلکه فیضهای معنوی و مقامهای باطنی است که مؤمنان با اعمال نیک خود به سوی آنها هدایت می‌شوند و [[امام]]{{ع}} اولاً و بالذات از آنها برخوردار است و از او به دیگران می‌رسد، به همین دلیل امامت در قرآن به هدایت تبیین شده است <ref> الميزان، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۵؛ ج۱۴، ص۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref> و بر همین اساس، مقصود از [[وحی]] در آیه ۷۳ سوره انبیاء [[وحی]] تشریعی نیست، بلکه [[وحی]] تکوینی است که در پرتو آن، [[امام]]{{ع}} فاعل خیرات است و با خدا و خلق رابطه برقرار می‌کند. در واقع [[امامان]]{{عم}} مؤیّد به [[روح القدس]] و دارای طهارت و مسدّد به نیروی ربّانی هستند که آنان را به‌کارهای خیر فرا می‌خواند <ref>الميزان، ج‌۱۴، ص‌۳۰۵.</ref> البته برخی استفاده هدایت تکوینی از آیات فوق را بدون شاهد دانسته‌اند<ref> منشور جاويد، ج ۵، ص ۲۴۱.</ref>  
=== نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان ===
شرح و [[بیان احکام]] کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است.
=== تربیت شاگرد ===
محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از شاگردان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودند. البته تمام علمای اسلام در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]] {{ع}} می‌دانند. بقیه [[ائمه]] {{عم}} نیز چنین بوده‌اند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از [[امام باقر علیه‌السلام|امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار حدیث. [[ابن‌شهرآشوب]] می‌نویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده می‌کردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب [[اهل سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینه‌های [[علوم]] آن حضرت بهره‌مند شدند"<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>.
=== [[مبارزات سیاسی]] ===
ائمه {{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریان‌های [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بوده‌اند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفته‌اند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، امام {{ع}} [[شخصیّت]] خود را در جبهه [[سیاسی]] در مقابل شخصیّت [[حاکم]] [[جور]] قرار می‌داد و او را رسوا می‌کرد و گاهی به روشنگری سیاسی می‌پرداخت. [[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر می‌شمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی می‌کرد. گاهی با تأیید و [[هدایت]] [[انقلاب‌ها]] و شورش‌های پایگاه‌های مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه می‌داشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز می‌کرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا می‌کرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستم‌های آنها را می‌گرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]] {{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]] {{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاش‌های آنها در تصحیح [[فرهنگ]] سیاسی حاکم بر [[جامعه]] و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین‌ کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگ‌ترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۹۹-۱۰۰.</ref>.
=== ارائه [[الگوی عملی]] ===
از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی [[اسلام ناب]]، سیره عملی آنان بود. [[فرزندان پیامبر]] {{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور می‌بخشیدند. هر کس می‌خواست اسلام ناب و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه {{عم}} نگاه کند. این اسوه‌های [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به مردم معرّفی می‌کردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود ائمه با صرف‌ نظر از هر نوع تلاشی، بزرگ‌ترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی می‌بردند. مردم [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی می‌دیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاست‌بازان و قدرت‌مندان را بر نمی‌تافتند و همیشه آن را زیر سؤال می‌بردند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۰۰.</ref>.


===شؤون تشریعی امام===
== جستارهای وابسته ==
{{همچنین ببینید|شؤون تشریعی امام}}
{{مدخل وابسته}}
با توجه به اینکه کار امام{{ع}} ایصال به مطلوب است برخی گفته‌اند: برای تحقق این امر [[امام]]{{ع}} باید برنامه الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین می‌شود <ref>پيام قرآن، ج ۹، ص ۳۰.</ref>، براین اساس افزون بر وساطت باطنی، [[امام]]{{ع}} در بخش تشریع، برنامه الهی را به مرحله اجرا درمی‌آورد؛ خواه از طریق تشکیل حکومت عدل باشد یا بدون آن. آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهنده انسانها و به وجود آورنده محیطی پاک، منزه و انسانی هستند <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>. روایات نیز به بیان آثار و شؤون امامت پرداخته است؛ از جمله در حدیثی از [[امام رضا|امام علی بن موسی‌الرضا]]{{ع}} آمده است که امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا، و خلافت خدا و [[پیامبر|رسول]]{{صل}}، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با [[امام]]{{ع}} نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل می‌شود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان می‌گردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت می‌گیرد، [[امام]]{{ع}} حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌شمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا می‌خواند، [[امام]]{{ع}} به‌سان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن می‌شود، ستاره روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت می‌کند، [[امام]]{{ع}} امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است <ref> الكافى، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>.
* [[فلسفه وجود امام]]
 
