بحث:آیه ابتلا
مقدمه
متن آیه
﴿وَإِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِـۧمَ رَبُّهُۥ بِكَلِمَـٰتٍۢ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًۭا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِى قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾[۱]
مفردات آیه
ابتلاء
کلمات
طبق آیه ابتلای ابراهیم، خدا ابراهیم را با «کلمات» آزموده است. مفسران درباره واژه «کلمات» چند نظر ارائه دادهاند: [۲].
خواب حضرت ابراهیم(ع) برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل(ع)؛ دستورهایی در زمینه نظافت یا سنتهای دهگانه نظافت و طهارت بدن؛ سی خصلت اخلاقی که در آیه ۱۱۲ سوره توبه، ۳۵ سوره احزاب و آیات ۱ تا ۹ سوره مؤمنون آمده است؛ احتجاج ابراهیم(ع) با پرستشگران ستارگان، ماه و خورشید، افکندن وی در آتش، هجرت از زادگاه و ذبح فرزندش اسماعیل؛ آزمودن ابراهیم(ع) با همه تکالیف عقلی و شرعی؛ انجام مناسک حج. [۳].
طَبْرسی در تفسیر مجمعالبیان، با این اعتقاد که واژه «کلمات» در آیه همه احتمالات مطرح شده را دربرمیگیرد، به روایتی از امام صادق(ع) نیز اشاره کرده که منظور از کلمات در آیه پنج تن آل عبا هستند؛ همان افرادی که توبه حضرت آدم بهواسطه آنها قبول شد. [۴].
علامه طباطبایی بر این باور است که اگرچه در قرآن مقصود از «کلمات» بیان نشده است، از سیاق آیه به دست میآید: «کلمات» شامل عهدهای ابراهیم با خداوند و همه چیزهایی است که او با آنها آزمایش شد؛ مانند داستان ستارگان، بتها، هجرت و قربانیکردن فرزند. [۵]. به نظر وی اگر فاعل در فعل (فَاتَمّهنّ) ابراهیم باشد معنای تمام کردن کلمات (فَاتَمّهنّ)، این است که حضرت ابراهیم همه آنچه خدا از او خواسته بود را انجام داد ولی اگر فاعل درفعل (فَاتَمّهنّ) خداوند باشد چنان چه ظاهر آیه همین است در این صورت معنای تمام کردن کلمات این است که خداوند به ابراهیم توفیق داد و او را مساعدت کرد که از عهده آزمونها برآید. [۶].
ذریتی
عهد
ظالمین
دلالت آیه
دلالت بر امامت ابراهیم(ع)
در اینکه مراد قرآن از مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) چیست، آرای مختلفی اظهار شده است که در ادامه به آنها اشاره مینماییم.
امامت جهانی
پیشوایی حضرت ابراهیم(ع) از ویژگیهای او به شمار میرود؛ پس از آزمونهای مهم، به ابراهیم (ع)امامت مردم عصر خود و عصرهای دیگر حتی پیامبران و پیروی آنان عطا گردید؛ یعنی همگان از سنتهای توحیدی او پیروی میکنند.[۷].[۸].
در تأیید این نظریه شواهدی از قرآن کریم آورده شده است؛ چنانکه در رد ادعای یهود و نصاری در عصر پیامبراکرم (ص) که هر یک از آنان آیین خود را به حضرت ابراهیم(ع) نسبت میدادند، یادآور شده است که شایستهترین افراد در انتساب به ابراهیم(ع)، پیامبر اسلام و پیروان او و کسان هستند که قبل از اسلام از او پیروی میکردند.[۹] و در آیهای خداوند به پیامبراکرم (ص)، وحی کرد که از آیین ابراهیم (ع)، پیروی کند.[۱۰] و در آیهای دیگر دین اسلام را همان آیین ابراهیم معرفی کرده است.[۱۱].
نقد و بررسی
این فرضیه به دلایل زیر پذیرفتنی نیست:
- موسی، عیسی و پیامبر اسلام(ع)، هر یک شریعت مستقلی داشتهاند و با توجه به این که هر شریعتی ناسخ شریعت پیش از خود است، نمیتوان گفت که این پیامبران پیرو شریعت ابراهیم(ع) بودهاند. بر این اساس، مقصود از آیات مزبور،روح وگوهر آیین ابراهیم(ع) یعنی یکتاپرستی و تسلیم بودن در برابر اوامر و نواهی الهی است؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۱۲]دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.
- قرآن کریم ابراهیم(ع) را شیعه نوح(ع) دانسته است. [۱۳] و مقصود این نیست که ابراهیم پیرو شریعت و آیین نوح(ع) بوده است، بلکه منظور این است که ابراهیم(ع) در مسیر توحید و مبارزه با شرک و جاهلیت، روش نوح(ع) را برگزیده بود؛ پیروی پیامبران پس از ابراهیم(ع) از آیین او نیز به همین معنا است.
