دلیل نقلی نصب امام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اثبات نصب امام است. "اثبات نصب امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اثبات نصب امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

آیات دال بر نصب امام

نخست: آیه تطهیر

دوم: آیه منذر و هادی

سوم: آیه ولایت

چهارم: آیه تبلیغ

پنجم: آیه اکمال دین

ششم: آیه اولی الأمر (رابطه نصب امام و وجوب اطاعت)

هفتم: آیه مع الصادقین (رابطه نصب امام و تبعیت از امام)

هشتم:آیه سأل سائل

نهم: آیه ابتلا

روایات دال بر نصب امام

نخست: عصمت و نصب

  • در سخنان امامان(ع) جایگاه و منصب والای امامت و اوصاف و شرائط امام را دلیل بر این دانسته‌اند که امام باید منصوب از سوی خداوند تعالی باشد.
  • امام رضا(ع) در تلازم بین عصمت و نصب می‌‌فرماید: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۱] فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ»[۲][۳].

دوم: شأن هدایت و نصب

  • نصب الهی یعنی اعطای هر صفت و ویژگی که در امر هدایت لازم است و مأموریت زعامت و رهبری امت اسلامی به صاحب و واجد آن صفات است. در فرهنگ قرآنی از این اعطا به جعل تعبیر می‌‌شود که موهبتی است خدادادی و بر اساس علم و حکمت بالغه الهی به انسان‌های برگزیده عطا می‌‌شود.
  • قرآن کریم می‌‌فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۴] و در جای دیگر می‌‌فرماید: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۵]. کلمه يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۶] هم می‌‌تواند به معنی یدعون الناس الی امرنا باشد که یهدون متضمن معنی یدعون باشد و هم باء به معنی سببیت یعنی به سبب امرنا. یعنی: آنها را امام قرار دادیم تا مردم را به احکام و اوامر و نواهی ما دعوت کنند. و منصب امامت به آنها دادیم و بر اساس این جایگاه است که مسؤولیت دارند مردم را هدایت کنند و اقدام آنان در پیشوایی و رهبری خودسرانه نیست بلکه به واسطه اذن و جعل الهی است. هر دو احتمال و هر دو معنی با هم از آیه و استظهار است همان گونه که مفسران و شارحان حدیث هم این گونه برداشت کرده‌اند.
  • در سخن مفسران سنی و شیعه هم موضوع نصب و جعل الهی و اذن در امر امامت و هدایت الهی آمده است: طبری یکی از قدیمی‌ترین مفسران سنی در تفسیر جامع البیان ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء می‌‌گوید: عن قتاده قوله: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۷] جعلهم الله ائمه يقتدي الى الله بهم في امرالله و قوله يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا يقول: يهدون الناس بامرالله اياهم بذلك و يدعونهم الى الله والى عبادته[۸]. و ذیل آیه ۲۴ سوره سجده می‌‌گوید: عن قتاده: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۹] قال: رؤساء في الخير و قوله: يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا يقول الله تعالى ذكره: يهدون اتباعهم و اهل القبول منهم باذننا لهم بذلك و تقويتنا اياهم عليه[۱۰]. باید توجه داشت که غالب مفسران اهل سنت و مفسران شیعه نیز همین تفسیر از آیه را پذیرفته‌اند [۱۱].
  • امام صادق(ع) در تبیین ویژگی مهم امام که هدایت است به این دو آیه که جعل نصب الهی را نسبت به امام هدایت، در مقابل امام گمراهی و ضلالت، می‌‌دهد، تمسک نموده و می‌‌فرمایند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۲] لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۱۳] يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۴].
  • توجه به این نکته لازم است که جعل الهی نسبت به پیشوایان کفر و گمراهی به این معنی است که خداوند بر اساس حکمت، تکوینا مانع آنان نشده است (یعنی عدم المنع تکوینا). مجلسی در شرح حدیث می‌‌گوید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً أي يقتدي بهم في أقوالهم و أفعالهم يهدون الخلق إلى طريق الجنه بأمرنا "لا بأمر الناس" تفسير لقوله تعالى بِأَمْرِنَا أي ليس هدايتهم للناس و إمامتهم بنصب الناس و أمرهم بل هم منصوبون لذلك من قبل الله تعالى، و مأمورون بأمره[۱۵]. مازندرانی ذیل روایت طلحة بن زید می‌‌نویسد: أي و جعلناهم أئمّة للخلائق يهدونهم إلى الحقّ بأمرنا لهم بذلك و هو صريح في أنّ تعيين الامام من قبل اللّه تعالى غير مفوّض إلى اختيار العباد[۱۶][۱۷].

