شناخت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۹: خط ۳۹:
*صفات مختص، صفاتی هستند که مختصّ آنان بوده و اکتسابی نیستند؛ بلکه تفضّل ویژه [[خدای حکیم]] بوده، پس قابل تحصیل برای دیگران نبوده و مورد تأسّی آنان نیز قرار نمی‌گیرند.
*صفات مختص، صفاتی هستند که مختصّ آنان بوده و اکتسابی نیستند؛ بلکه تفضّل ویژه [[خدای حکیم]] بوده، پس قابل تحصیل برای دیگران نبوده و مورد تأسّی آنان نیز قرار نمی‌گیرند.
*صفات مشترک و قابل تأسّی که همه افراد می‌توانند در آن صفات، به آنان [[اقتدا]] کرده و نمونه‌برداری کنند؛ البته با توجه به اینکه [[خلفای الهی]] در همه صفات ثبوتی به مراحلی عالی نایل آمده‌اند<ref>البته برخی نسبت به برخی دیگر با استفاده از آیات {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ}} («برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.) و {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ}} («و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.)، در مراتب ثبوتی صفات، اختلافی دارند.</ref>، بنابراین در آن جهت عالی بودن، هیچ کس از افراد عادی، با آنان [[شریک]] و مشترک نخواهند بود، بلکه [[پیروان]] می‌توانند در مراحل و مراتب نازل آن صفات، [[رشد]] و [[ترقی]] کنند.
*صفات مشترک و قابل تأسّی که همه افراد می‌توانند در آن صفات، به آنان [[اقتدا]] کرده و نمونه‌برداری کنند؛ البته با توجه به اینکه [[خلفای الهی]] در همه صفات ثبوتی به مراحلی عالی نایل آمده‌اند<ref>البته برخی نسبت به برخی دیگر با استفاده از آیات {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ}} («برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.) و {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ}} («و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.)، در مراتب ثبوتی صفات، اختلافی دارند.</ref>، بنابراین در آن جهت عالی بودن، هیچ کس از افراد عادی، با آنان [[شریک]] و مشترک نخواهند بود، بلکه [[پیروان]] می‌توانند در مراحل و مراتب نازل آن صفات، [[رشد]] و [[ترقی]] کنند.
*مراد از [[صفات]] [[خلیفه الهی]]، صفاتی است که صریحاً در [[قرآن کریم]]، ذکر شده است؛ و ما به [[دلیل]] [[محدودیت]]، به صورت مختصر با ذکر یک یا دو [[آیه]]، آنها را مطرح می‌کنیم<ref>ما کتابی جامع به نام صفات انبیا و اوصیا با استناد به آیات قرآن مجید و به صورت مشترک بین آنان، با پیگیری که کردیم، نیافتیم، و در رجال ‌النجاشی، در شماره ۶۸۸، ص۲۶۳، کتابی به نام صفات الانبیا{{عم}}، از ابو الحسن علی بن سهل حاتم بن ابی حاتم القزوینی، نقل کرده است؛ ولی ما در چند کتابخانه مورد استفاده، آن را نیافتیم. البته برای هر یک از انبیا{{عم}} و صفاتشان در ذیل عنوانی با استناد به آیات و روایات مانند کتاب شریف بحار الانوار، در قسمت کتاب النبوة از جلد ۱۱ تا ۱۸، در ذیل عناوین فضایل و مکارم آنان، مانند ج۱۲، ص۱؛ و ج۱۶، ص۳۹۹؛ مطرح شده است؛ لذا با توجه به حدیث لزوم معرفت امام هر عصری، برای فراهم‌سازی شناخت بهتر از آخرین وصی پیامبر اسلام{{صل}} مشهور به خاتم الاوصیاء{{عم}}، نیاز به تدوین کتاب مناسب است.</ref>؛ وگرنه با لحاظ‍ مفهوم [[آیات]]، صفات ثبوتی زیادی، برای آن حضرات{{عم}} می‌توان [[اثبات]] و صفات سلبی بی‌شماری نیز از آنان [[نفی]] کرد؛ یا اگر بخواهیم آن صفات را [[تحقیق]] و بررسی کنیم، بعضی از آنها، نیاز به تدوین یک کتاب دارند، مانندِ [[عصمت انبیا]]{{عم}}<ref>درباره عصمت انبیاء{{عم}} کتاب‌هایی همچون تنزیه‌الانبیاء{{عم}}، عصمة الانبیاء و الرسل{{عم}} و عدم سهوالنبی{{صل}} نوشته شده است.</ref>.<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۸۹-۹۳.</ref>
*مراد از [[صفات]] [[خلیفه الهی]]، صفاتی است که صریحاً در [[قرآن کریم]]، ذکر شده است؛ و ما به [[دلیل]] [[محدودیت]]، به صورت مختصر با ذکر یک یا دو [[آیه]]، آنها را مطرح می‌کنیم<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۸۹-۹۳.</ref>
