اعتدال در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در آموزههای [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به [[رشد]] هماهنگ [[ارزشهای اخلاقی]] در وجود انسان توجه ویژه شده و هیچ یک از نیازهای وجودی انسان نادیده گرفته نشده است. برای مثال، [[پیامبر خدا]] کسانی را که به بهانه [[زهدورزی]] و [[عبادت]]، از [[مسئولیتهای اجتماعی]] و [[خانوادگی]] سر باز میزدند و از [[خانواده]] خود دوری میکردند تا به عبادت و [[راز و نیاز]] با [[خدا]] بپردازند، از این کار باز میداشت. در مقابل، آنها را از [[سرگرمی]] به [[دنیا]] و [[امیال]] و [[هواهای نفسانی]] [[نهی]] میکرد و آنها را به رعایت [[اعتدال]] فرا میخواند. [[تکامل]] [[اخلاقی]] [[انسان]] در همه زمینهها و جنبهها و تحقق اهداف متعالی [[پیامبران]] که همان [[هدایت]] و [[سعادت انسان]] است، فقط با رعایت [[طبیعت]] [[انسانی]] به صورت [[معتدل]] امکانپذیر است، نه با افراط و تفریط<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص۴۷.</ref>. | در آموزههای [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به [[رشد]] هماهنگ [[ارزشهای اخلاقی]] در وجود انسان توجه ویژه شده و هیچ یک از نیازهای وجودی انسان نادیده گرفته نشده است. برای مثال، [[پیامبر خدا]] کسانی را که به بهانه [[زهدورزی]] و [[عبادت]]، از [[مسئولیتهای اجتماعی]] و [[خانوادگی]] سر باز میزدند و از [[خانواده]] خود دوری میکردند تا به عبادت و [[راز و نیاز]] با [[خدا]] بپردازند، از این کار باز میداشت. در مقابل، آنها را از [[سرگرمی]] به [[دنیا]] و [[امیال]] و [[هواهای نفسانی]] [[نهی]] میکرد و آنها را به رعایت [[اعتدال]] فرا میخواند. [[تکامل]] [[اخلاقی]] [[انسان]] در همه زمینهها و جنبهها و تحقق اهداف متعالی [[پیامبران]] که همان [[هدایت]] و [[سعادت انسان]] است، فقط با رعایت [[طبیعت]] [[انسانی]] به صورت [[معتدل]] امکانپذیر است، نه با افراط و تفریط<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص۴۷.</ref>. | ||
===[[اعتدال]] در [[مصرف]] و | ===[[اعتدال]] در [[مصرف]] و پرهیز از [[اسراف]] و [[تبذیر]] === | ||
اسراف یا مصرف بیش از نیاز به قصد [[لذت]] یا برای [[فخرفروشی]] و [[خودنمایی]]، سرمایهها و امکانات [[جامعه]] را هدر میدهد. به این ترتیب، دیگر افراد از مواهب و [[نعمتهای الهی]] [[محروم]] و بیبهره میمانند. | اسراف یا مصرف بیش از نیاز به قصد [[لذت]] یا برای [[فخرفروشی]] و [[خودنمایی]]، سرمایهها و امکانات [[جامعه]] را هدر میدهد. به این ترتیب، دیگر افراد از مواهب و [[نعمتهای الهی]] [[محروم]] و بیبهره میمانند. | ||
نسخهٔ ۳ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۹
مقدمه
سیره رسول خدا(ص) برگرفته از قرآن بود[۱] و در همه زمینهها، اعتدال و میانهروی را به عنوان اصل مراعات میکرد. امام علی(ع) که آشناترین فرد به سیره رسول خدا(ص) بود و سخنان درخور توجهی در تبیین سیره نبوی از او به یادگار مانده است، میفرمود: «سیره و رفتار وی میانهروی بود»[۲]. در کارها نه افراط میکرد و نه تفریط و مردم را با سفارشهای بسیار به اعتدال و میانهروی توصیه میکرد.
