حضرت داوود در قرآن
مقدمه
نزدیک به بیشتر فرهنگ نویسان[۱] و مفسران[۲]، داود را از واژگان دخیل دانسته و برخی به عبری بودن آن تصریح کردهاند[۳]. نام داود که در لغت به معنای «محبوب» است[۴]، در زبان عبری، یونانی، سریانی و حبشی به صورتهای مختلف و پیش از اسلام و پس از آن نیز در میان عربها رایج بوده است.
برخی پژوهشگران غربی، صورت «داود» (Daud) را معرب «دیوید» (Dawid) دانسته و این تغییر صورت را بررسی کردهاند. به اعتقاد آرتور جفری این نام از یک منبع آرامی به زبان عربی راه یافته است[۵].
قرآن و کتاب مقدّس، هر دو ـ هر چند بسیار متفاوت ـ به تاریخ زندگی حضرت داود(ع) پرداختهاند: گزارش کتاب مقدس بسیار جزئیتر و مفصلتر است و شخصیتی که از او مینمایاند، با وجود برخی مشترکات، در موارد مهمی با شخصیت قرآنی وی و باورها و آموزههای اسلامی ناسازگار است که پیامبری و عصمت آن حضرت از مهمترینِ موارد است. در کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، باب ۱۶ ـ ۳۱، کتاب دوم سموئیل از آغاز تا پایان و اول پادشاهان، باب ۱ ـ ۲ به تاریخ زندگی و سلطنت آن حضرت اختصاص دارد و مزامیر داود(ع) حیات معنوی و شخصیت دینی و روانی او را به تصویر میکشد[۶].[۷]
داود(ع) در کتاب مقدس
کتاب مقدس، داود(ع) را کوچکترین پسر "یسّا" از سبط یهودا میخواند که نزدیک سال ۱۰۳۳ پیش از میلاد در "بیت لحم" به دنیا آمد. او با ویژگیهایی چون زیبا، شجاع و نترس، امین، با ایمان، خوشبیان، شاعری شیرینسخن، دارای مهارت در نوازندگی، رفتاری مدبرانه، جنگآوری ماهر، برخوردار از هدایت و تأیید الهی، «مسح شده» و پادشاه برگزیده خدا و یکی از شخصیتهای پرآوازه در تاریخ یهود ستوده شده است[۸].
داود(ع) که نخست چوپان گوسفندان پدر بود، با قدرت و کمک الهی، جِلیات (جالوت)، پهلوان نامی و غول پیکر فلسطینیان را ـ که همه از او هراسان و گریزان بودند ـ کشته و مایه شکست آنها و رهایی بنیاسرائیل از تنگنای شدید جنگی را فراهم ساخت[۹]. در پی این رویداد، وی به محبوبیت مردمی، منصب نظامی و جایگاه ممتازی نزد شائول (طالوت) ـ نخستین پادشاه بنیاسرائیل ـ دست یافت. پیروزیها و موفقیتهای پسین، محبوبیت و آوازه او را روزافزون کرد[۱۰].
داود(ع) در ادامه با وجود تعامل محبتآمیزش با شائول[۱۱] به حسادت، تعقیب و سوءقصد چندینباره و نافرجام وی گرفتار آمد و همراه خانواده و گروهی از یارانش آواره و گریزان شد[۱۲].
در پی سرپیچی شائول از فرمان الهی، سموئیل نبی(ع) از طرف خدا بیاعلام رسمی، داود(ع) را به پادشاهی بنیاسرائیل برگزید[۱۳]. با مرگ شائول، وی رسما از سوی سبط یهودا به پادشاهی انتخاب شد و ۷ سال و اندی بر سرزمین آنان حکومت کرد[۱۴]. در این مدت، مدعیان جانشینی شائول که بر دیگر اسباط بنیاسرائیل سلطنت میکردند با داود(ع) درگیر جنگ شدند[۱۵] و او سرانجام با مرگ "اشبوشت" پسر و جانشین شائول، از سوی همه اسباط بنیاسرائیل به پادشاهی برگزیده شد[۱۶].
حضرت داود(ع) پس از فتح اورشلیم، آن را مرکز حکومت فراگیر خود نهاد و به دنبال فتوحات بسیار و پیروزیهای درخشان، پادشاهی مقتدری را تشکیل داد و مرزهای مملکت یهود را از دریای سرخ تا نیل و فرات گستراند[۱۷].
بنیاسرائیل در زمان وی به سبب غنایم جنگی، بسیار ثروتمند شدند. او "صندوق عهد" را به بیت المقدس آورد و ساخت خانه خدا (هیکل سلیمان) را آغاز کرد[۱۸] و سرانجام، پس از ۴۰ سال سلطنت عادلانه، در ۷۱ سالگی وفات یافت و در شهر داود به خاک سپرده شد؛ مقبره او همچنان در این شهر پا برجاست[۱۹].
براساس روایت کتاب مقدس، حضرت داود(ع) پادشاه برگزیده خدا بود و از آغاز با هدایت و امداد الهی به سلطنت رسید. او از تأیید و روح الهی برخوردار بود و مستقیما با خدا سخن میگفت و همه تصمیمات مهم وی با هدایت و مشورت الهی انجام میگرفت؛ ولی پیامبر نبود[۲۰] البته دو پیامبر به نامهای سموئیل و ناتان نبیمعاصر و مشاور وی بوده و پیام خدا را به وی ابلاغ میکردند [۲۱].
برپایه گزارش کتاب مقدس، رفتار داود(ع) با همه پادشاهان معاصر بسیار تفاوت داشت؛ اما باز هم گناهان و کارهای ناشایستی از وی سر زد و او کامل از خدا پیروی نکرد: دروغ گفتن، غارتگری، رقص و پایکوبی و خود را به دیوانگی زدن از کارهایی است که کتاب مقدس به وی نسبت داده است[۲۲]؛ همچنین به وی نسبت داده شده که زنان و کنیزان بسیاری را به نکاح خود درآورد[۲۳]؛ از جمله این نسبت ناروا که در پی شیفتگی نسبت به زن یکی از سربازان خود به نام "اوریا"، با وی در آمیخت؛ آنگاه با زمینهسازی، زمینه کشته شدن "اوریا" را در جنگ فراهم ساخته و با همسر او ازدواج کرد[۲۴]. خدا ناتان نبی را نزد داود(ع) فرستاد و او با بیان یک حکایت، وی را به گناهش آگاه کرد. بر اساس این حکایت، دو مرد، یکی ثروتمند و دارای گاو و گوسفندانی فراوان و دیگری فقیر و دارای یک بره، در شهری زندگی میکردند. مرد فقیر که وابستگی بسیاری به تنها بره خود داشت، مراقبت شدیدی از آن به عمل میآورد. روزی مهمانی به خانه ثروتمند آمد و او به جای کشتن گوسفند خود، بره آن مرد فقیر را برای مهمان سر برید و داود(ع) با شنیدن این حکایت، خشمگین شد و گفت: چنین فردی باید کشته شود و چون دلش به حال آن مرد فقیر نسوخت، باید به جای یک بره، ۴ بره به وی دهد. ناتان نبی گفت: آن مرد ثروتمند تو هستی! آن گاه از زبان خدا به نجات داود(ع) از دست شائول، بخشیدن کاخ و حرمسرای او به وی و دادن پادشاهی به او اشاره کرد و گوشزد کرد که اگر بیش از این نیز میخواست، خدا به وی میداد؛ ولی داود(ع) به وجود همه این نعمتها، با ارتکاب آن عمل زشت و فراهم کردن زمینه کشته شدن اوریا، قوانین الهی را نادیده گرفت.
ناتان نبی از زبان الهی افزود: این کار داود(ع) نافرمانی و توهین به خداست و او به کیفر گناه مذکور و به دست افراد خانوادهاش گرفتار بلا خواهد شد. درگیری و کشتار خانوادگی، شورش یکی از پسران داود(ع) بر ضد پدر و تصرف کاخ وی نیز آمیزش با کنیزان او در روز روشن، آن بلای موعود بود. سرانجام، داود(ع) با بیداری از خواب غفلت، توبه کرد و آمرزش خواست و بلاها و آزمونهای سخت الهی را پشت سر نهاد [۲۵]. گزارش مفصل این بلاها در کتاب دوم سموئیل، بابهای ۱۳ و ۱۵ ـ ۱۸ آمده است.[۲۶]
داود(ع) در قرآن
نام داود(ع) که 16 بار در قرآن آمده، از نامهاى پُر بسامد انبیا در این کتاب است. قرآن کریم با پرداخت کلى به شخصیت و برخى حوادث زندگى آن حضرت، او را از نوادگان حضرت ابراهیم(ع)، پدر حضرت سلیمان(ع)، خلیفه، پیامبر و پادشاه مقتدر و برگزیده خدا در میان بنىاسرائیل و صاحب کتاب آسمانى زبور مىداند. ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۲۷]؛ ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾[۲۸]؛ ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۹]، ﴿اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾[۳۰]، ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۳۱]، ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۳۲]،﴿وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾[۳۳]،﴿وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ﴾[۳۴].
