حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ (پرسش)
حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری |
مدخل اصلی | فلسفه غیبت صغری |
تعداد پاسخ | ۷ پاسخ |
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در اینباره گفته است:
«غائب شدن امام و رهبر جمعیت، آنهم زمانی طولانی امریست بس غریب و غیرمأنوس و باور کردنش برای مردم دشوار است از این جهت، پیغمبر و ائمه اطهار (ع) تصمیم گرفتند که: کمکم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افکار را برای پذیرش آن آماده نمایند لذا گاه بیگاه از غیبتش خبر داده گرفتاریهای مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرین و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مینمودند. گاهی هم با رفتارشان عملا شبیه غیبت را فراهم میساختند.
مسعودی در اثبات الوصیة نوشته است: امام هادی (ع) با مردم کم معاشرت میکرد و جز با خواص اصحاب با کسی تماس نمیگرفت. وقتی امام حسن عسکری به جایش نشست در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میگفت تا شیعیان برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا و مانوس گردند[۱].
اگر بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) غیبت کامل شروع میشد شاید وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده کمکم فراموش میگشت. از این جهت، ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام، به وسیله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و کراماتی را مشاهده نمایند و ایمانشان کامل گردد. اما هنگامی که افکار مساعد گشت و آمادگی بیشتری پیدا شد غیبت کبری شروع گردید»[۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیت الله حکیم؛ |
---|
آیت الله سید منذر حکیم در کتاب «پیشوایان هدایت، ج۱۴» در اين باره گفته است:
انحرافی که دامنگیر نظام اسلامی شد این نظام را از نقش پیشرو و مطلوبی که خداوند متعال برای آن اراده فرموده بود، دور کرد؛ نظامی که به تعبیر قرآن شریف میبایست در غالب بهترین امتی جلوهگر شود که برای مردم پدیدار گشته است. اما انحراف اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی چنان در این جامعه رسوخ و نفوذ کرد که شایستگی قیام به امر مهم هدایت جامعه بشری به سوی عدالت اسلامی را از دست داد تا آن جا که خودِ مسلمانان نیز فاقد این امر مهم و بسیاری از دیگر ارزشهای اصیل الهی گردیدند و همه مظاهر ارزشهای الهی از زندگی آنها محو گردید. انحراف سیاسی که خود علت دیگر انحرافات است بر نظام حکومتی مسلمانان حاکم شده فساد در حکومتهای آنان جریان یافت؛ حکومتهایی که هدفی جز فرو رفتن در لذتهای حرام و درگیریهای داخلی بر سر قدرت نداشتند؛ منازعاتی که با انگیزه در دست گرفتن حکومت و مطامع برتری جویانه در میگرفت، تا آنجا که خلیفه مسلمانان از صورت خادم رعیت و مدافع از کرامت انسانی و مصالح دنیوی و اخروی آنان خارج شده، به صورت حاکم مستبدی در آمد که هیچ قصدی جز ایجاد فساد در روی زمین، برتری طلبی و حفظ تاج و تخت خویش - به هر نحو ممکن - نداشت، حتی اگر این امر به قیمت پایمال کردن روشنترین ارزشهایی باشد که پیامبر اکرم (ص) همان کسی که آنان شعار جانشینیاش را سر میدادند آورنده آنها باشد. به همین دلیل است که میبینیم آنان در مبارزه با ائمه معصومین (ع) از عترت پاک پیامبر اکرم (ص) تلاش فراوان کردند و در روایتی که از امام حسن عسکری (ع) در تعلیل دشمنی امویان و عباسیان با آن بزرگواران خصوصاً مهدی موعود (ع) ذکر کردیم نیز به همین مطلب اشاره شده است. نتیجه میگیریم که نظام اسلامی و طبعاً جامعه انسانی در آن روزگار برای تحمل بار مسئولیت بزرگ اصلاحگرانهای که بر عهده حضرت مهدی (ع) گذاشته شده بود آمادگی بالفعل نداشت. شاید از بارزترین دلایل این سخن موضع حکومت در برابر نهضتهای علوی بسیاری بود که در جای جای سرزمین اسلام ظهور مینمودند، اما به زودی یا با سرکوب وحشیانه حکومت مواجه میگشتند یا به سرعت به راه انحراف افتاده از اهداف مورد نظر دور شده تبدیل به حکومتهایی میگردیدند که با سایر حکومتهای فاسد زمان خود چندان تفاوتی نداشته، از اهداف مصلحانه بزرگ اسلام به غایت دوربود[۳]. در سایه این اوضاع وخامت بار و تلاشهای مذبوحانهای که دستگاه حاکمه بنی عباس برای نابود کردن حضرت مهدی (ع) به کار میبرد - و گوشههایی از آن را ملاحظه کردیم - لازم بود تا آن حضرت در پوشش پرده حفاظتی قرار گیرد که در پناه آن بتواند به عنوان حجت خدا بر بندگان زمینه ساز تهیه مقدمات ظهور خویش گردد؛ ظهوری بدون واهمه از خطر جنایت و نابودگری دشمنان و خطر خالی ماندن زمین از حجت خدا که مأمور پاسداری از شریعت اسلام ناب محمدی است. این پوشش حفاظتی "غیبت" نام دارد. روایات شریفی که یکی از اسرار غیبت آن حضرت را ترس از کشته شدن بیان داشتهاند به همین مسأله اشاره دارند. البته این علتی است که با غیبت صغری انطباق دارد»[۴].