*از نظر [[شیعه]]، [[امامت]] و [[خلافت]] غیر قابل تجزیه است، چنان‌که [[فرمانروایی]] [[رسول خدا]] از نبوّتش جداشدنی نیست؛ زیرا [[اسلام]] [[معنوی]] و [[اسلام]] [[سیاسی]] دو جزء یک کلّ محسوب میشوند، بلکه عین هم هستند (در [[تاریخ اسلام]]، عملاً [[قدرت سیاسی]] از [[امامت]] [[معنوی]] تفکیک شد و بعد [[سیاسی]] [[دین]] از بعد [[روحی]] آن جداگشت) و [[ارشاد]] [[مردم]] به سوی [[سعادت ابدی]]، [[نیاز]] [[جامعه]] به [[رهبری]] یک [[نیاز]] [[فطری]] است و همان‌گونه که [[آیین اسلام]] تمام نیازهای فردی و [[اجتماعی]]، [[مادّی]] و [[معنوی]] [[بشر]] را با تدوین [[قوانین]] متناسب برآورده است، باید این [[خواسته فطری]] را نیز برآورده نماید. خداوندی که برای به کمال رساندن [[انسان]] از هیچ بخششی فروگذار نکرده و در زمینه نیازهای جسمانی، تمام احتیاجات او را بر آورده، آیا او را از مهم‌ترین [[نیاز]] [[روحی]] و [[فطری]] [[محروم]] داشته است؟ در متون [[اسلامی]]، اصل [[امامت]]، [[روح]] همه [[قوانین]] و محتوای این [[مکتب]] [[توحیدی]] است که اگر گرفته شود، این [[دین]] به صورت پیکری بی‌رمق در می‌آید. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: "کسی که بدون شناخت [[امام]] زمانش بمیرد، مرگش، [[مرگ]] [[جاهلیّت]] است". چون در [[جاهلیّت]] [[مردم]] [[مشرک]] بودند؛ نه [[توحید]] داشتند نه [[نبوّت]] و نه [[اخلاق]] [[انسانی]]. این تعبیر، نشانه اهتمامی است که [[رسول اکرم]]{{صل}} به مسئله [[امامت]] داشتند که البته [[سیره عملی]] [[حضرت]] نیز [[مؤیّد]] آن است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۶.</ref>.
*'''پاسخ به یک اشکال:'''
*ممکن است تصوّر شود، [[انتصابی]] بودن [[امامت]] با اصول [[آزادی]] و [[دموکراسی]] سازگار نیست و با کوتاه شدن دست [[مردم]] از [[تعیین]] [[رهبر]] و [[مقام امامت]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} موجب شود که یک [[رهبر]] تحمیلی بر [[مردم]] [[حکومت]] کند؟ و این تصوّر نادرست از آنجا ناشی گشته که [[انتصابی]] بودن [[مقام امامت]] مساوی با [[استبداد]] تلقّی شده است؛ در حالی که در [[نظام سیاسی]] [[جهان]]، تسلّط [[استبداد]] و زورگویی از طریق کودتا یا [[انقلاب]] داخلی یا [[قدرت]] نظامی در خارج صورت می‌گیرد و در این‌گونه [[حکومت‌ها]]، تنها [[رأی]] و نظر شخص [[سلطان]] [[حاکم]] است و بس؛ از طرفی [[حاکم]] [[مستبد]] لازم نیست شرط خاصّی را واجد باشد؛ در صورتی که از دیدگاه [[شیعه]] برای [[مقام امامت]] معیارها و شرایط تخلّف‌ناپذیری وجود دارد که تا کسی آن معیارها را نداشته باشد هیچ‌گاه [[امام]] نخواهد بود و چنان که [[گذشت]] تنها [[خدا]] به [[بهترین]] و [[شایسته‌ترین]] فرد از سوی [[خدا]] برای [[ارشاد]] [[مردم]]. شخصی که در برنامه [[زندگی]] او هیچ‌گاه [[هوی و هوس]] و مطامع [[نفسانی]] راه ندارد و [[مطیع]] محض [[خدای تعالی]] است و معیار [[حکومت]] و [[قانون]] نیز از [[رأی]] و نظر [[امام]] سرچشمه نمی‌گیرد بلکه وضع [[قانون]] تنها از سوی [[خداوند متعال]] است و هنگامی که [[قانون‌گذار]] [[خدا]] و [[قوانین]] نیز در بردارنده [[مصالح]] واقعی فرد و [[اجتماع]] باشد، یعنی هم با [[فطرت آدمی]] هماهنگی دارد و هم [[عدالت]] را تحقّق می‌بخشد و هم زمینه حرکت تکاملی او را فراهم می‌کند، در چنین [[حکومتی]] که [[حاکم]] از سوی [[خدا]] [[برگزیده]] می‌شود و عالم و [[معصوم]] است، مقرّرات و [[قانون]] را نیز [[خدا]] وضع می‌کند و هیچ نوع زورگویی، تعدّی و [[حق‌کشی]] و [[فساد]] در آن راه ندارد.
*وجود شرایط و محدودیت‌هایی که از [[ناحیه]] [[مکتب]] در [[انتخاب مردم]] پیش می‌آید، منافاتی با [[حاکمیّت]] آنها ندارد؛ زیرا [[جامعه]] خود با [[رضایت]] و [[آزادی]] کامل، [[مذهب]] را پذیرفته و به آن [[دل]] بسته است و در این شرایط، [[ملّت]] در چهارچوب [[مکتب]] پذیرفته شده، [[حاکمیّت]] خود را [[اعمال]] می‌کند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۶-۱۷.</ref>.


