اثبات ضرورت امامت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ضرورت امامت در قرآن امری مسلم و غیر قابل انکار در باور مسلمانان است، اگر چه برخی مسلمانان در تعیین مصداق امام دچار اختلاف هستند؛ اما شیعه امامیه، با تکیه بر آیات قرآن، بر این باور است که وجود امامی از نسل پیامبر (ص) تا روز قیامت ضروری است، تا هدف از خلقت که هدایت انسان‌هاست دچار خدشه نشود.

معناشناسی

معنای لغوی

ضرورت در لغت به معنای نیاز، لزوم و انفکاک ‌ناپذیری است[۱]. امامت نیز در لغت به معنای رهبری مسلمین یا رهبری عمومی بر مردم است[۲]. به همین جهت در بیان معنای لغوی امام گفته شده است: "امام هر کسی یا چیزی است که در کارها به او اقتدا می‌‌شود"[۳]. ترجمه فارسی امامت، پیشوایی و رهبری است[۴].

معنای اصطلاحی

در اصطلاح قرآن، برای معنای امام، مصادیق متعددی بیان شده است که علاوه بر کاربرد آن برای انسان، برای دیگر موجودات هم به کار رفته است. امامانِ انسانی، همچون حضرت ابراهیم (ع) و برخی ذریه او[۵]، حضرت اسحاق (ع) و یعقوب (ع)[۶]، برخی از پیامبران بنی اسرائیل[۷]، حضرت موسی (ع)[۸] و عبادالرحمن[۹] که به عنوان امام حق و فرعون و لشکریانش[۱۰] و گروهی از مشرکین[۱۱] به عنوان امام باطل به کار رفته است.

قرآن کریم در کاربردی دیگر از لوح محفوظ[۱۲]، راه آشکار[۱۳] و کتب آسمانی[۱۴] به عنوان امامان غیر انسانی یاد کرده است که همه این معانی را آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۵] شامل می‌‌شود. از منظر قرآن، امامت مقامی بالاتر از نبوت و رسالت است که پس از امتحانات سخت به برخی برگزیدگان الهی عطا می‌‌شود[۱۶].

با توجه به آنچه گفته شد روشن می‌‌شود مراد از ضرورت امامت، لزوم وجود امام یا وجوبِ وجود امام است به گونه‌ا‌ی که معنای وجود و وجوب از امامت انفکاک ناپذیر باشد و هیچ زمانی جامعه خالی از امام نباشد.

در مجموع ضرورت امامت در قرآن، یعنی بررسی لزوم وجود امام یا وجوب وجود امام از منظر قرآن.

ادله ضرورت امامت در قرآن

در قرآن کریم، امامت یعنی قیادتِ (فرمانروایی) کسی که با امر الهی هدایت‏ کننده است؛ زیرا قرآن، هر جا نامی از امام می‏برد، آن را مقید به هدایت می‏‌کند؛ آن هم نه هدایت مطلق، بلکه هدایتی که به امر خداوند انجام می‌‏گیرد: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۷].[۱۸]

آیاتی که در قرآن کریم ضرورت نبوت را اثبات می‌‌کند، بر ضرورت امامت و استمرار هدایت الهی بعد از نبی اکرم (ص) هم دلالت دارد مانند آیه کریمه: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۹]. بدیهی است که در صورت عدم استمرار وظائف رسول و در فرض نبودن هادی الهی، حجت بر انسان‌ها تمام نخواهد شد بلکه آنها بر خداوند حجت خواهند داشت. در قرآن کریم آیاتی هم بر ضرورت امامت و جانشینی نبی گرامی اسلام (ص) دلالت دارد[۲۰].

