اصول نظام سیاسی اسلام: تفاوت میان نسخهها
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهتگیری [[اصلاح]] و خدمترسانی به [[بشریت]] مدّ نظر انبیا و [[اولیای الهی]] است، نه برای ارضای [[حس]] [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]] و [[قدرتطلبی]]، چرا که در نزد [[اولیا]] [[خداوند]]، [[فرمان]] راندن بر مردم در چند [[روزه]] [[دنیا]]، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانهای نباشد از بیارزشترین امور است. “[[عبدالله بن عباس]] میگوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی [[بصره]]) در حالی به حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسیدم که مشغول وصله کردن [[کفش]] خود بود، فرمود: [[ارزش]] این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بیارزش است و نمیتوان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: [[سوگند]] به [[خدا]] این کفش نزد من از [[امارت]] و [[حکومت]] بر شما محبوبتر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۳.</ref> | در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهتگیری [[اصلاح]] و خدمترسانی به [[بشریت]] مدّ نظر انبیا و [[اولیای الهی]] است، نه برای ارضای [[حس]] [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]] و [[قدرتطلبی]]، چرا که در نزد [[اولیا]] [[خداوند]]، [[فرمان]] راندن بر مردم در چند [[روزه]] [[دنیا]]، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانهای نباشد از بیارزشترین امور است. “[[عبدالله بن عباس]] میگوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی [[بصره]]) در حالی به حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسیدم که مشغول وصله کردن [[کفش]] خود بود، فرمود: [[ارزش]] این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بیارزش است و نمیتوان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: [[سوگند]] به [[خدا]] این کفش نزد من از [[امارت]] و [[حکومت]] بر شما محبوبتر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۳.</ref> | ||
==فراگیری== | |||
ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و [[انسانی]] [[نظام سیاسی اسلام]]، آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون [[عصر حضور]] [[پیامبر]] یا [[ائمه]] و مکانی منحصر، چون [[عربستان]] و [[ایران]] و انسانهای به خصوص، خارج نموده و آن را مکتبی حیاتبخش برای همه [[بشریت]]، از [[زمان]] پیدایش این [[مکتب]] تا [[پایان تاریخ]] [[حیات]] بشری و همه [[سرزمینها]] و همه [[انسانها]] با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل [[دعوت]] مطرح است خطابهای [[قرآنی]] روی سخن خود را همه [[مردم]] (ناس) قرار میدهد: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیمدهندهای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.</ref> این خطاب به [[یقین]] از مکان محدود [[حجاز]] میگذرد و به همه مکانها، هرجا که انسانی وجود دارد، میرسد و خاص زمانی مشخص هم نیست؛ همه زمانها را تا [[ابدیت]] شامل میشود؛ چنانچه [[خداوند]] در [[قرآن]] به [[فراگیری]] و وسعت [[پیامبری]] اشاره میکند و خطاب به [[پیامبر اسلام]] میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>. | |||
گذشته از دعوت به [[بندگی خدا]] و [[تبعیت]] از [[دستورات الهی]] و اینکه “ما موظفیم [[اسلام]] را در همه جای [[دنیا]] معرفی کنیم”<ref>صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۰۲.</ref>. [[نظام اسلامی]] از نظر [[سیاسی]]، در صدد توسعه [[حاکمیت]] عادلانه [[ارزشها]] و [[ولایت الهی]] بر همه بشریت است و میخواهد که [[مظلومین]] و ستمدیدهها را از قید [[ستمکاران]] برهاند. [[امام خمینی]] میفرماید: “ما... در صدد [[گسترش نفوذ اسلام در جهان]] و کم کردن [[سلطه]] جهانخواران بوده و هستیم”<ref>صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۲.</ref>. | |||
بنابراین، وقتی همه [[بشریت]] مشمول [[خیرخواهی]] [[اسلام]] هستند، به طریق اولی، [[ادیان توحیدی]] با مشترکات فراوانی که دارند، مورد توجه بیشتری میباشند. در [[قرآن]] با تعبیر [[اهل کتاب]] از آنان یاد میشود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>؛ یعنی در [[حقیقت]] مشترکات آن [[قدر]] هستند که بتوانند اهل کتاب و [[مسلمانان]] تحت [[نظام سیاسی]] عادلانهای، باهم [[اهداف]] [[توحیدی]] خود را تعقیب نمایند. | |||