زیرا محور کلی این آماده سازی، آزمونهای مقدماتی است - که روایات نیز چنانکه به خواست خدا در بحث غیبت کبری به صورت مفصل به آنها خواهیم پرداخت به همین نکته اشاره دارند - و چنین آزمونی نیازمند پارهای از عوامل و باورهای عقیدتی محکم است تا در طول نسلهای جامعه اسلامی برای انسان مسلمان، همچون تکیهگاهی در راه پیروز شدن در امتحان و گردآوردن تجربیات و شایستگیهای روحی و معرفتی در جهت آمادگی برای ظهور باشد. پیامبر اکرم و ائمه (ع) از اهل بیت آن حضرت هر چه به زمان غیبت امام زمان نزدیکتر میشدند، گامهای بیشتری برداشته و اقدامات عمیقتر و فراگیرتری برای زمینه سازی و آماده کردن مردم برای غیبت انجام میدادند. مانند خبر دادن از حتمی بودن غیبت، مخفی بودن ولادت صاحب غیبت، گسترش دامنه عمل سازمان وکلا و قرار دادن معارف اسلامی مورد نیاز امت در اختیار آنان، مانند قواعدی که استنباط احکام شرعی و دیگر امور بر اساس آنها استوار است. اما با همه این احوال، زمینه سازی کامل برای غیبت، محتاج به گامهای تکمیلی و نمونههای تطبیقی دیگری بود که بتواند این برنامهها را تأکید و تبیین نماید و این همان کاری بود که حضرت مهدی (ع) در مدت غیبت صغری آن را به انجام رساندند. آن حضرت در این برهه از زمان که مرحله انتقال از زمان ظهور کامل ائمه (ع) به زمان غیبت کامل امام زمان (ع) میباشد همواره همین راه را در پیش گرفته بودند و در واقع غیبت صغری آخرین گام در راه زمینه سازی برای غیبت کبری بوده است. ما این حقیقت را از طریق تحلیل سیره و اهداف حضرت مهدی (ع) در زمان غیبت صغری و مقایسه این اهداف با ویژگیهای خاص زمان غیبت کبری به روشنی در مییابیم. به همین دلیل، اهداف و سیره آن حضرت را در غیبت صغری از این دیدگاه بررسی میکنیم تا ارتباط میان سیره آن حضرت در زمان غیبت صغری و غیبت کبری آشکار گردد»[۵]. |
۲. آیت الله فضلی؛ |
---|
آیت الله دکتر عبدالهادی فضلی، در کتاب «در انتظار مهدی موعود» در اینباره گفته است:
«مهمترین عاملی که باعث غیبت امام مهدی (ع) و مخفی بودن ایشان از زمان ولادتشان گردید، دشمنی عباسیان با ایشان بود که خلاصه آن را بیان میکنیم[۶]. از طرفی اعتقاد شیعیان به اینکه امام مهدی (ع) همان کسی است که قبلاً آمدنش را بشارت دادهاند و تمامی ادیان الهی را اصلاح میکند و حکومتش عالمگیر میشود و از طرف دیگر، گسترش احادیثی که درباره شخصیت مصلح جهانی امام محمد بن حسن (ع) از پیامبر وارد شده، همچنین تطبیق تصریحها و اوصافی که در این روایات برای حضرت مهدی (ع) آمده با محمد بن حسن (ع) در بین علما، محدثین و فقها سبب شد تا عباسیان به عناد و دشمنی با او برخیزند. شاید مهمترین این روایات، احادیثی باشند که در آنها آمده که ائمه، دوازده خلیفه که همگی از قریش هستند، میباشند اینگونه روایات زبانزد محدثین و مورخین آن زمان بوده است؛ مثلاً بخاری که معاصر با امام عسکری (ع) بوده از جابر بن سمره روایت کرده که: شنیدم پیامبر میفرمودند: "بعد از من دوازده امیر و رهبر برای امت اسلامی است". بعد پیامبر (ص) چیزی گفتند که من نشنیدم؛ ولی پدرم میگفت: پیامبر (ص) فرمودند: "همگی ایشان از قریش هستند"[۷]. در روایتی از احمد بن حنبل آمده که جابر میگوید: شنیدم، رسول الله (ص) میفرمایند: "برای این امت، دوازده خلیفه میباشد"[۸]. به همین مضمون، مسلم از جابر نقل کرده که پیامبر (ص) فرمودند: "دین پا بر جا میماند تا روز قیامت و برای این امت دوازده خلیفه است که همگی از قریش هستند"[۹]. الحموینی شافعی در کتاب فرائد السمطین از ابنعباس روایت نموده، ابن عباس میگوید، پیامبر (ص) فرمودند: "من سید و آقای پیامبران هستم و علی بن ابیطالب آقای همه جانشینان و اوصیاست و همانا