آیه ابتلا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'برگزیده' به 'برگزیده') |
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
# [[امر الهی]] همان جنبه [[ملکوتی]] اشیاست و هر موجودی از جنبه ملکوتی و [[باطنی]] وجود خود با [[خداوند]] [[ارتباط]] دارد. بنابراین [[امام]] باید از [[اصحاب]] یقین باشد، یعنی [[ملکوت]] عالم را [[مشاهده]] کند و در پرتو چنین [[معرفتی]] میتواند از طریق [[باطن]] قلبهای مستعد، در آنان [[نفوذ]] کرده، به سوی [[خدا]] هدایت میکند. بر این اساس، حرکت [[انسانها]] به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب از راه تأثیر درونی و [[معنوی]] امام تحقق مییابد، چنانکه در [[حیات ظاهری]] نیز امام راه [[سعادت]] را به [[بشر]] نشان میدهد. از این رو، [[هدایتگری امام]] دو جنبه ظاهری و باطنی دارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۲- ۲۷۳.</ref>. | # [[امر الهی]] همان جنبه [[ملکوتی]] اشیاست و هر موجودی از جنبه ملکوتی و [[باطنی]] وجود خود با [[خداوند]] [[ارتباط]] دارد. بنابراین [[امام]] باید از [[اصحاب]] یقین باشد، یعنی [[ملکوت]] عالم را [[مشاهده]] کند و در پرتو چنین [[معرفتی]] میتواند از طریق [[باطن]] قلبهای مستعد، در آنان [[نفوذ]] کرده، به سوی [[خدا]] هدایت میکند. بر این اساس، حرکت [[انسانها]] به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب از راه تأثیر درونی و [[معنوی]] امام تحقق مییابد، چنانکه در [[حیات ظاهری]] نیز امام راه [[سعادت]] را به [[بشر]] نشان میدهد. از این رو، [[هدایتگری امام]] دو جنبه ظاهری و باطنی دارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۲- ۲۷۳.</ref>. | ||
چهبسا اشکال شود که [[ابراهیم]] {{ع}} مقام امامت را برای [[فرزندان]] خود نیز درخواست کرد و [[خداوند]] درخواست او را در مورد [[فرزندان]] صالحش برآورد، چنان که در [[آیات]] دیگر بر [[امامت]] [[اسحاق]] و [[یعقوب]] تصریح شده است. از این رو، امامت عطا شده به [[ابراهیم]] {{ع}} از ویژگیهای او به شمار نمیرود، در این صورت باید گفت [[نبوت]] از امامت جدا نمیشود، با این که امامت ابراهیم {{ع}} پس از نبوت او و در دوره [[پیری]] تحقق یافته است، یعنی او در دورهای از [[زندگی]] خود دارای [[مقام نبوت]] بود، ولی [[امام]] نبود و این دو مطلب با یکدیگر ناسازگارند. [[این مفسر]] در پاسخ این اشکال، عمومیت امامت را در [[حق]] [[پیامبران الهی]] نپذیرفته و به آیاتی از [[قرآن]] [[استشهاد]] کرده است، که در آنها از تعدادی از [[پیامبران]] که غالباً از فرزندان ابراهیماند، یاد شده بیآنکه از [[هدایتگری]] آنان (امامت) سخنی به میان آمده باشد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۵.</ref>: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم - نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم - و | چهبسا اشکال شود که [[ابراهیم]] {{ع}} مقام امامت را برای [[فرزندان]] خود نیز درخواست کرد و [[خداوند]] درخواست او را در مورد [[فرزندان]] صالحش برآورد، چنان که در [[آیات]] دیگر بر [[امامت]] [[اسحاق]] و [[یعقوب]] تصریح شده است. از این رو، امامت عطا شده به [[ابراهیم]] {{ع}} از ویژگیهای او به شمار نمیرود، در این صورت باید گفت [[نبوت]] از امامت جدا نمیشود، با این که امامت ابراهیم {{ع}} پس از نبوت او و در دوره [[پیری]] تحقق یافته است، یعنی او در دورهای از [[زندگی]] خود دارای [[مقام نبوت]] بود، ولی [[امام]] نبود و این دو مطلب با یکدیگر ناسازگارند. [[این مفسر]] در پاسخ این اشکال، عمومیت امامت را در [[حق]] [[پیامبران الهی]] نپذیرفته و به آیاتی از [[قرآن]] [[استشهاد]] کرده است، که در آنها از تعدادی از [[پیامبران]] که غالباً از فرزندان ابراهیماند، یاد شده بیآنکه از [[هدایتگری]] آنان (امامت) سخنی به میان آمده باشد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۵.</ref>: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم - نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم - و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد * آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.</ref>. | ||
