آثار بهرهمندی از ولایت الهی در قرآن
مقدمه
پذیرفتن ولایت خلیفه الهی، دو نوع آثار دارد: آثار دنیوی و اخروی و مهمتر آثار اخروی آن است، اگرچه آثار دنیوی نیز ارزشمند است؛ زیرا اگر فردی اندکی تفکر و تعقل کند، آن را تصدیق خواهد نمود: نسبت دنیا به آخرت، نسبت فرع با اصل و ناچیز در برابر همه چیز، زودگذر در مقابل ماندگار است: ﴿كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا﴾[۱].
و هر کس چه فقیر و چه ثروتمند، روزی باید یکه و تنها به ملاقات پروردگارش برود: ﴿وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾[۲]؛ ﴿وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا﴾[۳].
مفسری درباره آیه اخیر مینویسد: "در روز قیامت، ناصر و اعوانی با فرد نخواهد بود، چون هر کس مشغول به خودش است و به هیچکس (حتّی فرزند یا پدر و مادر خود) اعتنا نمیکند"[۴].
اما کسانی که از اهل ایمان به یگانگی خدای متعال و حقانیت خلفای الهی باشند و به دستورهای دینی عمل کنند، در عالَمِ آخرت تنها نیستند؛ زیرا خدای مهربان برای آنان دوستدارانی در دنیا و آخرت قرار داده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴾[۵].
تأثیر اصلی و اساسی ولایت خلیفه الهی، مربوط به عالم آخرت است، اما تأثیر دنیوی آن نیز مهم و مقدمه برای آخرت است. تأثیر دنیوی، عبارت از داشتن برنامه زندگی هدفمند، داشتن بهداشت جسمی بر اثر استفاده کردن از مأکولات طیب و پرهیز از مصرف خبایث، و داشتن بهداشت روانی، به دلیل داشتن آرامش روحی و آیندهای امیدوار و داشتن تکیهگاه مطمئن و توکل بر پروردگار خویش، ترقی و تکامل روحی و عدم برخورد به بُنبَستِ در امور زندگی و نداشتن ترس، حزن و اندوه و اجتناب از عوامل مخرّب روحی، امثالِ تندخویی، حرص، طمع، حسادت، کینه و سوءظن و دیگر صفات رذیله اخلاقی است.
اما تأثیر اخروی آنکه از همه مهمتر بلکه هدف اصلی است، لقا و ملاقات با مِهر و جمال و رضوان الهی است که نخست، خلفای خودش را همچون پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) او را، هنگامه جان دادن انسان ولایتمدار و ورود به عالَمِ آخرت، برای خوش آمدگویی و استقبال میفرستد و ملائک مکرّم از هر سو با سلام و تبریک، زمینه پذیرایی را فراهم میکنند و بعد پذیرایی با خانه مجلل و با شکوه بهشتی با انواع شرابهای طهور و میوههای رنگارنگ و اقسام غذاهای لذیذ با پیشخدمتهای حورعینی که چشمها را اسیر خود میکنند؛ زیرا همچون دیگر نعمتها، حکایت از مهر و جمال و مهر الهی دارد، میکند و بر اثر آن، به هیچ وجه احساس غریبی و تنهایی نمیکند. البته این در صورتی است که مدعی ولایتمداری، ولایت عملی ظاهری و باطنی داشته باشد و صِرفِ ادعا نباشد.
البته این ثمرات نباید برای طالبان ولایت حق، به عنوان مقصد و مطلوب اصلی مطرح باشد، بلکه آنچه باید مَدِّنظر قرار گیرد، همان قرب و رضوان الهی است و حلاوت و شیرینی دیگر ثمرات، وابسته به تحقق آن است[۶].
رضوان الهی
﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۷]. رضای الهی طبق مستفاد از آیه مذکور، فوز بزرگی است که قابل وصف و درک برای افراد در دنیا نیست، بلکه باید به عاَلمِ آخرت بروند تا اهمیت و عظمت آن را دریابند؛ رضای الهی هم در عالم دنیاست و هم در عاَلمِ آخرت، اما در آخرت، برای فرد مؤمن و پیرو حقیقی ولایت خلیفه الهی، ظاهر میشود و با خوشحالی وصفناپذیر آن را میبیند و بر اثر عظمت ارزشی آن، از بهشت و نعمتهای آن غافل و غرق در مِهر لقای الهی و رضای او میشود.
کسانی که در پی کسب رضای الهی باشند، آثار دنیوی آن را در دنیا درک میکنند و آن وعده قرآنی است که به افراد طالب رضای الهی داده شده است: ﴿يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۸]. یکی از ثمرات آن، ﴿سُبُلَ السَّلَامِ﴾ است، یعنی راههایی که سبب سلامت و نجات از هر چیزی که موجب بدبختی شود و موجب اختلال سعادتمندی دنیوی یا اخروی گردد. بنابراین، کسی که در مسیر رضای الهی و در پی کسب آن باشد، خدای متعال او را وارد راههایی میسازد که وی را از شقاوت دنیا و آخرت و هر چه باعث تیرگی زندگی سعادتمندانه است، نجات میدهد[۹].
جلب محبت الهی
﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۰]. یکی از آثار مهمّ دیگر برای پیروان واقعی خلفای الهی (ع) محبوبیت داشتن نزد پروردگار متعال است و آیه مذکور صریحاً آن را باز میگوید و نیازی به توضیح و تبیین ندارد. اما به نکتهای اشاره شود که افراد مطیع ولایت ولی حق متصّف به صفاتی نیک، همچون: تقوا، احسان، صبر، توکل و... میشوند و خدای مهربان، در کتابش اعلان کرده است که دوستدارشان بوده و آنان محبوب درگاه الهی هستند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۱]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۲]؛ ﴿وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ﴾[۱۳].
بعد از آیه مذکور در ذیل عنوان، آیه بعدی میفرماید: افرادی که از اطاعت خدای سبحان و خلیفه او، روبگردانند، محبوب الهی نیستند: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۱۴].
بنابراین، محبوبیت در پیشگاه الهی، مخصوص کسانی است که پیرو واقعی جانشین او باشند و افرادی که فقط ادعای ولایتمداری بدون عمل را دارند، بنابر مستفاد از آیه اخیر، جزو گناهکاران و کافران عملی محسوب شده، لذا مطرود درگاه الهی هستند و حدیث منقول در ذیل عنوان عوامل بهرهمندی، از جهتی مبین و مفسّر آیه شریفه است[۱۵].
داشتن برنامه زندگی مطمئن و هدفمند
﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۶]. از آیه شریفه استفاده میشود افراد مؤمنی که ایمانشان کامل بوده و به همه خلفای الهی و کتابهای آسمانی ایمان دارند، توفیق بهرهمندی از هدایت به سوی زندگی مطمئن و هدفمند الهی شامل حالشان میشود.
بنابراین، هنگامی که ادیان متصّف به حقانیت الهی بررسی شوند، تصدیق میشود که دارای کتاب آسمانی متضمن قوانین فردی و اجتماعی بوده[۱۷] که ملاک وضع آنها، برای هدایت جوامع بشری به سوی رشد و کمال فردی و اجتماعی، در امور ماّدی و معنوی بوده است. قوانینی که تدوین کننده آنها، پروردگار عالمیان، حکیم و علیم مطلق و محیط بر همه چیز از جمله زمان و مکان بوده، لذا قوانین وضع شده او، عاری از هر نقص و عیب است و اگر افراد مؤمن به نحو صحیح بدون افراط و تفریط و با خلوص نیت و به قصد قرب الهی، آنها را عملی و اجرا کنند، از برنامه زندگی مطمئن و هدفمند همراه با رشد و تکامل، بهرهمند خواهند شد.
در این برهه نیز دین اسلام، دارای کتاب برنامه زندگی به نام قرآن حکیم بوده که اگر اهل ایمان به دستورها و سفارشهای آن عمل کنند، دارای زندگی مطمئن و هدفمند، همراه با ترقی و تکامل خواهند بود[۱۸].
زندگی پاکیزه
﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۹]. ثمره ولایت ولی حق و عمل صالح، برای افراد مؤمن، بهرهمندی از حیات طیب است، هنگامی که زندگی دنیوی انسان از خبایث مادّی، مأکولات مؤثر در خبایث روحی، ولایت باطل، گناه، آلودگیهای معنوی و شرک پاک باشد، خدای مهربان به او زندگی پاکیزه مادّی که بر اثر استفاده از مأکولات طیب[۲۰] حاصل میشود و زندگی طیب معنوی که ناشی از قناعتطبعی و خشنودی به آنچه خدا روزی او گردانیده، میدهد، و بعد از مردن با روح طیب و پاک به سوی ملاقات پروردگارش میرود و موجب خوشحالی و خوشآمدگویی ملائک با آنان میشود و آنها را به سوی بهشت با تمام امکانات پذیرایی، دعوت میکنند:﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۲۱].[۲۲]
شِفای جسمی و روحی
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا﴾[۲۳]. کلمه "شِفاء"[۲۴]، در آیه شریفه مطلق و بدون قید استعمال شده که شامل امراض روحی و جسمی میشود، اما عدهای از مفسرین آن را به امراض روحی تفسیر کردهاند[۲۵] و مفسری آن را مطلق دانسته و مینویسد:"ما هُوَ شِفاءٌ للأبدانِ وَ الأرواح مِن كلِ آفَة وَ داء"[۲۶].
