تواضع در حدیث: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده: تواضع | [[رده:تواضع]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳
فروتنی در مانند نشدن به پادشاهان و مستکبران
- امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) از زمانی که خداوند، او را مبعوث کرد، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد و خوش نمیداشت که مانند پادشاهان باشد[۱].
- به نقل از حمزه بن عبد الله بن عتبه: پیامبر (ص) صفاتی داشت که در زورگویان نبود. سرخ و سیاهی، او را دعوت نمیکرد، جز آن که میپذیرفت و گاه که خرمای به کنار افتادهای مییافت، آن را در دهان مینهاد و تنها از این میترسید که صدقه باشد. او بر الاغ برهنه و بیپالان، سوار میشد[۲].
- به نقل از عباد بن حبیش، از عدی بن حاتم: نزد پیامبر خدا (ص) رفتم. زنی و بچّههایی (یا بچّهای) نزد پیامبر (ص) بودند - عدی، ارتباط خویشاوندی آنها با پیامبر (ص) را یاد کرد. و از طرز رفتار پیامبر (ص) با آنها[۳] فهمیدم که کارش پادشاهی، و به سان کسرا و قیصر نیست[۴].
- به نقل از عطاء بن یسار: جبرئیل، نزد پیامبر (ص)- که در منطقه بالای شهر مکّه، تکیه داده غذا میخورد- آمد و گفت: "ای محمّد! غذا خوردن شاهانه؟!". پس پیامبر خدا (ص) راست نشست[۵].
- به نقل از عبد الله بن بسر: پیامبر (ص) دیگی به نام غرّاء داشت که چهار مرد، آن را حمل میکردند. هنگامی که ظهر میشد و نماز ظهر را میخواندند، نان را در آن دیگ، ترید کرده، آن را میآوردند و به گردش جمع میشدند و چون جمعیت فراوان میشد، پیامبر (ص) بر زانوانش مینشست. عربی صحرانشین به ایشان گفت: این، چگونه نشستنی است؟ پیامبر (ص) فرمود: "خداوند، مرا بندهای بزرگوار قرار داده است، نه زورگویی خودکامه و لجوج"[۶].
- پیامبر خدا (ص) هنگامی که زن مستمندی هدیهای برای عایشه آورد، امّا عایشه از روی دلسوزی، آن را قبول نکرد. چرا آن را قبول نکردی و در عوض، هدیهای به او ندادی تا فکر نکند او را تحقیر کردهای؟! ای عایشه! فروتن باش؛ زیرا خداوند، فروتنان را دوست میدارد و از افراد متکبّر، نفرت دارد[۷][۸].
فروتنی هنگام یادکرد از فضیلت خود
- امام علی (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) هرگاه فضیلتی را از خود یاد میکرد، میفرمود: "و فخر نمیفروشم"[۹].
- پیامبر خدا (ص): چون به آسمان برده شدم، جبرئیل (ع) دو به دو، اذان، و دو به دو، اقامه گفت. سپس به من گفت: برای نماز جلو بِایست، ای محمّد! من گفتم: ای جبرئیل! بر تو پیشی گیرم؟ گفت: آری؛ چون خداوند - تبارک و تعالی - پیامبرانش بهویژه تو را بر همه فرشتگانش برتری داده است. پس من جلو ایستادم و با ایشان نماز خواندم، و بدین، فخر نمیفروشم[۱۰].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: خداوند یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید که من، گرامیترین آنان نزد خداوند هستم و فخری نمیفروشم[۱۱].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من جلودار پیامبرانم، و فخر نمیفروشم. من خاتم پیامبرانم، و فخر نمیفروشم. من نخستین شفاعتکننده و نخستین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته میشود، و فخر نمیفروشم[۱۲].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: روز قیامت که میشود، من پیشوای پیامبران و سخنور و شفاعتدار ایشان هستم، و فخری نمیفروشم[۱۳].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: به من پنج چیز عطا شد که به هیچ پیامبری پیش از من عطا نشده بود، و آنها را برای خودستایی نمیگویم: من به سوی همه مردم، سرخ و سیاه، فرستاده شدم، و با ترسی که به فاصله یک ماه جلوتر از من در دل دشمنان میافتاد، یاری شدم، و غنیمتهای جنگی برای من حلال شد، با آن که برای کسی پیش از من حلال نشده بود، و زمین برای من، مسجد و پاک کننده قرار داده شد، و به من حقّ شفاعت داده شده و آن را برای امّتم اندوختهام، برای کسی که هیچ شرکی به خداوند نیاورد[۱۴].
- امام حسن (ع) میفرماید: چند تن از یهودیان، خدمت پیامبر (ص) آمدند و گفتند: ای محمّد! تو کسی هستی که ادّعا میکنی پیامبر خدایی؟ و تو کسی هستی که به تو وحی میشود، همانگونه که به موسی بن عمران وحی میشد؟ پیامبر (ص) لختی ساکت ماند و سپس فرمود: "آری، من سَرور فرزندان آدم هستم و فخر نمیفروشم"[۱۵].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من، شریفترین تبار را دارم و خودستایی نمیکنم و با منزلتترین و ارجمندترین مردم هستم و قصدم فخرفروشی نیست[۱۶].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: خداوند مردم را به دو گروه تقسیم کرد و مرا در بهترین آن دو گروه قرار داد. این، همان سخن خدای عزّوجلّ است که: و ﴿وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ﴾ و ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ﴾. من از اصحاب یمین و از بهترین اصحاب یمین هستم. سپس خداوند، این دو گروه را به سه گروه تقسیم کرد و مرا در بهترین آن سه گروه قرار داد و این، همان سخن خدای عزّوجلّ است که: ﴿ فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴾[۱۷]. سپس خداوند، این سه گروه را قبیلهها ساخت و مرا در بهترین قبیله نهاد و این، زمان سخن خدای عزّوجلّ است که: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۱۸]. من، پرهیزگارترین فرزند آدم و گرامیترین ایشان در نزد خداوند عزّوجلّ هستم، بدون آن که بِدان ببالم[۱۹].
- به نقل از ابن عباس: گروهی از یاران پیامبر خدا (ص) به انتظار ایشان نشسته بودند. پیامبر (ص) بیرون آمد تا این که به آنها نزدیک شد و شنید که با هم چه میگویند. یکی از آنان گفت: عجیب است! خداوند، از میان خلقش دوستی برگزید. او ابراهیم را دوست خود گرفت! دیگری گفت: این، عجیبتر از سخن گفتن با موسی نبود که به راستی با او گفتگو کرد! و یکی دیگر گفت: و عیسی که کلمه وجودی خدا و روح اوست، عجیبتر است! و یکی هم گفت: و آدم که خداوند، او را برگزید! پیامبر (ص) بر آنها وارد شد و سلام کرد و فرمود: "سخن و اظهار تعجّبهایتان را شنیدم. "ابراهیم، دوست خدا بود"، درست است. "موسی، همسخن و همراز خود بود"، درست است. "عیسی، روح و کلمه وجودی خدا بود"، درست است، و "آدم را خداوند برگزید"، همینگونه است. هان! من، محبوب خدایم و فخری نیست. من روز قیامت، پرچمدار ستایش خداوند هستم و فخری نیست. من نخستین شفاعت کنندهام و اوّلین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته میشود و فخری نیست. من، نخستین تکان دهنده حلقه درِ بهشت هستم و خداوند، در را برایم میگشاید و مرا همراه فقیران مؤمن به درون بهشت میبرد و فخری نیست، و من، ارجمندترین انسانها از اوّلین تا آخرین هستم و فخری نیست"[۲۰].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: هنگامی که مردم برانگیخته میشوند، من نخستین کسی هستم که بیرون میآید، و من سخنگوی مردم هستم، هنگامی که به عرصه قیامت، وارد میشوند. من، بشارت دهنده آنان هستم، هنگامی که ناامید میشوند. آن روز، پرچم ستایش الهی به دست من است، و من، ارجمندترین فرزند آدم نزد خدایم هستم و فخری نیست[۲۱].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من روز قیامت، سَرور فرزندان آدم هستم و پرچم ستایش الهی به دست من است و فخری نیست. در آن روز، هیچ پیامبری از آدم و غیر او نیست، جز این که زیر پرچم من است، و من، نخستین کسی هستم که زمین از روی او کنار میرود [و از قبر بیرون میآیم] و فخری نیست[۲۲].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من، نخستین انسانی هستم که در روز رستاخیز، زمین از روی جمجمهام کنار میرود و فخری نیست. پرچم ستایش الهی، به من داده میشود و فخری نیست. من، سَرور مردم در روز رستاخیز هستم و فخری نیست. من، نخستین کسی هستم که در روز رستاخیز، وارد بهشت میشوم و فخری نیست[۲۳].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: نخستین پرچمی که به بهشت میرسد و در بهشت را میکوبد، پرچم من است و نخستین کسی که اجازه شفاعت به او داده میشود، من هستم و فخری نیست[۲۴][۲۵].
فروتنی هنگام مدح و ستایش
- به نقل از اَنَس: مردی گفت: ای محمّد! ای سَرور و فرزند سَرور ما! ای بهترینِ ما و فرزند بهترین ما! پیامبر خدا (ص) به او فرمود: "ای مردم! پرهیزگار باشید و شیطان، فریبتان ندهد. من، محمّد فرزند عبدالله هستم؛ بنده خدا و فرستاده او. به خدا سوگند، دوست ندارم که مرا بالاتر از آن جایگاهم که خدا مرا در آن جا نشانده است، بنشانید"[۲۶].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: مرا آنگونه نستأیید که مسیحیان، فرزند مریم را ستودند. من، تنها یک بنده خدا هستم. پس بگویید: بنده خدا و فرستاده او[۲۷].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: مرا از آنچه سزاوارم، فراتر نبرید؛ زیرا خداوند -تبارک و تعالی - پیش از آن که مرا پیامبر قرار دهد، بنده خود قرار داد. خدای - تبارک و تعالی - فرموده است: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ﴾[۲۸]"[۲۹][۳۰].
فروتنی در پذیرش دعوت
- به نقل از انس بن مالک: پیامبر خدا (ص) دعوت بنده زرخرید را [نیز] میپذیرفت[۳۱].
- به نقل از ابو موسی: پیامبر (ص)... به مهمانی ضعیفها نیز میرفت[۳۲].
- به نقل از انس بن مالک: پیامبر خدا (ص) روی زمین مینشست و روی زمین غذا میخورد و دعوت بنده زرخرید را میپذیرفت و میفرمود: "اگر به خوردن گوشت یک سردست دعوت شوم، میپذیرم و اگر پاچهای برای من هدیه آورند، قبول میکنم" و گوسفندش را خود میبست[۳۳][۳۴].
فروتنی در سلام دادن
- امام حسن (ع) میفرماید: از داییام هند بن ابی هاله - که توصیفگر بود- درباره شمایل پیامبر خدا (ص) پرسیدم. گفت: پیامبر خدا.... با هر کس که رو به رو میشد، سلام میکرد[۳۵].
- به نقل انس: پیامبر خدا (ص) از کنار گروهی از کودکان گذشت و با آن که عجله داشت، به آنان سلام کرد[۳۶][۳۷].
فروتنی در خوردن و آشامیدن
- به نقل از زید شحّام: امام صادق (ع) فرمود: "پیامبر خدا از زمانی که خداوند عزّوجلّ او را برانگیخت، تا زمانی که او را از دنیا برد، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد و مانند یک بنده غذا میخورد و چون یک بنده مینشست". گفتم: چرا؟ فرمود: "به خاطر فروتنی برای خداوند عزّوجلّ"[۳۸].
- به نقل از ابو خدیجه: من حضور داشتم که بشیرِ دهّان (روغن فروش) از امام صادق (ع) پرسید: آیا پیامبر خدا (ص) در حالی که به سمت راست یا چپش تکیه داده باشد، غذا میخورد؟ فرمود: "پیامبر خدا (ص) هیچگاه در حال تکیه دادن به راست یا چپش غذا نمیخورد؛ بلکه بندهوار مینشست". گفتم: چرا؟ فرمود: "به خاطر فروتنی برای خداوند عزّوجلّ"[۳۹].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من در حال تکیه زدن، غذا نمیخورم[۴۰].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من، تنها یک بندهام. غذا میخورم، همانگونه که بنده زرخرید میخورد، و میآشامم، همانگونه که بنده زرخرید میآشامد[۴۱].
