توسعه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

توسعه، یکی از مهم‌ترین و محوری‌ترین موضوعات رایج در جامعه علمی و افواه عمومی است. مقوله توسعه و پیشرفت هم در شکل‌دهی به بنیان‌ها، هم در تعیین اهداف و هم در تشخیص و تعریف ارزش‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه معاصر نقشی اساسی ایفا می‌کند. اگر از اندیشمندان عرصه‌های مختلف علمی سؤال بشود هدف و مقصود آنها در تحقیق و تعلیم چیست؟ به احتمال بسیار زیاد یکی از عمومی‌ترین پاسخ‌ها تلاش برای نیل به توسعه خواهد بود. همین طور است نگاه عموم افراد در جوامع مختلف به این موضوع. شاید نتوان جامعه یا گروهی پیدا کرد که ارزشی برای مقوله پیشرفت و توسعه قائل نباشد. از نظر دکتر ازکیا نتیجه چنین توجهی از طرف صاحب‌نظران رشته‌های مختلف، وجود ادبیات گسترده‌ای است که خود بخش قابل ملاحظه‌ای از ادبیات علوم اجتماعی را تشکیل می‌دهد و توانسته اندیشه و فعالیت کثیری از صاحب‌نظران و پژوهشگران علوم اجتماعی را به خود معطوف سازد. از نظر ایشان کمتر صاحب‌نظر و پژوهش‌گر اجتماعی را می‌بینیم که به گونه‌ای درگیر بحث توسعه یا مباحث حاشیه‌ای آن نشده باشد[۱]. حال سؤال اصلی این است که اساساً جامعه علمی و مردم چه تعریفی از این مفهوم ارائه می‌دهند؟ شاخص‌ها و ابعاد پیشرفت کدام‌اند و معیار ارزیابی پیشرفت یا عدم آن چیست؟ چه مدل‌ها و الگوهایی برای نیل به این آرمان تدوین و تصویب شده است؟ و محاسن و معایب الگوهای مختلف توسعه کدام‌اند؟ دانشمندان و محققان حوزه‌های گوناگون علمی، پاسخ‌های متفاوتی برای هر کدام از پرسش‌های مذکور فراهم کرده‌اند. بحث و جدل در این خصوص بسیار و مکتوبات و مشروحات نیز پر شمار است. آنچه در این میان نمود بیشتر و برجسته‌تری یافته است، رویکرد و نگاه غربی به توسعه می‌باشد. علت این برجستگی نیز در دو چیز است: اول، توفیقات شگرف و شیرین در عرصه‌های مختلف علمی و اقتصادی. دوم، شکست‌ها و آثار فاجعه بار در این عرصه‌ها، خاصه در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی. به طور کلی در ادبیات توسعه، مفاهیم متعدد و متنوعی محور ایده پردازی و بیان داعیه‌های علمی و تبلیغی است: رشد، تکامل، پیشرفت، نوسازی و توسعه از جمله رایج‌ترین این مفاهیم می‌باشند. این کلمات گاه مترادف و معادل و گاه نیز مکمل یا متمم همدیگر دانسته می‌شوند. بسته به مبانی فکری و چهارچوب نظری که محل ورود صاحب‌نظران است، منظور و مقصود از این مفاهیم نیز تغییر می‌کند. دو لغت پیشرفت و توسعه در این عرصه محوری‌تر بوده و بیشتر مورد بحث و تبیین قرار گرفته‌اند. در نهایت اینکه مفهوم توسعه، مفهوم اصلی و مسلط در بین محققان و مفسران نظریه‌های توسعه می‌باشد.

به طور کلی واژه توسعه، معال لفظ انگلیسی (Development) است که مشتق از واژه (Develope) به معنای رشد و گسترش تدریجی و نمود و تطور یافتن، آشکار شدن و از پوسته و غلاف درآمدن است[۲]. این پوسته و غلاف هم در زبان انگلیسی (Envelope) است. بنابراین، خروج تدریجی از لفاف، معنای دقیق واژه توسعه است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزش‌های مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند[۳]. مایکل تودارو معتقد است توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم از نهادهای ملی، و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه‌کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته‌های افراد و گروه‌های اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می‌یابد[۴]. به اعتقاد آمارتیا سن دو برداشت از توسعه وجود دارد: برداشتی که توسعه را فرآیندی «وحشی و خشونت بار» می‌بیند و برداشتی که آن را فرآیندی «دوستانه» در نظر می‌گیرد. آمارتیا سن رویکرد دوم را مرجح می‌داند[۵]. نظریات جدید توسعه بیشتر به برداشت دوم نزدیک‌ترند.

