تفسیر عصر حضور امامان معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون دانش تفسیر است. "تفسیر عصر حضور امامان معصوم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

با نگاهی به کتاب‌های علوم قرآنی، مانند البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی و کتاب‌های تفسیری و روایی و رجالی شیعه و سنّی، پی می‌بریم که در عصر حضور امامان معصوم(ع) مفسران زیادی بوده‌اند که با توجه به ویژگی‌های آنان، می‌توان آنان را در چهار دسته قرار داد:

  1. تفسیر مأثور از معصوم؛
  2. تفسیر صحابه؛
  3. تفسیر تابعین؛
  4. تفسیر عصر پس از تابعین.[۱]

عصر حضور امامان معصوم

منظور از امامان معصوم، دوازده نفری می‌باشند که به دلیل نصوص فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خدا آنان را جانشینان خویش و رهبران امت معرفی کرده است[۲] و آنان به همۀ معانی و معارف قرآن و احکام دین آگاه و از هر گناه و خطایی مصون می‌باشند[۳] و خدا در قرآن کریم به اطاعت از آنان همانند اطاعت از رسول خدا(ص) فرمان داده[۴] و مردم را به پرسش و یادگیری معارف و احکام دین از آنان، وادار کرده است[۵].

دوران امامت آنان از رحلت پیامبر(ص) آغاز و تا قیامت ادامه دارد و همواره یکی از آنان به‌عنوان حجت و امام برگزیده خدا وجود داشته و هیچ‌گاه زمین از وجود آنان خالی نمانده و نمی‌ماند[۶]. از این دوازده نفر که اولین آنان حضرت علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها حضرت مهدی(ع) است، یازده نفر آنان در بین امت حضور داشتند، مردم از محل زندگی آنان باخبر بودند، به محضر آنان شرفیاب می‌شدند، از علوم آنان استفاده و از انوار معنوی آنها کسب فیض می‌کردند و در حل مشکلات علمی و غیرعلمی خود از آنان یاری می‌جستند، ولی دوازدهمین آنان براساس حکمت الهی تا روزی که خدا بخواهد، از دیده‌ها پنهان است و مردم محل زندگی او را نمی‌دانند. در آغاز امامت وی تا سال ۳۲۹ ه‍.ق، برخی افراد به‌عنوان نایب خاص آن حضرت تعیین شده و مردم به واسطۀ آنان افراد در حل مشکلات علمی و غیرعلمی خویش از آن حضرت کمک می‌گرفتند که از آن دوران با عنوان «غیبت صغرا» یاد می‌شود، ولی از سال ۳۲۹ ه‍.ق غیبت کبرای آن حضرت آغاز گردید و از آن پس، نایب خاصی برای آن حضرت تعیین نشد و جز از طریق غیرعادی و ناشناخته تشرّف به حضور آن بزرگوار امکان ندارد؛ البته ممکن است آن حضرت به صورت غیر رسمی و نامعلوم در بین امت بیایند و احیاناً دخل و تصرف‌هایی نیز در امور مسلمانان و مؤمنان داشته باشند. به‌هرحال، منظور از عصر حضور امامان معصوم عصر امامت آن یازده امام است که از رحلت رسول خدا آغاز می‌شود و با رحلت امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۶۰ ه‍.ق پایان می‌پذیرد و مدت آن حدود ۲۵۰ سال است.