سوم: جایگاه امامت و نصب

  • با توجه به جایگاه و حقیقت مقام و منصب امامت و شئون و مسؤولیت‌ها و صفاتی نظیر علم خدادادی و مصونیت از هرگناه و خطا و عیبی و اینکه هر آنچه در هدایت لازم است باید به امام اعطا شود، قطعاً چنین امام و هادی الهی لازم است منصوب از جانب خداوند تعالی باشد. ما نمی‌توانیم یک فرد معمولی را - هرچند فی الجمله از دیگران برتر باشد - امام و هادی خود قرار دهیم بلکه پیشوای امت و رهبر جامعه اسلامی به عنوان خلیفه رسول الله با ویژگی‌های فرابشری را فقط باید خداوند نصب کند.
  • توجه به مقام و منصب امامت مستلزم نصب الهی است و این ملازمه را امام رضا(ع) تبیین کرده‌اند: «هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ».
  • امام رضا(ع) در موهوبی بودن و اکتسابی نبودن جایگاه و منصب امامت به وضوح و روشنی بیان می‌‌فرماید: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفِعْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ»[۱۸][۱۹].

چهارم: خلافت الهی و نصب

در تعداد زیادی از روایات، اهل بیت(ع)، خود یا دیگر امامان معصوم را خلیفه‌الله و جانشین خداوند خوانده‌اند که به نظر می‌رسد بتوان از کاربرد این مفهوم در کلام ایشان، اعتقاد آنها را نسبت به نصب الهی امامان معصوم دریافت. مفهوم خلیفه، در لغت به معنای کسی است که به جای کسی و پس از کسی می‌آید تا قائم‌مقام او بوده[۲۰] در نتیجه، متصدی کارهای او شود. البته لازم به ذکر است که امر خلافت و جانشینی در میان انسان‌ها همراه با تأخر زمانی است. خلیفه کسی است که پس از فردِ اول می‌آید و وظایف و اختیارات او را به عهده می‌گیرد؛ اما این تأخر که در معنای “خلیفه” نهفته است، درباره خلیفه‌الله به چه معنایی است؟ روشن است که تأخر زمانی، درباره جانشینی از خدا که ذاتی سرمدی است، معنا ندارد، بلکه در اینجا تأخر به لحاظ کیفی مورد نظر است که عالی‌ترین مقامات روحانی را در بر می‌گیرد[۲۱]. توضیح مطلب این است که خلیفه و نائب باید از نظر اوصاف علمی و رفتاری همانند مستخلف‌عنه یا شبیه و متناسب با وی باشد تا بتواند وظایف او را انجام دهد. مثلاً خلیفه عالِم، باید عالِم، خلیفه فرمانده نظامی باید نظامی و آگاه به مسائل جنگ و خلیفه یک مدیر باید توانا در امر مدیریت باشد. هرچند درباره انسان‌ها و امور دنیوی ممکن است خلیفه، از جهت کیفی مثل و حتی برتر از فرد اول باشد؛ اما از آنجا که همانند یا برتر از خدا قابل تصور نیست، خلیفه‌الله کسی خواهد بود که بعد از الله، برترین است. این معنای تأخر در مفهوم “خلیفه‌الله” است. جانشین خدا کسی است که شبیه‌ترین انسان‌ها به باری‌تعالی باشد. او باید دست‌ِکم به همه نیازهای مردم، عالم و در انجام همه کارهای خیر عامل بوده، از همه زشتی‌ها دور باشد، و روشن است که تشخیص و انتخاب چنین فردی تنها به دست خداوند میسر است. کاربرد قرآنی این واژه هم نشان‌دهنده الهی بودن و عظمت جایگاه خلیفه‌اللهی است. در آیات قرآن، خلیفه خدا تنها درباره پیامبران الهی به کار رفته است: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...[۲۲].

