تقوا در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای [[پروردگار]] نیست - هرچند [[حرام]] نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای [[خشنودی]] او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «[[مستحبات]]» و «مکروهات» نامیده شده، مورد [[امر و نهی]] خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات [[عقوبت]] ندارد، موجب نقصان در مراتب [[سعادت آدمی]] می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز [[خشنودی پروردگار]] است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که [[آدمی]] از هر آن‌چه مخالف [[رضا]] و خشنودی [[حق]] است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.
مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای [[پروردگار]] نیست - هرچند [[حرام]] نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای [[خشنودی]] او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «[[مستحبات]]» و «مکروهات» نامیده شده، مورد [[امر و نهی]] خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات [[عقوبت]] ندارد، موجب نقصان در مراتب [[سعادت آدمی]] می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز [[خشنودی پروردگار]] است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که [[آدمی]] از هر آن‌چه مخالف [[رضا]] و خشنودی [[حق]] است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.


مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد [[خداوند متعال]] بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه [[اولیای خدا]] است که [[حضور قلب]] دائم دارند و هرگونه [[غفلت]] از [[یاد خدا]] را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب [[قرب]] و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال [[محروم]] می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که [[تقوا]]، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که [[امام]] فرمودند: {{متن حدیث|التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «اجتناب از هر آن‌چه به [[سعادت آدمی]] ضرر زند». و چون [[سعادت]] [[جاودانی]] [[انسان]] در گرو [[خشنودی خدا]] و نزدیکی به ساحت [[قرب]] او است، پس تقوا، [[خویشتن‌داری]] و [[پرهیز]] از لغزش‌هایی است که منافی [[رضوان]] و [[طاعت]] و قرب او است: {{متن حدیث|بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «تقوا تب [[لغزش‌ها]] را فرو می‌نشاند». در [[سخنان امام]] می‌توان همه مراتب تقوا را [[مشاهده]] کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۷.</ref>
مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد [[خداوند متعال]] بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه [[اولیای خدا]] است که [[حضور قلب]] دائم دارند و هرگونه [[غفلت]] از [[یاد خدا]] را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب [[قرب]] و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال [[محروم]] می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که [[تقوا]]، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که [[امام]] فرمودند: {{متن حدیث|التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «اجتناب از هر آن‌چه به [[سعادت آدمی]] ضرر زند». و چون [[سعادت]] [[جاودانی]] [[انسان]] در گرو [[خشنودی خدا]] و نزدیکی به ساحت [[قرب]] او است، پس تقوا، [[خویشتن‌داری]] و [[پرهیز]] از لغزش‌هایی است که منافی [[رضوان]] و [[طاعت]] و قرب او است: {{متن حدیث|بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.</ref>؛ «تقوا تب [[لغزش‌ها]] را فرو می‌نشاند». در [[سخنان امام]] می‌توان همه مراتب تقوا را [[مشاهده]] کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۷.</ref>.


=== پرهیز از [[شبهات]] ===
=== پرهیز از [[شبهات]] ===
لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها [[پرهیز از محرمات]] [[قطعی]]، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در [[حریم]] ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از [[بیم]] درافتادن در [[حرام]]. این عمل را [[تشبیه]] کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز [[ملک]] ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال [[تجاوز]] او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این [[تعدی]] احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال [[حرمت]] در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند [[یقین]] به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به [[درستی]] و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق [[موازین شرع]] [[تصرف]] در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۸.</ref>
لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها [[پرهیز از محرمات]] [[قطعی]]، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در [[حریم]] ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از [[بیم]] درافتادن در [[حرام]]. این عمل را [[تشبیه]] کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز [[ملک]] ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال [[تجاوز]] او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این [[تعدی]] احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال [[حرمت]] در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند [[یقین]] به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به [[درستی]] و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق [[موازین شرع]] [[تصرف]] در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۸.</ref>.


== [[حقیقت]] [[تقوا]] ==
== [[حقیقت]] [[تقوا]] ==
[[حفظ]] و نگهداری خود از [[گناه]] و [[انحراف]] به دو صورت محقق می‌گردد:
[[حفظ]] و نگهداری خود از [[گناه]] و [[انحراف]] به دو صورت محقق می‌گردد:
الف. دوری و [[پرهیز]] از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از [[بیماری‌ها]] در محیط [[آلوده]] قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به [[بیماری]]، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در [[امان]] ماند؛
 
الف. دوری و [[پرهیز]] از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از [[بیماری‌ها]] در محیط [[آلوده]] قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به [[بیماری]]، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در [[امان]] ماند.
 
