نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
به گفته برخی، معنای اصلی مادّه "رب" سوق دادن چیزی به سوی کمال و زدایش کاستیهای آن با تخلیه و تحلیه است و از حقیقت این معنا در هر موردی مناسب با ذات و مقتضیات آن مورد، با عباراتی چون اِصلاح، اِنعام، تدبیر، سیاست و اِتمام یاد میشود که همه مصادیق آن حقیقتاند و معانی دیگری مانند مالکیت، مصاحبت، سیادت، قیمومت، زیادت، نمو، علوّ، ملازمت، تغذیه و... از لوازم و آثار حقیقت یاد شدهاند[۶]، از این رو معنای اصلی رب، یعنی کسی که مالک زمام امر چیزی است و آن را اداره، تربیت و اصلاح میکند[۷]، پس ربِّ مزرعه، کسی است که امور مزرعه را اصلاح میکند و ربِّ قوم شخصی است که آنها را رهبری کرده و کارهایشان را تنظیم و اداره میکند[۸]. برخی "رب" را در اصل مصدر و به معنای تربیت دانسته و تربیت را به ایجاد چیزی تا مرز تمام [۹] یا رساندن تدریجی چیزی به کمال خاص خود بر اساس استعداد ازلی معنا کردهاند[۱۰].
بعضی نیز احتمال دادهاند که رب از ریشه "ر ـ ب ـ و" به معنای رشد و نمو ـ مانند ربا الصغیر یعنی کودکرشد کرد ـ گرفته شده و با تضعیف عین الفعل آن، متعدّی گشته است[۱۱].
برخی نیز آن را از ریشههای "ر ـ ب ـ و" به معنای سلطنت و فرمانروایی و "ر ـ ب ـ ی" به معنای تهذیب و ایصال به مطلوب و "ر ـ ب ـ ب" به معنای تربیت نفوس دانستهاند[۱۲].
در مقابل، برخی گفتهاند: رب، صفت مشبهه است[۱۳]؛ ولی ظاهراً این واژه اسم فاعل یا مبالغه آن است که در اصل رابّ بوده و اَلِف آن برای تخفیف حذف گشته است؛ مانند بارّ و برّ[۱۴].
برخی رب را در شمار واژههای دخیل غیر عربی یاد کرده و احتمال دادهاند این واژه از زبان آرامی به زبان عربی راه یافته باشد[۱۵]. "رب" در اصطلاح علم اسماء و اهلمعرفت، از اسمای حسنای خداست که به اعتبار نسبت وی با موجودات عینی ـ یعنی ارواح و اجساد ـ بر او اطلاق میشود و همان گونه که نسبت ذات با اعیان ثابت، منشأ اعتبار اسمهای الهی مانند قادر و مرید است، نسبت ذات با اعیان خارجی نیز خاستگاه اسماء ربوبیت همچون رازق و حفیظ است، بنابراین رب اسمی ویژه است که مقتضی وجود مربوب است و هر پدیدهای، صورت اسمی ربّانی است[۱۶].
اسم رب به شکل مطلق و بیاضافه به چیزی، به خدا اختصاص داشته و در صورت اضافه، بر دیگران نیز اطلاق میشود؛ مانند رب الدار و رب الابل[۱۷]. اختصاص یاد شده از آن روست که ربوبیت مطلقِ همه آفریدهها از هر جهت از آنِ خداست و جز او را در آن بهرهای نیست[۱۸]؛ البته به نظر برخی، گرچه اطلاق "رب" به گونه مطلق از نظر فقه و لغت بر دیگران جایز است، از نظر اخلاق و ادب روا نیست[۱۹]. اسم رب، اگر به معنای ثابت باشد، اسم ذات است؛ چنانچه به معنای مالک باشد، اسم صفت و اگر به معنای مصلح باشد اسم فعل است[۲۰].
عدد اسم "رب" به حساب ابجد، ۲۰۲ و این رقم، مجموع عدد دو اسم محمّد (۹۲) و علی (۱۱۰) است. بر این اساس، گفته شده وجود مقدّس این دو شخصیّت، مظهر تام این اسم است[۲۷]. اسم "رب" پس از لفظ جلالهالله بیشترین کاربرد را در قرآن کریم داشته و نزدیک به ۱۰۰۰ بار تکرار شده است؛ گاهی به ضمیر اضافه شده مانند:
و زمانی به اسم ظاهر نظیر ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۷] و در مواردی نیز همراه یکی دیگر از اسمای الهی آمده است؛ همچون ﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ﴾[۳۸]. این اسم در عهد قدیم و جدید نیز به کار رفته است[۳۹]؛ البته در قرآن و همچنین عهدین[۴۰] گاهی به معنای سید یا مربّی آمده و مراد از آن غیر خدا است ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾[۴۱] و با این موضوع ربط ندارد[۴۲].
هرچند اراده و قدرت حضرتحق در همه چیز، همهکس و همهجا بر اساس نظام علّی و معلولی گیتینفوذ دارد: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۴۳]، نگونبختی شقاوتمندان و نافرمانیگناهکاران را نمیتوان از مصادیق ربوبیتحضرت حق دانست، زیرا این امور با بد اختیاری انسانها و خروج آنها از جادّه اعتدال و شریعت تحقق مییابند[۴۴].
افزون بر این، حرکاتی در گردونه ربوبیتحق متعال جای میگیرد که به کمال و سعادتانسانها انجامد، زیرا تربیت و ربوبیت جز فراهم ساختن اسباب وصول به کمال نیست و به کمال نرسیدن اشیا به قصور ماهیات و عدم قابلیّت محلّ مستند است و خدا به اقتضای اسم ربّ، متصدّی تربیت عالمیان، هر چند به اقتضای اسمایی چون مضلّ: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ ﴾[۴۵] و ضارّ: «يَا ضَارُّ يَا نَافِعُ »[۴۶]، شأن دیگری دارد [۴۷]، از این رو نه کفرکافر و تعذیب او منافی با ربوبیّت مطلق خداست و نه خلق جبری ایمان شرط ربوبیت است؛ برخلاف نظر قدریه که کفرکافر را مخلوق خدا و عقوبت او را منافی با ربوبیت میدانند؛ نیز برخلاف نظر جبریّه که خلق جبری ایمان را شرط ربوبیّت معرفی کردهاند[۴۸][۴۹].
وصفخدا به ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۵۰] مایه جلب محبّتِ بنده به خدا[۵۱] و زمینهساز بندگی در برابر اوست و به سخن دیگر، اعتقاد به ربوبیّتِ مطلق خدا مستلزم عبودیّت، محبّت، خوف و رجا و شکرگزاری در برابر بخشیدن نعمتها و دفع ضررها از جانب وی است[۵۲]؛ ولی با اینکه خدا جز انسان، مملوک و مربوب دیگری نیز دارد و انسان جز خدا پروردگاری ندارد، او انسان را بهگونهای میپروراند که گویا جز آن مملوکی ندارد و آدمیخدا را به گونهای میپرستد که گویی جز او پروردگاری دیگر دارد[۵۳].
آیه﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۵۴] به پیامبر (ص) دستور میدهد به مشرکان بگوید: آیا جز خدا را به پروردگار بودن بجویم، در حالی که او پرورش دهنده همه موجودات است. برخی ذیل این آیه، بر ظلم کسانی تأکید کردهاند که با داشتن اعتقاد به خالقیت و ربوبیّت مطلق خدا، جز او را میپرستند[۵۵]. بر همین اساس، لقمان به فرزندش سفارش میکند او تنها باید خدا را بپرستد و کسی را در عبادت شریک وی قرار ندهد، زیرا شرک مساوی قرار دادن کسی است که شایستهعبادت نیست، با کسی که سزاوار پرستش است [۵۶] و آن ستمی بس بزرگ است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۵۷]؛ ستم است، چون عبادت در جایگاه خویش انجام نمیشود[۵۸] و ستم بزرگ است، زیرا در آن، کسی که همه نعمتها از اوست با کسی که هیچ نعمتی به وی استناد ندارد، یکسان دیده میشود [۵۹].
قرآن کریم در آیات بسیاری همراه دستور به پرستشخدا به وصفپروردگار و آفریدگارانسانها، اعتقاد به ربوبیّت او را مقتضیِ پرستش و لزوم اطاعت از وی دانسته است، چنانکه در آیات﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۶۰]مردم را به پرستش پروردگاری فرامیخواند که خالق آنهاست و زمین را همچو فرشی گسترده و آسمان را مانند سازهای افراشته و از آسمان آبی را فرود آورده که با آن روزی آنها را فراهم ساخته است؛ گویا خدا در این دو آیهربوبیت و خالقیت خود را دلیللزومپرستش خویش نهاده است[۶۱]. حضرت مسیح (ع) نیز با تکیه بر ربوبیّت الهی به پیروان خویش سفارش میکند تنها خدا را بپرستند که راه مستقیم همین است: ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۶۲]؛ نیز ﴿وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۶۳] و ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۶۴]، چنانکه او در رستاخیز نیز در پاسخ این پرسش که آیا تو مردم را به پرستش غیر خدادعوت کردهای، میگوید من آنان را به چیزی جز آنچه خدادستور داده، دعوت نکردهام؛ من به آنان گفتم تنها خدایی را بپرستید که پروردگار من و شماست: ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ ﴾[۶۵]؛ همچنین فرشته وحی، خدای را پروردگارآسمانها و زمین و آنچه میان آندوست دانسته و به پیامبر (ص) میگوید: بنابراین تنها او را عبادت کن؛ نیز در پرستش وی شکیبا باش که برایش همنام و شریکی نیست: ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا﴾[۶۶][۶۷] به گفته برخی، تأمّل در آیه﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۶۸] به درک عظمتِ حق ـ تعالی ـ و انکسار، حیا، خشوع و اخبات در برابر وی و انقطاع از غیر او و اطلاع به حدود مربوبیّت و شئون مناسب آن میانجامد؛ نیز سبب ترک ادّعای مشارکت در شأنی از شئونربوبیت است، زیرا همانگونه که حضرت حق به شکل مطلقْ ربّ است، بنده نیز به هر اعتباری مربوب است[۶۹].
به گفته بعضی دیگر، بایستی بنده از وصفِ خدا به ربوبیّت، او را بر این وصفسپاس گوید و در پرتو هدایت دینی ـ که به گفته برخی همان ربوبیت الهی است[۷۰] ـ با بهکارگیری نعمتهای خدا در مسیر تعیین شده، شکر آنها را بهجا آورد و از این راه قوای بدنی و عقلی خویش را رشد و تعالی بخشد؛ چنین کسی باید از عهده تربیت کسانی که وظیفهتربیت آنها به دوش اوست ـ مانند زن، فرزند، مرید و شاگرد ـ نیز به خوبی برآید؛ همچنین از کارهایی که فراعنه به نام "ربمردم" انجام میدادند و در حقیقت، خودشان را در ربوبیّت، شریک خدا میساختند و بیاذن او به گونه دلخواه قوانینی را میساختند و به مردمستم روا میداشتند، پرهیز کند[۷۱][۷۲].
اطلاق و نامتناهی بودن وجوه ربوبیتحق ـ تعالی ـ مستلزم انحصار ربوبیت در خداست، زیرا ربوبیت مطلق و نامتناهی برای ربوبیت دیگری جایی نمیگذارد، از این رو اگر مراد از ﴿ الْعَالَمِينَ﴾[۷۳] تمام عوالمشایستهتربیت باشد، باید ربوبیت آنها در خدا منحصر باشد[۷۴] و به سخن دیگر میتوان گفت مربّیآسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، نمیتواند کسی جز خدا باشد، زیرا مربّیِ هر چیزی، واجد کمال وجودی وی است و آن را به او افاضه میکند و جز خدا دارای همه کمالات نیست[۷۵].
قرآن کریم گاهی به روش برهانی در قالب قیاس استثنایی و بیان تالی فاسدِ تعدّدِ خدایان (ارباب)[۷۶]ربوبیت و تدبیر را به گونه انحصاری برای خدا ثابت و آن را از دیگران نفی میکند: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۷۷] و زمانی از زبان یوسف (ع) جدلگونه به شکل استفهام انکاری یا تقریری، پروردگار یگانه قهار را از خدایان گوناگون بهتر میداند: ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۷۸] (توحید)، چنانکه از زبان ابراهیم (ع) بازگو میکند که وی با تکیه بر آفرینشآسمانها و زمین، در برابر کسانی که به ربوبیت اجرام آسمانی و تأثیرشان در امور زندگی گروهی و فردی انسانهامعتقد بودند، ربّ آنان را پروردگارآسمانها و زمین دانست؛ همان پروردگاری که آنها را آفرید: ﴿قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۷۹][۸۰] نیز در آیاتی ـ مانند آیات﴿المر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۸۱] و آیات﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ﴾[۸۲] ـ به بتپرستان که با وجود باور به خالقیتخدامعتقد بودند ربوبیتآسمان، زمین، انسان، حیوان و... به موجودی نیرومند واگذار شده، از این رو آنان برای جلب منفعت خود آن را میپرستیدند، گوشزد میکند که ربوبیت آنها مانند ربوبیت دیگر پدیدههای جهان همه به دست خداست[۸۳] و در ربوبیت شریکی برای او تصور ندارد[۸۴]؛ البته باید اقرار کرد توحید ربوبی از نظر دانش، غامض است و به لحاظ حال و عمل بر طبق آن دشوار است[۸۵].
گفتنی است اگر ربوبیت به معنای آماده کردن اسبابِ وصول به کمال، همراه ترتب غایات بر آنها باشد، بیتردید فقط از آنِ خداست، زیرا همه امور یاد شده به اراده خدای توانا و دانا وابسته است و به صرف تحقق مقدمات، نتیجه به دست نمیآید؛ چنانچه ربوبیتآمادهسازی اسبابی باشد که در حصول نتیجه اثر دارند، نمیتوان آن را از دیگران نفی کرد، چون اسباب و حرکات جزئیِ خارجی همچون مربّیان، معلمان، و اسباب طبیعی همه به شکل اِعداد (آمادهسازی) در شکلگیری نتایج مؤثر هستند؛ ولی در عین حال این معنا با حصرربوبیت مطلق در خدا تنافی ندارد، زیرا علل اِعدادی، خودشان معلول علل حقیقیاند و اراده و فاعلیتشان فانی در اراده و فاعلیت آنهاست.
براین پایه میتوان ربوبیتحقیقی را تنها از آنِ خدا دانست و ربوبیت تبعی دیگران را نیز پذیرفت[۸۶]، از این رو خداپیامبر خویش را به تنزیه اسم پروردگارش که برتر از همه است و همه اشیا را مقهور خویش ساخته، دستور میدهد و هنگامی که او را به نام ربّ میخواند، از ربوبیت دیگران به گونهای که با ربوبیت (مطلق) وی منافات داشته باشد یاد نکند: ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾[۸۷][۸۸]. برخی برای ربوبیت دیگر مربّیان در مقایسه با ربوبیتحضرت حق، لوازمی را برشمردهاند که در ربوبیت الهی نیست؛ مانند اینکه تربیت و ربوبیت دیگران، مستلزم آن است که خود نیز رشد کرده و بهرهای نصیبشان گردد، در حالی که خدا از تربیت و ربوبیتجهان سودی نمیبرد؛ نیز تربیت دیگران به ظهور نقصان در خزائن و کاهش اموال آنها میانجامد؛ ولی خدا منزّه از نقصان و ضرر است؛ همچنین دیگران بر اثر پافشاری اشخاص نیازمند، خسته میشوند؛ ولی خدااصرار کنندگان در دعا را دوست میدارد: « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُلِحِّينَ فِي الدُّعَاء»؛ نیز تربیت و ربوبیت دیگران پس از درخواست است؛ امّا خدا پیش از آن نیازها را برمیآورد؛ همچنین احسان دیگران با رخ نمودن فقر، غیبت و مرگ میگسلد؛ ولی احسانالهی اینگونه نیست، چنانکه تربیت و احسان دیگران محدود است؛ لکن تربیت الهی همه مخلوقات را در بر میگیرد[۸۹][۹۰].
خدا در آیه﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ﴾[۹۱] پس از تصریح به جلوه خلاّقیت اسم "رب" به ویژه آفرینش انسان از خونی بسته: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴾[۹۲] بر "اکرم" بودن آن تأکید داشته و سپس از تعلیمانسان با "قلم" یاد میکند: ﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾[۹۳]؛ گویا پروردگار از این رهگذر خواسته که اعلام کند با تعلیمانسان، کمال جود و کرم خویش را به نمایش گذاشته [۹۴] و وی را از صفتی که زیر ساخت آفرینش و خلاّقیت است: ﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۹۵] بهرهمند ساخته است.
براین پایه، در این دو آیه با بیان پرورش انسان و رساندن وی از پایینترین مرحله (علقه بودن) به بالاترین درجه (دانا شدن) ربوبیت و اکرمیت خویش را تقریر کرده است[۹۶]. برخی در بیان چگونگی اکرمیت پروردگار گفتهاند: نعمتهای او نامحدود و احسان وی بیعوض است و در عقوبت شتاب نکرده و توبهبندگان را میپذیرد[۹۷]. بعضی نیز در سخنانی دیگر چنین یاد کردهاند: او برخلاف دیگران که فقط هنگام جنایت کریم هستند، پس از جنایت نیز بر احسان خویش میافزاید؛ پروردگار برخلاف دیگران که کرمشان به انگیزه سود بردن یا دفع زیان است، فقط محض خودِ کرم میبخشد؛ او در هر احسان و کرمی آغازگر است و کرمش با کوتاهی آمیخته نیست[۹۸].
گفتنی است ذکر اکرمیت در مقامدستور به خواندن، یا برای برانگیختنرسول الله (ص) به کار قرائت است: ﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ﴾[۹۹]؛ یعنی بخوان که پروردگارت اکرم است و در مقابل هر حرفی ۱۰ برابر پاداش میدهد؛ یا برای ایجاد اخلاص در آن جناب است؛ یعنی بخوان و در این خواندن به چیزی طمع نداشته باش و بدان که من اکرم از آن هستم که به تو چیزی را که به قلبت هم خطور نمیکند ندهم؛ یا معنای آیه چنین است: تو در دعوت ممحّض شو و از هیچکس مترس، زیرا من اکرم از آن هستم که تو را به تکلیفی وادارم و یاریات نکنم[۱۰۰][۱۰۱].
قرآن کریم، افزون بر اینکه خدا را پروردگار عالمیان: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۰۲]، همه چیز: ﴿وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ ﴾[۱۰۳]، آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست: ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ﴾[۱۰۴] میشناساند، خصوص ربوبیتعرش: ﴿وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۱۰۵]، مشارق و مغارب: ﴿فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ﴾[۱۰۶]، سپیده صبح: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾[۱۰۷]، مردم: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾[۱۰۸]، ستاره شعری:﴿وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى﴾[۱۰۹]، خانه کعبه: ﴿فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ﴾[۱۱۰] و... را از آنِ خدا میداند، از این رو میتوان گفت سراسر جهان هستی و همه جلوههای وجود را ربوبیتِ پروردگار بزرگ [۱۱۱]فرا میگیرد: ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾[۱۱۲] که از هرگونه محدودیت و کاستی پیراسته است.
فرو بردن بخشی از شب و روز در یکدیگر: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾[۱۲۰]،
خارج ساختن زنده از مرده و بهعکس: ﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ﴾[۱۲۱]،
زنده کردن زمین مرده: ﴿وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[۱۲۲]،
فرستادن بادها و به حرکت در آوردن ابرها و گسترش آنها در آسمان: ﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾[۱۳۷]،
براین پایه، برخلاف کسانی که ﴿الْعَالَمِينَ﴾[۱۳۸] را در سوره حمد به آفریدگان دارای علم و ادراک مانند انسانها، فرشتگان و جنّ محدود کردهاند [۱۳۹]، میتوان گفت همه کائنات و مخلوقات مراد است[۱۴۰]؛ نیز میشود افزود با توجه به اینکه از یک سو خدا خود را در این آیه به وصف﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۴۱] ستوده و از سوی دیگر، بهترین و کاملترین صفت را در مقام تعریف به کار میگیرند، بهترین و کاملترینوصفخداربوبیت فراگیر اوست[۱۴۲]، چنانکه برخی پس از تأکید بر اینکه کاملترین مرتبه آن است که شیءْ تام، بلکه فوق تمام باشد، گفتهاند: لفظ ﴿لِلَّهِ ﴾[۱۴۳] بر تمام بودن خدا تکیه دارد، چون بر واجب الوجود بالذات دلالت میکند و ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۴۴] بر فوق تمام بودن وی پای میفشارد، زیرا بر فیضان و تربیت ما سوی الله از جانب او تأکید میکند[۱۴۵].
برخی ذیل آیه یاد شده پس از تصریح به نامتناهی بودن وجوه ربوبیت و تربیت الهی، به این نمونهها اشاره کردهاند:
نطفه آدمی پس از جدا شدن از صلب پدر و جاگرفتن در رحم مادر، مراحل علقه و مضغه بودن را پشت سر میگذارد و سپس اعضایی چون استخوان، غضروف، رباط، روده، شریان، دست، پا، چشم، گوش، زبان، بینی و... در آن پدید آمده و هر کدام به نیرویی خاصّ مجهز میگردد: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[۱۴۶]؛ نیز ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴾[۱۴۷].
دانه گیاه پس از جای گرفتن در دلزمین با رطوبتی که به آن میرسد، با اینکه درهمه ابعاد گسترش مییابد، فقط از دو قسمت بالا و پایین شکاف برمیدارد و از یکی زائدهای بیرون میآید که ساقه را تشکیل میدهد و از دیگری، زائدهای که ریشه از آن پا میگیرد و سپس از ساقه شاخهها، از شاخهها شکوفهها و از شکوفهها میوهها پدید میآیند و میوهها خود، اجزایی دارند که در لطافت و صلابت مختلفاند. ریشه نیز از طرف نوک که در لطافت مثل آبِ بسته (ژله مانند) است، در زمین سخت و خشن فرو رفته و با نیروی جاذبهای که خدا در آن به ودیعت نهاده اجزاءِ لطیف و مواد مفید را از درون گل و لای جذب میکند، نیازمندیهای بندگان، مانند غذا، خورشت، میوه، دارو و... بهوجود میآیند: ﴿ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ﴾[۱۴۸]
آمد و شد سیارات و ستارهها، به گونهای است که مصالحبندگان را تأمین میکند؛ مثلاً روز با طلوعخورشید میآغازد و مایه حرکت و جستار معاش میشود و شب با غروب آن پدید آمده و سبب راحتی و آرامش میگردد: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۱۴۹]؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۱۵۰]؛ ﴿ أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَادًا وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا﴾[۱۵۱]، تأمّل در شگفتیهای احوال معادن، نباتات، حیوانات و آثار حکمتآفرینش انسان، بسیاری از اسباب تربیت الهی و ادلّه رحمت او و قطرهای از دریای اسرار جمله ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۵۲] را آشکار میسازد[۱۵۳]. برخی هم در یاد کرد مسائلی بیشتر با توجّه به وضعیت اقلیمی خود، نمونههایی از ربوبیتحضرتحقّ را شرح کردهاند؛ نظیر ربوبیت دانههای ذرّت، گندم، خرما، تربیت لؤلؤ و مرجان در دریا، رشدفرزندان با شیر مادر، تربیتانسانها در مدارس، پرورش عقول با علممنطق جهت درکعلوم عالی [۱۵۴][۱۵۵].
قرآن کریم در موارد بسیاری اسم رب را همراه اسمای دیگر یاد میکند که هر کدام افزون بر بیان ویژگی خاصّ آن مورد، در ظهور شأنی از شئونربوبیت عام خدا نقش دارد؛ مثلاً یادکرد دو اسم ﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۱۵۶] و ﴿الرَّحِيمِ﴾[۱۵۷] پس از ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۵۸] در آغاز سورهحمد، مینمایاند که تربیت الهی موجودات، براساس فراگیری احسان و رحمت اوست؛ نه جلب یا دفع زیان؛ همچنین چون معنای "رب" برای برخی قهر و جبروت را تداعی میکند، خدا با ذکر این دو اسم آنان را به رحمت و احسانش توجه میدهد، تا آنها میان اعتقاد به صفات جمال و صفات جلال را که هر دو نشان کمال مطلق خدایند، یکجا داشته باشند و خواسته است به بندگان خویش بفهماند ربوبیت وی ربوبیترحمت و احسان است، تا محبت آنان را به خود جلب کرده، نیز ایشان به فراهم آوردن رضایت او روی آورند.
از شئونربوبیّت، برآورده ساختن نیازها و خواستههای بندگان است، از این رو در مطلق دعاهای قرآنی و غیر قرآنی، از این اسم فراوان یاد شده است[۱۸۸]. حالت انقطاع و ابتهالی که هنگام ذکر این اسم برای شخص داعی به دست میآید، بیش از زمانی است که هنگام یاد دیگر اسماء[۱۸۹]، از اینرو پیامبران دعاهای خویش را با اسم "رب" شروع میکردند؛ برای نمونه، حضرت ابراهیم (ع) با این اسم از خدا درخواست کرد که مکه را شهر اَمنی نهد و اَهل آن را ـ در صورت ایمان ـ از انواع میوهها بهرهمند سازد:﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۱۹۰] و حضرتزکریا (ع) با اسم ربّ خواست که خدافرزندیپاک به او ببخشد: ﴿هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[۱۹۱]. حضرت موسی (ع) نیز با همین اسم خواست که خدا او و برادرش هارون (ع) را آمرزیده و به رحمت خویش درآورد: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۱۹۲] و حضرت سلیمان (ع) هم با آن از خدا درخواست کرد که او را آمرزیده و سلطنتی عطایش کند که پس از او سزاوار هیچکس نباشد: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾[۱۹۳].
همچنین دیگران در مقامدعا به اسم "رب" توسّل میجستند، چنانکه آسیهزنفرعون از پروردگار (رب) خواست برایش خانهای را در بهشت بسازد و از فرعون و کارهای او نجات بخشد: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۹۴] و مادرحضرتمریم (س) خواست پروردگارنذر او را پذیرفته و فرزندش را از شرّشیطان مصون دارد: ﴿إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾[۱۹۵].
خردمندان نیز از پروردگار میخواهند آنان را از عذابآتش در امان نگاه دارد: ﴿ رَبَّنَا... فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۱۹۶] و گناهانشان را آمرزیده و بدیهای آنان را بپوشاند و با نیکانشان بمیراند: ﴿ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ﴾[۱۹۷] و آنچه را به زبان پیامبرانش به آنها وعده داده عطایشان کند و در رستاخیز آنان را رسوا نسازد: ﴿رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۱۹۸] در آیات ۱۹۱ ـ ۱۹۴ سوره آل عمران دعاهایی یاد میشوند که در آنها لفظ ﴿رَبَّنَا﴾ ۵ بار تکرار میگردد و پس از دعاهای یاد شده در آیه ۱۹۵ میفرماید: پروردگار آنان (خردمندان) دعایشان را اجابت کرد: ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ﴾[۱۹۹]، از اینرو امام صادق (ع) فرمود: اگر کسی خواستهای داشته باشد و ۵ بار ﴿رَبَّنَا﴾ بگوید، حاجتش برآورده میشود[۲۰۰].
به گفته برخی در آیه﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۰۱] برای خردمندانبشارت بزرگی است، زیرا براساس آن کمالِ قدرت، حکمت و رحمتپروردگار به پایهای است که این اشیای بزرگ را آفریده و خیرات و منافع گوناگونی را در آنها به ودیعت نهاده است و دارنده چنین پروردگاری سزاوار نیست در نیازهایش بر غیر او اعتماد داشته و نزد جز او رود[۲۰۲]، از این رو خدا در آیه پسین سفارش میکند مردمپروردگار خویش را به زاری و نهانی بخوانند که او تجاوزکاران را دوست نمیدارد: ﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۲۰۳] در بیان راز ذکر اسم "رب" به جای اسم الله در آیه﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾[۲۰۴] وجوهی ذکر شده؛ از جمله اینکه اسم "رب" به تربیت اشاره دارد؛ گویا خدا به پیامبر (ص) ـ و دیگران ـ میگوید قلب تو از آنِ من است، پس محبّت غیر مرا در آن راه مده؛ زبان تو از آنِ من است، از این رو نام غیر مرا بر زبان مران؛ بدن تو مِلک من است، بنابراین آن را به خدمت دیگران سرگرم مکن و اگر چیزی خواستی، آن را تنها از من بخواه؛ چنانچه علم میخواهی، بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن: ﴿قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾[۲۰۵]؛ اگر دنیا میخواهی، آن را از فضل و رحمت من بجوی: ﴿ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ﴾[۲۰۶]؛ چنانچه از ضرری میترسی، بگو: به پروردگار سپیده پناه میبرم: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾[۲۰۷]، زیرا من تنها کسی هستم که خودم را به شکافنده صبح: ﴿فَالِقُ الْإِصْبَاحِ ﴾[۲۰۸] و دانه و هسته: ﴿ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى ﴾[۲۰۹] ستوده و من همه این کارها را برای تو انجام دادهام؛ آیا با وجود اینها من تو را از آفات و خطرها نگه نمیدارم؟![۲۱۰][۲۱۱].
هرچند برپایه آیات، ربوبیت الهی گسترده است و همه پدیدههای گیتی را که براساس نصوص دینی حرکت رو به کمال دارند ـ اعم از مجردات و مادیات ـ در برمی گیرد ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۲۱۲]؛ ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا﴾[۲۱۳]؛ ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۱۴]، برخی با در نظر گرفتن معنای "رب" که خروج تدریجی از قوّه به فعل در آن لحاظ شده، شمول ربوبیتحضرت حق را نسبت به مجرّداتِ محض ـ که به دیده همه حکما از حرکت و تکامل پیراستهاند ـ و جواهر عالم مادّه ـ که به نظر حکمای مشّاء ثابتاند و حرکت در آنها ممتنع است ـ به چالش کشیدهاند[۲۱۵]؛ نیز ممکن است برخی از زاویه دیگری در اسناد ربوبیت موجوداتِ عالم ماده به خدا را ـ اعم از جواهر و اَعراض ـ خدشه کرده و بگویند که پرورش دادن مستلزم حرکت و خروج از قوه به فعلیت است و بیوقوع حرکت در ناحیه مباشر آن شدنی نیست و خدا منزّه از هرگونه حرکت است[۲۱۶]. هر دو اشکال نابجایند، زیرا درباره اشکال نخست باید دانست که حرکت رو به کمال موجودات، اَعم از خروج از قوه به فعلیت بوده و شامل تجدّد امثال و قبول تجلّیات فعلی و جلوات ذاتی نیز میشود[۲۱۷]، از این رو مجرّدات محض را نیز در برمیگیرد، چون آنها به اقتضای قاعده تجدّد امثال، هر لحظه پذیرای فیض و تجلیات الهیاند و در مورد اشکال دوم نیز باید گفت خدا بی آنکه خود حرکتی داشته باشد، همه موجودات جهان را با عشق ذاتی و شوق طبیعی موجود در آنها، به سوی خویش میکشاند و از نقص به کمال میرساند، زیرا گذر از قوه به فعل، گاهی با فاعل طبیعی و مادّی است که با حرکتِ خود در موجودات اثر میگذارد و زمانی با فاعل الهی و غیرمادی است که بی هیچگونه تغییری با نفوذاراده قدیم ازلیاش همواره اشیاء را براساس نظام علّی و معلولی اداره میکند، بنابراین ربوبیت خدا مستلزم هیچگونه حرکتی در او نیست[۲۱۸].
افزون بر این، اسناد ربوبیتجهان به خدا مستلزم نفی وسائط مباشر نیست، چون آنها با وجود موجودیّت و تأثیرشان، ذات، صفت و فعلشان در ذات، صفت و فعل خدا فانی است، پس میتوان فعل آنان را با آنکه فعل آنهاست، از ایشان سلب کرد و به خدا نسبت داد: ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى ﴾[۲۱۹] و حرکت در مورد وسائط جایز است[۲۲۰].
قرآن کریم، افزون بر تأکید بر ربوبیّت عمومی خدا بر موجودات ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۲۲۱]. عنایت ویژهای به ربوبیت و تربیتانسانها دارد که برخی آن را به استناد آیه﴿أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۲۲] عین هدایت آنان دانستهاند [۲۲۳].
آیاتی که اسم "رب" در آنها به ضمایر گوناگونی مانند "ک"، "کما"، "کم"، "ه"، "ها"، "هما"، "هم"، "ی" و "نا" افزوده شده و بیشتر به پرورش انسانهای کامل و ناکامل و مؤمن و غیر مؤمن اشاره دارد، به بیش از ۸۵۰ میرسد و این از اهمیت تربیتانسانها بهویژه تربیتانسان کامل پرده برمیدارد که در وجود حضرت ختمی مرتبت (ص) ظهور تام یافته است.
براینپایه، برخی از عارفان که تربیت هر پدیدهای را با اسم خاصّی ـ که سهم آن پدیده از ربوبیت مطلق است ـ میدانند "حقیقتانسانیت" را ـ که مرتبه انسان کامل است ـ از آن استثناء کردهاند[۲۲۴]، زیرا "حقیقت انسانیّت" همان "برزخیّت اولی" است که اصل همه موجودات و غایت و منتهای تمام اسماء و حقایق است و این حقیقت، مربّیرسول الله (ص) است: ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى﴾[۲۲۵] براین اساس، رسالت او همه انسانها را فرامیگیرد: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۲۶]، زیرا حقیقت وی به هیچ حکم، قید، وصف و اسمی مقیّد نیست، بلکه حکم "جمعی" و "وسطی حقیقی" (اعتدال تام) در او ظاهر است[۲۲۷].
ربحضرت ختمی تعیّن اوّل است که اصل اسمای الهی و منشأ و منتهای ربوبیّت است[۲۲۸] و تجلّی اوّل است که مسمّای "هو" و باطن اسم "الله " و منتهای همه تعیّنات است؛ ﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ﴾[۲۲۹][۲۳۰].
↑«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
↑«پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بیگمان تو در وعده (خود) خلاف نمیورزی» سوره آل عمران، آیه ۱۹۴.
↑«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
↑«و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک میگردد و کارنامه (ها) برنهاده میشود و پیامبران و گواهان را میآورند و میان آنان به حقّ داوری میکنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
↑«پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲.
↑«و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
↑«و به راستی پروردگارت به مردم بخششی (بزرگ) دارد اما بیشتر آنان سپاس نمیگزارند» سوره نمل، آیه ۷۳.
↑«پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.
↑«به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
↑«ای دو یار زندان! اما (تعبیر خواب) یکی از شما (این است که) به سرور خود باده مینوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است» سوره یوسف، آیه ۴۱.
↑«بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
↑«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزییی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۱-۲۲.
↑اطیب البیان، ج ۱، ص ۴۳۸؛ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۴، ص ۳۰۶.
↑«بیگمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱.
↑«و بیگمان خداوند پروردگار من و شماست، او را بپرستید! این راهی راست است» سوره مریم، آیه ۳۶.
↑«بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید! این راهی است راست» سوره زخرف، آیه ۶۴.
↑«به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
↑«پروردگار آسمانها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی میشناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.
↑«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
↑«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.
↑«گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم» سوره انبیاء، آیه ۵۶.
↑«الف، لام، میم، را؛ این آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده راستین است اما بیشتر مردم ایمان نمیآورند خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی میکند، آیات را آشکار میدارد باشد که شما به لقای پرورد و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا میپوشد، بیگمان در آن (کار) نشانههایی برای گروهی است که میاندیشند و در زمین پارههایی کنار هم و باغسارهایی از انگور است و (نیز) کشت (هایی گوناگون) و خرما بنان همریشه و ناهمریشه که (همه) از یک آب آبیاری میشوند و برخی را بر برخی دیگر در بر و بار برتری میدهیم؛ بیگمان در آن (ها) برای گروهی که خرد میورزند نشانههای» سوره رعد، آیه ۱-۴.
↑«به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟ بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بیگمان او آفرینش را میآغازد آنگاه آن را باز میگرداند تا به آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که میورزیدهاند نوشابهای از آب جوشان اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برجها نهاد تا شمار سالها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان میکند بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۳-۶.
↑«پس نام سترگ پروردگار خویش را به پاکی بستای!» سوره واقعه، آیه ۷۴.
↑«به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
↑«هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
↑«خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
↑«خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد یا تنگ میگرداند» سوره رعد، آیه ۲۶.
↑«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
↑«به هر که خواهد فرزندان دختر و به هر که خواهد فرزندان پسر میبخشد» سوره شوری، آیه ۴۹.
↑«هر که را خواهد سترون میگذارد» سوره شوری، آیه ۵۰.
↑«این بدان روست که خداوند از شب میکاهد و بر روز میافزاید و از روز میکاهد و بر شب میافزاید و اینکه خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۶۱.
↑«زنده را از مرده و مرده را از زنده برمیآورد» سوره روم، آیه ۱۹.
↑«و زمین را پس از مردن آن زنده میگرداند» سوره روم، آیه ۱۹.
↑«خورشید و ماه را رام کرده است» سوره عنکبوت، آیه ۶۱.
↑«کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر میکند» سوره سجده، آیه ۵.
↑«و آنکه اندازه کرد و راه نمود،» سوره اعلی، آیه ۳.
↑«و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.
↑«و اینکه اوست که میمیراند و زنده میگرداند» سوره نجم، آیه ۴۴.
↑«و اوست که بینیاز میگرداند و سرمایه میبخشد» سوره نجم، آیه ۴۸.
↑«و پس از آن زمین را گسترانید،» سوره نازعات، آیه ۳۰.
↑«بام آن را برافراخت و آن را سامان بخشید» سوره نازعات، آیه ۲۸.
↑«و به کوهها که چگونه آنها را برگماردهاند؟» سوره غاشیه، آیه ۱۹.
↑«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
↑«آیا ندیدهای که خداوند آنچه را در زمین است و (نیز) کشتیها را که در دریا به فرمان وی روانند، برای شما رام کرده است و آسمان را از فرو افتادن روی زمین- جز به اذن وی- باز میدارد؟ بیگمان خداوند با مردم، مهربانی است بخشاینده» سوره حج، آیه ۶۵.
↑«بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره آل عمران، آیه ۹۹.
↑«خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوهها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
↑«خداوند است که بادها را میفرستد که ابرها را برمیانگیزد و آن را در آسمان هر گونه خواهد میگسترد و آن را پارهپاره میگرداند و آنگاه باران پیاپی را مینگری که از لابهلای آن بیرون میزند و چون (خداوند) آن را به کسانی از بندگانش که بخواهد برساند ناگهان شاد میشوند» سوره روم، آیه ۴۸.
↑«و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم سپس او را نطفهای در جایگاهی استوار نهادیم سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۲-۱۴.
↑«ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.
↑ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم. سپس زمین را به درستی شکافتهایم، و در آن دانهای رویاندهایم، و انگور و سبزی، و زیتون و درخت خرما، و باغهای پر درخت، و میوه و علف؛ برای بهرهوری شما و ستوران شما؛ سوره عبس، ۲۵-۳۲.
↑«اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برجها نهاد تا شمار سالها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان میکند» سوره یونس، آیه ۵.
↑«و او همان است که ستارگان را برای شما آفرید تا در تاریکیهای خشکی و دریا بدانها راه جویید؛ به راستی این آیات را برای گروهی که دانشورند روشن (بیان) داشتهایم» سوره انعام، آیه ۹۷.
↑آیا زمین را (برای شما) بستری نکردیم؟ و کوهها را میخهایی (محکم) نساختیم؟ و شما را جفتهایی (نر و ماده) آفریدیم، و خوابتان را مایه آرامش کردیم، و شب را پوشش گرداندیم، و روز را زمان (تلاش برای) معاش نهادیم؛ و بر فرازتان، هفت آسمان پابرجا بنا کردیم. و چراغی تابان (و گرمابخش) پدید آوردیم»؛ سوره نبأ، ۶-۱۳.
↑«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
↑«آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.
↑«(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
↑«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.
↑«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
↑«(یاد کن) آنگاه را که همسر عمران گفت: پروردگارا! من نذر کردهام آنچه در شکم دارم آزاد (از هر شرطی) تو را باشد پس (نذر مرا) از من بپذیر که تویی که شنوای دانایی و چون او را بزاد گفت: پروردگارا! من (به جای پسر) دختر، زادهام- و خداوند بهتر میداند که او چه زاد و هر پسر همگون این دختر نیست- و من او را مریم نامیدهام و او و نسل او را از شیطان رانده به پناه تو میآورم» سوره آل عمران، آیه ۳۵-۳۶.
↑«(پروردگارا... ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
↑«پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آل عمران، آیه ۱۹۳.
↑«پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بیگمان تو در وعده (خود) خلاف نمیورزی» سوره آل عمران، آیه ۱۹۴.
↑«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
↑تاج التراجم، ج ۱، ص ۴۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۳۱۸؛ منهج الصادقین، ج ۲، ص ۴۱۷.
↑«به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند- که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
↑«بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگردا» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
↑«پروردگار آسمانها و زمین است و آنچه میان آنهاست پس او را بپرست و در پرستش او شکیبایی کن، آیا برای او همنامی میشناسی؟» سوره مریم، آیه ۶۵.
↑«بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
↑«آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیدهاند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.