غیبت صغری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

وضعیت شیعیان در آغاز غیبت صغری

باید اذعان داشت که به روزگار آغازین غیبت صغرا، شیعیان در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی حضوری پررنگ داشتند و برخی مناطق به پایگاهی برای شیعیان تبدیل شده بود. در این جغرافیای انسانی، شهرهایی مانند کوفه، قم و آوه به مرکزی برای امامیان تبدیل شده بودند و جمعیت شیعیان در اهواز، بغداد، ری، مدائن، بصره، سامرا، قزوین، دینور، نیشابور، بیهق، مدینه و...، به حدی بود که این شهرها را مأمنی برای شیعیان ساخته بود[۱]. وجود وکیلان ائمه(ع) در این مناطق، نشانی بر گسترش جغرافیای انسانی شیعه در سرزمین‌های اسلامی بود[۲]. اما این امر نباید به معنای آزادی اجتماعی شیعیان تفسیر شود؛ زیرا این سرزمین‌ها در اداره حکمرانان عباسی بودند و سختگیری بر شیعیان سیاست عباسیان بود.

سیاست در تنگنا قراردادن امام و شیعیان که از دوران متوکل شدت یافت و از سوی جانشینان وی پیگیری شد، فشار شدیدی را بر شیعیان وارد می‌ساخت. از سوی دیگر، اختلاف‌های درونی شیعیان، مانند خیانت برخی وکلای ائمه(ع) بر این مشکلات می‌افزود[۳]. از طرفی دیگر، فعالیت دیگر فرقه‌های شیعی همچون زیدیان و اسماعیلیان در این دوران شدت یافته بود، به گونه‌ای که در برخی مناطق قدرت سیاسی در اختیار آنان بود[۴].

این مسئله می‌توانست بستر مناسبی برای انتشار شبهات در شناخت امام زمان(ع) فراهم آورد تا مردم عادی به دام داعیان زیدی و اسماعیلی دچار شوند[۵] که در صورت نگرویدن به این فرقه‌ها، دست کم تردید آنان نسبت به امام زمانشان افزون می‌شد. با آنکه اخبار پیرامون امام مهدی(ع) باید به گونه‌ای بود که بر اساس آنها می‌شد حیرت‌ها را زدود، اما به نظر می‌رسد در دسترس نبودن به صورت همگانی سبب بوده تا بخشی از جامعه امامیه برای مدت زمان کوتاهی با شبهاتی که پراکنده شده بود، مواجه گردد. شیخ صدوق از عالمان دهه‌های آغازین غیبت کبری در سبب نگارش کتاب کمال‌الدین اشاره دارد، در نیشابور یکی از عالمان قم را دیدار می‌کند و او با آنکه اهل علم و فضل بود به سبب شبهه‌ای که فیلسوفی در بخارا بر وی مطرح کرده بود در مورد حضرت دچار حیرت شده بود؛ از این‌رو، شیخ صدوق با بیان احادیثی به اثبات وجود آن امام پرداخته و تردید پیش آمده زائل می‌شود. بدین سبب آن عالم از شیخ صدوق درخواست می‌کند در این موضوع کتابی برایش بنویسد[۶]. از منظر سیاسی نیز آغاز غیبت صغرا، ادامه شیوه زمامداران عباسی در سختگیری بر خاندان رسالت و پیروان ایشان بود. فراخوانی امام هادی(ع) به سامرا و تحت نظر قرار دادن ایشان دوره جدیدی از رفتار خصمانه عباسیان با امام و شیعیان را نشان می‌داد. روشی که در عصر امامت امام عسکری(ع) نیز تنگنای سیاسی را بر امامیه تحمیل کرد تا ارتباط شیعیان با آن حضرت محدود شده و مسئله مهمی مانند تولد مهدی(ع) پنهان نگاه داشته شود. پیشگویی‌های مبنی بر تبار مهدی(ع)، عباسیان را بر آن داشته بود تا در پی رد و نشان مهدی(ع) نو بر آیند. تحت نظر گرفتن خانه امام عسکری(ع) و پیگیر شدن مسئله حمل کنیزان امام عسکری(ع) نمونه‌هایی از این رصد اخبار به شمار می‌آیند.

