غیبت صغری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

زمان آغاز غیبت صغری

درباره آغاز غیبت صغری، میان علما و دانشمندان سه نظریه وجود دارد:

  1. گروهی مانند شیخ مفید آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدی (ع) به شمار آورده‌اند[۱]. زیرا از همان سال‌های آغازین ولادت، آن حضرت غیبت نسبی داشت و شماری اندک از یاران، وی را مشاهده کردند. بنابراین نظر، دوره غیبت صغری تقریبا ۷۴ سال می‌شود؛ یعنی از آغاز ولادت، تا پایان سفارت آخرین نائب حضرت.
  2. برخی برآنند که غیبت صغری، از سال ۲۶۰ ه‍‌.ق یعنی سال درگذشت امام حسن (ع) آغاز شد و این مدت تا شروع غیبت کبری، دوران آمادگی شیعیان و اُنس آنان به جدایی از امام زمان (ع) نام گرفت. در این دوران ۶۹ ساله، سفیرانی رابط‍‌ بین امام و مردم بودند.
  3. گروهی آغاز غیبت امام (ع) را از زمانی می‌دانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند، تا وی را دستگیر کنند و حضرت در آن هنگام، در سرداب رفت و همان‌جا از دیده‌ها پنهان شد[۲].

در منابع شیعی و کتاب‌های امامیه، هیچ نامی از سرداب نیست و متأسفانه این مسأله دستاویز حمله ناآگاهانه برخی از نویسندگان اهل سنت، به تشیع شده است[۳].[۴]

وکلای خاص در دوران غیبت صغری

زمانی که در سال ۲۶۰ ق. امام حسن عسکری (ع) وفات یافت، فقط‍‌ عده اندکی از شیعیان خاص و برخی از وکلای حضرت از وجود فرزند ایشان، امام مهدی (ع) مطلع بودند. خلیفه عباسی "احمد المعتمد" (۲۵۶-۲۷۹ ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام (ع) را بیابد، از این‌رو مدتی منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد. از طرفی جعفر بن علی برادر امام حسن عسکری (ع) به دنبال آن بود که منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتی در این کار از خلیفه عباسی کمک خواست و لکن توفیقی نیافت[۵]. امام عسکری (ع)، پیش از رحلت خود عثمان بن سعید عمری را که از وکلا و اصحاب خاص بود، در چند مجلس به اصحاب خود معرفی و او را به‌عنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعیین کرد. عثمان بن سعید مدت ده سال وکیل امام هادی (ع) بود و پس از آن وکالت امام حسن عسکری (ع) را به عهده داشت و پس از رحلت امام به ظاهر مراسم تغسیل و تکفین وی را انجام داد. او پس از چندی به بغداد نقل مکان کرد که از شهرهای شیعه‌نشین عراق بود. در طی این مدت کوتاه که او نیابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت، شیعیان به وی رجوع می‌کردند و توقیعات صادره از ناحیه امام به دست وی به دست شیعیان می‌رسید[۶].

عثمان بن سعید پیش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به‌عنوان نائب امام به شیعیان معرفی کند. دوران نیابت محمد بن عثمان دورانی طولانی و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسیان، انحرافات دینی و فرقه‌ای، القاء شبهات گوناگون و حرکت‌های رو به گسترش اسماعیلیان، از مهم‌ترین مشکلاتی بود که وی با آنان درگیر بود. محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ق. درگذشت و حسین بن روح نوبختی به نیابت امام منسوب شد. او از مردم قم و مدت‌ها از دستیاران محمد بن عثمان بود. او با تدبیر و کیاست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدی را برای جامعه شیعی فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف حکومت بر آن‌ها اعمال می‌شد، بکاهد. سیاست دینی وی به‌گونه‌ای بود که هیچ تنش و عکس العملی را علیه شیعیان پدید نمی‌آورد. او توانسته بود با اعمال تقیه شدید چنین جوی را به وجود آورد. یک بار در مجلسی در حضور علمای اهل سنت به‌گونه‌ای درباره عمر و ابو بکر سخن گفت که همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبینی و سوء ظن سنیان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همین راستا یکی از خدمتکارانش را که عادت به ناسزاگویی به معاویه داشت، اخراج کرد[۷].