- ابراهیم(ع) مقام امامت را برای ذریه خود درخواست کرد و خداوند امامت را به فرزندان پاک و معصوم وی عطا نمود؛ چنان که درباره ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) فرموده است: ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما(مردم را) هدایت میکردند... ﴿وَجَعَلْنَـٰهُمْ أَئِمَّةًۭ يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۴] بنابراین نمیتوان مقام امامت را از ویژگیهای ابراهیم(ع) برشمرد. [۱۵].
نبوت و پیامبری
برخی امامت در این آیه را به نبوت و پیامبری تفسیر کردهاند.
به عنوان نمونه فخر رازی در تأیید این دیدگاه گفته است:
- از عبارت ﴿لِلنَّاسِ إِمَامًۭا﴾، به دست میآید که ابراهیم (ع) امام عموم مردم بود که این ویژگی پیامبران صاحب شریعت است؛ زیرا در غیر این صورت او پیرو پیامبر دیگری میشد که این با عمومیت امامت وی سازگاری ندارد.
- ثانیاً: پیامبران اعم از صاحب شریعت و غیر آن دارای مقام امامت بودهاند؛ زیرا پیروی از آنان بر مردم واجب بوده است.
- ثالثاً:امامت در این آیه به عنوان امتنان الهی بر ابراهیم(ع) مطرح است، از این رو امامت بزرگترین نعمت الهی یعنی نبوت است. [۱۶].
نقد و بررسی
در کلام فخر رازی دو وجه اول و دوم با یکدیگر سازگاری ندارند؛ زیرا در وجه اوّل امامت ابراهیم(ع) به معنای نبوت صاحب شریعت و در وجه دوم به معنای نبوت در کاربرد گسترده آن دانسته شده است. چنان که وجه سوم نیز مدعای وی را اثبات نمیکند؛ چون امتنانی بودن امامت با این که امامت به معنای نبوت باشد ملازمه ندارد. گذشته از این، بیشک همه یا برخی از آزمونهایی که ابراهیم (ع) پشت سر گذاشت و بدان جهت شایسته مقام امامت شد، در دوران نبوت او رخ داده است؛ در این صورت چگونه میتوان امامت را به نبوت تفسیر کرد. نکته دیگری که دیدگاه مزبور را رد میکند این است که ابراهیم (ع)وقتی مقام امامت را از جانب خداوند دریافت نمود، آن را برای فرزندان خویش نیز درخواست کرد؛ از این درخواست معلوم میشود که وی در آن زمان دارای فرزند بوده، یا لااقل نسبت به این که دارای فرزند خواهد شد، اطمینان داشته است؛ زیرا درخواست او مشروط به این که اگر دارای فرزند شود، نبوده است. از طرفی ابراهیم (ع) تا زمان کهولت فرزندی نداشته و از داشتن فرزند به لحاظ قوانین عادی ناامید بوده است و وقتی فرشتگان الهی به او مژده فرزند دادند، گفت: «آیا با این که مرا پیری فرا رسیده است، بشارتم میدهید؟ به چه بشارت میدهید؟» [۱۷]. بنابراین امامت در اواخر دوران نبوت ابراهیم و پس از بشارت او به فرزند، به وی عطا شده است. [۱۸].[۱۹].
الگوی تمام عیار
مقصود از مقام امامت در آیه، الگو و اسوه بودن همه جانبه و تمام عیار ابراهیم (ع) است. شرط رسیدن به این مقام آن است که فرد به درجهای از کمال معنوی نایل شود که حتی ترک اولی کارهایی که ترکش سزاوارتر است نیز از او سرنزند. اگرچه پیامبران پیش از ابراهیم(ع) از مقام عصمت برخوردار بودهاند ولی چنانکه قرآن یادآور شده است گاهی از آنان کارهایی سرزده که ترکش سزاوارتر بوده است [۲۰]. این پیامبران از چنان مقام بلندی که به ابراهیم(ع) عطا گردید، برخوردار نبودهاند و نمیتوان گفتار و رفتار آنان را به صورت کامل و همه جانبه اسوه و الگوی بشریت در همه اعصار دانست. ولی ابراهیم (ع) پس از انجام آزمونهای سخت به مقامی نایل شد که اسوه و الگوی تمام عیار همه انسانها به شمار میرود. [۲۱].
نقد و بررسی
چنان که پیش از این یادآور شدیم مقام امامت به فرزندان پاک و معصوم ابراهیم(ع) همچون اسحاق و یعقوب عطا شده است و بدون شک مقام و منزلت معنوی و کمال وجودی پیامبران اولوالعزم مانند نوح، موسی و عیسی(ع) برتر از چنین پیامبرانی بوده و از مقام امامت بهرهمند بودهاند؛ بر این اساس نمیتوان تنها ابراهیم (ع) را الگوی تمام عیار بشریت دانست.[۲۲].
ولایت و زعامت سیاسی
برخی از مفسرین،امامت در آیه را به ولایت و زعامت سیاسی تفسیر کردهاند. مبنای تفسیر مزبور این است که ولایت و زعامت سیاسی از شئون نبوت و رسالت نبوده و نسبت آن با نبوت از قبیل عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی برخی از پیامبران علاوه بر مقام نبوت، ولایت و زعامت سیاسی نیز داشته و بسیاری از آنان فاقد چنین مقامی بودهاند؛ چنان که ائمه (ع) دارای مقام ولایت و زعامت سیاسی بوده ولی نبوت ندارند.