شدت حساسیت مسئله تا بدان پایه بود که هرچند به ظاهر عباسیان نشانی بر تولد مهدی(ع) نیافتند و شاید خیال خود را آسوده از تولد وی ساختند؛ اما به محض دریافت گزارش‌هایی از وجود امام مهدی(ع) به سرعت در پی دست یافتن بر آن حضرت برمی‌آمدند[۷]. این امر باعث شده بود تا وکلای امام زمانی که یکی از وظایف ایشان هدایت پیروان امام برای شناخت آن حضرت بود، در سال‌های آغازین غیبت صغرا، از بیان نام و نشان ایشان برای شیعیان خودداری ورزند و شیعیان را از پیگیری برای یافتن نشانی از آن حضرت برحذر دارند. گفته‌اند: چون عبدالله بن جعفر حمیری که از اصحاب ائمه(ع) و در ردیف عالمان و شیوخ قم به شمار می‌آمد[۸]، از عثمان بن سعید - اولین سروکیل امام زمان(ع)- درباره نام حضرت سؤال کرد، چنین پاسخ شنید: بر شما جایز نیست از نام او بپرسید، این حکم امام است؛ زیرا ماجرا در نظر حاکم عباسی چنان است که امام عسکری(ع) درگذشته است و فرزندی از خود به جای ننهاده است. چون نام حضرت بیان شود در پی دستگیری وی خواهند رفت[۹].

محمد بن عثمان، دومین سر وکیل امام زمان(ع) بیان می‌کند: توقیعی بدین مضمون صادر شد: «لعنت خدا بر کسی که نام مرا میان جمعی از مردم ببرد»[۱۰]. همچنین در توقیع دیگری که برای محمد بن عثمان صادر شد چنین آمده بود: «یا سکوت و بهشت، یا سخن گفتن و دوزخ. اگر آنان از نام آگاهی یابند آن را شایع می‌سازند و اگر جا را بدانند (دیگران) را به آنجا هدایت می‌کنند»[۱۱].

شرایط سیاسی موجود باعث شده بود تا تولد و اعلام جانشینی امام مهدی(ع) با رعایت جوانب احتیاط و اختفا انجام گیرد؛ لذا عموم جامعه شیعه به صورت آشکار از جانشینی حضرت آگاه نبودند؛ از این رو، در منابع فرقه‌شناسی از چند گروه شدن پیروان امام عسکری(ع) در شناخت جانشین امام در پی شهادت ایشان سخن به میان آمده است[۱۲]. ادعای امامت از سوی جعفر بن علی(ع) - معروف به جعفر کذّاب-برادر امام عسکری(ع) نیز شرایط شیعیان را پیچیده‌تر کرد[۱۳]. با توجه به این شرایط وکلای حضرت و اصحابی که از جانشینی امام مهدی(ع) برای پدر آگاه بودند می‌بایست به هدایت جامعه شیعه می‌پرداختند[۱۴].

ارتباط با امام مهدی(ع) در زمان غیبت صغری

در روزگار غیبت صغرا نهان بودن امام زمان(ع) از انظار مردم به گونه‌ای نبود که دیدار ایشان میسّر نباشد و از ارتباط محدود و باواسطه در این دوران سخن به میان آمده است؛ از این‌رو، ارتباط با شیعیان و ساماندهی امور بر دو گونه انجام می‌گرفت؛ در گونه نخست، امام خود به صورت مستقیم شرایطی را فراهم می‌آورد تا امور مربوطه به سامان آید؛ اما در گونه دوم که جنبه عمومی داشت و امامان قبلی سال‌ها برای نهادینه ساختن آن تلاش کرده بودند، شبکه‌ای از وکلای حضرت حجت(ع) این وظیفه را عهده‌دار بودند. این وکلا به عنوان واسطه و رابط میان امام و شیعیان عمل می‌کردند و حضرت از طریق ایشان با پیروان خود در ارتباط بود. از آنجا که بنا بر روش امام هادی و امام عسکری(ع) و اقتضای شرایط گونه دوم ارتباط، امری مناسب‌تر می‌نمود؛ از این‌رو عموم اطلاعات منابع در ارتباط با امام عصر(ع) بر محور وکلای حضرت دور می‌زند و از گونه اول جز گزارش‌هایی اندک، چیزی در دست نیست. درباره گونه نخست گزارش‌هایی حکایت از آن دارند که برخی شیعیان چون در شناخت امام زمان(ع) به حیرت افتاده بودند، از طرف حضرت ولی عصر(ع) به شناخت امام رهنمون شدند تا از سرگردانی بیرون آیند. برای نمونه، گروهی از قم و اهواز[۱۵] و مناطق غربی ایران برای ملاقات با امام عسکری(ع) به سامرا وارد شدند که از شهادت آن حضرت آگاهی یافتند. اینان برای عرض تسلیت و تقدیم اموال همراه خود، با راهنمایی مردم به جانب جعفر برادر امام هدایت شدند و چون برای دادن اموال از جعفر نشانی طلب کردند، جعفر در جواب برآشفت و گفت: من غیب نمی‌دانم. در نهایت چون کذب ادعای جعفر بر ایشان آشکار شد نشانی اموال از سوی خدمتکار خانه امام به آنان داده شد تا با ملاقات حضرتش از وجود واقعی امام اطمینان پیدا کنند[۱۶].

