شناخت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==[[هدف]] [[شناخت]]== | ==[[هدف]] [[شناخت]]== | ||
*[[قرآن کریم]] از سویی دستیابی به [[معرفت]] را [[هدف آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]] یاد کرده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا}}<ref>«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref><ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.</ref>و از سویی [[بشر]] را به [[تفکّر]] و [[تدبّر]] در [[اسرار]] [[آفرینش]] فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و [[انسان]] و آنچه را در ورای عالم ماده است ([[فرشتگان]]، [[لوح]]، قلم، [[عرش]] و [[کرسی]]) دربر میگیرد. البته [[هدف]] از [[تشویق]] [[انسان]] به [[شناخت]] این امور، [[شناخت]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.</ref> همچنین هدفِ [[شناخت]]، [[فراگیری]] روشها و [[رفتاری]] است که با [[زندگی]] [[سعادتمند]] [[انسان]] پیوند دارد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. [[تعلیم کتاب و حکمت]] برای حصول [[آگاهی]] و شناختی است که مقدمه [[تربیت]] است <ref>نمونه، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. [[مفسران]]، [[حکمت]] را به [[شناخت دین]] و [[فهم]] درست و [[نیکو]] معنا کردهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.</ref>. بنابراین [[قرآن]]، [[شناخت]] را وسیلهای برای [[هدف]] بالا و والا میداند و در پی آن است که [[ذهن]] و [[فکر]] [[انسان]] را از آلودگیهای [[شرک]] و [[کفر]] و [[خرافات]] [[پاک]] سازد و [[تربیت الهی]] پدید آورد تا [[بشر]] به کمال خود که [[شناخت]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] است برسد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *[[قرآن کریم]] از سویی دستیابی به [[معرفت]] را [[هدف آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]] یاد کرده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا}}<ref>«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref><ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.</ref>و از سویی [[بشر]] را به [[تفکّر]] و [[تدبّر]] در [[اسرار]] [[آفرینش]] فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و [[انسان]] و آنچه را در ورای عالم ماده است ([[فرشتگان]]، [[لوح]]، قلم، [[عرش]] و [[کرسی]]) دربر میگیرد. البته [[هدف]] از [[تشویق]] [[انسان]] به [[شناخت]] این امور، [[شناخت]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.</ref> همچنین هدفِ [[شناخت]]، [[فراگیری]] روشها و [[رفتاری]] است که با [[زندگی]] [[سعادتمند]] [[انسان]] پیوند دارد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. [[تعلیم کتاب و حکمت]] برای حصول [[آگاهی]] و شناختی است که مقدمه [[تربیت]] است <ref>نمونه، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. [[مفسران]]، [[حکمت]] را به [[شناخت دین]] و [[فهم]] درست و [[نیکو]] معنا کردهاند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.</ref>. بنابراین [[قرآن]]، [[شناخت]] را وسیلهای برای [[هدف]] بالا و والا میداند و در پی آن است که [[ذهن]] و [[فکر]] [[انسان]] را از آلودگیهای [[شرک]] و [[کفر]] و [[خرافات]] [[پاک]] سازد و [[تربیت الهی]] پدید آورد تا [[بشر]] به کمال خود که [[شناخت]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] است برسد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | ||
==[[ابزارهای شناخت]]== | |||
*مراد از [[ابزارهای شناخت]]، راههایی است که [[شناخت]] با آنها حاصل میشود و گاه از آنها به "منابع [[شناخت]]" نیز یاد میشود<ref>نک: مبانی شناخت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.</ref> و آنها عبارتاند از<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
=== ابزار برونی=== | |||
*مراد از ابزار برونی ابزارهایی است که یا خارج از وجود [[انسان]] هستند یا [[انسان]] را به [[شناخت]] موجودات [[حسی]] که خارج از وجود وی هستند میرسانند<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
====حواس==== | |||
*از نگاه [[قرآن]]، حواس پنجگانه در [[شناخت]] نقش فراوانی دارند و [[انسان]] در برابر حواس خود [[مسئول]] است. {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> [[انسان]] در ابتدای ولادت هیچ نمیداند؛ ولی از راه گوش و چشم و [[قلب]] [[معرفت]] مییابد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> <ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۱.</ref> و آنان که حواس خود را درست به کار نمیگیرند در واقع کر و لال و کورند، زیرا نه [[حق]] را میشنوند و نه به آن سخن میگویند و نه عبرتها را میبینند: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۸.</ref><ref>تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۷.</ref>. | |||
*[[خداوند]] [[نعمت]] گوش و چشم و [[قلب]] را به [[انسان]] [[یادآوری]] میکند و او را برای به کار گرفتن درست آنها و [[شکر]] این [[نعمت]] فرامیخواند: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.</ref> دو حسّ [[شنوایی]] و [[بینایی]] مرز میان حیوان و گیاه را [[آشکار]] میکنند و خودْ ابزار [[عقل]] برای شناختاند<ref>من هدی القرآن، ج۸، ص۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۱۸۱.</ref>. | |||
*[[قرآن]] مرحله پیش از به کار گرفتن گوش و چشم برای جنین را دورهای میداند که هیچ نمیداند و هیچ شناختی از عالم پیرامون خود ندارد. البتّه این در مورد [[علم حصولی]] است، نه [[علم حضوری]] به خود که حتی هنگام [[پیری]] و دوران [[فراموشی]] وجود دارد<ref> المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.</ref>. [[انسان]] پس از گام نهادن در این [[جهان]] و به کار گرفتن گوش و چشم و عقلْ [[شناخت]] او به پیرامونش آغاز میشود<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۵۰.</ref>. مبدأ همه تصورات، حواس ظاهری است که مهمترین آنها [[حس]] [[بینایی]] و [[شنوایی]] است<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.</ref> {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> و [[شکر]] این نعمتهای سهگانه، بهکارگیری آنها در اموری است که بر [[معرفت]] میافزاید که نهایت آن [[معرفت]] خداست<ref> الفرقان، ج۲۰، ص۲۷۰؛ نک: نمونه، ج۱۴، ص۲۹۰؛ نک: من هدی القرآن، ج۶، ص۱۰۲ - ۱۰۳.</ref>. یادکرد [[شنوایی]]، سپس [[بینایی]] و پس از آن فؤاد در [[آیه]] پیشگفته، شاید از این روست که نوزاد ابتدا صداها را میشنود و پس از آن چشم میگشاید و اشیای پیرامون خود را میبیند. سپس آنچه را با چشم و گوش دریافته، تجزیه و تحلیل میکند که همان [[ادراک]] و به کار افتادن نیروی [[عقل]] است؛ نیز یادکرد گوش و چشم از میان حواس پنجگانه در برخی [[آیات]]، از اینروست که بیشتر شناختهای [[انسان]] با گوش و چشم حاصل میشوند و حواس دیگر سهم کمتری در آن دارند؛ همچنین تقدم گوش بر چشم میتواند از این رو باشد که نقش گوش از چشم در [[شناخت]] بیشتر است، چنانکه با تجربه ثابت شده است که برخی نابینایان به مرتبه بالایی از [[دانش]] رسیدهاند؛ ولی کرهای مادرزاد، هرگز نمیتوانند دانشمند باشند<ref>مبانی شناخت، ص۲۱۹؛ نمونه، ج۱۱، ص۳۳۶ - ۳۳۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
====[[تاریخ]]==== | |||
*یکی از ابزارها یا منابع [[شناخت]]، [[تاریخ]] و سرگذشت پیشینیان است. [[قرآن]] [[انسانها]] را به مطالعه و بررسی عوامل [[پیروزی]] و [[شکست]]، [[سعادت]] و [[شقاوت]] و [[کفر]] و [[فساد]] [[امتها]] و [[جوامع]] و [[مردمان]] پیشین و نقش آنها در [[شناخت]] راه درست و حقایق [[جهان]] فراخوانده است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=== ابزار درونی=== | |||
*افزون بر ابزار برونی [[شناخت]]، ابزارهایی در وجود [[انسان]] برای [[شناخت]] حقایق غیر حسی به کار میروند<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
====[[عقل]]==== | |||
