حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«غائب شدن امام و رهبر جمعیت، آنهم زمانی طولانی امریست بس غریب و غیرمأنوس و باور کردنش برای مردم دشوار است از این جهت، پیغمبر و ائمه اطهار (ع) تصمیم گرفتند که: کمکم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افکار را برای پذیرش آن آماده نمایند لذا گاه بیگاه از غیبتش خبر داده گرفتاریهای مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرین و ثوابثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مینمودند. گاهی هم با رفتارشان عملا شبیه غیبت را فراهم میساختند.
انحرافسیاسی که خود علت دیگر انحرافات است بر نظام حکومتی مسلمانانحاکم شده فساد در حکومتهای آنان جریان یافت؛ حکومتهایی که هدفی جز فرو رفتن در لذتهای حرام و درگیریهای داخلی بر سر قدرت نداشتند؛ منازعاتی که با انگیزه در دست گرفتن حکومت و مطامع برتری جویانه در میگرفت، تا آنجا که خلیفهمسلمانان از صورت خادم رعیت و مدافع از کرامت انسانی و مصالح دنیوی و اخروی آنان خارج شده، به صورت حاکم مستبدی در آمد که هیچ قصدی جز ایجاد فساد در روی زمین، برتری طلبی و حفظ تاج و تخت خویش - به هر نحو ممکن - نداشت، حتی اگر این امر به قیمت پایمال کردن روشنترین ارزشهایی باشد که پیامبر اکرم (ص) همان کسی که آنان شعار جانشینیاش را سر میدادند آورنده آنها باشد. به همین دلیل است که میبینیم آنان در مبارزه با ائمهمعصومین (ع) از عترتپاکپیامبر اکرم (ص) تلاش فراوان کردند و در روایتی که از امام حسن عسکری (ع) در تعلیل دشمنیامویان و عباسیان با آن بزرگواران خصوصاً مهدی موعود (ع) ذکر کردیم نیز به همین مطلب اشاره شده است.
نتیجه میگیریم که نظاماسلامی و طبعاً جامعه انسانی در آن روزگار برای تحمل بار مسئولیت بزرگ اصلاحگرانهای که بر عهده حضرت مهدی (ع) گذاشته شده بود آمادگی بالفعل نداشت. شاید از بارزترین دلایل این سخن موضع حکومت در برابر نهضتهای علوی بسیاری بود که در جای جای سرزمین اسلامظهور مینمودند، اما به زودی یا با سرکوب وحشیانه حکومت مواجه میگشتند یا به سرعت به راه انحراف افتاده از اهداف مورد نظر دور شده تبدیل به حکومتهایی میگردیدند که با سایر حکومتهای فاسد زمان خود چندان تفاوتی نداشته، از اهداف مصلحانه بزرگ اسلام به غایت دوربود[۳]. در سایه این اوضاع وخامت بار و تلاشهای مذبوحانهای که دستگاه حاکمه بنی عباس برای نابود کردن حضرت مهدی (ع) به کار میبرد - و گوشههایی از آن را ملاحظه کردیم - لازم بود تا آن حضرت در پوشش پرده حفاظتی قرار گیرد که در پناه آن بتواند به عنوان حجت خدا بر بندگان زمینه ساز تهیه مقدمات ظهور خویش گردد؛ ظهوری بدون واهمه از خطر جنایت و نابودگری دشمنان و خطر خالی ماندن زمین از حجت خدا که مأمور پاسداری از شریعتاسلام ناب محمدی است. این پوشش حفاظتی "غیبت" نام دارد.
روایات شریفی که یکی از اسرارغیبت آن حضرت را ترس از کشته شدن بیان داشتهاند به همین مسأله اشاره دارند. البته این علتی است که با غیبت صغری انطباق دارد»[۴].
«غیبت برنامهای مقدماتی است که برای زمینهسازیظهورحضرت مهدی (ع) و به انجام رساندن مأموریت اصلاحی بزرگ جهانی آن حضرت امری لازم و ضروری است. حکمت خداوندگار بر این تعلق گرفته است که این غیبت دارای دو مرحلهباشد. دلیل این امر نیز واضح و آشکار است؛ چرا که اگر غیبت کامل به صورت ناگهانی به انجام میرسید موجب از دست رفتن مجموعه عواملی میگردید که برای آماده سازیجامعه اسلامی، بلکه جامعه بشری برای ظهور آن حضرت و بر پا کردن دولت جهانیاسلام لازم است.