بدین‌ترتیب دوران طولانی نیابت وی، بهترین ایام غیبت صغری برای شیعیان بوده است. روابط‍‌ او با دربار عباسیان و نفوذ او در میان وزرا و امرا موجب گردید سخت‌گیری‌ها و اعمال فشارها بر شیعیان به حداقل برسد. با درگذشت حسین بن روح نوبختی در سال ۳۲۶ ق. محمد بن علی سمری به نیابت منصوب شد. وی آخرین نائب امام (ع) بود و در سال ۳۲۹ ق. درگذشت. آخرین توقیعی که یک هفته پیش از وفاتش به دست او رسید، وی را مأمور ساخته بود که شخصی را به‌عنوان نائب امام بعد از خود معرفی نکند. این توقیع در واقع اعلامی برای آغاز غیبت کبری امام (ع) بود. از مشکلات اساسی که نایبان امام و شیعیان با آن درگیر بودند، ظهور مدعیان نیابت بود. کسانی که به علل مختلف ادعا می‌کردند نائب امام (ع) هستند. ظهور این افراد غالبا با انحرافات و القاء شبهاتی همراه بود و این بزرگ‌ترین خطری بود که در این عصر شیعیان را تهدید می‌کرد. مشهورترین این افراد محمد بن علی شلمغانی بود که معاصر با حسین بن روح بود و توقیعی از ناحیه امام (ع) مبنی بر برائت از او، لعن بر او و چند تن دیگر صادر شد[۸].[۹]

ویژگی‌های دوران غیبت صغری

دوران غیبت صغری که برخی آغاز آن را از همان ابتدای ولادت امام زمان (ع)‏ و برخی از شهادت امام حسن عسکری(ع) دانسته‏‌اند؛ در واقع نوعی آماده‌‏سازی برای غیبت طولانی بود و غیبت طولانی هم مقدمه ظهور و حضور ظاهری آن حضرت در جامعه انسانی است.

غیبت صغری با ویژگی‌‏های خاص خود، دورانی لازم و ضروری بود که به حکمت خداوند سبحانه و تعالی، در تاریخ شیعه‏ رقم خورد، تا جامعه شیعی را به کامل‏‌ترین صورت ممکن آماده فصلی تازه از زندگی خود کند.

برخی از ویژگی‌‏های غیبت صغری بدین قرار است:

  1. محدود بودن به زمان معین‏: زمان غیبت صغری محدود بود. از نگاه زمانی ۶۹ سال و چند ماه طول کشید و به دلیل کوتاه بودن مدت آن، "غیبت صغری" نامیده شد؛ برخلاف غیبت کبری که کسی از مدت آن آگاهی ندارد.
  2. پنهان نبودن حضرت مهدی(ع)‏ از همگان‏: در دوران غیبت صغری، امام از نگاه‏‌ها پنهان بود؛ ولی این غیبت، همگانی نبود؛ بلکه کسانی مانند نواب خاص و برخی از وکلای آن حضرت، می‏‌توانستند با آن حضرت در تماس باشند و پرسش‏‌ها و نامه‏‌های مردم را خدمت امام ببرند و پاسخ او را به مردم برسانند. در صورتی که در غیبت کبری، امام به طور کلّی از نگاه‏‌ها پنهان است و راه نامه‏‌نگاری بسته است؛ یعنی بنای غیبت کبری و اقتضای آن، این است که حضرت دیده نشود. البته این بدان معنا نیست که امکان ندارد دیده شود؛ بلکه ممکن است برخی افراد، حضرت را ببینند.
  3. ارتباط حضرت مهدی(ع)‏ با مردم به وسیله افراد مشخص‏: در غیبت صغری، حضرت چهار نماینده داشت که آن‏ها را به صورت معین و مشخص تعیین کرده و برگزیده بود. آنان موظف بودند بین امام و مردم ارتباط برقرار کنند. اقامت‌گاه و مکان حضرت را نیز می‌‏دانستند؛ ولی در غیبت کبری چنین نیست[۱۰].