ب. داشتن روحیه‌ای [[قوی]] و عالی؛ به گونه‌ای که او را از [[ارتکاب معاصی]] نگه دارد و به او مصونیت [[اخلاقی]] در برابر [[انحرافات]] بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری [[انسان]] از گناه و [[لغزش]] می‌شود، خود [[ضعف]] است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با [[انزواطلبی]] و دوری از محیط [[اجتماع]] و [[محروم]] ماندن از کمالاتی است که جز در سایه [[زندگی اجتماعی]] عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از [[گناهان]] نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف [[روحی]] و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های [[اجتماعی]] و [[کناره‌گیری]] از [[زندگی]] جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و [[قدرت]] [[روح]] است و تقوای [[حقیقی]] نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه [[آگاهی]] و [[معرفت]] و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر [[هوس‌ها]] و وسوسه‌ها و [[لغزش‌ها]] صیانت می‌کند. از این حالت روحی و [[نفسانی]] به «[[ملکه]] تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین [[قدرت روحی]] و مصونیت اخلاقی - [[معنوی]] نیست<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از این رو در [[سخنان امام علی]] {{ع}} از تقوا به [[حرز]] و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: {{متن حدیث|التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.</ref>؛ «[[پارسایی]] حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان [[پناه]] برد»<ref>همچنین آن حضرت فرموده است: {{متن حدیث|أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ {{متن حدیث|أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).</ref>. پس [[پارسایی]]، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر [[رفتار]] [[آدمی]] [[تحمیل]] می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع [[آزادی]] و [[رشد]] استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که [[انسان]] در برابر [[بیماری]] در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا [[مقاومت]] می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و [[آلودگی]] به [[زشتی‌ها]] در خود به وجود آورد، [[تقوا]] است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای [[دینی]] نیست. هر کس که بر اساس اصول [[انسانی]] - [[اخلاقی]] یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و [[موازین]] خاصی [[تبعیت]] می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و [[الهی]] که در [[دین]] آسمانی توصیه و [[الزام]] شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از [[مخالفت]] با آنها است که مهم‌ترین ثمره [[ایمان]] و [[یقین]] نیز به شمار می‌آید: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.
ب. داشتن روحیه‌ای [[قوی]] و عالی؛ به گونه‌ای که او را از [[ارتکاب معاصی]] نگه دارد و به او مصونیت [[اخلاقی]] در برابر [[انحرافات]] بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری [[انسان]] از گناه و [[لغزش]] می‌شود، خود [[ضعف]] است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با [[انزواطلبی]] و دوری از محیط [[اجتماع]] و [[محروم]] ماندن از کمالاتی است که جز در سایه [[زندگی اجتماعی]] عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از [[گناهان]] نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف [[روحی]] و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های [[اجتماعی]] و [[کناره‌گیری]] از [[زندگی]] جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و [[قدرت]] [[روح]] است و تقوای [[حقیقی]] نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه [[آگاهی]] و [[معرفت]] و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر [[هوس‌ها]] و وسوسه‌ها و [[لغزش‌ها]] صیانت می‌کند. از این حالت روحی و [[نفسانی]] به «[[ملکه]] تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین [[قدرت روحی]] و مصونیت اخلاقی - [[معنوی]] نیست<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از این رو در [[سخنان امام علی]] {{ع}} از تقوا به [[حرز]] و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: {{متن حدیث|التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.</ref>؛ «[[پارسایی]] حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان [[پناه]] برد»<ref>همچنین آن حضرت فرموده است: {{متن حدیث|أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ {{متن حدیث|أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌}} (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).</ref>. پس [[پارسایی]]، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر [[رفتار]] [[آدمی]] [[تحمیل]] می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع [[آزادی]] و [[رشد]] استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که [[انسان]] در برابر [[بیماری]] در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا [[مقاومت]] می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و [[آلودگی]] به [[زشتی‌ها]] در خود به وجود آورد، [[تقوا]] است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای [[دینی]] نیست. هر کس که بر اساس اصول [[انسانی]] - [[اخلاقی]] یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و [[موازین]] خاصی [[تبعیت]] می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و [[الهی]] که در [[دین]] آسمانی توصیه و [[الزام]] شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از [[مخالفت]] با آنها است که مهم‌ترین ثمره [[ایمان]] و [[یقین]] نیز به شمار می‌آید: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.


تقوای دینی و الهی حاصل [[معرفت]] به ذات [[حق]] و ایمان به او است؛ زیرا کسی که [[خدا]] را به [[خالقیت]] و [[ربوبیت]] می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به [[سعادت حقیقی]] برساند و لازمه مصون ماندن از [[شقاوت]] و نیل به [[سعادت]]، نزدیکی به او و احراز [[خشنودی]] او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با [[فرمان]] او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که [[حقیقت]] آن، [[قدرت روحی]] و [[توانایی]] بر [[خویشتن‌داری]] است که انسان را در برابر خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[پناه]] خود می‌گیرد: {{متن حدیث|إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.</ref>؛ «تقوای [[خدا]]، [[دوستان]] خدا را در [[حفظ]] و [[حمایت]] خود قرار داده، آنها را از [[تعدی]] به [[حریم]] [[محرمات الهی]] نگه داشته و [[خوف]] خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین [[تشنگی]] کرده است».<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۹.</ref>
تقوای دینی و الهی حاصل [[معرفت]] به ذات [[حق]] و ایمان به او است؛ زیرا کسی که [[خدا]] را به [[خالقیت]] و [[ربوبیت]] می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به [[سعادت حقیقی]] برساند و لازمه مصون ماندن از [[شقاوت]] و نیل به [[سعادت]]، نزدیکی به او و احراز [[خشنودی]] او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با [[فرمان]] او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که [[حقیقت]] آن، [[قدرت روحی]] و [[توانایی]] بر [[خویشتن‌داری]] است که انسان را در برابر خطاها و [[لغزش‌ها]] در [[پناه]] خود می‌گیرد: {{متن حدیث|إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.</ref>؛ «تقوای [[خدا]]، [[دوستان]] خدا را در [[حفظ]] و [[حمایت]] خود قرار داده، آنها را از [[تعدی]] به حریم محرمات الهی نگه داشته و [[خوف]] خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین [[تشنگی]] کرده است»<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۶۹.</ref>.