با توجه به [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref> که [[امامت]] را برای [[اسحاق]] و [[یعقوب]] ثابت میکند و عدم مزیت این دو [[پیامبر]] بر [[پیامبران]] دیگر همچون [[ | با توجه به [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref> که [[امامت]] را برای [[اسحاق]] و [[یعقوب]] ثابت میکند و عدم مزیت این دو [[پیامبر]] بر [[پیامبران]] دیگر همچون [[داوود]]، [[سلیمان]]، ایوب، یوسف، [[هارون]]، [[زکریا]]، [[یحیی]]، [[الیاس]]، اسماعیل، [[یونس]]، [[الیسع]] و [[لوط]] نسبت به [[مقام امامت]] و [[قطعی]] بودن امامت [[پیامبران اولوالعزم]]، نمیتوان عمومیت امامت را در [[حق]] [[پیامبران الهی]] [[انکار]] کرد. البته امامت به معنای [[هدایتگری]] [[باطنی]] و ایصال به مطلوب، مراتب و درجات مختلفی، متناسب با مراتب و درجات وجودی هر یک از پیامبران الهی، دارد، و همه آنان از این [[مقام]] بهرهمندند. | ||
== نحوه دلالت [[آیه]] بر [[عصمت امام]] == | == نحوه دلالت [[آیه]] بر [[عصمت امام]] == |
نسخهٔ ۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۹
آیه ١٢٤ سوره بقره به آیه ابتلاء شهرت یافته است که به نصب حضرت ابراهیم (ع) از جانب خداوند به مقام امامت، پس از چندین بار امتحان اشاره دارد. عالمان شیعه این آیه را از دلایل قرآنیِ الهیبودن نصب امام و لزوم معصوم بودن امام میدانند.
متکلمان و مفسران شیعه و سنی مباحث بسیاری درباره این آیه مطرح کردهاند. برخی گفتهاند منظور از «کلمات» که طبق آیه، ابراهیم (ع) آنها را تمام کرد، خواب ابراهیم در خصوص قربانیکردن اسماعیل است. شماری آن را آزمودن ابراهیم با همه تکالیف عقلی و شرعی دانستهاند. تفسیرهای مفسران از واژه امامت هم از این قرار است: رهبری سیاسی، ولایت باطنی، امامت جهانی و نبوت و... .
مقدمه
محوریترین آیه از آیات قرآن که میتواند در تبیین مفهوم امامت کمک شایانی کند، آیه ۱۲۴ سوره بقره، معروف به آیه ابتلاست[۱]: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲]. مفسران نخستین اسلام، همچون برخی از مفسران متأخر[۳]، تلاش خود را در تفسیر این آیه به شناسایی مصادیق امتحانات حضرت ابراهیم (ع) معطوف کردهاند[۴].
همچنین از گزارش شیخ طوسی در قرن پنجم هجری، استفاده میشود که اصحاب امامیه، برای اثبات عصمت امام، به طور ویژه به این آیه عنایت داشتهاند[۵]؛ چنانکه بر اساس منابع موجود تا دوران امام صادق (ع) چنین امری ـ اثبات عصمت امام به وسیله این آیه ـ قابل ردیابی است؛ به طور مثال، هشام بن حکم در مناظره خود با ضرار اباضی مسلک، پس از آنکه میگوید شرط امامت، عصمت از گناه است، از این آیه جهت تأیید نظریه خود استفاده میکند[۶]. برخی از دانشمندان اهل سنت نیز، پس از آنکه مصداق امام را همان نبی دانستهاند، برای اثبات عصمت پیامبران از این آیه مدد جستهاند[۷][۸]
در این آیه سه مطلب توجه مفسران و متکلمان اسلامی را به خود جلب کرده است:
- مقصود از کلمات یا آزمونهایی که خداوند، ابراهیم (ع) را به واسطه آنها آزموده است چیست؟
- مقصود از امامت که خداوند پس از موفقیت ابراهیم در آزمونهای الهی به وی عطا کرد چیست؟
- مقصود از ظلم که مانع بهرهمندی از مقام امامت است چیست؟ به عبارت دیگر، آیا آیه بر لزوم عصمت امام دلالت می کند؟[۹]
کلمات یا آزمونهای الهی ابراهیم
در این باره آرای مختلفی نقل شده است:
- از امام صادق (ع) روایت شده که آزمون ابراهیم (ع) به واسطه خوابی بود که دید فرزندش اسماعیل (ع) را قربانی میکند. به نظر میرسد آنچه در این روایت آمده یکی از مهمترین آزمونهای حضرت ابراهیم (ع) بوده است و مقصود اختصاص آزمون ابراهیم (ع) بدان نیست.
- از ابن عباس در این باره سه تفسیر نقل شده است:
- حسن بصری گفته است: کلمات عبارتاند از: احتجاج ابراهیم با پرستشگران ستارگان، ماه و خورشید، افکندن وی در آتش، هجرت از زادگاه و ذبح فرزندش اسماعیل (ع).
- ابوعلی جبایی گفته است: مقصود، آزمون ابراهیم (ع) به طاعات عقلی و شرعی است.