بررسی منابع کتاب‌شناسی و رجال‌شناسی و کتاب‌های تفسیری و روایی نشان می‌دهد در آن ۲۵۰ سال عصر حضور امامان معصوم نیز تفسیر قرآن وجود و استمرار داشته و همواره افرادی آگاه به معانی قرآن و توانا بر تفسیر آن حضور داشته‌اند که مفاهیم و معانی آیات را به افراد مستعد و علاقه‌مند آموخته و پرسش‌های تفسیری را پاسخ می‌داده‌اند و برخی تفسیرهای آیات را می‌نوشته و کتاب‌های تفسیری تألیف می‌کرده‌اند و هیچ‌گاه تفسیر متوقف نشده است. سبب وجود و استمرار تفسیر در آن عصر این بوده است که مسلمانان آن عصر نیز مانند مسلمانان زمان‌های دیگر، قرآن کریم را تنها کتاب آسمانی مصون از تحریف می‌دانسته و خود را چه در معارف و چه در احکام به هدایت آن نیازمند می‌دیده‌اند و از این‌رو، در فهم معنا و مفاد آن اهتمام کامل داشته‌اند. از ابن مسعود روایت کرده‌اند که هرگاه شخصی از ما ده آیه از آیات قرآن را می‌آموخت، از آنها نمی‌گذشت تا اینکه معانی آنها را نیز بداند و به آنها عمل کند[۷]، به‌خصوص که پیامبر اکرم(ص) نیز به روی آوردن به قرآن و هدایت یافتن از آن فرمان داده[۸] و بارها تمسک به آن را توصیه فرموده بودند[۹] و امیر مؤمنان علی(ع) نیز بر فهم قرآن و نورانی شدن به نور آن تأکید داشته‌اند[۱۰]. از سوی دیگر، هرچند بخشی از معانی قرآن به تفسیر نیاز ندارد و با قرائت یا شنیدن آیات معنای آنها نیز فهمیده می‌شود، تردیدی نیست که در فهم بخش بزرگی از معانی قرآن به تفسیر نیاز است و در آن عصر مانند عصرهای دیگر و حتی در اوایل آن عصر نیز بیشتر افراد برای فهم بخش عظیمی از معانی و معارف و احکام قرآن به تفسیر نیازمند بودند؛ زیرا هرچند نیاز به تفسیری که پراثر فاصلۀ زمانی طولانی با نزول قرآن پدید آمده، برای مردم آن عصر وجود نداشت و در اوایل آن عصر صحابه‌ای بودند که شاهد نزول آیات بوده و با فضای نزول آیات آشنایی داشتند و تفسیر برخی آیات را از رسول خدا(ص) شنیده بودند، ولی؛

  1. علت نیازمندی به تفسیر منحصر به فاصلۀ زمانی طولانی با نزول قرآن نمی‌باشد، بلکه علتهای دیگر نیازمندی به تفسیر مانند ضعف دانش بشر، ویژگی‌های قرآن کریم از قبیل بیان معارف بسیار زیاد به وسیله الفاظ‍ محدود، بیان حقایق ماورای این جهان در قالب الفاظ‍ متداول، بیان مطالب در قالب استعارات، کنایات و تشبیهات ظریف، دربر داشتن معارف باطنی و غیر آن برای مردم آن عصر نیز وجود داشته است[۱۱].
  2. بدیهی است همه مردم آن عصر حتی همۀ افرادی که در اوایل آن عصر می‌زیستند، در عصر نزول قرآن نبودند تا خود شاهد نزول آیات و با فضای نزول آشنا باشند و نیز همۀ آنان رسول خدا(ص) را درک نکرده بودند تا تفسیر آیات را از آن حضرت فراگرفته باشند و نیازمند تفسیر نباشند.
  3. همۀ کسانی که در عصر نزول قرآن می‌زیستند و رسول خدا(ص) را درک کرده بودند نیز تفسیر همۀ آیات را از رسول خدا(ص) تلقی نکردند، بلکه قشر بزرگی از صحابه که در عصر نزول قرآن می‌زیستند و رسول خدا(ص) را درک کرده بودند نیز به تفسیر نیاز داشته‌اند. شاهد آن، روایاتی است که نشان می‌دهد حتی بعضی صحابۀ معروف معنای مفرداتی از قرآن را نمی‌دانسته و نیازمند تبیین بودند. روایت کرده‌اند که معنای «کلاله» را از ابو بکر پرسیدند، گفت: البته من به زودی با رأی خود دربارۀ آن سخن می‌گویم. اگر درست بود، از خدای یکتا و بی‌شریک و اگر خطا بود، از من و شیطان است و خدا از آن منزه می‌باشد. آن را وارثان میت جز پدر و فرزند می‌دانم[۱۲].