*[[عقل]]، مرکز [[فکر]] و [[اندیشه]] است که به [[وسیله]] آن ترکیب، تجزیه، تجرید، انتزاع، تعمیم و تعمیق مفاهیم [[ذهنی]] انجام میگیرد<ref>مبانی شناخت، ص۲۰۱.</ref>. [[قرآن کریم]] [[عقل]] را از منابع و [[ابزارهای شناخت]] شناسانده است. [[عقلی]] که راه درست [[زندگی]] را بشناسد و [[انسان]] را به [[پیروی از حق]] وادارد، مورد [[تأیید]] [[قرآن کریم]] است<ref> المیزان، ج۱۷، ص۲۵۱.</ref>، چنانکه از [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> برمی آید. [[قرآن]] خود برای [[اثبات]] [[مبدأ و معاد]] به [[اقامه دلیل]] و [[برهان عقلی]] پرداخته است: [[دلیل]] [[وحدانیت]] [[خدا]]، نبود [[اختلاف]] و [[تزلزل]] در اداره [[جهان آفرینش]] است و اگر [[خدا]] متعدد بود، در اداره [[جهان]] نیز [[اختلاف]] پدید میآمد: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref><ref>من وحی القرآن، ج۱۵، ص۲۰۶؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۸۱؛ من هدی القرآن، ج۷، ص۲۹۵ - ۲۹۶.</ref> و [[دلیل]] [[اثبات معاد]]، [[بیهوده]] نبودن [[آفرینش انسان]] است: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref><ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۵۹ - ۶۰.</ref> در [[آیات]] بسیاری از فعالیت هدفمند [[عقل]] با عناوین گوناگونی یاد شده است<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
=====[[تفکر]]===== | |||
*[[تفکر]]، عمل هدفدار [[ذهن]] و گذر از مقدمات روشن و رفتن به سمت نتایجی است که [[ادراک]] آنها [[هدف]] تلقی شده است<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.</ref>. [[قرآن]] [[تفکّر]] در [[جهان هستی]] را ویژه [[خردمندان]] میداند: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>؛ نیز [[تفکر]] در [[آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]] و آمد و شد [[شب]] و روز را در کنار [[یاد خدا]] در همه حالات، [[نشانه]] [[خردمندان]] میداند {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ }}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=====[[تعقل]]===== | |||
*فعالیت هدفمند [[عقل]] با مشتقات تعقّل نیز بیان شده است. {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>. مقصود از [[تعقل]] به کار گرفتن [[عقلی]] است که [[خیر و شر]] و اهداف والای [[زندگی]] و [[نظارت]] [[الهی]] بر [[انسان]] و [[جهان]] را [[ادراک]] میکند؛ نه [[عقلی]] که فقط در پی [[سودجویی]] و [[خودمحوری]] و فرصتطلبی برای [[زندگی]] مادیِ بهتر باشد<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.</ref>. [[عقل]] یاد شده اموری را میشناسد که [[خدا]] آنها را [[زشت]] دانسته و [[انسان]] را از [[تربیت]] درست باز میدارند؛ مانند [[شرک]] به [[خدا]]، [[بدی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، فرزندکشی، ارتکاب فواحش، [[قتل]] نفس بدون مجوز، [[خوردن]] [[مال یتیم]] و کم دادن پیمانه {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref>؛ نیز امور اثباتی، مانند زودگذر و فانی بودن [[حیات]] [[دنیا]] و بقای [[قیامت]] و [[آخرت]] {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و هر چه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.</ref>، [[حقانیت]] [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]] {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}}<ref>«و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref>، گمراهگری [[شیطان]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.</ref> و [[عبرت]] از سرگذشت پیشینیان {{متن قرآن|وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و شما پگاهان بر (ویرانههای) آنها میگذرید و (نیز) شباهنگام؛ پس آیا نمیاندیشید؟» سوره صافات، آیه ۱۳۷-۱۳۸.</ref> نیز از مواردی است که [[عقل]] یادشده آن را میشناسد<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=====[[تدبر]]===== | |||
*[[تدبّر]] به معنای [[فهم]] و [[اندیشه]] در جریان امور و تلاش برای به نتیجه رسیدن آنهاست<ref>نک: التحقیق، ج۳، ص۱۹۴ - ۱۹۵، «دبر»؛ نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۸؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۲۵۸.</ref>. | |||
*[[خداوند]] [[انسانها]] را به [[تدبّر]] در [[شناخت]] حقایق [[قرآن]] [[فرمان]] داده است و [[تدبّر]] نکردن را با قفل شدن [[قلب]] برابر میداند: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>. [[تدبر در قرآن]] پردهها را کنار میزند و [[انسان]] را به [[شناخت]] میرساند و از [[تاریکی]] [[تحیر]] میرهاند<ref>فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۲۹۷؛ تفسیر قشیری، ج۳، ص ۴۱۳.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=====[[تذکر]]===== | |||
*بیشتر خردورزان، حقایق اصیل را با [[عقل]] و [[وجدان]] خود میشناسند؛ ولی [[هوا و هوس]]، [[خودمحوری]] و مادّیات گاهی آنان را از [[حقیقت]] دور میکنند، از اینرو [[تذکّر]] دائمی برای رسیدن به [[شناخت]] اصیل و [[حقیقی]] ضروری است: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> به نظر، تذکرهای [[قرآن کریم]]، برای بیدار کردن [[فطرت]] و [[عقل انسان]] و بصیرتافزایی و رسیدن به [[یقین]]<ref>روح البیان، ج۹، ص۱۷۵؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۲۰؛ الفواتح الالهیه، ج۲، ص۳۵۶.</ref> و [[شناخت]] امور حقیقیاند؛ از جمله [[تذکّر]] مهم به اینکه از [[شیطان]] [[پیروی]] نکنند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
====[[قلب]]==== | |||
*[[قرآن کریم]] با سه واژه "[[قلب]]"، "[[صدر]]" و "فؤاد"، [[قلب]] را به مثابه یکی از [[ابزارهای شناخت]] میشناساند. در هیچ آیهای مقصود از [[قلب]]، عضو صنوبری شکل [[بدن]] نیست. در وجود [[انسان]] جز [[عقل]] و [[حس]]، مرکز دیگری هست که عمق [[جان]] و [[روح]] اوست و [[قرآن]] از آن به "[[قلب]]" تعبیر کرده است<ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۲ - ۷۳.</ref>. [[قلب]]، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناختها و آگاهیها و [[احساسات]] [[انسان]]<ref>مبانی شناخت، ص۲۲۲.</ref> و منشأ [[تعقل]] و [[شناخت]] است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۴.</ref>و از اینرو واژگان "[[قلب]]" و "فؤاد" در برخی [[آیات]] به معنای عقلاند <ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۳۰۰؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۳۳۹؛ البحر المحیط، ج۱، ص۷۶.</ref>؛ مانند {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ}}<ref>«بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.</ref> در روایتی از [[امام کاظم]]{{ع}} واژه [[قلب]] در این [[آیه]] به [[عقل]] [[تفسیر]] شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۶.</ref>. قلبها از نگاه [[قرآن]] دو دستهاند: | |||
#[[قلب]] با بصیرت که [[جایگاه]] [[الهامات]] و [[وحی الهی]] است: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.</ref> [[بصیرت]]، [[نور]] [[قلب]] و ابزار [[تأمل]] و [[تفکر]] است<ref>الکشاف، ج۲، ص۵۴ - ۵۵.</ref> و [[عارفان]] از آن به "قوّه عاقله" یا "قوّه قدسیه" و از [[نور]] [[بصیرت]] به "[[نور]] [[اللّه]]"، "[[نور]] [[حق]]" و "[[نور]] [[کشف]]" تعبیر کردهاند<ref> تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص ۱۹۶.</ref>. ویژگی این [[قلب]]، قابلیت [[ادراک شهودی]] است: {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«دل، آنچه میدید، دروغ نگفت،» سوره نجم، آیه ۱۱.</ref> واژه "[[رؤیت]]" در [[آیه]] بر کمال روشنی دریافت و [[ادراک شهودی]] از سوی [[پیامبر]]{{صل}}دلالت دارد <ref> المیزان، ج۱۹، ص۲۹ - ۳۰.</ref>. این [[بصیرت]] [[قلبی]]، همان [[بینایی]] است که هر کس به خویشتن خود دارد: {{متن قرآن|بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ}}<ref>«آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست» سوره قیامه، آیه ۱۴.</ref> این حالت، نزدیکترین واقعیت برای [[انسان]] است. هیچ بخشی از زوایای وجود و [[زندگی]] [[انسان]] از او [[پنهان]] نیست، بلکه به همه آنها [[شناخت]] کافی دارد<ref>من وحی القرآن، ج۲۳، ص۲۴۲.</ref>. [[آدمی]] با [[بصیرت]] [[قلبی]] [[ادراک]] میکند که چگونه شخصیتی دارد و چه ویژگیهایی در درون دارد؛ [[عادل]] است یا [[ستمگر]] و به خوبی [[گرایش]] دارد یا به [[بدی]]. این [[بینایی]] و [[آگاهی]] به خود، چنانچه [[رشد]] کند، به [[بینایی]] و [[بصیرت]] به همه پدیدههای هستی میانجامد<ref>نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۴۹۲ - ۴۹۳.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[بصیرت]] به "[[بصر]]" یاد کرده تا کنایه از روشنی و بروز حقیقتی باشد که گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری آن را میتوان دید<ref>نک: المیزان، ج۳، ص۹۵.</ref>. در مقابل [[بصیرت]]، کوردلی است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref>. [[خداوند]] در این [[قلب]] [[نور هدایت]] و [[شناخت]] را میتاباند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref> و آن را به نیرویی مجهز میکند که خوب و بد و [[حق و باطل]] را از یکدیگر بازشناسد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref> "[[هدایت]]" در [[آیه]] نخست و "فرقان" در [[آیه]] دوم به معنای [[معرفت]] <ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۳.</ref> و [[خروج]] از [[شبهات]] و جداسازی میان [[حق و باطل]] است<ref>تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۹؛ من هدی القرآن، ج۴، ص۴۵.</ref>. | |||