قرآن کریم وجوب وجود امام را تأیید می‌‌کند[۲۱] که چند نمونۀ آن عبارت‌اند از:

آیه اولی الامر

از آیاتی که دلالت بر ضرورت امامت می‌کند آیه اولی الامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۲]. خداوند در این آیه، در کنار اطاعت از خود و پیامبر، اطاعت از اولی الامر را واجب نموده است و مؤمنین را مأمور به تبعیت از اولی الامر می‌‌کند و روشن است وجوب اطاعت از اولی الامر، فرع بر اصل وجود آنهاست[۲۳]. به بیان دیگر، اولی الامری باید باشد تا وجوب اطاعت آنها محقق شود[۲۴] و اگر وجوب اطاعت از اولی الامر باشد و در خارج مصداقی برای آن نباشد چنین امری لغو خواهد بود. بنابراین ضروری است جهت محقق شدن مامورٌبه، اولی الامری وجود داشته باشد[۲۵].

اطاعت اولی الامر در ردیف اطاعت خدا و پیامبر (ص) قرار داده شده است؛ بدون هیچ گونه قید و شرطی. یعنی همان طور که اطاعت خدا و پیامبر (ص) به صورت مطلق‏ لازم است، اطاعت اولی الامر نیز لازم است. این لزوم اطاعت اولی الامر به صورت مطلق، مفید عصمت اولی الامر از خطا و اشتباه است[۲۶]؛ زیرا اگر اولی الامر مرتکب خطا گردد، اطاعت او لازم نیست: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق»[۲۷]. علاوه بر آن، اگر اطاعت اولی الامری که مرتکب خطا می‌‏گردد، لازم باشد به رغم مفاسد اجتماعی که دارد، امر به اطاعت او، امر به محال خواهد بود؛ زیرا موجب اجتماع امر و نهی می‏‌شود (یعنی در یک زمان، نسبت به یک عمل، هم امر باشد و هم نهی)؛ چنان که فخر رازی گفته است[۲۸]. در اینکه وجوب اطاعت اولی الامر به صورت مطلق، در هر زمان و مکان، متوقف بر وجود اولی الامر است و عدم وجود اولی الامر یعنی لغو بودن اطاعت از آنها، در بین مفسران شیعه و سنی، اختلافی نیست و همه بالاتفاق این موارد را قبول دارند[۲۹].[۳۰]

اما در اینکه مصادیق اولی الامر چه کسانی هستند، در میان مفسرین اهل سنت نظرات مختلفی وجود دارد؛ امرا و حکما[۳۱]، عالمان قرآن و اهل علم[۳۲]، خلفا[۳۳]، اهل حل و عقد[۳۴]، همه اصحاب پیامبر[۳۵] و... ؛ اما به اعتقاد امامیه، مصداق آن، امامان دوازده گانه هستند. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: هنگامی که آیه شریفه‏ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد خدمت حضرت رسول (ص) عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون می‌خواهیم بدانیم این اولو الامر که اطاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرین شده کدام افراد هستند؟ حضرت فرمودند: این افراد خلفای من هستند. ای جابر اینان پیشوایان مسلمین هستند که پس از من خواهند آمد، اول آنها علی بن ابی طالب است، پس از وی حسن و بعد از او حسین، سپس علی بن الحسین و محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد و هر گاه وی را ملاقات نمودی سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی امام هستند. پس از اینها همنام و صاحب کنیه من که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و نامش محمد بن حسن است[۳۶].

پس طبق آیه مذکور، شناخت اولی الامر واجب است و برای شناخت امام، راهی جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست. بنابراین آیه اولی الامر دلیل بر وجوب امامت است[۳۷].[۳۸]

آیه صادقین

از دیگر آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام می‌‌کند و برخی از اندیشمندان امامیه بدان استناد کرده‌اند[۳۹]، آیه صادقین است. خداوند متعال در این آیه می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۴۰]. در این آیه خداوند دستور به همراهی با صادقین می‌‌دهد. همراهی با صادقین، مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه امور است، بنابراین ضروری‌ست در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی با آنان، محقق شود. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد، یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند؛ لذا وقتی از امام رضا (ع) در مورد آیه سوال شد؛ حضرت فرمودند "مراد از صادقین امامان شما هستند و طاعت آنان گواه راستی و صداقت آنان است"[۴۱].[۴۲]