و نیز گفته‌اند: معنای «ابّا» را از ابو بکر پرسیدند، گفت: «کدام آسمان بر من سایه می‌افکند و کدام زمین مرا دربر می‌گیرد، اگر در معنای کتاب خدا چیزی را که نمی‌دانم، بگویم»[۱۳]. وی با این سخن آگاه نبودن خود را به‌معنای این کلمه قرآن بیان کرده است. از روایات استفاده می‌شود عمر نیز معنای «ابّا» را نمی‌دانسته است؛ زیرا روایت کرده‌اند عمر بر روی منبر آیات فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَعِنَبًا وَقَضْبًا *... وَفَاكِهَةً وَأَبًّا[۱۴] را قرائت کرد. گفت همۀ اینها را می‌دانیم اما «ابّ» چیست‌؟ نمی‌دانم سپس عصایش را که در دستش بود، بلند کرد و گفت: به خدا سوگند این تکلّف است! چه اشکالی دارد که ندانی «ابّ‌«چیست‌؟ آنچه را از قرآن که هدایتش برای شما بیان شده است، پیروی کنید و آنچه را که نمی‌دانید، به پروردگارش واگذارید[۱۵].

همچنین روایت کرده‌اند: عمر بر روی منبر خطاب به حاضران در مجلس گفت: دربارۀ آیه أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ...[۱۶] و کلمه تَخَوُّفٍ چه می‌گویید؟ همه سکوت کردند.

پیرمردی از قبیله «هذیل» برخاست و گفت: این، لغت ما است، تَخَوُّفٍ به‌معنای تنقّص کاهش تدریجی است[۱۷].

از ابن عباس نقل شده که گفت: نمی‌دانستم معنای فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ[۱۸] چیست، تا اینکه دو عرب که دربارۀ چاهی نزاع داشتند، به نزد من آمدند. یکی از آن دو گفت: "انا فطرتها" و منظورش این بود که من حفر آن را آغاز کرده‌ام[۱۹]. همچنین از وی نقل شده که گفت: به خدا سوگندا نمی‌دانم معنای وَحَنَانًا[۲۰] چیست‌؟[۲۱] و نیز نقل شده که گفت: نمی‌دانم معنای غِسْلِينٍ[۲۲] چیست‌؟ گمان می‌کنم که آن «زقّوم» است[۲۳].

بنابراین، با توجه به اهمیت و ضرورت فهم معارف و احکام قرآن برای مسلمانان و اهتمام کامل مؤمنان به فهم معنا و مفاد آن و نیاز به تفسیر در آن عصر، تردیدی نمی‌ماند که در آن عصر حتی در اوایل آنکه عصر صحابه بوده نیز تفسیر قرآن رواج داشته است. جمعی پرسش‌کننده و جمعی پاسخ‌دهندۀ مطالب تفسیری و در نتیجه، جمعی در پی دانش تفسیر و جمعی مفسر قرآن کریم بوده‌اند.

شاهد عینی بر وجود و استمرار تفسیر در آن عصر، یکی وجود مفسران بسیار در آن عصر است که در طبقات مفسران و منابع رجال‌شناسی و کتاب‌های علوم قرآنی و مقدمۀ برخی تفاسیر از آنها یاد شده است، و دوم، آثار تفسیری فراوانی است که در آن عصر پدید آمده و برخی مفقود و برخی به دست ما رسیده است.[۲۴]

کتاب‌های تفسیری مفقود

در برخی منابع، از کتاب‌های تفسیری مفقودی یاد شده که چون مؤلفان آنها در بحث مفسران عصر حضور معرفی شده‌اند و از خصوصیات خود آن کتاب‌ها به اطلاع قابل توجهی دست نیافته‌ام، به ذکر عناوین آن و آدرس منابعی که از وجود آنها خبر داده‌اند، اکتفا می‌شود:

  1. تفسیر القرآن وهب بن منبّه صنعانی (۱۲۰ ه‍‌.ق)[۲۵]؛
  2. تنزیل القرآن زهری (۱۲۴ ه‍‌.ق)[۲۶]؛
  3. تفسیر محمد بن سیف حدّانی (حدود ۱۳۰ ه‍‌.ق)[۲۷]؛
  4. تفسیر القرآن عیسی بن میمون جرشی (حدود ۱۳۰ ه‍‌.ق)[۲۸]؛
  5. معانی القرآن واصل بن عطا (۱۳۱ ه‍‌.ق)[۲۹]؛

