تربیت اخلاقی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

خداوند در قرآن بعد از ده سوگند که آخرین آن سوگند به نفس انسانی است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس انسانی الهام کرده، می‌‌فرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۱]. شاید به همین سبب خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبر اسلام را تزکیه نفس انسان‌ها از آلودگی‌ها بیان کرده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲].

پیامبر اکرم(ص) نیز مأموریت خود را تکمیل مکارم اخلاق شمرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَكَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌»[۳]؛ «همانا مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم». با وجود این، اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی، اختصاص به اسلام و جامعه‌های اسلامی ندارد. تجربه نشان داده است که انسان، خواه متدین به دینی آسمانی باشد یا نباشد، هیچ‌گاه در دوره مدرن و پسامدرن، بی‌نیاز از اخلاق و تربیت اخلاقی نیست. در دوران معاصر، در کشورهای غربی به دنبال پیشرفت‌هایی که در زمینه علوم تجربی به دست آمد، به تدریج اصول اخلاقی و توجه به فضائل و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، کم‌رنگ و حتی در مواردی نیز با اخلاق و فضائل اخلاقی مبارزه شد، اما اخیراً به سبب آسیب‌های جدی‌ای که از این ناحیه به سلامت جامعه و افراد وارد شده است، توجه به اخلاق و فضائل اخلاقی و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است[۴].

معناشناسی

تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و ارزش‌های اخلاقی و پرورش گرایش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه موفقیت خواهد بود که سنجیده و حساب شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیّتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در انتخاب فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اختصاص یافته است[۵].

اصول تربیت اخلاقی

درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی

در سیره معصومان(ع) تمام فضائل و رفتارهای اخلاقی بخشی از دستورهای دینی است نه چیزی مستقل از آن. برای نمونه فضیلت عفت، اصلاح میان مردم، اهتمام به امور دیگران و رفع مشکلات آنها و حیا که از فضیلت‌های اخلاقی‌اند، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به عنوان بخشی از دین اسلام و دستورهای دینی مطرح شده‌اند. امام باقر(ع) فرمود: «برترین عبادت عفت دامان و شکم است»[۶]. در این روایت عفت دامان و شکم عبادت تلقی شده است. در روایت دیگری اصلاح میان مردم، صدقه (که عبادت مالی است) به شمار آمده است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «صدقه‌ای که خداوند آن را دوست دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند»[۷]. بدین ترتیب، در سیره معصومان(ع) اخلاق بخشی از دین است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که هدف غائی دین اسلام تنها تهذیب خلق و خوی آدمی است[۸].

تهذیب ظاهر و باطن

مراجعه به سیره معصومان(ع) نشان می‌دهد که از نظر آنان رفتار اخلاقی‌ای ارزشمند است که عمل و قصد و انگیزه عامل، هر دو شایسته و پسندیده است. شایستگی عمل به چه معناست؟ شایستگی عمل بدین معناست که خود عمل مقبول شرع باشد. امیر مؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «آنکه از خدا و پیامبر(ص) او پیروی کند به رستگاری عظیم و پاداش فراوان دست یافته و آنکه از خدا و پیامبر(ص) سرپیچی کند، آشکارا زیان کرده و سزاوار عذاب دردناک است»[۹].

ولی خداوند متعال دانا و حکیم مطلق است و بیهوده به چیزی امر یا از چیزی نهی نمی‌کند؛ در هر امر او مصلحتی و در هر عمل منهی، مفسده‌ای است و خداوند برای دستیابی انسان به مصالح و در امان ماندن از مفاسد پیامبرانی فرستاده است و همه آنچه را برای فلاح و رستگاری و سعادت انسان لازم بوده، از طریق آنان به مردم رسانده است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌‌خوانیم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَدَعْ شَيْئاً يُقَرِّبُكُمْ‌ إِلَى‌ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ‌ مِنَ‌ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»[۱۰]؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: ای مردم، چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور کند، مگر اینکه شما را از آن آگاه کرده‌ام». بر اساس این روایت راه رسیدن به سعادت و کمال پیروی از دستورهای خداوند است و در دین اسلام هر دستوری که برای رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت لازم بوده بیان شده است. افزون بر این، از این روایت به دست می‌‌آید که هر عمل و رفتار مشروع، معقول نیز خواهد بود؛ چراکه اوامر و نواهی خداوند از مصالح و مفاسد واقعی سرچشمه می‌گیرد.

لذا رفتارهایی مقبول درگاه خداوند واقع می‌شوند که با انگیزه صحیح انجام بشوند و انگیزه صحیح قصد اطاعت از دستور خدا و اخلاص است. عمل نیکو با انگیزه باطل و ناپسند ارزشمند نیست و عمل ناپسند با انگیزه صحیح نیز ارزشی ندارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته تهذیب شود و هم باطن از انگیزه‌های ناشایست[۱۱].

پرورش روحیه تعقل اخلاقی همراه با تسلیم در برابر عقل و وحی

عقل انسان می‌تواند بسیاری از ارزش‌های کلی اخلاقی مانند خوب بودن عدالت، احسان و... را درک کند. همچنین می‌تواند برخی مصداق‌های روشن ارزش‌های کلی را درک کند. ولی تشخیص همه مصادیق ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی در اوضاع و احوال مختلف از عهده عقل انسان بر نمی‌آید و در این موارد چاره‌ای جز مراجعه به شرع ندارد؛ زیرا تعیین و محاسبه تأثیرات یک عمل بر کمال حقیقی انسان از عهده انسان بیرون است.

در روایات متعددی بر این مطلب تصریح شده که خداوند برای هدایت انسان دو حجت قرار داده است: عقل و شرع. امام صادق(ع)خطاب به هشام می‌فرماید: «‌ای هشام، خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر، پیامبران و امامان(ع) هستند و حجت باطن عقل مردم است»[۱۲]. با توجه به عام بودن روایت، می‌‌توان گفت بر اساس این روایت خداوند برای تشخیص ارزش‌های اخلاقی دو ابزار در اختیار انسان قرار داده است: عقل و پیامبران و امامان(ع).

در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص ارزش‌های اخلاقی و رفتار شایسته و ناشایست نقش دارند؛ ثانیاً هر چند عقل توانایی درک برخی قواعد کلی اخلاقی و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به وحی نیازمند است[۱۳].