این امرِ خداوند به همراهی با صادقان، اطلاق دارد و مقید به زمان خاص و طایفه خاص نگشته است؛ لذا همه مکلفان را در تمام زمان‌ها شامل می‏‌شود. بنابراین، باید در هر زمانی صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند متعال قابل امتثال باشد؛ زیرا اطاعت این امر، متوقف بر وجود صادقان است[۴۳]. پس همان طور که همراهی با صادقان، در هر زمانی لازم و واجب است، وجود داشتن صادقان نیز ضروری و لازم است و مراد از «صادقین» هم قطعا کسانی است که از نظر صداقت، در اعلا درجه آن قرار دارند و روشن‌ترین مصداق این معنی، همان معصومانند؛ زیرا دستور به همراهی با صادقان، مطلق است[۴۴] و صادق هم یعنی کسی که در دین خداوند، از حیث نیت و گفتار و کردار، صداقت دارد[۴۵] و این متصور نیست، مگر در وجود معصوم از خطا. بنابراین، وجود داشتن معصوم در هر زمانی، ضروری است، تا از او تبعیت گردد و علت تبعیت هم، دستور خداوند به همراهی با صادقان، به صورت علی الاطلاق است[۴۶].

بنابراین ضرورت وجود امام و پیشوا در هر زمان، از این آیه کریمه قابل استفاده است و دانشمندان امامیه به این آیه برای ضرورت وجود امام معصوم استناد کرده‌اند[۴۷] و معتقدند امام معصوم تنها از راه نصب الهی تعیین می‌‌گردد. علاوه بر این در سخنان دانشمندان اهل سنت نظیر فخر رازی از متکلمان و مفسران اشاعره نیز به دلالت آیه کریمه بر این مطلب به روشنی تصریح شده است[۴۸].[۴۹]

آیه هدایت

از آیاتی که ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمان استفاده می‌‌شود آیه هدایت است[۵۰]. در سوره رعد خطاب به پیامبر (ص) آمده است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۵۱]. برای هر گروهی، هدایت کننده‌ای هست. خداوند در این آیه، به صورت مجمل به حضور دائمی و همیشگی هادیان و رهنمایان خود بر روی زمین اشاره کرده است[۵۲].

با توجه به اینکه، کلمه «هاد» مطلق است معنایش این می‌‌شود که در هر زمانی یک هادی وجود دارد که در هر مسأله‌ای ما را به امر الهی هدایت می‌‌کند و هیچ اشتباهی در هدایتش وجود ندارد. بنابراین هدایت امت به عهده امامانی است که از طرف خداوند انتخاب شده است[۵۳] و این حقیقت با آیات و روایات معتبر و براهین عقلی سازگاری دارد؛ زیرا مقتضای ربوبیت خداوند این است که در هر عصری برای مردم حجتی باشد تا آنان را به حق و غایت و هدف از خلقت هدایت کند. پس هدایت بالاصاله منحصر به خداوند است و هر کسی قرار است به این مقام برسد باید از جانب خداوند منصوب باشد؛ لذا خداوند می‌‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۵۴] و ما آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌‌کنند. در بیان این مصادیق روایات، امام علی (ع) و فرزندان او را بیان کرده اند[۵۵] که تا روز قیامت خواهند بود[۵۶]. پس باید همواره امامانی معصوم باشند که هادی علی الاطلاق به سوی حق و حقیقت باشند[۵۷].

آیه امام

خداوند متعال می‌‌فرماید: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۵۸]. روزی که هر گروهی را توسط امامشان می‌خوانیم. قرآن کریم، صف‌بندی و تخصص هر گروه و دسته را در روز قیامت به امام آنان (کتاب، یا شخص) دانسته است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۵۹] پس ضروری است هر شخصی در دنیا امامی داشته باشد تا در قیامت با او خوانده شود.

