شجاعت در اخلاق اسلامی
شجاعت در مقابل ترس به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختیها و مشکلات است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است. شجاعت میتواند در میدان جنگ باشد، یا در میدان دفاع از عقیده و عمل به دین. ایمان به خداوند، خوف از او و عقیده به معاد از جمله عوامل شجاعت هستند. شجاعت آثار مختلفی همچون راستگویی، صبر در سختیها و پیروزی را به دنبال دارد.
معناشناسی شجاعت
شجاعت، به معنای استواری و پابرجا بودن قلب در زمان بروز سختیها و مشکلات است[۱].[۲]شجاعت به معنای احتیاط نکردن نیست، بلکه انجام دادن کاری است که از آن میترسیم لذا انسان شجاع از جنگ نمیترسد و اقدام به آن میکند[۳]. صفت شجاعت در برابر صفت "جبن" (ترس) قرار دارد که باعث میشود قدرت تدبیر و تصمیمگیری از انسان گرفته شده و موجب سردرگمی و شکست او شود[۴] اما در شجاعت چنین نیست[۵].
از مشخصات دیگر شجاعت این است که انسان را به اقدام و ایستادگی فرامی خواند. به وسیلۀ شجاعت میتوان هنگام عمل، بر ترس پیروز شد و اقدام کرد و در موقع ضرورت نیز دست از اقدام برداشت و صبر کرد[۶]. شجاعت منشأ برخی صفات دیگر مانند: عفّت، شهامت، بلندهمتی، حلم، آرامش و ثَبات، کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و وقار است و در مقابل، تهور (بی باکی و مرحلۀ افراط در شجاعت)، منشأ کبر و غرور؛ است و همچنین ترس نیز منشأ ذلت، خساست، ضعف، بیغیرتی است[۷].[۸]
انسان شجاع در هر مرحلهای از مراحل زندگی هنگامیکه باید اقدام کند، دست به کار میشود و هنگامی که باید بازایستد، شجاعانه از اقدام بیموقع سرباز میزند و با صبر بر جهل و نادانی غلبه میکند. شجاعت معیاری است برای مشخص شدن ارزش انسان[۹].
شجاعت معنای گسترده ای دارد و علاوه بر دلاوری در میدان نبرد، شجاعت در سیاست، شجاعت در مسائل علمی و ابراز دیدگاههای جدید منطقی و نوآوریها، شجاعت در داوری و... شاخههایی از آن هستند[۱۰].
شجاعت در قرآن
واژه شجاعت در قرآن نیامده است؛ اما برخی آیات که در آنها از ترس از غیر خدا نهی شده در رابطه با شجاعت تفسیر شدهاند و نیز آیات دیگری که دستور به جنگ یا برخی از کارها میدهد، مانند:
- ﴿إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۱]؛
- ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۱۲]؛
- ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۳]؛
- ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۱۴].[۱۵]
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾[۱۶]؛
- ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ﴾[۱۷]؛
- ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا﴾[۱۸]؛
- ﴿قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾[۱۹]؛
- ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۲۰].
در آیات آخر برخی از نکات مطرح گردیده که عبارتاند از:
شجاعت در روایات
روایات فراوانی دربارۀ فضیلت شجاعت از ناحیۀ معصومین (ع) صادر شده است که برخی از آنها عبارتاند از:
- پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «به ما اهل بیت هفت صفت بخشیده شده، که نه پیش از ما و نه پس از ما به این اندازه کسی از این صفات بهرهمند نبوده و نخواهد بود. آن هفت صفت عبارتند از: نیکومنظری، خوش گفتاری، بزرگواری، شجاعت، دانش و علاقه به زنان»[۲۲].
- امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردیاش و دلیری (شجاعت) او به میزان ننگی ـ که از بدنامی ـ دارد و پارسایی او به مقدار غیرتی که دارد»[۲۳].[۲۴]
- امام صادق (ع) فرمودند: «خداوند انبیاء را به اخلاقی نیکو اختصاص داده، لذا هرکس این اخلاق را در خود بیابد، باید خداوند را بر آن سپاس گوید و هرکس دارای این اخلاق نباشد، باید به درگاه الهی تضرّع نموده تا این صفات را دریابد. راوی میگوید: خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! این اخلاق که ویژه انبیاست کدام است؟ فرمود: پرهیزگاری، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حیاء، بخشندگی، شجاعت، غیرت، نیکوکاری، راست گفتاری، و امانتداری»[۲۵].
- همچنین فرمودند: «خداوند پیامبرانش را به اخلاقی شایسته و نیکو ویژه ساخته است؛ شما نیز خودتان را امتحان کنید، اگر این صفات را در خود یافتید خداوند را سپاس گوئید و بدانید که این خیر و نیکی است و اگر در خود نیافتید از خداوند درخواست نمایید که به شما نیز این صفات را ببخشد. امام این صفات را اینگونه برشمردند: یقین، قناعت، صبر، شکرگزاری، بردباری، خوش خُلقی، بخشندگی، غیرت، شجاعت و مروت»[۲۶].[۲۷]
گستره شجاعت
شجاعت بخشهای زیادی از زندگی انسان را شامل شده و آن را تحت تاثیر خود قرار داده است، مانند:
- شجاعت در جنگ: شجاعت در جنگ از مهمترین ویژگیهای مجاهد مؤمن است و در برخی آیات از آن سخن به میان آمده است مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۲۸]، ﴿لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۹] و ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۳۰]. در روایات نیز جهاد، زکاتِ شجاعت معرفی شده است[۳۱]. شجاعت صفتی تشکیکی است و همه مؤمنان به نسبت ایمانشان از آن برخوردارند و قرآن همه کسانی را که به جنگ با دشمنان میپردازند محبوب خدا دانسته و در وصف شجاعتشان آنان را به دیواری پیوسته و محکم و نفوذ ناپذیر تشبیه کرده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۳۲]. آنان انسانهایی خدا محور: «رِبِّیُّونَ»اند که اطراف پیامبران الهی جمع شده و با آنان به جنگ با دشمن میپردازند و از آسیبهایی که در این راه به آنان میرسد ضعف و سستی به خود راه نمیدهند: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ﴾[۳۳].[۳۴]
- شجاعت در دفاع از عقیده: خداوند از ابراهیم (ع) و یاران او که در برابر دشمنان ایستادگی کرده و از عقیدۀ حق خویش دفاع کردند، به نیکی یاد کرده و آنان را الگویی نیکو برای مسلمانان در مبارزه با کافران و بتپرستان قرار داده است: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا﴾[۳۵]. شجاعت از خصلتهای بارز ابراهیم (ع) بوده است، زیرا وی آشکارا به بتپرستی عمویش و دیگر بتپرستان قومش اعتراض کرد و آنان و پدرانشان را گمراه خواند و سوگند یاد کرد که بتهای آنان را خواهد شکست[۳۶]. رفتار ساحرانی را که در برابر فرعون به موسی ایمان آوردند و از تهدید به قطع دست و پا و به دار آویختن نترسیدند، نیز میتوان برخاسته از شجاعت آنان دانست[۳۷].
- شجاعت در فرماندهی: شجاعت شرط فرماندهی است، در داستان بنی اسرائیل که از دشمن به تنگ آمده بودند و از پیامبرشان خواستند فرماندهی برای آنان انتخاب کند، پیامبر آنها برایشان طالوت را فرمانده قرار داد و علم و توانایی جسمی وی را دو دلیل عمده در گزینش او به فرماندهی بنیاسرائیل بیان کرد[۳۸] مفسران، توانایی جسمی را شجاعت دانسته اند[۳۹].
- شجاعت در تبلیغ دین: خداوند شجاعت در تبلیغ دین را امری پسندیده دانسته: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۴۰] و ترس از مردم را نهی کرده و به ترس از خویش فرمان داده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ﴾[۴۱]. شجاعت در تبلیغ دین، وصف همه پیامبران بوده و آنان در تبلیغ دین از هیچکس جز خدا نمیترسیدند[۴۲].
