نماز در تربیت اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
[[رده:نماز]] | [[رده:نماز]] | ||
[[رده:تربیت]] | [[رده:تربیت]] | ||
[[رده:آموزش]] | [[رده:آموزش عبادات]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۲
مقدمه
نماز یکی از ارکان اسلام است و بر آن بسیار تأکید شده، تا جایی که ستون دین و رأس اسلام به شمار آمده است[۱]. و به همین سبب، در سیره معصومان(ع) به آموزش آن اهتمام زیادی شده است. در این مبحث آموزش نماز را در سیره تربیتی]معصومان(ع) بررسی میکنیم.
سن شروع آموزش نماز
نماز عملی عبادی است که هم با شناخت و آگاهی و هم با احساسات و رفتار انسان سروکار دارد و باید زمانی به آموزش آن اقدام کرد که متربی به مرحلهای از رشد رسیده است که میفهمد نماز عبادت خدا و پرستش اوست و با دیگر اعمال تفاوت دارد.
محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر(ع) یا صادق(ع) پرسیدم: کودک چه زمانی نماز بخواند؟ فرمود: زمانی که نماز را بفهمد. گفتم: چه زمانی نماز را میفهمد و نماز بر او واجب[۲] میشود؟ فرمود: در شش سالگی[۳].
چنان که از ظاهر این روایات بر میآید، کودک هنگامی به نماز خواندن مأمور میشود که نماز را درک کند و این زمانی است که وی به سن شش سالگی رسیده باشد. به علاوه، در روایات دیگر سن هفت سالگی و پنج سالگی نیز سن شروع نماز خواندن کودک مطرح شده است. امام صادق(ع) به یکی از یاران خود فرمود: ما فرزندانمان را از پنج سالگی به نماز امر میکنیم، شما فرزندانتان را از هفت سالگی به نماز امر کنید[۴].
بنابراین، بر پایه این روایات، میتوان گفت هنگامی باید به آموزش نماز به کودکان پرداخت که به مرحلهای از رشد رسیده باشند که بدانند نماز چیست؛ و کودکان در سنین پنج تا هفت سالگی (بر اساس تفاوتهای فردی) به این توانایی میرسند و به همین جهت، در سیره معصومان(ع) پنج تا هفت سالگی، سن شروع آموزش نماز تعیین شده است[۵].
اصول آموزش نماز
نماز پایه و ستون دین اسلام است و آموزش آن نیز در سیره معصومان(ع) بر پایهها و اصولی استوار است که در اینجا به بیان آنها میپردازیم:
سهلگیری
انسان موجودی است با استعدادها، تواناییها و قابلیتهای شگرف. ولی این قابلیتها و تواناییها در ابتدای تولد انسان هنوز به فعلیت نرسیدهاند و شکوفا شدن آنها تدریجی و نیازمند فراهم آمدن زمینههای مناسب و تلاش و کوشش است. خود این تلاشها و کوششها نیز در صورتی به نتیجه مطلوب میرسد و نهال انسان را به مرحله ثمردهی میرساند که متناسب با تواناییها و استعدادهای وی باشد.
تربیت عبادی و آموزش نماز به کودکان و نونهالان نیز فعالیت و کوششی است به منظور به فعلیت رساندن فطرت الهی خداپرستی که خداوند حکیم و دانا با دست خلاق خود در وجود انسان به ودیعه گذاشته است. این فعالیت در صورتی استعداد خداپرستی فطری در انسان را شکوفا میکند که متناسب با تواناییها و استعدادهای انسان باشد. اگر خواستههای مربی از متربی نوخاسته بیش از توان او باشد، او را زمینگیر کرده و قامت کوچکش را در زیر بار سنگین خواستههای بیش از اندازه خود خم میکند و مجال قد راست کردن و سربرافراشتن به وی نمیدهد و در مقابل، اگر خواستههای مربی بسیار اندک و ناچیز باشد، رشد وی را در فضای خواستههای اندک خود محدود میکند و او را از سر برافراشتن و دست یافتن به اوج رشد و کمال باز میدارد. از این رو، معصومان(ع) در آموزش نماز به کودکان توانایی و ظرفیت آنها را در نظر میگرفتند و در آموزش نماز بر آنان سخت نمیگرفتند و آنان را از رعایت بسیاری از اعمال و آداب نماز معاف میکردند؛ هر چند پایبندی به همان اعمال و آداب را از بزرگسالان میخواستند. بر پایه شمار فراوانی از روایات، ائمه(ع) به کودکان دستور میدادند نماز ظهر و عصر و نیز نماز مغرب و عشا را با هم بخوانند؛ در حالی که بزرگسالان این چهار نماز را در چهار وقت جداگانه میخواندند. فضیل بن یسار میگوید: علی بن حسین(ع) به کودکان دستور میداد، نماز مغرب و عشا را با هم بخوانند و میفرمود: این بهتر از آن است که بخوابند و نماز عشای آنان قضا شود[۶].
همچنین روایت شده است: امام زین العابدین(ع) و کودکانی را که نزد او بودند وا میداشت تا نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را در یک وقت بخوانند. وقتی به او اعتراض شد فرمود: این کار برای آنان سبکتر است و بهتر به انجام آن میشتابند و موجب میشود نماز را ضایع نکنند نخوابند [تا نماز آنان قضا شود] و به کار دیگری مشغول نشوند[۷].[۸]
جلوگیری از افراط
اسلام دین اعتدال بوده و در تمام موارد، از افراط و تفریط به دور است. امیرمؤمنان علی(ع) افراط و تفریط را نشانه جهالت میداند و میفرماید: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»[۹]؛ «نادان یا افراط و زیادهروی میکند یا تفریط و کوتاهی». انسان افراطکار مانند رانندهای عصبانی و عجول است که وسیله نقلیهاش بر اثر فشار زیاد معیوب میشود و خود وی نیز به مقصد نمیرسد و چه بسا در میانه راه به واسطه سرعت زیاد از جاده راست منحرف شده، خود و وسیلهاش را نابود کند.
در باب عبادات نیز اسلام همین قاعده را رعایت کرده و پیروان خود را از افراط برحذر داشته است؛ چراکه افراط در عبادت به ویژه اگر افراطکار در ابتدای مسیر عبادت باشد، موجب دلزدگی و رویگردانی از عبادت میشود. پیامبر گرامی اسلام(ص) در سفارشی به امیرمؤمنان(ع) میفرماید: یا علی،... عبادت پروردگارت را بر خودت ناخوشایند مکن؛ که افراط کار نه پشتی [سالم برای مرکبش] باقی میگذارد و نه راهی میپیماید[۱۰].
امام صادق(ع) نیز فرمود: در جوانی بسیار عبادت میکردم. پدرم(ع) به من فرمود: پسرم، کمتر از اینکه میبینم عبادت کن که خداوند عزوجل هرگاه بندهای را دوست بدارد، به عمل اندک او هم راضی میشود[۱۱].