- مجاهد گفته است: مقصود از کلمات جمله: ﴿قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ﴾ و آیات پس از آن است. بر این اساس، امامت یکی از موارد امتحان ابراهیم (ع) بوده است، نه مقامی که پس از امتحان به وی عطا شده باشد.
امین الاسلام طبرسی پس از نقل اقوال یاد شده گفته است: آیه همه این اقوال را برمی تابد[۱۰]. بعضی از معاصرین به دلیل اینکه در قرآن کریم اطلاق کلمات بر بخشهایی از کلام معهود نیست، دیدگاه مجاهد را در خور اعتنا ندانسته است[۱۱]. طبری پس از نقل این اقوال به جز قول اول گفته است: احتمال دارد همه موارد یاد شده مقصود باشد و یا برخی از آنها؛ زیرا در این باره روایت معتبری در دست نیست[۱۲].
ابن کثیر نظریه مجاهد را مخالف سیاق دانسته و بقیه اقوال را احتمال داده است[۱۳]. قرطبی از ابواسحاق زجاج نقل کرده است که اقوال مختلف در تفسیر کلمات ناسازگار نیستند؛ زیرا ابراهیم (ع) با همه آنها مورد امتحان قرار گرفته است [۱۴].
هر چند در قرآن کریم مقصود از کلمات بیان نشده است، ولی از سیاق آیه به دست میآید که کلمات هر چه بوده، در اثبات و اظهار شایستگی حضرت ابراهیم برای نیل به مقام امامت تأثیر داشته است[۱۵].
با توجه به احادیث ائمه اهل بیت (ع)، خداوند مقام امامت را پس از مقام خُلّت به ابراهیم عطا کرده است[۱۶]. مقام خلت آن است که انسان غرق در محبت و دوستی خداوند شده به چیزی جز او دل نمیبندد[۱۷] در نتیجه در راه رضای خداوند از هیچ گونه فداکاری دریغ نمی ورزد. بر این اساس، میتوان گفت: امتحانهایی چون افکنده شدن در آتش توسط نمرود، هجرت از وطن واسکان ذریه خویش در سرزمین خشک و سوزان عربستان و ذبح فرزند از جمله کلمات و آزمونهای مورد نظر در آیه میباشد. این نکته نیز روشن است که آزمونهای یاد شده در دوران نبوت و رسالت ابراهیم (ع) انجام گرفته است[۱۸].
امامت ابراهیم (ع)
درباره مقام امامت ابراهیم نیز آرای مختلفی اظهار شده است:
امامت جهانی
پیشوایی حضرت ابراهیم (ع) از ویژگیهای او به شمار میرود. پس از آزمونهای مهم، به ابراهیم (ع) امامت مردم عصر خود و عصرهای دیگر، حتی پیامبران و پیروی آنان عطا گردید، یعنی همگان از سنتهای توحیدی او پیروی میکنند[۱۹]. در تأیید این نظریه شواهدی از قرآن کریم آورده شده است، چنان که در رد ادعای یهود و نصارا در عصر پیامبر اکرم (ص) که هر یک از آنان آیین خود را به حضرت ابراهیم (ع) نسبت میدادند، یادآور شده است که شایستهترین افراد در انتساب به ابراهیم (ع) پیامبر اسلام و پیروان او و کسانیاند که قبل از اسلام از او پیروی میکردند: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۰] و در آیهای، خداوند به پیامبر اکرم (ص) وحی کرد که از آیین ابراهیم پیروی کند: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۱] و در آیهای دیگر دین اسلام را همان آیین ابراهیم معرفی کرده است: ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ﴾[۲۲].
این فرضیه به دلایل زیر پذیرفتنی نیست:
- موسی (ع)، عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص)، هر یک شریعت مستقلی داشتهاند و با توجه به این که هر شریعتی ناسخ شریعت پیش از خود است، نمیتوان گفت که این پیامبران پیرو شریعت ابراهیم (ع) بودهاند. بر این اساس، مقصود از آیات مزبور، روح و گوهر آیین ابراهیم (ع) یعنی یکتاپرستی و تسلیم بودن در برابر اوامر و نواهی الهی است، چنان که فرموده است: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۲۳]، دین در نزد خدا، اسلام [و تسلیم بودن در برابر حق] است.
- قرآن کریم ابراهیم (ع) را شیعه نوح (ع) دانسته است: ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾[۲۴] و مقصود این نیست که ابراهیم پیرو شریعت و آیین نوح (ع) بوده است، بلکه منظور این است که ابراهیم (ع) در مسیر توحید و مبارزه با شرک و جاهلیت، روش نوح (ع) را برگزیده بود، پیروی پیامبران پس از ابراهیم (ع) از آیین او نیز به همین معناست.
- ابراهیم (ع) مقام امامت را برای ذریه خود درخواست کرد و خداوند امامت را به فرزندان پاک و معصوم وی عطا نمود، چنان که درباره ابراهیم، اسحاق و یعقوب (ع) فرموده است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...﴾[۲۵]. بنابراین نمیتوان مقام امامت را از ویژگیهای ابراهیم (ع) برشمرد[۲۶].
