امامان دوازده‌گانه از اهل بیت پیامبر خاتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دوازده امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اسامی امامان دوازده گانه

  1. امام علی بن ابی طالب ملقّب به مرتضی و امیر المؤمنین (ع)، تولد مکه، شهادت کوفه سال ۴۰ هجری، ۶۳ سال عمر شریف.
  2. امام حسن بن علی (ع) ملقّب به مجتبی، تولد مدینه، سال ۳ هجری، شهادت مدینه، سال ۵۰ هجری، ۴۸ سال.
  3. امام حسین بن علی (ع) ملقّب به سیّد الشهدا، تولد مدینه، سال ۴ هجری، شهادت کربلا، سال ۶۱ هجری، ۵۷ سال.
  4. امام علی بن حسین (ع) ملقّب به زین العابدین و سجاد، تولد مدینه سال ۳۸ هجری، شهادت مدینه سال ۹۵ هجری، ۵۷ سال.
  5. امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به باقر یا باقرالعلوم، تولد مدینه سال ۵۷ هجری، شهادت مدینه سال ۱۱۴ هجری، ۵۷ سال.
  6. امام جعفر بن محمّد (ع) ملقّب به صادق، تولد مدینه سال ۸۳ هجری، شهادت مدینه سال ۱۴۸ هجری، ۶۵ سال.
  7. امام موسی بن جعفر (ع) ملقّب به کاظم، تولد ابواء (بین مکه و مدینه) سال ۱۲۸ هجری، شهادت بغداد سال ۱۸۳ هجری، ۵۵ سال.
  8. امام علی بن موسی (ع) ملقّب به رضا، تولد مدینه سال ۱۴۸ هجری، شهادت طوس، سال ۲۰۳ هجری، ۵۵ سال.
  9. امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به تقیّ و جواد، تولد مدینه سال ۱۹۵ هجری، شهادت بغداد سال ۲۲۰ هجری، ۲۵ سال.
  10. امام علی بن محمّد (ع) ملقّب به هادی و نقیّ، تولد مدینه سال ۲۱۲ هجری، شهادت سامرا سال ۲۵۴ هجری، ۴۲ سال.
  11. امام حسن بن علی (ع) ملقّب به عسکری، تولد مدینه سال ۲۳۲ هجری، شهادت سامرّا سال ۲۶۰ هجری، ۲۸ سال.
  12. امام محمّد بن حسن المهدی (ع) ملقب به مهدی، مهدی موعود، امام زمان، امام عصر، صاحب الزمان و صاحب العصر (ع) تولد سامرا سال ۲۵۵ هجری، تاکنون زنده است[۲].

دلائل حصر عدد امامان در دوازده

  1. حضرت رسول (ص) فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تویی یا علی و آخرینشان قائمی است که خدای متعال به دستان او مشرق و مغرب جهان را می‌گشاید»[۴].
  2. از جابر بن عبدالله انصاری نقل است که از پیامبر اسلام (ص) دربارۀ مصداق "اولی الامر"[۵] پرسیده است. پیامبر (ص) فرمود: «آنان خلفای من و امامانِ پس از من هستند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و سپس حسن و آنگاه حسین و سپس علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی... و سپس صادق، جعفر بن محمد و آنگاه موسی بن جعفر و سپس علی بن موسی و آنگاه محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنگاه حسن بن علی و واپسین تن، همنام من، محمد است»[۶].
  3. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «امامانِ پس از من، دوازده نفرند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و واپسین تن، قائم است. آنان خلفا و اوصیا و اولیای من هستند و پس از من حجت خدایند در میان امت من. هر کس آنان را دوست بدارد، مؤمن است و هر کس انکار کند، کافر است»[۷].
  4. جابر بن عبد اللّه انصاری می‌گوید: خدمت حضرت فاطمه (س) رسیدم، در برابرش لوحی بود که نام اوصیا از فرزندانش در آن بود، شمردم دوازده نفر بودند، آخرینشان "قائم" بود، سه محمّد و سه علی[۸].
  5. امام باقر (ع) فرمود: «ما دوازده امامیم، حسن و حسین، سپس نُه امام از فرزندان حسین(ع) از آن جمله‌اند»[۹].
  6. در بسیاری از منابع اهل سنت نیز احادیثی در این باره آمده است که خلافت امامان دوازده‌گانه را ثابت می‌کند[۱۰].