آنچه گفتیم مربوط به نمازهای مستحب بود که فُرادا خوانده میشوند و معصومان(ع) از افراط در آنها نهی میکردند. در نمازهای جماعت نیز افراط ممکن است و آن در صورتی است که امام جماعت نماز را بسیار طولانی کند، به گونهای که کسی جرئت شرکت در جماعت را به خود ندهد یا شرکت در آن برای مردم سخت و مشکل شود و در نتیجه مردم از شرکت در جماعت بیزار شده و عطایش را به لقایش ببخشند.
از قضا سیره پیامبر(ص) نشان میدهد که این مسئله در زمان ایشان رخ داده و همین مایه رنجش و ناراحتی ایشان شده بود: مردی به پیامبر(ص) عرض کرد: ای رسول خدا، فلانی از بس نماز را طول میدهد، به سختی نماز را میخوانم. پیامبر(ص) با حالتی بسیار عصبانی که تا آن روز بیسابقه بود، در موعظه خود فرمود: ای مردم، شما دیگر مردمان را [از نماز] بیزار میکنید! هر کس با مردم نماز میخواند، نماز را مختصر برگزار کند که در میان آنان مریض، ناتوان و کسی هست که به دنبال کاری است[۱۲].
بر پایه این سیره، پیامبر(ص) سخت از این عمل ناراحت شد و آن را ممنوع کرد. خود حضرت(ع) نیز نمازهای جماعت را به اختصار و متناسب با حال ضعیفترین نمازگزاران برگزار میکرد و از طولانی کردن نماز جماعت پرهیز داشت. سماعه از امام(ع) روایت میکند: «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِذَا صَلَّى بِالنَّاسِ خَفَّّ بِهِمْ»[۱۳]؛ «پیامبر خدا(ص) هرگاه با مردم نماز میخواند، مختصر میخواند».
البته باید توجه داشت که مختصر برگزار کردن نماز جماعت و طول ندادن آن به معنای رعایت نکردن واجبات و شرایط نماز نیست، بلکه بدین معناست که امام جماعت نباید مستحباتی مانند خواندن سورههای طولانی یا طولانی کردن رکوع و سجود را انجام دهد. از این رو، امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامهاش به مالک اشتر میفرماید: هرگاه برای نماز خواندن با مردم برخاستی، نه مردم را از نماز بیزار کن و نه نماز را ضایع کن؛ چراکه در میان مردم افراد مریض و کسانی هستند که کاری دارند. هنگامی که رسول خدا(ص) مرا به یمن میفرستاد از او پرسیدم: چگونه با مردم نماز بخوانم؟ فرمود: مانند ضعیفترین مردم نماز بخوان و با آنان مهربان باش[۱۴].[۱۵]
مراقبت والدین
نماز تکلیفی است که هر مسلمان در شبانه روز موظف است پنج بار آن را انجام دهد و افزون بر این، هم مشتمل بر ذکر و قرائت است و هم مشتمل بر اعمال و افعال؛ به همین سبب، آموختن نماز و تثبیت پایبندی عملی به آن، فرآیندی دشوار و تدریجی و زمانبر است و نمیتوان انتظار داشت که کودک یک روزه یا یک ماهه با نماز آشنا و به آن پایبند شود. بدیهی است متربی در طول مدت آموزش باید تحت مراقبت باشد.
چه کسی میتواند آموزش نماز و مراقبت بر نماز کودکان را به عهده بگیرد و این مسئولیت را به بهترین وجه به مقصد برساند؟ روشن است که معصومانه(ع) خود فرصت و توان این کار را نداشتند و به همین سبب، والدین را عهدهدار این امر عظیم کردهاند که در مقایسه با دیگران نسبت به فرزندان خود هم دلسوزترند و هم امکانات و فرصت بیشتری در اختیار دارند. امیرمؤمنان علی(ع) در توصیف سیره پیامبر(ص) میفرماید: پیامبر(ص) با آنکه بشارت رفتن به بهشت را از خداوند دریافت کرده بود، خود را برای نماز به رنج میافکند. چون خدای سبحان به او فرموده بود: «خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیبا باش». از این رو، پیامبر(ص) خانواده خود را به نماز فرمان میداد و خود نیز در راه اقامه آن بردباری میکرد[۱۶].
بر اساس برخی روایات، هنگامی که آیه ۱۳۲ سورۀ طاها ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾[۱۷] نازل شد، پیامبر(ص) مدت نه ماه هنگام اوقات نماز، بر در منزل حضرت فاطمه(س) و علی(ع) میآمد و آنان را به نماز فرا میخواند[۱۸].
البته، این مسئله اختصاص به اهل بیت پیامبر(ص) نداشت و به همین سبب، پیامبر(ص) به دیگران نیز دستور میداد تا خانواده خود را به نماز امر کنند و مراقب نماز آنان باشند. مالک بن حویرث میگوید: ما که چند جوان همسال بودیم نزد پیامبر(ص) رفتیم و بیست شب نزد پیامبر(ص) ماندیم. پیامبر(ص) مهربان و نرمخو بود. هنگامی که دانست ما میل به خانوادهمان داریم. از خانوادهمان پرسید و ما جواب دادیم. آنگاه فرمود: به سوی خانواده خود برگردید و در خانوادههایتان نماز را برپا دارید و به آنان بیاموزید و آنان را به [نماز] امر کنید[۱۹].
ائمه(ع) نیز به پیروی از پیامبر(ص) مراقب فرزندان خود بودند تا فریضه نماز را بیاموزند و ادا کنند و شیعیان را نیز به این کار سفارش میکردند. روایات زیادی از آنان در این باب به دست ما رسیده که برخی از آنها را پیش از این در بحث سن آموزش نماز نقل کردیم[۲۰].
روشهای آموزش نماز
آشنا کردن متربی با نماز
نماز به عنوان مهمترین عبادت اسلامی و به عنوان چهره و نماد دین اسلام، حکمت و ساختار و آداب و شروطی ویژه دارد و کسی نمیتواند مطابق میل و خواست خود آن را تغییر دهد، بر اعمال و اذکار آن بیفزاید، یا کم کند، و یا در هر زمانی که خواست آن را انجام دهد. افزون بر این، نماز انواع گوناگونی دارد. برخی نمازها مستحب و برخی دیگر واجباند، بنابراین، انجام صحیح نماز و بهرهمندی از آثار و برکات آن متوقف بر رعایت آداب و شروط آن و رعایت این آداب و شروط نیز مستلزم آگاهی از آنهاست. از سوی دیگر، انسان هنگامی که نسبت به عملی آگاهی کافی داشته باشد، میتواند با بصیرت بیشتری درباره آن داوری کند و تصمیم بگیرد و اگر تصمیم به انجام آن بگیرد، انگیزه بیشتری برای انجام آن در خود احساس میکند و در برابر موانع موجود آسانتر مقاومت میکند.