همچنین برخی ملاقات‌های صورت‌گرفته در عصر غیبت صغرا بدون هماهنگی قبلی و بی‌واسطه وکلا بوده است[۱۷].[۱۸]

وضعیت شیعیان در پایان روزگار غیبت صغری

وضعیت سیاسی؛ با آنکه در آغازین روزهای غیبت صغرا شیعیان امامی تحت تأثیر فشارهای حکومت عباسی شرایط نابسامانی را تجربه می‌کردند؛ اما اتفاقات روی داده در صحنه سیاسی جهان اسلام باعث شد تا گروه‌های مختلف شیعه به روزگار غیبت صغرا قدرت را در برخی سرزمین‌های اسلامی در اختیار گیرند. حکومت ادریسیان (۱۷۲ - ۳۶۵ق) و علویان طبرستان (۲۵۰ – ۳۱۶ق) که مروج آموزه‌های شیعی زیدی بودند و پیش از عصر غیبت صغرا قدرت را در اختیار داشتند، در این دوران نیز به حیات خود ادامه دادند. دیگر حکومت زیدی مسلک، حکومت بنی‌رَسّی در یمن است که در حدود سال ۲۹۰ق، پای به رقابت‌های سیاسی نهاد و از آن با عنوان زیدیان یمن یاد می‌شود. شیعیان اسماعیلی نیز در این دوران با حکومت فاطمیان (۲۹۷ - ۵۶۷ق) در مغرب و مصر و حکومت قرامطة بحرین (۲۸۶ - ۴۷۰ق) نقش‌آفرینی در قدرت را تجربه کردند[۱۹].

در این میان، می‌توان پای‌نهادن امامیان به عرصه سیاسی قدرت را در دوگونه رصد کرد؛ گونه اول، تصدی مناصب حکومتی و اداری در دربار عباسیان است. خاندان‌های آل‌فرات، نوبختیان و بریدیان در این دوران با نفوذ در دستگاه حکومت، تصدی برخی مناصب، همچون وزارت، ریاست دیوان و حتی امیرالامرانی را به دست گرفتند[۲۰].

در گونه دوم، شیعیان امامی موفق به تشکیل حکومت شدند. در سال ۲۹۳ ق، با قدرت یافتن حمدانیان در موصل، بنیان قدرت گرفتن ایشان نهاده شد[۲۱]. حکومتی که تا اواخر قرن چهارم هجری ادامه یافت[۲۲]. در واپسین سال‌های غیبت صغرا، آل‌بویه، دیگر خاندان شیعی بود که در عرصه رقابت‌های سیاسی چهره نشان داد[۲۳] با اینکه نسل اول امیران بویهی بر آیین زیدی بودند؛ اما امیران نسل دوم به امامیه گرویدند.

از بُعد اجتماعی، با تلاش وکلای حضرت، تشتت امامیان در بحث جانشینی امام عسکری(ع) و چالش‌های روی‌داده در سازمان وکالت به سوی انسجام در سال‌های پایانی عصر غیبت صغرا منتهی می‌شد، به گونه‌ای که پس از ماجرای انحراف شَلمَغانی[۲۴] چالش دیگری در این زمینه‌ها گزارش نشده و دوران وکالت علی بن محمد سمری به دور از این اختلاف‌ها بوده است. از سوی دیگر، با قدرت گرفتن شیعیان آیین‌های اجتماعی شیعی به‌سان نکوداشت عید غدیر و برپایی عزا در سوگ سالار شهیدان، گرامی داشته می‌شد و بقاع متبرکه تعمیر و بازسازی می‌شدند. البته این به معنای آزادی شیعیان در برگزاری مراسم مذهبی و زیارت نبود؛ بلکه به دلیل غلبه تفکر غیر شیعی در بغداد، برقرار ساختن این مراسم‌ها چالش‌های خود را به همراه می‌داشت.