نبوت و پیامبری
برخی، امامت در این آیه را به نبوت و پیامبری تفسیر کردهاند. فخر رازی در تأیید این دیدگاه گفته است:
أوّلاً، از عبارت ﴿لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ به دست میآید که ابراهیم (ع) امام عموم مردم بود که این، ویژگی پیامبران صاحب شریعت است؛ زیرا در غیر این صورت او پیرو پیامبر دیگری میشد که با عمومیت امامت وی سازگاری ندارد. ثانیاً، پیامبران اعم از صاحب شریعت و غیر آن دارای مقام امامت بودهاند؛ زیرا پیروی از آنان بر مردم واجب بوده است. ثالثاً، امامت در این آیه به عنوان امتنان الهی بر ابراهیم (ع) مطرح است، از این رو امامت، بزرگترین نعمت الهی یعنی نبوت است[۲۷].
در کلام رازی دو وجه اول و دوم با یکدیگر سازگاری ندارند؛ زیرا در وجه اول امامت ابراهیم (ع) به معنای نبوت صاحب شریعت و در وجه دوم به معنای نبوت در کاربرد گسترده آن دانسته شده است، چنانکه وجه سوم نیز مدعای وی را اثبات نمیکند، چون امتنانی بودن امامت با این که امامت به معنای نبوت باشد ملازمه ندارد. گذشته از این، بیشک همه یا برخی از آزمونهایی که ابراهیم (ع) پشت سر گذاشت و بدان جهت شایسته مقام امامت شد، در دوران نبوت او رخ داده است، در این صورت چگونه میتوان امامت را به نبوت تفسیر کرد.
نکته دیگری که دیدگاه مزبور را رد میکند این است که ابراهیم (ع) وقتی مقام امامت را از جانب خداوند دریافت نمود، آن را برای فرزندان خویش نیز درخواست کرد، از این درخواست معلوم میشود که وی در آن زمان دارای فرزند بوده، یا لااقل به این که دارای فرزند خواهد شد، اطمینان داشته است؛ زیرا درخواست او مشروط به این که اگر دارای فرزند شود، نبوده است.
از طرفی ابراهیم (ع) تا زمان کهولت فرزندی نداشته، و از داشتن فرزند به لحاظ قوانین عادی ناامید بوده است، و وقتی فرشتگان الهی به او مژده فرزند دادند، گفت: ﴿أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ...﴾[۲۸]. بنابراین امامت در اواخر دوران نبوت ابراهیم و پس از بشارت او به فرزند، به وی عطا شده است[۲۹][۳۰]
الگوی تمامعیار
مقصود از مقام امامت در آیه، الگو و اسوه بودن همهجانبه و تمامعیار ابراهیم (ع) است. شرط رسیدن به این مقام آن است که فرد به درجهای از کمال معنوی نایل شود که حتی ترک اولی - کارهایی که ترکش سزاوارتر است - نیز از او سر نزند. اگرچه پیامبران پیش از ابراهیم (ع) از مقام عصمت برخوردار بودهاند، ولی چنان که قرآن یادآور شده است گاهی، از آنان کارهایی سرزده که ترک آن سزاوارتر بوده است: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا﴾[۳۱]؛ ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۳۲]. این پیامبران از چنان مقام بلندی که به ابراهیم (ع) عطا گردید، برخوردار نبودهاند و نمیتوان گفتار و رفتار آنان را به صورت کامل و همهجانبه اسوه و الگوی بشریت در همه اعصار دانست، ولی ابراهیم (ع) پس از انجام آزمونهای سخت به مقامی رسید که اسوه و الگوی تمامعیار همه انسانها به شمار میرود[۳۳].
چنانکه پیش از این یادآور شدیم مقام امامت به فرزندان پاک و معصوم ابراهیم (ع) همچون اسحاق و یعقوب عطا شده است، و بدون شک مقام و منزلت معنوی و کمال وجودی پیامبران اولوالعزم مانند نوح، موسی و عیسی (ع) برتر از چنین پیامبرانی بوده و از مقام امامت بهرهمند بودهاند، بر این اساس نمیتوان تنها ابراهیم (ع) را الگوی تمامعیار بشریت دانست[۳۴].