از این رو در سیره معصومان(ع) به آشنا کردن متربی با نماز و احکام و شروط آن بسیار اهتمام شده است. امام صادق(ع) میفرماید: «دوست دارم، شیعیانم، گرچه با تنبیه، به مسائل دینی خود آگاه باشند»[۲۱]. بر همین اساس، بیشتر وقت امامان(ع) به ویژه برخی از آنها که موقعیت مناسبی پیدا کردند، به تبیین و تعلیم فقه اختصاص پیدا میکرد و حاصل این آموزشها کتابهای متعدد حدیث شد که در اختیار مسلمانان قرار دارد و براساس آنها کیفیت و شروط و انواع نماز را به دست میآورند و عمل میکنند. آموزشهای معصومان(ع) درباره نماز به دو صورت ارائه شده است:
۱. آموزش شفاهی: از دیرباز بیان شفاهی مطالب، روشی برای آموزش، به ویژه آموزش مطالب نظری بوده است. معصومان(ع) نیز از این روش برای آموزش معارف مربوط به نماز استفاده کردهاند. این مطالب به چند دسته تقسیم میشوند که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
- حکمت نماز: امام رضا(ع) در حکمت نماز میفرماید: نماز اقرار به ربوبیت خداوند عزوجل، طرد شرک، قیام در برابر خداوند با ذلت و بیچارگی و خضوع و اعتراف به گناهان، طلب بخشش گناهان و در هر روز پنج بار صورت بر زمین گذاشتن به منظور تعظیم خداوند عزوجل است و نیز برای این است که آدمی به یاد خداوند باشد و او را فراموش نکند و طغیان نورزد و خاشع و راغب به خداوند و خواهان زیادی و برکت در دین و دنیا باشد. به علاوه که در این امر مداومت بر یاد خداوند در شب و روز است تا بنده، پروردگار و مدبر و آفرینندهاش را فراموش نکند و از حد خود نگذرد و طغیان نکند و یاد خداوند و ایستادن در برابر او نمازگزار را از گناهان باز میدارد و مانع فساد او میگردد[۲۲].
- احکام و آداب و شروط نماز: در روایات متعددی از معصومان(ع) احکام و آداب و شروط نماز به تفصیل بیان شده و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
خشوع و خضوع: یکی از آداب و شروط نماز خضوع و خشوع نمازگزار است. پیامبر(ص) فرمود: نماز بر چهار چیز بنا شده است. سهمی از آن وضوی کامل است و سهمی از آن رکوع و سهمی از آن سجود و سهمی از آن خشوع است. گفته شد: یا رسول الله، خشوع چیست؟ فرمود: این است که آدمی در نماز تواضع داشته باشد و با تمام وجود به خداوند روی آورد[۲۳].
تقوا: یکی از شروط اصلی مقبولیت نماز تقوای الهی. است پیامبر(ص) فرمود: «اگر چنان نماز بخوانید که مانند زه کمان لاغر شوید و چنان روزه بگیرید که مانند خود کمان خمیده شوید، خداوند جز با ورع و تقوا از شما نمیپذیرد»[۲۴].
پرهیز از مال حرام: پیامبر(ص) فرمود: «عبادت همراه با خوردن مال حرام مانند ساختمانسازی بر رمل و آب است»[۲۵]
حضور قلب: پیامبر(ص) در سفارش خود به ابوذر میفرماید: «دو رکعت نماز با تفکر بهتر از آن است که تمام شب، بدون حضور قلب عبادت خداوند انجام شود»[۲۶].
بازی نکردن با اعضا و جوارح: در روایات از مشغول شدن نمازگزار به اعضا و جوارح خویش نهی شده است؛ زیرا این کار با حضور قلب و خشوع و ادب نماز منافات دارد. علی(ع) فرمود: پیامبر(ص) مردی را دید که در نماز با ریش خود بازی میکرد. فرمود: اگر حضور قلب و خشوع قلب داشت، اعضا و جوارحش نیز خاشع بودند[۲۷].
پرهیز از کسالت و بینشاطی در نماز: امام باقر(ع) میفرماید: در حال کسالت و چرتآلودگی و سنگینی به نماز برنخیز که اینها از متعلقات نفاق است و خداوند سبحان مؤمنان را از برخاستن به نماز در حال مستی، یعنی مستی خواب، باز داشته است[۲۸].
نمازهای نافله و مستحب: نماز به ویژه نمازهای واجب روزانه در صورتی اجازه صعود به آسمان بارگاه الهی مییابد و مقبول واقع میشود که همه شروط و آداب در آن رعایت شده باشد. اما نماز مردم معمولاً چنان توانایی و خلوصی ندارد که اجازه صعود به درگاه الهی را بیابد. از این رو، خداوند متعال برای جبران نقیصه نمازهای یومیه واجب، نوافل را وضع کرده است تا کسانی که خواهان کامل شدن و قبولی نمازشان هستند با انجام نوافل به این هدف دست یابند. به همین جهت معصومان(ع) نمازهای نافله و مستحب را نیز برای مخاطبان خود تبیین میکردند. زراره نقل میکند: من در جوانی نزد امام صادق(ع) رفتم. امام نمازها و روزه مستحب را برای من برشمرد[۲۹].
۲. آموزش عملی: نماز، چنان که پیش از این گفتیم، عبادتی است با ابعاد گوناگون. در نماز، هم ذکر وجود دارد، هم قرائت و هم عمل؛ از این رو نمیتوان به آموزش شفاهی بسنده کرد، به همین سبب، معصومان(ع) افزون بر روش شفاهی، از روش عملی نیز برای آموزش نماز، به ویژه اعمال نماز، استفاده کردهاند. هنگامی که دستور نماز نازل شد، پیامبر(ص) برای آموزش نماز به مسلمانان فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[۳۰]؛ «نماز بخوانید چنان که میبینید من نماز میخوانم». ائمه(ع) نیز برای آموزش نماز از این روش استفاده کردهاند.
حماد از امام صادق(ع) میخواست نماز را به او بیاموزد. امام(ع) برخاست و با قامتی صاف رو به قبله ایستاد، دستان خود را به رانش چسباند و پاها را به هم نزدیک کرد به گونهای که بین آنها به اندازه سه انگشت باز فاصله ایجاد شد، انگشتان پاها را کاملاً رو به قبله کرد به گونهای که هیچ انحرافی از قبله نداشته باشند و با خشوع «الله اکبر» گفت و سوره حمد و توحید را با ترتیل خواند و اندکی به اندازه تازه کردن نفس، ایستاده و مکث کرد، سپس دستان خود را تا مقابل صورت بالا آورد و «الله اکبر» گفت و به رکوع رفت. کف دستان خود را بر زانوها گذاشت و زانوها را به سمت عقب فشار داد تا کمر ایشان کاملاً صاف شد به گونهای که اگر قطره آبی یا روغنی بر آن ریخته میشد، به سبب صاف بودن کمر به پایین نمیریخت، و گردن خود را کشید، چشمانش را بست، سپس سه بار با ترتیل خداوند را چنین تسبیح گفت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ». آنگاه برخاست و هنگامی که کاملاً صاف ایستاد گفت: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ». سپس تکبیر گفت و در حال ایستاده دستانش را روبهروی صورتش بالا آورد و پس از آن به سجده رفت و کف دو دستش را در حالی که انگشتانش به هم چسبیده بود، مقابل زانوهایش و به موازات صورتش قرار داد و سه بار گفت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ». در سجده هیچ یک از اعضا بر روی عضو دیگر قرار نداشت و بر هشت عضو سجده کرد: کف دو دست، دو زانو، انگشت بزرگ پاها، پیشانی، و بینی و [پس از نماز] فرمود: از اینها هفت عضو واجب است و این همان است که خداوند در کتابش فرموده است: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾[۳۱] و آن پیشانی و کف دو دست، دو زانو و انگشت بزرگ دو پاست و گذاشتن بینی بر خاک در سجده سنت است. پس سرش را از سجده برداشت و هنگامی که کاملاً نشست، گفت: «الله اکبر» سپس بر پای چپ نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ گذاشت و گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ». پس در حال نشسته «الله اکبر» گفت و سجده دوم را مانند سجده اول به جا آورد و در حال رکوع و سجود عضوی از بدن را بر روی عضو دیگر قرار نداد و در حال سجده ساعد خود را بر روی زمین نگذاشت، بلکه آنها را مانند بال نگه میداشت. دو رکعت نماز به همین صورت خواند و در حالی که انگشتان دستش بسته بود، برای تشهد نشست و پس از آن سلام داد و فرمود: حماد، چنین نماز بخوان[۳۲].