رسول خدا(ص) برای آموزش احکام و مسائل دینی بسیار ملایم رفتار میکرد و از ناپسندیهایی که افراد ناآگاه با آداب و سنن انجام میدادند، چشم میپوشید. بر اساس گزارشی، مردی به مسجد پیامبر آمد و چون از اهمیت مسجد آگاهی نداشت، در گوشهای از آن ادرار کرد. اصحاب میخواستند به تندی با وی برخورد کنند، ولی رسول خدا(ص) فرمود: «آزارش ندهید» و سپس به او یادآور شد که مسجد، جای عبادت است[۳].
هیچگاه در کارهای مربوط به خود انتقامجویی نمیکرد، مگر در اموری که حرمت الهی خدشهدار میشد که در آن صورت، برای حفظ حرمت الهی مجازات میفرمود[۴]. بر همین اساس، شفاعت درباره حدود را نمیپذیرفت؛ چنان که شفاعت اسامة بن زید را درباره زنی که مستحق حد شده بود، نپذیرفت[۵].[۶]
معناشناسی
مصدر "اعتدال"، از فعل عربی "عدل یعدل"، به معنای "برابری و میانهروی"[۷] و به معنای "رعایت حد وسط در کمیت و یا کیفیت" به کار رفته است[۸]. این واژه به معنای "استقامت و پایداری" نیز آمده است[۹].
کلمه دیگری که در زبان عربی، معادل کلمه میانهروی در زبان فارسی است، واژه "اقتصاد" است. این کلمه از ریشه فعل "قصد یقصد" به معنای "پرهیز از افراط و تفریط در امور" است[۱۰]. این واژه در معنای "استقامت و پایداری" نیز به کار رفته است[۱۱].
اما اعتدال، در اصطلاح، به معنی ثبات و پایداری بر فضیلت و استقامت در سلوک و رفتار شایسته از منظر عقل و شرع و برگرداندن امیال مختلف انسانی از افراط و تفریط، به حدّ میانه است[۱۲].[۱۳]
جایگاه میانهروی در کلام نبوی
از رسول خدا(ص) احادیث و روایات بسیاری درباره لزوم میانهروی در امور به دست ما رسیده و پیامبر خدا(ص) در این احادیث، میانهروی را از اجزای چهل و پنج گانه نبوت برشمرده[۱۴] و میانه روهای امتش را "رحماء امت خود" معرفی کرده است[۱۵].[۱۶]
پیامبر اعظم(ص) همگان را به میانهروی و اعتدال فرا میخواند: «بر شما باد میانهروی، بر شما باد میانهروی، بر شما باد میانهروی»[۱۷]. عایشه میگوید: پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیله بنی اسد با من بود. حضرت پرسید: او کیست؟ گفتم: فلانی است که شبها (به خاطر عبادت) نمیخوابد. حضرت فرمود: بس کن. به اندازه توانتان کار کنید. محبوبترین (کارها) نزد خداوند آن است که کننده آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. (نه اینکه بسیار انجام دهد و خود را خسته کند)[۱۸].[۱۹]
آن حضرت، میانهروی در غنا و فقر را عامل نجات بخش انسانها دانسته[۲۰] و فرموده است: "خداوند مرا به نه چیز توصیه کرد که یکی از این نه چیز، رعایت میانهروی در حال فقر و غناست"[۲۱].
همچنین پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمود: "هنگامی که خداوند برای اعضای خانهای نیکی بخواهد، آنان را در کار دین دانا میسازد و خردسالانش، بزرگانشان را محترم میشمارند و مدارا در معیشت و میانهروی در مخارج را نصیب آنان میسازد و عیبهایشان را به آنان مینماید تا از آنها باز گردند و اگر برای آنان غیر از این بخواهد، آنها را به خودشان واگذار میکند"[۲۲].[۲۳]
جایگاه میانهروی در سیره نبوی(ص)
اصل میانهروی از اصولی است که در سیره رسول اکرم(ص) به وضوح دیده میشود و رسول خدا(ص) مصداق کامل اعتدال بود؛ به گونهای که ایشان در سراسر دوران حیات پربرکتشان هیچ گاه و در هیچ امری از اعتدال خارج نشدند. سیره ایشان سیرهای معتدل بود، چنانکه امیرمؤمنان(ع) در وصف آن حضرت فرموده است:"سیره و رفتار ایشان میانهروی بود"[۲۴].