تلاش بیهوده اهل سنت

ائمه اثنی عشر(ع) (۱) در معارف و عقاید

اهمیت روایات ائمه اثنی‌عشر

در درس‌های قبل گفتیم یکی از اوصاف و ویژگی‌های امام نصب الهی است و تنها راه شناخت امام منصوب و واجد شرائط، نص است و پیامبر اکرم(ص) باید امامان یعنی جانشینان بعد از خود را معرفی کند. از این پس در صدد بیان نصوص امامت هستیم و این که رسول خدا(ص) به این ضرورت و لابدیت جامه عمل پوشانده و جانشینان خود را به امت اسلامی معرفی کرده و در انجام رسالت الهی و اتمام حجت هرگونه بهانه و عذری را از امت خود سلب کرده است.

رسول خدا(ص) در اماکن و مناسبت‌های متعددی جانشینان دوازده‌گانه خود را معرفی کرده که به چند مورد اشاره می‌شود: در عشیه روز جمعه‌ای که اسلمی در آن جم شد[۱۴]. در حجه الوداع در ضمن خطابه به رسول خدا(ص) که در صحرای عرفات روز عرفه ایراد فرمود[۱۵]. و در خطبه‌ای که رسول خدا(ص) در منا ایراد فرمود[۱۶][۱۷].

اهتمام به روایات جانشینان دوازده‌گانه

دانشمندان فریقین به روایات و نصوص مربوط به جانشینی پیامبر اکرم اهتمام ویژه‌ای را مبذول داشته‌اند. در موضوع معرفی امامان دوازده‌گانه در سخنان نبی اکرم(ص) علاوه بر مطالب فراوانی که در ضمن منابع تفسیری و حدیثی فریقین و در کتاب‌های کلامی نوشته شده، آثار مستقلی نیز تالیف شده است. بنابراین اعتبار و صحت و تواتر روایات ائمه اثنی‌عشر به وضوح و روشنی قابل اثبات است. در اینجا برای رعایت اختصار به بیان چند مورد از این آثار بسنده می‌شود: الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه والد صدوق (م ۳۲۹) اثبات النص علی الائمه، شیخ صدوق (م ۳۸۱) کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، خزار قمی رازی (م ۴۰۰) مقتضب الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ابن عیاش جوهری (م۴۰۱) الاستنصار فی النص علی الائمه الاطهار، کراجکی (م۴۴۹) اتفاق صحاح الاثر فی امامه الائمه الاثنی عشر، ابن بطریق (م ۶۰۰) استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر، ابن میثم بحرانی (م ۶۷۹) اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه (م ۱۱۰۴) الإنصاف فی النص علی الائمه الإثنی عشر من آل محمد الأشرف، سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷) وی تالیفات دیگری نیز در این موضوع دارد مانند: بهجه الناظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه الاثنی عشر و عمده النظر فی بیان عصمه الائمه الاثنی عشر. و اما از نویسندگان عامه آثاری مانند: تذکره الخواص من الائمه فی ذکر خصائص الائمه، سبط ابن جوزی (۶۵۴) و الفصول المهمه فی معرفه الائمه الاثنی عشر و فضلهم و معرفه اولادهم و نسلهم، ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵) و مواهب سیّد البشر فی حدیث خلفاء اثنی عشر، محمد معین السندی (م ۱۱۶۱)[۱۸][۱۹].