بر اساس آیات قرآن، خدا به وى پادشاهى، دانش، حکمت و توان داورى بخشید و آهن را به دست وى نرم ساخت و بافتن زره جنگى را به او آموخت ﴿ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۳۵]؛ ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ﴾[۳۶]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۷]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴾[۳۸]، ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۳۹].همچنین پرندگان و کوهها را برایش رام ساخت، تا همراه وى به تسبیح خدا بپردازند ﴿فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ﴾[۴۰].
قرآن از کشته شدن جالوت به دست داود(ع)، برخى از داورىهاى او و جانشینى حضرت سلیمان(ع) به جاى وى یاد مىکند. ﴿ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۴۱] ؛ ﴿وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ﴾[۴۲]؛ ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۴۳]؛ ﴿وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴾[۴۴] با وجود این گزارشهاى کلى قرآن، مفسران مسلمان در تفسیر این آیات به تفصیل سخن گفتهاند؛ به ویژه شمار بسیارى از مفسران اهل سنت با اثر پذیرى از گزارشهاى کتاب مقدس و گفتههاى یهودیانِ مسلمان شدهاى مانند وهب ابن منبّه، همان گزارشها و سخنان را با پرداختى متفاوت در جزئیات و برخى افزودهها نقل کردهاند. با وجود تلاشهاى انجام گرفته براى تعدیل و هماهنگ سازى برخى از این گزارشها با باورهاى اسلامى، دسته دیگرى از مفسران، آنها را جزو اسرائیلیات خوانده و به سبب ناسازگارى با آموزههاى اسلامى به چالش کشیدهاند.[۴۵]
خانواده داود(ع)
قرآن کریم در بیان نعمتهای الهی به حضرت ابراهیم(ع) به هدایت و نبوت شماری از نوادگان آن حضرت از جمله داود(ع) اشاره میکند و آن را پاداش نیکوکاری وی میخواند: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۶][۴۷].
مفسران درباره مرجع ضمیر ﴿ ذُرِّيَّتِهِ﴾ اختلاف دارند: گروهی با استناد به نزدیک بودن لفظ "نوح" و آمدن نام حضرات لوط(ع)، الیاس(ع) و یونس(ع) در میان پیامبران یاد شده ﴿ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۴۸] مرجع آن را "نوح" دانستهاند؛ با این روشنگری که لوط(ع) برادر زاده حضرت ابراهیم(ع) بود و یونس(ع) و الیاس(ع) از نوادگان آن حضرت به شمار نمیروند، در نتیجه ایشان را ذریه ابراهیم(ع) نمیخوانند[۴۹].
دستهای ضمن پاسخ به مستندات یاد شده معتقدند که آیه مذکور و آیات پیش از آن ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴾[۵۰] درباره ابراهیم(ع) و بیان نعمتهای خدا به اوست[۵۱] و بازگشت ضمیر به وی بیشتر تناسب دارد و یاد کرد نوح(ع) تنها برای آن است که گمان نشود دعوت توحیدی با ابراهیم(ع) آغازیده است[۵۲]؛ البته اگر مرجع ضمیر به نوح(ع) هم برگردد، داود(ع) بیشک از نوادگان حضرت ابراهیم(ع) و ذریه اوست، زیرا وی از پیامبران بنیاسرائیل ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾[۵۳] در نتیجه از نوادگان یعقوب(ع) پسر اسحاق(ع) است [۵۴]. قرآن با اشاره به انبیای یاد شده در آیات ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾[۵۵] از جمله حضرت داود(ع) از برگزیده خدا شدن گروهی از پدران، برادران و نسل و نوادگان آنها و هدایتشان به صراط مستقیم خبر میدهد: ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾. بر این اساس میتوان گفت که افزون بر حضرت سلیمان(ع) پیامبران دیگری هم در میان خاندان داود(ع) بودهاند؛ چه در گذشته و چه در آینده.
مفسران ذیل آیات مربوط، حضرت داود(ع) را از قبیله یهودا[۵۶]، نام پدرش را "ایشّا"[۵۷]، او را کوچکتر از برادران خود[۵۸]، دارای ۱۰۰ همسر[۵۹] و ۱۹ پسر[۶۰] دانستهاند. این گزارشها بیشتر برگرفته از کتاب مقدساند[۶۱]. برپایه برخی گزارشها شمار زنان و کنیزان وی بیش از چند صد نفر بودهاند[۶۲]. دیدگاهی که از فراوانی همسران برای حضرت داود(ع) حکایت میکند، مستندات معتبری ندارد و بیشتر بر پایه این گزارشها و براساس تفسیرِ ۹۹ «نعجه» به معنای کنایی آن (۹۹ زن) در داستان ابتلای آن حضرت استوار است [۶۳].[۶۴]
کشتن جالوت
قرآن کریم و مفسران، کُشتن جالوت را از حوادث مهم در تاریخ زندگی حضرت داود(ع) یاد کردهاند: ﴿فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[۶۵] و ذیل این آیه از چوپانیِ داودِ نوجوان برای گوسفندان پدر، شجاعت، نترسی و توان بسیار وی با وجود قامت کوتاه و پیکر نحیف او، داوطلب شدنش برای مبارزه با جالوت با وجود هراس دیگران از وی، گزینش الهی او برای این کار، وعدههای طالوت به دادن دختر و نیمی از ثروت خویش به کشنده جالوت، رویارویی داود(ع) با جالوت، بیلباس و سلاح جنگی، جزئیات گفت و گوی آن دو و کشتن جالوت با پرتاب سنگ فلاخن مطالب مبسوطی نگاشتهاند. شکست و فرار سپاه ۷۰۰۰۰ هزار نفری فلسطین در پی کشته شدن جالوت، تعقیب آنان از سوی بنیاسرائیل و کشتن ۳۰۰۰۰ از آنها، عمل نکردن طالوت به وعده خویش و مشروط کردن ازدواج داود(ع) با دخترش به کشتن چند صد نفر از افراد دشمن، محبوبیت مردمی داود(ع) در پی کشتن جالوت و حسادت طالوت و تلاش و تعقیب پیگیر او برای کشتن داود(ع) گزارشهای دیگری هستند که مفسران ذیل آیه به آنها پرداختهاند[۶۶].
برخی درباره فرار داود(ع) از دست طالوت، داستانی شبیه گریز پیامبر اسلام(ص) از دست مشرکان قریش نقل کرده و از پناه بردن داود(ع) به غار و تنیده شدن تار عنکبوت بر در آن با اراده الهی و نجات آن حضرت سخن گفتهاند[۶۷]. چگونگی امکان کشته شدن جالوت با سنگ یک نوجوان و شکست سپاه دشمن در پی آن، پرسشی است که در برخی پرداختهای داستان به آن پرداخته شده است. بیشتر، همسو با گزارش قرآن ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۶۸] این حادثه را با امداد الهی پیوند دادهاند[۶۹]؛ ولی در برخی گزارشها، اغراقگویی و افسانهسرایی شده است؛ برای نمونه از وهب بن منبّه سدّی و مجاهد گزارش شده است که در مسیر آمدن داود(ع) به سمت اردوگاه بنیاسرائیل، سه قلوه سنگ با وی سخن گفته و از او خواستند که آنها را برای کشتن جالوت همراه خود ببرد. داود(ع) آنها را برداشته و با بر زبان آوردن نام ابراهیم(ع)، اسحاق(ع) و یعقوب(ع) به سوی جالوت پرتاب کرد. آنها سنگ شده و با برخورد به پیشانی جالوت، از پشت سر وی بیرون رفتند و هزاران نفر را نیز به قتل رساندند[۷۰]. برخی مفسران این گزارش را نپذیرفتهاند[۷۱]. این گزارشها که از یهودیان مسلمان شدهای مانند وهب بن منبّه و مفسران آشنا با منابع اهل کتاب روایت شدهاند، در اصل، همان گزارشهای کتاب مقدساند که با جزئیات و پرداختی متفاوت و برخی اضافات به منابع تفسیری راه یافتهاند[۷۲].[۷۳]
پادشاهی داود(ع)
قرآن کریم از گزینش الهی داود(ع) به پادشاهی خبر میدهد: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۷۴] از این آیه و گزارشهای تفسیری بر میآیند که کشته شدن جالوت مایه بروز شایستگی، محبوبیت و مقبولیت مردمی، در نتیجه فراهم شدن زمینههای طبیعی لازم برای پادشاهی داود(ع) گردید[۷۵]. برخی در مسئله چگونگی گزینش داود(ع) به پادشاهی نیز از گزارشهای کتاب مقدس اثر پذیرفته و گزارشهای برکناری طالوت از پادشاهی به سبب نافرمانی از خدا و نصب داود(ع) به جای وی به دست اشموئیل (سموئیل) نبی(ع) را با همان جزئیات آمده در کتاب مقدس و برخی افزودهها و تفاوتها آوردهاند[۷۶].