== اهمیت تقوا ==
== اهمیت تقوا ==
در [[سخنان امام علی]] {{ع}} بر هیچ امری به اندازه [[تقوا]] تأکید نشده و درباره‌اش سخن به میان نیامده است. از دیدگاه آن [[حضرت]]، هیچ [[عزت]] و کرامتی چون [[پارسایی]] نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰، ۱۳۱.</ref>؛ هیچ عملی- هر چند اندک - اگر آمیخته با تقوا باشد، کم نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۵.</ref>؛ پارسایی کلید [[صلاح]] و سداد و توشه [[معاد]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>؛ بهترین توشه‌ها تقوا است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰.</ref>؛ هیچ [[فضیلت]] و خصلتی جایگزین تقوا نتواند شد<ref>غررالحکم، ج۲، ص۱۵۳، ح۲۱۵۴.</ref>، حتی [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۰۸۲۸.</ref>؛ بدون تقوا رهروان به سر [[منزل]] مقصود نمی‌رسند و مساعی [[آدمی]] ره به جایی نمی‌برد؛ چراکه [[عاقبت]] از آن [[پارسایان]] است؛ پارسایی محکم‌ترین پایه و سرآمد همه [[نیکی‌ها]] است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸، ح۷۲۱.</ref>؛ عالی‌ترین و با ارزش‌ترین [[فضایل]] و سجایای آدمی است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴، ح۷۵۰.</ref>؛ صفت [[پیامبران]]<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۵، ح۶۰۸۶.</ref> و شریف‌ترین نسب‌ها است<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۷، ح۶۰۹۷.</ref>؛ هیچ چیز چون پارسایی کار [[دین]] را به سامان نمی‌آورد؛ هیچ چیز جز پارسایی، ایمان را [[سود]] نمی‌رساند<ref>غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۴.</ref>؛ دستاویزی است [[استوار]]، و پناهگاهی که ستیغ آن بلند و نگاهدارنده است<ref>غررالحکم، ج۲، ص۵۹۲، ح۳۶۱۹.</ref>؛ هر که خواهان [[سعادت]] و کامیابی در [[جهان آخرت]] است، باید تقوا را پیشه خود سازد<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۹۰۶.</ref>. از این رو، {{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ‌}}<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۳۸، ح۵۹۳۹.</ref>؛ «خوشا به حال کسی که پارسایی را ملازم [[دل]] خویش گرداند».
در سخنان امام علی {{ع}} بر هیچ امری به اندازه [[تقوا]] تأکید نشده و درباره‌اش سخن به میان نیامده است. از دیدگاه آن [[حضرت]]، هیچ [[عزت]] و کرامتی چون [[پارسایی]] نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰، ۱۳۱.</ref>؛ هیچ عملی- هر چند اندک - اگر آمیخته با تقوا باشد، کم نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۵.</ref>؛ پارسایی کلید [[صلاح]] و سداد و توشه [[معاد]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>؛ بهترین توشه‌ها تقوا است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰.</ref>؛ هیچ [[فضیلت]] و خصلتی جایگزین تقوا نتواند شد<ref>غررالحکم، ج۲، ص۱۵۳، ح۲۱۵۴.</ref>، حتی [[ایمان]]<ref>غررالحکم، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۰۸۲۸.</ref>؛ بدون تقوا رهروان به سر [[منزل]] مقصود نمی‌رسند و مساعی [[آدمی]] ره به جایی نمی‌برد؛ چراکه [[عاقبت]] از آن [[پارسایان]] است؛ پارسایی محکم‌ترین پایه و سرآمد همه [[نیکی‌ها]] است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸، ح۷۲۱.</ref>؛ عالی‌ترین و با ارزش‌ترین [[فضایل]] و سجایای آدمی است<ref>غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴، ح۷۵۰.</ref>؛ صفت [[پیامبران]]<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۵، ح۶۰۸۶.</ref> و شریف‌ترین نسب‌ها است<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۸۷، ح۶۰۹۷.</ref>؛ هیچ چیز چون پارسایی کار [[دین]] را به سامان نمی‌آورد؛ هیچ چیز جز پارسایی، ایمان را [[سود]] نمی‌رساند<ref>غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۴.</ref>؛ دستاویزی است [[استوار]]، و پناهگاهی که ستیغ آن بلند و نگاهدارنده است<ref>غررالحکم، ج۲، ص۵۹۲، ح۳۶۱۹.</ref>؛ هر که خواهان [[سعادت]] و کامیابی در [[جهان آخرت]] است، باید تقوا را پیشه خود سازد<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۹۰۶.</ref>. از این رو، {{متن حدیث|طُوبَى لِمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ‌}}<ref>غررالحکم، ج۴، ص۲۳۸، ح۵۹۳۹.</ref>؛ «خوشا به حال کسی که پارسایی را ملازم [[دل]] خویش گرداند».