- به نقل از عایشه: پیامبر خدا (ص) فرمود: "فرشتهای نزد من آمد... و گفت: پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: "میخواهی پیامبر و بنده باشی، یا پیامبر و شاه؟". من به جبرئیل نگاه کردم. به من اشاره کرد که: تواضع کن. پس گفتم: پیامبر و بنده". از آن پس، پیامبر خدا (ص) در حال تکیه دادن غذا نمیخورد و میفرمود: "من، بندهوار غذا میخورم و بندهوار مینشینم"[۴۲]
- به نقل از محمّد بن مسلم: روزی بر امام باقر (ع) وارد شدم و ایشان تکیه داده بود و غذا میخورد، در حالی که برای ما روایت میشد که این کار، مکروه است. من شروع به نگاه کردن به ایشان کردم. امام (ع) مرا به غذایش دعوت کرد. چون از خوردن فراغت یافت، فرمود: "ای محمّد! شاید در این فکری که پیامبر خدا (ص) از زمانی که خداوند، او را مبعوث کرد تا وقتی از دنیا رفت، هیچ چشمی او را ندید که در حال تکیه دادن، غذا بخورد؟". سپس به خودش جواب داد و فرمود: "آری! به خدا سوگند، از زمانی که خداوند، مبعوثاش کرد تا زمانی که از دنیا رفت، هیچ چشمی ندید که او در حال تکیه دادن، غذا بخورد"[۴۳].
- امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) در شبانگاه روز پنجشنبه در مسجد قُبا روزه گشود و فرمود: "آیا هیچ آشامیدنیای هست که بیاشامم؟". اوس بن خَوَلی انصاری، کاسه بزرگی از شیر و عسل به هم آمیخته، نزد ایشان آورد. پیامبر (ص) قدح را که بر دهانش گذاشت، آن را دور ساخت و پس از آن فرمود: "دو آشامیدنی که به یکی از آنها میتوان اکتفا نمود! من آن را نمیآشامم، و آن را برای کسی حرام نمیگردانم؛ امّا برای خدا فروتنی میکنم، که هر کس برای خدا فروتنی کند، خدا بالایش میبرد، و هر که گردنفرازی نماید، خدا پستش میکند، و هر که در معیشت خویش بین اسراف و تنگگیری میانهروی پیش گیرد، خدا او را روزی میدهد، و هر که اسراف کند، خدا او را محروم میگرداند، و هر که مرگ را فراوان یاد کند، خدا او را دوست میدارد"[۴۴].
- به نقل از ابو سعید خُدری: پیامبر (ص) سوار بر استر، از جوی آبی گذشت. مردم، روزه و پیادگان، فراوان بودند. پیامبر (ص) فرمود: "بنوشید" و مردم به او مینگریستند. پیامبر (ص) فرمود: "بنوشید، که من، کمترین شما هستم!" [۴۵]. مردم به او مینگریستند که پیامبر (ص) از استر، پیاده شد و آب نوشید و مردم نیز نوشیدند[۴۶][۴۷].
فروتنی در غذا خوردن با بینوایان
- امام باقر (ع) میفرماید: در روزگار پیامبر خدا (ص)، بینوایان، شبها را در مسجد میخوابیدند. یک شب، پیامبر (ص) با بینوایانی که در مسجد بودند، نزدیک منبر در دیگی افطار کرد. سی مرد از غذای آن دیگ خوردند و سپس آن دیگ به همسران پیامبر خدا (ص) برگردانده شد و آنها را هم سیر کرد[۴۸].
- به نقل از یزید بن عبد الله بن قسیط: اهل صُفّه (سکّونشینان)، جماعتی از اصحاب پیامبر (ص) بودند که خانهای نداشتند و در زمان پیامبر خدا (ص) در مسجد میخوابیدند و چون سرپناهی نداشتند، در آن جا به سر میبردند. پیامبر خدا (ص) هنگام شام، آنها را فرا میخواند و آنان را در میان اصحابش تقسیم میکرد و گروهی از آنها نیز با پیامبر (ص) شام میخوردند، تا وقتی که خداوند، ثروت را برای مسلمانان] به ارمغان آورد[۴۹].
- ابنشهرآشوب: پیامبر خدا (ص) با تهیدستان مینشست و با بینوایان، غذا میخورد و با دست خود به آنان غذا میداد[۵۰][۵۱].
فروتنی در نشستن
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: من، همانگونه غذا میخورم که بندگان میخورند و همانطور مینشینم که بندگان مینشینند؛ زیرا من، تنها یک بنده هستم[۵۲].
- امام علی (ع) در توصیف پیامبر (ص) میفرماید: ایشان روی زمین غذا میخورد و بندهوار مینشست[۵۳].
- امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) مانند بندگان مینشست و خود را بنده میدانست[۵۴].
- به نقل از حبیب بن عبیاد رحبی: گروهی از یهودیان، قابلمه آبگوشتی برای پیامبر خدا (ص) آوردند. پیامبر (ص) فرمود: "هدیه است یا صدقه؟". گفتند: هدیه است. پیامبر (ص) خورد. یکی از آنها گفت: محمّد، مانند بندگان نشسته است! پیامبر خدا (ص) فهمید و فرمود: "من هم بندهام و مانند همانها مینشینم"[۵۵].
- پیامبر (ص) بر زمین مینشست و در نشستن، تکیه نمیداد[۵۶].
- به نقل از یحیی بن ابیکثیر: پیامبر خدا (ص) بدون تکیه دادن و بر روی یک پا مینشست[۵۷][۵۸].
فروتنی در مجلسها
- به نقل از عکرمه: عبّاس (عموی پیامبر (ص) گفت: من مدّت ماندن پیامبر (ص) را میان خودمان به دست خواهم آورد. او به پیامبر (ص) گفت: من میبینم که آنها (مراجعهکنندگان) تو را آزار میدهند و گرد و غبارشان به تو آزار میرساند. کاش سایبانی درست میکردی و از آن بالا با ایشان گفتگو میکردی؟ پیامبر (ص) فرمود: "من همواره میان آنان به سر میبرم تا پا روی لباسهایم بگذارند و دور و برم بنشینند و عبایم را از دست هم بکشند تا خداوند، آن کسی باشد که مرا از آنان آسوده کند"[۵۹][۶۰].
فروتنی در راه رفتن
- قرآن میفرماید: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا﴾[۶۱].
- فروتنی در راه رفتن پیامبر در حدیث:
- به نقل از ابو درداء: پیامبر خدا (ص) گاه که با یارانش پیاده میرفت، آنان را وا میداشت که جلو بروند و خود، میان آنان میرفت[۶۲].
- به نقل از ابو أمامه: روزی پیامبر (ص) به طرف بقیع رهسپار شد. اصحاب پیامبر (ص) در پی ایشان به راه افتادند. پیامبر (ص) ایستاد و به آنها فرمان داد جلو بروند و آن گاه خود در پی آنها حرکت کرد. علّت را پرسیدند. فرمود: "من، صدای کفشهای شما را شنیدم و ترسیدم چیزی از تکبّر، به وجودم راه یابد"[۶۳].
- به نقل از عاصم بن حدره: پیامبر (ص) هیچگاه روی سینی غذا نخورد، و در راه رفتن، جمعیت فراوانی همراهیاش نکرد و هیچگاه دربانی نداشت[۶۴].
- به نقل از عبد الله بن ابی اوفی: پیامبر خدا (ص)... از این که با بیوهزنان و بینوایان راه برود و نیازهایشان را برآورده کند، خودداری [و تکبّر] نمیورزید[۶۵][۶۶].
فروتنی در سواری
- امام علی (ع) در یکی از سخنرانیها میفرماید: پیامبر خدا (ص)... بر الاغ برهنه سوار میشد و یک نفر را هم پشت سر خویش مینشاند[۶۷].
- به نقل از عبد الله بن جعفر: پیامبر خدا (ص) بر استرش سوار شد و مرا نیز پشت سر خویش سوار کرد[۶۸].
- به نقل از ابوذر: پیامبر خدا (ص) بر الاغی سوار شد و مرا نیز پشت سر خویش سوار نمود[۶۹][۷۰].
تبیین فروتنی پیامبر (ص) در سواری[۷۱]
- پادشاهان، دولتمردان و ثروتمندان پیشین به هنگام انتقال به این سو و آن سو، گاه از تخت روان استفاده میکردند، گاه در کالسکه مینشستند و کسی دیگر رانندگی آن را به عهده میگرفت و گاه بر اسبهای گرانقیمت سوار میشدند، بیآن که کسی از مردم معمولی یا حتّی یارانشان را در کنار خود جای دهند. آنان همچنین افرادی را جدا از خود و سوار بر اسبهای تیزرو برای ایجاد هیمنه و کبکبه ملازم خود مینمودند و بدین ترتیب قدرت و شوکت خود را به رخ مردم میکشیدند و در ایشان حسّ احترام یا ترس و هراس میآفریدند. در دنیای کنونی نیز دولتمردان و صاحبان مال و مقام، سوار ماشینهایی گرانبها میشوند و بی آن که کسی از دیگر مسافران و رهروان را در کنار خود بنشانند، ماشین و افرادی دیگر را ملازم رکاب خود میسازند.
- امّا پیامبر اکرم (ص) بیآن که بر تخت روان و کالسکه بنشیند یا کسی را ملازم رکاب خود کند و یا حتّی از مرکبهای گرانقیمت استفاده نماید، ساده و بیآلایش بر استر و درازگوشِ با پالان یا بیپالان مینشست و بی آن که به تشریفات و تجمّلات بیندیشد، گاه شخصی دیگر را نیز در پشت خود مینشاند و هیچ اختصاصی برای خود قائل نمیشد. این کار فروتنانه را در دنیای امروز میتوان به استفاده از وسیله حمل و نقل ارزانقیمت - و نه گرانقیمت و اختصاصی - مانند نمود که ماشینهای دیگر آنها را همراهی نمیکنند و از سوار کردن دیگران نیز خودداری نمیورزند؛ شیوهای فروتنانه که متکبّران از آن، سر باز میزنند و سوار بر خودروهایی تکسرنشین، مغرور و بیاعتنا به رهگذران پیاده، به راه خود میروند.
- گفتنی است گاه مسائلی مانند ویژگی راه، حفظ جان خود و یا تأمین امنیت خانواده و همراهان، ایجاب میکند وسیلهای مناسب برگزید و یا به هنگام احساس خطر، از سوار کردن افرادی امتناع نمود و حتّی برای محافظت از مقامات قضایی و امنیتی و سیاسی، خودروها و محافظانی همراه کرد. رفتار فرد و نیاز زمانه، تفاوت دو رویکرد متکبّرانه و حفاظتی را نشان میدهد[۷۲].
فروتنی در همه کارها
- قرآن میفرماید:
- ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۳].
- ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۴].
- امام هادی (ع) میفرماید: پیامبر ما، برترین پیامبران است... و فروتنترین مردم است[۷۵].
- امام علی (ع) در یکی از سخنرانیها میفرماید: در پیامبر خدا (ص) برای تو، الگویی کافی، و دلیلی بر نکوهیدگی و عیبناکی دنیاست... او با دست خود از پوست درخت خرما زنبیل میبافت و به یارانش میگفت: "کدامتان آنها را برای من میفروشد؟" و از بهای آنها نان جوین میخرید و میخورد... . ایشان روی زمین غذا میخورد، و همچون برده مینشست، و با دست خود، کفشش را وصله میزد، و با دست خویش جامهاش را پینه میکرد، و بر الاغِ برهنه سوار میشد و یک نفر را هم پشت سر خویش مینشاند[۷۶].
