شایسته‌سالاری در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

بحث شایسته‌سالاری در نظام انتصابات مدیریت امری بسیار مهم و اساسی است، مدیر محور اصلی حرکت هر سازمان محسوب می‌شود، از آنجایی که مدیریت یک فعالیت گروهی است و مدیر نقش محوری و اساسی دارد.

برخی از اندیشمندان معتقدند که مدیران امروزی برای حفظ حیات و توفیق خویش می‌باید سه مهارت اساسی زیر را در خود پرورش دهند:

  1. مهارت در فهم شرایط نامعین
  2. مهارت در ایجاد ایده‌های نو متناسب با شرایط جدید
  3. مهارت در اجرای برنامه‌های جدید با سرعت و راندمان

برخی دیگر، شرط بقاء و توفیق سازمان‌ها در شرایط موجود را ایجاد پنج قابلیت اساسی به شرح زیر می‌دانند:

  1. فرهنگ سازمانی مناسب با پذیرش تغییر و انطباق با شرایط موجود؛
  2. قابلیت‌های مدیریتی برای تشخیص و تعریف مسائل سازمان، ارائه و اجرای راه‌حل‌ها و ارزیابی نتایج؛
  3. قابلیت‌های لازم برای کار گروهی؛
  4. قابلیت برنامه‌ریزی استراتژیک؛
  5. سیستم‌های لازم آمیزش برای تشویق و ترغیب افراد به تعقیب اهداف سازمان.

برخی از صاحب‌نظران مهارت‌های مورد نیاز مدیران را مهارت فنی - انسانی و ادراکی مطرح کردند و برخی مهارت مورد نیاز مدیران را به سه دسته مهارت‌های تصمیم‌گیری، برقراری روابط متقابل شخصی و هدف‌گذاری تقسیم می‌کنند.

برخی نیز مهارت‌های مدیریتی را به هفت دسته، مهارت‌های ادراکی، تصمیم‌گیری، تحلیلی، اجرایی، ارتباطی، انسانی و تاکتیکی دسته‌بندی کردند.

مفاهیمی دیگر، مانند مدیریت، انعطاف‌پذیری، سازندگی، نوآوری و پیشگامی، اعتماد به نفس و کارآفرینی نیز از شرایطی است که مدیران برای موفقیت در سازمان بایستی داشته باشند.

اما یک سؤال اساسی مطرح است و آن اینکه چه پشتوانه و ضمانت اجرایی برای خود کنترلی و تعهد و مسئولیت برای ایجاد این ویژگی‌ها در مدیران وجود دارد؟ البته اگر مدیر در نتایج کار ذینفع باشد امکان دارد در این جهت حرکت کند، اما مدیران بخش دولتی که با مدیریت به عنوان یک مسئولیت و وظیفه برخورد می‌کنند بر اساس چه ضمانتی باید این مهارت و را در خود ایجاد کنند؟ در مکتب اسلام، به فرموده قرآن کریم مدیریت و حکومت اسلامی اهداف زیر را دنبال می‌کند:

  1. آگاهی بخشیدن به انسان‌ها؛
  2. تربیت معنوی و احیای ارزش‌های اخلاقی؛
  3. انجام قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه؛
  4. آزادی انسان‌ها از زنجیرهای اسارت.

﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱]؛ این آیه دو هدف آگاهی بخشیدن به انسان‌ها و تربیت معنوی مردم را مورد تأکید قرار داده است. در آیه ۲۵ سوره حدید بحث اقامه قسط و عدل مورد توجه قرار گرفته است. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲] و بالاخره آزادی انسان‌ها از زنجیرهای اسارت، یکی دیگر از اهداف اصلی بعثت پیامبران است که در قرآن مجید، صریحاً به این تعبیر آمده است: ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۳].

طبیعی است برای رسیدن به این اهداف نیاز به حکومت و داشتن قدرت می‌باشد. منتهی این قدرت بایستی در دست صالحان و پاکانی باشد که جز رضای خداوند و حاکمیت ارزش‌های الهی گام برندارند.

