آیه اکمال دین از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
|||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = آیه اکمال دین | | موضوع مرتبط = آیه اکمال دین | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = آیه اکمال دین | ||
| مداخل مرتبط = [[آیه اکمال دین در | | مداخل مرتبط = [[آیه اکمال دین در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه اکمال دین در حدیث]] - [[آیه اکمال دین در کلام اسلامی]] - [[آیه اکمال دین در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه اکمال دین از دیدگاه اهل سنت]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
این دیدگاه مبتنی بر روایتی از [[ابن عباس]] است که در آن میگوید: | == مقدمه == | ||
{{عربی|أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...}}؛ همانا [[خداوند]] خبر داد که [[ایمان]] [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن [[نعمت]] را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. | تقریباً اقوال [[اهل تسنن]] درباره تبیین [[اکمال دین]]، به شش قول میرسد که آنها را میتوان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن [[نزول آیات]] و [[ابلاغ]] تمام [[فرایض]] اکمال دین با نزول و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله [[حج]] و بالأخره اکمال با [[غلبه]] [[مسلمانان]] بر سایر [[ادیان]]. برخی مانند [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، [[بغوی]]<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>، جبایی<ref>ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref>، بلخی<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref> به قول اول [[گرایش]] دارند و میگویند: {{عربی|فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض}}؛ «پس از این [[آیه]] هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر [[دین]] افزوده نگردید]»<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>. | ||
شبیه به این [[روایت]] از [[سدی]] نقل شده که با | |||
{{عربی|هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...}}؛ «این آیه در [[روز عرفه]] نازل شد و پس از آن هیچ [[حلال]] و حرامی دیگر نازل نشد». | این دیدگاه مبتنی بر روایتی از [[ابن عباس]] است که در آن میگوید: {{عربی|أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...}}؛ همانا [[خداوند]] خبر داد که [[ایمان]] [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن [[نعمت]] را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. | ||
بنابراین دیدگاه، اکمال دین به خاطر پایان یافتن تمام فرایض دین بود و پس از آن هیچ [[دستوری]] دیگر از جانب [[خدا]] نازل نشد و از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} ابلاغ نگردید. | |||
در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که میگویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و [[حلالها]] و حرامهاست؛ زیرا پس از نزول این آیه، [[آیات]] متعددی دیگر مانند [[آیه ربا]]، [[آیه کلاله]] و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه [[تمام دین]]] است. [[ابن جریر طبری]] در [[تأیید]] این قول مینویسد: | شبیه به این [[روایت]] از [[سدی]] نقل شده که با صراحت میگوید: {{عربی|هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...}}؛ «این آیه در [[روز عرفه]] نازل شد و پس از آن هیچ [[حلال]] و حرامی دیگر نازل نشد». | ||
{{عربی|و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله{{صل}} - إلى أن [[قبض]] بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹. </ref>؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمیکند که [[وحی]] همواره تا پایان [[عمر]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} ادامه داشت، بلکه وحیهای پی در پی پیش از [[وفات]] | |||
بنابراین دیدگاه، اکمال دین به خاطر پایان یافتن تمام فرایض دین بود و پس از آن هیچ [[دستوری]] دیگر از جانب [[خدا]] نازل نشد و از سوی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ابلاغ نگردید. | |||
در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که میگویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و [[حلالها]] و حرامهاست؛ زیرا پس از نزول این آیه، [[آیات]] متعددی دیگر مانند [[آیه ربا]]، [[آیه کلاله]] و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه [[تمام دین]]] است. [[ابن جریر طبری]] در [[تأیید]] این قول مینویسد: {{عربی|و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله {{صل}} - إلى أن [[قبض]] بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹. </ref>؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمیکند که [[وحی]] همواره تا پایان [[عمر]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} ادامه داشت، بلکه وحیهای پی در پی پیش از [[وفات]] حضرت، بیش از زمانهای دیگر بوده است». | |||
این قول را به [[جمهور]] [[اهل سنت]] نسبت دادهاند<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. برخی نیز مانند [[زمخشری]] و [[بیضاوی]] کوشیدهاند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان میگویند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} {{عربی|... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد}}<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>؛ «امروز [[دین]] شما را کامل کردم» با بیان آشکار [[قواعد]] [[اعتقادی]] و [[آگاهی]] بر اصول [[شریعت]] و [[قوانین]] [[اجتهاد]]». | |||
قول سوم مدار [[اکمال دین]] را بر مسئله [[حج]] میداند یا اینکه در [[حجة الوداع]] هیچ مشرکی در این [[مراسم]] با [[مؤمنان]] حضور نداشت<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>؛ قولی که ریشه در عصر [[تابعین]] از جمله [[سعید بن جبیر]] و [[قتاده]] دارد<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref> و [[طبری]] آن را پذیرفته است<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، و یا آنکه [[خداوند]] مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[غلبه]] آنان بر سایر [[ادیان]] میشمرد که در کمال [[امنیت]] از [[دشمن]]، مراسم خود را انجام میدهند<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت میدهد.</ref>. | قول سوم مدار [[اکمال دین]] را بر مسئله [[حج]] میداند یا اینکه در [[حجة الوداع]] هیچ مشرکی در این [[مراسم]] با [[مؤمنان]] حضور نداشت<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>؛ قولی که ریشه در عصر [[تابعین]] از جمله [[سعید بن جبیر]] و [[قتاده]] دارد<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref> و [[طبری]] آن را پذیرفته است<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، و یا آنکه [[خداوند]] مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[غلبه]] آنان بر سایر [[ادیان]] میشمرد که در کمال [[امنیت]] از [[دشمن]]، مراسم خود را انجام میدهند<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت میدهد.</ref>. | ||
اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول [[حسن بصری]] که میگوید: «مراد از [[اکمال دین]]، تمام شدن [[زمان]] [[رسالت]] [[نبی]] مکرم خداست»<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.</ref>. شاید [[قرطبی]] به این اشکال که میگوید: آیا پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[دین ناقص]] بوده است؟ با [[الهام]] از این [[کلام]]، چنین پاسخ میدهد: «هر نقصی، [[عیب]] نیست مانند نقصان ماه، یا [[نماز]] مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام [[عمر]] در این آیه که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...}}<ref>«و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> نقصان در این موارد را نمیتوان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از [[نزول آیه]] بتوان از [[نقصان دین]] سخن گفت، نقصی بر [[دین]] نخواهد بود»<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref><ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۵.</ref> | اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول [[حسن بصری]] که میگوید: «مراد از [[اکمال دین]]، تمام شدن [[زمان]] [[رسالت]] [[نبی]] مکرم خداست»<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.</ref>. شاید [[قرطبی]] به این اشکال که میگوید: آیا پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[دین ناقص]] بوده است؟ با [[الهام]] از این [[کلام]]، چنین پاسخ میدهد: «هر نقصی، [[عیب]] نیست مانند نقصان ماه، یا [[نماز]] مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام [[عمر]] در این آیه که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...}}<ref>«و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> نقصان در این موارد را نمیتوان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از [[نزول آیه]] بتوان از [[نقصان دین]] سخن گفت، نقصی بر [[دین]] نخواهد بود»<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۵.</ref> | ||
==تبیین | == تبیین اتمام نعمت == | ||
[[اهل سنت]] در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکردهاند. اساس اقوال آنان در این زمینه را میتوان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه [[مؤمنان]] با [[مشرکان]] میداند و میگوید: اتمام نعمت با [[فتح مکه]] و ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] در کمال [[امنیت]] و نیز با ویرانی آثار [[جاهلیت]] و [[غلبه]] بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در [[مراسم حج]] حاضر نشوند. [[ابن جریر طبری]] با پذیرش همین دیدگاه مینویسد: | [[اهل سنت]] در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکردهاند. اساس اقوال آنان در این زمینه را میتوان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه [[مؤمنان]] با [[مشرکان]] میداند و میگوید: اتمام نعمت با [[فتح مکه]] و ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] در کمال [[امنیت]] و نیز با ویرانی آثار [[جاهلیت]] و [[غلبه]] بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در [[مراسم حج]] حاضر نشوند. [[ابن جریر طبری]] با پذیرش همین دیدگاه مینویسد: {{عربی|أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبهتان بر [[دشمنان]] خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به [[شرک]] و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم». | ||
{{عربی|أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبهتان بر [[دشمنان]] خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به [[شرک]] و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم». | |||
سپس [[ابن جریر]] [[روایت]] از [[ابن عباس]] نقل میکند که گفته است: {{عربی|فلما نزلت براءة فنفي المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة}}<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ پس چون [[سوره]] [[برائت]] نازل شد، [[مشرکان]] از [[بیت الحرام]] رانده شدند و [[مسلمانان]] بدون مشارکت مشرکان [[حج]] گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن [[نعمت]] است». | |||
مضمون این روایت از [[قتاده]]، [[شعبی]] و [[عامر]] نیز نقل شده است<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. قول مذکور را [[بغوی]]<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴. </ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> (به عنوان نخستین احتمال) [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> (به عنوان احتمال) و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.</ref> پذیرفتهاند. | مضمون این روایت از [[قتاده]]، [[شعبی]] و [[عامر]] نیز نقل شده است<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. قول مذکور را [[بغوی]]<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴. </ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> (به عنوان نخستین احتمال) [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> (به عنوان احتمال) و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.</ref> پذیرفتهاند. | ||
قول دوم [[اتمام نعمت]] را بر مدار [[اکمال دین]] و [[شریعت اسلام]] میشناسد و [[تحریم]] خبایث یاد شده در این [[آیه]] را، جزء [[دین کامل]] و نعمت تمام شده میداند. زمخشری در این باره مینویسد: | قول دوم [[اتمام نعمت]] را بر مدار [[اکمال دین]] و [[شریعت اسلام]] میشناسد و [[تحریم]] خبایث یاد شده در این [[آیه]] را، جزء [[دین کامل]] و نعمت تمام شده میداند. زمخشری در این باره مینویسد: {{عربی|أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل}}؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر [[دین]] و [[شریعت]] تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمامتر از نعمت [[اسلام]] نیست و تحریم [[پلیدیها]] [از خوردنیهای در [[آیه اکمال]]] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای [[حق تعالی]] در میان سایر دینهاست»<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>. | ||
{{عربی|أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل}}؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر [[دین]] و [[شریعت]] تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمامتر از نعمت [[اسلام]] نیست و تحریم [[پلیدیها]] [از خوردنیهای در [[آیه اکمال]]] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای [[حق تعالی]] در میان سایر دینهاست»<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>. | |||
بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) مینویسد: | بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) مینویسد: {{عربی|أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين}}؛ نعمتم را با [[هدایتگری]] و [[توفیق]] بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»<ref>بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. | ||
{{عربی|أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين}}؛ نعمتم را با [[هدایتگری]] و [[توفیق]] بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»<ref>بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. | |||
پیش از وی [[فخر رازی]] نیز سبب اتمام نعمت را [[اکمال دین]] دانسته و میگوید: {{عربی|لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين}}؛ چون هیچ نعمتی تمامتر از [[نعمت]] [[اسلام]] نیست و نعمت همان [[دین]] است [که در این [[آیه]] سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۶.</ref> | |||
== نقد دیگاه [[اهل سنت]] == | |||
اگر مراد از «[[یأس]] از [[دین]]»، این است که مشرکان قریش از [[تسلط]] و [[غلبه]] بر دین [[مسلمانان]] [[مأیوس]] شدند، این امر [[روز فتح مکه]] سال هشتم رخ داد نه [[روز عرفه]] در [[سال دهم هجری]]، و اگر مراد، [[ناامیدی]] [[مشرکان]] [[عرب]] [نه تنها مشرکان قریش از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام نزول [[سوره]] [[برائت]] در سال نهم بوده است، و اگر مراد، [[نا امیدی]] همه [[کفار]] اعم از [[یهود]]، [[نصارا]]، [[مجوس]] و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} میباشد – همانگونه که جمعی مانند [[ابن عطیه اندلسی]] احتمال دادهاند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان [[ناامید]] نبودند! زیرا در آن [[روز]] [[اسلام]] قوت و [[شوکت]] و غلبهای در خارج [[جزیرة العرب]] پیدا نکرده بود. | |||
حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی [[الحجة]] سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز [[تأمل]] کنیم و آن این است که این روز چه [[شأن]] و مزیتی دارد که با {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از [[تکمیل دین]]، اکمال امر [[حج]] است که [[پیغمبر]] {{صل}} شخصاً در آن حج شرکت داشت و به [[مردم]] عملاً [[اعمال]] حج را - به ضمیمه گفتن -[[تعلیم]] میفرمود. | |||
{{ | |||
اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم [[مناسک حج]] به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «[[حج تمتع]]» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام [[حجة الوداع]]، [[ارکان دین]] یعنی [[نماز]]، [[روزه]]، حج، [[زکاة]]، [[جهاد]] و [[واجبات]] دیگر [[تشریع]] شده بود- صحیح نیست [[اکمال دین]] نامیده شود. | اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم [[مناسک حج]] به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «[[حج تمتع]]» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام [[حجة الوداع]]، [[ارکان دین]] یعنی [[نماز]]، [[روزه]]، حج، [[زکاة]]، [[جهاد]] و [[واجبات]] دیگر [[تشریع]] شده بود- صحیح نیست [[اکمال دین]] نامیده شود. | ||
چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات دین، تکمیل خود آن [[واجب]] نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ | چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات دین، تکمیل خود آن [[واجب]] نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ افزون بر آن، این احتمال موجب آن میشود رابطه فقره اول یعنی {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا}}، از این فقره {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} قطع شود. نا [[امید]] شدن [[کفار]] از [[دین]] ربطی به [[إکمال دین]] با [[تعلیم]] [[حج تمتع]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مردم]]، ندارد؟! | ||
افزون بر آن، این احتمال موجب آن میشود رابطه فقره اول یعنی {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا}}، از این فقره {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} قطع شود. نا [[امید]] شدن [[کفار]] از [[دین]] ربطی به [[إکمال دین]] با [[تعلیم]] [[حج تمتع]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مردم]]، ندارد؟! | |||
ممکن است گفته شود مراد از به [[کمال رساندن]] دین، بر اثر نازل شدن بقایای [[حلال و حرام]] در این [[روز]] ([[عرفه]]) در [[سوره مائده]] باشد؛ زیرا دیگر بعد از این [[سوره]]، [[حلال]] و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، [[نومیدی]] بر دلهای کفار مسلط و آثار آن بر چهرههاشان نیز هویدا شده بود. | ممکن است گفته شود مراد از به [[کمال رساندن]] دین، بر اثر نازل شدن بقایای [[حلال و حرام]] در این [[روز]] ([[عرفه]]) در [[سوره مائده]] باشد؛ زیرا دیگر بعد از این [[سوره]]، [[حلال]] و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، [[نومیدی]] بر دلهای کفار مسلط و آثار آن بر چهرههاشان نیز هویدا شده بود. | ||
اگر مراد کفار [[عرب]] باشند، [[اسلام]] در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که [[تظاهر]] به غیر اسلام کند. خود این [[تظاهر به اسلام]]، در [[حقیقت]] «اسلام» (یعنی [[تسلیم شدن]]) ظاهری آنان بود؛ بنابراین [[کافر]] [[عربی]] باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملتهای دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از [[غلبه]] بر [[مسلمانان]] [[مأیوس]] نبودند. | لکن بر اساس این فرض، لازم است کفاری را که در [[آیه]] با {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} از آنها تعبیر شده، بشناسیم و بفهمیم که اینان چه کسانی بودند؟ اگر مراد کفار [[عرب]] باشند، [[اسلام]] در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که [[تظاهر]] به غیر اسلام کند. خود این [[تظاهر به اسلام]]، در [[حقیقت]] «اسلام» (یعنی [[تسلیم شدن]]) ظاهری آنان بود؛ بنابراین [[کافر]] [[عربی]] باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملتهای دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از [[غلبه]] بر [[مسلمانان]] [[مأیوس]] نبودند. | ||
باز باید در باب مسئله بسته شدن باب [[تشریع]] با [[نزول]] سوره مائده در [[روز عرفه]] درنگ کنیم؛ زیرا [[روایات]] زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول [[احکام]] و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در [[آیه کلاله]]<ref>نساء، ۱۷۶.</ref> و [[آیات]] [[ربا]]<ref>بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸</ref> نازل شده است<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | باز باید در باب مسئله بسته شدن باب [[تشریع]] با [[نزول]] سوره مائده در [[روز عرفه]] درنگ کنیم؛ زیرا [[روایات]] زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول [[احکام]] و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در [[آیه کلاله]]<ref>نساء، ۱۷۶.</ref> و [[آیات]] [[ربا]]<ref>بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸</ref> نازل شده است<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | ||
حتی از [[عمر]] [[روایت]] شده که در ضمن خطبهای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیهای که از [[قرآن]] نازل شد، [[آیه ربا]] بود و [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به [[شک]] میاندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار [[شک]] نکند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.</ref>. [[بخاری]] نیز در صحیح خود از [[ابن عباس]] [[روایت]] کرده که گفت: آخرین آیهای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، [[آیه ربا]]<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.</ref> بود، و به نقل از [[براء بن عازب]] میگوید: «آخرین [[آیه]]، [[آیه کلاله]] بوده است»<ref>بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز در این زمینه وجود دارد<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>. | |||
حتی از [[عمر]] [[روایت]] شده که در ضمن خطبهای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیهای که از [[قرآن]] نازل شد، [[آیه ربا]] بود و [[پیامبر]] {{صل}} [[وفات]] یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به [[شک]] میاندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار [[شک]] نکند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.</ref>. [[بخاری]] نیز در صحیح خود از [[ابن عباس]] [[روایت]] کرده که گفت: آخرین آیهای که بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد، [[آیه ربا]]<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.</ref> بود، و به نقل از [[براء بن عازب]] میگوید: «آخرین [[آیه]]، [[آیه کلاله]] بوده است»<ref>بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز در این زمینه وجود دارد<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>. | |||
باز اگر گفته شود: مراد از [[اکمال دین]]، این است که [[بیت الله الحرام]]، برای [[مسلمانان]] [[خالص]] و [[پاکیزه]] شد و [[مشرکان]]، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، [[حج]] به جا میآوردند. | باز اگر گفته شود: مراد از [[اکمال دین]]، این است که [[بیت الله الحرام]]، برای [[مسلمانان]] [[خالص]] و [[پاکیزه]] شد و [[مشرکان]]، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، [[حج]] به جا میآوردند. | ||
اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از [[روز عرفه]] برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که [[تکمیل دین]] در جمله {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} [[مقید]] به این [[روز]] شود؟ | اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از [[روز عرفه]] برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که [[تکمیل دین]] در جمله {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} [[مقید]] به این [[روز]] شود؟ افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن [[خانه]]، [[اتمام نعمت]] است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «[[کمال دین]]» نامیده شود، در حالی که [[دین]] چیزی جز مجموعهای از [[عقاید]] و [[احکام]] نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود. | ||
افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن [[خانه]]، [[اتمام نعمت]] است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «[[کمال دین]]» نامیده شود، در حالی که [[دین]] چیزی جز مجموعهای از [[عقاید]] و [[احکام]] نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود. | |||
بنابراین، نباید هموار شدن جو برای [[اجرای دین]] و برطرف شدن موانع و مزاحمتهایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال [[نا امیدی]] [[کافران]] از دین به حال خود باقی است. | بنابراین، نباید هموار شدن جو برای [[اجرای دین]] و برطرف شدن موانع و مزاحمتهایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال [[نا امیدی]] [[کافران]] از دین به حال خود باقی است. | ||
ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن [[محرمات]] با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از [[کفار]] نترسند؛ از اینرو، کافران با عزتی که [[خدا]] به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از [[دین]] [[مسلمانان]] [[ناامید]] شدهاند. این قول حاصل دیدگاه [[زمخشری]] و امثال او است که [[سیاق آیه]] را در معنای [[اکمال دین]] دخالت میدهند<ref>ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و یا فول [[فخر رازی]] و دیگران است که از [[یأس]] [[کافران]] نسبت به بازگشت مسلمانان به [[آیین]] آنها سخن گفتهاند<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن [[محرمات]] با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از [[کفار]] نترسند؛ از اینرو، کافران با عزتی که [[خدا]] به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از [[دین]] [[مسلمانان]] [[ناامید]] شدهاند. این قول حاصل دیدگاه [[زمخشری]] و امثال او است که [[سیاق آیه]] را در معنای [[اکمال دین]] دخالت میدهند<ref>ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و یا فول [[فخر رازی]] و دیگران است که از [[یأس]] [[کافران]] نسبت به بازگشت مسلمانان به [[آیین]] آنها سخن گفتهاند<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | ||
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «[[یوم]]» همان [[روز عرفه]] | |||
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «[[یوم]]» همان [[روز عرفه]] سال [[حجة الوداع]] میباشد؛ همان روزی که این [[آیه]] نازل شد و بقیه [[احکام]] را بیان داشت. [[اسلام]] به واسطه این احکام، بقایای [[خواری]] و [[خفت]] [[جاهلیت]] و [[پلیدیها]] و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و [[بشارت]] داد که مسلمانان بر [[مشرکان]] به طور تام و کامل [[غلبه]] خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان [[طمع]] کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان [[مدارا]] نمایند و یا از [[عاقبت]] کار خود بترسند. | |||
پس [[خدای سبحان]] در این آیه به [[مردم]] [[مسلمان]] خبر میدهد که [[کفار]] از زوال دین مسلمانان ناامید شدهاند و حال که [[خدا]] به جای [[ناتوانی]]، به آنان نیرو بخشیده و به جای [[ترس]]، ایمنشان ساخته و به جای [[فقر]] و [[ناداری]] به آنان [[غنا]] و [[بینیازی]] [[کرامت]] فرموده است، پس سزاوار میباشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل [[نهی]] فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است. | پس [[خدای سبحان]] در این آیه به [[مردم]] [[مسلمان]] خبر میدهد که [[کفار]] از زوال دین مسلمانان ناامید شدهاند و حال که [[خدا]] به جای [[ناتوانی]]، به آنان نیرو بخشیده و به جای [[ترس]]، ایمنشان ساخته و به جای [[فقر]] و [[ناداری]] به آنان [[غنا]] و [[بینیازی]] [[کرامت]] فرموده است، پس سزاوار میباشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل [[نهی]] فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است. | ||
اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمالها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب [[غفلت]] کرده که اگر مراد از یأس و [[ناامیدی]]، ناامیدی مستند به [[ظهور]] و قوت اسلام باشد، یعنی [[نا امیدی]] که مشرکان بر اثر [[فتح مکه]] یا با [[نزول آیات]] [[سوره]] [[برائت]] پیدا کردند، صحیح نیست که [[روز عرفه]] [[سال دهم]] گفته شود: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}}؛ زیرا [[مشرکان]] یک یا دو سال پیش از آن [[ناامید]] شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً [[کفار]] [[مأیوس]] شدهاند. | اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمالها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب [[غفلت]] کرده که اگر مراد از یأس و [[ناامیدی]]، ناامیدی مستند به [[ظهور]] و قوت اسلام باشد، یعنی [[نا امیدی]] که مشرکان بر اثر [[فتح مکه]] یا با [[نزول آیات]] [[سوره]] [[برائت]] پیدا کردند، صحیح نیست که [[روز عرفه]] [[سال دهم]] گفته شود: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}}؛ زیرا [[مشرکان]] یک یا دو سال پیش از آن [[ناامید]] شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً [[کفار]] [[مأیوس]] شدهاند. | ||
همچنین از این مطلب [[غفلت]] کرده که این [[آیه]]، بر [[آیات]] تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی آیات سورههای بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این آیه، ذکر شدهاند [چون حداقل از مصادیق {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref> است]. | همچنین از این مطلب [[غفلت]] کرده که این [[آیه]]، بر [[آیات]] تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی آیات سورههای بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این آیه، ذکر شدهاند [چون حداقل از مصادیق {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref> است]. | ||
افزون بر آن، [[تشریع]] این [[محرمات]] [[اکمال دین]] نیست؛ آیا صحیح است که [[تشریع احکام]]، [[دین]] نامیده شود؟ و بر فرض [[تسلیم]]، این تحریمها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از [[نعمت]] است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که [[خداوند]] به طور مطلق میفرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} و آن را بدون هیچ قیدی ذکر میکند. | افزون بر آن، [[تشریع]] این [[محرمات]] [[اکمال دین]] نیست؛ آیا صحیح است که [[تشریع احکام]]، [[دین]] نامیده شود؟ و بر فرض [[تسلیم]]، این تحریمها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از [[نعمت]] است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که [[خداوند]] به طور مطلق میفرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} و آن را بدون هیچ قیدی ذکر میکند. | ||
میافزاییم، [[خداوند متعال]] [[احکام]] زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هماکنون این [[حکم]]، در این [[روز]] به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که [[خدا]] بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و [[اتمام نعمت]] نامیده است؟ | میافزاییم، [[خداوند متعال]] [[احکام]] زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هماکنون این [[حکم]]، در این [[روز]] به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که [[خدا]] بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و [[اتمام نعمت]] نامیده است؟ | ||
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، [[دین کامل]] شده است. | |||
در این صورت، احکامی که در فاصله بین [[نزول]] [[سوره مائده]] و [[رحلت پیغمبر]] {{صل}} نازل شده چه میشوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این [[آیه]] در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی {{متن قرآن|وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: {{عربی|اليوم رضيت}}؛ یعنی امروز [[رضایت]] دادم که [[اسلام]] [[دین]] شما باشد. آن [[روز]] چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً [[خدای سبحان]] در همان روز اسلام را پسندید که دین [[مردم]] باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۶۵.</ref> | |||
==بررسی دیدگاههای [[اهل سنت]]== | |||
[[اهل تسنن]] برخلاف [[شیعه]] درباره [[تفسیر]] این [[آیه]] (همانند [[تفسیر آیات]] دیگر در امر [[ولایت]]) همداستان نیستند. دیدگاه آنان پیرامون دو امر اساسی در این آیه، یعنی مراد از روزی که [[آیه اکمال]] نازل شده و نیز حادثهای که در این باره رخ داده و موجب نزول آیه گشته و در پی آن مسایلی گوناگون را رقم زده، متفاوت میباشد که بدین شرح است: | |||
'''تعیین «الیوم» در آیه اکمال''': جمهور اهل سنت بر این باورند که نزول آیه مذکور در [[روز عرفه]] و در [[حجة الوداع]] است و سایر [[روایات]] در این باره را [[ضعیف]] میپندارند، اما در [[کشف]] مراد [[خدای متعال]] از «الیوم» دو نظر متفاوت دارند: | |||
#مراد از «الیوم» در این آیه [[روز]] خاص و مشخصی نیست، بلکه دورهای از [[زمان]] است که زمان قبل و بعد از [[نزول]] یا تنها زمان پس از نزول آیه را در بر میگیرد؛ مانند اینکه میگوییم: «دیروز [[جوان]] بودم و امروز پیر شدهام». این قول را بزرگانی همچون [[ابن جریر طبری]]<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۹۴.</ref>، [[فخر رازی]]<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۴- ۶۰۵.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>، و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۸۹-۹۰.</ref> مطرح کردهاند و ابن عطیه اندلسی<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۴.</ref> به صورت احتمال بیان نموده است. | |||