قرآن کریم، سلطنت داود(ع) را مقتدرانه خوانده و اقتدار آن را به خدا نسبت میدهد: ﴿اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾[۷۷]، ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۷۸] مفسران در تفسیر ﴿ ذَا الْأَيْدِ﴾ و ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ﴾ مواردی چون سپاهیان انبوه و نیرومند، ثروت و سلاح فراوان، قدرت بسیار جنگاوری، رهبریِ هوشمندانه، شکست دادن همه دشمنان و عظمت و شکوه فراوان را زمینههای اقتدار در پادشاهی داود(ع) و استحکام آن یاد کردهاند[۷۹].
در احادیث اسلامی، داود(ع) کنار یوسف(ع) و سلیمان(ع) یکی از پیامبرانی است که افزون بر نبوت به سلطنت نیز رسیدند[۸۰].[۸۱]
نبوت داود(ع)
برخی آیات به روشنی بر پیامبر بودن حضرت داود(ع) دلالت میکنند: در آیه ﴿وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۸۲] ، خدا با اشاره به تفاوت و وجه امتیاز پیامبران نسبت به یکدیگر، از دادن زبور به حضرت داود(ع) یاد میکند؛ همچنین آیه ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۸۳] در واکنش به تکذیب پیامبر اسلام(ص) از سوی اهل کتاب و برای احتجاج با آنان[۸۴]، ضمن اشاره به شماری از پیامبرانِ پذیرفته آنها، نزول وحی بر آن حضرت را دارای پیشینه، استمرارِ حرکت پیامبران گذشته و ماهیتی یکسان با رسالت آنان خوانده و در ادامه از دادن زبور به حضرت داود(ع) خبر میدهد. بنابراین یاد کرد داود(ع) در کنار انبیای الهی، تصریح به دادن زبور به او و همانند خواندن آن با وحی نازل شده به پیامبر اسلام(ص) و دیگر انبیای الهی، به روشنی بر نبوت آن حضرت رهنموناند.[۸۵]
دانش و حکمت داود(ع)
قرآن به مناسبتهای مختلف، گاه به شکل کلی و گاه با بیان مصادیق از دانش و حکمت حضرت داود(ع) یاد کرده است. این علوم، خدادادی و اعجازین و تنها در اختیار وی و سلیمان(ع) بودهاند [۸۶].[۸۷]
حکمت و داوری
برخی آیات از دادن حکمت و فصل الخطاب به وی خبر میدهند: ﴿وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۸۸] حکمت را به نبوت[۸۹]، فهم درست مسائل، دانش توحید و شریعت[۹۰] و فصلالخطاب را به دانش قضایی و شیوه درست داوری کردن تفسیر کردهاند[۹۱].[۹۲]
زره بافی
چگونگی ساختن زره برای محافظت از جنگجویان در هنگام نبرد، دانش دیگری است که خدا به حضرت داود(ع) یاد داد: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ﴾[۹۳] خدا آهن را در دستان او نرم ساخته و به وی دستور داد زرههایی کامل و فراخ با حلقههایی به اندازه و مناسب ببافد، به گونهای که تنگ و آزار دهنده نباشد؛ لکن سلاح دشمن هم از حلقههای آن نفوذ نکند: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴾[۹۴].[۹۵]
به گفته مفسران، تا آن زمان زرههای جنگی از صفحات فلزی[۹۶] و سنگین بودند و حضرت داود(ع) نخستین کسی بود که آن را از حلقههای آهنی[۹۷] و با وزنی سبکتر ساخت[۹۸]. آن حضرت آهن را بیآنکه بکوبد یا در آتش بگدازد، همانند مُوم در دستان خود شکل داده و از آن زره میبافت[۹۹].
سبب زره بافی حضرت داود(ع) موضوع دیگری است که مورد توجه و اهتمام برخی مفسران قرار گرفته است: به گفته آنان آن حضرت برای اینکه معاش خود و خانوادهاش را از دسترنج خویش تأمین کند نه از بیتالمال، به این کار مبادرت ورزید[۱۰۰].
بر اساس روایتی منسوب به امام صادق(ع) خدا کنار ستایش از شخصیت حضرت داود(ع) بر ارتزاق او از بیتالمال بر وی خرده گرفت[۱۰۱]. هنگامی که آن حضرت از این موضوع ناخشنود شد و گریست، خدا آهن را برای او نرم ساخته و بافتن زره را به وی آموخت، تا از این راه زندگیاش را تأمین کند[۱۰۲]. براساس گزارشی از وهب بن منبه، گاهی داود(ع) با لباس مبدّل به گشت و گذار در شهر پرداخته و نظر مردم را درباره خود و حکومتش جویا میشد و آنان بیشتر زبان به ستایش میگشودند. روزی یک فرشته به چهره مردی، همراه ستایش از آن حضرت، ارتزاق از بیت المال را بر او خرده گرفت[۱۰۳].
برخی مفسران اصل سبب یاد شده برای زره بافی و برخی دیگر، روایت وهب بن منبه را نپذیرفتهاند [۱۰۴]. جزئیات شمار زرههای ساخته شده، قیمت و موارد مصرفِ پول به دست آمده از فروش آن نیز در برخی منابع تفسیری آمدهاند[۱۰۵].[۱۰۶]
زبان پرندگان
فهم زبان پرندگان و منطقالطیر دانش دیگری بود که خدا به حضرت داود(ع) و فرزندش حضرت سلیمان(ع) داد و سلیمان(ع) به این نعمت الهی مباهات میکرد: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۱۰۷] به اعتقاد علامه طباطبایی رحمهالله مراد از زبان پرندگان، معنایی دقیقتر و وسیعتر از صدای ظاهری آنهاست، چون اولاً فهم این آوازها برای دیگران نیز شدنی است، در حالی که فهم منطقالطیر ویژه سلیمان(ع) و داود(ع) بود؛ ثانیاً سخنان گزارش شده از هدهد در آیات پسین، معارفِ بسیار بلند، عمیق و متنوعی در بر دارند و آهنگ شناخته شده هدهد به سبب سادگی، ظرفیت انتقال آن را ندارد؛ ثالثاً قرآن سخن گفتن مورچه با حضرت سلیمان(ع) را یاد میکند، در حالی که سخن گفتن مورچه همراه با آوا ـ دست کم شنیدنی برای ما ـ نیست؛ رابعا امروزه ثابت شده است که گوش انسان فقط صوتهایی با فرکانس معیّن را میشنود و بیشتر یا کمتر از آن را ادراک نمیکند[۱۰۸].
در برخی آیات، تعلیمِ الهی به حضرت داود(ع) به صورت کلی نیز یاد شده است: ﴿وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء﴾[۱۰۹] مفسران در تفسیر آیه بیشتر به علوم یاد شده برای داود(ع) در آیات دیگر اشاره کردهاند. تعلیم مسائل دینی و دنیایی مانند بافتن زره [۱۱۰] و حکومت داری، زبان پرندگان و حیوانات، دانش قضاء، آواز نیکو خواندن و آهنگ خوش صدا و آموزههای زبور از این مواردند[۱۱۱] که به عقیده فخر رازی، همگی میتوانند مراد باشند[۱۱۲].