زیرا محور کلی این آماده سازی، آزمونهای مقدماتی است - که روایات نیز چنانکه به خواست خدا در بحث غیبت کبری به صورت مفصل به آنها خواهیم پرداخت به همین نکته اشاره دارند - و چنین آزمونی نیازمند پارهای از عوامل و باورهای عقیدتی محکم است تا در طول نسلهای جامعه اسلامی برای انسانمسلمان، همچون تکیهگاهی در راه پیروز شدن در امتحان و گردآوردن تجربیات و شایستگیهای روحی و معرفتی در جهت آمادگی برای ظهور باشد.
مانند خبر دادن از حتمی بودن غیبت، مخفی بودن ولادتصاحبغیبت، گسترش دامنه عمل سازمان وکلا و قرار دادن معارف اسلامی مورد نیاز امت در اختیار آنان، مانند قواعدی که استنباطاحکام شرعی و دیگر امور بر اساس آنها استوار است. اما با همه این احوال، زمینه سازی کامل برای غیبت، محتاج به گامهای تکمیلی و نمونههای تطبیقی دیگری بود که بتواند این برنامهها را تأکید و تبیین نماید و این همان کاری بود که حضرت مهدی (ع) در مدت غیبت صغری آن را به انجام رساندند. آن حضرت در این برهه از زمان که مرحله انتقال از زمان ظهور کامل ائمه (ع) به زمان غیبت کامل امام زمان (ع) میباشد همواره همین راه را در پیش گرفته بودند و در واقع غیبت صغری آخرین گام در راه زمینه سازی برای غیبت کبری بوده است.
دو حدیث اول از لحاظ مضمون متواترند و در کتب شیعه و سنی یا با همین الفاظ یا با الفاظی نزدیک به اینها نقل شدهاند تا جایی که بعضی از معاصرین که این اخبار را جمع کردهاند، آنها را ۲۷۱ حدیث شمردهاند؛ بزرگان حفّاظ اهل سنت نیز این روایات را نقل کردهاند[۱۲]. افزون بر این دلایلعباسیان میدانستند، امام دوازدهم که قرار است زمین را پر از عدل و داد کند، امام عسکری (ع) نیست؛ زیرا میدانستند امام عسکری (ع) یازدهمین امام است. شاید اینگونه احادیث و روایات بودند که باعث نگرانی حکامعباسی شدند و آنها را بر آن داشتند که به جستجو در آل رسول و سلاله ایشان بپردازند تا به امام مهدی (ع) دست یابند و او را بکشند.
«غیبت صغری از سال ۲۶۰ ه (سال شهادتامام یازدهم) تا سال ۳۲۹ ه (سال درگذشت آخرین نائب خاصامام) حدود ۶۹ سال بود. در غیبت صغرینوّاب خاص آن حضرت با ایشان در تماس بودند و شیعیان میتوانستند مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند، و حتی گاهی به دیدارامام نائل میشدند و از اینرو میتوان گفت امام در این مدّت، هم غایب بود هم نبود. این دوره را میتوان دوره آمادهسازیشیعیان برای غیبت کبری دانست که طی آن، ارتباط شیعیان با امام حتّی در همین حدّ نیز قطع شد و مسلمانان موظّف شدند در امور خود به نائبان عام آن حضرت، یعنی فقهای واجد شرایط آن زمان رجوع کنند.
اگر غیبت کبری یکباره و ناگهان رخ میداد، ممکن بود موجب انحراف افکار گردد و اذهان آماده پذیرش آن نباشند. امّا گذشته از زمینهسازیهای مدبرّانه امامان پیشین، در طول غیبت صغری، به تدریج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کبری آغاز گردید.
همچنین امکان ارتباط نائبان خاص با امام در دوران غیبت صغری و نیز شرفیابی برخی از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسأله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد[۱۸]. چون غایب شدنامام و رهبر جمعیت، آن هم زمانی طولانی امری است بس غریب و غیر مأنوس و باور کردن آن برای مردم دشوار، از این جهت، پیغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) تصمیم گرفتند که، کمکم مردم را با این موضوع آشنا سازند و افکار را برای پذیرش آن آماده نمایند.
لذا گاه و بیگاه از غیبتش سخن به میان آوردهاند و گرفتاریهای مردم آن عصر، افکار و سرزنش منکرین و ثوابثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مینمودند، گاهی هم با رفتارشان عملاً شبیه غیبت را فراهم میکردند.
اگر بعد از رحلتامام حسن عسکری (ع) غیبت صغری صورت نمیگرفت و غیبت کامل شروع میشد، شاید وجود مقدسامام زمان (ع) مورد غفلت واقع میشد و کمکم فراموش میگشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام با امام خود به وسیله نوّاب تماس گرفته علائم و کراماتی را مشاهده نمایند و ایمانشان در این راستا کامل گردد[۲۰].
