جهاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== جهاد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در زمان [[پیامبر]] {{صل}} ==
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از هیچ تلاشی در راه [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فروگذار نکرد. از مجموعه [[غزوات]] و سرایای رسول خدا{{صل}}، هفت مورد اهمیت ویژه دارند؛ سه [[غزوه بدر]]، [[احد]] و [[خندق]] (که با [[قریش]] بود) و چهار [[غزوه بنی قینقاع]]، [[بنی نضیر]]، بنوقریظه و [[خیبر]] (که با [[یهود]] رخ داد). [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این غزوات، پیشگام و تأثیرگذار بود، به طوری که ورود ایشان به صحنه [[نبرد]] باعث [[تزلزل]] [[دشمن]] [[متزلزل]] و [[روحیه]] [[سپاه اسلام]] می‌شد. حضرت درباره سرکوبی [[مشرکان]] فرمود: من در دنباله آن [[سپاه]] بودم تا یک باره پشت کرد و سر به [[حکم]] [[اسلام]] در آورد. نه [[سست]] شده‌ام و نه ترسیده‌ام، نه [[خیانت]] کرده‌ام و نه ناتوانم<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴ (ترجمه شهیدی)، ص۹۶.</ref>.
[[امام]]{{ع}} در [[جنگ بدر]] ([[رمضان]] [[سال دوم هجری]]) پس از [[نبرد تن به تن]] با هماورد خود، [[ولید بن عتبه]] (دایی [[معاویه]]) را کشت، به کمک [[حمزه]] و [[عبیده بن حارث]] شتافت و هماوردان آن دو، یعنی [[عتبة بن ربیعه]] (پدربزرگ معاویه) و [[شیبة بن ربیعه]] ([[برادر]] [[عتبه]] و عموی [[هند]]) را نیز از پای در آورد<ref>بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۱ (چاپ زکار، ص، ۳۶۳).</ref>. امام{{ع}} در پاسخ به [[تهدید]] معاویه به [[جنگ]] (پیش از [[صفین]])، به غزوه بدر اشاره کرد و فرمود: شمشیری که بر جد و دایی و برادرت در یک رزمگاه زدم، نزد من است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۴، ص۳۴۹.</ref>. بنابر سخن [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۹ و ۷۳.</ref>، نیمی و بنا بر نقل [[واقدی]] ۲۲ نفر از کشته‌های مشرکان در [[بدر]]، به دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۳.</ref>.
حضرت در دو غزوه بنی قینقاع<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.</ref> و احد<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۰.</ref> [[پرچم‌دار]] سپاه اسلام بود. [[غزوه احد]] ([[سال سوم هجری]]) دومین [[نبرد]] سرنوشت‌ساز و سنگین [[رسول خدا]]{{صل}} با [[قریش]] بود که در همان آغاز نبرد، طلیعه‌دار [[سپاه]] [[شرک]] به دست توانای [[امام علی]]{{ع}} کشته شد و رسول خدا{{صل}} شادمان شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۵.</ref>. هنگامی که برخی [[اصحاب]] تنگه [[کوه]] [[احد]] را بر خلاف دستور مؤکد رسول خدا{{صل}} ترک کردند و برخی گریختند، [[امام]]{{ع}} [[ایستادگی]] کرد، زخم‌های فراوانی برداشت و این [[ندای آسمانی]] شنیده شد، که {{متن حدیث|لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ وَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
پس از [[غزوه احد]]، رسول خدا{{صل}} با دلاوری‌های [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بر [[یهود]] [[بنی نضیر]] [[پیروز]] شد و آنان را از [[مدینه]] بیرون راند. در [[سال پنجم هجری]] با تحریک سران [[بنی قریظه]]<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>، قریش با [[همکاری]] دیگر تیره‌های [[عرب]] ([[احزاب]]) به مدینه [[هجوم]] آورد. [[مسلمانان]] در بیرون مدینه خندقی حفر کردند که تنها برخی جنگجویان قریش برای نبرد با مسلمانان توانستند از آن عبور کنند. [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تنها شخصی بود که در مقابل جنگجوی نامی عرب، [[عمرو بن عبدود]] ایستاد و او را از پای در آورد. رسول خدا{{صل}} از این [[فداکاری]] به [[رویارویی]] تمام [[ایمان]] با تمام شرک تعبیر کرد<ref>واقدی، فتوح الشام، ج۲، ص۴۷۰.</ref> و ضربت [[شمشیر علی]]{{ع}} را [[برتر]] از [[عبادت]] [[جن]] و انس خواند<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‌}} یا {{متن حدیث|أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ص۳۴.</ref>.