شیخ طوسی به این نظریه اشاره کرده است. [۲۳]. وی در رسالهای که در این مسئله تألیف کرده گفته است: «امام دو کاربرد دارد؛ یکی کسی که در افعال و گفتارش مقتدای دیگران است؛ و دیگری کسی که به تدبیر امت و رهبری سیاسی آن قیام میکند. در کاربرد اوّل، نبی با امام شریک است؛ زیرا هیچ پیامبری نیست مگر این که گفتار و رفتار او برای دیگران اسوه است. ولی در کاربرد دوم چنین نیست؛ چه بسا حکمت الهی اقتضا کند که پیامبری را تنها برای ابلاغ احکام الهی به مردم برانگیزد، ولی او نسبت به رهبری سیاسی جامعه مأموریت نداشته باشد. وی سپس به تفکیک نبوت از امامت به معنای رهبری سیاسی به مواردی استدلال کرده است.
- از آیه مربوط به فرمانروایی طالوت به دست میآید که پیامبر الهی در آن زمان دارای مقام امامت و فرمانروایی نبوده است زیرا اگر چنین بود، مردم از او نمیخواستند که فرمانروایی را برای آنها برگزیند، همچنین اگر وی دارای مقام فرمانروایی بود مردم نمیگفتند: ما از طالوت به فرمانروایی سزاوارتریم، بلکه میگفتند تو از طالوت به فرمانروایی سزاوارتری.
- هارون با موسی (ع) در نبوت شریک بود، ولی مقام امامت به معنای تدبیر امور اجتماعی مردم را نداشت، به دلیل این که موسی(ع) وقتی میخواست به میقات برود او را جانشین خود کرد؛ اگر وی مقام امامت را داشت، به استخلاف نیاز نمیبود.
- خداوند مقام امامت را به ابراهیم پس از آنکه دارای مقام نبوت و رسالت بود و پس از آنکه از عهده آزمونهای الهی به خوبی بیرون آمد عطا کرد، بنابراین، نبوت ابراهیم(ع) با امامت او ملازم نبوده است. [۲۴].
نقد و بررسی
در این که میتوان مقام نبوت و رسالت را جدا از امامت به معنای ولایت و زعامت سیاسی تصور کرد و حتی تحقق خارجی آن دو بدون امامت نیز امکان دارد، سخنی نیست؛ لیکن با توجه به آیات قرآن و فلسفه نبوت از نظر عقل، چنین تفکیکی پذیرفته نمیشود. قرآن کریم یکی از اهداف بعثت را قضاوت و داوری در اختلافات دانسته میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. [۲۵]. درست است که حکم کردن در اختلافات مردم به کتاب نسبت داده شده، ولی روشن است که کتاب تنها قانون و معیار داوری را بیان میکند و در کنار آن قاضی نیز برای تشخیص مصداق و حاکم هم برای اجرای قانون لازم است تا غرض از نبوت و شریعت تحقق یابد؛ و داور و مجری شریعت افرادی مستقل و در عرض پیامبران نبودهاند. بنابراین، پیامبران الهی هر دو معنای امامت را دارا بودند. در آیهای دیگر میفرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.... [۲۶]. برقراری عدالت در جامعه به دو عامل مهم نیاز دارد: قانونی جامع و عادلانه و زمامداری حکیم، عادل و با صلابت که قانون را به درستی شناخته، آن را به خوبی اجرا کند، و بدون شک پیامبران الهی شایستهترین رهبران معنوی و سیاسی عصر خویش بودهاند. البته شرایط اجتماعی مناسب برای تحقق مقام زعامت و رهبری سیاسی گروهی از پیامبران فراهم نشده و در نتیجه این مقام فعلیت نیافته است. چنان که زعامت سیاسی در مورد بسیاری از امامان اهل بیت (ع) نیز به دلیل فراهم نبودن شرایط اجتماعی تحقق نیافته است.
وجوهی که شیخ الطائفه بر تفکیک نبوت از امامت بیان کرده است، مدعای وی را اثبات نمیکند. در مورد پیامبر بنی اسرائیل در عصر طالوت، همین که مردم از پیامبر خواستند تا برای جنگ با دشمنان فرماندهی را برای آنان تعیین کند، دلیل روشن بر این است که آنان فرماندهی کل سپاه را از شئون پیامبر میدانستند، و از طرفی پیامبر نیز درخواست آنان را رد نکرد و نگفت این کار خارج از شئون پیامبری است. اما این که مردم خود را برای فرماندهی سزاوارتر از طالوت میپنداشتند به این جهت بود که آنان در این باره با معیار مال و ثروت و شهرت قضاوت میکردند، بدین جهت پیامبر خدا با بیان توانمندی جسمانی و دانایی طالوت، داوری مردم را رد کرد. هارون هم، اگر چه دارای شأن و مقام امامت بود ولی با وجود حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم بود و زعامت سیاسی جامعه در دست وی بود، زمینهای برای اعمال امامت سیاسی توسط هارون وجود نداشت، چنانکه امامت امیرالمؤمنین(ع) در زمان پیامبر(ص) و امام حسن و امام حسین(ع) هم در زمان امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) نیز در زمان امام حسن (ع)، همین گونه بوده است. درباره امامت حضرت ابراهیم که در آیه مورد بحث مطرح شده است یادآور میشویم، اگر مقصود از آن رهبری سیاسی بود به چنان آزمونهای دشواری نیاز نبود. در زعامت سیاسی، علاوه بر صلاحیتهای معنوی درایت و کاردانی در رهبری جامعه لازم است، که پیامبران الهی به مقتضای این که شایستهترین انسانهای عصر خود بودند، چنین ویژگیهایی را دارا بودند، به ویژه آنکه از مقام عصمت در علم و عمل نیز برخوردار بودند. [۲۷].