پس غیبت صغرای حضرت مقدمهای بود تا بستر برای غیبت کبرای آن حضرت آماده گردد»[۲۱].
از این جهت اوّل غیبت صغری شروع شد و ارتباط حضرت به وسیله نوّاب با مردم برقرار بود و در آن عصر مردمکرامات و معجزاتی از حضرت دیدند و ایمانشان کامل شد وقتی افکار مساعد شد و آمادگی پیدا شد غیبت کبرای حضرت شروع شد و طی نامهای حضرت شش روز قبل از وفاتنائب چهارم نوشتند و اعلام نمودند که دیگر نیابت خاصّه نیست و غیبت کبری شروع میشود و بعد از این، کسی را به عنوان نائبحضرت معرفی نمیکند، و مردم را ارجاع میدهند به نوّاب عام»[۲۳].
اگر پس از رحلت و شهادتامام عسکریغیبت کامل شروع میشد، شاید وجود مقدسامام عصر مورد غفلت واقع شده و به تدریج فراموش میگشت، اما با وجود غیبت صغری و ارتباط مردم با امام به وسیله نواب خاص، همچنین شرفیابی برخی شیعیان به محضر امام در آن دوره از غیبت، مسأله از ولادت و حیات آن امام همام را بیشتر تثبیت کرد. اگر غیبت کبری بدون این مقدمات شروع میشد، شاید این مسائل تا این حد روشن نمیبود، همچنین ممکن بود برای برخی ایجاد تردید و اشکال کند، اما پس از این مقدمات افکار تا حدودی مساعد شد غیبت کبری آغاز گشت»[۲۵].
«در مشیتالهی از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، میبایست بیدرنگ از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ میدهد، فاصله بگیرد؛ هرچند در واقع او از نزدیک همه وقایع را احساس و ادراک میکند. باید توجّه داشت که اگر آن حضرت، یکباره رخ در نقاب غیبت کامل میبرد ضربه سهمگینی به پایگاههای مردمی و طرفداران امامت وارد میشد؛ زیرا مردم پیش از آن سالها با امام خود ارتباطی تنگاتنگ داشتند، در مشکلات و نیازهای خود به ایشان رجوع میکردند، و اگر ناگهان امام پنهان میشد و مردم احساس میکردند که دیگر دسترسی به رهبرفکری و معنوی خود ندارند، ممکن بود مشکلاتی جدّی برای جامعه پدید آید. بنابراین لازم بود که برای "غیبت تامه" زمینهسازی شود تا مردم به تدریج با آن خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. با غیبت صغرا در واقع این زمینه سازی صورت گرفت، در این زمان امام مهدی (ع) از دیدهها پنهان بود؛ ولی ایشان از راه نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق با شیعیان خود ارتباط داشتند[۲۶]. رفته رفته با پدید آمدن آمادگی پس از گذشت مدت شصت و نه سال- به دستور خداوند- آن حضرت در پرده پنهان زیستی تمام و کامل قرار گرفتند»[۲۷].
غیبت صغری، مرحله نخست امامتحضرت مهدی (ع) بوده است. از ابتدا چنین مقدر بوده است که آن حضرت پس از رسیدن به امامت، بایستی بیدرنگ از دید عمومی پنهان شود و در ظاهر، از آنچه در جامعه رخ میدهد، فاصله بگیرد؛ هر چند در واقع او از نزدیک، همه وقایع را احساس و ادراک میکند. باید توجه داشت که اگر آن غیبت، یک باره رخ مینمود ضربه سنگینی به پایگاههای مردمی و طرفداران امامت وارد میشد؛ زیرا مردم، پیش از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع میکردند؛ اگر امام ناگهانی غایب میشد و مردم احساس میکردند دیگر به رهبر فکری و معنوی خود دسترسی ندارند، ممکن بود همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شوند. بنابراین لازم بود برای "غیبت تامه" زمینهسازی شود، تا مردم به تدریج با آن، خود بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. با غیبت صغری در واقع این زمینهسازی صورت گرفت.
این زمان، امام مهدی (ع) از دیدهها پنهان بود؛ ولی از راه نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق با شیعیان خود ارتباط داشتند[۲۸]. ولی رفته رفته با پدید آمدن آمادگی، پس از گذشت مدت ۶۹ سال- به دستور خداوند سبحانه و تعالی- آن حضرت در پرده پنهانزیستی تمام و کامل قرار گرفت[۲۹].
