ایمان در معارف و سیره رضوی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- ایمان در لغت | ایمان در قرآن | ایمان در حدیث | ایمان در نهج البلاغه | ایمان در معارف دعا و زیارات | ایمان در کلام اسلامی | ایمان در اخلاق اسلامی | ایمان در عرفان اسلامی | ایمان در فقه سیاسی| ایمان از دیدگاه بروندینی| ایمان معصوم | مقام ایمان | ایمان ابوطالب | ایمان نیاکان پیامبر خاتم| ایمان در معارف و سیره رضوی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ایمان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- واژۀ ایمان، مصدر باب افعال از ریشۀ "ا م ن" است و امن در زبان عربی به معنای امنیت داشتن و اعتماد ورزیدن است و واژههای "امانت" و "امان" نیز از آن برگرفته شده است. فعل "آمن" به معنای باور کرد و اعتقاد خود را ظاهر ساخت و با حرف اضافه "بـِ" به معنی حمایت کرد و امان داد و امنیت بخشید، به کار رفته است. تصدیق خبر شخصی بر اثر اطمینان یافتن از صحت سخن وی و نیز از بین رفتن ترس و اضطراب از معانی آن است[۱]. در متون دینی این واژه برای اشاره به نوع خاصی از باور داشتن به معتقدات دینی به کار میرود[۲]. باور به خدای نادیدنی و جهان دیگر فصل مشترک تمام ادیان الهی و توحیدی است، در این ادیان، ایمان از اهم فضیلتهای دینی بسیار مهم به شمار میآید.
- این واژه در قرآن کریم از پُر بسامدترین واژگان است و در روایتهای معصومان به وفور از آن سخن رفته است.
- بحث از چیستی ایمان و مفاهیم مقابل آن (کفر، فسق و...) از نخستین مباحث کلامی در تاریخ اسلام است. نقطۀ عطف این بحث در اسلام، غائلهای بود که پیرامون حکمیت در جنگ صفین رُخ داد و منجر به شکلگیری جماعتی به نام خوارج شد. خوارج هر چند به معنای دقیق کلمه از اهل کلام به شمار نمیآمدند، اما با مطرح کردن بحث از حدود کفر و ایمان پایهگذار نخستین بحث کلامی در تاریخ اسلام شدند که واکنش دیگر فرق و نحل از جمله مرجئه، قدریه، جهمیه و امامیه را به دنبال داشت. ابن تیمیه بر این باور است که مباحث پیرامون ایمان برای نخستین بار به شکلگیری فرق و نحل و شکلگیری پدیدۀ تکفیر در جهان اسلام منجر شد[۳].
- خوارج برای خارج کردن رقبای خود از میدان پس از فاصله گرفتن از جماعت مسلمانان، این پرسش را مطرح کردند که پیروان امام علی(ع) و معاویه که حکمیت را پذیرفتند کافرند یا مؤمن؟ پاسخ آنان این بود که این عمل گناه کبیره به شمار میآید و مرتکب کبیره هر کس که باشد، کافر است [۴]؛ از اینرو همۀ کسانی که حکمیت را پذیرفتهاند کافر به شمار میآیند. آنان برای اثبات این مدعای خود به آیۀ ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾[۵] استشهاد میکردند[۶]. فارغ از انگیزهها و زمینههای تاریخی این بحث، اغلب خوارج (به غیر از نجادات) در بحث از ایمان تأکید افزونی بر عمل داشتند و از اینرو مرتکب کبیره را کافر میدانستند.
- معتزله نیز در قُرون بعد در بحث از ماهیت ایمان عمدتاً بر فعل مؤمنانه تأکید نمودند و آن را محور ایمان دینی به شمار آوردند. آنان معتقد بودند که ایمان در مرتبۀ نخست تبعیت عملی از ایجابهای عقلی است و در درجۀ دوم تبعیت عملی از ایجابهای شرعی. در نظر معتزله نیز مرتکب گناهان کبیره نمیتواند مؤمن باشد، چون ارتکاب این گناهان تخلف آشکار از عمل به وظیفه است [۷]. چنین انسانی در مرتبهای میان ایمان و کفر قرار دارد که در اصطلاح ایشان مَنْزِلَةٌ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ گفته میشود[۸].