* [[سبب وجود امام]]
با توجه به اینکه تنها خداست که به وجود زمینه‌ها و ویژگیهای امامت در شخصی به طور کامل علم دارد، تنها او می‌تواند [[امام]]{{ع}} را نصب و جعل کند، ازاین‌رو براساس تعالیم مذهب شیعه امامیه، انتخاب مردم در تعیین [[امام]]{{ع}} هیچ نقش و اعتباری ندارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۲.]</ref>.
* [[وجوب وجود امام]]
 
* [[اثبات وجود امام]]
==مسئولیت‌های امام (مناصب امام)==
* [[لطف بودن وجود امام]]
{{همچنین ببینید|مناصب امام}}
* [[نعمت وجود امام]]
{{همچنین ببینید|مرجعیت دینی امام}}
* [[مراتب وجود امام]]
{{همچنین ببینید|رهبری امام}}
* [[اعتقاد به وجود امام]]
{{همچنین ببینید|ولایت باطنی امام}}
* [[آثار وجود امام]]
# مرجعیت دینی؛
* [[هدف از وجود امام]]
# رهبری اجتماع (ولایت امر)؛
* [[وابستگی جهان هستی به وجود امام]]
# ولایت باطنی.
* [[نیاز به وجود امام]]  
 
* [[حفظ وجود امام]]
===نقل شریعت===
* [[انکار وجود امام]]
===حفظ شریعت===
* [[امامت]]
===تبیین معارف دینی===
* [[خلافت]]
 
* [[ولایت]]
==امامان دوازده‌گانه==
 
==فرق ميان نبى و امام==
برخی مفسران در فرق بین [[امام]]{{ع}} و [[پیامبر|نبی]]{{صل}} گفته‌اند: گرچه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} هر دو هدایتگرند، هدایت [[پیامبر]]{{صل}} فقط «راهنمایی» و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان «راهبری» به معنای رساندن به مقصود است<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده [[امام]]{{ع}} و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط می‌شود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر این‌گونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی [[امام]]{{ع}} خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی|امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
 
==منابع==
*[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دایره المعارف قرآن کریم؛ ص ۲۱۹ - ۲۳۲]
*[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹]
*[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۵]
 
== مصداق های امام ==
* [[پیامبر امام]]؛
* [[رسول امام]]؛
* [[امام از اهل بیت]]؛
* [[امام غیر نبی]].
 
==جستارهای وابسته==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[امام در قرآن]]؛
* [[امام در حدیث]]؛
* [[امام در کلام اسلامی]]؛
* [[امام در حکمت اسلامی]]؛
* [[امام در عرفان اسلامی]]؛
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امامت امام على]]
خط ۱۸۳: خط ۹۴:
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[خلافت]]
{{پایان مدخل وابسته}}
* [[ولایت]]
 
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
== منابع ==
{{پایان}}
{{منابع}}
{{پایان}}
# [[پرونده:IM010515.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰''']]
# [[پرونده: 38643357.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]
{{پایان منابع}}


=='''[[:رده:آثار امام|منبع‌شناسی جامع امام]]'''==
== پانویس ==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امام|کتاب‌شناسی امام]]؛
{{پانویس}}
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امام|مقاله‌شناسی امام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امام|پایان‌نامه‌شناسی امام]].