تعالی تدریجی

بر اساس سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) رشد اخلاقی چهار مرتبه و درجه دارد:

  1. اخلاق انسانی: در این مرحله شخص رفتارهای اخلاقی را به انگیزه‌های انسانی انجام می‌دهد و انگیزه‌های دینی مانند برخورداری از ثواب الهی و ترس از عذاب اخروی نقشی در جهت دادن به دینی رفتارهای اخلاقی او ندارند. در سیره پیامبر(ص) مواردی وجود دارد که نشان می‌‌دهد رفتارهای اخلاقی صادر شده از افراد به انگیزه‌های انسانی ارزشمندند.
  2. اخلاق دینی در حد رسیدن به بهشت و دوری از عذاب: در این مرحله آنچه اعمال و رفتار شخص را جهت می‌دهد از امور انسانی فراتر رفته و شخص رفتارهای خود را با انگیزهای دینی انجام می‌دهد. ولی انگیزه دینی او فقط دستیابی به پاداش‌های دنیوی و اخروی و دوری از عذاب‌های دنیوی و اخروی است. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در مقام ترغیب مسلمانان به رفتارهای اخلاقی بر عذاب‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی پیروی و سرپیچی از قواعد اخلاقی تأکید شده است و این نشان می‌دهد که این مرحله از رشد اخلاقی از نظر معصومان(ع) مطلوب است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «کسی که از خدا بترسد، خداوند همه را از او می‌ترساند و کسی که از خداوند نترسد، خداوند او را از همه می‌ترساند»[۱۴]. در این روایت نه تنها خوف از خدا (که مرحله‌ای از اخلاق است) مطلوب دانسته شده، بلکه افزون بر آن، با بیان اثری دنیوی برای خوف خدا، مردم به این صفت ترغیب شده‌اند.
  3. اخلاق الهی شاکرانه: در این مرحله، آنچه به اعمال و رفتار انسان جهت می‌دهد، نه انگیزه‌های انسانی و این جهانی و نه انگیزه‌های دینی دستیابی به ثواب و دوری از عذاب‌های الهی، بلکه ادای شکر نعمت‌های خداست. این مرحله از رشد اخلاقی نیز مطلوب و بلکه برتر از دو مرحله پیشین است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌خوانیم: «پیامبر(ص) شبی نزد عایشه بود. عایشه گفت: ای رسول خدا چرا خود را به رنج می‌‌افکنی (و خدا را چنین عبادت می‌کنی)، با اینکه خداوند همه گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده است؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: آیا بنده‌ای شکرگزار نباشم؟ سپس امام باقر(ع) فرمود: پیامبر(ص) چنان شب‌ها را به عبادت می‌گذراند که خداوند این آیات را نازل کرد: «ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را به رنج درافکنی»[۱۵]. مطابق این روایت، عبادت پیامبر(ص) نه برای ترس از جهنم بود و نه برای رسیدن به بهشت، بلکه تنها برای ادای شکر نعمت‌هایی بود که خداوند به او عطا کرده بود.
  4. اخلاق الهی عاشقانه: در این مرحله همه رفتارهای شخص ناشی از عشق و علاقه به خداوند است. برای چنین شخصی نه اجر و مزد و پیامدهای دنیایی عمل ارزش دارد و نه ثواب و عذاب الهی و دینی. این مرحله از رشد اخلاقی مطلوب و بر مراحل پیشین برتری دارد. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) روایت می‌کند: «برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً دوست بدارد و با تمام بدن آن را لمس کند و خود را برای آن از هر چیز دیگری فارغ کند. برای چنین کسی اهمیتی ندارد که دنیا بر او چگونه بگذرد، سخت یا آسان»[۱۶]. از این روایت چنین بر می‌‌آید که برخی افراد خدا را نه برای رسیدن به بهشت یا دوری از عذاب جهنم، بلکه برای علاقه و محبت به خداوند عبادت می‌کنند و از نظر پیامبر(ص) این افراد برترین مردم هستند[۱۷].

مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفسانی

بر پایه سیره معصومان(ع) در وجود انسان دو لشکر وجود دارد: لشکر عقل و لشکر جهل (که شامل شهوات نفسانی هم می‌شود) و وجود انسان پیوسته میدان کارزار میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل پیروز شود، انسان از انسانیت خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پست‌تر از حیوانی مسخ می‌شود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی ناشایست و حیوانی خواهند بود و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از فرشتگان برتر می‌رود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و انسانی خواهند بود. عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمی‌زادگان؟ امام به نقل از امیر مؤمنان(ع) فرمود: «خداوند در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در انسان هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش پیروز شود، از چهارپایان بدتر است»[۱۸].

بدین ترتیب، روشن می‌شود که در سیره معصومان(ع) وجود انسان صحنه کارزار میان دو قوای عقل و جهل است و سرنوشت انسان بستگی به نتیجه این نبرد دارد. اگر عقل پیروز شود، انسان خوشبخت و اگر جهل پیروز شود، آدمی بدبخت خواهد شد. با وجود این، خود انسان در پیروزی عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق خواسته‌های نفسانی خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل رفتار کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند[۱۹].

روش‌های تربیت اخلاقی

روش‌های زمینه‌ساز

موفقیت تربیت اخلاقی پیش از هر اقدامی و بیش از هر چیزی، مرهون زمینه مناسب است. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به فراهم آوردن زمینه مناسب بسیار توجه شده و با استفاده از روش‌هایی سعی کرده‌اند زمینه را برای تحقق اهداف تربیت اخلاقی مساعد سازند. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای آماده کردن زمینه مناسب از روش‌هایی استفاده شده است که برخی از آنها عبارت است از:

  1. پرهیز دادن متربی از محیط‌های ناسالم: انسان برای ادامه حیات خود و تأمین نیازمندی‌های ضروری خود به ارتباط با محیط نیازمند است. ولی محیط نیز مواهب خود را رایگان در اختیار انسان قرار نمی‌دهد و در مقابل مواهب خود، بر شخصیت و رفتار و گفتار وی تأثیر می‌گذارد. اگر محیط صالح باشد، معمولاً رفتار او نیز صالح خواهد بود و به عکس. بنابراین، محیط فاسد معمولاً به تدریج انسان را فاسد کرده و او را به سوی رفتارهای ناشایست سوق می‌دهد. به همین سبب، می‌‌توان گفت در بیشتر موارد، تربیت اخلاقی بدون محیط سالم امکان‌پذیر نخواهد بود. شاید به همین سبب، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خود از محیط‌های ناسالم دوری می‌کردند و پیروان خود را از ورود به محیط‌های ناسالم باز می‌داشتند هارون بن جهم می‌گوید: «هنگامی که امام صادق(ع) در حیره بر منصور وارد شد با او بودیم. یکی از کارگزاران منصور مجلس جشنی گرفته و مردم را دعوت کرده بود. امام(ع) نیز از جمله مدعوین بود. آن حضرت بر سر سفره بود و غذا می‌خورد و گروهی نیز همراه او بر سر سفره نشسته بودند که یکی از آنها آبی خواست و برایش کاسه‌ای شراب آوردند همین که شراب به دست مرد رسید، امام(ع) برخاست. از او درباره علت برخاستنش پرسیدند و فرمود: پیامبر(ص) فرمود: ملعون است کسی که بر سفره‌ای بنشیند که در آن شراب می‌خورند»[۲۰].
  2. پرهیز از معاشرت با صاحبان رذائل: تأثیر دوست و همنشین بر خلق و خوی انسان امری انکارناپذیر است و به همین سبب، در متون اسلامی از همنشینی با بدان نهی و به همنشینی با نیکان توصیه شده است. از امام صادق(ع) روایت شده است: «با بدعت‌گذاران معاشرت و همنشینی نکنید، که از نظر مردم یکی از آنها به شمار می‌‌آیید. پیامبر(ص) فرمود: انسان تابع دین دوست و همنشین خویش است»[۲۱] و در روایتی دیگر می‌‌فرماید: «سزاوار نیست مسلمان با فاجر و احمق و دروغ‌گو دوستی داشته باشد»[۲۲].
  3. ایجاد فضای اخلاقی در جامعه: یکی از روش‌های بسیار مؤثر در ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مورد توجه قرار گرفته، حاکم کردن فضای اخلاقی در جامعه است. مراد از فضای اخلاقی آن است که ارزش‌های اخلاقی در جامعه جایگاهی برتر بیابند و همه، خود را موظف و متعهد به رعایت آنها بدانند. به سخن دیگر، ایجاد فضای اخلاقی به معنای حاکم شدن ارزش‌های اخلاقی اسلام است. اما حاکمیت ارزش‌های اخلاقی نه به معنای حاکمیت از طریق اعمال فشار و زور، بلکه بدین معناست که افراد از صمیم قلب برای آنها ارزش قائل شده، آنها را پذیرفته و به آنها پای‌بند باشند. دقت در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نشان می‌دهد که آنان همه کوشش خود را صرف حاکم کردن ارزش‌های اخلاقی اسلام و ایجاد فضای اخلاقی در جامعه می‌کردند. پیامبر(ص) در طول اقامت خود در مدینه با اتخاذ تدابیری خاص به بهترین وجه ارزش‌های اخلاقی اسلامی را در جامعه مدینه حاکم کردند، به گونه‌ای که کسی جرئت تخلف از آنها را به خود نمی‌داد.
  4. محبت و احسان: در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) احسان و محبت به دیگران جایگاه والایی یافته است. در اینجا چند نمونه از این سیره‌ها را نقل می‌کنیم: در فتح مکه، هنگامی که مسلمانان وارد مکه شدند، همه انتظار داشتند پیامبر(ص) از مشرکان قریش انتقام همه ستم‌ها و نامردمی‌هایی را که در حق او و یارانش کرده بودند بگیرد و دستور قتل و غارت و اسارت آنها را صادر کند. با این حال، پیامبر(ص) در پاسخ برخی مسلمانان که فریاد می‌زدند: امروز روز کشتار است، فرمود: امروز روز محبت و مهربانی است و اعلام کرد همه اهالی مکه جز شماری اندک آزاد هستند. امامان(ع) نیز همین روش را داشتند. در سیره امام زین العابدین(ع) آمده است: «کسی امام زین العابدین(ع) را دشنام داد. خادم‌های امام قصد او را کردند. امام(ع) فرمود: او را واگذارید، که آنچه از ما بر او پوشیده است بیش از آن است که می‌گویند. سپس فرمود: آیا حاجتی داری، ای مرد؟ مرد شرمنده شد و امام(ع) لباسش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد فریادزنان بازگشت و می‌گفت: شهادت می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی»[۲۳].[۲۴]

روش‌های پرورش آگاهی و بصیرت اخلاقی

انسان موجودی متفکر و آگاه است و به همین سبب، آگاهی و شناخت نقش مهمی در شکل دادن به گرایش‌ها و رفتارهای وی دارد. این قاعده در مورد گرایش‌ها و رفتارهای اخلاقی انسان نیز صادق است. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) پرورش شناخت بصیرت اخلاقی مورد توجه بوده و روش‌هایی برای تحقق این مهم مطرح شده است. این روش‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی و روش‌های پرورش تفکر اخلاقی.

روش‌های آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی

آشنا کردن متربی با آموزه‌های اخلاقی در رشد و تقویت بصیرت اخلاقی نقش اساسی دارد و به همین سبب، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به آموزش معارف اخلاقی اهتمام ویژه‌ای داشتند. توجه به سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نشان می‌دهد که آنها برای آشنا کردن متربیان با آموزه‌های اخلاقی از روش‌هایی که در ذیل بیان می‌کنیم استفاده می‌کردند:

  1. آموزش اصول و معیارهای اخلاقی: آموزه‌های اخلاقی گستره وسیعی دارند و از آنجا که اخلاق منطق رفتار است، متربی باید بتواند آموزه‌های اخلاقی را بر اوضاع و احوال گوناگون زندگی خود تطبیق دهد. یکی از مشکلات عمده در آموزش اخلاق این است که چگونه می‌‌توان آموزه‌های اخلاقی را به متربی آموزش داد تا وی بتواند بدون نیاز به مربی در شرایط گوناگون، وظیفه اخلاقی خود را تشخیص دهد و بر طبق آن عمل کند. معصومان(ع) برای حل این مشکل افزون بر بیان قواعد کلی اخلاقی، از روش خاصی استفاده می‌کردند که همان بیان معیارهای عملی است. برای نمونه به برخی از آموزه‌های نبوی توجه فرمایید: «کسی که کار نیک او را خشنود و کار بد او را ناخشنود کند مؤمن است»[۲۵]؛ «آنچه را در درستی آن شک داری رها کن و به آنچه در درستی آن شک نداری عمل کن»[۲۶] و ... . هر یک از این بیانات در بردارنده یک معیار عملی است که متربی به آسانی می‌‌تواند درست را از نادرست و رفتار شایسته را از ناشایسته تشخیص دهد.
  2. تبیین جهان‌بینی و فلسفه ارزش‌های اخلاقی: یکی از روش‌های مهم در پرورش بصیرت و آگاهی اخلاقی، داشتن بینشی کلی از جهان و انسان است که ارزش‌های اخلاقی مورد نظر بر آن استوار شده‌اند. تربیت اخلاقی زمانی بر پایه‌هایی محکم استوار خواهد بود که باورهایی متناسب با آن در روح و جان متربی ریشه دوانده باشد و در این صورت است که می‌‌توان امیدوار بود که درخت اخلاق روییده بر این زمین حاصل‌خیز، به ثمر بنشیند و صاحب آن از میوه‌های شیرین و فرح‌بخش آگاهی و بصیرت اخلاقی، عواطف عالی اخلاقی و رفتارهای شایسته اخلاقی بهره‌مند گردد. یکی از موضوعات جالب توجه در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این است که آنان اهمیت زیادی به آموزش بنیان‌های اخلاق و تربیت اخلاقی قائل شده و در فرصت‌های مقتضی می‌کوشیدند جهان‌بینی اسلامی را که زیربنای اخلاق و تربیت اخلاقی اسلامی است به متربیان آموزش دهند. جهان‌بینی اخلاقی نه تنها در شکل‌گیری بصیرت اخلاقی تأثیر دارد، بلکه افزون بر آن، در ایجاد انگیزه برای عمل به ارزش‌ها و آموزه‌های اخلاقی نیز مؤثر است.؛ چراکه آگاهی از ارزش‌ها به تنهایی، نمی‌تواند انگیزه لازم برای عمل بر طبق آنها را در شخص ایجاد کند؛ زیرا انگیزه عمل بر طبق این ارزش‌ها ریشه در اعتقادات بنیادین درباره جهان هستی و زندگی انسان در این جهان دارد که عمدتاً دینی هستند.
  3. تبیین موانع رفتارهای اخلاقی و راه‌های غلبه بر آنها: یکی دیگر از روش‌هایی که در شکل‌گیری بصیرت و آگاهی اخلاقی تأثیری بسزا دارد آشنایی با موانع رفتارهای اخلاقی و چگونگی از میان برداشتن آنهاست. یکی از ویژگی‌های سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن است که در تربیت اخلاقی به موانع اخلاق و تربیت اخلاقی بسیار اهمیت داده و آنها را با دقت تبیین کرده و برای مبارزه با آنها راه‌حل ارائه کرده‌اند. در اینجا برای نمونه، چند سیره را نقل می‌کنیم. پیامبر اکرم(ص) در روایتی می‌‌فرماید: «ای مردم، از دنیادوستی بپرهیزید که سرچشمه همه خطاها و دریچه همه بلاها و همراه همه فتنه‌ها و فراخواننده همه مصیبت‌هاست»[۲۷].
  4. بیان عواقب و پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی: یکی دیگر از روش‌هایی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برجسته است، بیان پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی است. آنان در موارد متعدد در کنار دعوت مردم به فضائل و باز داشتن آنها از رذائل، آثار و پیامدهای آن را نیز بیان کرده‌‌اند رسول خدا(ص) فرمود: «خشم ایمان را فاسد می‌کند چنان که سرکه عسل را»[۲۸]. در کلمات گهربار امیرمؤمنان علی(ع) درباره عفت آمده است: «با عفت ورزیدن اعمال انسان (از آلودگی‌ها) پاک می‌شود»[۲۹]. آگاهی از پیامدهای رفتارهای اخلاقی و ضد اخلاقی سه اثر مهم تربیتی دارد: نخست آگاهی و بصیرت اخلاقی متربی را افزایش می‌دهد؛ دوم قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری اخلاقی وی را تقویت می‌کند؛ زیرا کسی که از پیامدهای عمل آگاه است بهتر می‌تواند سود و زیان آن را بسنجد و بر آن اساس درباره انجام دادن یا ندادن آن اقدام کند و سوم، آگاهی از پیامدهای عمل در متربی، انگیزه برای عمل اخلاقی ایجاد و یا آن را تقویت می‌کند؛ زیرا انسان معمولاً با انجام دادن هر رفتاری به دنبال نفع خویش است و وقتی بداند یک عمل ضد اخلاقی، در کنار لذت گذرا، زیان‌های پایداری دارد، به احتمال قوی از انجام آن سرباز می‌‌زند؛ چنان که اگر بداند عمل اخلاقی در کنار مشقت موقت و گذرا، منافعی بلندمدت و مهم دارد، به احتمال قوی آن را انجام می‌دهد.
  5. بیان داستان‌های اخلاقی: استفاده از داستان به منزله ابزاری برای رشد و ارتقای آگاهی و بصیرت اخلاقی پیشینه‌ای دراز دارد. خداوند متعال در قرآن کریم از این روش بسیار استفاده کرده و در ضمن آن فضائل اخلاقی را به تصویر کشیده است. داستان حضرت یوسف(ع) یکی از این نمونه‌هاست. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز از داستان برای تربیت اخلاقی مسلمانان استفاده می‌کردند. مانند اینکه امام صادق(ع) فرمود: «در بنی‌اسرائیل مردی نیازمند بود که همسرش اصرار می‌‌کرد تا او به دنبال روزی برود. مرد در خواب دید که به او می‌گویند دو درهم حلال نزد تو محبوب‌تر است یا دو هزار درهم حرام. مرد گفت: دو درهم حلال و پاسخ شنید که دو درهم زیر سر اوست. از خواب بیدار شد و دو درهمی را که زیر سرش بود برداشت؛ با یک درهم آن ماهی‌ای خرید و به منزل آمد. هنگامی که همسرش او را دید با ناخشنودی پیش آمد و سوگند یاد کرد که به ماهی دست نمی‌زند. مرد خود برخاست و هنگامی که شکم ماهی را پاره کرد، دو دُر در آن دید و آنها را به چهل هزار درهم فروخت»[۳۰]. این داستانی است که امام(ع) درباره ضرورت تأمین روزی خانواده از راه حلال و برکات آن بیان کرده است[۳۱].

روش‌های پرورش تفکر اخلاقی

پرورش توانایی تفکر اخلاقی نقشی اساسی در رشد و تقویت بصیرت و آگاهی اخلاقی دارد. کسی که از این توانایی برخوردار باشد، به آسانی می‌تواند در موقعیت‌های گوناگون وظیفه اخلاقی خود را تشخیص بدهد؛ تصمیم صحیح اتخاذ کند و از افتادن در ورطه انحراف‌های اخلاقی در امان ماند. از این رو، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بر رشد و پرورش تفکر اخلاقی تأکید شده است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای رشد و پرورش تفکر اخلاقی از شیوه‌هایی استفاده کرده‌اند که در ذیل آنها را بیان می‌کنیم:

  1. تشویق به تفکر در مسائل اخلاقی: تفکر در انسان از جایگاه والایی برخوردار است، به گونه‌ای که برخی مهم‌ترین وجه امتیاز انسان بر دیگر موجودات را برخورداری وی از توانایی تفکر می‌دانند. تفکر در انسان به منزله چراغی است که در تاریکی‌های بیابان‌های بی‌انتهای جهل و نادانی به سوی روشنایی‌ها هدایت و از در افتادن وی در دره‌های عمیق و وحشتناک هوا و هوس‌ها حفظ می‌کند. به همین جهت، در روایات مختلف، معصومان(ع) مردم را به تفکر به ویژه تفکر در مسائل اخلاقی و اعمال و رفتار خود دعوت کرده‌اند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «همواره در تفکر باش که از گمراهی به هدایت رهنمون می‌شود و اعمال را اصلاح می‌کند»[۳۲].
  2. تشویق به تفکر قبل از اقدام به عمل: اندیشیدن در رفتار قبل از انجام آن نقش مهمی در تشخیص حسن و قبح آن و جلوگیری از در افتادن در وادی انحرافات اخلاقی دارد. از این رو، در روایات مختلف به تفکر پیش از عمل سفارش شده است. امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: مرا بیاموز. پیامبر(ص) فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید باش که این بی‌نیازی نقد است. مرد گفت: برایم بیشتر بگو. حضرت فرمود: هرگاه قصد کاری کردی، در عاقبت آن بیندیش. اگر خوب بود و خیر، ادامه‌اش بده و اگر شر بود و گمراهی، رهایش کن»[۳۳].
  3. بحث و گفتگو درباره مسائل اخلاقی: یکی دیگر از روش‌هایی که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در تربیت اخلاقی به کار رفته، بحث و گفتگو با متربی درباره موضوعات اخلاقی است. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و پرسید: ای فرستاده خدا، آیا [هنگام ورود به منزل] باید از مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: آری. مرد گفت: چرا، ای رسول خدا؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا از اینکه او را برهنه ببینی خوشحال می‌شوی؟ گفت: نه؛ فرمود: پس اجازه بگیر [و وارد شو]» [۳۴]. در این گفتگو، پیامبر(ص) نخست لزوم اجازه گرفتن فرزند هنگام ورود به منزل مادر و دلیل این کار را بیان می‌کند و مرد قانع می‌شود[۳۵].