- تفاوت میان خوارج و معتزله این بود که خوارج [[مرتکب گناه کبیره را کافر و مستحق خلود در نار میدانستند؛ همۀ گناهان نزد خوارج کبیره به حساب میآمد ولی معتزله گناهان را به کبیره و صغیره تقسیم کردند و مرتکب کبائر را نه داخل در ایمان و نه داخل در کفر میدانستند و مرتکب گناهان صغیره را مستحق خلود در جهنم نمیدانستند[۹].
- مرجئه در مقابل این نگرش عملگرایانه، در بحث از ماهیت ایمان بر امر "معرفت" تأکید کردند و ایمان به خدا را مساوی با معرفت وی دانستند و کفر به حق را مساوی با جهل به او. آنان عمل و اقرار زبانی را در حقیقت ایمان دخیل نمیدانستند و بر این باور بودند که اگر کسی مؤمن باشد، معاصی به وی آسیبی نمیزند، کما اینکه اگر کافر باشد، اعمال نیک کمکی به وی نمیکند. ایشان مرتکب کبیره را کافر نمیدانستند و معتقد بودند که چنین شخصی مؤمن گناهکار یا نهایتاً فاسق است.اشعری در گزارشی تفصیلی از جماعات مختلف مرجئه به این مطلب تصریح میکند[۱۰].
- برخی وجه تسمیه این فرقه را با دیدگاهشان دربارۀ ماهیت ایمان مرتبط دانستهاند و گفتهاند که چون آنان عمل را مؤخر از ایمان میدانستند الإرجاء هو التأخير به مرجئه ملقب شدند[۱۱].
- برخی از فرق و نحل مسلمان ضمن انتقاد از این موضع مرجئه، به جای معرفت، تصدیق را مقوّم ایمان دینی میدانند. به باور ایشان هر چند ممکن است که معرفت سبب ایمان باشد، اما بسیار بعید است که معرفت، قوامبخش ایمان باشد. این جماعت تساوی معرفت و تصدیق را نمیپذیرند و بر این باورند که میتوان به چیزی معرفت داشت، اما بدان مؤمن نبود. قائلان اصلی این نظریه متکلمان اشعریاند. در نظر متکلمان اشعری و برخی دیگر از متکلمان همنظر با ایشان، حقیقت ایمان عبارت است از تصدیق قلبی به وجود خداوند، پیامبران و آنچه از ناحیۀ خداوند به ایشان داده شده از مبعوث شدن انبیا و از اینرو این تصدیق قلبی در واقع همان اعتراف کردن و شهادت دادن به حقانیت مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ است. ایشان بر خلاف معتزله، باوری به این ندارند که عقل قبل از شرع میتواند ایمان به برخی متعلقات ایمان دینی را مطالبه کند و از اینرو اظهار میکنند که در صورت عدم بعثت انبیا، ایمان معنایی نداشت.
- اشاعره و همفکرانشان بر این باورند که صرف تصدیق آنچه توسط انبیا آمده، ایمان است و عمل به واجبات شرعی و ترک محرمات داخل در حقیقت ایمان نیست و شخصی که مرتکب گناه کبیره میشود، در صورت تصدیق مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ مؤمن است و اقرار زبانی شرط ظاهری آن و عمل به جوارح لازمۀ کمال بخشیدن آن است[۱۲].
- گروه دیگری که نظریۀ ایشان دربارۀ ایمان اهمیت به سزایی دارد، کَرّامیهاند. ایشان معتقدند ایمان، قول لسانی است و مادامی که انسان به زبان اظهار ایمان میکند در نظر خداوند مؤمن است، حتی اگر اعتقاد باطنیاش کفر باشد[۱۳]. البته چنانکه برخی از محققان مسلمان متذکر شدهاند این سخن کَرّامیه صرفاً مرتبط با ایمان در نشئۀ دنیاست و ربطی به آثار ایمان در نشئۀ آخرت ندارد و در این عالم، فردی که ایمانش صرف اقرار به زبان باشد، عذاب خواهد دید[۱۴].