[[راز]] این همه تأکید بر تقوا از آن‌چه قبلاً گفته شد روشن است: هیچ فضیلت و [[نیکی]] و کمالی جز تقوا، آدمی را در [[رسیدن به کمال]] نهایی او که همانا رسیدن به [[مقام قرب]] [[پروردگار]] است، سود نمی‌بخشد و او را به [[رستگاری]] [[ابدی]] نمی‌رساند. بر این اساس، شیرین‌ترین میوه‌ای که بر درخت [[دیانت]] می‌روید، میوه پارسایی است: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ‌}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۵.</ref>
[[راز]] این همه تأکید بر تقوا از آن‌چه قبلاً گفته شد روشن است: هیچ فضیلت و [[نیکی]] و کمالی جز تقوا، آدمی را در [[رسیدن به کمال]] نهایی او که همانا رسیدن به [[مقام قرب]] [[پروردگار]] است، سود نمی‌بخشد و او را به [[رستگاری]] [[ابدی]] نمی‌رساند. بر این اساس، شیرین‌ترین میوه‌ای که بر درخت [[دیانت]] می‌روید، میوه پارسایی است: {{متن حدیث|التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ‌}}<ref>غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۵.</ref>
خط ۵۰: خط ۵۲:
تأثیر تقوا بر روشن‌بینی و تقویت [[قوه]] تمییز و تشخیص [[انسان]]، از اینجا است که تقوا و [[خویشتن‌داری]] موجب فروکش کردن گرد و غبار نفسانیات در [[ضمیر انسان]] شده، موانع دید و تشخیص را که معمولاً [[آدمی]] را از روشن‌بینی باز می‌دارند، از میان بر می‌دارد و آدمی بهتر می‌تواند [[صلاح]] را از [[فساد]] و راه را از [[چاه]] و [[حق]] را از [[باطل]] و صحیح را از سقیم بازشناسد. زمانی که [[هوا و هوس]] بر وجود انسان چیره شوند یا خودخواهی‌ها و [[تعصبات]] و [[حب]] و بغض‌ها سر برآورند، از [[بینایی]] درونی آدمی می‌کاهند؛ تا آنجا که بینایی او به [[کوری]] و [[روشنایی]] درونی او به [[تاریکی]] بدل می‌شود و از [[درک]] و تشخیص [[حقایق]] باز می‌ماند. این مطلب هم درباره [[عقاید]] و [[افکار]] و هم درباره [[اعمال]] صادق است<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۲۹ از سوره انفال؛ مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از سوی دیگر، [[پاکی]] و صفای درون موجبات [[رشد]] و پرورش [[استعداد]] الهام‌پذیری از [[عوالم غیب]] را فراهم می‌آورد و [[آدمی]] را از [[معارف ربوبی]] و [[حقایق]] قدسی بهره‌مند می‌گرداند. [[راز]] تأکید فراوان عرفا بر [[تزکیه نفس]] و ملازمت [[تقوا]] نیز همین است؛ زیرا بدون چنان [[وارستگی]] درونی، دست یافتن به [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] که پایه و اساس [[عرفان]] است، میسر نیست. علاوه بر آن، مهار نفسانیات و نیل به پاکی درون، موجب تلطیف [[روحی]] [[انسان]] و رقیق و لطیف شدن [[احساسات]] و [[عواطف]] او می‌گردد. احساسات عالی و حساسیت‌های روحی و [[عاطفی]] ویژه‌ای که در نتیجه آن اثرپذیری انسان از زیبایی‌های [[معنوی]] افزون‌تر می‌شود، جز در سایه [[تصفیه]] درون امکان‌پذیر نیست. بعد از این مرحله است که انسان به [[ادراک]] زیبایی‌های فوق [[حسی]] و طبیعی دست می‌یابد و دید او نسبت به [[جهان]] و [[حیات]]، دگرگون می‌شود.
تأثیر تقوا بر روشن‌بینی و تقویت [[قوه]] تمییز و تشخیص [[انسان]]، از اینجا است که تقوا و [[خویشتن‌داری]] موجب فروکش کردن گرد و غبار نفسانیات در [[ضمیر انسان]] شده، موانع دید و تشخیص را که معمولاً [[آدمی]] را از روشن‌بینی باز می‌دارند، از میان بر می‌دارد و آدمی بهتر می‌تواند [[صلاح]] را از [[فساد]] و راه را از [[چاه]] و [[حق]] را از [[باطل]] و صحیح را از سقیم بازشناسد. زمانی که [[هوا و هوس]] بر وجود انسان چیره شوند یا خودخواهی‌ها و [[تعصبات]] و [[حب]] و بغض‌ها سر برآورند، از [[بینایی]] درونی آدمی می‌کاهند؛ تا آنجا که بینایی او به [[کوری]] و [[روشنایی]] درونی او به [[تاریکی]] بدل می‌شود و از [[درک]] و تشخیص [[حقایق]] باز می‌ماند. این مطلب هم درباره [[عقاید]] و [[افکار]] و هم درباره [[اعمال]] صادق است<ref>ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۲۹ از سوره انفال؛ مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.</ref>. از سوی دیگر، [[پاکی]] و صفای درون موجبات [[رشد]] و پرورش [[استعداد]] الهام‌پذیری از [[عوالم غیب]] را فراهم می‌آورد و [[آدمی]] را از [[معارف ربوبی]] و [[حقایق]] قدسی بهره‌مند می‌گرداند. [[راز]] تأکید فراوان عرفا بر [[تزکیه نفس]] و ملازمت [[تقوا]] نیز همین است؛ زیرا بدون چنان [[وارستگی]] درونی، دست یافتن به [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] که پایه و اساس [[عرفان]] است، میسر نیست. علاوه بر آن، مهار نفسانیات و نیل به پاکی درون، موجب تلطیف [[روحی]] [[انسان]] و رقیق و لطیف شدن [[احساسات]] و [[عواطف]] او می‌گردد. احساسات عالی و حساسیت‌های روحی و [[عاطفی]] ویژه‌ای که در نتیجه آن اثرپذیری انسان از زیبایی‌های [[معنوی]] افزون‌تر می‌شود، جز در سایه [[تصفیه]] درون امکان‌پذیر نیست. بعد از این مرحله است که انسان به [[ادراک]] زیبایی‌های فوق [[حسی]] و طبیعی دست می‌یابد و دید او نسبت به [[جهان]] و [[حیات]]، دگرگون می‌شود.


آثار این [[تحول]] روحی، در مشاهیر عالم [[هنر]]، به ویژه در شعرا و ادبا بسی هویدا است. در [[سخنان امام علی]] {{ع}} می‌توان مواردی از اشاره به این معنا را یافت؛ مثلاً آنجا که می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>؛ «همانا [[عقل]] خود را زنده گرداند، و [[نفس اماره]] را میراند؛ چندان که اثر این [[مجاهدت]] در [[بدن]] وی ظاهر شد و اندام درشت او نازک و [[غلظت]] وجود وی به لطافت‌گرایید. در این موقع نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گرداند، و او را در [[راه راست]] راند، و از دری به دری برد تا به در [[سلامت]] کشاند».<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۷.</ref>
آثار این [[تحول]] روحی، در مشاهیر عالم [[هنر]]، به ویژه در شعرا و ادبا بسی هویدا است. در [[سخنان امام علی]] {{ع}} می‌توان مواردی از اشاره به این معنا را یافت؛ مثلاً آنجا که می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.</ref>؛ «همانا [[عقل]] خود را زنده گرداند، و [[نفس اماره]] را میراند؛ چندان که اثر این [[مجاهدت]] در [[بدن]] وی ظاهر شد و اندام درشت او نازک و [[غلظت]] وجود وی به لطافت‌گرایید. در این موقع نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گرداند، و او را در [[راه راست]] راند، و از دری به دری برد تا به در [[سلامت]] کشاند»<ref>[[محمد علی سادات|سادات، محمد علی]]، [[تقوا (مقاله)| مقاله «تقوا»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۳۷۷.</ref>.