جانشینان بعد از من دوازده تن هستند، اول ایشان علی بن ابیطالب و آخر ایشان قائم ما مهدی است"[۱۰]. همچنین از ابن عباس نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: "همانا جانشینان، خلفا و حجتهای خدا بر خلق بعد از من، دوازده تن هستند"[۱۱]. دو حدیث اول از لحاظ مضمون متواترند و در کتب شیعه و سنی یا با همین الفاظ یا با الفاظی نزدیک به اینها نقل شدهاند تا جایی که بعضی از معاصرین که این اخبار را جمع کردهاند، آنها را ۲۷۱ حدیث شمردهاند؛ بزرگان حفّاظ اهل سنت نیز این روایات را نقل کردهاند[۱۲]. افزون بر این دلایل عباسیان میدانستند، امام دوازدهم که قرار است زمین را پر از عدل و داد کند، امام عسکری (ع) نیست؛ زیرا میدانستند امام عسکری (ع) یازدهمین امام است. شاید اینگونه احادیث و روایات بودند که باعث نگرانی حکام عباسی شدند و آنها را بر آن داشتند که به جستجو در آل رسول و سلاله ایشان بپردازند تا به امام مهدی (ع) دست یابند و او را بکشند. برای پیامبران گذشته نیز چنین چیزهایی پیش آمده از جمله حضرت موسی که وقتی فرعون آگاه شد که زوال سلطنتش به دست کودکی است، تمامی کاهنان را جمع نمود تا نسب آن کودک را به دست آوردند؛ کاهنان همگی به او گفتند: این کودک از بنی اسرائیل است. فرعون برای به دست آوردن و کشتن موسی بیش از بیست هزار کودک بنی اسرائیل را به قتل رساند؛ اما خداوند موسی را حفظ کرد و فرعونیان از دست یافتن به او عاجز ماندند. همچنین بنی امیه و بنی عباس وقتی که فهمیدند سلطنت برای قائم آل محمد (ص) است با اهل بیت پیامبر (ص) دشمنی نمودند و برای قتل فرزندان رسول الله (ص) با شمشیر کشیدند با این امید که به قائم آل محمد (ص) دست یابند؛ اما خداوند عزوجل نگذاشت حتی یکی از آن ظالمان از وجود امام مهدی (ع) با خبر شوند و خداوند نورش را در همه جا گسترش میدهد حتی اگر مشرکان را خوش نیاید[۱۳]. در حدیث دیگری از امام رضا (ع) آمده: "همانا دشمنی بنی امیه و بنی عباس با ما اهل بیت به دو دلیل بود: یکی اینکه آنها میدانستند، خلافت حق آنها نیست؛ لذا از این میترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم. دومین علت این بود که آنان میدانستند اخبار متواتری وجود دارد مبنی بر این که پادشاهی ظالمانه آنان به دست قائم آل بیت (ع) از بین میرود و هیچ شکی نداشتند که از ستمگران هستند پس در قتل اهل بیت رسول الله (ص) بسیار تلاش نمودند و میخواستند نسل او را از بین ببرند؛ اما خداوند نخواست که امر قائم (ع) بر احدی از آنان آشکار گردد و همانا خداوند نورش را در همه جا میگستراند، حتی اگر مشرکان را خوش نیاید"[۱۴]. تمامی این دلایل عباسیان را وقتی که امام محمد بن حسن (ع) ظهور میکرد، نگران آینده حکومتشان میکرد زیرا طبق عقاید شیعه، امام محمد بن حسن (ع) همان قائم (ع) بود و مابقی احادیث نبوی نیز با محمد بن حسن (ع) صدق میکرد؛ لذا عباسیان تمامی امکانات خود را برای دستیابی به او بسیج کردند تا از آینده سیاسی خود مطمئن گردند به خصوص که در زمان جد امام محمد بن حسن (ع) امام هادی (ع) و پدر گرامیشان امام عسکری (ع) شیعیان تحرکاتی ضد حکومت عباسیان داشتند. وقتی امام عسکری (ع) به شهادت رسیدند، ایشان را دفن نمودند و مردم پراکنده شدند؛ سلطان و یاران او پریشان به جستجوی طفل پرداختند و بسیاری از خانههای اطراف خانه امام را جستجو کردند؛ اما چیزی پیدا نکردند پس منتظر تقسیم ارث امام عسکری (ع) شدند. کسانی هم که مواظب آن کنیز بودند تا دو سال یا بیشتر از او مراقبت کردند؛ اما خبری نشد و مطمئن شدند که او حامله نیست. سرانجام ارث امام بین مادر و برادرش تقسیم شد در حالی که سلطان به دنبال یافتن فرزند امام بود؛ اما هیچ گاه او را