پیامآور اعتدال که خود نمونه اعلای اعتدال بود، بسیار تأکید داشت که امتش نیز به او اقتدا و از افراط و تفریط، دوری و سیرت میانهروی را اختیار کنند؛ به همین دلیل، با اصرار میفرمود: « أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ، عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ، عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ»[۲۵]. آن حضرت، مسلمانان را از اینکه به طور کامل به دنیا گرایش یابند ـ همچنان که یهود چنیناند ـ و از اینکه دنیا را رها کنند و به رهبانیت رو آورند ـ همچنان که برخی مسیحیان این گونهاند ـ نهی کرده[۲۶]، بهترین امور را امری میدانست که در حد اعتدال باشد[۲۷].
رسول خدا(ص) در رفتار فردی، در خانواده و اجتماع، در اداره امور و سیاست و حتی در رویارویی با دشمنان و در میدان نبرد، اعتدال را رعایت و از افراط و تفریط در هر کاری پرهیز میکرد. در روایتی مشهور که علمای شیعه و سنی نقل کردهاند، آمده که امام حسین(ع) فرموده است: "از پدرم درباره سیره رسول خدا(ص) در خارج از منزل پرسیدم؛ فرمود: رسول خدا(ص) در همه امور، معتدل و میانهرو بود و گاهی افراط و گاهی تفریط نمیکرد"[۲۸].[۲۹]
میانهروی در عبادت
از دیگر سفارشهای رسول خدا(ص) میانهروی در عبادات و دوری گزیدن از تکلف در امور عبادی است. ایشان فرموده است: "همانا این دین، دینی محکم و متین است؛ پس با ملایمت، در آن در آیید (تندروی نکنید) و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار درماندهای باشید که نه مسافتی را پیموده و نه مرکبی به جای گذاشته است (مرکبش به سبب زیادی سرعت، در میان راه از رفتن بازمانده و خودش هم به مقصدی نرسیده است)"[۳۰].
همچنین آن حضرت در روایتی دیگر به علی(ع) فرمود: "ای علی!... عبادت پروردگارت را مبغوض خویشتن قرار نده! زیادهروی کننده چیزی را پشت سر نگذاشته و پیش نیز نرفته است! پس چون کسی عمل کن که امیدوار است در پیری بمیرد و پروا کن چون کسی که میترسد فردا بمیرد". انس نیز نقل کرده است: "روزی پیامبر اکرم(ص) به مسجد وارد شد و دید بین دو ستون مسجد ریسمانی بسته شده است؛ پس فرمود: " این ریسمان چیست؟ " مردم گفتند: " این ریسمان، مال فلانی است؛ چون در نماز، ناتوان میشود، از آن کمک میگیرد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: " آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانی نماز گزارد که با نشاط است؛ چون خسته شد، باید بخوابد"[۳۱].
در روایتی دیگر از ابن عباس نقل شده است: "روزی پیامبر اکرم(ص) هنگام خواندن خطبه دید که مردی ایستاده است؛ فرمود: "او کیست؟" گفتند: "او ابو اسرائیل است که نذر کرده است زیر آفتاب بایستد، ننشیند، به زیر سایه نرود، سخن نگوید و روزه باشد"؛ پیامبر اکرم(ص) فرمود: "به او بگویید که هم سخن بگوید، هم به سایه برود، هم بنشیند و هم به روزهاش پایان دهد"[۳۲].