برخی دیگر از محققان توسعه را مجموعه‌ای از فعالیت‌ها برای هدایت در جهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی بر اساس نظام ارزشی مورد پذیرش جامعه می‌دانند و برخی نیز توسعه را در مفهوم عام گذر از سنت به تجدد بیان کرده‌اند. این امر ناظر بر کشورهایی است که هم اکنون توسعه یافته‌اند[۶]. در این دیدگاه، توسعه واقعیتی مادی و ذهنی است که در ابعاد مختلف زندگی، اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، آثار مشخصی بر جای می‌گذارد[۷]. بی‌تردید تعاریف مرتبط با توسعه تحت تأثیر نظام فکری و ارزشی حاکم بر ذهنیت افراد نظریه پرداز است که هر یک بر مبنای چارچوب فکری خود توسعه را تعریف کرده‌اند. به رغم تعاریف متعدد از توسعه، همه آنها در این محور مشترک‌اند که جوامع برای رسیدن به مطلوبیت زندگی اجتماعی به ایجاد شرایط و امکانات مناسب در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیاز دارند. بر اساس توسعه افزون بر بهبود در میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساخت‌های نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین نگرش‌های عمومی مردم است. این امر تا آنجا پیش می‌رود که حتی توسعه در بسیاری موارد عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر می‌گیرد[۸].[۹]

مفهوم‌شناسی

توسعه به معنای وسعت‌دادن، گسترش و ترقی آمده است.[۱۰] ریشه لاتین این واژه (Development) نیز معانی رشد، پرورش، تکوین، گسترش و آبادانی را دربردارد.[۱۱] توسعه در اصطلاح به بهبود، رشد و گسترش همه شرایط مادی و معنوی زندگی اجتماعی، همچنین گسترش نظام اجتماعی برای برآوردن نیازهای محسوس یک جامعه مانند امنیت ملی، آزادی فردی، مشارکت و برابری سیاسی، رشد اقتصادی، صلح و حفظ محیط زیست گفته می‌شود.[۱۲] امام خمینی افزون بر کاربرد اصطلاح توسعه از واژه‌هایی چون رشد، پیشرفت، آبادانی، نوسازی و مانند آن استفاده می‌کرد. پیشرفت به معنای حرکت رو به جلو، مرحله‌ای از رشد کمی و کیفی و ترقی‌ کردن آمده است.[۱۳].[۱۴]

پیشینه

مفهوم کنونی توسعه برای نخستین بار در کتاب ثروت ملل آدام اسمیت مطرح شد.[۱۵] در آن زمان مراد از توسعه تنها «رشد اقتصادی» بود[۱۶] و بیشتر دولت‌مردان جهانِ سوم نوسازی جامعه را پدیده‌ای می‌دانستند که با تقلید از غرب محقق می‌شود[۱۷]؛ اما در میانه دهه ۱۹۶۰م به دنبال ناکامی این‌گونه کشورها در دستیابی به توسعه، ضعف نظریات تک‌بعدیِ توسعه به‌تدریج آشکار شد.[۱۸] امروزه ثابت شده است که توسعه افزون بر مفهوم رشد اقتصادی و زیادشدن ثروت جامعه، بر تغییر کیفی نظام اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز تأکید می‌کند.[۱۹]

در جهان اسلام رویکرد به توسعه نخست حالت غرب‌ستیزانه داشت؛ اما به‌تدریج زمامداران این کشورها با اقتباس از شیوه‌های نظامی غرب و ایجاد اصلاحات اداری و آموزشی و واردات صنعت و فرآورده‌های صنعتی از اروپا و به‌ویژه با تشکیل و تربیت طبقه‌ای جدید متشکل از تحصیل‌کردگان غربی، توسعه‌ای غرب‌گرایانه را در دستور کار خود قرار دادند.[۲۰]