در مجموع [[فراگیری]] به عنوان یک اصل، [[نظام سیاسی اسلام]] را از چارچوبه مرز جغرافیایی، [[نژادی]]، زبانی و حتی [[اعتقادی]] خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف میکند که [[قدرت]] ساماندهی بشریت را، با [[تحمل]] تفاوتها و [[اختلافات]] در [[سنتها]] و آئینها، دارد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۷
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصول نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمانهای متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال میکند و حرکت خویش را بر پایهها و اصولی بنیاد مینهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهمسازی بستری است که به تحقق هدفهای موردنظر میانجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، میتوان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقها، بهرهمندی از علوم و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، نفی ستمگری و ستمپذیری و سلطهگری و سلطهپذیری، محو استبداد و خودکامگی، تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی، تحکیم بنیاد خانواده، افزایش مشارکت اجتماعی در اداره امور، عمومی کردن امر به معروف و نهی از منکر، تحکیم برادری، وحدت و تعاون عمومی بین همه مردم، اسلامی بودن قوانین، برنامهریزی حمایتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و همچنین کرامت انسانی، قانونمداری، شایستهسالاری، اصالت خدمت و فراگیری. برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر تبیین میشود:
کرامت انسانی
اسلام، انسان را برترین آفریده و اشرف مخلوقات میداند؛ چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۱]. قرآن کریم نمود عینی این برتری، یعنی تسلط بر سایر موجودات را در آیه دیگری به این شکل بیان فرموده است: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۲]. وقتی انسان صاحب کرامت است، شایستگی پیوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد و آنگاه که کرامت و عزت خویش را نادیده گرفت، در اسارت و بندگی غیر خدا گرفتار میشود؛ چنانچه فرعون در ابتدا قوم خود را تحقیر کرده، عزت و کرامت انسانی آنها را زیر پا نهاد. پس از آن، ایشان را در بند طاعت و بندگی خود درآورد؛ چنانچه در قرآن میخوانیم: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ[۳].
یکی از نمودهای کرامت انسانی، آزادی اوست که معارف دینی نیز توجه فراوانی به این معنا دارد، پیامبر آمده است تا انسانها را آزاد کند، از اسارت و بندگی غیر خدا برهاند و از فیض هدایت و سرپرستی ربوبی بهرهمند سازد؛ چنانچه قرآن میفرماید: وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۴]؛ و امام علی(ع) در وصیت به فرزند بزرگوارش میفرماید: «وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً»[۵]؛ و بنده دیگری مباش؛ در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است. از همین رو قانون اساسی جمهوری اسلامی، کرامت انسانی را در اصل دوم مورد تأکید قرار داده و کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤولیت او را تنها برای خدا میداند و در اصل سوم، تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون را از وظایف دولت اسلامی میداند. صبغه مردمی و تکیه بر آرای عمومی در تصمیمگیریهای نظام نیز الهام گرفته از ارزشمندی انسان در نظام سیاسی اجتماعی اسلام است که اصول متعددی از قانون اساسی؛ مانند: اصل ششم (تکیه بر آرای عمومی)، اصل هفتم (شوراها)، اصل سیزدهم (حقوق اقلیت ها)، به آن اشاره میکنند.
از جمله مسائلی که در مسیر بزرگداشت اسلام و نظام اسلامی، نسبت به حقوق انسان قابل ذکر است، مقام و منزلتی است که این مکتب برای زن قایل است. اصولاً مسألهای به نام زن که حکایت از ستمی تاریخی بر وی در طول اعصار و قرون متمادی، دارد یکی از معضلات اساسی بشر به شمار میرود. در میان مکتبها، ادیان و فرهنگهای مختلف، عالیترین و جامعترین نسخه التیامبخش این درد تاریخی را، اسلام به بشریت داده است، مکاتبی بوده و هستند که داعیه حمایت از حقوق تضییع شده زن را دارند. اما به علت بشری بودن اهداف آنها و آلوده شدن به اغراض، منافع و هواهای نفسانی، تعدیهای دیگر و بلکه نارواتری علیه زن صورت گرفته است. نمونه آن تمدن غربی است که به نام آزادی، زن را وسیله لذتجویی مردان قرار داده و به نام تساوی حقوق زن و مرد، رشته خانواده را از هم گسسته، زن را از داخل خانه به کارخانهها کشانده و از او به عنوان کارگری رام و ارزان، بهرهکشی اقتصادی میکند.