ولایت و زعامت سیاسی
برخی از مفسران، امامت در آیه را به ولایت و زعامت سیاسی تفسیر کردهاند. مبنای تفسیر مزبور آن است که ولایت و زعامت سیاسی از شئون نبوت و رسالت نبوده و نسبت آن با نبوت از قبیل عموم و خصوص من وجه است، یعنی برخی از پیامبران علاوه بر مقام نبوت ولایت و زعامت سیاسی نیز داشته و بسیاری از آنان فاقد چنین مقامی بودهاند، چنان که امامان (ع) دارای مقام ولایت و زعامت سیاسی بوده، ولی نبوت ندارند. شیخ طوسی در تبیان، به این نظریه اشاره کرده است[۳۵]. وی در رسالهای که در این مسئله تألیف کرده گفته است: امام دو کاربرد دارد، یکی کسی که در افعال و گفتارش مقتدای دیگران است، و دیگری کسی که به تدبیر امت و رهبری سیاسی آن قیام میکند. در کاربرد نخست، نبی با امام شریک است؛ زیرا هیچ پیامبری نیست، مگر این که گفتار و رفتار او برای دیگران اسوه است، ولی در کاربرد دوم چنین نیست. چه بسا حکمت الهی اقتضا کند که پیامبری را تنها برای ابلاغ احکام الهی به مردم برانگیزد، ولی او نسبت به رهبری سیاسی جامعه مأموریت نداشته باشد. سپس به تفکیک نبوت از امامت به معنای رهبری سیاسی به مواردی استدلال کرده است.
- از آیه مربوط به فرمانروایی طالوت به دست میآید که پیامبر الهی در آن زمان دارای مقام امامت و فرمانروایی نبوده است؛ زیرا اگر چنین بود، مردم از او نمیخواستند که فرمانروایی را برای آنها برگزیند، همچنین اگر وی دارای مقام فرمانروایی بود مردم نمیگفتند: ما از طالوت به فرمانروایی سزاوارتریم، بلکه میگفتند تو از طالوت به فرمانروایی سزاوارتری.
- هارون با موسی (ع) در نبوت شریک بود، ولی مقام امامت به معنای تدبیر امور اجتماعی مردم را نداشت، به دلیل این که موسی (ع) وقتی میخواست به میقات برود او را جانشین خود کرد، اگر وی مقام امامت را داشت، به استخلاف نیاز نمیبود.
- خداوند مقام امامت را به ابراهیم پس از آنکه دارای مقام نبوت ورسالت بود و پس از آنکه از عهده آزمونهای الهی به خوبی بیرون آمد عطا کرد، بنابراین، نبوت ابراهیم (ع) با امامت او ملازم نبوده است[۳۶]. امین الإسلام طبرسی نیز این دیدگاه را برگزیده است[۳۷].
در اینکه میتوان مقام نبوت و رسالت را جدا از امامت به معنای ولایت وزعامت سیاسی تصور کرد و حتی تحقق خارجی آن دو بدون امامت نیز امکان دارد، سخنی نیست، لکن با توجه به آیات قرآن و فلسفه نبوت از نظر عقل، چنین تفکیکی پذیرفته نمیشود. قرآن کریم یکی از اهداف بعثت را داوری در اختلافات دانسته میفرماید: ﴿... فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ...﴾[۳۸]. درست است که حکم کردن در اختلافات مردم به کتاب نسبت داده شده، ولی روشن است که کتاب تنها قانون و معیار داوری را بیان میکند و در کنار آن قاضی برای تشخیص مصداقها و حاکم برای اجرای قانون لازم است تا غرض از نبوت و شریعت تحقق یابد، و داور و مجری شریعت افرادی مستقل و در عرض پیامبران نبودهاند. بنابراین، پیامبران الهی هر دو معنای امامت را دارا بودند. در آیهای دیگر میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾[۳۹]. برقراری عدالت در جامعه به دو عامل مهم نیاز دارد: قانونی جامع و عادلانه و زمامداری حکیم، عادل و با صلابت که قانون را به درستی شناخته، آن را به خوبی اجرا کند، و بدون شک پیامبران الهی شایستهترین رهبران معنوی و سیاسی عصر خویش بودهاند. البته شرایط اجتماعی مناسب برای تحقق مقام زعامت و رهبری سیاسی گروهی از پیامبران فراهم نشده و در نتیجه این مقام فعلیت نیافته است. چنان که زعامت سیاسی در مورد بسیاری از امامان اهل بیت (ع) نیز به دلیل فراهم نبودن شرایط اجتماعی تحقق نیافته است.
وجوهی که شیخالطائفه بر تفکیک نبوت از امامت بیان کرده است، مدعای وی را اثبات نمیکند. در مورد پیامبر بنی اسرائیل در عصر طالوت، همین که مردم از پیامبر خواستند تا برای جنگ با دشمنان فرماندهی را برای آنان تعیین کند، دلیل روشن بر این است که آنان فرماندهی کل سپاه را از شئون پیامبر میدانستند، و از طرفی پیامبر نیز درخواست آنان را رد نکرد ونگفت این کار خارج از شئون پیامبری است. اما این که مردم خود را برای فرماندهی سزاوارتر از طالوت میپنداشتند به این جهت بود که آنان در این باره با معیار ثروت و شهرت قضاوت میکردند، بدین جهت پیامبر خدا با بیان توانمندی جسمانی و دانایی طالوت، داوری مردم را رد کرد.