در ایران گرایش جامعه به سمت نوسازی به شیوه غربی، عمدتاً به آثار مکتوب گروهی از روشنفکران ایرانی بازمی‌گردد که موضع کلی آنان دربارهٔ این پدیده، موضعی کاملاً مثبت و پذیرا بود.[۲۱] این دسته از روشنفکران و تحصیل‌کردگان غربی در صدد بودند برای نوسازی و توسعه، جامعه را در شعاع تمدن غربی قرار دهند و تجربه غرب را از روی تقلید، تکرار کنند.[۲۲] آنان تمام مظاهر سنتی و دینی را مانع تکامل و ترقی می‌دیدند؛ از این‌رو می‌بایست این مظاهر کنار زده می‌شدند یا به گونه‌ای غیر مؤثر، به صورت خصوصی و شخصی درمی‌آمدند؛ همان‌گونه که غرب با به‌حاشیه‌راندن و خصوصی‌کردن دین و مذهب، به سوی پیشرفت و شکوفایی حرکت کرد.[۲۳]

توسعه در زمان رضاشاه پهلوی مبتنی بر تمرکزگرایی،[۲۴] بروکراسی نوظهور [۲۵] و استفاده از ارتش[۲۶] بود. پهلوی نوسازی جامعه را با غربی‌کردن آن یکسان می‌دانست و در این راه، با علما به مبارزه برخاست؛ زیرا اقتدار مذهبی آنان را نوعی گذشته‌گرایی می‌شمرد.[۲۷] روند توسعه در دوران محمدرضا پهلوی خاصیت تک‌بعدی پیدا کرد و محدود به حوزه اقتصادی و فرهنگی شد؛ اما حوزه سیاسی را در برنگرفت.[۲۸] وی از دهه ۱۳۴۰ تا دوران انقلاب اسلامی، به کمک افزایش قیمت نفت، رشد اقتصادی سریع را آغاز کرد که پیامدهایی نظیر افزایش واردات و مصرف‌گرایی شدید در جامعه را به دنبال داشت.[۲۹] بزرگ‌ترین ویژگی این دوران حضور دولت مطلق در ایران بود که باعث جلوگیری از توسعه در کشور شد که مهم‌ترین مؤلفه‌های آن عبارت بودند از: احزاب دولتی، ارتش، بروکراسی و منابع نفتی.[۳۰] توسعه را می‌توان در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و انسانی بررسی کرد.[۳۱]

توسعه فرهنگی

از دیدگاه توسعه، فرهنگ مجموعه‌ای از پندارها، باورها و تلقی‌هاست[۳۲] و حرکت به سمت توسعه فرهنگی، نیازمندتغییر و تحول در برخی عوامل ذهنی، روانی و رفتاری اعضای یک جامعه است[۳۳]. مقصود از توسعه فرهنگی، ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان و رشد و افزایش علم و دانش و معرفت انسان‌ها و آمادگی برای تحول و پیشرفت در پذیرش اصول کلی توسعه است؛ اصولی چون قانون‌پذیری، نظم و انضباط، بهبود روابط اجتماعی و انسانی و افزایش توانایی‌های علمی و اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه.[۳۴]

امام خمینی با استناد به آموزه‌های اسلام و بر اساس اندیشه دینی، اساس جامعه را در فرهنگ دانسته و ضمن پذیرش نیازهای مادی به عنوان یکی از ابعاد وجودی انسان، نقش فرهنگ را تعیین‌کننده و امور دیگر را تابعی از آن برشمرده است.[۳۵] ایشان اسلام را مکتبی دارای نظام خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و دارای برنامه و قانون برای تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی می‌داند[۳۶] و معتقد است اسلام به تمامی آنچه در پیشرفت مادی و معنوی جوامع دخیل است، توجه دارد[۳۷] و از همین‌جا در برابر دیدگاه برخی نویسندگان که علت عقب‌ماندگی مسلمانان را دینداری آنان می‌دانستند و رویگردانی از شعائر و مظاهر دینی را مایه رسیدن به پیشرفت و تمدن معرفی می‌کردند، به مقابله برخاست.[۳۸] امام خمینی بر این باور بود که در دوران حکومت پهلوی، فرنگی‌مآبی و تأسی به شرق و غرب در نام‌گذاری مکان‌ها و اشخاص و استفاده از واژه‌ها و نام‌های بیگانه، نشانه رسیدن به پیشرفت شمرده می‌شد و گرایش به فرهنگ خودی و ملی، علامت عقب‌ماندگی به حساب می‌آمد.[۳۹] ایشان معتقد بود توسعه و پیشرفت غرب تنها در بُعد صنعتی بوده و این تمدن در بُعد فرهنگی، رشد و توسعه‌ای نداشته است و از این جهت، فرهنگ شرق بسیار غنی‌تر از فرهنگ غرب است.[۴۰].[۴۱]