- به نقل از ابو سعید خُدری: پیامبر خدا (ص) به شتر علف میداد و خانه را جارو میکرد و کفش خود را پینه میزد و لباسش را وصله میکرد و گوسفند میدوشید و همراه خدمتکار، غذا میخورد و چون او خسته میشد، در آرد کردن همراهیاش میکرد و از این که کالا و موادّ مورد نیاز خانوادهاش را از بازار به خانه ببرد، خجالت نمیکشید و با بینیاز و نیازمند، دست میداد و ابتدا سلام میکرد و دعوت به هر غذایی، حتّی خرمای خشکیده را کوچک نمیشمرد و رد نمیکرد، و کمهزینه، نرمخو، بزرگمنش، خوشمعاشرت و گشادهرو بود. لبخند میزد، بی آن که بخندد. اندوهناک بود، بیآن که رو ترش کند. فروتن بود، بی آنکه خوار باشد. بخشنده بود، بی آن که زیادهروی کند. دلنازک و با هر مسلمانی مهربان بود. هیچگاه از سرِ سیری، آروغ نزد و به کارهای ننگین، دست نیالود[۷۷].
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: هر که پشمینه بپوشد و کفش وصلهدار به پا کند و الاغش را سوار شود و گوسفندش را بدوشد و نانخورهایش با او هم غذا شوند، هر آینه، خداوند، کبر را از او دور کرده است. من، بندهای هستم زاده بندهای دیگر، مانند بنده مینشینم و مانند بنده غذا میخورم. به من وحی شده است که: "فروتن باشید و کسی بر کسی گردنفرازی نکند". دست خداوند، میان خلقش گسترده و قدرتمند است. هر کس خود را بر کُشد، خدا او را فرود میآورد، و هر کس خود را فرود آورد، خدا او را بر میکشد، و کسی روی زمین، یک وجب به قصد گردنفرازی و خدایی کردن، راه نمیرود، جز آن که خداوند، سرنگونش میکند[۷۸].
- به نقل از ابو موسی: پیامبر خدا (ص) الاغ سوار میشد و لباس پشمی میپوشید و گوسفند را نگاه میداشت تا آن را بدوشد و خود از مهمان، پذیرایی میکرد[۷۹].
- به نقل از اَنس: پیامبر خدا (ص) از بیمار عیادت میکرد و در تشییع جنازه حاضر میشد و سوار الاغ میشد و دعوت بنده زرخرید را نیز میپذیرفت. او در روز عزیمت برای رویارویی با بنیقریظه بر الاغی سوار بود که مهارش از الیاف خرما و پالانی از همان الیاف رویش بود[۸۰].
- به نقل از اَنَس: پیامبر خدا (ص) پشمینه پوشید و کفش پینهزده به پا کرد و نان جوی ناگوار و گلوگیر خورد و لباس زیر به تن کرد[۸۱].
- به نقل از عثمان، در سخنرانیاش: به خدا سوگند، ما پیامبر خدا (ص) را در سفر و حضر همراهی کردیم. از بیمارهایمان عیادت مینمود، جنازههایمان را تشییع میکرد، همراهمان به جنگ میآمد و در کم و زیاد با ما همدردی میکرد. گروهی، کارهای او (پیامبر (ص)) را به من یاد میدهند که شاید یکی از آنها نیز وی را ندیده است! [۸۲].
- امام باقر (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) بندهوار غذا میخورد و بندهوار مینشست و روی زمین غذا میخورد و روی زمین میخوابید[۸۳].
- به نقل از حسن: پیامبر خدا (ص) درها را به روی خود نمیبست و نگهبان و دربان بر آن نمیایستاد و نه صبح برایش قابلمه غذایی میآوردند و نه شب. پیامبر خدا (ص) در دسترس بود و هر کس میخواست پیامبر خدا (ص) را ببیند، میدید. روی زمین مینشست و غذایش روی زمین نهاده میشد و لباس زیر میپوشید و سوار الاغ میشد و کسی را هم پشت سرش سوار میکرد و به خدا سوگند، دستش را پس از غذا خوردن میلیسید [۸۴].
- به نقل از بَراء: در جنگ احزاب، پیامبر خدا (ص) را دیدم که خاک خندق را حمل میکند و گَرد و غبار، سفیدی شکم ایشان را پوشانده بود[۸۵].
- به نقل از یعقوب بن زید: پیامبر (ص) گرد و غبار مسجد را با شاخه نخل میرُفت[۸۶].
- ابنشهرآشوب: پیامبر (ص) هدیه را میپذیرفت، حتی اگر جرعه شیری میبود و آن را میخورد؛ امّا صدقه نمیخورد[۸۷].
- ابنشهرآشوب در بیان آداب پیامبر خدا (ص): یکی از عالمان، آداب پیامبر خدا (ص) را از میان احادیث، برگزیده و گرد آورده است، از جمله: پیامبر (ص) روی زمین مینشست و روی آن میخوابید و روی آن غذا میخورد و کفش خود را پینه میزد و لباسش را وصله میکرد و در را خود به روی مراجعه کننده میگشود و گوسفند میدوشید و شتر را میبست و شیرش را میدوشید و هر گاه خدمتکار خسته میشد، در آرد کردن، همراهیاش میکرد و آب وضویش را خود، شبها کنارش مینهاد و از همه باحیاتر و سر به زیر تر بود و در نشستن، تکیه نمیداد و در کارهای خانه، کمک و خدمت مینمود و گوشت، خرد میکرد و چون بر سر سفره مینشست، فروتن و جمع و جور مینشست و انگشتان خود را پس از غذا خوردن میلیسید، و هیچگاه آروغ نزد، و دعوت آزاد و بنده زرخرید را میپذیرفت، حتّی اگر برای سردست یا پاچه گوسفندی باشد، و هدیه را قبول میکرد، حتّی اگر جرعهای شیر بود، و آن را میخورد؛ امّا صدقه نمیخورد و به هیچ کس رو در رو و خیره نمینگریست. برای خدایش خشم میگرفت و برای خود، خشمگین نمیشد و از گرسنگی، سنگ به شکمش میبست. آنچه را حاضر بود، میخورد و آنچه را مییافت، رد نمیکرد. دو لباس نمیپوشید. برد یمانیِ خطدار و عبای گشاد پشمی و لباسهای زبر کتانی و پنبهای میپوشید و بیشتر لباسهایش سفید بود... و بندهاش یا کسی دیگر را پشت سرِ خود، سوار میکرد و بر هر چه برایش فراهم میآمد، سوار میشد: اسب، استر یا الاغ، و سوار الاغِ بیپالان میشد، در حالی که دهنهاش (زمامش) روی حیوان بود. پیاده و پابرهنه و بدون عبا و عمامه و کلاه هم راه میرفت. تشییع جنازه میکرد. از بیماران در دورترین نقطه مدینه عیادت مینمود. با فقیران، همنشین و با بینوایان، همغذا میشد و با دست خود به آنها غذا میخوراند. فضیلتمندان را به خاطر اخلاقشان گرامی میداشت و به وسیله نیکی به شرافتمندان، با آنها اُلفت میورزید. با خویشان نسبی خود، ارتباط برقرار میکرد، بی آنکه آنها را به غیر ایشان ترجیح دهد، مگر در آن جا که خداوند، فرمان میداد. به هیچکس جفا نمیکرد و عذرخواهی عذر خواهنده را میپذیرفت، و بهجز زمان نزول وحی و اندرز دادن، بیش از هر کس دیگری لبخند به لب داشت و گاه نیز میخندید، بی آن که قهقهه بزند. خوراک و لباسش بهتر از بندگان و کنیزانش نبود. در برابر دشنام کسی، به وی دشنام نداد و زن و خدمتکاری را نفرین نکرد و اطرافیان و خانوادهاش کسی را سرزنش نمیکردند، جز آن که میفرمود: "او را واگذارید"، و هیچکس - آزاد یا بنده و کنیزی - نزد او نمیآمد، مگر آن که بر میخاست و پی کارش را میگرفت. نه بدخو و درشتخو بود و نه میان بازار فریاد میکشید، و بدی را با بدی جزا نمیداد؛ بلکه چشمپوشی و گذشت میکرد. هر کس را که میدید، ابتدا به او سلام میکرد، و پی کار هر که را میگرفت، پایداری میکرد تا این که به انجام رسد یا او منصرف شود. کسی دست او را نگرفت، جز آن که پیامبر (ص) دست او را رها نکرد تا آن که آن فرد دستش را رها نمود، و چون مسلمانی را میدید، پیش از او دستش را پیش میآورد و با او دست میداد. جز با یاد خداوند نمینشست و بر نمیخاست و کسی در حال نماز پیامبر (ص) کنار ایشان نمینشست، مگر آن که نمازش را کوتاه مینمود و به او روی میکرد و میفرمود: "آیا کاری داری؟"، و بیشتر نشستن پیامبر (ص)، اینگونه بود که هر دو ساقش را بالا میآورد، و به هنگام وارد شدن به مجلس در جایی مینشست که آخرین فرد مجلس شود نه جدا و دور و نه لزوماً در صدر مجلس، و بیشتر رو به قبله مینشست و هر کس را که بر او وارد میشد، گرامی میداشت تا آن جا که گاه لباسش را میگسترد و تشک زیر پای خود را بر میداشت و برای تازه وارد پهن میکرد[۸۸].[۸۹].
حکایتهایی از فروتنی پیامبر (ص)
- امام صادق (ع) میفرماید: روزی، پیامبر خدا (ص) روی زمین نشسته بود و غذا میخورد که زن بددهنی بر ایشان گذشت و گفت: ای محمّد! تو مانند بنده غذا میخوری و چون بنده مینشینی! پیامبر خدا (ص) به او فرمود: "من یک بنده هستم. کدام بنده، بندهتر از من است؟". زن گفت: پس لقمهای از غذایت را به من بده. پیامبر (ص) لقمهای به او داد. زن گفت: نه؛ لقمهای را که در دهانت هست، به من بده. پیامبر خدا (ص) لقمه را از دهانش بیرون آورد و به او داد. زن آن را خورد... و از آن پس، تا زمانی که از دنیا رفت، دیگر بدزبانی به سراغش نیامد[۹۰].
- نقل شده است که پیامبر (ص) در سفری، به اصحاب خود دستور داد گوسفندی ذبح کنند. یکی از آنها گفت: من، سر میبرم. دیگری گفت: من، پوست میکَنَم. سومی گفت: من، گوشتش را خُرد میکنم. چهارمی گفت: من، آن را میپزم. پیامبر خدا (ص) فرمود: "من هم برای شما هیزم جمع میکنم". اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا! شما زحمت نکشید. پدران و مادرانمان به فدایتان! ما به جای شما، کار میکنیم. پیامبر (ص) فرمود: "میدانم که شما به جای من، کار میکنید؛ امّا خداوند خوش ندارد که بندهاش با عدهای از دوستان و همسفران خود باشد؛ ولی امتیاز خاصّی میان آنها داشته باشد". پس برخاست و شروع به جمعآوری هیزم کرد[۹۱].
- به نقل از ابو سعید خُدری: پیامبر خدا (ص) بر جوانی گذشت که گوسفندی را پوست میکند. پیامبر خدا (ص) به او فرمود: "کنار برو تا نشانت بدهم". پیامبر خدا (ص) سپس دستش را میان پوست و گوشت کرد و تا بغل به درون آن فُرو برد و فرمود: "ای جوان! این گونه پوست بکن" و سپس رفت[۹۲].
- به نقل از ابو ایّوب: هنگامی که پیامبر خدا (ص) در ابتدای ورود به مدینه در خانه من فرود آمد، به طبقه پایین رفت و من و اُمّ ایوب (همسرم) در بالا بودیم. به پیامبر (ص) گفتم: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت باد! من خوش نمیدارم و این را بر خود گران میبینم که من بالای شما و شما زیر من باشید. شما به بالا بیایید و ما به پایین میرویم. پیامبر (ص) فرمود: "ای ابو ایّوب! برای ما و کسی که بر ما وارد میشود، راحتتر است که در پایین خانه باشیم"[۹۳].
- به نقل از اسحاق بن عبد الله بن ابی طلحه: پیامبر خدا (ص) به دیدار سعد رفت و نزد او اندکی از نیمروز خوابید. هنگامی که هوا کمی خنک شد، برایش الاغی کندرو و نه چندان اصیل آوردند و بالاپوش کلفتی روی آن انداختند و آن را برای پیامبر (ص) آماده کردند. پیامبر (ص) سوار شد و سعد خواست پسرش را نیز پشت پیامبر (ص) سوار کند تا الاغ را باز گرداند. پیامبر خدا (ص) فرمود: "اگر با من روانهاش میکنی، جلویم سوارش کن". سعد گفت: نه! پشت سرت سوار میکنم، ای پیامبر خدا! پیامبر خدا (ص) فرمود: "صاحبان مرکب، سزاوارتر به نشستن به صدر آن هستند". سعد گفت: او را با تو روانه نمیکنم؛ امّا الاغ را باز گردان. پیامبر (ص) الاغ را باز گرداند، در حالی که الاغی راهوار و سریع شده بود، به گونهای که همراهی با او آسان نبود[۹۴].