هارون، اگر چه دارای شأن و مقام امامت بود، ولی با وجود حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم بود و زعامت سیاسی جامعه در دست وی بود، زمینهای برای اعمال امامت سیاسی توسط هارون وجود نداشت، چنان که امامت امیرمؤمنان (ع) در زمان پیامبر (ص) و امام حسن و امام حسین (ع) در زمان امیرمؤمنان (ع) و امام حسین (ع) در زمان امام حسن (ع) همینگونه بوده است.
همچنین اگر مقصود از امامت حضرت ابراهیم، رهبری سیاسی بود به چنان آزمونهای دشواری نیاز نبود. در زعامت سیاسی، علاوه بر صلاحیتهای معنوی درایت و کاردانی در رهبری جامعه لازم است، که پیامبران الهی به مقتضای این که شایستهترین انسانهای عصر خود بودند، چنین ویژگیهایی را دارا بودند، به ویژه آنکه از مقام عصمت در علم و عمل نیز برخوردار بودند.[۴۰]
هدایت باطنی
از دیدگاه برخی مفسرین امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است. این هدایت از سنخ راهنمایی و ارائه طریق نبوده، از مقوله ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است. چنین هدایتگری در گرو برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. وی برای اثبات این نظریه به دستهای از آیات قرآن استناد کرده است:
- آیاتی که پس از اشاره به مقام امامت پیامبران از هدایتگری آنان سخن گفته است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۴۱]؛ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۴۲].
- آیاتی که امر الهی را تبیین کرده است: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۴۳]؛ ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴾[۴۴].
- آیاتی که بیان میکند معرفت کامل و یقین ناب در گرو آن است که انسان از ظاهر جهان گذشته، ملکوت و باطن اشیا را مشاهده کند، چنانکه درباره ابراهیم (ع) فرموده است: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۴۵]؛ ﴿ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ﴾[۴۶]؛ ﴿كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۴۷].
از مجموع این آیات، نکات زیر به دست میآید:
- امامت با هدایت ملازمه دارد، یعنی هدایت، وصف ویژه امامت و معرف آن است، پس امامت بدون هدایت، و هدایت بدون امامت نخواهد بود. هدایت یاد شده به امر خاص الهی تحقق مییابد.
- رسیدن به مقام امامت و هدایتگری به امر خاص الهی، از رهگذر دو چیز حاصل میشود: صبر در راه خدا و یقین به آیات الهی، و چون صبر به صورت مطلق آمده است، شامل هر نوع شکیبایی در راه خدا و تحمل سختیها و استواری در آزمونهای الهی میشود، این صبر، نتیجه معرفت کامل و یقین به آیات الهی است.
- امر الهی همان جنبه ملکوتی اشیاست و هر موجودی از جنبه ملکوتی و باطنی وجود خود با خداوند ارتباط دارد. بنابراین امام باید از اصحاب یقین باشد، یعنی ملکوت عالم را مشاهده کند و در پرتو چنین معرفتی میتواند از طریق باطن قلبهای مستعد، در آنان نفوذ کرده، به سوی خدا هدایت میکند. بر این اساس، حرکت انسانها به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب از راه تأثیر درونی و معنوی امام تحقق مییابد، چنانکه در حیات ظاهری نیز امام راه سعادت را به بشر نشان میدهد. از این رو، هدایتگری امام دو جنبه ظاهری و باطنی دارد[۴۸].
چهبسا اشکال شود که ابراهیم (ع) مقام امامت را برای فرزندان خود نیز درخواست کرد و خداوند درخواست او را در مورد فرزندان صالحش برآورد، چنان که در آیات دیگر بر امامت اسحاق و یعقوب تصریح شده است. از این رو، امامت عطا شده به ابراهیم (ع) از ویژگیهای او به شمار نمیرود، در این صورت باید گفت نبوت از امامت جدا نمیشود، با این که امامت ابراهیم (ع) پس از نبوت او و در دوره پیری تحقق یافته است، یعنی او در دورهای از زندگی خود دارای مقام نبوت بود، ولی امام نبود و این دو مطلب با یکدیگر ناسازگارند. این مفسر در پاسخ این اشکال، عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی نپذیرفته و به آیاتی از قرآن استشهاد کرده است، که در آنها از تعدادی از پیامبران که غالباً از فرزندان ابراهیماند، یاد شده بیآنکه از هدایتگری آنان (امامت) سخنی به میان آمده باشد[۴۹]: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾[۵۰].
با توجه به آیات ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۵۱] که امامت را برای اسحاق و یعقوب ثابت میکند و عدم مزیت این دو پیامبر بر پیامبران دیگر همچون داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، هارون، زکریا، یحیی، الیاس، اسماعیل، یونس، الیسع و لوط نسبت به مقام امامت و قطعی بودن امامت پیامبران اولوالعزم، نمیتوان عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی انکار کرد. البته امامت به معنای هدایتگری باطنی و ایصال به مطلوب، مراتب و درجات مختلفی، متناسب با مراتب و درجات وجودی هر یک از پیامبران الهی، دارد، و همه آنان از این مقام بهرهمندند.