وضعیت سیاسی جامعه اسلامی در غیبت صغری

جامعه اسلامی در دوران غیبت صغری از وضعیت سیاسی آشفته‌ای برخوردار بود. دستگاه خلافت عباسیان در نهایت ضعف و سستی خود بود. امرای ترک‌نژاد که از دوران خلافت معتصم به دربار راه پیدا کرده و دارای مناصبی شده بودند، همچنان نفوذ شدیدی بر خلیفه و درباریان داشتند؛ به‌طوری که در بسیاری امور، خلیفه را تحت فشار قرار می‌دادند و گاه عزل و نصب خلیفه نیز به وسیله آنها انجام می‌شد. ضعف خلیفه و عدم اراده وی در رسیدگی به امور، گاه موجب دخالت زنان دربار در این امور می‌شد. به‌طوری که مادر خلیفه همراه با قضات و اعیان در مجلس مظالم می‌نشست و حکم صادر می‌کرد. درگیری‌های داخلی میان خلیفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت، امری عادی بود! این امر حتی در میان وزیران نیز شایع بود. عدم کفایت و صلاحیت وزیران موجب شده بود که پیوسته عزل و نصب شوند و هرکس قادر بود با پرداخت اموال بیشتری به دار الخلافه خود را به مقام خلافت برساند. در طی این دوران شش تن از عباسیان به حکومت رسیدند که برخی از آن‌ها توسط‍‌ درباریان خلع و برخی به قتل رسیدند.

ضعف و سستی دستگاه خلافت که از نیمه اول قرن سوم هجری آغاز شده بود، فرصت خوبی برای مخالفان و امیران محلی بود تا دولت‌های مستقلی در نواحی مختلف و وسیع اسلامی پدید آورند؛ به‌طوری که در عصر غیبت صغری نواحی مختلف سرزمین‌های اسلامی هریک تحت اختیار دولتی مستقل بود که خلیفه اساسا هیچ نفوذ و سلطه‌ای بر آن نداشت. سرزمین اندلس که از سال‌ها پیش، تقریبا همزمان با روی کار آمدن عباسیان، از پیکره خلافت جدا شد. پس از آن ادریسیان حسنی در مغرب اقصی ـ مراکش کنونی ـ نخستین دولت شیعی را تأسیس کرد. اغلبیان بر شمال آفریقا حکومت داشتند و مصر تحت اختیار طولونیان و سپس اخشیدیان بود. طاهریان، صفاریان، علویان، سامانیان و... دولت‌های خودمختاری بودند که در طی این دوران، در نواحی ایران، امارت داشتند و به همین ترتیب در هرناحیه دولت و امارتی مستقل برپا بود. با این حال شیعیان در عصر غیبت، از موقعیت سیاسی نسبتا خوبی برخوردار بودند. نفوذ شیعیان در دربار عباسیان ثمرات خوبی، به خصوص در دوران حساس غیبت به همراه داشت. در دوره ده ساله خلافت معتضد عباسی (۲۷۹-۲۸۹ق) جو اختناق شدیدی علیه شیعه ایجاد شده بود که به تعبیر شیخ طوسی در زمان او از شمشیرها خون می‌چکید. اما این وضعیت در زمان خلافت مقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق) تا حدودی دگرگون شد و در برخی موارد چرخش گردونه سیاست به نفع مسلمین بود و آن‌ها می‌توانستند با آزادی بیشتری به فعالیت بپردازند. این دگرگونی با نفوذ خاندان "بنی فرات" که از خاندان‌های شیعه مذهب و برجسته بغداد بودند، در دستگاه خلافت آغاز شد. افراد این خانواده توانستند پس از نفوذ در دربار، در مناصب بالا و در امور اداری مشغول به کار شوند. حتی چند تن از این افراد به مقام وزارت رسیدند که مشهورترین آن‌ها "ابوالحسن علی بن محمد بن فرات" بود. او معروف به ابن فرات اول (۲۴۱-۳۱۲ ق. ) و در فاصله سال‌های ۲۹۶ تا ۳۱۲، سه بار به وزارت رسید. در دوران او آزادی نسبی برای شیعیان فراهم شد و آن‌ها از این فرصت، جهت احیای مذهب تشیع سود می‌بردند. این امر کمابیش همزمان با نیابت حسین بن روح نوبختی ـ نائب سوم امام (ع) ـ بود. او که خود از خاندان نوبختی و از موقعیت سیاسی خوبی برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسیان راه یابد و بنا به قولی که مسئول املاک خاص‌ّ خلیفه بود.

فرد دیگری از خاندان نوبختی که به وزارت دست یافت، ابوالفتح فضل بن جعفر (۲۷۹-۳۲۷ق) معروف به ابن فرات دوم بود. او در سال‌های ۳۲۰ تا ۳۲۴ وزارت دو تن از خلفا را به عهده داشت. دوران وزارت او همزمان با آخرین سال‌های زندگی حسین بن روح بود. اگر چه نفوذ و قدرت وی همانند ابن فرات اول نبود، با این حال نبایستی تأثیر و موقعیت آن را نادیده گرفت.