هدایت باطنی
از دیدگاه برخی مفسران،امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است. این هدایت از سنخ راهنمایی و ارائه طریق نبوده، از مقوله ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است. چنین هدایتگری در گرو برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. ایشان برای اثبات این نظریه به دستهای از آیات قرآن استناد کردهاند:
- آیاتی که پس از اشاره به مقام امامت پیامبران از هدایتگری آنان سخن گفته است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةًۭ يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا۟ وَكَانُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۲۸]؛ ﴿وَجَعَلْنَـٰهُمْ أَئِمَّةًۭ يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِمْ فِعْلَ ٱلْخَيْرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِ وَكَانُوا۟ لَنَا عَـٰبِدِينَ﴾[۲۹].
- آیاتی که امر الهی را تبیین کرده است: ﴿إِنَّمَآ أَمْرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيْـًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ﴾[۳۰]؛ ﴿فَسُبْحَـٰنَ ٱلَّذِى بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىْءٍۢ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۳۱]؛﴿وَمَآ أَمْرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٌۭ كَلَمْحٍۭ بِٱلْبَصَرِ﴾[۳۲].
- آیاتی که بیانگر این است که معرفت کامل و یقین ناب در گرو آن است که انسان از ظاهر جهان گذشته، ملکوت و باطن اشیا را مشاهده کند؛ چنان که درباره ابراهیم(ع) فرموده است:این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد. ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِىٓ إِبْرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلْمُوقِنِينَ﴾[۳۳]؛ ﴿لَتَرَوُنَّ ٱلْجَحِيمَ﴾[۳۴]؛ ﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَـٰبَ ٱلْأَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ * وَمَآ أَدْرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَـٰبٌۭ مَّرْقُومٌۭ * يَشْهَدُهُ ٱلْمُقَرَّبُونَ﴾[۳۵].
از مجموع این آیات نکات زیر به دست میآید:
- امامت با هدایت ملازمه دارد، یعنی هدایت وصف ویژه امامت و معرف آن است؛ پس امامت بدون هدایت، و هدایت بدون امامت نخواهد بود.
- هدایت یاد شده به امر خاص الهی تحقق مییابد.
- رسیدن به مقام امامت و هدایتگری به امر خاص الهی، از رهگذر دو چیز به دست میآید: صبر در راه خدا و یقین به آیات الهی؛ و چون صبر به صورت مطلق آمده است، شامل هر نوع شکیبایی در راه خدا و تحمل شداید و استواری در آزمونهای الهی میشود. این صبر نتیجه معرفت کامل و یقین به آیات الهی است.
- امر الهی همان جنبه ملکوتی اشیاء است و هر موجودی از جنبه ملکوتی و باطنی وجود خود با خداوند ارتباط دارد. بنابراین امام باید از اصحاب یقین باشد، یعنی ملکوت عالم را مشاهده کند و در پرتو چنین معرفتی میتواند از طریق باطن قلبهای مستعد، در آنان نفوذ کرده، به سوی خدا هدایت میکند. بر این اساس، حرکت انسانها به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب به واسطه تأثیر درونی و معنوی امام تحقق مییابد، چنانکه در حیات ظاهری نیز امام راه سعادت را به بشر را نشان میدهد. از این رو هدایتگری امام دو جنبه ظاهری و باطنی دارد. [۳۶].[۳۷].
بالاتر بودن امامت از نبوت
از آیه فوق استفاده میشود که مقام امامت از مقام نبوّت برتر است؛ زیرا نصب حضرت ابراهیم (ع) به مقام امامت در اواخر عمر او بود؛ در حالی که از قبل دارای مقام «عبودیت»، «نبوّت»، «رسالت» و «خلعت» بوده است. کافی از جابر از امام باقر (ع) نقل کرده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ- يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۳۸] فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ (ع) قَالَ يَا رَبِّ ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۹]»[۴۰]. یعنی، حضرت فرمود: «به راستی خدا ابراهیم را به بندگی خود پذیرفت پیش از آنکه او را پیامبر خود برگزیند، و او را پیامبر برگرفت پیش از آنکه رسولش سازد، و به رسالتش برگزید پیش از آنکه خلیل خودش برگیرد و او را خلیل خودش برگرفت پیش از آنکه امام گیردش، و چون همه این مقامات را برای او فراهم نمود - و کف خود را برای نمودن مقامات بست - به او فرمود: ای ابراهیم: (به راستی من تو را برای مردم امام ساختم). از بس این مقام به نظر ابراهیم بزرگ آمد، (عرض کرد: پروردگارا و از نژاد و ذریه من هم؟ خدا فرمود: عهد من به ستمکاران نرسد).[۴۱].