- شجاعت در عمل به دین: عمل به وظایف دینی در جامعهای که بیشتر افراد آن با انجام دادن امور دینی مخالفاند و در جهت نابودی دین تلاش میکنند، اقدامی شجاعانه است، لذا قرآن کسانی را که به وظایف دینی خویش عمل میکنند و افرادی را که در جهت بقای دین خود میکوشند و از سرزنش کسی نمیهراسند ستوده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۴۳]. برخورد پیامبر اکرم (ص) با کارهای قریش از موارد شجاعت در عمل به وظیفه شرعیاند؛ مانند اینکه زینب را که اشرافزاده بود به عقد بندهای درآورد و نیز ازدواجش با زینب همسر مطلّقه فرزند خوانده خود که میتوانست واکنش مسلمانان را در پی داشته باشد[۴۴].[۴۵]
عوامل و زمینههای شجاعت
شجاعت زمینهها و عواملی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- ایمان به خدا: قرآن کریم شجاعت را با ایمان مرتبط دانسته و آن را نشانۀ انسانهای مؤمن میداند[۴۶]: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۴۷] و کسانی را که با شجاعت در برابر دشمن ایستاده و با جان و مال خویش به جهاد در راه خدا میپردازند، برتر از کسانی دانسته است که صرفاً ایمان آورده و بر اثر ترس از دشمن در خانه نشسته و به جنگ با دشمن نمیپردازند: ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۴۸] و در آیۀ ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۴۹] با نهی مؤمنان از سستی کردن در جنگ، آنان را به شجاعت ترغیب کرده و پیروزی آنان را در گرو ایمانشان دانسته است[۵۰]. بنابراین شجاعت از مهمترین ویژگیهای مجاهد مؤمن، شرط کمال ایمان و موجب توانمندی در برابر دشمن میشود. قرآن کریم نمونههایی از شجاعت مؤمنان را بیان کرده است مانند جنگ احزاب که در آن جنگ مؤمنان با مشاهده لشکر دشمن که ترکیبی از گروههای مختلف بود، نه تنها از آنان نترسیدند، بلکه ایمان آنان افزوده شد و در برابر حق تسلیم شدند[۵۱].[۵۲]
- خوف از خدا: ترس از خدا شجاعت آفرین و از بین برندۀ ترس از دشمن و مردم است، چنانکه ترس از مردم سبب تغییر در احکام الهی میشود[۵۳]، لذا خداوند ترس از مردم نهی کرده و به ترس از خویش فرمان داده است: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا﴾[۵۴].
- عقیده به معاد: اگر انسان مرگ را نابودی بداند، از هر کاری که موجب خطر شود پرهیز میکند، اما کسی که اعتقاد به معاد دارد بعد از بررسی تمام جوانب کار و اینکه مانع عقلی و شرعی نداشته باشد اقدام به آن کار میکند هرچند موجب خطر شود: ﴿فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ﴾[۵۵]. مؤمنان چون خودشان را در جنگ با دشمن میان دنیای فناپذیر و آخرت پایدار میبینند، در میدان نبرد از خود شجاعت بیشتری بروز میدهند[۵۶].
- توکل بر خدا: توکل بر خداوند به انسان شجاعت میبخشد و تحمل او را در برابر ناگواریها بالا میبرد[۵۷]، لذا پیامبران الهی در برابر تمام مشکلات و توطئهها با استفاده از توکل بر خداوند ایستادگی میکردند[۵۸].