=== [[رهایی]] از تنگناها ===
=== [[رهایی]] از تنگناها ===

نسخهٔ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۳

مقدمه

تقوا، واپسین روش از روش‌های تزکیه نفس است. تقوا از ریشه «وَقْی» به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است[۱]. راغب در مفردات، ضمن اشاره به این معنا، از تقوا به عنوان مقتضی و سبب خوف از خداوند» نام برده است[۲]. در زبان فارسی، استعمال تقوا در معنای پرهیزگاری شایع است.

با دقت در سخنان حضرت علی (ع) درباره تقوا، چند نکته به دست می‌آید: اولاً باید توجه داشت که در کلام حضرت، مفهوم پرهیز و اجتناب نیز همچون خوف از خدا، نه عین تقوا، که از لوازم و آثار تقوا است[۳]. تقوا در سخنان امام علی (ع)، حالتی مقدس و معنوی و ملکه‌ای قدرتمند و روحانی است که ترک و پرهیز و اجتناب از گناه، هم از مقدمات و هم ثمرات آن و خوف از خدا نیز از آثار و ثمرات دیگر آن است[۴]. پس اگر در سخنان آن حضرت درباره تقوا، به مفاهیمی می‌رسیم که جنبه منفی و سلبی دارند[۵]، باید به این نکته توجه کنیم که آنها پیش‌نیاز تقوایند، نه حقیقت تقوا که حالتی معنوی و روحانی است و حافظ و حارس متقی از گناه و معصیت[۶]. همین حالت است که باعث می‌شود متقی با فرض استقرار در محیط گناه، خویش را آلوده نسازد و خود را از گناه‌کاری نگاه دارد.

ثانیاً بر تقوا، آثار و فوایدی بسیار مترتب است. در این جا به دلیل ضیق مجال، تنها دو بخش از سخنان آن حضرت را می‌آوریم که بر بسیاری از آثار تقوا دست گذارده‌اند: «بی‌گمان تقوای الهی، کلید درستی و ذخیره روز قیامت و آزادی از هر رقیت و نجات از هر هلاکت، نجات گریزنده، رسیدن به هدف‌ها و نیل به آرزوها است»[۷]. و «تقوای الهی، دوای درد سینه‌ها و برطرف شدن کوری دل‌ها و بهبود بیماری تن‌ها و اصلاح فساد سینه‌ها و پاکیزگی چرک نفس‌ها و روشنی پوشش دیده‌ها و ایمنی ترس دل‌ها و روشن کننده سیاهی ظلمت‌ها است»[۸].

از آثار مهم و شگفت‌انگیز تقوا - که در قرآن کریم نیز از آن سخن رفته است[۹]- خروج از مضایق و تنگناها و گرفتاری‌ها است. آن حضرت می‌فرماید: «هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند برایش از هر اندوهی گشایش و از هر تنگنایی، راه خروجی بر می‌نهد»[۱۰].

ثانیاً در میان آثار تقوا، تأثیری که این حالت روحی بر عقل آدمی دارد، بسیار شایسته بررسی و تأمل است. اکنون این موضوع را بار دیگر بررسی می‌کنیم. حضرت علی (ع) در روایتی، دوستان و دشمنان آدمی را معرفی می‌کند و یکی از دوستان وی را «دشمن دشمن او» بر می‌شمارد[۱۱]. پیش‌تر به این نکته اشاره کردیم که آن حضرت، از عقل به عنوان «دوست انسان»[۱۲] و از هوای نفس به عنوان «دشمن عقل» نام برده است[۱۳]. تقوا نیز از جهتی، دشمن نفس اماره و هواهای نفسانی است؛ چراکه بنابر فرمایش حضرت علی (ع) «بنده شهوت، خوارتر از بنده زر خرید است»[۱۴]؛ «اسیر پیامدهای آن است»[۱۵] و «اسیری است که اسارت از وی جدا نمی‌شود»[۱۶]. در حالی که «تقوا، آزادکننده از قید هر بندگی و رقیتی است»[۱۷]. بدین‌سان، می‌توان تقوا را دوست عقل دانست، اما نه دوستی مستقیم، بلکه دوستی نامستقیم؛ یعنی دشمن دشمن عقل؛ زیرا «تقوا، دشمن را ناتوان می‌کند و دستش را می‌بندد... و جلو تأثیر دشمن را می‌گیرد و از این راه دست عقل را باز می‌کند و به وی آزادی می‌دهد»[۱۸].[۱۹]

مراتب تقوا

سعادت جاودانی انسان، مراتب و درجاتی دارد، و از همین رو تقوا نیز دارای مراتب و درجاتی است: اولین مرتبه از تقوای دینی و الهی، پرهیز از گناهان است؛ زیرا گناهان، بزرگ‌ترین خطر برای سعادت ابدی انسانند و چون فروگذاردن واجب نیز گناه است، پس عمل به واجبات و ترک محرمات، نخستین مرتبه از مراتب تقوا است: «الْمُتَّقِي مَنِ اتَّقَى الذُّنُوبَ‌»[۲۰]؛ «پارسا کسی است که از گناهان بپرهیزد». یعنی، هیچ امری را فرو نگذارد و هیچ نهیی را مرتکب نشود.

مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای پروردگار نیست - هرچند حرام نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای خشنودی او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «مستحبات» و «مکروهات» نامیده شده، مورد امر و نهی خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات عقوبت ندارد، موجب نقصان در مراتب سعادت آدمی می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز خشنودی پروردگار است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که آدمی از هر آن‌چه مخالف رضا و خشنودی حق است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.

مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد خداوند متعال بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه اولیای خدا است که حضور قلب دائم دارند و هرگونه غفلت از یاد خدا را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب قرب و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال محروم می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که تقوا، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که امام فرمودند: «التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌»[۲۱]؛ «اجتناب از هر آن‌چه به سعادت آدمی ضرر زند». و چون سعادت جاودانی انسان در گرو خشنودی خدا و نزدیکی به ساحت قرب او است، پس تقوا، خویشتن‌داری و پرهیز از لغزش‌هایی است که منافی رضوان و طاعت و قرب او است: «بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا»[۲۲]؛ «تقوا تب لغزش‌ها را فرو می‌نشاند». در سخنان امام می‌توان همه مراتب تقوا را مشاهده کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت[۲۳].