دلالت بر انتصابی بودن امامت
دلالت بر لزوم عصمت امام
متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جمله: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴۲]؛ چنین استدلال کردهاند: کسی که مرتکب گناه شود، ظلم کرده است؛ زیرا حدود الهی را نقض نموده و به نص قرآن ﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ﴾[۴۳] ظالم است در حالی که خداوند فرموده است: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴۴] مقصود از عهد،امامت است؛ زیرا پیش از آن، جمله: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۴۵] آمده است، و ابراهیم(ع) مقام امامت را برای فرزندان خود درخواست کرد و خداوند در پاسخ فرمود: «عهد من به ظالمان نمیرسد». اگر مقصود از عهد، امامت نباشد، پاسخ با سؤال هم آهنگ نخواهد بود. [۴۶].
گفته شده ظالم کسی است که اوّلاً، مرتکب گناه کبیره شود و ثانیاً، از گناه خود توبه نکند، اما بر گناهکاری که توبه نماید، عنوان ظالم صدق نمیکند.
پاسخ این است که نفی در آیه ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴۷] اطلاق دارد، و مفادش این است که بر هر کس در لحظهای از زندگی خود عنوان ظالم منطبق گردد، از عهد امامت بهرهای نخواهد داشت، و تقیید این اطلاق به دلیل دیگری نیاز دارد که چنین دلیلی در دست نیست. [۴۸]. علاوه بر این، در این جا به دلیل وجود قرینهای قطعی، کسانی که مرتکب گناه گردند و سپس توبه کنند از عهد امامت بهرهای نخواهند داشت و آن این است که ذریه ابراهیم(ع) را در یک تقسیمبندی کلی به چهار دسته میتوان تقسیم کرد:
- کسانی که در آغاز زندگی ظالم بوده، سپس توبه میکنند و تا پایان زندگی راه صواب را میپویند؛
- کسانی که در آغاز زندگی ظالم نیستند، ولی در ادامه ظالم میشوند و این رویه تا پایان زندگی آنان ادامه مییابد؛
- کسانی که از آغاز تا پایان زندگی راه ظلم را میپویند؛
- کسانی که هیچ گاه مصداق ظالم واقع نمیشوند.
بدون شک، حضرت ابراهیم(ع) برای دسته دوم و سوم از ذریّه خود از خداوند درخواست امامت نکرده است، آنچه مورد سؤال او قرار گرفته باشد دسته اول وچهارم است، از سوی دیگر، جمله ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۴۹] بیانگر آن است که گروه نخست از عهد امامت بهره ای ندارند. بنابراین، تنها گروه چهارم بهرهمند از امامت هستند؛ یعنی کسانی که هیچ گاه مرتکب کاری نمیشوند که مصداق ظالم باشند. [۵۰]..[۵۱].
دلالت بر امامت اهل بیت(ع)
پانویس
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۷۷-۳۷۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۴۳۶-۴۴۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۷۷-۳۷۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۷۷-۳۷۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ طبری محمد بن جریر، تفسیر، ج۱، ص۶۱۰، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ سوره آل عمران، آیه68.
- ↑ سوره نحل، آیه23.
- ↑ سوره حج، آیه78.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه 19.
- ↑ سوره صافات، آیه83
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند.» سوره انبیاء، آیه 73.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ رازی، فخرالدین، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۶.
- ↑ سوره حجر، آیه 55.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ سوره طه، آیه115.
- ↑ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۳۴ـ ۲۳۷.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ شیخ طوسی التبیان، ج۱، ص۴۴۹..
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۱۱ـ ۱۱۳..
- ↑ سوره بقره، آیه213..
- ↑ سوره حدید، آیه25..
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه 24.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیا، آیه 73.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه 82.
- ↑ «پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره یس، آیه 83.
- ↑ «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه 50.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه 75.
- ↑ «به راستی دوزخ را خواهید دید،» سوره تکاثر، آیه 6.
- ↑ «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است * و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟ * کارنامهای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند» سوره مطففین، آیات 18 -21.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۲ـ ۲۷۳.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ اصول کافی، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه (ع)، حدیث ۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۱۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ «و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند، ستمگرند» سوره بقره، آیه 229.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم». سوره بقره، آیه 124.
- ↑ ر.ک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ شریف مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه 124.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی، مقاله: آیه ابتلای ابراهیم، نشریه کلام اسلامی، شماره 54.
نکات
از این آیه چند نکته به دست میآید:
- اینکه مقام امامت غیر از مقام نبوّت است.