اسلام، در زمانی که با آن به عنوان انسان درجه دوم و در ردیف حیوانات برخورد میشد، نجات و احیای حقوق او از برنامههای اساسی خود دانست و مرد و زن را در سیر عبودیت و کمال، یکسان مورد عنایت و خطاب قرار داد؛ چنانچه قرآن میفرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۶]. در این میان مظلومیت زن، او را بیشتر در معرض برخورداری از حمایتهای اسلام قرار داده است. به فرموده امام راحل: “اسلام میخواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا میداند به مرد خدمت نکرده است”[۷]. در روایات منسوب به پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز، نگرش تکریمی اسلام به زن آشکارا سند عزت و ارزشمندی زن است؛ چنانچه رسول خدا فرمود: “بهترین فرزندانتان دختران شما هستند”[۸]. و امام صادق(ع) فرمود: «الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ غَيْرِ صَالِحٍ»؛ زن درستکار و صالحه برتر از هزار مرد ناصالح است[۹].
و در جایی دیگر سخنی دارد که جا دارد، زنان به خود افتخار نموده و با زمینههایی که خداوند در اختیارشان نهاده است، بیشترین بهره را ببرند آن حضرت میفرمایند: «أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي النِّسَاءِ»[۱۰]: بیشترین خوبی در زنان است. هر چند که تبلیغات دشمنان اسلام و شبهاتی که مغرضین و منحرفین کم اطلاع از اسلام، در مسأله زنان رواج میدهند بسیار زیاد است؛ اما “زن، بزرگی ویژهای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست”[۱۱]. اسلام بدون توجه به جنسیت، مرد و زن را به عنوان نوع بشر هدف دعوت انبیا قرار داده و رشد و تعالی آنها را دنبال میکند. “اسلام طرفدار تکامل بشر است، برای اسلام جنس مرد و زن مطرح نیست، یک جا سخن از مرد گفته میشود و یک جا از زن، یک جا از مرد تجلیل میشود و یک جا از زن؛ زیرا اینها دو بخش یک پیکره بشر هستند”[۱۲].[۱۳]
قانونمداری
هر جامعه برای تنظیم و آراستگی امور خود، نیازمند قانون و مقرراتی است که اجرای آنها، رشد و توسعه جامعه را نتیجه بدهد. در جامعهای که بر مدار عدالت میچرخد، از شاخصهای اصلی آن تکیه بر قانون و قانونگرایی است. معنای صریح و روشن قانونگرایی در نظام اسلامی را میتوان از کلام معمار انقلاب اسلامی، امام، دریافت؛ چنانکه میفرماید: “در اسلام قانون حکومت میکند، پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمیتوانست تخلف بکند”[۱۴]. همچنین با تأکید بر مساوی بودن همه اقشار در برابر قانون میفرماید: “قانون که همه بدون استثنا بایستی از آن پیروی و تبعیت کنند، حکم الهی برای رئیس و مرئوس متبع است، یگانه حکم و قانونی که برای مردم متبع و لازمالاجرا است، همان حکم و قانون خداست”[۱۵]. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان میثاق ملی ۔ اسلامی مردم مسلمان ایران - که نشأتگرفته از منابع اسلامی بوده و توسط فقها و اندیشمندان اسلامی گرانقدری تنظیم شده است- نیز به تساوی همگان در برابر قانون اشاره کرده و خاطر نشان میسازد که: “مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد شد”[۱۶]. در اصل دیگری، تساوی جنس زن و مرد در مقابل قانون را اینگونه بیان میکند: “همه افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند”[۱۷].
قانونمداری عملی را میتوان در زندگی پیشوایان دینی به فراوانی مشاهده نمود؛ چنانچه سیره پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) شواهد زیادی از تساوی آحاد جامعه در پیشگاه قانون به ما معرفی میکند[۱۸].[۱۹]
شایستهسالاری
نظام اسلامی، پیشبرد هدفی متعالی را در برنامه خود قرار داده است تا سعادت انسان در دنیا و آخرت تأمین شود. تأمین چنین هدفی، نیازمند علم و آگاهی کامل شناخت، مسیر، کیفیت سیر و همچنین توانایی اداره مجموعه تا رسیدن به مقصد است، حکومت به عنوان سازمان اجتماعی که عهدهدار سرپرستی امور انسانی و زمینهسازی برای رسیدن به رشد است، برای ایفای نقش خود، تفکیک وظایفی را ایجاد نموده و در نتیجه تخصصها و صلاحیتهای متنوعی را تعیین مینماید. در یک جامعه و نظام سالم، کسانی میتوانند عهدهدار مسؤولیتهای اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسؤولیت را دارا باشند. قرآن کریم از زبان دختر حضرت شعیب، عبارتی نقل میفرماید که میتوان از آن، لزوم شایستگی و صلاحیت برای احراز هر مسؤولیت را استفاده نمود: قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ[۲۰]. چنانکه در قصه طالوت آمده است وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۲۱]. پیامبر آن قوم به ایشان فرمود که: خداوند طالوت را حاکم شما قرار داد، پرسیدند: چگونه میتواند پادشاه ما باشد؛ در حالی که ما بر امر پادشاهی شایستگی بیشتری داریم و او ثروتمند نیست. پیامبر فرمود خداوند او را برگزیده است و به وی علم و توانایی زیادی بخشیده است. هرچند آن قوم نیز قایل بودند که باید فرد شایستهای بر آنان حکومت کند؛ ولی ملاک شایستگی را داشتن مال و ثروت میدانستند که آیه شریفه به اصلاح ملاکهای شایستگی پرداخته و “علم” و “قدرت رهبری” را میزان صلاحیت حکومت معرفی نموده است.