اما بنابر بررسی آیات قرآن مجید، قرآن کتابی است که در آن افراد مؤمن را به انواع خوراکیها و آشامیدنیهای طیب و مفید برای بدن راهنمایی میکند و به اعتدال و میانهرَوی در استفاده از آنها توصیه میکند و از اسراف و پرخوری که موجب بسیاری از امراض بدنی است[۲۷]، نهی میکند: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا﴾[۲۸]. یا به خوراکی راهنمایی میکند که دوای فراوانی از امراض بدنی است، مانندِ عسل: ﴿فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ﴾[۲۹].
و نیز شِفا از امراض روحی و رذایل اخلاقی است که در آن، همچون طبیب دلسوز، از کارهایی که موجب بیماریهای روحی است، سفارش به پرهیز از آنها میکند، لذا حضرت علی (ع) درباره درمان امراض روحی به وسیله قرآن مجید میفرمایند: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِكُمْ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ»[۳۰].
کتاب الهی، نسخه جامع آسمانی است که دارای شِفا و درمان آنچه در سینههاست، از امراض قلبی و صفات ناپسند روحی، مانندِ شک، غفلت، حیرت، جهل و رذایل اخلاقی و نیز شفای جسمی افراد است و کسی که خواستار سلامت روحی و جسمی است، رجوع به کتاب آسمانی کند و از ارشادها و راهنماییهای آن بهرهمند شود و در مسیر زندگی، آن را عملی سازد. بله، از جهت روحی، قرآن افراد را به همه مراتب حقایق و مراحل کمالات انسانی بدون حد و مرزی راهنمایی میکند و تنها شرط آن، داشتن صفای باطنی است[۳۱].
افزایش قوّت روحی، جسمی و مادّی
یکی از دعوتهای خلفای الهی، دعوت به استغفار و شُکر بود و افرادی که به آن دعوت، پاسخ مثبت داده و استغفار و شُکر حقیقی که دوری و انزجار از گناهان و عمل صالح خالصانه است، کنند که اگر گروهی باشد، موجب نزول برکات آسمانی میشود و اگر فردی باشد، موجب ازدیاد قوت روحی و جسمی که عبارت از صحت بدن و سلامت آن از انواع بیماریها و فزونی اموال و اولاد خواهد شد. یک نمونه از آن، دعوت حضرت هود (ع) از قومش به استغفار و توبه است:﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ﴾[۳۲].
یا حضرت نوح (ع) خطاب به خدای سبحان میفرماید: قومم را مدت طولانی و با روشهای گوناگون علنی و سرّی هدایت کردم و به آنان گفتم: استغفار کنید تا از ثمرات آن از جمله بخشش گناهان و نزول برکات آسمانی و فزونی در مال و اولاد بهرهمند شوید: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا *...يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا... * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا﴾[۳۳]. یا درباره دعوت به شُکر و تأثیر آن در ازدیاد نعمتهای الهی، حضرت موسی (ع) به قوم یهود میفرماید: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۳۴].
بنابراین، اگر مؤمنان و مسلمانان به دعوتهای خلفای الهی (ع) پاسخ عملی دهند و شُکرگزار و از اهل استغفار باشند، از ثمرات معنوی، (قوّت روحی در کسب توفیقات الهی) و ماّدی (قوّت و صحت بدن و نیرومندی آن در انجام وظایف دینی و کسب روزی حلال و برکت در آن) بهرهمند میشوند[۳۵].
آرامش
﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۳۶]. آرامش روحی وسیلهای کارآمد برای رسیدن به آرزوهای مادّی و معنوی است و کسی که از آن بیبهره باشد، از رسیدن به مقاصد خود، محروم خواهد ماند. و در این میان آنچه باید به عنوان یک مقصد اساسی برای یک دوراندیش مطرح باشد، مقصدی ماندگار و ابدی است و آن قرب و رضوان الهی که با ایمان و اصلاح خویشتن حاصل میشود و ایمانی صحیح و حقیقی است که کامل باشد و هیچ نقصی و تبعیضی در آن نباشد و آن، ایمان به حقانیت خلفای الهی و پیروی از دستورهای الهیگونه آنان است که موجب آرامش حقیقی روحی میشود و شخص در لوای ولایت حق، دیگر ترس و اندوهی نخواهد داشت و با عنایت ولی حق به سوی و تکامل پیش میرود تا به مقصد اصلی که اعلا مراتب قرب الهی است، برسد. در این بین، اگر اجل مهلت نداد، همچون مجاهد فی سبیل الله، دارای اجر شهید بوده و با شفاعت اولیای حق در عالَمِ آخرت به مقصدش انشاءالله نایل خواهد آمد.
درباره نفی خوف و حزن، اینکه مطلق است که شامل دنیا و آخرت باشد یا مختصّ عالَمِ آخرت است. در تفسیر آیه سوره بقره: ﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۳۷] .
بین مفسران اختلاف شده، لذا عدهای نوشتهاند: آن مختص عالَمِ آخرت بوده و خوف و حزن از مؤمنین در دنیا جدا شدنی نیست: "﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ﴾ أي اقتدى برسلي و احتذى أدلتي فلا يلحقهم خوف من أهوال يوم القيامة من العقاب و لا هم يحزنون على فوات الثواب فأما الخوف و الحزن في الدنيا فإنه يجوز أن يلحقهم لأن من المعلوم أن المؤمنين لا ينفكون منه"[۳۸].
برخی دیگر از مفسرین مینویسند: مراد، نفی خوف و حزن از مردن است که از مردن، حزن و ترسی ندارند[۳۹]. مفسری در اشکال وارده شده درباره نفی خوف و حزن از برای مؤمنین در برخی آیات و اثبات خوف در آیات و احادیث دیگر مینویسد: "خوف در علم اخلاق بر دو قِسم است: خوف ممدوح و خوف مذموم. خوف ممدوح بر سه قِسم است:
- خوف از خدا که بعد از معرفت بهعظمت و کبریایی او حاصل میشود و آیات و اخبار در مدح آن بسیار است. قرآن کریم میفرماید:﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى﴾[۴۰]. و نیز میفرماید: ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[۴۱]؛... و غیر اینها از آیات دیگر. و از رسول خدا (ص) روایت شده: «رَأْسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ الله»[۴۲]. و نیز روایت شده که فرمود: «أتمكم عقلا أشدكم لله خوفا»[۴۳]... و غیر اینها از اخبار دیگر.
- خوف از معصیت و مضرّات آن.
- خوف از سوء عاقبت،... و اشکالی که متوجه آیه شده این استکه اگر مراد از نفی خوف در آیه شریفه خوف از امور دنیوی است که اهل ایمان در دنیا بیشتر گرفتار ابتلائات هستند و اگر مراد خوف دینی ممدوح است که با آیات و اخبار مذکور منافات دارد؛ جواب این است که: مراد مطلق خوف است، اما در دنیا چون مؤمن و پیرو هدایت حق، معرفت دارد، بلیاتی که از جانب حق است، موافق حکمت و مصلحت و موجب ارتقای رتبه و درجه اوست، به قضای الهی راضی و دربرابر به اوامر او تسلیم بوده و خوف و اضطرابی ندارد.
و اما خوف از خدا برای این است که مبادا تقصیر و کوتاهی در اطاعت اوامر او و وظیفه بندگی خود کرده باشد. همچنین خوف از معصیت و سوء عاقبت برای ارتکاب اموری است که سبب این خوف میشود، و چون در آیه شریفه عدم خوف را بر متابعت هدایت پروردگار مترتب کرده و خوف مؤمن که در آیات و اخبار مدح شده، مترتب بر ترک متابعت، یا احتمال تقصیر و کوتاهی در آن است، با یکدیگر مخالفتی ندارد. به بیان دیگر: خداوند مقرر فرموده: کسی که متابعت هدایت او را بکند از خوف و حزن مصون است و مؤمن میترسد که مبادا کوتاهی در پیروی از هدایت حق کرده باشد و موجب سلب مصونیت او شود و واضح است که این دو معنا منافاتی ندارند.
جمله چهارم در ﴿وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾. حزن به واسطه فوت منافع و وارد شدن مکاره و مضارّ است و کسی که هدایت پروردگار را پیروی کند، منفعتی از او فوت نمیشود و ضرری نیز بر او وارد نمیگردد. و اما منافع دنیوی آنچه به او نرسد، در حقیقت صلاح او نبوده و اگر صلاحش بود، بهاو میرسید و منافع اخروی نیز از او منع نخواهد شد، بلکه قبل از مرگ، بشارت سعادت به او داده میشود و موت اول راحت اوست و تمام مثوبات الهی در همه مراحل بعد از مرگ به او خواهد رسید. بنا بر این، هیچ حزنی برای او نیست"[۴۴].