نیافت[۱۵]. شیخ مفید میگوید: امام عسکری (ع) برای برپایی حکومت حق، فرزند پسری از خود به جای نهاد در حالی که تولد ایشان از دیدگان مخفی بود و روزگار بر امام عسکری (ع) به سختی میگذشت و سلاطین عباسی مدت زمان طولانی در جستجوی طفل امام بودند، همچنین چون عقیده به مهدی منتظر (ع) میان شیعیان و انتظار ایشان برای ظهور حضرت، همه جا گسترش یافته بود ولادت فرزند امام عسکری (ع) آشکارا نبود و بعد از امام عسکری (ع) نیز باز هم امام مهدی (ع) برای همه مردم آشکار نبودند. بعد از امام عسکری (ع) جعفر بن علی، برادر امام عسکری (ع) اموال ایشان را به ارث برد، او تلاش نمود تا زنان امام عسکری (ع) را محبوس نگه دارد و یاران امام را که منتظر ولادت آن حضرت بودند، شماتت میکرد و ادعا مینمود که امام مهدی است؛ او سعی بسیار نمود تا نزد شیعیان به مقام و منزلتی برسد و رهبر شیعیان گردد؛ اما احدی از شیعیان او را نپذیرفت و به او اعتقاد پیدا نکرد[۱۶]. اینها سخنان یکی از بزرگان علمای شیعه است که واقعیت غیبت را درک نمود؛ زیرا او در آغاز ولادت امام مهدی (ع) به دنیا آمد هنگامی که به دلایل سیاسی که به آنها اشاره شد، هیچ کس از احوال امام منتظر (ع) خبری نداشت، مگر اصحاب مخلص پدرش، امام عسکری (ع)»[۱۷]. |
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوینسب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
اگر غیبت کبری یکباره و ناگهان رخ میداد، ممکن بود موجب انحراف افکار گردد و اذهان آماده پذیرش آن نباشند. امّا گذشته از زمینهسازیهای مدبرّانه امامان پیشین، در طول غیبت صغری، به تدریج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کبری آغاز گردید. همچنین امکان ارتباط نائبان خاص با امام در دوران غیبت صغری و نیز شرفیابی برخی از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسأله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد[۱۸]. چون غایب شدن امام و رهبر جمعیت، آن هم زمانی طولانی امری است بس غریب و غیر مأنوس و باور کردن آن برای مردم دشوار، از این جهت، پیغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) تصمیم گرفتند که، کمکم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افکار را برای پذیرش آن آماده نمایند. لذا گاه و بیگاه از غیبتش سخن به میان آوردهاند و گرفتاریهای مردم آن عصر، افکار و سرزنش منکرین و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مینمودند، گاهی هم با رفتارشان عملاً شبیه غیبت را فراهم میکردند. مسعودی میگوید: امام هادی (ع) با مردم کم معاشرت میکرد، جز با خواصّ اصحاب، با کسی تماس نمیگرفت. وقتی امام حسن عسکری (ع) به جایش نشست در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم صحبت میکرد تا شیعیان برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا و مأنوس گردند[۱۹]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) غیبت صغری صورت نمیگرفت و غیبت کامل شروع میشد، شاید وجود مقدس امام زمان (ع) مورد غفلت واقع میشد و کمکم فراموش میگشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام با امام خود به وسیله نوّاب تماس گرفته علائم و کراماتی را مشاهده نمایند و ایمانشان در این راستا کامل گردد[۲۰]. پس غیبت صغرای حضرت مقدمهای بود تا بستر برای غیبت کبرای آن حضرت آماده گردد»[۲۱]. «پنهان شدن و غیبت شخصیتی مانند امام معصوم که رهبری جامعه اسلامی را متکفل است دفعة واحدة امری است مشکل و غیر قابل قبول برای جامعه، آن هم جامعهای که در عصر حضرت صاحب الامر (ع) بود با تبلیغات مسمومی که دشمن علیه امامت داشت، از این جهت پیامبر مکرّم اسلام و ائمه اطهار (ع) تصمیم