#[[قلبی]] که به آسیبها [[مبتلا]] و [[بیمار]] است: {{متن قرآن|فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ}}<ref>«به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.</ref><ref>مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».</ref> به گفته برخی، مقصود از [[بیماری قلب]]، [[شک و تردید]] و [[کفر]] و [[نفاق]] <ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۲۰؛ الجدید، ج۱، ص۳۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۹.</ref> و [[خروج]] از [[اعتدال]] است که این امور [[انسان]] را از [[شناخت]] حقایق بازمیدارند. | |||
*آثار و علایم آسیبهای [[قلب]] عبارتاند از: | |||
#'''[[قساوت]]:''' [[قساوت قلب]] به معنای سخت شدن و نفوذناپذیری آن<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۸۸؛ التبیان، ج۱، ص۳۰۶.</ref> در برابر [[شناخت حق]] است. [[قلبی]] که دچار [[قساوت]] شده، از سنگ سختتر و نفوذناپذیرتر است: {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ }}<ref>«باز از پس آن، دلهایتان به سختی گرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند » سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>. از این [[قلب]]، حالت سازگار با [[حقیقت]] و سخن حقی صادر نمیشود<ref>المیزان، ج۱، ص۲۰۳.</ref> و صاحبان آن متذکر نمیشوند و به سوی حقی که [[آیات]] [[خدا]] بر آن دلالت دارند، راه نمییابند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref><ref> المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵؛ ج۲۰، ص۲۳۴؛ نک: المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.</ref>. | |||
#'''[[انحراف]] [[قلب]]:''' [[قرآن]] از [[انحراف]] [[قلب]] به {{متن قرآن|زَيْغٌ}} تعبیر کرده است: {{متن قرآن| فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ}}<ref>« و چون (از حق) بگشتند خدا دلهایشان را بگردانید » سوره صف، آیه ۵.</ref> زیغ [[قلب]] به معنای [[انحراف]] از راه درست است<ref>مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».</ref>. [[انحراف]] [[قلب]] چنان خطرناک است که [[راسخان در علم]] که مردمانی با بصیرت و ژرفاندیشاند از آن به [[خدا]] [[پناه]] میبرند {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد .پروردگارا پس از آنکه راهنماییمان کردی، دلمان را به کژی میفکن و از نزد خویش به ما بخشایش ارزانی دار که این تویی که بسیار بخشندهای» سوره آل عمران، آیه ۷-۸.</ref>. | |||
#'''زنگار گرفتن [[قلب]]:''' [[قرآن]] از زنگار [[قلب]] به {{متن قرآن|رِينَ}} تعبیر کرده است: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> {{متن قرآن|رِينَ}} به معنای [[پوشش]] غلیظ و زنگار است<ref>مفردات، ص۳۷۳، «رین»؛ من هدی القرآن، ج۱۷، ص ۴۱۵.</ref>. از نگاه [[قرآن]]، [[رفتار ناشایست]] سبب زنگار گرفتن [[قلب]] میشود و [[روان انسان]] را [[بیمار]] میکند و او را از [[شناخت]] حقایق هستی و [[خیر و شرّ]] [[ناتوان]] میسازد. [[انسانی]] که [[تسلیم]] [[شهوتها]] شد، ارادهاش [[ضعیف]] میشود و [[نور]] عقلش به [[تاریکی]] میگراید<ref>من هدی القرآن، ج۱۷، ص۴۱۵.</ref> و از [[شناخت]] درست باز میماند. | |||
#'''کوری [[قلب]]:''' در [[قرآن]]، کوری تنها ۴ بار درباره کوری ظاهری چشم به کار رفته؛ امّا ۲۹ بار درباره کوری [[باطن]] و [[قلب]] و [[فکر]] به کار رفته است؛ برای نمونه: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref> کوری [[قلب]] به معنای [[تفکر]] نکردن و [[عبرت]] نگرفتن و تعطیل کردن نیروی [[شناخت]] است<ref>المنیر، ج۱۷، ص۲۳۸.</ref>. | |||
#'''مُهر شدن:''' ختم و طبع، اثری است که از اشیاء روی چیزی میماند؛ مانند اثر [[مُهر]]<ref>مفردات، ص۲۷۴، «ختم».</ref>. [[بیماری]] [[قلبی]] گاهی به حدّی میرسد که گویی کار [[قلب]] به پایان رسیده است. چنین [[قلبی]] هیچ معروف و منکری را نمیشناسد<ref> تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۰.</ref> و هیچ [[برهان]] قاطعی را نمیفهمد و به هیچ [[دلیل]] قانع کنندهای [[اعتماد]] نمیکند<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۱.</ref> و در نتیجه، [[قدرت]] [[شناخت حق]] را از دست میدهد: {{متن قرآن|وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند» سوره توبه، آیه ۸۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> از این رو [[کافران]] به سبب مُهری که بر قلبشان زده شده، در [[باطن]] راهی برای [[شناخت]] ذوقی کشفی ندارند و به سبب مهری که بر چشم و گوششان زده شده، در ظاهر نیز راهی برای [[شناخت]] تعلمی و کسبی ندارند: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref><ref>تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۱۵.</ref>. | |||
#'''قفل شدن:''' قفل به معنای مانعی است که [[انسان]] را از کاری باز میدارد<ref>مفردات، ص۶۷۹، «قفل».</ref>. قفل شدن [[دل]] به معنای [[ناتوانی]] آن از [[شناخت حق]] است؛ مانند اینکه از [[تدبّر]] در [[آیات]] [[حق]] [[ناتوان]] باشد: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref> قفل شدن [[قلب]] از {{متن قرآن|رِينَ}} و {{متن قرآن|طَبَعَ}} [[قلب]] نیز سختتر است<ref>فتح القدیر، ج۵، ص۴۸۵.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
====[[فطرت]]==== | |||
*دستهای از معلومات به [[وسیله]] [[فطرت]] شناخته میشوند، چنانکه همه [[انسانها]] با [[فطرت]] خود با [[علم]] بسیط [[خدا]] را میشناسند {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>نک: اسفار، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، یا میدانند که برخی [[کارها]] خوب و سزاوار و دستهای ناسزایند. منشأ این [[شناخت]]، [[الهامات]] الهیاست، بی آنکه [[حس]] یا [[عقل نظری]] در آن نقش داشته باشند. [[فطرت]] میان همه [[انسانها]] مشترک است {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>نک: شناخت از دیدگاه قرآن، ص۳۸۵ - ۳۸۷.</ref> البته تحقق [[شناخت فطری]] در صورتی است که [[انسان]] دچار [[انحراف]] نشده باشد، زیرا در صورت [[انحراف]]، [[فطرت]] کارایی ندارد: {{متن قرآن|ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند میگرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۲۳
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شناخت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- واژه "شناخت" اسم مصدر از شناختن[۱] و برابر عربی آن "معرفت" است[۲]. شناخت از مفاهیم بدیهی و بینیاز از تعریف است، از اینرو تعریفهای شناخت لفظیاند، نه حقیقی[۳]. بینیازی شناخت از تعریف به معنای بینیازی آن از تحلیل نیست[۴]. در تعریف شناخت گفتهاند دریافت چیزی از راه حواس یا از راه دیگر و حصول تصور آن[۵]، یا آگاهی به واقعیت و راه یافتن به آن است [۶]. به نظر برخی، علم و معرفت فرق دارند، زیرا معرفت، آگاهی تفصیلی به ذات چیزی است، برخلاف علم که آگاهی اجمالی به چیزی از راه دانستن حالات آن است[۷]. به تعبیری، معرفت، ادراک جزئی و علم، ادراک کلی است[۸].
- برخی از دانشمندان میان علم و معرفت تفاوتی نگذاشته و یکی را به جای دیگری به کار برده [۹] و علم را دارای مراتبی میدانند که برترین مرتبه آن معرفتیاست که با مشاهده جمال و جلال عالم هستی، ایمان اطمینان بخش و پویایی را در درون انسان به وجود آورده و حیات وی را هدفدار میسازد[۱۰].
- مراد از شناخت حقیقی و مورد نظر قرآن همین مرتبه است که از آن به "یقین" نیز تعبیر کرده است، زیرا مقصود از یقین، شناخت مصون از اشتباه و دگرگونی است[۱۱]. به هر تقدیر، این مقاله در پی تبیین شناخت حقیقی و اختیاری از هستی، همراه با روشنایی درونی است [۱۲][۱۳].
شناخت در قرآن
- قرآن کریم به این نکته مهم تصریح میکند که شناختهای اصیل و اهل آن همواره در اقلیتاند: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۴]؛ ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۵] حق در آیه اشاره به هدف صحیح آفرینش و آزمایش انسانها و قانون تکامل و اصول عدالت است؛ ولی بیشتر آنان این حقایق را نمیدانند[۱۶]. نادر بودن شناختهای اصیل به سبب آفات فراوانی است که در مسیر آن قرار دارند و این ندرت در حوزههای شناخت انسان، جهان و مبدأ و معاد، در همه تاریخ و همه جوامع مشهود است.