مفسری دیگر اختصاراً در این باره مینویسد: "اولیای خدا از هیچ چیز نمیترسند و برای هیچ چیز نگران نمیگردند، نَه در دنیا و نَه در آخرت، مگر در مواردی که خدا بخواهد. خدا خواسته که از پروردگار خویش بترسند و از اینکه کرامت [و توفیقی] از دستشان برود، غمگین گردند، چنین ترس و حزنی، تسلیم در برابر خداست، فافهم"[۴۵].
اما اصل مطلب اینکه آرامش روحی، یعنی انسان در عزم و اراده خود استقرار و آرامش داشته و هیچ اضطراب و نگرانی به خود راه ندهد، چنان که حال شخص حکیم، یعنی کسی که دارای مَلَکه حکمت باشد، در کارهای خودش چنین بوده و پروردگار آن را از خواص ایمان و مواهب بزرگ خود بیان کرده است، شخص با ایمان بر تکیهگاهی استوار تکیه زده و امور خود را بر معارف حَقّه و اعتقادات غیر قابل شک قرار داده است و در کارهایش طبق فرمان الهی اقدام میکند و چیزی را متعلق خودش نمیداند تا از فوت شدنش بترسد یا از نداشتن آن، اندوهناک باشد.
اما اینکه در اسلام چرا هیچ کس نباید در آرامش و اطمینان کامل، و باید میان حالت خوف و رجا باشد؟! در جواب، باید گفت: آرامش به دو قِسم تقسیم میشود: دنیوی، و معنوی و اخروی.
در دنیا، عوامل اضطراب و نگرانی یا برای آینده تاریک یا گذشته تاریک و ارتکاب گناهان یا ضعف و ناتوانی و احساس پوچی و بیهدفی در زندگی یا عدم قدردانی از زحمات و اعمال نیک یا حُبّ دنیا و ترس از مرگ است. با کمی دقت در آن عوامل، امکان دفع و رفع آنها به راحتی وجود دارد و آن توکل و اعتماد و امید به رحمت واسعه الهی و قدرت بیانتهای او و ایمان به او و داشتن مقصد و هدف عالی (قرب الهی) و اعتقاد به پاداش اخروی و داشتن روحیه زهد که نه از داشتن چیزی خوشحال است و نه از دست دادن آن، ناراحت میشود.
بنابراین، مؤمن حقیقی و در لوای ولایت حق از هیچ یک از عوامل اضطراب دنیوی، ترس و اضطرابی ندارد، اما در برابر مسؤولیتهای خویش تا هنگامی که در دنیا است، بین ترس و امید است، ترس از اینکه مبادا در انجام وظایف کوتاهی کند یا پایش در برابر وسوسههای درونی و شیطانی بلغزد و منحرف شود یا اینکه اعمال عبادیاش، دارای نقص و عیب باشند. البته آن نگرانیها، سازنده هستند و موجب مراقبت بیشتر و اظهار عجز و ناتوانی در پیشگاه الهی میشوند.
بر همین اساس خوف نسبت به موارد آن، مختلف میشود که نفی خوف در آیه کریمه مطلق نبوده، لذا آنچه در آیات و اخبار برای مؤمن اثبات شده، نسبت به برخی موارد بوده است؛ حتّی ملائک نیز دارای خوف هستند و تسبیح آنان بر اثر خوف از عظمت و کبریای پروردگار سبحان است: ﴿وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ﴾[۴۶]. لذا خوف و حزنی که موجب سلب آرامش روحی برای کسب کمالات معنوی بوده، از مؤمنان حقیقی نفی شده و مواردی که دارای نقش سازنده برای ترقی و تکامل بوده، اثبات گردیده است[۴۷].
داشتن نور برای حرکت در ظلمات
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ﴾[۴۸]. یکی از اهداف خلفای الهی و نزول کتابهای آسمانی، بیرون آوردن افراد از ظلمات، گمراهیها و باطلگرایی که در معتقدات و آداب و رسوم جاهلانه آنان نمود دارد به سوی صراط مستقیم، حق و شناخت صحیح از خود و خدای خود است.
نور در آیه شریفه بدون قید بوده، لذا شامل امور دنیوی و اخروی خواهد بود و بنابر مستفاد از ظاهر آیه، آن را نباید مختص به عالَمِ دنیا یا مختصّ عالَمِ آخرت لحاظ نمود، همچنان که برخی مفسران مراد از آن را، نور در روز قیامت تفسیر و ترجمه کردهاند[۴۹].
آن آیه شریفه، دارا بودن نور برای پیمودن راه را، مشروط به داشتن تقوای الهی و ایمان و ولایتپذیری عملی از پیامبر اسلام (ص) مینماید که ثمره داشتن آن دو شرط، منوّر شدن به نور علم و درک باطنی است که با آن میتواند به راحتی حق را از باطل، نورانیت و حقانیت امری را از ظلمت و بطلان آن تشخیص بدهد و از موارد ظلمانی مؤثر در ایجاد ظلمت معنوی و روحی دوری کند و در برخورد با مسائل زندگی، بتواند به آنچه جذابیت حقیقی دارد، عمل کند و از موارد جذابیت کاذب و گمراهکننده بپرهیزد[۵۰].
هدایت و تکامل معنوی
﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا﴾[۵۱]. معنای هدایت، دلالت و راهنمایی است که مطلق بوده و شامل دلالت به سوی صراط مستقیم و گمراهی میشود و منظور از هدایت در آیه شریفه طبق آیات دیگر، هدایت به سوی صراط مستقیم بوده: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۵۲] و مراد از صراط مستقیم، راه پسندیده و زیبنده یک انسان عاقل﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ﴾[۵۳]؛ ﴿وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ﴾[۵۴]؛ صراطی که موجب جلب نعمتهای خداوند و مصونیت از غضب الهی شده﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۵۵]، صراطی که صراط و راه پروردگار آسمانها و زمین است﴿صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ﴾ [۵۶] و حاکی از آن، دینی است که توسط پیامبرانش (ع) برای مردم تبیین شده است.
بنابراین، راههای دیگر که بر اثر سلیقه و عقل ناقص بشر، ایجاد و تبیین میشوند، صراط مستقیم نیستند، بلکه صراط انحرافی هستند که به جای رساندن افراد به کمال مطلوب انسانی، آنان را از آن، دور کرده و در گرفتاریهای گوناگون وارد میسازد. ﴿وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى﴾[۵۷].
و با لحاظ آن آیه و آیه مذکور، کسانی که اطاعت همهجانبه از حجت خدای متعال داشته باشند، هدایت یافتهاند که پروردگار متعال به آنان توفیق بیشتر اعطا کرده و موجب رشد معنوی، تکامل و وصول به مقامات بالاتر برای آنان میشود، لذا الطاف خفیه الهی شامل حال آنان شده و به مراتب و درجات عالی ایمان ترقی میکنند و در مسیر سِیر و سلوک معنوی، خدای متعال آنان را یاری کرده و راههای سخت پیمودن آن را، برای افراد ولایتمدار ولی حق آسان میکند و اضطراب و دلهرههای شیطانی را از دلهای آنان برطرف ساخته و بر قلب آنان آرامش را قرار میدهد تا بتوانند به مراحل عالی ایمان برسند: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۵۸].[۵۹]
داشتن تقوا و بهرهمندی از ثمرات آن
در ویژگیهای ولایت خلیفه الهی مطرح شد که یکی از خصوصیات آنان، دعوت به تقوا و به داشتن آن بود که اگر افراد به آن، عمل کنند و متّصف به تقوای الهی شوند، از ثمرات معنوی آن بهرهمند میشوند. از جمله اینکه در هیچ یک از امور زندگی به بُنبَست برخورد نمیکنند و همواره راه نجاتی در پیشرو خواهند داشت: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾[۶۰]. رزق حلال و طیب از جایی که توقع و گمان به آن ندارند، نصیب آنان میگردد: ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۶۱].
امور از عُسر و سختی با عنایت ویژه الهی به یسر و آسانی تبدیل میشود: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا﴾[۶۲]. از همه آنها مهمتر، بهرهمندی از توانایی تشخیص حق از باطل است:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا﴾[۶۳][۶۴].[۶۵]
تأخیر اجَل مقدّر به اجَل مسمّی
﴿قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى﴾[۶۶]؛ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ * أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ * يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۶۷].
اجَل و مردن، طبق مستفاد از آیات شریفه به دو قِسم، اجَل مقدّر و مسمّی (حتمی) تقسیم شده است. اجَل مقدّر، آن است که در صورت تحقق بعضی امور و شرایط آن، مثل گناهان، قطع صله رَحِم یا عاقّ والدین، محقَّق میشود، در این صورت از مدت عمر حتمی و مسمّی کمتر خواهد بود. اما اجَل مسمّی، اجَلی است که مدت آن در لوح محفوظ و قضای الهی، تعیین شده است و بستگی به شرایط انتخابی فرد در روش زندگی ندارد.