- اینکه مقام امامت برتر از مقام نبوّت است. زیرا ابراهیم (ع) قبل از اینکه به امامت منصوب شود مقامهای عبودیّت، نبوّت، رسالت و خلّت را به دست آورده بود[۱].
- امامت انتصابی و به وسیله جعل الهی است و مردم در تعیین و نصب امام نقشی ندارند؛ چون خداوند میفرماید: "من تو را امام قرار دادم ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ و عهد من به ظالمین نمیرسد ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾".
- امام باید در تمام دوران عمر معصوم باشد؛ زیرا گناهکار به قول قرآن ظالم است و عهد الهی (امامت) به ظالم نمیرسد؛ چنان که امام نباید هیچگاه در طول عمر شرک ورزیده باشد؛ زیرا شرک ظلم بسی بزرگ است.
- اینکه این آیه، امامت ابراهیم (ع) و بعضی فرزندانش را اثبات میکند و بر حسب روایات، پیامبر اسلام (ص) از ابتدای رسالت، امام بود.
- مردم نیازمند امام هستند و این از مهمترین نیازهای مردم محسوب میشود؛ چون اگر مردم چنین نیازی نداشتند جعل امام از سوی خداوند لغو و عبث بود و خدای حکیم محال است کار عبث کند[۲].
آیه ابتلا و عصمت امام
قرآن کریم درباره امام میفرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳] خلاصه این برهان چنین است. عاصی و گناهکار ظالم است، امامت که عهد خداوند است به ظالمین هرگز نمیرسد. پس امامت هرگز به عاصی و گناهکار نمیرسد.
بیان مقدمه اول: از نظر قرآن کریم ظالمین به سه دسته تقسیم میشوند: ۱- ظالمین به خدا ۲- ظالمین به مردم ۳- ظالمین به نفس خود، اگر کسی برای خدا شریکی قائل شود، در واقع به خداوند ظلم کرده است. قرآن کریم از قول لقمان حکیم به فرزندش میفرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۴] و در آیات دیگری نیز شرک را ظلم معرّفی فرموده است. از جمله ﴿ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ﴾[۵] و باز میفرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ...﴾[۶]. علاوه بر این قرآن کریم کافران را نیز از زمره ظالمان معرّفی کرده و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۷] و نگاه کنید: بقره / ۲۵۸) و در آیه دیگری ظلم را به عنوان یکی از آفتهای ایمان بیان میکند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۸]. تکذیب آیات الهی و دروغ بستن بر خدا نیز از نظر قرآن، مصادیق بارز ظلم محسوب میشود. در آیات متعددی این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است از جمله ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ...﴾[۹].
مفهوم دیگر ظلم که در قرآن مورد استعمال قرار گرفته، ظلم به دیگران و یا تضییع حق دیگران است که در این مورد نیز آیات فراوانی در قرآن وجود دارد، از جمله: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ﴾[۱۰]
مفهوم سوم ظلم در قرآن ظلم به نفس (گناه) است: میفرماید: ﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۱]. در این آیه ارتکاب فحشاء ظلم شمرده شده است. حاصل این که هر نوع کفر و شرک و انحراف در اعتقادات و یا هر نوع افترا و کذب بر خدا بستن و یا تکذیب آیات الهی و یا ارتکاب گناه و یا تضییع حقوق دیگران ظلم است، و چون امامت و نبوت که عهد الهی است به ظالمین نمیرسد، پس امام و پیامبر باید معصوم باشد:
تذکر چند نکته:
در سوره بقره آیه ۱۲۴ چند نکته باقی میماند که تذکّر آن خالی از فایده نیست:
امامت همانند نبوّت یک سمت انتصابی است نه انتخابی. این مقام عهد الهی است و جز خدا هیچ کس حق ندارد و نمیتواند در این زمینه اظهار نظر کند. ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[۱۲]. بنابراین، امامت شورایی نامشروع است چنان که استخلاف ناصحیح است. اجماع امّت حق نصب یا انتخاب امام را ندارد، چنان که اهلّ حل و عقد نمیتوانند «عهد الهی» را به کسی بدهند یا از او بگیرند... .
با توجّه به مقام والای ابراهیم، صحیح نیست که کسی تصوّر کند که او برای انسانهای ظالم بالفعل تقاضای چنین ستمی را کرده باشد. توضیح این که، انسانها را از این نظر به چهار قسم میتوان تقسیم کرد:
- کسانی که در ابتدای عمر خود ظالم بوده و اکنون نیز بالفعل ظالمند.
- کسانی که در ابتدای عمر ظالم نبوده ولی اکنون بالفعل ظالمند.
- کسانی که در ابتدای عمر ظالم بوده ولی هماکنون ظالم نیستند.
- کسانی که در ابتدا ظالم نبوده و اکنون نیز ظالم نیستند.