روش‌های پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی

ایجاد گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی یکی از بخش‌های مهم تربیت اخلاقی است و به همین سبب، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) افزون بر ایجاد زمینه مناسب برای تربیت اخلاقی و افزون بر رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی، پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی نیز مورد توجه است. بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها بر پرورش و رشد تفکر اخلاقی تأکید دارند و بر خلاف برخی مکتب‌های تربیت اخلاقی که تنها به پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی توجه دارند، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هم به رشد آگاهی و بصیرت اخلاقی و هم به پرورش و تقویت گرایش‌ها و عادت‌های اخلاقی توجه شده است؛ زیرا چنان که برخی متفکران به درستی بیان کرده‌اند، رشد آگاهی و تفکر اخلاقی لزوماً به رفتارهای مطلوب نمی‌انجامد. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای پرورش گرایش‌ها و عادت‌های مطلوب اخلاقی از روش‌های خاصی استفاده شده است که در ذیل آنها را به اختصار بیان می‌کنیم.

  1. ترغیب و ترهیب: «ترغیب» ایجاد میل و رغبت کردن نسبت به چیزی در یک یا چند فرد و «ترهیب» ایجاد خوف و ترس کردن از چیزی در یک یا چند فرد است[۳۶]. ترغیب و ترهیب از روش‌هایی است که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای ایجاد انگیزه و گرایش در مردم به کارهای نیک و نیز ایجاد نفرت و کراهت در مردم نسبت به کارهای زشت و به دنبال آن، باز داشتن مردم از کارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته است. سخنانی که از پیامبر(ص) در این خصوص صادر شده بسیار است به گونه‌ای که برخی دانشمندان مسلمان کتابی مستقل با نام "الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف" تألیف کرده‌اند. پیامبر(ص) در ترغیب به عفو و گذشت و فرو خوردن خشم می‌‌فرماید: «هرگاه خشم شما را تحت فشار قرار داد، با عفو و گذشت آن را رفع کنید. در روز قیامت منادی ندا می‌‌دهد: هر که پاداش او بر عهده خداوند است برخیزد و جز عفوکنندگان کسی برنخیزد. آیا سخن خداوند (در قرآن) را نشنیده‌اید: پس هر که در گذرد و نیکویی کند اجر او بر خداست»[۳۷].
  2. تحریک انگیزه‌های ایمانی: یکی دیگر از روش‌هایی که معصومان(ع) برای پرورش عادت‌های مطلوب اخلاقی به کار می‌‌بردند، روش تحریک ایمان است. در این روش معصومان(ع) با توسل به ایمان و اعتقادات دینی متربیان و تحریک آن، آنان را به رفتارهای اخلاقی سوق می‌دهند. دوری کردن از مجالس لهو و لعب و گوش فرا ندادن به غنا و موسیقی‌های مناسب مجالس لهو و لعب، یکی از ارزش‌های اخلاقی اسلامی است که در متون دینی بر آن بسیار تأکید شده است. با این حال، معصومان(ع) برای ترغیب مردم به دوری کردن از این رفتار ضد اخلاقی از مایه‌های ایمانی آنان استفاده می‌کردند.
  3. ارائه الگو: پیامبر اکرم(ص) در پایبندی به ارزش‌های اخلاقی چنان جدی بود که خداوند او را می‌‌ستاید و می‌‌فرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۳۸] و آنگاه مردم را به تأسی به آن بزرگوار فرا خوانده، می‌‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۳۹]. خود پیامبر(ص) نیز دیگران را به الگو گرفتن از خود فرا می‌‌خواند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «من پیامبر(ص) را دنبال می‌کردم، چنان که بچه شتر مادرش را. هر روز خُلقی از اخلاقش را برای من برمی‌افراشت و دستور می‌داد به او اقتدا کنم»[۴۰]. ارائه الگو از این جهت اهمیت دارد که اولاً، متربی رفتار اخلاقی را در عمل و با همه جزئیات و ظرافت‌هایی که در اجرای آن وجود دارد، مشاهده می‌کند و به همین سبب، نه تنها با خود رفتار اخلاقی، بلکه با شرایط تحقق آن و تأثیراتی که بر دیگران بر جای می‌گذارد و با جایگاه آن در مقایسه با سایر رفتارها پی می‌‌برد؛ ثانیاً، مشاهده عمل اخلاقی صادر شده از الگو، امکان عملی شدن آن را به صورت عینی برای متربی اثبات می‌کند و این از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است در ابتدا انجام برخی رفتارهای اخلاقی محال به نظر آید. ثالثاً، مشاهده رفتارهای اخلاقی الگو و زیبایی‌های آن موجب می‌شود در متربی گرایش و انگیزه اقدام به رفتارهای اخلاقی ایجاد و تقویت شود.
  4. توصیه به تحمیل رفتارهای پسندیده بر نفس: رفتارهای پسندیده معمولاً با محدودیت‌هایی همراه است و پذیرش محدودیت برای انسان مشقت دارد؛ چراکه انسان طبیعتاً میلی به محدودیت ندارد و دوست دارد هر آنچه را مایل است انجام دهد. به همین جهت اگر انسان به حال خود رها شود، هیچ‌گاه خود را به رفتارها و ارزش‌های اخلاقی پای‌بند نخواهد کرد. بنابراین، در تربیت اخلاقی چاره‌ای نیست جز اینکه متربی خود را به رفتارهای پسندیده را دارد تا به تدریج با آنها خو بگیرد و لذت آنها را دریابد. هرگاه متربی خود را به رفتارهای اخلاقی وادار کند، به تدریج با آن خو گرفته و لذت آن را در می‌‌یابد و در این هنگام است که خود به خود و بدون نیاز به عامل بیرونی رفتارهای اخلاقی را انجام داده و از رفتارهای ضد اخلاقی دوری می‌کند. به همین جهت امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «خودت را بر فضائل وادار کن که نفست بر رذائل سرشته شده است»[۴۱].