گناهان و عدم تبعیت از قوانین حکیمانه دین الهی، نقش اصلی در تعیین هر یک از آن دو را دارند. لذا در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است: «مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ»[۶۸]؛ آنان که به سبب گناهان میمیرند، بیشتر از کسانی هستند که به مرگ حتمی از دنیا میروند.
انجام گناه یا گناهانی، موجب ابتلا به انواع بلا میشود و یکی از آنها، مصیبت مرگ ناگهانی و اجَل مقدّر است: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۶۹].
آیه شریفه، دلالت بر تأثیر گناه در اجرام سمایی میکند که فراوانی نزول برکات آسمانی و عدم آن، وابسته به ایمان و تقوا شده است؛ وقتی اثر آن در آسمان چنین است، پس تأثیر آن به طریق اولی در جسم فردی که مرتکب گناه یا گناهانی میشود، بیشتر خواهد بود.
بنابراین، با توجه به آیه شریفه و حدیث منقول، گناهان موجب تعجیل در مرگ افراد میشود و در صورتی که افراد دارای ایمان حقیقی و در لوای ولی حق بوده و از گناهان اجتناب ورزند، مرگ آنان به تأخیر افتاده و به مرگ حتمی از دنیا میروند و افراد بدان وسیله فرصت کافی برای رشد و تکامل معنوی، تهیه زاد و توشه مناسب و آمادگی لازم برای سفر به سوی عاَلِم ابدی آخرت را بهدست میآورند. به هر حال، هر دو اجَل در اختیار خدای متعال است[۷۰].
رستگاری
در قرآن کریم برای رستگاری، واژگان "فلاح" و "فوز" بهکار رفته است؛ لذا به معنای هر دو اشاره میشود؛﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۷۱]. کلمه "فلح" با مشتقات آن، ۴۰ بار در قرآن مجید استعمال شده و به معنای رستگاری و پیروزی است.
محققی درباره معنای اصلی آن مینویسد: "فلاح عبارت از نجات از شرور و ادارک خیر و صلاح است و در فارسی با کلمه پیروزی از آن تعبیر میشود و فوز بعد از فلاح است"[۷۲]. پس بنابر آن تعریف، «حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ» در اذان و اقامه، یعنی: بشتابید به سوی بهرهمند شدن از خیر محض که موجب نجات از شروری مانندِ فحشا و منکرات میشود: ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾[۷۳].
اما بنابر تعریف دیگر، بین معنای فَلَح و فَلْح فرق گذاشته شده و دومی به شکافتن و جداکردن معنا گردیده است:و الفَلْحُ: الشَّقُّ و القطع. فَلَح الشيءَ يَفْلَحُه فَلْحاً: شَقَّه[۷۴]. پس طبق تعریف دوم، به کشاورز "فّلاح" میگویند؛ زیرا زمین را میشکافد و دانه در آن قرار میدهد و مراقبت و آبیاری میکند تا به ثمر برسد و بدان وسیله خود و دیگری از آن بهرهمند شوند. سپس به هر نوع پیروزی، رسیدن به مطلوب و خوشبختی اطلاق شده است. در حقیقت افراد پیروزمند و خوشبخت، موانع را از سر راه برمیدارند و راه خود را به سوی مقصد میشکافند تا به آن برسند، لذا کسی که صفات رذیله را از درون و برون خود بیرون کند و گوهر نَفْس انسانی را با صفات نیک بروز دهد، مشمول آیه شریفه: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا﴾[۷۵] میشود. پس مستفاد از آیه شریفه مذکور در ذیل عنوان، این است که کسانی که مؤمن به حقانیت ولی حق بوده و در حال مجاهده نفسانی و مالی باشند، به فلاح و رستگاری رسیدهاند.
﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾[۷۶]. کلمه "فوز"، طبق نوشته اهل لغت، به معنای پیروزی و نجات پیدا کردن است: فَازَ يَفُوزُ فَوْزاً: ظفر و نجا[۷۷].
واژه "فوز" با مشتقاتش ۲۷ بار در قرآن مجید استعمال شده و با بررسی آیاتی که در آنان کلمه فوز یا مشتقات آن، مطرح شده، متوجه میشویم که فوز مختصّ ورود به بهشت نبوده: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾[۷۸]، اگر چه در بیشتر آیات، کلمه فوز به معنای بهشت و ورود به آن مطرح شده، در معانی دیگری نیز مطرح شده که شامل رضا و خشنودی خدا از بندهاش﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۷۹]؛ ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۸۰]، تقرب به او﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۸۱]، داشتن مقام و مرتبت بزرگ در پیشگاه الهی﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[۸۲]، مشمول رحمت ویژه خدا شدن ﴿وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۸۳]؛ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ﴾[۸۴] و داشتن ایمان و تقوای الهی و به تَبَع آن: بشارت دنیوی و اخروی﴿لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ [۸۵] میشود.
البته کلمه فلاح با فوز با بررسی آیات متضمن آن دو، از جهت معنا در بعضی موارد مترادف هستند ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾[۸۶] - لذا برخی گفتهاند: فلاح یعنی فوز[۸۷]؛ - و در برخی موارد دیگر، فلاح قبل از فوز قرار دارد که پیمودن راه حق و صراط مستقیم موجب فلاح و رسیدن به مقصد و نتیجه پیمودن صراط مستقیم که بهشت بوده، فوز است﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾[۸۸]. به عبارت دیگر: فلاح، پیروزی است و فوز، بهرهمندی از ثمرات پیروزی[۸۹].
رحمت ویژه الهی
﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا﴾[۹۰]. رحمت به معنای مهربانی و رقّت قلب است، "ولی رحمت در خدا فقط به معنای احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال وصف نمیشود و در نهج البلاغه، خطبه ۱۷۷، فرموده: «رَحِيمٌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ»"[۹۱].
کلمه رحیم در قرآن مجید ۱۱۵ بار استعمال شده است که ۷۲ مورد همراه غفور و ۹ مورد با التواب و ۹ مورد نیز با رؤوف و بعد از کلمات وَدود، العزیز، الرحمان و البرّ نیز استعمال شده است و در همه موارد استعمال، مرجِع آن به توبهپذیری از بندگان، بخشش گناهان و آنچه به امور معنوی است، باز میگردد. رحمت به دو صورت قابل تحقق است: رحمت عامه، رحمت خاصه و ویژه.
مفسری درباره آن دو، مینویسد: "رحمت عامه که مؤمن، کافر، برّ و فاجر و باشعور و بیشعور، همه به وسیله آن، به وجود آمده و از ابتدای هستی و در مسیر وجودشان تا هنگامی که وجود دارند به وسیله آن، روزی میخورند. و یکی رحمت خاصه که خود عطیهای است که خداوند آن را تنها به کسانی میدهد که دارای ایمان و عبودیت باشند، مانندِ حیات طیبه و زندگی نورانی در دنیا، بهشت و رضوان الهی در آخرت که کفار و گناهکاران به دلیل جُرمشان از آن بهره ندارند[۹۲].
بنابراین، اطاعت از پروردگار و خلفای او موجب رحمت ویژه میشود: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۹۳].
همه نعمتهای پروردگار متعال، رحمت او هستند، اما بعضی از آنها، رحمت ویژه و مخصوص افراد مؤمن است، از جمله آنها در روز محشر قیامت، هنگامی که افراد با اعمالشان تنها و از مکتوب بودن همه اعمال در حیرانی هستند، و هر کس از شدت ترس و وحشت بر زانو نشسته و هر فردی بهسوی کتابش خوانده میشود، و به آنان میگویند: امروز جزای آنچه را انجام میدادید به شما میدهند! در چنین حالتی رحمت ویژه شامل حال مؤمنین میشود و آنان را از وحشت و ترس بیرون میآورد: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ﴾[۹۴].
بر همین اساس خدای متعال دارای رحمت ویژهای است که از جهت کمّی، سعه در آن نیست و شامل افراد کافر و فاسق نمیشود، بلکه مخصوص مؤمنین و ولایتمداران ولی حق است[۹۵].
بخشش گناهان
﴿يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ﴾[۹۶]. کلمه "غفر"، پوشاندن و مستور کردن گناهان است و آیه شریفه به گناهانی که جنبه حقالله دارند با کلمه ﴿مِنْ﴾ متضمن معنای تبعیض، اشاره میکند. پس مراد از بخشوده شدن گناهان، مطلق گناهان نبوده، بلکه گناهانی که مربوط به حقالله هستند، اما حقوق مردم، در صورتی بخشیده میشود که جبران شوند یا حقوق تضییع شده افراد به آنان برگردانده یا رضای آنان تحصیل شود.
آمرزش گناهان، نقش اساسی در توفیق در امور معنوی همچون ترقی و تکامل دارد و موجب بهرهمندی بیشتر از موهبتهای الهی میشود؛ زیرا گناهان، حجاب و مانع بزرگی برای کسب فیضهای الهی، با وساطت ولی حق، میشوند. لذا هر مؤمنی نخست باید ایمن از عذاب خدای سبحان شود و وجود درونیاش نورانی گردد تا با آن نور ایمان و تقوا، راه خویش را بیابد و با رحمت ویژه و مضاعف الهی به هدف کمال و قرب الهی نایل گردد.