امیرالمؤمنین(ع) به نقل ابن ابی الحدید میفرماید: «لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة إلا شفاعة الكفاية و الأمانة»[۲۲]: در گزینش کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسی را مپذیر، مگر شفاعت شایستگی و امانتداری آنها را. به روشنی این سخن گرانمایه، به زمامداران تکلیف میکند که شایستگان و افراد با صلاحیت را در رأس امور قرار دهند و اصلیترین ملاک مسؤلیت سپاری را، شایستگی و اهلیت انجام آن کار قرار دهند؛ همچنین در عهدنامه مالک اشتر، آن حضرت با شمردن برخی از صلاحیتهای کلی بر شایستهسالاری تأکید میفرماید: «وَ تَوَخَ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ»[۲۳]؛ کارگزارانت را از میان کسانی که اهل تجربه و حیاء، و از خاندان نجیب و صالح و پیشقدم در اسلام هستند، انتخاب کن.
بنابراین شایسته سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، یک اصل عقلی است و هر جامعهای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت باشد از این قاعده پیروی میکند. آموزههای دیگر دینی نیز سرشار از تأکید این اصل بوده و سپردن امور به اهلش را توصیه نموده[۲۴] و از قرار دادن نااهلان بر مصادر امور[۲۵] منع کردهاند. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز با استناد به: أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۲۶]، صالحان را عهدهدار حکومت و اداره امور ممکن، میداند[۲۷].[۲۸]
اصالت خدمت
در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدفهای والا و اصیل که در صفحات پیشین بدان اشاره گردید. امام(ع) میفرماید: “عهدهدار شدن حکومت فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه است،... ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد”[۲۹]. ایشان حتی نسبت به انبیا نیز مطلب را گسترش داده و قائلند که: “انبیا خودشان را خدمتگزار میدانستند، نه اینکه یک نبیای که خیال کند، حکومت دارد به مردم، حکومت در کار نبوده، اولیای بزرگ خدا، انبیای بزرگ، همین احساس را داشتند، که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها”[۳۰].
در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهتگیری اصلاح و خدمترسانی به بشریت مدّ نظر انبیا و اولیای الهی است، نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرتطلبی، چرا که در نزد اولیا خداوند، فرمان راندن بر مردم در چند روزه دنیا، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانهای نباشد از بیارزشترین امور است. “عبدالله بن عباس میگوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی بصره) در حالی به حضور امیرالمؤمنین(ع) رسیدم که مشغول وصله کردن کفش خود بود، فرمود: ارزش این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بیارزش است و نمیتوان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوبتر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”[۳۱].[۳۲]
فراگیری
ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و انسانی نظام سیاسی اسلام، آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون عصر حضور پیامبر یا ائمه و مکانی منحصر، چون عربستان و ایران و انسانهای به خصوص، خارج نموده و آن را مکتبی حیاتبخش برای همه بشریت، از زمان پیدایش این مکتب تا پایان تاریخ حیات بشری و همه سرزمینها و همه انسانها با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل دعوت مطرح است خطابهای قرآنی روی سخن خود را همه مردم (ناس) قرار میدهد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ[۳۳] این خطاب به یقین از مکان محدود حجاز میگذرد و به همه مکانها، هرجا که انسانی وجود دارد، میرسد و خاص زمانی مشخص هم نیست؛ همه زمانها را تا ابدیت شامل میشود؛ چنانچه خداوند در قرآن به فراگیری و وسعت پیامبری اشاره میکند و خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[۳۴].