به استناد سخن برخی مفسران، در این آیه، منظور از خلیفه خدا نمی‌تواند نوع انسان‌ها باشد؛ بلکه آن کسی را که خدا (مطابق این آیه) خلیفه خود قرار داد، حضرت آدم(ع) بوده است. این سخن با آیه‌ای دیگر که باری‌تعالی حضرت داود(ع) را خلیفه خود خوانده است، تأیید می‌شود. يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...[۲۳]. اگر منظور از خلیفه‌الله در آیه اول، نوع بشر باشد، اختصاصش به حضرت داود(ع) که یکی از مصادیق بشر است، بی‌معنا خواهد بود. برخی روایات نیز به گونه‌ای سخن گفته‌اند که گویا مقام خلیفه‌اللهی با نصب و گزینش خداوند ملازمت داشته، کسی حق اعتراض به آن را ندارد. از امام صادق(ع) چنین نقل شده است که: “امامت، خلافت خداوند است و کسی حق ندارد بگوید چرا خداوند، آن را در نسل امام حسین(ع) نه امام حسن(ع) - قرار داد؛ زیرا خداوند در کارهای خود حکیم است”[۲۴]. در این روایت، امام صادق(ع) به مسئله نصب و جعل الهی در مورد منصب خلیفه‌اللهی تصریح کرده‌اند و با توجه به خلافتِ الهی بودن مقام امامت، لزوم تعیین الهی امام را امری روشن و غیر قابل تردید دانسته، سخن خود را به مرحله بعد از آن و دلیل امامت الهی نسل امام حسین(ع) معطوف کرده‌اند؛ یعنی لازمه خلافت الهی، نصب الهی است.

بنابراین با توجه به کاربرد قرآنی و روایی واژه “خلیفه خدا” می‌توان خلیفه خدا را فرد منصوب از سوی خدا دانست. به علاوه، از آنجا که خلیفه خدا در حقیقت، متصدی کارهای خداوند است، این خداوند است که جانشین خود را تعیین می‌کند و اساساً اینکه مردم بخواهند برای خداوند متعال جانشین و نماینده انتخاب کنند، امری بی‌معنا خواهد بود. برای پاسخ به این سئوال که “خلیفه‌الله” در روایات، کدام شأن از شئون امامت را در بر می‌گیرد، در کلام خود ائمه پاسخ روشن و قابل استنادی یافت نشد. البته با توجه به کاربرد قرآنی “خلیفه” که به پیامبران اطلاق شده است، همچنین معنای لغوی “خلیفه‌الله” که متصدی کار خداست، شاید بتوان از این واژه، شأن مرجعیت دینی را دریافت. می‌توان با مراجعه به منابع تاریخی، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از رحلت رسول خدا(ص)، مردم، حاکمان و خلفای زمان خود را “خلیفه‌الله” می‌نامیدند[۲۵]. هر چند برخی خلفا این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را خلیفه رسول‌الله(ص) معرفی می‌کردند[۲۶]. به هر حال، مراد آنها از این عناوین، مرجعیت و امامت دینی آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها جانشینی خلفا در حاکمیت و رهبری جامعه اسلامی را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند خلیفه دوم[۲۷] و سوم و حاکمان اموی و عباسی که از جهت علمی در مقابل اهل بیت(ع) و دیگر دانشمندان دینی ادعایی نداشتند نیز خلیفه خدا یا خلیفة رسول‌الله(ص) خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ مسلمانان، “خلیفه‌الله” عنوانی بود که آنان پس از رحلت نبی اکرم(ص) به حاکمان و رهبران سیاسی جامعه اسلامی می‌دادند. در مجموع می‌توان گفت در کاربرد روایی، مصداق “خلیفه‌الله” و امامان منصوب از سوی خدا هستند و بر شأن حاکمیت و امامت سیاسی و همچنین مرجعیت دینی آنها دلالت دارد[۲۸].