- به نقل از اَنَس: هنگامی که پیامبر خدا (ص) وارد مکّه شد، مردم برای دیدنش راست ایستادند و سرک کشیدند؛ امّا پیامبر (ص) از سرِ فروتنی، سرش را روی جهاز شترش نهاد[۹۵].
- به نقل از ابو مسعود: مردی نزد پیامبر (ص) آمد و هنگام گفتگو با ایشان بدنش میلرزید. پیامبر (ص) به او فرمود: "آرام باش! من که پادشاه نیستم؛ بلکه پسرِ زنی هستم که گوشت قورمه (خشک و نمکزده) میخورد"[۹۶].
- به نقل از ابو ذر: سلمان و بلال را دیدم که به سوی پیامبر (ص) میآیند. ناگاه، سلمان روی پای پیامبر خدا (ص) افتاد و شروع به بوسیدن آن کرد. پیامبر (ص) او را از این کار باز داشت و سپس به او فرمود: "ای سلمان! رفتاری را که عجمها با شهریاران خود میکنند، با من نکن. من بندهای از بندگان خدا هستم و مانند بنده غذا میخورم و مانند بنده نشست و برخاست مینمایم"[۹۷].
- به نقل از ابو مسلم، از ابو هریره: روزی همراه پیامبر خدا (ص) وارد بازار شدم. پیامبر به سمت پارچهفروشان رفت و شلواری به چهار درهم خرید. بازاریان، کسی را داشتند که کالاها را برایشان وزن میکرد. پیامبر خدا (ص) به او فرمود: "وزن کن و چربش کن"[۹۸]. مردِ وزنکننده گفت: این سخن را از هیچکس نشنیده بودم. به او گفتم: در دوری و ناآشنایی با دینت، همین بس که پیامبرت را نمیشناسی؟ آن مرد، ترازو را انداخت و خود را روی دست پیامبر (ص) انداخت و شروع به بوسیدن آن کرد. پیامبر خدا (ص) دستش را از دست او بیرون کشید و فرمود: "این را عجمها با پادشاهان خود میکنند. من، تنها مردی از شما هستم. وزن کن و چربش کن". پیامبر خدا (ص) شلوار را گرفت و رفت[۹۹].
- به نقل از یحیی بن جعده: مردی سیاهپوست و آبلهرو که پوست او کنده شده بود، وارد شد و کنار هیچکس نمینشست، جز آن که وی او را بلند میکرد. پیامبر خدا (ص) دست او را گرفت و کنار خود نشاند[۱۰۰][۱۰۱].
روایات مربوطه
- امام صادق (ع) فرمودند: "روزی نجاشی در پی جعفر بن ابی طالب و یارانش فرستاد. آنان چون به نزد او رفتند، او را در این حالت دیدند که در اطاقی بر روی خاک نشسته و دو جامه کهنه در بر کرده است. جعفر میگوید: ما چون او را در این حالت دیدیم، دلهایمان برایش به ترحّم آمد. نجاشی امّا چون تغییر حالت ما را دید گفت: حمد آن خدای راست که محمد (ص) را پیروز و چشمانش را روشن گردانید؛ آیا شما را بشارت دهم؟ گفتم: بله ای پادشاه! نجاشی گفت: هم اکنون یکی از جاسوسان من در سرزمین شما نزدم آمد، و خبر داد که خداوند، پیامبرش محمّد را پیروز گردانید و فلان کس و فلان کس را اسیر او کرد؛ آنان در وادیای بدر نام - که در آن چوب اراک بسیار میروید- جنگیدند؛ گویا من الآن به آن وادی مینگرم، چه پیش از این برای اربابم که یکی از مردان قبیله بنیضمره بود، در آن وادی چوپانی میکردم. جعفر گفت: ای پادشاه! پس چرا بر خاک نشسته و این دو لباس پاره را به تن کردهای؟! نجاشی گفت: ای جعفر! خداوند به حضرت عیسی (ع) وحی کرده که: از حقوق خداوند بر بندگان آن است که چون نعمتی تازه به آنان دهد، آنان نیز تواضعی تازه برایش اظهار کنند. اکنون، چون خداوند بهواسطه پیامبرش نعمتی جدید به من داده است، من نیز به اینگونه برای او تواضعی تازه نشان میدهم. چون این خبر به پیامبر اکرم (ص) رسید، به یارانشان فرمودند: صدقه ثروت صاحب خود را زیاد میکند، پس صدقه دهید تا خداوند شما را رحمت نماید؛ و تواضع بزرگی شخص متواضع را بیشتر میکند، پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مرتبه گردانَد؛ و بخشش عزّت شخص بخشنده را زیاد میکند، پس ببخشید تا خداوند شما را عزیز گردانَد" [۱۰۲]؛
- امام صادق (ع) فرمودند: "در آسمان، دو فرشتهاند که موکّل بر بندگان هستند. این دو فرشته، هرکس را تواضع کند بلند میگردانند، و هرکس تکبّر کند را پست میکنند" [۱۰۳]؛
- امام صادق (ع) فرمودند: "از موارد تواضع آن است که در جائی بنشینی که بالاتر از آن هم جائی برای نشستن هست، و با هرکس که برخورد کردی به او سلام کنی، و جدال را هر چند که بر حق باشی رها نمائی، و دوست نداشته باشی که تو را بهخاطر تقوایت ستایش کنند" [۱۰۴]؛
- امام صادق (ع) فرمودند: "خداوند به حضرت موسی وحی فرمود که: ای موسی! آیا میدانی چرا در میان تمامی بندگانم، تنها تو را برای همصحبتی خود برگزیدم؟ موسی عرض کرد: پروردگارا! چرا چنین کردی؟ خداوند فرمود: ای موسی! من همه جوانب بندگانم را بررسی کردم، امّا هیچکس را مانند تو در میان آنان نیافتم که نفس خود را برای من ذلیل کرده باشد. ای موسی! تو هرگاه نماز میخوانی چهرهات را برای تواضع در برابر من بر روی خاک میگذاری یا امام فرمودند: بر روی زمین میگذاری[۱۰۵]؛
- امام صادق (ع) فرمودند: "در میان آنچه خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد، این سخن نیز بود که: ای داوود! همانگونه که نزدیکترین مردم به خداوند متواضعانند، همانگونه هم دورترین مردم از خداوند متکبّرانند" [۱۰۶][۱۰۷].
منابع
پانویس
- ↑ «الإمام الصادق (ع): مَا أَكَلَ نَبِيُّ اللَّهِ (ص) وَ هُوَ مُتَّكِئٌ مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوكِ»؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۲، ح۸؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۷، ح۱۷۶۸، کلاهما عن معلی بن خنیس، بحارالأنوار، ج۶۶، ص۳۸۷، ح۱۲.
- ↑ عن حمزة بن عبد الله بن عتبة قال كانت في النبي (ص) خصال ليست في الجبارين كان لا يدعوه أحمر ولا أسود من الناس إلا أجابه وكان ربما وجد تمرة ملقاة فيأخذها فيهوي بها إلى فيه وانه ليخشى أن تكون من الصدقة وكان يركب الحمار عريا ليس عليه شئ؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۰؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۸۰، عن أبی هریره، نحوه؛ کنزالعمال، ج۷، ص۹۸، ح۱۸۱۴۴.
- ↑ در روایتی دیگر آمده است که این زن و فرزندانش از پیامبر (ص) تقاضایی میکنند و پیامبر (ص) بر میخیزد و در پی انجام کار آنها میرود (ر. ک: سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۳۴).
- ↑ عن عباد بن حبیش عن عدّی بن حاتم: فَأَتَيْتُهُ أِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَإِذَا عِنْدَهُ امْرَأَةٌ وَصِبْيَانٌ، أَوْ صَبِيٌّ، فَذَكَرَ قُرْبَهُمْ مِنَ النَّبِيِّ (ص)، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ لَيْسَ مُلْكُ كِسْرَى وَلَا قَيْصَرَ؛ مسند ابن حنبل، ج۷، ص۹۸،ح ۱۹۳۹۸؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۶، ص۱۸۴، ح۷۲۰۶، المعجم الکبیر، ج، ۱۷ ص، ۱۰۰، ح۲۳۷؛ تاریخ الإسلام للذهبي، ج، ۲ ص۶۸۷؛ السیرة النّبویّة لابن کثیر، ج۴، ص۱۲۷.
- ↑ عن عطاء بن يسار إن جبريل أتى النبي (ص) وهو بأعلى مكة يأكل متكئا فقال له يا محمد أكل الملوك فجلس رسول الله (ص)؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۰.
- ↑ عَنْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُسْرٍ: كَانَ لِلنَّبِيِّ (ص) قَصْعَةٌ يُقَالُ لَهَا الْغَرَّاءُ يَحْمِلُهَا أَرْبَعَةُ رِجَالٍ، فَلَمَّا أَضْحَوْا وَسَجَدُوا الضُّحَى أُتِيَ بِتِلْكَ الْقَصْعَةِ - يَعْنِي وَقَدْ ثُرِدَ فِيهَا - فَالْتَفُّوا عَلَيْهَا، فَلَمَّا كَثَرُوا جَثَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَ أَعْرَابِيٌّ: مَا هَذِهِ الْجِلْسَةُ؟ قَالَ النَّبِيُّ (ص): إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنِي عَبْدًا كَرِيمًا، وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا عَنِيدًا؛ سنن أبي داوود، ج۳، ص۳۴۸، ح۳۷۷۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۴۶۲، ح۱۴۶۵۳؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۳۹۴، ح۴۰۲ و ج۲۷، ص۱۴۱، ح۵۷۵۸؛ کنز العمال، ج۱۵، ص۴۳۱، ح۴۱۷۰۷ و راجع؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۰۸۶، ح۳۲۶۳.
- ↑ رسول الله (ص) – لعائشه لما أهدت امرأة مسکینة هدیة فلم تقبلها رحمة لها-: ألا قبلتیها منها و کافیتیها منها، فلا تری أنّک حقّر تیها؟! يا عائشة تواضعي، فإن الله يحب المتواضعين، ويبغض المستكبرين؛ کنز العمّال، ج۵، ص۸۲۱، ح۱۴۴۸۲؛ نقلا عن أبي الشیخ في الثواب عن عائشة.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۲۸-۴۳۱.