- امدادهای الهی: امدادهای الهی سبب محکم شدن دل و نترسیدن از زیادی دشمن است. در این زمینه در قرآن کریم مثالهای فراوانی وجود دارد که به واسطۀ امدادهای الهی کارهای شجاعانه ای صورت گرفته است مانند: داستان مادر حضرت موسی[۵۹]، داستان اصحاب کهف[۶۰] و.... البته باید دانست امداد الهی در صورتی است که مؤمنان در جهاد صبر و پایداری داشته باشند: ﴿بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾[۶۱].[۶۲]
مراتب شجاعت
- برتری پیدا کردن بر دیگران در امور دنیایی و مادی: حال این غلبه در جنگ باشد یا در موضوعی علمی و یا در ورزش و.... در این مرتبه، انسان شجاع با ثبات قلب و بهکارگیری امکانات میتواند بر کسی دیگر غلبه کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۶۳].[۶۴]
- غلبه بر نفس اماره: پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «شجاعترین مردمان کسی است که بر هوای نفس خود غلبه کند»[۶۵]. در این مرتبه، چیزی که مقابل انسان شجاع قرار دارد حقیقت و واقعیّت خود انسان است: ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي﴾[۶۶]، از اینرو، غلبه بر آن بسیار دشوار است و بدون فضل و رحمت خداوند امکانپذیر نیست[۶۷].
- غلبه بر مشکلات، در امتحانات الهی: آیات قرآن، سنّت معصومین (ع) و تاریخ بیانگر آن است که اگر انسان مورد رحمت خداوند قرار نگیرد، در امتحانات به سختی شکست میخورد به گونه ای که ممکن است شخص ماهیّت انسانی خود را از دست بدهد: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾[۶۸].
- غلبه بر رذایل اخلاقی: بالاترین مرتبه ای که برای شجاعت بیان شده، مرتبۀ غلبه بر صفات رذیله و اخلاق ناپسند است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۶۹].[۷۰]
آثار شجاعت
شجاعت مهمترین کلید پیروزی و پایۀ سربلندی است و در مقابل، ترس بیجا از رذایل اخلاق و مایۀ ذلت و زبونی انسانهاست[۷۱]، لذا برای شجاعت که نقش مهمی در زندگی انسان دارد آثار مختلفی بیان شده است مانند:
موانع شجاعت
با بررسی عوامل شجاعت روشن میشود هر چیزی که مقابل آنها باشد به عنوان موانع شجاعت محسوب میشوند مانند عدم وجود ایمان راسخ در قلب، عقیده به معاد نداشتن و.... از عوامل دیگری که میتوان به عنوان مانع برای شجاعت نام برد عبارت است از:
- ترس: ترس که صفتی در مقابل شجاعت است به عنوان مهمترین مانع برای شجاعت محسوب میشود، ترس از دشمن، ترس از مقاومت مردم در برابر سخن حق، ترس از سرزنش دیگران، ترس بر مال، جان و ناموس[۷۸]. اما خداوند بر اساس آیۀ ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۷۹] بندگان خود را با ترس، گرسنگی (قحطی)، نابودی بخشی از دارایی آنها، گرفتن جانشان و از بین رفتن بخشی از محصولاتشان و... امتحان میکند و به کسانی که در برابر مشکلات صبر کنند بشارت به ثواب و پاداش الهی داده است.
- دیگر مانع شجاعت شیطان است که با زینت دادن دنیا در چشم انسانها[۸۰]،[۸۱] تلاش خود را برای ترساندن مردم به کار میبرد تا در برابر دشمن مقاومت نکنند[۸۲].[۸۳]
- دنیاطلبی مانع دیگر شجاعت است[۸۴].
- راحتطلبی نیز انسان را از کارهای شجاعانه باز میدارد[۸۵].[۸۶]
شجاعت در سیره نبوی
از رسول اکرم (ص) به عنوان مردی شجاع یاد میشود، کسی که حق را بر زبان جاری میساخت و در راه بیان حق از هیچ سرزنشی بیم به دل راه نمیداد. باتوجه به اینکه شجاعت یکی از فضایل اخلاقی است لذا به صورت کامل در وجود رسول اکرم (ص) ظهور یافته بود، به صورتی که اگر لازم بود سخن حقّی گفته شود، آن حضرت به صراحت آن را بیان میکرد و اگر در جنگ بود، جلوتر از همه بود. شجاعت پیامبر هم در زمینههای تبلیغ رسالت خویش متبلور بود و هم در زمینههای جنگی[۸۷].