پنجم: حجت الهی بودن و نصب

از مباحث قابل تأمل این است که اگر در روایتی، امام، حجت خدا خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای الهی بودن امام دانست و یا اینکه حجت خدا بودن، اعم از نصب الهی یا مردمی بودن انتخاب امام است؟ اگر لازمه حجت خدا بودن امام، الهی بودن امامت ایشان است، این امامت الهی زیر مجموعه کدام یک از اقسام امامت “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟ برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در روایات بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای برهان[۲۹] و دلیل پیروزی بر دشمن هنگام دشمنی[۳۰] می‌باشد؛ پس حجت خدا به معنای دلیل و برهان الهی است. با توجه به این معنا، اگر امام، حجت خدا باشد، می‌توان گفت که او دلیل خدا برای ساکت کردن منکران و خطاکاران است؛ یعنی با وجود امام، برای مردم در نافرمانی از دستور خداوند عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در روایات نیز تأیید شده است. امام صادق(ع) فرمود: “حجت خدا بر مردم استوار نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر مردم] شناخته شود”[۳۱]. بنابراین کاربرد این واژه درباره امام، بر جایگاه عظیم ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در روایات آمده است، حجت خدا باید معصوم باشد؛ زیرا با توجه به احتجاج خداوند به ایشان، وی هدایت‌گر مردم است و هدایت‌گر مردم نیز نمی‌تواند خود دچار خطا و عصیان گردد: او (امام) معصوم است و مشمول کمک و تأیید الهی است، از خطا و لغزش ایمن است، خدا او را به این صفات اختصاص داده تا حجت وی بر بندگان و گواه او بر مخلوقاتش باشد، “این فضل الهی است که به هر که خواهد، عطا کند و خدا صاحب فضل بزرگی است”[۳۲]. آیا مردم قادرند چنین امامی را انتخاب کنند؟[۳۳].

به علاوه، روایات متعددی وجود دارد که از اختصاص علوم ویژه به حجت خدا حکایت دارد[۳۴]. روشن است که تشخیص چنین انسانی که معصوم است و دارنده کمالات و علوم خاصی می‌باشد، تنها در توان باری تعالی است. این امر، ما را به الهی بودن حجت خدا می‌رساند. افزون اینکه امام سجاد(ع) حجت الهی را کسی معرفی کرده که در ارتباط مستقیم با خداست[۳۵]. بخش دیگری از کلام اهل بیت(ع) نیز حاکی از الهی بودن حجت خداوند است. از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌»[۳۶]. اخبار متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های روایی وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده نصب الهی حجت می‌باشند؛ چراکه ممکن است مردم در انتخاب امام خود به توافق نرسند که - بر فرض مردمی بودن انتخاب حجت - در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با کلام اهل بیت(ع) راجع به خالی نشدن زمین از وجود حجت در تعارض می‌باشد. همچنین در سخنان امام سجاد(ع) آمده است: «لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ»[۳۷]. این حدیث می‌گوید که ممکن است حجت الهی غایب و پوشیده باشد؛ در حالی که غیبت آن حجت الهی که منتخب مردم است، معنا ندارد. بدیهی است کسی که مردم او را به عنوان امام انتخاب کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب خداوند باشد، ولی در میان مردم معلوم و مشهور نباشد.

افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن اهل بیت(ع) خود را حجت الهی می‌دانند[۳۸]؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب مردم نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات اهل بیت(ع) می‌توان نصب الهی را استفاده نمود. در پاسخ به پرسش دوم نیز می‌توان گفت: همان‌طور که گذشت، خداوند می‌تواند با تمسک به حجت، منکران و خطاکاران را ساکت نماید و در حقیقت، وجود حجت، راه عذر و بهانه را برای نافرمانی می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از روایات[۳۹] نشان می‌دهند که حجت خدا بیان‌کننده دین خدا و طریق صحیح شناختن خوبی‌ها از گناهان است. در روایاتی آمده است که خداوند، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون آگاه کرده است[۴۰] و یا اینکه حجت خدا به نیازمندی‌های مردم برای شناخت راه سعادت[۴۱] که همان دین خداست، عالِم می‌باشد. بنابراین حجت خدا را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و امامت دینی” امام دانست. از این رو دلالت بر حاکمیت و رهبری سیاسی مشروط به وجود قرینه خواهد بود[۴۲].

  1. القاب امام مهدی چیستند؟ (پرسش)
  2. آیا اباصالح از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  3. آیا بقیة الله از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  4. آیا منتقم از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  5. آیا حجة الله از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  6. آیا خاتم الاوصیاء از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  7. آیا منصور از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  8. آیا منتظر از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  9. آیا مهدی از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  10. آیا صاحب الزمان از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  11. آیا صاحب الأمر از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
  12. امام مهدی چند لقب دارند؟ (پرسش)
  13. چرا به امام مهدی، قائم، اباصالح، بقیة الله، صاحب الزمان، حجة الله، مهدی و ... گفته می‌شود؟ (پرسش)
  14. آیا امیر الامره از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  15. آیا احسان از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  16. آیا اذن سامعه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  17. آیا ایدی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  18. آیا بئر معطله از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  19. آیا بلد الامین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  20. آیا باسط‍‌ از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  21. آیا بقیة الأنبیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  22. آیا تالی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  23. آیا تأیید از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  24. آیا تمام از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  25. آیا ثائر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  26. آیا جابر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  27. آیا جنب از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  28. آیا جوار الکنس از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  29. آیا حجت از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  30. آیا حجة الله از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  31. آیا حق از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  32. آیا حجاب الله از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  33. آیا حمد از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  34. آیا حامد از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  35. آیا خاتم الاوصیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  36. آیا خاتم الائمه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  37. آیا خازن از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  38. آیا خلف از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  39. آیا خلف صالح از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  40. آیا خنس از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  41. آیا خلیفة الله از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  42. آیا خلیفة الاتقیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  43. آیا دابة الأرض از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  44. آیا داعی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  45. آیا رجل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  46. آیا رب الأرض از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  47. آیا سلطان المأمول از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  48. آیا سدرة المنتهی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  49. آیا سناء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  50. آیا سبیل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  51. آیا ساعة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  52. آیا سید از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  53. آیا شرید از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  54. آیا صاحب از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  55. آیا صاحب الغیبة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  56. آیا صاحب الزمان از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  57. آیا صاحب الرجعة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  58. آیا صاحب الدار از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  59. آیا صاحب الناحیة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  60. آیا صاحب العصر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  61. آیا صاحب الکرة البیضاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  62. آیا صاحب الدولة الزهراء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  63. آیا صالح از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  64. آیا صاحب الامر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  65. آیا صبح مسفر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  66. آیا صدق از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  67. آیا صراط‍‌ از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  68. آیا ضیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  69. آیا ضحی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  70. آیا طالب التراث از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  71. آیا عالم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  72. آیا عدل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  73. آیا عاقبة الدار از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  74. آیا عزه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  75. آیا عین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  76. آیا غایب از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  77. آیا غلام از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  78. آیا غریم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  79. آیا غوث از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  80. آیا غایة الطّالبین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  81. آیا غایة القصوی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  82. آیا غوث الفقراء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  83. آیا خلیل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  84. آیا فجر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  85. آیا فرج المؤمنین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  86. آیا فرج الاعظم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  87. آیا فتح از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  88. آیا فقیه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  89. آیا قائم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  90. آیا قابض از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  91. آیا قیامت از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  92. آیا قسط‍‌ از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  93. آیا قوة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  94. آیا قاتل الکفرة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  95. آیا قطب از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  96. آیا قائم الزمان از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  97. آیا قیم الزمان از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  98. آیا کاشف الغطاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  99. آیا کمال از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  100. آیا کار از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  101. آیا لواء اعظم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  102. آیا نیة الصابرین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  103. آیا منتقم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  104. آیا مهدی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  105. آیا منتظَر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  106. آیا ماء معین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  107. آیا مخبر بما یعلن از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  108. آیا مجازی بالاعمال از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  109. آیا موعود از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  110. آیا مظهر الفضایح از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  111. آیا مبلی السرائر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  112. آیا مبدأ الآیات از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  113. آیا محسن از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  114. آیا منعم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  115. آیا مفضل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  116. آیا موتور از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  117. آیا مدبر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  118. آیا مأمور از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  119. آیا مقدرة از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  120. آیا مأمول از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  121. آیا مفرج اعظم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  122. آیا مضطر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  123. آیا من لم یجعل الله له شبیها از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  124. آیا مقتصر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  125. آیا المصباح الشدید الضیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  126. آیا ناقور از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  127. آیا ناطق از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  128. آیا نهار از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  129. آیا نفس از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  130. آیا نور الاصفیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  131. آیا نور الاتقیاء از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  132. آیا ناحیه مقدسه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  133. آیا واقیذ از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  134. آیا وتر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  135. آیا وجه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  136. آیا ولی الله از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  137. آیا وارث از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  138. آیا هادی از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  139. آیا ید الباسطه از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  140. آیا یمین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  141. آیا یعسوب الدین از القاب امام مهدی است؟ (پرسش)
  142. آیا مؤمل از القاب امام مهدی است؟ (پرسش) (پرسش)
  143. آیا نجم از القاب امام مهدی است؟ (پرسش) (پرسش)
  144. آیا نور آل محمد از القاب امام مهدی است؟ (پرسش) (پرسش)
  145. آیا ولی عصر از القاب امام مهدی است؟ (پرسش) (پرسش)
  146. آیا قائم از القاب امام مهدی است؟ این لقب به چه معناست؟ (پرسش)
    1. آیا لفظ قائم همیشه به معنای قیام امام مهدی است؟ (پرسش)
    2. چرا هنگامی که نام امام مهدی یا لفظ قائم گفته می‌شود قیام می‌کنیم؟‌ (پرسش)
    3. چرا هنگام شنیدن نام قائم آل محمد از جا برمی‌‏خیزیم؟ (پرسش)
    4. دیدگاه فرقه عزاقریه درباره قائم چیست؟ (پرسش)