#مقصود از «الیوم» با وقت نزول آیه یکی است؛ یعنی تنها همان روز عرفه که (بنا به قول جمهور اهل سنت) روز نزول آیه بوده، مراد خداست. ابن عطیه اندلسی<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳ - ۱۵۴.</ref> به این قول [[گرایش]] دارد و فخر رازی<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>، بیضاوی<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> و آلوسی<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۸۹-۹۰.</ref> نیز آن را به عنوان احتمال ذکر کردهاند. | |||
'''تعیین رخداد''': درباره تعیین رخداد در روز عرفه نیز اهل سنت بر دو قولاند؛ برخی با استناد به [[روایت]] [[ابن عباس]] و سدی اکمال دین را به نزول تمام [[فرایض]] از جانب [[خدا]] دانسته، میگویند: | |||
«چون [[مسلمانان]] [[حج]] گزاردند و پس از آن هیچ حکمی دیگر از فرایض بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نازل نشد، [[دین کامل]] گردید»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. | |||
قول دوم میگوید: | |||
«مراد از [[اکمال دین]]، پایان یافتن تمام فرایض در [[حجة الوداع]] نیست، بلکه به معنای اتمام معظم فرایض و [[حلال]] و حرامهاست، لیکن چون در حجة الوداع مشرکی با مسلمانان در [[طواف]] شرکت نداشت و طواف [[مشرکان]] به صورت عریان نیز پایان یافته بود، [[قرآن]] از این رخداد با عنوان اکمال دین یاد کرده است»<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>. | |||
ابن [[عطیه]] اندلسی و [[قرطبی]] این قول را [[رأی]] [[جمهور]] [[اهل سنت]] میدانند<ref>ر.ک: ابن عطیة، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>. | |||
'''تحلیل [[یأس]] [[کافران]]''': [[اهل تسنن]] در این بخش در پی تحلیلی مناسب از فراز {{متن قرآن|...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}} بر آمده، آن را به چند صورت تبیین کردهاند؛ برخی مانند [[زمخشری]] از [[سیاق آیه]] مدد گرفته، میگویند: | |||
{{عربی|أي يئسوا من الدين أن يبطلوه و أن ترجعوا محللين لهذه الخبائث}}؛ کافران از اینکه [[دین]] شما را [[ابطال]] کنند و نیز شما این خبائث [خوردنیهایی که در [[آیه]] از آنها یاد شده] را حلال شمرده، به آنها رو آورید، [[مأیوس]] گشتهاند»<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵. البته زمخشری در این باره توضیح نمیدهد که چگونه کافران میتوانستند دین مسلمانان را ابطال کنند، ولی هماکنون از این امر مأیوس گشتهاند.</ref>. | |||
[[بیضاوی]] نیز همین نظر را ارایه کرده است<ref>بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. [[ابن کثیر]] هم با تقریری دیگر این قول را به دست داده، مینویسد: | |||
{{عربی|ياسوا من مشابهة المسلمين لما تميز به المسلمون من هذه الصفات}}؛ «کافران از اینکه مسلمانان دوباره به آنان مشابهت یافته و این صفاتی را که موجب تمایز آنها شده، نادیده بگیرند، مأیوس گشتند»<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۲.</ref>. | |||
[[فخر رازی]] نیز این قول را احتمال داده است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | |||
قول دیگری که مد نظر جمع قابل توجهی از [[اهل سنت]] است، مبتنی بر روایتی از [[ابن عباس]] و سدی میباشد: | |||
{{عربی|ياسوا أن ترجعوا إلى دينهم كفارا أو يأسوا أن ترتدوا راجعين إلى دينهم}}؛ «آنان [[مأیوس]] شدند از اینکه شما به [[آیین]] [[کفار]] برگردید و یا شما [[مرتد]] شده، دوباره به آیین آنان [[گرایش]] یابید». | |||
بنابراین نظر، مدار [[یأس]] کفار [[آحاد]] مسلماناناند که امکان بازگشت آنان به آیین [[شرک]] و [[کفر]] در این [[زمان]] به کلی منتفی شده است. [[ابن جریر طبری]]<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۸.</ref>، [[جصاص]]<ref>جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۳۹۲.</ref>، [[بغوی]]<ref>بغوی، معالم تنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>، [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۴.</ref> و [[قرطبی]]<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref> این قول را مطرح کردهاند. | |||
[[طبری]] در [[مقام]] بیان چگونگی امکان بازگشت و [[ارتداد]] [[مسلمانان]] که هماکنون منتفی شده، مینویسد: | |||
{{عربی|و لا تخافوهم أن يظهروا عليكم فيقهروكم و يردوكم عن دينكم}}؛ «از آنان نترسید که بر شما [[غلبه]] کرده، شما را [[مقهور]] سازند و از آیینتان باز برگردانند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۸.</ref>. | |||
بر اساس این دیدگاه، تا پیش از قوت و [[شوکت]] [[اسلام]] که هماکنون در [[سال دهم هجری]] رخ نموده است، مسلمانان از اینکه کفار با [[قوه قهریه]] بر آنان غلبه یابند و آنان را از آیینشان جدا سازند، در [[خوف]] و [[وحشت]] بودند؛ اما هماکنون [[قرآن]] با توجه به ازدیاد [[جمعیت]] مسلمانان و شوکت آنان به ایشان خطاب کرده و میگوید: اینک چنین امری منتفی است»<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | |||
[[ابن عطیه اندلسی]] بر این قول مناقشه کرده، پس از آنکه مراد از [[کافران]] در این [[آیه]] را همه کافران آن [[روز]] در روی [[زمین]] میشناسد، مینویسد: | |||
«یأس کافران [از [[آحاد]] مسلمانان و ارتداد آنان نبود، بلکه] از اضمحلال امر اسلام و [[فساد]] جمع آن بوده است؛ یعنی آنان از اینکه [[دین]] را مضمحل کنند و این آیین را از هم بگسلند و شوکتش را از بین ببرند، مأیوس شدند»<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳ - ۱۵۴.</ref>. | |||
هر چند ابن عطیه اندلسی توضیح نمیدهد که چگونه اضمحلال [[دین]] پیش از این برای [[کافران]] امکان داشت، هماکنون از آن [[مأیوس]] شدند، لیکن قول وی با [[ظاهر آیه]] که سخن از [[یأس]] از دین [[مسلمانان]] دارد و نه از خود مسلمانان، سازگارتر است، به ویژه آنکه کافران پیش از این از همان [[آغاز بعثت]] [[تجربه]] کرده بودند که مسلمانان به هیچ روی از [[آیین]] خود دست نخواهند شست، هر چند آنان را [[تطمیع]]، [[تهدید]]، محاصره و... یا حتی [[جنگ]] و [[خونریزی]] به پا کنند. | |||
قول دیگری که [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> احتمال داده و [[فخر رازی]] آن را به واقع نزدیکتر میداند، این است که میگوید: | |||
{{عربی|يأسوا من أن يغلبوكم على دينكم}}؛ «آنان مأیوس شدند از اینکه بر شما چیره شوند و دین شما را تباه سازند»<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | |||
تفاوت این قول با قول قبلی این است که کافران تا پیش از این [[امیدوار]] بودند بر مسلمانان [[غلبه]] یابند و آنان از دینشان بازگردند، ولی در این قول سخن از [[ارتداد]] مسلمانان نیست، بلکه مدار [[کلام]] بر غلبه بر دین آنهاست؛ به اینکه مثلاً دین را با [[خرافات]] و [[انحرافات]] از بین ببرند و محتوای آن را پوک و آثارش را محو نمایند. | |||
'''تبیین [[اکمال دین]]''': تقریباً اقوال [[اهل تسنن]] درباره تبیین اکمال دین، به شش قول میرسد که آنها را میتوان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن [[نزول آیات]] و [[ابلاغ]] تمام [[فرایض]] اکمال دین با [[نزول]] و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله [[حج]] و بالأخره اکمال با غلبه مسلمانان بر سایر [[ادیان]]. برخی مانند [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، [[بغوی]]<ref>بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>، [[جبایی]]<ref>ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref>، بلخی<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.</ref> به قول اول [[گرایش]] دارند و میگویند: | |||
{{عربی|فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض}}؛ «پس از این [[آیه]] هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر [[دین]] افزوده نگردید]»<ref>واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref>. | |||
این دیدگاه مبتنی بر روایتی از [[ابن عباس]] است که در آن میگوید: | |||
{{عربی|أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...}}؛ همانا [[خداوند]] خبر داد که [[ایمان]] [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن [[نعمت]] را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. | |||
شبیه به این [[روایت]] از سدی نقل شده که با صراحت میگوید: | |||
{{عربی|هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...}}؛ «این [[آیه]] در [[روز عرفه]] نازل شد و پس از آن هیچ [[حلال]] و حرامی دیگر نازل نشد». | |||
بنابراین دیدگاه، [[اکمال دین]] به خاطر پایان یافتن تمام [[فرایض]] دین بود و پس از آن هیچ [[دستوری]] دیگر از جانب [[خدا]] نازل نشد و از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[ابلاغ]] نگردید. | |||
در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که میگویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و [[حلالها]] و حرامهاست؛ زیرا پس از [[نزول]] این آیه، [[آیات]] متعددی دیگر مانند [[آیه ربا]]، [[آیه کلاله]] و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه [[تمام دین]]] است. [[ابن جریر طبری]] در [[تأیید]] این قول مینویسد: | |||
{{عربی|و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله{{صل}} - إلى أن [[قبض]] بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمیکند که [[وحی]] همواره تا پایان عمر [[پیامبر خدا]]{{صل}} ادامه داشت، بلکه وحیهای پی در پی پیش از [[وفات]] حضرت، بیش از زمانهای دیگر بوده است». | |||
این قول را به [[جمهور]] [[اهل سنت]] نسبت دادهاند<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>. برخی نیز مانند [[زمخشری]] و [[بیضاوی]] کوشیدهاند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان میگویند: | |||
{{عربی|{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}... بالتنصيص على [[قواعد]] العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد}}<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.</ref>؛ «امروز [[دین]] شما را کامل کردم» با بیان آشکار قواعد [[اعتقادی]] و [[آگاهی]] بر اصول [[شریعت]] و [[قوانین]] [[اجتهاد]]». | |||
قول سوم مدار [[اکمال دین]] را بر مسئله [[حج]] میداند یا اینکه در [[حجة الوداع]] هیچ مشرکی در این [[مراسم]] با [[مؤمنان]] حضور نداشت<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>؛ قولی که ریشه در عصر [[تابعین]] از جمله [[سعید بن جبیر]] و [[قتاده]] دارد<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref> و [[طبری]] آن را پذیرفته است<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، و یا آنکه [[خداوند]] مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[غلبه]] آنان بر سایر [[ادیان]] میشمرد که در کمال [[امنیت]] از [[دشمن]]، مراسم خود را انجام میدهند<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت میدهد.</ref>. | |||
اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای [[اهل سنت]] قرار نگرفته است؛ مانند قول [[حسن بصری]] که میگوید: «مراد از اکمال دین، تمام شدن [[زمان]] [[رسالت]] [[نبی مکرم]] خداست»<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.</ref>. شاید [[قرطبی]] به این اشکال که میگوید: آیا پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[دین ناقص]] بوده است؟ با [[الهام]] از این [[کلام]]، چنین پاسخ میدهد: «هر نقصی، [[عیب]] نیست مانند نقصان ماه، یا [[نماز]] مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام عمر در این آیه که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...}}<ref>«و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref> نقصان در این موارد را نمیتوان به [[حساب]] [[عیب]] آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از [[نزول آیه]] بتوان از [[نقصان دین]] سخن گفت، نقصی بر [[دین]] نخواهد بود»<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.</ref>. | |||
'''تبیین اتمام نعمت''': [[اهل سنت]] در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکردهاند. اساس اقوال آنان در این زمینه را میتوان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه [[مؤمنان]] با [[مشرکان]] میداند و میگوید: اتمام نعمت با [[فتح مکه]] و ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] در کمال [[امنیت]] و نیز با ویرانی آثار [[جاهلیت]] و [[غلبه]] بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در [[مراسم حج]] حاضر نشوند. [[ابن جریر طبری]] با پذیرش همین دیدگاه مینویسد: | |||
{{عربی|أتممت نعمتي أيها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبهتان بر [[دشمنان]] خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به [[شرک]] و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم». | |||
سپس [[ابن جریر]] [[روایت]] از [[ابن عباس]] نقل میکند که گفته است. | |||
{{عربی|فلما نزلت براءة فنفى المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة}}<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>؛ پس چون [[سوره]] [[برائت]] نازل شد، مشرکان از [[بیت الحرام]] رانده شدند و مسلمانان بدون مشارکت مشرکان [[حج]] گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن [[نعمت]] است». | |||
مضمون این روایت از [[قتاده]]، [[شعبی]] و عامر نیز نقل شده است<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. قول مذکور را [[بغوی]]<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، [[واحدی نیشابوری]]<ref>واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴.</ref>، [[زمخشری]]<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> (به عنوان نخستین احتمال) [[قرطبی]]<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.</ref>، [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref> (به عنوان احتمال) و [[آلوسی]]<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.</ref> پذیرفتهاند. | |||
قول دوم اتمام نعمت را بر مدار [[اکمال دین]] و [[شریعت اسلام]] میشناسد و [[تحریم]] خبایث یاد شده در این [[آیه]] را، جزء [[دین کامل]] و [[نعمت]] تمام شده میداند. زمخشری در این باره مینویسد: | |||
{{عربی|أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل}}؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر [[دین]] و [[شریعت]] تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمامتر از نعمت [[اسلام]] نیست و تحریم [[پلیدیها]] [از خوردنیهای در [[آیه اکمال]]] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای [[حق تعالی]] در میان سایر دینهاست»<ref>زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref>. | |||
بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) مینویسد: | |||
{{عربی|أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين}}؛ نعمتم را با [[هدایتگری]] و [[توفیق]] بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»<ref>بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. | |||
پیش از وی [[فخر رازی]] نیز سبب اتمام نعمت را اکمال دین دانسته و میگوید: | |||
{{عربی|لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين}}؛ چون هیچ نعمتی تمامتر از نعمت اسلام نیست و نعمت همان دین است [که در این آیه سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.</ref>. | |||
==ارزیابی و نقد دیدگاههای اهل سنت== | |||
اقوال اهل سنت در شرح و تحلیل اجزای این آیه با چند اشکال اساسی روبهرو است. | |||
#ادعاهای بدون دلیل مانند [[تفسیر]] «الیوم» در این آیه به دوره [[زمان]]، با آنکه این استعمال قرینه میخواهد؛ به عبارت دیگر چرا باید این آیه را همانند این سخن بدانیم که میگوید: «دیروز [[جوان]] بودم و امروز پیر شدم» که یا به این معناست امروز در آستانه پیریام یا آنکه مدتی از [[پیری]] من گذشته است؛ برای نمونه، چرا نگوییم [[دین]] از روزی که [[سوره]] [[برائت]] [[اعلان]] شد، در آستانه کمال و [[نعمت]] در آستانه تمام قرار گرفت و [[خشنودی خداوند]] از [[اسلام]]، از همان [[زمان]] آغاز شد، به ویژه آنکه [[اهل سنت]] عدم حضور [[مشرکان]] در [[حج]] را که از زمان نزول سوره برائت به وقوع پیوست، دلیل [[اکمال دین]] و اتمام نعمت میدانند؟ باز ادعای بدون دلیل آنان این است: [[یأس]] [[کفار]] را بر رجوع [[مؤمنان]] به [[کفر]] و [[آیین]] [[شرک]] میدانند، با آنکه سخن از یأس از دین [[مسلمانان]] و نه از خود آنهاست. | |||