برخی از مفسران با استناد به ترتیب بیانی آیه نوشتهاند: اشاره به دادن پادشاهی، حکمت و علوم الهی به داود(ع) پس از گزارش کشته شدن جالوت به دست آن حضرت نشان میدهد که تحقق امور یاد شده پس از قتل جالوت بوده؛ اما در اینکه بیدرنگ بوده است یا پس از چندین سال و بعد از مرگ طالوت و اسموئیل نبی، اختلاف است[۱۱۳]. دادن علم الهی به حضرت داود(ع) در جای دیگر نیز یاد شده است: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۱۴]. مفسران، نکره بودن ﴿ عِلْمًا﴾ را رهنمونی بر فراوانی، عظمت و اعجازین بودن دانش مذکور دانسته[۱۱۵] و با اختلاف در مصداق آن به موارد یاد شده در آیه ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۱۶] اشاره کردهاند [۱۱۷].
برخی دانش یاد شده را دارای مفهومی گسترده دانستهاند که افزون بر موارد مذکور، خداشناسی و همه علوم مورد نیاز برای پیامبری و پادشاهی را نیز دربرمیگیرد[۱۱۸]. گزارش حمد و ستایش خدا از حضرت داود(ع) و سلیمان(ع) پس از اشاره به دانش خدادادی آنان میتواند مؤید برتری آن دو نسبت به بسیاری از مؤمنان به سبب دانش مذکور بوده است[۱۱۹]. برخی گفتهاند که برتری علمی آنها تا زمان خودشان بوده است[۱۲۰].[۱۲۱]
داوری داود(ع)
بر اساس آیات قرآن، حضرت داود(ع) افزون بر پیامبری و پادشاهی، به قضا در میان مردم نیز میپرداخت. برخورداری وی از نعمتِ "فصلالخطاب" گزارش دو نمونه از داوریهای آن حضرت و سفارش او به داوری براساس حق این موضوع را میرسانند: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴾[۱۲۲] ؛ ﴿وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ﴾[۱۲۳] مفسران، فصل الخطاب را به مواردی مانند فهم و دانش قضایی، داوری درست، حکیمانه و عادلانه و بیشتر به توان پایان دادن به مناقشات براساس بینه مدعی و سوگند منکر تفسیر کردهاند[۱۲۴].
قرآن کریم در ادامه از طرح دعوای دو برادر نزد داود(ع) خبر میدهد که از او خواستند میان آنها بر اساس حق داوری کند: یکی از آن دو گفت که برادرش ۹۹ میش دارد؛ ولی میخواهد تنها میش او را نیز تصاحب کند. داود(ع) چنین درخواستی را ظالمانه و این گونه ستمگری به یکدیگر را امری رایج میخواند که فقط مؤمنان صالح از آن میپرهیزند. آن حضرت پس از این داوری دریافت که خدا بدین وسیله وی را آزموده و او به سبب نشنیدن سخن طرف مقابل و شتاب در قضا لغزیده است، از این رو از پروردگار آمرزش خواست و به درگاه او توبه کرد. قرآن در پایان از آمرزش آن ترک اَوْلی و جایگاه بلند و فرجام نیکوی داود(ع) نزد خدا خبر میدهد ﴿ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴾ [۱۲۵].
مفسران در تفسیر این آیات، داستانِ موسوم به "ابتلای داود" را با روایتها و پراختهای گوناگون آن آوردهاند. خدا در ادامه، خطاب به داود(ع) و با اشاره به جانشین قرار دادن او روی زمین از وی میخواهد که براساس حق، داوری و از پیروی هوای نفس بپرهیزد: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۱۲۶]. مفسران با اختلاف در موضوع خلافت، آن را جانشینی پیامبران پیشین در دعوت به توحید و تبیین و تبلیغ شریعت[۱۲۷]، اداره امور مردم [۱۲۸] و داوری در میان آنها تفسیر کردهاند[۱۲۹]؛ لکن به نظر میرسد با توجه به گزینش الهی حضرت داود(ع) به نبوت، پادشاهی و قضا، مراد از خلافت او جانشینی خدا در همه حوزههای هدایت دینی مردم و اداره امور سیاسی، اجتماعی، نظامی و قضایی جامعه است و بر همین اساس بر اثر لغزش وی در داوری، به او یادآوری میشود که چون جانشین الهی است، پس باید همانند خدا قضای او نیز به حق و حقیقت باشد، زیرا خلیفه باید به نسبت، ویژگیهای کسی را داشته باشد که او را جانشینی میکند.
قرآن کریم در جای دیگر قضای حضرت داود(ع) و سلیمان(ع) درباره موضوع مشترکی را گزارش میکند: ﴿وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ﴾[۱۳۰] . این آیات درباره داوری آن دو درباره کشتزاریاند که گوسفندان بیشبان قوم، شبانگاه در آن چریده و تباهش کرده بودند[۱۳۱] در ادامه، ضمن اشاره به تفهیم حکم واقعی این حادثه به حضرت سلیمان(ع) از سوی خدا، به شایستگی داوری و دانش فراوانِ خدادادی هر دوی آنها تصریح دارند.
به اعتقاد ابوبکر الاصم، آیه اختلاف آن دو در داوری را نمیرساند، بلکه رهنمونی بر بیان حکم الهی از زبان حضرت سلیمان(ع) است[۱۳۲]؛ اما بیشتر مفسران، از آیه، به ویژه فقرههای ﴿ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ﴾ و ﴿ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ﴾ برداشت کردهاند که حضرت داود(ع) و سلیمان(ع) هر دو درباره این موضوع داوری کرده و حکمهای متفاوتی دادهاند[۱۳۳].
- فخر رازی از اجماع صحابه و تابعان در این باره گزارش میدهد[۱۳۴]. بر اساس این برداشت، مفسرانی چون ابن مسعود، ابن عباس، مجاهد، ابن زید، قتاده و دیگران گفتهاند که دو نفر برای طرح دعوا نزد حضرت داود(ع) آمدند و یکی گفت که گوسفندان دیگری به مزرعه او درآمده و آن را تباه کردهاند؛ آنگاه حضرت داود(ع) حکم کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شود؛ ولی حضرت سلیمان(ع) ضمن نادرست خواندن این حکم گفت: از آنجا که تنها محصولات مزرعه تباه شدهاند، باید گوسفندان در اختیار مزرعهدار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با کار در مزرعه، آن را همانند پیشتر آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها بهره گیرد و پس از آن به صاحبش باز گرداند. حضرت داود(ع) نیز این حکم را درست خواند[۱۳۵]. این تفسیر را مفسرانی مانند طبری بیهیچ نقدی پذیرفتهاند[۱۳۶].
در مقابل، دستهای دیگر از مفسران، آن را به سبب انتساب خطا به پیامبر الهی، متناسب با سازه فکری خود توجیه کردهاند. ابو سلیمان دمشقی سبب اختلاف حضرت داود(ع) و سلیمان(ع) در حکم را قضای آنها بر اساس اجتهاد ـ نه وحی الهی ـ دانسته و اشتباه داود(ع) را خطای در اجتهاد نامیده است[۱۳۷].
برخی از مفسران اهل سنت این دیدگاه را پذیرفتهاند[۱۳۸] در مقابل این دیدگاه، ابوعلی جبایی با استناد به ۶ دلیل از جمله برخوردار بودن انبیا از نصّ وحیانی، اجتهاد را درباره کسانی دانسته است که نصی در اختیار ندارند. او با آوردن ۴ دلیل دیگر مینویسد: بر فرض جواز اجتهاد بر انبیا، دست کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، داوری هر دو بر اساس نصّ و آموزه وحیانی بود؛ با این تفاوت که نص نازل شده بر حضرت سلیمان(ع) نصی را که داود(ع) تا آن روز بر اساس آن حکم میکرده است، منسوخ ساخت[۱۳۹].
مفسران امامیه همانند شیخ طوسی، طبرسی، برپایه اعتقاد به عصمت انبیا، این دیدگاه را پذیرفتهاند[۱۴۰].
به عقیده فخر رازی قضای آن دو میتواند بر اساس هر دو مبنا (نص و اجتهاد) باشد. وی ضمن نقد ادله ابوعلی جبایی و اقامه دلیلهایی بر جواز اجتهاد برای انبیا حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه ابوسلیمان دمشقی را برمیگزیند[۱۴۱].