- از آنچه گذشت تا حدی بستر تاریخی مبحث ایمان دانسته میشود. در روایتهای منقول از امام رضا(ع) مطالبی دربارۀ حقیقت ایمان و چیستی آن ذکر شده است که با توجه به نظریات مذکور، وجه آنها بهتر دانسته میشود. به نحو مکرر و از طرق مختلف از ایشان نقل شده که ایمان اقرار با زبان، معرفت به قلب و عمل با اعضا و جوارح است: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ»[۱۵]. این سخن امام رضا(ع) که در منابع روایی متعدد از دیگر معصومان نیز نقل شده است، ناظر به نظریههای مختلفی است
- اینکه روایت امام رضا(ع) و نظائر آن از دیگر ائمه(ع) بیانگر حقیقت ایمان است و یا کلیت ساختار ایمان دینی که برخی از آنها از مقومات و برخی دیگر از ملزومات، بحثی است که در میان عالمان شیعی از دیرباز محل بحث بوده است. علمایی که بیشتر مشرب نقلی داشتهاند احادیث مذکور را دال بر این دانستهاند که ایمان سه جزء مقوم دارد که عبارت است از تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح. شاخصترین قائل این نظریه در میان علمای امامیه شیخ صدوق است. وی در آثاری چون الامالی و نیز الهدایة فی الأصول و الفروع از این قول جانبداری میکند[۱۶].
- برخی از عالمان شیعی عمل را از لوازم ایمان دانستهاند و حقیقت ایمان را تصدیق قلبی توأم با اقرار زبانی دانستهاند. از شاخصترین شخصیتهایی که به این دیدگاه مایل شدهاند، میتوان به شیخ مفید اشاره کرد. شیخ مفید هم در المسائل الصاغانیة و هم در اوائل المقالات این دیدگاه را ابراز داشته است [۱۷]. اما بیشتر علمای امامیه در مواجهه با این روایتها به این نظریه قائل شدهاند که حقیقت ایمان، تصدیق قلبی است و اقرار به زبان و عمل به جوارح را داخل در حقیقت ایمان نمیدانند و از لوازم آن به شمار میآورند.
- از نخستین کتب کلامی شیعی میتوان ردپای این نظریه را دنبال کرد. از نخستین کسانی که این نظریه را در میان شیعیان مطرح کرده است میتوان به ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت صاحب کتاب "الیاقوت فی علم الکلام" اشاره کرد. وی در این کتاب به صراحت اظهار میدارد که مؤمن در صورت ارتکاب کبیره از دایرۀ ایمان خارج نمیشود و همچنان مؤمن باقی میماند، زیرا ایمان چیزی جز تصدیق قلبی نیست و عمل در حقیقت آن وارد نمیباشد. دلیلی که وی برای این مدعای خویش میآورد، از قرآن کریم است. وی میگوید اگر در حقیقت ایمان، عمل صالح وارد بود لازم میآمد که در کلام الهی که فرموده: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[۱۸]، تکرار وجود داشته باشد که چنین تکراری از سخنگوی فصیح بعید و بلکه محال است[۱۹].
- از دیگر علمای امامیه که ایمان را تصدیق قلبی دانسته میتوان به سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن میثم بحرانی و فاضل مقداد اشاره کرد[۲۰].
- اینکه چرا قاطبۀ علمای شیعه با علم به روایتهای مذکور از ائمه معصوم(ع) بر این تأکید ورزیدهاند که حقیقت ایمان، تصدیق قلبی است، مطلب مهمی است. در توجیه این مسأله میتوان گفت ترتب آثار ایمانی در ظاهر متوقف است بر اقرار زبانی یا آنچه در حکم آن است، چنانکه ترتب آثار ایمان در ظرف واقع متوقف بر عمل به مقتضای آن است. از اینرو هر چند در احادیث مذکور سه جزء آمده، اما جزء قوامبخش، جزء نخستین است که همان تصدیق قلبی است و دو جزء دیگر بر آن مترتب میشود. همچنین برخی از اجزای این تعریف ناظر به واقعیتی تاریخی است که در عصر ائمه وجود داشته است و در گذشته بدان اشاره شد.
- با این توضیحات میتوان دانست که اغلب علمای امامیه با توجه به روایتهای مذکور معتقد بودهاند ایمان تصدیق به قلب است و به آنچه تنها بر زبان بگذرد و در عمل ملاحظه شود، نمیتوان اعتماد کرد. هر کس خداوند و پیامبرش را بشناسد و به آنچه خداوند بر وی واجب کرده، آگاه باشد و بدان اقرار داشته باشد و آن را درست بشمارد، مؤمن است. در این تلقی اصل ایمان، همان معرفت و تصدیق خدا و فرستادۀ او و آنچه همراه وی فرستاده شده، است. نیز معرفت شرط لازم تصدیق و از مقدمات و معدّات ایمان است چنانکه قول و فعل نیز آثار و لوازم ایمان به شمار میآیند.