  5. امر به فضیلت‌ها و نهی از رذیلت‌ها: این روش ویژگی‌ای دارد که در سایر روش‌ها اصلاً وجود ندارد یا اگر وجود دارد، چندان بارز نیست و آن اینکه در امر و نهی، نوعی خواست قاطع و جدی از سوی آمر و ناهی وجود دارد. به سخن دیگر، در روش‌هایی مانند ترغیب و ترهیب و ارائه الگو، جنبه اقناعی بسیار قوی است؛ در آن روش‌ها مربی می‌کوشد در فرد، انگیزه‌ای درونی برای اقدام به عمل ایجاد کند، تا فرد بر اساس آن انگیزه عمل کند؛ اما در امر و نهی جنبه اقناعی کم‌رنگ‌تر و جنبه فشار بیرونی برای وا داشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهی درصددند با فشار از بیرون، فرد را وادار به عمل کنند، خواه وی از صمیم قلب مایل به آن کار باشد یا نباشد. امر به نیکی‌ها و نهی از بدی‌ها دو نقش عمده در تربیت اخلاقی دارند:
    1. کسی که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که افرادش در مقابل ارزش‌های اخلاقی اسلام احساس مسئولیت می‌کنند و در برابر زیر پا گذاشته شدن آنها واکنش نشان می‌دهند، به تدریج با ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی آشنا می‌شود. به علاوه، با سلسله مراتب ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها نیز آشنا می‌شود؛ زیرا مشاهده می‌کند که جامعه در برابر تخلف از برخی ارزش‌ها، واکنش شدید و در مقابل تخلف از برخی دیگر، واکنش ضعیف نشان می‌دهد. همچنین در می‌‌یابد کدام یک از آنها ثابت و کدام متغیرند؛ در کجا باید رعایت شوند و در کجا رعایت آنها لازم نیست. از سوی دیگر، رعایت ارزش‌ها با تأیید و واکنش مثبت دیگران و عدم رعایت آنها با واکنش منفی مواجه می‌شود. همین باعث می‌شود رعایت ارزش‌ها با تجربیات خوشایند و عدم رعایت آنها با تجربیات ناخوشایند، شرطی شده، نوعی احساس مثبت در مواجهه با رعایت ارزش‌ها و احساسی منفی در مواجهه با عدم رعایت ارزش‌ها در او ایجاد شود. بدین ترتیب، فرد به تدریج با ارزش‌های اخلاقی اسلام آشنا می‌شود و آنها را درونی می‌کند و در نتیجه، نظام ارزشی مطلوب در فرد، شکل می‌گیرد و تقویت می‌‌شود.
    2. حاکمیت بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی اسلام در جامعه: علاوه بر آنچه گفته شد، برخورد با تخلفات موجب پیدایش فرهنگی یکپارچه در جامعه می‌‌شود. در چنین جامعه‌ای ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها تا حد زیادی روشن و مشخص می‌‌شوند و هر فرد می‌داند که عکس‌العمل دیگران در برابر رعایت یا عدم رعایت آنها چه خواهد بود. بدین ترتیب، زمینه و بستری مناسب برای رعایت ارزش‌ها، و زمینه و بستری نامناسب برای تخلف از ارزش‌ها فراهم می‌شود و در نتیجه، کمتر کسی به خود جرئت می‌‌دهد ارزش‌ها را زیر پا بگذارد. بدین ترتیب، باید گفت، در تربیت اخلاقی، نه می‌‌توان تنها به آموزش آموزه‌های اخلاقی اکتفا کرد و نه می‌‌توان تنها به ترغیب و ترهیب و ارائه الگو بسنده نمود؛ بلکه علاوه بر اینها، باید برحسب مورد، از امر و نهی نیز بهره برد. به سخن دیگر، در تربیت اخلاقی، هم باید از عوامل درونی استفاده کرد، یعنی عواملی که در فرد شور و شوق و انگیزه درونی و آگاهی ایجاد می‌کنند، و هم باید از عوامل بیرونی مدد گرفت، یعنی عواملی که از بیرون، فرد را به سوی رفتارهای اخلاقی سوق می‌دهند.
  6. نظارت و مراقبت: یکی دیگر از روش‌هایی که در ایجاد عادت‌های مطلوب اخلاقی تأثیری بسزا دارد نظارت و مراقبت بر رفتار متربی و تذکر دادن نکات لازم است. در سیره معصومان(ع) موارد متعددی وجود دارد که نشان دهنده اهتمام آن بزرگواران به این روش است. از سیره معصومان می‌توان نتیجه گرفت: اولاً معصومان(ع) رفتار فرزندان و پیروان خود را زیر نظر داشته و مراقبت می‌کردند تا از مسیر ارزش‌های اخلاقی منحرف نشوند و در صورتی که کوچک‌ترین انحرافی مشاهده می‌کردند، تذکر می‌‌دادند. ثانیاً از نظر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) انسان همیشه در معرض غفلت و فراموشی است و تداوم این غفلت و فراموشی، انسان را به ورطه هلاکت و نابودی می‌اندازد. دوای این درد چیزی جز نظارت و مراقبت و تذکر نیست. اما نظارت و مراقبت در سیره معصومان(ع) منحصر به مراقبت بیرونی نیست و افزون بر آن، هر فردی وظیفه دارد خود مراقب اعمال و رفتار خویش باشد به همین سبب، محاسبه و مراقبه در تربیت اخلاقی جایگاه ویژه‌ای یافته است.
  7. محاسبه و مراقبه نفس: انسان‌ها در هر درجه‌ای از رشد اخلاقی باشند، در معرض خطا و اشتباه هستند و به همین جهت اگر کسی مراقب اعمال و رفتار خود نباشد، به تدریج از مسیر درست منحرف شده، فضیلت‌های اخلاقی در او تضعیف و رذیلت‌های اخلاقی در او پدید می‌‌آیند و رشد می‌کنند و در نهایت به جایی می‌رسد که همگان از هدایت و نجات او نومید می‌‌شوند. بدین سبب، در سیره معصومان(ع) بر روش مراقبه و محاسبه نفس تأکید شده است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «کسی که به حساب خود رسیدگی کند، خوشبخت می‌شود»[۴۲].[۴۳]

روش‌های اصلاح رذائل

یکی از وظایف عمده تربیت اخلاقی مبارزه با صفت‌های رذیلت و رفتارهای ناشایست اخلاقی‌ای است که برخی از متربیان دچار آن هستند. در این قسمت سعی می‌کنیم روش‌هایی را که در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای مبارزه با صفت‌ها و رفتارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته بیان کنیم.