حال از این چهار گروه، دو دسته اول تخصصاً از تقاضای حضرت ابراهیم خارجند، چون شأن پیامبر عظیم الشأنی همچون ابراهیم خلیل، أجل از آن است که از خدا تقاضا کند مقام شامخ امامت را که عهد الهی است به انسان مشرک و گناهکار و فاسق عنایت فرماید؛ پس مراد او این نبود که خداوند مقام امامت را به فرزندانی از او که بالفعل مشرک و فاسقند عنایت بفرماید، باقی میماند دو دسته، از این دو گروه، گروه سوم توسط خداوند متعال تخصیص خورد و خداوند فرمود: امامت به ظالم نمیرسد، یعنی کسی که در قسمتی از عمر خود ظالم بوده است، هرچند هم اکنون نباشد، امام نخواهد شد، تنها یک دسته باقی ماندند. آن هم کسانی که در تمام طول عمر خود ظالم نبودهاند. بر این اساس، کسانی که مدتی از عمر خود را مشرک بوده، شراب میخورده و اهل فسق و فجور بودهاند، نمیتوانند عهدهدار مقام امامت شوند و خداوند هرگز به چنین امامتی راضی نیست. خلاصه امام کسی است که در همه طول عمر خود از هر نوع انحراف در بینش و از ارتکاب هرنوع گناه مصون بوده باشد. (دقّت کنید).
رسیدن به مقام امامت بعد از طی مراحلی امکانپذیر میشود. از جمله مشاهده ملکوت آسمانها و زمین و رسیدن به درجه ایقان، وحی فعل خیرات و اقامه ﴿وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ﴾[۱۳] و صبر و استقامت[۱۴] که روایت اصول کافی نیز بیانگر این مطلب میباشد[۱۵].
تدبر در آیه ابتلا، ما را به این نکته ارزشمند رهنمون میسازد که مقام امامت تنها به انسانهای معصوم از گناه اعطا میشود و کسی که ظلمی از او سرزده باشد، شایستگی دریافت این مقام را از دست میدهد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۶]. البته این سخن، بدین معنا نیست که هر کس معصوم باشد، حتماً به این مقام دست مییابد، بلکه عصمت یکی از شرایط رسیدن به این مقام است. با توجه به این مطلب، سخن کسانی که از سویی، با تفکیک مقام نبوت و امامت، بر نظریه هدایت باطنی امام اصرار دارند و از سوی دیگر، بر این باورند که مقام امامت، هر چند به گونهای ضعیفتر، به تمام فرزندان حضرت ابراهیم (ع) که معصوم بودهاند، میرسد[۱۷]، نادرست و خودمتناقض است؛ زیرا اگر کسی به صرف معصوم بودن، شایستگی رسیدن به این مقام را داشته باشد، پس تمام پیامبران، که همه نیز معصوم هستند، باید امام هم باشند و در این صورت تفکیک میان نبوت و امامت، امری لغوی خواهد بود؛ مگر آنکه ایشان نیز بر این باور باشند که عصمت تنها یکی از شرایط رسیدن به مقام امامت است[۱۸]
دلالت بر عصمت امام
تدبر بیشتر در آیه ابتلا، ما را به این نکته ارزشمند رهنمون میسا زد که مقام امامت تنها به انسانهای معصوم از گناه اعطا میشود و کسی که ظلمی از او سرزده باشد، شایستگی دریافت این مقام را از دست میدهد: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۹]. البته این سخن، بدین معنا نیست که هر کس معصوم باشد، حتماً به این مقام دست مییابد، بلکه عصمت یکی از شرایط رسیدن به این مقام است. با توجه به این مطلب، سخن کسانی که از سویی، با تفکیک مقام نبوت و امامت، بر نظریه هدایت باطنی امام اصرار دارند و از سوی دیگر، بر این باورند که مقام امامت، هر چند به گونهای ضعیفتر، به تمام فرزندان حضرت ابراهیم (ع) که معصوم بودهاند، میرسد[۲۰]، نادرست و خودمتناقض است؛ زیرا اگر کسی به صرف معصوم بودن، شایستگی رسیدن به این مقام را داشته باشد، پس تمام پیامبران، که همه نیز معصوم هستند، باید امام هم باشند و در این صورت تفکیک میان نبوت و امامت، امری لغوی خواهد بود؛ مگر آنکه ایشان نیز بر این باور باشند که عصمت تنها یکی از شرایط رسیدن به مقام امامت است[۲۱].
پیامبری که هدایت کننده مردم است، خود باید به وسیله خداوند هدایت شده باشد؛ چنانکه خداوند متعال پس از ذکر نام برخی از پیامبران، خطاب به پیامبر اعظم (ص) میفرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ... * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...﴾[۲۲].
آنچه که از مجموع آیات میتوان به دست آورد، این است که پیامبران، به دلیل داشتن شأن هدایتگری، انسانهایی معصوماند. بدین بیان که پیامبر اکرم (ص) براساس آیات قرآن کریم، الگوی مطلق مردم است[۲۳] و سخنی از روی هوا و هوس نمیگوید، بلکه آنچه بر زبان میآورده وحی است[۲۴]. همچنین، مردم به اطاعت از اوامر و نواهی او مأمورند[۲۵]؛ اطاعت از او، به منزله اطاعت از خداوند به شمار میرود[۲۶]؛ فرمانبرداری او، موجب همراهی با پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان[۲۷] و نیز ورود به بهشت خواهد شد[۲۸].