==راه‌های شناخت [[امام]]==
==راه‌های شناخت [[امام]]==

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امام است. "شناخت امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شناخت امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اوّلین و مهم‌ترین وظیفه امّت در قبال امام، معرفت نسبت به او است؛ زیرا بهره‌گیری از وجود امام و هدایت‌های او فرع بر شناخت او است و اگر کسی امام خود را نشناسد در گمراهی و جهل خواهد بود؛ به همین دلیل از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که فرمود: "هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، با مرگ جاهلیّت مرده است"[۱]. در حدیثی از امام باقر(ع) می‌خوانیم: "هر کس که خداوند عزّوجل را عبادت کند (با عبادتی که خود را به زحمت می‌اندازد) در حالی که برای او امام و پیشوای الهی نباشد، در این صورت تلاشش پذیرفته نمی‌شود و در گمراهی و سرگردانی به سر می‌برد و خداوند اعمالش را دشمن می‌دارد و مثل او مثل گوسفندی است که چوپان خود را گم کرده است"[۲][۳].

مقدمه

  1. شناخت شخصیت و صفات امام
  2. شناخت جایگاه امام
  3. شناخت حقوق امام
  4. شناخت سیره امام
  5. شناخت معارف امام

عدم شناخت امام مساوی با موت جاهلی

تقسیم صفات امام

  • صفات به دو دسته تقسیم می‌شوند:
  • ثبوتی و سلبی؛ و صفات ثبوتی نیز به دو قِسم دیگر: مختص و غیر قابل تأسّی و مشترک و قابل تأسّی، تقسیم می‌شود.
  • صفات مختص، صفاتی هستند که مختصّ آنان بوده و اکتسابی نیستند؛ بلکه تفضّل ویژه خدای حکیم بوده، پس قابل تحصیل برای دیگران نبوده و مورد تأسّی آنان نیز قرار نمی‌گیرند.
  • صفات مشترک و قابل تأسّی که همه افراد می‌توانند در آن صفات، به آنان اقتدا کرده و نمونه‌برداری کنند؛ البته با توجه به اینکه خلفای الهی در همه صفات ثبوتی به مراحلی عالی نایل آمده‌اند[۲۰]، بنابراین در آن جهت عالی بودن، هیچ کس از افراد عادی، با آنان شریک و مشترک نخواهند بود، بلکه پیروان می‌توانند در مراحل و مراتب نازل آن صفات، رشد و ترقی کنند.
  • مراد از صفات خلیفه الهی، صفاتی است که صریحاً در قرآن کریم، ذکر شده است؛ و ما به دلیل محدودیت، به صورت مختصر با ذکر یک یا دو آیه، آنها را مطرح می‌کنیم[۲۱]