نحوه دلالت آیه بر عصمت امام
بر پایه آیه بالا، از راههای متعدد و بیانهای مختلف، بر اثبات عصمت امام استدلال شده که اثبات عصمت امام با توجّه به واژه ﴿الظَّالِمِينَ﴾ از جمله آنهاست.
این استدلال، دو مقدمه دارد:
نتیجه: غیر معصوم شایستگی امامت ندارد. [۵۲].
تبیین مقدمه نخست: غیر معصوم از حدود الهی تجاوز میکند و هر کس که از حدود الهی تجاوز کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۳].
مقدمه دوم نیاز به تبیین ندارد؛ چرا که خدای متعال فرموده است، امامت به ظالمان نمیرسد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾.
فخر رازی از جمله: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾، بر عصمت ابراهیم (ع) به عنوان امام چنین استدلال کرده که امام کسی است که به او اقتدا میشود، اگر از او گناهی سر زند، پیروی از او در آن گناه واجب میشود، ولی این باطل است؛ زیرا لازمه معصیت بودن فعل، حرمت آن است، و از طرفی چون پیروی از امام واجب است، انجام آن واجب خواهد شد، و جمع میان حرمت و وجوب در یک فعل و یک زمان محال است[۵۴].
گفته شده ظالم کسی است که اوّلاً، مرتکب گناه کبیره شود و ثانیاً، از گناه خود توبه نکند، اما بر گناهکاری که توبه نماید، عنوان ظالم صدق نمیکند[۵۵].
دو پاسخ به این ادعا می توان داد: اولا نفی در آیه ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ اطلاق دارد، و مفادش این است که بر هر کس در لحظهای از زندگی خود عنوان ظالم منطبق گردد، از عهد امامت بهرهای نخواهد داشت، و تقیید این اطلاق به دلیل دیگری نیاز دارد که چنین دلیلی در دست نیست[۵۶]. ثانیا در این جا به دلیل وجود قرینهای قطعی، کسانی که مرتکب گناه گردند و سپس توبه کنند از عهد امامت بهرهای نخواهند داشت و آن این است که ذریه ابراهیم (ع) را در یک تقسیمبندی کلی به چهار دسته میتوان تقسیم کرد:
- کسانی که در آغاز زندگی ظالم بوده، سپس توبه میکنند و تا پایان زندگی راه صواب را میپویند؛
- کسانی که در آغاز زندگی ظالم نیستند، ولی در ادامه ظالم میشوند و این رویه تا پایان زندگی آنان ادامه مییابد؛
- کسانی که از آغاز تا پایان زندگی راه ظلم را میپویند؛
- کسانی که هیچ گاه مصداق ظالم واقع نمیشوند.
بدون شک، حضرت ابراهیم (ع) برای دسته دوم و سوم از ذریّه خود از خداوند درخواست امامت نکرده است، آنچه مورد سؤال او قرار گرفته باشد دسته اول وچهارم است، از سوی دیگر، جمله ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ بیانگر آن است که گروه نخست از عهد امامت بهرهای ندارند. بنابراین، تنها گروه چهارم بهرهمند از امامت میباشند، یعنی کسانی که هیچگاه مرتکب کاری نمیشوند که مصداق ظالم باشند[۵۷].
همچنین گفته شده است استدلال مزبور در صورتی لزوم عصمت امام را نتیجه میدهد که عصمت به خلق نکردن گناه در مکلف تفسیر شود چنان که اشاعره میگویند ولی اگر عصمت به ملکه ترک گناه تعریف شود، از استدلال یاد شده نمیتوان چنین نتیجهای گرفت؛ زیرا مرتکب نشدن گناه دلیل بر وجود این ملکه در انسان نیست، چون ممکن است به دلایل دیگری از گناه دوری کند[۵۸].
در پاسخ گفته میشود: اولاً، هرگاه فردی در طول زندگی خود، در نهان و آشکار از گناه دوری کند، میتوان فهمید که او دارای ملکه عصمت است. ثانیاً، اشاعره که عصمت را به عدم خلق گناه در انسان تعریف کردهاند، باید دلالت آیه را بر عصمت بپذیرند. ثالثاً، از نظر متکلمان عدلیه عصمت لطف الهی در حق مکلف است که داعی و انگیزه گناه در او پدید نیامده و صدور گناه از وی ممتنع میشود[۵۹]؛ زیرا صدور گناه با نبودن داعی آن، تحقق معلول بدون علت تامه آن بوده و محال است، از طرفی، تحقق نیافتن معلول، دلیل عدم تحقق علت تامه آن است، و چون علت تامه گناه قدرت مکلف و داعی او بر انجام گناه بوده و قدرت بر انجام آن وجود دارد، معلوم میشود عدم صدور گناه از وی به دلیل عدم وجود داعی در او بوده و در نتیجه وی معصوم است.[۶۰]
استنباط مقام ولایت کبرایی از آیه: در این آیه، نایل شدن حضرت ابراهیم (ع) به مقام امامت مطرح شده است. ادبیات آیه به خوبی بیانگر آن است که آن حضرت پس از طی امتحاناتی سخت و گذراندن مراحل دشوار، به مقام «امامت» نایل گردید؛ و این نشان از عظمت جایگاه امام در قرآن دارد.