مفاد آیه این است که از هر کس در روز قیامت از امام به حق، سوال می‌‌شود، اگر معترف و معتقد به آن بوده رستگار خواهد شد و نامه عملش را به دست راست او می‌‌دهند؛ لذا باید در هر زمانی امامی واجب الاطاعه وجود داشته باشد. امامی که بدون معرفت و متابعت از او فلاح و رستگاری هرگز در قیامت برای انسان نخواهد بود و از آنجا که وظیفه هر شخص متابعت از حق و حقیقت است، پس باید در هر زمانی امام به حق و حقیقت موجود باشد تا مردم با اراده و اختیار، او را به عنوان رهبر خود برگزینند[۶۰].

آیه مبارکه، عمومیت امام را برای همه جوامع بشری گوشزد نموده، می‌‏فرماید: در قیامت، هر طایفه‌‏ای با امامشان احضار می‏‌گردند. از ظاهر آیه استفاده می‌‏گردد که مقام امامت، مقامی نیست که دوره‌‏ای از دوره‌‏های بشری و عصری از اعصار از آن خالی باشد، بلکه در تمام ادوار باید وجود داشته باشد؛ مگر اینکه نسل بشری به کلی از روی زمین برچیده شود[۶۱].

از این آیه مبارکه به چهار دلیل، عمومیت امام برای هر طائفه استفاده می‏‌گردد:

  1. خداوند، امام را به جمعیت‌ها نسبت داده و فرموده است ﴿بِإِمَامِهِمْ.
  2. آیه مورد بحث، تمام مردم، اعم از اولین و آخرین را شامل است؛ یعنی همه مردم از اولین تا آخرین، امامی دارند.
  3. کلمه «بامامهم» مطلق است و مقید به امام حق که خدا او را هادی به امر خود قرار داده باشد، نشده و مقتدای ضلالت، عین مقتدای هدایت خوانده شده است.
  4. سیاق ذیل این آیه و آیه‏ ﴿فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا[۶۲] مشعر بر این است، امامی که روز قیامت خوانده می‏‌شود، کسی است که مردم او را امام خود انتخاب کرده باشند[۶۳].

نکته دیگر اینکه؛ در تمام زمان‌ها مردم چند دسته اند: مؤمن، کافر، مشرک و منافق. بنابر اطلاق آیه مذکور، در هر زمان برای هر کس و هر گروهی پیشوایی هست که آنان روز قیامت با پیشوای خود محشور می‌‌شوند مؤمنان با امام خود و کافران با امام خود[۶۴].

آیات سوره قدر

در سوره مبارکه قدر از نزول قرآن در شب قدر که بر هزار ماه برتری دارد سخن به میان آمده و در تبیین ارزش این شب آمده است که فرشتگان و برترین آنها یعنی روح با امر و فرمان الهی برای انجام هر کاری فرود می‌‌آید و تا سحرگاه تحیت به ارمغان می‌‌آورد: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ[۶۵]. در مورد اینکه ملائکه بر چه کسی نازل می‌‌شوند، ائمه (ع) فرمودند مقدرات سال در شب قدر مشخص شده و فرشتگان در هر دوره نزد امام معصوم و حجت الهی فرود می‌آیند[۶۶]. با پذیرش فرود فرشتگان و ملاقات آنان با انسان کامل ضرورت وجود امام حجت خداوند در هر دورانی اثبات می‌شود.

پیداست در دوران پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) تا دوران ما تنها مصداق آن انسان کامل که فرشتگان و برترین آنها یعنی روح فیض دیدار او را در شب قدر دارند، امام عصر (ع) است و این امر لزوماً به معنای بقا و حیات مستمر آن امام است که در روایات تفسیری همین معنا بیان شده است. بنابر اهمیت همین مطلب، امام باقر (ع) از شیعیان خواسته است با مخالفان با سوره قدر احتجاج و مناظره کنند[۶۷].[۶۸]

