سلطه اقتصادی
مقدمه
آموزههای اقتصادی قرآن، تنها به مسایل تولید، توزیع، مصرف یا خدمات اقتصادی بسنده نکرده است؛ بلکه فراتر از آنها به همه ابعاد اقتصادی توجه داشته است؛ از همین روست که به مسایل اخلاق اقتصادی چون سخاوت و بخل یا حقوق اقتصادی چون سرقت و ارث یا سیاست اقتصادی چون تحریمهای اقتصادی و سلطه اقتصادی پرداخته است. بر همین اساس اگر کسی بخواهد درباره آموزههای اقتصادی در قرآن و اسلام تحقیق و پژوهشی داشته باشد، باید همه این ابعاد را مد نظر قرار دهد؛ زیرا نادیده گرفتن هر یک از این ابعاد هم چون نادیده گرفتن قطعه یا قطعاتی از پازل جورچین است که نمیتواند تصویری کامل و تمامی را ارایه دهد.
از نظر قرآن، سلطه اقتصادی که از سوی دشمنان امت صورت میگیرد، یکی از خطرناکترین سیاستها نسبت به استقلال و آزادگی نظام سیاسی ولایی است؛ زیرا اقتصاد ستون قوام بخش اجتماع و محور ایستادگی و قیام مردم است.[۱] هر گونه نقص و کمبودی در این ستون اصلی اجتماع به معنای نقص و کمبود در کلیت اجتماع از جمله نظام سیاسی ولایی خواهد بود. از همین روست که خدا در قرآن به اشکال، روشها و شیوههای گوناگونی برای تحکیم اقتصاد اجتماع، شکوفایی، رشد و استقلال آن سیاستها و برنامههایی را ارایه کرده است. از جمله این سیاستها و برنامهها میتوان به مبارزه با سلطه اقتصادی و ایجاد استقلال اقتصادی از طریق خودکفایی، قناعت و مانند آنها اشاره کرد.[۲].
آثار سلطه اقتصادی
بیگمان ارزش و خطر هر چیزی به میزان تاثیرگذاری آن چیز در زندگی انسان باز میگردد؛ هر چه آثار مثبت یا منفی چیزی بیشتر باشد، به همان میزان ارزشی و ضد ارزشی آن نیز تعیین میشود. از همین روست که در آموزههای وحیانی اسلام، با توجه به شدت و ضعف آثار اعمال در جنبههای مثبت و منفی، احکام به پنج دسته واجبات، مستحبات، محرمات، مکروهات و مباحات تقسیم میشود. هر چه مصلحت چیزی بیشتر و شدیدتر باشد، در جرگه واجبات و هر چه کمتر باشد در جرگه مستحبات یا حتی مباحات سامان داده میشود؛ در برابر هر چه مفسدت چیزی شدیدتر باشد آن را در جرگه محرمات قرار میدهد و در صورتی که مفسدت کمی داشته باشد در جرگه مکروهات ساماندهی میشود.
پس برای دست یابی به میزان مفسدت سلطه اقتصادی بیگانگان و دشمنان بر اجتماع اسلامی باید به آثار مخرب و زیانبار سلطه اشاره کرد. از همین روست که خدا ضمن بیان احکام و آموزههای دستوری، به آثار و پیامدهای آنها توجه میدهد تا این گونه افزون بر ایجاد انگیزه در مکلفان و مخاطبان، آنان را نسبت به شدت و ضعف تاثیرات مثبت و منفی آن امور آگاه سازد. از نظر قرآن، سلطه اقتصادی بیگانگان به عنوان یک مفسدت بسیار زیانبار دستهبندی شده و احکام تحریم و حرمت نسبت به این سلطه وضع شده است؛ زیرا سلطه اقتصادی بنیادهای اصلی و اساسی اجتماع را در معرض خطر قرار میدهد و اقتصاد این ستون اصلی اجتماع را تخریب میکند.
باید توجه داشت که سلطه به معنای قدرت، قوّت چیره و مسلط به رابطه آمیخته به قدرت بین دو فرد، دو گروه، یا دو دولت گفته میشود که به موجب آن یک طرف بر طرف دیگر مسلّط و چیره گردد و خواستههای خود را بر وی تحمیل کند و اجازه ترک و فعل اختیاری را به او ندهد.[۳] در حقیقت سلطه موجب میشود تا یک طرف مغلوب هیچ اختیاری در ترک و فعل کاری را نداشته باشد؛ و فعال مختار تنها سلطه گر است.
در آیات قرآنی به این مفهوم از سلطه با بهرهگیری از واژگانی چون «غلب»، «جبّار»، «سلّط»، «قهر»، «مصیطر»، «ولیّ» و مانند آنها اشاره و توجه داده شده و به ابعاد گوناگون آن از جمله سلطه حقوقی، سلطه سیاسی، سلطه اقتصادی و مانند آنها اشاره شده است. از نظر قرآن، هر گونه سلطه بیگانگان بر اجتماع اسلامی، به دلیل سلب اقتدار و اختیار حاکمیتی و دیگر آثار مخرب و بسیار زیانبار، حرام و گناه بوده و لازم است امت و امام با همه قوا و توان خویش به مقابله با سلطه بپردازند و استقلال و آزادی عمل خود را تأمین و تضمین کنند. خدا به صراحت در آیات قرآنی، پذیرش سلطه بیگانگان از سوی مسلمانان، امری ناپسند و ناروا دانسته [۴] و از مردمان خواسته تا از سلطه گران جبار و زورگو نباشند و از ایشان اجتناب کنند.[۵]
هر گونه سلطه ای از سوی بیگانگان دارای آثار بسیار مخربی است که از جمله آنها میتوان به تباهی هنجارها و ارزشهای امت و تبدیل و تغییر جایگاه عزیز و ذلیل[۶]، نابودی امتها و ملتها، شقاوت و تیره بختی مردمان[۷]، عصیانگری و قانون شکنی، ایجاد مانع در سر راه رسالت پیامبران و تحقق اهداف اسلام و رسولان[۸]، کفر و شرک[۹]، آزار و کینهتوزی، پیمان شکنی و عدم وفا به عهد و عقد[۱۰] و مانند آنها اشاره کرد.
با نگاهی به سلطه بیگانگان بر جوامع بشری از جمله کشورهای عراق و عربستان و افغانستان به سادگی میتوان آثار مخرب سلطه بیگانگان را در فرهنگ و رفتار و امور دیگر زندگی این جوامع به دست آورد. جوامعی که باید مطیع اوامر بیگانگان از دشمنان اسلام باشند و هیچ گونه اختیاری در برابر اوامر سلطه گران نداشته یا ندارند.
از نظر قرآن، اجتماعی که گرفتار سلطه بیگانگان است، نه تنها نمیتواند ارزشهای خود را که در قالب سنتهای شفاهی اجتماعی و فرهنگی یا حتی قانونی و مکتوب ساماندهی کرد، محافظت و مراعات کند؛ زیرا این سلطه گر است که ارزشهای خویش را تحمیل و املاء و دیکته میکند و دولت و اجتماع سلطه پذیر به اجبار باید آنها را اجرایی و عملیاتی کند. این گونه است که ارزشها و فرهنگها اجتماع به دست سلطه گران از میان میرود و ارزشهای سلطه گران بلکه در بسیاری از موارد ضد ارزشهای انسانی و اخلاقی بر اجتماع حاکم میشود؛ زیرا سلطه گران به دور از اخلاق عمل میکنند و با ظلم و ستم خویش هنجارشکنی و قانون شکنی را در اجتماع برای دست یابی به اهداف خویش گسترش میدهند. این گونه است که ارزشها به ضد ارزش و ارزشمندان به فرومایگان تبدیل میشوند.
بیگمان اگر عدالت قسطی و تشویق و ترغیب مردم به قیام برای سهم خواهی از مهمترین فلسفه و اهداف رسالت پیامبران باشد[۱۱]، سلطه گران به سبب طبیعت ظالمانه و مستکبرانه خویش اجازه نمیدهند تا مردم به سهم خواهی قیام کنند تا چه رسد که برای آن در قالب قوامین بالقسط قیام کنند و در هر شرایطی برای خود و دیگران سهم خواهی نمایند؛ از همین روست که فساد و افساد در خلق و خو و ذات سلطه گری و سلطه گران مطرح شده است و خداوند سلطه گران را انسانهایی هنجارشکن، قانون شکن، ظالم و مفسد معرفی میکند که با برتری و علو خویش به فساد و افساد دامن میزنند.[۱۲]
از آن جایی که ظلم و ستم در مهمترین وجه خود در قالب فساد و ظلم اقتصادی خودنمایی میکند، بیگمان میتوان گفت که وجود سلطه گران در اجتماع به معنای فساد اقتصادی و از میان رفتن عدالت قسطی و عدم بهرهگیری مردمان از سهم خویش از نعمتهای الهی خواهد بود. سلطه گری موجب میشود تا با افساد اقتصادی، اقتصاد جامعه چنان دستخوش بحران شود که مردمان نتوانند از آن بهره گیرند یا چنان ضعیف و تباه میشود که نمیتواند به عنوان قیام و قوام بخش خودنمایی کند و آسایش و آرامشی را برای آنان ایجاد کند.[۱۳].
رهکارهای برونرفت از سلطه اقتصادی
از نظر قرآن، برای رهایی از سلطه اقتصادی یا هر گونه سلطه دیگر، باید به عوامل ایجاد سلطه و نابودی استقلال توجه یافت. باید یادآور شد که از نظر قرآن، نوعی سلطه طبیعی میان افراد اجتماع بشری وجود دارد که نمیتوان از آن رهایی یافت؛ زیرا فرقها و تفاوتهای انسانی از جهات گوناگونی چون توانایی فکری و بدنی و استعداد و مانند آنها خود یک عامل طبیعی برای سلطه میان فردی است. به عنوان نمونه مردان به اسبابی چون توانایی بدنی بر زنان نوعی سلطه طبیعی دارند[۱۴]؛ همچنین افرادی از اجتماع نسبت به دیگران به سبب فضلیتهای طبیعی دارای سلطه هستند و آنان را به استخدام خویش درآورده و مسخر خویش میگردانند: ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا﴾[۱۵]
اما آن چه در این جا مطرح است، غیر از این سلطه طبیعی به سبب فضلیتهای طبیعی و رفعت یابی برخی از آنان است؛ زیرا مراد سلطه ای است که به اسباب و عوامل دیگری ایجاد شده است.
به هر حال، برای آنکه رهکارهای برونرفت از سلطه اقتصادی به دست آید، باید عوامل سلطه دانسته شود. این عوامل چنان که گفته شد میتواند طبیعی و یا اکتسابی باشد. از جمله مهمترین عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- برتری: چنان که گفته شد برخی از انسانها نسبت به دیگری دارای برتریهای فکری و بدنی هستند. از نظر قرآن، برتری مردان بر زنان، زمینه سلطه یافتن بر آنان، در امر تدبیر و مدیریّت امور آنان است.[۱۶] با توجه به این که این برتری طبیعی است، مقابله با این سلطه و برتری طبیعی میتواند آسیب زا باشد؛ چنان که گرایشهای فمینستی که خواسته این تفاوتها را نادیده گرفته در عمل منجر به شکست شده و بنیاد خانواده را در غرب نابود ساخته است. اصولا مقابله و مبارزه با امور تکوینی و طبیعی به جایی آنکه وضعیت را بهبود بخشد موجب فساد بیشتر میشود. بنابراین، درک این تفاوتها و پذیرش و مدیریت آنها بهتر از مقابله و مبارزه با آنها است.
- نیازها: از جمله عواملی که موجب میشود تا برخی بر برخی دیگر سلطه یابند، وجود نیازهای است که تنها از طریق آنها دست یافتنی است. به عنوان نمونه، نیازهای اقتصادی زنان و تأمین آن از طریق مردمان یکی از مهمترین عوامل سلطه مردان بر زنان است.[۱۷] بنابراین، اگر نیازهای اقتصادی از طرق دیگر برآورده شود، به همان میزان سلطه مردان کاهش مییابد. اما باید توجه داشت که در آموزههای وحیانی قرآن، سلطه مردان بر زنان و امور خانواده در راستای تأمین امنیت فراگیر از جمله امنیت جانی و عرضی و مالی است. بنابراین، این سلطه را باید نوعی سلطه مثبت و سازنده دانست؛ چنان که سلطه افراد جامعه نسبت به دیگر در قالب حاکمیتهای قانونی و ولایتهای طبیعی، یک سلطه مثبت و سازنده است. اما از آن جایی که سخن در این نوشتار سلطه بیگانگان است، باید توجه داشت که اجتماعی که نیازهای خویش را تنها از طریق بیگانگان تأمین میکند، به میزان نیاز و افزایش و کاهش آن دچار وابستگی میشود و به هر میزان وابستگی بستری برای سلطه آنان فراهم میآید. بنابراین، اجتماع اسلامی باید نیازهای خویش را به بیگانگان قطع یا کاهش دهد تا زمینه و بستری برای سلطه آنان فراهم نیاید. افزایش تولید و حمایت از کالاهای ملی، به معنای رهایی از سلطه اقتصادی بیگانگان است؛ زیرا با این شیوه نیازهای اقتصادی در داخل تأمین میشود و اجتماع نیازی به بیگانگان برای تأمین آن نخواهد یافت. این گونه است که به استقلال اقتصادی دست یافته و از سلطه اقتصادی و بلکه فراگیر حقوقی و سیاسی و نظامی رهایی مییابد. بنابراین، اگر نیازهای اقتصادی عاملی مهم در سلطه بیگانگان بر اجتماع است، راه برونرفت از آن، تأمین نیازهای اقتصادی در داخل مرزها و رهایی از وابستگی اقتصادی است. البته یکی از شیوههای رهایی یا کاهش سلطه برای رفع نیازها، قناعت ورزی و بسنده کردن به کالا و خدمات داخلی است. این که اجتماع به داشتههای خویش قناعت کند و دنبال داشتههای دیگران به هر قیمتی نرود. استفاده از کالای داخلی و حمایت از آن با خرید و استفاده از آن میتواند بستر سلطه را نابود کند و استقلال کامل و رهایی از سلطه را تضمین نماید. البته تلاش برای تأمین نیازها در داخل و افزایش کیفیت کالاهای داخلی خود در فرآیندی از ضرورتهای رهایی از سلطه اقتصادی بیگانگان است.
- افساد: از نظر قرآن، رفتارهای مفسدانه داخلی در اجتماع یکی از مهمترین عوامل سلطه بیگانگان است؛ زیرا اجتماعی که با فساد آمیخته و به مفسدان اجازه فعالیت میدهد، به همان میزان از حق و صلاح دور شده و زمینه و بستری را برای سلطه بیگانگان فراهم میآورد. اصولا اجتماعی که بر خلاف اصول انسانی و اسلامی عمل میکند و عدالت و صلاح را به فساد و ظلم تبدیل میکند، موجب خشم و غضب الهی قرار میگیرد و خداوند فرصتی را برای سلطه بیگانگان بر ایشان میدهد؛ زیرا سنت الهی بر این قرار گرفته است که مفسدان در دنیا و آخرت مجازات یا تنبیه شده و به مسیر درست بازگردند. در اجتماعی که برخی با سوء استفاده از برتریهای طبیعی و ذاتی یا اکتسابی خویش بر آن هستند تا حقوق دیگران را تضییع کرده و عدالت قسطی را زیر پا گذارند و از اموال و انفال عمومی برای مقاصد شخصی بهره گیرند و به اختلاس و دزدی و کمفروشی و گران فروشی رو میآورند، زمینههای سلطه گری بیگانگان فراهم میآید؛ زیرا اجتماع دلسرد و خسته از ظلم و بیداد اقتصادی هیچ گونه انسجام و وحدتی ندارد و میان امت و دولت گسست به وجود میآید و مردمان تن و رضایت به سلطه بیگانگان میدهند. به هر حال از نظر قرآن، افساد در اجتماع عاملی مهم در تحقق سلطه بیگانگان است[۱۸]؛ بنابراین، یکی از مهمترین راهکارها برای دفع و رفع سلطه بیگانگان پرهیز از هر گونه افسادگری و رهایی از افسادهای گوناگون اقتصادی در هر شکل و قالب دولتی و مردمی است.
- قانون شکنی: از نظر قرآن عصیان گری و قانون شکنی و تمرد از قانون، از دیگر عوامل ایجادی سلطه بیگانگان است. کسانی که قانون را مراعات نمیکنند و با دور زدن قانون و کلاه شرعی گذاشتن به افساد از جمله افساد اقتصادی میپردازند، بستری را برای سلطه بیگانگان فراهم میآورند. البته از نظر قرآن، سنت الهی بر این قرار گرفته است که قانون شکنان در دنیا و آخرت مجازات شوند و خداوند مردمانی را بر آنان مسلط میکند تا ایشان را مجازات کند[۱۹] چنان که در آخرت نیز با سلطه فرشتگان عذاب ایشان شکنجه خواهند شد و مجازات رفتارهای قانون شکنانه خویش را میبینند.[۲۰] بنابراین، از نظر قرآن راه دفع و رفع سلطه گری بیگانگان اجرای قوانین و پرهیز از هر گونه مخالفت با قوانین و دور زدن و کلاه شرعی گذاشتن است.
- ظلم و ستم: از نظر قرآن هر گونه ظلم و ستم عاملی مهم در تحقق سلطه بیگانگان است. از سنتهای الهی حاکم بر هستی این است که ظالم در جهان تنبیه و در آخرت مجازات شود. بر همین اساس هر کسی که ظلم و ستمی را روا میدارد باید منتظر تنبیه و مجازات الهی باشد. این تنبیه و مجازات در اشکال گوناگونی چون بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل و برف نابهنگام و تگرگ، جنگ و جنایت و مانند آنها خودنمایی میکند. از جمله مجازاتهایی که خداوند برای ظالمان در نظر گرفته است، ولایت و سلطه دیگران بر ایشان است به طوری که اختیار کار خودشان را نداشته باشند.[۲۱] بنابراین، برای رفع و دفع سلطه اقتصادی بیگانگان باید از هر گونه ظلم و ستم اجتناب کرد و اجازه نداد افرادی از اجتماع به قسط و سهمیه خوری از اموال دیگران در قالب حقوقهای نجومی، اختلاس و سرقت و مانند آنها بپردازند و بیت المال عمومی را بیت الحال خویش گردانند.
- مخالفت با وحی: از نظر قرآن هر امت و ملتی که با وحی و آموزههای وحیانی مخالفت کند، گرفتار ظالمان و مستکبران میشود و خدا این ظالمان را با امتها و ملتهای دیگر تنبیه و مجازات میکند. اگر امت یهود گرفتار ظلم ظالمانه فرعون و قارون و هامان و دیگر افراد شدند، به سبب مخالفتهایی است که با انذارهای پیامبران داشتهاند.[۲۲] بنابراین، برای دفع و رفع سلطه بیگانگان از اجتماع باید مطابق وحی اسلام عمل کرد و به خود اجازه مخالفت با آموزههای وحیانی پیامبران را نداد.
از نظر قرآن برای رهایی از سلطه بیگانگان باید انواع و اقسام جهاد از جهاد اکبر نفسی و کبیر علمی و صغیر نظامی در دستور کار قرار گیرد؛ زیرا بدون جهاد به اموال و انفس نمیتوان امید به رهایی داشت. بر همین اساس، مدیران باید عالم صالح و متقی باشند و نه تنها در کار خویش تخصص داشته باشند، بلکه از تقوای علمی وعملی برخوردار باشند. همچنین باید با بهرهگیری از همه آموزههای وحیانی در تقابل با دشمنان خود را بسیج کنند و از عده و عده کم نگذارند.[۲۳]
دعا و نیایش به درگاه الهی و برخورداری از معجزات امدادی خدا از دیگر راهکارهای قرآن برای برونرفت از سلطه بیگانگان است.[۲۴] این دعا و نیایش باید همراه با عملکردهایی گوناگون پیش گفته برای رهایی از سلطه باشد؛ زیرا دعا و نیایش بدون اقدام و حرکتی تاثیری نخواهد داشت. پس هر گاه اجتماع عزم به کاری کرد باید توکل کند و با دعا و نیایش خود را تقویت نماید.[۲۵].[۲۶].
منابع
پانویس
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ منصوری، خلیل، راهکارهای رهایی از سلطه اقتصادی.
- ↑ نگاه کنید: فرهنگ فارسی، ج ۲، ص۱۹۱۲، «سلطه»؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۲۶
- ↑ ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾ «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ﴾ «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون میآیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیدهاند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون میکنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی میورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است * خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز میدارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند * ای مؤمنان! گروهی را که خداوند بر آنان خشم گرفته است دوست مگیرید که آنان همانگونه از جهان واپسین ناامیدند که کافران از (بازگشت) در گور خفتگان» سوره ممتحنه، آیه ۱ و ۹ و ۱۳. و آیات دیگر
- ↑ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا﴾ «و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود» سوره مریم، آیه ۱۴.
- ↑ ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ «گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.
- ↑ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا﴾ «و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.
- ↑ ﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾ «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بیگمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳؛ ﴿وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ﴾ «و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند» سوره هود، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾ «اگر بر شما دست یابند دشمنانتان خواهند بود و بر شما به بدی دست دراز میکنند و زبان میگشایند و دوست میدارند که کاش شما نیز کافر میشدید» سوره ممتحنه، آیه ۲.
- ↑ ﴿كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ «چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس میدارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان میکنند و دلهای آنان (شما را) پس میزند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۸.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ مریم، آیه ۳۲؛ یونس، آیه ۸۳؛ هود، آیه ۵۹؛ اسراء، آیات ۶ و ۷
- ↑ منصوری، خلیل، راهکارهای رهایی از سلطه اقتصادی.
- ↑ ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کردهایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایههایی برتری دادهایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم میآورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.
- ↑ نساء، آیه ۳۴
- ↑ نساء، آیه ۳۴
- ↑ ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا * فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا * ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا﴾ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید * و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است * سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۴-۶.
- ↑ اسراء، آیات ۴ تا ۶
- ↑ ﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ * وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ * فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ * وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ «اما ستمگران از ایشان گفتاری را به جای آنچه به آنان گفته شده بود جایگزین کردند آنگاه ما بر آنان برای ستمی که میکردند عذابی از آسمان فرستادیم * و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم * و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند میدهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند * آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم * و چون از (ترک) آنچه از آن باز داشته شده بودند سرپیچیدند به آنان فرمودیم: * و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت آگاهاند که هنگام رستخیز کسی را بر آنان برمیانگیزد تا بدترین عذاب را به آنها بچشاند؛ بیگمان پروردگارت زودکیفر است و به راستی او آمرزندهای بخشاینده است» سوره اعراف، آیه ۱۶۲-۱۶۷.
- ↑ ﴿وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾ «اینگونه برخی از ستمکاران را بر برخی دیگر به سبب آنچه انجام میدادند سرپرستی میدهیم» سوره انعام، آیه ۱۲۹.
- ↑ اسراء، آیات ۴ تا ۶؛ اعراف، آیات ۱۲۷ و ۱۶۲ تا ۱۶۷؛ یونس، آیه ۸۳ و آیات دیگر
- ↑ انفال، ایه ۶۰؛ مائده، آیات ۲۰ تا ۲۲؛ توبه، آیه ۷ و ۸
- ↑ ممتحنه، آیه ۵
- ↑ آل عمران، آیه ۱۵۹
- ↑ منصوری، خلیل، راهکارهای رهایی از سلطه اقتصادی.