#تفسیر سعید بن مهران (۱۵۶ ه‍‌.ق)[۳۰]؛

  1. التفسیر حسین بن واقد (۱۵۹ ه‍‌.ق)[۳۱]؛
  2. معانی القرآن ابن ابی سارۀ رؤاسی (...)[۳۲]؛
  3. اعراب القرآن ابن ابی سارۀ رؤاسی (...)[۳۳]؛۱
  4. تفسیر القرآن شبل بن عباد مکی (حدود ۱۶۰ ه‍‌.ق)، یکی از مصادر الکشف و البیان ثعلبی[۳۴]؛۲
  5. تفسیر ابو کدینه[۳۵]، هم‌طبقه مالک (۱۷۹ ه‍‌.ق) و ثوری (۱۶۱ ه‍‌.ق)؛
  6. تفسیر مخطوط‍ نافع مدنی (۱۶۹ ه‍‌.ق)[۳۶]؛۴
  7. تفسیر القرآن[۳۷] عبد الرحمان بن رستم (۱۷۱ ه‍‌.ق)؛
  8. معانی القرآن کوچک و بزرگ یونس بن حبیب (۱۸۲ ه‍‌.ق)[۳۸]؛
  9. تفسیر مسیب بن شریک (۱۸۶ ه‍‌.ق)؛ ثعلبی در الکشف و البیان از آن یاد کرده است[۳۹].
  10. تفسیر القرآن، موسی بن عبد الرحمان ثقفی (حدود ۱۹۰ ه‍‌.ق) (مخطوط‍ از سوره ۱۹ تا سوره ۳۷)؛ برخی گفته‌اند تفسیر یادشده از آن ابن عباس است[۴۰].
  11. التفسیر وکیع (۱۹۷ ه‍‌.ق)[۴۱]؛
  12. تفسیر القرآن ابن وهب (۱۹۷ ه‍‌.ق)[۴۲]؛
  13. کتاب فی تفسیر القرآن هواری[۴۳] (اواخر قرن ۲ یا اوائل قرن ۳)[۴۴]؛
  14. غریب القرآن نضر بن شمیّل (۲۰۳ ه‍‌.ق)[۴۵]؛
  15. لغات القرآن هیثم بن عدی (۲۰۶ ه‍‌.ق)[۴۶]؛
  16. اعراب القرآن قطرب (۲۰۶ ه‍‌.ق)[۴۷]؛
  17. تفسیر القرآن واقدی (۲۰۷ ه‍‌.ق)[۴۸]؛
  18. لغات القرآن سعید بن اوس (۲۱۵ ه‍‌.ق)[۴۹]؛
  19. غریب القرآن اصمعی (۲۱۶ ه‍‌.ق)[۵۰]؛
  20. تفسیر فضل بن دکین (۲۱۹ ه‍‌.ق)[۵۱]؛
  21. معانی القرآن قاسم بن سلّام (۲۲۲ ه‍‌.ق)؛ گفته‌اند آنچه در کتاب‌های ابو عبیده، قطرب، اخفش، کسائی و فرّاء بوده با آثار و اساتید و تفاسیر صحابه، تابعین و فقها در آن گرده آمده است[۵۲].
  22. مصادر القرآن ابراهیم بن یحیی یزیدی (۲۲۵ ه‍‌.ق)؛ ابن ندیم گفته است: به سورۀ حدید که رسیده از دنیا رفته است[۵۳].
  23. تفسیر ابن صبیح[۵۴] مروی عنه علی بن حسن بن علی بن فضال[۵۵]؛
  24. تفسیر القرآن سنید مصّیصی (۲۲۶ ه‍‌.ق)[۵۶]؛
  25. التفسیر یا تفسیر القرآن سعید خراسانی (۲۳۷ ه‍‌.ق)؛ یکی از مصادر ثعلبی در الکشف و البیان[۵۷]؛