در همین راستا باید به دولت‌های شیعه‌مذهبی که در این عصر تشکیل شده و یا امارت داشتند، اشاره کنیم. ادریسیان، اولین دولت شیعی بود که در سال ۱۷۲ ق. تأسیس شد. ادریسیانِ زیدی مذهب تا اوایل قرن چهارم هجری امارت داشتند و سپس به دست فاطمیان برچیده شدند. آثار فرهنگی و تمدنی بازمانده از آن‌ها در مغرب قابل توجه است. فاطمیان که از سال ۲۹۶ ق. در تونس به قدرت رسیدند، پس از اندک زمانی بر تمام مغرب استیلا یافتند و پس از استیلا بر مصر پس از نیمه قرن چهارم، تنها قدرت مطرح در سراسر شمال افریقا بودند. فاطمیان، مذهب اسماعیلی داشتند و مدتی نزدیک به سه قرن حکمفرمایی کردند. نفوذ آنها در سراسر جهان اسلام سبب تأسیس دولت‌های اسماعیلی متعددی در نواحی مختلف از جمله در یمن و سند شد. فاطمیان خلافت را حق خود می‌دانستند و از این‌رو خود را خلیفه می‌خواندند.

حسن بن زید از نوادگان امام حسن (ع)، مؤسس دولت علویان در طبرستان (۲۵۰-۳۵۵ق) بود. وی که به دعوت مردم طبرستان برای مقابله با ظلم و جور امیران طاهری به این ناحیه آمده بود، پس از تحت فرمان درآوردن طبرستان به نواحی ری و قزوین دست یافت، اما بزودی آن‌ها را از کف داد. از معروف‌ترین امرای علوی، حسن بن علی معروف به "ناصر الحق" و ملقب به اطروش (۳۰۱-۳۰۴ق) بود که بار دیگر طبرستان را به‌طور یکپارچه تحت فرمان درآورد. آخرین امیر آن‌ها "الثائر بالله" بود که در سال ۳۵۵ ق. درگذشت[۱۱].

دولت زیدیان یمن نیز از نخستین دولت‌های مستقل شیعی بود که در عصر غیبت شکل گرفت. شهرهای مکه و مدینه و نواحی یمامه و حجاز نیز مدت‌ها در اختیار زیدیان بود.

حمدانیان، شیعیان دوازده‌امامی از قبیله بنی تغلب بودند که از اوایل قرن چهارم هجری در نواحی شمال عراق و بخش‌هایی از شام حکومت می‌کردند و گرایش‌های شیعی از دیرباز در میان آن‌ها وجود داشت[۱۲].

محل زندگی حضرت در دوران غیبت صغری

محل زندگی آن حضرت در این دوران، به روشنی مشخص نیست؛ ولی از برخی روایات و قرائن به دست می‌آید حضرت که این مدت را به طور عمده در دو منطقه سپری کرده است: یکی منطقه عراق و دیگری مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد. از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود: برای قائم(ع) دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای او خبر ندارند و در غیبت دیگر جز، دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند[۱۳]. در دوران غیبت صغری، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیک‌تر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماما در عراق بوده و همواره با حضرت در ارتباط بوده‌اند. توقیعات فراوانی نیز از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است؛ بنابراین می‌توان گفت دست‌کم بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.

دسته‌ای دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغری و کبری بودن غیبت) زندگی حضرت را در دوران غیبت، در مدینه منوره ذکر کرده‌اند که با توجه به‌ روایات دسته نخست، می‌توان گفت ممکن است بخشی از دوران غیبت صغرا نیز در مدینه سپری شده باشد. امام باقر(ع) در این‌باره فرمود: «وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ»[۱۴]؛ به ناگزیر برای صاحب این امر عزلت و گوشه‌گیری خواهد بود... و طیبه [مدینه‌] چه منزلگاه خوبی است!

بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته است؛ ولی به دلیل ارتباط با نواب خاص داشته‌اند، بخشی از عمر خود را در عراق سپری کرده است[۱۵].