- ↑ «الإمام علی (ع) إِنَّهُ كَانَ (ص) إِذَا ذَكَرَ لِنَفْسِهِ فَضِيلَةً قَالَ وَ لَا فَخْرَ»؛ الاحتجاج، ج۱، ص۴۹۸، ح۱۲۷؛ إرشاد القلوب، ص۴۰۷، کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه (ع)؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۴۱، ح۳۳.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ (ع) مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَتَقَدَّمُ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ أَجْمَعِينَ وَ فَضَّلَكَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّيْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ»؛ کمال الدین، ص۲۵۵، ح۴؛ علل الشرائع، ص۶، ح۱؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۶۳، ح۲۲، کلّها عن عبد السّلام بن صالح الهروي عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ بحار الأنوار، ج۸۴، ص۱۳۹، ح۳۲.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ أَنَا أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ»؛ الخصال، ص۶۴۱، ح۱۹، عن زید بن علي، عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه (ع)؛ الأمالي للصدوق، ص۳۰۷، ح۳۵۲ عن دارم بن قبیضة بن نهشل بن مجمع الصّنعانيّ عن الإمام الرضا (ع) عن آبائه (ع)؛ المناقب لابن شهرآشوب: بن ج۳، ص۴۷؛ بحار الأنوار، ج۳۸، ص۴، ح۲.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أَنَا قَائِدُ الْمُرْسَلِينَ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ وَلَا فَخْرَ»؛ سنن الدارمي، ج۱، ص۳۱، ح۴۹؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۶۱،ح ۱۷۰؛ کتاب الأوائل لابن أبي عاصم، ص۴۲، ح۸۸ کلّها عن جابر بن عبدالله؛ کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۰۴، ح۳۱۸۸۳.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): إِذَا كَانَ يَوْمُ القِيَامَةِ كُنْتُ إِمَامَ النَّبِيِّينَ وَخَطِيبَهُمْ وَصَاحِبَ شَفَاعَتِهِمْ، غَيْرُ فَخْرٍ»؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۵۸۶، ح۳۶۱۳؛ سنن ابن صماجة، ج۲، ص۱۴۴۳، ح۴۳۱۴؛ مسند ابن حنبل، ج۸، ص۵۳، ح۲۱۳۱۱؛ المستدرك علی الصحیحین، ج۱، ص۱۴۳، ح۲۴۱، کلّها عن اُبيّ بن کعب؛ المصنّف لابن أبي شبیه، ج۷، ص۴۰۹، ح۲ عن الطفیل بن اُبيّ عن أبیه؛ کنزالعمّال، ج۱۱، ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۸.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ نَبِيٌّ قَبْلِي، وَلا أَقُولُهُنَّ فَخْرًا: بُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً، الْأَحْمَرِ وَالْأَسْوَدِ، وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَأُحِلَّتْ لِي الْغَنَائِمُ، وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِي، وَجُعِلَتْ لِي الْأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ، فَأَخَّرْتُهَا لِأُمَّتِي، فَهِيَ لِمَنْ لَا يُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا»؛ مسند ابن حنبل، ج۱، ص۶۴۵، ح۲۷۴۲؛ المصنّف لابن أبي شیبة، ج۷، ص۴۱۰ نحوه وکلاهما عن ابن عبّاس، کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۳۷، ح۳۲۰۵۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۱۱ عن ابن عبّاس نحوه؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۰۸.
- ↑ «الإمام الحسن (ع): جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع). فَسَكَتَ النَّبِيُّ (ص) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ...»؛ الأمالي للصدوق، ص۲۵۴، ح۲۷۹ عن الحسن بن عبدالله عن أبیه؛ الاختصاص، ص۳۳ عن الحسین بن عبدالله عن آبائه؛ بحارالأنوار، ج۹، ص۲۹۴، ح۵ وراجع؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۳۵، ح۷۸.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أَنَا أشْرَفُ النَّاسِ حَسَبَاً وَلَا فَخْرَ وَأكْرَمُ النَّاسِ قَدراً وَلَا فخرَ»؛ الفردوس، ج۱، ص۴۵، ح۱۱۱ عن جابر بن عبدالله؛ کنز العمّال: ج۱۱، ص۴۳۵، ح۳۲۰۴۴.
- ↑ یکی خجستگان، و خجستگان کیستند؟ و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟ و (سوم) پیشتازان پیشتاز؛ سوره واقعه، آیه:۸-۱۰.
- ↑ ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه:۱۳.
- ↑ «عَنْهُ (ص): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذِكْرِ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ وَ أَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا ثُلُثاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾ وَ أَنَا مِنَ السَّابِقِينَ وَ أَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ فَأَنَا أَتْقَى وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ لَا فَخْرَ»؛ الأمالي للصدوق، ص۷۲۹، ح۹۹۹؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷؛ العمدة، ص۴۲، ح۲۸ نحوه؛ المناقب للکوفي، ج۱،ص۱۲۷،ح۷۰،کلّها عن ابن عبّاس؛ تفسیر القمّي، ج۲، ص۳۴۷عن حذیفة بن الیمان نحوه؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۱۵، ح۴.
- ↑ سنن الترمذی عن ابن عباس: جَلَسَ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَنْتَظِرُونَهُ قَالَ: فَخَرَجَ حَتَّى إِذَا دَنَا مِنْهُمْ سَمِعَهُمْ يَتَذَاكَرُونَ فَسَمِعَ حَدِيثَهُمْ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: عَجَبًا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اتَّخَذَ مِنْ خَلْقِهِ خَلِيلًا، اتَّخَذَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا، وَقَالَ آخَرُ: مَاذَا بِأَعْجَبَ مِنْ كَلَامِ مُوسَى كَلَّمَهُ تَكْلِيمًا، وَقَالَ آخَرُ: فَعِيسَى كَلِمَةُ اللَّهِ وَرُوحُهُ، وَقَالَ آخَرُ: آدَمُ اصْطَفَاهُ اللَّهُ! فَخَرَجَ عَلَيْهِمْ فَسَلَّمَ وَقَالَ: قَدْ سَمِعْتُ كَلَامَكُمْ وَعَجَبَكُمْ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلُ اللَّهِ وَهُوَ كَذَلِكَ وَمُوسَى نَجِيُّ اللَّهِ وَهُوَ كَذَلِكَ، وَعِيسَى رُوحُهُ وَكَلِمَتُهُ وَهُوَ كَذَلِكَ وَآدَمُ اصْطَفَاهُ اللَّهُ وَهُوَ كَذَلِكَ، أَلَا وَأَنَا حَبِيبُ اللَّهِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا حَامِلُ لِوَاءِ الحَمْدِ يَوْمَ القِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ يَوْمَ القِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ يُحَرِّكُ حِلَقَ الجَنَّةِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لِي فَيُدْخِلُنِيهَا وَمَعِي فُقَرَاءُ المُؤْمِنِينَ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَكْرَمُ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ وَلَا فَخْرَ؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۵۸۷، ح۳۶۱۵؛ سنن الدارمی، ج۱، ص۳۰، ح۴۷؛ الأوائل للطبراني، ص۲۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۷۵؛ کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۲۰، ح۳۱۹۷۰.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أَنَا أَوَّلُ النَّاسِ خُرُوجًا إِذَا بُعِثُوا، وَأَنَا خَطِيبُهُمْ إِذَا وَفَدُوا، وَأَنَا مُبَشِّرُهُمْ إِذَا أَيِسُوا، لِوَاءُ الحَمْدِ يَوْمَئِذٍ بِيَدِي، وَأَنَا أَكْرَمُ وَلَدِ آدَمَ عَلَى رَبِّي وَلَا فَخْرَ»؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۵۸۵، ح۳۶۱۰؛ الأوائل للطبراني، ص۲۷، ح۴، کلاهما عن أنس؛ کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۰۳، ح۳۱۸۷۸.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): أَنَا سَيِّدُ وَلَدِ آدَمَ يَوْمَ القِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ، وَبِيَدِي لِوَاءُ الحَمْدِ وَلَا فَخْرَ، وَمَا مِنْ نَبِيٍّ يَوْمَئِذٍ آدَمَ فَمَنْ سِوَاهُ إِلَّا تَحْتَ لِوَائِي، وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الأَرْضُ وَلَا فَخْرَ»؛ سنن الترمیذي، ج۵، ص۵۸۷، ح۳۶۱۰ و ج۴، ص۳۶۹، ح۵۱۵۶؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۴۴۰، ح۴۳۰۸ نحو؛ الأوائل للطبراني، ص۲۷، کلّها عن أبي سعید الخدري، کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۰۴، ح۳۱۸۸۲ و راجع؛ الأمالي للطوسي، ص۲۷۱، ح۵۰۶.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): إِنِّي لَأَوَّلُ النَّاسِ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْ جُمْجُمَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ، وَأُعْطَى لِوَاءَ الْحَمْدِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا سَيِّدُ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ، وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا فَخْرَ»؛ سنن الدارمی، ج۱، ص۳۱، ح۵۲ عن أنس؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۲۸۹، ح۱۲۴۷۱، عن عمرو بن أنس؛ کنز العمال، ج۱۴، ص۴۰۴،ح ۳۹۰۸۹.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): إن أول لواء يقرع باب الجنة لوائي، وإن أول من يؤذن له في الشفاعة أنا ولا فخر »؛ المصنّف لابن أبي شیبة، ج۸، ص۳۳۸، ح۱۱۳؛ کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۳۵، ح۳۲۰۴۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۳۰-۴۳۹.
- ↑ عَنْ أَنَسٍ:إِنَّ رَجُلًا قَالَ: يَا مُحَمَّدُ يَا سَيِّدَنَا وَابْنَ سَيِّدِنَا، وَخَيْرَنَا وَابْنَ خَيْرِنَا. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): يَا أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِتَقْوَاكُمْ، لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ، أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، وَاللهِ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِي فَوْقَ مَنْزِلَتِي الَّتِي أَنْزَلَنِي اللهُ؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۳۰۶، ح۱۲۵۵۲؛ السنن الکبری للنسائي، ج۶، ص۷۰، ح۱۰۰۷۷ و ۱۰۰۷۸؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ج۳۹۷، ح۱۳۳۷ کلّها نحوه؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۳۰، کنز العمّال، ج۳، ص۶۵۲، ح۸۳۴۲.
- ↑ «رَسُولُ اللهِ (ص): لاَ تُطْرُونِي، كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ، فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ، وَرَسُولُهُ»؛ صحیح البخاري، ج۳، ص۱۲۷۱،ح ۳۲۶۱؛ سنن الدارمي، ج۲، ص۷۷۶،ح ۲۶۸۲؛ صحیح ابن حبّان، ج۲، ص۱۴۷، ح۴۱۳؛ مسند ابن حنبل، ج۱، ص۵۹، ح۱۵۴،کلّها عن عمر؛ المعجم الأوسط، ج۲، ص۲۶۵، ح۱۹۳۷،عن ابن عبّاس؛ کنز العمّال، ج۲، ص۵۷۵،ح ۷۹۶۹.
- ↑ هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (میتواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش میداده و درس میگرفتهاید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانیتان به کفر فرمان میدهد؟؛ سوره آل عمران، آیه:۷۹-۸۰.
- ↑ «رَسُولُ اللهِ (ص): لَا تَرْفَعُونِي فَوْقَ حَقِّي فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ تَعَالَى اتَّخَذَنِي عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَنِي نَبِيّاً قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ »؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۱، ح۱، عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ الجعفریّات، ص۱۸۱؛ النوادر للراوندي، ص۱۲۵، ح۱۴۳، کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه (ع) عنه (ص) و فیهما صدره إلی "نبیّاً"؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۳۴، ح۶؛ المستدرك علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۷، ح۴۸۲۵؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۸، ح۲۸۸۹ کلاهما عن یحیی بن سعید عن الإمام زین العابدین عن أبیه (ع) عنه (ص) و فیهما صدره إلی "نبیّاً"؛ کنز العمّال، ج۳، ص۶۵۲، ح۸۳۳۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۳۹-۴۴۱.
- ↑ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):... يُجِيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۷۷۰، ح۲۲۹۶؛ المستدرك علی الصحیحین، ج۲، ص۵۰۶، ح۳۷۳۴؛ المصنّف لابن أبي شیبة، ج۲، ص۵۵، ح۱۲ و ۱۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۰، وفیه، "العبد" بدل "المملوك"؛ کنز العمّال، ج۷، ص۹۸، ح۱۸۱۴۵؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷، ح۳؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹، ح۳۵
- ↑ کَانَ النَّبِيُّ (ص):... یأتي مَدعاةَ الضَّعیفِ؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۷۷، ح۹۰۰.
- ↑ كان رسول الله (ص) يقعد على الأرض و يأكل على الأرض و يجيب دعوة المملوك و يقول لو دعيت إلى ذراع لأجبت ولو أهدي إلي كراع لقبلت وكان يعقل شاته؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱؛ الامالی للطوسی، ص۳۹۳، ح۸۶۶، المناقب لابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۳۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۴۰-۴۴۲.
- ↑ «الإمام الحسن (ع): سَأَلْتُ خَالِي هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ كَانَ وَصَّافاً: فَقَالَ:... كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)... يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ»؛ عیون أخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ معاني الأخبار، ص۸۱، ح۱، کلاهما عن أسماعیل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین (ع)؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۴۷ من دون إسناد إلیه (ع) و فیه "یبدأ" بدل "یبدر"؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸،ح ۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۵، تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۳۹؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۳۲، ح۱۷۸۰۷.