علامه طباطبایی رحمهالله هر دو دیدگاه (دیدگاه ابو سلیمان دمشقی و ابوعلی جبایی) را با ظاهر تعابیر آیه ناسازگار میداند؛ با این روشنگری که تعبیرهای ﴿كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ﴾[۱۴۲] ، ﴿وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا﴾ و ﴿فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ﴾ نشان میدهند که در حادثه یاد شده فقط یک حکم، آن هم یقینی و بی خطا صادر شده است، در حالی که ناسخ و منسوخ یا بر اجتهاد استوار بودن حکم آنها، تعدد، ظنی و خطا بودن آن را میطلبد. وی در تفسیری کاملاً متفاوت و با استناد به آیه ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۱۴۳] معتقد است که حاکمیت و قضا تنها در اختیار حضرت داود(ع) بود و مداخله حضرت سلیمان(ع) با اجازه وی و برپایه حکمتی مانند ابراز شایستگی او برای جانشینی داود(ع) بوده است، بنابراین آیه مورد بحث، اشاره به مشورت آن دو درباره حکم حادثه دارد؛ نه صدور حکم نهایی. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، در مورد چگونگی اجرای حکم و جبران مال تلف شده، اختلاف داشتند. حضرت داود(ع) به دادن گوسفندان نظر میداد؛ ولی حضرت سلیمان(ع) با هدایت الهی معتقد بود که باید خسارت وارد شده از منافع و عایدات گوسفندان تأمین شود و رأی حضرت سلیمان(ع) ملایمتر و مناسبتر بود. وی تعبیرهای ﴿إِذْ يَحْكُمَانِ﴾ و ﴿كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ﴾ را مؤید دیدگاه خود میداند؛ با این توضیح که اگر آیه به صدور حکم اشاره داشت، ظاهرا باید اذ حكما گفته میشد؛ همچنین ضمیر "هم" در ﴿ لِحُكْمِهِمْ﴾ نه به داود و سلیمان(ع) به انبیایی بر میگردد که در آیات پیشین بارها از اعطای "حکم" الهی به آنان یاد شده است[۱۴۴].[۱۴۵]
ابتلای داود(ع)
قرآن کریم پس از یاد کرد طرح دعوای دو نفر نزد داود(ع) و شتاب وی در قضاء، از آزمون الهی داود(ع) در این داستان خبر میدهد: ﴿ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴾ [۱۴۶]. مفسران درباره آزمون یاد شده و زمینه پیدایی آن شدیداً اختلاف دارند: یک دیدگاه، آن را به داستان معروفِ همسر اوریا، دیدگاه دوم، به داوری داود(ع) و دیدگاه سوم به سوء قصد به جان آن حضرت ربط داده و تفسیر میکند. هر یک از دو دیدگاه نخست، به اندازه خود و به سبب چالشهای پیش روی آن به صورتهای مختلفی روایت و تقریر شده است.[۱۴۷]
داستان زن اوریا
داستان زن اوریا و چگونگی پیوند وی با ابتلای حضرت داود(ع) که بازتاب گستردهای در منابع تاریخی[۱۴۸]، تفسیری[۱۴۹] و داستانی[۱۵۰] مسلمانان یافته، دوگونه روایت شده است: در روایت نخست، ارتکاب گناه کبیر و در روایت دوم، انجام دادن گناه صغیر به حضرت داود(ع) نسبت داده شده است.
روایت نخست:
بر اساس گزارش منسوب به مفسرانی مانند ابن عباس و سدی، روزی حضرت داود(ع) در محراب عبادت با دیدن پرندهای زیبا و طلایی رنگ برای گرفتن آن تلاش کرد؛ ولی پرنده پر کشید و بالای دیوار رفت. حضرت داود(ع) که در پی آن به بالای دیوار رفته بود، با دیدن زن زیبایی در خانه مجاور، شیفته او گردید. هنگامی که آن زن را به دستور داود(ع) نزد وی آوردند، درباره شوهرش پرسید و او از حضور همسرش در جبهه جنگ خبر داد. داود(ع) با نوشتن نامه به فرمانده سپاه، زمینه کشته شدن شوهر او را در جنگ فراهم ساخته و سپس آن زن را به نکاح خود در آورد. در پی این کار، خدا دو فرشته را به شکل انسان نزد آن حضرت فرستاد و آنها از او خواستند تا درباره اختلاف آنان داوری کند و هنگامی که داود(ع) فردی را که با داشتن ۹۹ میش میخواست تنها میش برادر خود را نیز تصاحب کند، ستمگر خواند، آنها تصاحب آن زن را با وجود داشتن زنان فراوان بر داود(ع) خرده گرفتند. در این هنگام، حضرت به اشتباه و ابتلای خود پی برد و به سجده افتاد و پس از ۴۰ روز گریستن آمرزیده شد[۱۵۱].
در برخی گزارشها به نقل از افرادی مانند وهب بن منبه به جزئیات بیشتری از این داستان اشاره شده است؛ از جمله فرمان خدا به داود(ع) برای رفتن بر سر قبر اوریا برای حلالیت طلبی از وی و توبه کردن، وعده الهی به آن حضرت به آمرزش وی و جلب رضایت اوریا با دادن بهشت به او، گریه ۳۰ ساله داود(ع) پس از توبه در بیابانها و همراهی و همنوایی انواع حیوانات با وی و عبادت و زهدگرایی شدید وی پس از این حادثه حتی برخی منابع، دعاهایی را که حضرت داود(ع) هنگام استغفار به زبان میآورده است، مبسوط گزارش کردهاند[۱۵۲].
سبب این ابتلا مورد اختلاف است: به گفته ابن عباس و سدی، هنگامی که داود(ع) آرزو کرد که ای کاش نعمتهای ارزانی شده به ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع)، اسحاق(ع) و یعقوب(ع) به وی هم داده شود، خدا آن را نتیجه صبر و بردباری آنان در برابر آزمونهای الهی مانند افتادن در آتش، ذبح اسماعیل(ع) و فراق یوسف(ع) خواند؛ آنگاه حضرت داود(ع) از خدا خواست زمینه ابتلای وی را نیز فراهم آورد.
برخی دیگر گفتهاند: روزی در میان بنیاسرائیل گفته شد آیا کسی میتواند روزی را بیانجام دادن گناه سپری کند و حضرت داود(ع) با خود اندیشید که او میتواند. در پی چنین گمانی، حادثه یاد شده رُخ داد و پندار آن حضرت نادرست از آب درآمد[۱۵۳].
به گزارشی از وهببن منبه، داود(ع) با خود گفت: ای کاش میدانستم که اگر یاری خدا نباشد، چه پیش میآمد! خدا به فرشتگان مراقب وی دستور داد که از وی کناره گرفته تا نیاز مستمر او به خدا کاملاً روشن شود. داود(ع) با عبادت بسیار خواست خلأ یاد شده را جبران کند و گمان کرد که توانسته است بر نفس خود مسلط شود و خدا با فرستادن پرندهای، ابتلای یاد شده را پدید آورد، تا ناتوانی داود(ع) ثابت گردد[۱۵۴].
چالشهای روایت نخست: مفسران شیعه [۱۵۵] و بسیاری از مفسران اهل سنت[۱۵۶] با اعتقاد به عصمت انبیا از گناهان کبیر، این روایت از داستان را به سبب انتساب دو منکر بزرگ (کشتن انسانی بیگناه و تصاحب همسر وی) به پیامبر الهی باطل خوانده و از زوایای گوناگون نقد کردهاند: فخر رازی ضمن پلید و فاسد خواندن این حکایت، ادله دهگانهای برای نادرستی آن میآورد[۱۵۷]. ضعف سند[۱۵۸] و ساختگی بودن داستان، عدم دلالت آیات قرآن و احادیث صحیح بر آن[۱۵۹]، برنتابیدن چنین نسبتی از سوی افراد عادی حتی فاسق، در نتیجه نابخردانه بودن انتساب آن به فردی معصوم[۱۶۰]، ناسازگاری آن با ویژگیهای گفته شده برای داود(ع) در قرآن[۱۶۱] و ناسازگاری صدر و ذیل داستان (سبب ابتلا و نتیجه آن) از جمله نقدهایاند [۱۶۲]؛ همچنین گفتهاند برپایه درستی این داستان میبایست حضرت داود(ع) به بیایمانی خود حکم کرده باشد، زیرا وی با ستم خواندنِ تلاش برای تصاحب یک میش با وجود داشتن ۹۹ میش، تعدی به حقوق یکدیگر را امر رایجی دانست که فقط مؤمنان صالح از آن میپرهیزند.