همچنین معصومان(ع) تیمم و وضو را نیز به صورت عملی آموزش میدادند: کاهلی از امام(ع) راجع به تیمم پرسید. امام [کف دو] دستش را بر فرش زد و سپس با آن دو بر صورتش کشید و سپس پشت هر دست را با دست دیگر مسح کرد[۳۳].
البته استفاده از این روش در سیره معصومان(ع) اختصاص به آموزش نماز ندارد، بلکه در آموزش حج و دیگر عبادات نیز به کار رفته است. پیامبر(ص) در سال دهم هجری به قصد انجام حج به مکه مشرف شد که این حج در تاریخ به «حجة الوداع» مشهور است. از آنجا که این حج اولین حجی بود که پیامبر(ص) با مسلمانان انجام میداد و مسلمانان نحوه انجام حج اسلامی را نمیدانستند، لازم بود پیامبر(ص) نحوه حج گزاردن را به آنان بیاموزد. اما پیامبر(ص) برای آموزش حج نه جزوهای منتشر کرد و نه کلاس آموزشی تشکیل داد؛ بلکه اعلام کرد نحوه انجام حج را از من بیاموزید. مسلمانان نیز به همان نحو که پیامبر(ص) حج میگزارد، مراسم حج را به جا آوردند. در مورد نحوه انجام حجة الوداع چنین روایت شده است: پیامبر(ص) حج گزارد در حالی که بر جهاز کهنه شتر و روانداز فرسودهای سوار بود که چهار درهم ارزش داشت و سوار بر شتر طواف کرد، تا مردم هیئت و شمایل او را ببینند و فرمود: مناسکتان را از من بیاموزید[۳۴].[۳۵]
تذکر و تصحیح خطاها
روش عملی در آموزش عبادات، در مقایسه با سایر روشها از مزایای بسیاری برخوردار است، با وجود این، ممکن است برخی مخاطبان در فهم آن دچار اشتباه شوند و برخی مربی را به اشتباه، از مستحبات آن عمل تلقی کنند، یا در نحوه انجام برخی از اجزای عبادات دچار اشتباه شوند. به علاوه ممکن است برخی از ویژگیهای عبادت که اختصاص به موارد خاصی دارد، ناگفته بماند. برای جبران این نقیصه، معصومان(ع) در مواردی که مشاهده میکردند فردی در ادای نماز دچار اشتباه شده است، به او تذکر میدادند و نحوه انجام صحیح آن را بیان میکردند. همچنین در موارد مقتضی، جزئیات ناگفته را بیان میکردند.
ابوعبدالله اشعری میگوید: پیامبر(ص) با یاران خود نماز خواند. سپس در میان گروهی از یاران خود نشست. مردی وارد شد و نماز خواند، در حالی که رکوع نمیکرد و سجده کردنش مانند منقار زدن به زمین بود. پیامبر(ص) هم او را نگاه میکرد. پیامبر(ص) فرمود: میبینید!! این فرد اگر بمیرد بر دین محمد نمرده است. در نمازش نوک بر زمین میزند، چنان که کلاغ برای خوردن خون بر زمین نوک میزند. مثل کسی که نماز میخواند اما رکوع نمیکند و در سجده نوک بر زمین میزند، مانند گرسنهای است که جز یک یا دو دانه خرما نمیخورد و گرسنگیاش را برطرف نمیکند. وضو را کامل بگیرید و رکوع و سجود را کامل انجام دهید[۳۶].
همچنین پیامبر(ص) به مردی که هنگام سجده پیشانیاش را محکم بر زمین میزد تا علامت سجده در آن به وجود آید، اعتراض کرد و او را از این کار نهی نمود: پیامبر(ص) وقتی مردی را دید که پیشانیاش را زخم کرده بود به او فرمود: آنکه با خدا درافتد مغلوب میشود، و آنکه از خدا دوری گزیند خدا رسوایش میکند، و آنکه با خدا نیرنگ بازد خدا با او نیرنگ میبازد. چرا پیشانیات را به آرامی بر زمین نمیگذاری؟![۳۷].[۳۸]
ارائه الگو
انسانها در انجام هر کاری نیاز به سنجهای دارند تا میزان کامیابی و ناکامی خویش را اندازه بگیرند، از ناکامیهای گذشته پند بگیرند و توان خود را برای ادامه کار بسیج نمایند. پیمودن مسیر طولانی آشنایی با معارف بلند نماز و پایبندی به نماز و تثبیت آن نیز از این قاعده مستثنا نیست و متربی به مقیاسی نیازمند است تا با استفاده از آن بداند چه مقدار از مسیر را پیموده و تا رسیدن به مقصد نهائی چه مقدار راه باقی مانده است. آشنایی با نماز معصومان(ع) و حالات آنها در نماز که الگوهای برتر مسلمانیاند دقیقاً همین نقش را دارد. متربی با مقایسه نماز خود با نماز آنها در مییابد چه اندازه به مقام «نمازگزاری واقعی» نزدیک شده و تا رسیدن به این مقام چه اندازه فاصله دارد. افزون بر این، آشنایی با نماز اسوههای اسلامی، انگیزه متربی در پیمودن مسیر تربیت اسلامی و رسیدن به قلههای کمال را در او تقویت میکند. به همین جهت در سیره تربیتی امامان(ع)، نماز پیامبر(ص) و امامان پیشین برای متربیان بیان شده است. به این سیرهها توجه فرمایید: «هر گاه پیامبر(ص) برای نماز بر میخاست، رنگ صورتش از خوف خدا دگرگون میشد و سینهاش [یا درونش] از خوف خدا همانند دیگ میجوشید[۳۹].