- در دوره معاصر با هجوم افکار مارکسیستی و مادیگرا و مطرح شدن مطالعات و اصطلاحات نو، مانند جهانبینی و ایدئولوژی رئالیسم و ایدهآلیسم، شناختشناسی به مثابه مسئلهای بنیادی در مباحث و مناظرات مورد توجه قرار گرفت و نواندیشان دینی از حوزه و دانشگاه برای رویارویی با مادیگرایی، شناخت را از نگاه اسلام و قرآن بررسی کردند تا برای اثبات وجود خدا و توحید مبنا قرار گیرد.
- در قرآن کریم مشتقات واژه معرفت فراوان درباره آگاهیهای مشخص به کار رفتهاند؛ مانند ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ﴾[۱۷]؛ همچنین واژگان بسیار دیگری را در ارتباط با شناخت میتوان بررسی کرد؛ واژگانی مانند:
- علم ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴾[۱۸]،
- تفکّر ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۹]،
- تعقل ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۰]،
- تدبّر ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۲۱]،
- تبیّن ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۲۲]،
- تذکّر ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾[۲۳]،
- هدایت ﴿وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى﴾[۲۴]،
- رشد ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ﴾[۲۵][۲۶]
- حکمت ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۲۷]،
- فقه ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ﴾[۲۸]،
- رؤیت ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ﴾[۲۹]،
- نظر ﴿مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾[۳۰]،
- یقین ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾[۳۱]،
- نور ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۳۲]،
- بصیرت ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۳۳]،
- شعور ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾[۳۴]،
- اولواالالباب ﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۳۵]،
- اولواالنُّهی ﴿كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى﴾[۳۶]
- و دو واژه: شک ﴿وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ﴾[۳۷] و ظن ﴿قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا﴾[۳۸] که بر شناختهای نامعتبر دلالت دارند[۳۹].
امکان شناخت
- معرفت از لحاظ مفهوم در نهایت روشنی و از جهت کُنْه و ژرفای آن، در نهایت ابهام است[۴۰]، از اینرو درباره امکان شناختِ وجود یا عجز از آن در فلسفه بحث شده است؛ به این معنا که آیا انسان توان ادراک حقایق را دارد و به راستی و درستیِ دانستههایش مطمئن میشود، یا آنکه توان معرفت ندارد و شناخت حقایق برایش ممکن نیست یا شناخت او در حدّ شک است.
- گروهی مانند سوفسطائیان منکر شناخت واقعیتاند، زیرا اصل واقعیت را منکرند[۴۱]. مادیون نیز شناخت را به امور مادی منحصر دانسته و آن را در ماورای ماده ناممکن میدانند[۴۲]. در برابر، کسانی دامنه شناخت را افزون بر امور مادی، شامل غیب و مجردات نیز دانستهاند[۴۳].
- قرآن کریم به صراحت یادآور میشود که انسان در دوران جنینی و هنگام ولادت، هیچ نمیداند؛ ولی برای کسب آگاهی، ابزار لازم در اختیار وی قرار میگیرد تا به خوبی از آنها بهره گیرد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۴۴] بر این اساس، انسان پس از ولادت، به نیروی شناخت مجهز است و تصویر اشیای خارجی را از راه حواس به ذهن و عقل خود وارد میکند و عقل، آنها را تجزیه و تحلیل و از آنها نتیجهگیری و کلیاتی را از آنها انتزاع میکند[۴۵]. و در این فرایند است که خداوند شناخت را به انسان عطا میکند: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۴۶]؛ همچنین خداوند قدرت شناخت خوب و بد و گام نهادن در مسیر تربیت صحیح را به انسان داده است: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴾[۴۷]؛ ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۴۸][۴۹] شماری از آیات نیز انسان را موجودی مکلف میدانند. براساس این آیات، انسانی میتواند مکلف باشد که توانایی تشخیص زشت از زیبا، خوب از بد و خیر از شر را داشته باشد. خدا هرگز انسان را به کاری که توان شناخت و انجام دادن آن را ندارد، وانمیدارد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ﴾[۵۰]. آیه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۵۱] و آیات مشابه به این حقیقت اشاره دارند که انسان نسبت به تکالیف اختیار دارد و لازمه آن، وجود نیروی شناخت صحیح در بشر برای انجام تکلیف است.
- آیاتی که به تسخیر آنچه در زمین و آسمانهاست برای انسان تصریح کردهاند نیز گویای امکان شناختاند: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۵۲] تسخیر بدین معناست که خداوند آسمانها و زمین را برای بهرهبرداری انسان رام کرده است. روشن است که برای تسخیر، انسان باید اجزای عالم را بشناسد؛ همچنین آیات فراوانی درباره زمینهها، ابزارها و آفات شناخت در قرآن هستند که امکان شناخت از آنها برداشت میشود [۵۳].
ترغیب به شناخت
- آیاتی که مستقیماً انسان را به شناخت تشویق میکنند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۵۴] مقصود از ﴿خَلْقِ﴾، چگونگی وجود، آثار و حرکت و سکون و تغییر و تحول است که همه از آیات الهیاند و انسان به شناخت آنها فرمان یافته است[۵۵] و {{متن قرآن| روشنفکرانی هستند که تنها به ظاهر جهان آفرینش نمینگرند، بلکه به حقیقت آن دست مییابند که آفریدگاری خدا و ربوبیت او بر عالم است[۵۶]. آنان در پی تفکر ژرف در آفرینش، در حال قیام و قعود، خدا را یاد میکنند و به این حقیقت میرسند که حیات و جهان، باطل و بیهدف نیست. ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۵۷] "نظر" به معنای اندیشهورزی[۵۸] در پدیدههای آسمانی و زمینی که از نشانههای خداوندند، از مطالبات قرآن از بشر است: ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۵۹] تفکّر ﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۰] و تعقّل ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۶۱] نیز از واژگان پرکاربرد در قرآناند و خداوند از انسانهای خردمند و فرزانه و دارای شناخت حقیقی با عناوین "بصیر" و "اولواالالباب" یاد میکند.
- آیات توبیخ کننده کسانی که به شناخت ملک و ملکوت اهمیت نمیدهند، یا از آن رویگرداناند: ﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۲] و آنان را به "بدترین جنبندگان" وصف کردهاند: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۶۳] آنان شناخت درستی از حق و باطل و خیر و شر و هدایت و گمراهی ندارند و تفاوت آنها را نمیدانند؛ گویا حواس خود را از دست داده و تعصب جاهلی بر عقلشان پرده افکنده است[۶۴]. آنان که حواس و عقل خود را به کار نمیگیرند مردگان ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾[۶۵] و کوران و کراناند که گویی چشم دیدن و گوش شنیدن حق را ندارند: ﴿أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۶۶] البته به یقین دیدههایشان نابینا نیست، بلکه آنان کوردلاند: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۶۷]
- آیاتی که انسان را به پیروی از بهترین گفتهها فرمان میدهند: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۶۸]؛ ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۶۹] مقصود از "گفتار بهتر"، گفتار برخاسته از اندیشه بهتر و نیکوتر، یعنی شناخت مطابق با واقع[۷۰]و گفتاری است که به حقّ نزدیکتر و برای انسان سودمندتر باشد[۷۱]؛ همچنین آیاتی که از پیروی گفتار خلاف حقّ و دروغ[۷۲] که به شناخت غیر واقعی و نادرست میانجامد برحذر داشتهاند. ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾[۷۳]
- آیاتی که به مطالبه دلیل سفارش و سخن بیدلیل را محکوم میکنند. ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۷۴] از این آیات برداشت میشود هر ادعایی باید همراه دلیل و برهان باشد تا شناخت درست محقق شود.
- دستهای از آیات از ترفیع درجات عالمان خبر داده و دلیل امکان شناختاند[۷۵]﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۷۶] و تأکید کردهاند که هرگز بیتکیه بر علم سخنی نگویید و سخنی را نشنوید و نپذیرید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۷۷]. قرآن با مخاطب قراردادن یهود و نصارا آن دسته از احتجاجات آنان را تأیید میکند که بر اساس علم و آگاهی است و آنان را از استدلال بدون علم برحذر میدارد: ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۷۸].
- آیاتی که یقین (شناخت قطعی استوار و مطابق با واقع و مصون از اشتباه) به اموری را تشویق میکنند [۷۹] ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۸۰][۸۱].
اهمیت و ارزش شناخت
- گرچه همه اجزای آفرینش آفریده خدایند، تأکید خاص بر استناد پدیده شناخت به خدا: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۸۲]؛ نیز ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۸۳] جایگاه ارزشمند شناخت را نشان میدهد. نعمت شناخت، پس از خلقت در میان نعمتها برترین جایگاه را دارد و همانگونه که خدا در آفرینش انسان ﴿ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[۸۴] است. در تعلیم و اعطای نعمت شناخت نیز بزرگوار و بخشنده است:[۸۵] ﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾[۸۶].
- نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شدهاند، از علم و شناخت و قلم سخن گفتهاند. ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۸۷] زندگی بشر جز با شناخت سامان نمیپذیرد. شناخت باارزشترین فعل انسان و پدیدهای است که با همه حواس و روح و عقل و فطرت انسان پیوند دارد. میزان اهمیت شناختهای انسان به اهمیت متعلق آنهاست. امور مهمی موضوع و متعلق شناختاند؛ از جمله وجود انسان که خلیفه خداست، آسمانها و زمین، فرشتگان، وحی، غیب و شهود، قیامت و برزخ، دنیا و آخرت، دین، بهشت و جهنم، پاداش و کیفر و از همه فراتر خداوند ربّ العالمین.
- صدرالمتألهین با الهامگیری از آیه ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۸۸] از شناخت به "نور الهی در قلب" تعبیر کرده و قوّه مدرکه (شناخت) را برترین قوه دانسته است، زیرا خدای متعالی و فرشتگان و آفرینش با آن شناخته میشوند. وی گفته است: لذت حاصل از شناخت، برترین لذت است. البته مراتب این لذت با متعلق شناخت برتر میشود، از اینرو شناخت خداوند و فرشتگان و ملکوت آسمانها فراتر و باارزشتر از شناخت امور مادی و معمولی است. پاداش شناخت خداوند، راهیابی به همه گستره ملکوت آسمانها و زمین است. درجات اهل معرفت به اندازه شناخت و قدرت تفکر و نفوذ معرفتشان بالا میرود[۸۹]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۹۰]. اهمیت شناخت از تأثیر آن بر جهانبینی نیز روشن میشود: نوع شناخت بر جهانبینی و جهانبینی بر تربیت اثر میگذارد. کسی که شناخت را به حواس محدود میداند، به انکار امور مجرد و غیب میرسد. اینگونه شناخت و جهانبینی مترتب بر آن نمیتواند تربیتیالهی و حقیقی را در پی داشته باشد؛ امّا کسی که دایره شناخت را از محدوده حواس گستردهتر میداند، به امور مجرد و غیب نگاه مثبت دارد و به این حقیقت میرسد که جهان آفرینش بر اساس نظم و هدفی معقول پدید آمده و دارای آغاز و انجامی است و آفریدگاری حکیم و قادر بر آن حکمفرماست و بشر در این میان دارای نقش و مسئولیت است و در جهان آخرت پای میزان حساب حاضر خواهد شد و این جهانبینی بر رفتار و اعمال و تربیت او اثر میگذارد، از اینرو مخالفت با شناخت و معرفتْ ظلم دانسته شده است. بنیاسرائیل با اینکه میدانستند معجزات موسی از جانب خداست، برخلاف آن شناخت و یقین، از روی عناد و لجاجت آن را تکذیب و ردّ میکردند.[۹۱] ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾[۹۲] خدای سبحان هرگز از بندگان خود ایمان و بندگی کورکورانه را نخواسته، بلکه از آنان خواسته تا ایمانشان بر پایه تفکّر و تدبّر و در نتیجه شناخت حقیقی و درست استوار باشد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۹۳] و حکمت (معرفت و عمل هدفدار در همه شئون حیات معقول) را هدف بعثت انبیا دانسته است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۹۴] بر این اساس، آیات فراوانی از قرآن با بیانهای گوناگون به شناخت توصیه و تشویق کردهاند؛ مانند آیه ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۹۵][۹۶] و آیات فراوانی به نقش حیاتی و تربیتی شناخت پرداختهاند. نقش شناخت در حیات و تربیت انسان چنان مهمّ است که زندگی بدون شناخت و معرفت از نگاه قرآن، زندگی انسانی به شمار نمیآید؛ مانند آیه ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۹۷] و آنان که به شناخت حقیقی نرسیدهاند، همچون مرده دانسته شدهاند که توان شنیدن و فهمیدن حقایق از آنان گرفته شده است: ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾[۹۸].
- قرآن کریم علم و شناخت را بینایی و جهل را کوری[۹۹] ﴿وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَلا الظُّلُمَاتُ وَلا النُّورُ ﴾[۱۰۰]؛ ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۰۱]؛ نیز علم را وسیله حقشناسی ﴿وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾[۱۰۲] و مایه امتیاز و برتری در زمامداری میداند. ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۰۳].
- از نگاه قرآن، عالمانی که اهل شناخت حقاند از گناهان دوری میکنند [۱۰۴]. ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ﴾[۱۰۵].
- قرآن بر رجوع جاهل به اهل شناخت تأکید کرده ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۰۶] و مؤمنِ دانا و اهل معرفت را بر مؤمنِ غیر دانشمند برتری داده است[۱۰۷]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۰۸]؛ ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۱۰۹] امتیازی که آدم(ع) بر ابلیس و فرشتگان داشت و مایه برتری او و لزوم سجده آنان بر او شد نیز به سبب معرفت به اسماء بود. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۱۰] هنگامی که آدم به فرمان خدا نام، حقیقت و خواص اشیاء[۱۱۱] را براساس شناختِ موهبتی خداداد برای فرشتگان بازگو کرد ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۱۱۲]، فرشتگان در برابر علم و شناخت انسان[۱۱۳] سر تسلیم فرود آوردند و خلافت او در زمین را پذیرفتند[۱۱۴].
گستره شناخت
- قرآن کریم انسان را به تعقل و تفکّر درباره آفاق و انفس دعوت میکند: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ ﴾[۱۱۵] بر این اساس، میدان شناخت برای انسان نامحدود است و خداوند او را به شناخت بیپایان همه آفرینش، اعم از جهان و خویشتن فراخوانده است. از سوی دیگر، قرآن این حقیقت را گوشزد میکند که آفرینش الهی و قوانین و اوامر[۱۱۶] و مخلوقات خدا [۱۱۷] چنان گستردهاند که اگر همه درختان قلم و دریاها بلکه ۷ برابر آنها مرکّب شوند، نمیتوان آنها را شمارش کرد: ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۱۸].
- بنابراین از قرآن کریم در باره گستره شناخت دو نکته به دست میآید:
- انسان موجودی است محدود و توانایی و دانش او نیز محدود است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا﴾[۱۱۹]؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۲۰]، چنانکه در حوزه ارتباط انسان با جهان، مجهولات فراوانی هست؛ از جمله حقیقت روح که جز خدا کسی از آن آگاهی ندارد:﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۲۱][۱۲۲]؛ همچنین سرنوشت و زمان و مکان مرگ خویش: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۱۲۳]؛ نیز هنگام برپایی قیامت: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾؛ همچنین از اموری که بشر هرگز قادر به شناخت آن نخواهد شد، کُنه و حقیقت ذات خدای متعالی است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۱۲۴]؛ ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا﴾[۱۲۵] از آنجا که خداوند جسم نیست، حواسْ ذات او را ادراک نمیکنند[۱۲۶]. عقل را نیز یارای رسیدن به کُنْه و ژرفای ذات او نیست و خداوند به انسانها هشدار داده است که از کوشش برای شناخت ذات او بپرهیزند[۱۲۷] ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۱۲۸].
- دستهای از واقعیات در قیامت برای همگان آشکار میشوند و این بدان معناست که شناخت همه حقایق در دنیا برای همگان ممکن نیست: ﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۱۲۹]. واژه غفلت در جایی به کار میرود که انسان از چیزی که پیش روی اوست بیخبر است؛ نه درباره چیزی که نیست و بعد پدید میآید، از اینرو آیه به اموری ناظر است که وجود داشتهاند؛ ولی مورد غفلت او بوده و در آخرت بر اثر کنار رفتن پردهها معلوم میشوند [۱۳۰]. با این همه، در قرآن حوزههای گوناگونی برای شناخت مطرح شدهاند که البته شناخت همه مواردْ واسطه و مقدمه برای شناخت آفریدگار است[۱۳۱]. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۳۲]؛ برای نمونه:
- آفرینش موجودات عالم و آمد و شد شب و روز ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۳۳]،
- اجرام و کرات آسمانی ﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾[۱۳۴]؛ ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۳۵]،
- زمین، کوهها و آب ﴿أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ كِفَاتًا أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا﴾ [۱۳۶]،
- ابر و باد ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۳۷]،
- آفرینش جسم ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴾[۱۳۸]،
- و نفس وی ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾[۱۳۹]؛ ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۴۰]،
- روابط بشری ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۴۱]،
- و تفاوت زبانها و رنگها ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾[۱۴۲]،
- آفرینش حیوانات ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ﴾[۱۴۳]
- و روییدن گیاهان و گوناگونی میوهها فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا[۱۴۴][۱۴۵].