==پانویس==
{{ریاست}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:امامت]]
[[رده:معصوم]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۵

امام حق، حجت الهی و خلیفه خدا بر روی زمین است. مأموریت او اقامه حکومت الهی و رهبری و راهنمایی خلق است. امام حق - به دلایل عقلی و نقلی - متصف به علم لدنی، عصمت و افضلیت بر دیگران از معاصران خویش است و به همین دلیل، همه ویژگی‌های لازم در فرمانروای دانا و عادل را - به بهترین صورت ممکن - داراست و علاوه بر حکمرانی و مدیریت جامعه، مرجعیت علمی و دینی و وساطت در فیض الهی نیز بر عهده اوست.

از آنجا که امام بالاترین مقام بشری را داراست، او برترین الگو و راهنما برای بشریت است و گفتار و رفتارش حجت بر مردم است و پیروی از او واجب است. بر اساس آیات قرآن و احادیث و ادله عقلی، انتخاب و برگزیدگی امام طبق دستور الهی و نص شرعی صورت گرفته و در حیطه اختیارات مردم نیست. این امام حق، بالاترین درجه روح (روح القدس) و خرد (عقل کل) را داراست و همچنین بالاترین درجه ارتباط با خداوند و نزدیکی به او را دارد.

بر اساس ادله عقلی و نقلی و ضرورت وجود حجت الهی تا روز قیامت، در هر عصری امامی از جانب خدا وجود دارد که متولی امامت و ولایت بر جامعه بشری است.

معناشناسی امام

معنای لغوی

«امام» به معنای «پیشوا»، «پیشرو»[۱]، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است[۲]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۳] امام است[۴]. ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی‌ شونده است. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق می‌شود[۵]. امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص)، جانشین پیامبر (ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۶]. بنابراین، کلمۀ «امام» بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند[۷].

معنای اصطلاحی

با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاح‌شناسی امامت در علم کلام[۸]، متکلمان در مجموع، آن را به ریاست فراگیر در تمام مسائل دینی و دنیایی، به نیابت از پیامبر اکرم (ص) تعریف کرده‌اند[۹]. در مباحث معرفتی، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی پیامبران را هم در بر می‌گیرد و بار دیگر، تنها سخن از جانشینی پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر (ص) به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان می‌باشد[۱۰]

امام در اصطلاح متکلمان به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم است و به جانشین پیامبر (ص) اطلاق می‌‌شود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام (ع) حجت خدا، ولی الله، انسان کامل است[۱۱].

البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت (ع) طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و دنیا در این مکتب معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی می‌کند همین شریعت است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم (ص) مبعوث شد تا مردم را در دنیا هدایت کند تا بتوانند در دنیا و آخرت سعادتمند باشند. شیخ صدوق در «معانی الأخبار» در تعریف امام گفته است: "سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"[۱۲] حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم امامت در استعمالات شرعیه است؛ یکی: «قدوه» بودن؛ دومی: «منصوب» بودن از طرف خدا و رکن سوم: «واجب الاطاعه» بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامع‌ترین سخن در تعریف امام را آورده است[۱۳].

از سوی دیگری، امامت، با خلافت متفاوت است. خلیفه کسی است که فقط حکومت می‌کند و رهبری اجتماعی و سیاسی را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی دینی است و در ادامۀ مناصب پیامبری. امام رهبر جامعه در امور دنیوی و اخروی است. برخی پیامبران، امام نیز بوده‌اند مانند پیامبر اسلام (ص) و حضرت ابراهیم (ع)[۱۴].

امام در قرآن و روایات

امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۵]، ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً[۱۶].[۱۷]

کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به معنای پیشوا و کسی یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. گاهی به «کتاب»[۱۸] یا «راه»[۱۹] از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفته‌اند، اطلاق شده و گاهی به انسان‌هایی که پیشوای دیگران بوده‌اند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همان‌طور که برای پیشوایان هدایت و اهل تقوا استفاده شده[۲۰]، در مورد پیشوایان آتش و گمراهی نیز به کار رفته است[۲۱]. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه آنگاه ارزش مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای اهل حق و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنان‌که خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگی‌های لازم را داشته باشد[۲۲]. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۳].[۲۴]