#ایجاد انفصال در مفاد دو فقره {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا...}} و {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}} با آنکه مفهوم آنها با یکدیگر مرتبط و هر دو به یک رخداد در یک [[روز]] و زمان اشاره دارند، ولی گروهی از اهل سنت مانند [[قرطبی]] و دیگران مفاد این دو فقره را از یکدیگر جدا کردهاند. | |||
#ادعاهایی که با [[واقعیات]] عصر [[نزول آیه]] ناسازگار است؛ مانند قول [[زمخشری]] و همه کسانی که دو فقره مذکور را با [[سیاق]] کل [[آیه]] در مورد [[تحریم]] [[پلیدیها]] پیوند میدهند و یا اکمال دین و اتمام نعمت را به [[نفی]] مشرکان و عدم شرکت آنان در حج معنا میکنند، در حالی که ظاهر معنای اکمال دین، کامل کردن اجزای دین از حیث [[فرایض دینی]] است و نشان میدهد پس از این آیه، فریضهای که [[تشریع]] نشده باشد، باقی نیست، نه آنکه مراد، [[خالص]] کردن [[اعمال]] مؤمنان و مخصوصاً عمل حج آنان از اعمال و حج مشرکان باشد؛ این خلاف ظاهر است. | |||
به همین دلیل، اقوال اهل سنت در [[تفسیر]] این آیه با [[تشتت]] و [[اضطراب]] همراه شده و ناگزیر جمعی از آنان مانند [[بیضاوی]] و دیگران کوشیدهاند به نحوی تمام اقوال را درباره این آیه جمع کنند و - چنان که ملاحظه کردید - برخی را به صورت قول و برخی را به صورت احتمال مطرح کردهاند. | |||
اگر [[آیه اکمال]] در [[فتح مکه]] در سال هشتم یا نهم [[هجری]] نازل شده بود، امکان بیشتری برای توجیه دیدگاههای متشتت [[اهل تسنن]] وجود داشت؛ همانگونه که «ضحاک» از [[تابعین]] چنین پنداشته<ref>به نقل از بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.</ref> و [[بیضاوی]] و دیگران نیز آن را به عنوان احتمال مطرح کرده، میگویند: {{عربی|أتممت عليكم... بفتح مكة}}؛ «نعمتم را با فتح مکه بر شما تمام کردم»<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. | |||
گویی ابن عطیه اندلسی نیز به این اشکالها توجه داشته که [[یأس]] [[کفار]] از [[رجوع]] [[مسلمانان]] به دینشان را بسی پیش از [[زمان]] [[نزول]] این [[آیه]] [و شاید در همان سال فتح مکه] میداند و بر اساس آن، [[روایت]] [[ابن عباس]] و سدی را که مستند قول [[جمهور]] [[اهل سنت]] است، [[باطل]] میشمرد<ref>ر.ک: ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>. | |||
افزون بر آن، قول به [[نزول آیه]] در فتح مکه با [[اجماع]] [[فریقین]] که نزول آیه را در [[حجة الوداع]] [[سال دهم هجری]] میدانند، مخالف است. | |||
[[روایات اهل سنت]] درباره نزول این آیه در [[روز عرفه]] نیز که اساس مستند اقوال آنهاست، با چند اشکال مواجه است: | |||
١. اساس دیدگاههای اهل سنت درباره نزول آیه در [[عرفه]] مبتنی بر روایت [[عمر بن الخطاب]] است. وی زمان نزول آیه را [[روز جمعه]] در روز عرفه میداند که با چند مناقشه روبهرو است؛ | |||
#برخی از روایات اهل سنت چنین افاده میکند که حضرت در روز عرفه در حجة الوداع [[نماز جمعه]] نخواندند و [[نماز ظهر]] را با [[نماز عصر]] با هم به جا آوردند<ref>ر.ک: ابوداود، سنن ابی داود، ج۱، ص۴۲۹ و نیز: سنن نسائی، کتاب الصلاة، ج۱، ص۲۹۰، باب الجمع بین الظهر و العصر بعرفة.</ref>، در این صورت، نزول آیه در روز جمعه را با مشکل مواجه میسازد. | |||
#در ادامه روایت عمر ذیلی نقل شده که گفته است: {{عربی|ما بعد الكمال إلا النقص}} روشن است که [[نقص دین]] پس از کمال آن معنای معقولی نخواهد داشت. | |||
#ذیل این [[روایت]] با [[ظاهر آیه]] و نیز با روایت [[ابن عباس]] در [[تعارض]] است که میگوید: {{عربی|أخبر الله... قد أتمه فلا ينقصه ابدا}}؛ «[[خداوند]] [[نعمت]] [[دین]] را به اتمام رساند و پس از آن، هرگز نقصی نخواهد داشت»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>، هر چند [[رشید رضا]] کوشیده وجه جمعی بین این دو روایت پیدا کند. وی [[حدیث]] ابن عباس را بر خود دین حمل میکند و حدیث عمر را بر اخذ به دین و [[اخلاص]] در عمل به آموزههای آن<ref>ر.ک: رشید رضا، المنار، ج۱، ص۱۳۷.</ref>؛ اما دلیلی بر این وجه حمل نیست و [[کوشش]] رشید رضا راه به جایی نمیبرد. | |||
٢. اگر [[روایات]] ابن عباس درباره این [[آیه]] را یکجا بنگریم، متوجه تهافت در آنها خواهیم شد و ناچار باید راهحلی برای آن اندیشید. [[اهل سنت]] از یکسو از ابن عباس چنین نقل میکنند: | |||
{{عربی|فلما نزلت براءة فنفى المشركون عن بيت الحرام و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة و هو قوله تعالى: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...}}}}؛ «پس چون [[سوره]] [[برائت]] نازل شد، [[مشرکان]] از [[بیت الحرام]] رانده شدند و [[مسلمانان]] بدون شرکت مشرکان [[حج]] گزاردند. پس این رویداد از جمله تمام کردن نعمت است و معنای قول خداوند خواهد بود که فرمود: امروز دین شما را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۸۱.</ref>. | |||
این حدیث از ابن عباس مورد توجه ویژه جمع زیادی از اهل سنت است و - چنان که ملاحظه کردید -آنان در تبیین اتمام نعمت [[حق تعالی]]، از آن بهره میگیرند، با آنکه از سوی دیگر، از وی چنین روایت کردهاند: | |||
{{عربی|أخبر الله أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبداً و قد أتمه الله - عز ذكره - فلا ينقصه أبدا}}؛ خداوند خبر داد که [[ایمان]] را برای آنان کامل کرد و نیازی به افزایش ندارد و [[نعمت]] را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.</ref>. | |||
اگر طرد [[مشرکان]] از [[بیت الحرام]] در [[زمان]] [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]] موجب [[اکمال دین]] و اتمام نعمت باشد، نباید تا زمان نزول این [[آیه]] در [[حجة الوداع]]، احکامی فراوان نازل میشد، با آنکه بنا به [[روایت]] دوم [[ابن عباس]]، با اکمال دین نیازی به افزایش در [[آموزههای دین]] نبود و نقصی پدید نمیآمد؛ بنابراین یا باید [[حدیث]] اول را توجیه کرد و - چنان که گفتیم - آن را در [[مقام]] بیان یکی از مصادیق اتمام نعمت دانست، نه آنکه آن را علت نزول [[آیه اکمال]] قلمداد یا حدیث را مُدرج محسوب کنیم و قسمت پایانی حدیث را که آیه اکمال را ذکر میکند، ضمیمهای بدانیم که بعداً به حدیث ابن عباس افزوده شده است. به علاوه، چون این حدیث با [[ظاهر قرآن]] نیز منافات دارد، قابل استناد نیست. | |||
حدیث دوم ابن عباس در مقام [[تفسیر آیه]] همسو با ظاهر قرآن، قابل انطباق بر دیدگاه [[شیعه]] و منطبق بر روایتی سوم از ابن عباس است که [[حاکم حسکانی]] از وی نقل کرده است: | |||
{{عربی|لما نصب رسول الله{{صل}} علياً يوم غدير خم فنادى له بالولاية هبط جبريل عليه بهذه الآية: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}}}؛ «چون [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را در [[غدیرخم]] به [[ولایت]] [[نصب]] کردند، [[جبرائیل]] بر ایشان این آیه را فرود آورد: «امروز [[دین]] را برای شما کامل کردم»<ref>ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸، ح۲۱۴- ۲۱۵.</ref>. | |||
افزون بر همه اینها، این حدیث ابن عباس با [[حدیثی]] دیگر از وی [[تأیید]] میشود که میگوید: «[[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از نزول آیه اکمال ۸۱ [[روز]] بیشتر در این [[دنیا]] نبودند و درگذشتند»<ref>به نقل از رشید رضا، المنار، ج۱، ص۱۲۷. ابن سید الناس (م. ۷۳۴ق) در کتاب السیرة النبویة (ص ۷۳۲). این قول را (که پیامبر اکرم{{صل}} پس از این آیه، ۸۱ روز بیشتر در قید حیات نبودند) را به واقدی و جمهور مردم نسبت داده است، و نیز، ر.ک: واعظ خرگوشی (م. ۴۷۰ق) شرف النبی، ص۳۵۴.</ref>؛ زیرا اگر [[روز]] [[وفات]] حضرت را طبق برخی اقوال [[اهل سنت]] [[دوازدهم ربیع الاول]] بدانیم، میتوانیم بر [[نزول آیه]] در [[روز غدیر خم]] طبق قول [[ابن عباس]]، تأکید کنیم. | |||
به هر روی، به نظر ما بررسی ژرف و عالمانه [[علامه طباطبایی]] درباره دیدگاهای [[اهل تسنن]] ما را از تفصیل بیشتر و نقد فزونتر [[بینیاز]] میکند. خلاصه دیدگاه ایشان در این باره چنین است: | |||
اگر مراد از الیوم دوره [[زمان]] [و نه خاص روز نزول آیه] باشد، چند احتمال در کار خواهد بود: | |||
مراد از «الیوم» روز [[ظهور اسلام]] و [[بعثت نبی اکرم]] و [[دعوت]] ایشان است. اما این احتمال درست نیست؛ زیرا ظاهر [[سیاق آیه]] این است که [[مردم]] [[دینی]] داشتهاند که [[کفار]] در [[باطل]] کردن و یا [[تغییر]] دادن آن [[طمع]] میورزیدند و [[مسلمانان]] درباره دینشان از ایشان میترسیدهاند و [[خدا]] کفار را از آنچه در آن طمع داشتهاند، [[ناامید]] کرد و به مسلمانان [[ایمنی]] داد، و باز سیاق آیه حاکی از آن است که [[دین]] مردم ناقص بوده و خدا دین را کامل کرده و نعمتش را بر آنان تمام کرده است، در حالی که مردم قبل از [[اسلام]] دینی نداشتند که کفار در آن طمع ورزند یا خدا کاملش کند و نعمتش را بر آنان تمام نماید. | |||
افزون بر آن، لازمه این معنا این است که جمله {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ}} بر جمله {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا}} مقدم باشد تا [[نظم]] [[کلام]] درست آید. | |||
احتمال دیگر آن است که مراد از «[[یوم]]» [[روزگار]] بعد از [[فتح مکه]] باشد که چون خدا در این فتح، [[کید]] و [[مکر]] [[مشرکان قریش]] را باطل ساخت و شوکتشان را از بین برد و بنیان دینشان را ویران کرد و بتهاشان را [[شکست]] و این [[امید]] را که بتوانند روی پای خود بایستند و با [[اسلام]] به ضدیت پردازند و از [[نفوذ]] امر و انتشار رونق اسلام جلوگیری کنند، [[برید]] و قطع کرد. | |||
این معنی را نیز نمیتوانیم بگوییم؛ زیرا [[آیه]] دلالت دارد که [[دین]]، کامل و [[نعمت]] تمام شده است، در حالی که با [[فتح مکه]] که در [[سال هشتم هجری]] رخ داد، هنوز [[دین کامل]] نشده بود. چقدر [[واجبات]] که بعد از فتح مکه نازل شد و چقدر [[حلال و حرام]] که در فاصله بین فتح مکه و [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} [[تشریع]] گردید! | |||
افزون بر آن، جمله {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} شامل همه [[مشرکان]] [[عرب]] میشود، در حالی که در فتح مکه همگی آنان از دین [[مسلمان]] [[مأیوس]] نشده بودند. دلیل مطلب آنکه بسیاری از معارضهها و همچنین پیمانهای عدم تعرض، هنوز بر همان اعتبار و [[احترام]] قبلی باقی بود و [[مردم]] به [[راه و رسم]] مشرکان، [[حج]] [[جاهلیت]] به جا میآوردند و [[زنان]] عریان و مکشوف العوره حج میکردند تا وقتی که [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را با [[آیات برائت]] فرستاد و بقایای [[رسوم]] جاهلیت را [[ابطال]] کرد. | |||
احتمال دیگر این است که مراد از «[[یوم]]» [[زمان]] بعد از [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]] باشد؛ زمانی که تقریباً اسلام بر تمام [[جزیرةالعرب]] بسط یافته و [[آثار شرک]] از میان رفته و راه و رسمهای جاهلیت مرده بود. در این عصر، [[مسلمانان]] در مراکز [[دینی]] و [[مناسک حج]] یک نفر [[مشرک]] نمیدیدند و جریان به نفع آنان تمام شد و [[خدا]] بعد از دوران [[ترس]]، [[امنیتی]] به آنان داد که خدا را بپرستند و چیزی را با او [[شریک]] قرار ندهند. | |||
راهی به این معنا هم نیست؛ زیرا گرچه مشرکان عرب بعد از نزول آیات برائت و جمع شدن بساط [[شرک]] از جزیرةالعرب و از بین رفتن رسوم جاهلیت، از دین [[مسلمانها]] مأیوس شده بودند، با این [[حال]]، دین هنوز کامل نشده بود؛ زیرا بعد از این، [[فرایض]] و [[احکام]] فراوانی نازل شد؛ از جمله احکامی که در همین [[سوره]] ([[سوره مائده]]) وجود دارد و همه اتفاق دارند که این سوره، در آخرین دوره [[زندگی پیامبر]]{{صل}} نازل شد و [[احکام]] زیادی درباره [[حلال و حرام]] و حدود و [[قصاص]] در بر دارد. | |||
حاصل آنکه: اگر مراد از «الیوم» در [[آیه]]، معنای وسیع [[یوم]] باشد، با آنچه در بدو نظر از مفاد آیه معلوم میشود، مناسبت نخواهد داشت؛ اعم از آنکه مقصود [[زمان ظهور]] [[دعوت اسلامی]] یا بعد از [[فتح مکه]] و یا پس از [[نزول]] [[آیات برائت]] باشد. | |||
اگر مراد از «الیوم» [[روز]] خاص نزول این آیه باشد، باید مطابق آنچه بسیاری از [[مفسران]] گفتهاند و چند [[روایت]] هم در این خصوص به ویژه از [[اهل سنت]] رسیده، مراد، [[روز عرفه]] [[حجة الوداع]] باشد؛ بنابراین، باید دید مراد از [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[کفار]] در آن روز از [[دین]] [[مسلمانان]] چیست؟ | |||
اگر مراد از «یأس از دین»، این است که [[مشرکان قریش]] از [[تسلط]] و [[غلبه]] بر دین مسلمانان [[مأیوس]] شدند، این امر [[روز فتح مکه]] سال هشتم رخ داد نه روز عرفه در [[سال دهم هجری]]، و اگر مراد، ناامیدی [[مشرکان]] [[عرب]] [نه تنها مشرکان قریش] از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام نزول سوره [[برائت]] در سال نهم بوده است، و اگر مراد، [[نا امیدی]] همه کفار اعم از [[یهود]]، [[نصارا]]، [[مجوس]] و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} میباشد – همانگونه که جمعی مانند [[ابن عطیه اندلسی]] احتمال دادهاند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان [[ناامید]] نبودند! زیرا در آن روز [[اسلام]] قوت و [[شوکت]] و غلبهای در خارج [[جزیرة العرب]] پیدا نکرده بود. | |||
حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی [[الحجة]] سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز [[تأمل]] کنیم و آن این است که این روز چه [[شأن]] و مزیتی دارد که با {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از [[تکمیل دین]]، اکمال امر [[حج]] است که [[پیغمبر]]{{صل}} شخصاً در آن حج شرکت داشت و به [[مردم]] عملاً [[اعمال]] حج را - به ضمیمه گفتن -[[تعلیم]] میفرمود. | |||
اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم [[مناسک حج]] به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «[[حج تمتع]]» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام [[حجة الوداع]]، [[ارکان دین]] یعنی [[نماز]]، [[روزه]]، حج، [[زکاة]]، [[جهاد]] و [[واجبات]] دیگر [[تشریع]] شده بود- صحیح نیست [[اکمال دین]] نامیده شود. | |||
چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات [[دین]]، تکمیل خود آن [[واجب]] نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ | |||
افزون بر آن، این احتمال موجب آن میشود رابطه فقره اول یعنی {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا}}، از این فقره {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} قطع شود. نا [[امید]] شدن [[کفار]] از دین ربطی به [[إکمال دین]] با تعلیم حج تمتع [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به مردم، ندارد؟! | |||
ممکن است گفته شود مراد از به [[کمال رساندن]] دین، بر اثر نازل شدن بقایای [[حلال و حرام]] در این [[روز]] ([[عرفه]]) در [[سوره مائده]] باشد؛ زیرا دیگر بعد از این [[سوره]]، [[حلال]] و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، [[نومیدی]] بر دلهای کفار مسلط و آثار آن بر چهرههاشان نیز هویدا شده بود. | |||
لیکن بر اساس این فرض، لازم است کفاری را که در [[آیه]] با {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا}} از آنها تعبیر شده، بشناسیم و بفهمیم که اینان چه کسانی بودند؟ | |||
اگر مراد کفار [[عرب]] باشند، [[اسلام]] در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که [[تظاهر]] به غیر اسلام کند. خود این [[تظاهر به اسلام]]، در [[حقیقت]] «اسلام» (یعنی [[تسلیم شدن]]) ظاهری آنان بود؛ بنابراین [[کافر]] [[عربی]] باقی نمانده بود، و اگر مراد، [[کفار]] دیگر از نژادها و ملتهای دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن [[روز]] از [[غلبه]] بر [[مسلمانان]] [[مأیوس]] نبودند. | |||
باز باید در باب مسئله بسته شدن باب [[تشریع]] با [[نزول]] [[سوره مائده]] در [[روز عرفه]] درنگ کنیم؛ زیرا [[روایات]] زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول [[احکام]] و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در [[آیه کلاله]]<ref>{{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}، «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref> و [[آیات]] [[ربا]]<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند * خداوند ربا را کاستی میدهد و صدقات را افزایش میبخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمیدارد * کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند * ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۵-۲۷۸.</ref> نازل شده است<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | |||
حتی از عمر [[روایت]] شده که در ضمن خطبهای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیهای که از [[قرآن]] نازل شد، [[آیه ربا]] بود و [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] یافت و این [[آیه]] را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به [[شک]] میاندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار شک نکند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.</ref>. [[بخاری]] نیز در صحیح خود از [[ابن عباس]] روایت کرده که گفت: آخرین آیهای که بر پیامبر{{صل}} نازل شد، آیه ربا<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.</ref> بود، و به نقل از [[براء بن عازب]] میگوید: «آخرین آیه، [[آیه کلاله]] بوده است»<ref>بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.</ref>. [[روایات]] دیگری نیز در این زمینه وجود دارد<ref>ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>. | |||