کلمه ﴿يَغْفِرْ﴾ که به صورت مضارع استعمال شده، دلالت بر استمرار و بخشش گناهان آینده نیز دارد، اما مفسری وعده بخشش گناهان آینده را رد کرده و مینویسد: "آیه کریمه شامل گناهان گذشته قبل از ایمان آوردن است، اما گناهان آینده را شامل نمیشود، چون مغفرت و آمرزش چیزی که هنوز تحقق نیافته، معنا ندارد. و اینکه باز معنا ندارد که وعده مغفرت، برای گناهان آینده باشد، زیرا مستلزم الغای تکالیف دینی یا الغای مجازات بر مخالفت آنها میشود[۹۷].
اولاً: بر آن مفسر محقّق، یک نقض وارد میشود که خدای متعال در آیهای فرموده: اگر از گناهان بزرگ اجتناب شود، گناهان کوچک را میبخشد و با توجه به سیاق آیه، آن وعده برای زمان آینده است: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾[۹۸].
ثانیاً: آیه شریفه به آمرزش گناهان گذشته قبل از ایمان اطلاق دارد، اما درباره بخشش گناهان بعد از ایمان، مقید به شرایطی است که ناشی از جهالت باشد، یا در صورت علم و تعمد، اصرار بر آن نشود و همراه با توبه و استغفار باشد: ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۹۹].[۱۰۰]
نصرت الهی
﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾[۱۰۱]. کلمه "نَصَرَ" به معنای تقویت کردن و نیرومند ساختن برای غلبه بر مشکلات و رسیدن به آرزوها و مقاصد است، وقتی آن را به خدای متعال نسبت میدهیم، نصرت الهی برای افراد مؤمن، در اهداف و مقاصدی است که موجب حفظ دین و تکامل و رشد در کمالات معنوی میشود و یکی از موارد بارز آن، تقویت روحی و جسمی مؤمنین در برابر دشمنان مخالف دین و پیروزکردن و غلبه دادن مؤمنین بر آنان است. نصرت الهی یکی از مصادیق بارز رحمت ویژه الهی است که به لحاظ اهمیت آن، در عنوان مستقلی مطرح شد.
بنابر مستفاد از آیه شریفه، نصرت الهی مطلق بوده و شامل دنیا و آخرت و امور دنیوی، مانند کسب رزق حلال و امور معنوی، مانندِ تقویت روحی برای عمل به احکام و دستورهای دینی میشود.
در قرآن کریم، در آیاتی نصرت و نجات مؤمنین، از حقوق لازم بر خدای سبحان مطرح شده است:﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۰۲].[۱۰۳]
همنشینی با انبیا، اوصیا، شهدا و اولیا
﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۱۰۴].
از آیه شریفه استفاده میشود، کسی که واقعاً در لوای ولایت ولی باشد، جزء او میشود و با او معیت روحی و معنوی در دنیا خواهد داشت و در آخرت آن معیت روحی، ظهور مییابد و با او در عالَم آخرت همنشین میشود. عدهای از مفسرین، آن معیت را در دنیا نفی کرده و برای عالَم آخرت ثابت میکنند[۱۰۵] و برخی دیگر مینویسند: "جمله آیه ﴿فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ﴾ دلالت بر لحوق دارد نَه اینکه با آنان یکی میگردد و مانندِشان میشود، پس افراد مطیع، ملحق به افراد منعم علیهم میشوند"[۱۰۶]؛ ولی آن نظریهها خلاف ظاهر آیات و اخبار وارد شده در این باره است. اما آیه: ﴿فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي﴾[۱۰۷] و در روایتی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: «فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۱۰۸].
ظاهر آیه و روایت، بدون قید بوده که شامل دنیا و آخرت میشود و اینکه ظاهر آن دو، دلالت بر معیت بوده، بله اثبات معیت در همه جهات و صفات و مقامات معنوی مشکل است، ولی نفی هرگونه معیت نیز طبق ظواهر آیات و روایات، مشکل خواهد بود.
همنشینی و انس با انبیا، اوصیا، صدیقین، شهدا و صالحان، چنان ارزشی دارد که خدای متعال، آن را یکی از نعمتهای بزرگ برای پیروان واقعی خلفای الهی بیان میکند که انس روحی و معنوی با ولی حق صاحب زمان (ع) برای طالبان کمالات معنوی و روحی در دنیا، یکی از آرزوهای بزرگ است که هماره در فراق از آن انس، دلگیر و غمگین هستند و تلاش و مراقبت همهجانبه در اعمال و افکارشان میکنند تا شاید برای لااقل چند صباحی آن را بیابند. این در دنیاست و در عالم آخرت، طالبان قرب و جمال الهی برای وصال و دیدار از جمال دلربای الهی، تنها در پی، همنشینی با چهرههایی هستند که حکایت از جمال الهی دارند و آنان همان کسانی هستند که وصفشان در آیه شریفه بیان شد.
حدیثی درباره حالات مؤمنین عامل و غیر عامل نقل شده است: «عَنْ خَضِرِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ الله (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنَانِ مُؤْمِنٌ وَفَی لِلَّهِ بِشُرُوطِهِ الَّتِي شَرَطَهَا عَلَيْهِ فَذَلِكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً وَ ذَلِكَ مَنْ يَشْفَعُ وَ لَا يُشْفَعُ لَهُ وَ ذَلِكَ مِمَّنْ لَا تُصِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَ لَا أَهْوَالُ الْآخِرَةِ وَ مُؤْمِنٌ زَلَّتْ بِهِ قَدَمٌ فَذَلِكَ كَخَامَةِ الزَّرْعِ كَيْفَمَا كَفَأَتْهُ الرِّيحُ انْكَفَأَ وَ ذَلِكَ مِمَّنْ تُصِيبُهُ أَهْوَالُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يُشْفَعُ لَهُ وَ هُوَ عَلَی خَيْرٍ»[۱۰۹]؛ بنابر مستفاد از حدیث شریف، بیشتر گرفتاری دنیوی و اخروی مؤمنان به دلیل ترک عمل بوده است و حال آنکه مدت گرفتاری آخرت، معلوم نیست تا اینکه مورد شفاعت قرار میگیرند[۱۱۰].[۱۱۱]
بهشت ابدی همراه با سلام خدای مهربان و ملائک
﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۱۲]. با توجه به زودگذر بودن دنیا و متاع ناچیز آن و جاودانگی عالَمِ آخرت که دارای دو مکان متفاوت برای افراد مختلف و متضاد یکدیگر دارد، جهنم و عذابهای گوناگون و بهشت با نعمتها و انواع تمتعات و لذتهای مختلف. اما بهشت برای کسانی است که پیرو واقعی دین الهی بوده و احکام نورانی و حکیمانه آن را در همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی رعایت کنند، در این صورت به محض مردن، وارد آن خواهند شد:﴿يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ * مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۱۳].
از منظره زیبا و دلنشین آن استفاده کرده و از انواع خوراکیها و آشامیدنیهای لذیذ آن از جمله حور عین بهرهمند میشوند: ﴿مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ * وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ﴾[۱۱۴].
اصولاً بهشت "دارالسلام" است: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ﴾[۱۱۵]. خدای سبحان، مردم را دعوت به خانه و سرزمین سلامت و آرامش میکند و گاه ساکنان بهشتی، آنان را ندا میکنند و میگویند: سلام بر شما: ﴿وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۱۱۶]. گاه پس از ورود در بهشت با سلام و تحیت فرشتگان روبهرو میشوند و گاه هنگام قبض روح، این سلام از ناحیه فرشتگان مرگ به آنان نثار میشود و میگویند: سلام بر شما مؤمنین! وارد بهشت شوید برای اعمال صالح خالصانهای که انجام میدادید: ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۱۷].
اصولاً تحیت آنان در آنجا همان سلام است: ﴿تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ﴾[۱۱۸] و برتر و بالاتر از همه اینها، سلام پروردگار است: ﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ﴾[۱۱۹]. در عالَمِ آخرت و هنگام مردن یا روز قیامت یا هنگام ورود به بهشت یا در آن، به عنوان پیام از پروردگار مهربان به مؤمنان ابلاغ سلام میشود و برای آنان سلام و تهنیت الهی میرسد. سلام الهی چنان روح انسان را در خود غرق میکند، و به او لذت، شادی و معنویت میبخشد، که با هیچ نعمتی برابر نیست.
آری، شنیدن ندای محبوب، ندایی آمیخته با محبت، و آکنده از لطف، سر تا پای بهشتیان را غرق سُرور میکند، که یک لحظه آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد! جذبه شهود محبوب، و دیدار لطف یار، چندان لذتبخش و شوقانگیز است که دَمی از آن با هیچ نعمتی حتّی با تمام جهان برابر نیست. و عاشقان دیدار او آن چنان هستند که اگر این افاضه معنوی از آنان قطع شود، قالب تهی میکنند، آنهم سلامی که از رحمت خاصّه او، یعنی مقام رحیمیتش سرچشمه میگیرد و تمام الطاف و کرامات در آن جمع است!