هدف شناخت
- قرآن کریم از سویی دستیابی به معرفت را هدف آفرینش آسمانها و زمین یاد کرده: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾[۱۴۶][۱۴۷]و از سویی بشر را به تفکّر و تدبّر در اسرار آفرینش فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و انسان و آنچه را در ورای عالم ماده است (فرشتگان، لوح، قلم، عرش و کرسی) دربر میگیرد. البته هدف از تشویق انسان به شناخت این امور، شناخت خدای سبحان است: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۴۸]؛ ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۴۹] همچنین هدفِ شناخت، فراگیری روشها و رفتاری است که با زندگی سعادتمند انسان پیوند دارد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۵۰]. تعلیم کتاب و حکمت برای حصول آگاهی و شناختی است که مقدمه تربیت است [۱۵۱]. مفسران، حکمت را به شناخت دین و فهم درست و نیکو معنا کردهاند[۱۵۲]. بنابراین قرآن، شناخت را وسیلهای برای هدف بالا و والا میداند و در پی آن است که ذهن و فکر انسان را از آلودگیهای شرک و کفر و خرافات پاک سازد و تربیت الهی پدید آورد تا بشر به کمال خود که شناخت و عبادت پروردگار است برسد: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۱۵۳][۱۵۴].
ابزارهای شناخت
- مراد از ابزارهای شناخت، راههایی است که شناخت با آنها حاصل میشود و گاه از آنها به "منابع شناخت" نیز یاد میشود[۱۵۵] و آنها عبارتاند از[۱۵۶]:
ابزار برونی
- مراد از ابزار برونی ابزارهایی است که یا خارج از وجود انسان هستند یا انسان را به شناخت موجودات حسی که خارج از وجود وی هستند میرسانند[۱۵۷]:
حواس
- از نگاه قرآن، حواس پنجگانه در شناخت نقش فراوانی دارند و انسان در برابر حواس خود مسئول است. ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۱۵۸] انسان در ابتدای ولادت هیچ نمیداند؛ ولی از راه گوش و چشم و قلب معرفت مییابد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۵۹] [۱۶۰] و آنان که حواس خود را درست به کار نمیگیرند در واقع کر و لال و کورند، زیرا نه حق را میشنوند و نه به آن سخن میگویند و نه عبرتها را میبینند: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۱۶۱][۱۶۲].
- خداوند نعمت گوش و چشم و قلب را به انسان یادآوری میکند و او را برای به کار گرفتن درست آنها و شکر این نعمت فرامیخواند: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۳] دو حسّ شنوایی و بینایی مرز میان حیوان و گیاه را آشکار میکنند و خودْ ابزار عقل برای شناختاند[۱۶۴].
- قرآن مرحله پیش از به کار گرفتن گوش و چشم برای جنین را دورهای میداند که هیچ نمیداند و هیچ شناختی از عالم پیرامون خود ندارد. البتّه این در مورد علم حصولی است، نه علم حضوری به خود که حتی هنگام پیری و دوران فراموشی وجود دارد[۱۶۵]. انسان پس از گام نهادن در این جهان و به کار گرفتن گوش و چشم و عقلْ شناخت او به پیرامونش آغاز میشود[۱۶۶]. مبدأ همه تصورات، حواس ظاهری است که مهمترین آنها حس بینایی و شنوایی است[۱۶۷] ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۸] و شکر این نعمتهای سهگانه، بهکارگیری آنها در اموری است که بر معرفت میافزاید که نهایت آن معرفت خداست[۱۶۹]. یادکرد شنوایی، سپس بینایی و پس از آن فؤاد در آیه پیشگفته، شاید از این روست که نوزاد ابتدا صداها را میشنود و پس از آن چشم میگشاید و اشیای پیرامون خود را میبیند. سپس آنچه را با چشم و گوش دریافته، تجزیه و تحلیل میکند که همان ادراک و به کار افتادن نیروی عقل است؛ نیز یادکرد گوش و چشم از میان حواس پنجگانه در برخی آیات، از اینروست که بیشتر شناختهای انسان با گوش و چشم حاصل میشوند و حواس دیگر سهم کمتری در آن دارند؛ همچنین تقدم گوش بر چشم میتواند از این رو باشد که نقش گوش از چشم در شناخت بیشتر است، چنانکه با تجربه ثابت شده است که برخی نابینایان به مرتبه بالایی از دانش رسیدهاند؛ ولی کرهای مادرزاد، هرگز نمیتوانند دانشمند باشند[۱۷۰][۱۷۱].
تاریخ
- یکی از ابزارها یا منابع شناخت، تاریخ و سرگذشت پیشینیان است. قرآن انسانها را به مطالعه و بررسی عوامل پیروزی و شکست، سعادت و شقاوت و کفر و فساد امتها و جوامع و مردمان پیشین و نقش آنها در شناخت راه درست و حقایق جهان فراخوانده است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۱۷۲][۱۷۳].
ابزار درونی
عقل
- عقل، مرکز فکر و اندیشه است که به وسیله آن ترکیب، تجزیه، تجرید، انتزاع، تعمیم و تعمیق مفاهیم ذهنی انجام میگیرد[۱۷۵]. قرآن کریم عقل را از منابع و ابزارهای شناخت شناسانده است. عقلی که راه درست زندگی را بشناسد و انسان را به پیروی از حق وادارد، مورد تأیید قرآن کریم است[۱۷۶]، چنانکه از آیه ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۱۷۷] برمی آید. قرآن خود برای اثبات مبدأ و معاد به اقامه دلیل و برهان عقلی پرداخته است: دلیل وحدانیت خدا، نبود اختلاف و تزلزل در اداره جهان آفرینش است و اگر خدا متعدد بود، در اداره جهان نیز اختلاف پدید میآمد: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۱۷۸][۱۷۹] و دلیل اثبات معاد، بیهوده نبودن آفرینش انسان است: ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ﴾[۱۸۰][۱۸۱] در آیات بسیاری از فعالیت هدفمند عقل با عناوین گوناگونی یاد شده است[۱۸۲]:
تفکر
- تفکر، عمل هدفدار ذهن و گذر از مقدمات روشن و رفتن به سمت نتایجی است که ادراک آنها هدف تلقی شده است[۱۸۳]. قرآن تفکّر در جهان هستی را ویژه خردمندان میداند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۱۸۴]؛ نیز تفکر در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز را در کنار یاد خدا در همه حالات، نشانه خردمندان میداند ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾[۱۸۵][۱۸۶].
تعقل
- فعالیت هدفمند عقل با مشتقات تعقّل نیز بیان شده است. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۷]؛ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۸۸]. مقصود از تعقل به کار گرفتن عقلی است که خیر و شر و اهداف والای زندگی و نظارت الهی بر انسان و جهان را ادراک میکند؛ نه عقلی که فقط در پی سودجویی و خودمحوری و فرصتطلبی برای زندگی مادیِ بهتر باشد[۱۸۹]. عقل یاد شده اموری را میشناسد که خدا آنها را زشت دانسته و انسان را از تربیت درست باز میدارند؛ مانند شرک به خدا، بدی به پدر و مادر، فرزندکشی، ارتکاب فواحش، قتل نفس بدون مجوز، خوردن مال یتیم و کم دادن پیمانه ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۰]؛ نیز امور اثباتی، مانند زودگذر و فانی بودن حیات دنیا و بقای قیامت و آخرت ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۱]، حقانیت آفرینش آسمان و زمین ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾[۱۹۲]، گمراهگری شیطان ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۳] و عبرت از سرگذشت پیشینیان ﴿وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۴] نیز از مواردی است که عقل یادشده آن را میشناسد[۱۹۵].
تدبر
- تدبّر به معنای فهم و اندیشه در جریان امور و تلاش برای به نتیجه رسیدن آنهاست[۱۹۶].
- خداوند انسانها را به تدبّر در شناخت حقایق قرآن فرمان داده است و تدبّر نکردن را با قفل شدن قلب برابر میداند: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۱۹۷]. تدبر در قرآن پردهها را کنار میزند و انسان را به شناخت میرساند و از تاریکی تحیر میرهاند[۱۹۸][۱۹۹].
تذکر
- بیشتر خردورزان، حقایق اصیل را با عقل و وجدان خود میشناسند؛ ولی هوا و هوس، خودمحوری و مادّیات گاهی آنان را از حقیقت دور میکنند، از اینرو تذکّر دائمی برای رسیدن به شناخت اصیل و حقیقی ضروری است: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۰۰] به نظر، تذکرهای قرآن کریم، برای بیدار کردن فطرت و عقل انسان و بصیرتافزایی و رسیدن به یقین[۲۰۱] و شناخت امور حقیقیاند؛ از جمله تذکّر مهم به اینکه از شیطان پیروی نکنند: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۲۰۲][۲۰۳].