منابع

پانویس

  1. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج‏۳ ص۳۷۳؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷ ص۱۲۴؛ مدنی شیرازی، علی خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول‏، ج۸ ص۲۹۰.
  2. جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹.
  3. ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷.
  4. بندر ریگی، محمد، فرهنگ جدید عربی فارسی، ص۱۰؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید یک جلدی ص۱۸.
  5. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. سوره انبیاء، آیه ۷۱ ـ ۷۳.
  7. سجده، آیه ۲۴.
  8. سوره قصص، آیه ۵.
  9. سوره فرقان، آیه ۷۴.
  10. سوره قصص، آیه ۴۱.
  11. سوره توبه، آیه ۱۲.
  12. سوره یس، آیه ۱۲.
  13. سوره حجر، آیه ۷۹.
  14. سوره هود، آیه ۱۷، سوره احقاف، آیه ۱۲.
  15. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  16. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ٧٣.
  18. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی ، ص۲۴۹.
  19. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  20. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۶۵-۷۰.
  21. علامه بیاضی‏، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم‏، ج۱، ص۱۱۰.
  22. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  23. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  24. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹.
  25. ر.ک: شعبان‌پور، محمد، ضرورت امامت در آراء خواجه نصیر الدین طوسی، ص۲۱۷.
  26. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان ج۵، ص۳۹۰ ـ ۳۹۱؛ مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
  27. سید رضی، محمد بن حسین‏، نهج البلاغة ص۵۰۰.
  28. من أمر الله بطاعته علی سبیل الجزم و القطع لا بد و أن یکون معصوما عن الخطأ، إذ لو لم یکن معصوما عن الخطأ کان بتقدیر إقدامه علی الخطأ یکون قد أمر الله بمتابعته، فیکون ذلک أمرا بفعل ذلک الخطأ و الخطأ لکونه خطأ منهی عنه، فهذا یفضی إلی اجتماع الأمر و النهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد، و انه محال؛ هر کس که خداوند به طور حتم و به صورت قطعی به اطاعت از او امر کرده باشد، ناگزیر باید از خطا معصوم باشد؛ زیرا چنان چه وی از خطا معصوم نباشد، آن خطا به دلیل انجام اولوالامر، امری است که خداوند به متابعت از آن دستور داده است و این موضوع به معنای دستور به انجام آن خطاست، و خطا از آن رو که خطاست مورد نهی قرار گرفته است، پس این موضوع به اجتماع امر و نهی در فعل واحد و به اعتبار واحد منجر می‌‌شود و آن محال است؛ رازی، فخر الدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۱۶؛ مراغی، احمد مصطفی: تفسیر المراغی، ج۵، ص۷۲؛ رشید رضا، محمد: تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۱.
  29. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳ ـ ۴، ص۱۰۰. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۹، ص۵۳.
  30. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۵۷.
  31. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۵، ص۹۵.
  32. ابن عاشور، محمد الطاهر، التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۸.
  33. الخازن، علاء الدین علی بن محمد، تفسیر الخازن، ج۱، ص۵۵۱.
  34. الرازی الشافعی، فخر الدین، التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹.
  35. الکوفی، بن أبی شیبة، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج ۶ ص۴۱۸.
  36. «عن جابر بن یزید الجعفی قال: سمعت جابر بن عبد الله الأنصاری یقول‏: لما أنزل الله علی نبیه (ص)‏ یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی‏ الأمر منکم‏ فقلت: یا رسول الله عرفنا الله و رسوله، فمن أولو الأمر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ قال: هم خلفائی یا جابر أئمة المسلمین بعدی، أولهم علی بن أبی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر، و ستدرکه یا جابر، فإذا أدرکته فأقرئه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی؛ ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی و کنیی حجة الله علی أرضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی...»؛ شیخ حر عاملی‏، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، ج۲ ص۷۴.
  37. محقق طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.
  38. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|ممعارف و عقاید ۵ ج۱]، ص۱۲۵ ـ ۱۲۹.