باز اگر گفته شود: مراد از [[اکمال دین]]، این است که [[بیت الله الحرام]]، برای [[مسلمانان]] [[خالص]] و [[پاکیزه]] شد و [[مشرکان]]، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، [[حج]] به جا میآوردند. | |||
اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از [[روز عرفه]] برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که [[تکمیل دین]] در جمله {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} [[مقید]] به این [[روز]] شود؟ | |||
افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن [[خانه]]، اتمام نعمت است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «[[کمال دین]]» نامیده شود، در حالی که [[دین]] چیزی جز مجموعهای از [[عقاید]] و [[احکام]] نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود. | |||
بنابراین، نباید هموار شدن جو برای [[اجرای دین]] و برطرف شدن موانع و مزاحمتهایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال [[نا امیدی]] [[کافران]] از دین به [[حال]] خود باقی است. | |||
ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن [[محرمات]] با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از [[کفار]] نترسند؛ از این رو، کافران با عزتی که [[خدا]] به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از دین مسلمانان [[ناامید]] شدهاند. این قول حاصل دیدگاه [[زمخشری]] و امثال او است که [[سیاق آیه]] را در معنای اکمال دین دخالت میدهند<ref>ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.</ref> و یا فول [[فخر رازی]] و دیگران است که از [[یأس]] کافران نسبت به بازگشت مسلمانان به [[آیین]] آنها سخن گفتهاند<ref>ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.</ref>. | |||
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «[[یوم]]» همان [[روز عرفه]] سال [[حجة الوداع]] میباشد؛ همان روزی که این [[آیه]] نازل شد و بقیه [[احکام]] را بیان داشت. [[اسلام]] به واسطه این احکام، بقایای [[خواری]] و [[خفت]] [[جاهلیت]] و [[پلیدیها]] و اوهام جاهلیت را [[ابطال]] کرد و [[بشارت]] داد که [[مسلمانان]] بر [[مشرکان]] به [[طور]] تام و کامل [[غلبه]] خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان [[طمع]] کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان [[مدارا]] نمایند و یا از [[عاقبت]] کار خود بترسند. | |||
پس [[خدای سبحان]] در این آیه به [[مردم]] [[مسلمان]] خبر میدهد که [[کفار]] از زوال [[دین]] مسلمانان [[ناامید]] شدهاند و [[حال]] که [[خدا]] به جای [[ناتوانی]]، به آنان نیرو بخشیده و به جای [[ترس]]، ایمنشان ساخته و به جای [[فقر]] و [[ناداری]] به آنان [[غنا]] و [[بینیازی]] [[کرامت]] فرموده است، پس سزاوار میباشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل [[نهی]] فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است. | |||
اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمالها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب [[غفلت]] کرده که اگر مراد از [[یأس]] و [[ناامیدی]]، ناامیدی مستند به ظهور و قوت اسلام باشد، یعنی [[نا امیدی]] که مشرکان بر اثر [[فتح مکه]] یا با [[نزول آیات]] [[سوره]] [[برائت]] پیدا کردند، صحیح نیست که [[روز عرفه]] [[سال دهم]] گفته شود: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ}}؛ زیرا مشرکان یک یا دو سال پیش از آن ناامید شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً کفار [[مأیوس]] شدهاند. | |||
همچنین از این مطلب غفلت کرده که این آیه، بر [[آیات]] تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی [[آیات]] سورههای بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این [[آیه]]، ذکر شدهاند [چون حداقل از مصادیق {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ}}<ref>«و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref> است]. | |||
افزون بر آن، [[تشریع]] این [[محرمات]] [[اکمال دین]] نیست؛ آیا صحیح است که [[تشریع احکام]]، [[دین]] نامیده شود؟ و بر فرض [[تسلیم]]، این تحریمها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از [[نعمت]] است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که [[خداوند]] به [[طور]] مطلق میفرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} و آن را بدون هیچ قیدی ذکر میکند. | |||
میافزاییم، [[خداوند متعال]] [[احکام]] زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هماکنون این [[حکم]]، در این [[روز]] به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که [[خدا]] بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و اتمام نعمت نامیده است؟ | |||
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، [[دین کامل]] شده است. | باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، [[دین کامل]] شده است. | ||
در این صورت، احکامی که در فاصله بین [[نزول]] [[سوره مائده]] و [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} نازل شده چه میشوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این | در این صورت، احکامی که در فاصله بین [[نزول]] [[سوره مائده]] و [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} نازل شده چه میشوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این آیه در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی {{متن قرآن|وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: {{عربی|اليوم رضيت}}؛ یعنی امروز [[رضایت]] دادم که [[اسلام]] دین شما باشد. آن روز چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً [[خدای سبحان]] در همان [[روز]] [[اسلام]] را پسندید که [[دین]] [[مردم]] باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۱۹۱-۲۰۶</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۷۸: | خط ۲۲۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:آیه اکمال دین]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۹
مقدمه
تقریباً اقوال اهل تسنن درباره تبیین اکمال دین، به شش قول میرسد که آنها را میتوان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن نزول آیات و ابلاغ تمام فرایض اکمال دین با نزول و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله حج و بالأخره اکمال با غلبه مسلمانان بر سایر ادیان. برخی مانند واحدی نیشابوری[۱]، بغوی[۲]، جبایی[۳]، بلخی[۴] به قول اول گرایش دارند و میگویند: فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض؛ «پس از این آیه هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر دین افزوده نگردید]»[۵].
این دیدگاه مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که در آن میگوید: أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...؛ همانا خداوند خبر داد که ایمان [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن نعمت را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»[۶].
شبیه به این روایت از سدی نقل شده که با صراحت میگوید: هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...؛ «این آیه در روز عرفه نازل شد و پس از آن هیچ حلال و حرامی دیگر نازل نشد».
بنابراین دیدگاه، اکمال دین به خاطر پایان یافتن تمام فرایض دین بود و پس از آن هیچ دستوری دیگر از جانب خدا نازل نشد و از سوی پیامبر اکرم (ص) ابلاغ نگردید.
در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که میگویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و حلالها و حرامهاست؛ زیرا پس از نزول این آیه، آیات متعددی دیگر مانند آیه ربا، آیه کلاله و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه تمام دین] است. ابن جریر طبری در تأیید این قول مینویسد: و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله (ص) - إلى أن قبض بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً[۷]؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمیکند که وحی همواره تا پایان عمر پیامبر خدا (ص) ادامه داشت، بلکه وحیهای پی در پی پیش از وفات حضرت، بیش از زمانهای دیگر بوده است».
این قول را به جمهور اهل سنت نسبت دادهاند[۸]. برخی نیز مانند زمخشری و بیضاوی کوشیدهاند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان میگویند: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ ... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد[۹]؛ «امروز دین شما را کامل کردم» با بیان آشکار قواعد اعتقادی و آگاهی بر اصول شریعت و قوانین اجتهاد».
قول سوم مدار اکمال دین را بر مسئله حج میداند یا اینکه در حجة الوداع هیچ مشرکی در این مراسم با مؤمنان حضور نداشت[۱۰]؛ قولی که ریشه در عصر تابعین از جمله سعید بن جبیر و قتاده دارد[۱۱] و طبری آن را پذیرفته است[۱۲]، و یا آنکه خداوند مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد[۱۳]، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در پیروزی مسلمانان و غلبه آنان بر سایر ادیان میشمرد که در کمال امنیت از دشمن، مراسم خود را انجام میدهند[۱۴].
اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول حسن بصری که میگوید: «مراد از اکمال دین، تمام شدن زمان رسالت نبی مکرم خداست»[۱۵]. شاید قرطبی به این اشکال که میگوید: آیا پیش از نزول این آیه دین ناقص بوده است؟ با الهام از این کلام، چنین پاسخ میدهد: «هر نقصی، عیب نیست مانند نقصان ماه، یا نماز مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام عمر در این آیه که میفرماید: ﴿وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...﴾[۱۶] نقصان در این موارد را نمیتوان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از نزول آیه بتوان از نقصان دین سخن گفت، نقصی بر دین نخواهد بود»[۱۷].[۱۸]
تبیین اتمام نعمت
اهل سنت در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکردهاند. اساس اقوال آنان در این زمینه را میتوان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه مؤمنان با مشرکان میداند و میگوید: اتمام نعمت با فتح مکه و ورود مسلمانان به مکه در کمال امنیت و نیز با ویرانی آثار جاهلیت و غلبه بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در مراسم حج حاضر نشوند. ابن جریر طبری با پذیرش همین دیدگاه مینویسد: أتممت نعمتي ايها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك[۱۹]؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبهتان بر دشمنان خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به شرک و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم».
سپس ابن جریر روایت از ابن عباس نقل میکند که گفته است: فلما نزلت براءة فنفي المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة[۲۰]؛ پس چون سوره برائت نازل شد، مشرکان از بیت الحرام رانده شدند و مسلمانان بدون مشارکت مشرکان حج گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن نعمت است».
مضمون این روایت از قتاده، شعبی و عامر نیز نقل شده است[۲۱]. قول مذکور را بغوی[۲۲]، واحدی نیشابوری[۲۳]، زمخشری[۲۴] (به عنوان نخستین احتمال) قرطبی[۲۵]، بیضاوی[۲۶] (به عنوان احتمال) و آلوسی[۲۷] پذیرفتهاند.
قول دوم اتمام نعمت را بر مدار اکمال دین و شریعت اسلام میشناسد و تحریم خبایث یاد شده در این آیه را، جزء دین کامل و نعمت تمام شده میداند. زمخشری در این باره مینویسد: أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر دین و شریعت تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمامتر از نعمت اسلام نیست و تحریم پلیدیها [از خوردنیهای در آیه اکمال] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای حق تعالی در میان سایر دینهاست»[۲۸].
بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) مینویسد: أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين؛ نعمتم را با هدایتگری و توفیق بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»[۲۹].
پیش از وی فخر رازی نیز سبب اتمام نعمت را اکمال دین دانسته و میگوید: لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين؛ چون هیچ نعمتی تمامتر از نعمت اسلام نیست و نعمت همان دین است [که در این آیه سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»[۳۰].[۳۱]
نقد دیگاه اهل سنت
اگر مراد از «یأس از دین»، این است که مشرکان قریش از تسلط و غلبه بر دین مسلمانان مأیوس شدند، این امر روز فتح مکه سال هشتم رخ داد نه روز عرفه در سال دهم هجری، و اگر مراد، ناامیدی مشرکان عرب [نه تنها مشرکان قریش از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام نزول سوره برائت در سال نهم بوده است، و اگر مراد، نا امیدی همه کفار اعم از یهود، نصارا، مجوس و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ میباشد – همانگونه که جمعی مانند ابن عطیه اندلسی احتمال دادهاند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان ناامید نبودند! زیرا در آن روز اسلام قوت و شوکت و غلبهای در خارج جزیرة العرب پیدا نکرده بود.
حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی الحجة سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز تأمل کنیم و آن این است که این روز چه شأن و مزیتی دارد که با ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از تکمیل دین، اکمال امر حج است که پیغمبر (ص) شخصاً در آن حج شرکت داشت و به مردم عملاً اعمال حج را - به ضمیمه گفتن -تعلیم میفرمود.
اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم مناسک حج به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «حج تمتع» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام حجة الوداع، ارکان دین یعنی نماز، روزه، حج، زکاة، جهاد و واجبات دیگر تشریع شده بود- صحیح نیست اکمال دین نامیده شود.
چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات دین، تکمیل خود آن واجب نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ افزون بر آن، این احتمال موجب آن میشود رابطه فقره اول یعنی ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾، از این فقره ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ قطع شود. نا امید شدن کفار از دین ربطی به إکمال دین با تعلیم حج تمتع پیامبر اکرم (ص) به مردم، ندارد؟!
ممکن است گفته شود مراد از به کمال رساندن دین، بر اثر نازل شدن بقایای حلال و حرام در این روز (عرفه) در سوره مائده باشد؛ زیرا دیگر بعد از این سوره، حلال و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، نومیدی بر دلهای کفار مسلط و آثار آن بر چهرههاشان نیز هویدا شده بود.
لکن بر اساس این فرض، لازم است کفاری را که در آیه با ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ از آنها تعبیر شده، بشناسیم و بفهمیم که اینان چه کسانی بودند؟ اگر مراد کفار عرب باشند، اسلام در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که تظاهر به غیر اسلام کند. خود این تظاهر به اسلام، در حقیقت «اسلام» (یعنی تسلیم شدن) ظاهری آنان بود؛ بنابراین کافر عربی باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملتهای دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از غلبه بر مسلمانان مأیوس نبودند.
باز باید در باب مسئله بسته شدن باب تشریع با نزول سوره مائده در روز عرفه درنگ کنیم؛ زیرا روایات زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول احکام و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در آیه کلاله[۳۲] و آیات ربا[۳۳] نازل شده است[۳۴].
حتی از عمر روایت شده که در ضمن خطبهای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیهای که از قرآن نازل شد، آیه ربا بود و پیامبر (ص) وفات یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به شک میاندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار شک نکند»[۳۵]. بخاری نیز در صحیح خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: آخرین آیهای که بر پیامبر (ص) نازل شد، آیه ربا[۳۶] بود، و به نقل از براء بن عازب میگوید: «آخرین آیه، آیه کلاله بوده است»[۳۷]. روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد[۳۸].
باز اگر گفته شود: مراد از اکمال دین، این است که بیت الله الحرام، برای مسلمانان خالص و پاکیزه شد و مشرکان، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، حج به جا میآوردند.
اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از روز عرفه برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که تکمیل دین در جمله ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ مقید به این روز شود؟ افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن خانه، اتمام نعمت است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «کمال دین» نامیده شود، در حالی که دین چیزی جز مجموعهای از عقاید و احکام نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود.
بنابراین، نباید هموار شدن جو برای اجرای دین و برطرف شدن موانع و مزاحمتهایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال نا امیدی کافران از دین به حال خود باقی است.
ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن محرمات با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از کفار نترسند؛ از اینرو، کافران با عزتی که خدا به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از دین مسلمانان ناامید شدهاند. این قول حاصل دیدگاه زمخشری و امثال او است که سیاق آیه را در معنای اکمال دین دخالت میدهند[۳۹] و یا فول فخر رازی و دیگران است که از یأس کافران نسبت به بازگشت مسلمانان به آیین آنها سخن گفتهاند[۴۰].
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «یوم» همان روز عرفه سال حجة الوداع میباشد؛ همان روزی که این آیه نازل شد و بقیه احکام را بیان داشت. اسلام به واسطه این احکام، بقایای خواری و خفت جاهلیت و پلیدیها و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و بشارت داد که مسلمانان بر مشرکان به طور تام و کامل غلبه خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان طمع کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان مدارا نمایند و یا از عاقبت کار خود بترسند.
پس خدای سبحان در این آیه به مردم مسلمان خبر میدهد که کفار از زوال دین مسلمانان ناامید شدهاند و حال که خدا به جای ناتوانی، به آنان نیرو بخشیده و به جای ترس، ایمنشان ساخته و به جای فقر و ناداری به آنان غنا و بینیازی کرامت فرموده است، پس سزاوار میباشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل نهی فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است.
اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمالها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب غفلت کرده که اگر مراد از یأس و ناامیدی، ناامیدی مستند به ظهور و قوت اسلام باشد، یعنی نا امیدی که مشرکان بر اثر فتح مکه یا با نزول آیات سوره برائت پیدا کردند، صحیح نیست که روز عرفه سال دهم گفته شود: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ﴾؛ زیرا مشرکان یک یا دو سال پیش از آن ناامید شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً کفار مأیوس شدهاند.
همچنین از این مطلب غفلت کرده که این آیه، بر آیات تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی آیات سورههای بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این آیه، ذکر شدهاند [چون حداقل از مصادیق ﴿لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾[۴۱] است].
افزون بر آن، تشریع این محرمات اکمال دین نیست؛ آیا صحیح است که تشریع احکام، دین نامیده شود؟ و بر فرض تسلیم، این تحریمها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از نعمت است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که خداوند به طور مطلق میفرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ و آن را بدون هیچ قیدی ذکر میکند.
میافزاییم، خداوند متعال احکام زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هماکنون این حکم، در این روز به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که خدا بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و اتمام نعمت نامیده است؟
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، دین کامل شده است. در این صورت، احکامی که در فاصله بین نزول سوره مائده و رحلت پیغمبر (ص) نازل شده چه میشوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این آیه در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: اليوم رضيت؛ یعنی امروز رضایت دادم که اسلام دین شما باشد. آن روز چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً خدای سبحان در همان روز اسلام را پسندید که دین مردم باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است[۴۲].[۴۳]
بررسی دیدگاههای اهل سنت
اهل تسنن برخلاف شیعه درباره تفسیر این آیه (همانند تفسیر آیات دیگر در امر ولایت) همداستان نیستند. دیدگاه آنان پیرامون دو امر اساسی در این آیه، یعنی مراد از روزی که آیه اکمال نازل شده و نیز حادثهای که در این باره رخ داده و موجب نزول آیه گشته و در پی آن مسایلی گوناگون را رقم زده، متفاوت میباشد که بدین شرح است:
تعیین «الیوم» در آیه اکمال: جمهور اهل سنت بر این باورند که نزول آیه مذکور در روز عرفه و در حجة الوداع است و سایر روایات در این باره را ضعیف میپندارند، اما در کشف مراد خدای متعال از «الیوم» دو نظر متفاوت دارند:
- مراد از «الیوم» در این آیه روز خاص و مشخصی نیست، بلکه دورهای از زمان است که زمان قبل و بعد از نزول یا تنها زمان پس از نزول آیه را در بر میگیرد؛ مانند اینکه میگوییم: «دیروز جوان بودم و امروز پیر شدهام». این قول را بزرگانی همچون ابن جریر طبری[۴۴]، فخر رازی[۴۵]، زمخشری[۴۶]، بیضاوی[۴۷]، و آلوسی[۴۸] مطرح کردهاند و ابن عطیه اندلسی[۴۹] به صورت احتمال بیان نموده است.
- مقصود از «الیوم» با وقت نزول آیه یکی است؛ یعنی تنها همان روز عرفه که (بنا به قول جمهور اهل سنت) روز نزول آیه بوده، مراد خداست. ابن عطیه اندلسی[۵۰] به این قول گرایش دارد و فخر رازی[۵۱]، بیضاوی[۵۲] و آلوسی[۵۳] نیز آن را به عنوان احتمال ذکر کردهاند.
تعیین رخداد: درباره تعیین رخداد در روز عرفه نیز اهل سنت بر دو قولاند؛ برخی با استناد به روایت ابن عباس و سدی اکمال دین را به نزول تمام فرایض از جانب خدا دانسته، میگویند: «چون مسلمانان حج گزاردند و پس از آن هیچ حکمی دیگر از فرایض بر پیامبر اکرم(ص) نازل نشد، دین کامل گردید»[۵۴]. قول دوم میگوید: «مراد از اکمال دین، پایان یافتن تمام فرایض در حجة الوداع نیست، بلکه به معنای اتمام معظم فرایض و حلال و حرامهاست، لیکن چون در حجة الوداع مشرکی با مسلمانان در طواف شرکت نداشت و طواف مشرکان به صورت عریان نیز پایان یافته بود، قرآن از این رخداد با عنوان اکمال دین یاد کرده است»[۵۵]. ابن عطیه اندلسی و قرطبی این قول را رأی جمهور اهل سنت میدانند[۵۶].
تحلیل یأس کافران: اهل تسنن در این بخش در پی تحلیلی مناسب از فراز ﴿...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ﴾ بر آمده، آن را به چند صورت تبیین کردهاند؛ برخی مانند زمخشری از سیاق آیه مدد گرفته، میگویند: أي يئسوا من الدين أن يبطلوه و أن ترجعوا محللين لهذه الخبائث؛ کافران از اینکه دین شما را ابطال کنند و نیز شما این خبائث [خوردنیهایی که در آیه از آنها یاد شده] را حلال شمرده، به آنها رو آورید، مأیوس گشتهاند»[۵۷]. بیضاوی نیز همین نظر را ارایه کرده است[۵۸]. ابن کثیر هم با تقریری دیگر این قول را به دست داده، مینویسد: ياسوا من مشابهة المسلمين لما تميز به المسلمون من هذه الصفات؛ «کافران از اینکه مسلمانان دوباره به آنان مشابهت یافته و این صفاتی را که موجب تمایز آنها شده، نادیده بگیرند، مأیوس گشتند»[۵۹].
فخر رازی نیز این قول را احتمال داده است[۶۰]. قول دیگری که مد نظر جمع قابل توجهی از اهل سنت است، مبتنی بر روایتی از ابن عباس و سدی میباشد: ياسوا أن ترجعوا إلى دينهم كفارا أو يأسوا أن ترتدوا راجعين إلى دينهم؛ «آنان مأیوس شدند از اینکه شما به آیین کفار برگردید و یا شما مرتد شده، دوباره به آیین آنان گرایش یابید». بنابراین نظر، مدار یأس کفار آحاد مسلماناناند که امکان بازگشت آنان به آیین شرک و کفر در این زمان به کلی منتفی شده است. ابن جریر طبری[۶۱]، جصاص[۶۲]، بغوی[۶۳]، ابن کثیر[۶۴] و قرطبی[۶۵] این قول را مطرح کردهاند. طبری در مقام بیان چگونگی امکان بازگشت و ارتداد مسلمانان که هماکنون منتفی شده، مینویسد: و لا تخافوهم أن يظهروا عليكم فيقهروكم و يردوكم عن دينكم؛ «از آنان نترسید که بر شما غلبه کرده، شما را مقهور سازند و از آیینتان باز برگردانند»[۶۶].
بر اساس این دیدگاه، تا پیش از قوت و شوکت اسلام که هماکنون در سال دهم هجری رخ نموده است، مسلمانان از اینکه کفار با قوه قهریه بر آنان غلبه یابند و آنان را از آیینشان جدا سازند، در خوف و وحشت بودند؛ اما هماکنون قرآن با توجه به ازدیاد جمعیت مسلمانان و شوکت آنان به ایشان خطاب کرده و میگوید: اینک چنین امری منتفی است»[۶۷]. ابن عطیه اندلسی بر این قول مناقشه کرده، پس از آنکه مراد از کافران در این آیه را همه کافران آن روز در روی زمین میشناسد، مینویسد: «یأس کافران [از آحاد مسلمانان و ارتداد آنان نبود، بلکه] از اضمحلال امر اسلام و فساد جمع آن بوده است؛ یعنی آنان از اینکه دین را مضمحل کنند و این آیین را از هم بگسلند و شوکتش را از بین ببرند، مأیوس شدند»[۶۸]. هر چند ابن عطیه اندلسی توضیح نمیدهد که چگونه اضمحلال دین پیش از این برای کافران امکان داشت، هماکنون از آن مأیوس شدند، لیکن قول وی با ظاهر آیه که سخن از یأس از دین مسلمانان دارد و نه از خود مسلمانان، سازگارتر است، به ویژه آنکه کافران پیش از این از همان آغاز بعثت تجربه کرده بودند که مسلمانان به هیچ روی از آیین خود دست نخواهند شست، هر چند آنان را تطمیع، تهدید، محاصره و... یا حتی جنگ و خونریزی به پا کنند.
قول دیگری که زمخشری[۶۹] و بیضاوی[۷۰] احتمال داده و فخر رازی آن را به واقع نزدیکتر میداند، این است که میگوید: يأسوا من أن يغلبوكم على دينكم؛ «آنان مأیوس شدند از اینکه بر شما چیره شوند و دین شما را تباه سازند»[۷۱]. تفاوت این قول با قول قبلی این است که کافران تا پیش از این امیدوار بودند بر مسلمانان غلبه یابند و آنان از دینشان بازگردند، ولی در این قول سخن از ارتداد مسلمانان نیست، بلکه مدار کلام بر غلبه بر دین آنهاست؛ به اینکه مثلاً دین را با خرافات و انحرافات از بین ببرند و محتوای آن را پوک و آثارش را محو نمایند.
تبیین اکمال دین: تقریباً اقوال اهل تسنن درباره تبیین اکمال دین، به شش قول میرسد که آنها را میتوان در چهار محور اصلی خلاصه کرد. اکمال دین با پایان یافتن نزول آیات و ابلاغ تمام فرایض اکمال دین با نزول و ابلاغ معظم فرایض، اکمال با مسئله حج و بالأخره اکمال با غلبه مسلمانان بر سایر ادیان. برخی مانند واحدی نیشابوری[۷۲]، بغوی[۷۳]، جبایی[۷۴]، بلخی[۷۵] به قول اول گرایش دارند و میگویند: فلم ينزل بعد هذه الآية شيء من الفرائض؛ «پس از این آیه هیچ چیزی از فرایض نازل نشد [و بر دین افزوده نگردید]»[۷۶].
این دیدگاه مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که در آن میگوید: أخبر الله... أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبدا و قد أتمه الله -عزّ ذكره - فلا ينقضه أبدا...؛ همانا خداوند خبر داد که ایمان [دین] را برای آنان کامل کرده و نیازی به افزایش ندارند و آن نعمت را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»[۷۷]. شبیه به این روایت از سدی نقل شده که با صراحت میگوید: هذا نزل يوم عرفة فلم ينزل بعدها حلال و لا حرام...؛ «این آیه در روز عرفه نازل شد و پس از آن هیچ حلال و حرامی دیگر نازل نشد». بنابراین دیدگاه، اکمال دین به خاطر پایان یافتن تمام فرایض دین بود و پس از آن هیچ دستوری دیگر از جانب خدا نازل نشد و از سوی پیامبر اکرم(ص) ابلاغ نگردید. در برابر این نظریه، قول کسانی مطرح است که میگویند مراد از اکمال دین اظهار بیشترین فرایض و حلالها و حرامهاست؛ زیرا پس از نزول این آیه، آیات متعددی دیگر مانند آیه ربا، آیه کلاله و... نازل شده است؛ بنابراین، مراد از آیه کامل شدن معظم دین [و نه تمام دین] است. ابن جریر طبری در تأیید این قول مینویسد: و لا يدفع ذو علم أن الوحي لم ينقطع عن رسول الله(ص) - إلى أن قبض بل كان الوحي قبل وفاته أكثر ما كان تتابعاً[۷۸]؛ «هیچ دانشمندی این گزاره را رد نمیکند که وحی همواره تا پایان عمر پیامبر خدا(ص) ادامه داشت، بلکه وحیهای پی در پی پیش از وفات حضرت، بیش از زمانهای دیگر بوده است».
این قول را به جمهور اهل سنت نسبت دادهاند[۷۹]. برخی نیز مانند زمخشری و بیضاوی کوشیدهاند به نوعی بین دو قول اول را جمع کنند؛ آنان میگویند: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾... بالتنصيص على قواعد العقائد و التوقيف على اصول الشرايع و قوانين الاجتهاد[۸۰]؛ «امروز دین شما را کامل کردم» با بیان آشکار قواعد اعتقادی و آگاهی بر اصول شریعت و قوانین اجتهاد». قول سوم مدار اکمال دین را بر مسئله حج میداند یا اینکه در حجة الوداع هیچ مشرکی در این مراسم با مؤمنان حضور نداشت[۸۱]؛ قولی که ریشه در عصر تابعین از جمله سعید بن جبیر و قتاده دارد[۸۲] و طبری آن را پذیرفته است[۸۳]، و یا آنکه خداوند مؤمنان را به حج به عنوان آخرین رکن دین، موفق ساخت و امر حج را برای آنان کامل کرد[۸۴]، و بالأخره قول چهارم، اکمال دین را در آن برهه در پیروزی مسلمانان و غلبه آنان بر سایر ادیان میشمرد که در کمال امنیت از دشمن، مراسم خود را انجام میدهند[۸۵].
اقوال دیگر نیز در این میان مطرح شده که مورد اعتنای اهل سنت قرار نگرفته است؛ مانند قول حسن بصری که میگوید: «مراد از اکمال دین، تمام شدن زمان رسالت نبی مکرم خداست»[۸۶]. شاید قرطبی به این اشکال که میگوید: آیا پیش از نزول این آیه دین ناقص بوده است؟ با الهام از این کلام، چنین پاسخ میدهد: «هر نقصی، عیب نیست مانند نقصان ماه، یا نماز مسافر یا نقصان ایام حمل و ایام عمر در این آیه که میفرماید: ﴿وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ...﴾[۸۷] نقصان در این موارد را نمیتوان به حساب عیب آنها گذاشت؛ به همین ترتیب اگر تا پیش از نزول آیه بتوان از نقصان دین سخن گفت، نقصی بر دین نخواهد بود»[۸۸].