پرهیز از شبهات

لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها پرهیز از محرمات قطعی، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در حریم ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از بیم درافتادن در حرام. این عمل را تشبیه کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز ملک ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال تجاوز او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این تعدی احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال حرمت در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند یقین به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به درستی و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق موازین شرع تصرف در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است[۲۴].

حقیقت تقوا

حفظ و نگهداری خود از گناه و انحراف به دو صورت محقق می‌گردد:

الف. دوری و پرهیز از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از بیماری‌ها در محیط آلوده قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به بیماری، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در امان ماند.

ب. داشتن روحیه‌ای قوی و عالی؛ به گونه‌ای که او را از ارتکاب معاصی نگه دارد و به او مصونیت اخلاقی در برابر انحرافات بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری انسان از گناه و لغزش می‌شود، خود ضعف است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با انزواطلبی و دوری از محیط اجتماع و محروم ماندن از کمالاتی است که جز در سایه زندگی اجتماعی عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از گناهان نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف روحی و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های اجتماعی و کناره‌گیری از زندگی جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و قدرت روح است و تقوای حقیقی نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه آگاهی و معرفت و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر هوس‌ها و وسوسه‌ها و لغزش‌ها صیانت می‌کند. از این حالت روحی و نفسانی به «ملکه تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین قدرت روحی و مصونیت اخلاقی - معنوی نیست[۲۵]. از این رو در سخنان امام علی (ع) از تقوا به حرز و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: «التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ»[۲۶]؛ «پارسایی حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان پناه برد»[۲۷]. پس پارسایی، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر رفتار آدمی تحمیل می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع آزادی و رشد استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که انسان در برابر بیماری در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا مقاومت می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و آلودگی به زشتی‌ها در خود به وجود آورد، تقوا است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای دینی نیست. هر کس که بر اساس اصول انسانی - اخلاقی یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و موازین خاصی تبعیت می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و الهی که در دین آسمانی توصیه و الزام شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از مخالفت با آنها است که مهم‌ترین ثمره ایمان و یقین نیز به شمار می‌آید: «التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ»[۲۸].

تقوای دینی و الهی حاصل معرفت به ذات حق و ایمان به او است؛ زیرا کسی که خدا را به خالقیت و ربوبیت می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به سعادت حقیقی برساند و لازمه مصون ماندن از شقاوت و نیل به سعادت، نزدیکی به او و احراز خشنودی او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با فرمان او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که حقیقت آن، قدرت روحی و توانایی بر خویشتن‌داری است که انسان را در برابر خطاها و لغزش‌ها در پناه خود می‌گیرد: «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌»[۲۹]؛ «تقوای خدا، دوستان خدا را در حفظ و حمایت خود قرار داده، آنها را از تعدی به حریم محرمات الهی نگه داشته و خوف خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین تشنگی کرده است»[۳۰].

اهمیت تقوا

در سخنان امام علی (ع) بر هیچ امری به اندازه تقوا تأکید نشده و درباره‌اش سخن به میان نیامده است. از دیدگاه آن حضرت، هیچ عزت و کرامتی چون پارسایی نیست[۳۱]؛ هیچ عملی- هر چند اندک - اگر آمیخته با تقوا باشد، کم نیست[۳۲]؛ پارسایی کلید صلاح و سداد و توشه معاد است[۳۳]؛ بهترین توشه‌ها تقوا است[۳۴]؛ هیچ فضیلت و خصلتی جایگزین تقوا نتواند شد[۳۵]، حتی ایمان[۳۶]؛ بدون تقوا رهروان به سر منزل مقصود نمی‌رسند و مساعی آدمی ره به جایی نمی‌برد؛ چراکه عاقبت از آن پارسایان است؛ پارسایی محکم‌ترین پایه و سرآمد همه نیکی‌ها است[۳۷]؛ عالی‌ترین و با ارزش‌ترین فضایل و سجایای آدمی است[۳۸]؛ صفت پیامبران[۳۹] و شریف‌ترین نسب‌ها است[۴۰]؛ هیچ چیز چون پارسایی کار دین را به سامان نمی‌آورد؛ هیچ چیز جز پارسایی، ایمان را سود نمی‌رساند[۴۱]؛ دستاویزی است استوار، و پناهگاهی که ستیغ آن بلند و نگاهدارنده است[۴۲]؛ هر که خواهان سعادت و کامیابی در جهان آخرت است، باید تقوا را پیشه خود سازد[۴۳]. از این رو، «طُوبَى لِمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ‌»[۴۴]؛ «خوشا به حال کسی که پارسایی را ملازم دل خویش گرداند».

راز این همه تأکید بر تقوا از آن‌چه قبلاً گفته شد روشن است: هیچ فضیلت و نیکی و کمالی جز تقوا، آدمی را در رسیدن به کمال نهایی او که همانا رسیدن به مقام قرب پروردگار است، سود نمی‌بخشد و او را به رستگاری ابدی نمی‌رساند. بر این اساس، شیرین‌ترین میوه‌ای که بر درخت دیانت می‌روید، میوه پارسایی است: «التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ‌»[۴۵].[۴۶]

آثار تقوا

در سخنان امام علی (ع) آثار مهم و فواید بسیاری برای پارسایی ذکر شده است؛ از جمله:

  1. تقوا آدمی را در برابر سختی‌ها مقاومت می‌بخشد و بر تحمل او در برابر مصایب می‌افزاید[۴۷].
  2. تقوا به انسان قوت قلب و شجاعت در برخورد با حوادث روزگار و عزت و سرافرازی می‌دهد و او را از زبونی و ضعف می‌رهاند[۴۸].
  3. تقوا روح استغنا و بی‌نیازی را در آدمی تقویت می‌کند و بند رقیت را از گردن او بر می‌دارد[۴۹].
  4. تقوا، میوه شیرین عفاف است و نیکوکاری را نصیب آدمی می‌کند[۵۰].
  5. تقوا ریشه رذایل اخلاقی و صفات نکوهیده- چون حرص و حسد و شهوت و طمع و غضب و انواع خودپرستی‌ها - را که آرامش را از روح و روان آدمی می‌ستانند، می‌سوزاند و دل آدمی را پاک و روح او را سبکبال می‌گرداند. از این رو تقوا مرهمی بر دردها و آلام روحی - حتی جسمی، با توجه به آثار روان‌تنی - است.