پس از [[جنگ احزاب]] ([[خندق]])، [[دژ]] بنی قریظه به دلیل [[خیانت]] آنان در طول [[جنگ خندق]]، محاصره شد و دیدبانان بنی قریظه با دیدن علی{{ع}} فریاد زدند: [[قاتل]] [[عمرو بن عبدود]] آمد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[جدیت]] حضرت و رجزخوانی‌های ایشان سبب شد تا بنی قریظه [[تسلیم]] شود. رسول خدا{{صل}} در [[ذیقعده]] [[سال ششم هجری]] برای انجام [[عمره]] عازم [[مکه]] شد. قریش در منطقه [[حدیبیه]]، مانع ورود آنان به [[مکه]] شد و سرانجام [[قرارداد]] صلحی میان [[پیامبر]]{{صل}} و [[قریش]] [[امضا]] شد که به دستور حضرت، مواد آن [[پیمان]] [[نامه]] را [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تنظیم و [[کتابت]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الدرر، ص۲۰۴.</ref>. در سال هفتم بر اساس آن پیمان نامه، [[امام علی]]{{ع}} همراه [[پیامبر خدا]]{{صل}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} و دیگر [[مسلمانان]] برای [[عمره]] به مکه رفتند که به [[عمرة]] القضا مشهور شد<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۸۱، ۲۰۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ص۷۲ و ۱۲۹.</ref>.
در [[سال هفتم هجری]] و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[اطمینان]] از تعرض نکردن قریش به [[مدینه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} آهنگ [[خیبر]] کرد و در کنار قلعه‌های خیبر [[اردو]] زد. علی{{ع}} [[پرچم‌دار]] [[سپاه]] و ایفا کننده مهم‌ترین نقش در [[پیروزی]] مسلمانان بود. از آنجا که تلاش شماری از [[صحابه]] برای فتح قلعه‌های خیبر [[شکست]] خورد، رسول خدا{{صل}} فرمود: فردا [[پرچم]] را به مردی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و [[خداوند]] به دستان او فتح می‌کند و او فرارکننده نیست»<ref>{{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ وَصَفَهُ، فَقَالَ: كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ}}؛ معروف به حدیث رایت.</ref>، آنگاه علی{{ع}} را برگزید تا فتح و پیروزی را برای [[اسلام]] و مسلمانان به ارمغان آورد. این گونه شد که قلعه‌های خیبر با کشتن مرحب [[خیبری]] و کندن معجزه‌آسای درب قلعه خیبر به دست علی{{ع}} فتح شد. سپس آن حضرت راهی [[فدک]] شد و فدک را با [[مصالحه]] فتح کرد<ref>طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
در [[سال هشتم هجری]] و پیش از [[فتح مکه]]، رسول خدا{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[غزوه ذات‌السلاسل]] فرستاد. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} شبانه و با [[استتار]] کامل [[دشمنان]] را تار و مار کرد و به مدینه بازگشت. [[جبرئیل]] با [[نزول]] [[سوره]] «والعادیات» رسول خدا{{صل}} را از این پیروزی باخبر کرد و پیامبر نیز آن سوره را در [[نماز]] [[تلاوت]] فرمود<ref>کلابی، مناقب، ص۳۵.</ref>.
در [[فتح مکه]] علی{{ع}} به [[دستور پیامبر]]{{صل}} [[پرچم]] را از [[سعد بن عباده]] گرفت<ref>طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۶.</ref> و همراه [[پیامبر]]{{صل}} [[بت‌های مکه]] را [[شکست]] و بتکده [[منات]] را که در میانه راه [[مکه]] و [[مدینه]] قرار داشت، ویران نمود<ref>کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.</ref>. همچنین [[بت]] [[هبل]] را که بزرگ‌ترین بت داخل [[کعبه]] بود، شکست و در محل ورودی باب [[بنی شیبه]] [[دفن]] کرد تا [[حاجیان]] به هنگام ورود به کانون [[توحید]]، نماد [[شرک]] را زیر پای خود قرار دهند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.</ref>. سپس به دستور پیامبر{{صل}}، نزد [[قبیله]] [[بنی جذیمه]] در غُمیصا رفت و [[خون]] بهای کسانی را [[خالد بن ولید]] کشته بود، پرداخت<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۴.</ref>.
بعد از فتح مکه، [[نبرد حنین]] رخ داد و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[پرچم‌دار]] [[مهاجران]] بود. حضرت در دفاع از [[جان]] پیامبر{{صل}} در برابر [[هجوم]] سنگین [[دشمن]] و فرار برخی [[مسلمانان]]، [[پایداری]] ورزید و با کشـته شدن «ابوجَرول» و تعدادی از [[قبیله هوازن]] به دست [[حضرت علی]]{{ع}} [[سپاه]] [[هوازن]] شکست خورد.
[[رسول خدا]]{{صل}}، اول [[رجب]] [[سال نهم هجری]] برای پیش‌دستی و مقابله با تحرکات [[هرقل]]، امپراتور [[روم]] شرقی عازم [[تبوک]] شد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰.</ref> و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[جانشین]] خویش در مدینه قرار داد تا [[امنیت]] [[شهر]] را تأمین کند. ثمره حضور علی{{ع}} در مدینه ناکامی [[منافقان]] از رسیدن به اهدافشان بود؛ از این رو، [[شایعه]] کردند که رسول خدا{{صل}} به دلیل [[نافرمانی]] علی{{ع}}، از آن حضرت رنجیده است. چون [[شایعات]] و طعنه‌ها بر [[امام]] زیاد شد، آن حضرت به بیرون مدینه نزد رسول خدا{{صل}} رفت و پیامبر{{صل}} در [[حدیثی]] که به «[[حدیث منزلت]]» [[شهرت]] یافت، فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «آیا [[خشنود]] نمی‌شوی از اینکه تو برای من همچون [[هارون]] برای [[موسی]] باشی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست»<ref>ابن حبان، الثقات، ج۱، ص۳۶۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۱.</ref>