اعتبار روایات امامان دوازده‌گانه

دانشمندان امامیه بر تواتر و صحت روایات امامان دوازده‌گانه تصریح کرده‌اند: خواجه (م ۶۷۲) در تجرید الاعتقاد بعد از بیان ادله امامت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌‌گوید: و النقل المتواتر دلَّ علی الاحد عشر[۲۰]. و محدث شهیر سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷) در کتاب الإنصاف فی النص علی الائمه الإثنی عشر(ع)[۲۱] و کتاب بهجه النظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه الإنثی عشر[۲۲] صحت و تواتر احادیث ائمه اثنا عشر را به وضوح و روشنی تبیین کرده است. شیخ حر عاملی (م ۱۱۰۴) صاحب کتاب وسائل الشیعه نیز نصوص امامان دوازده‌گانه را فوق حد تواتر می‌داند وی در کتاب اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات و به اثبات ادعای خود همت گماشته است[۲۳]. اعتبار روایات ائمه اثنا عشر نزد عامه نیز مسلم و غیرقابل تردید است روایات جانشینان دوازده‌گانه از طریق بیش از سی‌ نفر اصحاب پیامبر اکرم(ص) به صورت متواتر و با اسناد فراوان و قابل قبول و موجب علم و یقین به ما رسیده است لذا هر گونه تردید در صدور این روایات خلاف روش عقلا در اعتماد و یقین به خبر متواتر است[۲۴][۲۵].

دسته‌بندی روایات

روایات ائمه اثنی عشر به یک ملاحظه بر دو دسته قابل تقسیم است، یعنی در بعضی از روایات تنها به ذکر عدد و بدون ذکر نام اشخاص اکتفا شده و در بعضی دیگر از روایات اسامی اشخاص نیز ذکر شده است.

دسته اول: روایاتی که به ذکر عدد اکتفا کرده

از میان طرق متعدد و فراوان به جهت رعایت اختصار فقط به یک طریق اشاره می‌شود: حدیث جَابِرَ بْنَ‏ سَمُرَةَ السُّوَائِيَّ‏ (م۷۴)[۲۶] منابع معتبر اهل سنت حدیث جابر را با الفاظ مختلف و اسانید صحیح به وفور نقل کرده‌اند مانند: سلیمان بن داود بن الجارود الطیالسی (م ۲۰۴) که در مسند می‌نویسد: «عَنْ سِمَاكٍ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَخْطُبُ وَ هُوَ يَقُولُ:‏ إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا يَزَالُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشْرَ خَلِيفَةً ثُمَ‏ قَالَ‏ كَلِمَةً لَمْ‏ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۷].

حدیث جابر را دیگر منابع اهل سنت با اسناد معتبر و قابل قبول نقل کرده‌اند مانند: خزاعی مروزی (م ۲۲۸) در کتاب الفتن[۲۸] و احمد بن حنبل (م ۲۴۱) در مسند بیش از سی مرتبه حدیث جابر را با الفاظ و طرق مختلف نقل کرده است[۲۹] و بخاری (م ۲۵۶) در صحیح[۳۰] و مسلم نیشابوری (م ۲۶۱) در صحیح[۳۱] و ابوداوود سجستانی (م ۲۷۵)[۳۲] و ابن حبان بستی (م ۳۵۴)[۳۳] و طبرانی (م ۳۶۰) در کتب متعدد از جمله در المعجم الکبیر[۳۴] و حاکم نیشابوری (م۴۰۵) در مستدرک[۳۵]. در تمام ادوار نقل و تصحیح حدیث جابر مورد عنایت ویژه بوده و البانی (م ۱۴۲۰) نویسنده حدیث شناس معاصر اهل سنت در آثار متعدد از جمله در سلسله صحیحه به صحت حدیث جابر تصریح کرده است[۳۶].

در این دسته از روایات هرچند تنها عدد جانشینان بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب می‌شود مدعیان دروغین نتوانند به آسانی خود را بر امت تحمیل کنند زیرا توجه به انطباق بر مصادیق آن اوصاف، اشخاص و مصادیق را بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی تعیین می‌کند و ما را از فرو رفتن در گرداب تفاسیر مخدوش بعضی از شارحان حدیث در میان اهل سنت مصون می‌دارد[۳۷].