طبیعی است مدیریت در حوزه‌های مختلف نیاز به تخصص، توانایی و تدبر دارد، اما نقش اخلاق و ویژگی‌های ممتاز اخلاقی به عنوان زیربنای یک حکومت صالح ضروری و اساسی است و این همان مفهوم شایسته‌سالاری است.[۴]

ملاک‌های شایسته‌سالاری از دیدگاه امام علی(ع)

طبیعی است که شناخت این اصول و اجرای آنها در کلام امام علی(ع) به عنوان معیار حاکمیت شایسته‌سالاری در جامعه بسیار ضروری است؛ لذا در این مقاله اجمالاً با توجه به نامه‌های حضرت به کارگزاران، مهمترین ویژگی‌های یک فرد شایسته برای مدیریت را بیان می‌کنیم. اجرای این اصول در جامعه، در سایه اعتقاد به مبانی اسلامی و یک سیستم انتصابات بر مبنای ارزش‌های اسلامی و کنترل بر اجرای آنها امکان‌پذیر خواهد بود. اما مهمترین ویژگی‌های معیار انتصاب افراد عبارتند از[۵]:

اعتقاد به خدا و تقید به اجرای فرمان او

«وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ» اصل شاخص و فراگیر در انتصابات اجرای فرامین الهی است. این اصل در حوزه بیان تئوری‌ها و نظریه‌ها در ارائه خط‌مشی‌ها، چه به صورت جزئی و چه به صورت کلی، مطرح است.

هرجا که خدا و پیامبر حکمی داده باشند، چه در حوزه عمل و چه در حوزه علم و نظر باید تبعیت شود. قرآن کریم در این رابطه در سوره قلم آیه ۴۸ می‌فرماید: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ[۶]. خداوند به سرنوشت و هدایت مردم بسیار حساس است و برای هدایت مردم دستورالعمل مشخص و کاملی در قالب «قرآن» ارسال کرده است طبیعی است تفسیر قرآن توسط پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) و فقها در زمان غیبت انجام می‌گیرد که بایدها و نبایدهای مدیریت را مشخص می‌کند. مدیر در تفکر اسلامی با محور وحی و عقل اصول و شیوه‌های مدیریت را دریافته و بر مبنای آن عمل می‌کند. ایمان به خداوند کریم در ذهن و رفتار مدیر اثر مستقیم دارد و نتایج آن دوری از خودمحوری منافع فردی و گروهی خواهد شد و روحیه خودکنترلی، ایثار، مشارکت، فداکاری در عملکرد مدیر تجلی خواهد یافت. این اعتقاد در طول خدمت مدیر از نوع رفتار و حرکات او مشخص می‌شود و مبنای انتخاب خواهد شد.[۷]

مردم‌دار و مردم‌دوست باشد

«أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ»؛ «دلت از رحمت و محبت و لطف به مردم لبریز کن». مردم در نظام مدیریت اسلامی جایگاه خاصی دارند و اصولاً مدیریت بایستی در خدمت رشد و سعادت و تعالی انسان باشد، مردم زمینه فعالیت و مقبولیت مدیر را در سیستم فراهم می‌کنند. مدیر در برخورد با نیروی انسانی زیرمجموعه خود بایستی به عدالت و مهربانی رفتار کند، مدیر به نظرات دیگران بایستی احترام بگذارد، اصل مشورت را مهم تلقی کند، حضرت علی(ع) می‌فرماید: «آن کسی که با بزرگان مشورت کند، از عقل و خرد آنان بهره می‌گیرد».

مدیر در مقابل مردم و ارباب رجوع خاضع و فروتن است و با عشقی که به مردم دارد، نسبت به حل مشکلات آنها تلاش می‌کند. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «ای مالک! مهر و محبت تو به افراد زیر دستت دل‌های آنان را متوجه تو می‌سازد». با اینکار مدیر زمینه رهبری و نفوذ و محبوبیت را فراهم می‌کند. از دیدگاه امام علی(ع) مدیر بایستی نسبت به مردم و زیردستان روحیه ستارالعیوبی داشته باشد و محرم راز آنها باشد و وقتی را به طور مشخص جهت حل مشکل آنها قرار دهد.

به نیازهای شخصی آنها رسیدگی کند، در مقابل آنها به خاطر خدا تواضع کند، اجازه بدهد مردم به راحتی مطالب خودشان را بیان کنند، زمینه انتقادپذیری را در خود تقویت کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد. حضرت تأکید می‌کند: «بایستی کاری کند که حسن ظن خود را نسبت به توده مردم فراهم آورد. نسبت به مردم بایستی روحیه خیرخواهی و پاکدلی داشته باشد و با صبر و اخلاص درشتی مردم را تحمل کند و در جهت رشد آنها گام بردارد».