== اقسام [[جهاد]] ==
== اقسام [[جهاد]] ==
خط ۴۱: خط ۶۲:
{{اصلی|آداب جهاد}}
{{اصلی|آداب جهاد}}
جهاد  [[آداب]] و اصول عمومی دارد که در تمام [[جنگ‌ها]] از سوی دو [[لشکر]] [[متخاصم]] [[اجرا]] می‌شود؛ برخی از این اصول عبارت‌اند از: قصد [[خلوص]]؛ نادیده انگاشتن [[تعصبات قومی]] و ملی؛ ابتدا به جنگ، ممنوع؛ خودداری از [[دشنام]]؛ دعا و [[نیایش]]؛ [[شعار]] و [[تبلیغات]] [[جنگی]]؛ [[ایثار]] و [[فداکاری]]؛ [[رفتار]] [[انسانی]] با دشمن؛ [[غنایم جنگی]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۳۵.</ref>.
جهاد  [[آداب]] و اصول عمومی دارد که در تمام [[جنگ‌ها]] از سوی دو [[لشکر]] [[متخاصم]] [[اجرا]] می‌شود؛ برخی از این اصول عبارت‌اند از: قصد [[خلوص]]؛ نادیده انگاشتن [[تعصبات قومی]] و ملی؛ ابتدا به جنگ، ممنوع؛ خودداری از [[دشنام]]؛ دعا و [[نیایش]]؛ [[شعار]] و [[تبلیغات]] [[جنگی]]؛ [[ایثار]] و [[فداکاری]]؛ [[رفتار]] [[انسانی]] با دشمن؛ [[غنایم جنگی]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۳۵.</ref>.
== [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میدان جهاد ==
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از هیچ تلاشی در راه [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فروگذار نکرد. گرچه زبان از نقل این تلاش قاصر است؛ اما تلاش بر آن است تا بخشی از جان‌فشانی‌های آن حضرت بیان شود. از مجموعه [[غزوات]] و سرایای رسول خدا{{صل}}، هفت مورد اهمیت ویژه دارند؛ سه [[غزوه بدر]]، [[احد]] و [[خندق]] (که با [[قریش]] بود) و چهار [[غزوه بنی قینقاع]]، [[بنی نضیر]]، بنوقریظه و [[خیبر]] (که با [[یهود]] رخ داد). [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این غزوات، پیشگام و تأثیرگذار بود، به طوری که ورود ایشان به صحنه [[نبرد]] باعث [[تزلزل]] [[دشمن]] [[متزلزل]] و [[روحیه]] [[سپاه اسلام]] می‌شد. حضرت درباره سرکوبی [[مشرکان]] فرمود: من در دنباله آن [[سپاه]] بودم تا یک باره پشت کرد و سر به [[حکم]] [[اسلام]] در آورد. نه [[سست]] شده‌ام و نه ترسیده‌ام، نه [[خیانت]] کرده‌ام و نه ناتوانم<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴ (ترجمه شهیدی)، ص۹۶.</ref>.
[[امام]]{{ع}} در [[جنگ بدر]] ([[رمضان]] [[سال دوم هجری]]) پس از [[نبرد تن به تن]] با هماورد خود، [[ولید بن عتبه]] (دایی [[معاویه]]) را کشت، به کمک [[حمزه]] و [[عبیده بن حارث]] شتافت و هماوردان آن دو، یعنی [[عتبة بن ربیعه]] (پدربزرگ معاویه) و [[شیبة بن ربیعه]] ([[برادر]] [[عتبه]] و عموی [[هند]]) را نیز از پای در آورد<ref>بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۱ (چاپ زکار، ص، ۳۶۳).</ref>. امام{{ع}} در پاسخ به [[تهدید]] معاویه به [[جنگ]] (پیش از [[صفین]])، به غزوه بدر اشاره کرد و فرمود: شمشیری که بر جد و دایی و برادرت در یک رزمگاه زدم، نزد من است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۴، ص۳۴۹.</ref>. بنابر سخن [[شیخ مفید]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۹ و ۷۳.</ref>، نیمی و بنا بر نقل [[واقدی]] ۲۲ نفر از کشته‌های مشرکان در [[بدر]]، به دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۳.</ref>.
حضرت در دو غزوه بنی قینقاع<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.</ref> و احد<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۰.</ref> [[پرچم‌دار]] سپاه اسلام بود. [[غزوه احد]] ([[سال سوم هجری]]) دومین [[نبرد]] سرنوشت‌ساز و سنگین [[رسول خدا]]{{صل}} با [[قریش]] بود که در همان آغاز نبرد، طلیعه‌دار [[سپاه]] [[شرک]] به دست توانای [[امام علی]]{{ع}} کشته شد و رسول خدا{{صل}} شادمان شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۵.</ref>. هنگامی که برخی [[اصحاب]] تنگه [[کوه]] [[احد]] را بر خلاف دستور مؤکد رسول خدا{{صل}} ترک کردند و برخی گریختند، [[امام]]{{ع}} [[ایستادگی]] کرد، زخم‌های فراوانی برداشت و این [[ندای آسمانی]] شنیده شد، که {{متن حدیث|لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ وَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
پس از [[غزوه احد]]، رسول خدا{{صل}} با دلاوری‌های [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بر [[یهود]] [[بنی نضیر]] [[پیروز]] شد و آنان را از [[مدینه]] بیرون راند. در [[سال پنجم هجری]] با تحریک سران [[بنی قریظه]]<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>، قریش با [[همکاری]] دیگر تیره‌های [[عرب]] ([[احزاب]]) به مدینه [[هجوم]] آورد. [[مسلمانان]] در بیرون مدینه خندقی حفر کردند که تنها برخی جنگجویان قریش برای نبرد با مسلمانان توانستند از آن عبور کنند. [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تنها شخصی بود که در مقابل جنگجوی نامی عرب، [[عمرو بن عبدود]] ایستاد و او را از پای در آورد. رسول خدا{{صل}} از این [[فداکاری]] به [[رویارویی]] تمام [[ایمان]] با تمام شرک تعبیر کرد<ref>واقدی، فتوح الشام، ج۲، ص۴۷۰.</ref> و ضربت [[شمشیر علی]]{{ع}} را [[برتر]] از [[عبادت]] [[جن]] و انس خواند<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‌}} یا {{متن حدیث|أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ص۳۴.</ref>.