اوصاف امامان در روایات ائمه اثنی عشر

برای تببین و رفع ابهام از مصادیق و افراد امامان دوازده‌گانه، برخی از توصیفاتی که در روایات ائمه اثنی‌عشر آمده را مورد دقت و تامل قرار می‌‌دهیم:

۱) دوازده نفر، به تعداد نقباء بنی‌اسرائیل عبدالله بن مسعود در پاسخ به سوال از نظر پیامبر اکرم(ص) درباره تعداد جانشینان آن حضرت می‌گوید: «وَ لَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ» [۳۸]. نقبای[۳۹] بنی اسرائیل بنا بر کلام خداوند دوازده نفر بودند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا[۴۰]. قابل تذکر است که عدد در روایات ائمه اثنی عشر با ملاحظه بیان جانشینان آن حضرت تا قیامت، دارای مفهوم می‌باشد زیرا در مقام بیان حد اعلاست یعنی جانشینی و خلافت رسول اکرم(ص) تا قیامت، مختص به دوازده نفر است و نه بیش از آن بنا بر این ادعای امامت و جانشینی برای بیش از دوازده نفر قابل قبول نیست.

۲)کلهم من قریش قرشی بودن در اکثر روایات ائمه اثنی‌عشر و سایر روایات مرتبط با امامت در منابع اهل سنت آمده است و بر این مطلب ادعای تواتر هم شده است[۴۱]. بدیهی است همه طوایف قریش نمی‌توانند مقصود و مراد از این کلام باشند زیرا پیشوای امت اسلامی باید از نظر فضائل انسانی دارای برتری و امتیاز ویژه در بین امت باشد و این ویژگی و امتیاز در بین قریش مختص خاندان بنی‌‌هاشم است زیرا، اوّلاً درباره جایگاه ویژه و منزلت خاص بنی‌‌هاشم از پیامبر اعظم(ص) روایات بسیاری رسیده است که جائی برای تردید باقی نمی‌ماند و در این درس به یک مورد اکتفا می‌شود: مسلم نیشابوری (م ۲۶۱) از وَاثِلَةَ بْنِ‏ الْأَسْقَع نقل می‌کند: «سَمِعْتُ‏ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ وَ اصْطَفَى قُرَيْشاً مِنْ‏ كِنَانَةَ وَ اصْطَفَى مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي‏ هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِى مِنْ بَنِي‏ هَاشِمٍ»[۴۲].

و ثانیاً: مذمت حاکمان ستمگر بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از منصب امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) است. توصیف پیامبر اکرم(ص) از بنی امیه و بنی مروان و مذمت شدید آنان و سلب صلاحیت از امری امت اسلامی که از احکام جور بودند، از مسلمات است[۴۳]. بنابراین زمامداران ستم‌کار نمی‌توانند مصداق روایات ائمه اثنی عشر باشند حتی اگر ادعای خلافت و جانشینی رسول اکرم(ص) را داشته باشند.

ایجاد اختلال در سخنرانی رسول خدا(ص): نکته مهم و مشترکی که در حدیث جابر و حدیث ابی جحیفه نیاز به توجه و تامل دارد این است که روای حدیث به خاطر اختلال و ایجاد سروصدای برخی از احضار، نتوانسته تمام سخن پیامبر اکرم را بشنود و فقط تعداد جانشینان را از لسان پیامبر(ص) شنید و توصیف به قرشیت را با واسطه نقل کرده نه به صورت مستقیم. علاوه بر این که آن حضرت اسامی تک‌ تک افراد جاشینان را نفرمودند.