- ↑ عَنْ أَنَسِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص): مَرَّ عَلَى صِبْيَانٍ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ مُغِذٌّ؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷،ح ۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹،ح ۳۵؛ صحیح البخاري، ج۵، ص۲۲۰۶، ح۵۸۹۳؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۵۷، ح۲۶۹۶؛ الأدب المفرد، ص۳۰۶، ح۱۰۴۳؛ المعجم الأوسط، ج ۴، ص۲۰۴،ح ۳۹۸۳، و لیس فی الجمیع "و هو مغذّ".
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۴۲-۴۴۳.
- ↑ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مُتَّكِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ وَ كَانَ يَأْكُلُ إِكْلَةَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ قُلْتُ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ: تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ الکافي، ج۶، ص۲۷۰، ح۱، المحاسن، ج۲، ص۲۴۵،ح۱۷۶۲؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۶۹، ح۸۰؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۳۹۸ وفیهما صدره الی "قبضه"؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۱، ح۵۱ و راجع؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۵۶۷، ح۶۵۶۰؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۷۳، ح۸۹۰.
- ↑ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ: سَأَلَ بَشِيرٌ الدَّهَّانُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ هَلْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ عَلَى يَسَارِهِ فَقَالَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ لَا عَلَى يَسَارِهِ وَ لَكِنْ كَانَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ قُلْتُ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ الکافي، ج۶، ص۲۷۱، ح۷؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۵، ح۱۷۶۱؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۸۵، ح۴.
- ↑ «رسول الله (ص): لَا آكُلُ وَ أَنَا مُتَّكِئٌ»؛ صحیح البخاري، ج۵، ص۲۰۶۲، ح۵۰۸۴؛ سنن الترمذي، ج۴، ص۲۷۳، ح۱۸۳۰؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۸۶، ح۳۲۶۲؛ مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۵۶، ح۱۸۷۷۹ کلّها عن أبي جحیفة؛ کنز العمّال، ج۱۵، ص۲۶۱، ح۴۰۸۷۱.
- ↑ «رسول الله (ص): إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ؛ آْكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أشْرَبُ كَمَا يَشْرَبُ الْعَبْدُ»؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۷۵، ح۸۹۵؛ المصنّف لابن أبي شبیه، ج۸، ص۱۲۸، ح۲۳، نحوه؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۲۳۲، ح۴۰۷۰۸ و راجع؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۲، ح۱۷۵۸.
- ↑ {عربی|عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):... جَاءَنِي مَلَكٌ... فَقَالَ: إِنَّ رَبَّكَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ، وَيَقُولُ لَكَ: إِنْ شِئْتَ نَبِيًّا عَبْدًا، وَإِنْ شِئْتَ نَبِيًّا مَلِكًا. قَالَ: فَنَظَرْتُ إِلَى جِبْرِيلَ قَالَ: فَأَشَارَ إِلَيَّ أَنْ ضَعْ نَفْسَكَ قَالَ: فَقُلْتُ: نَبِيًّا عَبْدًا. قَالَ: فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَعْدَ ذَلِكَ لَا يَأْكُلُ مُتَّكِئًا يَقُولُ: آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ، وَأَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ}}؛ مسند أبي یعلی، ج۴، ص۴۴۲، ح۴۸۹۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۱؛ سیر أعلام النبلا، ج۲، ص۱۹۵؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۷۴،ح ۸۹۲؛ کنز العمّال، ج۱۱، ص۴۳۲، ح۳۲۰۲۸.
- ↑ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ يَأْكُلُ مُتَّكِئاً- قَالَ وَ قَدْ كَانَ يَبْلُغُنَا أَنَّ ذَلِكَ يُكْرَهُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِ فَدَعَانِي إِلَى طَعَامِهِ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَا رَأَتْهُ عَيْنٌ وَ هُوَ يَأْكُلُ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ مِنْ أَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ. قَالَ ثُمَّ رَدَّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَأَتْهُ عَيْنٌ يَأْكُلُ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ مِنْ أَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ؛ الکافي، ج۸، ص۱۲۹، ح۱۰۰؛ الأمالي للطوسي، ص۶۹۲، ح۱۴۷۰؛ بحار الأنوار، ج۶۶، ص۳۸۶، ح۷.
- ↑ «الإمام صادق (ع): أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَشِيَّةَ خَمِيسٍ فِي مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ بِعُسِّ مَخِيضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِيهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ: شَرَابَانِ يُكْتَفَى بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَا أَشْرَبُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ»؛ الکافی، ج۲، ص۱۲۲، ح۳؛ الزهد للحسین بن سعید، ص۱۲۴، ح۱۵۱ کلاهما عن عبد الرّحمن بن الحجّاج؛ تحف العقول، ص۴۶ و فیه ذیله من "شرابان یکتفی..". ؛ دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۱۶، ح۳۸۵ کلّها نحوه؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۶۵، ح۶۴.
- ↑ در نسخهای از این حدیث، به جای "أیسرکم"، "اَمرکم" دارد؛ یعنی: بنوشید که من به شما فرمان میدهم: در این صورت، این ماجرا میتواند ناظر به عصیان برخی از مسلمانان در برابر امر پیامبر (ص) به افطار روزه در سفر باشد، هرچند سادگی و فروتنی آب نوشیدن پیامبر (ص) را نیز نشان میدهد. (م)
- ↑ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخدری: مَرَّ النَّبِيُّ (ص) عَلَى نَهَرٍ مِنْ مَاءٍ وَهُوَ عَلَى بَغْلٍ وَالنَّاسُ صِيَامٌ، وَالْمُشَاةُ كَثِيرٌ فَقَالَ: اشْرَبُوا، فَجَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: "اشْرَبُوا، فَإِنِّي أَيَسَرُكُمْ" فَجَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ، فَحَوَّلَ وَرِكَهُ فَشَرِبَ وَشَرِبَ النَّاسُ؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۲۷، ح۱۰۷۵؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۹۳، ح۱۱۴۲۳؛ صحیح ابن خزیمة، ج۳، ص۲۲۸، ح۱۹۶۶؛ صحیح ابن حبّان، ج۸، ص۳۱۹، ح۳۵۵۰، کلّها نحوه و ص۳۲۳، ح۳۵۵۶، و فیه "آمرکم" بدل "أیسرکم".
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۴۲-۴۴۹.
- ↑ «الإمام الباقر (ع): إِنَّ الْمَسَاكِينَ كَانُوا يَبِيتُونَ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، فَأَفْطَرَ النَّبِيُّ (ص) مَعَ الْمَسَاكِينِ الَّذِينَ فِي الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَيْلَةٍ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فِي بُرْمَةٍ، فَأَكَلَ مِنْهَا ثَلَاثُونَ رَجُلًا ثُمَّ رُدَّتْ إِلَى أَزْوَاجِهِ شِبَعَهُنَ»؛ قرب الإسناد، ص۱۴۸، ح۵۳۶، عن ابی البختری عن الامام صادق (ع)؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۹.
- ↑ عن يزيد بن عبد الله بن قسيط: كان أهل الصفة ناسا من أصحاب رسول الله (ص) لا منازل لهم فكانوا ينامون على عهد رسول الله (ص) في المسجد ويظلون فيه ما لهم مأوى غيره فكان رسول الله (ص) يدعوهم إليه بالليل إذا تعشى فيفرقهم على أصحابه وتتعشى طائفة منهم مع رسول الله (ص) حتى جاء الله تعالى بالغنى؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ مسند إسحاق بن راهویه، ج۱، ص۲۸ و راجع؛ فتح الباري، ج۱۱، ص۲۸۶.
- ↑ ابنشهرآشوب: كَانَ النَّبِيُّ (ص)... يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴ و راجع؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۶۳، ح۵۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۴۸-۴۵۱.
- ↑ «رسول الله (ص): آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ؛ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ »؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱؛ شعب الإیمان، ج۵، ص۱۰۷، ح۵۹۷۵، کلاهما عن یحیی بن أبي کثیر؛ مکارم الاخلاق، ج۱، ص۶۹، ذیل ح۷۹؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۴۲.
- ↑ «الإمام علی (ع) – فی وصفه (ص)-: وَ لَقَدْ كَانَ (ص) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ»؛ نهج البلاغة، الخطبة ۱۶۰؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷، ح۴، عن ابن عبّاس من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع) نحوه؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۸۵، ح۱۳۶.
- ↑ «الإمام صادق (ع): كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)... يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ»؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۳؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۹۳، ح۴۰۰، کلاهما عن هارون بن خارجه؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۴، ح۱۷۵۸، عن أبي بصیر؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۱۹، ح۳۱.
- ↑ عن حبيب بن عبيد الرحبي: أتاه (ص) ناس من اليهود بجفنة من ثريد فقال هدية أم صدقة فقالوا هدية فأكل فقال بعضهم جلس محمد جلسة العبد ففهمها رسول الله (ص) فقال وأنا عبد وأجلس جلسة العبد؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ كَانَ النَّبِيُّ (ص)... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ... وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴.
- ↑ عن یحیی بن أبی کثیر: كَانَ النَّبِيُّ (ص) يَجْلِسُ مُحتَفِزَاً؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۵۰-۴۵۲.
- ↑ عَنْ عِكْرِمَةَ: قَالَ الْعَبَّاسُ: لَأَعْلَمَنَّ مَا بَقَاءُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِينَا؟ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَرَاهُمْ قَدْ آذَوْكَ وَآذَاكَ غُبَارُهُمْ، فَلَوِ اتَّخَذْتَ عَرِيشًا تُكَلِّمُهُمْ مِنْهُ؟ فَقَالَ: لَا أَزَالُ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ يَطَؤُونَ عقِبِي، وَيُنَازِعُونِي رِدَائِي حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يُرِيحُنِي مِنْهُمْ؛ سنن الدارمي، ج۱، ص۳۹، ح۷۵؛ طبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۳؛ المصنّف لابن أبي شیبة، ج۸، ص۱۴۳، ح۱۲۵؛ المصنّف لعبد الرّزاق، ج۵، ص۴۳۴، کلّها نحوه؛ کنز العمّال، ج۴، ص۳۷۶، ح۱۰۹۹۲.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۵۲-۴۵۳.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ عن أبی الّرداء: كان رسول اللّه (ص) في بعض الأوقات يمشى مع بعض الأصحاب فيأمرهم بالتقدم، و يمشى في غمارهم؛ إحیاء العلوم، ج۳، ص۵۱۵؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۲۰۶.
- ↑ عن أبي أمامة: أنه [أی النبي (ص)] خرج یمشی إلى البقيع فتبعه أصحابه، فوقف فأمرهم أن يتقدموا، و مشى خلفهم، فسئل عن ذلك؛ فقال: إني سمعت خفق نعالكم، فأشفقت أن يقع في نفسي شيء من الكبر؛ المغني عن حمل الأسفار، ج۲، ص۹۶۲، ح۳۵۱۱؛ کنز العمّال، ج۳، ص۸۳۰، ح۸۸۷۸ نقلاً عن الدیلمي.
- ↑ عن عاصم بن حدرة: ما أكل النبي (ص) على خوان قط و لا مشى معه سواد و ما كان له بواب قط؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۸۱؛ مسند الشامیّین، ج۴، ص۲۸، ح۲۶۷۲؛ أسد الغابة، ج، ۳ ص۱۰۹، الرقم ۲۶۶۸؛ الإصابه، ج۳، ص۴۶۲، الرقم ۴۳۶۷ و فیها "معة بوسادة قطّ" بدل "معه سواد".
- ↑ عن عَبْدَ اللهِ بْنَ أَبِي أَوْفَى: يَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللهِ (ص): َلَا يَأْنَفُ أَنْ يَمْشِيَ مَعَ الْأَرْمَلَةِ، وَالْمِسْكِينِ فَيَقْضِيَ لَهُ حَاجَتَهُ؛ سنن النسائی، ج۳، ص۱۰۹؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۴، ص۳۳۳، ح۶۴۲۳؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۴۴؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۵، الرقم ۴۰۳۵؛ تاریخ دمشق، ج۴،ص ۵۷؛ کنز العمّال، ج۷، ص۶۵، ح۱۷۹۸۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۵۲-۴۵۵.