امام علی (ع) میفرماید: «وقتی جنگ شدّت میگرفت، ما خود را در پناه پیامبر خدا (ص) قرار میدادیم و هیچ کس به دشمن، نزدیکتر از او نبود»[۸۸]. همچنین زمانی که از امیرالمؤمنین (ع) درباره جایگاه پیامبر (ص) در جنگ بدر سؤال شد؛ فرمودند: «در جنگ بدر، شجاعترین ما کسی بود که همردیف و پا به پای پیامبر میجنگید»[۸۹].[۹۰]
شجاعت در سیرۀ علوی
امیرالمؤمنین (ع)، نمونه و الگوی کاملی از انسان شجاع است که هنگام اقدام و نبرد، کسی نمیتوانست در برابر ایشان بایستد و هیچ انگیزهای او را از اقدام و کوشش بازنمیداشت، همانگونه که شب هجرت در بستر پیامبر اکرم (ص) خوابید و جان خویش را در معرض بزرگترین خطر قرارداد. امّا آنجا که باید از اقدام بیمورد پرهیز میکرد، به خاطر مصلحتی بزرگتر، از حق خویش گذشت و در برابر جریان سقیفه و برخی جریانات دیگر، سکوت کرد. امام (ع) به انسانها یاد میدهد همواره باید در مسیر زندگی، شجاعانه گام برداشت، آنجا که یقین به امری حاصل شد، شجاعانه اقدام کرد و آنجا که آدمی گرفتار شک و شبهه شد، باید شجاعانه از اقدام به آن کار دست کشد[۹۱]. شجاعت آنچنان نزد ایشان اهمیت داشت که یکی از معیارهای حضرت در گزینش افراد به شمار میرفت[۹۲]. امیرمؤمنان (ع) در جنگ اُحد، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. ایشان با اینکه در این جنگ، زخمهای زیادی برداشته بود، شجاعانه میجنگید؛ به گونهای که شمشیرش شکست و از پیامبر (ص) درخواست شمشیر کرد و حضرت ذوالفقار خود را به او داد[۹۳]. به پاس شجاعتها و جوانمردیهای علی (ع) در این روز، منادی از آسمان ندا در داد: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی»[۹۴]. ابن ابی الحدید در توصیف پایداری علی (ع) میگوید: "هنگامی که عموم اصحاب پیامبر (ص) در روز احد فرار کردند، دستههای لشکر مشرکان که متشکّل از پهلوانان بزرگ بودند، پی در پی به سمت رسول خدا (ص) حملهور شدند، کار بسیار دشوار و بحرانی شد، یک دسته پنجاه نفره از دلاوران قریش، قصد جان پیامبر (ص) را کردند، رسول خدا (ص) به امیرمؤمنان (ع) فرمود: ای علی! این گروه را از من دور کن. او پیاده به آنها حمله کرد و بیپروا شمشیر زد، تا شماری از آنان را کشت و بقیه را متفرق ساخت"[۹۵]. خود حضرت هم در در توصیف این روز به مردی عرب فرمود: «اگر آن روز بودی، میدیدی که من از یک سو دشمن را میراندم و ابودجانه هم از سوی دیگر دشمن را میراند و سعد بن ابیوقاص، گروه دیگری، تا اینکه خداوند، همه گرفتاریها را دفع فرمود»[۹۶].[۹۷]
منابع
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۲؛ الجوهری، الصحاح، ج ۳، ص ۱۲۳۵ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۱، ص۲۳۴.
- ↑ ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰؛ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۱-۴۰۲.
- ↑ المصباح، ص۳۰۵، «شجع»؛ نیز نک: علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ص۱۰، «مقدمه».
- ↑ لسان العرب، ج۱۳، ص۸۴؛ التحقیق، ج۲، ص۵۹ - ۶۰، «جبن»؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۲.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰.
- ↑ اخلاق ناصری، ص۷۶، ۱۴۸؛ احیاء علوم الدین، ج۸، ص ۹۹.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۸۴.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را میترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکردهاند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
- ↑ «بگو ای قوم من! هر چه میتوانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
- ↑ «همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
- ↑ ر. ک: سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۷۶۰.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أُعْطِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ سَبْعاً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَنَا وَ لَا یُعْطَاهُنَّ أَحَدٌ بَعْدَنَا الصَّبَاحَةُ وَ الْفَصَاحَةُ وَ السَّمَاحَةُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْعِلْمُ وَ الْمَحَبَّةُ فِی النِّسَاءِ»؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۴۳۰.