جابر بن سمره بعد از نقل سخن رسول خدا(ص) در توصیف امامان دوازده‌گانه می‌گوید: رسول خدا(ص) مطلبی گفت که من نشنیدم و از پدرم پرسیدم و او گفت: فَقال: «كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏»[۴۴]. و ابوجحیفه نیز به خاطر سرو صدا قسمت آخر کلام رسول خدا(ص) را نمی‌فهمد و از عمویش که جلوی او بوده سوال می‌کند، وی می‌گوید: فرزندم، گفت: «كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏»[۴۵]. ابن حجر عسقلانی در این مورد می‌گوید: سبب اینکه روای کلام پیامبر اکرم(ص) را متوجه نشده است همان است که در روایات «فَكَبَّرَ النَّاسُ‏ وَ ضَجُّوا» آمده است[۴۶]. حاصل کلام این است که هر چند از کلمه «كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏» به ضمیمه توصیفات پیامبر(ص) در همین احادیث فقط بنی‌هاشم می‌تواند مراد و مقصود باشد نه دیگر خاندان‌های قریش، اما با توجه به سروصدا و ایجاد اغتشاش در سخنرانی رسول خدا(ص) و شنیده نشدن این کلمه از لسان آن حضرت احتمال «كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏»، تضعیف شده و باعث ترجیح كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏ است زیرا این کلمه است که موجب عکس‌العمل و واکنش‌های منفی برخی از حضار گردیده است[۴۷].

علاوه بر اینکه در روایت دیگری از جابر «كُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِي‏ هَاشِمٍ‏» نقل شده است: «عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي(ص) فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي‏ [قال فی] أخفى‏ صوته‏؟ قال‏: قال‏: كلهم‏ من‏ بني‏ هاشم»[۴۸]. بر همین اساس قندوزی حنفی می‌گوید: «لأن النبي(ص) قال: كلهم من بني هاشم في رواية عبد الملك عن جابر و إخفاء صوته في هذا القول يرجح هذه الرواية، لأنهم لا يحسنون‏ خلافة بني‏ هاشم‏»[۴۹].

۳) عدم اختصاص به زمان خاص: این دوازده نفر از بعد وفات پیامبر اکرم(ص) تا قیام قیامت، ریاست و رهبری امت اسلامی را بر عهده دارند و مختص به زمان و دوره خاص نیستند. در حدیث عبدالله بن مسعود کلمه «هَذِهِ‏ الْأُمَّةَ» با توجه به استمرار امت اسلام تا آخر الزمان عدم اختصاص جانشینان دوازده‌گانه به دوره زمان خاص را می‌رساند. «فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ الرّحْمَنِ هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللهِ(ص) كَمْ تَمْلِكُ هَذِهِ الأُمَّةُ مِنْ خَلِيفَةٍ َقَالَ نَعَمْ و لَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللهِ(ص) فَقَالَ اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ‏»[۵۰]. و در حدیث ابوجحیفه دو کلمه "لایزال" و "امتی" عموم و شمول نسبت به همه زمان‌ها و استمرار دوازده جانشین پیامبر اکرم(ص) را تا قیامت برای همه امت می‌رساند. «سَمِعْتُ النَّبِيَّ(ص) یَقُولُ: لَا يَزَالُ‏ أَمْرُ أُمَّتِي‏ صَالِحاً حَتَّى يَمْضِي‏ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۵۱]. علاوه بر این در حدیث جابر بن سمره از کلماتی مانند: "لایزال" و «حَتَّى‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ» استمرار و عدم اختصاص به وضوح استفاده می‌شود[۵۲].

۴) موجب دوام عزت و سرافرازی اسلام: یکی از اوصاف جانشینان دوازده‌گانه رسول خدا آن است که همواره موجب سرافرازی و دوام عزت دین اسلام تا قیامت هستند این صفت و نشانه مهم و با عظمت به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در روایات امامان دوازده‌‌گانه آمده است: «لَا يَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِيزاً إِلَى اثْنَتَيْ عَشْرَةَ خَلِيفَةً»[۵۳] و «لَا يَزَالُ‏ هَذَا الدِّينُ‏ عَزِيزاً مَنِيعاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ»[۵۴].