- ↑ «الإمام علی (ع) – فِي خُطبَةٍ لَهُ -: وَ لَقَدْ كَانَ (ص)... يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ»؛ نهج البلاغة، الخطبة ۱۶۰؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷، ح۴، بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۸۵، ح۱۳۶.
- ↑ عن عبدالله بن جعفر: رَكِبَ رَسُولُ اللهِ (ص) بَغْلَتَهُ، وَأَرْدَفَنِي خَلْفَهُ؛ مسند ابن حنبل، ج۱، ص۴۳۸، ح۱۷۵۴؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۲۶۹، ح۷۹؛ سنن أبي داوود، ج۳، ص۲۳، ح۲۵۴۹؛ المستدرك علی الصحیحین، ج۲، ص۱۰۹، ح۲۴۸۵، کلّها نحوه؛ صحیح ابن حبّان، ج۴، ص۲۵۹، ح۱۴۱۲.
- ↑ صحیح ابن حبان عَنْ أَبِي ذَرٍّ: رَكِبَ رَسُولُ اللهِ (ص): حِمَارًا وَأَرْدَفَنِي خَلْفَهُ؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۵، ص۷۹، ص۶۶۸۵؛ مسند ابن حنبل، ص۷۴، ح۲۱۳۸۳؛ موارد الظّمآن، ص۴۶۰، ح۱۸۶۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۸۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۷.
- ↑ به قلم فاضل ارجمند، جناب آقای عبدالهادی مسعودی.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۵۸-۴۵۹.
- ↑ «و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.
- ↑ «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ «الإمام الهادی (ع): نَبِيُّنَا أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ ... أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً»؛ کشف الغمه، ج۴، ص۲۶، عن فتح بن یزید الجرجانی؛ بحارالأنوار، ج۷۸، ص۳۶۷، ح۲.
- ↑ «الإمام علی (ع) - فِي خُطبَةٍ لَهُ-: وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا ... فَلَقَدْ كَانَ يَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ وَ يَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَيُّكُمْ يَكْفِينِي بَيْعَهَا وَ يَأْكُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِنْ ثَمَنِهَا... وَ لَقَدْ كَانَ (ص) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ ... .»؛ نهجالبلاغه، الخطبة ۱۶۰؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۳۶، بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۸۴، ح۱۳۶.
- ↑ عن أبي سعيد الخدري أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَعْلِفُ الْبَعِيرِ وَ يُقِمِ الْبَيْتِ وَ يَخْصِفُ النَّعْلِ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبِ وَ يَحْلُبُ الشَّاةِ وَ يَأْكُلُ مَعَ الْخَادِمِ وَ يَطْحَنُ مَعَهَا إِذَا أَعْيَتْ وَ كَانَ لَا يَمْنَعُهُ الْحَيَاءُ أَنْ يَحْمِلَ بِضَاعَتُهُ مِنَ السُّوقِ إِلَى مَنْزِلِ أَهْلِهِ وَ كَانَ يُصَافِحُ الْغَنِيَّ وَ الْفَقِيرَ وَ يُسَلِّمُ مُبْتَدِئاً وَ لَا يُحَقِّرُ مَا دُعِيَ إِلَيْهِ وَ لَوْ إِلَى حَشَفِ التَّمْرِ وَ كَانَ هَيِّنُ الْمَئُونَةِ لَيِّنُ الْخَلْقِ كَرِيمُ السَّجِيَّةِ جَمِيلَ الْمُعَاشَرَةِ طَلْقَ الْوَجْهِ بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضَحِكٍ مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عُبُوسٍ مُتَوَاضِعاً مِنْ غَيْرِ ذِلَّةُ جَوَاداً مِنْ غَيْرِ سَرَفٍ رَقِيقَ الْقَلْبِ رَحِيماً لِكُلِّ مُسْلِمٍ مَا تَجَشَّأَ قَطُّ مَنْ شَبِعَ وَ لَا مَدَّ يَدَهُ إِلَى طَبْعٍ ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۱۱، ص۱۹۶؛ إرشاد القلوب، ص۱۱۵، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۰۸.
- ↑ «رسول الله (ص) من لبس الصوف وانتعل المخصوف وركب حماره وحلب شاته وأكل مع عياله فقد نحا الله منه الكبر أنا عبد ابن عبد أجلس جلسة العبد وآكل أكلة العبد ... إني قد أوحي إلى أن تواضعوا ولا يبغي أحد على أحد إن يد الله عز وجل مبسوطة في خلقه فمن رفع نفسه وضعه الله ومن وضع نفسه رفعه الله ولا يمشي امرؤ على الأرض شبرا يبتغي فيه سلطان الله إلا أكبه الله»؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۸۰، ح۹۰۱، عن عبدالله بن عمر؛ کنزالعمال، ج۳، ص۵۳۸، ح۷۷۹۷.
- ↑ عن أبی موسی: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَرْكَبُ الْحِمَارَ، وَيَلْبَسُ الصُّوفَ، وَيَعْتَقِلُ الشَّاةَ، وَيَأْتِي مُرَاعَاةَ الضَّيْفِ؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۲۹، ح۲۰۴؛ السنن الکبری، ج۲، ص۵۸۸، ح۴۱۸۸، و فی هامشه، و فی نسخة: «الضعیف» بدل «الضعیف»، الزهد لابن المبارک، ص۳۵۳، ح۹۹۵، عن الحسن نحوه.
- ↑ عَنْ أَنَسِ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَعُودُ المَرِيضَ، وَيَشْهَدُ الجَنَازَةَ، وَيَرْكَبُ الحِمَارَ، وَيُجِيبُ دَعْوَةَ العَبْدِ، وَكَانَ يَوْمَ بَنِي قُرَيْظَةَ عَلَى حِمَارٍ مَخْطُومٍ بِحَبْلٍ مِنْ لِيفٍ، عَلَيْهِ إِكَافُ لِيفٍ؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۳۷، ح۱۰۱۷؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۹۸، ح۴۱۷۸؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۷۹، کلاهما، نحوه؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷، ح۲، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹، ح۲۵.
- ↑ عن أنس: لَبِسَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصُّوفَ، وَاحْتَذَى الْمَخْصُوفَ. وَقَالَ: أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَشِعًا، وَلَبِسَ خَشِنًا؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۱۱، ح۳۳۴۸؛ تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۵۰، الرقم، ۶۴۹۱، نحوه؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ عن عثمان – و هو یخطب-: إنّا – والله – قد صحبنا رسول الله (ص) فی السفر و الحضر، و کان یعود مرضانا، و یتبع جنائزنا، و یغزو معنا، و یواسینا بالقلیل و الکثیر! و إنّ ناساً یعلّمونی به عسی ألا یکون أحدهم رآه قَطُّ!؛ مسند ابن حنبل، ج۱، ص۱۵۲، ح۵۰۴؛ تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۲۵۳؛ کنزالعمال، ج۷، ص۲۱۰، ح۱۸۶۶۲.
- ↑ «الإمام الباقر (ع): كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ (ص) يَأْكُلُ عَلَى الْحَضِيضِ وَ يَنَامُ عَلَى الْحَضِيضِ»؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۶؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۴، ح۱۷۵۹، کلاهما عن جابر، بحارالأنوار، ج۶۶، ص۴۱۹، ح۳۲.
- ↑ «عن الحسن: إنّ رسول الله (ص) کان لا یغلق دونه الابواب، و لا یقوم دونه الحجبة، و لا یُغدی علیه بالجفان و لا یراح علیه بها، کان رسول الله (ص) بارزاً، مَن أراد أن یلقی رسول الله (ص) لقیه، کان یجلس بالارض و یوضع طعامه بالارض و یلبس الغلیظ، و یرکب الحمار، و یردف خلفه، و یلعق – والله - یده»؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۷۴، ح۲۰۲۵۷؛ المصنّف لعبدالرزّاق، ج۱۰، ص۴۱۸، ح۱۹۵۵۵؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۲، تفسیر الطبری، ج۵، الجزء ۸، ص۱۶۲، کلاهما نحوه؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۸۲.
- ↑ عَنِ البَرَاءِ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَوْمَ الأَحْزَابِ يَنْقُلُ التُّرَابَ، وَقَدْ وَارَى التُّرَابُ بَيَاضَ بَطْنِهِ؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۴۴، ح۲۶۸۲؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۳۰، ح۱۲۵؛ مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۲۱، ح۱۸۵۹۴، صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۳۹۷، ح۴۵۳۵، السنن الکبری، ج۷، ص۶۹، ح۱۳۲۹۳، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۲۰، ص۱۹۹، و راجع، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۷.
- ↑ عن یعقوب بن زید: أَنَّ النَّبِيَّ (ص) كَانَ يَتْبَعُ غُبَارَ الْمَسْجِدِ بِجَرِيدَةٍ؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۱، ص۴۳۵، ح۵.
- ↑ المناقب لابنشهرآشوب: کَانَ النَّبِيُّ (ص) ... يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۳۴.
- ↑ المناقب لابنشهرآشوب- فِي ذِکْرِ آدَابِ رَسُولِ اللهِ (ص)-: أَمَّا آدَابُهُ فَقَدْ جَمَعَهَا بَعْضُ الْعُلَمَاءِ وَ الْتَقَطَهَا مِنَ الْأَخْبَارِ: كَانَ النَّبِيُّ (ص) ... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ يَفْتَحُ الْبَابَ وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْيَا وَ يَضَعُ طَهُورَهُ بِاللَّيْلِ بِيَدِهِ وَ لَا يَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً وَ يَخْدُمُ فِي مِهْنَةِ هْلِهِ وَ يَقْطَعُ اللَّحْمَ وَ إِذَا جَلَسَ عَلَى الطَّعَامِ جَلَسَ مُحَقَّراً وَ كَانَ يَلْطَعُ أَصَابِعَهُ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ قَطُّ وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْحُرِّ وَ الْعَبْدِ وَ لَوْ عَلَى ذِرَاعٍ أَوْ كُرَاعٍ وَ يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا يُثْبِتُ بَصَرَهُ فِي وَجْهِ أَحَدٍ. يَغْضَبُ لِرَبِّهِ وَ لَا يَغْضَبُ لِنَفْسِهِ وَ كَانَ يُعَصِّبُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِهِ مِنَ الْجُوعِ يَأْكُلُ مَا حَضَرَ وَ لَا يَرُدُّ مَا وَجَدَ لَا يَلْبَسُ ثَوْبَيْنِ يَلْبَسُ بُرْداً حِبَرَةً يَمَنِيَّةً وَ شَمْلَةَ جُبَّةٍ صُوفٍ وَ الْغَلِيظَ مِنْ الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ وَ أَكْثَرُ ثِيَابِهِ الْبَيَاضُ ... وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ عَبْدَهُ أَوْ غَيْرَهِ وَ يَرْكَبُ مَا أَمْكَنَهُ مِنْ فَرَسٍ أَوْ بَغْلَةٍ أَوْ حِمَارٍ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ بِلَا سَرْجٍ وَ عَلَيْهِ الْعِذَارُ. يَمْشِي رَاجِلًا وَ حَافِياً بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا عِمَامَةٍ وَ لَا قَلَنْسُوَةٍ وَ يُشَيِّعُ الْجَنَائِزَ وَ يَعُودُ الْمَرْضَى فِي أَقْصَى الْمَدِينَةِ يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ وَ يُكْرِمُ أَهْلَ الْفَضْلِ فِي أَخْلَاقِهِمْ وَ يَتَأَلَّفُ أَهْلَ الشَّرَفِ بِالْبِرِّ لَهُمْ. يَصِلُ ذَوِي رَحْمَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْثِرَهُمْ عَلَى غَيْرِهِمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ لَا يَجْفُو عَلَى أَحَدٍ يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُتَعَذِّرِ إِلَيْهِ وَ كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً مَا لَمْ يَنْزِلْ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ أَوْ لَمْ تَجْرِ عِظَةٌ وَ رُبَّمَا ضَحِكَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهَةٍ. لَا يَرْتَفِعُ عَلَى عَبِيدِهِ وَ إِمَائِهِ فِي مَأْكَلٍ وَ لَا فِي مَلْبَسٍ مَا شَتَمَ أَحَداً بِشَتْمَةٍ وَ لَا لَعَنَ امْرَأَةً وَ لَا خَادِماً بِلَعْنَةٍ وَ لَا لَامُوا أَحَداً إِلَّا قَالَ دَعُوهُ وَ لَا يَأْتِيهِ أَحَدٌ حُرّاً وَ عَبْداً وَ أَمَةً إِلَّا قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ. لَا فَظٌّ وَ لَا غَلِيظٌ وَ لَا صَخَّابٌ فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَ لَكِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَأُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ وَ مَنْ رَامَهُ بِحَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ. مَا أَخَذَ أَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلَ يَدَهُ حَتَّى يُرْسِلَهَا وَ إِذَا لَقِيَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَةِ وَ كَانَ لَا يَقُومُ وَ لَا يَجْلِسُ إِلَّا عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ كَانَ لَا يَجْلِسُ إِلَيْهِ أَحَدٌ وَ هُوَ يُصَلِّي إِلَّا خَفَّفَ صَلَاتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ وَ قَالَ أَ لَكَ حَاجَةٌ وَ كَانَ أَكْثَرُ جُلُوسِهِ أَنْ يَنْصِبَ سَاقَيْهِ جَمِيعاً وَ كَانَ يَجْلِسُ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ كَانَ أَكْثَرُ مَا يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ كَانَ يُكْرِمُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ حَتَّى رُبَّمَا بَسَطَ ثَوْبَهُ وَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ بِالْوِسَادَةِ الَّتِي تَحْتَهُ؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۶، ح۳۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۶۰-۴۷۱.