تقوا، درمان دردهای روحی شما، و موجب بینایی درون‌های کور شما، و درمان بیماری تن‌هایتان و زداینده فساد سینه‌هاتان است. پلیدی‌های جان‌هاتان را پاک‌کننده است، و تاریکی دیده‌هاتان را روشنی‌بخش است. بیم و نگرانی دلتان را ایمنی، و در تاریکی - نادانی - شما را روشنی بخشد... پس آن‌که به تقوا کوشد، سختی‌ها از او روی پوشد... و کارها بر وی شیرین شود... و آن‌چه سخت بود برای او آسان نماید. باران پیوسته مکرمت، از پس بازایستادن، بر او ببارد، و رحمتی رویگردان بدو روی آرد. چشمه نعمت برای وی روان گردد، و نم نم باران برکت، درشت قطره شود و بر او ریزان[۵۱].

امام علی (ع) در این سخنان برخی آثار مهم تقوا را برشمرده‌اند: روشن‌بینی و تقویت نیروی درک و تشخیص، بیرون رفتن از تنگناها و پیروزی بر سختی‌ها، برخورداری از رحمت و برکت و کرامت و.... این آثار برای تقوا، از مسلمات معارف اسلامی است و در دیگر متون اسلامی - به ویژه در قرآن کریم - به صراحت بر آن تأکید شده است: «اگر تقوا پیشه کنید، خداوند بر شما فرقان یا مایه تشخیص و تمییز قرار می‌دهد»[۵۲]. و «تقوای الهی داشته باشید و خداوند به شما می‌آموزد و تعلیم می‌دهد»[۵۳]. و «هر که تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او راه برون شدن از شداید و نوعی آسانی در کار او قرار می‌دهد»[۵۴].[۵۵]

روشن‌بینی

تأثیر تقوا بر روشن‌بینی و تقویت قوه تمییز و تشخیص انسان، از اینجا است که تقوا و خویشتن‌داری موجب فروکش کردن گرد و غبار نفسانیات در ضمیر انسان شده، موانع دید و تشخیص را که معمولاً آدمی را از روشن‌بینی باز می‌دارند، از میان بر می‌دارد و آدمی بهتر می‌تواند صلاح را از فساد و راه را از چاه و حق را از باطل و صحیح را از سقیم بازشناسد. زمانی که هوا و هوس بر وجود انسان چیره شوند یا خودخواهی‌ها و تعصبات و حب و بغض‌ها سر برآورند، از بینایی درونی آدمی می‌کاهند؛ تا آنجا که بینایی او به کوری و روشنایی درونی او به تاریکی بدل می‌شود و از درک و تشخیص حقایق باز می‌ماند. این مطلب هم درباره عقاید و افکار و هم درباره اعمال صادق است[۵۶]. از سوی دیگر، پاکی و صفای درون موجبات رشد و پرورش استعداد الهام‌پذیری از عوالم غیب را فراهم می‌آورد و آدمی را از معارف ربوبی و حقایق قدسی بهره‌مند می‌گرداند. راز تأکید فراوان عرفا بر تزکیه نفس و ملازمت تقوا نیز همین است؛ زیرا بدون چنان وارستگی درونی، دست یافتن به شهود قلبی و باطنی که پایه و اساس عرفان است، میسر نیست. علاوه بر آن، مهار نفسانیات و نیل به پاکی درون، موجب تلطیف روحی انسان و رقیق و لطیف شدن احساسات و عواطف او می‌گردد. احساسات عالی و حساسیت‌های روحی و عاطفی ویژه‌ای که در نتیجه آن اثرپذیری انسان از زیبایی‌های معنوی افزون‌تر می‌شود، جز در سایه تصفیه درون امکان‌پذیر نیست. بعد از این مرحله است که انسان به ادراک زیبایی‌های فوق حسی و طبیعی دست می‌یابد و دید او نسبت به جهان و حیات، دگرگون می‌شود.

آثار این تحول روحی، در مشاهیر عالم هنر، به ویژه در شعرا و ادبا بسی هویدا است. در سخنان امام علی (ع) می‌توان مواردی از اشاره به این معنا را یافت؛ مثلاً آنجا که می‌فرماید: «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ»[۵۷]؛ «همانا عقل خود را زنده گرداند، و نفس اماره را میراند؛ چندان که اثر این مجاهدت در بدن وی ظاهر شد و اندام درشت او نازک و غلظت وجود وی به لطافت‌گرایید. در این موقع نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گرداند، و او را در راه راست راند، و از دری به دری برد تا به در سلامت کشاند»[۵۸].

رهایی از تنگناها

به همان دلیل که تقوا موجب تقویت قوه تمییز و تشخیص می‌گردد و آدمی را از تاریکی و ابهام به روشنایی و بصیرت می‌رساند، او را از بسیاری گرفتاری‌ها و تنگناها - که معمولاً در تاریکی و ضعف دید و تشخیص برای آدمی پدید می‌آیند- می‌رهاند. اغلب گرفتاری‌ها و سختی‌ها بر اثر عملکرد خود انسان و از ناحیه خود او به وجود می‌آیند و به ندرت گرفتاری‌هایی از خارج وجود انسان، متوجه او می‌شود، از قبیل گرفتاری‌های طبیعی و حوادث خارج از اختیار انسان. از همین رو است که فرموده‌اند: انسان دشمن‌ترین دشمن خود است: «‌أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ‌»[۵۹]؛ پس آن‌که به سلاح تقوا و کف نفس، خود را مجهز می‌سازد و مهار امیال و هوس‌های خویش را به دست عقل می‌سپارد؛ از بسیاری گرفتاری‌ها می‌دهد و اگر مصیبتی بدو روی آورد، با قدرت و به سهولت می‌تواند راه بیرون شدن از آن تنگنا را پیدا کند: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً»[۶۰].