  39. عماد الدین طبری، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ص۱۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۵؛ ملا مهدی نراقی‏‏، أنیس الموحدین، ص۱۹۳؛ مکارم شیرازی‏، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۱۳۳؛ میلانی‏، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۲، ص۷۹.
  40. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  41. «عن ابن أبی نصر عن أبی الحسن الرضا (ع) قال: سألته عن قول الله عز و جل‏ یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین‏ قال الصادقون هم الأئمة و الصدیقون‏ بطاعتهم»‏؛ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج۱ ص۲۰۸.
  42. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص ۲۵۵.
  43. رازی، فخر الدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۰.
  44. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۹، ص۴۸ ـ ۵۰.
  45. زمخشری، جار الله محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج۲، ص۳۲۰.
  46. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۵۵.
  47. الالفین، ص۹۶؛ امامت در بینش اسلامی، ص۲۵۳.
  48. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۶۷.
  49. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۲۵ ـ ۱۲۹.
  50. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، قرآن و وجود امام مهدی، ص۱۵۱.
  51. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  52. ر.ک: جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه، ص۱۰۳.
  53. ر.ک: اسداف، توفیق، ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین، ص۹۱.
  54. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  55. «عن برید العجلی عن أبی جعفر (ع)‏ فی قول الله عز و جل إنما أنت منذر و لکل قوم‏ هاد فقال رسول الله صالمنذر و لکل زمان منا هاد یهدیهم إلی ما جاء به نبی الله صثم الهداة من بعده علی ثم الأوصیاء واحد بعد واحد»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱ ص۱۹۱.
  56. «عن عبد الرحیم القصیر عن أبی جعفر (ع‏) فی قول الله تبارک و تعالی إنما أنت منذر و لکل قوم هاد فقال رسول الله صالمنذر و علی الهادی أما و الله ما ذهبت منا و ما زالت فینا إلی الساعة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱ ص۱۹۲.
  57. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، قرآن و وجود امام مهدی، ص۱۵۵.
  58. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  59. ر.ک: محمد جعفر سعیدیان‌فر؛ سید محمد علی ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۷۰.
  60. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، قرآن و وجود امام مهدی، ص۳۵.
  61. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۳.
  62. «آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد و به راستی هر که در این جهان کور (دل) باشد همو در جهان واپسین (نیز) کور (دل) و گمراه‌تر خواهد بود» سوره اسراء، آیه ۷۱ ـ ۷۲.
  63. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص ۲۵۲.
  64. ر.ک: اسداف، توفیق، ضرورت وجود دائمی امام در منابع فریقین، ص۹۴.
  65. «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۴ ـ ۵.
  66. «عن أبی جعفر محمد بن علی الثانی (ع)‏ أن أمیر المؤمنین (ع)قال لابن عباس إن‏ لیلة القدر فی‏ کل‏ سنة و إنه ینزل فی تلک اللیلة أمر السنة و لذلک‏ الأمر ولاة بعد رسول الله (ص) فقال ابن عباس من هم قال أنا و أحد عشر من صلبی أئمة محدثون»؛ حسن بن عباس بن حریش از امام جواد (ع) نقل می‏‌کند که امیر المؤمنین (ع) به ابن عباس فرمود: همانا در شب قدر هر سالی مقدرات همان سال نازل می‏‌شود و این امر پس از پیامبر (ص) والیانی دارد، ابن عباس گفت: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: من و یازده نفر از نسل من که امامان محدثین‏اند؛ شیخ صدوق، الخصال‏، ج۲، ص۲۸۰.
  67. «و عن أبی جعفر (ع)قال: یا معشر الشیعة خاصموا بسورة إنا أنزلناه تفلجوا فو الله إنها لحجة الله تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسول الله صو إنها لسیدة دینکم و إنها لغایة علمنا»؛ امام باقر (ع) می‌‌فرمایند: ای گروه شیعیان! به وسیله سوره قدر با مخالفان مناظره کنید تا غالب شوید. به خدا قسم، آن سوره بعد از پیامبر اکرم (ص) حجت خداوند تبارک و تعالی بر بندگان است و آن بزرگ دین شما و نهایت علم ماست؛ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی، ج۱، ص۲۴۹.
  68. ر.ک: نصیری، علی، دلایل حیات امام عصر، ص۸۷.