تبیین اتمام نعمت: اهل سنت در تبیین اتمام نعمت نیز نظری یکسان ارائه نکردهاند. اساس اقوال آنان در این زمینه را میتوان در دو قول خلاصه کرد: قول اول که طرفدار فراوان دارد، اتمام نعمت را در تحلیل رابطه مؤمنان با مشرکان میداند و میگوید: اتمام نعمت با فتح مکه و ورود مسلمانان به مکه در کمال امنیت و نیز با ویرانی آثار جاهلیت و غلبه بر آنان بود که موجب شد هیچ یک از مشرکان در صفوف مؤمنان در مراسم حج حاضر نشوند. ابن جریر طبری با پذیرش همین دیدگاه مینویسد: أتممت نعمتي أيها المؤمنون بإظهاركم على عدوي و عدوكم من المشركين و نفيي إياهم عن بلادهم و قطعي طمعهم من رجوعكم وعودكم إلى ما كنتم عليه من الشرك[۸۹]؛ «ای مؤمنان، نعمتم را بر شما با غلبهتان بر دشمنان خود و شما، از مشرکان و طرد آنان از شهرهایشان و نیز قطع امیدشان از اینکه به شرک و به آیینی که بود باز گردید، تمام کردم». سپس ابن جریر روایت از ابن عباس نقل میکند که گفته است.
فلما نزلت براءة فنفى المشركين عن البيت و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة[۹۰]؛ پس چون سوره برائت نازل شد، مشرکان از بیت الحرام رانده شدند و مسلمانان بدون مشارکت مشرکان حج گزاردند؛ پس این، از جمله تمام کردن نعمت است». مضمون این روایت از قتاده، شعبی و عامر نیز نقل شده است[۹۱]. قول مذکور را بغوی[۹۲]، واحدی نیشابوری[۹۳]، زمخشری[۹۴] (به عنوان نخستین احتمال) قرطبی[۹۵]، بیضاوی[۹۶] (به عنوان احتمال) و آلوسی[۹۷] پذیرفتهاند.
قول دوم اتمام نعمت را بر مدار اکمال دین و شریعت اسلام میشناسد و تحریم خبایث یاد شده در این آیه را، جزء دین کامل و نعمت تمام شده میداند. زمخشری در این باره مینویسد: أتممت نعمتي عليكم بإكمال أمر الدين و الشرايع... لأنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و لان تحريم هذه الخبائث من جملة الدين الكامل و النعمة التامة و الإسلام المنعوت بالرضا دون غيره من الملل؛ بر شما نعمتم را با کامل ساختن امر دین و شریعت تمام کردم؛ زیرا نعمتی تمامتر از نعمت اسلام نیست و تحریم پلیدیها [از خوردنیهای در آیه اکمال] نیز از جمله دین کامل و نعمت تمام شده و اسلام موصوف به رضای حق تعالی در میان سایر دینهاست»[۹۸]. بیضاوی نیز (به عنوان نخستین احتمال) مینویسد: أتممت عليكم بالهداية و التوفيق أو بإكمال الدين؛ نعمتم را با هدایتگری و توفیق بخشی به شما یا با کامل کردن دین، تمام کردم»[۹۹]. پیش از وی فخر رازی نیز سبب اتمام نعمت را اکمال دین دانسته و میگوید: لإنه لا نعمة أتم من نعمة الإسلام... و النعمة هو الدين؛ چون هیچ نعمتی تمامتر از نعمت اسلام نیست و نعمت همان دین است [که در این آیه سخن از تمام کردن آن به میان آمده است]»[۱۰۰].
ارزیابی و نقد دیدگاههای اهل سنت
اقوال اهل سنت در شرح و تحلیل اجزای این آیه با چند اشکال اساسی روبهرو است.
- ادعاهای بدون دلیل مانند تفسیر «الیوم» در این آیه به دوره زمان، با آنکه این استعمال قرینه میخواهد؛ به عبارت دیگر چرا باید این آیه را همانند این سخن بدانیم که میگوید: «دیروز جوان بودم و امروز پیر شدم» که یا به این معناست امروز در آستانه پیریام یا آنکه مدتی از پیری من گذشته است؛ برای نمونه، چرا نگوییم دین از روزی که سوره برائت اعلان شد، در آستانه کمال و نعمت در آستانه تمام قرار گرفت و خشنودی خداوند از اسلام، از همان زمان آغاز شد، به ویژه آنکه اهل سنت عدم حضور مشرکان در حج را که از زمان نزول سوره برائت به وقوع پیوست، دلیل اکمال دین و اتمام نعمت میدانند؟ باز ادعای بدون دلیل آنان این است: یأس کفار را بر رجوع مؤمنان به کفر و آیین شرک میدانند، با آنکه سخن از یأس از دین مسلمانان و نه از خود آنهاست.
- ایجاد انفصال در مفاد دو فقره ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا...﴾ و ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...﴾ با آنکه مفهوم آنها با یکدیگر مرتبط و هر دو به یک رخداد در یک روز و زمان اشاره دارند، ولی گروهی از اهل سنت مانند قرطبی و دیگران مفاد این دو فقره را از یکدیگر جدا کردهاند.
- ادعاهایی که با واقعیات عصر نزول آیه ناسازگار است؛ مانند قول زمخشری و همه کسانی که دو فقره مذکور را با سیاق کل آیه در مورد تحریم پلیدیها پیوند میدهند و یا اکمال دین و اتمام نعمت را به نفی مشرکان و عدم شرکت آنان در حج معنا میکنند، در حالی که ظاهر معنای اکمال دین، کامل کردن اجزای دین از حیث فرایض دینی است و نشان میدهد پس از این آیه، فریضهای که تشریع نشده باشد، باقی نیست، نه آنکه مراد، خالص کردن اعمال مؤمنان و مخصوصاً عمل حج آنان از اعمال و حج مشرکان باشد؛ این خلاف ظاهر است.
به همین دلیل، اقوال اهل سنت در تفسیر این آیه با تشتت و اضطراب همراه شده و ناگزیر جمعی از آنان مانند بیضاوی و دیگران کوشیدهاند به نحوی تمام اقوال را درباره این آیه جمع کنند و - چنان که ملاحظه کردید - برخی را به صورت قول و برخی را به صورت احتمال مطرح کردهاند.
اگر آیه اکمال در فتح مکه در سال هشتم یا نهم هجری نازل شده بود، امکان بیشتری برای توجیه دیدگاههای متشتت اهل تسنن وجود داشت؛ همانگونه که «ضحاک» از تابعین چنین پنداشته[۱۰۱] و بیضاوی و دیگران نیز آن را به عنوان احتمال مطرح کرده، میگویند: أتممت عليكم... بفتح مكة؛ «نعمتم را با فتح مکه بر شما تمام کردم»[۱۰۲]. گویی ابن عطیه اندلسی نیز به این اشکالها توجه داشته که یأس کفار از رجوع مسلمانان به دینشان را بسی پیش از زمان نزول این آیه [و شاید در همان سال فتح مکه] میداند و بر اساس آن، روایت ابن عباس و سدی را که مستند قول جمهور اهل سنت است، باطل میشمرد[۱۰۳].
افزون بر آن، قول به نزول آیه در فتح مکه با اجماع فریقین که نزول آیه را در حجة الوداع سال دهم هجری میدانند، مخالف است. روایات اهل سنت درباره نزول این آیه در روز عرفه نیز که اساس مستند اقوال آنهاست، با چند اشکال مواجه است:
١. اساس دیدگاههای اهل سنت درباره نزول آیه در عرفه مبتنی بر روایت عمر بن الخطاب است. وی زمان نزول آیه را روز جمعه در روز عرفه میداند که با چند مناقشه روبهرو است؛
- برخی از روایات اهل سنت چنین افاده میکند که حضرت در روز عرفه در حجة الوداع نماز جمعه نخواندند و نماز ظهر را با نماز عصر با هم به جا آوردند[۱۰۴]، در این صورت، نزول آیه در روز جمعه را با مشکل مواجه میسازد.
- در ادامه روایت عمر ذیلی نقل شده که گفته است: ما بعد الكمال إلا النقص روشن است که نقص دین پس از کمال آن معنای معقولی نخواهد داشت.
- ذیل این روایت با ظاهر آیه و نیز با روایت ابن عباس در تعارض است که میگوید: أخبر الله... قد أتمه فلا ينقصه ابدا؛ «خداوند نعمت دین را به اتمام رساند و پس از آن، هرگز نقصی نخواهد داشت»[۱۰۵]، هر چند رشید رضا کوشیده وجه جمعی بین این دو روایت پیدا کند. وی حدیث ابن عباس را بر خود دین حمل میکند و حدیث عمر را بر اخذ به دین و اخلاص در عمل به آموزههای آن[۱۰۶]؛ اما دلیلی بر این وجه حمل نیست و کوشش رشید رضا راه به جایی نمیبرد.
٢. اگر روایات ابن عباس درباره این آیه را یکجا بنگریم، متوجه تهافت در آنها خواهیم شد و ناچار باید راهحلی برای آن اندیشید. اهل سنت از یکسو از ابن عباس چنین نقل میکنند: فلما نزلت براءة فنفى المشركون عن بيت الحرام و حج المسلمون لا يشاركهم في البيت الحرام أحد من المشركين فكان ذلك من تمام النعمة و هو قوله تعالى: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...﴾؛ «پس چون سوره برائت نازل شد، مشرکان از بیت الحرام رانده شدند و مسلمانان بدون شرکت مشرکان حج گزاردند. پس این رویداد از جمله تمام کردن نعمت است و معنای قول خداوند خواهد بود که فرمود: امروز دین شما را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم»[۱۰۷]. این حدیث از ابن عباس مورد توجه ویژه جمع زیادی از اهل سنت است و - چنان که ملاحظه کردید -آنان در تبیین اتمام نعمت حق تعالی، از آن بهره میگیرند، با آنکه از سوی دیگر، از وی چنین روایت کردهاند: أخبر الله أنه قد أكمل لهم الإيمان فلا يحتاجون إلى زيادة أبداً و قد أتمه الله - عز ذكره - فلا ينقصه أبدا؛ خداوند خبر داد که ایمان را برای آنان کامل کرد و نیازی به افزایش ندارد و نعمت را تمام کرده و هرگز ناقص نخواهد کرد»[۱۰۸]. اگر طرد مشرکان از بیت الحرام در زمان نزول سوره برائت موجب اکمال دین و اتمام نعمت باشد، نباید تا زمان نزول این آیه در حجة الوداع، احکامی فراوان نازل میشد، با آنکه بنا به روایت دوم ابن عباس، با اکمال دین نیازی به افزایش در آموزههای دین نبود و نقصی پدید نمیآمد؛ بنابراین یا باید حدیث اول را توجیه کرد و - چنان که گفتیم - آن را در مقام بیان یکی از مصادیق اتمام نعمت دانست، نه آنکه آن را علت نزول آیه اکمال قلمداد یا حدیث را مُدرج محسوب کنیم و قسمت پایانی حدیث را که آیه اکمال را ذکر میکند، ضمیمهای بدانیم که بعداً به حدیث ابن عباس افزوده شده است. به علاوه، چون این حدیث با ظاهر قرآن نیز منافات دارد، قابل استناد نیست.
حدیث دوم ابن عباس در مقام تفسیر آیه همسو با ظاهر قرآن، قابل انطباق بر دیدگاه شیعه و منطبق بر روایتی سوم از ابن عباس است که حاکم حسکانی از وی نقل کرده است: لما نصب رسول الله(ص) علياً يوم غدير خم فنادى له بالولاية هبط جبريل عليه بهذه الآية: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾؛ «چون رسول خدا(ص) علی(ع) را در غدیرخم به ولایت نصب کردند، جبرائیل بر ایشان این آیه را فرود آورد: «امروز دین را برای شما کامل کردم»[۱۰۹]. افزون بر همه اینها، این حدیث ابن عباس با حدیثی دیگر از وی تأیید میشود که میگوید: «پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه اکمال ۸۱ روز بیشتر در این دنیا نبودند و درگذشتند»[۱۱۰]؛ زیرا اگر روز وفات حضرت را طبق برخی اقوال اهل سنت دوازدهم ربیع الاول بدانیم، میتوانیم بر نزول آیه در روز غدیر خم طبق قول ابن عباس، تأکید کنیم. به هر روی، به نظر ما بررسی ژرف و عالمانه علامه طباطبایی درباره دیدگاهای اهل تسنن ما را از تفصیل بیشتر و نقد فزونتر بینیاز میکند. خلاصه دیدگاه ایشان در این باره چنین است: اگر مراد از الیوم دوره زمان [و نه خاص روز نزول آیه] باشد، چند احتمال در کار خواهد بود: مراد از «الیوم» روز ظهور اسلام و بعثت نبی اکرم و دعوت ایشان است. اما این احتمال درست نیست؛ زیرا ظاهر سیاق آیه این است که مردم دینی داشتهاند که کفار در باطل کردن و یا تغییر دادن آن طمع میورزیدند و مسلمانان درباره دینشان از ایشان میترسیدهاند و خدا کفار را از آنچه در آن طمع داشتهاند، ناامید کرد و به مسلمانان ایمنی داد، و باز سیاق آیه حاکی از آن است که دین مردم ناقص بوده و خدا دین را کامل کرده و نعمتش را بر آنان تمام کرده است، در حالی که مردم قبل از اسلام دینی نداشتند که کفار در آن طمع ورزند یا خدا کاملش کند و نعمتش را بر آنان تمام نماید.
افزون بر آن، لازمه این معنا این است که جمله ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ﴾ بر جمله ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ مقدم باشد تا نظم کلام درست آید. احتمال دیگر آن است که مراد از «یوم» روزگار بعد از فتح مکه باشد که چون خدا در این فتح، کید و مکر مشرکان قریش را باطل ساخت و شوکتشان را از بین برد و بنیان دینشان را ویران کرد و بتهاشان را شکست و این امید را که بتوانند روی پای خود بایستند و با اسلام به ضدیت پردازند و از نفوذ امر و انتشار رونق اسلام جلوگیری کنند، برید و قطع کرد. این معنی را نیز نمیتوانیم بگوییم؛ زیرا آیه دلالت دارد که دین، کامل و نعمت تمام شده است، در حالی که با فتح مکه که در سال هشتم هجری رخ داد، هنوز دین کامل نشده بود. چقدر واجبات که بعد از فتح مکه نازل شد و چقدر حلال و حرام که در فاصله بین فتح مکه و رحلت پیغمبر(ص) تشریع گردید! افزون بر آن، جمله ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ شامل همه مشرکان عرب میشود، در حالی که در فتح مکه همگی آنان از دین مسلمان مأیوس نشده بودند. دلیل مطلب آنکه بسیاری از معارضهها و همچنین پیمانهای عدم تعرض، هنوز بر همان اعتبار و احترام قبلی باقی بود و مردم به راه و رسم مشرکان، حج جاهلیت به جا میآوردند و زنان عریان و مکشوف العوره حج میکردند تا وقتی که رسول خدا(ص) علی(ع) را با آیات برائت فرستاد و بقایای رسوم جاهلیت را ابطال کرد. احتمال دیگر این است که مراد از «یوم» زمان بعد از نزول سوره برائت باشد؛ زمانی که تقریباً اسلام بر تمام جزیرةالعرب بسط یافته و آثار شرک از میان رفته و راه و رسمهای جاهلیت مرده بود. در این عصر، مسلمانان در مراکز دینی و مناسک حج یک نفر مشرک نمیدیدند و جریان به نفع آنان تمام شد و خدا بعد از دوران ترس، امنیتی به آنان داد که خدا را بپرستند و چیزی را با او شریک قرار ندهند.