همچنین ناسازگاری قصه با آیات مختلفی که بر گزینش حکیمانه و هدفمند انبیا به دست الهی و برتری آنان نسبت به جهانیان تصریح میکنند ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾[۱۶۳]؛ ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾[۱۶۴]؛ ﴿وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۶۵]. از دیگر ادله در رد این داستان هستند[۱۶۶].
فخر رازی پس از بیان دلیلهای گوناگون در رد داستان همسر اوریا و با اشاره به سر بسته بودن بیان قرآن، نقل آن را به فرض درست بودن، اشاعه فحشا و در صورت دروغ بودن، مایه عقاب الهی دانسته و با وجود روایت از سوی محدثان و مفسران بزرگ، آن را خبر واحدی میخواند که ادله قطعی بر نادرستی آن هست و آن را از اعتبار میاندازد[۱۶۷].
نسبت این داستان به حضرت داود(ع) در احادیث و روایات شیعی نیز به شدت محکوم و نکوهش شده است. مفسران به این احادیث ذیل آیات یاد شده توجه کردهاند [۱۶۸].
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: اگر کسی داستانی را که قصّاصان (قصه گویان) درباره داود(ع) میگویند، بازگو کند، به جرم افترا بستن به پیامبران الهی ۱۶۰ تازیانه بر او میزنم[۱۶۹]. برپایه این روایت، قصاصان، همانند روایت توراتی داستان، نسبت ناروای زنا به حضرت داود(ع) میدادهاند. بر این اساس، امام(ع) بازگویان این حکایت را سزاوار دو حد میداند: حدّی برای نسبت دادن زنا به یک مؤمن و دیگری برای هتک حرمت پیامبر خدا[۱۷۰].
امام صادق(ع) با بیان اینکه نمیتوان خشنودی همه مردم را به دست آورد و جلوی زبان آنها را گرفت، داستان همسر اوریا و ارتباط داود(ع) با وی را نمونهای یاد میکند که مردم ساختهاند[۱۷۱].
امام رضا(ع) در پاسخ علی بن جهم که از جمله با اشاره به یاد کرد آزمون داود(ع) در قرآن و ناظر دانستن آن به داستان همسر اوریا میخواست، عصمت انبیا را با استناد به آیات قرآن به چالش کشد، از شدت تأسف، با دست به پیشانی خود زد و استرجاع کرد. آن حضرت ضمن تفسیر به رأی خواندن دیدگاه ابن جهم و سفارش وی به پارسایی، از او خواست به سبب نسبت دادنِ سه منکر (شکستن نماز، فحشا و کشتن انسان بیگناه) به پیامبر خدا توبه کند. امام رضا(ع) در ادامه، لغزش داود(ع) را در زمینه داوری وی دانست [۱۷۲].
روایت دوم:
دستهای از مفسران اهل سنت با اعتقاد به جواز صدور گناه صغیر از پیامبران و با منزه دانستن آنها از گناه کبیر و اموری مانند علاقهمندی به زن شوهردار و زمینهچینی برای قتل آدمی بیگناه، اصل داستان را به گونهای پذیرفته و کوشیدهاند با ارائه پرداخت معتدلتری، آن را ارتکاب صغیر بخوانند[۱۷۳]. این گروه به اندازه خود پرداختهای مختلفی از داستان به دست دادهاند:
- برخی از آنها به پیروی از جبایی[۱۷۴]، با مرتبط دانستنِ حادثه به زمان خواستگاری، گفتهاند که در پی خواستگاری اوریا، آن زن قرار بود با وی ازدواج کند؛ ولی هنگامی که داود(ع) با وجود آگاهی از این موضوع از او خواستگاری کرد، خانواده آن زن به اعتبار جایگاه برتر داود(ع) دختر خود را به نکاح وی درآوردند. بر این اساس، سرزنش آن حضرت به سبب علاقه به این ازدواج به رغم داشتن زنان بسیار و خواستگاری کردن از دختری بود که پیش از وی خواستگار داشت[۱۷۵].
- برخی دیگر گفتهاند که داود(ع) در پی شیفتگی به همسر اوریا از وی خواست که زن خود را طلاق دهد و در مقابل، هر زن و کنیزی را که بخواهد به ازدواج او در میآورد؛ اما اوریا نپذیرفت و خدا بر اثر چنین درخواستی، داود(ع) را ملامت کرد.
برپایه دیدگاه دیگری چنین درخواستی در آن زمان رایج بود و اوریا از سر حجب و حیا، همسر خود را طلاق داد و داود(ع) با وی ازدواج کرد و این نوعی ترک "اَولی" بود[۱۷۶].
روایت سوم:
داود(ع) آرزو کرد که زن اوریا به گونه شرعی همسر وی گردد و هنگامی که اوریا به چهرهای طبیعی در جنگ کشته شد، داود(ع) که همواره از کشته شدن سربازانش اندوهگین میشد، بی ناراحتی از مرگ وی با همسر او ازدواج کرد و چنین چیزی دور از شأن انبیا و درخور نکوهش است [۱۷۷]
روایت چهارم:
در زمان داود(ع) اگر مردی از دنیا میرفت، نزدیکان وی به ازدواج با همسر او سزاوارتر بودند و ازدواج کس دیگری، جز در صورت اعراض اقوام، ناروا شمرده میشد. در پی مرگ اوریا، داود(ع) از همسر وی خواستگاری و با او ازدواج کرد و جایگاه آن حضرت نگذاشت اقوام اوریا برای ازدواج با بیوه او اقدام کنند[۱۷۸].
روایت داستان زن اوریا و پیوندش با ابتلای داود(ع) تصریح بسیاری از مفسران[۱۷۹] و پژوهشگران [۱۸۰]، افزون بر نادرستی آن، از اسرائیلیات و برگرفته از عهد قدیم است؛ با این تفاوت که در روایتهای منابع اسلامی از این داستان، تلاش شده است برای سازگار شدن آن با باورها و اندیشههای کلامی پذیرفته شده درباره عصمت انبیا، بعضی از بخشهای آن حذف یا تعدیل شوند؛ برای نمونه نسبت در آمیختن با زن اوریا و باردار شدن وی پیش از ازدواج با داود(ع) که در روایت عهد قدیم هست، در اکثر قریب به اتفاق منابع اسلامی، حذف حتی از عدّه نگهداشتن زن اوریا پیش از ازدواج با داود(ع) یاد شده است[۱۸۱]. تعدیل داستان در روایت دوم آن با تقریرهای مختلف نیز بر همین اساس انجام گرفته است؛ همچنین بر اساس روایت کتاب مقدس، خدا کیفر سختی را برای داود(ع) در نظر گرفت؛ اما در روایت منابع اسلامی، داستان با توبه و استغفار داود(ع) و آمرزش الهی وی به پایان میرسد.
تفاوت دیگر درباره صحنهای است که داود(ع) در پی آن لغزش خود را دریافت: در کتاب مقدس، از آمدن دو نفر برای طرح دعوای مربوط به تصاحب یک گوسفند سخنی به میان نیامده است، بلکه پیامبری به نام ناتان با بیان یک حکایت و تطبیق شخصیت ثروتمند آن بر داود(ع)، آن حضرت را متوجه گناه خویش میکند[۱۸۲].