جستارهاوابسته

منابع

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.
  2. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۶ باب ۲۰ ما جاء عن الرضا(ع) فی وصف الإمامة و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته.
  3. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  4. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  5. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  6. «که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  7. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  8. جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۱۷، ص ۶۴.
  9. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  10. جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۲۱، ص ۱۳۶.
  11. ر.ک: تفسیر رازی، ج ۲۲، ص ۱۹۱؛ قرطبی (م ۶۷۱) تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۳۰۵؛ شیخ طوسی (م ۴۶۰) در تبیان: تفسیر تبیان، ج ۸۸، ص ۳۰۷، طبرسی در مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۱۱.
  12. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  13. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  14. کافی، ج ۱، ص، ۲۱۶.
  15. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۲، ص ۴۴۳.
  16. شرح اصول کافی، ج ۵، ص ۲۰۱؛ مفاهیم القرآن مفاهیم القرآن، ج ۵، ص ۴۰۵.
  17. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  18. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۱۹.
  19. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  20. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۶۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۹، ص۸۹.
  21. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱.
  22. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم،.».. سوره بقره، آیه ۳۰.
  23. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن.».. سوره ص، آیه ۲۶.
  24. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۲۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۹.
  25. ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.
  26. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.
  27. چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).
  28. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۵۵.
  29. محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.
  30. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.
  31. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.
  32. ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
  33. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۲.
  34. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.
  35. «لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).
  36. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.
  37. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر.ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.
  38. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.
  39. بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).
  40. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.
  41. بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.
  42. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۵۱.