تمام مطالب یاد شده، نشان از عصمت پیامبر (ص) دارد. اینک خداوند متعال رسول اکرم (ص) را به پیروی از هدایتهای پیامبران هدایتگر پیشین و اقتدای به آنها فرمان میدهد؛ پیامبرانی که خداوند متعال آنها را هدایت کرده است: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ... * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...﴾[۲۹].
به نظر میرسد، مجموع آیات، بر عصمت هادیان (پیامبران) دلالت دارد؛ در غیر این صورت، پیروی رسول گرامی اسلام (ص) که خود معصوماند، از ایشان، چندان موجه به نظر نمیآید.
افزون بر آن، چنانکه گذشت، یکی از شاخههای هدایت هادیان (پیامبران)، تزکیه انسانهاست. پیشتر بیان شد که تزکیه مربوط به بخش اعمال انسان است. در حقیقت، پیامبر میآید تا انسانها را از طریق پاکسازی اعمالشان، از پلیدیها برهاند و به تکامل برساند. کسی که برای تزکیه و تکامل انسانها و رساندن ایشان به هدف آفرینش، برانگیخته شده است، چگونه میشود که خود دارای اعمالی ناپاک و انسانی تزکیه نشده باشد؟
آیه دیگری نیز که میتواند مؤید این مدعا باشد، آیات ۸۰ تا ۸۳ سوره انعام است که در شأن حضرت ابراهیم (ع) نازل شده است. پس از آنکه ایشان به هدایت قوم خود پرداخت، با مخالفت آن قوم مواجه شد: ﴿وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ﴾[۳۰].
در این آیه، حضرت ابراهیم (ع) خود را هدایت شده به وسیله خداوند متعال معرفی میکند. در آیه ۸۱ قسمتی از احتجاجات حضرت ابراهیم (ع) با آن قوم بیان شده است و در آیه ۸۲ و ۸۳ چنین میآید: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ * وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴾[۳۱].
بلافاصله، پس از این دو آیه، خداوند متعال از پیامبرانی همچون اسحاق، یعقوب، داوود، سلمان و ایوب (ع) یاد کرده است و آنها را هدایت شده به وسیله خود معرفی میکند و در پایان میفرماید: ﴿وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ﴾[۳۲].
براساس این آیات، ﴿مُهْتَدُونَ﴾، البته آنگاه که این واژه برای پیامبران به کار رود[۳۳]، کسانیاند که ایمان آنها هرگز با ظلم همراه نشده است و در جایگاهی امن و در مسیر هدایت قرار دارند.
روشن است که گناهکار نمیتواند خود را در امنیت ببیند؛ ضمن آنکه در این آیه، واژه نکره و در سیاق فعل نفی آمده است و به لحاظ ادبی، بر نفی مطلق ظلم دلالت میکند؛ از اینرو، باید گفت: ایمان ﴿مُهْتَدُونَ﴾ به هیچ ظلم و گناهی آلوده نشده است. بنابراین، ویژگی دیگر پیامبرِ هادی معصوم بودن اوست[۳۴].
پانویس
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۴۶، باب طبقات انبیاء و ائمه، حدیث ۲ و ۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۲۰-۲۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید.».. سوره بقره، آیه ۵۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کردهایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ «و آنان که آیات ما را دروغ شمرند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزند دمساز آتشند؛ آنها در آن جاودانند * ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟.».. سوره اعراف، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ «و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.
- ↑ «و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.
- ↑ «خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و برپا داشتن نماز و دادن زکات را» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۴۰-۴۷.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۱۱.
- ↑ «پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۱.
- ↑ «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم... * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!.».. سوره انعام، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
- ↑ ﴿...وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...﴾ «...و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید.».. سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
- ↑ «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم... * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!.».. سوره انعام، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ «و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش میورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟» سوره انعام، آیه ۸۰.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند * و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست» سوره انعام، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود» سوره انعام، آیه ۸۷-۸۸.
- ↑ گفتنی است، مفهوم ﴿مُهْتَدُونَ﴾ یا ﴿مُهْتَدِي﴾ برای دیگر مؤمنان نیز به کار رفته است: ﴿أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ («بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۷). از اینرو، ممکن است گفته شود مفهوم مهتدون دلالتی بر عصمت ندارد. پاسخ این اشکال با توجه به آنچه در متن آمده است، روشن میشود؛ بدین بیان که مفهوم مهتدون، به خودیِ خود، بر عصمت دلالتی ندارد و میتواند دارای مراتبی باشد؛ چنانکه میتوان به کسی که از کفر وارد حوزه ایمان به خدا میشود نیز مهتدی گفت. با وجود این، چنین کسی به صرف ایمان به خدا، از آتش جهنم ایمن نیست. بالاترین مرتبه مهتدون، چنانکه در آیه ۸۱ سوره انعام بیان شد، از آنِ کسانی است که در حاشیه امن قرار دارند؛ چنین مفهومی از مهتدون است که مساوق با معصوم است و خداوند متعال چنین مفهومی را بر پیامبران خود اطلاق کرده است.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۲۴۴.