به نظر میرسد همان گونه که امام رضا(ع) فرمود، اصل ازدواج حضرت داود(ع) با زن اوریا درست بوده؛ ولی پس از آن به عللی دچار تحریف و داستانپردازی شده است. امام رضا(ع) در پاسخ ابن جهم که درباره اصل داستان همسر اوریا پرسید، فرمود: در زمان داود(ع) اگر مردی میمرد یا کشته میشد، زن وی باید برای همیشه بیشوهر میماند؛ اما خدا خواست که این سنت برچیده شود و داود(ع) نخستین کسی بود که وظیفه یافت برخلاف آن عمل کند. بر این اساس، هنگامی که اوریا به صورت طبیعی در جنگ کشته شد، وی به فرمان الهی میبایست با زن او ازدواج کند و از آنجا که پذیرش چنین کاری برای مردم دشوار بود، زمینه برای این حرف و حدیثها فراهم گردید[۱۸۳]. در واقع، این ازدواج هم مانند ازدواج پیامبر اسلام(ص) با زینب، دختر جحش که پس از طلاق وی از سوی زید بن حارثه (پسر خوانده پیامبر) انجام گرفت، برای شکستن سنتی غلط و ناروا بوده است؛ اما برخلاف سنتی جا افتاده و دیر پا بود، از این رو پذیرش آن هم برای مردم دشوار مینمود، بنابراین در هر دو مورد برای توجیه مسئله، داستانپردازی و افسانه سرایی شده است.[۱۸۴]
لغزش در داوری
مفسران شیعه، هماهنگ با ظاهر و سیاق آیات و نظر به ناسازگاری تفاسیر دیگر با عصمت انبیا، ابتلای حضرت داود(ع) را در زمینه داوری وی دانستهاند، زیرا آن حضرت بیآنکه بینهای از مدعی خواسته و سخن طرف مقابل را بشنود، حکم کرد[۱۸۵]. این دیدگاه از امام رضا(ع) نیز گزارش شده است: آن حضرت در پاسخ ابنجهم درباره لغزش داود(ع) و ابتلای یاد شده برای وی در قرآن فرمود: داود(ع) گمان میکرد که خدا کسی را داناتر از او نیافریده است، از این رو خدا دو فرشته را در لباس دو طرف دعوا نزد او فرستاد و حضرت داود(ع) بیآنکه از مدعی، بینهای بخواهد یا نظر طرف مقابل را در این باره جویا شود، چنان درخواستی را ظالمانه خواند، بنابراین لغزش داود(ع) در این داوری بود و آیه پسین، این مسئله را تأیید میکند که خدا به حضرت داود(ع) سفارش میکند که بر اساس حق داوری کند، زیرا وی جانشین خدا روی زمین است ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾[۱۸۶].[۱۸۷].
برخی از مفسران اهل سنت ـ مانند فخر رازی ـ این دیدگاه را تفسیری پذیرفتنی یاد کردهاند[۱۸۸]. طوسی و طبرسی، داوری داود(ع) را مشروط دانسته و گفتهاند که آن حضرت گفت: اگر برادر تو چنین درخواستی کرده باشد، درخواست وی ظالمانه است[۱۸۹].
علامه طباطبایی رحمهالله که قضای داود(ع) را وابسته به عالم تمثّل میداند، با فرض اینکه طرفین دعوا انسان بوده و طرح شکایت در عالم مادی و محسوس روی داده باشد، قضای آن حضرت را مشروط دانسته است[۱۹۰].
برخی از مفسران گفتهاند که با سخن شاکی برای حضرت داود(ع) وی به ستمگری طرف مقابل علم یافت و آن حضرت بر اساس آگاهی داوری کرد، بنابراین وی تنها یکی از مستحباتِ قضا را رعایت نکرد و خطایش مصداق "ترک اَوْلی" است.[۱۹۱] برخی دیگر گفتهاند که داوری یاد شده یک قضای رسمی و واقعی نبوده است: حضرت داود(ع) نمیخواست مالی را از یکی گرفته و به دیگری بدهد، بلکه فقط یک گفت و گو میان دو طرف درگرفته بود؛ یکی گفته بود که آن یک گوسفند را هم به من بده و دیگری گفته بود نمیدهم؛ سپس نزد داود(ع) آمده و داستان خود را بازگو کردند و حضرت داود(ع) گفت که چنین درخواستی ظالمانه است؛ البته بهتر بود در این مورد هم شتاب نمیکرد [۱۹۲].
به اعتقاد علامه طباطبایی، همان گونه که بیشتر مفسران نیز گفتهاند، طرفین درگیری فرشته بوده و در شکل دو مردظاهر شدهاند. وی قرائنی چون ورود غیر عادی آن دو، هراس داود(ع) از آنها و پی بردن وی به اینکه صحنه مذکور، آزمون الهی است، نه یک حادثه عادی، فرشته بودن آنان را تأیید میکند. وی بر این اساس نتیجه میگیرد که طرح شکایت نیز داوری حضرت داود(ع) در ظرف تمثل و عالم مکاشفه روی داده است، تا آن حضرت بر اساس تربیت الهی، برای جانشینی خدا و قضا در میان مردم آمادگی یابد و از آنجا که در ظرف تمثل، مانند عالم رؤیا هیچ تکلیفی نیست، خطا و استغفار داود(ع) نیز همانند خطا و استغفار حضرت آدم(ع) در داستان میوه ممنوع بوده و گناه نیست[۱۹۳].همانگونه که برخی مفسران نیز گفتهاند، ظاهر آیات نشان میدهند که طرح دعوا و داوری داود(ع) در عالم عینی و خارجی رخ داده است و تفسیر آن باید افزون بر عصمت انبیا با ظاهر آیات نیز سازگاری داشته باشد [۱۹۴].[۱۹۵]
سوء قصد به جان داود(ع)
فخر رازی کوشیده است با ارائه تفسیر و حکایت داستانی کاملاً متفاوت، نشان دهد که آیات این قصه، نه تنها بر ارتکاب گناه کبیر و صغیر از سوی داود(ع) دلالت ندارند، بزرگترین ستایش در مورد او نیز به شما میروند: به گفته وی، گروهی از دشمنان با بهرهگیری از خلوت و تنهایی داود(ع) در روز ویژه عبادت، از دیوار محراب او بالا رفته و خواستند که وی را بکشند؛ اما برخلاف انتظار، با حضور نگهبانان داود(ع) روبه رو شدند و به دروغ گفتند که برای شکایت و طرح دعوا آمدهاند. فخر رازی در ادامه، ۴ فقره از آیات را که میتوانند مستند لغزش و خطای داود(ع) باشند، بر اساس حکایت یادشده، توجیه کرده است. به اعتقاد رازی، هنگامی که افراد یاد شده از راه غیر عادی وارد شدند، داود(ع) فهمید که برای کشتن وی آمدهاند، از این رو خشمگین شد و به فکر انتقام از آنان افتاد؛ اما چون دلیل و اماره شرعی برای اثبات دسیسه آنان نبود، با چشمپوشی از انتقام، چنین پیشامدی را ابتلای الهی دانست و از قصد انتقامجویی، استغفار و انابه کرد و خدا نیز از وی درگذشت.
توجیه دیگر این است که آمدن افراد یاد شده، آزمونی برای داود(ع) بود؛ ولی استغفار و انابه آن حضرت برای آنها بود و خدا به احترام وی از گناه آنان درگذشت[۱۹۶]. این تفسیر که آلوسی و مراغی نیز آن را پذیرفتهاند، با ظاهر آیات سازگار نیست[۱۹۷]. واقعی و عینی بودن طرح دعوا یا تمثیلی و واقعیت خارجی نداشتن آن، فرشته یا انسان بودن دو طرف نزاع، سبب هراس حضرت داود(ع) و اراده معنای حقیقی (گوسفند) یا کنایی (زن) از واژه نعجه، از مباحث مورد اهتمام و اختلافیاند که مفسران در داستان ابتلای حضرت داود(ع) به آنها پرداختهاند.[۱۹۸]
حضرت داوود در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- ﴿اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾[۱۹۹]
- ﴿وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۲۰۰]
نکات
- نکتهای که در این آیه مطرح گردیده است، توصیه خداوند به پیامبر اسلام مبنی بر صبر بر سخنان مخالفان و توجه به شخصیت و یادآوری داستان داود(ع) در دوران سخت رسالت خود میباشد.
- جمله: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾[۲۰۱] به منزله تمهید و مقدمه است خطاب به پیامبر با اشاره به جمله ﴿وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾ و رویهمرفته فضیلت داوود و برتری او از سایر انبیاء به داشتن کتاب زبور که دارای احسن کلمات در حمد و تسبیح خدا[۲۰۲].
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص ۳۲۱؛ المعرب، ص ۷۶؛ «داود» لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳۸؛ عمدة الحفاظ، ص ۳۰، «دود».
- ↑ مفردات، ص ۳۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۲؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۲۵۶.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۵۴۳.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸، «داود».
- ↑ واژههای دخیل، ص ۲۰۳، «داود».