راه‌های شناخت امام

تبیین و معرّفی پیامبر

وصیت امام پیشین

معجزه

شواهد و قراین قطعی

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع نص بر امام


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
  2. اصول کافی، کتاب الحجة، باب معرفة الامام و الردالیه، ج۱، ص۲۵۹.
  3. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۰.
  4. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۶۱.
  5. الکافی، ج۲، ص۲۰؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۲۵۳؛ وسائل‌الشیعة، ج۲۸، ص۳۵۳؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۹۰؛ در نقل دیگری به‌جای "لا" حرف "لم" و به جای "امامه"، "امام زمانه" آمده است: «وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ بحارالأنوار، ج۳۲، ص۳۳۱.
  6. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶، باب ۴.
  7. یا در جلد دیگر بحارالأنوار، ج۲۴، ص۸۶، باب ۳۲، در عنوان باب می‌نویسد: أن الحكمة معرفة الإمام‏، سپس برای اثبات آن، چهار حدیث نقل می‌کند؛ یا در جلد دیگر بحارالأنوار، ج۲۷، ص۱۲۶، باب ۴، ح۱۱۶؛ با نقل حدیثی، حکمت را شناخت امام بیان کرده است: «وَ سَأَلَهُ أَبُو بَصِيرٍ عَنْ قَوْلِ الله تَعَالَى وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً مَا عَنَى بِذَلِكَ فَقَالَ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابَ الْكَبَائِرِ وَ مَنْ مَات وَ لَيْسَ فِي رَقَبَتِهِ بَيْعَةٌ لِإِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ فَمَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ فَكَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ كَمَنْ قَاتَلَ مَعَهُ ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ وَ الله كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ الله(ص)».
  8. قال(ص): «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ صحیح مسلم، ج۹، ص۳۹۳، ح۳۴۴۱؛ مسند احمد، ج۳۴، ص۲۳۴، ح۱۶۲۷۱؛ مسند الصحابة فی الکتب، ج۳۸، ص۴۸۴، ح۳۲؛ جامع الاحادیث، ج۲۱، ص۴۱۶، ح۲۳۸۸۴؛ مسند الشامیین، ج۲، ص۴۳۷، ح۱۶۵۴ و حلیة الاولیاء، ج۳، ص۲۲۴؛ و با تعبیر دیگر: قال(ص): «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ مسند ابی یعلی، ج۱۵، ص۱۸۱، ح۷۲۱۰؛ صحیح ابی حیان، ج۱۹، ص۱۵۰، ح۴۶۵۶؛ المسند الجامع، ج۱۵، ص۱۲۵؛ مسند الطیالسی، ج۵، ص۳۹۷، ح۲۰۱۳؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸، ح۹۱۰؛ در کتاب دیگری آمده: و المراد بالميتة الجاهلية و هي بكسر الميم حالة الموت كموت اهل الجاهلية على ضلال و ليس له امام مطاع لانهم لا يعرفون ذلك. فتح الباری لابن حجر، ج۲۰، ص۵۸؛ در کتاب شرح روایات اهل سنت آمده: قوله (من خرج من الطاعة) اي طاعة الامام (و فارق الجماعة) اي جماعة المسلمين المجتمعين على امام واحد. شرح سنن النسائی، ج۵، ص۴۳۴، ح۴۰۴۵؛ و اصل روایت مورد شرح: «عن النبي(ص) انّه قال: مَنْ خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ صحیح مسلم، ج۹، ص۳۸۸، ح۳۴۳۶.