- در روایتهای منقول از امام رضا(ع) نیز میبینیم که ایشان با پیروی از اشارات قرآن کریم ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ﴾[۲۱] جایگاه ایمان را در قلب انسان دانستهاند [۲۲] که این خود نشان از ماهیت این امر است. این سخن امام بیشترین تقابل را با کسانی دارد که چون کرامیه ایمان را صرف اقرار زبانی میدانند و معتقدند شخص به محض اظهار زبانی ایمان، مؤمن به شمار میآید.
- قابل توجه است که در تاریخ کلام اسلامی کسانی قلب را جایگاه ایمان دانستهاند که آن را از سنخ تصدیق میدانند[۲۳].
- در سخنان امام رضا(ع) مطالب بسیاری در رابطۀ ایمان و عمل صالح و نیز دیگر فضائل نفسانی وجود دارد و به ویژه مراتب عالی ایمان رابطهای مستقیم با پارهای از فضایل و اعمال صالح دارد. ایشان میفرماید: "بنده به حقیقت ایمان نائل نمیشود مگر اینکه از سه خصلت بهرهمند باشد، یکی تفقّه در دین و دیگری اندازه نگاه داشتن در معیشت و آخر صبر بر بلایا"[۲۴]. همچنین از ایشان منقول است "کسی طعم ایمان را نمیچشد مگر اینکه برای خدا دوست بدارد و برای او دشمنی بورزد"[۲۵].
- امام برخی از رذائل نفسانی را مانع از ایمان ورزیدن راستین میدانند. برای مثال ایشان بخل ورزیدن و امتناع از سخاوت را یکی از امور متضاد با ایمان میدانند و برآنند شخص مؤمن نمیتواند بخیل باشد[۲۶]. از روایتهای معصومان(ع) استفاده میشود که بخل، به همراه ترس و حرص ریشه در سوءظن به خداوند دارند[۲۷] و از این روست که گفته شده شخص مؤمن نمیتواند، اهل بخل باشد.
- امام رضا(ع)، فضیلت شکیبایی را نیز یکی دیگر از فضائلی میدانند که ارتباط وثیقی با ایمان دارد. ایشان نسبت صبر را به ایمان، نسبت سر به بدن میدانند و حیات ایمان را بدان مرتبط میدانند[۲۸].
- در روایتی دیگر از ایشان بیان شده که ایمان چهار رکن دارد و پس از آن چهار فضیلت دینی برشمرده شده است. فضائل مذکور عبارتند از توکل بر خدا، راضی بودن به قضای الهی، تسلیم بودن به امر پروردگار و تفویض امور به خداوند[۲۹]. حیا[۳۰]، ولایتپذیری[۳۱]، رعایت اصول رازداری و حفظ اسرار اهل بیت(ع)[۳۲] نیز از جمله اموری است که امام در ارتباط با ایمان دینی از آن سخن گفتهاند. از این سخنان میتوان دانست که از نظر امام، ایمان هر چند در ذات خود تصدیق امور فرستاده شده توسط پیامبران است، اما به هیچ روی منحصر در آن نیست و مراتبی از اعتماد و توجه عمیق به خداوند و رعایت در آن وجود دارد و به وسیلۀ این امور نیز رشد و تکامل مییابد.
- در قرآن کریم ایمان به خدا همواره با برخی امور ذکر میشود که میتوان آن را لوازم ایمان و موجب کمالبخشی بدان دانست:
- داشتن تقوای الهی: ﴿إِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۳۴]،
- خشیت: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾[۳۵]،
- توکل: ﴿وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾[۳۶]
- و دوست داشتن شدید خداوند: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾[۳۷]، از جمله اموری است که در قرآن ملازم ایمان ذکر میشوند.