در حدیثی انواع سلامهایی که بر مؤمنین در عالَمِ آخرت و هنگام ورود در آن به آنان گفته میشود، تبیین شده است: «وَ فِي الْخَبَرِ... فَيُبْلِغُهُمُ السَّلَامَ فِي خَمْسَةِ مَوَاطِنَ الْأَوَّلُ يَوْمَ الْمَوْتِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَی ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ﴾[۱۲۰] وَ الثَّانِي فِي بَابِ الْجَنَّةِ ﴿وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۱۲۱] وَ الثَّالِثُ فِي الْجَنَّةِ فِي قَوْلِهِ ﴿وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ * سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾[۱۲۲] وَ الرَّابِعُ فِي الْغُرُفَاتِ ﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ﴾[۱۲۳] وَ الْخَامِسُ عِنْدَ الله تَعَالَی ﴿تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ﴾[۱۲۴]»[۱۲۵].
در بهشت نَه سخن لغوی شنیده میشود و نَه کلام بیهودهای، تنها سلام و کلماتی است که موجب نشاط شده و کلماتی که موجب سلب نشاط و آرامش باشد، در آنجا مطرح نمیشود: ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا * إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا﴾[۱۲۶]؛ اما نَه سلامی که تنها در لفظ باشد، بلکه سلامی که اثر آرامبخش آن در اعماق روح و جان انسانهای مؤمن نفوذ میکند، و آنان را غرق در آرامش و سلامت میسازد[۱۲۷].
ایمنی از پیشآمدهای ترسناک عالَمِ آخرت
﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾[۱۲۸]. انسان وقتی میمیرد، با عالَمِ تازهای به نام عالَمِ آخرت مواجه میشود و مسائلی جدید و عجیب را میبیند که از آن میترسد. اولین مسأله، سَکرات مرگ و در حین جان دادن است و بعد از آن، ورود به تنهایی به عالَمِ برزخ است و در آنجا نیز مسائل و منظرههای جدید و عجیبی را میبیند و بعد از برزخ که مدت آن از اسرار غیبی است، محشورشدن در روز قیامت است که نحوه حشر و نفخ صور آن، چنان ترسناک است که مادر طفل شیرخوار که از هیچگونه توجه و فداکاری در حقّ او دریغ نمیکند، غافل شده و او را فراموش میکند﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ﴾[۱۲۹]. آیه مذکور در ذیل عنوان بعد از آیاتی است که میفرماید: همه افراد و موجودات از نفخ صور به وحشت میافتند و یک عده از آن حادثه ترسناک در امان هستند، آنان که با ولایت حسنه متبلور در ولایت حق و عمل حسنه به پیشگاه الهی بروند، از فزع نفخ صور ایمناند.
حدیثی درباره تفسیر آیه مذکور از امام صادق (ع) نقل شده است: «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله (ع) إِنَّ أَبَا أُمَيَّةَ يُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لَا يَضُرُّ مَعَ الْإِيمَانِ عَمَلٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَعَ الْكُفْرِ عَمَلٌ فَقَالَ إِنَّهُ لَمْ يَسْأَلْنِي أَبُو أُمَيَّةَ عَنْ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا عَنَيْتُ بِهَذَا أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) وَ تَوَلَّاهُ ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ بِمَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَيْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِكَ وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً فَانْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَيْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ فَهَذَا مَا عَنَيْتُ بِذَلِكَ وَ كَذَلِكَ لَا يَقْبَلُ الله مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِي لَيْسَ مِنَ الله تَعَالَی فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الله بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ أَ لَيْسَ الله تَعَالَی قَالَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فَكَيْفَ لَا يَنْفَعُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ مِمَّنْ تَوَلَّی أَئِمَّةَ الْجَوْرِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله (ع) وَ هَلْ تَدْرِي مَا الْحَسَنَةُ الَّتِي عَنَاهَا الله تَعَالَی فِي هَذِهِ الْآيَةِ هِيَ وَ الله مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ وَ قَدْ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّيِّئَةِ إِنْكَارَ الْإِمَامِ الْخَبَرَ»[۱۳۰].
خلاصه حدیث، این است که مراد از "حسنه" در آیه شریفه، شناخت امام حق و پیروی از اوست و کسی در امان از اهوال عالَمِ آخرت از ابتدای ورود به آن تا روز قیامت خواهد بود که امامش را بشناسد و عملاً در لوای ولایت حَقّه او قرار گیرد[۱۳۱].
برخورداری از طلب آمرزش و دعای فرشتگان
﴿الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ * رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ﴾[۱۳۲].
آیات شریفه حاکی از شدت علاقه، دلسوزی، رأفت و مهربانی فرشتگان به مؤمنین به خدا و خلیفه او هستند، به افرادی که طبق دین و آنچه رضای الهی در آن است، رفتار کردهاند و آنچه برای فرشتگان، اهمیت دارد، ایمان افراد بوده که به برخی صفات آنان اشاره میکنند: اهل توبه واقعی هستند و پیروی عملی به سبیل الهی که متجلی در رفتار و گفتار خلیفه خداست، دارند[۱۳۳].
تثبیت الهی
﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ﴾[۱۳۴]. کلمه ﴿يُثَبِّتُ﴾، از "ثبت" مشتق شده و به معنای "استقرار و استمرار و ادامه دادن گذشته در مقابل زوال است[۱۳۵] بنابراین، معنای تثبیت، عبارت از نگهداشتن ایمان افراد و جلوگیری از زوال آن است.
پس: خداوند متعال به افرادی که به خلیفهاش ایمان آورند، توفیق حفظ و پایداری بر ایمان داده و آنان را موفق به مقاومت در برابر حوادث گوناگون دنیا میکند، به طوری که حتّی اگر به دلیل ایمانشان، شکنجه یا کشته شوند و بدنهایشان تکه تکه گردد، آن را حفظ کرده و مقاومت میکنند و در عالَمِ آخرت از نخستین منزل آنکه قبر باشد، هنگام پرسش و سؤال یا در روز قیامت و حسابرسی اعمال، زبانشان نگرفته و از سخن گفتن و پاسخ دادن، باز نمانند.
مفسری در ذیل آیه شریفه مینویسد: "خدای متعال، تثبیت را به عنوان پاداش ذکر میکند و نوید میدهد در حوادث زندگی دنیا و آخرت، آنان از لغزش و انحراف حفظ میکند.
در نتیجه: معنای آیه به این برگشت میکند: کسانی که ایمان آوردهاند، اگر بر ایمان خود، ثابت بمانند و استقامت ورزند، خداوند نیز ایشان را در دنیا و آخرت، بر همان ایمانشان ثابت قدم میکند؛ زیرا اگر مشیت الهی نباشد، ثَبات خودشان سودی نخواهد داشت و نمیتوانند در برابر حوادث گوناگون زندگی دنیا و صحنههای سَکرات مرگ و عالَمِ آخرت، ایمانشان را حفظ کنند"[۱۳۶].[۱۳۷]
بشارتها
﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۳۸]. بشارتهای مختلف از طرق گوناگون، پیامبران (ع) ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ...﴾[۱۳۹]؛ ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ...﴾[۱۴۰]؛ ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ...﴾[۱۴۱]؛ ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ﴾[۱۴۲]؛ ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ...﴾[۱۴۳] و فرشتگان به افراد با ایمان داده میشود، بشارت به رحمت ویژه پروردگار جهان﴿يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ﴾ [۱۴۴]، نصرت و یاری آنان﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۴۵]؛ ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾[۱۴۶]، فضل بزرگ خدای متعال﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا﴾[۱۴۷]، پاداش و اجر عظیم الهی﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا﴾[۱۴۸]، مغفرت و آمرزش و پاداش کریمانه﴿إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ﴾[۱۴۹] و باغهای بهشتی با آنچه میلشان میخواهد﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾ [۱۵۰] و از همه مهمتر، نزول ملائک بر آنها و رفع خوف و حزن از آنها و بشارت به بهشت و انواع لذایذ آن و بشارت به همراهی آنان در دنیا و آخرت است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ﴾[۱۵۱].
درباره اینکه بشارت ملائک و نزول آنان بر مؤمنان در دنیا، چگونه است؟ عدهای از مفسرین آن را هنگام مردن دانستند، لذا نوشتهاند: تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلائِكة عند ما يواجهون موقف يوم القيامة أَلّا تَخافُوا من أهوال الحشر و من سوء العذاب[۱۵۲].
و عدهای دیگر با نقل نظریه نحوه نزول مینویسند: و قيل البشرى في ثلاثة مواضع: عند الموت، و في القبر، و في البعث... و تفيد الآية وجوب اعتقاد تردد[۱۵۳] الملائكة إلى من كان مستقيماً على طاعاته. و فيها حجة على شرف الاستقامة بالطاعة على كل ما عداه من أعمال العباد يتولي الملائكة لصاحبه من اجله[۱۵۴].