استقلال

یکی از مهم‌ترین عوامل دستیابی به توسعه فرهنگی، استقلال و وابسته‌ نبودن به دیگران است. امام خمینی «استقلال فکری» را جزو محوری‌ترین اصول توسعه و «وابستگی» و «سلطه فرهنگی» را اساسی‌ترین علت عقب‌ماندگی کشورها برمی‌شمرد و در این خصوص، بارها به ملت‌های در بند هشدار می‌داد[۴۲].[۴۳]

آموزش و تربیت اسلامی

دومین عامل در توسعه فرهنگی، آموزش و تربیت اسلامی جوانان و نیروی انسانی است[۴۴]؛ از این‌رو امام خمینی تربیت اسلامی دو قشر روحانی و دانشجو را مایه پیشرفت کشور و دستیابی به ترقی و توسعه معرفی می‌کرد[۴۵] و برای توسعه کشور، فعالیت و هدایتگری این دو قشر را که مغز متفکر جامعه به‌شمار می‌آیند، لازم و ضروری می‌دانست.[۴۶] ایشان توسعه کشور را وابسته به فعالیت جوانان می‌دانست و از آنان می‌خواست که برای پیشرفت و توسعه مملکت، به دو سلاح علم و ادب مجهز گردند[۴۷]. ایشان نفوذ فرهنگ استعماری و وابسته در دانشگاه‌ها را مانع رشد و ترقی جوانان و استعدادهای ایرانی در دوران حکومت پهلوی معرفی می‌کرد.[۴۸] در مسیر نوسازی و نیز بازسازی کشور در دوران پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، امام خمینی چند عامل، ازجمله دو عامل «توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی» و «حمایت از مخترعان و مکتشفان و نیروهای متعهد غیر وابسته به شرق و غرب» را متذکر شده است.[۴۹].[۵۰]

وجدان کاری

از دیگر عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه، وجدان کاری است. منظور از این عنصر، وجود حالتی درونی در افراد است که آنان را وادار می‌سازد کارها را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.[۵۱] از نگاه امام خمینی برای آبادانی و پیشرفت کشور لازم است که همگان کار خود را با جدیت و به‌خوبی انجام دهند و در این راه، سستی و کوتاهی به خود راه ندهند.[۵۲] ایشان توسعه‌یافتگی را نتیجه عواملی مانند تکیه بر خداوند و پیروی از اسلام، بیداری، اعتماد به نفس، به‌کارانداختن فکر خودی، وابستگی‌نداشتن به دیگران، اراده، عمل و تحمل سختی‌ها می‌دانست[۵۳] و معتقد بود غرب و شرق، کشورهای تحت سلطه را عقب‌مانده و مصرفی نگه داشته‌اند و با ترساندن آنان از پیشرفت‌ها و قدرت‌های خودشان قوه ابتکار، خلاقیت و نوآوری را در ملت‌ها می‌رانده‌اند[۵۴] و در ایران نیز به اسم اداره امور، مملکت را از رسیدن به پیشرفت و ترقی بازداشته‌اند.[۵۵].[۵۶]

توسعه اقتصادی

توسعه اقتصادی با افزایش تولید همراه با بهبود کیفی روش‌ها، وسایل تولید، رفع اختلاف درآمدها و مالکیت و کنترل اجتماعی همه دارایی‌های تولیدی[۵۷] و از طریق افزایش سرمایه‌گذاری و تغییر و تحول در مبانی علمی فنیِ تولید[۵۸] حاصل می‌شود.[۵۹]