و نیز از امام صادق(ع) فرمود: پدرم(ع) میفرمود: امام زین العابدین(ع) هرگاه برای نماز برمیخاست بیحرکت بود، چنان که گویی ساقه درختی است که نسیمی شاخ و برگ آن را به اهتزاز در میآورد[۴۰].[۴۱]
ترغیب و تشویق
اقدام به یک رفتار و تثبیت آن نیازمند انگیزهای استوار و مداوم است. یکی از روشهایی که در انسان انگیزه ایجاد کرده و آن را تداوم میبخشد تشویق و ترغیب است. تشویق و ترغیب هم انگیزه برای انجام کار در انسان ایجاد میکند و هم انگیزه برای تداوم و تکرار آن. از این رو، در سیره معصومان(ع) برای تقویت و تثبیت رفتار نماز خواندن و نیز برای ترغیب و تشویق به رعایت شروط و آداب نماز از تشویق استفاده شده است. در سیره پیامبر(ص) آمده است که شخصی دو شتر فربه بزرگ به ایشان هدیه کرد. ایشان رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا در میان شما کسی هست که بتواند دو رکعت نماز بخواند و در حال نماز تنها متوجه خداوند باشد و به دنیا و امور دنیوی توجه نداشته باشد؟ کسی جواب نداد. بار سوم علی(ع) برخاست و اعلام آمادگی کرد و دو رکعت نماز با حضور قلب کامل خواند و پیامبر(ص) یکی از شترها را به او هدیه داد[۴۲].[۴۳]
مؤاخذه و تنبیه
ترغیب و تشویق عامل حرکت است و به متربی در پیمودن مسیر صحیح نیرو میدهد، ولی نمیتواند وی را از منحرف شدن و قدم گذاشتن در مسیرهای نادرست باز دارد و ممکن است با وجود تشویقها و ترغیبها، متربی از رسیدن به مقصود باز بماند و تمام زحمتها و کوششهای وی و مربی بینتیجه گردد. به سخن دیگر، تربیت برای به پرواز درآمدن و دستیابی به قلههای رفیع تکامل به دو بال تشویق و ترغیب و مؤاخذه و تنبیه نیازمند است و نبودن هر یک از این دو بال موجب میشود تربیت از حرکت و پرواز و طی مسیر تکامل باز مانده، به مقصود خود نرسد. از این رو، در سیره معصومان(ع) به مؤاخذه و تنبیه نیز توجه شده و آن را لازمه آموزش نماز دانستهاند. امیر مؤمنان(ع) فرمود: به فرزندان خود نماز بیاموزید و هنگامی که هشت ساله شدند، آنها را برای نماز مؤاخذه کنید[۴۴].
اگر مؤاخذه مؤثر واقع نشد، والدین میتوانند از تنبیه نیز استفاده کنند. عبدالله بن فضاله از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) روایت کرده است: هنگامی که کودک هفت ساله شد، به او گفته میشود صورت و دستهایت را بشوی. پس از آن به او گفته میشود نماز بخوان و رها میشود تا نه سالش تمام شود. وقتی نه سالش تمام شد به او وضو میآموزند و برای [انجام ندادن] آن تنبیه میشود و به او دستور نماز داده میشود و برای [انجام ندادن] آن تنبیه میشود. هنگامی که وضو و نماز را آموخت ان شاء الله خداوند پدر و مادرش را میآمرزد[۴۵].
با این حال، باید توجه داشت که بر اساس سیره تربیتی معصومان(ع) ابزار اصلی تربیت، تشویق و ترغیب است و از ابزار تنبیه جز در موارد ضروری، آن هم به اندازه ضرورت و با شرایطی خاص، نباید بهره گرفت[۴۶].
ارزشیابی
عالمان تعلیم و تربیت ارزشیابی را یکی از فعالیتهای اساسی مربی به شمار میآورند. مربی از راه ارزشیابی میزان کارآمدی و تأثیر فعالیتهای آموزشی و تربیتی خود را میسنجد و متوجه میشود متربیان تا چه اندازه آموزشهای مورد نظر را به درستی دریافت کردهاند. در فرآیند آموزش نماز نیز ارزشیابی ضروری است تا مربی دریابد آیا متربیان وی آموزههای نماز را به درستی آموختهاند و آیا به این رفتار پایبند شدهاند. از این رو، معصومان(ع) گاه نماز خواندن متربیان خود را میآزمودند.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) نمازی را با صدای بلند خواند و پس از پایان نماز به یاران خود روی کرد و فرمود: آیا در قرائت چیزی را جا انداختم؟ یاران وی ساکت شدند. پیامبر(ص) فرمود: آیا ابی بن کعب در میان شماست؟ گفتند: آری. فرمود: آیا در قرائت چیزی را جا انداختم؟ گفت: آری، ای رسول خدا. و آنها را گفت. پیامبر(ص) خشمگین شد و فرمود: چه وضعی دارند گروهی که کتاب خدا بر آنان تلاوت میشود و متوجه نمیشوند چه کلماتی بر آنان تلاوت شده و چه کلماتی از آن افتاده است. بنیاسرائیل همینگونه نابود شدند؛ بدنهایشان حاضر و قلبشان غایب بود و خداوند نماز بندهای را که حضور قلب نداشته باشد نمیپذیرد[۴۷].
همچنین حماد، از شاگردان امام صادق(ع)، میگوید: روزی امام صادق(ع) رو به من کرد و فرمود: حماد، میتوانی خوب نماز بخوانی. در جواب گفتم: آری، من کتاب نماز، نوشته حریز را از حفظ. دارم. امام فرمود: برخیز و نماز بخوان. من نماز خواندم. بعد از نماز امام به من فرمود: حماد، نمیتوانی نماز خوب بخوانی، بسیار زشت است که مسلمانی پس از شصت هفتاد سال نتواند یک نماز با تمام آداب و شرایط به جای آورد. حماد میگوید: من احساس حقارت کردم. گفتم: نماز را به من بیاموز. امام(ع) نمازی با رعایت تمام آداب آن خواند... و فرمود: حماد، چنین نماز بخوان[۴۸].[۴۹]
موانع تأثیر نماز
براساس روایاتی که پیش از این نقل شد، نماز از ارکان اسلام و چهره دین است و قبولی دیگر اعمال دینی مشروط به قبولی آن است. با این حال، این عبادت مانند هر عمل دیگری در معرض آفتهایی است که در صورت بیتوجهی به آنها نماز از محتوا تهی شده و آن را تکراری، بیخاصیت و عقیم میسازد. از این رو، در سیره معصومان(ع) به آسیبها و آفتهای نماز توجه جدی شده و مسلمانان را از آنها برحذر داشتهاند. یکی از آفتهای رایج نماز این است که شخص گمان کند نماز به تنهایی، بدون عمل به دیگر دستورهای خداوند متعال، انسان را به قلههای رفیع کمال و قرب به خداوند متعال میرساند. امیرمؤمنان(ع) در سفارشهای خود به کمیل میفرماید: ای کمیل، فریفته گروهی نشو که نمازهای طولانی میخوانند و روزههای پیوسته میگیرند و صدقه میدهند و گمان میکنند موفقاند. ای کمیل، به خدا سوگند، از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: شیطان هرگاه گروهی را بر کارهای زشت، مانند زنا و شرابخواری و ربا و مانند آن وا دارد، سخت عبادت کردن و خشوع و رکوع و خضوع و سجود را برای آنان محبوب میکند. سپس آنان را بر پذیرش ولایت پیشوایان جور که فرا خواننده به آتشاند و در روز قیامت یاوری ندارند، و ادار میکند[۵۰].