در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)، غیبتحضرت مهدی (ع) دارای دو بخش کوتاه مدت "غیبت صغرا" و درازمدت "غیبت کبرا" دانسته شده است. * امام صادق (ع) در این باره فرمود: "همانا برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو به خانوادهاش برمیگردد و در دیگری معلوم نیست کجاست؛ هر سال در مناسک حج حاضر میگردد و مردم را میبیند در حالی که مردم او را نمیبینند"[۳۰]. افزون بر دوگونه بودن، در برخی روایات به کوتاه بودن یکی و بلند بودن دیگری نیز اشاره شده است. همان حضرت در سخنی دیگر فرمود: "برای قائم دو غیبت است: یکی از آنها کوتاه مدت و دیگری درا زمدت...". [۳۱] اما "غیبت صغرا"؛ اگرچه این تعبیر در روایات معصومین (ع) به این صورت نیامده است، امّا رفته رفته به خاطر کوتاه بودن دوران نخست غیبت، به این عنوان مشهور شده است. البته بهتر بود به جای "غیبت صغرا" از آن به "غیبت ناقصه" تعبیر میشد. چرا که با پایان یافتن این دوران غیبت تامّه آغاز شده است. و مهمترین تفاوت این دوره در تام بودن و ناقص بودن آن دو است. وگرنه با توجه به پیوستگی هردو غیبت به یکدیگر تفکیک آن دو به کوتاه و بلند، معنای قابل قبولی نخواهد داشت. امّا براساس دیدگاه مشهور، غیبت صغرا در اصطلاح مهدویت عبارت است از پنهانزیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (ع) با ویژگیهای خاصّ، پس از شهادتامام عسکری (ع) تا آغاز "غیبت کبرا".
اگرچه برخی آغاز این دوران را از همان ابتدای ولادت دانسته[۳۲]، مدت آن را ۷۴ سال ذکر کردهاند، اما مشهور آن است که آغاز آن از شهادتامام حسن عسکری (ع) و مدت آن حدود ۶۹ سال است[۳۳] به دلیل اینکه اگرچه حضرت مهدی (ع) در زمان حیات پدر بزرگوار خود گاهی به صورت پنهانی زندگی میکرد، امّا فراوانی کسانی که در این دوره به لقاء آن حضرت نائل شدهاند گویای آن است که آشکار بودن آن حضرت برای عدهای فراوان بیش از پنهانی بودن ایشان بوده است. افزون بر آنکه، پنهانی اندک، در دوران امام عسکری (ع) خود میتوانسته تمهیدی برای دوران غیبت صغرا باشد. چرا که، همان گونه که غیبت کبرا بدون مقدمه ممکن بود مشکلاتی را برای جامعهشیعی پدید آورد، غیبت صغرا بدون مقدمه نیز مشکلاتی ایجاد میکرد. با این بیان، پارهای از ویژگیهای غیبت صغرا که آن را از دوره بعد متفاوت نمود، عبارت بود از:
در دوران غیبت نخست "غیبت صغرا"، پنهانزیستیامام همه جانبه و عمومی نبود. امام اگرچه از نگاهها پنهان بود؛ اما کسانی مانند نواب خاصّ، برخی از وکلای آن حضرت و نیز افرادی با ویژگیهای ممتاز، میتوانستند با آن حضرت در تماس باشند و پرسشها و نامههای مردم را خدمتامام ببرند و پاسخ او را به مردم برسانند، و یا به دیدار آن حضرت نائل شوند. اما در غیبت تامه "غیبت کبرا" امام به طور کلی از نگاهها پنهان است و باب مکاتبه و نامهنگاری بسته است، یعنی، بنای غیبت کبرا و اقتضای آن این است که: حضرت دیده نشود. البته این بدان معنا نیست که امکان ندارد دیده شود؛ بلکه ممکن است برخی افراد، حضرت را ببینند.
در غیبت صغرا، حضرت چهار نماینده داشت که آنها را به صورت معین و مشخص تعیین کرده و برگزیده بود. مهمترین وظیفه آنها برقراری ارتباط بین امام و مردم بود. ایشان اقامتگاه و مکان حضرت را نیز میدانستند؛ ولی در غیبت کبرا چنین نیست.
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهانزیستی کوتاهمدت حضرت مهدی (ع) که طبق نظر مشهور، با شهادت امام عسکری (ع) (۲۶۰ ق) آغاز شده و با رحلتچهارمین نایب خاص آن بزرگوار (۳۲۹ ق) به پایان رسیده است که مجموعا قریب هفتاد سال میشود. محل زندگی آن حضرت در این دوران، به روشنی مشخص نیست؛ ولی از برخی روایات و قرائن به دست میآید حضرت که این مدت را به طور عمده در دو منطقه سپری کرده است: یکی منطقه عراق و دیگری مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد.