پس از [[جنگ احزاب]] ([[خندق]])، [[دژ]] بنی قریظه به دلیل [[خیانت]] آنان در طول [[جنگ خندق]]، محاصره شد و دیدبانان بنی قریظه با دیدن علی{{ع}} فریاد زدند: [[قاتل]] [[عمرو بن عبدود]] آمد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. [[جدیت]] حضرت و رجزخوانی‌های ایشان سبب شد تا بنی قریظه [[تسلیم]] شود. رسول خدا{{صل}} در [[ذیقعده]] [[سال ششم هجری]] برای انجام [[عمره]] عازم [[مکه]] شد. قریش در منطقه [[حدیبیه]]، مانع ورود آنان به [[مکه]] شد و سرانجام [[قرارداد]] صلحی میان [[پیامبر]]{{صل}} و [[قریش]] [[امضا]] شد که به دستور حضرت، مواد آن [[پیمان]] [[نامه]] را [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تنظیم و [[کتابت]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الدرر، ص۲۰۴.</ref>. در سال هفتم بر اساس آن پیمان نامه، [[امام علی]]{{ع}} همراه [[پیامبر خدا]]{{صل}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} و دیگر [[مسلمانان]] برای [[عمره]] به مکه رفتند که به [[عمرة]] القضا مشهور شد<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۸۱، ۲۰۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ص۷۲ و ۱۲۹.</ref>.
در [[سال هفتم هجری]] و پس از [[صلح حدیبیه]] و [[اطمینان]] از تعرض نکردن قریش به [[مدینه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} آهنگ [[خیبر]] کرد و در کنار قلعه‌های خیبر [[اردو]] زد. علی{{ع}} [[پرچم‌دار]] [[سپاه]] و ایفا کننده مهم‌ترین نقش در [[پیروزی]] مسلمانان بود. از آنجا که تلاش شماری از [[صحابه]] برای فتح قلعه‌های خیبر [[شکست]] خورد، رسول خدا{{صل}} فرمود: فردا [[پرچم]] را به مردی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و [[خداوند]] به دستان او فتح می‌کند و او فرارکننده نیست»<ref>{{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ وَصَفَهُ، فَقَالَ: كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ}}؛ معروف به حدیث رایت.</ref>، آنگاه علی{{ع}} را برگزید تا فتح و پیروزی را برای [[اسلام]] و مسلمانان به ارمغان آورد. این گونه شد که قلعه‌های خیبر با کشتن مرحب [[خیبری]] و کندن معجزه‌آسای درب قلعه خیبر به دست علی{{ع}} فتح شد. سپس آن حضرت راهی [[فدک]] شد و فدک را با [[مصالحه]] فتح کرد<ref>طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
در [[سال هشتم هجری]] و پیش از [[فتح مکه]]، رسول خدا{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[غزوه ذات‌السلاسل]] فرستاد. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} شبانه و با [[استتار]] کامل [[دشمنان]] را تار و مار کرد و به مدینه بازگشت. [[جبرئیل]] با [[نزول]] [[سوره]] «والعادیات» رسول خدا{{صل}} را از این پیروزی باخبر کرد و پیامبر نیز آن سوره را در [[نماز]] [[تلاوت]] فرمود<ref>کلابی، مناقب، ص۳۵.</ref>.
در [[فتح مکه]] علی{{ع}} به [[دستور پیامبر]]{{صل}} [[پرچم]] را از [[سعد بن عباده]] گرفت<ref>طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۶.</ref> و همراه [[پیامبر]]{{صل}} [[بت‌های مکه]] را [[شکست]] و بتکده [[منات]] را که در میانه راه [[مکه]] و [[مدینه]] قرار داشت، ویران نمود<ref>کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.</ref>. همچنین [[بت]] [[هبل]] را که بزرگ‌ترین بت داخل [[کعبه]] بود، شکست و در محل ورودی باب [[بنی شیبه]] [[دفن]] کرد تا [[حاجیان]] به هنگام ورود به کانون [[توحید]]، نماد [[شرک]] را زیر پای خود قرار دهند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.</ref>. سپس به دستور پیامبر{{صل}}، نزد [[قبیله]] [[بنی جذیمه]] در غُمیصا رفت و [[خون]] بهای کسانی را [[خالد بن ولید]] کشته بود، پرداخت<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۴.</ref>.
بعد از فتح مکه، [[نبرد حنین]] رخ داد و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[پرچم‌دار]] [[مهاجران]] بود. حضرت در دفاع از [[جان]] پیامبر{{صل}} در برابر [[هجوم]] سنگین [[دشمن]] و فرار برخی [[مسلمانان]]، [[پایداری]] ورزید و با کشـته شدن «ابوجَرول» و تعدادی از [[قبیله هوازن]] به دست [[حضرت علی]]{{ع}} [[سپاه]] [[هوازن]] شکست خورد.
[[رسول خدا]]{{صل}}، اول [[رجب]] [[سال نهم هجری]] برای پیش‌دستی و مقابله با تحرکات [[هرقل]]، امپراتور [[روم]] شرقی عازم [[تبوک]] شد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰.</ref> و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[جانشین]] خویش در مدینه قرار داد تا [[امنیت]] [[شهر]] را تأمین کند. ثمره حضور علی{{ع}} در مدینه ناکامی [[منافقان]] از رسیدن به اهدافشان بود؛ از این رو، [[شایعه]] کردند که رسول خدا{{صل}} به دلیل [[نافرمانی]] علی{{ع}}، از آن حضرت رنجیده است. چون [[شایعات]] و طعنه‌ها بر [[امام]] زیاد شد، آن حضرت به بیرون مدینه نزد رسول خدا{{صل}} رفت و پیامبر{{صل}} در [[حدیثی]] که به «[[حدیث منزلت]]» [[شهرت]] یافت، فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ «آیا [[خشنود]] نمی‌شوی از اینکه تو برای من همچون [[هارون]] برای [[موسی]] باشی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست»<ref>ابن حبان، الثقات، ج۱، ص۳۶۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۱