سازوکارهای ارتقای سطح معیشت

امام خمینی توسعه اقتصادی را به عنوان مجموعه شیوه‌ها، روش‌ها و سازوکارهای عقلایی برای ارتقای سطح معیشت جامعه می‌پذیرد[۶۰]؛ چنان‌که پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان به رشد و توسعه اقتصادی کشور توجه داشت.[۶۱] ایشان بیش از آنکه به مسائل توسعه در حوزه علم اقتصاد بپردازد، به اهداف غایی اقتصادی نظیر عدالت اجتماعی و ابعاد معنوی زندگی توجه کرده است.[۶۲].[۶۳]

دستیابی جامعه به سعادت

از سوی دیگر، امام خمینی هدف نهایی توسعه را دستیابی جامعه به سعادت و تعالی معنوی می‌دانست و توسعه به معنای افزایش تولید سرانه و صنعتی‌شدن به شیوه غربی را از ویژگی‌های توسعه غیر اسلامی برمی‌شمرد[۶۴]. ایشان این نوع توسعه را عامل تبدیل جامعه بشری به کارخانه بزرگ صنعتی معرفی می‌کرد و آن را مغایر با ابعاد معنوی و عرفانی انسان می‌دانست[۶۵] و مدرنیزه‌ کردن در دوران حکومت پهلوی را عامل وابسته‌تر شدن ایران و انهدام و تخریب اقتصاد، صنعت و کشاورزی کشور می‌خواند[۶۶] و برای این موضوع، به شواهدی چون تاراج نفت، واردات بی‌رویه سلاح،[۶۷] تأسیس کارخانجات صنعتی مونتاژ به کمک سرمایه‌های خارجی،[۶۸] نابودی کشاورزی کشور و واردات بی‌اندازه مواد غذایی[۶۹] و بازداشت و حبس تحصیل‌کردگان جامعه و وارد کردن نیروی انسانی متخصص از خارج[۷۰] اشاره می‌کرد.[۷۱]

رشد و توسعه بخش کشاورزی

امام خمینی نوسازی کشور و رسیدگی به امور مستمندان و مستضعفان را از اولویت‌های نظام به‌شمار می‌آورد.[۷۲] از نگاه ایشان رشد و توسعه بخش‌های مختلف اقتصادی به‌خصوص بخش کشاورزی ضرورت دارد[۷۳] و با توسعه این بخش، ایران نه تنها نیازی به واردات محصولات غذایی و کشاورزی نخواهد داشت، بلکه خود می‌تواند صادرکننده این محصولات باشد[۷۴]. ایشان با تأکید بر استفاده از موهبت‌های الهی در مسیر رسیدن به توسعه، معتقد بود ایران ذخایر طبیعی بزرگ و بااهمیتی دارد که می‌توان منافع حاصل از فروش آنها را در این مسیر مصرف کرد.[۷۵].[۷۶]

رویگردانی از صنایع مونتاژ

ایشان در بخش صنعت نیز خواستار رویگردانی از صنایع مونتاژ و حرکت به سمت ایجاد صنایع مادر بود.[۷۷] در نگاه ایشان توسعه و نوسازی مطلوب، نوسازی واقعی مبتنی بر تأمین نیازهای اساسی توده مردم (اکثریت فقیر جامعه) بود[۷۸]؛ از این‌رو پس از پایان جنگ تحمیلی و در راستای بازسازی و نوسازی کشور، بر مواردی چون تأمین رفاه همگانی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی، مقابله با مصرف‌گرایی، تشویق به مصرف تولیدات داخلی، توسعه صادرات و متکی‌ نبودن بر فروش نفت تأکید کرده است [۷۹].[۸۰]

توسعه سیاسی

توسعه سیاسی به افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی می‌گویند که با رشد دموکراسی همراه است.[۸۱] بر اساس تعریفی دیگر، توسعه سیاسی گذر از وضعیت توسعه‌نیافتگی به توسعه‌یافتگی سیاسی است که آن را فرایند «دموکراتیزاسیون» می‌نامند و نخستین شاخص سنجش آن نیز میزان مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش است.[۸۲].[۸۳]