قلب
- قرآن کریم با سه واژه "قلب"، "صدر" و "فؤاد"، قلب را به مثابه یکی از ابزارهای شناخت میشناساند. در هیچ آیهای مقصود از قلب، عضو صنوبری شکل بدن نیست. در وجود انسان جز عقل و حس، مرکز دیگری هست که عمق جان و روح اوست و قرآن از آن به "قلب" تعبیر کرده است[۲۰۴]. قلب، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناختها و آگاهیها و احساسات انسان[۲۰۵] و منشأ تعقل و شناخت است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۰۶][۲۰۷]و از اینرو واژگان "قلب" و "فؤاد" در برخی آیات به معنای عقلاند [۲۰۸]؛ مانند ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾[۲۰۹]؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۲۱۰] در روایتی از امام کاظم(ع) واژه قلب در این آیه به عقل تفسیر شده است[۲۱۱]. قلبها از نگاه قرآن دو دستهاند:
- قلب با بصیرت که جایگاه الهامات و وحی الهی است: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۱۲]؛ ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۱۳] بصیرت، نور قلب و ابزار تأمل و تفکر است[۲۱۴] و عارفان از آن به "قوّه عاقله" یا "قوّه قدسیه" و از نور بصیرت به "نور اللّه"، "نور حق" و "نور کشف" تعبیر کردهاند[۲۱۵]. ویژگی این قلب، قابلیت ادراک شهودی است: ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى﴾[۲۱۶] واژه "رؤیت" در آیه بر کمال روشنی دریافت و ادراک شهودی از سوی پیامبر(ص)دلالت دارد [۲۱۷]. این بصیرت قلبی، همان بینایی است که هر کس به خویشتن خود دارد: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۲۱۸] این حالت، نزدیکترین واقعیت برای انسان است. هیچ بخشی از زوایای وجود و زندگی انسان از او پنهان نیست، بلکه به همه آنها شناخت کافی دارد[۲۱۹]. آدمی با بصیرت قلبی ادراک میکند که چگونه شخصیتی دارد و چه ویژگیهایی در درون دارد؛ عادل است یا ستمگر و به خوبی گرایش دارد یا به بدی. این بینایی و آگاهی به خود، چنانچه رشد کند، به بینایی و بصیرت به همه پدیدههای هستی میانجامد[۲۲۰]. قرآن کریم از بصیرت به "بصر" یاد کرده تا کنایه از روشنی و بروز حقیقتی باشد که گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری آن را میتوان دید[۲۲۱]. در مقابل بصیرت، کوردلی است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۲۲]. خداوند در این قلب نور هدایت و شناخت را میتاباند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۲۳] و آن را به نیرویی مجهز میکند که خوب و بد و حق و باطل را از یکدیگر بازشناسد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۲۲۴] "هدایت" در آیه نخست و "فرقان" در آیه دوم به معنای معرفت [۲۲۵] و خروج از شبهات و جداسازی میان حق و باطل است[۲۲۶].
- قلبی که به آسیبها مبتلا و بیمار است: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾[۲۲۷][۲۲۸] به گفته برخی، مقصود از بیماری قلب، شک و تردید و کفر و نفاق [۲۲۹] و خروج از اعتدال است که این امور انسان را از شناخت حقایق بازمیدارند.
- آثار و علایم آسیبهای قلب عبارتاند از:
- قساوت: قساوت قلب به معنای سخت شدن و نفوذناپذیری آن[۲۳۰] در برابر شناخت حق است. قلبی که دچار قساوت شده، از سنگ سختتر و نفوذناپذیرتر است: ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ﴾[۲۳۱]؛ نیز ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۳۲]. از این قلب، حالت سازگار با حقیقت و سخن حقی صادر نمیشود[۲۳۳] و صاحبان آن متذکر نمیشوند و به سوی حقی که آیات خدا بر آن دلالت دارند، راه نمییابند: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۳۴][۲۳۵].
- انحراف قلب: قرآن از انحراف قلب به ﴿زَيْغٌ﴾ تعبیر کرده است: ﴿ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾[۲۳۶] زیغ قلب به معنای انحراف از راه درست است[۲۳۷]. انحراف قلب چنان خطرناک است که راسخان در علم که مردمانی با بصیرت و ژرفاندیشاند از آن به خدا پناه میبرند ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۲۳۸].
- زنگار گرفتن قلب: قرآن از زنگار قلب به ﴿رِينَ﴾ تعبیر کرده است: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۳۹] ﴿رِينَ﴾ به معنای پوشش غلیظ و زنگار است[۲۴۰]. از نگاه قرآن، رفتار ناشایست سبب زنگار گرفتن قلب میشود و روان انسان را بیمار میکند و او را از شناخت حقایق هستی و خیر و شرّ ناتوان میسازد. انسانی که تسلیم شهوتها شد، ارادهاش ضعیف میشود و نور عقلش به تاریکی میگراید[۲۴۱] و از شناخت درست باز میماند.
- کوری قلب: در قرآن، کوری تنها ۴ بار درباره کوری ظاهری چشم به کار رفته؛ امّا ۲۹ بار درباره کوری باطن و قلب و فکر به کار رفته است؛ برای نمونه: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۴۲] کوری قلب به معنای تفکر نکردن و عبرت نگرفتن و تعطیل کردن نیروی شناخت است[۲۴۳].
- مُهر شدن: ختم و طبع، اثری است که از اشیاء روی چیزی میماند؛ مانند اثر مُهر[۲۴۴]. بیماری قلبی گاهی به حدّی میرسد که گویی کار قلب به پایان رسیده است. چنین قلبی هیچ معروف و منکری را نمیشناسد[۲۴۵] و هیچ برهان قاطعی را نمیفهمد و به هیچ دلیل قانع کنندهای اعتماد نمیکند[۲۴۶] و در نتیجه، قدرت شناخت حق را از دست میدهد: ﴿وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۲۴۷]، ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۴۸]؛ ﴿أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ﴾[۲۴۹]؛ ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۵۰]؛ ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۲۵۱] از این رو کافران به سبب مُهری که بر قلبشان زده شده، در باطن راهی برای شناخت ذوقی کشفی ندارند و به سبب مهری که بر چشم و گوششان زده شده، در ظاهر نیز راهی برای شناخت تعلمی و کسبی ندارند: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۵۲][۲۵۳].
- قفل شدن: قفل به معنای مانعی است که انسان را از کاری باز میدارد[۲۵۴]. قفل شدن دل به معنای ناتوانی آن از شناخت حق است؛ مانند اینکه از تدبّر در آیات حق ناتوان باشد: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۲۵۵] قفل شدن قلب از ﴿رِينَ﴾ و ﴿طَبَعَ﴾ قلب نیز سختتر است[۲۵۶][۲۵۷].
فطرت
- دستهای از معلومات به وسیله فطرت شناخته میشوند، چنانکه همه انسانها با فطرت خود با علم بسیط خدا را میشناسند ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۵۸][۲۵۹]، یا میدانند که برخی کارها خوب و سزاوار و دستهای ناسزایند. منشأ این شناخت، الهامات الهیاست، بی آنکه حس یا عقل نظری در آن نقش داشته باشند. فطرت میان همه انسانها مشترک است ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۶۰][۲۶۱] البته تحقق شناخت فطری در صورتی است که انسان دچار انحراف نشده باشد، زیرا در صورت انحراف، فطرت کارایی ندارد: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۲۶۲][۲۶۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۷۸۹،»شناخت».
- ↑ آموزش فلسفه، ج۱، ص۱۳۶؛ نک: فرهنگ فلسفی، ص ۴۷۹؛ التحقیق، ج۸، ص۱۱۷، «عرف».
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص ۸۷؛ شناخت از دیدگاه قرآن، ص ۷۶ - ۷۸.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۸۷ - ۸۸.
- ↑ فرهنگ فلسفی، ص۵۹۹.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۸۷.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۴، ص۴۹ - ۵۱.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص۵۰۰.
- ↑ نک: معرفتشناسی در قرآن، ص۸۷.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۹۹.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۲۱۱.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۲۸.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
- ↑ «به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
- ↑ نمونه، ج ۲۱، ص ۱۹۴؛ نک: الجدید، ج ۶، ص ۳۹۳؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۴۲۰.
- ↑ «و اگر میخواستیم آنان را به تو نشان میدادیم آنگاه آنان را به چهره میشناختی و آنان را با آهنگ گفتار میشناسی و خداوند کردارهای شما را میداند» سوره محمد، آیه ۳۰.
- ↑ «هر کس داند که چه کرده و چه نکرده است» سوره انفطار، آیه ۵.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ «و ما فرعونیان را به خشکسالیها و کاستی فرآوردهها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
- ↑ «و تو را به سوی پروردگارت رهنمایی کنم تا خداترس گردی؟» سوره نازعات، آیه ۱۹.
- ↑ «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۸۳.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ «آیا ندیدهای که خداوند آسمانها و زمین را راستین آفریده است؟ اگر بخواهد شما را از میان میبرد و آفریدگانی نو میآورد؟» سوره ابراهیم، آیه ۱۹.
- ↑ «مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار بود؛ هر دو غذا میخوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن میداریم سپس بنگر به کجا باز گردانده میشوند!» سوره مائده، آیه ۷۵.
- ↑ «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ «بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
- ↑ «با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب میورزند در حالی که جز خود را نمیفریبند و در نمییابند» سوره بقره، آیه ۹.
- ↑ «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹.
- ↑ «بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بیگمان در آن برای خردمندان نشانههایی است» سوره طه، آیه ۵۴.
- ↑ «و میان آنان و آنچه آرزو میکنند فاصله افکنده میشود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیشتر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمانانگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
- ↑ «(موسی) گفت: نیک میدانی این (معجزه) ها را که روشنگرند جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میدانم» سوره اسراء، آیه ۱۰۲.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۵۵.