- امام رضا(ع) در بیان رابطۀ ایمان و اعمال تنها به تأثیر عمل صالح بر ایمان توجه ندارند و به تأثیر مراتب ایمان در تعمیق عمل و به ویژه مناسک دینی نیز عنایت دارند. در روایتهای منقول از ایشان آمده که میزان درک حقیقت نماز وابسته به مراتب ایمان شخص مؤمن است و هر چه شخص، ایمان قویتری داشته باشد، بهرۀ افزونتری از نماز و حقایق متعالی آن خواهد برد[۳۸]. از این سخنان اخیر میتوان دانست که ایمان امری دارای مراتب است که با همراه شدن فضائل و انجام عمل صالح تعالی میگیرد. اینکه آیا ایمان قابل ازدیاد و کاهش است یکی از مباحث دیرین در تاریخ کلام اسلامی است و پاسخهای متعددی یافته است.
- گروهی از مُرجئه به جهت نظریۀ خاصی که دربارۀ ماهیت ایمان داشتند، منکر زیادت و نقصان در ایمان بودند[۳۹]. اما عمده اختلاف، ناشی از آن بوده که اگر ایمان بخواهد کاهش و افزایش داشته باشد، در چه جزئی از آن چنین چیزی واقع میشود؛ تصدیق یا عمل؟ و کیفیت این زیادت و نقصان چیست؟ برخی معتقد بودند که زیادت و نقصان در هیچ نوع تصدیقی صورت نمیپذیرد، از جمله تصدیق یگانگی خداوند و نبوت پیامبر(ص) زیرا موجب آن میشود چیزی که مورد تصدیق قرار گرفته، مورد تصدیق قرار نگیرد و به چیز دیگری مبدل شود و این تناقض است و از اینرو تغییر ایمان را مرتبط با عمل ایمانی میدانستند و میگفتند چنانکه در احادیث ذکر شده که زنان به جهت ناتوانی از انجام اعمال در برخی ازمان، ایمانی ضعیفتر دارند، ضعف و شدت ایمان هر مؤمنی وابستگی تام به عمل وی دارد. اما برخی در پاسخ میگفتند که ایمان از کیفیات نفسانی است و چون شجاعت قابل کاهش و افزایش است و دلیلی ندارد که در همۀ افراد یکسان باشد و از اینرو آن را میتوان در حوزۀ تصدیق نیز مطرح کرد[۴۰]. برخی نیز معنای دیگری را برای این زیادت و نقصان قائل بودند و آن را در ارتباط با جزا و ثواب و مدح و ثنا مطرح میکردند و آن را از حوزۀ تصدیق خارج میدانستند[۴۱].
- از روایتهای امام رضا(ع) و دیگر ائمه(ع) استفاده میشود که ایمان، حقیقت نوریهای است که به جهت همراه شدن با عمل صالح و دیگر فضائل نفسانی - که در گذشته به برخی از آنها اشاره شد - تعالی مییابد. از امام علی(ع) منقول است که ایمان در ابتدا به صورت نقطۀ درخشانی در قلب آدمی ظاهر میشود و هر چه ایمان افزوده شود، به درخشندگی آن افزوده میشود[۴۲].
- امام رضا(ع) برای نشان دادن تفاوت مراتب ایمان خلق همچون دیگر ائمه(ع) از تعبیر "ایمان مستودع" و "ایمان مستقر" استفاده میکنند. ایمان مستودع به تعبیر ایشان ایمانی است که شخص پس از مدتی آن را از دست میدهد، اما ایمان مستقر ایمانی است که شخص همواره واجد آن خواهد بود [۴۳].
- بحث از ذو مراتب بودن ایمان با بحث دیگری نیز در ارتباط است و آن نسبت اسلام و ایمان است. در تاریخ کلام اسلامی همواره این پرسش مطرح بوده که آیا اسلام همان ایمان است و یا یکی برتر از دیگری است[۴۴]. این پرسش ریشه در قرآن کریم دارد. در مشهورترین آیهای که بحث مذکور پیرامون آن شکل گرفته، به وضوح ایمان برتر از اسلام دانسته شده است﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾[۴۵]، در برخی دیگر از آیات نیز از مسلمان و مؤمن به تعابیر مستقل یاد شده است﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾[۴۶]؛ این آیات پرسش مذکور را در میان علمای اسلام به وجود آورد.