- ↑ «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۸۴.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّا لَنُحِبُّ مَنْ کَانَ عَاقِلًا فَهِماً فَقِیهاً حَلِیماً مُدَارِیاً صَبُوراً صَدُوقاً وَفِیّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّکْرُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحَیَاءُ وَ السَّخَاءُ وَ الشَّجَاعَةُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الْبِرُّ وَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ إِنْ لَا تَکُنْ فِیکُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِیهَا. قَالَ فَذَکَرَهَا عَشَرَةً الْیَقِینَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۵۶.
- ↑ ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۷-۴۰۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى دارد و خداوند نعمت گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ «اما پیامبر و کسانی که با وی ایمان آوردهاند با مال و جان جهاد کردهاند و آنانند که نیکیها از آن آنهاست و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۸۸.
- ↑ «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
- ↑ عیون الحکم، ص۲۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۴۶.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ «و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ سوره انبیاء، آیه: ۵۲-۵۷.
- ↑ سوره طه، آیه: ۷۰ – ۷۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۲ - ۶۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج۶، ص۵۰۵؛ مخزن العرفان، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ «همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
- ↑ «پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ نک: التبیان، ج۸، ص۳۴۵ - ۳۴۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶؛ مخزن العرفان، ج۱۰، ص۲۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانى مى دارد و خداوند نعمت گسترى داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۴؛ البرهان، ج۴، ص۴۷۲ – ۴۷۳.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ نک: روح البیان، ج۹، ص۹۵ - ۹۶؛ التفسیر الکاشف، ج ۴، ص۴۴۵.
- ↑ «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
- ↑ «مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری داده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
- ↑ زاد المسیر، ج۱، ص۴۶۵.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۲۲.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ البحر المحیط، ج۴، ص۲۶۹.
- ↑ «پس، از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند» سوره نساء، آیه ۱۰۴.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج۹، ص۳۳۷.
- ↑ نک: اطیب البیان، ج۸، ص۳۳۳ – ۳۳۴.
- ↑ سوره یونس، آیه ۷۱؛ سوره هود، آیه ۵۳ – ۵۸.
- ↑ سوره قصص، آیه ۱۰.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱۴.
- ↑ «چرا؛ (بیگمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند و خداوند آن را جز مژدهای برای شما قرار نداد و (آنان را فرستاد) تا دلهاتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند پیروزمند فرزانه نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵ ـ ۱۲۶
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «در حقيقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نيروى] بدن بر شما برترى بخشيده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۴.
- ↑ «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»؛ نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۴-۴۰۵.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲ ـ ۳
- ↑ «ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنوا و داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۰۶.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ نک: مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۰ – ۳۲۱.
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شجاعت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ نک: الکشاف، ج۳، ص۳۰۲؛ بدائع الکلام، ص۱۲۷.
- ↑ «و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۲۸۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۴.
- ↑ حقائق التأویل، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۷۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۹.
- ↑ سوره مائده، آیه: ۲۱ – ۲۴.
- ↑ ر. ک: یوسفزاده، حسین علی، شجاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۵۰-۴۵۱.
- ↑ «الإمام علی (ع): کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ»؛ نهج البلاغة، ح۹.
- ↑ «الإمام علی (ع): حِینَ سُئِلَ عَنْ مَوْقِفِ النَّبِیِّ (ص) یَوْمَ بَدْرٍ-: کَانَ أَشَدَّنَا یَوْمَ بَدْرٍ مَنْ حَاذَی بِرُکْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»؛ المعجم الأوسط، ج۳، ص۳۷۱، ح۳۴۳۱.
- ↑ ر. ک: محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۴۹۷-۵۰۷.
- ↑ «فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَل»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۵۰.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه احد، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۱۲۵-۱۲۶.