  1. اغماض و چشم‌پوشی: در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، اولین اقدام در برخورد با رفتارهای ناشایست اخلاقی، به ویژه اگر این رفتار برای نخستین بار از فرد سر زده باشد، چشم‌پوشی و نادیده گرفتن آن است. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت شده است: «هر گاه کسی نزد پیامبر(ص) دروغ می‌‌گفت، لبخند می‌زد و می‌‌فرمود: چیزی می‌گوید!!»[۴۴]. از این سیره به روشنی فهمیده می‌شود که پیامبر(ص) برخی دروغگویی‌ها را نادیده می‌‌گرفتند و در مقابل آن واکنشی نشان نمی‌دادند. برای نادیده گرفتن این تخلف‌ها از سوی معصومان(ع) می‌‌توان دو دلیل ارائه کرد. نخست اینکه متخلف با ارزش‌های اخلاقی آشنا نبوده است. دیگر اینکه در مواردی اغماض کردن و چشم‌پوشی از تخلف بیش از تصریح کردن در متخلف مؤثر واقع می‌شود و او را از تکرار رفتار ناشایست باز می‌‌دارد؛ زیرا تصریح کردن، پرده حیای میان مربی و متربی را می‌درد و فرصت بازگشت را از وی می‌گیرد و او را بر ارتکاب رفتارهای ناشایست گستاخ می‌کند.
  2. تذکر دادن: دومین گام در اصلاح رفتارهای خلاف اخلاق تذکر دادن است. نمونه‌های متعددی از تذکرهای اخلاقی در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ثبت شده که در اینجا برخی از آنها را نقل می‌کنیم. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: «ابوذر در زمان پیامبر(ص) مردی را که مادرش سیاه‌پوست بود سرزنش کرد و گفت: ای سیاه‌زاده. پیامبر(ص) به او فرمود: او را به مادرش سرزنش می‌کنی؟! ابوذر آن قدر سر و صورتش را به زمین (به نشانه پشیمانی) مالید تا پیامبر(ص) از او راضی شد»[۴۵]. این سیره نشان می‌دهد که پیامبر(ص) کار زشت را گرچه از شخصی مانند ابوذر صادر شده باشد، زشت می‌داند و او را از این کار نهی می‌کند.
  3. وعده پاداش دادن: در سیره معصومان(ع) گاه برای اصلاح فرد متخلف، از او می‌خواستند قول دهد تا از آن کار دست بردارد و در مقابل آنان نیز به او وعده‌ای می‌دادند. داستان همسایه ابوبصیر که از راه حرام ثروتی به هم زده بود و مجالس لهو و لعب تشکیل می‌داد و در مقابل اعتراض و تذکر ابوبصیر از او خواست تا وضع او را به امام صادق(ع) بیان و برای ترک این حالت راه‌حلی ارائه دهد و امام(ع) به ابوبصیر فرمود: به همسایه‌ات بگو از آن کارها دست بردارد و من بهشت را برای او تضمین می‌کنم، نمونه‌ای از این مورد است. بر پایه این سیره، امام صادق(ع) در مقابل تعهد شخص به ترک کارهای ناشایست اخلاقی، بهشت را به او وعده می‌دهد و این شیوه کارگر می‌افتد و شخص از وضع پیشین خود توبه می‌کند.
  4. برخورد تند: گاه هیچ یک از روش‌های پیش‌گفته در شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت برای اصلاح رفتار متخلف، معصومان(ع) از روش‌های تند استفاده می‌کردند. اسحاق بن عمار می‌گوید: «نزد امام صادق(ع) رفتم و امام(ع) با چهره‌ای غضب‌آلود به من نگاه کرد. عرض کردم: چه چیزی نظر شما را نسبت به من عوض کرده است؟ فرمود: همان چیزی که رفتار تو را نسبت به برادران ایمانیت عوض کرده است. اسحاق، شنیده‌ام بر در منزل خود نگهبانی گماشته‌ای تا نیازمندان شیعه را از آنجا برانند. عرض کردم، فدایت شوم، از شهرت می‌ترسم. امام فرمود: از بلای الهی نمی‌ترسی»[۴۶]؟! بر اساس این سیره، امام صادق(ع) در برخورد با اسحاق بن عمار روی ترش می‌کند که در مقایسه با مورد بالا واکنشی خشن‌تر و شدیدتر است و این خود نشان می‌دهد که رفتار این شخص در مقایسه با شخصی که از بحرین به خدمت پیامبر(ص) نرسیده بود، زشت‌تر و ناشایست‌تر بوده است.
  5. ایجاد فشار اجتماعی: گاه هیچ یک از روش‌های یاد شده در اصلاح رفتار شخص مؤثر نمی‌افتد. در این صورت چه باید کرد؟ در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در چنین مواردی از روش ایجاد فشار اجتماعی استفاده شده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و معمولاً بیرون از جامعه نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد، برای اصلاح برخی رفتارهای ناشایست فرد متخلف، می‌‌توان از فشار اجتماعی سود برد. امام باقر(ع) می‌‌فرماید: «مردی نزد پیامبر(ص) آمد و از آزار همسایه‌اش شکایت کرد. پیامبر(ص) به او فرمود: صبر کن. دوباره آمد و پیامبر(ص) به او فرمود: صبر کن. بار سوم که نزد پیامبر(ص) آمد و شکایت کرد، پیامبر(ص) فرمود: روز جمعه هنگامی که مردم به نماز جمعه می‌روند، اسباب و اثاثیه‌ات را به خیابان بریز تا کسانی که به نماز جمعه می‌روند ببینند. اگر از تو پرسیدند: چرا؟ بگو همسایه‌ام مرا آزار می‌کند. شخص چنین کرد و همسایه آزارگرش آمد و گفت: اسباب و اثاثیه‌ات را برگردان، با خدا عهد می‌کنم تا دیگر تو را نیازارم»[۴۷]. در این سیره پیامبر(ص) از یکی از انواع فشارهای اجتماعی یعنی آگاه کردن دیگران از رفتار نادرست متخلف استفاده کرده است. یکی دیگر از اشکال فشار اجتماعی قطع رابطه است. گاه معصومان(ع) از این روش نیز برای اصلاح رفتارهای ناشایست دیگران استفاده می‌کردند[۴۸].

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  2. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  3. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.
  4. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۲.
  5. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۵.
  6. «إِنَّ‌ أَفْضَلَ‌ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۷۹.
  7. «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.
  8. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۶.
  9. «﴿مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا وَ نَالَ‌ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌ ﴿فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً»؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۲.
  10. کلینی، کافی، ج ۵، ص۸۰.
  11. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۷.
  12. «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کلینی، کافی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۶.
  13. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۰.
  14. «مَنْ‌ خَافَ‌ اللَّهَ‌، أَخَافَ‌ اللَّهُ‌ مِنْهُ‌ كُلَّ‌ّ شَيْ‌ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۸.
  15. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ لِمَ‌ تُتْعِبُ‌ نَفْسَكَ‌ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: ﴿ طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى‌»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۹۵.
  16. «أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَشِقَ‌ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۳.
  17. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۳ ـ ۲۲۷.
  18. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‌ فِي‌ الْبَهَائِمِ‌ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ»؛ صدوق، علل الشرایع، ص۵.
  19. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۹.
  20. «كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِالْحِيرَةِ حِينَ قَدِمَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِيمَنْ دُعِيَ فَبَيْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ يَأْكُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِيَ بِقَدَحٍ فِيهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ‌ صَارَ الْقَدَحُ‌ فِي‌ يَدِ الرَّجُلِ‌ قَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمَائِدَةِ فَسُئِلَ عَنْ قِيَامِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ طَائِعاً عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ»؛ کلینی، کافی، ج ۶، ص۲۶۸.
  21. «لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ‌ الْبِدَعِ‌ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ‌ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.
  22. «لَا يَنْبَغِي‌ لِلْمُسْلِمِ‌ أَنْ‌ يُوَاخِيَ‌ الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْكَذَّابَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۷۶.
  23. «شَتَمَ بَعْضُهُمْ زَيْنَ الْعَابِدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَصَدَهُ غِلْمَانُهُ فَقَالَ دَعُوهُ فَإِنَّ مَا خَفِيَ مِنَّا أَكْثَرُ مِمَّا قَالُوا ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ لَكَ حَاجَةٌ يَا رَجُلُ فَخَجِلَ الرَّجُلُ فَأَعْطَاهُ ثَوْبَهُ وَ أَمَرَ لَهُ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَانْصَرَفَ‌ الرَّجُلُ‌ صَارِخاً يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ‌»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص۹۵.
  24. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۳۶ ـ ۲۴۰.
  25. «مَنْ‌ سَرَّتْهُ‌ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَيِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۰.
  26. «دَعْ‌ مَا يُرِيبُكَ‌ إِلَى‌ مَا لَا يُرِيبُكَ‌»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۷۱.
  27. «أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ حُبَّ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ بَابُ‌ كُلِّ‌ بَلِيَّةٍ وَ قِرَانُ‌ كُلِّ‌ فِتْنَةٍ وَ دَاعِي كُلِّ رَزِيَّةٍ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص۹۱.
  28. «الْغَضَبُ‌ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ‌ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۳۰۲.
  29. «بِالْعَفَافِ‌ تَزْكُو الْأَعْمَالُ‌»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۰۵.
  30. «كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ وَ كَانَ‌ مُحْتَاجاً فَأَلَحَّتْ‌ عَلَيْهِ‌ امْرَأَتُهُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فَرَأَى فِي النَّوْمِ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ أَوْ أَلْفَانِ مِنْ حَرَامٍ فَقَالَ دِرْهَمَانِ مِنْ حِلٍّ فَقَالَ تَحْتَ رَأْسِكَ فَانْتَبَهَ فَرَأَى الدِّرْهَمَيْنِ تَحْتَ رَأْسِهِ فَأَخَذَهُمَا وَ اشْتَرَى بِدِرْهَمٍ سَمَكَةً فَأَقْبَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ الْمَرْأَةُ أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ كَاللَّائِمَةِ وَ أَقْسَمَتْ أَنْ لَا تَمَسَّهَا فَقَامَ الرَّجُلُ إِلَيْهَا فَلَمَّا شَقَّ بَطْنَهَا إِذَا بِدُرَّتَيْنِ فَبَاعَهُمَا بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۲۹.
  31. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۴۰ ـ ۲۵۰.
  32. «عَلَيْكَ‌ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ‌ رُشْدٌ مِنَ‌ الضَّلَالِ‌ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَالِ»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۵۷.
  33. «أَتَى رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالَ: عَلِّمْنِي فَقَالَ عَلَيْكَ‌ بِالْيَأْسِ‌ مِمَّا فِي‌ أَيْدِي‌ النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِرُ قَالَ زِدْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ خَيْراً وَ رُشْداً فَاتَّبِعْهُ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَدَعْهُ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۳۰۶.
  34. «أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ(ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِّي أَسْتَأْذِنُ عَلَيْهَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَسُرُّكَ أَنْ‌ تَرَاهَا عُرْيَانَةً قَالَ لَا قَالَ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهَا»؛ راوندی، سید فضل الله، النوادر، ص۱۳۶، ح ۱۷۸.
  35. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۵۳ ـ ۲۵۵.
  36. انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ذیل ماده رغب و رهب.
  37. «إِذَا عَنَتْ لَكُمْ غَضْبَةٌ فَادْرَءُوهَا بِالْعَفْوِ إِنَّهُ‌ يُنَادِي‌ مُنَادٍ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلَا يَقُومُ إِلَّا الْعَافُونَ أَ لَمْ تَسْمَعُوا قَوْلَهُ تَعَالَى‌ ﴿فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، أعلام الدین، ص۳۳۷.
  38. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  39. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  40. «وَ لَقَدْ كُنْتُ‌ أَتَّبِعُهُ‌ اتِّبَاعَ‌ الْفَصِيلِ‌ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ»؛ نهج البلاغه، عبده، ص۳۰۰.
  41. «أَكْرِهْ‌ نَفْسَكَ‌ عَلَى‌ الْفَضَائِلِ‌ فَإِنَّ‌ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۳۱۷.
  42. «مَنْ‌ حَاسَبَ‌ نَفْسَهُ‌ سَعِدَ»؛ آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۲۳۶.
  43. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۵۸ ـ ۲۶۷.
  44. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَذَبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَ قَالَ إِنَّهُ‌ لَيَقُولُ‌ قَوْلًا»؛ کوفی، الجعفریات، ص۱۶۹.
  45. «إِنَّ أَبَا ذَرٍّ عَيَّرَ رَجُلًا عَلَى‌ عَهْدِ النَّبِيِّ‌(ص) بِأُمِّهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ وَ كَانَتْ أُمُّهُ سَوْدَاءَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) تُعَيِّرُهُ بِأُمِّهِ يَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ فَلَمْ يَزَلْ أَبُو ذَرٍّ يُمَرِّغُ وَجْهَهُ فِي التُّرَابِ وَ رَأْسَهُ حَتَّى رَضِيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْهُ»؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص۱۱۲.
  46. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَنَظَرَ إِلَيَّ بِوَجْهٍ قَاطِبٍ‌ فَقُلْتُ مَا الَّذِي‌ غَيَّرَكَ‌ لِي‌ قَالَ الَّذِي غَيَّرَكَ لِإِخْوَانِكَ بَلَغَنِي يَا إِسْحَاقُ أَنَّكَ أَقْعَدْتَ بِبَابِكَ‌ بَوَّاباً يَرُدُّ عَنْكَ فُقَرَاءَ الشِّيعَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي خِفْتُ الشُّهْرَةَ فَقَالَ أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّةَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۱۸۱.
  47. «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صفَشَكَا إِلَيْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اصْبِرْ ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِيَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(ص) اصْبِرْ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَشَكَاهُ ثَالِثَةً فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) لِلرَّجُلِ الَّذِي شَكَا إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ‌ النَّاسِ‌ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى الطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ قَالَ فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِي لَهُ فَقَالَ لَهُ رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لَا أَعُودَ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۶۸.
  48. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۶۹ ـ ۲۷۳.