بحث مردم‌سالاری دینی بحث جدی و اصولی و اساسی در مدیریت اسلامی است، اصولاً رابطه مدیر با مردم، چه کارکنان و چه ارباب رجوع، بر محور عشق و علاقه دو طرفه است، یعنی یک تعامل در حد عالی، از سویی مردم به مدیر عشق می‌ورزند و با تمام وجود به لحاظ شایستگی او را پذیرفته و اطاعت و تکریم می‌کنند. از سوی دیگر مدیر به لحاظ عشق به مردم، عاشقانه در جهت حل مشکلات آنها تلاش و کوشش می‌کند، این نوع ارتباط از نوع ارتباط کاملاً روحی و معنوی است که مدیریت را تا حد عالی رهبری ارتقاء می‌دهد.[۸]

سابقه درخشان داشتن

حسن سابقه مدیر و خوشنام و موفق بودن دلگرمی و اعتماد مافوق را فراهم می‌کند و زمینه پذیرش و مقبولیت در سیستم را فراهم می‌کند و از سوی دیگر باعث می‌شود عموم مردم به سازمان و مدیر سازمان نگاه خوش‌بینانه داشته باشند. بررسی سوابق و دیدگاه‌ها و عملکرد فرد و ارزشیابی آن امروزه از مهمترین مراحل مدیریت نیروی انسانی تلقی می‌شود. حضرت علی(ع) در این رابطه می‌فرماید: «بدترین وزیران تو آنانند که پیش از تو وزیر اشرار بوده‌اند».

امروزه بحث تفویض اختیار و مدیریت مشارکتی به طور جدی مطرح است. چگونه مدیر می‌تواند با خیال آسوده تفویض اختیار کند و اعتماد نماید یا به فرد اجازه تصمیم‌گیری را بدهد، در حالی که نسبت به سابقه و تعهد و ایمان فرد به اهداف سازمان مطمئن نباشد؟ اصولاً مدیر شناخت سابقه فرد را مبنایی برای مراتب تعهد و توانایی او قرار می‌دهد. از جمله نکات دیگر که حضرت علی(ع) بر آن تأکید دارند خانواده فرد است.

در این رابطه حضرت می‌فرمایند: «کارگزارانت را از میان خانواده‌های صالح و پیشگامان در اسلام برگزین». خانواده از نظر وراثت و محیطی که برای فرد فراهم می‌کند در نوع تربیت، روحیات و مراتب انسانیت فرد تأثیر بسزایی دارد. ریشه هر فرد را خانواده تشکیل می‌دهد، خانواده خوب زمینه اشتهار به نیکی و خوبی نزد مردم را فراهم می‌کند و زمینه اعتماد را فراهم می‌کند. در همین رابطه حضرت علی(ع) داشتن سابقه خدمت صادقانه را ملاکی در شایسته‌سالاری می‌دانند و می‌فرماید: «پس آنان (مدیران) را از طریق سابقه خدمتی که برای صالحان پیش از تو کرده بودند بیازمای». به هر حال مدیری که قرار است مسئولیت یک سازمان را در تمام ابعاد بپذیرد لازم است که توانایی و تعهد خود را در میدانی آزموده باشد، این آزمون موفق زمینه اعتماد سازمان را فراهم می‌کند. امروز در دنیا تأکید بر تجربه موفق یک اصل است که در این رابطه در مدیریت امام علی(ع) به طور خاص مورد تأکید و توجه قرار گرفته است.

حضرت می‌فرماید: «همانا شایسته‌ترین فردی که تو باید نسبت به او خوش‌گمان باشی، کسی است که از آزمون تو سرفراز بیرون آمده باشد». و این مفهوم در سابقه فرد خود را نشان می‌دهد؛ لذا حسن سابقه یا سابقه درخشان تعهد و عملکردی از ویژگی‌هایی است که در انتصاب بایستی رعایت گردد و براساس قاعده نظام شایسته‌سالاری بایستی افراد مجرب با عملکرد موفق نسبت به دیگر افراد برای مسئولیت بیشتر مورد توجه قرار گیرند.[۹]

دانایی و توانایی

دانایی و توانایی دو ویژگی عمومی است که تمام مکاتب مدیریت آن را پذیرفته‌اند، داشتن دانش و توانایی بکارگیری این دانش، خود مدیریت است. امام علی(ع) می‌فرماید: «سزاوارترین فرد برای اداره کشور تواناترین و داناترین آنها به احکام خداوند در مسائل مربوط به حکومت است».