در روایات اهل بیت (ع) از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است[۲۵]. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «امامان رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر اینکه آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند»[۲۶]. در احادیث متعددی از ائمه (ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست[۲۷].[۲۸]

جایگاه و شأن امامت

اصل امامت، مورد اتفاق شیعه و سنی است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ نبوت است. امام، جانشین پیامبر برای تحقق اهداف دین است و لذا وظایف اصلی پیامبر برای امام هم ثابت است. امام همۀ مقامات و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، یقین و استقامت بر عبودیت و در یک کلمه، عصمت است و چون عصمت، امری باطنی است و جز خدا، کسی نمی‌داند که چه کسی معصوم است، لذا باید امام از جانب خداوند منصوب ‌گردد و نص صریح پیغمبر، بر امامت او، مهر صحت می‌‌نهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمی‌رسد[۲۹].

امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود. امام واسطۀ فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنانکه برخی هدایت در آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۰] را ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در نفوس انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسان‌ها در ظاهر و باطن تأمین می‌شود، آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسان‌ها و به وجود آورندۀ محیطی پاک، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) آمده است: «امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا و خلافت خدا و رسول (ص)، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ اسلام و شاخۀ بلند آن است. با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل می‌شود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان می‌گردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت می‌گیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌شمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا می‌خواند، امام بسان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن می‌شود، ستارۀ روشنی است که در دل تاریکی‌ها انسان‌ها را هدایت می‌کند، امام امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است»[۳۱].[۳۲]

فرق میان نبی و امام

گرچه پیامبر و امام هر دو هدایتگرند، لکن هدایت پیامبر فقط "راهنمایی" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اکرم (ص) و امام علی بن ابی‌طالب (ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاک‌های خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت[۳۳].

وظایف امام

تفسیر قرآن

از طرفی برخی آیات قرآن مجید جزء آیات متشابه‌اند و از طرفی دیگر قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و کلیات پرداخته نه بیان جزییات و تشریح احکام؛ و باید فردی آگاه، اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات متشابه را تفسیر و تأویل کند. امام مخاطب اصلی قرآن است، آن را کاملاً می‌شناسد و می‌داند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن و از سایر جزییات آیات خبر دارد لذا در برداشت صحیح از آیات، دچار انحراف و اشتباه نمی‌شود[۳۴].

هدایت باطنی

از وظایف امام "هدایت به امر" است که از نوع هدایت‌های ظاهری و به صورت امر تشریعی نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه می‌شود که یک نوع جاذبه و هدایت روحانی است و با آگاهی از اعمال و رفتار و مراتب ایمان و معرفت انسان‌ها، قلوب آنان را با انوار معارف روحانی جلا می‌بخشد و آنان را در تهذیب نفس و سیر و سلوک باطنی یاری می‌رساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی انبیا (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر نبوّت به مقام امامت نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند[۳۵].

تحقّق نقش امام در جامعه

ائمه (ع) دین و احکام نورانی آن را از تحریف حراست کردند و حقایق قرآنی را به مردم تعلیم دادند و آنان را تربیت کردند. چنان‌که سیره عملی ائمه و حضور آنان میان امّت، بهترین الگو برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریف‌های بنیادی را گرفت. به برکت وجود ائمه‌(ع) معارف اسلامی و تعالیم حقوقی، تربیتی و اجتماعی میان مسلمانان گسترش یافت، احکام و فرامین زنده قرآن در سطح جامعه منتشر شد. به طور خلاصه نقش ائمه شیعه را در پیشبرد دین حقّ (اسلام) می‌توان در چهار محور زیر خلاصه نمود[۳۶]:

نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان

شرح و بیان احکام کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است.