از امام صادق (ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود: برای قائم (ع) دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای او خبر ندارند و در غیبت دیگر جز، دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند[۳۵]. در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیکتر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماما در عراق بوده و همواره با حضرت در ارتباط بودهاند. توقیعات فراوانی نیز از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است؛ بنابراین میتوان گفت دستکم بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.
دستهای دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غیبت) زندگیحضرت را در دوران غیبت، در مدینه منوره ذکر کردهاند که با توجه به روایات دسته نخست، میتوان گفت ممکن است بخشی از دوران غیبت صغرا نیز در مدینه سپری شده باشد. امام باقر (ع) در اینباره فرمود: «وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ»[۳۶]؛ به ناگزیر برای صاحب این امر عزلت و گوشهگیری خواهد بود... و طیبه [مدینه] چه منزلگاه خوبی است! بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته است؛ ولی به دلیل ارتباط با نواب خاص داشتهاند، بخشی از عمر خود را در عراق سپری کرده است»[۳۷].
«در ابتدا لازم به ذکر است که پیش از وقوع غیبتامام زمان (ع)، توسط امامانمعصوم، خصوصا از عصر امام نهم به بعد، زمینه برای این پیشامد فراهم میگشته است.
بدین معنی که مردم کمتر امکان تماس با ائمه را داشتهاند. زیرا حضرت هادی (ع) و امام عسکری (ع) از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند، و از طرفی این دو امام بزرگوار -جز با یاران خاصّ و کسانی که برای حلّ مشکلات زندگی مادّی و دینی خود به آنها مراجعه مینمودند- کمتر با مردممعاشرت میکردند. به خاطر اینکه دوران غیبتامام مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم میبایست کمکم بدان خو بگیرند، و جهت سیاسی و حلّ مشکلات خود را از اصحاب خاصّی که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنها عجیب نیاید. امام مهدی (ع) نیز در غیبت صغری خود را از مردم پنهان میکرد تا مردم زمینه یک غیبت طولانی را پیدا کنند. در واقع غیبت صغری مقدمّه غیبت کبری و زمینهسازی برای آن بود. و اگر یک مرتبه غیبت کبری واقع میشد، باعث تعجّب و حتّی انکار عدّهای واقع شده و موجب انحراف افکار مردم میگردید، و قبول قطع رابطه مستقیم با امام (ع)، چنانکه در غیبت کبری واقع شده، برای اکثر مردم دشوار بود.
امّا حضرت در مدّت ۷۰ سال غیبت کوتاه، به وسیله نایبان خاصّ خود، با مردم ارتباط برقرار میکرد و حتّی به بعضی از افراد اذنزیارت میفرمود تا به تدریج ایشان را با غیبت طولانی خود، آشنا و مأنوس گرداند. بدین ترتیب پاسخ این پرسش که: چرا برای امام زمان (ع) دو گونه غیبت معلوم گردید و از همان ابتدا غیبت کبری آغاز نشد؟ نیز داده شد»[۳۸].
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«غیبت صغرا نشانگر اولین مرحله از امامتحضرت مهدی (ع) است، که خداوند متعال تقدیر نمود تا در مدتی نه چندان دور از عموم مردم مخفی بماند و امور شیعه را توسط سفرا انجام دهد امّا اینکه چرا غیبت صغرا قبل از غیبت کبرا قرار گرفت ممکن است که جهت آن این باشد که عادت شیعیان در طول عمرامامت بر این بوده که هر زمان اراده میکردند خدمتامام خود رسیده و از محضر او استفاده میبردند، و با غیبت کلّی و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا برای جا افتادن این موضوع ابتدا غیبت صغرا تحقق پیدا کرد که در آن تا اندازهای ارتباط قطع شد. و مردم اگر چه در ابتدا به شک و تردید و تشویش خاطر افتادند ولی بعد از مدّتی نه چندان دور شک و تردیدها زایل شده و با مشاهده دلایل قطعی، به وجود حضرت مهدی (ع) یقین پیدا کردند. و بعد از مدتی نه چندان طولانی غیبت کبرا شروع شد»[۳۹].
↑شهید سید محمد صدر تحقیقی تحلیلی، مستند و گرانسنگ با استناد به منابع تاریخ اسلامی در رابطه با این دوران از تاریخ اسلام انجام داده است که برای آگاهی بیشتر از آن میتوان به کتاب تاریخ الغیبة الصغری نوشته ایشان مراجعه کرد.