آزادی عقیده
آزادی عقیده عبارت است از آزادی انسان در انتخاب ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. آزادی در انتخاب دین، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مانند انتخاب شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در حزب، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و پوشاک انواع حق آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾.
مقدمه
یکی از انواع آزادی، "آزادی عقیده" است. در مکاتب غربی "دین، مذهب و عقیده" رابطۀ خصوصی و شخصیِ انسان با خداست و هیچگونه جنبه اجتماعی برای آن متصوّر نیست. بدین معنا که هر کسی، هر دین، مذهب و عقیدهای را انتخاب کند، کمترین تأثیری در زندگی اجتماعی و روابط او با انسانهای دیگر ندارد و چون حدّ و مرز آزادی در این مکاتب، "عدم تجاوز به آزادی دیگران" است[۱]، مانعی برای رسمیت این نوع از آزادی وجود ندارد[۲].
معناشناسی
مقصود از آزادی عقیده، آزادی انسان در انتخاب ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون است. انسان در مواجهه با یک موضوع، ابتدا موضعی را اتخاذ کند که پس از تحلیل و مقایسه آن با آرای دیگر، ممکن است موضع خود را حفظ یا از آن عدول کرده، عقیده دیگری را اتخاذ کند. آزادی عقیده میتواند در عرصههای سیاست، فرهنگ، اخلاق، علوم نظری و تجربی، هنر و به ویژه دین مطرح و جاری باشد[۳].
دیدگاه متفاوت اسلام و غرب
یکی از انواع آزادی، "آزادی عقیده" است. آیا این نوع از آزادی که در جوامع غربی، اصلی مسلّم و پذیرفته شده است، از نظر اسلام صحیح است؟ برای آزادی عقیده، چه معنای صحیحی میتوان تصور کرد؟ در مکاتب غربی "دین، مذهب و عقیده" رابطۀ خصوصی و شخصیِ انسان با خداست و هیچگونه جنبه اجتماعی برای آن متصوّر نیست. بدین معنا که هر کسی، هر دین، مذهب و عقیدهای را انتخاب کند، کمترین تأثیری در زندگی اجتماعی و روابط او با انسانهای دیگر ندارد و چون حدّ و مرز آزادی در این مکاتب، "عدم تجاوز به آزادی دیگران" است[۴]، مانعی برای رسمیت این نوع از آزادی وجود ندارد. بنابراین، هیچ کس نمیتواند دیگران را در انتخاب یک دین، مذهب و عقیده، مورد سؤال و بازخواست قرار دهد و یا او را به ترک یک دین یا گرایش به دین دیگری وادار کند[۵].
اما در اسلام، عقیده و مذهب، امری شخصی و خصوصی نیست و آثار و پیامدهای متنوّعی در زندگی اجتماعیِ شخص و روابط او با دیگران دارد. از دیدگاه اسلام، دینِ الهی، هم دارای جنبه فردی است و هم جنبه اجتماعی، هم بُعد معنوی دارد و هم بُعد سیاسی، هم در روابط انسان با خدا تأثیرگذار است و هم در روابط با انسانهای دیگر و هم در سلوک و رفتار خود فرد مؤثّر است. در این بینش، دین نه تنها امری خصوصی و فردی نیست، بلکه همه شئون زندگی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.
خداوند این نکته را به پیامبرش هم گوشزد میکند که تو "نمیتوانی کسی را به اجبار مؤمن گردانی. اگر خداوند میخواست، همه مردم را مؤمن میگردانید، ولی مشیت پروردگار بر ایمان اختیاری مردم تعلّق گرفته است"[۶].
آزادی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مانند انتخاب شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در حزب، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و پوشاک همگی انواع دیگر حق آزادیاند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی، در چارچوب موازین اسلامی مطرح و به رسمیت شناخته شدهاند[۷].[۸]
قرآن و آزادی عقیده
اندیشمندان با توجه به برخی آیات قرآن کریم استدلال بر آزادی عقیده کردهاند که عبارتاند از:
- نفی اکراه و اجبار در دین: معروفترین آیه قرآن مجید در این خصوص، آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۹] است. نص آیه، نفی اکراه و زور برای تحمیل عقیده درست مانند اسلام به جای عقیده باطل مثل یهودیت است.
- اسلام دین حکمت، موعظه و جدال احسن: قرآن کریم شیوه تبلیغ اسلام را بر پیامبر اکرم (ص) مشخص میکند و سه راهکار برهان و حکمت، نصیحت و ارشاد و مجادله احسن را ارائه میکند[۱۰].
- ماهیت انسان و مشیت الهی: تأمل در آفرینش انسان و فلسفه خلقت آن، ما را به این نکته رهنمون میشود که خداوند گوهر وجودی انسان را آزاد و مختار قرار داد تا وی با انتخاب آزاد به سیر و تکامل روحی بپردازد. لازمه چنین اختیاری، عصیان و الحاد و روگردانی از فطرت خویش است[۱۱]. اگر انتخاب دین و سایر اعمال نیکو با اکراه و اجبار باشد، اولاً، برخلاف فلسفه خلقت انسان است و ثانیاً، ناسازگار با خواست و مشیت الهی در چگونگی ایمان مردم، چرا که مشیت الهی بر ایمان آوردن مردم از روی اختیار و آگاهی و انتخاب آزاد تعلق گرفته است[۱۲].