نقش مردم در سرنوشت سیاسی

امام خمینی به دموکراسی و توسعه سیاسی به معنای پذیرش نقش فعال و مؤثر مردم در تعیین سرنوشت سیاسی‌اجتماعیِ خود معتقد بود[۸۴] و در این زمینه می‌توان ازجمله به توجه ایشان به موضوع آزادی احزاب[۸۵] و حقوق اقلیت‌های دینی و مذهبی[۸۶] و به‌کارگیری سازوکارهای جدیدی چون انتخابات[۸۷]، مجلس قانون‌گذاری،[۸۸] انتخاب رئیس قوه مجریه[۸۹] و استقلال قوا[۹۰] اشاره کرد که نقش مشارکت، نظارت و دخالت مردم را در امور کشور به‌روشنی نشان می‌دهد. امام خمینی حق تعیین سرنوشت را برای مردم مفروض و مسلّم می‌دانست و بر آن بود که هر ملتی باید سرنوشت خود را در دست بگیرد[۹۱]؛ از این‌رو از نظام سلطنتی که مردم نقشی در آن ندارند، انتقاد می‌کرد[۹۲] و تعیین شکل و نوع حکومت را جزو حقوق نخستین هر ملتی به‌شمار می‌آورد[۹۳] و بر «جمهوری‌بودن» نوع حکومت تأکید می‌کرد[۹۴].[۹۵]

وظایف حاکم

از نظر امام خمینی، دولت به مفهوم عام که در رأس آن فقیهِ عالمِ عادلِ مدبر و شجاع قرار دارد، برای رسیدن به توسعه‌ای پایدار، عادلانه و انسانی، وظایفی بر عهده دارد[۹۶]؛ مانند تأسیس بنیادهای قانونی ازجمله قانون اساسی،[۹۷] برقراری آرامش و امنیت، [۹۸] ایجاد وحدت ملی،[۹۹] برنامه‌ریزی برای توسعه مطلوب،[۱۰۰] دخالت مسئولانه در بازار[۱۰۱] و تأمین عدالت اجتماعی.[۱۰۲] چنان‌که امنیت نیز یکی از شاخصه‌های توسعه سیاسی کشور است و نبود آن اساس جامعه را متزلزل می‌کند و فرصت‌های لازم برای آبادانی و اصلاح جامعه را از میان می‌برد.[۱۰۳] امام خمینی معتقد بود در کشور در حال سازندگی، مردم باید احساس امنیت و آرامش کنند[۱۰۴]؛ زیرا در کشورِ ناآرام امکان انجام کارهای اصلاحی وجود ندارد[۱۰۵].[۱۰۶]

نهادسازی

شاخص دیگر توسعه سیاسی «نهادسازی» است که امام خمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی آن را انجام داد و دستور تأسیس شورای انقلاب، مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی و دولت را صادر کرد.[۱۰۷] ایشان ارکان، نهادها و برخی اجزا و مؤلفه‌های اجرای توسعه سیاسی در دوران حکومت پهلوی را نقد می‌کرد[۱۰۸] و در این زمینه به مواردی مانند قانونی‌ نبودن و مشروعیت‌ نداشتن سلطنت،[۱۰۹] دربار، سازمان‌ها و بخش‌های تابع آن، [۱۱۰] آزادی‌نداشتن مردم در انتخاب نمایندگان مجلس،[۱۱۱] غیر مردمی‌ بودن سلطنت و غیر قانونی‌ بودن نهادهای سیاسی رژیم پهلوی،[۱۱۲] حفظ و تثبیت نظام سلطنتی با نیروهای نظامی و امنیتی،[۱۱۳] تأسیس احزاب دولتی و فرمایشی به منظور ایجاد مشروعیت ساختگی[۱۱۴] اشاره می‌کرد.[۱۱۵]

توسعه انسانی

توسعه انسانی عبارت است از گسترش انتخاب‌های بشر با گسترش ظرفیت‌های ذهنی انسان. توسعه انسانی این توانایی را به انسان‌ها می‌دهد که انتخاب‌های مؤثری در حوزه زندگی بهتر پیدا کنند و در زمینه قابلیت‌های خود گام بردارند.[۱۱۶] از دیدگاه امام خمینی اساساً محور توسعه انسان است. نگاه ایشان به توسعه دیدگاهی انسان‌شناسانه و در قلمرو معرفت دینی است که هدف غایی توسعه را تربیت انسان کامل در جامعه می‌داند[۱۱۷].