علم یعنی تخصص و مهارت فنی در هر کار، داشتن توانایی شامل توانایی جسمی و روحی است. کسی که متصدی بخش مهمی از سازمان، یعنی مدیریت، می‌گردد باید معلومات و توانایی از عهده حل معضلات و پی چیدگی‌های آن برآمدن و پشتکاری که به یاری آن امور متعدد را تمشیت دهد، داشته باشد. این دو مفهوم، یعنی «دانایی و توانایی» در کنار هم مطرح هستند، اگر فرد صرفاً به علم مجهز باشد ولی توانایی بکارگیری آن را نداشته باشد یا توانایی داشته باشد ولی به اصول منطقی و عقلانی که در علم مطرح است آشنایی نداشته باشد نمی‌تواند یک مدیر اثربخش باشد، اثربخشی و رشد و موفقیت سازمان در پایه انتخاب افرادی با دانش و توانایی کافی است که با توجه به سوابق و توانایی افراد قابل سنجش و اندازه‌گیری است.[۱۰]

دوراندیشی و آشنایی به زمان

با توجه به تغییرات محیطی و پیچیدگی روزافزون محیط، مدیر برای اداره سازمان بایستی دارای دید استراژیک، دوراندیش و زمان‌شناس باشد، تا بتواند از فرصت‌ها استفاده کند. مدیر موفق نمی‌تواند در چارچوبه خاص و ثباتی بدون دگرگونی‌ها حرکت کند. مدیر ناآگاه به زمان غافل می‌شود. مدیر بایستی دوراندیش و آینده‌نگر باشد و برای سیستم «دالان استراتژیک» طراحی کند. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «اینان... (مدیران موفق) بیشتر در عاقبت امور کارها می‌اندیشند».

در مدیریت اسلامی مدیر به احتیاط، پیراستگی، خودداری از عجله، صبر و استقامت توصیه شده است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «هر کاری که بر تو عرضه می‌شود، درباره آن بیندیش تا آغاز و پایان آن را به دست بیاوری پیش از آنکه در پشیمانی فرو روی».

اصولاً اسلام با طرح جاودانه بودن آخرت، ارتباط تنگاتنگ دنیا و آخرت و مهدویت و ظهور مصلح در عالم هستی، محاسبه و مراقبه دائم رفتار، انسان را دعوت به ساختن آینده و امید به آینده می‌کند. طبیعی است ساختن آینده و حرکت به سوی افق اعلی در دنیا و آخرت نیاز به برنامه‌ریزی، دوراندیشی و تدبیر دارد.

اصولاً منتظر واقعی در فرهنگ اسلامی یعنی کسی که در پی ساختن جامعه اسلامی و آماده کردن آن برای مصلح واقعی است. این سازندگی سازندگی فردی و اجتماعی را در بر می‌گیرد؛ لذا دوراندیشی و زمان‌شناسی دو عنصر مهم هستند که مدیر را در راستای پیش‌بینی افقی روشن و حرکت به سمت آن یاری می‌کنند.[۱۱]

برهان و تصمیم‌گیری

مدیر در رأس هرم سازمان نقش پیشرو، تصمیم‌گیرنده و هماهنگ‌کننده سازمان را برعهده دارد و برحسب موقعیت اجرایی خود و مسئولیتی که برعهده دارد، مرکز ثقل اندیشه‌ها، طرح‌ها و پیشنهادهاست. در حقیقت مدیر آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل و جمع‌بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است. به همین جهت تصمیم‌گیری مدیریت در سازمان بسیار مهم است. حضرت علی(ع) به مالک اشتر سفارش می‌کند در تصمیم‌گیری به نکات زیر توجه کند:

تصمیم‌گیری را براساس برهان و استدلال انجام دهد و نظر اهل فن را گرفته و پس از نظرخواهی قاطعانه تصمیم‌گیری نماید. حضرت می‌فرماید: «پس از تشخیص حکم، قاطعترین باش». قرآن کریم می‌فرماید: «پس از مشورت با دیگران، تصمیم بگیر و بر خدا توکل نما». به هر حال مدیر برای بسیج مجموعه امکانات انسانی و مادی در چهارچوب قوانین مدون جهت تحقق اهداف سازمان بایستی با درایت و سعه صدر و دوراندیشی و برهان تصمیم‌گیری کند. چنانکه این یک توانایی درونی است که بایستی در مدیر وجود داشته باشد و در سایه تجربه پرورش یافته باشد و لازمه بروز این استعداد در افراد ایجاد فضا و زمینه برای آزمون است.[۱۲]

ساده‌زیستی

تأثیری که مردم از مدیریت و حتی وابستگان مدیر می‌گیرند بسیار شدید است. اگر مدیر و وابستگان او به لحاظ امکانات و موقعیتی که در اختیار دارند، یک قدم به سمت دنیاطلبی بردارند، جامعه ده‌ها قدم به طرف دنیا خواهد رفت و آن وقت سازمان و جامعه از نظر معنوی به شدت آسیب می‌بیند. امام علی(ع) به مدیران توصیه می‌کند با صادقان و عارفان بپیوندند. حضرت کارگزاران خود مانند شریح قاضی و عثمان بن حنیف را به لحاظ تجمل‌گرایی و مصرف‌های متنوع مورد انتقاد قرار داد.

مدیر با ساده‌زیستی غمخوار و فریادرس فقرا خواهد بود. او مردم را درک خواهد کرد و در جهت حل مشکلات آنها فداکاری و ایثار می‌کند، مدیر بایستی بداند که رفاه زیاد و تجمل‌گرایی زمینه انحراف و تباهی او را فراهم می‌کند و زمینه بی‌اعتمادی مردم و کارکنان را فراهم می‌سازد. البته این را نباید از نظر دور داشت که رفاه در حد ضرورت لازم است، اما مدیر وقتی امکانات بیشتر از ضرورت داشت، برای خودش ضرورت‌هایی را می‌تراشد و توجیهاتی می‌آورد.

امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: «در زندگی معیشتی نگاهتان به فقراء و زیردستان باشد تا ضرورت‌ها درست تشخیص داده شده و خیالاتی برخورد نشود، اما در مسایل معنوی به اولیاء الله نگاه کنید تا شما را غرور نگیرد». امام علی(ع) می‌فرمایند: «مسئول مردم باید خودش را با پایین‌ترین سطح مردم همتراز کند». البته زهد به فقر و غنی نیست، زاهد کسی است که فقدان یا به دست آوردن دنیا، تلاطم در وجودش ایجاد نمی‌کند. وابستگی به دنیا ندارد و دنیا را بجا مصرف می‌کند. به هر حال مدیر باید در زندگی و کار سازمان به فکر منافع شخصی نباشد و با زهد خود به توسعه و رشد سازمان فکر کند.[۱۳]

تحمل برخورد و تحمل دیگران را داشتن

حضرت علی(ع) توصیه می‌کند در انتخاب مدیران افرادی انتخاب شوند که مردم را دوست داشته باشند، روحیه خیرخواهی، حسن ظن، اعتماد به مردم داشته، نسبت به زیردستان روحیه بخشش و سخاوت داشته و قدرشناس فداکاری‌ها و زحمات همکاران باشند. مسایل و کارهایی که به آنها محول می‌شود با آغوش باز بپذیرند و با روحیه تلاش و انتقاد پیگیری کنند. از همه مهم‌تر روحیه انتقادپذیری و بزرگواری داشته باشند. همچنین حوصله فراوان کنند و ظرفیت کافی در رویارویی با مشکلات داشته باشند. ایشان می‌فرماید: «ابزار حکومت و مدیریت، داشتن سینه‌ای گشاده و دریادلی است».

از سوی دیگر مدیر باید روحیه انتقادپذیری داشته باشد، اشکال کار خود را در آینه افکار دیگران ببیند و به انتقاد منتقدان با دیده انصاف بنگرد و سخنان آنان را به گوش هوش بشنود. خلاصه اینکه در روش مدیر بایستی نوعی آزادی و دموکراسی وجود داشته باشد تا فضای تعامل و ابتکار فراهم شود.

آنچه در اینجا مهم است این است که این معیارها با بررسی سوابق افراد و اجرای آزمون‌های خاص قابل سنجش و ارزیابی هستند و از نکات مهم دیگر اینکه حضرت علی(ع) خود به این اصول عامل بود. وجود این صفات در مدیران آنها را به نوعی خود کنترلی می‌رساند که نهایتاً موجب رشد و توسعه سازمان خواهد شد.[۱۴]

لیاقت‌مداری

از اصول اساسی در گزینش‌ها مسأله «شایسته‌سالاری» است. برخورداری از خصال و فضایل برجسته فردی به تنهایی نمی‌تواند محور گزینش باشد، باید در کنار آن توان کاری نیز باشد به دیگر عبارت مجموعه «تعهد» و «تخصص» معیار گزینش است.[۱۵]

شایسته‌سالاری در سیره امام علی(ع)

امام علی(ع) این بزرگ تربیت یافته مکتب نیز هم در گفتار و هم در رفتار خویش بر این ویژگی تأکید خاصی داشت.

حضرت در سخنی فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ...»[۱۶]؛ «ای مردم همانا سزاوارترین مردم به امر خلافت و رهبری امت تواناترین بر اداره آن و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسایل می‌باشد».

از این روایت باید معیار را استنباط کرد که در تمامی مسایل مربوط به حکومت از صدر که رهبری امت است تا ذیل و پایین‌ترین مسؤولیت‌ها باید پیوسته شایستگی محور باشد.

در سخنی دیگر فرمود: «مَنْ أَحْسَنَ الْكِفَايَةَ اسْتَحَقَّ الْوِلَايَةَ»[۱۷]؛ «آن کس که درست از عهده اداره امور برآید شایستگی رهبری بر امت را دارد».

سفارش پیوسته مولا علی(ع) به کارگزاران خویش تأکید بر «شایسته‌سالاری» در گزینش‎‌ها است در موارد متعددی از عهدنامه مالک اشتر بر این امر تأکید شده است در بخشی از آن آمده است: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِيَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقِدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِسْرَافاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً»[۱۸]؛

«سپس در امور کارگزاران‎ات بنگر آن‎ها را آزموده به کارگیر (واحدی تحت عنوان گزینش داشته باشد تا صلاحیت‌ها را بررسی کند) و محور گزینشت میل و گرایش شخصی تو نباشد زیرا که این دو کانونی از شعبه‌های جور و خیانت است و از میان آن‎ها افرادی که باتجربه‌تر و پاک‌تر و پیشگام‌تر در اسلامند برگزین؛ زیرا اخلاق آن‎ها بهتر و خانواده آن‎ها پاک‌تر و همچنین کم طمع‌تر و در سنجش عواقب امور بیناترند».

نیز در سخنی به یکی از کارگزاران خویش فرمود: «لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة إلا شفاعة الكفاية و الأمانة»[۱۹]؛ «در به‌کارگیری کارمندانت که باید زیر نظر تو کار کنند واسطه و شفاعتی را نپذیر مگر شفاعت «کفایت» و امانت را». و کفایت یعنی شایسته‌سالاری.

و خود در گزینش‌ها پیوسته بر این اصل عنایت داشت. وقتی حضرت مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب می‌کند بر شایستگی‌های او تأکید می‌کند: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا يَنْكُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ...»؛[۲۰] «اما بعد یکی از بندگان خداوند را به سوی شما فرستادم که به هنگام خوف خواب به چشم راه نمی‌دهد در ساعات ترس و وحشت از دشمن هراس ندارد نسبت به بدکاران از شعله آتش سوزنده‌تر است او مالک فرزند حارث از قبیله مذحج است».

این اصل آن قدر از نظر مولی مهم بود که چه بسا شخصی را در آغاز برای مسؤولیتی شایسته می‌‌دید اما در ادامه با تغییر شرایط، می‌‌دید که مسؤولی قوی‌تر لازم است بلافاصله جابه‌جایی صورت می‌داد. لکن همراه با تجلیل و تکریم از کارگزاری که از مسؤولیت کنار گذاشته شده است. به عنوان نمونه: امام علی(ع) محمد بن ابی بکر این یار وفادارش را به استان‎داری مصر منصوب کرد. پس از مدتی معاویه بر آن شد که با حمله به مصر آن را از تحت سلطه حکومت مولی جدا کند. بر این اساس عمروعاص را بر این مأموریت گماشت تا مصر را اشغال کند، امام دید برای جلوگیری از این خطر باید فرد مقتدری را برای مسؤولیت مصر برگزیند؛ او مالک اشتر بود.بر این اساس مسؤولیت مصر را به مالک سپرده و محمد بن ابی بکر را به مدینه فرا خواند. گرچه مالک به مصر نرسیده توسط ایادی معاویه به شهادت رسید، ولی به مولا گزارش رسید که «محمد بن ابی بکر» از این رفتار مولا نسبت به او ناراحت شده است. حضرت نامه‎ای برای او نوشت و او را در جریان این عزل و نصب قرار داد: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ مِنْ تَسْرِيحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِكَ وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ ذَلِكَ اسْتِبْطَاءً لَكَ فِي الْجَهْدَ وَ لَا ازْدِيَاداً لَكَ فِي الْجِدِّ وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ يَدِكَ مِنْ سُلْطَانِكَ لَوَلَّيْتُكَ مَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَعْجَبُ إِلَيْكَ وِلَايَةً»[۲۱]؛ «اما بعد به من خبر رسیده است که از فرستادن اشتر به سوی مسؤولیت مصر ناراحت شده‎ای ولی این کار را من نه به این جهت انجام دادم که تو در تلاش و کوششت کندی ورزیده‎ای و یا برای این باشد که جدیت بیش‎تری به خرج دهی، اگر آن چه در اختیارت قرار دادم از تو گرفتم تو را والی جایی قرار دادم که درد سر کم‎تری داشته و حکومت آن برایت خوشایندتر است». این برخورد مولا گویای نکات فراوانی است که به سه نکته اشاره می‌کنم:

  1. برای مسؤولین حکومت باید پیوسته «مصلحت نظام» اصل باشد و هرگز نباید این اصل فدای برخی از ملاحظات در رابطه با اشخاص شود. افراد هر چه قدر هم که محترم باشند ولی مصلحت نظام از هر مسأله‎ای مهم‌تر و بالاتر است. در این زمینه امام راحل گفتار صریح و روشن‎گری دارند: «طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون باید... برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسایلی است که مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم.»..[۲۲]. «... این مسأله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزش‌های اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد مینماید باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمامی دست‎اندرکاران و مردم تبلیغ گردد.»..[۲۳].
  2. آنکه باید حریم خدمت‎گزاران حفظ شود و اگر مسؤولی پس از مدتی خدمت نه به دلیل تخلف بلکه به دلایل دیگر از جمله ناتوانی یا ضعف در اداره امور کنار گذاشته شد نباید حریمش شکسته شود و برکناری‌اش به گونه‎‌ای باشد که موجب هتک شود. در این روش می‌‌بینیم مولا علی(ع) از کارگزار برکنار شده تجلیل می‌کند و او را مورد مهر و محبت قرار می‌دهد.
  3. آنکه اگر مسؤولی از عهده مسؤولیت سنگینی بر نیامد ولی توان اداره مسؤولیت آسان‎تری را داشت باید از تجربه او استفاده شده و او را بر آن گمارد. نباید در عزل و نصب‌ها به گونه‎ای عمل شود که از تجربه مدیران استفاده بهینه به عمل نیاید. مدیری که پس از سال‌ها مدیریت کسب تجربه کرده و مدیریت را آموخته در حقیقت سرمایه یک نظام است این ظلم بزرگ است که به بهانه‌‎ای واهی از مدیران لایق استفاده نشده و تجربه فراوان آن‎ها کان لم یکن تلقی شود. آری باید با تخلف در هر سطحی هرچند در بالاترین مسؤولیت و در مورد باتجربه‌ترین نیز برخورد شود. ولی هرگز نباید مسائل خطی، جناحی، سلیقه‌‎ای سبب شود که از تجربه مدیران کارآمد استفاده نگردد. در این سیره امام بی‌بیم محمد بن ابی بکر را از مسؤولیت زمام‎داری مصر برکنار کرده و او را در مسؤولیتی دیگر به کار می‌گیرد.[۲۴]

شایسته‌سالاری در انتخاب کارگزاران

مهم‎ترین رویکرد حضرت به مدیریت، مدیریت دانش‎محور و شایسته‌سالاری در امور بود. مدیریت نادانان، سبب تضییع اصول و توجه به فروع و مسائل غیر ضروری می‌شود. امام علی(ع) در سیره خویش ابر شایسته‌سالاری کارگزاران تأکید می‌ورزیدند. حضرت شرحاً رهبری را توانایی و دانایی دانسته، و با اشاره به شایستگی کارگزاران فرمودند: «إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»[۲۵]؛

در سیره حضرت، توجه و حساسیت در انتخاب کارگزاران با آزمودن آن‎ها صورت میگرفت و به ویژگی‌های ظاهری توجه نمی‌شد.

«ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً»[۲۶]؛ «ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ»[۲۷].

حضرت به صراحت اعلام می‌کند اگر شایسته‌تر از خود، بر امر حکومت سراغ داشتم، هرگز زمامداری را نمی‌پذیرفتم.

«لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَداً أَوْلَى بِهِ مِنِّي مَا قَدِمْتُ عَلَيْهِ»[۲۸]؛

با توجه به سیره حضرت و خصوصاً دستورالعمل مدیریتی به مالک اشتر، کارگزاران به تناسب حساسیت جایگاه، باید دارای ویژگی‌ها و توانمندی‌‎هایی باشند؛ از جمله: با تجربه باشد، دارای حیا و عفت باشد، از اصالت خانوادگی برخوردار باشند، دیندار و با تقوا باشد، حق‎گو و شجاع باشد. مشاور و وزیر افراد پست و ظالم نبوده باشد؛ در مقابل فساد، نرمی و انعطاف به خرج ندهد، در پی اصلاح امور مردم باشد، نسبت به مردم انعطاف و نسبت به فساد شدت داشته باشد، خودرای و مستبد نباشد، طرفدار مظلوم باشد و مقابل ظلم ظالم بایستند، انصاف داشته باشد، چاپلوسان او را تحت تاثیر قرار ندهند، به حقوق افراد توجه داشته باشد، با دانایان مشاورت داشته باشد، و به طورکلی صفات نیکو و شایسته مدیریت در او جمع باشد تا بتواند در جهت مصالح مردم تلاش کند.[۲۹]

منابع

پانویس

  1. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  2. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  3. «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  4. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  5. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  6. «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش» سوره قلم، آیه ۴۸.
  7. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  8. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  9. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  10. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  11. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  12. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  13. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  14. فروزنده، لطف‌الله، مقاله «شایسته‌سالاری از دیدگاه امیرالمؤمنین».
  15. خاتمی، احمد، مقاله «شایسته‌سالاری در سیره امام علی»
  16. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ (بر اساس نهج البلاغه صبحی صالح، نسخه معجم و...).
  17. الغرر و الدرر، ج۵، ص۳۴۹، حدیث ۸۰۲۵.
  18. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  19. نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص۳۰۱.
  20. نهج البلاغه، نامه ۳۸.
  21. نهج البلاغه، نامه ۳۴.
  22. صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۱۲.
  23. صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۱۳.
  24. خاتمی، احمد، مقاله «شایسته‌سالاری در سیره امام علی»
  25. سزاوار به خلافت کسی است که بدان تواناتر باشد، و در آن به فرمان خدا داناتر. (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳).
  26. سپس در کار عاملان خود بیندیش، و پس آزمودن به کارشان بگمار، و به میل خود و بی‌مشورت دیگران به کاری مخصوصشان مدار. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  27. در گزیدن این کاتبان تنها به فراست و اطمینان، و خوش گمانی خود اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند، و خوش خدمتی را پیشه میسازند. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  28. اگر فردی را شایسته‌تر از خودم را بر زمامداری می‎شناختم، هرگز قدمی پیش نمی‌گذاشتم. (مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۲۵۹).
  29. حاجیان حسین آبادی، رضا، مقاله «روش‌های مبارزه با فساد اقتصادی در حکومت علوی»