اما حدیثی تصریح میکند: نزول ملائک قبل از مردن و در زمان طی مدت زندگی دنیوی در صورت استقامت عملی و روحی افراد مؤمن است: «عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَدَخَلَ عَلَيْهِ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَمَّا هَمَّ حُمْرَانُ بِالْقِيَامِ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) أُخْبِرُكَ أَطَالَ الله بَقَاءَكَ لَنَا وَ أَمْتَعَنَا بِكَ أَنَّا نَأْتِيكَ فَمَا نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّی تَرِقَّ قُلُوبُنَا وَ تَسْلُوَ أَنْفُسُنَا عَنِ الدُّنْيَا وَ يَهُونَ عَلَيْنَا مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ ثُمَّ نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ فَإِذَا صِرْنَا مَعَ النَّاسِ وَ التُّجَّارِ أَحْبَبْنَا الدُّنْيَا قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِنَّمَا هِيَ الْقُلُوبُ مَرَّةً تَصْعُبُ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) أَمَا إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (ص) قَالُوا يَا رَسُولَ الله نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاقَ قَالَ فَقَالَ وَ لِمَ تَخَافُونَ ذَلِكَ قَالُوا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ فَذَكَّرْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا وَجِلْنَا وَ نَسِينَا الدُّنْيَا وَ زَهِدْنَا حَتَّی كَأَنَّا نُعَايِنُ الْآخِرَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَكَ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ وَ دَخَلْنَا هَذِهِ الْبُيُوتَ وَ شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَيْنَا الْعِيَالَ وَ الْأَهْلَ يَكَادُ أَنْ نُحَوَّلَ عَنِ الْحَالِ الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا عِنْدَكَ وَ حَتَّی كَأَنَّا لَمْ نَكُنْ عَلَی شَيْءٍ أَ فَتَخَافُ عَلَيْنَا أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ نِفَاقاً فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ الله (ص) كَلَّا إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَانِ فَيُرَغِّبُكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الله لَوْ تَدُومُونَ عَلَی الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَی الْمَاءِ»[۱۵۵].
در جمعبندی از آیات و روایات، استفاده میشود، اگر مدعیان ولایتمدار ولی حق، در ادعایشان صداقت داشته و در ایمانشان استقامت و مخلصانه انجام وظیفه شرعی کنند، در برخی مواقع در عالَمِ رؤیا یا در حالت مکاشفه، از راهنماییها و بشارتهای ملائک بهرهمند میشوند[۱۵۶].
منابع
پانویس
- ↑ «آنان روزی که آن را ببینند، چنان است که (در دنیا) جز در پایان روزی یا نیمروزی درنگ نکرده بودهاند» سوره نازعات، آیه ۴۶.
- ↑ «و به راستی یگانه (و تنها) همانگونه که نخست بار آفریده بودیمتان نزد ما آمدید» سوره انعام، آیه ۹۴.
- ↑ «و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها میآیند» سوره مریم، آیه ۹۵.
- ↑ التبيان، ج۷، ص۱۵۴.
- ↑ «به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، (در دلها) مهری خواهد نهاد» سوره مریم، آیه ۹۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۳-۲۶۴.
- ↑ «خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستانهایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاههایی پاک در بوستانهای جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۷۲.
- ↑ «خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند و آنان را به اراده خویش از تیرگیها به سوی روشنایی بیرون میآورد و آنها را به راهی راست رهنمون میگردد» سوره مائده، آیه ۱۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۴-۲۶۵.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
- ↑ «خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ «و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
- ↑ «بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بیگمان خداوند کافران را دوست نمیدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ «و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۵۲.
- ↑ دليل بر آن، اين آيه شريفه است كه حاكی از بعثت پيامبران (ع) ذهمراه با كتاب آسمانی است: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۶-۲۶۷.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ...﴾ «از تو میپرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است..». سوره مائده، آیه ۴.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند:» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۷-۲۶۸.
- ↑ «و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو میفرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمیافزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.
- ↑ درباره معنای اصلی شفا، محققی مینويسد: أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو آخر نقطة مشرف على انحطاط أو أوّل نقطة تخلّص منه مادّيّا كان أو معنويّا... و من مصاديق المادّة: آخر نقطة مشرف على محلّ أو بئر أو غروب أو هلاك أو سقم أو ضلال أو موت. و كذلك أوّل نقطة يتخلّص فيه من مرض بحصول السلامة و العافية، أو أوّل حالة بعد التأثّر الشديد و الألم و السخط. فيظهر الفرق بين قولنا- شفي من المرض، و قولنا برئ من المرض: فانّ الشِّفَاءَ أوّل مرحلة يتحصّل بالتخلّص. و البراءة هو التباعد و تحقّقه؛ التحقيق، ج۶، ص۹۲، كلمه شفی.
- ↑ مجمع البيان، ج۶، ص۶۷۳؛ من وحي القرآن، ج۱۴، ص۲۱۲؛ كشف الأسرار، ج۴، ص۳۱۴؛ المنير، ج۱۱، ص۲۰۱؛ تفسير، ج۱۲، ص۲۴۰؛ تفسير موضوعی قرآن كريم ۳۲.
- ↑ بيان السعادة، ج۲، ص۴۵۲.
- ↑ در اين باره مفسری مینويسد: قيل: لقد جمع الله الطب في نصف آية؛ اقول: هو اسراف ناظر الى الافراط في الاكل؛ الاصفی فی تفسير القرآن، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑ «بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید» سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ «در آن برای مردم درمانی است» سوره نحل، آیه ۶۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ از اين قرآن، برای بيماریهای خود شفا بخواهيد و برای حل مشكلاتتان [روحی] از آن ياری بطلبيد، چون كه در اين كتاب درمان و داروی بزرگترين دردهای كفر، نفاق، پوچگرايی و گمراهی است.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۸-۲۶۹.
- ↑ «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.
- ↑ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است *... از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد... * و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۶۹-۲۷۰.
- ↑ «و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم پس کسانی که ایمان آورند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره انعام، آیه ۴۸.
- ↑ «کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
- ↑ التبيان، ج۱، ص۱۷۷؛ مجمع البيان، ج۱، ص۲۰۴؛ التفسير الكبير، ج۱، ص۴۷۳؛ كشف الأسرار، ج۱، ص۱۵۸ و زبدة التفاسير، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۱۰۰.
- ↑ «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
- ↑ «و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود» سوره الرحمن، آیه ۴۶.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۲۱، باب ۱۴، ح۲۰۳۲۷؛ الخصال، ج۱، ص۱۱۱، ح۸۳؛ کنزالفوائد، ج۱، ص۲۱۶ و مشکاةالانوار، ص۱۲۰، الفصلالرابع.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۴۷.
- ↑ أطیب البیان، ج۲، ص۵ و ۶.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۹۱.
- ↑ «و تندر به سپاس او، او را پاک میخواند و فرشتگان نیز از بیم وی (او را پاک میخوانند)» سوره رعد، آیه ۱۳.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۱-۲۷۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ الکبیر، ج۱۰، ص۴۷۵؛ ترجمه فیض الاسلام، در ذیل آیه شریفه.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ «و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «و به گفتار پاک و راه خداوند ستوده راهنمایی شدهاند» سوره حج، آیه ۲۴.
- ↑ «و کسانی که آنان را از دانش بهره دادهاند میبینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است و به راه (خداوند) پیروز ستوده، رهنمون میگردد» سوره سبأ، آیه ۶.
- ↑ «راه راست را به ما بنمای * راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.
- ↑ «راه خداوندی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه کارها به سوی خداوند باز میگردد» سوره شوری، آیه ۵۳.
- ↑ «و خداوند بر راهیابی رهیافتگان میافزاید» سوره مریم، آیه ۷۶.
- ↑ «اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۴.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۶-۲۷۷.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید میآورد» سوره طلاق، آیه ۴.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
- ↑ بنابراین، اگر افراد جامعه، گرفتار مشکلات مادّی و معنوی هستند و حق را از باطل به درستی تشخیص نمیدهند، یا در کسب رزق حلال موفق نیستند، یا در انجام وظایف دینی احساس سختی میکنند، معلوم میشود که دارای تقوای خالصانه و ناب محمدی (ص) نیستند.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۷-۲۷۸.
- ↑ «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا میخواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
- ↑ «گفت: ای قوم من! من برای شما بیمدهندهای آشکارم * که خداوند را بپرستید و از او پروا کنید و از من فرمان برید * تا (خداوند) برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا زمانی معیّن، پس افکند که اجل خداوندی -اگر میدانستید- چون در رسد پس افکنده نمیشود» سوره نوح، آیه ۲-۴.
- ↑ سفینةالبحار، ج۱، ص۴۸۸، کلمه ذنب.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ «اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آوردهاند با مال و جان جهاد کردهاند و آنانند که نیکیها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۱۳۳، کلمه فلح.
- ↑ «نماز از کار زشت و کار ناپسند باز میدارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
- ↑ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۷، کلمه فلح.