امام خمینی اسلام را دین ترقی و پیشرفت می‌دانست و معتقد بود رشد و شکوفایی و ترقی انسان در قرآن است[۱۱۸] و تربیت اسلامی و انسانی سبب رشد و شکوفایی کشورها می‌شود.[۱۱۹] ایشان با مقایسه پیشرفت غربی و اسلامی، پیشرفت غربی را ضد انسانی معرفی می‌کرد که ملت‌های ضعیف را اسیر خود کرده است و معتقد بود مشخصه‌های پیشرفت ضد انسانیِ غرب آدمخواری و جنگ و جدال است. ایشان در مقابل، پیشرفت اسلامی را انسان‌ساز می‌دانست که در خدمت معنویات است.[۱۲۰] ایشان معتقد بود اسلام دینی است که هم به جنبه‌های مادی زندگی انسان و هم به جنبه‌های معنوی آن اهمیت می‌دهد؛ اما برای رشد انسان‌ها، باید مادیات در خدمت معنویت قرار بگیرند.[۱۲۱].[۱۲۲]

منابع

پانویس

  1. ازکیا، مصطفی. جامعه‌شناسی توسعه، ص۷.
  2. فرهنگ انگلیسی، عربی المورد، ۱۹۸۶؛ و فرهنگ آکسفورد، ۱۹۹۱.
  3. ازکیا، مصطفی، جامعه‌شناسی توسعه، ص۷.
  4. مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، ص۱۳۵. جلد اول و دوم انشارات سازمان برنامه و بودجه ۱۳۶۶.
  5. سن آمارتیا، ۱۳۸۱، «توسعه به مثابه آزادی»، ترجمه: حسین راغفر، نشر سحاب.
  6. حسین، قاضیان، «درباره تعریف توسعه»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی ش۶۳ و ۶۴، ص۱۲۱.
  7. حسین، قاضیان، «درباره تعریف توسعه»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی ش۶۳ و ۶۴، ص۱۲۱.
  8. جواد منصوری، فرهنگ، استقلال و توسعه، ص۱۵۱-۱۵۲.
  9. سیاه‌پوش، امیر، مقاله «پیشرفت اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۲۵۰.
  10. ‌انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۹۶۹
  11. ‌حق‌شناس و دیگران، فرهنگ معاصر، ۱/۳۹۷
  12. ‌آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۱۷۹
  13. ‌انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۲/۱۵۱۲–۱۵۱۳
  14. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  15. ‌حسنی، نوسازی جامعه، ۶۰
  16. ‌فنی، خاستگاه جغرافیایی، ۱۴
  17. ‌همتی، مشکلات اقتصادی جهان سوم، ۳۹–۴۰
  18. ‌فنی، خاستگاه جغرافیایی، ۱۵
  19. ‌ازکیا، جامعه‌شناسی توسعه، ۶–۸
  20. ‌نقوی، جامعه‌شناسی غرب‌گرایی، ۲۵
  21. ‌حسنی، نوسازی جامعه، ۲۴
  22. ‌طباطبایی، بار دیگر دربارهٔ تجدد، ۵۱
  23. ‌امیری، روشنفکری و سیاست، ۲۴
  24. ‌ملک‌محمدی، از توسعه لرزان، ۲۰۷
  25. ‌کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ۱۵۲–۱۵۳
  26. ‌عباسی، دولت پهلوی، ۱۲۵–۱۲۷
  27. ‌آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۸۵
  28. ‌آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۲۴
  29. ‌کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ۲۷۸–۲۸۵
  30. ‌بشیریه، موانع توسعه سیاسی، ۸۷–۹۶
  31. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  32. ‌عظیمی، توسعه و فرهنگ، ۱۲
  33. ‌قوام، توسعه و فرهنگ، ۱۵
  34. ‌ژیرار، توسعه فرهنگی، ۲۲۵
  35. ‌امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶ و ۸/۷۷
  36. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹
  37. ‌امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳
  38. ‌امام خمینی، کشف اسرار، ۵–۶
  39. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۴–۸۵ و ۲۱/۴۱۵–۴۱۶
  40. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۶
  41. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  42. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۷۹ و ۱۲/۴
  43. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  44. ‌عزتی، جایگاه فرهنگ، ۱۶۶
  45. ‌امام خمینی، صحیفه، ۹/۳
  46. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹
  47. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۰
  48. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۲–۵۳ و ۱۲/۲۴۹
  49. ‌امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۸
  50. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  51. ‌عزتی، جایگاه فرهنگ، ۱۷۴
  52. ‌امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۰۶–۱۰۷ و ۱۰/۳۹۳
  53. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۵–۵۳۷؛ ۱۹/۹۸ و ۲۱/۴۱۷
  54. ‌امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵
  55. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۸۵
  56. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  57. ‌آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۲۰۵
  58. ‌عظیمی، مدارهای توسعه، ۴۳