علاوه بر آن‌چه گفته شد، از این سخنان و آیات شریفه قرآن چنین بر می‌آید که طبق ناموس الهی، خداوند کسانی را که به حقیقت از خدا پروا داشته باشند و راه طاعت را پیش گیرند، در مشکلات و مشقات زندگی تنها نمی‌گذارد و آنان را دستگیری می‌کند[۶۱]. امام هنگام بدرقه ابوذر - زمانی که از مدینه تبعید شد - فرمود: «بدان که اگر آسمان و زمین بر بنده‌ای تنگ آید و او تقوا پیشه کند، خداوند برای او مفری قرار خواهد داد. پس جز حق، تو را به خود مأنوس نسازد و جز باطل تو را نترساند»[۶۲].[۶۳]

منابع

پانویس

  1. مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۱۶؛ الْوِقَايَةُ: حفظُ الشي‌ءِ ممّا يؤذيه و يضرّه (مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۱).
  2. ثمّ يسمّى الخوف تارة تَقْوًى، و التَّقْوَى خوفاً حسب تسمية مقتضى الشي‌ء بمقتضيه و المقتضي بمقتضاه؛ (مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۱).
  3. برای مثال آن حضرت می‌فرماید: «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ص۱۵۴۶).
  4. استاد مطهری در این زمینه می‌نویسد: «طبق این تفسیر (تقوا به معنای پرهیزگاری، که یک روش عملی منفی است) اولاً تقوا مفهومی است که از مرحله عمل انتزاع می‌شود، ثانیاً روشی است منفی، ثالثاً هر اندازه، جنبه منفی شدیدتر باشد تقوا کامل‌تر است... (در حالی که) تقوا در نهج البلاغه، نیرویی است روحانی که بر اثر تمرین‌های زیاد پدید می‌آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از نتایج آن به شمار می‌رود». (مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰۳ - ۵۰۴).
  5. مانند: «التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌»؛ «رَأْسُ التَّقْوَى تَرْكُ الشَّهْوَةِ»؛ «إِذَا اتَّقَيْتَ فَاتَّقِ مَحَارِمَ اللَّهِ‌»؛ «لَا تَقْوَى كَالْكَفِ عَنِ الْمَحَارِمِ‌»؛ «مِلَاكُ الْتُّقَى رَفْضُ الدُّنْيَا» (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۴۹ - ۱۵۵۵).
  6. مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۲۳ و ۲۴.
  7. «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تَنْجَحُ الْمَطَالِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ص۱۵۴۹؛ ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱، ص۷۲۳).
  8. «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِكُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ»؛ (ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹).
  9. برای مثال: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
  10. «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ص۱۵۵۹) برای آشنایی بیشتر با این موضوع و اینکه این مضایق و تنگناها و شدائد، کدام است، نگاه کنید به: مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۵۷-۶۴.
  11. «أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَمَّا أَعْدَاؤُكَ فَعَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ»؛ (ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۲۸۷).
  12. «صديق كل امرء عقله‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۶۲).
  13. «الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۷۷).
  14. «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ مِنْ عَبْدِ الرِّقِ‌»؛ (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۲).
  15. «قَرِينُ الشَّهَوَاتِ أَسِيرُ التَّبِعَاتِ‌»؛ (غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۵۰۳).
  16. «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِيرٌ لَا يَنْفَكُ أَسْرُهُ‌»؛ (غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۳۵۲).
  17. «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ... عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ...»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۴۹).
  18. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۴۹ و ۵۲-۵۳.
  19. بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۱۴.
  20. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۴۹، ح۱۸۷۱.
  21. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.
  22. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.
  23. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۷.
  24. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۸.
  25. ر. ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.
  26. غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.
  27. همچنین آن حضرت فرموده است: «أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌» (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ «أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌» (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).
  28. غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.
  30. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۹.
  31. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰، ۱۳۱.
  32. نهج البلاغه، حکمت ۹۵.
  33. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.
  34. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰.
  35. غررالحکم، ج۲، ص۱۵۳، ح۲۱۵۴.
  36. غررالحکم، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۰۸۲۸.
  37. غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸، ح۷۲۱.
  38. غررالحکم، ج۱، ص۱۹۴، ح۷۵۰.
  39. غررالحکم، ج۴، ص۲۸۵، ح۶۰۸۶.
  40. غررالحکم، ج۴، ص۲۸۷، ح۶۰۹۷.
  41. غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۴.
  42. غررالحکم، ج۲، ص۵۹۲، ح۳۶۱۹.
  43. غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۹۰۶.
  44. غررالحکم، ج۴، ص۲۳۸، ح۵۹۳۹.
  45. غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.
  46. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۷۵.
  47. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱.
  48. غررالحکم، ج۱، ص۳۹، ح۱۱۶.
  49. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰.
  50. غررالحکم، ج۲، ص۳۰، ح۱۷۰۳.
  51. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸، ص۲۳۳ - ۲۳۴.
  52. ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا «اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
  53. ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ «و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  54. ﴿مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲؛ ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا «و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید می‌آورد» سوره طلاق، آیه ۴.
  55. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۷۶.
  56. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ذیل آیه ۲۹ از سوره انفال؛ مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.
  57. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۰.
  58. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۷۷.
  59. ر. ک: فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء، ج۵، ص۶.
  60. غررالحکم، ج۵، ص۳۸۰، ح۸۸۴۸.
  61. المیزان، ذیل آیات دوم و سوم و چهارم سوره طلاق.
  62. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.
  63. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۷۹.