- تشویق به صلح و متارکه جنگ با کفار: آیاتی از قرآن مسلمانان را در روابط با مخالفان، به صلح و متارکه جنگ دعوت و تشویق میکند. بنابر مفهوم اینگونه آیات، قتال با کفار در صورتی مشروعیت دارد که آنان اهل صلح و سازش نباشند و درصدد نابودی جبهه اسلام و مسلمانان برنیایند[۱۳].
- حق حیات و حرمت قتل: آزادی حق حیات از آزادیهای فطری و طبیعی انسان است و احدی نمیتواند این حق اولیه را سلب کند، به طوری که بنا به فرمایش قرآن، کشتن یک انسان بیگناه مانند قتل تمامی انسانهاست[۱۴].
سیره نبوی در آزادی عقیده
نگاهی به سیره عملی پیامبر اسلام (ص) در مواجهه با مخالفان، اصل آزادی انتخاب دین و عدم توسل به زور و اکراه در پذیرش دین را به ما نشان میدهد. پیامبر به تبعیت از آیات الهی بنیان جنگهای خود را بر دفاع از کیان اسلام و مسلمانان پیریزی میکرد و جنگ با کفار به منظور دفع توطئهها و نقشههای آنان علیه اسلام بود. دلیل و شاهد مدعای فوق، آزاد گذاشتن مشرکان مکه در جریان فتح آن بود. سیره امام علی (ع) نیز بر آزادی عقیده و عدم تحمیل اسلام با نیروی اجبار و زور گواهی میدهد[۱۵]. دیگر امامان شیعه نیز بر این سیره سلوک میکردند[۱۶].
عقل و آزادی عقیده
عقل در فقه از جایگاه رفیعی برخوردار است، به گونهای که در کنار قرآن و روایات از منابع و ادله دین به شمار میآید. ارج نهادن به تفکر و تعقل در قرآن و روایات و تشویق به آن از مسلمات به حساب میآید. فقها در مسائل اعتقادی و اصول دین، تقلید را برنمیتابند و از مسلمانان میخواهند با تفکر و تأمل در حقانیت دین و آموزههای آن، دین را بپذیرند[۱۷]. عقل هیچگونه مصلحتی برای اسلام در اجبار و اکراه مردم به دین مشاهده نمیکند، بلکه چه بسا اجرای چنین احکامی موجب احساس تنفر و دینگریزی یا دینستیزی در میان جامعه به ویژه نسلهای جدید گردد که خلاف فلسفه جهاد است، چراکه جهاد به انگیزه بسط اسلام تشریع شده است.علاوه اینکه عقل بعد از فحص در منابع دینی، آزادی انتخاب دین را جزء آموزههای خود دین مییابد که نقش عقل در آن، کاشفیت است[۱۸].
دیدگاه فقهی
انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است و کسی نمیتواند دیگری را به انتخاب دینی خاص مجبور کند؛ چنانکه کسی بر باقی ماندن بر دین منتخب خود نیز مجبور نمیشود؛ ولی اگر کسی با آزادی، آیین اسلام را اختیار کرد، حق تغییر آن را ندارد. کافرانی که در سرزمین اسلامی زندگی میکنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز عقیده خود ـ بدون فراخوان مسلمانان به آن ـ آزادند. همچنین در انجام دادن مراسم عبادی و نیز عمل بر طبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادی دارند؛ به شرط آنکه آنچه نزد مسلمانان منکر است، بهطور علنی مرتکب نشوند. آنان برای حل اختلافهای خود میتوانند نزد قاضی مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و دولت اسلامی تا جاییکه به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامی منافات نداشته باشد، نمیتواند در شؤون آنان دخالت کند[۱۹].
پرسش وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ جان استورات میل، رسالهای درباره آزادی، ص۲۰.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۶.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۰۱.
- ↑ جان استورات میل، رسالهای درباره آزادی، ص۲۰.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۶.
- ↑ ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ﴾، «پس اگر روی گرداندند تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم، بر تو جز پیامرسانی نیست و ما هر گاه به آدمی بخشایشی از خود چشاندیم بدان شادمان شد و چون برای کارهایی که کردهاند گزندی به آنان برسد بیگمان (در آن حال) آدمی بسیار ناسپاس است» سوره شوری، آیه ۴۸؛ ﴿وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ * فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ﴾ «و به زمین که چگونه آن را گستردهاند؟ * پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۰-۲۱؛ ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ ر.ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی، فصل سوم، حقوق ملت.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۶.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۱۰-۱۲۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۲۶.
- ↑ ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۵۹؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ص۷۵.
- ↑ ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۴ و ۱۲۴.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۱۰-۱۲۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۲۰.