  26. التفسیر عبد الغنی ثقفی (۲۳۹ ه‍‌. ق ه‍‌.ق)[۵۸]؛
  27. احکام القرآن یحیی بن آدم (۲۳۰ ه‍‌.ق)[۵۹]؛
  28. غریب القرآن محمد بن سلّام (۲۳۱ ه‍‌.ق)[۶۰]؛
  29. اسباب النزول مدینی (۲۳۴ ه‍‌.ق)[۶۱]؛
  30. تفسیر القرآن مقدّمی (۲۳۴ ه‍‌.ق)[۶۲]؛
  31. التفسیر فلّاس (۲۳۵ ه‍‌.ق)[۶۳]؛
  32. التفسیر سریج (۲۳۵ ه‍‌.ق)[۶۴]؛
  33. متشابه القرآن ابو الهذیل (۲۳۵ ه‍‌.ق)[۶۵]؛
  34. متشابه القرآن جعفر بن حرب همدانی (۲۳۶ ه‍‌.ق)[۶۶]؛
  35. اعراب القرآن عبد الملک بن حبیب (۲۳۸ ه‍‌.ق)؛
  36. تفسیر عبد الملک بن حبیب (۲۳۸ ه‍‌.ق)[۶۷]؛
  37. احکام القرآن احمد بن معذّل (۲۴۰ ه‍‌.ق)[۶۸]؛
  38. احکام القرآن ابراهیم بن خالد (۲۴۰ یا ۲۴۶ ه‍‌.ق)[۶۹]؛
  39. التفسیر احمد بن محمد بن حنبل (۲۴۱ ه‍‌.ق)[۷۰] مشتمل بر ۱۲۰۰۰۰ حدیث[۷۱]؛
  40. تفسیر القرآن بیکندی (۲۴۳ ه‍‌.ق)[۷۲]؛
  41. غریب القرآن ابن سکّیت (۲۴۴ ه‍‌.ق)؛
  42. التفسیر حمدویه (۲۴۴ ه‍‌.ق)[۷۳]؛
  43. احکام القرآن علی بن حجر (۲۴۴ ه‍‌.ق)[۷۴]؛
  44. تفسیر القرآن قاسم رسّی (۲۴۶ ه‍‌.ق)[۷۵]؛
  45. احکام القرآن حفص بن عمر (۲۴۶ ه‍‌.ق)[۷۶]؛
  46. اعراب القرآن سجستانی (۲۴۸ ه‍‌.ق)[۷۷]؛
  47. تفسیر ابراهیم بن حسین قرطبی (۲۴۹ ه‍‌.ق)[۷۸]؛
  48. التفسیر فلاس (۲۴۹ ه‍‌.ق)[۷۹]؛
  49. التفسیر جلفری (حدود ۲۵۰ ه‍‌.ق)[۸۰]؛
  50. تفسیر یوسف بن موسی (۲۵۲ ه‍‌.ق)[۸۱]؛
  51. تفسیر یعقوب بن ابراهیم (۲۵۲ ه‍‌.ق)[۸۲]؛
  52. لغات القرآن محمد بن یحیی (۲۵۳ ه‍‌.ق)[۸۳]؛
  53. التفسیر دارمی سمرقندی (۲۵۵ ه‍‌.ق)[۸۴]؛
  54. التفسیر الکبیر بخاری (۲۵۶ ه‍‌.ق)[۸۵]؛
  55. التفسیر اشجّ (۲۵۷ ه‍‌.ق)[۸۶]؛
  56. تفسیر القرآن ابن ابی الثلج (محمد بن عبد الله بغدادی) (متوفای ۲۵۷ ه‍‌.ق)[۸۷]؛
  57. التفسیر احمد بن فرات (۲۵۸ ه‍‌.ق)[۸۸]؛
  58. التفسیر قطّان (۲۶۰ ه‍‌. ق یا اندکی پیش از آن)[۸۹]؛
  59. تفسیر القرآن قاسم بن خلیل دمشقی (ق ۳)[۹۰]..[۹۱]