  9. البته ما با استفاده از رایانه و نرم‌افزار کتاب‌های اهل سنّت، در ۱۱۸ کتاب حدیثی آنان بررسی کردیم که قیدهای "لامام" و "عهد الامام" و "و هو لا یعرف امام زمانه"، حتی یک مورد پیدا نکردیم؛ شاید در چاپ‌های جدید آثار آنان، به دلیل دفع اشکال بر آنان، تجدید نظر و آن قیدها حذف شده باشد؛ اما بدون آن قیدها، حدیث معروف بین خودشان حدود ۱۴ مورد در تعداد مذکور، بدین صورت از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». صحیح مسلم، ج۹، ص۳۹۳، ح۳۴۴۱؛ مسند احمد، ج۳۴، ص۲۳۴، ح۱۶۲۷۱؛ یا «مَنْ مَاتَ وَ لَا بَيْعَةٌ عَلَيْهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» یا به تعبیر دیگر: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۴۷۸، ح۵۸؛ سنن البیهقی، ج۲، ص۴۷۹، ح۱۷۰۵۵؛ جمع الجوامع او الجامع؛ ج۱، ص۲۲۷۸، ح۴۸۷۹ و المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۳۴، ح۷۶۹.
  10. بحارالانوار، ج۲۳، ص۹۴.
  11. در کتاب اصول کافی، ۹ مورد روایت با همان مضامین، با سندهای مختلف نقل شده است.
  12. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  13. المیزان، ج۱۶، ص۲۸۹.
  14. تفسیر فرات الکوفی، ص۳۶۷، ح۴۹۹.
  15. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰؛ با لحاظ‍ آیات ۸۳ تا ۸۹.
  16. مفاتیح الجنان، ص۱۰۲۹.
  17. در زیارت جامعه هنگام سلام به ائمه اطهار(ع) گفته می‌شود: «السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى... وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ»
  18. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۴؛ التهذیب، ج۲، ص۵۸-۸۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۲۹۹؛ کامل الزیارات، ۲۰۶؛ بحار الانوار، ج۹۷، ص۳۲۳؛ ج۹۸، ص۱۶۳؛ ج۹۹، ص۴۴؛ اقبال الاعمال، ص۳۳۲ و ۵۷۲؛ البلد الامین، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۸؛ المزار، ص۱۰۶؛ المصباح الکفعمی، ص۴۹۹.
  19. «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  20. البته برخی نسبت به برخی دیگر با استفاده از آیات تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ («برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.) و وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ («و بی‌گمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.)، در مراتب ثبوتی صفات، اختلافی دارند.
  21. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۸۹-۹۳.
  22. غایة المرام، ص۴۴، حدیث ۶۲؛ با این مضمون روایات فراوانی از طریق شیعه نقل شده است.
  23. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۸۳-۸۴.
  24. اصول کافی، ج۲، ص۳۷؛ ر.ک: اصول کافی، باب الاشاره و النص علی امیرالمؤمنین(ع)، ص۵۲ به بعد.
  25. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۸۴.
  26. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۸۵.
  27. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۸۵-۸۶.