یکی دیگر از آفتهای رایج نماز این است که برخی گمان میکنند نماز بدون آگاهی و شناخت و تعقل ارزشمند است و مقبول درگاه خداوند واقع میشود. اسحاق بن عمار میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم، من همسایهای دارم که بسیار نماز میخواند و صدقه میدهد و حج میگزارد و هیچ عیبی ندارد. امام(ع) فرمود: اسحاق، عقلش چگونه است؟ عرض کردم، فدایت شوم عقلی ندارد. فرمود: اعمالش بالا نمیروند و مقبول واقع نمیشوند][۵۱].
بنابراین، در آموزش نماز لازم است مربی، متربی را با آفتهای نماز آشنا سازد تا نماز متربی دچار آن آفتها نشود و از سازندگی و رشد دهندگی باز نماند[۵۲].
منابع
پانویس
- ↑ محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج ۵، ص۳۶۹.
- ↑ در اینجا توجه به این مطلب ضروری است که مراد از وجوب در این روایت وجوب فقهی نیست؛ زیرا به اجماع همه فقها در این سن کودک به بلوغ شرعی نمیرسد و نماز خواندن نیز بر او واجب نیست. وجوب فقهی بدین معناست که مکلف باید عمل واجب را انجام دهد و اگر از آن سرپیچی کند مستحق عقوبت میشود.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا(ع) فِي الصَّبِيِّ مَتَى يُصَلِّي فَقَالَ إِذَا عَقَلَ الصَّلَاةَ قُلْتُ مَتَى يَعْقِلُ الصَّلَاةَ وَ تَجِبُ عَلَيْهِ فَقَالَ لِسِتِّ سِنِينَ»؛ (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۴، ص۱۸).
- ↑ «عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ»؛ (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۴، ص۱۹).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۸۱.
- ↑ «عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) يَأْمُرُ الصِّبْيَانَ يَجْمَعُونَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ وَ يَقُولُ هُوَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَنَامُوا عَنْهَا»؛ (کلینی، کافی، ج ۳، ص۴۰۹).
- ↑ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) أَنَّهُ كَانَ يَأْمُرُ مَنْ عِنْدَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ بِأَنْ يُصَلُّوا الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ هُوَ أَخَفُّ عَلَيْهِمْ وَ أَجْدَرُ أَنْ يُسَارِعُوا إِلَيْهَا وَ لَا يُضَيِّعُوهَا وَ لَا يَنَامُوا عَنْهَا وَ لَا يَشْتَغِلُوا»؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۱۶۰.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۸۲.
- ↑ نهج البلاغه، عبده، ص۴۷۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): يَا عَلِيُّ إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلْ فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُبَغِّضْ إِلَى نَفْسِكَ عِبَادَةَ رَبِّكَ فَإِنَّ الْمُنْبَتَّ يَعْنِي الْمُفْرِطَ لَا ظَهْراً أَبْقَى وَ لَا أَرْضاً قَطَعَ»؛ (کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۷).
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: اجْتَهَدْتُ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَنَا شَابٌّ فَقَالَ لِي أَبِي(ع) يَا بُنَيَّ دُونَ مَا أَرَاكَ تَصْنَعُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ»؛ (کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۷).
- ↑ «قال رجل: یا رسول الله(ص) لا أکاد أدرک صلاة مما یطول بنا فلان؛ فما رأیت النبی(ص) فی موعظة أشد غضبا من یومئذ؛ فقال: یا أیها الناس، إنکم مُنَفِّرِينَ، فمن صَلَّى بِالنَّاسِ فلیخفف؛ فَإِنَّ فِيهِمُ المریض و الضَّعِيفَ و ذا الحاجة»؛ (بخاری الجعفی، الصحیح، ج ۱، ص۳۱).
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۲، ص۷۷.
- ↑ «وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً»؛ (نهج البلاغه، عبده، ص۴۳۹).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۸۴.
- ↑ «زَّوَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾ فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ [يُصْبِرُ] يَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ»؛ (نهج البلاغه، عبده، ص۳۱۶).
- ↑ «و خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمیخواهیم که خود، تو را روزی میدهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.
- ↑ «وَ أَمَّا الثَّانِيَ عَشَرَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾ فَخَصَّنَا اللَّهُ بِهَذِهِ الْخُصُوصِيَّةِ أَنْ أَمَرَنَا مَعَ الْأُمَّةِ بِإِقَامَةِ الصَّلَاةِ ثُمَّ خَصَّنَا مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجِيءُ إِلَى بَابِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ بَعْدَ نُزُولِ هَذِهِ الْآيَةِ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ يَوْمٍ عِنْدَ حُضُورِ كُلِّ صَلَاةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَيَقُولُ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ»؛ (صدوق، علل الشرایع، ص۵۳۳).
- ↑ مالک بن الحویرث قال: آتینا(ص) و نحن شبیة متقاربون، فأقمنا عنده عشرین لیلة، و کان رسول الله(ص) رفیقاً، فلما ظن أنا قد اشتهینا أهلنا أو قد اشتقنا سألنا عمن ترکنا بعدنا، فأخبرناه قال: ارجعوا إلی أهلیکم فأقیموا فیهم و علموهم و مروهم و ذکر أشیاء أحفظها أو لا أحفظها، و صلوا کما رأیتمونی اُصلی. فإذا حضرت الصلاة فلیؤذن لکم أحدکم و لیؤمکم أکبرکم حدثنا؛ (بخاری الجعفی، الصحیح، ج ۸، ص۱۳۲).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۸۵.
- ↑ «عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا»؛ (کلینی، کافی، ج ۱، ص۳۱).
- ↑ «كَتَبَ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(ع) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ أَنَّ عِلَّةَ الصَّلَاةِ أَنَّهَا إِقْرَارٌ بِالرُّبُوبِيَّةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلْعُ الْأَنْدَادِ وَ قِيَامٌ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ جَلَّ جَلَالُهُ بِالذُّلِّ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ الْخُضُوعِ وَ الِاعْتِرَافِ وَ الطَّلَبُ لِلْإِقَالَةِ مِنْ سَالِفِ الذُّنُوبِ وَ وَضْعُ الْوَجْهِ عَلَى الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ إِعْظَاماً لِلَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ أَنْ يَكُونَ ذَاكِراً غَيْرَ نَاسٍ وَ لَا بَطِرٍ وَ يَكُونُ خَاشِعاً مُتَذَلِّلًا رَاغِباً طَالِباً لِلزِّيَادَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا مَعَ مَا فِيهِ مِنَ الْإِيجَابِ وَ الْمُدَاوَمَةِ عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لِئَلَّا يَنْسَى الْعَبْدُ سَيِّدَهُ وَ مُدَبِّرَهُ وَ خَالِقَهُ فَيَبْطَرَ وَ يَطْغَى وَ يَكُونَ ذَلِكَ فِي ذَكَرِهِ لِرَبِّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ قِيَامِهِ بَيْنَ يَدَيْهِ زَاجِراً لَهُ عَنِ الْمَعَاصِي وَ مَانِعاً لَهُ مِنْ أَنْوَاعِ الْفَسَادِ»؛ (صدوق، من لا یحضره الفقیه ج ۱، ص۲۱۳).