جستارهای وابسته

  1. تفسیر مأثور از معصوم
  2. تفسیر صحابه
  3. تفسیر تابعین
  4. تفسیر عصر پس از تابعین

منابع

پانویس

  1. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۵.
  2. ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۴، جزء ۹، ص۷۲۹ (کتاب الاحکام، باب ۱۱۴۸، ح۲۰۳۴)؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۰۰، ح۱۸۲۱ (کتاب الامارة، باب ۱، ح۵-۹)؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۱، ح۲۲۲۳ (کتاب الفتن، باب ما جاء فی الخلفاء)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۸، ج۴، ص۵۰۱؛ ابو داوود، سنن ابی داوود، ج۲، ص۵۰۸، ح۴۲۷۹ و ۴۲۸۰ (کتاب المهدی، باب ۱)؛ بخاری، التاریخ الکبیر بخاری، ج۳، ص۱۸۵، ح۶۲۷ (خالد الجدلی)، ج۸، ص۴۱۰، ح۳۵۲۰ (یونس بن ابی یعفور العبدی)، ابن حجر عسقلانی، تعجیل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الاربعة، ص۶۱۸، رقم ۱۴۸۷؛ ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۷، ص۲۴۱ و ۲۴۲ (عمران بن سلیمان)؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳ و ۲۵۶، ح۳ و ۴، ص۲۵۸، ح۳؛ شیخ حرّ عاملی در اثبات الهداة، ج۱، ص۴۳۳-۷۳۵، باب نهم، حدود ۹۲۴ روایت از طریق شیعه و ۲۷۸ روایت از طریق اهل تسنّن با عنوان نصوص عامّه بر امامت ائمه(ع) جمع‌آوری کرده که در بسیاری از آنها به وجود دوازده امام بعد از رسول خدا(ص) تصریح و یا حتی نام و بعضی از خصوصیات آنان ذکر شده است؛ برای نمونه، ر.ک: همان، ص۴۵۹-۴۶۱ حدیث‌های ۷۴-۸۶.
  3. حدیث معروف ثقلین که صحت آن مورد اتفاق شیعه و سنّی است، بر این مطلب دلالت دارد (برای توضیح دلالت آن ر.ک: مکاتب تفسیری، ج۱، ص۵۸-۶۶).
  4. ر.ک: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و روایات مفسر آن در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۵۲-۲۶۵؛ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶ (کتاب الحجة باب فرض طاعة الائمة(ع)).
  5. ر.ک: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳؛ وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷؛ و روایات مفسّر این دو آیه در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۹-۴۵۵ و ج۵، ص۲۰۷ و ۲۰۸؛ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۰ بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ(ع).
  6. برای آگاهی از روایت‌های دلالت‌ کننده بر آن ر.ک: صدوق، کمال الدین، ص۲۱۱-۲۴۱، باب ۲۲، باب اتصال الوصیة من لدن آدم(ع) و ان الارض لا تخلوا من حجة الله عزّ و جلّ علی خلقه الی یوم القیامة.
  7. طبری، جامع البیان، ج۱، ص۶۰، مقدمه، ذکر الاخبار الّتی رؤیت فی الحضّ علی العلم بتفسیر القرآن و....
  8. «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۵۷۳، کتاب فضل القرآن، ح۲).
  9. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»، (حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۹، حدیث ۹) برای دیدن این حدیث با عبارت‌های دیگر ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۶۲۱، حدیث ۳۷۶۸، ص۶۲۲، حدیث ۳۷۸۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ط‍ دار صادر بیروت، ج۳، ص۱۴، ۱۷، ۲۶ و ۵۹ و ج۵، ص۱۸۱؛لجنة التحقیق فی مسئلة الامامة، کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، همه کتاب.
  10. «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ»؛ (نهج البلاغه، ص۳۳۹، خطبه ۱۰۹)، «فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ»؛ (همان، ص۲۳۴، خطبه ۹۰).
  11. برای آگاهی بیشتر ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۳۶-۴۰.
  12. سیوطی گفته است: اخرج عبد الرزاق و سعید بن منصور و ابن ابی شیبة و الدارمی و ابن جریر و ابن منذر و البیهقی فی سننه عن الشعبی قال: سئل ابو بکر عن الکلاله، فقال: انّی سأقول فیها برأیی فان کان صوابا فمن الله وحده لا شریک له و ان کان خطأ فمنّی و من الشیطان و الله منه بریء، اراه ما خلا الولد و الولد؛ (الدر المنثور، ج۲، ص۴۴۳، ذیل آیه ۱۷۶، سوره نساء. همچنین ر.ک: به الکشاف زمخشری، ج۱، ص۴۸۶ تفسیر آیه ۱۲ سورۀ نساء).
  13. أیّ سماء تظلنی و أیّ ارض تقلنی اذا قلت فی کتاب الله ما لا اعلم؛ (سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۵۲۲).
  14. «و در آن دانه‌ای رویانده‌ایم * و انگور و سبزی *... و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۲۷-۳۱.
  15. سیوطی، الدرّ المنثور، ج۶، ص۵۲۲. سیوطی خبر داده است که این روایت را چند تن از دانشمندان اهل تسنن مانند سعید بن منصور، ابن جریر، ابن سعد، عبد بن حمید، ابن منذر، ابن مردویه، بیهقی خطیب و حاکم در تألیفات خود آورده‌اند و حاکم آن را صحیح دانسته است (ر.ک: سیوطی، الدرّ المنثور، ج۶، ص۵۲۲).
  16. «یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بی‌گمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.
  17. ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۴، ص۱۵۲.
  18. این کلمه شش‌بار در قرآن به کار رفته است. انعام، ۱۴؛ یوسف، ۱۰۱؛ ابراهیم، ۱۰؛ فاطر، ۱؛ زمر، ۴۶ و شوری، ۱۱.
  19. و اخرج من طریق مجاهد عن ابن عباس قال: کنت لا ادری ما «فاطر السماوات» حتی اتانی اعرابیان یختصمان فی بئر فقال احدهما: "انا فطرتها" یقول انا ابتدءتها؛ (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۵۴).
  20. «و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود» سوره مریم، آیه ۱۳.
  21. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴.
  22. «و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۶.
  23. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۵.
  24. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۹-۵۳.
  25. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۲۱؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۶، ص۵۰۱.
  26. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۳۷.
  27. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۳۷؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۵۴.
  28. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۰۹؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۸۰۵.
  29. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۵۶.
  30. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۱۱.