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱،۱۱ ـ ۱۳، ۱۸، ۲۳؛ ۱۷: ۳۱ ـ ۳۷؛ ۱۸: ۱۲، ۱۴ ـ ۱۶؛ ۲۶: ۱۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶: ۱۱؛ ۱۷: ۴ ـ ۷، ۱۰ ـ ۱۱، ۲۳ ـ ۲۷، ۴۰ ـ ۵۱.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۱ـ ۱۴، ۳۰.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۲۴: ۱ ـ ۲۲؛ ۲۶: ۷ ـ ۱۲.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۸: ۶ ـ ۱۱، ۲۴ ـ ۲۵؛ ۱۹: ۹ ـ ۲۱؛ ۲۳: ۱۴ ـ ۲۹؛ ۲۶: ۱ ـ ۲؛ ۲۷: ۱ ـ ۳.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۱۵: ۱ ـ ۲۹؛ ۱۶: ۱ ـ ۱۳.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، دوم سموئیل ۲: ۱ - ۴، ۷، ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۸ ـ ۳۲؛ ۱: ۳.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل، ۴: ۸ و ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۱۵: ۱۸؛ دوم سموئیل ۵: ۶ ـ ۲۵؛ ۸: ۱ ـ ۱۵؛ ۲۲: ۵۱.
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل ۶: ۱ - ۱۷؛ اول تواریخ ۲۲: ۱ - ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۹، «داود».
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۵: ۱ ـ ۵؛ اول تواریخ ۱۱: ۱ ـ ۹؛ اول پادشاهان ۲: ۱۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹، «داود».
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل ۲: ۱؛ ۵: ۱۷ ـ ۱۹، ۲۳ ـ ۲۴؛ ۷: ۴ ـ ۱۶؛ ۲۳: ۲؛ اول تواریخ ۱۷: ۱ ـ ۱۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰، «داود».
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۲: ۱ ـ ۱۴؛ ۲۴: ۱۱ ـ ۱۴؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۰، «سموئیل»، ۸۶۴، «ناتان».
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۱: ۱ ـ ۳، ۱۰ ـ ۱۵، ۲۵: ۱ ـ ۳۵؛ دوم سموئیل ۶: ۵، ۱۴، ۱۶، ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، اول سموئیل ۲۵: ۳۹ ـ ۴۴؛ دوم سموئیل ۳: ۲ ـ ۶ و ۵: ۱۳، ۱۲: ۲۴ ـ ۲۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۳۷۰.
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل ۱۱: ۲ ـ ۱۲ و ۱۴ ـ ۲۷؛ ۱۲: ۹ ـ ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۱۲: ۹ ـ ۱۸، ۱۳: ۱ ـ ۳۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شدهاند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکردند» سوره مائده، آیه ۷۸.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ «بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «و ما به داود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.
- ↑ «و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۸.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.
- ↑ «و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.
- ↑ «و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوهها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم» سوره سبأ، آیه ۱۰.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوهها و پرندهها را رام کردیم که همراه با داود نیایش میکردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ «و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۲۱-۲۴.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷.
- ↑ «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۵-۸۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۷، ص ۳۳۹؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ تفسیر سمعانی، ج ۲، ص ۱۲۲؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۹۳.
- ↑ «و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲۶؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۷۹.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شدهاند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکردند» سوره مائده، آیه ۷۸.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۱۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم.و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۱۰۳؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۶۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۸۳؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۹.
- ↑ ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ - ۱۱۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ جامعالبیان، ج۲، ص۸۴۴ ـ ۸۵۳؛ کشفالاسرار، ج۱، ص ۶۶۹ ـ ۶۷۱؛ روضالجنان، ج۳، ص۳۷۶ ـ ۳۸۱.
- ↑ ر.ک: جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۰.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۳؛ کنزالدقائق، ج ۱، ص ۵۹۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۲۸۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۵ ـ ۸۵۱؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۶۷۰؛ روض الجنان، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۸۱.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰.
- ↑ ر.ک: کتاب مقدس، اول سموئیل ۱۶ ـ ۳۱؛ دوم سموئیل ۱ ـ ۲۴؛ اول پادشاهان ۱ ـ ۲.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۴۶ ـ ۸۴۷.
- ↑ «بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۷۷ ـ ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴۰.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و پروردگار تو به هر کس که در آسمانها و زمین است داناتر است و بیگمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ جامع البیان، ج ۶، ص ۳۷ ـ ۳۸؛ التبیان، ج ۳، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۱۰۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۲۰۱.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ جامعالبیان، ج ۲، ص ۸۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱، ص ۷۷۵؛ ج ۲۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۶۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟» سوره انبیاء، آیه ۸۰.
- ↑ «و به راستی به داوود از نزد خود بخششی ارزانی داشتیم؛ ای کوهها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم (به او گفتیم) که زرههایی بباف و در زرهبافی اندازه بدار؛ و کاری شایسته انجام دهید که من به آنچه انجام میدهید بینایم» سوره سبأ، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۳۸۰؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۲۴۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۵۲۶؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۲۹۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۸۲ ـ ۸۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۸۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۲۶۸؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۳۱۶.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۳۷۹؛ الکشاف، ج ۳، ص ۵۷۱؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۰؛ ج ۸، ص ۱۱۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۸۱؛ ج ۸، ص ۱۱۲.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۰۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۱۱۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۰۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۵۳۵.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۲.
- ↑ «آنچه خود میخواست بدو آموخت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۲، ص ۸۵۳ ـ ۸۵۴؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۳۰۱؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۲.
- ↑ «و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۰۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۴۹.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲؛ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۷۵؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.
- ↑ نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۷۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۱۸۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.
- ↑ «و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوهها و پرندهها را رام کردیم که همراه با داود نیایش میکردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۴۹؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
- ↑ و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:۲۱-۲۵.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ ر.ک: مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۵.
- ↑ «و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری و دانشی دادیم و کوهها و پرندهها را رام کردیم که همراه با داود نیایش میکردند و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸-۷۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷ ـ ۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۵.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶۷.
- ↑ زاد المسیر، ج ۵، ص ۳۷۲؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۹.
- ↑ .تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تفسیر عزبن عبد السلام، ج ۲، ص ۳۳۱؛ فتح القدیر، ج ۳، ص ۴۱۸.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۷.
- ↑ «و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزمودهایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت. آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود؛ سوره ص، آیه:21-25.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۵۴؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۳۶۶؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۸.
- ↑ قصص الانبیاء، ص ۱۴.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۶۳۹ ـ ۶۴۱؛ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵، ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۰؛ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۸، ۳۴۱ ـ ۳۴۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ المیزان، ج ۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۸۰ ـ ۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ روح المعانی، ج ۲۳، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۵.
- ↑ معانی القرآن، ج ۶، ص ۱۰۰ - ۱۰۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.
- ↑ «و هنگامی که نشانهای (از سوی خداوند) نزدشان آید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
- ↑ «خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمیگزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.
- ↑ «و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴ ـ ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۲.
- ↑ نور الثقلین، ج ۴، ص ۴۴۶.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۹.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۵؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۵.
- ↑ الامالی، ص ۱۶۴.
- ↑ الامالی، ص ۱۵۲ - ۱۵۳؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۱۷۱ - ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ - ۴۴۶.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۵.
- ↑ ر.ک: التبیان، ج ۸، ص ۵۵۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۱۶؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۱۲۰؛ التحریر والتنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۳۵ ـ ۳۳۶؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.
- ↑ ر.ک: مجمعالبیان، ج ۸، ص ۳۵۳.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲۴، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۸ ـ ۲۰۱.
- ↑ ر.ک: الصحیح من سیرة النبی، ج ۱، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰؛ موسوعة المصطفی، ص ۱۳۶.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۱۸۶؛ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۴۳۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۳.
- ↑ کتاب مقدس، دوم سموئیل ۷: ۳ ـ ۶؛ ۱۲: ۱ ـ ۲۵؛ الانتصار، ج ۴، ص ۱۶.
- ↑ الامالی، ص ۱۵۲؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ الامالی، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۲ ـ ۷۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ - ۱۹۴.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
- ↑ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۹.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴.
- ↑ روح المعانی، ج ۲۳، ص ۱۷۸؛ تفسیر مراغی، ج ۲۳، ص ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۲۵۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «داود»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
- ↑ «بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.
- ↑ «و پروردگار تو به هر کس که در آسمانها و زمین است داناتر است و بیگمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
- ↑ «و پروردگار تو به هر کس که در آسمانها و زمین است داناتر است و بیگمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم و به داود، زبور دادیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۵۱۱.