گذشته از دعوت به بندگی خدا و تبعیت از دستورات الهی و اینکه “ما موظفیم اسلام را در همه جای دنیا معرفی کنیم”[۳۵]. نظام اسلامی از نظر سیاسی، در صدد توسعه حاکمیت عادلانه ارزشها و ولایت الهی بر همه بشریت است و میخواهد که مظلومین و ستمدیدهها را از قید ستمکاران برهاند. امام خمینی میفرماید: “ما... در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم”[۳۶].
بنابراین، وقتی همه بشریت مشمول خیرخواهی اسلام هستند، به طریق اولی، ادیان توحیدی با مشترکات فراوانی که دارند، مورد توجه بیشتری میباشند. در قرآن با تعبیر اهل کتاب از آنان یاد میشود: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۳۷]؛ یعنی در حقیقت مشترکات آن قدر هستند که بتوانند اهل کتاب و مسلمانان تحت نظام سیاسی عادلانهای، باهم اهداف توحیدی خود را تعقیب نمایند. در مجموع فراگیری به عنوان یک اصل، نظام سیاسی اسلام را از چارچوبه مرز جغرافیایی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف میکند که قدرت ساماندهی بشریت را، با تحمل تفاوتها و اختلافات در سنتها و آئینها، دارد.[۳۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ «و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
- ↑ «آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۴.
- ↑ «و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۹۲۰.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ صحیفه نور، ج۳، ص۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۳.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱.
- ↑ صحیفه نور، ج۴، ص۲۰۱.
- ↑ رهبر معظم انقلاب، آیتالله سید علی حسینی خامنهای، کیهان، ۳۰ / ۷ / ۷۶.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۰، ص۲۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۴.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل نوزدهم.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل بیستم.
- ↑ مواردی که رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) خود و کسان خود را در برابر قانون یکسان دیدهاند، فراوانند؛
از جمله:
- ابی العاص (شوهر زینب دختر رسول خدا) در جنگ بدر، اسیر مسلمانان گردید. قریش برای آزادی اسیران اموالی فرستادند که در میان آن گردنبندی بود که زینب برای آزادی شوهرش فرستاده بود. این گردنبند از خدیجه، همسر وفادار پیامبر(ص) بود که برای جهاز دخترش داده بود. رسول خدا با دیدن گردنبند سخت متأثر شد. به مسلمانان فرمود: این گردنبند دختر من است که برای فدیه شوهرش فرستاده، اگر خواستید از حق خود درگذرید و فدیه را برگردانید و اسیر را آزاد نمایید. مسلمانان به اختیار خود چنین کردند. رسول اکرم(ص)، مسلمانان را در مسجد جمع نموده، فرمود: هر کس از شما بر من حق و مظلمهای دارد بایستد و حق خود را باز ستاند. مردی به نام “سوارة بن قیس” عرض کرد: در بازگشت از طائف بر شتر “غضباء” سوار بودی، خواستی تازیانه یا عصارا بر شتر بزنی، به شکم من اصابت کرد. همان تازیانه یا عصا را حاضر کردند و آن حضرت آماده قصاص گردید؛ ولی آن مرد از حق خود درگذشت و به جای قصاص بر بدن پیامبر بوسه زد.
- واکنش علی بن ابیطالب(ع) وقتی گردنبندی از بیتالمال را به گردن یکی از دخترانش میبیند عبرتآموز ضابطهگرایان است: به نقل طبری با سلسله سند از ابن ابی رافع آن حضرت با مشاهده گردنبند فرمود: به خداوند سوگند دستش را قطع میکنم. ابن ابی رافع میگوید عرض کردم یا امیرالمؤمنین، به خدا سوگند من آن را به مسؤولیت خودم به گرن دختر برادر خود بستهام. آنگاه حضرت آرام شد.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۰.
- ↑ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۲۰، باب ۱۸۴، ص۲۷۶.
- ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۵۳.
- ↑ امام صادق(ع) فرمود: مواغلب جانهای خود باشید. به خدا سوگند، اگر صاحب گوسفندان، چوپان دیگری را سراغ داشته باشد که از چوپان فعلی بر نگهداری گوسفندان داناتر باشد، چوپان اول را اخراج و دومی را برای مراقبت از گوسفندان خود به کار میگیرد؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۳۵، حدیث ۱.
- ↑ رسول خداوند(ص) فرمود: کسی که خود را بر جمعی از مسلمانان مقدم بدارد و بداند که در بین آنان کسی که برتر از او باشد، وجود دارد، بدون شک به خدا و پیامبرش و مسلمانان خیانت کرده است؛ الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۱۷.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۳.
- ↑ «بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیمدهندهای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.
- ↑ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۰۲.
- ↑ صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۲.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۴.