- ↑ شناخت در قرآن، مطهری، ص ۳۰ - ۳۱؛ نیز نک: معرفتشناسی در قرآن، ص ۱۹۴.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص ۸۹.
- ↑ نک: شناخت در قرآن، مطهری، ص۳۴.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ نک: التفسیر الکاشف، ج۴، ص۵۳۶؛ روح المعانی، ج۷، ص۴۳۸.
- ↑ «به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.
- ↑ «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ نک: فلسفه شناخت، ص۸۶ - ۹۰.
- ↑ «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ «و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بیگمان در این نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۸۷.
- ↑ من هدی القرآن، ج۱، ص۷۲۳؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۴۳۷؛ التفسیر المظهری، ج۵، ص۵۹؛ روح البیان، ج۴، ص۸۵.
- ↑ «بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
- ↑ «جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) میخورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهرهگیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدینگونه نشانههای خود را برای گروهی که میاندیشند روشن میداریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.
- ↑ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ المنیر، ج۹، ص۲۸۵؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۰۴.
- ↑ «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بیگمان خداوند به هر که خواهد، میشنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمیتوانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا تو ناشنوایان را میشنوانی یا نابینایان را و آن را که در گمراهی آشکاری است راهنمایی میکنی؟» سوره زخرف، آیه ۴۰.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۳۷ - ۳۳۸.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۵۰.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۴۵۸؛ التحقیق، ج۴، ص۳۶۵، «زور».
- ↑ «چنین است؛ و هر که حرمتهای خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
- ↑ «و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۲۰۸.
- ↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا میکنید؟ و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۲۱۱.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۵.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ « خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
- ↑ الفرقان، ج۳۰، ص۳۶۵؛ البحر المحیط، ج۱۰، ص۵۰۷.
- ↑ «بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است همان که با قلم آموزش داد» سوره علق، آیه ۳-۴.
- ↑ بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید.آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید.بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است.همان که با قلم آموزش داد.به انسان آنچه نمیدانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۱ - ۵.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج۷، ص۴۲.
- ↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۲؛ نک: نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۲؛ من وحی القرآن، ج ۱۷، ص ۱۹۱.
- ↑ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ «آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۲۷.
- ↑ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بیگمان خداوند به هر که خواهد، میشنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمیتوانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج۸، ص۱۷۵؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۱۰۴؛ روح البیان، ج۷، ص۳۳۸ - ۳۳۹.
- ↑ «و نابینا و بینا برابر نیست و نه تاریکی و روشنا» سوره فاطر، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه آنچه کافران میکردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
- ↑ «و کسانی که آنان را از دانش بهره دادهاند میبینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است و به راه (خداوند) پیروز ستوده، رهنمون میگردد» سوره سبأ، آیه ۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۵.
- ↑ «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
- ↑ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۱۸۸؛ فتح القدیر، ج۵، ص۲۲۶.
- ↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ «فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
- ↑ نک: نمونه، ج۱، ص۱۷۸؛ المیزان، ج۱، ص۱۱۷.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۲۳۳؛ روان جاوید، ج۴، ص۲۸۲.
- ↑ نمونه، ج۱۷، ص۷۶؛ حجة التفاسیر، ج۵، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
- ↑ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
- ↑ «خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریدهاند» سوره نساء، آیه ۲۸.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ «از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۵؛ مواهب علیه، ص۶۲۸.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ «چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
- ↑ «(خداوند) آنچه را پیش رو و آنچه را پس پشت آنان است میداند و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۲۹۲؛ من هدی القرآن، ج۳، ص۱۵۱؛ الکشاف، ج۲، ص۵۴.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۳۵۶.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۵۰؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۴۷۹؛ التفسیر القرآنی للقرآن، ج۱۳، ص۴۸۲.
- ↑ نمونه، ج۲۰، ص۳۳۰؛ روح البیان، ج۸، ص۲۸۳.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «و خورشید به قرارگاهی که او راست روان است؛ این اندازهگیری (خداوند) پیروزمند داناست» سوره یس، آیه ۳۸.
- ↑ «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند- که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
- ↑ آیا زمین را فراگیر نکردیم؟ برای زندگان و مردگان، و در آن کوههایی فرازمند پدید آوردیم و به شما آبی شیرین و گوارا نوشاندیم؛ سوره مرسلات، آیه: ۲۵ - ۲۷.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،» سوره طارق، آیه ۵.
- ↑ «و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ «و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا ندیدهاند که ما با دستهای خود برای آنان چارپایانی آفریدهایم که از آن آنهاست؟» سوره یس، آیه ۷۱.
- ↑ باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم.سپس زمین را به درستی شکافتهایم،و در آن دانهای رویاندهایم؛ سوره عبس، آیه:۲۴ - ۲۸.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ «بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ نمونه، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ نک: مبانی شناخت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۱.
- ↑ «کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند» سوره بقره، آیه ۱۸.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
- ↑ من هدی القرآن، ج۸، ص۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۱۸۱.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۵۰.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ الفرقان، ج۲۰، ص۲۷۰؛ نک: نمونه، ج۱۴، ص۲۹۰؛ نک: من هدی القرآن، ج۶، ص۱۰۲ - ۱۰۳.
- ↑ مبانی شناخت، ص۲۱۹؛ نمونه، ج۱۱، ص۳۳۶ - ۳۳۷.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ مبانی شناخت، ص۲۰۱.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۵۱.
- ↑ «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
- ↑ «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۵، ص۲۰۶؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۸۱؛ من هدی القرآن، ج۷، ص۲۹۵ - ۲۹۶.
- ↑ «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
- ↑ شناخت در قرآن، مطهری، ص۵۹ - ۶۰.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
- ↑ «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
- ↑ «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.
- ↑ «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و هر چه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.
- ↑ «و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
- ↑ «و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.
- ↑ «و شما پگاهان بر (ویرانههای) آنها میگذرید و (نیز) شباهنگام؛ پس آیا نمیاندیشید؟» سوره صافات، آیه ۱۳۷-۱۳۸.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ نک: التحقیق، ج۳، ص۱۹۴ - ۱۹۵، «دبر»؛ نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۸؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۲۵۸.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۲۹۷؛ تفسیر قشیری، ج۳، ص ۴۱۳.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
- ↑ روح البیان، ج۹، ص۱۷۵؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۲۰؛ الفواتح الالهیه، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۲ - ۷۳.
- ↑ مبانی شناخت، ص۲۲۲.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۴.
- ↑ معرفتشناسی در قرآن، ص۳۰۰؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۳۳۹؛ البحر المحیط، ج۱، ص۷۶.
- ↑ «بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.
- ↑ «و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دلها را پدید آورد (اما) اندک سپاس مینهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۶.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۵۴ - ۵۵.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص ۱۹۶.
- ↑ «دل، آنچه میدید، دروغ نگفت،» سوره نجم، آیه ۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۲۹ - ۳۰.
- ↑ «آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست» سوره قیامه، آیه ۱۴.
- ↑ من وحی القرآن، ج۲۳، ص۲۴۲.
- ↑ نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۴۹۲ - ۴۹۳.
- ↑ نک: المیزان، ج۳، ص۹۵.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.
- ↑ شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۳.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۹؛ من هدی القرآن، ج۴، ص۴۵.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».
- ↑ جوامع الجامع، ج۱، ص۲۰؛ الجدید، ج۱، ص۳۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۹.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۸۸؛ التبیان، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ «باز از پس آن، دلهایتان به سختی گرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند » سوره بقره، آیه ۷۴.
- ↑ «پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵؛ ج۲۰، ص۲۳۴؛ نک: المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.
- ↑ « و چون (از حق) بگشتند خدا دلهایشان را بگردانید » سوره صف، آیه ۵.
- ↑ مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد .پروردگارا پس از آنکه راهنماییمان کردی، دلمان را به کژی میفکن و از نزد خویش به ما بخشایش ارزانی دار که این تویی که بسیار بخشندهای» سوره آل عمران، آیه ۷-۸.
- ↑ «نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
- ↑ مفردات، ص۳۷۳، «رین»؛ من هدی القرآن، ج۱۷، ص ۴۱۵.
- ↑ من هدی القرآن، ج۱۷، ص۴۱۵.
- ↑ «آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ المنیر، ج۱۷، ص۲۳۸.
- ↑ مفردات، ص۲۷۴، «ختم».
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۰.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۳۱.
- ↑ «بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند» سوره توبه، آیه ۸۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
- ↑ «و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ «آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۱۵.
- ↑ مفردات، ص۶۷۹، «قفل».
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ فتح القدیر، ج۵، ص۴۸۵.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ نک: اسفار، ج ۱، ص ۱۱۸.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ نک: شناخت از دیدگاه قرآن، ص۳۸۵ - ۳۸۷.
- ↑ «سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند میگرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.
- ↑ اورعی، مرتضی، شناخت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.