با استفاده از سیاق آیه و اینکه وعده امامت به حضرت ابراهیم (ع) در اواخر عمر و بعد از مقام نبوت و رسالت بود و در نتیجه، چنین مقامی والاتر از مرتبه نبوت و رسالت است و با توجه به روایات باب، روشن میشود که مقام امامت در این آیه شریفه، نه فقط رهبری مصطلح در امور اجتماعی و یا هدایت تشریعی مردم، بلکه مقام ولایت کبرایی است که خداوند به برجستگان از انبیاء و اولیاء خاص خود (ع) عنایت میکند. در چنان مقام ارجمندی، امام هدایت خلایق در همه عوالم ملک و ملکوت را بر عهده دارد و در نتیجه، صاحب چنین مقامی، به اذن الهی، دارای ولایت تکوینی و تشریعی برنفوس انسانها و جوامع بشری میباشد. همچنین، با دقت در ظرایف آیه شریفه، سایر صفات امام، از قبیل علم، عصمت و مقام شهادت بر ظاهر و باطن انسانها قابل استنباط است»[۶۱]
جمعبندی
از این آیه چند نکته به دست میآید:
- مقام امامت غیر از مقام نبوّت است.
- مقام امامت برتر از مقام نبوّت است. زیرا ابراهیم (ع) قبل از اینکه به امامت منصوب شود مقامهای عبودیّت، نبوّت، رسالت و خلّت را به دست آورده بود[۶۲].
- امامت انتصابی و به وسیله جعل الهی است و مردم در تعیین و نصب امام نقشی ندارند؛ چون خداوند میفرماید: "من تو را امام قرار دادم ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ و عهد من به ظالمین نمیرسد ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾".
- امام باید در تمام دوران عمر معصوم باشد؛ زیرا گناهکار به قول قرآن ظالم است و عهد الهی (امامت) به ظالم نمیرسد؛ چنان که امام نباید هیچگاه در طول عمر شرک ورزیده باشد؛ زیرا شرک ظلم بسی بزرگ است.
- این آیه، امامت ابراهیم (ع) و بعضی فرزندانش را اثبات میکند و بر حسب روایات، پیامبر اسلام (ص) از ابتدای رسالت، امام بود.
- مردم نیازمند امام هستند و این از مهمترین نیازهای مردم محسوب میشود؛ چون اگر مردم چنین نیازی نداشتند جعل امام از سوی خداوند لغو و عبث بود و خدای حکیم محال است کار عبث کند[۶۳].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ این آیه، چنانکه خواهد آمد، مبنایی برای متکلمان و مفسران شیعی جهت اثبات عصمت امام به معنای شیعی آن است و عالمان سنی از دیرباز استدلال شیعه بر این مدعایشان را نقض کردهاند؛ از اینرو، برای این که مفهوم امام را در این آیه بر امامان شیعی تطبیق دهیم، آن را محور بررسی معناشناختی مفهوم امام قرار دادهایم.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۱، ص۳۷۳. آلوسی معتقد است که سیزده قول راجع به تعیین مصداق «کلمات» در آیه ابتلا وجود دارد.
- ↑ در این باره ر. ک: عبدالرحمن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ شیخ طوسی مینویسد: واستدل اصحابنا بهذه الآية على ان الامام لا يكون إلا معصوماً من القبائح. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۸-۴۴۹؛ نیز ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۰ و ۳۸۱.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۱۴؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۶-۳۷؛ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵۲. البته تفتازانی مراد از امام را در آیه، نبی یا امام میداند.
- ↑ فاریاب، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۷۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۶۰۸.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۱ـ ۱۴۹.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۲، ص۷۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۷۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۱، ص۶۱۰.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.
- ↑ «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۷۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۶.
- ↑ «گفت: آیا مرا نوید میدهید با آنکه به سالمندی رسیدهام؟» سوره حجر، آیه ۵۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۶۷- ۲۶۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۸۰.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۵، ص۲۳۴- ۲۳۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۸۰.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۱۱- ۱۱۳.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.».. سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص۸۱.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود * پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ «سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.
- ↑ «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است * و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟ * کارنامهای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند» سوره مطففین، آیه ۱۸-۲۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۲- ۲۷۳.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم - نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم - و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد * آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۴-۹۰.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۳۲- ۳۳۳؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۴۰.
- ↑ جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ همدانی، عبدالجبار، المغنی، ج۲۰، ص۱۹۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۴۲؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۳.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۱؛ حافظ محمد، عبدالعزیز، النبراس، ص۵۳۳.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ابتلای ابراهیم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص۸۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۸۲.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۴۶، باب طبقات انبیاء و ائمه، حدیث ۲ و ۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۲۰-۲۱.