جهاد امیرالمؤمنین(ع) در زمان پیامبر (ص)

امیرمؤمنان علی(ع) از هیچ تلاشی در راه دعوت رسول خدا(ص) فروگذار نکرد. از مجموعه غزوات و سرایای رسول خدا(ص)، هفت مورد اهمیت ویژه دارند؛ سه غزوه بدر، احد و خندق (که با قریش بود) و چهار غزوه بنی قینقاع، بنی نضیر، بنوقریظه و خیبر (که با یهود رخ داد). امیرمؤمنان(ع) در این غزوات، پیشگام و تأثیرگذار بود، به طوری که ورود ایشان به صحنه نبرد باعث تزلزل دشمن متزلزل و روحیه سپاه اسلام می‌شد. حضرت درباره سرکوبی مشرکان فرمود: من در دنباله آن سپاه بودم تا یک باره پشت کرد و سر به حکم اسلام در آورد. نه سست شده‌ام و نه ترسیده‌ام، نه خیانت کرده‌ام و نه ناتوانم[۱].

امام(ع) در جنگ بدر (رمضان سال دوم هجری) پس از نبرد تن به تن با هماورد خود، ولید بن عتبه (دایی معاویه) را کشت، به کمک حمزه و عبیده بن حارث شتافت و هماوردان آن دو، یعنی عتبة بن ربیعه (پدربزرگ معاویه) و شیبة بن ربیعه (برادر عتبه و عموی هند) را نیز از پای در آورد[۲]. امام(ع) در پاسخ به تهدید معاویه به جنگ (پیش از صفین)، به غزوه بدر اشاره کرد و فرمود: شمشیری که بر جد و دایی و برادرت در یک رزمگاه زدم، نزد من است[۳]. بنابر سخن شیخ مفید[۴]، نیمی و بنا بر نقل واقدی ۲۲ نفر از کشته‌های مشرکان در بدر، به دست علی بن ابی طالب(ع) بود[۵].