از نگاه فرهنگی و علمی، در این دوران اندیشمندان بزرگی در عرصه علم و فرهنگ امامیه نقش‌آفرینی کردند و آثار ارزشمند و سترگی را به جامعه فرهنگی امامیه عرضه داشتند. خاندان اشعری و بابویه در قم و آل‌نوبخت در بغداد و آل‌مهزیار اهوازی در جنوب ایران افزون بر پروریدن عالمان مدارس و حوزه‌های نوپای شیعی را ساماندهی و تقویت کردند. در میان این عالمان بی‌شمار، برادران حماد اهوازی (حسن و حسین) با نوشتن سی کتاب فقهی[۲۵]، احمد بن محمد بن خالد برقی (۲۸۰ق)، کتاب المحاسن، ابراهیم بن محمد بن هلال ثقفی کوفی، کتاب الغارات، علی بن ابراهیم قمی (زنده تا ۳۰۷ق) کتاب تفسیر؛ حسن بن موسی نوبختی (م پس از ۳۰۰ق) کتاب فرق الشیعه، ابوعمرو کشی (۳۴۰ق) کتابی در رجال، سعد بن عبدالله اشعری (حدود ۳۰۰ق) کتاب المقالات و الفرق، علی بن بابویه قمی (۳۲۹ق) کتاب الإمامة و التبصرة من الحیرة و محمد بن یعقوب کلینی (۳۲۹ق) کتاب الکافی را از خود به یادگار نهاده‌اند[۲۶].[۲۷]

منابع

  1. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲

پانویس

  1. حسین‌زاده شانه‌چی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در عصر غیبت صغرا، ص۱۴۷ – ۱۷۲.
  2. جباری، سازمان وکالت، ج۱، فصل سوم، قلمرو سازمان وکالت.
  3. قاضی‌خانی و صفری، بررسی مدیریت تعارض در سازمان وکالت؛ مشرق موعود، شماره ۳۳، ص۲۳ - ۴۸؛ قاضی‌خانی، «مواجهه امام هادی(ع) با تنش‌های سازمان وکالت در دوران امامت خود»، فصل‌نامه تاریخ اسلام، شماره ۷۱، ص۲۲۱ - ۲۴۲.
  4. چلونگر و شاهمرادی، دولت‌های شیعی در تاریخ. دولت‌های «علویان طبرستان»، «ادریسیان» و «زیدیان یمن»، با تفکر شیعی زیدی و حکومت قرامطه در بحرین و فاطمیان در مغرب و مصر با اندیشه شیعی اسماعیلی، در این دوران پای به عرصه سیاسی جهان اسلام نهادند.
  5. برای آگاهی از نمونه‌هایی از این جذب‌شدن‌ها بنگرید: قاضی‌خانی، «مناسبات اسماعیلیان و امامیان عراق، شام و مصر در قرن سوم تا پنجم هجری»، دو فصلنامه مطالعات تاریخی جهان اسلام، شماره ۵، ص۷۰ – ۷۲.
  6. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲ - ۳.
  7. کلینی، کافی، ج۱، ص۵۲۵.
  8. نجاشی، رجال، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة، ص۲۹۴.
  9. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۰؛ طوسی، الغیبة، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  10. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۳.
  11. طوسی، الغیبة، ص۳۶۴.
  12. اشعری، المقالات و الفرق، ص۱۰۲؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص۹۶.
  13. اشعری، المقالات و الفرق، ص۱۱۰؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۷۶ - ۴۷۷؛ سد آبادی، المقنع فی الإمامه، ص۱۴۶.
  14. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص۲۹۰.
  15. قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۴۴۱؛ اربلی، اعلام الوری، ج۳، ص۲۲۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۲۹۴.
  16. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۷۶ - ۴۷۸.
  17. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۱؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ص۳۶۷- ۳۶۹؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۵۲.
  18. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص۲۹۲.
  19. برای آگاهی بیشتر از تاریخ دولت‌های شیعه: ر.ک: چلونگر و شاهمرادی، دولت‌های شیعه در تاریخ.
  20. برای آگاهی: ر.ک: حسین‌زاده شانه‌چی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغرا، ص۱۲۱ - ۱۴۶.
  21. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۵۳۸.
  22. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۵۸۰. برای اطلاع بیشتر بنگرید: فیصل سامر، حکومت حمدانیان، ترجمه علیرضا قراگزلو ذکاوتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۱.
  23. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۴۰.
  24. محمد بن علی شلمغانی از کارگزاران نهاد وکالت بود که مسیر انحراف در پیش گرفت و ادعای وکالت کرد.
  25. ر.ک: هدایت‌پناه، محمدرضا، «مناسبات فکری در حوزه علمی تشیع قم و اهواز در قرن‌های دوم و سوم هجری»، تاریخ اسلام، دوره ۱۷، زمستان ۱۳۹۵، شماره ۶۸.
  26. برای آگاهی: ر.ک: حسین‌زاده شانه‌چی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغراء ص۲۸۸ - ۳۱۲.
  27. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص۲۹۵.