گرفتند که کمکم مردم را به موضوع غیبت مأنوس کنند و افکار را برای غیبت آماده سازند، لذا گاه و بیگاه از غیبت خبر داده و گرفتاریهای مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرین و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد میکردند گاهی هم عملاً خودشان شبیه غیبت را فراهم میساختند. مسعودی در اثبات الوصیه نوشته است امام هادی (ع) با مردم کم معاشرت میکرد و جز با خواصّ اصحاب با کسی تماس نمیگرفت. وقتی امام حسن عسکری جانشین آن حضرت شد در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میفرمود تا شیعیان برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا و مأنوس گردند[۲۲]. اگر بعد از رحلت امام عسکری غیبت کامل واقع میشد، شاید وجود مقدّس امام زمان مورد غفلت واقع میشد و کمکم از اذهان میرفت. و شاید وجود حضرت را کاملاً منکر میشدند. از این جهت اوّل غیبت صغری شروع شد و ارتباط حضرت به وسیله نوّاب با مردم برقرار بود و در آن عصر مردم کرامات و معجزاتی از حضرت دیدند و ایمانشان کامل شد وقتی افکار مساعد شد و آمادگی پیدا شد غیبت کبرای حضرت شروع شد و طی نامهای حضرت شش روز قبل از وفات نائب چهارم نوشتند و اعلام نمودند که دیگر نیابت خاصّه نیست و غیبت کبری شروع میشود و بعد از این، کسی را به عنوان نائب حضرت معرفی نمیکند، و مردم را ارجاع میدهند به نوّاب عام»[۲۳]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «پرسمان مهدویت» در اینباره گفته است:
«در مشیت الهی از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، میبایست بیدرنگ از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ میدهد، فاصله بگیرد؛ هرچند در واقع او از نزدیک همه وقایع را احساس و ادراک میکند. باید توجّه داشت که اگر آن حضرت، یکباره رخ در نقاب غیبت کامل میبرد ضربه سهمگینی به پایگاههای مردمی و طرفداران امامت وارد میشد؛ زیرا مردم پیش از آن سالها با امام خود ارتباطی تنگاتنگ داشتند، در مشکلات و نیازهای خود به ایشان رجوع میکردند، و اگر ناگهان امام پنهان میشد و مردم احساس میکردند که دیگر دسترسی به رهبر فکری و معنوی خود ندارند، ممکن بود مشکلاتی جدّی برای جامعه پدید آید. بنابراین لازم بود که برای "غیبت تامه" زمینهسازی شود تا مردم به تدریج با آن خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. با غیبت صغرا در واقع این زمینه سازی صورت گرفت، در این زمان امام مهدی (ع) از دیدهها پنهان بود؛ ولی ایشان از راه نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق با شیعیان خود ارتباط داشتند[۲۶]. رفته رفته با پدید آمدن آمادگی پس از گذشت مدت شصت و نه سال- به دستور خداوند- آن حضرت در پرده پنهان زیستی تمام و کامل قرار گرفتند»[۲۷]. غیبت صغری، مرحله نخست امامت حضرت مهدی (ع) بوده است. از ابتدا چنین مقدر بوده است که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، بایستی بیدرنگ از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر، از آنچه در جامعه رخ میدهد، فاصله بگیرد؛ هر چند در واقع او از نزدیک، همه وقایع را احساس و ادراک میکند. باید توجه داشت که اگر آن غیبت، یک باره رخ مینمود ضربه سنگینی به پایگاههای مردمی و طرفداران امامت وارد میشد؛ زیرا مردم، پیش از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع میکردند؛ اگر امام ناگهانی غایب میشد و مردم احساس میکردند دیگر به رهبر فکری و معنوی خود دسترسی ندارند، ممکن بود همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شوند. بنابراین لازم بود برای "غیبت تامه" زمینهسازی شود، تا مردم به تدریج با آن، خود بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. با غیبت صغری در واقع این زمینهسازی صورت گرفت. این زمان، امام مهدی (ع) از دیدهها پنهان بود؛ ولی از راه نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق با شیعیان خود ارتباط داشتند[۲۸]. ولی رفته رفته با پدید آمدن آمادگی، پس از گذشت مدت ۶۹ سال- به دستور خداوند سبحانه و تعالی- آن حضرت در پرده پنهانزیستی تمام و کامل قرار گرفت[۲۹]. در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)، غیبت حضرت مهدی (ع) دارای دو بخش کوتاه مدت "غیبت صغرا" و درازمدت "غیبت کبرا" دانسته شده است. * امام صادق (ع) در این باره فرمود: "همانا برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو به خانوادهاش برمیگردد و در دیگری معلوم نیست کجاست؛ هر سال در مناسک حج حاضر میگردد و مردم را میبیند در حالی که مردم او را نمیبینند"[۳۰]. افزون بر دوگونه بودن، در برخی روایات به کوتاه بودن یکی و بلند بودن دیگری نیز اشاره شده است. همان حضرت در سخنی دیگر فرمود: "برای قائم دو غیبت است: یکی از آنها کوتاه مدت و دیگری درا زمدت...". [۳۱] اما "غیبت صغرا"؛ اگرچه این تعبیر در روایات معصومین (ع) به این صورت نیامده است، امّا رفته رفته به خاطر کوتاه بودن دوران نخست غیبت، به این عنوان مشهور شده است. البته بهتر بود به جای "غیبت صغرا" از آن به "غیبت ناقصه" تعبیر میشد. چرا که با پایان یافتن این دوران غیبت تامّه آغاز شده است. و مهمترین تفاوت این دوره در تام بودن و ناقص بودن آن دو است. وگرنه با توجه به پیوستگی هردو غیبت به یکدیگر تفکیک آن دو به کوتاه و بلند، معنای قابل قبولی نخواهد داشت. امّا براساس دیدگاه مشهور، غیبت صغرا در اصطلاح مهدویت عبارت است از پنهانزیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (ع) با ویژگیهای خاصّ، پس از شهادت امام عسکری (ع) تا آغاز "غیبت کبرا". اگرچه برخی آغاز این دوران را از همان ابتدای ولادت دانسته[۳۲]، مدت آن را ۷۴ سال ذکر کردهاند، اما مشهور آن است که آغاز آن از شهادت امام حسن عسکری (ع) و مدت آن حدود ۶۹ سال است[۳۳] به دلیل اینکه اگرچه حضرت مهدی (ع) در زمان حیات پدر بزرگوار خود گاهی به صورت پنهانی زندگی میکرد، امّا فراوانی کسانی که در این دوره به لقاء آن حضرت نائل شدهاند گویای آن است که آشکار بودن آن حضرت برای عدهای فراوان بیش از پنهانی بودن ایشان بوده است. افزون بر آنکه، پنهانی اندک، در دوران امام عسکری (ع) خود میتوانسته تمهیدی برای دوران غیبت صغرا باشد. چرا که، همان گونه که غیبت کبرا بدون مقدمه ممکن بود مشکلاتی را برای جامعه شیعی پدید آورد، غیبت صغرا بدون مقدمه نیز مشکلاتی ایجاد میکرد. با این بیان، پارهای از ویژگیهای غیبت صغرا که آن را از دوره بعد متفاوت نمود، عبارت بود از:
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهانزیستی کوتاهمدت حضرت مهدی (ع) که طبق نظر مشهور، با شهادت امام عسکری (ع) (۲۶۰ ق) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (۳۲۹ ق) به پایان رسیده است که مجموعا قریب هفتاد سال میشود. محل زندگی آن حضرت در این دوران، به روشنی مشخص نیست؛ ولی از برخی روایات و قرائن به دست میآید حضرت که این مدت را به طور عمده در دو منطقه سپری کرده است: یکی منطقه عراق و دیگری مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد. از امام صادق (ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود: برای قائم (ع) دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای او خبر ندارند و در غیبت دیگر جز، دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند[۳۵]. در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیکتر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماما در عراق بوده و همواره با حضرت در ارتباط بودهاند. توقیعات فراوانی نیز از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است؛ بنابراین میتوان گفت دستکم بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است. دستهای دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غیبت) زندگی حضرت را در دوران غیبت، در مدینه منوره ذکر کردهاند که با توجه به روایات دسته نخست، میتوان گفت ممکن است بخشی از دوران غیبت صغرا نیز در مدینه سپری شده باشد. امام باقر (ع) در اینباره فرمود: «وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ»[۳۶]؛ به ناگزیر برای صاحب این امر عزلت و گوشهگیری خواهد بود... و طیبه [مدینه] چه منزلگاه خوبی است! بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته است؛ ولی به دلیل ارتباط با نواب خاص داشتهاند، بخشی از عمر خود را در عراق سپری کرده است»[۳۷]. |
۶. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«در ابتدا لازم به ذکر است که پیش از وقوع غیبت امام زمان (ع)، توسط امامان معصوم، خصوصا از عصر امام نهم به بعد، زمینه برای این پیشامد فراهم میگشته است. بدین معنی که مردم کمتر امکان تماس با ائمه را داشتهاند. زیرا حضرت هادی (ع) و امام عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند، و از طرفی این دو امام بزرگوار -جز با یاران خاصّ و کسانی که برای حلّ مشکلات زندگی مادّی و دینی خود به آنها مراجعه مینمودند- کمتر با مردم معاشرت میکردند. به خاطر اینکه دوران غیبت امام مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم میبایست کمکم بدان خو بگیرند، و جهت سیاسی و حلّ مشکلات خود را از اصحاب خاصّی که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنها عجیب نیاید. امام مهدی (ع) نیز در غیبت صغری خود را از مردم پنهان میکرد تا مردم زمینه یک غیبت طولانی را پیدا کنند. در واقع غیبت صغری مقدمّه غیبت کبری و زمینهسازی برای آن بود. و اگر یک مرتبه غیبت کبری واقع میشد، باعث تعجّب و حتّی انکار عدّهای واقع شده و موجب انحراف افکار مردم میگردید، و قبول قطع رابطه مستقیم با امام (ع)، چنانکه در غیبت کبری واقع شده، برای اکثر مردم دشوار بود. امّا حضرت در مدّت ۷۰ سال غیبت کوتاه، به وسیله نایبان خاصّ خود، با مردم ارتباط برقرار میکرد و حتّی به بعضی از افراد اذن زیارت میفرمود تا به تدریج ایشان را با غیبت طولانی خود، آشنا و مأنوس گرداند. بدین ترتیب پاسخ این پرسش که: چرا برای امام زمان (ع) دو گونه غیبت معلوم گردید و از همان ابتدا غیبت کبری آغاز نشد؟ نیز داده شد»[۳۸]. |
۷. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«غیبت صغرا نشانگر اولین مرحله از امامت حضرت مهدی (ع) است، که خداوند متعال تقدیر نمود تا در مدتی نه چندان دور از عموم مردم مخفی بماند و امور شیعه را توسط سفرا انجام دهد امّا اینکه چرا غیبت صغرا قبل از غیبت کبرا قرار گرفت ممکن است که جهت آن این باشد که عادت شیعیان در طول عمر امامت بر این بوده که هر زمان اراده میکردند خدمت امام خود رسیده و از محضر او استفاده میبردند، و با غیبت کلّی و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا برای جا افتادن این موضوع ابتدا غیبت صغرا تحقق پیدا کرد که در آن تا اندازهای ارتباط قطع شد. و مردم اگر چه در ابتدا به شک و تردید و تشویش خاطر افتادند ولی بعد از مدّتی نه چندان دور شک و تردیدها زایل شده و با مشاهده دلایل قطعی، به وجود حضرت مهدی (ع) یقین پیدا کردند. و بعد از مدتی نه چندان طولانی غیبت کبرا شروع شد»[۳۹].