حضرت در دو غزوه بنی قینقاع[۶] و احد[۷] پرچم‌دار سپاه اسلام بود. غزوه احد (سال سوم هجری) دومین نبرد سرنوشت‌ساز و سنگین رسول خدا(ص) با قریش بود که در همان آغاز نبرد، طلیعه‌دار سپاه شرک به دست توانای امام علی(ع) کشته شد و رسول خدا(ص) شادمان شد[۸]. هنگامی که برخی اصحاب تنگه کوه احد را بر خلاف دستور مؤکد رسول خدا(ص) ترک کردند و برخی گریختند، امام(ع) ایستادگی کرد، زخم‌های فراوانی برداشت و این ندای آسمانی شنیده شد، که «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ وَ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»[۹].

پس از غزوه احد، رسول خدا(ص) با دلاوری‌های امیرمؤمنان(ع) بر یهود بنی نضیر پیروز شد و آنان را از مدینه بیرون راند. در سال پنجم هجری با تحریک سران بنی قریظه[۱۰]، قریش با همکاری دیگر تیره‌های عرب (احزاب) به مدینه هجوم آورد. مسلمانان در بیرون مدینه خندقی حفر کردند که تنها برخی جنگجویان قریش برای نبرد با مسلمانان توانستند از آن عبور کنند. علی بن ابی طالب(ع) تنها شخصی بود که در مقابل جنگجوی نامی عرب، عمرو بن عبدود ایستاد و او را از پای در آورد. رسول خدا(ص) از این فداکاری به رویارویی تمام ایمان با تمام شرک تعبیر کرد[۱۱] و ضربت شمشیر علی(ع) را برتر از عبادت جن و انس خواند[۱۲].

پس از جنگ احزاب (خندقدژ بنی قریظه به دلیل خیانت آنان در طول جنگ خندق، محاصره شد و دیدبانان بنی قریظه با دیدن علی(ع) فریاد زدند: قاتل عمرو بن عبدود آمد[۱۳]. جدیت حضرت و رجزخوانی‌های ایشان سبب شد تا بنی قریظه تسلیم شود. رسول خدا(ص) در ذیقعده سال ششم هجری برای انجام عمره عازم مکه شد. قریش در منطقه حدیبیه، مانع ورود آنان به مکه شد و سرانجام قرارداد صلحی میان پیامبر(ص) و قریش امضا شد که به دستور حضرت، مواد آن پیمان نامه را علی بن ابی طالب(ع) تنظیم و کتابت کرد[۱۴]. در سال هفتم بر اساس آن پیمان نامه، امام علی(ع) همراه پیامبر خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) و دیگر مسلمانان برای عمره به مکه رفتند که به عمرة القضا مشهور شد[۱۵].

در سال هفتم هجری و پس از صلح حدیبیه و اطمینان از تعرض نکردن قریش به مدینه، رسول خدا(ص) آهنگ خیبر کرد و در کنار قلعه‌های خیبر اردو زد. علی(ع) پرچم‌دار سپاه و ایفا کننده مهم‌ترین نقش در پیروزی مسلمانان بود. از آنجا که تلاش شماری از صحابه برای فتح قلعه‌های خیبر شکست خورد، رسول خدا(ص) فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و خداوند به دستان او فتح می‌کند و او فرارکننده نیست»[۱۶]، آنگاه علی(ع) را برگزید تا فتح و پیروزی را برای اسلام و مسلمانان به ارمغان آورد. این گونه شد که قلعه‌های خیبر با کشتن مرحب خیبری و کندن معجزه‌آسای درب قلعه خیبر به دست علی(ع) فتح شد. سپس آن حضرت راهی فدک شد و فدک را با مصالحه فتح کرد[۱۷].

در سال هشتم هجری و پیش از فتح مکه، رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) را به غزوه ذات‌السلاسل فرستاد. امیرمؤمنان(ع) شبانه و با استتار کامل دشمنان را تار و مار کرد و به مدینه بازگشت. جبرئیل با نزول سوره «والعادیات» رسول خدا(ص) را از این پیروزی باخبر کرد و پیامبر نیز آن سوره را در نماز تلاوت فرمود[۱۸].

در فتح مکه علی(ع) به دستور پیامبر(ص) پرچم را از سعد بن عباده گرفت[۱۹] و همراه پیامبر(ص) بت‌های مکه را شکست و بتکده منات را که در میانه راه مکه و مدینه قرار داشت، ویران نمود[۲۰]. همچنین بت هبل را که بزرگ‌ترین بت داخل کعبه بود، شکست و در محل ورودی باب بنی شیبه دفن کرد تا حاجیان به هنگام ورود به کانون توحید، نماد شرک را زیر پای خود قرار دهند[۲۱]. سپس به دستور پیامبر(ص)، نزد قبیله بنی جذیمه در غُمیصا رفت و خون بهای کسانی را خالد بن ولید کشته بود، پرداخت[۲۲].