همچنین آن حضرت، به امامان جماعت توصیه میفرمود: "هرگاه کسی از شما با مردم نماز گزارد، باید [نماز را] کوتاه بخواند؛ زیرا برخی نمازگزاران، ناتوان، بیمار و کهنسال هستند و هرگاه کسی از شما به تنهایی نماز میخواند، میتواند هر چه میخواهد، نماز را طولانی به جا آورد"[۳۳].
از ابی عبدالله جابر بن سمره نیز روایت شده گفته است: "با پیامبر اکرم(ص) نماز میگزاردم؛ در حالی که هم، زمان نمازهایش میانه بود و هم سخنرانیاش"[۳۴].[۳۵]
رسول الله(ص) حفظ توازن را در امور معاش و معاد و نیازهای روح و بدن لازم میدید و اجازه نمیداد کسی راه افراط و تفریط بپیماید. ایشان، رهبانیت و غوطهور شدن در شهوتهای حیوانی را به یک نسبت محکوم میساخت و حد وسط این دو را با گفتار و رفتار خود نشان میداد. همچنین آنها را که همه وقت خود را در نماز و روزه صرف میکردند و به کارهای زندگی بیاعتنا بودند، از انحراف بازمیداشت. پس میفرمود: «بدن شما و زن و فرزند و یارانتان همگی حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت کنید»[۳۶]. در یکی از سفرها، بعضی از اصحاب به دلیل کجفهمی، روزه گرفته و از شدت گرما، هریک به گوشهای افتاده و از حال رفته بودند. دیگران نیز در نصب چادرها و سیراب کردن چارپایان و خدمات دیگر میکوشیدند. ایشان فرمود: «همه ثواب متعلق به کسانی است که این کارها را انجام میدهند»[۳۷].[۳۸]
رعایت میانهروی در انفاق و بخشش
از دیگر مصادیق میانهروی، میانهروی در امور خیر و به ویژه در بخشش مال است. در شأن نزول آیه ۲۹ سوره اسراء روایت شده است که روزی پیامبر(ص) در خانه بود که سائلی به در خانه ایشان آمد و چون چیزی برای بخشش آماده نبود، او پیراهن ایشان را خواست و پیامبر(ص) پیراهن خود را به او داد و همین امر سبب شد که نتواند آن روز برای نماز به مسجد برود. این پیشامد فرصتی برای کفار بود و آنها گفتند: "محمد(ص) خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمی است که نمازش را فراموش کرده است"، تا اینکه این آیه نازل شد و پیامبر(ص) را از تکرار این کار برحذر داشت[۳۹].[۴۰]
رعایت میانهروی در امور اقتصادی
میانهروی در امور اقتصادی نیز از مواردی است که در سخنان و احادیث رسول خدا(ص) بر آن بسیار تأکید شده است. آن حضرت، میانهروی در خرج را نیمی از معیشت دانسته[۴۱]، فرمودهاند: "کسی که میانهروی کند، فقیر نمیشود"[۴۲]؛ همچنین ایشان در حدیثی دیگر فرمودهاند: "رحمت خدا بر کسی باد که کسب او حلال باشد و به اعتدال خرج کند و مازاد آن را برای روز تنگدستی و نیاز پیش فرستد!"[۴۳].
رسول خدا(ص) میانهروی [در زندگی را] از رنج بردن [در راه تحصیل بیشتر برای زندگی بهتر] آسانتر میدانستند[۴۴]. همچنین میفرمودند: هر که در زندگانیاش میانهروی کند، خداوند به او روزی میبخشد و هر که اسراف کند، خداوند او را محروم میسازد[۴۵].
رسول خدا(ص) مسلمانان را در طلب روزی نیز به میانهروی فرا میخواندند و میفرمودند: "ای مردم! از خدا بترسید و در طلب روزی میانهرو باشید؛ زیرا هیچ کس نمیمیرد تا آنکه روزی خود را تا پایان مصرف کند؛ اگرچه روزی او دیر برسد. پس از خدا بترسید و در طلب، میانهرو باشید"[۴۶].[۴۷]
از رسول اکرم(ص) نقل است: «بپوشید و بخورید و بیاشامید، ولی با میانهروی. میانهروی، از ویژگیهای نبوت است»[۴۸].