فلسفه غیبت صغری

نیابت خاص امام مهدی

چگونگی ارتباط شیعیان با نواب چهارگانه

ارتباط شیعیان با نواب خاص ابتدا به طور عمده به واسطه وکیلان بود. به این صورت که مردم، خواسته‌های خود را با وکیلان در میان می‌گذاشتند یا وجوهات شرعی خود را به آنان می‌پرداختند. وکیلان نیز آنها را به سفیر و نایب امام(ع) منتقل می‌کردند و با واسطه سفیر، از ناحیه مقدسه پاسخ پرسش‌های خود را می‌گرفتند. با روشن شدن جایگاه نواب خاص، برخی شیعیان به صورت پنهانی توانستند به طور مستقیم با آنان تماس برقرار کنند. این کار به طور عمده از زمان سفارت دومین سفیر آغاز شد و ادامه یافت[۱۶].

وظایف نایبان خاص

در دوران غیبت صغری که نائبان خاص امام زمان(ع) رابط میان امام و مردم بودند وظایفی را برعهده داشتند که برخی مرتبط با امام بود مانند: از بین بردن شک و تردید درباره وجود مهدی(ع)؛ حفظ جان امام از راه پنهان کردن نام و مکان حضرت و برخی مرتبط با مردم مانند: سرپرستی و تقویت سازمان وکالت؛ دریافت وجوه شرعی متعلق به امام؛ آماده کردن شیعیان برای غیبت کبری؛ جلوگیری از فرقه‏‌گرایی شیعیان‏؛ مبارزه با مدعیان دروغین نیابت‏ و...[۱۷].

پرسش مستقیم

  1. غیبت صغرا به چه معناست؟ و چرا از همان ابتدا غیبت کامل صورت نگرفت؟ (پرسش)
  2. علت و سبب پیدایش غیبت صغری امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  3. نقش و تأثیر غیبت صغری در غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
  4. مبدأ غیبت صغری از چه زمانی به حساب می‌‏آید؟ (پرسش)
  5. ویژگی‌های دوران غیبت صغری چیست؟ (پرسش)
  6. حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ (پرسش)
  7. امتیاز عصر غیبت صغری بر غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
  8. آیا دولت عباسی پیگیر اخبار امام مهدی بودند؟ (پرسش)
  9. امام مهدی برای اثبات وجود خود در عصر غیبت صغری چه تدابیری اندیشید؟ (پرسش)
  10. آیا قبل از غیبت کبری غیبت صغری ضروری بوده است؟ (پرسش)
  11. مسئولیت امام مهدی در غیبت صغرا چیست؟ (پرسش)
  12. برخی از مورخان غیبت صغرا و کبرا نواب اربعه و داستان جعفر کذاب را دیدگاه متکلمین شیعه و شاگردانشان می‏دانند؟ (پرسش)
  13. پایان غیبت صغرا چه زمانی است؟ (پرسش)
  14. ماجرای تلاش نافرجام برای دستگیری امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  15. اولین کسی که به دروغ ادعای نیابت خاص امام مهدی کرد چه کسی بود؟ (پرسش)
  16. خلفای دوران غیبت صغری چه کسانی بودند؟ (پرسش)
  17. خلفای عباسی در دوران غیبت صغری چه اقدام‌هایی انجام دادند؟ (پرسش)
  18. آخرین خلیفه عصر غیبت صغری چه کسی بود؟ (پرسش)
  19. سالی که آخرین نائب خاص امام مهدی وفات یافت چه نام دارد؟‌ (پرسش)
  20. چگونه می‌توان نیابت نواب خاص امام مهدی را اثبات کرد؟ (پرسش)

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰.
  2. چشم‌به‌راه مهدی، ص ۳۳۹.
  3. منتخب الاثر، ص ۳۷۲.
  4. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۲۶-۵۲۲.
  5. اعلام الوری، ج ۲، ص ۱۵۰.
  6. غیبة طوسی، ص ۲۱۵.
  7. غیبة طوسی، ص ۲۳۷.
  8. غیبة طوسی، ص ۲۳۷.
  9. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۲۶-۵۲۲.
  10. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۲۵.
  11. ابن خلدون، ج ۴، ص ۳۶.
  12. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۲۶-۵۲۲.
  13. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۴۱.
  14. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۲.
  15. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۱۴۷.
  16. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۸۴.
  17. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۱ – ۴۵۴ و درسنامه مهدویت ج۲، ص۸۴-۸۹؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۰۳.