- در سخنان امام رضا(ع) ایمان صراحتاً مرتبهای برتر از اسلام معرفی شده است[۴۷]. البته امام تقوا را نیز برتر از ایمان و یقین را برتر از تقوا دانستهاند[۴۸] که نشان از آن دارد که همۀ این امور مراتب بندگی الهی است و در هر مرتبهای به نامی مسمّی شده است. البته باید به این مطلب توجه داشت که اسلام غیر از معنای موجود در آیات مذکور، معانی دیگری نیز دارد که در برخی موارد آن اعم از اسلام و حتی گاه برتر از آن است.
- یکی دیگر از مباحثی که به صورت تلویحی در سخنان امام رضا(ع) دربارۀ ایمان مطرح شده، لزوم داشتن اختیار و اراده در ایمانورزی است. ایمان از منظر متون مقدس، فعلی است اختیاری؛ چرا که متعلق امر قرار میگیرد: ﴿آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ﴾[۴۹]؛ همچنین با اکراه نمیتوان هیچ انسانی را مؤمن گردانید﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۵۰]؛ ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۵۱].
- از امام رضا(ع) منقول است که ایمان آوردن در موضع اضطرار و عذاب مقبول نیست، چنان که دربارۀ فرعون نیز چنین بود[۵۲] و چنان که آشکار است این عدم قبول ناشی از نبودن امکان اختیار و اراده است[۵۳].
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱۳، ص۲۱ - ۲۳؛ مجمع البحرین، ج۶، ص۲۰۲ – ۲۰۷.
- ↑ مسالک الأفهام، ج۵، ص۳۳۷، ۳۳۸.
- ↑ کتاب الإیمان، ص۱۴۲.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۷.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ الإقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۳۴؛ شرح العقائد النسفیة، ص۷۱، ۷۳.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۷۱۴.
- ↑ مقالات الإسلامیین، ص۲۶۹، ۲۷۰؛ المنیة و الأمل، ص۸؛ التبصیر فی الدین، ص۵۷-۵۸.
- ↑ جامع العلوم، ج۱، ص۲۲۱.
- ↑ مقالات الإسلامیین، ص۱۳۲.
- ↑ المسائل و الرسائل المرویة، ج۲، ص۳۷۱؛ الفرق بین الفرق، ص۱۹۰.
- ↑ اللمع، ص۱۲۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۷۵ - ۲۶۹؛ شرح المقاصدر، ج۲، ص۱۸۴.
- ↑ شرح الأصول الخمسة، ص۴۷۸؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۲۹؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.
- ↑ کتاب الإیمان، ص۱۱۸؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۴۴۸، ۴۵۱؛ الأمالی، صدوق، ص۲۶۸؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۵۴؛ الأمالی، صدوق، ص۶۴۰.
- ↑ المسائل الصاغانیة، ص۱۴۴؛ أوائل المقالات، ص۴۷.
- ↑ «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.
- ↑ الیاقوت فی علم الکلام، ص۶۵.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۶، ۵۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۶۴؛ قواعد المرام فی علم الکلام ۱۷۰، ۱۷۱؛ إرشاد الطالبین، ص۴۴۲.
- ↑ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۳۸۱؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۷۸.
- ↑ أصول الإیمان، ص۲۰۰؛ أصول الدین، ص۲۵۰؛ الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۳۹.
- ↑ معانی الأخبار، ص۳۷؛ عبون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۹۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۳۲.
- ↑ دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۵۵؛ نهج البلاغة، ص۴۳۰.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۳۱۵؛ صحیفة الإمام الرضا(ع)، ص۸۱.
- ↑ قرب الإسناد، ص۳۵۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۳۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۸۶؛ الاختصاص، ص۲۲.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۱؛ جامع الأخبار، ص۹۶.
- ↑ «کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۶۲.
- ↑ «اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود» سوره انفال، آیه ۲.
- ↑ «و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید» سوره یونس، آیه ۸۴.
- ↑ «مؤمنان، خداوند را دوستدارترند» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۹۸.
- ↑ مقالات الإسلامیین، ص۱۳۵-۱۳۶؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۳۴.
- ↑ الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ الإنصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۲۵.
- ↑ نهج البلاغة، ص۵۱۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۳۷.
- ↑ الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۲، ص۲۴۶؛ الإنصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۲۶.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ «مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن» سوره احزاب، آیه ۳۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۱-۵۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۱-۵۲.
- ↑ «مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۳.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۷۷؛ علل الشرایع، ج۱، ص۵۹.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «ایمان»، دانشنامه امام رضا، ج۲.