و آنان همان کسانی هستند که مشعل هدایتشان- با وجود تلاش دشمنان برای خاموش کردن- هم‌چنان دارای فروغ روشنایی تا قیامت باقی می‌ماند و آنان هستند که نبی‌اکرم(ص) در وصفشان فرموده: «لَا يَضُرُّهُمْ‏ مَنْ‏ خَذَلَهُمْ ‏وَ لَا مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرُالله»[۵۵] «وَ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ»[۵۶]. با نگاه به این‌گونه توصیفات در احادیث ائمه اثنی عشر و سایر توصیفاتی که پیامبر اکرم(ص) در مواضع متعدد درباره اهل بیت خود داشته‌اند نظیر حدیث ثقلین[۵۷] و حدیث سفینه[۵۸] و حدیث امان[۵۹] دوازده جانشین بر غیر امامان از اهل بیت عصمت(ع) قابل انطباق نیست. بر همین اساس است که خواجه طوسی در تجرید الاعتقاد بعد از استناد به حدیث ائمه اثنی عشر می‌گوید: و لوجوب العصمه و انتقائها عن غیرهم و وجود الکمالات فیهم[۶۰].

قندوزی حنفی در نقد برخی از تفاسیر اهل سنت نسبت به احادیث خلفای دوازده‌گانه می‌گوید: از محققین گفته‌اند: با گذشت زمان دانسته می‌شود مقصود رسول خدا(ص) از این حدیث، امامان دوازده‌گانه از اهل بیت و عترت او هستند؛ زیرا این حدیث را نمی‌توان بر خلفای نخستین بعد از او تطبیق نمود؛ زیرا عددشان کمتر از دوازده نفر می‌باشد و نیز نمی‌توان آن را منطبق بر پادشاهان بنی‌امیه دانست زیرا از یک سو بیش از دوازده نفرند و از سوی دیگر همه آنها مرتکب ظلم و ستم‌های آشکار شدند، جز عمربن عبدالعزیز و از سوی سوم آنها از بنی‌هاشم نیستند بنابراین راهی جز این نمی‌ماند که این حدیث را بر امامان دوازده‌گانه اهل‌بیت پیامبر(ص) و عترتش منطبق بدانیم؛ زیرا آنها آگاه‌ترین مردم زمان خود و بزرگوارترین و باتقواترین آنها بودند و حسب و نسب آنها از همه برتر است[۶۱][۶۲][۶۳].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
  2. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۳۳۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
  4. «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۲۶.
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  6. «عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ(ع)هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.
  7. اعلام الوری باعلام الهدی‌، ۳۷۰ و ۳۷۱.
  8. «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ(ع)وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(ع)ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۰.
  9. «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۶.
  10. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
  11. در الذریعه، ج ۱، ص ۱۱۳، حدود ۳۰ کتاب با همین نام معرفی شده است.
  12. منتخب التواریخ، خراسانی، محمّد هاشم، ص ۱۱۲.
  13. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۱.
  14. مسند احمد، ج۵، ص ۸۹.
  15. مسند احمد، ج۵، ص ۹۶ و ۹۹.
  16. مسند احمد، ج۵، ص ۹۹.
  17. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  18. از نویسندگان معاصر هم آثاری ارزشمند مانند: جلد اول منتخب الاثر فی احوال الامام الثانی عشر، لطف‌ الله صافی. امامة الائمه فی الکتاب والسنه، سید علی میلانی، دوازده جانشین پژوهشی در باب خلفای اثنی عشر، غلامحسین زینلی.
  19. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  20. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۲۳۹.
  21. ر.ک: الإنصاف فی النصّ علی الائمة الإنثی عشر(ع)، ص ۲۶.
  22. ر.ک: بهجة النظر فی إثبات الوصایة و الإمامة لائمه الإنثی عشر، ص ۱۶.
  23. ر.ک: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص۴۱.
  24. در ادامه درس به بعضی از طرق و منابع اشاره می‌شود.
  25. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  26. در معرفی و بیان جایگاه جابربن سمره ر.ک: بخاری (م ۲۵۶) التاریخ الکبیر، ج۲، ص ۲۰۵. و ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲) الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص ۵۴۳.