میانهروی و اعتدال در مسائل اقتصادی مورد تاکید اسلام است. پیامبر اکرم(ص) در این زمینه میفرماید: کسی که مقتصد و میانهرو باشد، هرگز فقیر و نیازمند نمیشود[۴۹]. یکی از اصول مسلّم زندگی، توجه به میانهروی در هزینهها و درآمدها است، به گونهای که اگر بین آن دو اعتدال برقرار نباشد، زندگی دچار اختلال خواهد شد. حضرت در جایی میفرماید: خوشا به حال آن مسلمانی که درآمدش به قدر کفاف باشد[۵۰]. ایشان میانهروی را ضامن بینیازی میدانست و مصرف بیش از نیاز را سبب فقر و نیازمندی برمیشمرد. ایشان میفرماید: هرکس میانهرو باشد خدا او را بینیاز میکند و هر کس که تبذیر کند و بیشتر از آنچه نیاز دارد، مصرف کند خدا او را فقیر میگرداند[۵۱].[۵۲]
میانهروی در پوشش
خاتم انبیا(ص) از پوشیدن دو نوع لباس نهی میفرمودند: لباسی که به زیبایی و لباسی که به زشتی شهره باشد[۵۳].[۵۴]
جامعنگری و اعتدالگرایی در ارزشهای اخلاقی
پیامبر بزرگوار اسلام به همه ارزشهای والای اخلاقی نگاهی جامع و همراه با اعتدال داشت. آن حضرت هم به رعایت ارزشهای اخلاقی توجه و تأکید میکرد و هم پیروان خود را به رعایت میانهروی درباره این ارزشها سفارش میفرمود. برای مثال، آن بزرگوار به فرماندهای که برای پیکار با کافران فرستاد، چنین سفارش کرد: «به نام خدا و در راه خدا با کافران پیکار کن، ولی تعدّی، زیادهروی و مثله مکن و کودکان را مکش»[۵۵]. همچنین در کلام دیگری فرمود: «پیرمرد سال خورده، بچههای کوچک و زنان را نکشید»[۵۶].
رسول خدا(ص)، رعایت اخلاق اجتماعی را نیز به مسلمانان سفارش میکرد و میفرمود: اخلاق خود را برای خانواده و همسایگان و کسانی که با آنها رابطه و همنشینی دارید، نیکو گردانید.... آنچه برای خود نمیپسندید، برای دیگران نیز نپسندید و آنچه برای خود دوست دارید، برای دیگران نیز بخواهید[۵۷].
آن حضرت به اخلاق اجتماعی، اخلاق شهروندی، چگونگی برخورد با غیرمسلمانان، اخلاق خانوادگی و اخلاق سیاسی نیز نگاهی جامع و کامل داشت. آموزههای نبوی به گونهای است که اعتدال را در جامعه بشری برقرار میسازد و موجب تضمین سعادت و سلامت زندگی فردی و اجتماعی میشود. این آموزهها همه جنبههای وجود انسان را دربرمیگیرد. انسان موجودی متغیر، در حال تحول و همواره در حرکت و تکاپوست. این تکاپو و تلاش در بستری خاص صورت میگیرد که نباید از مدار خویش خارج شود؛ زیرا اگر انسان از ویژگیهای انسانی خویش و از کاروان انسانیت که بر اساس فطرت الهی حرکت میکند، دور افتد و خارج از چارچوب آموزههای الهی گام بردارد، به هلاکت و شقاوت گرفتار میشود. به نص صریح قرآن کریم، انسانهای تربیت شده در مکتب اسلام، اعتدال و میانهروی را در رفتار رعایت میکنند[۵۸].
در آموزههای پیامبر اعظم(ص) به رشد هماهنگ ارزشهای اخلاقی در وجود انسان توجه ویژه شده و هیچ یک از نیازهای وجودی انسان نادیده گرفته نشده است. برای مثال، پیامبر خدا کسانی را که به بهانه زهدورزی و عبادت، از مسئولیتهای اجتماعی و خانوادگی سر باز میزدند و از خانواده خود دوری میکردند تا به عبادت و راز و نیاز با خدا بپردازند، از این کار باز میداشت. در مقابل، آنها را از سرگرمی به دنیا و امیال و هواهای نفسانی نهی میکرد و آنها را به رعایت اعتدال فرا میخواند. تکامل اخلاقی انسان در همه زمینهها و جنبهها و تحقق اهداف متعالی پیامبران که همان هدایت و سعادت انسان است، فقط با رعایت طبیعت انسانی به صورت معتدل امکانپذیر است، نه با افراط و تفریط[۵۹].
اعتدال در مصرف و پرهیز از اسراف و تبذیر
اسراف یا مصرف بیش از نیاز به قصد لذت یا برای فخرفروشی و خودنمایی، سرمایهها و امکانات جامعه را هدر میدهد. به این ترتیب، دیگر افراد از مواهب و نعمتهای الهی محروم و بیبهره میمانند.
در مقابل اسراف و تبذیر، انفاق امری بسیار پسندیده است، چنان که پیامبر اکرم(ص) به ابوذر میفرماید: «اگر به اندازه کوه احد زر داشتم، همه را در راه خدا انفاق میکردم»[۶۰]. بر اساس آموزههای نبوی، عزت و شرافت هر ملتی در گرو همت عالی آن ملت است. ملتی که در پی کسب عزت و شرافت است، باید با همت بسیار بلند، برای دست یابی به مواهب الهی و تولید روزافزون بکوشد. برای تحقق این هدف، صرفه جویی در مصرف، نقش مهم و تعیین کنندهای دارد. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «کسی که به آنچه خدا روزی وی کرده، راضی باشد، از بینیازترین مردم است»[۶۱]. گفتنی است قناعت به معنای اعتدال در مصرف و خرسندی به داشتههاست که با اسراف و خست متفاوت است، چنان که خداوند متعال در آیهای از قرآن درباره یکی از ویژگیهای بندگان مخلص چنین میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾[۶۲].
قوام و استواری زندگی انسانی، به رعایت میانهروی در همه امور؛ چه در امور اجتماعی و سیاسی و چه در امور اقتصادی وابسته است. بنابراین، اقتصادی که بر پایه اسلام و آموزههای نبوی استوار است، برای افراد و جوامع دو ارمغان دارد:
- بشر را از بزرگترین رنج تاریخی او که معیشت و تأمین نیازهای زندگی است، میرهاند.
- جامعه و فرد را از پی آمدهای شوم فقر که اخلاق نادرست، فساد، فحشا، کفر و بیدینی است، حفظ میکند. ازاین رو، یکی از تدابیر اسلام که رسول خدا(ص) بر آن تأکید و سفارش کرده، جلوگیری از فقر و معرفی الگوی مصرف مناسب است. آن حضرت در این باره میفرماید: «هیچ خرجی در راه خدا محبوبتر از آن نیست که با میانهروی همراه باشد»[۶۳].[۶۴]
منابع
پانویس
- ↑ بخاری، ادب المفرد، ص۷۴: «كَانَ خُلُقُهُ القُرْآنَ».
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ۱۳۹: «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ».
- ↑ ابن سلمه، شرح معانی الآثار، ج۱، ص۱۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ بخاری، الصحیح، ج۸، ص۱۶.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص۴۳۳ و خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۲، ص۴۰.
- ↑ لسان العرب، ص۴۳۳.
- ↑ لسان العرب، ص۴۳۳.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۳۵۴ و کتاب العین، ج ۵، ص۵۴ - ۵۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۳۵۴ و کتاب العین، ج ۵، ص۵۴ - ۵۵.
- ↑ سید جلال الدین مجتبوی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، ج ۱، ص۱۰۶.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۵.
- ↑ شیخ صدوق ج ۱، ص۱۷۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص۱۸۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ جلال الیدن سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۴ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۳، ص۲۸.
- ↑ علی نبیاللهی|نبیاللهی، علی و سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۵ ـ ۶۲۶.
- ↑ خصال، ص۶۸.
- ↑ صحیح بخاری، ج۱، ص۱۶.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۱ و حسن بن ابیالحسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص۷۶.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۶؛ حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۶۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳.
- ↑ نهج الفصاحه، ص۱۸۱ و عبدالله بن سعید عبادی لحجمی، منتهی السؤل، ص۳۳۰.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۵ ـ ۶۲۶.
- ↑ «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ»نهج البلاغه، ص۱۳۹.
- ↑ ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۳، ص۳۳۴؛ ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص۷۳ و کنزالعمال، ج ۳، ص۲۸.
- ↑ ماوردی، اعلام النبوه، ص۲۲۹.
- ↑ الرازی، المحصول، ج ۴، ص۶۹ و عمادالدین یحیی عامری، بهجة المحافل و بغیة الأماثل، ج ۲، ص۲۶۱.
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَيْرَ مُخْتَلِفٍ»؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص۳۱۸؛ همو، معانی الاخبار، ص۸۲: الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۱۵۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة، ج ۱، ص۲۸۹ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، س ۳۴۱.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۶ ـ ۶۲۷.
- ↑ «إِنَ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى»؛ الکافی، ج ۲، ص۸۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۸، ص۲۱۴ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ص۱۱۰؛ الکافی، ج ۲، ص۸۶: البیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص۱۷؛ ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص۱۸۴؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص۳۸۴ و کنزالعمال، ج ۳، ص۳۶.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۲، ص۴۸؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۳، ص۳۰ و العینی، عمدة القاری، ج ۷، ص۲۰۸.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۳، ص۴۴۸ - ۴۴۹؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص۲۳۴؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص۱۰۱؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۰، ص۲۳۱ - ۲۳۲ و المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص۲۵۴.
- ↑ شافعی، کتاب الأم، ج ۱، ص۱۸۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص۲۷۱؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ص۳۶۲ و صحیح ابن حبان، ج ۵، ص۵۷.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۳، ص۱۱؛ ترمذی، سنن، ۱۹۸۳ م، ج ۲، ص۹؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص۲۰۷ و مسند احمد، ج ۵، ص۹۳.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۷ ـ ۶۲۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۶۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص۶۵.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص۶۳۴ - ۶۳۵.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۹.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص۶۷۱ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۹۱۶.
- ↑ «لَا أَفْتَقِرُ مَنِ اقْتَصَدَ»؛ نهج الفصاحه، ص۶۷۸.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص۶۶ و نهج الفصاحه، ص۵۰۰.
- ↑ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۲۹۹.
- ↑ «من اقتصد فی معیشة رزقه الله و من بذر حومه الله»، الکافی، ج ۴، ص۵۴ و دعائم الاسلام، ج ۲، ص۲۵۵.
- ↑ مجموعه ورام، ج۱، ص۱۶۳ و ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج ابلاغه، ج۱۹، ص۱۶۳.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۲۹ ـ ۶۳۰.
- ↑ «الْبَسُوا وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا فِي أَنْصَافِ الْبُطُونِ فَإِنَّهُ جُزْءٌ مِنَ النُّبُوَّةِ»، میزان الحکمه، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ اصول کافی، ج۳، ص۲۱۰.
- ↑ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص۶۵.
- ↑ الهیثمی، مجمع الزوائد ج ۵، ص۱۳۵؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص۷۰۳ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۳۱۲.
- ↑ نبیاللهی، علی و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۶۳۰.
- ↑ رسول جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ص۴۴۹.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ح۱۱۰۱۳.
- ↑ تحف العقول، ص۱۴.
- ↑ نک: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص۴۷.
- ↑ انقلاب تکاملی اسلام، ص۱۹۱.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۸.
- ↑ «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۴۸۹۰.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص۱۰۱.