  31. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۶۰، رقم ۱۵۶.
  32. ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۳۱.
  33. ر.ک: رجال النجاشی، ص۳۲۴، رقم ۸۸۳؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۰۵.
  34. ر.ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۲۵ و ۲۲۶؛ همین کتاب، ص۲۳۷، رقم ۲۷.
  35. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۷۶، رقم ۶۹۲.
  36. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۹۹.
  37. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۶۵؛ زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۳۰۶.
  38. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۸۶.
  39. حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۵۸؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۷۳.
  40. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۹۲؛ سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء ۱، ص۹۰، رقم ۹.
  41. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۵۷.
  42. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۳۲۸.
  43. ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۹۱. تفسیری با عنوان تفسیر کتاب الله العزیز از هوّاری چاپ شده و موجود است ولی معلوم نیست که آن تفسیر این کتاب باشد (ر.ک: همین کتاب، ص۴۸۵-۴۸۶).
  44. ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۹۱، رقم ۲۷۵؛ همچنین ر.ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۵۱۲؛ همو، ایضاح المکنون، ج۳، ص۳۱۰.
  45. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۰۲.
  46. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۵۵.
  47. ر.ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۵۸؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۵۵؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۶، ص۹ و ۱۰.
  48. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۹۴.
  49. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۸۰.
  50. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۵۵.
  51. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۹.
  52. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۶.
  53. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۵؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۵۶.
  54. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۳، رقم ۱۱۸۳؛ رجال النجاشی، ص۷۸، طوسی، الفهرست، ص۲۳.
  55. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۷-۱۲۸.
  56. بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ص۱۳۰۴؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۰۹؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۵۲.
  57. حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۹؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۳۸۸؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۱۱؛ سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۱۹۶.
  58. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۲۴.
  59. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۶۱.
  60. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۵۱ و ۱۵۲.
  61. حاج خلیفة، کشف الظنون؛ ج۱، ص۷۶؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۷، ص۱۳۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۳۶۷.
  62. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۰۰؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۹۷.
  63. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۲۶.
  64. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۷۸.
  65. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۲۵.
  66. ابن ندیم، الفهرست، ص۳۹؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۲۴.
  67. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۴۹ و ۳۵۰.
  68. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۹۳؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸۰.
  69. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۳.
  70. ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۱؛ ابن ندیم با عنوان: کتاب التفسیر از این کتاب خبر داده است (ر.ک: الفهرست، ص۲۸۵؛ بغدادی با عنوان تفسیر القرآن از این تفسیر یاد کرده است (هدیة العارفین، ج۵، ص۴۸).
  71. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۱.
  72. بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ص۵۱۵؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۲۷.
  73. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۴۵، رقم ۴۱۸.
  74. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۹۶.
  75. نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۳۱.
  76. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۶۲.
  77. ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۱۱.
  78. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۶.
  79. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۷.
  80. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۹۱؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۵۸.
  81. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۸۴.
  82. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۷۷.
  83. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۶۷، رقم ۵۹۶.
  84. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۳۷.
  85. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۰۴.
  86. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۲۸.
  87. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۵۷؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۵۶.
  88. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۶۲.
  89. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۱۴.
  90. ر.ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۳۲.
  91. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۹۲-۳۹۶.

جستارهای وابسته