تربیت شاگرد

محور دوّمی که ائمه شیعه در جهت پیشبرد و اعلای حق در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن فیض هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه دانش، خوشه چیدند. افرادی همچون "کمیل بن زیاد نخعی"، "اویس قرنی"، "رشید هجری"، "میثم تمار"، "عمار یاسر"، "عبدالله بن عباس" و "اصبغ بن نباته" از شاگردان امیرالمؤمنین (ع) بودند. البته تمام علمای اسلام در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر علی (ع) می‌دانند. بقیه ائمه (ع) نیز چنین بوده‌اند. تنها جابر بن یزید، هفتاد هزار حدیث از امام محمد باقر (ع) نقل کرده است و محمد بن مسلم سی هزار حدیث. ابن‌شهرآشوب می‌نویسد: "روایاتی که از امام صادق (ع) نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده می‌کردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب اهل سنّت و علمای بزرگ از گنجینه‌های علوم آن حضرت بهره‌مند شدند"[۳۷].

مبارزات سیاسی

ائمه (ع) همواره در دوران امامت خود با حکّام جور و جریان‌های فساد و ستم در حال مبارزه و درگیری بوده‌اند؛ به همین دلیل تمام آنها به شهادت رسیده و هیچ یک با مرگ طبیعی از دنیا نرفته‌اند؛ البته شیوه مبارزه، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم تأیید و سکوت، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و جنگ خونین، گاهی با قبول آتش بس نظامی، امام (ع) شخصیّت خود را در جبهه سیاسی در مقابل شخصیّت حاکم جور قرار می‌داد و او را رسوا می‌کرد و گاهی به روشنگری سیاسی می‌پرداخت. ویژگی‌های حاکم اسلامی و حکومت الهی را برای مردم بر می‌شمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی می‌کرد. گاهی با تأیید و هدایت انقلاب‌ها و شورش‌های پایگاه‌های مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه می‌داشت، گاهی از سنگر علم و دانش حمله را آغاز می‌کرد و گاهی از سنگر سیاست و اخلاق. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا می‌کرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستم‌های آنها را می‌گرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران امامت امیرالمؤمنین و امام حسن (ع)) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن یاور، ائمه (ع) نتوانستند حکومت را دست بگیرند؛ امّا تلاش‌های آنها در تصحیح فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین‌ کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و رفتار آنان، بزرگ‌ترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار داده است[۳۸].

ارائه الگوی عملی

از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی اسلام ناب، سیره عملی آنان بود. فرزندان پیامبر (ص) حقیقت اسلام را با زندگی روزمره خود تجسم و تبلور می‌بخشیدند. هر کس می‌خواست اسلام ناب و سیره پیامبر اسلام را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه (ع) نگاه کند. این اسوه‌های حسنه در عمل پیرو واقعی اسلام را به مردم معرّفی می‌کردند؛ به همین دلیل گاهی وجود ائمه با صرف‌ نظر از هر نوع تلاشی، بزرگ‌ترین دشمن برای حکّام ظالم و شیطان صفتان بود؛ زیرا مردم با مقایسه رفتار آنان و مدّعیان خلافت پیامبر، به همه چیز پی می‌بردند. مردم حقیقت اخلاق اسلام، عبادت، سلوک اجتماعی و... ابعاد مختلف معارف الهی را در این پیشوایان متجلّی می‌دیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاست‌بازان و قدرت‌مندان را بر نمی‌تافتند و همیشه آن را زیر سؤال می‌بردند[۳۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  2. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  3. مفردات، ص ۸۷، «ام».
  4. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  5. مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۰-۳۱؛ ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۵؛ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۱.
  6. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  7. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  8. جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۴۱-۵۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳-۳۳.
  9. مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابن‌میثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.
  10. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
  11. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۰.
  12. ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.
  13. مرحوم صدوق این قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم (ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق (ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا (ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: "الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله" ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. "ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ (ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة". صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  14. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  15. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  16. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.
  17. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۰-۲۲۱.
  18. ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا... «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.
  19. ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  20. ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  21. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  22. ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهش‌های فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  24. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۱.
  25. «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
  26. «وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
  27. «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
  28. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  29. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۹؛ عارفی، اسحاق، امامت‌پژوهی، ص۷۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
  30. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  31. «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (ع)إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.
  32. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۳۱.
  33. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۵.
  34. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۳.
  35. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۵۷.
  36. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۹۵.
  37. مناقب ابن‌شهرآشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.
  38. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۹۹-۱۰۰.
  39. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۱۰۰.