  59. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  60. ‌ثواقب، جلوه‌هایی از، ۱۷۲
  61. ‌امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸ و ۱۷/۳۳
  62. ‌ثواقب، جلوه‌هایی از، ۱۷۲
  63. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  64. ‌میرمعزی، مفهوم توسعه و راهبردهای آن، ۲۱۸–۲۱۹
  65. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۰
  66. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۳
  67. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۳
  68. ‌امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۷۰ و ۵/۲۳۰
  69. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۱
  70. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۱
  71. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  72. ‌امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۶–۲۷
  73. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۹–۱۳۰
  74. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۴
  75. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۷، ۳۳۳ و ۴۱۲
  76. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  77. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۴–۲۹۵
  78. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۶–۱۵۷ و ۳۳۳
  79. ‌امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۸–۱۵۹
  80. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  81. ‌علی‌بابایی، فرهنگ روابط بین‌الملل، ۹۲
  82. ‌حجاریان، تاوان اصلاحات، ۱۵۲
  83. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  84. ‌ثواقب، نسبت جمهوری اسلامی، ۲۰۱
  85. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۳؛ ۵/۴۸۲ و ۱۰/۹۳–۹۴
  86. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۳ و ۶/۱۹۲، ۲۵۸
  87. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۴
  88. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۰
  89. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۲
  90. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲
  91. ‌امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۱–۱۲
  92. ‌امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۸–۴۴۹
  93. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۷
  94. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۴
  95. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  96. ‌جهانیان، نقش دولت در توسعه، ۲۶۴
  97. ‌امام خمینی، صحیفه، ۹/۹۰
  98. ‌امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۱
  99. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۰۶
  100. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۱
  101. ‌امام خمینی، صحیفه، ۶/۷۵، ۴۶۲ و ۸/۱۰۷
  102. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸ و ۲۱/۴۴۵
  103. ‌ثواقب، جلوه‌هایی از، ۱۶۴
  104. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۲
  105. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۷۸
  106. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  107. ‌حجاریان، تاوان اصلاحات، ۱۶۵
  108. ‌قلی‌پور، مواضع امام خمینی، ۴۷
  109. ‌امام خمینی، صحیفه، ۶/۳ و ۱۰–۱۲
  110. ‌امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۶
  111. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۷۲
  112. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۷–۲۸۸
  113. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۴۹
  114. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۸۴–۳۸۵؛ ۳/۷۲ و ۴/۲۳۴–۲۳۵
  115. سید محمد صادق حسینی عسکرانی|حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، توسعه و پیشرفت (مقاله)|مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.
  116. ‌اخترشهر، اسلام و توسعه، ۱۰۳–۱۰۴
  117. ‌ثواقب، جلوه‌هایی از، ۱۵۳
  118. ‌امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۹
  119. ‌امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳
  120. ‌امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸
  121. ‌امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۸–۲۸۹ و ۱۱/۲۱۹
  122. حسینی عسکرانی، سید محمد صادق، مقاله «توسعه و پیشرفت»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۹–۵۸۴.