راهی به این معنا هم نیست؛ زیرا گرچه مشرکان عرب بعد از نزول آیات برائت و جمع شدن بساط شرک از جزیرةالعرب و از بین رفتن رسوم جاهلیت، از دین مسلمانها مأیوس شده بودند، با این حال، دین هنوز کامل نشده بود؛ زیرا بعد از این، فرایض و احکام فراوانی نازل شد؛ از جمله احکامی که در همین سوره (سوره مائده) وجود دارد و همه اتفاق دارند که این سوره، در آخرین دوره زندگی پیامبر(ص) نازل شد و احکام زیادی درباره حلال و حرام و حدود و قصاص در بر دارد. حاصل آنکه: اگر مراد از «الیوم» در آیه، معنای وسیع یوم باشد، با آنچه در بدو نظر از مفاد آیه معلوم میشود، مناسبت نخواهد داشت؛ اعم از آنکه مقصود زمان ظهور دعوت اسلامی یا بعد از فتح مکه و یا پس از نزول آیات برائت باشد. اگر مراد از «الیوم» روز خاص نزول این آیه باشد، باید مطابق آنچه بسیاری از مفسران گفتهاند و چند روایت هم در این خصوص به ویژه از اهل سنت رسیده، مراد، روز عرفه حجة الوداع باشد؛ بنابراین، باید دید مراد از یأس و ناامیدی کفار در آن روز از دین مسلمانان چیست؟
اگر مراد از «یأس از دین»، این است که مشرکان قریش از تسلط و غلبه بر دین مسلمانان مأیوس شدند، این امر روز فتح مکه سال هشتم رخ داد نه روز عرفه در سال دهم هجری، و اگر مراد، ناامیدی مشرکان عرب [نه تنها مشرکان قریش] از این معناست، این مطلب نیز که در هنگام نزول سوره برائت در سال نهم بوده است، و اگر مراد، نا امیدی همه کفار اعم از یهود، نصارا، مجوس و کفار دیگر است که مقتضای اطلاق جمله ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ میباشد – همانگونه که جمعی مانند ابن عطیه اندلسی احتمال دادهاند- این نیز درست نیست؛ زیرا آنها هنوز از غلبه بر مسلمانان ناامید نبودند! زیرا در آن روز اسلام قوت و شوکت و غلبهای در خارج جزیرة العرب پیدا نکرده بود. حاصل آنکه درباره روز عرفه - روز نهم ذی الحجة سال دهم هجری- باید از جهت دیگری نیز تأمل کنیم و آن این است که این روز چه شأن و مزیتی دارد که با ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ مناسب است؟ ممکن است گفته شود: مراد از تکمیل دین، اکمال امر حج است که پیغمبر(ص) شخصاً در آن حج شرکت داشت و به مردم عملاً اعمال حج را - به ضمیمه گفتن -تعلیم میفرمود.
اشکال این دیدگاه این است که تنها تعلیم مناسک حج به مردم - با توجه به اینکه قبلاً به آنان دستور «حج تمتع» را داده بود و مدتی نگذشت که این حج مهجور و متروک شد و با توجه به اینکه قبل از انجام حجة الوداع، ارکان دین یعنی نماز، روزه، حج، زکاة، جهاد و واجبات دیگر تشریع شده بود- صحیح نیست اکمال دین نامیده شود. چگونه صحیح است که تعلیم یکی از اجزای واجبات دین، تکمیل خود آن واجب نامیده شود تا چه رسد به اینکه تعلیم یکی از واجبات دین، تکمیل مجموع دین باشد؟ افزون بر آن، این احتمال موجب آن میشود رابطه فقره اول یعنی ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾، از این فقره ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ قطع شود. نا امید شدن کفار از دین ربطی به إکمال دین با تعلیم حج تمتع پیامبر اکرم(ص) به مردم، ندارد؟! ممکن است گفته شود مراد از به کمال رساندن دین، بر اثر نازل شدن بقایای حلال و حرام در این روز (عرفه) در سوره مائده باشد؛ زیرا دیگر بعد از این سوره، حلال و حرامی باقی نماند و به واسطه کامل کردن دین، نومیدی بر دلهای کفار مسلط و آثار آن بر چهرههاشان نیز هویدا شده بود. لیکن بر اساس این فرض، لازم است کفاری را که در آیه با ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ از آنها تعبیر شده، بشناسیم و بفهمیم که اینان چه کسانی بودند؟ اگر مراد کفار عرب باشند، اسلام در آن روز شامل آنها نیز شده بود و در بین آنان کسی نبود که تظاهر به غیر اسلام کند. خود این تظاهر به اسلام، در حقیقت «اسلام» (یعنی تسلیم شدن) ظاهری آنان بود؛ بنابراین کافر عربی باقی نمانده بود، و اگر مراد، کفار دیگر از نژادها و ملتهای دیگر باشد- چنان که گفتیم - اینان در آن روز از غلبه بر مسلمانان مأیوس نبودند.
باز باید در باب مسئله بسته شدن باب تشریع با نزول سوره مائده در روز عرفه درنگ کنیم؛ زیرا روایات زیادی که تعدادشان کم نیست، درباره نزول احکام و فرایضی بعد از روز عرفه، به ما رسیده؛ مانند احکامی که در آیه کلاله[۱۱۱] و آیات ربا[۱۱۲] نازل شده است[۱۱۳].
حتی از عمر روایت شده که در ضمن خطبهای که ایراد کرد، گفت: «آخرین آیهای که از قرآن نازل شد، آیه ربا بود و پیامبر(ص) وفات یافت و این آیه را برای ما بیان نکرد، پس آنچه شما را به شک میاندازد، رها کنید و دنبال چیزهایی بروید که شما را دچار شک نکند»[۱۱۴]. بخاری نیز در صحیح خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: آخرین آیهای که بر پیامبر(ص) نازل شد، آیه ربا[۱۱۵] بود، و به نقل از براء بن عازب میگوید: «آخرین آیه، آیه کلاله بوده است»[۱۱۶]. روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد[۱۱۷]. باز اگر گفته شود: مراد از اکمال دین، این است که بیت الله الحرام، برای مسلمانان خالص و پاکیزه شد و مشرکان، پراکنده و مستأصل شدند، به طوری که مسلمانان بدون اختلاط با مشرکان، حج به جا میآوردند. اشکالی که در این گفته وجود دارد این است که این جریان یک سال پیش از روز عرفه برای مسلمانان رخ داده بود؛ بنابراین چگونه است که تکمیل دین در جمله ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾ مقید به این روز شود؟
افزون بر آن اگر مسلَّم شود که این پاکیزه و خالص شدن خانه، اتمام نعمت است، مسلَّم نیست که اکمال دین باشد؛ زیرا معنا ندارد پاکیزه شدن خانه «کمال دین» نامیده شود، در حالی که دین چیزی جز مجموعهای از عقاید و احکام نیست و اکمال آن جز این نیست که به تعداد اجزا و ابعاض آن اضافه شود. بنابراین، نباید هموار شدن جو برای اجرای دین و برطرف شدن موانع و مزاحمتهایی که در راه عمل کردن به آن وجود دارد، اکمال دین نامیده شود. افزون بر آن، اشکال نا امیدی کافران از دین به حال خود باقی است. ممکن است گفته شود: مراد از اکمال دین بیان کردن محرمات با بیان تفصیلی است تا مسلمانان آن را اخذ و از آن اجتناب کنند و در این بخش از کفار نترسند؛ از این رو، کافران با عزتی که خدا به مسلمانان داده و دینشان را علنی کرده و بر آنها غالبشان ساخته، از دین مسلمانان ناامید شدهاند. این قول حاصل دیدگاه زمخشری و امثال او است که سیاق آیه را در معنای اکمال دین دخالت میدهند[۱۱۸] و یا فول فخر رازی و دیگران است که از یأس کافران نسبت به بازگشت مسلمانان به آیین آنها سخن گفتهاند[۱۱۹].
حاصل این دیدگاه این است که مراد از «یوم» همان روز عرفه سال حجة الوداع میباشد؛ همان روزی که این آیه نازل شد و بقیه احکام را بیان داشت. اسلام به واسطه این احکام، بقایای خواری و خفت جاهلیت و پلیدیها و اوهام جاهلیت را ابطال کرد و بشارت داد که مسلمانان بر مشرکان به طور تام و کامل غلبه خواهند کرد، به طوری که دیگر جای آن نیست که مشرکان به زوال غلبه مسلمانان طمع کنند، و با این غلبه کامل، دیگر مسلمانان ناچار نیستند که با مشرکان مدارا نمایند و یا از عاقبت کار خود بترسند. پس خدای سبحان در این آیه به مردم مسلمان خبر میدهد که کفار از زوال دین مسلمانان ناامید شدهاند و حال که خدا به جای ناتوانی، به آنان نیرو بخشیده و به جای ترس، ایمنشان ساخته و به جای فقر و ناداری به آنان غنا و بینیازی کرامت فرموده است، پس سزاوار میباشد که از غیر خدا نترسند و از هر چه خدا در این آیه تفصیل نهی فرموده، بپرهیزند و باز ایستند؛ زیرا کمال دینشان در آن است. اشکال این بیان این است که این گوینده، خواسته بین شماری از احتمالها که در آیه ذکر شده، جمع کند تا با هر احتمال، اشکالاتی که متوجه احتمالات دیگر است، دفع شود؛ اما از این مطلب غفلت کرده که اگر مراد از یأس و ناامیدی، ناامیدی مستند به ظهور و قوت اسلام باشد، یعنی نا امیدی که مشرکان بر اثر فتح مکه یا با نزول آیات سوره برائت پیدا کردند، صحیح نیست که روز عرفه سال دهم گفته شود: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ﴾؛ زیرا مشرکان یک یا دو سال پیش از آن ناامید شده بودند. لفظی که برای رساندن این معنا وافی بود، این بود که گفته شود: «قد یئسوا»؛ یعنی محققاً و مسلماً کفار مأیوس شدهاند.
همچنین از این مطلب غفلت کرده که این آیه، بر آیات تحریمی که پیش از آن نازل شده، یعنی آیات سورههای بقره، انعام و نحل، چیزی اضافه ندارد. «منخنقة»، «موقوذة» تا آخر نیز از مصادیق همان محرماتی است که در آیات پیش از این آیه، ذکر شدهاند [چون حداقل از مصادیق ﴿لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ﴾[۱۲۰] است]. افزون بر آن، تشریع این محرمات اکمال دین نیست؛ آیا صحیح است که تشریع احکام، دین نامیده شود؟ و بر فرض تسلیم، این تحریمها اکمال مقداری از دین و اتمام مقداری از نعمت است نه تمام کردن و کامل کردن همه دین و همه نعمت، در حالی که خداوند به طور مطلق میفرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ و آن را بدون هیچ قیدی ذکر میکند. میافزاییم، خداوند متعال احکام زیادی را در خلال ایام بسیاری بیان کرده است. هماکنون این حکم، در این روز به خصوص دارای چه مزیت مخصوصی است که خدا بیان این حکم یا بیان تفصیلی آن را اکمال دین و اتمام نعمت نامیده است؟
باز ممکن است گفته شود مراد از اکمال دین این است که با بسته شدن باب تشریع بعد از این آیه که محرمات طعام را به تفصیل بیان داشته، دین کامل شده است. در این صورت، احکامی که در فاصله بین نزول سوره مائده و رحلت پیغمبر(ص) نازل شده چه میشوند؟ بلکه، سایر احکامی که بعد از این آیه در سوره مائده نازل شده چیست؟ و افزون بر همه اینها، معنی ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ چیست؟ زیرا در این صورت تقدیر آیه این است: اليوم رضيت؛ یعنی امروز رضایت دادم که اسلام دین شما باشد. آن روز چه خصوصیتی دارد که اختصاصاً خدای سبحان در همان روز اسلام را پسندید که دین مردم باشد؟ گذشته از همه اینها، اکثر اشکالات یا تمام آنها که بر وجوه گذشته وارد بود بیان آن گذشت، بر این وجه نیز وارد است[۱۲۱].[۱۲۲].
منابع
پانویس
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت میدهد.
- ↑ ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.
- ↑ «و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۹۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۹۶.
- ↑ نساء، ۱۷۶.
- ↑ بقره، ۲۷۵ - ۲۷۸
- ↑ ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.
- ↑ ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
- ↑ برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۳۶۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۹۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۴- ۶۰۵.
- ↑ بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۸۹-۹۰.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۴.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳ - ۱۵۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۸۹-۹۰.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
- ↑ ر.ک: ابن عطیة، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵. البته زمخشری در این باره توضیح نمیدهد که چگونه کافران میتوانستند دین مسلمانان را ابطال کنند، ولی هماکنون از این امر مأیوس گشتهاند.
- ↑ بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۲.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۸.
- ↑ جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ بغوی، معالم تنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۴.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۸.
- ↑ ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۳ - ۱۵۴.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسیط، ج۲، ص۱۵۴؛ بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز، ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵ و نیز ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۰. وی این قول را به زجاج نسبت میدهد.
- ↑ ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۱۳۹۲.
- ↑ «و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفهای، آنگاه شما را جفتهایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینهای باردار نمیگردد و نمیزاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمیگردد و از عمر کسی کم نمیشود مگر که در کتابی آمده است» سوره فاطر، آیه ۱۱.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۳.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ واحدی نیشابوری، الوسط، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۲.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۹۱.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ بیضاوی، انوارالتنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۱۰.
- ↑ به نقل از بغوی، معالم التنزیل، ج۲، ص۱۰.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ ر.ک: ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۳.
- ↑ ر.ک: ابوداود، سنن ابی داود، ج۱، ص۴۲۹ و نیز: سنن نسائی، کتاب الصلاة، ج۱، ص۲۹۰، باب الجمع بین الظهر و العصر بعرفة.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: رشید رضا، المنار، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۸۱.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸، ح۲۱۴- ۲۱۵.
- ↑ به نقل از رشید رضا، المنار، ج۱، ص۱۲۷. ابن سید الناس (م. ۷۳۴ق) در کتاب السیرة النبویة (ص ۷۳۲). این قول را (که پیامبر اکرم(ص) پس از این آیه، ۸۱ روز بیشتر در قید حیات نبودند) را به واقدی و جمهور مردم نسبت داده است، و نیز، ر.ک: واعظ خرگوشی (م. ۴۷۰ق) شرف النبی، ص۳۵۴.
- ↑ ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾، «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند * خداوند ربا را کاستی میدهد و صدقات را افزایش میبخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمیدارد * کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند * ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۵-۲۷۸.
- ↑ ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۰۵، ح۴۵۴۴ و نیز، ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری (مع فتح الباری)، ج۸، ص۲۶۷، ح۴۶۰۵.
- ↑ ر.ک: زرکشی، البرهان، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ ر.ک: زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۰۵.
- ↑ ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۱۰۸.
- ↑ «و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
- ↑ برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۷-۱۸۲؛ و مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۵۵ - ۶۸، مرکز المصطفی، «آیات الغدیر»، ص۲۶۸-۲۸۴.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۱۹۱-۲۰۶