- ↑ «بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.
- ↑ «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بیگمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
- ↑ التحقیق، ج۹، ص۱۵۵، کلمه فوز.
- ↑ «هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست که در رستخیز پاداشهایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
- ↑ «خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ «و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۷۲.
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ «و آنان را از کیفرها (ی گناهان در روز رستخیز) نگاه دار و هر که را در آن روز از کیفرها نگاه داری بدو بخشایش آوردهای و این است که رستگاری سترگ است» سوره غافر، آیه ۹.
- ↑ «امّا آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند پروردگارشان آنان را در (کنف) بخشایش خویش درمیآورد؛ این همان رستگاری آشکار است» سوره جاثیه، آیه ۳۰.
- ↑ «در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است» سوره یونس، آیه ۶۴.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ لسان العرب، ج۲، ص۵۴۷، کلمه فلح: الفَلَح و الفَلاحُ: الفوز و النجاة و البقاء في النعيم و الخير؛ النهایة، ج۳، ص۴۶۹: الفَلَاح: البقاء و الفوز و الظّفر؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۱: الْفَلَحُ محركة: الفوز و النجاة و البقاء في الخير، و الْفَلَاحُ مثله، و هو ضربان دنيوي و أخروي: فالأول الظفر بما تطيب به الحياة الدنيا، و الثاني ما يفوز به الرجل في دار الآخرة.
- ↑ «هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست که در رستخیز پاداشهایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۰-۲۸۲.
- ↑ «اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۳.
- ↑ قاموس قرآن، ج۳، ص۷۱، کلمه رحم.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۲۸۸.
- ↑ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «امّا آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند پروردگارشان آنان را در (کنف) بخشایش خویش درمیآورد؛ این همان رستگاری آشکار است» سوره جاثیه، آیه ۳۰.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۲-۲۸۴.
- ↑ «ای قوم! پاسخ فراخواننده به خداوند را بدهید و به او ایمان آورید تا (خداوند) پارهای از گناهانتان را بیامرزد و شما را از عذابی دردناک پناه دهد» سوره احقاف، آیه ۳۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۵۱.
- ↑ «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
- ↑ «و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزندهای بخشاینده خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۱۰.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۴-۲۸۵.
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ «سپس پیامبرانمان و مؤمنان را رهایی میبخشیم؛ بدینگونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی میبخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۵-۲۸۶.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۶۱.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۴۰۷.
- ↑ «پس هر که از من پیروی کند از من است» سوره ابراهیم، آیه ۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹، باب ۶، ح۴۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۴۸؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۹۲، ح۲، باب ۱۱.
- ↑ درباره شفاعت، حدیثی نقل شده که فردی حدود چندین سال، در عالم برزخ گرفتار عواقب اعمال و رفتار بدش است تا اینکه مورد شفاعت قرار گیرد. در این باره ابنبابویه حدیثی نقل میکند: "خدمت جناب امیر (ع) عرض شد که: صفت مرگ را برای ما بیان فرمایید. آن جناب فرمودند: با فرد آگاه مواجه شدید! مرگ یکی از سه امر است که بر شخص وارد میشود، یا بشارت است بهعیش ابدی یا بشارت است بعذاب ابدی یا ترسانیدن و در هول و هراس بودن که نمیداند از کدام فرقه است. اما دوست ما که مطیع فرمان ما است پس آن است که بشارت عیش ابد یافته و اما دشمن ما که مخالف امر ما است پس آن است که بشارت عذاب ابد شنیده. و اما کسی که نمیداند حالش چیست آن مؤمنی است که ستم و اسراف بر خود کرده، نمیداند کارش به کجا میرسد و خبر مبهم ترسناک بر او وارد میشود و باز حق تعالی او را هرگز که مساوی دشمنان ما نمیکند ولی بیرونش میآورد از آتش به شفاعت ما، پس بدانید و فرمان ببرید و اعتماد مکنید و عقوبت الهی را کوچک مدانید که بعضی از اسرافکارانند که شفاعت ما به ایشان نمیرسد؛ مگر بعد از عذاب الهی در سیصد هزار سال"؛ اعتقادات الإمامیة، ج۱، ص۵۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۶-۲۸۸.
- ↑ «و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
- ↑ «ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهرهای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است * کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمیبینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمیآیند؛ در آن بیحساب (و شمار) روزی داده میشوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «در حالی که در آن (بر تختها) پشت دادهاند، خواستار میوه فراوان و نوشیدنی میشوند * و نزد آنان دوشیزگان شرمگین (چشم فروهشته) همسالاند» سوره ص، آیه ۵۱-۵۲.
- ↑ «و خداوند به بهشت فرا میخواند» سوره یونس، آیه ۲۵.
- ↑ «و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند:» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ «و درودشان، «سلام»» سوره یونس، آیه ۱۰.
- ↑ ««درود» سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (میشنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
- ↑ «همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند: درود بر شما!» سوره نحل، آیه ۳۲.
- ↑ «و آنان را که از پروردگارشان پروا کردند دستهدسته به سوی بهشت گسیل میکنند تا چون به آن رسند و درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنان بگویند: درود بر شما» سوره زمر، آیه ۷۳.
- ↑ «و فرشتگان از هر دری بر آنان درمیآیند * درود بر شما» سوره رعد، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ ««درود» سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (میشنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
- ↑ «درودشان روزی که به لقای او رسند «سلام» است» سوره احزاب، آیه ۴۴.
- ↑ مستدرکالوسائل، ج۷، ص۴۶۰، ح۸۶۵۷-۱۵.
- ↑ «در آن سخن یاوه و گناهآلودی نمیشنوند * (هیچ سخنی نشنوند) جز گفته: درود، درود» سوره واقعه، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۸۸-۲۹۱.
- ↑ «آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که لرزه رستخیز چیزی سترگ است * روزی که آن را میبینید، هر زنی که شیر میدهد، نوزاد شیریاش را از یاد میبرد و هر آبستنی بار خود فرو مینهد و مردم را مست میبینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۱-۲.
- ↑ الامالی للطوسی، ص۴۱۷، مجلس ۱۴، ح۹۳۹-۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۵۴، باب ۲۷، ح۲۴۱-۱۶ و بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۷۱، باب ۷، ح۱۱.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ «کسانی که عرش خداوند را برمیدارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی میستایند و بدو ایمان میآورند و برای مؤمنان آمرزش میخواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کردهاند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار * پروردگارا! و آنان و شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان را در آن بهشتهای جاودان که به آنان وعده فرمودهای درآور که بیگمان این تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره غافر، آیه ۷-۸.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۹۳.
- ↑ «خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد و خداوند ستمگران را بیراه میگذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.
- ↑ التحقیق، ج۲، ص۳، کلمه ثبت.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۵۴.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۹۳-۲۹۴.
- ↑ «آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند * در زندگی این جهان و در جهان واپسین نوید آنان راست. هیچ دگرگونی در کلمات خداوند نیست، این است که رستگاری سترگ است» سوره یونس، آیه ۶۳-۶۴.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ «و ما پیامبران را جز نویدبخش نمیفرستیم» سوره انعام، آیه ۴۸.
- ↑ «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران میگویند: بیگمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
- ↑ «و ما فرستادگان را جز نویدبخش نمیفرستیم» سوره کهف، آیه ۵۶.
- ↑ «پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستانهایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید میدهد» سوره توبه، آیه ۲۱.
- ↑ «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ «و به مؤمنان مژده بده که آنان را از سوی خداوند بخششی بزرگ خواهد بود» سوره احزاب، آیه ۴۷.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ «تو تنها به آن کس میتوانی بیم دهی که از این قرآن پیروی میکند و از (خداوند) بخشنده در نهان بیم دارد پس او را به آمرزش و پاداشی ارزشمند نوید ده» سوره یس، آیه ۱۱.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد! * ما دوستان شما در این جهان و در جهان واپسینیم و در آنجا هر چه دلتان بخواهد هست و هر چه درخواست کنید دارید» سوره فصلت، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ من وحی القرآن، ج۲۰، ص۱۱۶.
- ↑ کلمه "تردد"، در بعضی چاپها به صورت "تودد" آمده، ولی با توجه به صریح آیه شریفه به دوستی و نصرت، نیاز به ذکر تودد نبوده، بلکه شاید شیخ توسی، به دلیل فرهنگ حاکم در بین اهل سنّت که بعد از پیامبر اسلام (ص) نزول ملائکه قطع شده، با توجه به سکونت شیخ در میان آنان، به نحوی نوشته است که در صورت اشکال بر او، بتواند توجیه کند که تودد است نه تردد.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۱۲۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۲۴، ح۱؛ تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۱۱۰، ح۳۲۷؛ مجموعه ورام، ج۲، ص۲۱۱؛ بحارالانوار، ج۶، ص۴۲، باب ۲۰، ح۷۸ و ج۶۷، ص۵۷، باب ۴۴، ح۲۸.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۲۹۴-۲۹۶.