- ↑ «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ: بُنِيَتِ الصَّلَاةُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَسْهُمٍ سَهْمٌ مِنْهَا إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ وَ سَهْمٌ مِنْهَا الرُّكُوعُ وَ سَهْمٌ مِنْهَا السُّجُودُ وَ سَهْمٌ مِنْهَا الْخُشُوعُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْخُشُوعُ قَالَ(ص) التَّوَاضُعُ فِي الصَّلَاةِ وَ أَنْ يُقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ كُلِّهِ عَلَى رَبِّهِ...»؛ (مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۱، ص۲۶۵).
- ↑ «وَ عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ: لَوْ صَلَّيْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْأَوْتَارِ وَ صُمْتُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَالْحَنَايَا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْكُمْ إِلَّا بِوَرَعٍ»
- ↑ «عَنْهُ(ص) قَالَ: الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ وَ قِيلَ عَلَى الْمَاءِ»؛ (مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۱، ص۲۵۸).
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ، رَكْعَتَانِ مُقْتَصَرَتَانِ فِي تَفَكُّرٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ وَ الْقَلْبُ سَاهٍ»؛ (طوسی، الاستبصار، ص۵۳۳).
- ↑ «عَنْ عَلِيٍّ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَبْصَرَ رَجُلًا يَعْبَثُ بِلِحْيَتِهِ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ»؛ (کوفی، الجعفریات، ص۳۲).
- ↑ «وَ لَا تَقُمْ إِلَى الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُتَثَاقِلًا فَإِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ نَهَى الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَقُومُوا إِلَى الصَّلَاةِ وَ هُمْ سُكَارَى يَعْنِي سُكْرَ النَّوْمِ»؛ (کلینی، کافی، ج ۳، ص۲۹۹).
- ↑ احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص۱۹۸.
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ أَنَا شَابٌّ فَوَصَفَ لِيَ التَّطَوُّعَ وَ الصَّوْمَ فَرَأَى ثِقْلَ ذَلِكَ فِي وَجْهِي فَقَالَ لِي إِنَّ هَذَا لَيْسَ كَالْفَرِيضَةِ مَنْ تَرَكَهَا هَلَكَ إِنَّمَا هُوَ التَّطَوُّعُ إِنْ شُغِلْتَ عَنْهُ أَوْ تَرَكْتَهُ قَضَيْتَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يَكْرَهُونَ أَنْ تُرْفَعَ أَعْمَالُهُمْ يَوْماً تَامّاً وَ يَوْماً نَاقِصاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ وَ كَانُوا يَكْرَهُونَ أَنْ يُصَلُّوا حَتَّى يَزُولَ النَّهَارُ إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ إِذَا زَالَ النَّهَارُ»؛ (احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص۴۴۲، روایت ۱).
- ↑ «و اینکه سجدهگاهها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
- ↑ «مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ حَتَّى كَانَ بَيْنَهُمَا قَدْرُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ مُنْفَرِجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً الْقِبْلَةَ لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ وَ قَالَ بِخُشُوعٍ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ وَ ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ ثُمَّ صَبَرَ هُنَيَّةً بِقَدْرِ مَا يَتَنَفَّسُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَكَعَ وَ مَلَأَ كَفَّيْهِ مِنْ رُكْبَتَيْهِ مُنْفَرِجَاتٍ وَ رَدَّ رُكْبَتَيْهِ إِلَى خَلْفِهِ حَتَّى اسْتَوَى ظَهْرُهُ حَتَّى لَوْ صُبَّ عَلَيْهِ قَطْرَةٌ مِنْ مَاءٍ أَوْ دُهْنٍ لَمْ تَزُلْ لِاسْتِوَاءِ ظَهْرِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِيلٍ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْكَنَ مِنَ الْقِيَامِ قَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ ثُمَّ سَجَدَ وَ بَسَطَ كَفَّيْهِ مَضْمُومَتَيِ الْأَصَابِعِ بَيْنَ يَدَيْ رُكْبَتَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ فَقَالَ- سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ يَضَعْ شَيْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَى ثَمَانِيَةِ أَعْظُمٍ الْكَفَّيْنِ وَ الرُّكْبَتَيْنِ وَ أَنَامِلِ إِبْهَامَيِ الرِّجْلَيْنِ وَ الْجَبْهَةِ وَ الْأَنْفِ وَ قَالَ سَبْعَةٌ مِنْهَا فَرْضٌ يُسْجَدُ عَلَيْهَا وَ هِيَ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾ وَ هِيَ الْجَبْهَةُ وَ الْكَفَّانِ وَ الرُّكْبَتَانِ وَ الْإِبْهَامَانِ وَ وَضْعُ الْأَنْفِ عَلَى الْأَرْضِ سُنَّةٌ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ فَلَمَّا اسْتَوَى جَالِساً قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَعَدَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْسَرِ وَ قَدْ وَضَعَ ظَاهِرَ قَدَمِهِ الْأَيْمَنِ عَلَى بَطْنِ قَدَمِهِ الْأَيْسَرِ وَ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ جَالِسٌ وَ سَجَدَ السَّجْدَةَ الثَّانِيَةَ وَ قَالَ كَمَا قَالَ فِي الْأُولَى وَ لَمْ يَضَعْ شَيْئاً مِنْ بَدَنِهِ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ فِي رُكُوعٍ وَ لَا سُجُودٍ وَ كَانَ مُجَّنِّحاً وَ لَمْ يَضَعْ ذِرَاعَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ عَلَى هَذَا وَ يَدَاهُ مَضْمُومَتَا الْأَصَابِعِ وَ هُوَ جَالِسٌ فِي التَّشَهُّدِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ سَلَّمَ فَقَالَ يَا حَمَّادُ هَكَذَا صَلِّ»؛ (احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص۳۱۱).
- ↑ «عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّيَمُّمِ قَالَ فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى الْبِسَاطِ فَمَسَحَ بِهَا وَجْهَهُ ثُمَّ مَسَحَ كَفَّيْهِ إِحْدَاهُمَا عَلَى ظَهْرِ الْأُخْرَى»؛ (احسائی، عوالی اللآلی، ج ۱، ص۶۲).
- ↑ «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) حَجَّ وَ تَحْتَهُ رَحْلٌ رَثٌّ وَ قَطِيفَةٌ خَلِقَةٌ قِيمَتُهُ أَرْبَعَةُ دَرَاهِمَ وَ طَافَ عَلَى رَاحِلَتِهِ لِيَنْظُرَ النَّاسُ إِلَى هَيْئَتِهِ وَ شَمَائِلِهِ وَ قَالَ خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُمْ»؛ (احسائی، عوالی اللآلی، ج ۴، ص۳۴).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۸۷.