بعد از فتح مکه، نبرد حنین رخ داد و امیرمؤمنان(ع) پرچم‌دار مهاجران بود. حضرت در دفاع از جان پیامبر(ص) در برابر هجوم سنگین دشمن و فرار برخی مسلمانان، پایداری ورزید و با کشـته شدن «ابوجَرول» و تعدادی از قبیله هوازن به دست حضرت علی(ع) سپاه هوازن شکست خورد.

رسول خدا(ص)، اول رجب سال نهم هجری برای پیش‌دستی و مقابله با تحرکات هرقل، امپراتور روم شرقی عازم تبوک شد[۲۳] و علی بن ابی طالب(ع) را جانشین خویش در مدینه قرار داد تا امنیت شهر را تأمین کند. ثمره حضور علی(ع) در مدینه ناکامی منافقان از رسیدن به اهدافشان بود؛ از این رو، شایعه کردند که رسول خدا(ص) به دلیل نافرمانی علی(ع)، از آن حضرت رنجیده است. چون شایعات و طعنه‌ها بر امام زیاد شد، آن حضرت به بیرون مدینه نزد رسول خدا(ص) رفت و پیامبر(ص) در حدیثی که به «حدیث منزلت» شهرت یافت، فرمود: «يَا عَلِيُّ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ «آیا خشنود نمی‌شوی از اینکه تو برای من همچون هارون برای موسی باشی، جز آنکه پیامبری پس از من نیست»[۲۴].[۲۵]

اقسام جهاد

جهاد ابتدایی و دفاعی

جهاد از منظر دین به ابتدایی و دفاعی تقسیم می‌شود. جهاد ابتدایی آن است که حکومت اسلامی با یک حکومت یا لشکر شرک و کفر که مانع گسترش اسلام است، به جنگ و جهاد بپردازد تا زمینه تبلیغ و تبیین آیین اسلام را برای مردم آن سرزمین فراهم آورد، و در صورت عناد و مقابله حکومت جور با حکومت اسلام، جنگ تا مرحله تسلیم ادامه خواهد داشت.

اما اگر جبهه مخالف، پیروان یکی از کتاب‌های آسمانی باشد، اسلام گزینه سومی برای آنان پیش می‌نهد که «ذمه» نام دارد، که به جای دو گزینه دیگر (پذیرفتن اسلام یا جنگ)، می‌توانند در سایه حکومت اسلامی - با پرداخت مالیات بر آیین خود باقی بمانند. حضرت علی (ع) در روایتی به این گزینه‌ها چنین اشاره می‌کند: «الْقِتَالُ قِتَالانِ قِتَالُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ حَتَّى يَفِيئُوا وَ قِتَالُ الْفِئَةِ الْكَافِرَةِ حَتَّى يُسْلِمُوا»[۲۶].

جهاد دفاعی به منظور دفاع از مسلمانان و کیان اسلام در برابر حمله دشمنان است که وجوب آن، مرد و زن و ضعیف و سالم را شامل می‌شود[۲۷]. پیکار و جنگ با دشمن در میدان کارزار، از مصادیق بارز جهاد است که دارای فضیلت و اجر خاصی است[۲۸].

جهاد اکبر و اصغر

نخستین و سخت‌ترین جهاد، جهاد و پیکار با نفس سرکش و اماره و شیطان است که پیامبر از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر دشمن خارجی که به «جهاد اصغر» معروف است[۲۹].[۳۰]

جهاد مالی

جهاد و نبرد با دشمن در میدان کارزار، احتیاج به تأمین هزینه مالی آن دارد که این وظیفه برعهده افراد متمول و توانمند است. از این رو، حضرت در اکثر موارد، جهاد با جان و مال و زبان را سفارش می‌کرد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۳۱].[۳۲]

جهاد زبانی

یکی دیگر از مصادیق جهاد، جهاد با زبان است. مؤمن، با گفتار و تبیین و تشریح احکام و آموزه‌های دینی، از جمله بیان فضایل جهاد و وجوب آن و امر به معروف و نهی از منکر، در عرصه جهاد زبانی وارد می‌شود. حضرت ترک جهاد زبانی را از علل شکست اسلام شمرده‌اند[۳۳].

گفتنی است که بعضی عبادات از جهت ثواب اخروی، همسنگ جهاد دانسته شده‌اند. البته این هم‌طرازی در جایی است که شخص از ادای فریضه جهاد در میدان کارزار، معذور باشد؛ مانند زنان که همسرداری و صبر بر ناملایمات خانه[۳۴] برای آنان در حکم جهاد است، یا شخص ضعیفی که نمی‌تواند در عرصه جهاد حضور رساند، حج وی ثواب جهاد را دارد: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»[۳۵].[۳۶]

فلسفه جهاد

اسلام با نگرش عَرَضی به جنگ و جهاد، اعتبار آن را حفظ کرده است؛ اما در این محدوده خاص نیز اهداف الهی و انسانی را تعقیب می‌کند و به شدت از دست زدن به جهاد برای دست‌یابی به منافع مادی و دنیوی پرهیز می‌دهد. برخی از این اهداف عبارت‌اند از:

  1. تقویت و گسترش اسلام: از آنجا که آیین مقدس اسلام، ناسخ ادیان آسمانی پیشین و یگانه صراط مستقیم است، از همه مردم جهان و همچنین از پیروان ادیان دیگر می‌خواهد برای گام برداشتن در صراط نجات و مستقیم و تقرب به خداوند متعال، رو به اسلام آورند. اسلام برای دعوت مردم به این هدف، از راه‌کاری منطقی و عقلانی، مانند گفت‌وگو و جدال احسن استفاده کرده است و اگر حکومت ظالمی در مقابل آیین حق، به نبرد و پیکار دست یازد، یا مانع تبیین و تبلیغ حقانیت آن گردد، در این فرض، جهاد کارساز و مشروع خواهد بود. فلسفه مهم جهاد، پذیرش اسلام و هدایت انسان‌ها است.
  2. براندازی فتنه و گمراهی: تقویت و گسترش اسلام در جهاد با غیرمسلمانان، هدفی معقول و پذیرفته است؛ اما اگر گروهی از مسلمانان گمراه در ناحیه‌ای دست به آشوب و اغتشاش یا تشکیل حکومت خودسر زدند و به انحراف مسلمانان و ایجاد فساد و بدعت در دین و احکام آن همت گماشتند، جهاد با چنین مسلمانانی مشروع خواهد بود.
  3. ستم‌ستیزی: یکی از اهداف مهم جهاد، حمایت از حقوق مردم، مانند آزادی و جلوگیری از ستم بر آنان است؛ چنان‌که حضرت علی(ع) دلیل پیکار خود را با امثال معاویه تأسف و نگرانی خویش از حکمرانی سفیهان و فاسقان بر می‌شمارد که رهاورد آن تصرف و تملک اموال عمومی به نفع خویش و به اسارت گرفتن مردم است[۳۷].[۳۸]

فضیلت جهاد

جنگ به تنهایی فاقد ارزش است؛ اما اگر برای اهداف و غایات عالی باشد، ارزش دینی، بلکه انسانی، به شمار می‌آید. برخی از فضیلت‌های جهاد عبارت است از:

  1. درِ بهشت: امام علی(ع) در روایتی جهاد را «لباس تقوا»، «زره محکم الهی» و «درِ بهشت» می‌شمارد که بر روی اولیای خاص الهی گشوده می‌شود: "همانا جهاد دری از درهای بهشت است که آن را برروی اولیای خاص خود می‌گشاید و آن، لباس تقوا و زره محکم الهی است"[۳۹].
  2. رفعت اسلام: "برترین وسیله تقرب به سوی خداوند سبحان، تصدیق و اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر او و جهاد در راه خداوند است که سبب بلندی و رفعت اسلام می‌شود"[۴۰].[۴۱]

آداب جهاد

جهاد آداب و اصول عمومی دارد که در تمام جنگ‌ها از سوی دو لشکر متخاصم اجرا می‌شود؛ برخی از این اصول عبارت‌اند از: قصد خلوص؛ نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی؛ ابتدا به جنگ، ممنوع؛ خودداری از دشنام؛ دعا و نیایش؛ شعار و تبلیغات جنگی؛ ایثار و فداکاری؛ رفتار انسانی با دشمن؛ غنایم جنگی[۴۲].

منابع

پانویس

  1. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴ (ترجمه شهیدی)، ص۹۶.
  2. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۱ (چاپ زکار، ص، ۳۶۳).
  3. نهج البلاغه، نامه ۶۴، ص۳۴۹.
  4. مفید، الارشاد، ج۱، ص۶۹ و ۷۳.
  5. واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۳.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۵۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.
  7. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۰.
  8. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۲۵.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰.
  10. واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۵.
  11. واقدی، فتوح الشام، ج۲، ص۴۷۰.
  12. «أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‌» یا «أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ص۳۴.
  13. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۱، ص۲۰۰.
  14. ابن عبدالبر، الدرر، ص۲۰۴.
  15. نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۸۱، ۲۰۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ص۷۲ و ۱۲۹.
  16. «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ وَصَفَهُ، فَقَالَ: كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ»؛ معروف به حدیث رایت.
  17. طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹.
  18. کلابی، مناقب، ص۳۵.
  19. طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۶.
  20. کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.
  21. صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۵۰.
  22. واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۸۴.
  23. واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰.
  24. ابن حبان، الثقات، ج۱، ص۳۶۷.
  25. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲ ص ۳۱.
  26. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۲ و ۱۸؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۸.
  27. ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.
  28. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۵.
  29. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.
  30. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  31. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۴۷.
  32. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  33. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷.
  34. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۳۹.
  35. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
  36. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  37. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  38. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۴۲۵ ـ ۴۲۷.
  39. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  40. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
  41. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.
  42. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۳۵.