  27. مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷.
  28. کتاب الفتن، ص ۵۲.
  29. مسند احمد، ج۵، ص ۸۵ حدیث جابربن سمره.
  30. ر.ک: صحیح بخاری، کتاب الاحکام، ج۸، ص ۱۲۷.
  31. ر.ک: صحیح مسلم، ج۶، ص۳.
  32. سنن ابی داوود، ج۲، ص ۳۰۹.
  33. ر.ک: صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص ۴۳.
  34. ر.ک: معجم کبیر طبرانی، ج۲، ص ۱۹۵.
  35. ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص ۶۱۷.
  36. ر.ک: سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۱، ص ۷۱۶.
  37. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  38. مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
  39. نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنه‌های وسیع، مخصوصاً راه‌های زیرزمینی می‌باشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب می‌‌گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته می‌شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق می‌شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.
  40. «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.
  41. نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۸ و، ص ۱۸۵.
  42. صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی(ص) و سایر منابع معتبر اهل سنت.
  43. ر.ک: تفتازانی (م ۷۹۳) دانشمندان شهیر اهل سنت- بعد از ادعای ضرورت تاویل و چشم‌پوشی از خطاها و اشتباهات صحابه- درباره ظلم و ستم حاکمان در دوره بعد از صحابه می‌گوید: و أما ما جری بعدهم من الظلم علی أهل بیت النبی(ع) فمن الظهور بحیث لا مجال للإخفاء و من الشناعة بحیث لااشتباه علی الاَراء. إذ تکاد تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الأرض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و بیقی سوء عمله علی کر الشهور و مرالدهور فلعنة الله علی من باشر أو رضی أو سعی و العذاب الأخرة أشد و أبقی. شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۱۱ و داوزده جانشین پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر، ص ۸۲.
  44. مسند أبی داود الطیالسی، ص ۶۰۷.
  45. المعجم الکبیر، ج۳۳، ص ۱۲۰.
  46. فتح الباری بشرح صحیح بخاری، ج۱۳، ص ۱۸۱ و عون المعبود شرح سنن أبی داوود، ج۱۱، ص ۲۴۸. و نیز ر.ک: صحیح مسلم، ج۶، ص ۴ و شرح صحیح مسلم، ج ۱۲، ص ۲۰۳.
  47. ر.ک: آیات الغدیر، ص ۳۱ و دوازده جانشین، ص ۱۱۲ و موسوعه الامام علی بن ابی‌طالب فی الکتاب والسنه، ج۲، ص ۵۳.
  48. ینابیع المودة، القندوزی ج۲، ص ۳۱۵ (المودة العاشرة) فی عدد الأئمه و أن المهدی منهم(ع).
  49. همان، ج۳، ص ۲۹۰.
  50. مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
  51. التاریخ الکبیر، ج۸، ص ۴۱۱ و سایر منابع.
  52. صحیح مسلم، ج۶، ص ۴ باب الناس تبع لقریش و ص ۵۶ ر.ک: مسند احمد، ج۵، ص ۸۹ و ص ۱۰۳ و ص ۱۰۵ و صحیح بخاری، ج۸، ص ۱۴۹ کتاب الاعتصام بالکتاب و السنه و سایر منابع.
  53. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳ و مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  54. همان.
  55. صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۸۷ و صحیح مسلم، ج۶، ص ۵۳.
  56. مسند احمد، ج۳، ص ۴۳۶.
  57. دلالت این حدیث متواتر در بحث نصوص عصمت امیرالمؤمنین(ع) می‌آید.
  58. در درس‌های بعدی به تفصیل پیرامون این حدیث سخن خواهد آمد.
  59. «عَنْ سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ‏ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْضِ‏ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ»، کفایة الأثر فی النص علی الائمه الإثنی عشر، ص ۲۹.
  60. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد الالهیات، ص ۲۳۹.
  61. ر.ک: ینابع الموده، ج ۳، ص ۲۹۲؛ آیات الغدیر، ص۵۲؛ پیام قرآن، ج۹، ص ۹۷؛ منتخب الاثر، ج۱، ص ؛ دوازده جانشین، ص ۴۵.
  62. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
  63. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص