حمیر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

حکومت حِمیَر از دولت‌های دیرینه و قدیمی یمن بود. پایتخت این پادشاهی نخست شهر ظَفار و سپس شهر صنعای امروزی بود. پادشاهی حمیر با پادشاهی سبأ رقابت و کشمکش داشت تا اینکه حمیری‌ها، سبایی‌ها را به طور کامل به زانو درآورند. حکومت حمیر پس از آن همچنان دوام داشت تا اینکه در ۵۲۵ میلادی بر اثر حملات مسیحیان فرو پاشید.

نسب حمیر

حِمْیَر از قبایل بزرگ و کهن عرب است. این قبیله قحطانی[۱] که یونانیان و رومیان آنان را با نام «هومریتای»[۲] می‌شناختند و حبشی‌ها ایشان را «همر» می‌خواندند[۳]، نسب از حمیر بن سَبَأ بن یَشْجُب بن یَعْرُب بن قَحطان بن عابِر می‌برند[۴].

حمیر و برادرش کَهلان دو شاخه اصلی از سبأ را تشکیل دادند که قبایل یمن از آنها منشعب شده‌اند[۵]. در برخی منابع نیز تعداد فرزندان حمیر را نُه تن ذکر کرده‌اند[۶].

از شاخه‌های مشهور حِمْیَر می‌‌توان به نام «بنی یزان» که نزد نسب‌شناسان با نام «ذویَزَن»[۷] شناخته شده است و «جَدَن» از عشایر پرآوازه حِمْیَری که نام آن در شماری از نبشته‌های عربستان جنوبی آمده است[۸] می‌‌توان اشاره کرد. هنگام ورود اسلام به یمن، حِمْیَریان به شاخه‌های بسیار تقسیم شده بودند[۹].

شاخه‌های حِمیَر

حمیر
ذوأبینذورعینبنوغیدانذوأصبح
جدنبنی‌یزانذی‌لعوهذی‌مران
قدمبنی‌حضورکلاعیونالمقربونیحصب

شاخه‌های مشهور حِمیَر عبارت‌اند از:

  1. بنی‌یزان که همان ذَویَزَن[۱۰] در نزد نسب‌شناسان است و از عشایر نام‌آور حِمیَری است و از بزرگان آنان باید از سیف بن ذی‌یزن و زُرعة ذویَزَن یاد کرد[۱۱].
  2. جَدَن از دیگر عشایر پرآوازه حِمیَری است که نام آن در شماری از نبشته‌های عربستان جنوبی آمده است[۱۲].
  3. ذواَصبَح شاخه دیگری از حِمیَر می‌باشد و سکونت‌گاه آنان در لَحج بود[۱۳].
  4. بنوغَیدان که تعدادی از اقبال، از جمله حارث بن عبدکُلال مُثَوب و نُعیم بن کُلال از آنها می‌باشند[۱۴].
  5. ذورُعَین؛
  6. ذوأبین؛
  7. یَحصَب؛
  8. المقرّبون؛
  9. کَلاعیون؛
  10. بنی‌حَضور[۱۵]؛
  11. قُدَم؛
  12. ذی‌مران؛
  13. ذی‌لَعوه[۱۶] از دیگر شاخه‌های آن می‌باشند.

بدین‌صورت، در هنگام ورود اسلام به یمن، حِمیَریان به شاخه‌های بسیار تقسیم شده بودند و رهبران آنها مالک دره‌های خود بودند و به عنوان پادشاه خوانده می‌شدند، در حالی که رهبران قبیله‌ای بیش نبودند و از نامه بزرگان حِمیَری به رسول‌الله (ص) و پاسخ آن حضرت به آنان[۱۷] بر ما معلوم می‌گردد که «رؤسای عمده قبایل حِمیَری در امور خود از استقلال داخلی برخوردار بودند»[۱۸] که بعضی از آنها عنوان ذو، مثلِ، ذورُعین، ذوابین و ذویزن داشتند و گروهی به نام قَیل خوانده می‌شدند مثل بنی‌عبد کلال که اَقیال منطقه المعافیر بودند. چندین شاخه حِمیَری موفق شدند اتحادی بین خودشان به وجود آورند که تحت رهبری سمیفع بن یعفور بن ناکور (ناقور) که لقب «ذی‌الکلاع» داشت، جمع شده بودند[۱۹].

شایان توجه است که از حوادث این ایام روشن می‌گردد سران حِمیَری خودشان را از نزاع قدرت که بین بعضی از قبایل محلی در آن زمان اتفاق می‌افتاد دور نگه می‌داشتند، آن‌گونه که ذوالکلاع و یاران وی در هنگام ارتداد قیس بن عبد یغوث، ابنأ را یاری ندادند و بی‌طرفی اختیار کردند[۲۰].[۲۱]

مواطن حمیر

این قبیله منسوب به سرو حِمْیَر در جنوب شرقی یمن است. آنان در ظفار و دژ پرآوازه آن ریدان می‌‌زیسته‌اند[۲۲] و سپس دسته‌هایی از آنها به سرزمین کوهستانی جنوب یمن بر کرانه دریا آمدند[۲۳].

حمیریان مناطق وسیعی از سواحل دریای سرخ تا حضرموت را در اختیار داشتند[۲۴]. به طور کلی قلمرو قبیله حِمْیَر «اقلیم حِمْیَر» نامیده می‌‌شد که حد آن از شمال به صنعا و جنوب آن به عدن و شرق آن به شَبوه و غرب آن به ساحل پست دریا منتهی می‌‌شد[۲۵].

گذری بر تاریخ حمیریان پیش از اسلام

سرزمین حمیر در ابتدا جزیی از سرزمین قتبان به شمار می‌آمد و به آنها جزیه می‌پرداخت. سبئیون به آنها «ولد اله عم» و «ملت عم» می‌گفتند[۲۶]. در اواخر قرن دوم پیش از میلاد، منازعات داخلی و تحولات شدیدی در یمن رخ داد که گاه برخی از این اقوام با یکی از این دسته‌ها متحد و علیه قبیله دیگر وارد کارزار می‌‌شدند.

برخی منابع تاریخی و لغوی از ملوک حمیر با لقب قَیْل (جمع: اَقْیال) یاد کرده‌اند[۲۷]. براساس اطلاعات به‌دست آمده از کتیبه‌های موجود، پادشاهان سبأ و حمیر همواره خود را ملک می‌خواندند[۲۸].

از ایام معروف حمیر در جاهلیت می‌‌توان به «یوم البیداء» اشاره کرد. این جنگ که از نخستین ایام العرب به شمار رفته بین قبایل حمیر و کلب درگرفت و اشعار بسیار در باب آن سروده شد. یوم دیگر آنان نبرد «وادی السلان» است که بین حمیر و مذحج و همدان از یک سو و قبایل ربیعه و مضر از منطقه «السلان» ـ منطقه ای بین حجاز و یمن ـ و نزار از سرزمین خزاز ـ که کوهی در موازات السلان بود ـ، از سوی دیگر اتفاق افتاد[۲۹].

حمیریان و تشکیل حکومت

به گفته برخی مورخان، حمیر نخستین کسی بود که پس از مرگ پدرش، سبأ، به پادشاهی رسید[۳۰] و در شهر مأرب مستقر شد. وی مانند پدرش فتوحاتی کرد و دیگر فرمانروایان را مطیع و مغلوب ساخت[۳۱]، اما غالب تاریخ‌دانان پادشاهی حمیر را به دو دوره پادشاهی تقسیم کردند:

۱. حکومت اول حمیریان (پادشاهان سبأ و ذی ریدان، ۱۱۵ قبل میلاد- ۳۰۰ میلادی)

در این دوره ـ که از ۱۱۵ یا ۱۰۹ پیش از میلاد آغاز و تا ۳۰۰ میلادی ادامه یافت، ـ پادشاهان حمیر را با توجه به قلمروشان، «ملک سبأ و ذورَیْدان» می‌خواندند[۳۲].

از ویژگی‌های این دوره، ثبات و شکوفایی اقتصادی و رونق تجاری و تلاش برای گسترش سلطه دولت حمیر بر سراسر یمن و نفوذ آن در خارج، از جمله در حبشه و ساحل شرقی افریقاست[۳۳].

آخرین پادشاه حکومت حمیری در دوره اول، یاسِر یُهَنْعِم بود که در منابع عربی به نام «ناشرالنعم»[۳۴] یا «ناشر ینعم»[۳۵] و به نقلی «یاسر یَنْعُم»[۳۶] نیز شهرت دارد.

۲. حکومت حمیری دوم (پادشاهان سبأ، ذی ریدان، حضرموت، و یمنت)

از این دوره که از سال ۳۰۰ میلادی آغاز و تا ۵۲۵ ادامه می‌‌یابد به دوره تَبابِعه (جمعِ تُبَّع) یاد می‌شود[۳۷].

در تاریخ عرب جنوبی، دوره فترتی که از زمان مرگ "شمر یهرعش" آغاز شده و تا نخستین تعرض حبشی‌ها به یمن و اشغال یمن و ریدان در سال ۳۴۰ میلادی ادامه می‌‌یابد، به عنوان یک دورۀ فترت دشوار و غامض شناخته می‌‌شود. در اواخر عمر حکومت حمیریان، سلطنت بین هشت خانواده حِمْیَری که با یکدیگر در نزاع و کشمکش بودند، دست به دست می‌‌شد و این اختلافات موقعیت آنان را به شدت ضعیف کرده بود. از ایرانیان هشت تن بر حمیر حکومت کردند[۳۸]، اما پس از مرگ سیف بن ذی‌یزن، فرمانروایی ایرانیان به صنعا محدود گردید و ملوک‌الطوایفی حکمفرما شد و مردم هر ناحیه، مردی از حمیر را به شاهی برگزیدند. این وضع تا ظهور اسلام دوام یافت تا آنکه پیامبر اسلام، باذام (باذان) ـ عامل خسرو پرویز در یمن ـ را در سال۶۳۲ میلادی (۱۰ هجری) به عنوان عامل خود در یمن تعیین کرد[۳۹].[۴۰]

زبان حمیری

حمیریان از زبانی خاص که ویژه قبیله حمیر و از زبان‌های رایج در عهد باستان بوده است، برخوردار بودند[۴۱]. این زبان در مقایسه با زبان عربی شمال جزیرة العرب، زبانی غیر فصیح به شمار می‌‌آمد[۴۲]. چندان که اعراب حجاز، زبان حمیری را به دلیل داشتن واژه‌های نامأنوس، به زبان عجم تشبیه کرده‌اند[۴۳]. حمیری‌ها خطی به نام «مُسْنَد» داشته‌اند[۴۴] که مسعودی آن را شبیه خط سریانی دانسته است[۴۵]. بسیاری از نقوش و نوشته‌های حمیری به خط مسند باقی‌ مانده‌ است[۴۶].

دین حمیریان

امرای حمیری از جایگاه ویژه‌ای در بین اعراب جاهلی برخوردار بودند. اعراب، دینداری و عزتشان را مرهونشان می‌دانستند[۴۷]. آنان در ابتدا بت‌پرست بودند[۴۸]، تا اینکه در زمان ابوکَرِب تُبان اَسْعَد از پرستش اصنام دست کشیده، به آیین یهود گرویدند[۴۹]. در منابع اسلامی، به رواج یهودیت در میان حمیریان در روزگار پیش از اسلام اشاره شده است[۵۰]، اما همان گونه که گفته شد و پاره‌ای از نویسندگان هم بر آن تأکید دارند، یهودیت در میان طایفه‌ای از این قبیله رواج یافت[۵۱].

همچنین برخی از اخبار از مسیحی شدن پادشاه حمیر تحت‌ تأثیر تئوفیلوس هندی، مبشر مسیحی، در عهد قسطنطین دوم (حک: ۳۳۷ـ۳۴۰میلادی) ـ امپراتور روم ـ، خبر داده، از انتشار مسیحیت در یمن و ساخته شدن کلیساهایی در ظفار و عدن حکایت کرده‌اند[۵۲].

علاوه بر ادیان ذکر شده، مستنداتی نیز در دست است که از رواج آیینی توحیدی غیر از مسیحیت و یهودیت در برخی از یمنی‌ها از جمله حمیریان خبر می‌‌دهد[۵۳]. از ادیان دیگر این قوم، پرستش خورشید بود که برخی از مردم این قبیله مبادرت به آن کرده بودند[۵۴].

حمیریان در ایام مقارن با ظهور اسلام

هنگام ورود اسلام به یمن، حِمْیَریان به شاخه‌های بسیار تقسیم شده، رهبران آنها مالکان دره‌های خود بودند. آنان در حالی که رهبران قبیله‌ای بیش نبودند، «پادشاه» خوانده می‌‌شدند. از نامه بزرگان حِمْیَری به رسول خدا (ص) و پاسخ آن حضرت به آنان[۵۵] چنین بر می‌‌آید که «رؤسای عمده قبایل حِمْیَری در امور خود از استقلال داخلی برخوردار بودند». حِمْیَریان روابط خصمانه‌ای با برخی قبایل یمن داشتند آن سان که به همراهی مَذْحِج و همدان، جنگ‌هایی با ربیعه و مضر در دره «سُلاّن» داشتند[۵۶].[۵۷]

اسلام حِمْیَر

بر اساس منابع در دسترس اولین کسی که از بزرگان حِمیَری اسلام را پذیرفت زُرعهُ ذویَزَن بود که در سال نهم به رسول‌الله (ص) نامه‌ای نوشت و اسلام خود را به ایشان اعلام کرد[۵۸]. همچنین پس از بازگشت رسول‌الله (ص) از سفر تبوک، عده‌ای از بزرگان حِمیَر به نام‌های حارث بن عبد کلال، شُریح بن عبدکُلال، نعیم بن عبد کُلال و نعمان، قَیل ذی‌رُعین و معافر، با احتیاط سیاسی سفیری به نام مالک بن مراره رُهاوی به مدینه فرستادند و از اسلام خود رسول خدا (ص) را آگاه ساختند. حضرت رسول (ص) نیز در پاسخ آنان نامه‌ای نوشت و آنها را به پرستش خدای واحد و جهاد با مشرکین و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات و خمس دعوت کرد و سفارش کرد که صدقات و جزیه خود را به معاذ بن جبل و مالک بن مراره بپردازند[۵۹].

بدین‌سان، شیوه سیاسی و تبلیغی رسول‌الله (ص) جذب رهبران حِمیَری بود و با نامه‌هایی که برای رهبران حِمیَری فرستاد، عنوان و موقعیت سیاسی اَذراء و اَقیال یمن را به رسمیت شناخت و نمایندگانی از میان یاران (خود مثل معاذ بن جبل و مهاجر بن ابی‌امیه) و نمایندگانی از میان بزرگان یمنی (مثل مالک بن مراره و جَریر بن عبدالله بَجَلی) به نزد رهبران حِمیَری فرستاد[۶۰].

شایان توجه است بر اساس نخستین منابع، اسلامِ رهبران حِمیَری در سال نهم هجری ثبت شده و گروهی از آنان پذیرش اسلام خود را به رسول‌الله (ص) نوشتند و این سخن عبدالمحسن مَدعَج که می‌گوید: «منابع دقیقاً نمی‌توانند اسلام آوردن رهبران حِمیَری را در مجموع تأیید کنند»[۶۱] مقرون به صحت نیست؛ زیرا اقبال حِمیَری، ابتدا خود به پیامبر نامه نوشتند و اسلام خود را اعلام داشتند، نه این که از آنان خواسته شده باشد که اسلام بیاورند. رسول‌الله (ص) نیز در پاسخ خود اسلام آنان را تأیید کرد[۶۲].

حمیریان و نقش آنان در جریان ارتداد قبایل

با خروج اسود عنسی در یمن و سیطره او بر صنعاء، رسول خدا (ص) نامه‌ای به کارگزاران یمن و رؤسای قبایل نوشتند و آنان را بر دفع شورش اسود عنسی مأمور کردند. پس از دریافت این نامه، رؤسای حمیر «ذی زود» و «ذی مرّان» و «ذی الکلاع» و «ذی ظُلَیم» همراه با عامر بن شهر همدانی یکصدا به مخالفت با این پیامبر دروغین برخاسته، با نامه‌نگاری به قبایل دیگر، از آنان در دفع این فتنه کمک خواستند[۶۳].

در نبرد با مسیلمه کذاب هم حمیریان نقش داشتند. ذوالکلاع حمیری از اشراف و بزرگان این قوم، از جمله کسانی است که در مبارزه با این پدیده شوم همراه با دیگر مسلمانان وارد میدان شد. او در جریان یکی از این نبردها نطقی آتشین ایراد کرد و مردم را به جهاد و فداکاری تحریض نمود.

نقش حمیریان در فتوحات اسلامی

حمیریان نیز چونان دیگر قبایل یمنی نقش پررنگی در فتوحات اسلامی داشتند. گروه‌هایی از آنان در ایام خلافت عمر در فتوح شام حضور یافتند[۶۴]. نقش حمیریان در فتح «حمص» نیز قابل توجه است[۶۵]؛ این حضور گسترده موجب شد تا عمر دیوانی برای اداره امور سپاهیان حمیر تشکیل دهد[۶۶].

حمیریان و اسکان در شهرهای اسلامی

کوفه و بصره بعد ار تخطیط به لحاظ موقعیت جغرافیایی، نیازمند میزبانی قبایل بیشتری بودند تا به تجهیز لشکر اسلام کمک کنند. پس از تأسیس کوفه در سال ۱۷ هجری و شهرنشین شدن لشکریان، سعد بن وقاص به دستور عمر بن خطاب، نظام اسباع را به جای نظام اعشار در کوفه تأسیس کرد. در این تقسیم‌بندی، هر قبیله، محله‌ای را به خود اختصاص داد و حمیریان همراه با قبایل یمنی مذحج و همدان و دیگر وابستگان آنها[۶۷] در شرق این شهر و در بخش شرقی مسجد کوفه ساکن شدند[۶۸]. این تقسیم‌بندی تا سال ۳۶ هجری که علی (ع) به کوفه آمد برقرار بود و در این زمان امام (ع) تغییراتی در ترکیب گروه‌ها به وجود آوردند. بر اساس این گروه‌بندی جدید، حمیر با قبیله یمنی همدان به تنهایی در یک گروه قرار گرفت[۶۹].

همچنین پس از فتوحات اسلامی، دسته‌هایی از طوایف حمیر در شهرهای فتح‌ شده شام به‌ویژه شهر حمص، مصر[۷۰]، بصره[۷۱] و شهرهای اندلس[۷۲] سکنی گزیدند.

حمیریان و دوران خلافت علی (ع)

حمیریان در دوران خلافت امام علی (ع) نیز نقش آفرین برخی وقایع بودند که حضور در واقعه جمل از جمله آنهاست[۷۳]. در جنگ صفین نیز که در سال ۳۷ هجری به وقوع پیوست برخی از حمیریان در کنار علی (ع) و در سپاه ایشان حاضر بودند[۷۴] و در مقابل، گروه بزرگی از حمیریان شام با معاویه همراه شدند و به صفین وارد شدند[۷۵]. به گفته سید مرتضی علم الهدی، مخالفت با حضرت علی (ع) در میان حمیریان شایع بود[۷۶].

نقش قبیله حمیر در قیام امام حسین (ع)

از نقش قبیله حمیر در قیام امام حسین (ع) چه در مقدمه این قیام و حضور مسلم در کوفه و چه اصل واقعه کربلا خبر چندانی در دست نیست. شاید بتوان تنها خبر در باب نقش حمیریان پیش از رخداد واقعه عظیم عاشورا را، خبر اجتماع رؤسای قبایل حمیر، نخع، انصار و ربیعه در مسجد کوفه دانست. آنان در این اجتماع از عمر بن سعد ـ فرمانده سپاه کوفه ـ پیش از رفتنش به کربلا در خواست کردند تا از مواجهه با فرزند رسول خدا (ص) امتناع ورزد[۷۷].

در جریان واقعه کربلا هم آنچه مشهود است این است که حمیریان در هر دو سوی میدان، نقشی بیشتر و پر رنگ‌تر از دیگر قبایل ایفا نکردند. به طوری که در میان شهدای کربلا، تنها نام یک تن از آنها دیده می‌‌شود و آن هم، انیس بن معقل اصبحی است[۷۸]. در آن سوی میدان شاید بتوان چهره بارز این قبیله را خولی بن یزید اصبحی و برادرش شبل دانست[۷۹].

حمیریان و قیام توابین

قوم حمیر در قیام توابین نقش عمده ای ایفا نمودند. در واپسین مواقع این قیام و پس از کشته شدن بسیاری از فرماندهان قیام و در شبی که بازماندگان قیام، قصد عزیمت شبانه به کوفه گرفتند، کریب بن زید حمیری در حالی که پرچم بلقا در دست داشت، با جمعی کمتر از صد نفر سوی برخی از توابیان رفته کسانی از حمیر و همدان را که متفرق شده بودند را نزد خود فراهم آورد و ضمن سخنانی از عزم خود در ایستادگی در برابر دشمن گفت تا به مانند برادرانش کشته شود. اطرافیان او نیز اجابتش کردند و با او همراه شدند. او و همراهانش با پرچم خود رفت تا به قوم خود رسید و با پسر ذوالکلاع مواجه شد. آنان با رد امان پسر ذی الکلاع با او وارد جنگ شدند و همگی کشته شدند[۸۰].

دولت حمیریان

منابع

پانویس

  1. ابن دُرَید، کتاب الاشتقاق، ج ۲، ص۳۶۱؛ ابن عبدربه، العقدالفرید، ج۳، ص۲۸۵.
  2. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۱۰ـ۵۱۱.
  3. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۱۰ـ۵۱۱..
  4. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص۲۱۱..
  5. ابن‌درید، کتاب الاشتقاق، ج ۲، ص۳۶۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۲۹..
  6. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج ۲، ص۵۳۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۳۲؛ ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ج ۲، ص۵۴،۲۹۰؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۰ش..
  7. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۷۸.
  8. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۹۸.
  9. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ۱۳۸۰ش..
  10. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۴۷۸.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  12. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۹۸.
  13. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۵ و ۱۷۷. یکی از مخلاف‌های یمن در شمال غربی عَدن قرار دارد (ر. ک: محمد بن علی الاکوع، الیمن الخضراء مهد الحضاره، ص۱۱۹).
  14. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۶۴ و ۳۵۶.
  15. ر. ک: ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۴۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، الجزء الثالث، ص۲۸۶؛ ابن‌درید، الاشتقاق، الجزء الثانی، ص۵۲۳؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۴۷۸؛ هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، تحقیق محمود فردُوس العظم، الجزء الثانی، ص۲۷۸.
  16. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۴۱.
  17. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  18. Abdal-Muhsin Mad,aj m.al-Mad, aj, op. cit. p۶.
  19. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۷.
  20. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۵۳۶.
  21. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۶۶-۶۷.
  22. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۱۶.
  23. عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۰۶..
  24. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۵۱۷..
  25. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ۱۳۸۰ش..
  26. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۵۱۷..
  27. برای نمونه رجوع کنید به حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک‌الارض، ص۱۱۴؛ جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربیة، ذیل «قول»؛ بغدادی، ج ۹، ص۵۶۲..
  28. د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه..
  29. عمر رضا کَحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۰۶ ذیل کلمه حمیر..
  30. رجوع کنید به ابن‌قتیبه، المعارف، ص۶۲۶؛ دینوری، اخبار الطوال، ص۱۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۱۹۵.
  31. ابن‌سعید مغربی، نشوة‌الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، ج ۱، ص۹۷ـ۹۸..
  32. الموسوعة‌الیمنیة، تألیف یوسف محمد عبداللّه، ذیل کلمه «حمیر»..
  33. برّو، تاریخ‌العرب القدیم، ص۷۹ـ۸۰؛ سید عبدالعزیز سالم، تاریخ‌العرب فی عصر الجاهلیة، ص۱۴۰ـ۱۴۱..
  34. وهب بن منبه، التیجان من ملوک حمیر، ص۲۱۹ و ۴۲۶؛ حسن بن احمد همدانی، الأکلیل، ج۸، ص۲۰۷.
  35. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء، ص۸۳.
  36. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۹.
  37. رجوع کنید به حتّی، تاریخ عرب، ص۶۰؛ برّو، تاریخ‌العرب القدیم، ص۸۲؛ نیز رجوع کنید به تُبَّع..
  38. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک‌الارض، ص۱۱۳..
  39. رجوع کنید به ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۷۱ـ۷۲..
  40. دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۰ش..
  41. حمزه اصفهانی، کتاب‌التنبیه علی حدوث التصحیف، ص۲۰..
  42. رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح‌البخاری، ج ۶، ص۲۸۶؛ صالحی شامی، سبل‌الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج ۱، ص۴۸۹..
  43. زمخشری، الفائق فی غریب‌الحدیث، ج ۳، ص۱۹۸؛ ابن‌اثیر، النهایة فی غریب‌الحدیث و الاثر، ذیل «طمطم»..
  44. ابن‌ندیم، الفهرست، ص۸؛ زمخشری، الفائق فی غریب‌الحدیث، ج ۱، ص۱۸۵.
  45. مسعودی، تنبیه الاشراف، ص۸۱..
  46. برای نمونه رجوع کنید به مطهرعلی اریانی، نقوش مسندیة و تعلیقات، ۱۹۹۰؛ نیز رجوع کنید به خطّ؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۰ش..
  47. همدانی، تاریخ همدانی، ص۵۹..
  48. ابن کلبی، الاصنام، ترجمه محمد رضا جلالی نایینی، ص۱۱..
  49. نیز ر. ک. ابن کلبی، الاصنام، ترجمه محمدرضا جلالی نایینی، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۴۲..
  50. برای نمونه رجوع کنید به ابن‌قتیبه، المعارف، ص۶۲۱؛ علامه حلّی، تذکرة‌الفقهاء، ج ۹، ص۲۷۶..
  51. رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحیح‌البخاری، ج ۶، ص۲۵۴؛ شوکانی، نیل‌الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار، ج ۷، ص۱۴۴.
  52. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۵۲۶؛ صالح احمدعلی، تاریخ‌العرب القدیم و البعثة النبویة، ص۳۰..
  53. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۱۵۸..
  54. عمر رضا کَحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۰۶ ذیل کلمه حمیر..
  55. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص۳۸۱.
  56. عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۰۶.
  57. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (ع)، ۱۳۸۰ش.
  58. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  59. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۵۹۰؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۶۴ و ۳۵۶.
  60. یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۴۴۴.
  61. Abdal-Muhsin Mad, aj, op. cit. p۷.
  62. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۶۷-۶۸.
  63. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۳۲؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۴۰.
  64. رجوع کنید به مروزی، کتاب الفتن، ص۲۵۹؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۲، ص۱۴۸، ۱۵۱ـ۱۵۲.
  65. واقدی، فتوح الشام، ج۱، ص۱۴۸.
  66. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص۲۹۸.
  67. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۸.
  68. بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۷۲.
  69. محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۳۱.
  70. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج ۲، ص۵۳۶، ۵۴۱، ۵۴۳ـ۵۴۵؛ خلیفة‌ بن خیاط، کتاب الطبقات، ص۲۶۷؛ ابن‌درید، کتاب الاشتقاق، ج ۲، ص۳۶۳؛ سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۱۹۳، ج ۳، ص۵۲۸.
  71. ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج ۲، ص۵۴۵.
  72. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۳۳ـ۴۳۶.
  73. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۵؛ شیخ مفید، الجمل، ص۱۹۳.
  74. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج ۲، ص۵۴۳؛ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۱۷.
  75. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ والیمن‌الکبیر، ج ۲، ص۵۴۰ـ۵۴۱، ۵۴۳؛ نصربن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۲۷، ۲۹۰ـ۲۹۱، ۲۹۷؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۲۸، ج ۵، ص۲۲۷ـ۲۲۸، ۲۳۷.
  76. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج ۴، ص۶۱..
  77. شمس الدین، انصار الحسین (ع)، ص۱۹۸-۱۹۹.
  78. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۳؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج ۵، ص۱۰۸؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ج۲، ص۱۹.
  79. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۶؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۹.
  80. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۶۰۴.