- ↑ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِأَصْحَابِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِي طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَدَخَلَ رَجُلٌ فَقَامَ يُصَلِّي فَجَعَلَ لَا يَرْكَعُ وَ يَنْقُرُ فِي سُجُودِهِ وَ النَّبِيُّ(ص) يَنْظُرُ إِلَيْهِ فَقَالَ أَ تَرَوْنَ هَذَا لَوْ مَاتَ عَلَى هَذَا لَمَاتَ عَلَى غَيْرِ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ نَقَرَ صَلَاتَهُ كَمَا يَنْقُرُ الْغُرَابُ الدَّمَ إِنَّمَا مَثَلُ الَّذِي يُصَلِّي وَ لَا يَرْكَعُ وَ يَنْقُرُ فِي سُجُودِهِ كَالْجَائِعِ لَا يَأْكُلُ إِلَّا تَمْرَةً أَوْ تَمْرَتَيْنِ فَمَا ذَا تُغْنِيَانِ عَنْهُ فَأَسْبِغُوا الْوُضُوءَ وَيْلٌ لِلْأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ وَ أَتِمُّوا الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ»؛ (نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۳۹).
- ↑ «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيٍّ(ع): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَبْصَرَ رَجُلًا قَدْ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(ص) مَنْ يُغَالِبْ عَمَلَ اللَّهِ يَغْلِبْهُ وَ مَنْ يَهْجُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُشَوِّهْ بِهِ وَ مَنْ يَخْدَعِ اللَّهَ يَخْدَعْهُ فَهَلَّا تَجَافَيْتَ بِجَبْهَتِكَ الْأَرْضَ وَ لِمَ يُبْشَرُ وَجْهُكَ»؛ (نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱، ص۹۸).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۲.
- ↑ «وَ رَوَى جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّيُّ فِي كِتَابِ زُهْدِ النَّبِيِّ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ يَرْبَدُّ وَجْهُهُ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَانَ لِصَدْرِهِ أَوْ لِجَوْفِهِ أَزِيزٌ كَأَزِيزِ الْمِرْجَلِ»؛ (نوری، حسین، مستدرک الوسائل ج ۴، ص۹۳).
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ كَانَ أَبِي(ع) يَقُولُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ص) إِذَا قَامَ فِي الصَّلَاةِ كَأَنَّهُ سَاقُ شَجَرَةٍ لَا يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَيْءٌ إِلَّا مَا حَرَّكَهُ الرِّيحُ مِنْهُ»؛ (کلینی، کافی، ج ۳، ص۳۰۰).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۳.
- ↑ «وَ هُوَ مَا نَقَلَهُ ابْنُ شَهْرَآشُوبَ فِي كِتَابِهِ مَرْفُوعاً عَنْ رِجَالِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: أَهْدَى رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) نَاقَتَيْنِ عَظِيمَتَيْنِ سَمِينَتَيْنِ فَقَالَ لِلصَّحَابَةِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ بِوُضُوُئِهِمَا وَ قِيَامِهِمَا وَ رُكُوعِهِمَا وَ سُجُودِهِمَا وَ خُشُوعِهِمَا وَ لَمْ يَهْتَمَّ بِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا وَ لَا يُحَدِّثُ قَلْبَهُ بِفِكْرِ الدُّنْيَا أُهْدِي إِلَيْهِ إِحْدَى هَاتَيْنِ النَّاقَتَيْنِ فَقَالَهَا مَرَّةً وَ مَرَّتَيْنِ وَ ثَلَاثاً فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ أُكَبِّرُ تَكْبِيرَةَ الْأُولَى إِلَى أَنْ أُسَلِّمَ مِنْهُمَا لَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فَقَالَ يَا عَلِيُّ صَلِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ فَكَبَّرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ دَخَلَ فِي الصَّلَاةِ فَلَمَّا سَلَّمَ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ هَبَطَ جَبْرَائِيلُ(ع) عَلَى النَّبِيِّ صفَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ أَعْطِهِ إِحْدَى النَّاقَتَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنَا شَارَطْتُهُ عَلَى أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ لَا يُحَدِّثُ فِيهِمَا نَفْسَهُ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا أَنْ أُعْطِيَهُ إِحْدَى النَّاقَتَيْنِ وَ أَنَّهُ جَلَسَ فِي التَّشَهُّدِ فَتَفَكَّرَ فِي نَفْسِهِ أَيُّهُمَا يَأْخُذُ فَقَالَ جَبْرَائِيلُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ تَفَكَّرْ أَيُّهُمَا يَأْخُذُ أَسْمَنَهُمَا فَيَنْحَرُهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَتَصَدَّقُ بِهَا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى وَ كَانَ تَفَكُّرُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِنَفْسِهِ وَ لَا لِلدُّنْيَا فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَعْطَاهُ كِلْتَيْهِمَا فَنَحَرَهُمَا وَ تَصَدَّقَ بِهِمَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِ ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾»؛ (حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۵۹۳)
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۴.
- ↑ «عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثٍ الْأَرْبَعَمِائَةِ قَالَ: عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمُ الصَّلَاةَ وَ خُذُوهُمْ بِهَا إِذَا بَلَغُوا ثَمَانَ سِنِينَ»؛ (صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۶۲۷).
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يُتْرَكُ الْغُلَامُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ قِيلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَكَ وَ كَفَّيْكَ فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِيلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَيْهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَيْهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ (صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۸۱).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: صَلَّى النَّبِيُّ(ص) صَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقِرَاءَةِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ صثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ»؛ (برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۶۱). برخی این روایت را با عصمت پیامبر(ص) در تعارض دانسته و آن را حمل بر تقیه کردهاند. اما به نظر میرسد در اینجا پیامبر(ص) عمداً برخی از آیات را جا انداخته تا میزان توجه و حضور قلب مأمومان را ارزیابی کند. بنابراین، با عصمت پیامبر(ص) تعارضی ندارد.
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)يَوْماً يَا حَمَّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ قَالَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ لَا عَلَيْكَ يَا حَمَّادُ قُمْ فَصَلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ فَرَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ يَا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ يَأْتِي عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَلَا يُقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ فَأَصَابَنِي فِي نَفْسِي الذُّلُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِي الصَّلَاةَ... [صلی الإمام رکعتین بحدودها التامة] ثُمَّ قَالَ: يَا حَمَّادُ هَكَذَا صَلِّ...»(کلینی، کافی ج ۳، ص۳۱۱).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۵.
- ↑ «يَا كُمَيْلُ لَا تَغْتَرَّ بِأَقْوَامٍ يُصَلُّونَ فَيُطِيلُونَ وَ يَصُومُونَ فَيُدَاوِمُونَ وَ يَتَصَدَّقُونَ فَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مَوْقُوفُونَ- يَا كُمَيْلُ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صيَقُولُ إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا حَمَلَ قَوْماً عَلَى الْفَوَاحِشِ مِثْلِ الزِّنَى وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنَ الْخَنَى وَ الْمَأْثَمِ حَبَّبَ إِلَيْهِمُ الْعِبَادَةَ الشَّدِيدَةَ وَ الْخُشُوعَ وَ الرُّكُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ السُّجُودَ ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلَى وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ»؛ (طبری، بشارة المصطفی، ص۲۸)
- ↑ «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي جَاراً كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصَّدَقَةِ كَثِيرَ الْحَجِّ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ كَيْفَ عَقْلُهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ لَهُ عَقْلٌ قَالَ فَقَالَ لَا يَرْتَفِعُ بِذَلِكَ مِنْهُ»؛ (کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۴).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۹۷.