- ↑ «الإمام الصّادق (ع): مَرَّتِ امْرَأَةٌ بَذِيَّةٌ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ هُوَ يَأْكُلُ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْحَضِيضِ فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ لَتَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ تَجْلِسُ جُلُوسَهُ! فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنِّي عَبْدٌ وَ أَيُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّي؟! قَالَتْ فَنَاوِلْنِي لُقْمَةً مِنْ طَعَامِكَ فَنَاوَلَهَا فَقَالَتْ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا الَّذِي فِي فِيكَ فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اللُّقْمَةَ مِنْ فِيهِ فَنَاوَلَهَا فَأَكَلَتْهَا ... فَمَا أَصَابَهَا بَذَاءٌ حَتَّى فَارَقَتِ الدُّنْيَا»؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۲؛ الزهد للحسین بن سعید، ص۷۱، ح۲۲، نحوه؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۵، ح۱۷۶۰، کلّها عن الحسن الصیقل، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۸، ح۱۱، و لیس فیه «الحضیض»؛ بحار الأنوار، ج۶۶، ص۴۲۰، ح۳۳.
- ↑ مِنْ كِتَابِ شَرَفِ النَّبِيِّ (ص) رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ أَمَرَ أَصْحَابَهُ بِذَبْحِ شَاةٍ فِي سَفَرٍ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَيَّ ذَبْحُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَيَّ سَلْخُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَيَّ قَطْعُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَيَّ طَبْخُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَيَّ أَنْ أَلْقُطَ لَكُمُ الْحَطَبَ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لَا تَتْعَبَنَّ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا أَنْتَ نَحْنُ نَكْفِيكَ. قَالَ (ص) عَرَفْتُ أَنَّكُمْ تَكْفُونِي وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَكْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ أَنْ يَنْفَرِدَ مِنْ بَيْنِهِمْ فَقَامَ (ص) يَلْقُطُ الْحَطَبَ لَهُمْ؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۵۳۶، ح۱۸۶۷؛ بحار الأنوار، ج۷۶، ص۲۷۳، ح۳۱ و راجع، کشف الخفاء، ج۱، ص۲۵۱، ح۷۶۵.
- ↑ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَرَّ بِغُلَامٍ يَسْلُخُ شَاةً، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص): تَنَحَّ، حَتَّى أُرِيَكَ. فَأَدْخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَدَهُ بَيْنَ الْجِلْدِ وَاللَّحْمِ، فَدَحَسَ بِهَا، حَتَّى تَوَارَتْ إِلَى الْإِبِطِ وَقَالَ: يَا غُلَامُ هَكَذَا فَاسْلُخْ ثُمَّ مَضَى؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۶۱، ح۳۱۷۹؛ سنن أبی داوود، ج۱، ص۴۷، ح۱۸۵؛ السنن الکبری، ج۱، ص۳۴، و لیس فیهما «یا غلام هکذا فاسلخ»؛ صحیح ابن حبان، ج۳، ص۴۳۸، ح۱۱۶۳؛ کنز العمال، ج۹، ص۵۸۶، ح۲۷۵۴۲.
- ↑ عن أبی أيوب: لما نزل على رسول الله (ص) في بيتي نزل في السفل، وأنا وأم أيوب في العلو، فقلت له: يا نبي الله، بأبي أنت وأمي، إني لأكره وأعظم أن أكون فوقك وتكون تحتي، فاظهر أنت فكن في العلو، وننزل نحن فنكون في السفل. فقال: يا أبا أيوب، إن أرفق بنا و بمن يغشانا أن نكون في سفل البيت؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۱۴۴؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۲۰، ح۳۸۵۵، نحوه؛ کنز العمّال، ج۱۵، ص۴۴۲، ح۴۱۷۵۴.
- ↑ عن إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة: زار رسول الله (ص) سعدا فقال عنده فلما أبردوا جاؤوا بحمار لهم أعرابي قطوف قال فوطؤوا لرسول الله (ص) بقطيفة عليه فركب رسول الله (ص) فأراد سعد أن يردف ابنه خلف رسول الله (ص) ليرد الحمار فقال رسول الله (ص) ان كنت باعثه معي فأحمله بين يدي قال لا بل خلفك يا رسول الله فقال رسول الله (ص) أهل الدابة هم أولى بصدرها قال سعد لا أبعثه معك ولكن رد الحمار قال فرده وهو هملاج فريغ ما يساير؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: لَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَكَّةَ اسْتَشْرَفَهُ النَّاسُ، فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى رَحْلِهِ تَخَشُّعًا؛ مسند أبی یعلی، ج۳، ص۳۶۶، ح۳۳۸۰؛ دلائل النبوه للبیهقی، ج۵، ص۶۸، نحوه؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۸۰.
- ↑ عن ابْنِ مَسْعُودٍ: أَتَى النَّبِيَّ (ص) رَجُلٌ فَكَلَّمَهُ فَجَعَلَ تَرْعُدُ فَرَائِصُهُ، فَقَالَ لَهُ: هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ تَأْكُلُ الْقَدیدَ؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۰۱، ح۳۳۱۲؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۰، ح۴۳۶۶، عن أبی مسعود و ج۲، ص۵۰۶، ح۳۷۳۳؛ المعجم الأوسط، ج۲، ص۶۴، ح۱۲۶۰، کلاهما عن جریر بن عبدالله و کلها نحوه؛ کنز العمال، ج۶، ص۸۸، ح۱۴۹۶۵؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۸، ح۷؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹، ح۳۵.
- ↑ عَنْ أَبِي ذَرٍّ: رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلَالاً يُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِيِّ (ص) إِذْ انْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يُقَبِّلُهَا فَزَجَرَهُ النَّبِيُّ (ص) عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ الْعَبِيدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ الْعَبِيدُ؛ تأویل الآیات الظاهره، ج۲، ص۴۸۴، ح۱۲؛ بحار الأنوار، ج۲۷، ص۱۳۹، ح۱۴۴.
- ↑ متن اصلی، «ترجیح بدء» است؛ یعنی کمی سنگینتر بکِش و به مشتری ارفاق کن.
- ↑ عن أَبِي مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ: دَخَلْتُ يَوْمًا السُّوقَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، فَجَلَسَ إِلَى الْبَزَّازِينَ، فَاشْتَرَى سَرَاوِيلَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ، وَكَانَ لِأَهْلِ السُّوقِ وَزَّانٌ قَالَ: فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص): "اتَّزِنْ وَأَرْجِحْ"، فَقَالَ الْوَزَّانُ: إِنَّ هَذِهِ الْكَلِمَةُ مَا سَمِعْتُهَا مِنْ أَحَدٍ. قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: فَقُلْتُ لَهُ: كَفَى بِكَ مِنَ الْجَفَاءِ فِي دَيْنِكَ أَنْ لَا تَعْرِفَ نَبِيَّكَ (ص)، فَطَرَحَ الْمِيزَانَ، وَوَثَبَ إِلَى يَدِ النَّبِيِّ (ص) يُقَبِّلُهَا، فَجَذَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَدَهُ مِنْهُ، وَقَالَ: "هَذَا إِنَّمَا يَفْعَلُهُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا، إِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ مِنْكُمْ، فَزِنْ وَأَرْجِحْ"، وَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) السَّرَاوِيلَ؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۳۴۹، ح۶۵۹۴؛ شعبالإیمان، ج۵، ص۱۷۲، ح۶۲۴۴؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۴۲۸، ح۶۱۳۶؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۲۰۵، ح۱۰۰۳،کلها نحوه.
- ↑ عَنْ يَحْيَى بْنِ جَعْدَةَ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ أَسْوَدُ بِهِ جُدَرِيٌّ قَدْ تَقَشَّرَ، لَا يَجْلِسُ جَنْبَ أَحَدٍ إِلَّا أَقَامَهُ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۵، ص۵۶۸، ح۵؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۲، ص۹۵۶، ح۳۴۸۴؛ إحیاء العلوم، ج۳، ص۴۹۶ کلاهما نحوه.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۷۰-۴۷۷.
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: أَرْسَلَ النَّجَاشِيُّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَصْحَابِهِ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ وَ هُوَ فِي بَيْتٍ لَهُ جَالِسٌ عَلَى التُّرَابِ وَ عَلَيْهِ خُلْقَانُ الثِّيَابِ. قَالَ: فَقَالَ جَعْفَرٌ (ع) فَأَشْفَقْنَا مِنْهُ حِينَ رَأَيْنَاهُ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَلَمَّا رَأَى مَا بِنَا وَ تَغَيُّرَ وُجُوهِنَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَصَرَ مُحَمَّداً وَ أَقَرَّ عَيْنَهُ أَ لَا أُبَشِّرُكُمْ؟ فَقُلْتُ بَلَى أَيُّهَا الْمَلِكُ! فَقَالَ إِنَّهُ جَاءَنِي السَّاعَةَ مِنْ نَحْوِ أَرْضِكُمْ عَيْنٌ مِنْ عُيُونِي هُنَاكَ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ نَصَرَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً (ص) وَ أَهْلَكَ عَدُوَّهُ وَ أُسِرَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ الْتَقَوْا بِوَادٍ يُقَالُ لَهُ: بَدْرٌ كَثِيرِ الْأَرَاكِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ حَيْثُ كُنْتُ أَرْعَى لِسَيِّدِي هُنَاكَ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي ضَمْرَةَ؛ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ أَيُّهَا الْمَلِكُ فَمَا لِي أَرَاكَ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ وَ عَلَيْكَ هَذِهِ الْخُلْقَانُ؟ فَقَالَ لَهُ يَا جَعْفَرُ إِنَّا نَجِدُ فِيمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى عِيسَى (ع) أَنَّ مِنْ حَقِّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ أَنْ يُحْدِثُوا لَهُ تَوَاضُعاً عِنْدَ مَا يُحْدِثُ لَهُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَلَمَّا أَحْدَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي نِعْمَةً بِمُحَمَّدٍ (ص) أَحْدَثْتُ لِلَّهِ هَذَا التَّوَاضُعَ. فَلَمَّا بَلَغَ النَّبِيَّ (ص) قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ الصَّدَقَةَ تَزِيدُ صَاحِبَهَا كَثْرَةً فَتَصَدَّقُوا يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ التَّوَاضُعَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَوَاضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْعَفْوَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۱.
- ↑ « عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ فِي السَّمَاءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَاهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى (ع) أَنْ يَا مُوسَى أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي؟ قَالَ يَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاكَ؟ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَى الْأَرْضِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ (ع) يَا دَاوُدُ كَمَا أَنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ كَذَلِكَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَكَبِّرُونَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۶۷-۱۷۰.