|
پرسشهای وابسته
- غیبت صغرا به چه معناست؟ و چرا از همان ابتدا غیبت کامل صورت نگرفت؟ (پرسش)
- علت و سبب پیدایش غیبت صغری امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- نقش و تأثیر غیبت صغری در غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
- مبدأ غیبت صغری از چه زمانی به حساب میآید؟ (پرسش)
- ویژگیهای دوران غیبت صغری چیست؟ (پرسش)
- حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ (پرسش)
- امتیاز عصر غیبت صغری بر غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
- آیا دولت عباسی پیگیر اخبار امام مهدی بودند؟ (پرسش)
- امام مهدی برای اثبات وجود خود در عصر غیبت صغری چه تدابیری اندیشید؟ (پرسش)
- آیا قبل از غیبت کبری غیبت صغری ضروری بوده است؟ (پرسش)
- مسئولیت امام مهدی در غیبت صغرا چیست؟ (پرسش)
- برخی از مورخان غیبت صغرا و کبرا نواب اربعه و داستان جعفر کذاب را دیدگاه متکلمین شیعه و شاگردانشان میدانند؟ (پرسش)
- پایان غیبت صغرا چه زمانی است؟ (پرسش)
- ماجرای تلاش نافرجام برای دستگیری امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- اولین کسی که به دروغ ادعای نیابت خاص امام مهدی کرد چه کسی بود؟ (پرسش)
- خلفای دوران غیبت صغری چه کسانی بودند؟ (پرسش)
- خلفای عباسی در دوران غیبت صغری چه اقدامهایی انجام دادند؟ (پرسش)
- آخرین خلیفه عصر غیبت صغری چه کسی بود؟ (پرسش)
- سالی که آخرین نائب خاص امام مهدی وفات یافت چه نام دارد؟ (پرسش)
- چگونه میتوان نیابت نواب خاص امام مهدی را اثبات کرد؟ (پرسش)
جستارهای وابسته
- آغاز غیبت صغری
- ویژگیهای عصر غیبت صغری
- فلسفه غیبت صغری
- وظایف امام مهدی در عصر غیبت صغری
- آخرین خلیفه عصر غیبت صغری
- اقدامهای خلفای عباسی در عصر غیبت صغری
- پیگیری اخبار امام مهدی توسط حکومت عباسی
- تدابیر امام مهدی برای اثبات امامت
- تعداد خلفای عصر غیبت صغری
- پایان غیبت صغری
پانویس
- ↑ اثبات الوصیة، ص ۲۰۶.
- ↑ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۴۵.
- ↑ شهید سید محمد صدر تحقیقی تحلیلی، مستند و گرانسنگ با استناد به منابع تاریخ اسلامی در رابطه با این دوران از تاریخ اسلام انجام داده است که برای آگاهی بیشتر از آن میتوان به کتاب تاریخ الغیبة الصغری نوشته ایشان مراجعه کرد.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ص ۱۷۸.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ص ۱۸۹.
- ↑ ر.ک: محمدامین زین الدین، موضوع مصلح منتظر در احادیث ادیان مختلف.
- ↑ محمدتقی حکیم، ص ۱۷۷.
- ↑ اسماعیل صدر، ص ۱۵۰.
- ↑ همان.
- ↑ نجم الدین شریف عسکری، علی والوصیة، ص ۱۹۶.
- ↑ صدرالدین صدر، ص ۲۳۲.
- ↑ اسماعیل صدر، ص ۱۵۰، برای اطلاع بیشتر از راویان این حدیث از بزرگان حفاظ اهل سنت ر. ک.
- ↑ لطفالله صافی، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر؛ ص ۳۵۹ - ۳۶۰.
- ↑ لطفالله صافی، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر؛ ص ۲۹۱.
- ↑ سیدالأمین؛ ص ۳۳۶.
- ↑ سیدالأمین؛ ص ۳۱۶.
- ↑ فضلی، عبدالهادی، در انتظار مهدی موعود، ص 20-23.
- ↑ سید صدر الدین صدر، المهدى، بیروت، دار الزهراء، ۱۳۹۸ ه.ق، ص ۱۸۳؛ پیشواى دوازدهم امام زمان، نشریه مؤسسه در راه حق، ص ۳۸.
- ↑ مسعودى، اثبات الوصیه، ص ۲۰۶؛ ابراهیم امینى، دادگستر جهان، ص ۲۲۵ و ۲۲۶، انتشارات دار الفکر، قم، ۱۳۵۲ ه.ش.
- ↑ ابراهیم امینى، همان، ص ۲۲۶.
- ↑ دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۱۸۵-۱۸۷.
- ↑ اثبات الوصیة، ص ۲۰۶.
- ↑ دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۱۸۸، ۱۸۹.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۰۶.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص۸۸.
- ↑ ر. ک: رهبری بر فراز قرون، ص ۱۰۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۸۴ - ۸۷.
- ↑ سید محمد باقر صدر، رهبری بر فراز قرون، ص ۱۰۱
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۲۵ - ۳۲۷.
- ↑ " إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا وَ فِي الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَه "؛ نعمانی رحمه اللّه، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۵.
- ↑ " لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَة "؛ شیخ کلینی رحمه اللّه، کافی، ج ۱، ص ۳۴۰.
- ↑ شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۳۴۰.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۵۹، شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۱، نعمانی، الغیبة، ص ۱۴۹.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۸۴ - ۸۷.
- ↑ شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۴۱.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۱۴۷.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۲.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۲۷.